• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 304
تعداد نظرات : 26
زمان آخرین مطلب : 4663روز قبل
رمضان

منابع مقاله:

 

ترجمه المیزان،ج2، طباطبایی،سید محمد حسین؛

 

ای کسانی که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).

 

و این روزهائی چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامی دیگر بجای آن بگیرید و اما کسانی که به هیچ وجه نمی توانند روزه بگیرند عوض روزه برای هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسی عمل خیری را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر

 

بنای عمل کردن دارید(184).

 

و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتی از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر کس این ماه را درک کرد باید روزه اش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد بجای آن چند روزی از ماههای دیگر بگیرد خدا برای شما آسانی و سهولت را خواسته و دشواری نخواسته و منظور اینست که عده سی روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزاری کرده باشید(185).

 

بیان آیات

 

ویژگی های بیانی آیات تشریع روزه

 

سیاق این سه آیه دلالت دارد بر اینکه: اولا هر سه با هم نازل شده اند، برای اینکه ظرف (ایام)در ابتدای آیه دوم متعلق به کلمه(صیام)در آیه اول است و جمله(شهر رمضان) در آیه سوم یا خبر است برای مبتدائی حذف شده که عبارت است از ضمیری که به کلمه(ایاما)بر می گردد، و تقدیر جمله(هی شهر رمضان)است و یا مبتدائی است برای خبری که حذف شده و تقدیرش"شهر رمضان هو الذی کتب علیکم صیامه"است و یا بدل از کلمه صیام در جمله (کتب علیکم الصیام)در آیه اول است، و به هر تقدیر جمله(شهر رمضان)بیان و توضیحی است برای روشن کردن جمله(ایاما معدودات)ایام معدوده ای که روزه در آنها واجب شده.

 

پس به دلیلی که ذکر شد آیات سه گانه مورد بحث به هم متصل، و نظیر کلام واحدی است که یک غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.

 

و ثانیا دلالت دارد بر اینکه قسمتی از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و زمینه چینی برای قسمت دیگر آن است، یعنی دو آیه اول به منزله مقدمه است برای آیه سوم، چون در آیه سوم تکلیفی واجب می شود که صاحب کلام، اطمینان ندارد از اینکه شنونده از اطاعت آن سرپیچی نکند، برای اینکه تکلیف نامبرده تکلیفی است که بالطبع برای مخاطب، شاق و سنگین است، و به این منظور، دو آیه اول از جملاتی ترکیب شده که هیچ یک از آنها از هدایت ذهن مخاطب به تشریع روزه رمضان خالی نیست، بلکه در همه آنها به تدریج ذهن شنونده را به سوی آن توجه می دهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او را از بین می برد، و در نتیجه علاقمند به روزه می کند، تا با اشاره به تخفیف و تسهیلی که در تشریع این حکم رعایت شده، و نیز با ذکر فوائد و خیر دنیوی و اخروی که در آن است، حدت و شدت دلخواهی و استکبار او را بشکند.

 

و بهمین جهت بعد از آنکه در جمله: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود: "کما کتب علی الذین من قبلکم"و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این

 

حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمی است که در امتهای سابق نیز تشریع شده بود.(لعلکم تتقون)، یعنی علاوه بر اینکه عمل به این دستور، همان فائده ای را دارد که شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل که گفتیم در آن، امید تقوا برای شما هست، همچنانکه برای امتهای قبل از شما بود، عملی نیست که تمامی اوقات شما را و حتی بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملی است که در ایامی قلیل و معدود انجام می شود، (ایاما معدودات)آری نکره(و بدون الف و لام)آمدن کلمه(ایاما)دلالت بر ناچیزی ایام دارد، و در اینکه ایام را به وصف معدود توصیف کرد، خود اشعاری است به اهمیت نداشتن آن، همچنانکه همین توصیف در آیه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) می فهماند که یوسف ع را به چند درهم ناچیز فروختند.

 

علاوه بر اینکه ما در تشریع این حکم رعایت اشخاصی را هم که این تکلیف برایشان طاقت فرسا است کرده ایم، و اینگونه افراد باید به جای روزه فدیه بدهند، آنهم فدیه مختصری که همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام یک مسکین.

 

"فمن کان منکم مریضا او علی سفر - تا جمله - فدیة طعام مسکین"و وقتی این عمل هم خیر شما را دربردارد، و هم تا جائی که ممکن بوده رعایت آسانی آن شده خیر شما در این است که بطوع و رغبت خود روزه را بیاورید، و بدون کراهت و سنگینی و بی پروا انجامش دهید، "فمن تطوع خیرا فهو خیر له"برای اینکه عمل نیک را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اینکه به کراهت انجام دهند.

 

بنابر آنچه گفته شد زمینه گفتار در دو آیه اول مقدمه است برای آیه سوم که می فرماید:"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ، و بنا بر این پس جمله: "کتب علیکم الصیام"در آیه اول جمله ای است خبری که می خواهد از تحقق چنین تکلیفی خبر دهد، نه اینکه در همین جمله تکلیف کرده باشد، آنطور که در آیه شریفه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی" (2) و آیه"کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین" (3) تکلیف کرده چون هر چند در هر سه آیه تعبیر به(کتب علیکم)آمده، لیکن بین

 

قصاص در مورد کشتگان - در آیه دوم - و وصیت به والدین و اقرباء - در آیه سوم، و بین مساله صیام - در آیه مورد بحث فرق است، و آن این است که قصاص در قتلی امری است سازگار با حس انتقامجوئی امری است که دلهای صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حکم غریزه و طبیعت نمی توانند قاتل عزیز و پاره تن خود را زنده و سالم ببینند، و نمی توانند این معنا را تحمل کنند که نسبت به جنایتی که به ایشان شده بی اعتنائی شود، و همچنین وصیت و سفارش والدین و خویشان که مطابق با حس ترحم و شفقت و رافت به ارحام است، آنهم در هنگامی که می خواهد بوسیله مرگ برای همیشه از آنان جدا شود.

 

پس قصاص و وصیت دو حکم مقبول بطبع، و موافق با مقتضای طبیعت آدمی است، و انشاء آن احتیاج به مقدمه و زمینه چینی ندارد، به خلاف حکم روزه که عبارت است از محرومیت نفوس از بزرگترین مشتهیات، و مهم ترین تمایلاتش، یعنی خوردن و نوشیدن و جماع، که چون محرومیت از آنها ثقیل بر طبع و مصیبتی برای نفس آدمی است.در توجیه حکمش ناگزیر از این است که قبلا برای شنوندگان - با در نظر گرفتن اینکه عموم مردمند و بیشتر مردم عوام و پیرو مشتهیات نفسند - مقدمه ای بچیند، و دلهاشان را علاقه مند بدان سازد، تا تشنه پذیرش آن شوند، بدین جهت است که گفتیم آیه: "کتب علیکم القصاص" الخ و آیه:"کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت"الخ، انشاء حکم است، و حاجتی به زمینه چینی ندارد، به خلاف آیه: "کتب علیکم الصیام"تا آخر دو آیه که مشتمل بر هفت فقره است و خبر می دهد از اینکه بعدها چنین حکمی انشاء می شود.

 

علت تعبیر به"یا ایها الذین آمنوا"

 

"یا ایها الذین آمنوا..."

 

اینگونه خطاب(ای کسانی که ایمان آورده اید)به منظور توجه دادن مردم به صفت ایمانشان است، و گرنه می فرمود: (ای مردم)لیکن خواست بفهماند با توجه به اینکه دارای ایمانید باید هر حکمی را که از ناحیه پروردگارتان می آید بپذیرید، هر چند که بر خلاف مشتهیات، و ناسازگار با عادات شما باشد.

 

در اینجا ممکن است بپرسی: علت این تعبیر در آیه مورد بحث روشن شد لیکن این معنا روشن نشد که چرا همین تعبیر در ابتدای آیه قصاص آمده، ولی در آیه وصیت نیامده؟در پاسخ می گوئیم: علتش این است که حکم قصاص هر چند مطابق میل و طبیعت آدمی است لیکن در عصر نزول آیه، مسیحیان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجیح می دادند، و لذا لازم بود در توجیه حکم قصاص در میان ملت اسلام، ایمان ملت خاطرنشان گردد و گفته شود ایمان شما شما را محکوم می کند به اینکه احکام الهی را بپذیرید، هر چند که دیگران مخالف آن باشند، و در آیه وصیت چون چنین مخالفتی در کار نبود، آن آیه به خطاب(یا ایها الذین

 

آمنوا)آغاز نشد.

 

"کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم"

 

کلمه کتابت معنایش معروف است، لیکن گاهی کنایه می شود از واجب شدن عملی، و یا تصمیم بر عملی و یا قضای حتمی که بر چیزی رانده شده، که در آیه: "کتب الله لا غلبن انا و رسلی" (4) کنایه از قضاء حتمی، و در آیه: "و نکتب ما قدموا و آثارهم" (5) کنایه از عزیمت و قضاء حتمی است و در آیه"و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس" (6) کنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعی است.

 

معنای لغوی"صیام"و"صوم"و منظور از"الذین من قبلکم"در آیه شریفه

 

و کلمه(صیام)و کلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معنای خودداری از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معنای خودداری از آنها است، و چه بسا در معنای آن این قید را اضافه کرده باشند، که به معنای خودداری از خصوص کارهائی است که دل آدمی مشتاق آن باشد، و اشتهای آن را داشته باشد.

 

صاحب این گفتار گفته: معنای صوم در اصل لغت خودداری از خصوص چنین کارهائی بوده، و لیکن بعدها در شرع در خصوص خودداری از کارهای معینی استعمال شده، و آن هم خودداری از طلوع فجر تا مغرب و توام با نیت است و منظور از"الذین من قبلکم" امتهای گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهای انبیاء قبل، چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان است.

 

چون هر جا که در قرآن کریم این کلمه به چشم می خورد معهود همین معنا است، البته این به آن معنا نیست که جمله"کما کتب علی الذین من قبلکم"در مقام اطلاق از حیث اشخاص است و می خواهد بفرماید: تمامی تک تک امتها روزه داشته اند و نیز به آن معنا نیست که بفهماند روزه اسلام شبیه روزه امتهای پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالت بر این دارد که تمامی امتها بدون استثناء روزه داشته اند، و نه دلالت دارد بر اینکه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و دارای همه خصوصیات روزه ما بوده، بلکه تنها در این مقام است که اصل روزه و خودداری را در امتهای پیشین اثبات کند، و بفرماید: امتهای پیشین هم روزه داشته اند.

 

روزه در ادیان و اقوام دیگر، و بیان فلسفه و حکمت عمده روزه در اسلام

 

و مراد از جمله: (الذین من قبلکم)الخ امتهای گذشته دارای ملت و دین است البته

 

همانطور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که این امتها کدامند، چیزی که هست از ظاهر جمله: (کما کتب)الخ بر می آید که امتهای نامبرده اهل ملت و دین بوده اند که روزه داشته اند، و از تورات و انجیل موجود در دست یهود و نصارا هیچ دلیلی که دلالت کند بر وجوب روزه بر این دو ملت دیده نمی شود، تنها در این دو کتاب فرازهائی است که روزه را مدح می کند، و آن را عظیم می شمارد.

 

و اما خود یهود و نصارا را می بینیم که تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالی مختلف روزه می گیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری می کنند.

 

و نیز در قرآن کریم داستان روزه زکریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است.

 

و در غیر قرآن مساله روزه از اقوام بی دین نیز نقل شده، همچنانکه از مصریان قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتی وثنی های هندی تا به امروز نقل شده، که هر یک برای خود روزه ای داشته و دارند، بلکه می توان گفت عبادت و وسیله تقرب بودن روزه از اموری است که فطرت آدمی به آن حکم می کند، که بحثش خواهد آمد ان شاء الله.

 

و بعضی گفته اند که مراد از جمله(الذین من قبلکم)یهود و نصارا و یا انبیای سابق است، که بر طبق هر یک از این دو قول روایاتی هم آمده، ولی روایاتی است که خالی از ضعف نیست.

 

"لعلکم تتقون"

 

روزه در ادیان و اقوام دیگر و بیان فلسفه و حکمت عمده روزه در اسلام

 

وثنی ها(همانطور که اشاره شد)به منظور تقرب و ارضای آلهه خود و در هنگامی که جرمی مرتکب می شدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه می گرفتند، و همچنین وقتی حاجتی داشتند به منظور برآمدنش دست به این عبادت می زدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را بر می آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست می آورده، تا این هم رضایت او را حاصل کند.

 

ولی در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، برای اینکه خدای عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خدای سبحان بری از هر نقص است، پس هر اثر خوبی که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتی که باشد تنها عاید خود عبد می شود، نه خدای تعالی و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمی گردد"ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها" (7) این معنائی است که قرآن

 

کریم در تعلیماتش بدان اشاره می کند، و آثار اطاعتها و نافرمانی ها را به انسان بر می گرداند انسانی که جز فقر و احتیاج چیزی ندارد، و باز قرآن در باره اش می فرماید: "یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی" (8).

 

و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت به انسان را در جمله: (لعلکم تتقون)بیان کرده، می فرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودی است که عاید خود شما می شود، و فائده داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد، چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذت های جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد.

 

و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست می آید، و نزدیک ترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی ترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم بارگان اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همه مردم در همه اعصار مبتلای بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد و نیز به تدریج بر اراده خود مسلط می شوند، آن وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهند، و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردند، چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانی ها شنواتر، و مطیع تر خواهد بود، این است معنای آنکه فرمود: (لعلکم تتقون).

 

"ایاما معدودات"

 

منصوب آمدن کلمه(ایام)بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه(فی)است، و این ظرف(در ایامی معدود)متعلق است به کلمه(صیام)، و ما در سابق هم گفتیم که نکره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت(معدودات)برای این است که بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از آنجا که ما در سابق

 

گفتیم آیه"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"الخ بیان ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.

 

گفتار بعضی از مفسرین عامه در باره"ایاما معدودات"و رد آن

 

بعضی از مفسرین گفته اند: که مراد از ایام معدودات روزه مستحبی سه روز در هر ماه و روز عاشورا است، و بعضی دیگر گفته اند: ایام البیض یعنی سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نیز روزه عاشوراء است، که مسلمانان و رسولخدا ص در این ایام روزه می گرفتند، آنگاه آیه شریفه"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"الخ نازل شد، و روزه های چند روز نامبرده نسخ گردید، و برای همیشه روزه رمضان واجب گشت.

 

صاحبان این دو قول هر کدام به یک دسته روایات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسک کرده اند، روایاتی که صرفنظر از سند، در بین خود تعارض دارند، و بهمین جهت قابل اعتماد نیستند.

 

دلیل عمده ای که ضعف این قول را روشن می کند دو چیز است.

 

اول اینکه: روزه همانطور که دیگران هم گفته اند یک عبادت عمومی و همگانی است، و اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد که اینان گفتند، قطعا تاریخ آن را ضبط می کرد، و دیگر اختلافی در ثبوتش پدید نمی آمد و بهمین دلیل نسخ آن نیز ثابت می شد و کسی در آن اختلاف نمی کرد و می بینیم که اینطور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.

 

علاوه بر اینکه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب یا استحباب روزه آن بعنوان یک عید از اعیاد اسلامی از بدعت هائی است که بنی امیه(لعنهم الله)آن را ابداع کردند، بدین جهت ابداع کردند که در آن روز در واقعه کربلا ذریه رسول خدا ص و اهل بیت او را از بین بردند، مردانشان را کشتند و زنان و ذراری ایشان را به اسارت برده اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالی و مسرت آن روز را مبارک شمرده، برای خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند تا از روزه گرفتن آن روز برکت بگیرند.

 

و باز بهمین منظور برای روزه آن روز فضائلی جعل کردند، و برکاتی تراشیدند، و احادیثی(به این مضمون که عاشورا یکی از اعیاد اسلامی است، و بلکه از اعیاد عامه ای است که حتی مشرکین جاهلیت و یهود و نصارا هم از زمان بعثت موسی و عیسی آن را پاس می دارند)جعل کردند، در حالیکه هیچ یک از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید می دانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یک روز ملی بوده تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملی و قومی بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعه ای از قبیل فتح و پیروزی برای ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و

 

میلاد رسولخدا ص روزی تاریخی برای اسلام باشد، و هیچ جهت دینی هم ندارد تا نظیر فطر و قربان عیدی دینی باشد، پس عزت و احترامی که بنی امیه برای عاشورا درست کرده اند عزتی است بدون جهت.

 

دلیل دوم: بر ضعف این قول این است که آیه سوم از آیات مورد بحث یعنی آیه: (شهر رمضان)الخ سیاقی دارد که با نازل شدنش جدای از دو آیه دیگر نمی سازد، تا ناسخ آیه های قبل باشد: چون ظاهر سیاق این است که جمله(شهر رمضان)خبر باشد برای مبتدائی که حذف شده، و یا مبتدائی باشد برای خبری که حذف شده، که توضیحش گذشت در نتیجه بیانی خواهد بود برای جمله: (ایاما معدودات)و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه کلام واحدی خواهد بود، که غرض واحدی را دنبال می کند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان.

 

و اما اینکه کلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذی انزل فیه القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظریه ای است که آیه شریفه را مستقل از ما قبل می کند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد که به تنهائی نازل شده باشد، لیکن صلاحیت آن را ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، برای اینکه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتی باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتی نیست، تا این ناسخ آن باشد با اینکه گفتیم در نسخ باید منافات و تباینی در بین باشد.

 

ضعیف تر از این قول، گفتار جمعی دیگر است، که از کلماتشان بر می آید که خواسته اند بگویند آیه دوم یعنی آیه: (ایاما معدودات)الخ ناسخ آیه اول، یعنی آیه: (کتب علیکم الصیام)است، به این بیان که قبل از اسلام روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولی نصارا در آن کم و زیاد کردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خدای تعالی برای مسلمین روزه رمضان را تشریع کرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را می گرفتند، و آیه اول هم همین را تشریع کرده، می فرماید شما مسلمانان نیز همان روزه مسیحیان را بگیرید، ولی آیه دوم وقتی نازل شد حکم آیه اول را نسخ کرد، چون فرمود روزه در چند روز معینی واجب است.

 

و وجه ضعیف تر بودن این قول از قول قبلی این است که همه ایرادهائی که به وجه قبلی وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اینکه متمم بودن آیه دومی برای اولی روشن تر از متمم بودن سومی برای دومی است، و نیز روایاتی که این قائل قول خود را مستند به آنها کرده جعلی بودن و مخالفتش با قرآن و با سیاق آیه روشن تر از مخالفت روایات قول اول با آیه است.

 

"فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر"

 

حرف فاء در ابتداء آیه می فهماند که مطلب آیه نتیجه و فرع آیه قبل است، که می فرمود:

 

(کتب علیکم)الخ، و نیز(ایاما معدودات)الخ، و معنای مجموع آن چنین می شود: روزه بر شما واجب شده، و نیز عدد معینی در آن رعایت شده، و همانطور که از اصل روزه رفع ید نمی شود، از عدد آن نیز صرفنظر نمی شود، پس اگر در ایام رمضان عارضه ای چون مرض و سفر پیش آید که حکم وجوب روزه را در آن ایام معدوده یعنی ایام رمضان بردارد از این ایام معدوده صرفنظر نمی شود، و باید به همان عدد در سایر روزها روزه گرفت، و این همان حقیقتی است که آیه سوم(و لتکملوا العدة)الخ متعرض است، پس جمله: (ایاما معدودات)الخ همانطور که به بیان گذشته معنای تحقیر و ناچیز بودن ایام را افاده می کند، این معنا را هم افاده می کند، که همین عدد ناچیز رکنی است که در غرض و حکم روزه ماخوذ شده است.

 

کلمه(مرض)به معنای خلاف صحت و سلامتی است و کلمه(سفر)از ماده(س - ف - ر)گرفته شده، که به معنای کشف است و گویا سفر را از این جهت سفر می خوانند که مسافر برای بیرون شدن از وطن از خانه اش منکشف و ظاهر می شود، و گویا اینکه فرمود: (او علی سفر)و مانند کلمه(مریضا)نفرمود(مسافرا)، برای اشاره به این معنا بوده که آن مسافری روزه اش شکسته می شود که در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل کسی که در سفر ده روز در محلی اقامت کرده است، که چنین کسی قبلا مسافر بوده، و فعلا مقیم است، و روزه اش صحیح است)و نه در آینده(مثل کسی که می خواهد بعد از ظهر حرکت کند که چنین کسی روزه آن روزش صحیح است).

 

روزه بر مسافر و مریض حرام است، نه مباح

 

بیشتر دانشمندان و علمای اهل سنت گفته اند: از آیه: "فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر"الخ، استفاده می شود که مسافر می تواند روزه نگیرد، نه اینکه روزه گرفتن برایش حرام است، پس مریض و مسافر، هم می توانند روزه بگیرند، و هم اینکه افطار نموده به همان عدد از روزهای دیگر سال روزه بگیرند.

 

لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا گفتیم ظاهر جمله: (فعدة من ایام اخر)(کسی که مریض و مسافر باشد باید چند روزی در ایام دیگر سال روزه بگیرد)عزیمت است، نه رخصت، یعنی از ظاهر آن بر می آید که مریض و مسافر نباید در رمضان روزه بگیرند، و این معنا از ائمه اهل بیت ع نیز روایت شده، و مذهب جمعی از صحابه از قبیل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابی هریرة، و عروة بن زبیر، نیز همین است، پس جمله نامبرده حجتی است علیه علمای نامبرده از اهل سنت.

 

ایشان برای توجیه نظریه خود چیزی در آیه تقدیر گرفته گفته اند، تقدیرش"فمن کان مریضا او علی سفر فافطر فعدة من ایام اخر"است، یعنی هر کس مریض یا مسافر باشد، و به همین جهت افطار کرده باشد به همان عدد از روزهای دیگر روزه بگیرد.

 

و این تقدیر دو اشکال دارد، اول اینکه اصولا همانطوری که گفته اند تقدیر گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتی گوینده ای سخن می گوید تمامی کلماتی که در افاده منظورش دخالت دارد در کلام خود می آورد، و چیزی را نگفته نمی گذارد)مگر آنکه به اتکاء قرینه ای که در کلامش هست یک کلمه را حذف کند، چون یقین دارد خواننده یا شنونده با وجود آن قرینه می فهمد که فلان کلمه حذف شده است و اما بدون قرینه دست به چنین حذفی نمی زند.

 

اشکال دوم اینکه: به فرضی که تسلیم شویم و قبول کنیم که کلمه(فافطر)در آیه حذف شده، تازه این کلام هم دلالتی بر رخصت ندارد، (کدام شنونده ای از عبارت"و هر کس مریض یا مسافر باشد، و افطار کرده باشد در ایامی دیگر روزه بگیرد"، می فهمد روزه در سفر و مرض جایز است؟)آری نهایت چیزی که از عبارت"فمن کان مریضا او علی سفر فافطر"، در این مقام(که به گفته سایر مفسرین نیز مقام تشریع است)استفاده می شود، این است که افطارش گناه نبوده چون جایز بوده، البته جواز به معنای اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازی که با وجوب و استحباب و اباحه می سازد، و اما اینکه به معنای سومی یعنی الزامی نبودن افطار باشد به هیچ وجه لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، بلکه باز هم بر خلاف آن دلالت می کند، چون قانونگذار حکیم در مقام تشریع خود، هرگز در بیان آنچه باید بیان کند کوتاهی نمی کند، و این خود روشن است.

 

"و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"

 

کلمه(یطیقون)از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور که بعضی گفته اند به معنای به کار بستن تمامی قدرت در عمل است که لازمه آن این است که عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، که همه نیروی انسان در انجامش مصرف شود، در نتیجه معنای جمله"و علی الذین یطیقونه"این است که هر کس روزه برایش مشقت داشته باشد، و کلمه(فدیه)به معنای بدل و عوض است و در اینجا به معنای عوض مالی است، که همان طعام مسکین یعنی سیر کردن یک مسکین گرسنه است از غذائی که خود انسان می خورد، البته نه آن غذای ساده ای که گاهی می خورد، و نه آن غذای لذیذی که باز گاه گاه می خورد، بلکه از غذای متوسطی که غالبا استفاده می کند، و حکم این فدیه نیز مانند حکم قضای روزه مریض و مسافر واجب است، چون تعبیر(و علی الذین)تعبیری است که وجوب تعیینی را می رساند، نه تخییری و نه رخصت را.

 

بیان عدم وقوع نسخ در آیات روزه و رد قائلین به وقوع نسخ در این آیات

 

بعضی از مفسرین گفته اند جمله نامبرده نیز رخصت را می رسانده و سپس نسخ شده چون خدای سبحان در اول، همه مردم را که می توانند روزه بگیرند مخیر کرد بین روزه گرفتن و کفاره دادن از هر روز به طعام یک مسکین، چون مردم در آن ایام عادت به روزه نداشتند، بعدها که رفته رفته عادت کردند، این آیه به وسیله آیه: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ نسخ شد.

 

بعضی دیگر از همین مفسرین گفته اند: تنها نسبت به اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگیرند، و اما مثل پیر زن و پیرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شیرده آیه نسخ نشد، و حکم جواز افطار و فدیه دادن باقی ماند.

 

و به جان خودم اینگونه تفسیرها بازی کردن با قرآن و پاره پاره کردن آیات آن است، و اگر خواننده عزیز در آیات سه گانه مورد بحث دقت کند خواهد دید که هر سه یک غرض را دنبال می کند، و یک سیاق متصل و جملاتی به هم پیوسته و بیانی روشن دارد، آنگاه اگر این کلام واحد و پیوسته را با نظریه این مفسرین تطبیق دهد، خواهد دید که دیگر آن سیاق پیوسته را ندارد، جملاتش با یکدیگر متنافی است، اولش آخرش را نقض می کند، یک جا می گوید:

 

(کتب علیکم الصیام)

 

روزه بر شما واجب شده، دنبالش می گوید آنهائی که می توانند روزه بگیرند می توانند افطار نموده به جای آن طعام دهند، و در آخر می گوید: روزه بر همه شما واجب است تا حکم آخری ناسخ حکم فدیه نسبت به خصوص قادران باشد، و حکم فدیه نسبت به غیر قادران به حال خود باقی بماند، با اینکه در آیه شریفه بنا بر این تصویر حکم غیر قادرین اصلا بیان نشده است.

 

مگر اینکه کسی بگوید کلمه(یطیقونه)قبل از نسخ شدن به معنای قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معنای قدرت نداشتن، و این پیدا است که چقدر بی پایه است.

 

و سخن کوتاه اینکه بنا بر این باید جمله: "و علی الذین یطیقونه"الخ که در وسط آیات قرار گرفته ناسخ جمله: (کتب علیکم الصیام)در اول آیات باشد، که با آن تنافی دارد، آن وقت این سؤال پیش می آید که چرا بدون هیچ علتی حکم ناسخ را مقید به کسانی کرده که توانائی ندارند.

 

و نیز لازمه این تفسیر این است که جمله: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"تنها ناسخ حکم کسانی باشد که قادر بر روزه اند، نه آنهائی که از روزه عاجزند با اینکه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل می شود و هم عاجز را، علاوه بر اینکه اصلا منسوخ شامل حکم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حکم را برای عاجز باقی بدارد، و این تالی فاسدها فاحش ترین تالی فاسدهایند.

 

حال اگر علاوه بر نسخهائی که از آقایان برای تو خواننده عزیز نقل کردیم، نسخ های دیگری که در باره این سه آیه ذکر کرده اند اضافه کنی، آن وقت تفسیری عجیب خواهی دید، و آن نسخ ها این است که گفته اند جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله: (ایاما معدودات) الخ است، و جمله(ایاما معدودات)هم ناسخ جمله(کتب علیکم الصیام)است.

 

(بد نیست دوباره نسخ هائی را که آقایان در سه آیه قرآن قائل شده اند بشماریم، تا

 

بازیگری با کلام خدا برایمان روشن تر بشود:

 

1- جمله: (و علی الذین یطیقونه)الخ ناسخ جمله: (کتب علیکم الصیام)است.

 

2- جمله: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه)ناسخ حکم(و علی الذین یطیقونه)است.

 

3- جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله(ایاما معدودات)است.

 

4- جمله: (ایاما معدودات)الخ ناسخ(کتب علیکم الصیام)است.(مترجم)

 

معنای کلمه"تطوع"و موارد استعمال آن

 

"فمن تطوع خیرا فهو خیر له"

 

کلمه تطوع از ماده(ط - و - ع)است.و معنای طوع مقابل معنای کراهت است، و یا بگو به این معنا است که انسان کاری را به رضا و رغبت خود انجام دهد، آنگاه همین طوع وقتی به باب تفعل می رود و به صورت تطوع در می آید.معنای داوطلب بودن هم بر آن اضافه می شود پس تطوع به معنای این است که انسان خودش داوطلبانه کاری را انجام دهد که اطاعت خدا هم هست، بدون اینکه در انجام آن کراهتی داشته باشد، و اظهار ناراحتی و گرانباری کند، حال چه اینکه آن عمل الزامی و واجب باشد.و چه غیر الزامی و مستحب.

 

این معنای اصلی کلمه تطوع بوده، پس اگر می بینیم که فعلا در خصوص افعال مستحب استعمال می شود یک اصطلاحی است جدید، که بعد از نزول قرآن در بین مسلمانان رائج گشته، و منشاش هم این بوده که معمولا عمل نیکی که یک مسلمان داوطلبانه انجام می دهد عمل مستحب است، و اما عمل واجب هر چه هم که بطوع و رغبت انجام شود باز بوئی از اکراه و اجبار در آن هست.

 

و سخن کوتاه آنکه کلمه(تطوع)همانطور که دیگران هم گفته اند دلالتی بر خصوص استحباب ندارد، نه ماده اش(ط - و - ع)و نه هیاتش(تفعل)، در نتیجه می توان گفت حرف (فاء)که در آغاز جمله آمده جمله را فرع و نتیجه معنائی می کند که از کلام سابق استفاده می شد، و معنای مجموع کلام - و خدا داناتر است - این می شود: روزه بر شما واجب شده است، و در آن خیر و صلاح شما رعایت شده، علاوه بر اینکه با داشتن این فریضه شما هم جزء امتهائی می شوید که قبل از شما بودند، با این تفاوت که در این فریضه تخفیف و تسهیلی برای شما منظور شده است، پس آن را بطوع و رغبت بیاورید، نه با کراهت چون هر کس عمل خیر را بطوع بیاورد بهتر است تا همان عمل را به کره بیاورد.

 

از اینجا روشن می شود که جمله: (فمن تطوع خیرا)از قبیل به کار بردن سبب در جای مسبب است، ساده تر بگویم در این جمله سخن از خصوص روزه نشده بلکه سخن از مطلق تطوع خیر شده، که سبب تطوع در روزه است، نظیر آیه: "قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون فانهم لا

 

یکذبونک و لکن الظالمین بایات الله یجحدون" (9) یعنی غم مخور و صبر کن که علت تکذیب ایشان انکار آیات خدا است، چون در این آیه نیز سبب تکذیب در جای تکذیب نشسته.

 

بعضی از مفسرین گفته اند جمله مورد بحث یعنی"فمن تطوع خیرا فهو خیر له"مرتبط به جمله قبل است، که می فرمود: "و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"الخ، و معنای مجموع آن دو جمله این است که کسی که بیشتر از طعام یک مسکین فدیه بدهد، مثلا برای یک روز روزه دو نفر مسکین را طعام دهد و یا طعام دو مسکین را به یک نفر بدهد برایش بهتر است.

 

اشکالی که بر این تفسیر وارد است همانست که گفتیم: کلمه(تطوع)اختصاص به مستحبات ندارد علاوه بر اینکه بنا بر این تفسیر فاء تفریع بی معنا می شود چون در نتیجه قرار گرفتن تطوع به آن معنا(بیش از طعام یک مسکین دادن)بر حکم فدیه هیچ نکته معقولی بنظر نمی رسد، علاوه بر اینکه اصولا کلمه(تطوع بخیر)هیچ دلالتی بر تطوع به زیادتر دادن ندارد.

 

"و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون"

 

مراد از جمله"و ان تصوموا خیر لکم"

 

این جمله متمم جمله قبلی است، و معنایش به حسب تقدیر - به آن بیانی که گذشت - این می شود با روزه ای که بر شما واجب شده تطوع کنید، و آن را داوطلبانه بیاورید، که تطوع به کار خیر بهتر است، و روزه هم که خیر شما است پس تطوع به روزه هم خیری علاوه بر خیر دیگر است.

 

و بعضی از مفسرین گفته اند: جمله مورد بحث یعنی(و ان تصوموا خیر لکم)خطاب به کسانی است که از روزه گرفتن معذورند، نه عموم مؤمنین که در جمله(روزه بر شما واجب شده)مخاطب بودند، چون ظاهر عبارت نامبرده رجحان روزه است، و معلوم است که رجحان با ترک هم می سازد، در نتیجه عبارت ظاهر در استحباب روزه می شود نه وجوب که منافی با ترک است، و چون می دانیم روزه واجب است ناگزیر عبارت نامبرده را حمل می کنیم بر رجحان و استحباب روزه برای کسانی که از ناحیه شرع مجاز در ترک آنند، مانند مریض و مسافر که می گوئیم روزه ای که بر همه واجب است بر مریض و مسافر مستحب است، و بهتر آن است که آنها نیز روزه را بر افطار ترجیح دهند، و در عین حال قضای آنرا هم بگیرند.

 

اما این تفسیر به خاطر اشکالاتی که بر آن وارد است صحیح نیست.

 

اشکال اول اینکه: دلیلی بر طبق آن نیست.

 

اشکال دوم اینکه: اگر مراد از جمله: (و ان تصوموا خیر لکم)استحباب روزه برای

 

مریض و مسافر بود، با در نظر گرفتن اینکه در جمله: (فمن کان منکم مریضا)الخ مریض و مسافر غایب به حساب آمده اند، جا داشت در جمله بعدی هم غایب به حساب آمده، در باره شان بفرماید: (و ان یصوموا خیر لهم)مریض و مسافر اگر روزه بگیرند بر ایشان بهتر است، ولی فرمود:(اگر روزه بگیرید برایتان بهتر است)پس معلوم می شود در جمله دوم روی سخن با خصوص مسافر و مریض نیست.

 

اشکال سوم اینکه: جمله اولی به خوبی دلالت دارد بر اینکه مریض و مسافر مختارند در گرفتن و نگرفتن روزه، نه اینکه گرفتن روزه رجحان داشته باشد، بلکه جمله بعدیش که می فرماید: (فعدة من ایام اخر)صریح در این است که حتما باید در روزهای دیگر روزه بگیرند، آن وقت چطور مفسرین نامبرده می توانند بگویند آیه در صدد بیان رجحان روزه بر ترک آن است.

 

اشکال چهارم اینکه: اگر جمله اولی(فمن کان منکم)الخ در صدد بیان ترخیص روزه برای مسافر و مریض باشد، و بگوید گرفتن و نگرفتن روزه برای معذورین یکسان است، البته جا داشت در جمله بعدی بفرماید بلکه گرفتن آن بهتر است، تا یک طرف تخییر را ترجیح داده و بیانگر رجحان آن باشد، ولی جمله اولی در مقام بیان روزه رمضان و روزه ایام دیگر سال است، و با چنین زمینه ای دیگر ممکن نیست تنها از جمله: (و ان تصوموا خیر لکم)و بدون هیچ قرینه ای در کلام استفاده کنیم که می خواهد روزه رمضان را بر روزه غیر رمضان ترجیح دهد.

 

اشکال پنجم اینکه: مقام آیات، مقام بیان حکم نیست، تا ظهور رجحان از جمله (فمن کان)با حکم وجوبی منافات پیدا کند، بلکه مقام، همانطور که در سابق هم گذشت مقام بیان ملاک تشریع است، و اینکه اگر شارع اسلام حکمی را صادر می کند خالی از فلسفه و حکمت و خیر و نیکوئی نیست، و عینا نظیر آیه: "فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم" (10) ، و آیه: "فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون" (11 ، و آیه:"تؤمنون بالله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون" (12) است که در هر سه آیه می فرماید، حکمی که شده برای شما خیر است و آیات در این باب بسیار

 

است.

 

"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی"

 

ماه رمضان نهمین ماه از ماههای سال قمری و عربی است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماههای دوازده گانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگری نیامده.

 

فرق بین"انزال"و"تنزیل"و اشاره به وجه تسمیه قرآن

 

و کلمه نزول به معنای پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معنای نازل کردن دفعی و یک پارچه است، و تنزیل به معنای نازل کردن تدریجی است، و کلمه(قرآن)اسم کتابی است که خدای تعالی آنرا بر پیامبر گرامیش محمد ص نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که(قبلا از جنس خواندنیها نبود، و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابی) خواندنی شد، چنانکه فرمود: "انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون" (13) و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق می شود و هم بر اجزای آن.

 

مراد از نزول قرآن در ماه رمضان و نقد و بررسی اقوال مختلف در باره تدر

یجی یا دفعی بودن نزول آن

 

و این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوی دیگر ظاهر آیه شریفه: "و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا" (14) دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص یعنی در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت بعضی گمان کرده اند که آیه مورد بحث با این آیه منافات دارد.

 

و بعضی دیگر در پاسخ گفته اند: قرآن کریم دو بار نازل شده، یک بار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج بر زمین نازل شده، و این پاسخی است که مفسرین نامبرده آنرا از روایات گرفته اند که بعضی از آنها را در بحث روایتی آینده نقل خواهیم کرد.ان شاء الله ولی بعضی دیگر به این مفسرین اشکال کرده اند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال - یعنی نازل شدن یک پارچه - فرموده دنبالش فرموده: "هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان" به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلی روشن از هدایت ارائه دهد، و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمی سازد، چون بنا بر این

 

تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالی که هدایتگر برای مردم نبود.

 

بعضی دیگر از این ایراد پاسخ داده اند به اینکه هدایت بودن قرآن البته به این معنا که می تواند هادی مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد، معنائی است که منافات ندارد با اینکه چند سالی در آسمان دنیا بدون هدایت فعلی و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتی زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد، و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینی که از مجلس قانونگذاری گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان ماده اش رسید آنرا به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.

 

این بود پرسش و پاسخهائی که پیرامون آیه کرده اند، و لیکن حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتی که متوجه اشخاص می شود فرق دارد، در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبی باشد، هر چند به مدتی اندک آنگاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه: "قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی الله و الله یسمع تحاورکما" (15).

 

و خطاب در آیه: "و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما". (16) و آیه: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلا". (17) که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینی است که قبل از خطاب وجود داشته اند.

 

علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.

 

بعضی از مفسرین پاسخ داده اند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتی از قرآن است که در رمضان نازل شده.

 

ولی این جواب هم درست نیست، برای اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسولخدا ص که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث

 

شده، و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالی باشد.

 

از اینهم که بگذریم آیه های اول سوره"علق"شهادت می دهد که این سوره اولین سوره ای بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده، و همچنین سوره"مدثر"شهادت می دهد که در روزهای اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که می فرماید:

 

"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"

 

دلالت صریحی ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملی است بدون دلیل.

 

و نظیر این آیه در دلالت بر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه: "و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (18) و آیه: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (19) می باشد چونکه از این آیات بر می آید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمی سازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد، و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینه ای هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم.

 

آنچه در این باره از تدبر در آیات کتاب استفاده میشود

 

و آنچه از تدبر در آیات کتاب بر می آید مطلبی دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتی که می گوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبی از شبهای آن نازل شد تعبیر به انزال آمده، که دلالت بر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچ یک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یکجا فرموده: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (20) جای دیگر فرموده: "حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (21) ، و در جای دیگر فرموده: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (22).

 

و این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار می تواند باشد، یکی به اعتبار اینکه مجموع و روی هم رفته قرآن و یا بعضی از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، همچنانکه در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل می شود، ولی به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر می کند به اینکه"کماء انزلناه

 

من السماء" (23) و نیز بهمین اعتبار فرموده: "کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته" (24).

 

دوم به اعتبار اینکه کتاب ماورای آنچه ما با فهم عادی خود از آن می فهمیم، که معلوم است فهم عادی ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگری دارد که به لحاظ آن حقیقت امری واحد و غیر تدریجی است، و نزولش به انزال - یک دفعه - است، نه تنزیل(نزول بتدریج).

 

و همین اعتبار دومی از آیات کریمه قرآن استفاده می شود مانند آیه: "کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر" (25) چون کلمه"احکمت"از احکام است و احکام در مقابل "تفصیل"است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند، در نتیجه احکام به معنای آن است که به نحوی باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همه اش به یک معنا بر می گردد، که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده می کنیم تفصیلی است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.

 

از این آیه روشن تر، آیه"و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون. هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق" (26).

 

و آیه"و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله، و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین"تا آنجا که می فرماید: "بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله" (27) چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبی استفاده می شود که مساله تفصیل و جداسازی امری است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده.

 

پس کتاب به خودی خود چیزی است، و تفصیلی که عارض بر آن شده چیزی دیگر، و کفاری که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است، و ناشی از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت می کند و به زودی در قیامت می فهمند و جز فهمیدن چاره ای ندارند، آن وقت پشیمان می شوند در حالی که پشیمانی سودی برایشان نداشته، و راه گریزی هم ندارند، و این آیه اشعاری هم به این معنا دارد که کتاب اصلی تاویل کتاب خواندنی یعنی قرآن است.

 

از آیه مورد بحث روشن تر این آیه شریفه است: "حم و الکتاب المبین، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم" (28) چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینی بوده که خواندنی و عربی نبوده، و بعدها خواندنی و عربی شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در "ام الکتاب"، که نزد خدا مقامی بلند داشته است، بوده مقامی که دست خرد بدان نمی رسد، کتابی که حکیم است، یعنی مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.

 

و آیات شریفه"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون، تنزیل من رب العالمین" (29) نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبی بر می آید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابی که جز پاکان کسی با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعیتی در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرف ام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (30) بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگی در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنی که باید به تدریج نازل شود(چون به عالمی نازل می شود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است)هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج خالی نیست و این تدرج خود نوعی تبدل است، پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالی از

 

تفصیل و تدرج است، امری است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسی ست برای آن امر.

 

و همین معنا یعنی اینکه قرآن، نازل شده و بشری شده کتاب مبین(که ما آن را حقیقت کتاب می نامیم)باشد، و به منزله لباسی باشد برای اندام صاحب لباس، و مثال باشد برای حقیقت و نیز به منزله مثل باشد برای غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنانکه در آیه شریفه: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (31) و آیاتی دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث می شود که آیه: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (32) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة القدر" (33) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (34) را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنی کتاب مبین، بر قلب رسولخدا ص در یک شب، همچنانکه همین قرآن بعد از آنکه بشری و خواندنی و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.

 

این نزول تدریجی از آیات زیر استفاده می شود: "و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه" (35) و آیات: "لا تحرک به لسانک لتعجل به، ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه" (36) چون از این آیات بر می آید که رسولخدا ص می دانسته چه آیه ای بر او نازل می شود، و به همین جهت قبل از آنکه وحی آیه ای تمام شود او از پیش، آیه را می خوانده، و خدای تعالی از این کار نهیش فرمود، که ان شاء الله توضیحش در جای مناسب خواهد آمد.

 

و سخن کوتاه آنکه: اگر کسی در آیات قرآنی تدبر و دقت کند هیچ چاره ای جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه این قرآنی که تدریجا بر رسول

 

خدا ص نازل شده متکی بر حقیقتی است متعالی و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهای ماده شان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است، و اینکه نخست این حقیقت بر رسولخدا ص نازل شده بود و به وی تعلیم داده بود که منظورش از کتاب(که بعدا تدریجا نازل می شود)چیست.و ما ان شاء الله در بحث پیرامون تاویل و تنزیل در تفسیر آیه شریفه: "هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات" (37) باز در این باره سخن خواهیم گفت.

 

این آن مطلبی است که گفتیم با دقت و تدبر از آیات کریمه قرآن به دست می آید بله محدثین که کارشان تنها نقل حدیث است و نیز علمای علم کلام و همچنین علمای مادی این عصر از آنجا که منکر ماورای ماده و محسوساتند ناگزیر شده اند این آیات و نظائر آن را که دلالت دارند بر اینکه مثلا قرآن هدایت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و کتاب مبین است، و یا در لوح محفوظ و نازل از ناحیه خدا است، و یا در صحف مطهره است، و یا تعبیرات دیگری که از قرآن شده، همه را حمل کنند بر اقسامی از استعاره و مجازگوئی، و با این عمل خود قرآن را همپایه یک کتاب شعری کرده اند، (که به قول معروف هر چه گزافی تر و دروغ تر باشد شیرین تر و شیواتر است).

 

گفتار بعضی از اهل بحث در توجیه نزول قرآن در ماه رمضان

 

بعضی دیگر از اهل بحث و تحقیق در معنای اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتاری دارد که خلاصه اش از نظر خواننده می گذرد.

 

هیچ شکی نیست در اینکه بعثت رسولخدا ص قرین و توام با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وی دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوی دیگر در این نیز هیچ شکی نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، برای اینکه آیه شریفه:"انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (38) ، صریحا می فرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکی نیست که آن شب از شب های رمضان بوده، برای اینکه در سوره بقره آیه 185می فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن".

 

پس تا اینجا هیچ شکی نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است یا بعضی از آن؟در پاسخ از این سؤال می گوئیم: گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همینکه سوره حمد که مشتمل بر بسیاری از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این

 

است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار می شود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).

 

پاسخ دیگری که می توان گفت اینکه: کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق می شود، بر بعض از آن نیز اطلاق می گردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق می گردد، و این خود اصطلاحی است از قرآن کریم.

 

آنگاه اضافه کرده: که اولین بخشی که نازل شده"اقرء باسم ربک الذی خلق..." (39) است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالی که رسول خدا ص در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه می آمد، همینکه این آیات به وی وحی شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد: چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وی نشان داد و تعلیمش داد که بگوید: "بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین"تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالی که اثری از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبی و کوفتگی در خود احساس کرد، تعبی که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست می داد، و چون اولین بار بود که به چنین منظره ای بر می خورد و نمی دانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت خلق شده، لذا وقتی به خانه درآمد از شدت خستگی آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحی نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد: "یا ایها المدثر قم فانذر". (40) آنگاه مفسر نامبرده می گوید پس معنای نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده می شود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتی است که علاوه بر اینکه جز در بعضی از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمی شود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته.

 

سپس اضافه می کند: که در این میان روایات دیگری هست مؤید آن روایات که می گوید معنای نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسولخدا ص یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثت به تدریج بر رسول خدا ص نازل شد.

 

و این روایات اوهامی است خرافی که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته

 

کرده و به چند جهت مردود است، 1 - مخالف کتاب خدا هستند 2 - لوح محفوظ را جزء ماورای طبیعت دانسته در حالی که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت بشر معمور و آباد گشت، این بود خلاصه گفتار آن مفسر.

 

توضیح بی پایگی و واهی بودن آن گفتار

 

مؤلف: من نمی دانم کدام یک از جملات این مفسر که سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهی از وجوه با حق و حقیقت منطبق شود، چون در چنین صورتی قضیه شبیه مثل معروف می شود که می گویند وصله از خود جامه بیشتر است.

 

زیرا اولا این افسانه که وی از پیش خود در باره بعثت درست کرده و یا اینکه گفته اولین بخش نازل شده چیست"اقرء باسم ربک"وقتی نازل شد که رسول خدا ص در راه بود، و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آنگاه نماز را به آن جناب تعلیم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگی به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبلیغش نمود همه اینها مطالبی است که نه آیه محکمه دلالت بر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلکه تنها و تنها قصه ای است تخیلی که نه با کتاب موافق است و نه با حدیث، و بیان ناسازگاریش خواهد آمد.

 

و ثانیا وی گفته: که بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبلیغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسیر و توضیح این سخن گفته است: نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسولخدا ص تنها در یک شب نبی و غیر رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسید، چون سوره"مدثر"او را امر به تبلیغ نمود، ولی این مفسر هرگز نمی تواند بر طبق گفته های خود دلیلی از کتاب یا سنت بیاورد، و عجب اینجا است که مساله را از مسلمات گرفته، در حالی که چنین نیست اما از نظر سنت مسلم نیست برای اینکه کتب سنت چه آنها که علمای اهل سنت تالیف کرده اند، و چه آنها که علمای امامیه تالیف کرده اند، همه بعد از دو قرن و بیشتر از عصر رسولخدا ص تدوین شده اند، هر چند که مفسر نامبرده این اشکال را منحصرا به کتب شیعه وارد دانسته، ولی تمامی کتب عامه نیز اینطور بوده اند، اگر در روایات شیعه دسیسه شده باشد.در روایات عامه نیز شده است و اما کتب تاریخ علاوه بر اینکه متعرض این جزئیات نشده احتمال دسیسه در آنها بیشتر است، و اگر بیشتر هم نباشد حداقل مانند کتب حدیث در معرض آن بوده است.

 

و اما کتاب خدا که برای هر اهل فنی روشن است که دلالت آیات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روایات است، بلکه می توان گفت آیات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافته های او را تکذیب می کند، چون سوره علق بطوریکه اهل حدیث گفته اند و به شهادت پنج آیه اول آن اولین سوره ای بوده که بر رسولخدا

 

ص نازل شده، و احدی از مفسرین نگفته و حتی احتمالش را هم نداده که تکه تکه نازل شده باشد، و حداقل احتمال می دهیم که یک باره نازل شده باشد، مشتمل بر این نکته است که رسولخدا ص در انظار مردم نماز می خوانده، و بعضی از مردم او را از این کار نهی می کردند، و در مجالس قریش از او بدگوئی می کرده اند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا ص چگونه نماز می خوانده، و در نمازش چه می گفته؟سوره علق هم از نماز به غیر از امر سجده که دستوری دیگر نداده، پس معلوم می شود آن جناب قبل از سوره علق نمازی داشته و کسانی بوده اند که آن جناب را از نماز نهی می کرده اند، و از نهی خود دست بردار نبوده اند، مگر اینکه بگوئی منظور از این نمازگزار شخصی دیگر غیر از رسولخدا ص است، و این حرف بطلانش روشن است، برای اینکه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده می فرماید: "کلا لا تطعه"آن کسی را که به تو می گوید نماز مخوان اطاعت مکن، بلکه همچنان خدا را سجده کن، و به او نزدیک شو.

 

اینک آیاتی از همین سوره که دلالت بر بطلان قول مزبور دارد: "ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی ارایت ان کان علی الهدی.او امر بالتقوی.ارایت ان کذب و تولی.ا لم یعلم بان الله یری؟.کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة.ناصیة کاذبة خاطئة.فلیدع نادیه.سندع الزبانیة.

 

کلا لا تطعه و اسجد و اقترب." (41) پس از این سوره استفاده می شود که رسولخدا ص قبل از نازل شدن اولین سوره از قرآن هم نماز می خوانده، و خود بر طریق هدایت بوده و احیانا دیگران را هم امر به تقوا می کرده، و این همان نبوت است، ولی رسالت نیست، و بهمین جهت این وضع آن جناب را انذار ننامیده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبی بوده، و نماز می خوانده، با اینکه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد که جزء نماز است نیامده، و مامور به تبلیغ نشده بود.

 

و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول این مفسر در قلب رسولخدا ص خطور کرده بود جا داشت بفرماید: "قل بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین..."و یا بفرماید: "بسم الله الرحمن الرحیم قل الحمد لله رب العالمین...".

 

مترجم: (چون سوره علق به عبارتی آغاز شده که معنای"قل"را می دهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود باید کلمه"قل"و یا"اقرء"در اول آن قرار می داشت).

 

و نیز لازم بود که در این سوره گفتار در جمله"مالک یوم الدین"تمام شود زیرا بقیه سوره از غرض بیگانه است از طرفی ختم شدن سوره در جمله"مالک یوم الدین"از نظر بلاغت قرآن شریف مناسب تر و لایق تر بود.

 

بله در سوره حجر که به شهادت مضامین آیاتش از سوره های مکی است و بیانش خواهد آمد فرموده: "و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم" (42) و مراد از کلمه" سبع مثانی"سوره حمد است که در آیه شریفه در مقابل قرآن عظیم قرار گرفته و این منتها درجه تجلیل و تعظیم از سوره حمد است و لیکن با همه این احوال سوره حمد قرآن نامیده نشده بلکه هفت آیه از آیات قرآن معرفی شده به دلیل اینکه آیه: "کتابا متشابها مثانی" (43) همه قرآن مثانی خوانده شده و در آیه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانی خوانده شده.

 

و با این حال از آنجا که سوره حجر مشتمل بر نامی از سوره حمد است معلوم می شود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده.

 

و نیز از آنجائی که سوره حجر مشتمل بر آیه"فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین..." (44) می فهمیم که رسولخدا ص مدتی دست از انذار کشیده بود و در این آیه مجددا مامور بدان شده که می فرماید: "فاصدع"پس از سوره حجر دو چیز استفاده شد یکی ترک انذار و دیگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از کجا ثابت می کنید که نزول حمد قبل از ترک انذار بوده؟.

 

و اما سوره مدثر و مطالبی را که مشتمل است چون آیه"قم فانذر"اگر گفته شود همه آن یک باره نازل شده حال آیه: "قم فانذر"حال آیه: "فاصدع بما تؤمر"در سوره حجر است و نیز حال جمله"و اعرض عن المشرکین"در سوره حجر حال جمله"ذرنی و من خلقت وحیدا"در

 

سوره مدثر است و هر دو مضمونی نزدیک به هم دارند، از هر دو فهمیده می شود اولا کسانی مزاحم دعوت رسول خدا ص بوده اند و در ثانی رسول خدا ص مدتی انذار را تعطیل کرده بود.

 

و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سیاق آن بر می آید که تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقیه بعد از تعطیل انذار آمده است.

 

و ثالثا اینکه می گوید: (روایاتی که می گوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثت به تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا ص نازل می شده روایاتی است جعلی و خرافی چون مخالف کتاب است و مضمونی مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است)گفتاری است خطا و افتراء و به دلیل اینکه اولا: ظاهر هیچ آیه ای از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.

 

و ثانیا: در روایات نامبرده نفرموده اند: قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده و ثالثا: تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیری است بسیار زشت و خنده آور، و ما نمی دانیم بنا به گفته وی به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟، آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونی محفوظ است؟که عالم طبیعت جای همه دگرگونی ها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.

 

و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهی محفوظ است؟که این نیز خلاف واقع است، برای اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است. و یا بدین جهت بوده که از اطلاع اغیار محفوظ است یعنی غیر اهل اطلاع کسی از اسرار آن آگاه نیست همچنانکه آیه شریفه: "انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون" (45) خبر می دهد؟که این نیز صحیح نیست برای اینکه ادراک هر صاحب ادراکی نسبت به عالم طبیعت یکسان است.

 

و بعد از همه این اشکالات اشکال مهمی که به وی وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحی که هم در جای خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، چون خلاصه گفتارش این شد که معنای جمله"انزل فیه القرآن"این است که"کانما انزل فیه القرآن"یعنی گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده و

 

معنای آیه"انا انزلناه فی لیلة""کانا انزلناه فی لیلة"است، یعنی گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنائی از چنین عبارتی می فهمد، و نه اهل عرف و آشنای به سیاق کلام.

 

و اگر جایز باشد کسی بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، باید جایز باشد که دیگری بگوید معنای نزول قرآن نزول همه آن، یعنی اجمال معارف آن است بر قلب رسولخدا ص، و هیچ مانعی هم ندارد که کسی این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.

 

البته در گفتار مفسر نامبرده اشکالهای دیگری نیز هست، که چون بیرون از غرض ما بود متعرض آنها نشدیم.

 

"هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان"

 

مورد استعمال کلمه"ناس"

 

کلمه ناس - که عبارت است از طبقه پائین افراد جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر در همین طبقه اطلاق می شود چنانکه آیه: "و لکن اکثر الناس لا یعلمون" (46) و آیه: "و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون" (47) اطلاق گردیده، معلوم می شود ناس معنائی اعم از علما و غیر علما دارد.

 

و این اکثریت همانهایند که اساس زندگیشان بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمیز در امور معنوی به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمی توانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسی دیگر ایشان را هدایت نموده حق را بر ایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگری است که می تواند برای این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است.

 

اما خواصی از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافته اند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم برای آنان بینات و شواهدی از هدایت است، و نیز برای آنان جنبه فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص می کند، و روشن می کند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانکه فرمود: "یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم". (48)

 

از اینجا علت اینکه چرا میان"هدی"و میان"بینات من الهدی"مقابله انداخت؟روشن می گردد، چون مقابله میان آن دو مقابله میان عام و خاص است، قرآن برای بعضی افراد هدایت، و برای بعضی دیگر بیناتی از هدایت است.

 

"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"

 

کلمه"شهادت"به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، (وقتی می گوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه شود، و این شهادت هم نسبت به تمامی ماه صادق است، و هم نسبت به بعضی از آن، (مانند اینکه آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود)و اما اینکه مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن می توان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، و لیکن در آیه هیچ قرینه ای بر این معنا وجود ندارد.

 

"و من کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر"

 

وارد ساختن این جمله در آیه مورد بحث از قبیل تکرار به منظور تاکید و غیره نیست، چون قبلا هم گفتیم دو آیه قبلی در مقام بیان حکم نبودند، و تنها در مقام زمینه چینی بودند، و فقط آیه سوم حکم را بیان می کند، پس آیه سوم مشتمل بر جمله تکراری نیست.

 

"یرید الله بکم الیسر، و لا یرید بکم العسر، و لتکملوا العدة"

 

کانه این جمله می خواهد مجموع مطالب آیه را تعلیل کند، هم استثنا شدن مریض و مسافر و افطار کردن آن دو در ماه رمضان را، و هم روزه گرفتن در ایام دیگر سال را، چیزی که هست اینکه جمله اول مطلب اول را تعلیل می کند و می فرماید چون خدا سهولت را برایتان خواسته، و جمله آخر یعنی"و لتکملوا العدة"مطلب بعد را و می فرماید اینکه گفتیم به همان عدد از روزهای دیگر سال را روزه بگیرید برای این بود که تکمیل سی روز امری واجب است.

 

و حرف"لام"در جمله"و لتکملوا العدة"الخ لام غایت است، و جمله عطف است بر جمله: " یرید"الخ، چون آن جمله نیز مشتمل بر معنای غایت بود، و تقدیر کلام این است که:

 

اگر ما شما را دستور دادیم که در سفر و مرض روزه را بخورید برای این بود که بار تکلیف شما را سبک کنیم، و هم برای اینکه عدد سی روزه را تکمیل کرده باشیم، و بعید نیست که ایراد جمله: "و لتکملوا العدة"باعث شده که دیگر مانند آیه قبلی حکم آن صورت را که روزه طاقت فرسا باشد بیان نکند چون هم بیان آیه قبلی برای اینجا نیز کافی بود و هم کلمه(سختی بر شما نخواسته)دلالت بر آن می کرد.

 

"و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون..."

 

ظاهر دو جمله مورد بحث بطوریکه لام غایت(البته غایت به معنای غرض که آن نیز اصطلاح دیگری است)اشعار دارد، این است که می خواهند غایت و نتیجه اصل روزه را بیان کنند، نه حکم استثنای مریض و مسافر را چون وقتی می بینیم جمله"شهر رمضان"را مقید کرد به جمله: "الذی انزل فیه القرآن..."، می فهمیم که میان وجوب روزه رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان یک نحوه ارتباط و پیوستگی وجود دارد، در نتیجه برگشت معنای ایت به این می شود که تلبس و اشتغال به روزه برای اظهار کبریائی حق تعالی ست به خاطر اینکه قرآن را بر ایشان نازل فرمود، و ربوبیت خود و عبودیت بندگان را اعلام داشت، و نیز بدین منظور بود که در مقابل اینکه به سوی حق هدایتشان فرموده و با کتاب خود برایشان حق را از باطل جدا کرده شکرش را بجای آرند.

 

و چون روزه وقتی متصف به این صفت می شود، یعنی وقتی شکر نعمت های خدا می شود که مشتمل بر حقیقت معنای روزه باشد، یعنی از روی اخلاص انجام شود، و روزه دار از آلودگیهای طبیعت پاک باشد، و از بزرگترین مشتهیات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آیه نفرمود:"و لیتشکروا الله"، چون شکر تنها با روزه واقعی محقق می شود، بلکه در مقابل فرمود: "و لتکبروا الله علی ما هدیکم"برای اینکه تکبیر و بزرگداشت خدا با صورت روزه هم انجام می شود، چه اینکه این صورت، حقیقت هم داشته باشد و یا نداشته باشد، و بهمین جهت مساله شکر را با کلمه"لعل امید است"، از تکبیر جدا کرد، و فرمود، "و لتکبروا الله علی ما هدیکم، و لعلکم تشکرون"همانطور که در اول آیات، در باره روزه فرمود: " لعلکم تتقون".

 

بحث روایتی(شامل روایاتی در ذیل آیات روزه و نزول قرآن)

 

در حدیث قدسی(یعنی احادیثی که سلسله سندش منتهی به خود خدای تعالی می شود)آمده: که

 

خدای تعالی فرمود: روزه فقط برای من است، و من خود جزای آن را می دهم. (49)

 

مراد از حدیث قدسی: روزه فقط برای من است و من جزای آن هستم(یا جزای آن

را میدهم)

 

مؤلف: این روایت را شیعه و سنی البته با مختصر اختلافی نقل کرده اند و وجه اینکه روزه برای خدای سبحان است این است که تنها عبادتی است که از امور عدمی تشکیل می شود، بخلاف عبادتهای دیگر، از قبیل نماز، و حج و امثال آن، که از امور وجودی ترکیب می یابد، و یا حداقل امور وجودی هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است که فعل وجودی نمی تواند محض و خالص در اظهار عبودیت عبد و ربوبیت رب سبحان باشد، چون خالی از نقایص مادی و آفت محدودیت و اثبات انانیت نیست، و ممکن است در انجام آن قصد غیر خدا هم به میان آید، و سهمی از آن را برای غیر خدا انجام دهد، چنانکه در موارد ریا و سمعه و سجده برای غیر خدا این آفت ها مشاهده می شود، بخلاف عملی که همه اش نفی است، یعنی روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، و فلان و بهمان نکردن، که صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات می بیند، و با خویشتن داری خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه می دارد، و این امور عدمی چیزی نیست که غیر خدا هم سهمی از آن داشته باشد، زیرا امری است تنها میان بنده و پروردگارش و طبعا کسی جز خدا از آن با خبر نمی شود.

 

و اینکه فرموده: و"انا اجزی به"اگر کلمه"اجزی"را به صیغه معلوم بخوانیم، یعنی من جزای آن را می دهم آن وقت دلالت می کند بر اینکه در دادن اجر به بنده، کسی میان او و خدا فاصله و واسطه نمی شود، همانطور که بنده هم در بندگی و عبادت خدا به وسیله روزه کسی را دخیل قرار نداد، و نگذاشت کسی از روزه داریش با خبر شود، چنانکه در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا می گیرد، و بین صدقه دهنده و خدا کسی واسطه نیست، و در قرآن هم آمده: "و یاخذ الصدقات" (50) و اما اگر"اجزی"را به صیغه مجهول بخوانیم، معنایش این می شود: (خود من جزای روزه قرار می گیرم)آن وقت عبارت کنایه می شود از نزدیکی روزه دار به خدای تعالی.

 

و در کافی از امام صادق ع روایت آورده که رسول خدا ص در اوائل بعثت مدتی پشت سر هم روزه می گرفت، بطوریکه اشخاص مطلع می گفتند دیگر ترک نمی کند و سپس مدتی روزه را ترک می کرد بطوریکه اشخاص می گفتند دیگر روزه نمی گیرد، بعد از مدتی این رسم را رها کرد، یک روز روزه می گرفت، و یک روز افطار می کرد، که این همان روزه داوود پیغمبر است، بعد از مدتی این رسم را کنار گذاشت، و در هر ماه ایام البیض آن

 

ماه یعنی(سیزده و چهارده و پانزدهم)آن را روزه می گرفت، و سپس این را هم ترک کرد، و در هر ده روز دو پنجشنبه و بین آن دو یک چهارشنبه روزه می گرفت، و این رسم را تا آخر عمر ادامه داد. (51) و از عنبسة العابد روایت شده که گفت: رسولخدا ص در ایامی که از دنیا رفت، در این رسم و برنامه بود که همه ساله شعبان و رمضان و سه روز از هر ماه را روزه می گرفت. (52) مؤلف: اخبار از طریق اهل بیت ع در این باب بسیار است، و این همان روزه سنتی است که رسول خدا ص می گرفت و گرنه روزه واجب تنها همان روزه رمضان است.

 

و در تفسیر عیاشی از امام صادق ع روایت کرده که در تفسیر آیه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"فرموده: این مخصوص مؤمنین است. (53) و از جمیل روایت آورده که گفت: از امام صادق ع از معنای آیه: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"، و"یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القتال"پرسیدم، فرمود:همه این خطاب ها شامل حال گمراهان و منافقین و خلاصه تمامی افرادی که به ظاهر شهادت به توحید و نبوت و معاد داده اند می شود. (54) و در فقیه از حفص روایت کرده که گفت از امام صادق ع شنیدم می فرمود:روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هیچ امتی واجب نبود، عرضه داشتم: پس اینکه خدای عزوجل می فرماید: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم"چیست؟فرمود: بله ماه رمضان قبل از امت اسلام روزه اش واجب بوده، اما نه بر امتها بلکه تنها بر انبیای آنان، خداوند امت اسلام را بر سایر امم برتری داده، چیزی را که بر رسول خود واجب کرده بود بر امتش هم واجب فرمود. (55) مؤلف: این روایت به خاطر اینکه اسماعیل بن محمد در سند آن هست ضعیف است، و این معنا در روایتی دیگر از عالم ع آمده که آنهم مرسل است، یعنی اصلا سندش ذکر نشده، و به نظر می رسد هر دو روایت یکی باشد، و به هر حال از اخبار آحاد است، و ظاهر آیه هم مساعد با این نیست که مراد از جمله"کما کتب علی الذین من قبلکم"تنها خصوص

 

انبیا باشد، و به فرضی که چنین چیزی منظور بوده، از آنجائی که مقام مقام زمینه چینی و تشویق و ترغیب بوده، تصریح به اسم آن انبیا از کنایه بهتر و مؤثرتر بود، و خدا دانا است.

 

چند روایت در باره معنای"قرآن"، "فرقان"و"کتاب"

 

و در کافی از کسی که از امام صادق ع سؤال نموده روایت کرده که گفت:پرسیدم آیا کلمه"قرآن"و کلمه"فرقان"به یک معنا است؟و یا هر یک معنائی جداگانه دارد؟ فرمود: قرآن همه کتاب خدا است، و فرقان تنها آن آیاتی است که احکام واجب را در بر دارد. (56) و در کتاب جوامع از آن جناب ع روایت کرده که فرمود: فرقان عبارت است از هر آیه محکمی که در قرآن است.

 

و در تفسیر عیاشی و قمی از آن جناب ع روایت آورده اند که فرمود: فرقان عبارت است از هر امر محکمی که در قرآن است، و کتاب عبارت است از آن آیاتی که انبیای قبل را تصدیق می کند. (57) مؤلف: خود کلمه"فرقان"و کلمه"کتاب"هم با معنائی که در وایت برای آن دو شده سازگار است، و در بعضی از اخبار آمده که کلمه"رمضان"یکی از اسمای خدای تعالی است پس دیگر شایسته نیست کسی بگوید رمضان آمد و رمضان رفت، بلکه باید گفت: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت، (تا آخر حدیث)و این روایت خبر واحدی است که در باب خودش غریب است، و این کلام از میان مفسرین از قتاده نیز نقل شده.

 

ولی در اخباری که راجع به اسامی خدای تعالی وارد شده نام"رمضان"دیده نمی شود، علاوه بر اینکه کلمه"رمضان"بدون اینکه کلمه"ماه"قبل از آن آید و نیز کلمه "رمضانان"" دو رمضان"در روایات وارده از رسولخدا ص و ائمه اهل بیت ع بسیار آمده، و این جدا بعید است که احتمال دهیم هر جا کلمه"رمضان"در احادیث آمده"شهر رمضان"بوده، و راوی کلمه"شهر"را از آن انداخته باشد. (58) و در تفسیر عیاشی از صباح بن نباته روایت شده که گفت: من به امام صادق ع عرضه داشتم: ابن ابی یعفور به من دستور داد چند مساله را از شما بپرسم حضرت پرسید آن مسائل چیست؟عرضه داشتم: او از شما می پرسد: وقتی ماه رمضان آمد و من در منزل باشم آیا جایز است مسافرت کنم؟فرمود: خدای تعالی می فرماید: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"، پس هر کس ماه رمضان را درک کند و در میان خانواده اش باشد نمی تواند مسافرت

 

کند، مگر برای حج و یا عمره، و یا برای طلب مالی که می ترسد اگر به دنبالش نرود تلف بشود. (59) مؤلف: و این نکته استفاده لطیفی است که امام از اطلاق آیه برای حکم کراهت سفر کرده است چون مسافرت در رمضان جایز است اما با کراهت.

 

و در کافی از علی بن الحسین ع روایت آورده که فرمود: اما روزه در سفر و در حال مرض، عامه در آن اختلاف کرده اند، بعضی گفته اند: مریض و مسافر می تواند روزه بگیرد، و بعضی دیگر گفته اند نباید بگیرد، طایفه سوم گفته اند مختار است، اگر خواست بگیرد و اگر نخواست نگیرد، ولی ما می گوئیم باید در این دو حال حتما روزه را بشکند، و افطار کند، (منظور این است که روزه نباید بگیرد، پس اگر در سفر و یا حال مرض روزه بگیرد روزه اش درست نیست باید آن چند روز را دوباره قضا کند)برای اینکه خدای عزوجل می فرماید، "فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر". (60) مؤلف: این روایت را عیاشی نیز نقل کرده است.

 

و در تفسیر عیاشی از امام باقر ع روایت آورده که در تفسیر جمله"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"فرموده: چقدر این بیان برای کسی که تعقلش کند روشن است!برای اینکه در عبارتی کوتاه این معنا را رسانده، که هر کس ماه رمضان را درک کرد باید روزه اش را بگیرد، و هر کس در ماه رمضان مسافرت کرد باید روزه اش را بخورد. (61) مؤلف: روایات وارده از ائمه اهل بیت ع در اینکه مریض و مسافر حتما باید روزه اش را بخورد بسیار زیاد است، و این مذهب ائمه اهل بیت ع است، (بخلاف علمای اهل سنت که روزه رمضان را برای مسافر و مریض اختیاری می دانند)، و آیه شریفه بطوریکه خواننده توجه فرمود بر مذهب ائمه اهل بیت ع دلالت دارد. (62) و نیز در تفسیر عیاشی از ابی بصیر روایت آمده که گفت: من از امام ع از معنای جمله: "و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین"پرسیدم فرمود: منظور بیماران و سالخوردگانی است که توانائی روزه گرفتن ندارند. (63)

 

و باز در همان تفسیر از امام باقر ع در تفسیر همان آیه نقل کرده، که فرمود: منظور سالخورده و کسی است که عطش آزارش می دهد. (64) و نیز در همان تفسیر از امام صادق ع روایت آورده که فرمود منظور زنی است که از جان فرزندش بترسد و سالخوردگانی که روزه برایشان طاقت فرسا باشد. (65) مؤلف: روایات در تفسیر آیه، از ائمه ع بسیار است، و در روایت ابی بصیر مراد از مریض آن بیمارانی اند که قبل از ایام ماه رمضان بیمار باشند و نتوانند قضای روزه رمضان را در سایر ایام سال بجا آورند، چون واضح است که کلمه(مریض)در جمله: "فمن کان منکم مریضا"شامل مریض نامبرده نمی شود، و کلمه(عطاش)که در روایت آمده به معنای بیماری عطش است. (66) (که ظاهرا همان مرض قند باشد)."مترجم"باز در همان تفسیر از سعید از امام صادق ع روایت آمده که فرمود: در عید فطر هم تکبیر هست، عرضه داشتم تکبیر که غیر از روز قربان نیست، فرمود: چرا در عید فطر هم هست، لیکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نماز عید گفته شود. (67) و در کافی از سعید نقاش روایت کرده که گفت امام صادق ع فرمود: برای من در شب عید فطر تکبیر هست، اما واجب یست بلکه مستحب است، می گوید، پرسیدم این تکبیر در چه وقت مستحب است؟فرمود در شب عید در مغرب و عشا و در نماز صبح و نماز عید آنگاه قطع می شود، می گوید عرضه داشتم: چگونه تکبیر بگویم؟فرمود: می گوئی"الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علی ما هدانا"و منظور از کلام خدا که می فرماید: "و لتکملوا العدة"همین است، چون معنایش این است که نماز را کامل کنید.و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرده تکبیر کنید، و تکبیر همین است که بگوئید:"الله اکبر، لا اله الا الله، و الله اکبر، و لله الحمد"راوی می گوید در روایت دیگری آمده که تکبیر آخر را چهار بار باید گفت. (68) مؤلف: اختلاف این دو روایت که یکی تکبیر را در ظهر و عصر نیز مستحب می داند و دیگری نمی داند ممکن ست حمل شود بر مراتب استحباب، یعنی دومی مستحب باشد، و اولی مستحب تر، و اینکه فرمود: منظور از(و لتکملوا العدة)اکمال نماز است شاید منظور این باشد که

 

با خواندن نماز عید، عدد روزه را تکمیل کنید و باز خود تکبیرات را بگوئید، که خدا شما را هدایت کرد، و این با معنائی که ما از ظاهر جمله، "و لتکبروا الله علی ما هدیکم..."فهمیدیم منافات ندارد، برای اینکه کلام امام استفاده حکم استحبابی از مورد وجوب است، نظیر آنکه در سابق در جمله: "فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"گذشت، که گفتم از آن، کراهت مسافرت در ماه رمضان برای کسی که اول ماه را درک کند استفاده کرده اند، و اختلاف آخر تکبیرات در دو جای روایت اخیر مؤید این احتمال است که بعضی داده و گفته اند در جمله:"و لتکبروا الله علی ما هدیکم"تکبیر به دلیل اینکه با حرف(علی)متعدی شده متضمن معنای حمد است.

 

و در تفسیر عیاشی از ابن ابی عمیر از امام صادق ع روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: فدایت شوم احادیثی که در بین ما بر سر زبانها جریان دارد مبنی بر اینکه رسول خدا ص بیست و نه روز روزه می گرفت، بیشتر است از احادیثی که می گوید، سی روز روزه می گرفت؟آیا احادیث اول درست است؟فرمود یک کلمه از آنها سخن خدا نیست، و رسول خدا ص غیر از سی روز روزه نگرفته، و علتش هم این است که قرآن می فرماید: "و لتکملوا العدة"و آیا رسولخدا ص آن را ناقص می کرد؟ (69) مؤلف: اینکه امام فرمود: (آیا رسولخدا ص آنرا ناقص می کرد)استفهامی است انکاری، و روایت دلالت دارد بر بیانی که ما کردیم، و گفتیم ظاهر تکمیل، تکمیل ماه رمضان است.

 

و در محاسن برقی از بعضی راویان شیعه نقل کرده که او بدون ذکر سند گفته منظور از تکبیر در جمله: "و لتکبروا الله علی ما هدیکم"تعظیم، و منظور از هدایت، ولایت است. (70) مؤلف: اینکه هدایت به معنای ولایت باشد از باب تطبیق کلی بر مصداق است و ممکن است از قبیل همان قسم بیاناتی باشد که نامش را تاویل گذاشته اند، چنانکه در بعضی از روایات آمده و در معنای دو کلمه"یسر و عسر"فرموده اند: یسر ولایت و عسر مخالفت با خدا و دوستی با دشمنان خداست.

 

و در کافی از حفص بن غیاث از امام صادق ع نقل کرده که گفت: از آن جناب از کلام خدای عزوجل پرسیدم، که می فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"،

 

چطور می فرماید قرآن در ماه رمضان نازل شد، با اینکه در دو دهه بین اول و آخرش نازل شده؟ (71) امام ع فرمود: قرآن در ماه رمضان یک باره به بیت المعمور نازل شد و سپس در طول بیست سال به تدریج به زمین نازل گردید، آنگاه فرمود: رسولخدا ص فرموده صحف ابراهیم در اولین شب از ماه رمضان نازل شد، و تورات در روز ششم رمضان، و زبور در هیجدهم رمضان و قرآن در بیست و سوم از ماه رمضان نازل شده.

 

مؤلف: این روایت را که کافی از امام صادق و آن جناب از رسولخدا ص نقل کرده الدر المنثور به چند طریق آن را از واثلة بن اسقع از رسولخدا ص نقل کرده است (72).

 

و نیز در کافی و فقیه از یعقوب روایت کرده که گفت: مردی را شنیدم که از امام صادق ع از شب قدر می پرسید، که آیا گذشته و یا همه ساله هست؟فرمود: اگر شب قدر از بین برود، و برداشته شود، قرآن هم برداشته می شود. (73) و در الدر المنثور از ابن عباس روایت کرده که در باره ماه رمضان و لیله مبارکه و لیله قدر گفت: لیله قدر همان لیله مبارکه است که در ماه رمضان واقع است، که در آن ماه قرآن کریم از ذکر به بیت المعمور نازل شد، و بیت المعمور همان موقع ستارگان در آسمان دنیا است، که قرآن در آنجا قرار گرفت، و سپس به تدریج به رسولخدا ص نازل شد، قسمتی در امر و قسمتی در نهی و آیاتی در باره جنگها نازل می شد. (74) مؤلف: این معنا از غیر ابن عباس مانند سعید بن جبیر نیز روایت شده، و از گفتار ابن عباس چنین بر می آید که این نظریه خود را از آیات قرآنی استفاده کرده، مانند آیه: "و الذکر الحکیم" (75) و آیات: "و کتاب مسطور فی رق منشور و البیت المعمور و السقف المرفوع" (76) و آیات"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون لا یمسه الا

 

المطهرون" (77) و آیه: "و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا" (78) که ارتباط گفتار ابن عباس با همه این آیات روشن است، تنها نقطه ابهامی که در کلام وی هست و معلوم نیست از کجای قرآن استفاده کرده، این است که گفته: محل ستارگان، آسمان اول، و موطن قرآن است، و دلالت آیات سوره واقعه بر این معنا روشن نیست.

 

بله در روایات ائمه اهل بیت ع آمده که بیت المعمور در آسمان است که ان شاء الله بحث ما پیرامون آن خواهد آمد.

 

مطلب دیگری که تذکرش لازم است، این است که احادیث هم مانند قرآن کریم محکم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در میان احادیث بسیار شایع است، و مخصوصا در مثل اینگونه حقایق(که فهم بشر از درکش عاجز است)مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان، و بیت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر یک فرد دانشمند لازم است که برای بدست آوردن معنای واقعی کلام سعی کند قرائن کلام را به دست آورد.

 

پی نوشت ها:

 

1)و او را(یوسف را)به بهای ناچیزی، درهمی چند فروختند."سوره یوسف آیه 20"

 

2)ای کسانی که ایمان آورده اید برای شما در باره کشتگان قصاص مقرر شد."سوره بقره آیه 178"

 

3)بر شما مقرر شد هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد اگر مالی بجای گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان وصیت کند."سوره بقره آیه 180"

 

4)خدا قضاء رانده که من و رسولانم غلبه خواهیم کرد."سوره مجادله آیه 21"

 

5)می نویسیم آنچه از پیش فرستادند، و آنچه اثر که از دنبال دارند."سوره یس آیه 12"

 

6)و بر ایشان(بنی اسرائیل)نوشتیم که شخص در مقابل شخص است(یعنی اگر کسی دیگری را کشت اولیاء مقتول حق دارند قاتل را بکشند و جان او برابر مقتول است.)"سوره مائده آیه 45"

 

7)اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید، و اگر بدی کنید نیز به خود کرده اید."سوره اسراء آیه 7"

 

8)هان ای مردم شما همان محتاجان به خدائید، و خدا همانا بی نیاز است."سوره فاطر آیه 15"

 

9)ما خبر داریم از اینکه سخن آنان تو را اندوهناک کرده، ولی آنها تو را تکذیب نمی کنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می کنند."سوره انعام آیه 33"

 

10)به سوی آفریننده تان بازگشت کنید و خودتان را(یعنی کسانی را که گوساله پرستیده اند)بکشید آن برای شما بهتر است."سوره بقره آیه 54"

 

11)بشتابید به سوی ذکر خدا و سوداگری را واگذارید این برای شما بهتر است." سوره جمعه آیه 9"

 

12)ایمان به خدای آورید و در راه خدا با مال و جان خود جهادی کنید این برای شما بهتر است اگر بدانید."سوره صف آیه 11".

 

13)ما آن را(قرآن را)کتابی خواندنی و عربی کردیم باشد که شما درکش کنید."سوره زخرف آیه 3"

 

14)و قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانی و به تدریج نازلش کردیم."سوره اسراء آیه 106"

 

15)خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله می کرد و به خدا شکوه می کرد شنید، و خدا همه گفتگوی شما را می شنود."سوره مجادله آیه 1"

 

16)و چون تجارت یا لهوی می بینند تو را در وسط سخن در حالی که ایستاده ای رها می کنند."سوره جمعه آیه 11"

 

17)مردانی که عهد خود را که با خدا بسته اند وفا می کنند، بعضی از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضی دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشه ای از عهد خود را دگرگون نمی سازند."سوره احزاب آیه 23"

 

18)سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانی را داشته ایم."سوره دخان آیه 3"

 

19)ما آن را در شب قدر نازل کردیم."سوره قدر آیه 1"

 

20)سوره بقره آیه 185

 

21)سوره دخان آیه 3

 

22)سوره قدر آیه 1

 

23)مثل آبی که ما آن را از بالا نازل کرده ایم."سوره یونس آیه 24"

 

24)کتابی که ما نازلش کردیم بر تو کتابی پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند."سوره ص آیه 29"

 

25)کتابی است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد."سوره هود آیه 1"

 

26)محققا برای آنها کتابی آورده ایم که از روی علم تفصیل دادیم کتابی که هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزی که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کرده اند اقرار می کنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند."سوره اعراف آیه 52 - 53"

 

27)این کتابی نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانی عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابی است بدون شک از ناحیه رب العالمین(تا آنجا که می فرماید): بلکه اینان چیزی را تکذیب می کنند که احاطه علمی بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده."سوره یونس آیه 39 - 37"

 

28)حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابی خواندنی و عربی کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابی اصلی بود، که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد."سوره زخرف آیه 1 - 4"

 

29)سوگند به جایگاههای ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندی بزرگ است محققا قرآنی است ارجمند در نامه ای نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسی نیابند نازل کردنی از پروردگار جهانیان است."سوره واقعه آیه 80"

 

30)آن قرآنی مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد."سوره بروج آیه 22"

 

31)بلکه آن قرآنی است ارجمند در لوحی محفوظ."سوره بروج آیه 22"

 

32)ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم."سوره بقره آیه 185"

 

33)ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر."سوره قدر آیه 1"

 

34)ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک."سوره دخان آیه 2"

 

35)در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن."سوره طه آیه 114"

 

36)زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشی، چونکه جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همینکه آنرا خواندیم خواندنش را پیروی کن، و سپس به عهده ما است که آنرا بیان کنیم."سوره قیامت آیات 15 - 19"

 

37)سوره آل عمران آیه 7

 

38)ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک و ما هستیم بیم دهندگان."سوره دخان آیه 2"

 

39)سوره علق آیه 1

 

40)ای جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان."سوره مدثر آیه 2 - 1"

 

41)آیا دیدی آن کسی را که بنده ای را از اینکه نماز بخواند نهی می کرد، تو ای نهی کننده هیچ می دانی که اگر آن بنده بر راه راست باشد، و یا به پرهیزکاری دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهی کنی، ای پیامبر تو بگو آیا می دانی آن نهی کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روی بگرداند چه کیفری خواهد داشت؟ راستی آیا او نمی داند که خدا رفتار او را می بیند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند که جریان به این سادگی ها نیست اگر از آزار پیامبر دست برندارد موی پیشانی او را که موی پیشانی مردی دروغگو و خطاکار است خواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یاری دهند ما هم به زودی زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد.نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن همچنان سجده کن و نزدیک شو."سوره علق آیه 19"

 

42)و همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم."سوره حجر آیه 87"

 

43)سوره زمر آیه 23

 

44)آنچه را دستور داده ای آشکار کن و از مشرکان روی گردان."سوره حجر آیه 95"

 

45)سوره واقعه آیه 79.

 

46)ولی بیشتر مردم نمی دانند."سوره روم آیه 30"

 

47)و این مثلها را برای مردم می زنیم و لیکن به جز دانایان آن را نمی فهمند." سوره عنکبوت آیه 43"

 

48)خداوند به وسیله قرآن کسانی را که پیرو خوشنودی اویند به سوی راههای سلامت هدایت نموده از ظلمت ها به سوی نور بیرون می کند با اذن خودش و به سوی صراط مستقیمشان راه می نمایاند."سوره مائده آیه 16"

 

49)بحار الانوار ج 96 ص 245 حدیث 14

 

50)و خداوند می گیرد صدقات را."سوره توبه آیه 105"

 

51 و 52)فروع کافی ج 4 باب صوم رسول الله ص ص 89 و 91

 

53و 54)تفسیر عیاشی ج 1 ص 78

 

55)فقیه ج 2 ص 61 حدیث 14

 

56)اصول کافی ج 2 ص 630 ح 11

 

57)تفسیر عیاشی ج 1 ص 9 و تفسیر قمی ج 1 ص 96

 

58)وسائل ج 7 ص 232

 

59)تفسیر عیاشی ج 1 ص 80

 

60)فروع کافی ج 4 ص 86

 

61)عیاشی ج 1 ص 81

 

62)وسائل ج 7 ص 154 و ص 123

 

63)تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 - 79

 

64و65)تفسیر عیاشی ج 1 ص 78 - 79

 

66و 67)تفسیر عیاشی ج 1 ص 82

 

68)فروع کافی ج 4 ص 166

 

69)تفسیر عیاشی ج 1 ص 82

 

70)محاسن ص 107 باب ولایت

 

71)اصول کافی ج 2 ص 628

 

72)الدر المنثور ج 1 ص 189

 

73)فروع کافی ج 4 ص 158 حدیث 7 و فقیه ج 2 ص 101

 

74)الدر المنثور ج 1 ص 189

 

75)سوره آل عمران آیه 58

 

76)سوگند به کتاب سطربندی شده در اوراقی انتشارپذیر، و سوگند به بیت معمور و سقف بلند گشته."سوره طور آیه 5"

 

77)سوگند به محل ستارگان که این سوگند اگر بدانید سوگندی است عظیم، که قرآن کریم در کتاب پنهان بود، کتابی که جز پاکان با آن تماس ندارند."سوره واقعه آیه 79"11

 

78)ما آسمان دنیا را به چراغهائی زینت دادیم."سوره فصلت آیه 12".

يکشنبه 23/5/1390 - 19:36
رمضان

منابع مقاله:

 موسوی راد لاهیجی،سید حسین؛

 

روزه عامل باز دارنده از گناه

 

تقوی و پرهیزکاری در تربیت و اخلاق اسلامی یک مسلمان نقش بسیار مهمی دارد، و برای رسیدن به این صفت شایسته است که بهترین عبادت در ماه صیام مبتنی بر آن است که خداوند می فرماید:

 

لعلکم تتقون

 

که نتیجه و علت غائی روزه، تقوی از محارم الله است.

 

بهترین اعمال در ماه رمضان چیست؟

 

وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه شعبانیه فضائل ماه رمضان و روزه را برشمرد، امیر المؤمنین علی ( علیه السلام) پرسید: بهترین اعمال در این ماه چیست؟در پاسخ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «الورع عن محارم الله » یعنی پرهیز و اجتناب از معاصی و گناهان است، بنابر این روزه عامل بازدارنده از گناه و عامل سرکوب کننده نفس عصیان گر است، که روزه دار با انجام این دستور الهی به نحو احسن که از شرائط کمال روزه است، روح تقوی و پرهیزکاری را در خویش زنده می کند، زیرا که با روزه و در ماه مبارک رمضان، اصلاح نفس و تربیت آن و تقوی پیشه کردن به مراتب آسانتر است، زیرا گرسنگی و تشنگی و دیگر محرومیتهای روزه، شعله های سرکش غرائز حیوانی و هواهای نفسانی را خاموش می سازد.

 

مولانا مولوی گوید:

 

هست روزه ظاهر، امساک طعام

 

روزه معنی، توجه دان تمام

 

این دهان بستی، دهانی، باز شد

 

که خورنده، دانه های راز شد

 

جوع مر خاصان حق را داده اند

 

تا شود از جوع شیر زورمند

 

تفسیر الصوم جنة از امام صادق (ع)

 

امام صادق ( علیه السلام) فرمود: که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است:

 

«الصوم جنة، ای سترة من آفات الدنیا، و حجاب من عذاب الاخرة فاذا صمت فانولصومک کف النفس عن الشهوات، و قطع الهمة عن خطوات الشیطان، و انزل نفسک منزلة المرضی لا تشتهی طعاما و لا شرابا، متوقعا فی کل لحظة شفاءک من مرض الذنوب و طهر باطنک من کل کدر، و غفلة و ظلمة یقطعک عن معنی الاخلاص لوجه الله تعالی »

 

امام علیه السلام در تفسیر این بیان رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرماید: یعنی روزه ستر و حجاب است روزه دار را از آفات دنیا و حجاب و مانع است عذاب آخرت را از او، پس هر گاه خواستی روزه باشی از روزه داریت قصد کن نگهداری و بازداشتن نفست را از کل شهوات و خواهشهای نفسانی (مثل فحش گفتن و مجادله و قسم دروغ و. . . ) زیرا ارتکاب این گناهان در روزه موجب نقصان ثواب روزه و باعث حرمان از قبول آن است.

 

(در حدیث است، که زنی روزه دار، به کسی ناسزا می گفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: که به این زن طعام دهید تا بخورد، زن به حضرت عرض کرد که من روزه ام، حضرت فرمودند چگونه روزه ای که فحاشی می کنی؟روزه تنها همین نیست که کسی آب و غذا نخورد، بلکه روزه دار باید سایر اعضاء و جوارح را نیز با خود به روزه بدارد، و از گفتار و کردار بد احتراز نماید) . و قطع کن راههای پر حزن و اندوه شیطانی را (که اگر پیمودن راههای شیطانها را اراده کنی دچار اندوه فراوان خواهی شد) و در روزه قیاس کن نفس خود را که به سبب ارتکاب منهیات بیمارست، که بیمار جسمانی را رغبت و میل به طعام نیست و به امید شفا از ماکولات و مشروبات اجتناب می کند و تو نیز به سبب عصیان و نافرمانی مولای حقیقی بیمار روحانی هستی، و حکیم علی الاطلاق از فرط شفقت و مهربانی و از برای محو گناهان ترا فرموده که: مثل بیمار جسمانی از خوردنیها و آشامیدنیها دوری جوئی و روزه بداری، تا به برکت این عمل و عدم توجه به شهوات نفسانی از مرض روحانی شفا یابی و به وسیله او تقصیرات تو محو شود، همچنان که در روزه ظاهر خود را از آلایش اکل و شرب باز می داری باطن خود را نیز از عیب و تیرگی و غفلت و ظلمت میل به باطل باید پاکیزه داری تا روزه تو از معنی اخلاص خالی نباشد.

 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: قال الله تعالی:

 

الصوم لی و انا اجزی به:

 

حضرت از ذات احدیت نقل می فرماید که: حقتعالی فرموده که: روزه از برای منست و مختص به من است و من ثواب او را چنان که لایق به من است به او خواهم داد.

 

تحمل درد طاعت آسانتر از عذاب آخرت است

 

یکی را گفتند همانا تو ضعیف و ناتوانی و با این حال روزه تو را ضعیف تر و ناتوانتر می کند گفت: من ثواب روزه را برای جلوگیری و دفع بدی و سختی روز رستاخیر آماده می کنم و شکیبائی بر طاعت و فرمانبرداری خدا آسانتر است، از شکیبائی بر عذاب او.

 

«فالصوم یمیت هوی النفس و شهوة الطبع و فیه حیوة القلب و طهارة الجوارح و عمارة الظاهر و الباطن و الشکر علی النعم و الاحسان الی الفقراء و زیادة التضرع و الخشوع و البکاء و حبل الالتجاء الی الله و سبب انکسار الشهوة و تخفیف الحساب و تضعیف الحسنات و فیه من الفوائد ما لا یحصی و کفی ما ذکرنا منه لمن عقل و وفق لاستعماله » . (1)

 

فوائد و خصوصیات روزه: از امام صادق (ع)

 

در این بیانیه امام صادق ( علیه السلام) به فوائد و خصوصیات روزه از نظر مادی و روحانی و معنوی پرداخته و چنین می فرماید: از جمله فوائد روزه آن است که خواهشهای نفس را می میراند، چرا که منبع همه فتنه ها و مصدر همه شرها شکم است، و هر گاه شکم پر شد از حرام و شبهه، فرج به حرکت می آید و خواهشهای باطل و تخیلات عاطل در نفس خطور می کند، چنان که در حدیث است که: انی اخاف علیکم من البطن و الفرج، و شهوت فرج از شهوت بطن ناشی می شود، اگر بطن عفیف باشد و به قدر ضرورت اکتفاء کند و از حرام و شبهه اجتناب نماید بلا شک فرج نیز عفیف می شود، و هر گاه هر دو عفیف شد حیات دل که عبارت از صفا و جلای باطن است حاصل خواهد شد، و ممکن است که ضمیر مجرور راجع بصوم باشد یعنی صوم موجب حیات دل است و این معنی نیز نزدیک به معنی اول است. و فایده دیگر، پاکی اعضاء و جوارح است چرا که روزه کامل چنان که مذکور شد مشتمل است بر حفظ جوارح و اعضاء از دیدن ناملایم و شنیدن نامناسب و تناول ناموافق.

 

و فایده دیگر تعمیر ظاهر و باطن است اما اشتمال روزه بر تعمیر ظاهر یا به واسطه اشتمال روزه کامل است بر حفظ اعضاء و جوارح از حرکات ناملایم، چنان که دانستی، و یا به واسطه آنکه تعمیر ظاهر عبارت از مشغول بودن به ذکر باری تعالی است و به یاد او بودن، و اما اشتمال روزه بر تعمیر باطن ظاهر است، چرا که هر گاه روزه دار با وصاف مذکوره موصوف شد و از مخلات و منافیات احتراز نمود به عمارت دل که عبارت از پاکی او است از لوث افکار باطله و مخاطرات زائفه موصوف خواهد شد.

 

و فایده دیگر، شکر گزاری نعمتهای الهی است چرا که به سبب روزه و گرسنگی قدر تنعمات وافیه بر او ظاهر خواهد شد و شکر او را به جا خواهد آورد.

 

و فایده دیگر، احسان نمودن است به فقرا و ارباب حاجت، چرا که به سبب روزه و ادراک گرسنگی حال فقراء و اهل مسکنت بر او ظاهر می شود، و می داند که ایشان چه می کشیده اند و چه می کشند و این باعث رقت قلب و احسان نمودن به ایشان می شود.

 

و فایده دیگر، زیاد شدن تضرع و خشوع است، چرا که روزه باعث قلت کدورت و تخفیف تیرگی دل است، و جلای دل موجب تضرع و خشوع است، و تضرع و خشوع موجب قرب الهی است، و نیز باعث زیادتی رسوخ التجاء است به جناب عزت، چرا که روزه موجب صفا و حلای دل است و جلای دل موجب انس بباری و قطع از مخلوق است، چنان که می فرماید: روزه باعث زیادتی التجاء است به باری تعالی، چنان که معلوم شد و نیز روزه سبب شکستن شهوات و خواهشهای نفسانی است. و موجب سبکی حساب روز قیامت و دو چندان شدن حسنات می باشد.

 

و در روزه آنقدر فوائد هست که به حیطه ضبط در نمی آید و آنچه بیان شد کافی است از برای هر که صاحب عقل و هوش است و توفیق عمل دارد. (2)

 

چه کسی جز صائم مخلص تحمل تشنگی در تابستان را دارد؟

 

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

 

«من صام یوما فی الحر فاصاب ظما وکل الله به الف ملک یمسحون وجهه، و یبشرونه حتی اذا افطر قال الله عز و جل ما اطیب ریحک و روحک یا ملائکتی اشهدوا انی غفرت له » (3)

 

اگر کسی یک روز در هوای گرم روزه باشد، و تشنگی بر او اصابت کند، خداوند هزار ملک بر او موکل می گرداند که او را نوازش دهند و همچنان تا وقت افطار او را بشارت (به رحمت خدا و بهشت) می دهند، (در اینحال) خداوند عز و جل می فرماید: چه معطر و زیبا است، بوی خوش تو و روح پاک تو، ای ملائکه من شما شاهد باشید که من او را آمرزیده ام.

 

و این روزه اگر برای خدا باشد که هست زیرا نمی تواند برای غیر خدا باشد، چونکه می تواند شخص به هر نحو مخفیانه بخورد و بیاشامد، بنابر این کسی که روزه می گیرد حتما برای خدا می گیرد بنابر این روزه دار مورد عنایت خاصه حضرت پروردگار است که خدا فرشتگان را برای نوازش و محبت به او و نوید و بشارت به زمین می فرستد و فرشتگان را شاهد می گیرد که از تقصیر روزه داران گذشته و آنان را مورد عفو و آمرزش خویش قرار داده است.

 

بهترین جهاد، روزه داری در فصل گرما است

 

امام صادق ( علیه السلام) در اهمیت روزه آنهم در فصل گرما می فرماید:

 

«افضل الجهاد الصوم فی الحر» (4)

 

بهترین و عالیترین جهاد (در راه خدا) روزه در فصل گرما است.

 

یعنی همچنان که مجاهدین در حین جنگ و جهاد با دشمن مرارت آتش دشمن و در حین عمل احساس عطش و شدت نیاز به آب می نمایند و موفق نمی گردند که آب بنوشند روزه دار نیز تحمل شدید تشنگی را می نماید، و بلکه با دسترسی به آب روزه اش را افطار نمی نماید، افضل و بهتر از مجاهد فی سبیل الله خواهد بود.

 

دو چیز موجب کنترل نفس سرکش است

 

پیامبر عظیم الشان اسلام در راه تعدیل غرائز جنسی و کنترل شهوات، به جوانان یک دستور العمل بسیار ارزشمند می دهد، و نسل جوان را از هرزگیها و افسار گسیختگیها جدا بر حذر می دارد، و نظام عادله طبیعت را از هرج و مرج و فساد جوانان حفظ و حراست می نماید، و در سخنان بسیار حکیمانه خویش چنین می فرماید: «معاشر الشباب علیکم بالبائة فمن لم بستطع فعلیه بالصوم فان الصوم له و جاء» .

 

ای جوانان بر شما باد ازدواج، و نکاح، (که برای اجرای این سنت نبوی (صلی الله علیه و آله) بشتابید) و هر گاه بعضی از شما قدرت بر ازدواج ندارد، پس روزه بگیرد، زیرا روزه کنترل کننده و مهار کننده است (که باید با روزه نفس سرکش را از طغیان و تجاوز و به گناه افتادن حفظ نمود) ، که حضرت صادق ( علیه السلام) فرمود: «الصوم و جاء المؤمن » .

 

روزه کنترل می کند مؤمن را از شهوترانیها و مهارش می نماید از تجاوز به نوامیس مردم.

 

با روزه شیطان را رو سیاه و کمرش را بشکنید

 

در اینکه روزه شیطان را از انسان دور نموده و از ارتکاب گناه باز می دارد پیامبر اسلام فرمود:

 

«الا اخبرکم بشی ء ان انتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب قالوا بلی، قال: الصوم یسود وجهه و الصدقة تکسر ظهره و الحب فی الله و الموازرة علی العمل الصالح یقطعان دابره و الاستغفار یقطع وتینه و لکل شی ء زکوة و زکوة الابدان الصیام » (5)

 

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خویش (خطاب کرد) آیا آگاه نکنم شما را به چیزی که اگر شما آن را انجام دهید شیطان از شما دور می گردد، همچون بعد و فاصله مشرق از مغرب؟عرض کردند بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) حضرت فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه و صدقه (بر مساکین و مستمندان) کمرش را می شکند، و حب و دوستی در راه خدا و مبادرت به عمل صالح دنباله اش و نسلش را قطع می نماید، و طلب آمرزش از خداوند، رگ وتینش را قطع می گرداند و از برای هر چیزی زکات است و زکات (تزکیه) بدن، روزه است.

 

استقامت و ثبات روزه دار

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

 

«ما من صائم یحضر قوما یطعمون الا سبحت اعضاؤه و کانت صلوات الملائکة علیه و کانت صلواتهم له استغفارا» (6)

 

هیچ روزه داری حاضر نمی شود در محضر جمعیتی که مشغول خوردن غذا هستند، (و او روزه خویش را حفظ نماید) مگر اعضاء و جوارح او تسبیح خدا می کنند (و او فیض بزرگ ثواب تسبیح خدا را درک می نماید) و فرشتگان خدا او را درود و سلام می دهند، و درود فرشتگان خدا برای او آمرزش و استغفار است.

 

هر گاه روزه می گیرید از کل فساد و آفات حفظش کنید

 

در اینکه مؤمن هر عمل نیکی انجام می دهد باید به احسن وجه انجام دهد تا به اجر مضاعف نائل گردد، راوی گوید شنیدم از امام صادق ( علیه السلام) «یقول اذا احسن المؤمن عمله ضاعف الله عمله لکل حسنة سبعماة و ذلک قول الله تبارک و تعالی

 

و الله یضاعف لمن یشاء (7)

 

فاحسنوا اعمالکم التی تعملونها لثواب الله فقلت له: و ما الاحسان؟قال: فقال: اذا صلیت فاحسن رکوعک و سجودک، و اذا صمت فتوق کل ما فیه فساد صومک، و اذا حججت فتوق ما یحرم علیک فی حجک و عمرتک، قال: و کل عمل تعمله فلیکن نقیا من الدنس » (8)

 

حضرت امام فرمود: هنگامی که مؤمن عمل خویش را نیکو انجام داد خداوند اعمال او را مضاعف می گرداند و هر عمل نیکی را (تا) به هفتصد برابر اجر و ثواب مرحمت می فرماید. و این قول خدا در قرآن است که می فرماید: و خدا برای کسی که بخواهد اضافه تر و بیشتر از هفتصد برابر می گرداند. (آنجا که مثال می زند:

 

مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم (9).

 

عمل نیک و خالص تا هفتصد برابر بلکه بیشتر پاداش داده می شود

 

پس نیکو کنید اعمال خویش را آن اعمالی که برای ثواب انجام می دهید، وی گفت عرض کردم به امام، که احسان چیست؟گفت، امام فرمودند: هر گاه نماز می خوانید رکوع و سجودش را نیک انجام دهید، و هر گاه روزه می گیرید پس خویشتن داری کنید از هر چیزی که باعث فساد روزه شما می گردد، و هر گاه حج می کنید پس از هر چیزی در حج و عمره (مانند تهیه مال حرام و خرج در حج نمودن و. . . ) پرهیز نمائید و فرمود: هر عملی که انجام می دهید پس باید از هر ناپاکی منزه باشد.

 

عالیترین عامل بازدارنده از معصیت الله، روزه است

 

فوائد و خصوصیات روزه، تزکیه و خویشتن داری و سالم نگهداشتن نفس از هردنس و ناپاکی و ستر و حجاب از آتش جهنم است، امام رضا ( علیه السلام) می فرماید: «اعلم یرحمک الله ان الصوم حجاب ضربه الله جل و عز علی الالسن و الاسماع و الابصار و سائر الجوارح. . . (10) و قد جعل الله علی کل جارحة حقا للصیام فمن ادی حقها کان صائما و من ترک شیئا منها نقص من فضل صومه بحسب ما ترک منها» . (11)

 

(ای روزه دار) خدای رحمتت کند، همانا روزه حجابیست که خداوند قرار داده آن را بر زبانها و گوشها، و چشمها و سائر جوارح و اعضاء. . . و براستی، خداوند بر تمامی اعضاء و جوارح بدن حقی برای روزه مقرر فرموده است، پس هر کس حقوق اعضاء بدن را در روزه داری خویش ادا کند هر آینه صائم و روزه دار است و حق روزه خویش را ادا نموده، و آنانی که به هر اندازه این حقوق را نادیده گرفته باشند به همان اندازه از فضل و ثواب روزه آنان کاسته می گردد، یعنی روزه اینان دارای ثواب کامل و ابعاد وسیع معنوی نمی باشد.

 

توصیف روزه کامل و روزه دار واقعی از امام صادق (ع)

 

سخنان درربار حضرت جعفر صادق پیشوا و رئیس مذهب تشیع در بازداشتن نفس از معاصی و کنترل اعضاء و جوارح بدن از گناه و معصیت الله هنگام روزه داری به شدت مؤثر و مفید است که بدل می نشیند که اگر به دقت بنگریم دگرگون و متحولمان می سازد، جراح مداینی می گوید: حضرت صادق ( علیه السلام) فرمود: «اذا اصبحت صائما فلیصم سمعک و بصرک من الحرام، و جارحتک و جمیع اعضاءک من القبیح ودع عنک الهذی واذی الخادم، و لیکن علیک وقار الصیام، و الزم ما استطعت من الصمت و السکوت الا عن ذکر الله و لا تجعل یوم صومک کیوم فطرک، و ایاک و المباشرة و القبلة و القهقهة بالضحک، فان الله مقت ذلک » .

 

هر گاه روز کردی در حالی که صائم هستی، پس باید گوش و چشم تو از حرام حتما صائم باشد (زیرا صوم به معنای نگهداشتن و امساک نفس و اعضاء و جوارح از ماکولات و مشروبات و هر مبطل دیگر خاصه از دروغ و غیبت و فحاشی و غیره می باشد، و لذا امام می فرماید: ) باید جوارح و جمیع اعضای تو (از زبان و دست و پا و قلب و غیره) از قبیحات و زشتیها پاک باشد، و از خود دور کنی و برهانی کارهای بیهوده و لغو، و اذیت خدمتگزارانت را، البته لازم است بر تو حلم و وقار و خشوع روزه واقعی، (زیرا روزه دار واقعی آن کسی است که کاملا مراقب و مواظب تمامی شؤون زندگیش باشد که کوچکترین نواقص شرعی و عرفی و اخلاقی از او مشاهده نگردد) و ملزم کن نفست را در حد امکان به سکوت و خاموشی، مگر از ذکر خدا (و کلماتی در حد ضرورت برای رفع نیازمندیهای زندگی) و روز روزه ات، با روز افطارت را یکسان قرار نده، (یعنی در حال روزه بیشتر به یاد خدا باش، بلکه برای همیشه خود را بساز) و بپرهیز در حال روزه از قبله و تمتعات دیگر زنان و مباشرت با آنان و از خنده های قهقهه و بلند بلند بپرهیزید، زیرا خدا از خنده های قهقهه خشم دارد، که در قرآن می فرماید:

 

فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون (12)

 

پس باید که اندک بخندند و باید زیاد بگریند که تا پاداشی باشد به آنچه که کسب می کردند.

 

روزه فقط امساک از طعام و شراب نیست

 

مداینی می گوید امام ( علیه السلام) سپس فرمود:

 

«ان الصیام لیس من الطعام و الشراب وحده انما للصوم شرط یحتاج ان یحفظ حتی یتم الصوم، و هو صمت الداخل اما تسمع ما قالت مریم بنت عمران:

 

«انی نذرت للرحمان صوما فلن اکلم الیوم انسیا» (13)

 

یعنی صمتا.

 

همانا روزه فقط امساک از طعام و شراب به تنهائی نیست، بلکه هر آینه از برای روزه شرطی است که می بایستی آن را حفظ کنی (از آنچه که باعث نقص است) تا آنکه به کمال برسد، و صوم کامل همانا صوم داخل است (یعنی از تمام آلایش درونی منزه باشد که او فقط با صمت و سکوت و دوری از خلق الله تحقق پیدا می نماید) .

 

امام علیه السلام به جراح مداینی فرمود: آیا نشنیدی آنچه که مریم بنت عمران فرمود: براستی من نذر کرده ام برای پروردگار رحمان روزه (سکوت بگیرم) پس امروز با هیچ کسی سخن نمی گویم امام فرمود: حضرت مریم نذر روزه سکوت داشته است.

 

وقتی روزه می گیرید چشم و زبان و گوش و. . . خود را نیز حفظ کنید

 

«فاذا صمتم فاحفظوا السنتکم عن الکذب، و غضوا ابصارکم، و لا تنازعوا و لا تحاسدوا و لا تغتابوا و لا تماروا و لا تکذبوا و لا تباشروا و لا تخالفوا و لا تغاضبوا و لا تسابوا و لا تشاتموا و لا تفاتروا و لا تجادلوا و لا تتاذوا و لا تظلموا و لا تسافهوا و لا تضاجروا و لا تغفلوا عن ذکر الله و عن الصلاة » .

 

در این فراز از سخنان در ربار خویش حضرت فرمود: (ای مداینی) هر گاه روزه گرفتید، پس حفظ و کنترل نمائید زبانتان را از دروغ، و چشمانتان را از (هر چه دیدنش بر او حرام است) بپوشانید، (و در حال روزه) منازعه و دعوا (که لازمه اش بد گوئی و فحاشی است) ننمائید و به همدیگر حسادت نورزید و غیبت نکنید و ترش رو و غضبناک نباشید و با یکدیگر دشمنی نکنید و دروغ نگوئید، (و با زنان) مباشرت ننمائید، و مخالفت همدیگر ننمائید (آنجا که مخالفت جائز نیست) و نسبت به همدیگر خشم و غضب ننمائید، و همدیگر را لعن و ناسزا نگوئید، و شماتت و ملامت نکنید، (و در کارهای خیر مثل قرائت قرآن و نماز و ذکر) سستی و بیحالی به خود راه ندهید، و مجادله نکنید، اذیت و ظلم (به زیر دستان و خدمتگزاران و افراد تحت سرپرستی) ننمائید، و سفاهت و خود را به حماقت زدن بخود راه ندهید (حلیم و با وقار باشید) کسی را ضجر و شکنجه ندهید، و از یاد خدا غافل نشوید و نماز را فراموش ننمائید، (مراد نمازهای مستحبی و نوافل یومیه مخصوصا نافله شب را از یاد نبرید)

 

هنگام روزه سکوت و وقار و صبر و صدق خود را حفظ کنید

 

«و الزموا الصمت و السکوت و الحلم و الصبر و الصدق، و مجانبة اهل الشر و اجتنبوا قول الزور و الکذب و الفری و الخصومة و ظن السوء و الغیبة و النمیمة » .

 

نفس خویش را الزام کنید به سکوت و خاموشی، و حلم و بردباری، و صبر و استقامت، و صدق و راستی، و از اهل شر و فساد دوری گزینید، و از قول زور لهویات و موسیقی بنیانکن اخلاق، و دروغ، و فریفتن و گول زدن، و خصومت و دشمنی با همدیگر، و سوء ظن و بدگمانی نسبت به یکدیگر و غیبت و نمامی و فتنه انگیزی از کل این اوصاف ضد اخلاق پرهیز نمائید و اجتناب کنید.

 

چون عبد خائف از مولای خویش به پیشگاه خدا خاضع و خاشع باشید

 

«و کونوا مشرفین علی الآخرة منتظرین لایامکم منتظرین لما وعدکم الله متزودین للقاء الله، و علیکم السکینة و الوقار و الخشوع و الخضوع و ذل العبید الخیف من مولاه خیرین خائفین راحین مرعوبین مرهوبین راغبین راهبین قد طهرت القلب من العیوب و تقدست سرائرکم من الخبث، و نظفت الجسم من القاذورات و تبرات الی الله من عداه و والیت الله فی صومک بالصمت من جمیع الجهات مما قد نهاک الله عنه فی السر و العلانیة، و خشیت الله حق خشیته فی سرک و علانیتک و وهبت نفسک لله فی ایام صومک و فرقت قلبک له، و نصبت نفسک له فیما امرک و دعاک الیه فاذا فعلت ذلک کله فانت صائم لله بحقیقة صومه، صانع له لما امرک و کلما نقصت منها شیئا فیما بینت لک فقد نقص من صومک بمقدار ذلک » .

 

و (در حال روزه داری) خود را مشرف بر آخرت کنید و منتظر ایامی (که در پیش دارید) و منتظر وعده های الهی باشید، و زاد و توشه خویش را برای ملاقات ذات اقدس الهی فراهم سازید، و بر شما باد (در حال روزه) به سکینه و وقار، و خشوع و خضوع به پیشگاه حضرت احدیت چون بنده ذلیل خائف که از مولایش به شدت می هراسد، در حالی که آزادند و با اختیار خویش به پیشگاه مولا و آقای خود احساس خوف و رجا می نمایند، و خود را در ترس و رعب فرو برده و در عین حال عشق به مولا و ترس از او آنان را بخود مشغول ساخته است، و به حق قلوبتان را از عیبها تطهیر و باطنتان را از خبائث پاک می نماید، و جسمتان را از تمامی قاذورات و کثافات تمیز نموده، و شما را از غیر خداوند، بری و بیزار می کند، و شما را در روزه داریتان به وسیله سکوت به تمام جهات (از دروغ و غیبت و فتنه انگیزی و. . . ) متکی و نزدیک به خدا می گرداند از هر چیزی که در پنهان و آشکار نهی شده، و در نهان و آشکار شما را به خوف و خشیت پروردگار مفتخر می سازد، و نفست را در حال روزه داریت به خدا بخشیده و دلت را برای او فارغ البال و خالی از هر چه که غیر او است مستعد و مهیا می سازد و تو را برای خدا در آنچه به تو امر کرده و خوانده است منصوب می گرداند، (یعنی کاملا مطیع و منقاد حضرت حق می شوی) .

 

«فاذا فعلت ذلک کله فانت صائم لله بحقیقة صومه، صانع لما امرک و کلما نقصت منها شیئا فیما بینت لک، فقد نقص من صومک بمقدار ذلک » .

 

پس هر گاه تمامی این اوصاف مذکوره را به جای آوردی و خود را متصف به آن ساختی پس توبه حقیقت برای خدا روزه گرفتی و حق روزه را ادا نمودی، و انجام بده آنچه را که در (باره روزه) به تو فرموده است که هر چه را ناقص کنی و به جای نیاوری از اوصاف روزه و روزه داریت از آنچه که برایت روشن و آشکار است، پس به مقدار آنچه از اوصاف و فضائل روزه را کم کرده باشی از اجر و پاداش آن نیز کم می گردد.

 

و در آخرین بیان و توضیحات خویش حضرت صادق ( علیه السلام) از قول پدر بزرگوارش نقل می نماید که فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن زنی که بجاریه اش سب و ناسزا می گفت (داستانش در همین بخش آمده) آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

 

«ان الصوم لیس من الطعام و الشراب و انما جعل الله ذلک حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول یفطر الصوم ما اقل الصوام و اکثر الجواع؟» (14)

 

چه کمند روزه داران واقعی و چه زیادند گرسنگان؟

 

همانا روزه فقط پرهیز از طعام و شراب نیست، هر آینه خداوند خوردنیها و آشامیدنیها را حجاب و حایل از غیر این دو از فواحش و گناهانی چون دروغ و غیبت و زنا و ظلم از افعال و اقوال که باعث افطار روزه یا تقلیل کمال روزه می شود قرار داده است آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه کمند روزه داران واقعی، و چه زیادند گرسنگان روزه دار، که حظی جز گرسنگی نمی برند و این است آداب و شرائط و فوائد و خصوصیات روزه و اوصاف روزه دار، خداوند به ما نیز این توفیق را عطا فرماید.

 

کثیری از مردم از قیام لیل جز تعب بیداری و از روزه نهار جز گرسنگی و تشنگی حظی ندارند

 

پیامبر بزرگ اسلام در این باره می فرماید:

 

«الا رب قائم لیس له من القیام الا السهر و رب صائم لیس له من صیامه الا الجوع و العطش » (15)

 

ای مسلمانان آگاه باشید، چه بسیار کسانند که نماز شب می گزارند و قیام لیل می نمایند در حالی که از این شب زنده داری جز رنج بیداری حظی دیگر ندارند، و چه بسیارند کسانی که روزه می گیرند، ولی از روزه داری بهره ای جز گرسنگی و تشنگی نمی برند.

 

معنی و مفهوم این حدیث این است که کمیت عبادت و مقدار عبادت کردن شخص نمی تواند ارزش وجودی او و ثمره زحماتش را نشان دهد، بلکه کیفیت و چگونه عبادت نمودن او نمودار فضیلت او و ارزش معنوی او می باشد.

 

نقش روزه در اخلاق اسلامی

 

اگر به متون اخبار و روایات در رابطه با مسائل روزه گذری نمائیم بیشتر به سخنان دلنشین امامان معصوم خاصه سفیر الهی حضرت ختمی مرتبت علیهم صلوات المصلین برخورد می نمائیم، چه مستقیما از اخلاق و تزکیه و اصلاح نفس سخن دارند و چه بطور جنبی و ضمنی، اینک کلمات نبوی (ص) را به گوش دل می شنویم و می خوانیم:

 

رمضان ماه تزکیه و اخلاق

 

ایها الناس!من حس منکم فی هذا الشهر خلقه کان له جوار علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام، . . . ، و من اکرم فیه یتیما اکرمه الله یوم یلقاه، و من وصل فیه رحمه و صله الله برحمته یوم یلقاه، و من قطع فیه رحمه قطع الله عنه رحمته یوم یلقاه و من تطوع فیه بصلاة کتب الله له براءة من النار، و من ادی فیه فرضا کان له ثواب من ادی سبعین فریضة فیما سواه من الشهور، و من اکثر من الصلاة علی ثقل الله میزانه یوم تخف الموازین، و من تلافیه آیة من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور» (16)

 

ای مردم هر کس در این ماه اخلاق خود را نیکو سازد، برای او نیکو گذری از صراط خواهد بود در روزی که قدمها در آن می لرزد، . . . ، و هر کس در این ماه یتیمی را گرامی بدارد خداوند او را در روز ملاقات گرامی می دارد، و کسی که در این ماه با رحم خود صله کند (به نزد او برود و به او خدمتی نماید) خداوند در روز ملاقات او را به رحمت خویش می پیوندد، و کسی که در این ماه قطع رحم نماید خداوند رحمت خویش را در روز ملاقات از او قطع خواهد کرد. و هر کسی یک نماز مستحبی بخواند خداوند برائت و آزادی از آتش را برای او خواهد نوشت، و اگر کسی در این ماه فریضه ای را به جای آورد، از برای او است ثواب هفتاد فریضه در غیر ماه مبارک رمضان، و هر کسی زیاد درود و صلوات بر من فرستد خداوند روز قیامت کفه میزان عملش را سنگین خواهد نمود در روزی که کفه میزان اعمال «دیگران » سبک است، و هر کسی یک آیه از قرآن در اینماه تلاوت کند، برای او است اجر کسی که یک ختم قرآن در غیر ماه رمضان نموده است.

 

همه با هم بپای درس اخلاق ابوذر غفاری

 

اینک به پای درس اخلاق و موعظه حضرت ابوذر یار با وفای پیامبر بزرگ اسلام می نشینیم، ششمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت صادق ( علیه السلام) می فرماید:

 

«وقف ابوذر رحمه الله عند باب الکعبة، فقال: ایها الناس انا جندب ابن السکن الغفاری، انی لکم ناصح شفیق، فهلموا! فاکتنفه الناس »

 

ابوذر بر درب کعبه ایستاد، پس فرمود: آی مردم، من جندب فرزند سکن از قبیله بنی غفارم، من برای شما ناصح مهربانی هستم، پس بشتابید برای موعظه و نصیحتم، مردم از هر طرف دور او را گرفتند (و آماده استماع نصایح او شدند) .

 

فقال:

 

«ان احدکم لو اراد سفرا لاتخذ من الزاد ما یصلحه و لا بد منه، فطریق یوم القیامة احق ما تزودتم له »

 

پس فرمود: براستی اگر یکی از شما اراده سفر کند هر آینه از زاد و توشه سفر به قدر لازم (که رفاه و آسایش و سلامت او را در آن تضمین نماید) فراهم می کند، که ناچار از تهیه آن است (زیرا آدم عاقل مسافرتی کوتاه یا بلند را بدون تهیه مرکب و وسیله و اسباب رفاه و پول به قدر کافی و رفیق و مصاحب و غیره شروع نمی نماید و حرکت نمی کند) .

 

بنابر این راه طولانی و پر خطر قیامت (و عظمت و اهمیت حساب و کتاب آن) سزاوارتر است از آنچه که برای سفر دنیا تهیه می نمائید.

 

برنامه های ارشادی و سازنده ابوذر

 

پس مردی برخاست، گفت:

 

«فارشدنا یا اباذر، فقال: حج حجة لعظائم الامور، و صم یوما لزجرة النشور، و صل رکعتین فی سواد اللیل لوحشة القبور، و کلمة حق تقولها او کلمة سوء تسکت عنها صدقة منک علی مسکین فلعلک تنجو من یوم عسیر، اجعل الدنیا کلمة فی طلب الحلال، و کلمة فی طلب الآخرة، و انظر کلمة تضر و لا تنفع فدعها، اجعل المال درهمین: درهما قدمته لآخرتک و درهما انفقته علی عیالک کل یوم صدقة » (17).

 

ای اباذر، ما را ارشاد و هدایت فرما، سپس فرمود: برای اهمیت و عظمت اموری (که در قیامت در پیش دارید) حج خانه خدا کنید (که آثار معنوی حج مشکلات امور اخروی را آسان می نماید) و جهت سختیها و دشواریهای قیامت و حساب و کتاب دقیقش روزه بگیرید، و جهت وحشت قبر در دل شب دو رکعتی بخوانید، و سخن حق بگوئید، و از سخنان زشت پرهیز نمائید (این دو عمل) و اعطاء صدقه ای بر مسکین، شاید شما را از فشار و سختی روز و انفسای قیامت نجات بخشد، و دنیا را در دو کلمه خلاصه کنید، یک کلمه، طلب حلال (تهیه روزی حلال) و کلمه دیگر طلب آخرت (تهیه زاد و توشه برای آخرت) بنگرید و دقت کنید، هر سخن مضر و غیر نافع را رها سازید، دور بریزید، و مالتان را هم همیشه به دو درهم تقسیم نمائید درهمی (یعنی نصفش را) برای ذخیره آخرتتان و درهمی (یعنی نصف دیگر) را صرف نفقه عائله خود نمائید، که این در هر روز برای شما ثواب صدقه در راه خدا را دارد.

 

اشعار منسوب به علی (ع) در مکارم اخلاق

 

در مکارم اخلاق حضرت امیر علیه السلام در اشعاری که به حضرتش نسبت می دهند چنین می فرماید:

 

ان المکارم اخلاق مطهرة

 

فالدین اولها و العقل ثانیها

 

و العلم ثالثها، و الحلم رابعها

 

و الجود خامسها و الفضل سادسها

 

و البر سابعها و الصبر ثامنها

 

و الشکر تاسعها و اللین باقیها

 

و النفس تعلم انی لا اصادقها

 

و لست ارشد الا حین اعصیها (18)

 

همانا مکارم و اوصاف شایسته اخلاق پاکیزه ای است که دین اولین آن است، و عقل و خرد صفت دوم، و علم و دانش «دین، که انسان را به خدا می رساند و از بدیها پاک می گرداند» سومین، و حلم و وقار چهارمین، وجود و سخاوت و بزرگواری پنجمین، و فضیلت ششمین، و نیکیها هفتمین و صبر و مقاومت (در دینداری و تحمل مشکلات در راه خدا) هشتمین، و شکر و سپاسگزاری نهمین، و لینت و نرمش کلام و خوی و اخلاق بقیه آن از مکرمتهای اخلاقی است (که تمامی اینها از مکارم اخلاق است) و نفس می داند که همانا او را تصدیق و تایید نخواهم نمود، و ارشاد و هدایتش نخواهم کرد، مگر وقتی که طغیان کند و مرا به عصیان وا دارد.

 

نقش روزه در صبر و مقاومت

 

صبر از اوصافی است، که در اخلاق اسلامی بسیار تاکید شده است، شخص مسلمان در خلال زندگی که با نشیب و فرازها و با مشکلات و ناهمواریها، محرومیتها و نقایص فردی و اجتماعی و با داغ و فراقها مواجه بوده و دست و پنجه نرم می کند باید به خصلت گرامی صبر متصف باشد که تا از پای در نیاید و قدرت تحمل در مقابل شدائد را دارا باشد و تنها صبر و مقاومت است که می توان در پیکار با دشمنان اسلام و ابر جنایتکاران عالم فائق آمد و از پای در نیامده و دست ستمگران عالم را کوتاه نمود، لذا خداوند در کتابش قرآن برای صبر و صابران امیتازی فوق العاده قائل است، در آیه 10 سوره زمر می فرماید:

 

انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب

 

جز این نیست که پاداش صابران بی حد و حساب داده می شود.

 

تعریف لغوی صبر

 

در مجمع البحرین در لغت صبر می گوید:

 

«الصبر حبس النفس علی المکروه امتثالا لامر الله تعالی » .

 

که صبر نگهداشتن نفس بر مکروه یعنی چیزی که نفس از آن خوشش نمی آید و برای امتثال و اطاعت اوامر پروردگار عالم است.

 

آیا شما مؤمن هستید؟

 

روایت است از ابن عباس:

 

«لما دخل رسول الله صلی الله علیه و آله علی الانصار، فقال امؤمنون انتم؟فسکتوا فقال رجل نعم یا رسول الله فقال و ما علامة ایمانکم، قالوا نشکر علی الرخاء و نصبر علی البلاء و نرضی بالقضاء فقال صلی الله علیه و آله (انتم) مؤمنون و رب الکعبة »

 

هنگامی که پیامبر خدا بر انصار وارد شد، ضمن سخنانش فرمود آیا شما مؤمن هستید؟ یاران ساکت ماندند، یک نفر از آنان گفت بلی یا رسول الله (ما مؤمنیم) حضرت فرمود: علائم ایمان شما چیست؟عرض کرد: بر رخاء و گشایش نعم الهی سپاس می گزاریم، و بر بلایا و مشکلات صبر می نمائیم، و بقضاء الهی رضایت می دهیم، پیامبر فرمود به پروردگار کعبه شما مؤمنید و ایمان دارید. (19)

 

کجایند صابرون؟ که بی حساب به بهشت روند؟

 

و حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود:

 

«اذا جمع الله الاولین و الآخرین ینادی مناد این الصابرون لیدخلوا الجنة بغیر حساب قال فیقوم عنق من الناس فتتلقا هم الملائکة فیقولون الی این؟یا بنی آدم فیقولون الی الجنة، فیقولون و قبل الحساب، فقالوا نعم قالوا، و من انتم؟قالوا الصابرون، قالوا و ما کان صبرکم، قالوا صبرنا علی طاعة الله و صبرنا عن معصیة. الله حتی توفانا الله عز و جل قالوا انتم، کما قلتم ادخلوا الجنة، فنعم اجر العاملین » (20)

 

روز قیامت که تمامی مردم از اولین و آخرین در آن جمع می آیند، منادی ندا می دهد کجایند صابرون؟که تا بدون حساب وارد بهشت گردند، امام سجاد علیه السلام فرمود: پس گروهی از مردم برمی خیزند و حرکت می نمایند و راهی بهشت می گردند، فرشتگان می گویند به آنان کجا می روید؟ای فرزندان آدم، می گویند به سوی بهشت می رویم، قبل از حساب می روید؟!گویند بلی، مگر شما کیستید؟می گویند ما از صابرین هستیم، گویند صبرتان بر چه بود؟می گویند: بر طاعات خدا صبر می کردیم، و از عصیت خدا صبر می کردیم «از لذائذ گناه چشم می پوشیدیم از حرام خدا صرفنظر می کردیم آنقدر تحمل می کردیم بر عبادت و سختیهای آن، مثل روزه و نماز و حج و سایر عبادات و از لذتهای آنی گناهان و معاصی پروردگار» ، تا خداوند ما را به لقای خویش دعوت کند، فرشتگان گویند آری آنچه که گفتید کردید، داخل بهشت گردید «گوارا باد بر شما» و چه نیک است اجر و پاداش عمل کنندگان و صابرین.

 

اشعار عربی و فارسی در صبر

 

بنی الله للاخیار بیتا سماؤه

 

هموم و احزان و حیطانه الصبر

 

و ادخلهم فیه و اغلق بابه

 

و قال لهم مفتاح بابکم الصبر

 

این دو بیت عربی به دو بیت فارسی ترجمه و برگردانده شده است.

 

کلید در گنج مقصود صبر است

 

در بسته آن کس که بگشود صبر است

 

چه خارای کوه و چه دیبای گردون

 

لباسی که هرگز نفرسود صبر است

 

و لنجزین الذین صبروا اجرهم باحسن ما کانوا یعملون (21)

 

هر آینه پاداش دهیم آنان را که صبر ورزیدند اجر و مزدشان را به نیکوترین چیزی، که به آن عمل می کردند.

 

استغفار ملائکه برای صائمین

 

امام صادق ( علیه السلام) می فرماید: «ما من صائم یحضر قوما یطعمون الا سبحت اعضائه و کانت صلاة الملئکة علیه، و کانت صلوتهم له استغفارا» (22)

 

هیچ روزه داری نیست که حاضر گردد بر قومی که مشغول روزه خواری هستند مگر اینکه اعضاء و جوارحش به تسبیح پروردگار مشغول است و حال آنکه ملائکه بر او درود و رحمت می فرستند و صلوات و درود ملائکه هم برای آنان استغفار و تقاضای بخشش از خداوند می باشد.

 

آری مقاومت و بردباری روزه دار که خوردن و آشامیدنی های دیگران او را از تسبیح پروردگار باز نمی دارد، و بر ارزش وجود و معنویت و روحانیت او می افزاید. و البته روزه دار متعهد و مسؤول، نباید از کنار مردمی که هتک حرمت ماه رمضان و مسلمین روزه دار می نمایند بی تفاوت بگذرد و مساله امر به معروف و نهی از منکرات را نادیده گرفته و در پی اصلاح جامعه نباشد.

 

شیعیان ما از ما بردبارترند

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

 

«انا صبر و شیعتنا اصبر منا، قلت: جعلت فداک کیف صار شیعتکم اصبر منکم، قال لانا نصبر علی ما نعلم و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون » (23)

 

ما بسیار بردباریم و شیعیان ما از ما بردبارترند، راوی گوید: فدایت گردم چگونه شیعیان شما از شما بردبارترند؟فرمود: زیرا ما بر آنچه می دانیم صبر می نمائیم، و شیعیان ما بر آنچه نمی دانند صبر می نمایند. (یعنی امام هر بلاء و مصیبتی را پیش از بروز آن می داند و میزان اجر و پاداش صبر آن مصائب را هم آگاه است و از درجات صابرین بخوبی مطلع هست، که کسی با علم به میزان ثواب روزه، این فریضه الهی را گردن می نهد و یا ثواب جهاد در راه خدا را به خوبی می داند و جهاد می نماید، با کسی که به یقین اجر و پاداش روزه و عبادات دیگر و ثواب مجاهده در راه خدا و یا جهاد با نفس را نمی داند به وضوح روشن است که در اجرای این عبادات به امید اجر و ثواب مالا یعلم، صبر و مقاومتی بیشتر از خود نشان داده است، و شاید به همین جهت امام می فرماید: شیعیان ما از ما بردبارترند) .

 

زمین پر از طلا در پاداش صائم نا چیز است

 

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

 

«من صام یوما تطوعا فلو اعطی مل ء الارض ذهبا ما وفی اجره دون یوم الحساب » (24)

 

اگر کسی یک روز روزه مستحبی بگیرد، پس اگر زمین را پر از طلا نموده به او دهند حق او را اداء نکرده اند و اجر او را نداده اند که فقط روز قیامت حقش اداء می گردد (و اداء حق او فقط بهشت است) علامه مجلسی در بحار ذیل حدیث شریف می فرماید: همانا ثواب روزه مقدر نشده آنچنان که ثواب حسنات به ده برابر مقدر شده.

 

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

 

«قال الله عز و جل: کل اعمال بنی آدم بعشرة اضعافها الی سبعماة ضعف الا الصبر فانه لی و انا اجزی به، فثواب الصبر مخزون فی علم الله عز و جل و الصبر الصوم » .

 

خداوند فرمود: تمامی اعمال بنی آدم از ده برابر الی هفتصد برابر پاداش دارد مگر صبر زیرا صبر برای من است و جزای صبر را من می دهم، پس ثواب صبر در گنجینه علم خدا است و صبر همانا روزه است.

 

در مورد صبر و استقامت و اینکه انسان بایستی در حوادث زندگی، نشیب و فرازها و مشکلات و ناگواریهای تلخ زندگی همواره بردبار و صبور باشد و به اندک نارسائی گرسنگی و تشنگی و حتی از سختیهای طاقت فرسای زندگی نهراسد و از کوره بدر نرود، و همواره به زینت صبر و استقامت مزین و مفتخر باشد و از رحمت پروردگار رحیم و رووف مایوس و نا امید نگردد، در این رابطه بنده خدا مردی پیلتن در مقابل دشمن و در جهاد و جنگ و عبادات و طاعتهای الهی همواره مستقیم و پا بر جا می باشد، اشعاری منسوب به امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیهما السلام) را در این باره می خوانیم:

 

اشعار منسوب به امیر مؤمنان (ع) در صبر

 

الا فاصبر علی الحدث الجلیل

 

وداو جورک بالصبر الجمیل

 

و لا تجزع و ان اعسرت یوما

 

فقد ایسرت فی الزمن الطویل

 

و لا تیاس فان الیاس کفر

 

لعل الله یغنی من قلیل

 

و لا تظنن بربک غیر خیر

 

فان الله اولی بالجمیل

 

و ان العسر یتبعه یسار

 

و قول الله اصدق کل قیل

 

فلو ان العقول تجر رزقا

 

لکان الرزق عند ذوی العقول

 

و کم من مؤمن قد جاع یوما

 

سیروی من رحیق سلسبیل

 

ای مؤمنان، آگاه باشید، بر حوادث صبور و شکیبا بوده و دردهای خویش را به مقاومت و صبر جمیل مداوا نمائید، هر گاه در اندک زمانی فشار و سختی زندگی بر شما وارد شد جزع و ناله نکنید، زیرا در ازمنه طولانی در سهولت و گشایش و آسایش بسر می بردی و خواهی برد، در هنگام مشکلات و سختیها، مایوس نباش به خیال اینکه دیگر درهای رحمت به سویت بسته شده بلکه بزودی در گشایش و رحمت باز خواهد شد و بدان که یاس از رحمت خدا کفر است، چه بسا خداوند حکیم به اندک زمانی بنده اش را مستغنی می نماید، و یا زندگی محدود و کم درآمدت را به غنا و دارائی تبدیل می نماید، و به پروردگارت جز خیر و سعادت گمان مبر، زیرا خداوند بخوبی و شایستگی سزاوارتر است، همانا هر سختی سهولت و آسانی هم به دنبال دارد، و قول خداوند راست ترین قولها است زیرا فرمود:

 

فان مع العسر یسرا، ان مع العسر یسرا (25)

 

با هر مشکل یک آسانی نیز هست

 

که با هر دشواری گشایش و آسانی است پس اگر رزق و روزی فراوان را عقلها می توانستند به جریان اندازند، همانا تمامی ثروتها و ارزاق در نزد صاحبان عقل بود، در حالی که رزق دست خدا است و چه بسا ابلهان کم عقل و فکر دارای ثروت و مال فراوانند.

 

پی نوشت ها:

 

1- مصباح الشریعة تالیف عبد الرزاق گیلانی (ره) ص 137 مترجم.

 

2- مصباح الشریعه مترجم، ص 133- بحار، جلد 96، ص 254.

 

3- سفینة البحار، محدث قمی، کلمه صوم.

 

4- سفینة البحار، کلمه صوم.

 

5- سفینة البحار، کلمه صوم.

 

6- سفینة البحار، کلمه صوم.

 

7- سوره بقره، آیه 261.

 

8- بحار، ج 96، ص 291.

 

9- سوره بقره، آیه 261.

 

10- به علت مغلق بودن عبارت و اختلاف روایات از ثبت آن انصراف حاصل شد.

 

11- فقه الرضا ( علیه السلام) ، چاپ سنگی، 1274 قمری، ص 23.

 

12- سوره توبه، آیه 84.

 

13- سوره مریم، آیه 28.

 

14- بحار، جلد 96، ص 292- و وسائل الشیعه، شماره 13135.

 

15- نهج الفصاحه، حدیث 474.

 

16- عیون الاخبار الرضا ( علیه السلام) ، ج 1، ص 295.

 

17- بحار الانوار، ج 96، ص 258.

 

18- دیوان امام علی ( علیه السلام) ، ص 128.

 

19- وقایع الایام خیابانی تبریزی، ص 13.

 

20- وقایع الایام تبریزی.

 

21- سوره نحل، آیه 96.

 

22- سفینة البحار، ج 2، ص 64.

 

23- کافی، جلد 3، ص 148.

 

24- بحار، جلد 96 ص 252.

 

25- سوره انشراح، آیه 7- 6.

 

يکشنبه 23/5/1390 - 19:33
رمضان

منابع مقاله:

ترجمه المیزان ج 2، طباطبایی،سید محمد حسین؛

 

ترجمه آیه 187 بقره

 

در شب روزه داری نزدیکی کردنتان با همسرانتان حلال شد ایشان پوشش شما و شما پوششی هستید برای آنان خدا دانست که شما همواره با انجام این عمل نافرمانی و در نتیجه به خود خیانت می کردید پس از جرمتان گذشت و این حکم را از شما برداشت حالا دیگر می توانید با ایشان درآمیزید و از خدا آنچه از فرزند که برایتان مقدر کرده طلب کنید و از آب و غذا در شب همچنان استفاده کنید تا سفیدی شفق از سیاهی شب برایتان مشخص شود و آنگاه روزه بدارید و روزه را تا شب به کمال برسانید و نیز هنگامی که در مسجدها اعتکاف می کنید با زنان نیامیزید اینها که گفته شد حدود خداست زنهار که نزدیک آن مشوید

 

اینچنین خدا آیات خود را برای مردم بیان می کند تا شاید با تقوا شوند(187).

 

بیان آیه

 

"احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم"

 

کلمه(احل)مجهول ماضی از باب افعال - احلال - به معنای اجازه دادن است، و معنای مجهولش(اجازه داده شده)می باشد، و اصل کلمه"احلال"و ثلاثی مجرد آن از(ح، ل، ل)حل است، که درست خلاف معنای عقد - گره - را معنا می دهد، (عقد)به معنای گره زدن و حل به معنای گره گشودن است، و کلمه(رفث)به معنای تصریح به هر سخن زشتی است که تنها در بستر زناشوئی به زبان می آید، و در غیر آن مورد گفتنش نفرت آور و قبیح است، لیکن در اینجا به معنای آن الفاظ نیست بلکه کنایه است از عمل زناشوئی، و این از ادب قرآن کریم است، و همچنین الفاظ دیگری که در قرآن برای فهماندن عمل زناشوئی بکار رفته، از قبیل مباشرت، و دخول، و مس، و لمس و اتیان - آمدن، و قرب، همه الفاظی است که به طریق کنایه بکار رفته، و همچنین کلمه(وطی)، و کلمه(جماع)، که این دو نیز در غیر قرآن الفاظی است کنایتی هر چند که کثرت استعمال آن در عمل زناشوئی، از حد کنایه بیرونش کرده، و آن را تصریح در آن عمل ساخته است، نظیر لفظ فرج و غائط که به معنای معروف امروزش از همین قبیل است یعنی در آغاز کنایه بوده، بعد تصریح شده، و اگر کلمه(رفث)را با حرف(الی)متعدی کرده، با اینکه احتیاج به آن نداشت، برای این بود که بطوریکه دیگران هم گفته اند معنای افضا را متضمن بود.

 

"هن لباس لکم و انتم لباس لهن"

 

رعایت ادب در قرآن و استعاره ای لطیف در باره زوجین

 

ظاهر از کلمه لباس همان معنای معروفش می باشد، یعنی جامه ای که بدن آدمی را می پوشاند و این دو جمله از قبیل استعاره است، برای اینکه هر یک از زن و شوهر طرف دیگر خود را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه دادن آن در بین افراد نوع جلوگیری می کند، پس در حقیقت مرد لباس و ساتر زن است، و زن ساتر مرد است.

 

و این خود استعاره ای است لطیف که با انضمامش به جمله: "احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم..."، لطافت بیشتری به خود می گیرد، چون انسان با جامه عورت خود را از دیگران می پوشاند، و اما خود جامه از نظر دیگران پوشیده نیست، همسر نیز همینطور است، یعنی هر یک دیگری را از رفث به غیر می پوشاند، ولی رفث خودش به او دیگر پوشیده نیست، چون لباسی است متصل به خودش، و چسبیده به بدنش.

 

"علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم، فتاب علیکم و عفی عنکم"

 

کلمه"تختانون"از مصدر اختیان، و آن هم باب افتعال از خیانت است، و همان معنای خیانت را می دهد و بطوریکه گفته اند در اختیان معنای نقص خوابیده، و جمله: "انکم تختانون..."، دلالت بر معنای استمرار دارد، در نتیجه می فهماند که از روز تشریع حکم صیام این خیانت در میان مسلمین مستمر و دائمی بوده، یعنی بطور سری خدا را نافرمانی و به خود خیانت می کرده اند، و اگر این خیانتشان نافرمانی خدا نبود، دنبالش آیه توبه و عفو نازل نمی شد، و این توبه و عفو هر چند صریح در این نیست که قبلش نافرمانی و معصیتی بود، لیکن مخصوصا با در نظر گرفتن اینکه هر دو کلمه با هم جمع شده اند، ظهور در این معنا دارد.

 

ناسخ بودن آیه شریفه حکم قبلی را مبنی بر حرمت عمل زناشوئی در شبهای ما

ه رمضان

 

و بنا بر این پس آیه شریفه دلالت می کند بر اینکه قبل از نزول این آیه حکم روزه این بوده که در شب روزه زناشوئی هم حرام بوده، و با نازل شدن این آیه حلیت آن تشریع و حرمتش نسخ شده، همچنانکه جمعی از مفسرین نیز این را گفته اند، و جمله"احل لکم..."و همچنین جمله: "کنتم تختانون..."، و جمله: "فتاب علیکم و عفا عنکم"و جمله"فالان باشروهن..."همه اشعار و بلکه دلالت بر این نسخ دارد، زیرا اگر قبلا عمل زناشوئی در شب روزه حرام نبود، حق کلام این بود که بفرماید: "فلا جناح علیکم ان تباشروهن" حرجی بر شما نیست که با زنان درآمیزید، و یا عبارتی نظیر آن، نه اینکه بفرماید(حلال شد بر شما)و این خیلی روشن است.

 

و بعضی گفته اند: آیه شریفه ناسخ نیست، چون در آیات روزه نسبت به عمل جماع و یا خوردن و شرب چیزی که حرمت را برساند نبوده، تا این آیه با حلال کردن آن ناسخ باشد، بلکه ظاهر قضیه چنانکه بعضی روایات هم که از طرق اهل سنت و جماعت رسیده به آن اشعار دارد این است که مسلمین وقتی حکم وجوب روزه نازل شد، و آیه"کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم..."، را شنیدند، فهمیدند که احکام اسلام و مسیحیت از جمیع جهات مساویند، و همانطور که گفته اند مسیحیان عمل زناشوئی و اکل و شرب را در اول شب انجام می دادند بعد در آخر شب امساک می کردند، مسلمانان هم همینطور روزه گرفتند، البته این معنا بر جوانها گران آمد، چون نمی توانستند از عمل زناشوئی صرفنظر کنند، لذا با اینکه این عمل را گناه می دانستند، سری انجام می دادند، و در نتیجه این عمل را خیانتی به خود می پنداشتند، پیرمردان هم از ترک خوردن و نوشیدن بعد از خواب ناراحت بودند، و ای بسا بعضی ها خواب می ماندند و به حکم روزه مسیحیان که بعد از خواب افطار حرام بوده، دیگر نمی توانستند سحری بخورند لذا آیه نازل شد، و بیان کرد که عمل زناشوئی و اکل و شرب در

 

شب برای روزه دار در رمضان حرام نیست، پس مساله نسخی در بین نبوده.

 

آنگاه گفته اند منظور آیه شریفه این بوده که مردم را از اشتباه درآورد، و بفهماند اینکه گفتیم: "کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم"، این تشبیه در اصل تشریع روزه بوده، نه اینکه خصوصیات روزه اسلام هم عین خصوصیات روزه در مسیحیت است، و اما اینکه فرموده: (حلال شد بر شما رفث در شبهای روزه)، دلالت ندارد بر اینکه قبلا رفث حرام بوده، بلکه تنها می خواهد بفرماید این عمل حلال است، همچنانکه آیه: "احل لکم صید البحر" (1) این دلالت را ندارد، چون قبلا شکار دریا بر کسانی که در احرام بودند حرام نبوده، تا این آیه بخواهد آن را حلال کند.

 

و همچنین جمله: "علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم"این دلالت را ندارد، چون این جمله تنها می خواهد بفرماید شما به نظر خودتان عمل حرامی را انجام می دادید، و به نظر خود خیانت می کردید، در حالی که خیانت نبوده، و بهمین جهت فرموده: " تختانون انفسکم"، و اگر واقعا سحری خوردن بعد از خواب حرام بوده، باید بفرماید: (تختانون الله، به خدا خیانت می کردید)همچنانکه در آیه"لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم" (2) گناه را خیانت به خدا و رسول دانسته.

 

البته همه اینها در صورتی است که منظور از(تختانون)خیانت باشد، و اما اگر مراد از آن، نقص باشد، که مطلب روشن تر است، و خلاصه معنای آیه این است که خدا دانست که شما به نظر خودتان خیانت می کنید، یعنی بهره خود را از اکل و شرب و عمل زناشوئی ناقص می کنید.

 

و همچنین جمله"فتاب علیکم و عفی عنکم"نیز صراحت ندارد بر اینکه نکاح در شب های رمضان حرام بوده.

 

ولی این توجیه صحیح نیست، زیرا خلاف ظاهر آیه است، چون ظاهر جمله: "احل لکم..."و جمله: "کنتم تختانون انفسکم"، و جمله"فتاب علیکم و عفی عنکم"، هر چند صریح در نسخ نیستند، اما کمال ظهور را در آن دارند، علاوه بر اینکه جمله: "فالان باشروهن..."، نیز هست، چه اگر قبل از نزول آیه هم، حکم خدا همان جواز همخوابگی با زنان بود، جوازی مستمر از قبل از نزول آیه تا بعد از آن، دیگر معنا نداشت اینطور تعبیر فرماید که(پس الان همخوابگی بکنید)

 

و اما اینکه آیات سابقه مربوط به روزه مشتمل بر حکم تحریم نبود تا این آیه ناسخ آن باشد، در پاسخ می گوئیم: در آیات سابق هیچ یک از احکام روزه نیز بیان نشده بود، نه حرمت نکاح، و نه حرمت اکل و شرب، و این مسلم است که رسول خدا ص حکم روزه را قبل از نزول این آیه برای مسلمانها بیان کرده بوده، ممکن است حکم حرمت همخوابگی را هم در بین احکام بیان کرده بوده، و این آیه ناسخ حکم رسول خدا ص بوده باشد هر چند که حکم منسوخ در کلام خدا نیامده باشد.

 

حال اگر بگوئی جمله: "هن لباس لکم و انتم لباس لهن"دلالت دارد بر علت تشریع جواز رفث، و به ناچار نمی تواند هم ناسخ را شامل شود، و هم منسوخ را، چون این حرف بسیار نامربوط است، که برای حکم نسخ علتی بیاورند، که شامل ناسخ و منسوخ هر دو بشود، و لو اینکه بگوئیم تعلیل هائی که در موارد احکام شرع آمده علت نیست، بلکه حکمت است، و یا بگوئیم: که حکمت لازم نیست مانند علت جامع و مانع باشد، چون معنا ندارد حکم منسوخ و حکم ناسخ یک حکمت داشته باشند.

 

بنا بر این اگر حکم رفث قبل از نزول آیه حرمت، بوده، و سپس با نزول آیه نسخ شده باشد، دیگر صحیح نیست حکم نسخ را اینطور تعلیل کنند که زنان جامه شما و مردان نیز جامه زنان هستند، چون جامه بودن هر یک برای دیگری قبل از حکم ناسخ نیز بوده.

 

در پاسخ می گوئیم: اولا این اشکال شما نقض می شود به جمله"لیلة الصیام"که حلیت را مقید به شب کرده، در حالی که زن و شوهر در روز هم جامه یکدیگرند و چون علت در روز نیز هست پس باید جماع در روز هم جایز باشد، و حال آنکه نیست.

 

و ثانیا قیودی که در آیه اخذ شده مانند قید"لیلة الصیام"، و قید"هن لباس لکم و انتم لباس لهن"، و قید"انکم کنتم تختانون انفسکم"همه دلالت دارند بر علتهائی که هر یک مترتب بر دیگری است، و حکم ناسخ و منسوخ مترتب بر آنها است.

 

لباس بودن هر یک از زن و شوهر برای دیگری، علت آن شده است که رفث بین ان دو بطور مطلق جایز باشد، هم در روز و هم در شب، و حکم روزه که جمله"لیلة الصیام"متعرض آن است، این اطلاق را مقید می کند، چون حکم روزه عبارت است از خودداری کردن از مشتهیات نفس، از قبیل اکل و شرب و نکاح و چون خودداری از عمل زناشوئی در تمامی یک ماه امری مشکل است، و باعث می شود مسلمانان در یک معصیت همیشگی و خیانتی مستمر قرار گیرند، لذا لازم می شود تسهیلاتی در این باره برای آنان در نظر گرفته شود، و این عمل را در شب جایز و حلال کنند، و آن این است که حکم لباس بودن زن و شوهر برای یکدیگر که حکم روزه آن را از بین برده بود، دوباره به قسمتی از اطلاقش برگردد، و لباس بودن این دو برای

 

یکدیگر در شبهای رمضان جایز شود.

 

در نتیجه معنا - و خدا داناتر است - این می شود: اطلاق حکم لباس که ما آن را مقید به ایام و لیالی روزه کردیم، و آن را در این ایام و لیالی تحریم نمودیم، از آنجا که باعث مشقت شما شد و شما دچار خیانت به نفس شدید، ما آن را از در رافت و رحمت و تخفیف مجددا در خصوص شبهای رمضان به اطلاقش برگردانیدیم، و حکم روزه را منحصر در روز ساختیم، "فاتموا الصیام الی اللیل"، پس حکم روزه را تنها روزها تا به شب رعایت کنید، و شبها آزاد از آن هستید.

 

و حاصل کلام اینکه جمله: "هن لباس لکم، و انتم لباس لهن..."، هر چند علت و یا کمت باشد برای اصل رفث، لیکن غرض در آیه متوجه آن نیست، بلکه غرض بیان حکمت جواز رفث در شبهای روزه است، که از جمله"هن لباس لکم - تا جمله - "و عفی عنکم..."متعرض آن است، و این حکمت دیگر شامل منسوخ نمی شود، بلکه تنها شامل ناسخ است.

 

"فالان باشروهن و ابتغوا ما کتب الله لکم"

 

امر در این آیه چون بعد از منع واقع شده، طبق نظریه علمای اصول تنها بر جواز دلالت دارد، نه وجوب، و می فهماند از هم اکنون رفث با زنان در شبهای رمضان جایز است، در اول آیه هم فرموده بود: "احل لکم"این کار برایتان حلال است، و کلمه"ابتغاء"به معنای طلب کردن است، و منظور از طلب کردن آنچه خدا نوشته است، طلب فرزند است، که خدای سبحان آن را نوشته و مقرر کرده، که نوع انسانی این کار را از راه جماع انجام دهد، و جنس بشر را با تجهیز شهوت و اشتیاق به مباشرت مفطور بر این عمل کرده، و به این وسیله ایشان را مسخر و رام در مقابل این عمل نموده است.

 

البته کمتر کسی در حین عمل توجه به فرزنددار شدن دارد، بیشتر منظورشان شهوت رانی است، (غافل از اینکه خدای تعالی در بین این دو سنگ آرد خود را می گیرد، و قضای خود را به کرسی می نشاند)همچنانکه افراد منظورشان از اکل و شرب لذت بردن از غذا است و غافلند از اینکه این جذبه و رابطه بین انسان و غذا را خدا قرار داده، تا زندگی بشر بقا یافته، بدنش نمو کند، این همان تسخیر الهی است.

 

بعضی گفته اند: مراد از جمله: "ما کتب الله لهم"، همان حلیت و رخصت است، چون خدای تعالی دوست می دارد بندگانش همانطور که از حرامش می پرهیزند، از حلالش استفاده بکنند، لیکن اصطلاح کتابت در کلام خدا که قرآن کریم همواره آن را در معنای قضا به کار می برد، گفتار این مفسر را که می گوید معنای آن حلیت و رخصت است بعید می سازد.

 

"و کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر"

 

کلمه"فجر"دو مصداق دارد یکی فجر اول که آن را کاذب می گویند چون دوام ندارد، بعد از اندکی از بین می رود، و شکلش شکل دم گرگ است، وقتی آن را بالا می گیرد، و بهمین جهت آن را ذنب السرحان می نامند.عمودی از نور است که در آخر شب در ناحیه شرقی افق پیدا می شود، و این وقتی است که فاصله خورشید از دایره افق به هیجده درجه زیر افق برسد، آنگاه به تدریج رو به گسترش نهاده از بین می رود، و چون ریسمانی سفید رنگ به آخر افق می افتد، و به صورت فجر دوم در می آید، که آن را فجر دوم یا فجر صادق می نامند، و بدین جهت صادقش می گویند، که از آمدن روز خبر می دهد، و متصل به طلوع خورشید است.

 

از اینجا معلوم شد که مراد از خیط ابیض، فجر صادق است، و کلمه(من)بیانیه است، و جمله: "حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود"از قبیل استعاره است، یعنی سفیدی گسترده و افتاده در آخر افق تاریک را تشبیه به ریسمانی سفید، و تاریکی را تشبیه به ریسمانی سیاه کرده است و آن خط سفید مجاور خط سیاه قرار دارد.

 

باز از اینجا معلوم می شود که مراد از این جمله تحدید اولین وقت طلوع فجر صادق است، برای اینکه بعد از آنکه شعاع نور روز بالا می آید، هر دو خیط از بین می رود، دیگر نه خیطی سفید می ماند و نه خیطی سیاه.

 

"ثم اتموا الصیام الی اللیل"

 

بعد از آنکه تحدید روزه به فجر دلالت کرد بر اینکه بعد از روشن شدن و پیدایش فجر، روزه واجب می شود، دیگر مجددا سخنی از این وجوب به میان نیاورد، تا رعایت اختصار گوئی کرده باشد، تنها آخر روزه را تحدید کرد، و فرمود: (الی اللیل)، و جمله(اتموا) دلالت دارد بر اینکه روزه امری است واحد و بسیط، و نصف بردار نیست، بلکه از فجر تا به شب یک عبادت تمام است، نه اینکه عبادتی باشد مرکب از چند امر که هر کدام عبادتی جداگانه باشند، و فرق بین تمام و کمال هم همین است، که اولی دلالت می کند بر انتهای وجود چیزی که مرکب از اجزاء و آثار نیست، و دوم بر انتهای وجود چیزی که مرکب از اجزائی است که هر جزئش اثری مستقل دارد.

 

و لذا می بینیم که در انتهای وجود دین - که امری است مرکب از واجبات و محرماتی که هر یک در جای خود اثری مستقل دارد تعبیر می کند به اکمال، و می فرماید: "الیوم اکملت لکم دینکم، و اتممت علیکم نعمتی" (3) چون همانطور که گفتیم دین عبارت است از نماز و

 

روزه و حج، و احکام و واجبات دیگر، که هر یک برای خود اثری مستقل دارند، بخلاف نعمت که به بیانی که ان شاء الله در تفسیر همین آیه خواهد آمد، امری است بسیط.

 

"و لا تباشروهن و انتم عاکفون فی المساجد"

 

عاکفون جمع اسم فاعل از مصدر عکوف است، و عکوف و اعتکاف به معنای ملازمت در مکان است(می گویند فلانی در خانه خود عکوف کرده، یعنی هیچ بیرون نمی آید و یا فلانی در مسجد اعتکاف کرده، یعنی مسجد را رها نمی کند، و بیرون نمی آید).

 

و اعتکاف عبادت مخصوصی است که یکی از احکامش این است که باید معتکف از مسجد بیرون نیاید، مگر برای عذری موجه، یکی دیگر این است که باید در ایام اعتکاف روزه بگیرد، و چون جای این توهم بود که به حکم آیه قبلی معتکف می تواند در شب با زنان در آمیزد، برای دفع این توهم فرمود: "و لا تباشروهن و انتم عاکفون فی المساجد"، در حالی که در مساجد اعتکاف کرده اید شبها با زنان نیامیزید، و اینکه گفتیم می توانید درآمیزید مربوط به ایام روزه غیر اعتکاف بود.

 

"تلک حدود الله فلا تقربوها"

 

کلمه(حد)در اصل به معنای منع است، و معنای منع در همه موارد استعمال و مشتقات این کلمه دیده می شود، مثلا در حد السیف(تیزی شمشیر)و حد الفجور(شکنجه ای که حاکم شرع در برابر هر گناهی به گنه کار می دهد)و حد الدار(حدود خانه)و حدید(آهن)و مشتقات دیگر.و نهی از نزدیک شدن به حدود خدا کنایه است از اینکه مردم نباید آنها را مرتکب شوند، و به آن حدود تجاوز نمایند، و معنای آیه این است که نزدیک این گناهان که همان اکل و شرب و جماع باشد مشوید، و یا این است که از این احکام و حرمت های الهیه که برایتان بیان فرمود یعنی احکام روزه تجاوز نکنید، و نگذارید روزه شما به وسیله تجاوز از حدود خدا و ترک تقوا ضایع گردد.

 

بحث روایتی(در ذیل آیه کریمه و شان نزول آن)

 

در تفسیر قمی از امام صادق ع روایت آورده که فرمود: یعنی خوردن و آمیختن با زنان در شبهای ماه رمضان بعد از خواب حرام بود، حتی اگر کسی بعد از نماز شام هنوز افطار نکرده خوابش می برد و آنگاه بیدار می شد، دیگر نمی توانست چیزی بخورد، و اما عمل زناشوئی شب و روز حرام بود، در این میان مردی از اصحاب رسول خدا ص که نامش خوات بن جبیر انصاری و برادر عبد الله بن جبیر بود، همان که رسولخدا ص او را با

 

پنجاه نفر از تیراندازان موکل بر دهانه دره احد کرده بود، رفقایش گریختند، و او با یازده نفر دیگر پای مردی کردند تا در همان دهانه دره شهید شدند.

 

برادر این عبد الله یعنی خوات بن جبیر در جنگ خندق پیرمردی ناتوان بود، و با زبان روزه با رسولخدا ص کار می کرد، هنگام عصر نزد خانواده اش آمد، و پرسید:هیچ خوردنی نزد شما یافت می شود؟گفتند: خوابت نبرد تا برایت طعامی درست کنیم، ولی تهیه غذا طول کشید، و او را خواب ربود، در حالی که هنوز افطار نکرده بود، همینکه بیدار شد به خانواده اش گفت: طعام خوردن بر من حرام شد، دیگر امشب نمی توانم چیزی بخورم، صبح که شد به سر کار خود در خندق رفت، و به کار حفر خندق پرداخت و از شدت ضعف بی هوش شد، رسول خدا ص وضع او را دید و به حالش رقت آورد.

 

از سوی دیگر جوانانی بودند که در شب رمضان پنهانی با همسران خود مباشرت می کردند، لذا خدای تعالی به منظور تخفیف بر این دو طایفه این آیه را نازل کرد، که: " احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نساءکم..."، که در آن مباشرت با زنان در شب های ماه رمضان حلال شد، و آیه: "حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر"که خوردن و آشامیدن را تا جدا شدن سفیدی روز از سیاهی شب حلال کرد. (4) مؤلف: اینکه در روایت داشته(یعنی خوردن و آمیختن با زنان در شبهای ماه رمضان بعد از خواب حرام بود - تا آنجا که فرمود - در این میان مردی...)از کلام راوی است، نه کلام امام، و این معنا به روایات دیگری نیز نقل شده، که کلینی و عیاشی و دیگران آن را آورده اند، و در همه آنها آمده که سبب نازل شدن آیه: "و کلوا و اشربوا..."، داستان خوات بن جبیر انصاری بود، و سبب نازل شدن آیه: "احل لکم..."، عملی بود که جوانان مسلمین انجام می دادند.

 

و در الدر المنثور است که عده ای از علمای تفسیر و حدیث از براء بن عازب نقل کرده اند که گفت: اصحاب رسول خدا ص چنین بودند که اگر کسی قبل از افطار می خوابید، آن شب و روز آن شب غذا و آب نمی خورد، تا غروب فردا، و در این میان قیس بن صرمه انصاری روزه بود، و آن روز در زمین خود مشغول کار شد همینکه افطار شد نزد همسرش آمد، و پرسید، طعامی داری؟گفت، نه، لیکن می روم برایت تهیه می کنم، در این بین خواب بر او غلبه کرد، و خوابید، همسرش وقتی برگشت و دید به خواب رفته دلش سوخت و گفت ای بیچاره خوابت برد؟همینکه شب به نیمه رسید از گرسنگی بیهوش شد، جریانش را به رسول خدا ص عرضه داشتند، پس این آیه نازل شد: "احل لکم لیلة الصیام الرفث - تا

 

جمله - من الفجر"و در نتیجه مسلمانان سخت خوشحال شدند. (5) مؤلف - این قصه به طرقی دیگر نیز روایت شده، و در بعضی از آن طرق به جای قیس بن صرمه، ابو قیس بن صرمة، و در بعضی دیگر صرمة بن مالک انصاری آمده، با اختلافی که در نقل خود قصه در آنها هست.

 

و نیز در الدر المنثور است که ابن جریر و ابن منذر از ابن عباس روایت کرده که گفت:در ماه رمضان بعد از نماز عشا، زن و طعام بر مسلمانان حرام می شد، تا شب بعد، در این میان جمعی از مسلمانان بر خلاف دستور طعام خوردند، و با زنان آمیختند، یکی از ایشان عمر بن خطاب بود، لاجرم نزد رسول خدا ص شکایت بردند، و به دنبالش آیه: " احل لکم لیلة الصیام - تا جمله - فالان باشروهن"نازل شد، و همخوابگی با زنان را حلال کرد. (6) مؤلف: روایات از طرق اهل سنت در این معنا بسیار است، و در بیشتر آنها نام عمر ذکر شده، و همه در این جهت مشترکند که حکم مباشرت با زنان در شب، مثل حکم طعام و آب بعد از خواب حرام بود ولی ظاهر اولین روایتی که ما آوردیم این بود که مساله آمیختن با زنان در شب و روز رمضان حرام بوده، به خلاف طعام و آب، که تنها بعد از خوابیدن حرام می شده، که از اول شب تا قبل از خواب حلال بوده، بعد از خواب حرام می شده، سیاق آیه هم با این روایت مساعدت دارد، برای اینکه اگر جماع هم مانند اکل و شرب قبل از خواب حلال و بعد از خواب حرام بود، باید در لفظ آیه مقید به آخرین زمان جواز می شد، همچنانکه آخرین زمان جواز اکل و شرب که همان متمایز شدن سیاهی از سفیدی است بیان شده ولی آیه تنها و بدون هیچ قیدی فرموده(رفث با زنان در شب روزه حلال است).

 

و همچنین اینکه در بعضی از روایات آمده که خیانت مختص به مساله رفث نبوده، بلکه در اکل و شرب هم خیانت می کرده اند، با سیاق آیه سازگار نیست چون در آیه شریفه جمله: " علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم..."قبل از جمله"و کلوا و اشربوا"آمده.

 

و نیز در الدرالمنثور است که رسولخدا ص فرمود: فجر دوتا است، اما آنکه مانند دم گرگ است چیزی را نه حرام می کند و نه حلال، و اما آنکه گسترده است و کرانه افق را می گیرد، نماز صبح را حلال و خوردن طعام را حرام می کند. (7) مؤلف: روایات در این معنا از طرق عامه و خاصه و همچنین روایات مربوط به اعتکاف و حرمت جماع در رمضان بسیار زیاد است.

 

پی نوشت ها:

 

1)شکار دریا بر شما حلال است."سوره مائده آیه 9"

 

2)خیانت مکنید به خدا و رسول و خیانت مکنید امانت های خود را."سوره انفال آیه 27"

 

3)امروز دین را برایتان کامل، و نعمت خود را بر شما تمام کردم."سوره مائده آیه 4".

 

4)تفسیر قمی ج 1 ص 66.

 

5 و 6)الدر المنثور ج 1 ص 197

 

7)الدر المنثور ج 1 ص 200

 

يکشنبه 23/5/1390 - 19:32
رمضان
وقتی چیزی را كه به نظرم خیلی با ارزش بود از دست می دادم و می گفتم: حیف شد، مادر خدا بیامرزم می گفت: حیف امام حسین(ع) بود و با این عبارت، فشار سنگین از دست دادن چیز با ارزش، كاهش می یافت و به سادگی با مساله كنار می آمدم.
در سالهای آغازینی كه روزه بر من واجب شد، تابستان بود. مشكل این بود كه نوجوان بودیم و می بایست افزون بر روزه داری، در آفتاب گرم تابستان در شالیزار به درو مشغول می شدیم.
در طول حداقل هشت سال حضور در آفتاب سوزان و هواهای شرجی و گرم، هر آنچه از آب را ذخیره كرده بودیم، به تعریقی از دست می دادیم و هنگام افطار تنها این آب بود كه شكم ما را پر می كرد و جایی برای غذا نمی ماند.
ما برخلاف آن دسته از مردم كه از غذاهای رنگارنگ چنان شكم خویش را پر می كنند كه آب به سختی در میان آن راهی برای خود باز می كند، چه رسد كه بتوانند نفس بكشند، ما این شكم را به آب می بستیم.
در آن زمانهای روزه داری در تابستان كه با آغاز انقلاب اسلامی روبه رو بودیم، آنچه عطش ما را كاهش می داد، ذكر كربلا بود. گویی عادت كرده بودیم كه همواره گریزی به كربلا بزنیم، زیرا این حادثه بزرگ و جانسوز درس های بسیاری برای همگان داشت و دارد. كربلا دانشگاهی بزرگ است كه هر كسی می تواند در هر واحد درسی و هر رشته ای، مطلبی بیاموزد و راهی به سوی حق و حقیقت بیابد.
فریاد العطش در بیابان كربلا
اگر بخواهیم فشار روزه گیری در آفتاب تابستانی و سوزان را بر خود آسان كنیم و آستانه تحمل خود را بالا بریم، می توانیم به عطش كربلاییان و عاشوراییان توجه كنیم. عطش در كربلا چنان عظیم بود كه محتشم كاشانی می سراید:
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش زبیابان كربلا
یكی از دشمنان اهل بیت(ع) در آن روز به نام تمیم بن حصین خزاری در سخنی در تعریض به امام حسین(ع) می گوید: ای حسین و ای یاران حسین! آیا به آب فرات نمی نگرید كه چگونه همانند شكم مار می درخشد. به خداوند سوگند! از آن قطره ای نخواهید آشامید تا آنكه مرگ را دریابید. (بحارالانوار، ج 44، ص 317) این گونه بود كه آب را بر امام حسین(ع) و یارانش بستند به گونه ای كه در روایت است: و لما اشتد علی الحسین و اصحابه العطش؛ زمانی كه عطش و تشنگی بر امام حسین(ع) و یارانش فشار آورد.
روزه گرفتن در روزهای بلند و گرم تابستان، محبوب اولیای الهی بوده است. حضرت مسیح(ع) روزی پس از وفات مادرش ایشان را مورد خطاب قرار می دهد و از وی می پرسد: ای مادر! به من جواب بده. آیا دوست داری باز هم به دنیا برگردی؟
حضرت مریم(س) در پاسخ می فرمایند: فرزندم آری. دوست دارم به دنیا بازگردم تا در روزهای گرم تابستان برای خداوند روزه بگیرم و در شبهای سرد زمستان نمازگزارم. رسول گرامی اسلام فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است. (بحار/96/257)
برای اینكه آستانه تحمل خود را بالا بریم باید مانند آن كسی باشیم كه به طلب كفش از خداوند به مسجد می رود. سعدی خود می نویسد كه در ایام جوانی، روزی كفش نداشتم و از این رو، از زندگی خود سخت ناراضی بودم و بسیار گله و شكایت می كردم؛ اما وقتی بیرون رفتم، مردی را دیدم كه كنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یكباره به خودم آمدم و به درگاه خداوند شكرگزاری كردم كه اگر كفش ندارم، در عوض دو پای سالم دارم كه بدون كفش هم می توانم با آنها راه بروم.
وی این حكایت را در گلستان خویش این گونه آورده است: هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نكشیده مگر وقتی كه پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع كوفه درآمدم دلتنگ، یكی را دیدم كه پای نداشت. سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی كفشی صبر كردم.
مرغ بریان به چشم مردم سیر
كمتر از برگ تره بر خوان است
و آنكه را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است.
اگر برای ما روزه داری در ماه تابستان سخت و دشوار است، باید برای افزایش آستانه تحمل و قرار گرفتن در مقام صابران، این سختی را با شرایط سخت تر و دشوارتر مقایسه كنیم و راه روزه داری را بر خود آسان كنیم.
دوستی می گفت من نوزده ساعت در میان قله ها در تابستان به دور از هر آبادی و آبی حركت كردم و نمی دانستم كه به آبادی می رسم و آب و نانی خواهم داشت یا نه؟ اما هنگامی كه روزه می گیرم به یاد آن ساعات بسیار سخت و طاقت فرسا، این امید را دارم كه چند ساعت دیگر بر سر سفره افطاری می نشینم و آب و نانی می خورم. این گونه است كه روزه بر من آسان می گردد. من صبر را در سختی تجربه كرده ام و قدر این عافیت را می دانم، چرا كه به مصیبتی گرفتار آمدم كه بسیار جانكاه و سخت تر از این بوده است. پس قدر عافیت روزه را كسی داند كه مصیبت بدتر را در چشم آورد.
پس كسانی كه از تشنگی ناشی از روزه در گرمای سوزان تابستان گله و شكوه می كنند، اگر روز عطش امام حسین(ع) و خانواده و اصحابش و خصوصاً طفل شیرخوار حضرت علی اصغر(ع) را به یاد آورند كه: لایوم كیومك یا اباعبدالله، تحمل این تشنگی برای آنها بسیار آسان جلوه خواهد كرد.
همچنان كه اگر كسی به مصیبت از دست دادن عزیزی دچار می شود، اگر مصائب فوق طاقت زینب كبری(س) را در كربلا كه یك ساعت چند فرزند خود را یكجا از دست داد به یاد آورد، مصیبت وارده برای او آسان خواهد شد.
يکشنبه 23/5/1390 - 19:30
رمضان

پدید آورنده : محمد امین پور امینی ،

 

ماه مبارک رمضان ماه ضیافت رحمان از بندگان خود می باشد و خوان رحمت الهی گسترده است- بجاست که با نگاهی گذار به سیره معصومان(ع) در این ماه رفتارهای فردی و اجتماعی آنان را سرمشق زندگی خود قرار دهیم.

 

بطور کلی می توان سیره آن بزرگواران را در دو بخش مورد مطالعه و بررسی قرار داد.

 

الف) رابطه خود و خدا( بعد فردی)

 

1- تغییر حالت

 

سید ابن طاووس « ره » نقل می فرماید که وقتی ماه مبارک رمضان فرا می رسید رنگ چهره پیامبر اکرم(ص) عوض می شد و زیاد به نماز و دعا می پرداخت (1) ، تغییر حالت آن حضرت در دهه آخر ماه مبار رنگ مضاعفی به خود می گرفت، بگونه ای که تمام شبها را به شب زنده داری و عبادت سپری می کرد. (2)

 

درباره حضرت امام زین العابدین(ع) نقل شده است که ایشان در این ماه کاملا غرق در دعا و تسبیح و استغفار و ذکر تکبیر می گشت. (3)

 

2- نمازهای مستحبی

 

گرچه بجا آوردن نمازهای مستحبی و نوافل یکی از مسائل عادی و روزمره آن بزرگواران بوده است. ولی در ماه رمضان حالت مضاعف به خود می گرفت، تا آنجا که نمازهای مخصوصی توسط آنان در ماه مبارک رمضان و شبهای قدر خوانده می شد، که ذکر تفصیل آن مجال دیگری می طلبد.

 

3- تلاوت قرآن

 

ماه مبارک رمضان بهار قرآن است و پیامبر اکرم(ص) و عترت طاهرینش که خود قرآن ناطقند و هیچگاه ایشان از قرآن، و قرآن از ایشان جدا نبوده، و تلاوت آیات دلنشین آن جزء برنامه روزمره ایشان بوده است، عنایت خاصی نسبت به تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان مبذول می داشتند و توجه اصحاب و یاران خود را نسبت به آن جلب می نمودند، تا آنجا که در مورد حضرت امام سجاد(ع) نقل شده است که چهل بار قرآن را در ماه مبارک ختم می نمود. (4)

 

4- نیایش

 

چگونه خواستن و از چه کسی خواستن و به چه انگیزه ای خواهش کردن از مهمترین مطالبی است که در هر درخواستی، نهفته است اینجا سخن از درخواست از یگانه معبود قادر و تواناست که معصومین(ع) بر بشریت منت نهاده و نحوه درخواست را در قالب « دعا» به عالی ترین وجه ممکن نشان داده اند. و علاوه بر لذت سخن گفتن با خداوند عالیترین مضامین معارف تابناک الهی را در آن جای داده و از خود یادگارهایی بس ارزشمند به ودیعت نهاده اند.

 

در ماه مبارک رمضان دعاهای مخصوصی از آن بزرگواران رسیده است که تنها به ذکر عناوین آن ها در این مقاله اکتفا می شود:

 

الف- دعا در وقت دیدن هلال ماه مبارک.

 

ب- دعای پیامبر اکرم(ص) در وقت وارد شدن به ماه مبارک رمضان،

 

ج- دعای پیغمبر اکرم(ص) در شب اول،

 

د- دعای ابو حمزه ثمالی در هر شب،

 

ح- دعای سحر،

 

و- دعای اول صحیفه سجادیه،

 

ز- دعای وقت افطار،

 

ط- دعای امام زین العابدین(ع) در شبهای نوزدهم و بیست و یکم،

 

ظ- دعای پیامبر اکرم(ص)، و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) در ماه مبارک رمضان.

 

ی- دعای پیامبر اکرم(ص) و امام زین العابدین(ص) در شب بیست و هفتم،

 

ل- دعای پیامبر اکرم(ص) در شب آخر هر ماه،

 

ن- دعا به هنگام وداع با ماه رمضان،

 

5- احیای شب قدر

 

معصومین(ع) در شبهای قدر شب زنده دار بودند، و نه تنها خود به احیاء آن می پرداختند بلکه خانواده و کودکان و فرزندان خویش را به انجام آن وامی داشتند، روایت شده است که رسول خدا(ص) در شب بیست و سوم ماه، خفتگان از خانواده خود را از خواب بیدار می کرد و آب به صورت آنها می پاشید. (5)

 

حضرت فاطمه زهرا(س) نیز نمی گذاشت کسی از فرزندانش در آن شب به خواب رود، و آنان را با کمی غذا و ایجاد آمادگی از روز و با انجام استراحت در روز، آماده می ساخت، و می فرمود محروم کسی است که از خیر این شب محروم ماند. (6)

 

و یک سال حضرت امام صادق(ع) به بیماری سختی گرفتار شده بود، آن حضرت دستور داد که در شب بیست و سوم ایشان را برداشته و به مسجد پیامبر(ص) بردند، و آن شب را در آن مکان شریف به احیاء گذارند. (7)

 

6- آداب افطار

 

چگونه افطار کردن، و با چه افطار کردن از جمله مسائل قابل توجه سیره است. از پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) ادعیه خاصی در وقت افطار نقل شده است. امام صادق(ع) می فرماید که پیامبر اکرم در وقت افطار این دعا را می فرمود:« اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبله منا، ذهب الظلما و ابتلت العروق و بقی الاجر» (8) بار خدایا برای تو روزه گرفتیم، و بر روزی تو افطار نمودیم، پس آن را از ما بپذیر.

 

حضرت امیر المؤمنین(ع) در وقت افطار می فرمود: «اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبله منا انک انت السمیع العلیم » (9) خدایا برای تو روزه داشتیم، و بر روزی تو افطار کردیم. پس آن را از ما قبول نما، همانا که تو شنوا و دانایی.

 

و اما اینکه با چه چیزی افطار می نمودند، مواردی نقل شده است، از امام باقر(ع) نقل شده است که پیامبر اکرم با آب و خرما، و یا آب و رطب افطار می نمودند (رطب غیر از خرما است). (10) و اگر آن حضرت شیرینی و حلوا نمی یافت با آن افطار و گاهی با شکر که از نی گرفته می شد، افطار می کرد. (13) و امام صادق(ع) می فرماید: پیامبر، اکرم(ص) با شیرینی و حلوا افطار می نمود، و اگر آن را نمی یافت با آب ولرم افطار می کرد، و می فرمود: آن باعث پاکیزگی کبد و معده است،و دهان را خوشبو می سازد، و ریشه دندان و دید چشم را تقویت می نماید. (14) بنابر این از مجموعه روایات استفاده می شود که آن حضرت- در صورت امکان- با یک ماده شیرینی مثل حلوا، خرما، و در صورت نبود آنها با آب نیمه گرم و ولرم فطار می نمود.

 

ابن طاووس از امام باقر(ع) نقل می کند که حضرت علی(ع) دوست داشت که با شیر افطار کند. (15)

 

7- غسل

 

پیامبر اکرم(ص) در دهه آخر ماه مبارک رمضان هر شب غسل می کرد. (16) حضرت امام باقر(ع) شبهای نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم و بیست و پنجم را غسل می کرد (17) ، و امام صادق(ع) در شب بیست و سوم دو بار غسل می نمود، یک بار در اول شب، بار دوم در آخر شب. (18)

 

8- اعتکاف

 

یکی از مستحبات بسیار مهم و سازنده اعتکاف است. که تفصیل و شرائط آن در کتب فقهی آمده است و از عهده این نوشته خارج می باشد، امام صادق(ع) فرمود: یکبار رسول خدا(ص) در دهه اول ماه رمضان به اعتکاف نشست و در رمضان دیگر در دهه دوم، و در رمضان پس از آن در دهه سوم اعتکاف نمود. و بعد از آن همیشه در دهه آخر رمضان به اعتکاف می نشست. (19)

 

9- وداع با ماه رمضان

 

برخاستن از سفره ضیافت الله برای عارفان دلداده حق سخت و ناگوار است. لذا همانطور که جدایی عاشق از معشوق، به سختی هر چه تمام تر صورت می گیرد، پیامبر اکرم(ص) چگونگی وداع با ماه رمضان را چنین بیان می کند: جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که در جمعه ماه رمضان، بر رسول خدا وارد شدم. هنگامی که چشم او بر من افتاد فرمود: ای جابر این جمعه آخر ماه رمضان است، پس با او وداع کن و بگو:« اللهم لا تجعله آخر العهد من صیامنا ایاه، فان جعلته فاجعلنی مرحوما، و لا تجعلنی محروما» یعنی خدایا، این رمضان را آخرین روزه ما قرار مده، و چنانچه قرار دادی پس ما را مورد رحمت خود قرار بده و ما را محروم ساز، و هر کس این را بگوید به یکی از دو امر نیکو( احدی الحسنیین) نائل می شود، یا آنکه عمر پیدا می کند و ماه رمضان بعدی را درک می نماید، و یا آنکه مورد بخشش و رحمت خدا قرار می گیرد. (20)

 

10- شب عید فطر

 

از مجموعه روایات استنباط می شود که این شب از جایگاه بس والایی برخوردار است، و معصومین(ع) آن را به احیاء و شب زنده داری می گذراندند. حضرت علی بن الحسین امام زین العابدین(ع) شب عید فطر را در مسجد به نماز می گذارند تا آنگاه که صبح شود.

 

11- نماز عید فطر

 

رسول خدا(ص) روز عید بعد از طلوع آفتاب خارج می شد و هنگامه خروج به اطراف آسمان می نگریست و می فرمود که در آن روز بر جا نماز و حصیر نماز مخوان،یعنی روی خاک بنشین و بر آن نماز بخوان.

 

فقهاء عظام مستحباتی را برای این روز ذکر نموده اند که از جمله آنها، نماز را در صحرا بپا داشتن، خارج شدن امام با پای برهنه و پیاده، و توام با وقار و ذکر خدا، و سجده بر زمین و...

 

روز عید فطر روز اجر و گرفتن نتیجه امتحان است. قهرا در هر امتحانی نتایج یکسان نیست. شیخ صدوق(ره) نقل می نماید: امام حسن مجتبی(ع) گروهی از مردم را در روز عید فطر دید که به بازی و خنده مشغولند، حضرت رو به یاران خود کرد و فرمود:« خدای عز و جل ماه رمضان را محل مسابقه بندگان خود قرار داده است که به واسطه اطاعت خویش بسوی رضوان الهی پیشی می گیرند، پس گروهی سبقت گرفتند و پیروز و رستگار گشتند، و گروهی عقب ماندند و محروم شدند، پس عجب دارم از کسی که خندان است و به لهو و بازی مشغول است در روزی که نیکوکاران به اجر و ثواب رسیده و کوتاهی ورزان از آن بی فیض و محرومند، به خدا سوگند اگر پرده برداشته شود هر آینه نیکوکار به عمل نیک خویش و بدکار به عمل بد خود مشغول خواهد شد.» (21)

 

ب) رابطه خود و مردم( بعد اجتماعی):

 

1- ایجاد آمادگی برای ماه رمضان

 

در آستانه ماه مبارک، معصومان(ع) اهمیت و عظمت ماه مبارک رمضان را به مرمدم گوشزد نموده و آنان را به استفاده از این ضیافت الهی فرا می خواندند که در این زمینه خطبه های بسیار جالب از پیامبر اکرم(ص) و امیر المؤمنین(ع) و روایات تکان دهنده ای صادر شده است، که برای نمونه به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:

 

امام صادق(ع) در آستانه ماه مبارک رمضان اینگونه به فرزندان خویش سفارش می فرمود:« نهایت کوشش خودتان را بنمایید که در این ماه روزی ها تقسیم می شوند، و سرآمد عمرها و اجلها نوشته می شود و در آن شبی است که عمل در آن ماه از عمل هزار ماه برتر و افضل است.»

 

ابو صلت می گوید: بر حضرت امام رضا(ع) در جمعه آخر شعبان وارد شدم. حضرت به من فرمود: «ای ابا صلت، بیشتر روزهای ماه شعبان گذشت، و این جمعه آخر ماه است پس در این باقیمانده آن کوتاهی مورز و سابق خود را جبران کن،... و بیشتر به دعا و استفغار و تلاوت قرآن بپرداز، و از گناهانت توبه کن، تا با خلوص در ماه خدا وارد گردی.» (22)

 

2- سفارش به تلاوت قرآن

 

اهل بیت عصمت و طهارت(ع) علاوه بر آنکه خود موفق به تلاوت قرآن بودند دیگران را به تلاوت آن سفارش می نمودند، و گاه نسبت به تلاوت بعضی سوره ها در بعضی از شبها عنایت خاصی از خود نشان داده اند، توجه عزیزان را به چند روایت که دو نکته ذکر شده را در بر دارد جلب می نماییم.

 

وهب از امام صادق(ع) می پرسد خوب است در ماه رمضان در چند روز قرآن خوانده شود؟ حضرت فرمود: در سه روز به بالا.

 

امام باقر(ع) فرمود:« لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان » (23) هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.

 

از بین سوره های قرآن به تلاوت این سوره ها سفارش شده است.

 

1و 2: سوره عنکبوت و روم:

 

تلاوت این دو سوره در شب بیست و سوم ماه رمضان توصیه شده است.

 

امام صادق(ع) فرمود:« من قرا سورة العنکبوت و الروم فی لیلة ثلاث و عشرین فهو و الله یا ابا محمد من اهل الجنة » (24) سوگند به خدا کسی که سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم رمضان بخواند از اهل بهشت است. البته این به معنای اقتضاء است که با وجود شرائطش چنین نتیجه ای را بدنبال خواهد داشت.

 

3- سوره قدر در وقت سحر و افطار:

 

از امام زین العابدین(ع) روایت شده است:« من قرا انا انزلناه فی لیلة القدر عند فطوره و عند سحوره کان فیما بینهما کالمتشحط بدمه فی سبیل الله » (25) کسی که سوره قدر را در هنگام افطار و سحر بخواند مانند کسی است که در این فاصله در راه خدا بخون خود غلتیده باشد.

 

و همین مضمون نیز از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است. (26)

 

و نیز از امام صادق(ع) نقل شده است که هر کسی که در هر شب ماه رمضان هزار بار سوره قدر را بخواند در شب بیست و سوم عجایبی را درک خواهد کرد. (27) و در روایتی دیگر از آن حضرت اثر آن را در رسیدن انسان به سرحد نهایت یقین در امور اختصاصی اهل بیت(ع) قرار داده است که به واسطه دیدن بعضی از حقایق در عالم رؤیا به آن می رسد. (28)

 

4- سوره دخان:

 

شیخ صدوق روایت کرده است که مردی خدمت امام باقر(ع) رسید و پرسید چگونه من شب قدر را در هر سال شناسایی کنم؟ حضرت فرمود: «وقتی که ماه رمضان آمد هر شب یکبار سوره دخان را بخوان، وقتی که شب بیست و سوم فرا رسید به آنچه که می خواهی خواهی رسید.» (29)

 

3- کمک به مستمندان

 

یکی از علل و حکمتهای روزه این است که با ایجاد حالت گرسنگی و تشنگی انسان به یاد ضعیفان و مستمندان و تنگدستان بیفتد، و هر کسی به فراخور حال ووسع خود نسبت به آنان کمک نماید. (30) ابن عباس می گوید: وقی که ماه رمضان فرا می رسید هر صاحب حاجتی که به نزد رسول خدا مراجعه می کرد حاجتش برآورده می شد. (31) راجع به حضرت زین العابدین(ع) نقل است که هر روز ماه رمضان را صدقه می داد. (32)

 

4- افطاری دادن

 

این عمل در سیره معصومین(ع) بنحو کاملی مشاهده می شود. و از امام صادق(ع) روایت است که هنگامی که حضرت امام زین العابدین(ع) روزه می گرفت دستور می داد گوسفندی را سر می بریدند، و آن را تکه تکه ساخته و در دیگ می ریختند، آن حضرت در وقت غروب به دیگها سر می زد و در حالی روزه داشت بوی آبگوشت را استشمام می نمود، آنگاه می فرمود: کاسه ها را بیاورید این کاسه را برای فلان کس و دیگری را برای فلان بکشید، و همینطور کاسه ها را پر می کردند تا آبگوشت به اتمام می رسید، آنگاه خود با نان و خرما افطار می کرد. (33)

 

5- توجه بیشتر به زیردستان و گذشت از خطای آنان

 

از امام صادق(ع) روایت است که امام زین العابدین(ع) در ماه مبارک رمضان توجه خاصی به زیردستان و خدمتکاران خود داشت، و هرگاه یکی از آنها مرتکب خطایی می شد او را مورد عقوبت قرار نمی داد، و تنها گناه او را یادداشت می نمود، تا آنکه که شب آخر ماه رمضان فرا می رسید، همه آنان را گرد خود جمع می نمود، و کاغذهای خطایای آنان را بیرون می آورد و بر تک تک آنان می خواند و آنان به گناه خود اعتراف و اقرار می نمودند، پس از آن در میان ایشان برمی خاست و می فرمود:« با صدای بلند بگویید: ای علی بن الحسین، همان خدایت نیز خطاهایت را شمارش کرده است همانگونه که تو گناهانمان را شمردی، و در کتاب، تمام اعمال کوچک و بزرگ ثبت است، و همه اعمال در نزد او حاضر است همانگونه که اعمال ما در نزد تو حاضر بود( و تو بر آن ناظر بودی)، پس از ما درگذر همانگونه که تو امید عفو و گذشت داری، از ما درگذر تا که خدایت را بخشنده و رحیم یابی... ای علی بن الحسین، کوچکی مقام خود را در برابر خدای داور دادگری که به هیچ کس ظلم روا نمی دارد یادآور و از گناه ما درگذر،...» و حضرت در حالی که گریه و زاری می کرد مرتب این کلمات را می فرمود و آنان هم با وی هم آواز می شدند و می فرمود: بار خدایا تو به ما دستور دادی که از کسانی که به ما ظلمی روا داشتند درگذریم، ما بخود ظلم کردیم، پس از ما درگذر، که تو نسبت به آن سزاوارتری. تو به ما فرمودی که هیچ درخواست کننده ای را از در خانه هایمان رد نکنیم، ما به درگاه تو دست نیاز و درخواست بلند کرده ایم، و از تو طلب می نماییم، پس بر ما منت نه، و ما را محروم مساز... آنگاه رو به آنان می نمود و می فرمود: من از خطایای شما گذشتم، آیا شما نیز از من می گذرید؟

 

و آنان در پاسخ می گفتند: از تو گذشتیم ای آقای ما، و تو به ما هیچ بدی روا نداشتی، پس آن حضرت می فرمود بگوئید: بار خدایا: از علی بن الحسین درگذر، همانگونه که او از ما گذشت، و او را از آتش آزاد آن همانطوری که او ما را از بندگی رهانید، و آنان آمین گفتند، و حضرت فرمود: بروید که از شما گذشتم، و همگی شما را آزاد کردم، و همگی آنان را آزاد می فرمود. (34)

 

6- حفظ حریم دین و حرمت زمان

 

حفظ عفت عمومی جامعه از جمله مهمترین وظایف نظام اسلامی است به عنوان نمونه حد شرابخوار 80 تازیانه است، ولی اگر در ماه رمضان شراب خورده شود حالت دیگری دارد، نجاشی شاعر در روز ماه رمضان شراب خورد، او را بنزد امیر المؤمنین آوردند، حضرت پس از یک شب زندان کردن او، و اجرای حد شرعی شرابخواری( 80 ضربه)، 20 ضربه شلاق اضافی، بخاطر شکستن حرمت ماه رمضان بر او زد. (35) و در برخی روایات او پذیرای 39 ضربه اضافی بدان جهت شد. (36)

 

7- آزادی اسیران

 

بنابر نقل برخی از روایات حضرت رسول اکرم در ماه رمضان تمامی اسیران را آزاد می ساخت. (37) البته این مربوط به حفظ مصالح عمومی اسلام و مسلمین است و تشخیص آن به دست حاکم شرعی و ولی امر مسلمین است.

 

این نوشته چکیده ای است گویا از کتابی که توسط این نویسنده در دست نگارش است، که امید است به فضل الهی تقدیم محضر دانش پژوهان و شیفتگان معارف گردد.

 

پی نوشتها:

 

1- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، 70.

 

2- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، 2: 156/2018.

 

3- الکافی(فروع)، شیخ کلینی، 4:88/8، وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، 10: 309/134786( چاپ آل البیت).

 

4- بحار الانوار، علامه مجلسی، 98/5.

 

5- همان، 98/160، دعائم الاسلام 1/282.

 

6- دعائم الاسلام 1/282.

 

7- بحار الانوار، 98/169.

 

8- الکافی 4: 95/1، من لا یحضره الفقیه 2:106/ 1850، تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، 4: 199/576، المقنعة، شیخ مفید، 51، مصباح المجتهد، شیخ طوسی، 568، وسائل الشیعه 10: 147/13070.

 

9- تهذیب الاحکام 4: 200/578، بحار الانوار 98/15.

 

10- بحار الانوار 96، 314/15.

 

11- الکافی 4: 152/1، وسائل الشیعه 10:157/1310.

 

12- تهذیب الاحکام 4:198/569، وسائل الشیعه 10: 146/13067.

 

13- بحار الانوار، 96/315.

 

14- الکافی 4:152/4، وسائل الشیعه 10: 158/1305.

 

15- بحار الانوار 98/12.

 

16- اقبال الاعمال 195 و 237، وسائل الشیعه 3: 327/3779 و 3783، بحار الانوار 98/12.

 

17- بحار الانوار 98/58.

 

18- همان 98/160.

 

19- الکافی 4: 175/4، من لا یحضره الفقیه 2: 189/2105، اقبال الاعمال 107، بحار الانوار 98/4 و 150.

 

20- فضائل الاشهر الثلاثة، شیخ صدوق 138/149، وسائل الشیعه 10: 365/13617، بحار الانوار 98/172.

 

21- من لا یحضره الفقیه 2: 174/2057.

 

22- الکافی 4: 66/2، تهذیب الاحکام 4:192/547، وسائل الشیعه 10: 305/13481.

 

23- عیون اخبار الرضا 2: 51/198.

 

24- الکافی 2: 461/10، ثواب الاعمال، شیخ صدوق، 129/1، معانی الاخبار، شیخ صدوق، 228/1، امالی الصدوق 57/5، المقنعة 50، وسائل الشیعه 10: 302/13472، بحار الانوار 96/386.

 

25- ثواب الاعمال 136/1، تهذیب الاحکام 3:100/261، مصباح المتهجد 571، المقنعة 50، وسائل الشیعه 10: 361/13611، بحار الانوار 98/165.

 

26- اقبال الاعمال 114، وسائل الشیعه 10: 149/13076، بحار الانوار 98/11.

 

27- بحار الانوار 97/344.

 

28- همان 96/379.

 

29- مصباح المتهجد 571، المنقعة 50، وسایل الشیعه 10: 362/13612، بحار الانوار 98/165.

 

30- الکافی 1: 196/ 8، امالی الصدوق 388، وسائل الشیعه 10: 362/13612، بحار الانوار 96/379.

 

31- الکافی 4: 181/6، علل الشرائع، شیخ صدوق 378/1، فضائل الاشهر الثلاثه 102، المناقب 4/68، وسائل الشیعه 10: 8/12699 و 21700 و 10: 7/12697، بحار الانوار 96: 375/62 و 96: 369/50.

 

32- بحار الانوار 96/363.

 

33- اقبال الاعمال 64، بحار الانوار 98/ 82.

 

34- المحاسن، الشیخ ابو جعفر احمد بن محمد بن ابی خالد البرقی، 396/67، وسائل الشیعه 10:140/13049، بحار الانوار 96/317.

 

35- اقبال الاعمال 260، وسائل الشیعه 10:317، بحار الانوار 98/186.

 

36- الکافی 7: 216/15، من لا یحضره الفقیه 4:55/5089، تهذیب الاحکام 10: 94/362، وسائل الشیعه 28: 231/34632

 

37- دعائم الاسلام، قاضی نعمان 2: 464/ 1644، مستدرک الوسائل، محدث نوری 18: 113.

 

38- بحار الانوار 96/363.

يکشنبه 23/5/1390 - 19:29
رمضان

پدید آورنده : عبدالکریم پاک نیا ، 

 

ماه مبارک رمضان که امتیازات ویژه­ای را به خود اختصاص داده و به عنوان ماه خدا، بهار قرآن، پیشاهنگ زمانها، ماه آمرزش، ماه اجابت، بهترین فرصت برای خودسازی، نزدیک شدن به خدا، و بالاخره دوست داشتنی­ترین ماه از منظر اولیاء الهی نام گرفته است، فرصت مناسبی را برای مبلغان دینی فراهم آورده تا با استفاده از این زمینه­ها و آمادگی دلهای اهل ایمان ، بیشترین بهره­های معنوی و تبلیغی را بر مؤمنین عرضه بدارند. به همین مناسبت ، این مقاله کوشیده است که با توجه به آموزه­های رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه ، پنج گفتار را در موضوعات جایگاه ماه خدا، دعا و نیایش در ماه رمضان، آداب زندگی روزه داران ، نشانه­ای از قیامت، و پیوند با اهل بیت علیهم السلام، به مبلغین گرامی تقدیم دارد.

 

سخن اول: جایگاه ماه خدا

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله درخطبه شعبانیه، ماه مبارک رمضان را چنین توصیف می کند: «وَ هُوَ شَهرٌ دُعِیتُم فِیه ِاِلی ضِیافَةِ اللهِ وَ جُعِلتُم فِیه مِنْ أهْلِ کَرامَةِ اللهِ اَنفاسُکُُم فِیه تَسبِیحٌ وَ نَومُکُم فِیه عِبادَةٌ وَ عَمَلُکُم فیهِ مَقبُولٌ وَ دُعاءُکُم فِیه مُستَجابٌ؛[1] ماه رمضان ماهی است که شما به ضیافت الهی دعوت شده­اید و در ردیف افرادی قرار گرفته­اید که مورد تکریم خداوند هستند. نفسهایتان در آن تسبیح و خواب شما در آن عبادت و اعمالتان در آن مورد پذیرش و دعایتان در آن مستجاب است.»

 

این ماه مایة آزمایش مسلمانان و آرامش اهل ایمان و محک حق و باطل است. ماه رمضان زمینه­ای مناسب برای زدودن کدورتها و غبارهای مادّی و نفسانی از وجود انسان و ماه خانه تکانی دلها و تصفیة قلوب است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لَو یَعلَمُ العِبادُ ما فی رَمَضانَ لَتَمَنَّتْ أن یَکُونَ رَمَضانُ سَنَةً؛[2] اگر بندگان خدا می­دانستند که در ماه رمضان (چه گنج پُربهایی است)، هر آیینه آرزو می کردند که ماه رمضان یک سال باشد.»

 

دعوت­نامة خداوند برای مهمانی در این ماه بالاترین مدال افتخار برای یک انسان مسلمان است و اگر کسی نتواند به این دعوت آسمانی پاسخ دهد ، بیچاره ترین انسانها خواهد بود. حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « فَانَّ الشَّقی مَن حُرِمَ غُفرانَ اللهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیمِ؛[3] شقی کسی است که در این ماه بزرگ از مغفرت خداوندی محروم بماند.»

 

 

روزه داران راستین

پیامبر صلی الله علیه و آله در ادامة خطبه فرمود: « ای مردم! در این ماه درهای بهشت به روی شما باز است؛ از خدا بخواهید که آنها را به رویتان نبندد و درهای جهنم بسته شده ؛ از پروردگارتان طلب کنید تا آنها را به رویتان باز نکند و شیاطین در زنجیرند ؛ از خدایتان بخواهید تا آنها دوباره بر شما تسلط نیابند.»

 

با توجه به این نکته، روزه داران حقیقی باید در اعمال و رفتار خود مواظب باشند که مبادا روزه­هایشان مخدوش گردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله تأکید می فرماید که « وَ احفَظُوا ألْسِنَتَکُم وَ غُضُّوا عَمّا لایَحِلُّ النَّظَرُ الیهِ أََََبصارَکُم وَ عَمّا لایَحِلُّ الأِسْتِماعُ إلیهِ أسْماعَکُم؛[4] زبانهایتان را نگه دارید و چشمهایتان را از غیر حلال فرو بندید و گوشهایتان را از سخنها و صداهای حرام حفظ کنید.»

 

بنابراین ، روزه­دار باید جایگاه این ماه را کاملاً حفظ کند و بداند که در موقعیتی استثنایی قرار دارد و با تمام وجود در طاعت الهی باشد. علی علیه السلام فرمود: «کَم مِن صائمٍ لَیسَ لَهُ مِن صیامِهِ إِلاّ الجُوعُ وَ الظَّماءُ؛[5] بسا روزه­داری که از روزة خود ، جز تحمل گرسنگی و تشنگی بهره­ای نمی­برد.»

 

عطار نیشابوری این سخن مولا را در ابیاتی توضیح داده است:

 

ای دوست، ماه روزه رسید و تو خفته­ای

 

آخر زخواب غفلت دیرینه سر بر آر

 

سالی دراز بوده­ای اندر هوای خویش

 

ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار

 

پنداشتی که چون نخوری ، روزه کامل است!

 

بسیار چیز هست جز این، شرط روزه دار

 

هر عضو را بدان که بتحقیق روزه­ایست

 

تا روزة تو روزه بود نزد کردگار

 

اول نگاه دار نظر، تا رخ چو گل

 

در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار

 

دیگر ببند گوش ، زهر ناشنیدنی

 

کز گفتگوی هرزَه، شود عقل تار و مار

 

دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست

 

از غیبت و دروغ فرو بند استوار

 

دیگر به وقت روزه گشادن مخور حرام

 

زیرا که خون خوری تو از آن بِه هزار بار

 

روزة ماه رمضان پارسایی و تقوا را به همراه می آورد، در صورتی که با شرائط خود انجام پذیرد و گرنه اگر فردی این شرائط را رعایت نکند ، ماه رمضان او با دیگر ایام هیچ گونه تفاوتی نخواهد داشت.

 

 

ماه رمضان ، نماد اقتدار و اخلاص و وحدت

انسان مسلمان با روزه­داری جلوه­ای از اقتدار و ارادة خود را به نمایش می گذارد. او عملاً اثبات می­کند که اسیر نفس سرکش و شیطان وسوسه گر نیست و با اینکه می­تواند از چیزهایی که دلش می­خواهد، استفاده کند، ولی چنین نمی­کند و نفس امّاره را بر خود مسلط نمی­سازد و به این ترتیب، اراده­اش قوی و غرائزش تعدیل می­شود و این همان معنای ] لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ[[6] است.

 

همچنین ماه رمضان نمایشی عظیم از وحدت مسلمانان جهان است که در تمام کشورهای اسلامی هماهنگ و یکپارچه به اجرا گذاشته می­شود.

 

 

ماه قرآن و وحی

در این ماه ، مناسبتهای مهمی وجود دارد که هر یک از آنها عظمت و اهمیت ماه رمضان را نشان می­دهد. وجود شب قدر ، تولد امام مجتبی علیه السلام، شهادت حضرت علی علیه السلام، فتح مکه، رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها، وفات موسی بن عمران علیه السلام، عروج حضرت عیسی علیه السلام به آسمان، وقوع جنگ بدر، معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وفات حضرت ابوطالب و تولد حضرت یحیی علیه السلام، و غزوة تبوک و حنین، برخی از این مناسبتهاست. در این میان ، مسئله نزول قرآن در شب قدر به این ماه آن چنان رونق بخشیده که این ماه را ماه قرآن و بهار آن لقب داده­اند. رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لِکُلِّ شَیءٍ رَبیعٌ وَ ربیعُ القُرآنِ شَهرُ رَمَضان؛[7] هر چیزی بهاری (زمان شکوفایی) دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»

 

آن حضرت ارزش تلاوت قرآن در این ماه را در فرازی از خطبة شعبانیه چنین تبیین فرمود: « وَ مَن تَلا فِیه آیَةً مِنَ القُرآنِ کانَ لَهُ أَجرُ مَن خَتَمَ القُرآنَ فی غَیرِهِ مِنَ الشُّهُورِ؛[8] هر کس در این ماه یک آیه از قرآن بخواند، پاداش کسی را دارد که در سایر ماهها قرآن را ختم کرده باشد.»

 

گذشته از نزول قرآن کریم در این ماه مبارک که خداوند فرمود: ]شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أُنزِلَ فِیه القُرآن[،[9] سایر کتابهای آسمانی نیز در این ماه نازل شده است. صحف ابراهیم علیه السلام در اول ماه رمضان، تورات حضرت موسی علیه السلام در ششم ماه ، انجیل حضرت عیسی علیه السلام در دوازدهم ماه و زبور حضرت داود علیه ­لسلام در هیجدهم ماه رمضان نازل گردیده است.[10]

 

 

سخن دوم: دعا و نیایش در ماه رمضان

دعا کردن نوعی ارتباط روحی و معنوی با کانون قدرت مطلق، یعنی حضرت پروردگار است. اگر دعا نباشد ، انسان هیچ ارزشی ندارد؛ تمام کارهای نیک در پرتو دعا و اظهار بندگی در برابر حق ارزش پیدا می کند. قرآن کریم می فرماید: ] قُل ما یَعْبَؤُا بِکَُم رَبِّی لَولا دُعاؤُکُم[؛[11] بگو: پروردگارم برای شما هیچ ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»

 

دعا یک نیاز روحی و اساسی در زندگی هر انسانی است . آن لحظه­ای که بشر خود را از همه جا درمانده، خسته و دل شکسته می بیند، چاره ای ندارد جز این که با مبدأ هستی و آفریدگار عالم لحظاتی راز و نیاز کند، دردهای پنهانیش را به زبان آورد و به آغوش پر مهر حضرت حق پناه برد و بگوید:

 

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

 

دل زتنهایی به جان آمد خدایا همدمی

 

ماه رمضان مناسب­ترین ایام دعاست. پیامبر صلی الله علیه و آله در فراز دیگری از خطبه شعبانیه فرمود: « وَ ارفَعُوا إلیه أیدِیَکُم بِالدُّعاءِ فی أَوقاتِ صَلَواتِکُم فَأنَّها أفضَلُ السَّاعاتِ یَنظُرُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فیها بِالرَّحمَةِ إلی عِبادِهِ یُجِیبُهُم إِذا ناجَوهُ وَ یُلَبِّیهِم إِذا نادَوهُ وَ یُعطِیهِم إِذا سَأََلُوهُ وَ یَستَجِیبُ لَهُم إِذا دَعَوهُ؛[12] در هنگام نمازهایتان، دستهای خود را به سوی خدا برای دعا بلند کنید؛ زیرا آن هنگام بهترین ساعتهاست که خداوند متعال با نظر رحمت به بندگانش می نگرد و اگر با او مناجات کنند، به آنها پاسخ می دهد و اگر او را ندا کنند ، ندای آنان را لبیک می گوید و اگر از او درخواست کنند، به آنها می بخشد و اگر او را بخوانند، دعوتشان را به اجابت می رساند.»

 

امام کاظم علیه السلام زمان افطار را موقعیتی مناسب برای دعا می­داند و می­فرماید: « دَعْوَةُ الصَّائِمِ یُسْتَجابُ عِنْدَ إِفْطارِهِ؛[13] دعای روزه­دار درهنگام افطار پذیرفته است.»

 

در هر صورت دعا و نیایش دستآوردهای خوبی برای بندگان الهی به همراه دارد؛ اگر چه دعا در ظاهر مستجاب هم نشود. رفع نیازهای روحی، ارتباط با آفریدگار ، تقویت روح بندگی و تضرع، حفظ نعمتهای موجود، دفع ضررهای احتمالی، و جلب عنایت و رحمت خداوند متعال، بخشی از آثار دعاست.

 

استاد مطهری رحمه الله می­فرماید: «قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسانی به اهتزاز درآید، یک روحانیت بسیار عالی دارد؛ مثل این است که انسان خود را غرق در نور می بیند. شرافت گوهر انسانیت را در آن وقت احساس می­کند. آن وقت خوب درک می­کند که در سایر اوقات که چیزهای کوچک او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می­داد، چقدر پست و ساقط و اسفل بوده.

 

انسان وقتی که از غیر خدا چیزی می­خواهد ، احساس مذلت می­کند؛ ولی وقتی از خدا می­خواهد، احساس عزّت. به همین جهت، دعا هم طلب است و هم مطلوب، هم وسیله است و هم عنایت. اولیاء خدا هیچ چیزی را به اندازة دعا خوش نداشتند. همة خواهشها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان می­گذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوبهای خود اهمیت می­دادند، به خود طلب و نیاز اهمیت می­­دادند.»[14]

 

 

بازگشت به فطرت

حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای ارتباط روحانی با مبدأ اعلی در ماه مبارک رمضان نکاتی را یادآور شده است، از جمله می فرماید: «تُوبُوا إِلی اللهِ مِن ذُنُوبِکُم؛[15] [در این ماه از گناهانتان] به سوی خدا توبه کنید.» چرا که توبه مقدمة ارتقاء روح است و تا انسان مسلمان از گناهان و آلودگیها پاک نشود، نمی­تواند در عالم معنویت پرواز کند. بدون تخلیة درون از زشتیها نمی­توان به خوبیها و فضائل دست یافت و در حقیقت، آرایش دل بعد از پیراستن وجود از انحرافات و لغزشها امکان­پذیر است.

 

 

مراحل بازگشت

البته توبه مراحلی دارد که احساس پشیمانی و ندامت نخستین گام در این وادی است. در گام دوم ، فرد خاطی تصمیم قاطع می­گیرد که به سوی گناه و معصیت باز نگردد و در مرحله بالاتر، با جدّیت و اهتمام تمام از خدای قادر و توبه­پذیر می­خواهد که او را در ردیف آمرزیدگان و پاکان قرار دهد.

 

فرازهای مهمی از دعاها و اعمال ماه مبارک رمضان انباشته از عبارات اولیاء الله در مقام پوزش از درگاه الهی است؛ به ویژه شبهای قدر که اساساً مقدمه چینی برای توبه حقیقی است. امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی به روزه داران توبه کار چنین آموزش می­دهد که در سحرهای ماه رمضان با تضرع و التماس بگویند: «أَنتَ إِلهی أَوسَعُ فَضلاً وَ أَعظَمُ حِلماً مِن أَن تُقایِسَنی بِفِعلی وَ خَطِیئَتی فََالعَفوَ العَفوَ العَفوَ؛[16] [خدایا !] تویی معبود من، فضل تو گسترده تر و حلم تو بزرگتر از آن است که مرا با عمل و خطایم بسنجی. پس [از تو طلب عفو و بخشش دارم!] مرا ببخش! مرا ببخش! مرا ببخش!»

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در ادامه خطبه شعبانیه فرمود: «إِنَّ نُفُوسَکُم مَرهُونَةٌ بِاَعْمالِکُم فَفَکُّوها بِاستِغفارِکُم؛[17] [ای مردم!] شما همه در گرو کردارتان هستید، پس خود را با استغفار و آمرزش رها سازید!»

 

و نیز فرمود: « وَ ظُهُورُکُم ثَقیلةٌ مِن أَوزارِکُم فَخَفِّفُوا عَنها بِطُول سُجُودِکُم؛[18] پشتهای شما از بار گناهان سنگین است، پس با سجده­های طولانی خود از سنگینی آنها بکاهید.»

 

 

داستان توبه جوان خطاکار

شیخ صدوق می نویسد: معاذ بن جبل با دیدة گریان به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و با چشمانی اشکبار عرضه داشت: یا رسول الله! جوانی زیبا بیرون خانة شما ایستاده و زار و زار گریه می­کند و می­خواهد به حضور شما برسد. حضرت فرمود: او را نزد من بیاور! جوان با همان حالت گریان داخل شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله علت گریه­اش را پرسید. گفت: یا رسول الله! گناهان بزرگی مرتکب شده­ام که شاید خداوند هیچ گاه مرا نیامرزد. پیامبر صلی الله علیه و آله با ناراحتی فرمود: «وَیحَکَ یا شابُّ ذُنُوبُکَ أَعظَمُ أَم رَبُّکَ؛ وای بر تو ای جوان! آیا گناهان تو بزرگتر است یا پروردگارت؟ گفت: ای پیامبر پروردگارم از همه چیز بزرگتر است.

 

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا مرا به یکی از گناهانت خبر نمی­دهی؟ او گفت: یا رسول الله ! من هفت سال بود نبش قبر می کردم و بعد از بیرون آوردن مرده­ها کفن آنان را می­ربودم تا اینکه دختر جوانی از انصار مرد. من آن شب بعد از نبش قبر وی کفن او را دزدیدم و عریان رهایش کردم.

 

در آن حال، شیطان مرا وسوسه کرد و من به عمل شنیع زنا مرتکب شدم. هنگامی که گورستان را ترک می­کردم ، آوازی از آن مرده شنیدم که تمام وجود مرا تحت تأثیر قرار داد و آن صدا این بود که ای جوان! وای بر تو از روز قیامت ، هنگامی که خداوند من و تو را احضار خواهد کرد. کفن مرا بردی و از قبر بیرون آوردی و مرا ناپاک رها کردی!

 

یا رسول الله ! من با این اعمال ننگین گمان نمی کنم که هرگز بوی بهشت را استشمام کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله بر او نهیب زد که از من دور شو ای فاسق ! می­ترسم به آتش تو بسوزم، چقدر به جهنم نزدیکی! حضرت رسول صلی الله علیه و آله این سخن را گفت و همواره با دست به او اشاره می­کرد که از حضورش بیرون رود تا اینکه آن جوان از حضور پیامبر بیرون رفت.

 

جوان گنهکار توشه تهیه کرد و به یکی از کوههای مدینه رفته و دستهایش را به گردن بسته ، داد می­زد و می­گفت: پروردگارا! تو مرا می­شناسی و گناهم را می­دانی . خدایا! من پشیمان شدم و به نزد پیامبرت رفتم، اظهار توبه کردم، اما مرا از خود دور کرد و خوفم را زیاد کرد. از تو می­خواهم به حق نامهای بزرگوارت که مرا ناامید نگردانی! چهل شبانه روز می­گفت و می­گریست تا اینکه خداوند متعال این آیه را نازل کرد: ]وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللهُ[؛[19] [بندگان خوب خدا] آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایستی انجام دهند یا به خودشان ستم کنند، خدا را یاد می کنند و برای بخشش گناهان استغفار می­کنند و جز خدا چه کسی گناهان را می­آمرزد؟»

 

پس از نزول آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه اصحاب به دنبال آن جوان پشیمان که همان بهلول نبّاش بود، آمد و پذیرش توبه اش را به وی ابلاغ کرد و وعدة بهشت به او داد و سپس به یارانش توصیه کرد: « گناهان خود را همانند این جوان جبران کنید!»[20]

 

 

سخن سوم: آداب زندگی روزه داران

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله در بخشی از خطبه خویش به آداب معاشرت پرداخته و روزه داران را برای به کارگیری این آداب سفارش کرده است. آن حضرت با ارائه راهکارهای حیاتی، اهل ایمان را به سوی سلوک برتر هدایت می کند. برخی از این راهکارها عبارت اند از:

 

 

الف . حُسن خلق

آن حضرت می­فرماید: « وَ مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازاً عَلی الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فِیه الأَقدامُ؛[21] هر کس از شما در این ماه، اخلاق خود را نیکو گرداند، خداوند متعال برای او جواز عبور از پل صراط را - آن روز که گامها می­لغزد – صادر می­کند.»

 

اهمیت این سخن زمانی روشن می شود که دقت کنیم انسان روزه دار گاهی در اثر تشنگی و گرسنگی طاقت خود را از دست می دهد و در نتیجه توان کمتری در مقابل ناهنجاریهای روحی و اجتماعی خواهد داشت؛ به ویژه آنکه در هوای گرم روزه بگیرد و در اثر شب زنده­داری و سحرخیزی در شبهای ماه رمضان بی­خوابی کشیده باشد. چنین فردی اگر عنان صبر را از دست بدهد، در مقابل کوچک­ترین ناملایمات عصبانی می­شود و با دیگران برخورد ناشایستی خواهد داشت.

 

و این چنین رسول خدا صلی الله علیه و آله در تکمیل گفتار عزت بخش خویش می­فرماید: « وَ مَن کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللهُ عَنهُ غَضَبَهُ یَومَ یَلقاهُ؛[22] و هر کس در این ماه، شر [و خشم] خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز ملاقاتش غضب خود را از وی بازخواهد داشت.»

 

در اینجا برای تکمیل سخن و اهمیت حسن خلق و بازداشتن خشم و غضب، داستانی را با هم می­خوانیم:

 

شیخ عباس قمی می­نویسد: روزی علاّمه بزرگوار حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء در اصفهان پیش از نماز جماعت مَبلغی را بین فقراء تقسیم کرد و پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد و بین دو نماز به محضر شیخ رسید و گفت: سهم مرا از مال جدّم به من باز ده. کاشف الغطاء فرمود: دیر آمدی و اکنون چیزی نمانده که به تو بدهم. سیّد خشمگین شد و به محاسن مبارک شیخ آب دهان افکند. علاّمه کاشف الغطاء از محراب برخاست و دامن خود را مقابل نمازگزاران گرفت و در میان صفوف جماعت گردش کرد و فرمود: هر کس ریش شیخ را دوست دارد، به سید کمک کند. مردمِ حاضر با دیدن این صحنه دامن شیخ را پر از پول کردند. شیخ همة آنها را به سیّد داد و پس از آن به نماز عصر ایستاد.

 

محدث نوری نیز در مورد این شخصیت والا مقام نوشته است: او با خود حدیث نفس می­کرد و به خود می گفت: تو جُعَیفر بودی، پس جعفر شدی، پس شیخ جعفر گشتی، آن گاه شیخ عراق شدی و در نهایت ، رئیس مسلمانان گشتی؛ یعنی فراموش مکن اوائل خود را.[23]

 

 

ب . احسان و افطار

از دیگر اوصاف روزه داران راستین که در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن تأکید شده است، افطار دادن به روزه داران می باشد. آن حضرت در این باره فرمود: «مَن فَطَّرَ مِنکُم مُؤمِناً صائِماً فی هذا الشَّهرِ کانَ لَهُ بِذلِکَ عِندَاللهِ عِتقُ رَقَبَةٍ وَ مَغفِرَةٌ لِما مَضی مِن ذُنُوبِهِ؛[24] هر کس از شما در این ماه مؤمن روزه داری را افطار دهد ، برای او نزد خداوند پاداش آزاد ساختن یک برده و آمرزش همة گناهان گذشته منظور خواهد شد.»

 

 

ج. رسیدگی به نیازمندان

ماه مبارک رمضان زمینه ای آماده می­کند که دلهای پروا پیشه به سوی نیازهای اساسی جامعه سوق داده شوند. اگریک انسان روزه دار بعد از نمازهای واجب ، دعای روزانه ماه رمضان را بخواند که «اَللّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقُِیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِع کُلَّ جائِعٍ، اَللهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُریانٍ، اَللهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدیِنٍ»[25]

 

امّا هرگز در اندیشه یاری به ضعفاء و مستمندان نباشد، روزه و دعا و اعمال او چه ارزشی خواهد داشت! به همین جهت ، پیامبر دور اندیش جهان اسلام صلی الله علیه و آله ماه رمضان را زمانی مناسب برای فقر زدایی ، رفع کمبودها و رسیدگی به فقراء مسلمین می­داند و در خطبة شعبانیه می­فرماید: «تَصَدَّقُوا عَلی فُقرائِکُم وَ مَساکِینِکُم؛[26] بر فقیران و ضعیفان خود احسان و تصدق کنید.»

 

 

د. احترام به بزرگان و تکریم کودکان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این خطبه فرمود: «وَقِّرُوا کِبارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَکُمْ؛[27] به بزرگانتان احترام بگذارید و به کوچک­ترهایتان مهر بورزید.»

 

از آموزه­های با برکت فرهنگ اسلامی تعظیم بزرگسالان و افراد مسّن جامعه است. از منظر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ـ بر خلاف جوامع غربی که سالمندان را عضوی زائد و سربار جامعه می­دانند ـ بزرگترها و سالمندان ، سرمایه­های ارزشمندی محسوب می­شوند که علاوه بر انتقال میراث و تجربه نسل گذشته به نسل آینده ، خود سمبل عمری زحمت و تلاش و فداکاری هستند. هم چنین مهرورزی به اطفال و بذل عاطفه و محبت به کودکان آثار گران قدری در تربیت نسل جدید دارد که در مباحث تربیتی مفصل به آن پرداخته می­شود.[28]

 

 

هـ . صله رحم و دیدار با خویشاوندان

دیدار خویشاوندان و اطلاع یافتن از زندگی آنان ، در تحکیم روابط و ازدیاد محبت تأثیر به سزایی دارد. افزون بر آن، از منظر روایات اسلامی صله رحم در آسان شدن حساب روز قیامت ، تزکیه اعمال، زیاد شدن روزی، دفع بلایا ، طول عمر و شادابی در زندگی مؤثر است.

 

به همین جهت ، رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه می­فرماید: «هر کس در ماه رمضان صله رحم کند، خداوند متعال رحمت خود را در روز قیامت شامل او خواهد کرد و هر کس قطع رحم کند، خداوند متعال رحمت خود را از او قطع خواهد کرد.»

 

 

و. یتیم نوازی و ضعیف پروری

پیامبر خدا فرمود: « وَ مَنْ اَکْرَمَ فِیهِ یَتیماً اَکْرَمَهُ اللهُ یَوْمَ یَلْقاهُ؛[29] هر کس در ماه رمضان یتیمی را تکریم [ و به امور او رسیدگی] کند ، خداوند در روز قیامت او را مورد تکریم قرار خواهد داد.»

 

و فرمود: « وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذا الشَّهرِ عَمَّا مَلَکَت یَمِینُهُ خَفَّفَ اللهُ عَلَیهِ حِسابَهُ؛[30] هر کس از شما در این ماه بر زیر دستانش آسان بگیرد، خداوند متعال نیز در حساب رسی بر او آسان خواهد گرفت.»

 

 

سخن چهارم: نشانه­ای از قیامت

ماه رمضان نشانه­ای از روز رستاخیز است. حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله در فرازی از سخن خود در خطبه شعبانیه فرمود: « وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَطَشَهُ؛[31] با گرسنگی و تشنگیتان در ماه رمضان، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به یاد آورید.»

 

مناسب است در این گفتار به مناسبت این کلام نبوی تصویری از برخی از مراحل مختلف جهانِ پس از مرگ داشته باشیم و ماه رمضان را زمینه­ای مناسب برای تدارک زاد و توشة سفر مرگ قرار دهیم.

 

 

معاد، روز حساب رسی

روز قیامت روز حساب و کیفر و پاداش است و هر کس نتیجه اعمال خود را در مقابل دارد؛ ]یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت مِن خَیرٍ مُحضراً وَ ما عَمِلَت مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَو أَنَّ بَینَها وَ بَینَهُ أَمَداً بَعِیداً[؛[32] «در روز قیامت هر کس آنچه را که از کار نیک و بد انجام داده، حاضر می­بیند و آرزو می­کند میان او و آنچه از اعمال بد کرده، فاصلة زمانی زیادی باشد.»

 

و در سورة کهف نیز به تجسّم اعمال و داوری عادلانه پروردگار پرداخته و می­فرماید: ]وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لایَظلِم رَبُّکَ أَحَداً[؛[33] «مردم [درروز قیامت] تمام اعمال خود را [در برابرشان] حاضر می­بینند و خداوند به هیچ کس ستم نمی­کند.»

 

مشابه این سخن که در روز رستاخیز دقیق­ترین و عادلانه­ترین ترازوی عدالت نهاده خواهد شد و به اعمال خوب و بد افراد رسیدگی می­شود، در سورة زلزال آمده که ]فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرَّاً یَرَهُ[؛[34] «هر کس ذرّه­ای کار نیک یا بد انجام دهد، آن را در روز قیامت خواهد دید.»

 

بنابراین ، روز قیامت روز شگفت انگیزی است . روز حساب و مکافات است و ماه رمضان یاد آور روز قیامت است. مردم در این ماه گرسنگی و تشنگی را تحمل می­کنند تا روز قیامت را به یاد آرند که چگونه از هول حساب و وحشت آن روز سخت، گرما و سرما و گرسنگی و تشنگی را از یاد خواهند برد.

 

 

خوشحالی روزه داران

امام صادق علیه السلام فرمود: « لِلصَّائِمِ فَرْحَتانِ فَرحةٌ عِندَ إِفطارِهِ وَ فَرحَةٌ عِندَ لِقاءِ رَبِّهِ؛[35] برای روزه­دار دو نوع شادی است: اول هنگام افطار و دوم زمانی که با پروردگارش ملاقات می­کند.»

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله در گفتاری بشارت آمیز می­فرماید: «شعبان ماه من است و رمضان ماه خدا، هر کس در ماه من روزه بگیرد، من روز قیامت او را شفیع خواهم بود و هر کس ماه خدا را روز بگیرد، خداوند متعال در وحشت قبر با او مأنوس خواهد بود. او از قبر خود در روز قیامت با چهره­ای درخشان محشور می­شود و نامة اعمالش را به دست راست می­گیرد و در درگاه الهی حضور می­یابد. خداوند به او می­فرماید: ای بندة من! از حقوق خودم که ترک کرده بودی، گذشتم و اما حقوق آفریدگانم که در مورد آنان قصور کرده­ای­، من جبران می­کنم و آنان را راضی می­کنم.»[36]

 

 

صحنه­هایی از روز قیامت

در آن روز سخت، برخی چهره­هایی خندان و با نشاط دارند؛ ]وُجُوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ[؛[37] « قیافه­هایی در آن روز گشوده، خندان و شادمان­اند.»

 

]یَوْمَ تَرَی المُؤْمِنینَ وَ المُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَ بِاَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظِیمُ[؛[38] «در آن روز مردان و زنان با ایمان را مشاهده می­کنی که نورشان در جلو و سمت راستشان به سرعت حرکت می­کند [ و به آنها گفته می­شود:] بشارت باد بر شما امروز به باغهایی [ از بهشت] که نهرها زیر درختانشان جاری است. شما برای همیشه در آن باغها خواهید ماند و این همان رستگاری بزرگ است.»

 

پارسایان ـ در آن روزی که همه از دهشت و ترس آن در هول به سر می­برند ـ مهمانان خداوند می­باشند و در سایة رحمت الهی قرار خواهند گرفت؛ ]یَوْمَ نَحْشُرُ المُتَّقِینَ إِلی الرَّحْمَنِ وَفْداً[؛[39] «در آن روز پرهیزگاران را دسته جمعی برای پذیرایی بر سر سفرة رحمت الهی محشور می­کنیم.»

 

 

وضعیت اهل معصیت

قرآن کریم در آیات متعددی از وضعیت اسفبار کفار، منافقین، دروغگویان، ستمگران و اهل معصیت در روز قیامت خبر می­دهد. در سورة قیامت می­فرماید: ]وُجُوهٌ یَومَئِذٍ باسِرَةٌ تَظُنُّ أن یُفعَلَ بِها فاقِرَةٌ[؛[40] در آن روز صورتهایی اندوهگین، غمناک و درهم کشیده است؛ زیرا می­دانند که حادثة ناگوار و کمر شکنی در انتظار آنهاست.»

 

 

سخن پنجم: پیوند با اهل بیت علیهم السلام

در ماه مبارک رمضان فرصتهای مناسبی برای تقویت ارتباط با اهل بیت علیهم السلام وجود دارد؛ چرا که تمام اعمال ما در گرو محبت و ارتباط با اهل بیت علیهم السلام پذیرفته می­شود. زراره از امام باقر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «بُنِیَ الإسْلامُ عَلی خَمْسَةَ أشْیاءَ عَلَی الصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ و الحَجِّ وَ الصَّومِ وَ الوَلایَةِ؛ اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.»

 

زراره پرسید: کدام یک از این پنج پایه برتر است؟ فرمود: « اَلْوَلایَةُ أَفضَلُ لِأنَّها مِفْتاحُهُنَّ وَ الْوالی هُوَ الدَّلیلُ عَلَیهِنَّ؛[41] ولایت اهل بیت علیهم السلام افضل است؛ زیرا ولایت کلید بقیه اعمال و برنامه­های اسلام است و با راهنمایی ولّی [راستین] بقیه موارد به جای آورده می­شود.»

 

معرفت ائمه اطهار علیهم السلام و پیوند اعمال عبادی و معنوی ماه رمضان با این کانون فضیلت و کمالات از ضروری­ترین وظائف روزه­داران عارف می­باشد. در این راستا، در گفتارهای پیامبر صلی الله علیه و آله، دعاها و اذکار این ماه نکات مهمی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می­کنیم.

 

 

صلوات فرستادن:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن سخنانش در خطبه شعبانیه می­فرماید: « وَ مَنْ أکْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلاةِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللهُ مِیزانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ المَوازِینُُ؛[42] و هر کس در این ماه بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال در روزی که کفّه ترازوها [ی اعمال نیک] سبک می شود، ترازوی او را سنگین خواهد کرد.»

 

صلوات از مهم­ترین و شاخص­ترین نشانه­های پیوند با اهل بیت علیهم السلام است. مؤمنین روزه­دار با ندای صلوات، ارادت قلبی خود را به اهل بیت اظهار می­دارند و از دشمنانشان اعلام برائت می­کنند.

 

 

تثبیت امامت علی علیه السلام:

در فرازی دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله با علی علیه السلام سخن می­گوید و بعد از اطلاع دادن به شهادت آن حضرت در ماه رمضان، مقام و جایگاه امیرمؤمنان علی علیه السلام را به عموم مسلمانان گوشزد می­کند. در آخرین فرازهای خطبه، بعد از آنکه پرسش و پاسخی بین علی و پیامبر واقع می­شود، دانه­های اشک در چشمان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله حلقه می­زند و علی علیه السلام می­پرسد: یا رسول الله! چرا اشک می­ریزی؟ پیامبر می­فرماید: به خاطر ستمی که در این ماه بر تو واقع می­شود. یا علی! گویا من می­بینم که تو در این ماه در حالی که مشغول به نماز هستی، شقی­ترین فرد اولین و آخرین بر فرق تو ضربتی می­زند که محاسنت از خون سرت رنگین می­شود. علی علیه السلام در این هنگام پرسید: یا رسول الله! آیا هنگام ضربت خوردن، دین من سالم خواهد ماند؟ پیامبر پاسخ داد: بلی.

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از این گفتگو به مقام ارزشمند علی علیه السلام پرداخته و فرمود: «یا علیُّ! مَنْ قَتَلَکَ فَقَد قَتَلَنی وَ مَن اَبْغَضَکَ فَقَدْ أبْغَضَنی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنی لّأنَّکَ مِنِّی کَنَفْسی رُوحُکَ مِنْ رُوحی وَ طِینَتُکَ مِن طِینتَی إِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی خَلَقَنی وَ إیّاکَ وَ اصْطَفانی وَ إیّاکَ وَ اخْتارَنی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتارَکَ لِلْإِمامَةِ فَمَنْ اَنْکَرَ إمامَتَکَ فَقَدْ اَنْکَرَ نُبُوَّتی یا عَلِیُّ اَنْتَ وَصِیِّی وَ اَبُو وُلدی وَ زَوجُ إبنَتی وَ خَلِیفَتی عَلی أُمَّتی فی حَیاتی وَ بَعْدَ مَوْتی اَمْرُکَ اَمْری وَ نَهْیُکَ نَهیی اُقسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنی خَیْرَ البَرِیَّةِ اِنَّکَ لَحُجَّةُ اللهِ عَلی خَلقِهِ وَ اَمِینِهِ عَلی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ؛[43] ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته و هر که تو را خشمگین سازد، مرا به خشم آورده و هر که تو را دشنام دهد، مرا دشنام داده است؛ زیرا تو نسبت به من مثل خودم هستی، روحت از روح من و وجودت از وجود من است. همانا که خداوند هر دوی ما را آفرید و هر دوی ما را برگزید و مرا به نبوت و تو را به امامت برگزید. پس هر کس امامت تو را منکر شود، نبوت مرا انکار کرده است. یا علی! تو وصی من و پدر فرزندانم و همسر دخترم و جانشین من در امتم درحال حیات و بعد از رحلت من هستی. امر و نهی تو امر و نهی من است. سوگند به آن خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد و مرا بهترین مخلوقاتش قرار داد! تو حجت خدا بر مردم، امانتدار اسرار الهی و خلیفة خدا بر بندگانش می­باشی!»

 

 

محبت اهل بیت علیهم السلام مکمل عبادات

در دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان برای تکمیل عبادات خود از درگاه ربوبی خواستار تقویت محبت اهل بیت علیهم السلام بوده، آرزو می­کنیم که از دوستداران آن اولیاء الهی باشیم. «اَللّهُمَّ اجْعَلْنی مُحِبّاً لِأوْلِیائِکَ وَ مُعادِیاً لِأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَمِ أنْبِیائِکَ؛[44] خداوندا! مرا از دوستان اولیاء خودت و از مخالفین دشمنانت و از رهروان راه و روش خاتم پیامبرانت صلی الله علیه و آله قرار بده!»

 

در اعمال شبهای قدر بعد از آنکه خداوند متعال را به خودش و اسماء و حُسنایش قسم می­دهیم، اهل بیت را وسیله قرار داده، خداوند متعال را به تک تک معصومین علیهم السلام سوگند می­دهیم و آن گرامیان را شفیع خود می­آوریم و البته اگر معرفت ما نسبت به مقام شامخ آن بزرگواران فراتر از شناخت ظاهری باشد، نورانیت و روحانیت بیشتری احساس خواهیم کرد؛ چرا که آن بزرگواران جایگاهی بس بالاتر از معرفت ما دارند.

 

در زیارت جامعه می­خوانیم: «مَنْ اَتاکُمْ نَجا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ؛[45] هر کس به شما رو آورد، اهل نجات است و هر کس رو برگرداند، هلاک خواهد شد.» و نیز می­خوانیم: «کَلامُکُمْ نُورٌ وَ أمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوی وَ فِعْلُکُمُ الخَیْرُ وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ؛[46] گفتار شما نور و امر شما رشد و ترقی و سفارش شما تقوا و کارهایتان نیک و شیوة شما احسان است.»

 

 

رمضان و انتظار فرج

پیوند اهل بیت با خواندن دعای افتتاح در شبهای ماه مبارک رمضان به اوج خود می­رسد. این دعا که سید بن طاووس در «اقبال الاعمال» برای شبهای ماه مبارک رمضان آورده، مفاهیم بلندی در مورد امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام دارد که در آن بعد از حمد و ثنای الهی و درود و سلام به ائمه اطهار علیهم السلام، از خداوند متعال ظهور دولت کریمة حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را آرزو می­کنیم: «اللهُمَّ إنَّا نَرْغَبُ إلیْکَ فی دَولَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْاِسْلامَ وَ أهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَ أهْلَهُ وَ تَجْعَلُنا فِیها مِنَ الدُّعاةِ الی طاعَتِکَ وَ الْقادَةِ الی سَبیلِکَ وَ تَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؛[47] پروردگارا! ما از تو می­خواهیم که دولت کریمه­ای را در روی زمین مستقر کنی که به وسیله آن اسلام و مسلمانان را عزیز گردانی و جبهة نفاق و پیروان آن را خوار و ذلیل کنی و ما را از دعوت کنندگان و راهنمایان به سوی طاعت و راه خودت قرار دهی و به این وسیله کرامت دنیا و آخرت را نصیبمان گردانی!»

 

و در فراز آخر همین دعا، از وضعیت موجود (نابرابری، ناعدالتی و زندگی رقت بار ستم کشیدگان و تسلط ستمگران و دشمنان و حاکمان بی­درد و بروز فتنه­ها) به درگاه ربوبی شکوه کرده، از غیبت طولانی ولی امر و صاحب عصرمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ناله می­کنیم: «اَللّهُمَّ إنَّا نَشْکُو إلیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلواتُکَ عَلَِیهِ و آلِهِ وَ غَیبَةَ وَلِیِّنا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا وَ شِدَّةَ الفِتَنِ بِنا وَ تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ؛[48]

 

خدایا! ما به تو شکایت می­کنیم از نبودن پیامبرمان - که درود تو بر او و خاندانش باد – و از غیبت ولی امرمان و بسیاری دشمنان و قلّت تعداد شیعیان و سختی فتنه­ها بر ما و پشت کردن زمانه بر علیه ما. پس بر محمد و آلش درود فرست!»

 

با توجه به این دعاها و مضامین آن و مقام ارجمند اهل بیت علیهم السلام انسان روزه­دار شایسته است که اعمال نیک و عبادات خود را در ماه مبارک رمضان با اهل بیت علیهم السلام پیوند دهد و با تحکیم روابط خود با آن گرامیان، با افتخار و سربلندی از ماه مبارک رمضان بیرون رود.

 

_________________________________

 

[1]. الامالی، صدوق، ص 93.

 

[2]. فضائل الاشهر الثلاثة، ص 140.

 

[3]. بحارالانوار، ج 93، ص 356، ح 25.

 

[4] . همان.

 

[5] . نهج البلاغه، حکمت 145.

 

[6] . بقره/ 183.

 

[7] . بحار الانوار ، ج 89، ص 213، ح 9.

 

[8] . وسائل الشیعه، ج 10، ص 313، ح 13494.

 

[9] . بقره/ 185.

 

[10] . وسائل الشیعه، احکام شهر رمضان، باب 18.

 

[11] . فرقان/ 77.

 

[12] . الامالی، صدوق، ص 93.

 

[13] . الدعوات، قطب راوندی، ص 26.

 

[14] . بیست گفتار، مرتضی مطهری، ص 226.

 

[15] . الامالی ، صدوق، ص 93.

 

[16] . بحار الانوار، ج 95، ص 85 .

 

[17] . الامالی ، صدوق، ص 93.

 

[18] . همان.

 

[19] . آل عمران/ 135.

 

[20] . الامالی، صدوق، ص 42، با تلخیص.

 

[21] . همان، ص 93.

 

[22] . همان.

 

[23] . منازل الآخرة ، ص 88.

 

[24] . الامالی، صدوق، ص 93.

 

[25] . بحارالانوار، ج 95، ص 120، ح 4.

 

[26]. الامالی، صدوق، ص 93.

 

[27]. همان.

 

[28]. به کتاب «تربیت در سیرة امام مجتبی علیه السلام» مراجعه شود.

 

[29] . الامالی، صدوق، ص 93.

 

[30] . همان.

 

[31] . همان.

 

[32] . آل عمران/ 30.

 

[33] . کهف/ 49.

 

[34] . زلزال/ 7 و 8 .

 

[35] . فضائل الاشهر الثلاثة، ص 120.

 

[36] . همان، ص 125.

 

[37] . عبس/ 38، 39.

 

[38] . حدید/ 12.

 

[39] . مریم/ 85.

 

[40] . قیامت/ 24 و 25.

 

[41] . الکافی، ج 2، ص 18، ح 5.

 

[42] . الامالی، صدوق، ص 93.

 

[43] . الامالی، صدوق، ص 95.

 

[44]. بحارالانوار، ج 95، ص 61.

 

[45]. البلد الامین، کفعمی، ص 300.

 

[46]. همان، ص 302.

 

[47] . اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ص 51.

 

[48] . همان، ص 60.

يکشنبه 23/5/1390 - 19:28
رمضان

ن

گاهی به اعمال عبادی وعرفانی ماه مبارک رمضان

 

در این باب روایات فراوانی وارد گردیده است.

پیامبراکرم(ص) در عظمت و شرافت این ماه عزیز، در خطبه معروف خویش فرمود: «ایها الناس! انه قد أقبل الیکم شهر الله بالبرکة و الرّحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الأیام، و لیالیه أفضل اللیالی، و ساعاته افضل الساعات، و هو شهر دعیتم فیه الی ضیافة اللّه، و جعلتم فیه من اهل کرامة الله...؛ (1) یعنی: مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و بخشش گناهان نزدیک است؛ ماهی که نزد خدا برترین ماه ها، روزهایش برترین روزها، شب هایش بهترین شب ها و ساعت های آن بهترین ساعت ها است؛ ماهی که در آن به میهمانی خدا دعوت شدید و شما را در این ماه از کسانی قرار داده اند که شایسته کرامت خدا هستند...»(2)

عبدالله بن عباس از پیامبراکرم(ص) درباره فضیلت ماه رمضان و فواید بی شمار آن برای امت اسلام، روایتی نقل کرده است، که انسان را به شگفتی وامی دارد. آن حضرت در فرازی از این حدیث شریف فرمود: «و ان لله تعالی فی آخر کلّ یوم من شهر رمضان عند الافطار ألف ألف عتیق من النّار، فاذا کانت لیلة الجمعة و یوم الجمعة، أعتق فی کلّ ساعة منهما ألف ألف عتیق من النّار، و کلّهم قد استوجبوا العذاب، فاذا کان فی آخر یوم من شهر رمضان أعتق الله فی ذلک الیوم بعدد ما أعتق من اوّل الشّهر الی آخره؛(3) خداوند متعال در آخر هر روز از ماه رمضان، به هنگام افطار یک میلیون نفر را و در شب جمعه و روز جمعه (در این ماه شریف) در هر ساعت، یک میلیون نفر را که همگی سزاوار آتش جهنم اند، از آتش آزاد می کند و هنگامی که آخرین روز ماه رمضان فرا رسد، در أن روز به تعداد کسانی که از اول تا أخر ماه رمضان آزاد کرده است، بندگان گناهکار خویش را از آتش جهنم آزاد می کند.»

امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در حدیثی فرمود: نگویید رمضان؛ زیرا نمی دانید رمضان چیست؛ و اگر کسی گفت، باید برای کفاره آن، صدقه دهد و روزه بگیرد. بلکه همانطوری که خداوند متعال فرموده است بگویید: ماه رمضان.(4)

فضیلت و موقعیت ماه مبارک رمضان، بیش از آن مقداری است که ما بتوانیم در این مقال بیان کنیم و بدین جهت به همین مقدار بسنده کرده و در این جا تنها به برخی از اعمال عبادی و عرفانی آن اشاره می کنیم:

 

الف ـ پیش از ورود به ماه مبارک

رمضان:

 

آمادگی ورود به ماه خدا و پیدا کردن لیاقت و صلاحیت روحی و روانی جهت حضور در ضیافت الهی در این ماه عزیز، بسیار مهم وقابل توجه است و مؤمنان و عارفان نباید ازآن غافل بمانند. در این باب توصیه و تذکرهایی از سوی معصومین و اولیای ما وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1ـ باید روح وروان خود را با دعا، استغفار، تلاوت قرآن کریم، توبه و انابه پذیرای این مهمانی بزرگ بنماییم. عبدالسلام بن صالح هروی، معروف به ابا صلت گفت: در آخرین جمعه ماه شعبان برمولایم امام رضا(ع) وارد شدم و آن حضرت درباره ورود به این ماه و آمادگی درک آن، به من چنین فرمود: یا اباالصلت انّ شعبان قد مضی اکثره و هذا آخر جمعة فیه، فتدارک فیما بقی تقصیرک فیما مضی منه، و علیک بالاقبال علی مایعنیک، و اکثر من الدعاء والاستغفار و تلاوة القرآن، و تب الی اللّه من ذنوبک، لیقبل شهر رمضان الیک و انت مخلص للّه عزّوجلّ، ولا تدعن امانة فی عنقک الا ادیتها، وفی قلبک حقدا علی مؤمن الا نزعته، ولا ذنباً انت مرتکبته الا اقلعت عنه، واتق الله و توکل علیه فی سرک امرک و علانیتک " ومن یتوکل علی اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل لکل شی ء قدرا "(5) و اکثر من ان تقول فیما بقی من هذا الشهر:"اللهم ان تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه " فان اللّه تبارک و تعالی یعتق فی هذا الشهر رقابا من النار لحرمة شهر رمضان(6)

ای ابا صلت! بیشتر شعبان گذشت و این آخرین جمعه آن است؛ کوتاهی گذشته خود را در این ماه جبران کن، بسیار دعا و استغفار کن و خیلی قرآن بخوان؛ و از گناهانت توبه کن، تا وقتی ماه رمضان می آید مخلص برای خدا باشی و هیچ امانتی بگردنت نباشد مگر این که آن را رد کنی و هیچ کینه ای از مؤمنی در دلت نباشد مگر این که آن را از بین ببری و از هر گناهی که انجام می دهی، دست برداری، تقوای خدارا پیشه کن و در نهان و آشکارت به او توکل کن " و کسی که به خدا توکل کند برای او کافی خواهد بود " و در باقی مانده این ماه، این دعا را زیاد تکرار کن: " خدایا ! اگر در این مدت که از شعبان گذشته، مارا نبخشیده ای، در مدتی که از آن مانده است مارا بیامرز" زیرا خداوند متعال به احترام ماه رمضان، در این ماه افراد زیادی را از آتش رها می کند.(7)

از امام علی بن ابی طالب(ع) نیز روایت شده است: علیکم فی شهر رمضان بالاستغفار والدعاء، اما الدعاء فیدفع عنکم البلاء، واما الاستغفار فیمحو ذنوبکم.(8)

2ـ وصل شعبان به رمضان

می توان با روزه گرفتن آخرین روزهای ماه شعبان، این ماه را به ماه رمضان وصل و ثواب روزه هردو ماه را دریافت کرد. از امام جعفر صادق (ع) روایت شد: من صام ثلاثه ایام من آخر شعبان و وصلها بشهر رمضان، کتب اللّه له شهرین متتابعین؛(9)هرکه سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و آن را به روزه ماه رمضان وصل نماید، خداوند متعال ثواب دوماه روزه پشت سرهم (هردو ماه شعبان و رمضان) را برای وی منظور می نماید.

3ـ خواندن دعاهای وارده

سید بن طاووس (ره) در اقبال الاعمال گفت: ما از طرق متعدد به این روایت دسترسی پیدا کردیم که امام صادق(ع) در آخرین شب ماه شعبان و در شب اول ماه رمضان، این دعا را می خواند: اللهم انّ هذا الشهر المبارک، الذی انزلت فیه القرآن، وجعلته هدی للناس و بیّنات من الهدی والفرقان قد حضر، فسلمنا فیه و سلمنا منه، و سلمه لنا و تسلمه منا، فی یسر منک و عافیه...(10)

4ـ زیارت امام حسین(ع)

براساس روایات متعدد، زیارت حضرت اباعبد الله الحسین(ع) در این ماه عظیم ثواب فراوانی دارد. از جمله در روایتی از امام جعفر صادق(ع) آمده است: زیارت امام حسین(ع) در یکی از شب های اول، پانزده و آخر ماه رمضان، موجب عفو و ریزش گناهان انسان می گردد و ثواب حج و عمره را برای وی در پی خواهد داشت.(11) و در حدیثی دیگر فرمود: من زار قبر الحسین(ع) فی شهر رمضان و مات فی الطریق، لم یعرض و لم یحاسب و یقال له: ادخل الجنه آمنا؛(12) هرکه قبر اباعبدالله الحسین(ع) را در ماه رمضان زیارت کند و در این راه بمیرد (در روز قیامت) جلویش گرفته نمی شود و از او بازخواست نمی گردد و به وی گفته می شود: با کمال امنیت و آرامش وارد بهشت شوید.

5 ـ شناخت هلال رمضان

یکی از وظایف مؤمنان و روزه گیران شناخت هلال رمضان است، تا روز بعد را به عنوان اولین روز ماه مبارک رمضان روزه بگیرند. برای شناخت هلال رمضان، راه های فنی و روایی مختلفی وجود دارد که در این بحث، جای پرداختن به آن ها نیست. برخی از علما و دانشمندان شیعه، از جمله سید بن طاووس(ره) در الاقبال و شیخ کلینی(ره) در الکافی به بعضی از آن ها اشاره کرده اند.(13)

6ـ دعای رؤیت هلال

از سنت های رایج مؤمنان در آخرین دقایق آخرین روز ماه شعبان، رؤیت هلال رمضان و خواندن دعای مأثوره است. در این باره دعاهای زیادی وارد شده است. از جمله این دعاء که از رسول خدا(ص) روایت شده است: اللهم اهله علینا بالامن والایمان، والسلامة والاسلام، والعافیة المجلله ودفع الاسقام، والرزق الواسع، والعون علی الصلاة والصیام والقیام و تلاوة القرآن . اللهم سلمنا لشهر رمضان، و تسلمه منا و سلمنا فیه، حتی ینقضی عنا شهر رمضان، و قد عفوت عنا و غفرت لنا و رحمتنا.(14)

 

ب ـ اعمال مشترک ماه مبارک

رمضان

 

1ـ خواندن دعا و مناجات

دعاها و مناجات فراوانی ازامامان معصوم(ع) در این ماه وارد شده است که به طور مشترک در تمامی این ماه می توان خواند. مانند دعای: اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام...، پس از هر نماز واجب؛ دعای: یا علی یا عظیم، یا غفور یا رحیم...؛ پس از هر نماز واجب؛ دعای: اللهم ادخل علی اهل القبور السّرور...، پس از هر نماز واجب و دعای: اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت فتقبل منی، به هنگام افطار.(15)

2ـ خواندن قرآن

ماه رمضان، ماه نزول قرآن است. بدین لحاظ سفارش فراوان در خواندن قرآن و تدبر وتفکر در آن شده است و چه خوب است که مؤمنان در هرچند روز، و حتی در هرروز یک ختم قرآن نمایند. امام محمد باقر(ع) در روایتی فرمود:لکل شی ء ربیع، و ربیع القرآن شهر رمضان؛(16) برای هرچیزی بهار است، و بهار قرآن ماه رمضان می باشد.

برخی از ائمه اطهار(ع) در این ماه، چهل ختم قرآن و حتی گاهی زیادتر از آن انجام می دادند.(17)

3ـ ذکر استغفار و گفتن "لا اله الا الله" و صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد(ص).(18)

4ـ صدقه دادن و افطار دهی به روزه داران، اگر چه به چند دانه خرما و یا شربتی از آب باشد. پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمود: من فطر فی هذا الشهر مؤمنا صائماً، کان له بذلک عند اللّه عزّو جلّ عتق رقبة مؤمنة، و مغفرة لما مضی من ذنوبه. فقیل: یا رسول اللّه لیس کلنا نقدر ان نفطر صائما؟ فقال: انّ اللّه تبارک و تعالی کریم یعطی هذا الثواب منکم من لم یقدر الاّ علی مذقة من لبن یفطر بها صائماً، او شربة من ماء عذب، او تمیرات لایقدر علی اکثر من ذلک.(19)

5 ـ خواندن نمازهای مستحبی

ماه رمضان، فرصت مناسبی برای نماز و راز و نیاز بامعبود محبوب است، به ویژه قضای نمازهای واجب فراموش شده و یا ترک شده. هم چنین بجا آوردن نمازهای مستحبی فراوانی که برای این ماه تعیین شده است. مانند خواندن هزار رکعت نماز در مجموع این ماه شریف. بدین گونه که در دهه اول و دهه دوم در هر شبی بیست رکعت خوانده شود، که هر دو رکعت به یک سلام باشد؛ که هشت رکعت آن را پس از نماز مغرب و دوازده رکعت آن را پس از نماز عشاء به جا آورد.

در دهه سوم، در هر شبی سی رکعت، به مانند شب های دهه اول و دهه دوم، که مجموع آن ها، هفتصد رکعت می گردد و باقی مانده را که سیصد رکعت می باشد در سه شب قدر، و هر شبی یکصد رکعت به جا آورد.(20)

گفتنی است، که این نماز، غیر از نمازهای مستحبی معمولی، مانند غفیله و نافله است، که آن ها نیز به جای خویش اقامه گردند.

6ـ صله رحم و دیدار از والدین و فامیلان نزدیک و زیارت برادران مؤمن.

7ـ زیارت معصومین(ع)، به ویژه امیرمؤمنان(ع) و امام حسین(ع).(21)

8 ـ اعتکاف

در تمام ایام ماه مبارک رمضان، به خصوص در دهه سوم این ماه شریف، اعتکاف در مساجد از سنت می باشد.(22)

به هر روی، این ماه، ماه عبادت و بندگی در درگاه خدای سبحان است وبزرگان و پیشوایان معصوم ما برای آن اهمیت ویژه ای قایل بوده و حساب خاصی برای آن باز می نمودند. در روایتی ازامام صادق (ع) آمده است: کان علی بن الحسین(ع) اذا کان شهر رمضان لم یتکلم الّا بالدعاء، والتسبیح، والاستغفار، والتکبیر فاذا افطر قال: اللهم ان شئت ان تفعل فعلت؛(23) امام زین العابدین(ع) سیره اش به این بود هرگاه ماه رمضان می رسید، سخنی نمی گفت مگر به دعاء، تسبیح، استغفار و تکبیر. همین که وقت افطار می رسید می گفت: خدایا اگر بخواهی (چیزی را) انجام دهی می دهی.

آنان که معصوم و پاک و پاکیزه سرشت بودند چنین رفتار و کرداری داشتند، ماها که جایزالخطا و پرونده اعمالمان سنگین و تیره است، باید بیشتر به فکر خود بوده و از فیوضات ارزشمند این ماه شریف بهره فراوان تری ببریم ولذا هرچه می توانیم باید تلاش و کوشش کنیم و ذخیره ای از این ماه برای آخرت خویش تهیه کرده و خود را از گمراهی و ارتکاب به معصیت دور نگه داریم.

 

ج ـ اعمال لیالی قدر

 

شب های قدر (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان) شب های بزرگ و شریف سال است و در تمامی سال، شبی به عظمت و فضیلت آن ها نمی رسد و عمل عبادی در این شب، بهتر از عمل در هزار ماه است و در چنین شبی قرآن کریم بر پیامبراکرم(ص) نازل گردید و قلب شریف آن حضرت با انوار آیات الهی منور گردید. هم چنین در شب قدر، تقدیر امور سال از سوی پروردگار متعال انجام می گیرد و فرشتگان و روح (که اعظم فرشتگان است) در این شب به اذن پروردگار متعال بر زمین نازل شوند و به محضر امام زمان(ع) مشرف شده و آن چه برای هر کسی مقدر شده است، بر امام زمان(ع) عرضه می کنند. سوره قدر (نود و هفتمین سوره قرآن مجید) در خصوص همین شب نازل گردید.

به هر روی، أعمال و عبادات شب های قدر بر دو دسته اند:

دسته اول: اعمالی که به طور مشترک، در هر سه شب انجام می گیرند.

دسته دوم: اعمال مخصوص هر یک از سه شب قدر.

اما اعمال مشترک لیالی قدر عبارتند از:

1ـ غسل

بهتر است مقارن غروب آفتاب روز قبل، این غسل را انجام دهد و با همان، نماز مغرب شب نوزدهم را به جای آورد.

2ـ نماز شب قدر

این نماز دو رکعت است، که در هر رکعت پس از حمد، هفت بار سوره توحید را قرائت کند و پس از سلام، هفتاد بار بگوید: استغفراللّه و اتوب الیه

3ـ قرآن به سر نمودن و خدا را به معصومین(ع) سوگند دادن

4ـ زیارت مخصوص امام حسین(ع)

5 ـ شب زنده داری(احیاء)

6ـ صد رکعت نماز، به پنجاه سلام، که در هر رکعت پس از حمد، ده بار سوره توحید را قرائت کند

7ـ خواندن دعای جوشن کبیر

8ـ خواندن دعاهای وارده دیگر

اما اعمال مخصوص هریک از سه شب قدر:

 

الف ـ شب نوزدهم ماه رمضان

 

اعمال عبادی این شب بزرگ، عبارتند از:

1ـ صد بار استغفار

2ـ صد بار لعن بر قاتلان امیرمؤمنان(ع) (اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین)

3ـ خواندن دعای: اَللهم اجعل فیما تقضی و تقدّر...

4ـ خواندن دعاهای مأثوره دیگر.

 

ب ـ شب بیست و یکم ماه رمضان، دومین شب

قدر

 

فضیلت شب بیست و یکم ماه رمضان از فضیلت شب نوزدهم ماه رمضان زیادتر است.اعمال مشترکه ای که در آن جا ذکر کرده ایم، برای شب بیست و یکم نیز جاری است.

از روایات متعدد به دست می آید، که شب قدر، یکی از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است. از باب نمونه، به این دو روایت توجه فرمایید:

1ـ عن حمران قال: سئلت أبا عبدالله(ع) عن لیلة القدر، قال: هی فی اِحدی و عشرین و ثلاث و عشرین.

2ـ عن عبدالواحد بن المختار الانصاری قال: قلت لابی جعفر(ع): أخبرنی عن لیلة القدر، قال: التمسها فی لیلة اِحدی و عشرین و ثلاث و عشرین، فقلت: أفردهالی، فقال: و ما علیک أن تجتهد فی لیلتین.

به هر روی، اعمال این شب عظیم عبارتند از:

1ـ آغاز اعتکاف در مسجد.

2ـ رفتن به سوی مرقد مطهر اباعبدالله الحسین(ع) و شب زنده داری در آن مکان شریف.

3ـ خواندن این دعا در هر شب از دهه آخر ماه رمضان: اعوذ بجلال وجهک الکریم ان ینقضی عنی...

4ـ خواندن این دعا: اشهد ان لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له، و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله و اشهد انّ الجنة حق و...

5 ـ خواندن این دعا، پس از هر فرائض و نوافل: اللهم أدّعنا حقّ ما مضی...

6ـ خواندن این دعا در هر شب از دهه آخر ماه رمضان: اللهم انّک قلت فی کتابک المنزل شهر رمضان...

7ـ خواندن دعای: یا مولج اللیل فی النهار و مولج النهار فی اللیل...

8 ـ خواندن دعای: لا اله الا الله مدبر الامور،و مصرف الدهور و...

 

ج ـ شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان:

سومین شب قدر.

 

گرچه وجود شب قدر در میان سه شب از ماه مبارک رمضان، یعنی شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم محتمل است، ولیکن احتمال دو شب آخری بیشتر است.

هم چنین در بین دو شب آخر، شب بیست و سوم احتمالش بیشتر است. بلکه از برخی روایات و توصیه های پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به اصحاب و خانواده خویش، به دست می آید که شب قدر، متعینا شب بیست و سوم ماه رمضان است.

ضمره انصاری از پدرش روایت کرد، که وی از پیامبراکرم(ص) شنیده است که شب قدر، شب بیست و سوم است.

هم چنین " زراره " از عبدالواحد بن مختار انصاری روایت کرد: سألت اباجعفر(ع) عن لیلة القدر، فقال: أخبرک و اللّه ثم لا أعمی علیک، هی اول لیلة من السّبع الآخر؛ از امام محمد باقر(ع) پرسیدم: شب قدر چه شبی است؟ آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، تو را به آن خبر می دهم. پس فراموشت نشود و آن نخستین شب هفته آخر (ماه رمضان) است.

زراره پس از نقل حدیث گفت: آن ماه رمضان، بیست و نه روز بود. بنابراین نخستین شب هفته آخر، همان شب بیست و سوم خواهد بود. اما از این که معصومین(ع) آن را بالخصوص تعیین نمی کردند، بدین جهت بود که مسلمانان از این ماه شریف، مخصوصا در این سه شب بزرگ رمضان، با شب زنده داری و عبادت زیاد، ثواب بیشتری نصیب خود نمایند.

به هر روی این شب به مانند شب های قدر دیگر، أعمال مشترک و أعمال ویژه ای دارد، که اعمال مشترک آن ها را در شب نوزدهم بیان کردیم.

اما اعمال ویژه این شب عبارتند از:

1ـ غسل.

برید بن معاویه نقل کرد که امام صادق(ع) را دیدم که یک بار در سر شب و یک بار در آخر شب بیست و سوم ماه رمضان غسل نمود.

2ـ خواندن دعایی که در آثار علما و محدثین قدیم شیعه یافت شده است: اللهم اِن کانَ الشّک فی أنّ لیلة القدر فیها أو فیما تقدّمها واقع، فانه فیک وفی وحدانیک...

3ـ خواندن دعای روایت شده از رسول خدا(ص): َسبوح قدّوس رِبُّ الملائکة و الرّوح...

4ـ خواندن دعای دهه آخر ماه رمضان: َیا ربّ لیلة القدر و جاعلها خیرا من الف شهر...

5 ـ خواندن دعای: اللهم اِیاکَ تعمدت اللیلة بحاجتی و بک انزلت فقری...

6ـ خواندن دعای: اللهم اجعلنی من أوفر عبادک نصیبا من کل خیر...

7ـ خواندن دعای: اسألک مسألة المسکین المستکین، و ابتهل الیک...

8 ـ خواندن دعای: اللهم ِاِنی اسئلک سئوال المسکین المستکین، و ابتغی الیک...

9ـ خواندن دعای: اللهمِ اجعل فیما تقضی و فیما تقدّر من الامر المحتوم...

10 ـ قرائت سوره های عنکبوت، روم و دخان و هزار بار سوره قدر.

11ـ دعای امام حسن(ع) در شب قدر: یا باطنا فی ظهوره و یا ظاهرا فی بطونه...

12ـ زیارت امام حسین(ع).

13ـ دعا برای هدایت گمراهان و دعا برای استمرار و استحکام توفیق اهل توفیق و ایمان.

14ـ شب زنده داری و عبادت در مسجد.

15ـ خواندن و تکرار کردن دعای فرج آقا امام زمان(عج): اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن(ع)...

16ـ خواندن دعای: اللهم امدد فی عمری و اوسع فی رزقی...(24)

از خداوند منان مسئلت می نماییم که ما و همه مومنان و پیروان مکتب اهل بیت(ع) را در این ماه عزیز و شریف، مهمان ضیافت و خوان گسترده خویش قرارداده و با بخشایش گناهان و خطایای ما، سعادت دنیا و آخرت را نصیبمان

بفرماید و قلب نازنین مولا و سرورمان حضرت حجة بن الحسن(ارواحنا لمقدمه الفداه) را از ما خشنود و راضی بگرداند.

 

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

 

1. الاقبال بالاعمال الحسنه (سید بن طاووس)، ج1، ص 26.

2. ترجمه المراقبات (میرزا جواد ملکی تبریزی)، ص 211؛ مفاتیح الجنان (شیخ عباس قمی)، فضیلت ماه رمضان.

3. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 24.

4. همان، ص 28.

5. سوره طلاق، آیه 36.

6. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 42.

7. ترجمه المراقبات، ص 190.

8. الکافی (شیخ کلینی)، ج 4، ص 88 ؛ الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 69.

9. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 43.

10. همان، ص 43.

11. همان، ص 46.

12. کامل الزیارات - ابن قولویه - ص 546.

13. الکافی، ج 4 ص 78 ؛الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 56.

14. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 62 ؛ الکافی، ج 4، ص 70؛ من لایحضره الفقیه - شیخ صدوق - ج 2،ص 96.

15. مفاتیح الجنان، اعمال مشترک ماه رمضان ؛ الاقبال بالاعمال الحسنه،ج 1، ص 246.

16. الکافی، ج 2، ص 630.

17. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 231.

18. مفاتیح الجنان، اعمال مشترک ماه رمضان ؛ترجمه المراقبات، ص 243.

19. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 38 ؛ترجمه المراقبات؛ ص 280؛ المحاسن - البرقی - ج 2،ص 396.

20. وقایع الایام ( شیخ عباس قمی)، ص 15؛ الاقبال بالاعمال الحسنه،ج 1،ص 46؛ ترجمه المراقبات، ص 267.

21. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 1، ص 45.

22. همان، ص 230.

23. الصحیفه السجادیه (ابطحی)، ص 313.

24. نک: الکافی ( شیخ کلینی)، ج 2 ؛ الاقبال بالاعمال الحسنه (سید بن طاووس)، ج1، از ص 313 الی 387 ؛ مفاتیح الجنان (شیخ عباس قمی)، اعمال شب بیست و یکم ماه رمضان ؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، از ص 38 الی 45.

يکشنبه 23/5/1390 - 19:26
رمضان

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: فطریه بخش معینی از مال است که در پایان ماه مبارک رمضان و شب عید فطر کنار گذاشته می شود تا با هدف فقرزدایی و رفع نیاز مستمندان به کار گرفته شود .

چنانچه فطریه به طور نظام مند پرداخت و مدیریت صحیح در توزیع و مصرف آن حاکم باشد، نقش مؤثر و سازنده ای در زدودن فقر از جامعه و تعدیل ثروت دارد .

لازم است فطریه شب عید فطر کنارگذاشته شده و روز عید قبل از نماز پرداخت شود .

فطریه به نیازمندان و کسانی که محتاج هستند پرداخت می شود، فطریه سادات به سادات و غیرسادات می رسد اما فطریه غیر سادات، به سادات نمی رسد .

کفاره روزه

کفاره جریمه اى است که براى باطل کردن روزه معین شده است و آزاد کردن یک بَرده ؛ دو ماه روزه گرفتن که سى و یک روز آن باید پى در پى باشد؛ سیر کردن شصت فقیر یا دادن یک مُدّ طعام(تقریبا معادل 750 گرم گندم و مانند آن) را شامل می شود.

کسى که کفاره بر او واجب شود باید یکى از این سه را انجام دهد، البته چون امروزه برده داری امری منسوخ است، باید به موراد دوم و یا سوم پرداخت و اگر هیچ یک از اینها برایش مقدور نیست هر مقدار که مى تواند باید به فقیر طعام داده و اگر اصلاً نتواند طعام بدهد باید استغفار کند.

برخی مواردی که قضای روزه بر آنها واجب است اما کفاره ندارد

1- روزه دار عمداً قى کند.

2- در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند و با حال جنابت یک یا چند روز روزه بگیرد.

3- در ماه رمضان بدون اینکه تحقیق کند صبح شده یا نه کارى کند که روزه را باطل مى کند مثلاً آب بخورد و بعداً معلوم شود صبح بوده است.

4- کسى بگوید صبح نشده و روزه دار به گفته او کارى کند که روزه را باطل مى کند و بعد معلوم شود صبح بوده است.

5- روزه هایى که به واسطه سفر باطل شده است.

6- روزه هاى ایام حیض و نفاس بانوان .

7- بر اثر ندانستن مسئله مبطلى انجام داده ولى نمى توانسته مسئله را یاد بگیرد یا اصلاً ملتفت نبوده است.

اگر عمداً روزه رمضان را نگیرد یا عمداً آن را باطل کند قضا و کفاره واجب مى شود .

...............

توضیح المسائل، تحریرالوسیله

 

يکشنبه 23/5/1390 - 16:30
رمضان
راه رشد » روزه‏
 از نظر قرآن كریم و روایات، روزه یكى از بهترین روش‏هاى عملى براى تربیت و تزكیه روح است زیرا با اجتناب از یك سلسله امور مانند غذا خوردن، نوشیدن و لذایذ مادى دیگر، انسان بر شهوت‏هاى نفسانى تسلّط پیدا مى‏كند و بدین وسیله اراده و عزم او تقویت مى‏شود. علاوه بر احساس گرسنگى و تشنگى در یك مدت معین انسان یادآور گرسنگى و نیاز مستمندان در جامعه مى‏گردد چه این‏كه یاد گرسنگى و تشنگى در روز قیامت نیز از حكمت‏هاى روزه شمرده شده است. جالب این‏كه براى پذیرش روزه در درگاه الهى علاوه بر امساك از مفطرات مادى انسان لازم است زبان و دست و چشم و سایر اعضاى خود را نیز از گناه و معصیت باز دارد.
درجات روزه‏
 روزه داراى سه مرتبه و درجه است: 1. روزه عوام مردم 2. روزه خواص 3. روزه خواص الخاص.
 درجه اوّل: عبارت است از نگهدارى جسم از مفطرات، مانند غذا خوردن و آشامیدن و... . درجه دوّم: عبارت است از نگهدارى چشم، گوش، زبان، دست، پا و سایر جوارح از گناه. لذا امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: «اذا صمت فلیصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك و عدّد اشیاء غیر هذا و قال لا یكون یوم صومك كیوم فطرك»(276). درجه سوّم عبارت است از: نگه داشتن فكر و قلب از افكار دنیوى و به تعبیر دیگر نگه داشتن نفس از تفكر و اندیشه در ماسوى اللَّه.

276) محجةالبیضاء، ج 2، ص 130.
يکشنبه 23/5/1390 - 16:29
رمضان
اخلاق روزه‏داران‏
 روزه‏دارى تنها به معناى نخوردن و ننوشیدن نیست بلكه روزه كامل داراى شرایطى است كه باید مراعات شود امام صادق‏علیه السلام در این زمینه مى‏فرماید: روزه‏دار باید به امور ذیل توجه داشته باشد:
 1. دروغ نگوید 2. چشمش را از گناه حفظ كند 3. دعوا نكند 4. حسادت نورزد 5. غیبت نكند 6. با حق مخالفت نكند 7. خشمگین نشود 8. فحش ندهد 9. سرزنش نكند 10. طعنه نزند 11. مجادله ننماید 12. ستم ننماید 13. دیگران را به زحمت نیاندازد 14. از یاد خدا غافل نشود 15. توجه به نماز زیاد داشته باشد 16. زیاد سكوت كند 17. بردبار باشد 18. راستگو باشد 19. از افراد بد دورى جوید 20. از موسیقى اجتناب نماید 21. از دشمنى پرهیز كند 22. سخن‏چینى نكند 23. آماده قیامت باشد 24. زاد و توشه دیدار خداوند را مهیا كند 25. در عبادات و رفتار روزانه، خضوع و خشوع را انتخاب كند 26. اسرار خود را حفظ كند 27. دل را پر از اطاعت خدا نماید 28. بدن خود را از حرام و نجس‏ها پاك كند 29. دلى ترسان و امیدوار به خدا داشته باشد(277).

277) وسائل الشیعه، ج 7، ص 119.
يکشنبه 23/5/1390 - 16:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته