• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4148روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: علی رضا علی نوری




 
«همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و فرجام همه کارها از آن خداست».(1)
نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود، چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.(2)
قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:
«و المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و یطیعون الله و رسوله* مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز را بر پا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطلاعت می کنند».(3)
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تاثیر بگذارد. چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید:
یک انسان گنه کار در میان مردم، همانند فرد نا آگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم. به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند.(4)
معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند(5)و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.(6)
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به باید ها و نباید های دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است.
بنابراین معروف و منکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن ) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی ،عبادی،اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی(همانند جاسوسی و کمک به ضد انقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی)و ... می گردد در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.

شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر
 

1.باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آن چه مکلف ترک نموده، واجب و یا آن چه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست.
2.باید آمر یا ناهی احتمال تاثیر دهد پس اگر مطمئن باشد که امر و نهی اش موثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.
3. لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
4.برخورد با گنه کار ضرر و مفسده ای برای امر و نهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد، مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد، مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان. بنابراین اگر شعائر اسلامی اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرر دیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.(7)

اقسام امر به معروف و نهی از منکر
 

امر به معروف و نهی از منکر به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می شود که عبارتند از:
1.آن چه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتکابش از نظر آن دو، زشت و قبیح باشد، امر به معروف و نهی در موردشان واجب می گردد.
2.هرکاری که انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتکابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، امر و نهی اش مستحب است.
گفتنی است امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست. هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر
 

نخستین و مؤثر ترین روش برای دعوت دیگران به نیکی ها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است. صاحب جواهر از فقهای شیعه در این باره می نویسد:
آری، از بزرگترین افراد امر به معروف و نهی از منکر و والاترین و مؤثرترین آن ها، خصوصا نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیش قدم باشند و جامه زشت کاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند... .(8)
در فقه اسلامی سه مرحله برای از این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست.آن سه مرحله عبارتند از :
الف)اظهار نظر تنفر قلبی: امرو نهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلک های چشم و روی ترش کردن، روگرداندن ،پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال این ها.
گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آن چه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.(9)
ب) امر و نهی گفتاری: امام خمینی قدس سره الشریف در این زمینه می نویسد:
اگر بداند که از مرتبه اول امر به معروف و نهی از منکر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتی که احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه و امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.(10)
ج) استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قلبی کارآیی نداشته باشند، باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته و بین شخص و گناه مورد نظر فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبک تر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتک کاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد(11) و در شرایط فعلی که نهادهای قانونی جمهوری اسلامی شکل گرفته، چنین کاری باید اجازه نهادهای مربوط باشد.
گفتنی است آن جا که از فرد کاری ساخته نیست، باید امر به معروف و نهی از منکر به شکل جمعی و گروهی انجام گیرد. هم چنین از تدابیر عملی نباید غفلت کرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به کار نیک تشویق می کند و یا از کار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امر به معروف و نهی از منکر است. چرا که اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان وانهاده است تا از هر راه ممکن و مفید، ریشه منکرات را از جامعه بر کند. بر خلاف واجبات عبادی همانند نماز که شکل انجام آن نیز باید تعبد به دستور شرع صورت پذیرد.(12)
نتیجه این امر به معروف و نهی از منکر هم چون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه اسلامی نیز، بازتابی از عمل به این فریضه می باشد و اگر مصلحان بزرگی هم چون امام حسین علیه السلام نمی بودند، ارزش های انسانی و الهی از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبه کاران دفن شده بود، انقلاب اسلامی ایران، خود یکی از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه های سیاسی و حکومتی است که توسط امام خمینی رحمة الله علیه رهبری شده و به پیروزی رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامی به راه خود ادامه می دهد.

پی نوشت ها :
 

1- سوره حج آیه 41
2-ر.ک: وسائل الشیعه، ج11،ص395.
3- سوره توبه آیه 71.
4-ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 4-3، ص142.
5- ر.ک: مفردات راغب، ماده عرف.
6- ر.ک: تحریرالوسیله، ج 1، ص397.
7- ر.ک: تحریرالوسیله، ج1، ص400-406.
8- جواهر المکارم، محمد حسن نجفی، ج21، ص 382.
9- ر.ک: تحریرالوسیله، ج1، ص409-411، مسأله 7-8
10- ر.ک: تحریرالوسیله، ج1، ص411.
11- ر.ک: همان، ص412-413، مسأله 1و 11.
12- برای آگاهی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر و دیگر احکام مربوط به آن ر.ک:تحریرالوسیله، ج1، کتاب امر به معروف و نهی از منکر.
 

منبع: کلیات فقه اسلامی ص 123.
منبع: ماهنامه قرآنی نسیم وحی
شنبه 20/12/1390 - 16:52
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
آیا وجوب فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر ،تنها به دلایل نقلی ثابت شده است؟ یا می توان از طریق حکم عقل نیز به لزوم آن استدلال کرد ؟به عبارت دیگر، آیا این فرضیه جنبه ی تعبدی دارد و یا از ملاک عقلانی نیز برخوردار است ؟که در صورت دوم ،از یک حکم تعبدی صرف خارج شده و تابع ملاک عقلانی می گردد .در نتیجه ،ادله ی نقلی جنبه ی ارشاد به حکم عقل پیدا می کند .
برخی از فقها مثل :سید مرتضی، ابی الصلاح حلبی و صاحب جواهر رحمة الله علیهم -همچون جمهور متکلمین -(1) وجوب امر به معروف و نهی از منکر را از ادله نقلی استنباط کرده اند؛ در حالی که گروهی دیگر مانند :شیخ طوسی ،علامه حلی ،شهید اوّل، شهید ثانی ،کاشف الغطاء و شیخ انصاری رحمة الله علیهم به ادله عقلی نیز استناد کرده اند .(2)
امام خمینی دیدگاه دوم را پذیرفته اند، چرا که عقل انسانی به صورت مستقل و قطع نظر از دلایل موجود در آیات و روایات ، بر جلوگیری از تحقق معصیت مولی تأکید دارد، به این ترتیب ، چون عقل انسان صدور معصیت را مبغوض می داند ، بر جلوگیری از تحقق آن در خارج حکم می کند. (3)

وجوب عقلی
 

در تبیین استدلال عقلی بر وجوب این فریضه، بر دلیل هایی چون :قاعده لطف ،مقدمه حفظ نظام، لزوم جلوگیری از معصیت، مصلحت جامعه و ضمانت اجرای قانون استناد شده است .بر اساس این نظریه ،امر به معروف و نهی از منکر از احکام ابداعی شرع نیست؛ بلکه در همه جوامع و نظام های حقوقی ،ماهیتی شناخته شده و مقبول دارد ،هر چند که اسلام برای این موضوع عقلایی -مانند موضوعات دیگری از قبیل نکاح - احکام و ضوابط خاصی قرار داده است .(4)
در صورتی که وجوب «امر به معروف و نهی از منکر»بر دلیل عقلی مستند باشد ،با توجه به این که عقل به صورتی مطلق، جلوگیری از وقوع امور ناپسند و مبغوض خداوند را واجب می داند، دایره شمول این واجب عقلی نیز موسّع بوده و حتی منکراتی را در که در خارج نیافته ؛ولی در
معرض تحقق قرار دارد نیز شامل می شود .(5)

وجوب کفایی
 

در وجوب این فرضیه ،این بحث بین فقها مطرح شده است که آیا این فریضه واجب کفایی است یا واجب عینی ؟فرق این دو نظریه این است که اگر به وجوب کفایی فریضه قائل شویم ،در صورتی که عده ای به این وظیفه عمل کردند، تکلیف از دیگران نیز ساقط است. بنابراین ،افراد دیگر که در عمل به فریضه اقدام نکرده اند ،مسئولیتی نداشته و مرتکب ترک فریضه هم نشده اند .اما اگر بر وجوب عینی، معتقد شویم ،لازمه اش این است که همگان به طور یکنواخت و به صورتی مستقیم ،مخاطب تکلیف معین هستند .از این رو ،عده ای که به فریضه عمل کرده اند، مأجور بوده و ترک کنندگان فریضه، گناهکار می باشند .
امام خمینی همچون بیشتر فقها (6) قائل به وجوب کفایی فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»می باشند .(7)
در استدلال به واجب کفایی بودن این فریضه گفته شده است که
هدف شارع مقدس از دستور دینی «امر به معروف و نهی از منکر»این است که به کارهای نیکو عمل شده ،زشتی ها ترک شوند .بنابراین، در صورتی که تعدادی از افراد به این مهم اقدام کردند و غرض شارع عملی گردید ،توجه تکلیف به بقیه ی افراد تحصیل حاصل خواهد بود .
قرآن کریم نیز وجوب این تکلیف را به برخی از مسلمان ها متوجه ساخته است :
(ولتکن منک أمة یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر )؛(8)لازم است گروهی از شما دعوت به خیر کرده و امر به معروف و نهی از منکر نمایند».
امر موجود در آیه مذکور، با وجوب کفایی این فریضه سازگار است .
همچنین برای این منظور ،به روایتی از امام صادق علیه السلام نیز استدلال گردیده است .(9)

جایگاه این فریضه در مقایسه با احکام قضایی اسلام
 

در خصوص تشخیص نقش فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»و تعیین جایگاه آن در میان احکامی که در برگیرنده ی برخورد و رفع منکرات در جامعه هستند، باید گفت که امر به معروف و نهی از منکر به منزله ی بهداشت جامعه است و امور قضایی اسلام به مثابه ی درمان؛ یعنی مرتبه ی این فریضه مقدم بر احکام اجرایی و قضایی است .هدف این فریضه این است که در جامعه اسلامی گناهی واقع نشود؛ چرا که امر به معروف و نهی از
منکر وظیفه ی عموم مردم است و اختصاص به متصدیان خاص، همچون امور قضایی ندارد .در مرحله ی بعد از این است که اگر کسی بدون عذر و در حال علم و آگاهی گناهی را مرتکب شد ،آن گاه نوبت به قضا می رسد .
اگر چه اجرای احکام قضایی نقش بازدارنده نسبت به جرایم بعدی دارد ،ولی بین آنچه در امر به معروف و نهی از منکر واقع می شود و آنچه در قلمرو قضا قرار دارد ،تفاوت اساسی است ؛ به عبارت دیگر ،می توان مراحل را چنین تشریح کرد که کار تعلیم و تربیت و اصلاح بر اساس آگاه ساختن عموم ،در مرحله ی نخست بوده و امر به معروف و نهی از منکر ،در مرحله ی بعد از آن قرار دارد.
در نهایت ،اگر با وجود این اهرم ها که در شریعت پیش بینی شده است ،باز کسی مرتکب جرم شد، نوبت دستگاه قضایی خواهد رسید که به تخلف او رسیدگی کند .(10)

پی نوشت ها :
 

1. .المکاسب المحرمه ،ج1، ص204.
2. . ر.ک:فصلنامه حکومت اسلامی (ویژه اندیشه و فقه سیاسی اسلام)، مقاله ی :«مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر»، محمد سروش ،سال هفتم ،ش2، ص43،تابستان 1381.
3. .المکاسب المحرمه ،ج1 ،ص204.
4. .فصلنامه حکومت اسلامی، مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر»،سال هفتم ،ش2، تابستان 1381 ،ص60.
5. .البته در صورت قائل شدن به وجوب شرعی نیز شمول ادله شرعی بر دفع منکر علاوه بر رفع آن نیز روشن است ؛ چرا که نهی به معنای جلوگیری از اتیان منکر در خارج است و این اساساً منکراتی را بیان می کند که هنوز در خارج محقق نشده ؛ ولی فاعل در صدد عمل به آن است ؛ زیرا جلوگیری از ایجاد موجود عقلاً و عرفاً محال است.(ر.ک: المکاسب المحرمه ،ج1،ص206)
6. .دلیل تحریر الوسیله ،الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، ص49.
7. .تحریر الوسیله ،ج1 ،ص440.
8. .آل عمران (3):104.
9. .ر.ک: دلیل تحریر الوسیله، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ،ص49-60.
10. .ر.ک:فصلنامه حکومت اسلامی، (ویژه اندیشه فقه سیاسی اسلام ، ش4،ص19،زمستان 1380.
 

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 16:52
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
این فریضه دارای مراتبی است که از مرتبه ی نخست ،یعنی انزجار قلبی شروع و بعد از آن ،امر و نهی زبانی و در نهایت به امر و نهی فعلی و به اصطلاح «انکار به ید »ختم می شود .آخرین مرحله از امر و نهی ،مستلزم نوعی ضرب و جرح است و اقامه ی حدود و تعزیرات شرعی نیز نوعی جلوگیری از منکر محسوب می شود .
در وجوب امر و نهی لسانی بر هر مکلفی در هر صورتی که شرایط آن محقق شود ، بحثی نیست ، هرچند در وجوب عینی و یا وجوب کفایی آن اختلاف دیدگاه وجود دارد که قبلاً توضیح داده شد . حال اگر این امر و نهی نیازمند ایجاد ضرب و جرح در طرف مقابل باشد ،آیا هر مکلفی ملزم است که به این عمل شخصاًاقدام نماید و به عبارت دیگر ،آیا از مجوّز چنین اقدامی به صورت مستقل برخوردار است ؟و یا نیازمند اخذ نظر حاکم شرع و یا فرد منصوب از سوی حاکم شرع خواهد بود ؟
برخی معتقدند این گونه امر و نهی که به زدن ،بازداشت کردن ،کشتن و یا جراحت وارد کردن منجر شود ،منوط به کسب اجازه سلطان وقت است که از سوی شارع مقدس به حکومت و ریاست منصوب شده است. به این ترتیب، اگر اذن حاکم حاصل نشود و یا دسترسی به وی امکانپذیر نباشد، باید به امر و نهی زبانی اکتفا شود. البته اقامه ی حدود از جمله اختیارات سلطان حق است که از سوی خداوند متعال منصوب شده و یا از اختیارات کسی است که سلطان او را به این مسئولیت گماشته است .(1)
برای اثبات این نظریه استدلال شده است که این گونه عمل و اقدام خود سرانه در جامعه ،به بی نظمی و آشوب منجر می شود .علاوه بر آن چون عموم مردم توان شناخت دقیق منکرات را ندارند، اگر مجاز به اقدام عملی و مقابله فیزیکی شوند ،ای بسا از این حق سوء استفاده های فراوانی در جهت غرض ورزی های شخصی بشود .همچنین امر و نهی فعلی نیازمند برخورداری از حمایت و قدرت برتر است که همواره در جوامع در دست حکومت ها است و معمولاً افراد جامعه از آن بهره مند نیستند .بنابراین ،در این صورت ،اقدام به ضرب و جرح طبیعتاً با واکنش طرف مقابل مواجه شده و نتیجه ای برای الزام متخلف به ترک تخلف به دنبال نخواهد داشت .(2)
در مقابل این نظر ،دیدگاه دیگری نیز بر وجوب عمل به این فریضه، هرچند که به ضرب و جرح منجر شود ،تأکید دارد .بنابر این نظر، اگرچه اذنی از سوی سلطان حق که همان امام معصوم یا نائب او است، نرسیده باشد و یا حاکم در دسترس نباشد ،هر مکلفی وظیفه دارد در مقابل منکرات بایستد ،هر چند که این کار به درگیری و تقابل فیزیکی نیز بینجامد .
قائلان این نظر ،به روایاتی که صریحاً دلالت بر این نکته دارد که امر به معروف و نهی از منکر زبانی به تنهایی کافی نیست و باید به همراه اقدام عملی صورت گیرد، استدلال می کنند .از جمله این روایات ،روایت یحیی طویل از امام صادق علیه السلام است که آن حضرت فرمود:
«ما جعل الله بسط اللِّسان و کفَّ الید و لکن جعلهما یبسطان معاً و یکفّان معاً »؛(3) چنین نیست که خدای متعال زبان را باز گذارد و دست را ببندد ؛ بلکه این دو را با هم قرار داده است که به همراه هم باز و بسته می شوند .
امام خمینی این گونه امر به معروف و نهی از منکر را در صورتی که منجر به ایجاد جرح یا قتل شود ،تنها با مجوز حاکم شرع مجاز دانسته اند ؛مگر در موارد بسیار با اهمیت که در این فصل به آن پرداخته خواهد شد .

مراتب فریضه در دیدگاه حضرت امام رحمه الله
 

حضرت امام رحمه الله نیز در مرحله بندی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نخست به «انزجار قلبی »و سپس «امر و نهی زبانی»و «جلوگیری با دست »اشاره می فرماید و معتقد است که در صورت حصول مطلوب از مرتبه ی پایین تر ،نباید به مرتبه ی فوق آن اقدام کرد .(4)

مرحله نخست :انزجار قلبی
 

در وهله نخست لازم است در مواجهه با منکر چگونگی تأثیر این کنش را برآورد کرد .به این معنا که اگر انسان بدون اظهار سخنی که حاکی از امر و نهی باشد ،طوری رفتار و عملکرد خویش را تنظیم کند که شخص عمل کننده به منکر و یا تارک معروف بتواند مقصود را دریابد و همین مقدار باعث تنبه او شده و دست از خلاف برداشته و یا به کارهای پسندیده عمل کند ،باید به این شکل عمل کند .به عنوان مثال، ممکن است انسان بتواند با روی برگرداندن از کسی ، چهره در هم کشیدن و یا ترک مراوده ،انزجار قلبی خویش را از کارهای طرف مقابل ابراز کند ؛به گونه ای که شخص مقابل نوعی امر به عمل معروف و یا نهی از منکر را برداشت کند و موجب تغییر رفتار او شود .
بنابراین ،در صورت امکان چنین تأثیر گذاری که به جلوگیری عملی از منکر و اقدام به انجام معروف منتهی شود ،نوبت به مراتب دیگر این فریضه نخواهد رسید.خصوصاً اگر طرف مقابل از حیثیت و جایگاهی برخوردار است که هر گونه رفتاری غیر از این ،حتی امر و نهی زبانی نیز موجب هتک حیثیت و آبروریزی خواهد شد که در این صورت و با احتمال تأثیر واکنش آرام تری مثل برگرداندن، نمی توان به مراتب بالاتر آن عمل نمود .(5)
همچنین در صورتی که عمل به مرتبه ی پایین تر فریضه ،سبب کاهش میزان عمل به منکر شود و مراتب دیگر فریضه هم در ریشه کنی کامل منکر مؤثر نیفتد ،همین مقدار واجب می شود ؛ یعنی اگر مثلاً اعراض و دوری گزیدن از فرد، منجر شود که طرف از میزان خلافی که مرتکب می شود ،بکاهد، همین مقدار ،یعنی اعراض از او، واجب خواهد بود .(6)
در این قسمت ،حضرت امام رحمه الله به چگونگی بهره بردن از مرتبه ی نخست فریضه در شیوه تعامل با حکومت های طاغوتی و سلاطین جور اشاره فرموده و به وظیفه ی عالمان دینی در مواجهه با آن ها می پردازد که در بخش «جایگاه اجتماعی این فریضه »در فصل بعدی همین نوشتار ،به آن خواهیم پرداخت .
همچنین ایشان از باب اهمیت بحث به بیان حکم رضایت به فعل منکر نیز اشاره فرموده اند .به نظر حضرت امام رحمه الله به غیر از وجوب امر به معروف و نهی از منکر که از نوعی جنبه امریت و اقدام عملی برخوردار است، صرف عدم رضای قلبی به انجام منکر نیز واجب است و در مقابل، رضایت از فعل منکر و ترک معروف، هر چند که خود فرد هیچ نقشی در انجام منکر و ترک معروف نداشته باشد ،حرام است و این حرمت ،مشروط به هیچ شرطی مثل شرایط «امر به معروف و نهی از منکر»نیست .(7)

مرحله دوم :امر و نهی با زبان
 

اگر در مواجهه با فعل حرام و ترک واجب هیچ یک از اقدامات بیان شده در مرحله ی نخست مؤثر نیفتد،واجب است که انسان به گونه ای دیگر عمل نماید ؛یعنی اگر به هر سببی یقین پیدا شود که هیچ گونه اقدامی که نشان هنده انزجار قلبی از منکر باشد، در تغییر رفتار طرف مؤثر نخواهد افتاد ،لازم است به امر و نهی زبانی عمل نمود .(8)
در خود همین مرحله نیز تقسیم بندی انواع برخورد قابل تصور است ؛ به این بیان که اگر احتمال بدهد که با توصیه و ارشاد و تذکر به همراه برخوردی مسالمت جویانه و تعاملی خیرخواهانه می توان در طرف مؤثر افتاد ،واجب است به همین شکل عمل شود و از هر گونه امر و نهی افراطی و آمرانه پرهیز شود .در غیر این صورت ،باید با برخوردی همراه با امر و نهی اقدام نمود .در این زمان هم باید ابتدا از امر و نهی آرام آغاز نمود و اگز مؤثر نیفتاد ،با غلظت و تندی بیشتری برخورد کرد .با رعایت این مراتب ،حتی در نهایت می توان فاعل منکر و تارک معروف را تهدید و ارعاب نمود .البته لازم است که در این برخورد از هر گونه سخن زشت و ناپسند که خود حرام است ،اجتناب کرد ؛ مثلاً نمی توان با دشنام و توهین ،شخص را به انجام واجب و یا ترک حرام وادار کرد ؛ بله اگر منکر از مواردی است که شارع مقدس به هیچ وجه راضی به انجام آن نیست ،مثل قتل نفس محترمه و یا گناهان بزرگی که به انجام آن وعده عذاب داده شده ،انسان نه تنها مجاز است ،بلکه موظف است که برای جلوگیری از آن ها از سخنان اهانت آمیز هم بهره جوید. (9)

مرحله سوم :انکار با دست
 

آخرین مرحله امر به معروف و نهی از منکر ،الزام یا جلوگیری عملی است که از آن به «انکار به ید »تعبیر می شود .مسلم است که با فرض تأثیر گذاری دو مرحله اوّل ،نباید به این نوع از امر و نهی اقدام نمود .اما اگر انزجار قلبی و یا امر و نهی با زبان در تغییر رفتار طرف مؤثر واقع نشود، نوبت به اقدام عملی خواهد رسید .(10)
در این مرحله نیز اقدامات مختلفی قابل تصور است که مانند مراحل قبلی در صورت احتمال تأثیر با اقدام مرتبه ی پایین تر نباید از خشونت بیشتر استفاده کرد و در مراحل نهایی نیز اقدام عملی منوط به کسب اجازه از حاکم شرع خواهد بود .در ادامه به طور خلاصه به برخی مسائل این مرحله اشاره می شود :
پایین ترین مرتبه ی اقدام عملی این است که بین فاعل منکر و بین عملی که در صدد انجام آن است، مانعی ایجاد نمود ؛ به عنوان مثال، ابزاری را که به واسطه ی آن به انجام حرام می پردازد ،از او دور نمود ،با گرفتن دست او مانع از ارتکاب منکر شد ،در صورت ضرورت او را حبس کرد و یا مانع خروج از منزلش و یا رفتن به محل معصیت شد .البته در فرض اخیر اگر این کار موجب ایجاد نارسایی در معیشت او و اذیتش شود ،باید ترک شود .(11)
همچنین اگر این گونه اقدام، نیازمند وارد شدن در خانه و ملک طرف و یا تصرف در وسائل زندگی او شود ،تنها در صورتی جایز است که منکر از امور مهمی باشد که شارع مقدس هیچ گاه به اتیان آن راضی نیست ،مثل کشتن نفس محترمه .(12)
مراتب بعدی منع عملی از اتیان منکر، این است که اگر هیچ یک از اقدامات قبلی مؤثر نباشد و جلوگیری از منکر ضرورتاً با زدن یا آسیب رساندن حاصل شود ،با مراعات «الأسهل فالأسهل »جایز خواهد بود .
در این صورت ،چنانچه اقدام عملی ،به ایجاد جراحت و یا قتل منجر شود ،بدون کسب مجوز از حاکم شرع جایز نمی باشد ،البته در این صورت هم اگر موضوع منکر از مسائل مهمی باشد که جلوگیری از آن به هر نحوی واجب است ،اقدام به دفاع در این زمینه نیازمند کسب اجازه ی حاکم شرع نخواهد بود .(13)

بیان لطیفی از امام رحمه الله
 

در پایان بحث از مراتب این فریضه ،حضرت امام بیان لطیفی در قالب توصیه در مرحله ی عمل به این فریضه مهم دارند که در بردارنده نکاتی بسیار مفید و ارزشمند است .ایشان می فرماید :
سزوار است که آمر به معروف و ناهی از منکر ،در امر و نهی و مراتب انکارش مانند پزشک معالج مهربان و پدر با شفقت که مراعات مصلحت مرتکب را می نماید ،باشد و انکارش لطف و رحمت برای او خصوصاً ،و برای امت عموماً باشد ،و قصدش را فقط برای خدای متعال و رضایت او قرار دهد و این کارش را از آلودگی های هواهای نفسانی و اظهار بزرگی خالص نماید و نفس خودش را منزّه نداند و برای آن، بزرگی یا برتری بر مرتکب نبیند؛ که چه بسا برای شخص مرتکب گناه ولو گناهان کبیره باشد ،ولی صفات خوب نفسانی نیز باشد که مورد رضایت خدا می باشند و خداوند متعال او را به خاطر این صفات دوست دارد ،اگر چه کار (گناه )او مورد بغض خداوند می باشد و چه بسا آمر و ناهی خود برعکس او باشد ،گر چه بر خودش پوشیده است .(14)
ایشان در ادامه فرموده :
از عظیم ترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر ،و شریف ترین و دقیق ترین و شدیدترین آن ها از نظر تأثیر ،و دلنشین ترین آن ها ،مخصوصاً اگر آمر و ناهی از علمای دین و رؤسای مذهب باشد، آن است که از شخصی صادر شود که خودش لباس معروف ،چه واجب و چه مستحبش را پوشیده (و به آن عمل کرده )باشد ،و از منکر (و حرام )،بلکه از مکروه دور باشد و به اخلاق انبیا و اهل معنویت متخلق باشد و از اخلاق بی خردان و اهل دنیا منزه باشد تا آن که با کار و روش و اخلاقش آمر و ناهی باشد و مردم به او اقتدا نمایند (و او را الگو قرار دهند ).و اگر -العیاذ بالله -خلاف این باشد و مردم ببینند عالمی که ادعای جانشینی انبیا و رهبری امت را دارد ،به آنچه می گوید عمل نمی کند ،این وضع ،موجب ضعیف شدن عقیده مردم و جرأت آنان بر گناهان و بدگمانی آن ها به علمای صالح گذشته می شود .پس بر علما و مخصوصاً بر رؤسای مذهب است که از مواضع تهمت اجتناب کنند .(15)
کلماتی که از حضرت امام نقل شد، بیان نیکویی از سخن امیر بیان، علی علیه السلام در نهج البلاغه است که فرمود :
«من غضب نفسه للنّاس إماماً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره .ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلّم نفسه و مؤدِّبها أحقُّ بالإجلال من معلِّم النّاس و مؤدِّبهم ».(16)
آن که خود را پیشوای مردم سازد پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش پردازد ،و پیش از آن که به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید ، و آن که خود تعلیم دهد و ادب اندوزد ،شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد .

تکمله
 

لازم است در اینجا به نکته ای اشاره شود و آن این که تشخیص مراتب عمل به فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، در خیلی از موارد از ظرافت های خاصی برخوردار است .آمر و ناهی همواره باید در چگونگی برخورد در حین انجام فریضه و تشخیص شیوه تعامل و برخورد با متخلف، نهایت دقت را به عمل آورد ؛ یعنی موارد برخورد ممکن است
تفاوت اساسی با همدیگر داشته باشند ؛به عنوان مثال ،گاهی احتمال دارد که ترک معاشرت با فرد متخلف سبب تنبه او شود و در موارد دیگر،همین امر شاید نتیجه ی معکوس به دنبال داشته باشد .این موضوع در دو حکم استفتایی ذیل از حضرت امام نمود روشنی دارد .

مورد اوّل :
 

س :خواهشمند است نظر خود را راجع به رفت و آمد و سایر ارتباطات؛ گفتگو و مصاحفه ،صله ی رحم ،صرف غذای آنان ،نماز خواندن در منزل ایشان ،هدیه دادن و گرفتن ،با خانواده ها یا افرادی که خصوصیات ذیل را دارند ،[بیان بفرمایید و حکم معاشرت با آن ها ]چگونه است :
افرادی که مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند یا رعایت حجاب و اصول اسلامی -کلی یا جزئی -را نمی کنند یا وضع کسب و درآمدشان از نظر شرعی مشکوک و یا حرام و یا مخلوطی از حرام و حلال است ؟
ج:گفتگو و رفت و آمد با آنان اشکال ندارد ،به خصوص اگر موجب هدایت آن ها شود ؛ولی تصرف در اموال آن ها در صورتی جایز است که علم به وجود مال حرام در آنچه مورد تصرف است نباشد .(17)

مورد دوم :
 

س:شخصی است که مبادرت به خوردن مشروبات الکلی می نماید و کارهای منافی با عفت انجام می دهد و به مراجع عالی قدر توهین می نماید .از نظر وظیفه ی شرعی ،نصیحت و نهی از منکر شده است ؛ولی متأسفانه
مؤثر واقع نگردیده ،تقاضا دارم حکم الله را از نظر معاشرت و طهارت نجاست و حدّ شرعی بیان فرمایید .
ج:اگر ترک معاشرت موجب می شود شخص مشارُالیه دست از اعمال خلاف خود بردارد ،لازم است از معاشرت با او خودداری نمایید و تا ارتداد او ثابت نشود ، محکوم به حکم سایر مسلمین است. (18)
بنابراین ،قطع معاشرت و رفت و آمد در صورتی مجاز است که تأثیر در التزام طرف به واجبات و دوری گزیدن از محرمات ممکن نباشد؛ اما اگر همین معاشرت سبب آگاه ساختن طرف و روشنگری او شود ،نه تنها دوری گزیدن مجاز نیست ،بلکه باید به تعامل با او ادامه داد تا بتوان از طریق این معاشرت تغییر رفتاری در او ایجاد کرد .

عمل به این دو فریضه در مورد ارحام
 

در اینجا مسأله دیگری که از جهت اخلاقی اسلام حائز اهمیت است، مطرح می شود و آن حسن تعامل و برقراری رفتار اجتماعی سازنده با دیگران ،خصوصاً بستگان و وابستگان خانوادگی است .روشن است که این مهم در برخی موارد با انجام فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر» ارتباط نزدیک و یا در تقابل قرار می گیرد. ای بسا عده ای به جهت این که نزدیکان آن ها به احکام دین التزام عملی نداشته و یا اهل رفتارهای ناشایست هستند ،با آن ها مدت های طولانی قطع ارتباط کرده و این عمل را وظیفه ی دینی خویش تلقی می کنند ؛در حالی که اصل قطع رحم از محرمات شرعی است و تنها در صورتی که امر مهم دیگری متفرع بر آن باشد ،جایز خواهد بود ؛و گرنه بدون دلیل قانع کننده نمی توان رفت و آمد و معاشرت با خویشاوندان و نزدیکان را ترک کرد .
این مهم در پاسخ به سؤالاتی از حضرت امام مورد تأکید قرار گرفته است .

مورد اول :
 

س:آیا انسان می تواند از نظر شرعی با خویشاوندانی که بی تقوا و بی نماز و ضد انقلابند ،از قبیل، پدر،مادر،خواهر و غیره قطع رحم نمایند ؟
ج:قطع رحم جایز نیست ؛ولی باید آن ها را با مراعات موازین ،امر به معروف و نهی از منکر نمایند .(19)
همچنین اگر تعامل با آنان سبب شود که انسان خود در معرض لغزش و گناه قرار گیرد ،باید از این مفسده اجتناب کرد ؛اما باز نباید قطع ارتباط نمود ؛ بلکه لازم است با ارشاد افراد متخلف ،از معصیت آن ها جلوگیری کرد .

مورد دوم :
 

س:اگر ارحام انسان مرتکب فسق علنی شوند ،به طوری که معاشرت با آن ها انسان را نیز در معرض گناه قرار دهد ،آیا باز هم معاشرت با آنان واجب است ؟
ج:باید سعی کند در گناه واقع نشود؛ بلکه آنان را ارشاد نماید .(20)
«امر به معروف و نهی از منکر»و حفظ حریم والدین
در مورد استفتاء ذیل نیز که بیانگر وظیفه ی فرزند در برابر والدینی است که رفتار ناشایست داشته و نیازمند «امر به معروف و نهی از منکر» هستند ،برای روشن شدن شیوه ی تعامل با ذوی الحقوق، بسیار سودمند است .روشن است که حفظ حریم پدر و مادر ،وظیفه ی دینی و اخلاقی هر انسانی است؛اما اگر این حریم در تقابل با انجام فریضه ی نهی از منکر باشد، چه باید کرد ؟
س:اینجانب پدری دارم که خوش اخلاق نیست و مغرور و خودپرور می باشد ،در حق خانواده ی خود ظلم روا می دارد و من از وقتی که به تکلیف رسیده ام ،در حال مبارزه با پدرم هستم ...آیا شما صلاح می دانید که من این صحبت ها را بنمایم یا نه؟
ج: حفظ احترام والدین و مراعات ادب در صحبت با آنان لازم است و در موارد لزوم امر به معروف و نهی از منکر،اگر مأیوس از تأثیر باشید ،تکلیف ساقط است .(21)
س:فرزند پدری هستم که هیچ گونه اعتقادی به خدا و پیامبر و معاد ندارد و مسلماً نماز هم نمی خواند؛ بلکه در مواردی توهین به آستان قدس خدا و پیامبر می کند و با انقلاب فوق العاده بد است .اخلاق خانوادگی او به خاطر این که مادرم و خواهر و برادرانم همه معتقد به مبانی مذهبی هستند ،فوق العاده تند و به دور از عواطف پدری است .من تا آنجا که توانستم با محبت و رفتار ملایم با پدرم صحبت کرده و او را از روشی که
در مقابل خدا و پیامبر و در مقابل خانواده پیش گرفته است ،نهی کرده ام؛ اما محبت و طبع ملایم هم در او کارگر نیست ...حال از امام عزیز می خواهم تکلیف اینجانب را نسبت به پدرم که کافر به همه چیز است ،روشن کند !
ج:از قطع رحم اجتناب کنید و حتی المقدور در هدایت او کوشش نمایید. (22)
آموزه هایی از رفتار عملی حضرت امام رحمه الله
سیره حضرت امام به گونه ای بود که از همان سال های جوانی هیچ گونه زمینه ای برای ارتکاب گناه و معصیت در محضر ایشان برای کسی فراهم نبود .نزدیکان امام رحمه الله همگی بر این حقیقت معترفند که در مجلسی که ایشان در آن حضور داشتند ،هیچ گونه تخلّف از احکام و قواعد اخلاقی و دینی صورت نمی گرفت ؛چرا که امام رحمه الله واکنش هایی مناسب از خود نشان می دادند و با رفتارهایی همچون روی برگرداندن و یا ترک مجلس از تحقق آنچه که عدم رضایت حق تعالی در آن دیده می شد، جلوگیری می کردند .در این بخش، به نمونه هایی از این سیره حسنه ایشان اشاره می شود .
با نگاه تندی ما را ساکت می کردند
امام از آن اوّل جوانی مقید بودند غیبت نکنند .حتی ما شاگردهای ایشان وقتی نزدشان می نشستیم، جرأت نمی کردیم از کسی حرف بیاوریم
؛زیرا ایشان با یک نگاه تند در همان کلمه اوّل ما را ساکت می کردند.ایشان در این موارد ،یک وقار خاصی داشتند .(23)
در مجلس غیبت نمی نشستند
آنچه مورد اتفاق همه است این است که امام از جوانی حاضر نبودند در مجلس غیبت و در مجلس دروغ و گناه بنشینند .امام از همان اول شدیداً از دروغ و غیبت پرهیز داشته اند .از همان اول یا در مجلس غیبت نمی نشستند و یا حرف را قطع می کردند .(24)
بلند می شدند و می رفتند
امام هیچ گاه غیبت نمی کردند .سیره شان این بود که اگر حس می کردند کسی می خواهد اسم شخصی را ببرد ،یا بلند می شدند می رفتند و یا جلوگیری می کردند. (25)
کسی جرأت کنایه زدن نداشت
امام خیلی سعه ی صدر داشتند .ما سال ها که از صبح تا غروب در خدمت ایشان بودیم ،حتی یک بار ندیدم نسبت به کسی عصبانی شده و یا اظهار ناراحتی بکنند ؛اما با این همه ،در محضر ایشان کسی جرأت نمی کرد حتی به کنایه از کسی غیبت یا بدگویی بکند .(26)
حرف احدی زده نشود
یک روز یک آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی نشست تا با امام ملاقت کند .امام قبل از تشرف به حرم نیم ساعت به بیرونی می آمدند و هر کس هر چیزی داشت، با ایشان مطرح می کرد .در
آن جلسه آن آقای محترم شروع کرد قصه ای را گفتن. تا میان صحبتش کلمه ای گفت که تا حدودی به یک جایی برخورد داشت. امام بلافاصله چشمانش را به طرف من به طور معنا داری حرکت دادند و من کفش های ایشان را آماده کردم که از مجلس خارج شوند و به حرم بروند .امام به او فرمودند :«من راضی نیستم که در اینجا حرف احدی زده بشود .»با این که هنوز آن بنده خدا نسبت به کسی حرفی نزده بود .آن آقا و طلبه ها هم ناراحت شدند که چرا امام قبل از تمام شدن نیم ساعت جلوسشان مجلس را ترک کرده و به طرف حرم راه افتادند. با این که بیست دقیقه به ساعت نه که امام هر شب در این ساعت به حرم مشرف شده بودند ،مانده بود. مغازه داران مسیر امام ،آن شب تعجب می کردند که امام چرا امشب بیست دقیقه زودتر به حرم می روند و همه این ها به خاطر ترک مجلسی بود که امام احساس می کردند ممکن است در آن غیبت کسی بشود .(27)
حضرت امام در رعایت احکام دین دقت نظر ویژه ای داشتند .حتی کوچک ترین رفتارها که در نظر خیلی از افراد مهم جلوه نمی کرد، مورد توجه و عنایت ایشان بود؛ به گونه ای که با مشاهد ی موارد جزئی هم با اخلاق نیکو و بیانی جذاب به دیگران تذکر می دادند که طبیعتاً در اصلاح رفتار افراد بسیار مؤثر بود .نمونه های ذیل شنیدنی هایی از برخوردهای ایشان را در این باره ارائه می کند.
چرا حرف مادرت را گوش نمی کنی به بچه ها تأکید می کردند که به پدر و مادر ،به خصوص به مادر، احترام
بگذارند ؛مثلاً اگر من به یکی از بچه هایم می گفتم کاری را برایم انجام دهد و او انجام نمی داد ، آقا خیلی ناراحت می شدند .اگر کسی در اتاق بود ،آرام و اگر کسی نبود ،بلند به بچه ها می گفتند :«چرا به حرف مادرت گوش نمی کنی ؟تو باید به مادرت احترام بگذاری ».(28)
رفتارت با مادرت خیلی بد بود
یادم می آید پسرم که کوچک بود، گاهی با تندی جوابم را می داد .آقا جداً از این رفتار او با من ناراحت می شدند .بعد او را جداگانه می خواستند و می گفتند :«تو رفتارت با مادرت خیلی بد بود ».(29)
بلند شوید از جایتان
یک روز من در خدمت امام ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند .ایشان با ناراحتی به بچه ها گفتند: «بلند شوید بروید .اصلاً وقتی مادر شما جلوی شما ایستاده چرا شما نشسته اید ؟بلند شوید از جایتان »(30)
این طور نخندید
امام ما را از مکروهات منع می کردند ؛ مثلاً گاهی که ما با صدای بلندی می خندیدیم ،می گفتند :«این طوری نخندید ،خنده با صدای بلند مکروه است ».(31)
چرا این کار را کردید همیشه ما را مقید می کردند معصیت نکنیم و مؤدب به آداب اسلامی باشیم .هر چقدر در منزل بازی یا شلوغ می کردیم ،هیچ ایرادی نمی گرفتند؛ ولی اگر می فهمیدند کاری کرده ایم که همسایه ای اذیت شده، به شدت به ما اعتراض می کردند و ناراحت می شدند که «چرا این کار را کرده اید ».(32)
با لحن بسیار ملایمی تذکر می دادند
برخورد امام با ما خیلی انجام می گرفت ؛مثلاً منزلی رفته بودیم که همسایه ها چندان مناسب نبودند؛ البته این خانه را ما موقت رفته بودیم ،همین سه ماهه تابستان.ایشان خواستند به من این تذکر را بدهند که همسایه ها ،همسایه های درستی نیستند ...با لحن بسیار ملایم تذکر دادند .(33)
چرا جلوی پدرت راه رفتی ؟یک بار پس از ملاقات من با امام یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید که به همراه او پدر مسنّش دیده می شد .پس از این که وی از خدمت امام بازگشت ،گفت :«وقتی خواستم به حضور امام برسم ،من جلو افتاده بودم و پدرم را از دنبال می آوردم .پس از تشرف ،پدرم را به امام معرفی کردم .امام نگاهی کرده و فرمودند :«این آقا پدر شما هستند ؟»عرض کردم :بله. امام فرمودند :«پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی ؟»(34)
مهم ترین تذکر امام رحمه الله به خانواده و نزدیکان دوری از گناه بود .ایشان می فرمودند :
اگر از گناهان کبیره دوری بکنید، خداوند به واسطه آن، گناهان کوچک شما را می بخشد .(35)
تفریحات مشروع داشته باشید ،اما گناه نکنید
این توصیه امام با ما طلبه ها بود که می فرمودند :«اگر از اوّل، جوان ها زیاد بروند سراغ مستحبات ،از واجباتشان باز می مانند .آن هایی که خیلی مقدس بوده اند ،از حوزه علمیه گذاشتند و رفتند .مقدسی زیاد برای بچه های پانزده و شانزده ساله خستگی آور است .تفریحات مشروع داشته باشند ؛اما گناه نکنند .خدا مرحوم آیة الله شهید سعیدی را بیامرزد .در جلسه درس امام از آن عقب می گفت :«آقا طلبه ها کشتی هم بگیرند ؟»امام فرمودند :«بله، کشتی هم بگیرند ؛اما غیبت نکنند ».(36)
رفتار امام در ما تأثیر گذار بود
امام در منزل خیلی مهربان و صمیمی هستند و کلاً محیط خانواده ما پر از رفاقت و صمیمیت است. اما به جز در مسائل شرعی ،در بقیه مسائل خیلی سخت گیری نمی کردند .ایشان همیشه مقید بودند که ما دستورات خدا را انجام بدهیم تا بتوانیم از معاصی دور باشیم .کارهای دینی به ما دیکته نمی شد. در خانواده وقتی ما رفتار امام را می دیدیم ،خود به خود در ما تأثیر می گذاشت .(37)

معصیت نکنید
 

خانم بارها می گفت :من شصت سال با امام زندگی کردم :ندیدم که ایشان یک معصیت بکند .در عین حال ،به ما اصلاً سخت گیری نمی کردند ؛فقط نصیحت می کردند .همیشه به ما می گفتند :سعی کنید معصیت نکنید ،همیشه هدفتان این باشد که گناه نکنید .اگر نمی توانید ثواب کنید ،اگر توانایی اش را ندارید ،سعی کنید لااقل معصیت نکنید .(38)
امام شدیداً از کسی که خلاف شرع انجام می دادند،ناراحت می شدند و خیلی حالشان برانگیخته می شد؛ یعنی اگر یک وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستین بیرون می آمد، تذکر می دادند.(39)

مهم ترین تذکر
 

در کل تنها چیزی که امام به خانواده می گفتند تا اوّل از همه به آن عمل کنند ،انجام واجبات و دوری از محرمات بود .(40)
خاطراتی که ذکر شد ،زوایایی از رفتار و سیره شخصیتی است که خود نمونه و الگویی از انسانی وارسته و الهی است که تمام جزئیات گفتار و رفتارش بر اساس شریعت و احکام دین شکل گرفته بود؛ شخصیتی که کردار عملی اش مؤید گفتار و نوشتارش بوده و آنچه را در طول سال های تعمق و غور در معارف دینی یافته بود ،در حرکاتش تبلور داشت و سمبلی از عبد مطیع و صالح پروردگار در عصر جدید محسوب
می شد .تأمل و دقت در رفتار چنین الگوهای برجسته و بهره مند از تکامل و تعالی روح می تواند راه گشای تمام جستجوگران راه حقیقت و کمال واقعی باشد که علاوه بر تدبر در گفتار و نوشتار، تأسی عملی به رفتار و کردار آن ها،خود بستر رشد و آراستگی به فضایل اخلاقی را پیش روی هر طالب پارسایی می گشاید .امید که این خرمن عشق و صفا مورد خوشه چینی عاشقان دلبسته و الگو سازی مریدان پاک باخته قرار گیرد.

پی نوشت ها :
 

1. 85.فقهایی چون شیخ در نهایه ، محقق در شرایع .،سلار بن عبدالعزیز دیلمی ،ابن براج و دیگران به این نظر معتقدند ،ر.ک:به مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج3،ص340.
2. 86.همان ،ص344-347.
3. 87.الکافی ،ج5،ص55،ح1؛وسائل الشیعه ،ج11،ص109،ح1.
4. 88.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج1، ص453؛ رساله توضیح المسائل ، ص452،مسأله 2804.
5. 89.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج1، ص453 ،مسأله 1.
6. 90.رساله توضیح المسائل، ص453،مسأله 2807.
7. 91.تحریر الوسیله ،ج1،ص454 ، مسأله 7-8.
8. 92.برخی مثل آیة الله خویی رحمه الله دو مرتبه ی انکار قلبی و انکار به زبان را در عرض هم می دانند که خود آمر و ناهی می تواند از بین آن ها آنچه را احتمال تأثیر دارد ،انتخاب کند و یا هر دو را جمع کند؛ اما مرتبه ی سوم تنها در صورتی جایز است که دو مرتبه نخست مؤثر واقع نگردد .(منهاج الصالحین ،ج1، العبادات، ص352-353)
9. 93.تحریر الوسیله ،ج1،ص454-455 ،مسأله 1-5 ؛رساله توضیح المسائل ،452-453،مسائل 2813-2816.
10. 94.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج1، ص456،مسأله 1.
11. 95.همان ،ص456-457،مسأله 3،2و8.
12. 96.همان ،ص457،مسأله 4.
13. 97.همان ،ص457-458،مسأله 10-12.
14. 98.همان ،ص458،مسأله 14.
15. 99.همان ،مسأله 15.
جناب حافظ چه نیکو عالمان بی عمل را در بیانی کوتاه توصیف می کند :
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
16. 100.نهج البلاغه ،حکمت 73، ص371.
17. 101.استفتائات ،ج1،ص483،س3.
18. 102.همان ،س4.
19. 103.همان ،ص488،س18.
20. 104.همان ،س19.
21. 105.همان ،س20.
22. 106.همان ،ص489،س21.
23. 107.برداشت هایی از سیره امام خمینی ،ج3،ص294؛به نقل از :آیة الله شهید محلاتی .
24. 108.همان ،به نقل از :حجة الاسلام و المسلمین مرحوم سید احمد خمینی .
25. 109.همان ،ص293،به نقل از :آیة الله خوانساری .
26. 110.همان ،ص297-298،به نقل از حجة الاسلام و المسلمین مسعودی خمینی .
27. 111.همان ،ص298،به نقل از: حجة الاسلام و المسلمین آقای فرقانی .
28. 112.همان ،ج1،ص34،به نقل از : خانم طباطبایی .
29. 113.همان .
30. 114.همان به نقل از :خانم صدیقه مصطفوی ،دختر امام رحمه الله.
31. 115.همان ،ص58،به نقل از :خانم فاطمه طباطبایی .
32. 116.همان ،ص45،به نقل از خانم فریده مصطفوی .
33. 117.همان ،ص41،به نقل از: خانم زهرا مصطفوی .
34. 118.همان ،ص291-292،به نقل از: حجة الاسلام و المسلمین جمی، امام جمعه آبادان .
35. 119.همان ،ج3،ص304،به نقل از: خانم زهرا اشراقی ،نوه امام رحمه الله.
36. 120.همان ،ص300،به نقل از :آیة الله شهید محلاتی .
37. 121.همان ،ج1،ص44-45،به نقل از:خانم فریده مصطفوی .
38. 122.همان ،ص55،به نقل از :خانم نعیمه اشراقی ،نوه امام رحمه الله.
39. 123.همان ،ص46،به نقل از :خانم فاطمه طباطبایی .
40. 124.همان ،ص56،به نقل از :خانم فاطمه طباطبایی .

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 16:52
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
همان طوری که گذشت ،در واجب بودن «امر به معروف و نهی از منکر»و ضرورت آن هیچ گونه تردیدی وجود ندارد و آیات شریفه قرآن ،روایات اهل بیت علیهم السلام و اقتضای دلیل عقلی، وجوب آن را به اثبات می رساند؛ اما آیا این فریضه در هر صورت و شرایطی واجب است و یا تنها در موردی که شرایط آن مهیا شود، واجب می گردد .
فقها،برای وجوب این فریضه شرایط متعددی را ذکر کرده اند؛ چنان که مشهور آن ها این فریضه را فقط مشروط به چهار شرط دانسته اند و برخی نیز این شرایط را تا چهارده مورد برشمرده اند .(1) امام خمینی رحمه الله نیز همچون بسیاری از علمای اسلام آن را به تحقق شرایط چهارگانه مشروط کرده اند .این شرایط به ترتیب عبارتند از :

1.شناخت معروف و منکر
 

فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر ،تنها در صورتی واجب می شود که فرد مکلفی که در صدد عمل به آن می باشد ،بتواند معروف ها و منکرها را از هم باز شناسد ؛یعنی از توانی برخوردار باشد که بتواند مجموعه ای از معروف ها و منکرها را شناخته و از هم تفکیک نماید .بنابراین ،اگر کسی این توان را ندارد ،اساساً وجوب این فریضه برای او منتفی است و برای چنین شخصی تحصیل علم به معروف و منکر هم واجب نیست؛یعنی مکلف برای این که بتواند دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کند ،باید توان شناخت معروف و منکر را داشته باشد ؛اما کسب این توان یعنی بازشناسی منکر از معروف برای تأمین یکی از شرایط چهارگانه وجوب امر به معروف و نهی از منکر اساساً واجب نیست؛ البته شناخت معروف و منکر برای عمل شخصی خود انسان در محدوده ای که جزو واجبات و محرمات شرعی است ،واجب است؛ اما این وجوب تحصیل علم، با شرایط امر به معروف و نهی از منکر ارتباطی ندارد .
بنابراین ،شرط نخست این فریضه مثل «استطاعت »برای وجوب حج، شرط وجوب است و نه شرط واجب .(2)
در این جا لازم است توجه شود که کسب توان برای شناخت معروف
و منکر جهت تحقق یافتن شرایط وجوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست ؛اما خود یاد گرفتن شرایط امر به معروف و نهی از منکر، واجب است؛ یعنی چون اصل فریضه برای مکلّف واجب است،یاد گرفتن شرایط آن نیز برای پرهیز از وقوع در خطا در عمل به فریضه واجب است .(3)همچنین باید توجه داشت در صورتی که کسی منکری را مرتکب می شود و یا معروفی را ترک می کند ،به موضوع جاهل است؛ یعنی به عنوان مثال ،می داند که نماز واجب است ،ولی از روی غفلت و فراموشی به جا آوردن نماز را ترک کرده است، لازم نیست از باب «امر به معروف »وی را به انجام دادن نماز توصیه کرد و یا کسی که بر حرمت شرب خمر آگاه است ،اما در تشخیص مصداق اشتباه کرده است، لازم نیست او را «نهی از منکر»کرد .ولی اگر موضوع از مواردی باشد که شارع مقدس در هیچ شرایطی عمل به آن را مجاز نمی داند ،لازم است در صورت ناآگاهی به موضوع منکر نیز فاعل را از عمل به آن بر حذر داشت، مثل کشتن نفس محترمه که باید شخص قاتل را که از روی اشتباه و خطا به آن عمل می کند ،از اقدام به آن باز داشت .(4)

2.احتمال تأثیر امر و نهی
 

فریضه امر به معروف و نهی از منکر، برای توسعه و بسط احکام الهی و جامه ی عمل پوشاندن به دستورات دینی در جامعه ی اسلامی و پرهیز از عمل به زشتی ها واجب شده است .بنابراین، باید اقدام به آن مثمر ثمر بوده و در عمل مفید فایده باشد ؛ باید فرد آمر و ناهی احتمال تأثیر بدهد؛ و گرنه اگر علم و یا اطمینان به عدم تأثیر داشته باشد ،عمل به فریضه واجب نخواهد بود .البته سقوط این فریضه تنها به صورتی منحصر است که علم یا اطمینان به عدم تأثیر باشد و با ظن و گمان به عدم تأثیر ،هر چند قوی باشد، وجوب فریضه ساقط نخواهد شد .(5)
همچنین اگر برای تحت تأثیر قرار دادن شخص برای پذیرش عمل به معروف و ترک منکر ،لازم باشد تا مقدمتاً از باب نصیحت ،او را موعظه و ارشاد نمود ،این مقدمه نز واجب می شود .حتی اگر در موردی خود امر و نهی تأثیر گذار نباشد ،اما نصیحت و موعظه بتواند طرف را متأثر کند ،همین اندازه نیز واجب خواهد شد.(74)در صورتی که فرد عامل با یک بار امر و نهی متنبّه نشود و نیز به تکرار امر و نهی باشد ،این گونه تکرار نیز واجب است .(6)
ممکن است که شخصی تنها در صورتی آمادگی عمل به معروف و ترک منکر را داشته باشد که او را در جمع و در پیش دیگران امر و نهی کرد .در این صورت، امر به معروف و نهی از منکر نه تنها واجب نیست ،بلکه برای پرهیز از هتک حیثیت طرف جایز هم نخواهد بود؛ مگر مواردی که شخص به صورت آشکار و در ملأ عام معروفی را ترک و یا منکری را مرتکب شود .(7) اگر مواردی پیش آید که امر و نهی مستقیم ،طرف را به عمل به معروف و نهی از منکر وادار نکند، اما در فرد دیگری که ناظر ماجرا است، مؤثر خواهد افتاد -به طوری که اگر طرف دوم را نیز مستقیماً امر و نهی می کرد ،تأثیر گذار نبود -در این صورت واجب است فرد نخست را امر و نهی نمود تا شخص دوم متنبه شده و به وظیفه اش عمل نماید .
همچنین اگر انسان بداند که سخن خودش مؤثر نیست ،اما اگر فردی بزرگ تر ،طرف را امر و نهی کند، مؤثر خواهد افتاد ،لازم است که به فرد بزرگ تر بگوید که او را امر و نهی کند .(8)یا بداند که امر به معروف و نهی از منکر به صورت کامل و صد در صد مؤثر نخواهد شد؛ اما می تواند سبب کاهش منکرات شود ،باز عمل به آن واجب است .(9)
همه مواردی که ذکر شد ،در صورتی است که عمل به این فریضه موجب ارتکاب حرام دیگر و یا ترک واجب دیگری نشود؛ یعنی اگر تأثیرگذاری امر به معروف و نهی از منکر منوط به این است که انسان خود به حرامی دچار شود و یا واجبی را تر ک کند، این فریضه واجب نخواهد بود؛ مگر در صورتی که مورد به گونه ای باشد که شارع مقدس به هیچ عنوان به تخلف از آن رضایت ندارد ،مثل کشتن نفس محترمه که باید و به هر صورتی که ممکن است، از آن جلوگیری کرد؛ حتی اگر موجب ارتکاب حرام دیگری چون ورود به خانه ی شخص بدون اجازه باشد .(10)
باید توجه داشت که مسأله برآورد ثمره ی عمل به فریضه و پیش بینی انواع مختلف آثار دراز مدت آن، مسائلی بسیار مهم را در پی دارد که می تواند از نظر اجتماعی ثمرات فراوانی در تحولات مختلف به دنبال داشته باشد .حضرت امام شاخص ترین فقیهی است که در این زمینه با وسعت نگاه توانست زوایای مخفی آثار عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر را از بعد معضلات کلان اجتماعی دریابد و با تبیین ابهامات آن ،راه را برای اقدام به مبارزه با طاغوت و استقرار حکومت دینی که بزرگ ترین معروف ها است ،هموار نماید .در این زمینه ،در فصل هفتم این نوشته بررسی بیشتری به عمل خواهد آمد .(11)

3.استمرار عمل به معصیت و یا ترک واجب
 

از جمله شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر ،این است که فرد عمل کننده بر تکرار عمل به منکر و یا ترک واجب اصرار داشته باشد ؛ یعنی وقتی یک بار معصیت از او صادر شد، قصد انجام آن را برای بار دوم هم داشته باشد .در این صورت است که امر و نهی او واجب
می شود، اما اگر بعد از ارتکاب بار اول ،تصمیم به ادامه دادن آن نداشته باشد، وجوب امر و نهی ساقط خواهد شد .همچنین اگر شخصی هنوز گناهی مرتکب نشده است ،اما علم یا اطمینان حاصل شود که می خواهد اقدام کند ،لازم است او را از انجام آنچه اراده کرده است ،نهی نمود .
در مقابل نیز لازم نیست که تصمیم بر عدم تکرار معصیت را اظهار و ابراز کند ؛بلکه اگر انسان به هر طریقی از تصمیم بر عدم استمرار بر گناه طرف آگاه شود ،نهی از منکر واجب نخواهد بود .
البته لازم است توجه شود که امر کردن شخصی به توبه از معصیتی که از او صادر شده است ،با نهی کردن او از منکری که مرتکب شده است ،متفاوت است ؛ یعنی ممکن است کسی از گناهی که کرده است ،توبه و استغفار نکرده ،اما تصمیم بر ارتکاب مجدد هم نداشته باشد ،در این صورت نهی از منکر کردن او واجب نیست ؛ولی امر کردن او به توبه واجب خواهد بود. (12)
بنابراین ،خود توبه از گناهان ،از واجبات شرعیه است و اگر شخصی گناهی را مرتکب شد و یا واجبی را ترک کرد ،بر او واجب است که فوراً توبه نماید .اگر علائم توبه از او آشکار نباشد ،بر دیگران واجب است که او را امر به توبه نمایند .حتی اگر انسان شک کند شخصی که مرتکب حرامی شده است ،توبه کرده است یا نه ،باز واجب است که او را به توبه امر نمود .بنابراین ،در نهی از منکر، شرط اصرار بر گناه لازم است ؛ به بیان دیگر ،وجوب نهی منوط به این است که استمرار فاعل در معصیت محرز شود ؛اما در امر به توبه ،نه تنها استمرار فاعل در معصیت لازم نیست ،بلکه تا علم و اطمینان به حصول توبه محقق نشود .امر به توبه واجب است .(13)

4.عدم وجود مفسده
 

شرط مهم دیگر ،این است که عمل به فریضه ،باعث تحقق مفسده ی دیگری نشود .اگر آمر یا ناهی علم و یا گمان داشته باشد که در صورت اقدامی امر به معروف و نهی از منکر ضرر و زیان جانی یا حیثیتی و آبرویی و همچنین آسیب مالی قابل توجه به خود شخص یا نزدیکان و دیگر مؤمنان وارد خواهد شد ،وجوب فریضه ساقط خواهد شد .حتی اگر این پیش بینی در حد علم و ظن هم نباشد؛ ولی در حدی است که عقلا احتمال توجه ضرر می دهند ،عمل به فریضه واجب نخواهد بود .(14)
البته در موارد پیش گفته نه تنها عمل به فریضه واجب نمی شود، بلکه چون القای نفس در تهلکه محسوب می شود ،از حرمت شرعی نیز برخوردار خواهد شد؛ یعنی مکلّف نمی تواند با وجود احتمال (عقلایی )بروز ضرر نسبت به جان ،حیثیت و یا اموال قابل توجه ،باز به انجام فریضه اصرار نماید .بله ،اگر توجه ضرر به مال خود شخص است و این ضرر در حدی نیست که او را دچار سختی و شدت نماید ،می تواند آسیب مالی را تحمل کرده و به انجام فریضه اقدام کند .(15)
حضرت امام رحمه الله در ذیل بیان شرط چهارم فریضه ،به طور ویژه به موارد مهمی اشاره کرده اند که در آن موارد ،به جهت اهمیت موضوع نه تنها احتمال توجه ضرر ،بلکه علم به ضرر جانی و مالی نمی تواند موجب رفع تکلیف شود .نظر به اهمیت این بحث ،در فصل هفتم در ضمن بحث چگونگی تأثیرگذاری مبنای امام رحمه الله در تحقق انقلاب اسلامی ،به طور مفصل به این موضوع پرداخته خواهد شد.

پی نوشت ها :
 

1در مورد شرایط وجوب این فریضه افزودن بر شرایط چهارگانه ،ر.ک:کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغرّاء ،ج4، ص429؛شایست و ناشایست در اندیشه ی اسلامی ،ص254-265.
2.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج1، ص442.
در برابر این قول ،برخی از فقها این شرط را شرط واجب دانسته اند که در این صورت چون اصل وجوب مشروط به شرطی نیست ، تحصیل علم برای این که مقدمه عمل به واجب شرعی است ، واجب می شود .(مسالک الافهام ، ج3،ص101)
3.تحریر الوسیله ،ج1،ص443، مسأله 8.
4.همان ،مسأله 4.
5.همان ،ص444،مسأله 1.
6.همان ،مسأله 3.
7.همان ،ص445،مسأله 5.
8.همان ،مسأله 6.
9.همان ،مسأله 9-10.
78.همان ،ص446،مسأله 14.
10.همان ،ص445،مسأله 12.
11.همچنین در بازشناسی چگونگی تأثیر عمل به این فریضه در مواردی که به امر و نهی حاکمان برمی گردد،می توان به روایاتی که در موضوع مقابله با حاکمان جور وارد شده است،مراجعه نمود. روایاتی که مضامین آن ها مؤید این نکته است که «برترین جهادها کلمه ی عدلی است که در نزد امام جائر بر زبان می آید »و یا «کسی که رضایت سلطانی را با سخط الهی طلب کند ،از دین اسلام خارج گشته است ».(الکافی ،ج5، ص62-63،ح1؛وسائل الشیعه، ج11،ص406،ح9).
اما در مورد چگونگی جمع بین این روایات و ضرورت برآورد تأثیر در وجوب فریضه مراجعه شود به: الإمام الخمینی وثقافة عاشورا، ص3.
12.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج1، ص446-447،مسائل 6،4و7.
13.همان ،ص447،مسأله 5.
14.همان ،ص448،مسأله 1.
15.همان ،ص449،مسأله 4.باید توجه داشت که احتمال عقلایی که فقها برای تجویز ترک فریضه مد نظر دارند ،احتمالی است که منجر به خوف وقوع ضرر شود .مبنای حضرت امام رحمه الله همچون مبانی برخی فقهای دیگر ،بر این اساس می باشد .در این باره رجوع شود به :منهاج الصالحین، ج1،ص351-352.
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 10، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 16:51
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
فریضه امر به معروف و نهی از منکر،از جمله دستورات دینی است که به اقتضای بینش صلاح اندیشی و اصلاح گری در جامعه انسانی شکل گرفته است .طبیعی است که عمل به این مهم در بسیاری از موارد ممکن است با موانع و بروز مقاومت های مختلف همراه گردد؛ یعنی نظر به این که این دستور دینی برای ایجاد تغییر در اوضاع نامطلوب اجتماعی و برقراری نظم مطلوب شریعت بنا نهاده شده است، تحقق آن معمولاً به آسانی و بدون واکنش و ایجاد تنش ،عملی نخواهد شد. از این جهت است که ای بسا این فریضه خواسته یا ناخواسته مورد غفلت یا تغافل قرار گیرد و چه بسیار از موارد ترک این فریضه که از زمینه های منفی نفسی انسان نشأت می گیرد؛زمینه هایی که در صورت دقّت و موشکافی و جستجوی ریشه های عمیق نفسانی آن ،شاید در مواردی به وجود نشانه هایی از شرک به خدای تعالی در نهاد آدمی منتهی شود.
امام خمینی رحمه االله در کتاب شرح چهل حدیث از این منظر به زوایای
مخفی روحی انسان اشاره می کند که گر چه در درون نفس پوشیده است ،اما علائم مشخصه ی آن در رفتار شخص ظاهر می شود .از جمله این تغییرات رفتاری ،ترک اقدام به فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»می باشد .
به نظر ایشان قوه ی غضب که به نظر علمای اخلاق ،لازم است برای رسیدن به کمالات نفسی آن را سرکوب نمود ، اگر در مسیر واقعی خویش قرار گرفته و توسط نیروی عقل و خرد هدایت گردد، مایه ی بروز بسیاری از برکات می گردد .اساساً در نظام اجتماعی اسلام نیز بسیاری از دستورات قضایی مثل حدود و تعزیرات ،و یا احکام جهاد و دفاع از جان و مال و نوامیس ،حفظ حدود و ثغور و نظام اجتماعی و رفع تجاوزات، ریشه در قوه ی غضب انسانی دارد .از جمله ی این قبیل امور، همین فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است .
همان طوری که انسان برای مبارزه با نفس خویش از این قوه ی شریفه استمداد می جوید ،برای اقدام به اشاعه ی معروف و برطرف کردن موانع اجرای آن ها و همچنین جلوگیری از مفاسد اجتماعی نیز از قوه ی غضب بهره می گیرد .(1)
بنابراین ،زمینه جرأت یافتن به اقدام در این امور مهم ،در اصلاح نفس انسان نهفته است و در مقابل نیز بی توجهی و سستی در برابر آن ها ریشه در ضعف و تنبلی و ترس موجود در نهاد شخص دارد که در روایات مورد نهی جدی قرار گرفته است .از جمله آن ها این روایت شریفه است
که مسلمانان را به ورود به میدان مقابله با زشتی ها و پرهیز از محافظه کاری و مال اندیشی شخصی توصیه می کند .
عن ابی جعفر الصادق علیه السلام:«فأنکروا بقلوبکم و الفظوا بألسنتکم و صکّوا بها جباهم و لا تخافوا فی الله لومة لائمٍ»؛(2) در برابر منکرات ،در دل خویش آن ها را انکار کنید و با زبان ابراز کنید و سیلی بر صورتشان نوازید و در مورد خدا از هیچ توبیخ و ملامت ملامت گری نترسید .
امام خمینی در این کتاب شریف در ضمن شرح حدیث سی و دوم، ریشه ی ترک امر به معروف و نهی از منکر را غفلت از طلب رضایت حق تعالی و تلاش برای جلب رضایت بندگان می داند که نهایتاً انسان را به ضعف ایمان و حتی مرتبه ای از شرک مبتلا می سازد .
مردم بر دو دسته اند :یک گروه که دریچه قلبشان به روی انوار الهی و معارف دین گشوده شده و به مقامی رسیده اند که «رضای مردم را و سخط آن ها را چیزی ندانند و جز رضای حق طالب نباشند و جز به حق چشم طمع و طلب باز نکنند ... پس چشم خود را از مردم و عطیّات مردم و دنیای آن ها ببندید و به حق -جلّ جلاله -چشم نیازمندی بگشایند ،و چنین اشخاصی البته رضای تمام سلسله ی موجودات را به سخط حق تعالی نفروشند ».(3)
در مقابل ،گروهی هستند که به جهت ضعف و سستی ایمان در برابر مردمان زشت کردار و اعمال نادرست و ناشایست آن ها جرأت اقدام و حرکت نداشته و به مصلحت اندیشی هایی روی می آورند که از روحیه عدم تسلیم در مقابل حق تعالی و عدم توکل به قدرت لایزال الهی نشأت می گیرد .در حقیقت، این گروه مخلوقات الهی را نیز دارای جایگاه و شأن و منزلتی می دانند که باید حریم آن ها را نگه داشت، هر چند حریم پرهیزکاری و تقوای الهی مورد تعدی قرار گیرد .
همین روحیه طبیعتاً انسان را از هر گونه اقدامی که به مقابله با رفتارهای نامناسب دیگران و یا حتی اعتراض به آن بینجامید ،باز می دارد .
این گروه «آنان هستند که از حق بی خبرند؛ یا اگر خبری دارند، خبر ناقص و ایمان غیر تامّی است، پس چون نظر به کثرات و اسباب ظاهریه آن ها را از مسبّب الاسباب غافل کرده ،رضایت مخلوق را می طلبند ،و گاهی کارشان به جایی رسد که رضایت مخلوقی خیلی ضعیف را جلب کنند و اسباب سخط و غضب خداوند را فراهم کنند ؛چنانچه موافقت با اهل معصیت کنند ؛ یا ترک امر به معروف و نهی از منکر نمایند در موقعش ،یا فتوای بر باطل دهند ،یا تصدیق و تکذیب بی مورد کنند... تمام این ها از ضعف ایمان ،بلکه یک مرتبه از شرک است ».(4)
بنابراین ،ترک امر به معروف و نهی از منکر از زمینه های روحی و روانی افراد سرچشمه می گیرد که ریشه در تربیت نفس انسان دارد .علاوه بر آن ،چون به جهت جلب رضایت مردم از بیان منکرات چشم پوشی می شود ،در حقیقت ،آنان را که در برابر عظمت و قدرت پروردگار هیچند ،ناخودآگاه به منزلت ربوبیت ارتقا می دهد ،هر چند خود از این جای گیری مخفی نوعی شرک در نهاد خویش بی اطلاع باشد .
باید گفت بیان لطیف حضرت امام در کتاب شرح چهل حدیث به گونه ای روشن در رفتار و سیره ی عملی ایشان نیز تبلور و نمود عینی داشت گویی خطاب ایشان در بیان سرّ اقدام یا ترک عمل به فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر نفس شریف خودش بود و این بیان در حقیقت ترسیمی عملی برای اصلاح نفس انسان وارسته ای شد که ده ها سال بعد موجب تحول شگرف در جهان اسلام گردید .
امام خمینی رحمه الله الگوی عینی «آمر به معروف و ناهی از منکر»
ایشان خود مصداقی بارز از شخصیتی الهی بود که سال های طولانی عمر را از عنفوان جوانی تا آخرین لحظات حیات در اصلاح نفس خویش صرف نموده و وجود مبارکش به الگوی عینی انسان خدایی تبدیل شده بود؛ انسانی که به دقت ،نفس خویش را از زنگارهای مخفی لغزش ها زدوده بود .او به راستی بنده ی مخلص حق تعالی بود که در خصوص جلب رضایت و خشنودی محبوب، جرأت اقدام داشت و برای تحقق بخشیدن به آرمان های الهی، کوچک ترین تأمل و کوتاهی و یا ترس و وحشت پرهیز از عواقب ناخوشایند ،مانع عمل او نمی شد .اصولاً ایشان در مراتب اصلاح نفس خویش به جایی رسیده بود که در قامت استوارش ذره ای از مصلحت اندیشی شخصی دیده نمی شد ؛ شخصیتی که در مواجهه با نظام ظلم و ستم یک تنه در میدان مبارزه قد علم می کرد و به تعبیر خود ایشان ذره ای از دشمن نمی ترسید (5) و در برابر لغزش و معصیت و مشاهده صحنه ی گناه به خود می پیچید .به خاطره ی ذیل که از زبان یکی از شاگردان
نزدیک ایشان نقل شده است ،شاهد این مدعا است :
فراموش نمی کنم یک وقت ایشان برای درس گفتن به مسجد سلماسی آمدند .نفس ایشان به شماره افتاده بود ،فرمودند :«والله تا حال این قدر نترسیده ام »و افزودند :«نیامده ام که درس بگویم، آمده ام که قدری حرف بزنم ».من که تقریباً ده پانزده سال درس ایشان می رفتم، هیچ وقت یک جسارت از ایشان به طلبه های ندیدم .امام در این حالت بود که فرمودند :«اگر علم نداری ،اگر عقل نداری ،اگر دین نداری ،عاقل باش و نخواه که هویت انسانی ات را به هم بزنی ».بعد هم به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند .
همه ی این قضایا برای این بود که شنیده بودند یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده بود .امام خودش غیبت نکرده بود ؛ بلکه یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده ؛ اما نفس او به شماره افتاده بود .(6)
ایشان در حفظ حدود و دستورات الهی ،ملاحظه ی روابط خصوصی و ارتباطات دوستانه و به اصطاح مرید و مرادی را نداشتند .نزدیکان ایشان نیز در التزام به حفظ احکام دین هیچ گونه استثنا یا امتیاز ویژه ای از دیگران در خود احساس نمی کردند ؛چرا که ایشان در کنترل تقیّد بر احکام الهی و مراعات مرزهای طاعت و معصیت از سوی بستگان و نزدیکان ،دقت و موشکافی خاصی به خرج می دادند و به صورت طبیعی دیگران نیز رفتار خود را بر مبنای احکام فقهی و اخلاقی اسلام تنظیم می کردند ؛و گرنه مورد عتاب حضرت ایشان واقع می شدند .
حاضر نیستم بشنوم
هیچ امری امام را بیشتر از غفلت اوامر الهی متغیّر نمی کرد ؛ به خصوص اگر کسی در محضر ایشان قصد غیبت شخص یا قصد اهانت بزرگان دین را داشت .
روزی بنده حاضر بودم .شخصی نسبت به یکی از علما و مراجع مطلبی را گفت که بوی اهانت در آن بود .امام او را مورد عتاب شدید قرار دادند و بر او برآشفتند؛ با این که شخص گوینده از مخلصین امام بود .ایشان در تکلیف الهی هیچ گاه ملاحظه اشخاص را نمی کردند .اگر نزدیک ترین افراد به ایشان می خواستند در محضر ایشان خبری بگیرند که غیبت یا اهانت بود ،جرأت نمی کردند؛ چون امام می فرمودند حاضر نیستم این مطلب را بشنوم .(7)
فضای این جا الآن حرام است
امام از همان دوران که ما بچه بودیم ،خیلی به دنبال این که ما را نصیحت کنند، نبودند ؛یعنی عملاً ما می فهمیدیم که چی خوب است و چی بد است ؛یعنی عمل ایشان و رفتارشان برای ما طبیعتاً سرمشق بود .در عین حال، از همان آغاز خیلی جدی بودند .الآن در مقابل کوچک ترین فعل حرام چنان غضبناک می شوند که در مقابل نظام پهلوی ،به همان تندی که اغلب شما شنیده اید .ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از بستگان یک خانمی بود که آهسته به من گفت: فلان کس من که وارد شدم، تواضع نکرد .یک مرتبه دیدم آقا به شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند :«شما نمی دانید خدا
این جا است ؟فضای این جا الآن حرام است و نشستن این جا الآن حرامه !»اصلاً آن قدر امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم .خود آن خانم گفتند :«من حرفی نزدم .من فقط گفتم جلوی من تواضع نکردند ».امام گفتند: «شما، بله! شما نمی دانید و یادتان می رود؛اما خدا یادش است. غیبته، این غیبته ».(8)
به شدت برآشفته می شدند
امام خیلی خوش محضر بودند .برای نزدیکان امام بهترین مجلس،مجلسی بود که ایشان در آن باشند .در حضورشان انسان می توانست راحت و بی تکلف سخن بگوید .حتی ما در حضور ایشان لطیفه می گفتیم ؛البته طوری که به کسی بر نخورد و غیبت نباشد .اما اگر خدای ناکرده در میان حرف هایمان غیبت از کسی بود یا کسی را مسخره می کردیم ،امام به شدت برآشفته می شدند .(9)
گزیده هایی که از میان صدها خاطرات جالب و آموزنده از سیره ی حضرت امام نقل شد ،به روشنی مبین این واقعیت است که ایشان با تهذیب نفس و اصلاح درون به مرتبه ای رسیده بودند که تمثل عینی از عبودیت و بندگی پروردگار متعال بودند ؛بنده ای که در برابر امتثال امر معبودش، خاضع و فروتن و در برابر نافرمانی و لغزش از دیگران برآشفته بی شکیب بود .

پی نوشت ها :
 

1.ر.ک:شرح چهل حدیث، ص134-135.
2.وسائل الشیعه ،ج11،ص40، ح2؛الکافی ،ج5،ص56،ح1.
3.شرح چهل حدیث ،ص561.
4.همان ،562.
5.خاطراتی ار روحیه شجاعت و عدم ترس حضرت امام رحمه الله نقل شده است که در این جا نمونه ای از آن ها نقل می شود :
اما بعد از سخنرانی چهاردهم خرداد که مأمورین ساواک شبانه به منزلشان ریختند و ایشان را دستگیر کردند ،می فرمودند :«مأمورین پس از این که مرا گرفتند، در اتومبیل انداخته و به سرعت خیابان های قم را پشت سر گذاشته ،رو به سمت تهران به راه افتادند؛ولی پیوسته با نگرانی به پشت سر خود و این طرف و آن طرف نگاه می کردند .پرسیدم :از چه می ترسید و نگران چه هستید؟گفتند :می ترسیم مردم ما را تعقیب کنند و به دنبال ما بیایند ؛ چون مردم شما را دوست دارند، بعد امام فرمودند :والله من نترسیدم ولی آن ها آن قدر می ترسیدند که اجازه ندادند برای نماز صبح پیاده شوم .می گفتند :می ترسیم مردم برسند و از این رو ،من ناچار شدم همان گونه که در بین دو مأمور در اتومبیل نشسته بودم ،نماز خود را نشسته بخوانم ».(برداشت هایی از سیره امام خمینی ،ج2،ص240؛به نقل از :حجة السلام و المسلمین رسولی محلاتی )
همچنین در فرازی دیگر آمده است:
پس از پانزده خرداد که امام از زندان آزاد شدند و در قیطریه بودند ،آیة الله مرعشی که به دیدن ایشان آمده بودند ،پرسیدند :وقتی می بردنتان نترسیدید ؟امام فرمودند :«نخیر اصلاً نترسیدم .حتی توی راه که می رفتم من استنباط کردم که اشاره کردند به طرف دریاچه حوض سلطان (دریاچه نمک )-آن موقع شایع بود که کسانی که مخالفتی با شاه یا حکومت می کردند و یا اگر در ارتش مخالفی پیدا می شد ، آنها را می آوردند و در دریاچه نمک می انداختند -لذا احساس کردم اشاره کردند به آنجا؛آن وقت هم والله نترسیدم ».(همان ، ص241،به نقل از :دکتر محمود بروجردی ،داماد حضرت امام )
یکی از پزشکان امام رحمه الله می گوید :
از اهل بیت امام شنیدم که ایشان در جلسات خصوصیشان گفته بودند :من اصلاً به چیزی مثل پدیده ترس خو نگرفته ام و نمی دانم ترس چیست .یعنی وقتی آدمی می ترسد ،چطور می شود .و ما از نظر پزشکی این قضیه را لمس کردیم که اصلاً ترس در تن امام وجود نداشت ... حتی این اواخر که قلب ایشان به طریقه تله مانیتور و از طریق تلویزیونی به اصطلاح کنترل می شد و ما دقیقه به دقیقه می توانستیم به تعداد ضربان قلب ایشان آگاهی داشته باشیم ...و در این مدت ناملایمات زیادی رخ داده بود که حداقل ضربان قلب را باید بالا می برد ،اما هرگز ندیدیم ضربان قلب امام در برابر سیل حوادث و مشکلات بالا رود ».(همان ،ص277،به نقل از دکتر پور مقدس ،پزشک حضرت امام رحمه الله )
6.برداشت هایی از سیره امام خمینی ،ج3،ص299؛به نقل از :آیة الله مظاهری .
7.همان ،ص297،به نقل از آیة الله توسلی .
8.همان ،ص302-303،به نقل از: خانم زهرا مصطفوی .
9. همان ،ص305،به نقل از :خانم فاطمه طباطبایی .

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 16:51
امر به معروف و نهی از منکر

گفتگوی حضرت امام با آیة الله حکیم
 

در اینجا مناسب است به جریان ملاقات حضرت امام خمینی رحمه الله به آیة الله العظمی سید محسن حکیم رحمه الله در سال 1344ش اشاره شود که به خوبی و این دو ویژگی امام ،یعنی اطمینان به نتیجه -اعم از نتیجه ظاهری یا دستیابی به حکومت و نتیجه پنهانی مثل آثار قیام ابا عبدالله الحسین علیه السلام -و ایمان به حمایت مردمی حکایت می کند.
حضرت امام بعد از گذراندن ایام تبعید در بورسای ترکیه در مهر ماه 1344ش وارد شدند . بعد از چند روز اقامت در کاظمین و سامرا و کربلا به شهر نجف منتقل شدند .روزهای نخست ورود ایشان به نجف مثل آقای خویی رحمه الله، آقای شاهرودی رحمه الله و آقای حکیم رحمه الله به دیدار امام آمدند . متعاقب آن، امام به جهت مریضی آیة الله حکیم رحمه الله به بازدید ایشان می روند .در این جلسه که در تاریخ 27مهرماه 1344ش در منزل آیة الله العظمی حکیم رحمه الله انجام شده،گفتگویی
آموزنده و صریح بین امام و آیة الله حکیم صورت گرفت که در آن زمان انعکاس وسیع به خود گرفت. قضیه از این قرار بود که امام از ایشان می خواهند که برای مقداری تغییر آب و هوا و تنوع به ایران بروند و همچنین اوضاع اسفبار مملکت را از نزدیک مشاهده کنند .
حضرت امام: ... در زمان مرحوم بروجردی عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره حمل به صحت می کردم و می گفتم مطالب را به ایشان نمی رسانند . نسبت به جنابعالی هم این طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی رسانند و الا شما هم ساکت نمی ماندید ... لذا اگر شما تشریف ببرید ایارن طبیعتاً مطلع می شوید از اوضاع ایران و مسائلی که می گذرد .
بعد اشاره می کنند به جشن هایی که برای بیست و پنجمین سال سلطنت شاه در ایران گرفتند و حضور مختلط 400 دختر با آن وضع زشت و زننده و در لابه لای آن ها هم 800پسر با قیافه های خاص که طبیعتاً یک دهن کجی به اسلامیون و حوزه های علمیه و دین و مذهب بوده است ،چنین مسائلی در ایران به عنوان یک کشور اسلامی می گذرد ...
آقای حکیم: ...چه می شود که ؟چه اثری دارد ؟
حضرت امام :قطعاً اثر دارد .ما با همین قیام ،تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم .چطور اثر ندارد ؟ اگر علما اتحاد داشته باشند ، قطعاً مؤثر است ... ما اثراتش را در این مدت دیده ایم .خیلی از کارهایی را که دولت و رژیم بر خلاف اسلام می خواسته بکند ،وقتی که علما
اعتراض و مخالفت کرده اند و مردم هم حمایت کرده اند ،این کارها را متوقف کرده است و روند و سرعتش کند شده .این خودش اثر است .
آقای حکیم :اگر احتمال عقلایی نیز داشته باشد و از طریق عقلایی اقدام شود ، خوب است .
حضرت امام :منظور ما اقدام عاقلانه است و اقدام غیر عاقلانه اصلاً مورد بحث نیست .مقصودم اقدام علما و عقلای ملت است .
آقای حکیم :[اگر ]اقدام حاد کنیم، مردم از ما تبعیت نمی کنند .مردم دروغ می گویند .آن ها پی شهوتند. برای دین سینه چاک نمی کنند .
حضرت امام :چطور مردم دروغ می گویند ؟ این مردم که جان دادند ، زجر دیدند ،حبس کشیدند، تبعید شدند ، اموالشان به غارت رفت. چطور مردم بقال و عطار سر محل که سینه جلو گلوله دادند، دروغ می گویند ؟
آقای حکیم :تبعیت نمی کنند .مرید شهوات و اغراض دنیوی هستند . اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد، سروصدایی بشود ، مردم به ما ناسزا می گویند و سر و صدا راه می اندازند .باعث می شود که مردم از اسلام و دین و روحانیت زده می شوند .
حضرت امام :اتفاقاً درست به عکس است .مردم در پانزده خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند .ما که قیام کردیم ، از احدی جز مزید احترام و سلام و دست بوسی ندیدم و هر که کوتاهی کرد، حرف سرد شنید و مورد بی ارادتی مردم واقع شد . بر اثر مخالفت و مبارزه علما و روحانیون ما احساس می کنیم که مردم بیش از گذشته به ما احترام می گذارند و اظهار علاقه و محبت می کنند .
بعد امام رحمه الله یک داستانی را برای آقای حکیم نقل می کنند :
در تبعید ترکیه به یکی از دهات ترکیه رفتم [امام بعضی از اوقات در «بورسا» از منزل بیرون آمده و در اطراف شهر می رفتند و قدم می زدند. از جمله به یکی از روستاها رفته بودند و از ماشین پیاده شده و مقداری با همراهانشان داخل روستا حرکت می کنند .روستایی ها وقتی می ببینند که دو سه تا شخصیت ناشناس آمده اند - که از قیافه و هیئت ظاهری امام روشن بود که یکی از شخصیت های بزرگ است - دور ایشان جمع می شوند و امام از آن ها در مورد وضعیت دینی آنجا سؤال می کنند ] اهالی آن ده گفتند : وقتی آتاترک مشغول عملیات ضد دینی خود شد، علمای ترکیه جمع شدند و به اتفاق علیه تصمیمات وی اقدام کردند . آتاترک ده را محاصره و چهل نفر از علمای ترکیه را به قتل رسانید . من شرمنده شدم .پیش خود فکر کردم که این ها اهل سنت هستند و آن روحیات و مسائل ارزشی که شیعه دارند ،آن ها ندارند ؛ ولی وقتی خطر را به دین اسلام نزدیک می بینند ،چهل نفر کشته می دهند. ولی علمای شیعه در این خطر عظیمی که بر دیانتمان وارد آمده، خون از دماغمان نیامد ؛نه از دماغ من و نه شما و نه دیگری .واقعاً جای خجالت است .
آقای حکیم :چه فایده ای دارد ؟ بایستی احتمال اثر بدهیم .کشته شدن چه اثر دارد ؟ فرض کنید آمدند و مبارزه کردند و منجر شد به یک چنین حوادثی ،خشونت و خونی هم از دماغ کسی آمد .چه اثری دارد ؟
حضرت امام :عملیات ضد دینی دو جور است :یکی مثل رضا خان بی دینی می کرد و می گفت :من می کنم و نسبت به شرع نمی دهم .البته
موضوع اقدام علیه او از باب نهی از منکر بود؛ ولی شاه فعلی هر عملی ضد قرآن و مذهب می کند و می گوید : «از دین است و نظر قرآن چنین است .من از قرآن کریم می گویم». این بدعت عظیم که به اساس دیانت لطمه وارد می کند .قابل تحمل نیست . باید جانبازی کرد . بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتی دین مورد حمله واقع شد ، عده ای از علمای شیعه قیام کردند و دسته ای از آن ها کشته شدند .
آقای حکیم :تاریخ چه فایده ای دارد؟ باید اثر داشته باشد .
حضرت امام :چطور فایده ندارد ؟ مگر قیام حسین بن علی علیه السلام به تاریخ خدمت مؤثری نکرد ؟ و چه بهره بزرگی از قیام آن حضرت می گیریم .
آقای حکیم :
راجع به امام حسن علیه السلام چه می فرمایید ؟ایشان که قیام نکردند؟
حضرت امام :اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت ، قیام می کرد .در اول امر قیام کرد ، دید مریدها فروخته شده اند .لذا فتح نکرد ؛ اما شما در تمام ممالک اسلامی مقلّد و مرید دارید .
آقای حکیم :من که نمی بینم کسی را داشته باشم که اگر اقدامی کردیم، تبعیت نمایند .
حضرت امام :شما اقدام و قیام کنید. من اولین کسی خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد و دنبال شما حرکت می کنم و شما مطمئن باشید که مردم حمایت می کنند.
آقای حکیم :لبخند و سکوت .(29)
تفاوت این دو دیدگاه را در اتکا و اعتماد به حمایت مردمی و پشتیبانی نیروی عظیم ملت که در مناظره ی فوق در میان این دو فقیه بزرگ مشهور است، همچنین می توان از مقایسه نظر امام با اظهار نظری که یکی از بزرگان معاصر امام نقل شده است، دریافت کرد . ایشان در پاسخ به اعتراض روحانیون انقلابی ،علت اقدام خویش در مقابل رژیم طاغوت را چنین عنوان کرده است:
الآن وضع طوری است که ما قدرت مبارزه نداریم .اگر در صحن [حضرت معصومه ] یا میدان آستانه ،عَلَم کفر بلند کنند ، ما کاری نمی توانیم بکنیم .(154)

نتیجه سخن
 

دو مورد یاد شده از این جهت از میان خاطرات فراوان گلچین و ذکر گردید که روشن شود حضرت امام رحمه الله هم به ثمره ی نهی از منکر باور داشت و هم خود فایده حرکت را فراتر از نتیجه ی ظاهری آن می دید .به صورت خلاصه می توان در جمع بندی نظر امام در فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و اشتراط آن به شرایط وجوب موارد زیر را نتیجه گیری نمود :
1.در عمل به این فریضه و تشخیص موارد وجوبی آن ، لازم است نتایج متصور و مختلف آن را در بخش های مختلف سنجید .نمی توان با برآورد عدم ترتب تأثیر در نگاه اوّلیه ، از خود رفع تکلیف کرد و از تعهد به عمل به فریضه شرعی «نهی از منکر » خصوصاً در منکرات زیربنایی ، شانه خالی کرد .
2.نتیجه عمل در همه موارد ملموس و آشکار نیست .چه بسا ثمرات فراوانی در عمل به این فریضه نهفته است که شکست ظاهری نمی تواند از اهمیت آن ها بکاهد؛ چون هدف انجام تکلیف است. هر چند این عمل به جلوگیری مستقیم از منکر منجر نشود؛ اما تأثیراتی در آینده بر این اقدام متصور است که از جمله آنها حفظ شریعت و آگاهی نسل های آینده
است؛ در حالی که سکوت ، خصوصاً از طرف علما ، ممکن است نمایی از تأیید و تسلم در برابر خلاف کاری ها را به صورت سنت سیئه در دین جایگزین سازد .
3.اگر زمامداری در صدد بدعت در شریعت باشد ،یعنی منکرات را به عنوان این که معروف است ترویج نماید و خلاف کاری های خویش را به دین نسبت دهد ، مقابله با آن - که احیاناً برخی شبهه تحقق شرایط آن را داشته باشند - نه تنها از باب نهی از منکر واجب است ، بلکه دفاع از حریم دین ، وظیفه همگانی است و بر علمای اسلام است که اظهار علم خویش نموده و بدعت گذاری ها را برای مردم روشن نمایند تا توطئه زمامداران فاسد سبب نشود که رفته رفته آیین زلال محمدی منحرف گشته و غبار تحریف و خرافه بر چهره منور دین سایه افکند .این مطابق مشی حضرت سید الشهداء علیه السلام است که آن حضرت اقدام خویش را هیچ گاه به تصور امکان دستیابی به پیروزی و غلبه ظاهری بر خصم توجیه ننمود ؛ بلکه با وجود علم به شهادت ،در این ورطه خطرناک وارد شد .
4. وظیفه علمای دین این است که همچون دیده بانی خبیر و بصیر، بر مصدر پاسبانی از معارف شریعت نشسته و با نگاهی نافذ و جستجوگر به دنبال رفتار زمامداران باشند .لازم است که علما در جامعه حضوری فعال داشته باشند تا هر گونه تخلف از شریعت را رصد نمایند .افراد عامل به منکرات تلاش خواهند که علما را از آگاهی بر خلاف کاری ها دور کنند .این وظیفه متوجه فقها است که موانع عدم دسترسی به واقعیات جامعه را برطرف ساخته وخود مستقیماً بر آنچه اتفاق می افتد ،نظاره گر باشند .

پی نوشت ها :
 

1. 125.در جستجوی شناسایی نقش «فریضه امر به معروف و نهی از منکر »در شکل دهی به ساختار بندی جامعه اسلامی،برخی کارکرد این فریضه در اسلام را با اصول حاکم با جوامع دموکراتیک غربی منطبق می دانند ؛ به عنوان مثال ، میرزا خان مستشارالدوله (متوفای 1313.ق)معتقد است که اصل آزادی بیان و قلم که یکی از سودمندترین قوانین جوامع اروپایی است ،در اسلام با «امر به معروف و نهی از منکر »تطبیق می کند .میرزا ملکم خان (متوفای 1326.ق )نیز «آزادی بیان و قلم »را با این فریضه ی اسلامی مرتبط دانسته و می گوید :«همین آزادی که همه ی ملت های متمدن آن را شالوده و پایه می شناسند، شالوده ای است که مسلمانان برای سراسر جهان در دو عبارت «امر به معروف و نهی از منکر » بنیاد نهاده اند .حقوق موضوع، از این آشکارتر چه چیزی را اعلام داشته است ؟»
برخی نیز تشکیل احزاب سیاسی را ،راه تازه ای برای اجرای اصل «امر به معروف و نهی از منکرمی دانند .عده ای نیز تضمین اجرایی برای عملی شدن حقوق بشر را از آیات مربوط به اصل «امر به معروف و نهی از منکر »استفاده می کنند .(ر.ک:شایست و ناشایست در اندیشه ی اسلامی ،ص302-306)
2. 126.در خصوص بررسی نقش «امر به معروف و نهی از منکر »در پیدایش انقلاب اسلامی ،ر.ک:مطالعه تطبیقی تئوری انقلاب تروتسکی با انقلاب اسلامی ایران (پایان نامه )،ص47به بعد .
3. 127.نظریه های دولت در فقه شیعه ،ص24.
4. 128.به بیان دیگر ،شرایط مزبور ، به ویژه شرط دوم و چهارم به وضوح مستعدّ تفاسیر تسلیم طلبانه و سکوت گرایانه است .(ر.ک:تقیه و امر به معروف و نهی از منکر،ص100)
5. 129.در مورد شرایط چهارگانه وجوب امر به معروف و نهی از منکر ،به فصل پنجم نوشتار حاضر مراجعه شود .
6. 130.تحریر الوسیله ،ج1،ص449، مسأله 6.
7. 131.برخی از محققان دیدگاه امام، این موضوع را با نظر صاحب جواهر رحمه الله مقایسه و نتیجه گیری کرده اند که اصل در مسأله ی «پرهیز از القای نفس به تهلکه» این است که انسان از هر گونه عامل هلاکت دوری گزیند. بنا به نظر صاحب جواهر رحمه الله مقتضای نهی ،وجوب اجتناب و دوری از هلاکت است ؛در حالی که حضرت امام در مواردی حتی بذل نفس را واجب می داند تا چه رسد به وقوع در ضرر و یا حرج کمتر از بذل نفس .
همچنین آقای هاشمی رفسنجانی در بحثی درباره الگوگیری انقلاب اسلامی از عاشورا ،مبنای فقهی حضرت امام خمنی رحمه الله در بای «امر به معروف و نهی از منکر»را با مبنای صاحب جواهر مقایسه کرده و دیدگاه حضرت امام رحمه الله در باب ترجیح «حفظ اسلام و شعائر آن »بر «حفظ نفوس و پرهیز از القای در تهلکه» را مبنای فکر پیدایش انقلاب اسلامی و عامل موجه بذل نفوس در راه تحقق اهداف عالیه آن می داند .(ر.ک:روزنامه جمهوری اسلامی ،مصاحبه با هاشمی رفسنجانی 1381/12/17،.ر.ک :مجله حضور ،مقاله :«عاشورا در فقه »سید ضیاء مرتضوی ،ش19، ص124؛ ر.ک:عاشورا در فقه (ارزیابی دیدگاه فقهی امام خمینی رحمه الله و دیگر فقیهان درباره قیام سیدالشهداء )،حضور ،ش19، ص124به بعد ؛بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه ،فصلنامه حکومت اسلامی ،ش1،ص108.
8. 132.تحریر الوسیله ،ج1،ص449، مسأله 7.
9. 133.همان ،ص450،مسأله 8.
10. 134.همان ،مسأله 9.
11. 135.همان ،مسأله 10.
12. 136.هملان ،مسأله 11.
13. 137.ر.ک:هما ن ،ص453،مسأله 3.
14. 138.همان ،ص454،مسأله 4.
15. 139.همان ،مسأله 5-6.لازم به یادآوری است که ایشان علاوه بر توصیه بر علمای اسلام برای ترک مراوده با ظلمه ،مردم را نیز از ارتکاب این منکر بر حذر داشته و ترک مراوده با مرتکبان آن را لازم می دانند :
«کسانی که ترویج مقاصد را می کنند و کمک به جشن ها و معاصی و ظلم آن ها می کنند، از قبیل بعض تجار و کسبه ،لازم است بر مسلمانان که آن ها را نهی کنند و اگر تأثیر نکرد ،از آن ها اعراض کنند و با ان ها معاشرت و معامله نکنند »._رساله توضیح المسائل ، ص453،مسأله 2812)
16. 140.ترجمه تحریر الوسیله ،ج1، ص547،مسأله 15.
17. 141.کشف اسرار ،ص227.سپس ایشان مواردی از این ضرورت را با نقل کلامی از شیخ انصاری رحمه الله چنین می فرماید :
«شیخ بزرگوار می گوید :دو چیز جایز می کند والی شدن از طرف ظالمان را یکی قیام کردن بر مصالح بندگان خدا و در این مسأله ظاهراً خلافی نیست .چنانچه بعضی گفته اند:داخل شدن در کارهای سلطان ظالم جایز است، اگر بتواند انسان حقی را به صاحبش برساند ،به اجماع علما و حدیث صحیح و گفته ی خدا که درباره ی یوسف پیغمبر است که می گوید :(و اجعلنی علی خزائن الأرض ).پس شیخ بزرگوار روایاتی نقل می کند... از جمله روایتی که از حضرت صادق سؤال می شود که یکی از دوستان آل محمد در امر دیوان داخل است و در زیر رایت آن ها کشته می شود .حال این چطور است ؟ جواب می دهد که خدا او را با نیت او محشور می کند .و از رجال کشی در احوالات محمد بن اسماعیل بن بزیع که از بزرگان اصحاب ائمه است و در دولت منصور داخل است ،یک حدیث از موسی بن جعفر نقل می کند که از اشخاصی که در دربارهای سلاطین ستمگر واردند و برای اصلاح حال کشور و توده قدم بر می دارند ،به قدری تعریف و تمجید کرده است که انسان را متحیر می کند .
می گوید :این ها حقیقتاً مؤمنند ،این ها محل نور خدا هستند در زمین، اینها نور خدا هستند در توده ،نور این ها برای اهل آسمان روشنی می دهد همچون ستارگان درخشان که برای اهل زمین نور پخش می کنند،بهشت برای آنان خلق شده و آنان برای بهشت .
پس از آن که شیخ بزرگوار این روایات را نقل می کند ،داخل شدن در عمل سلاطین گاهی هم واجب است و آن در وقتی است که امر به معروف و نهی از منکر واجبِ، توقف به آن داشته باشد .»(همان ،ص227-228)
18. 142-ترجمه تحریر الوسیله ،ج1، ص548-549،مسأله 7.
19. 143.همان ، ص549،مسأله 8.باید توجه داشت که فتوای حضرت امام رحمه الله در این مسأله با فتوای مرحوم شیخ طوسی رحمه الله در النهایه شباهت دارد .ایشان می فرمایند :
«پذیرفتن ولایت از طرف سلطان عادلی که امر به معروف و نهی از منکر می کند و هر چیزی را بر جای خویش می نهد ،جایز و به جا است و گاه ممکن است به حدّ وجوب برسد ؛ چرا که از این طریق امکان امر به معروف و نهی از منکر فراهم می شود. در صورتی که سلطان ،ظالم باشد، ولی انسان علم و یا احتمال قوی داشته باشد که با همکاری با او می تواند اقامه ی حدود امر به معروف و نهی از منکر کند ...مستحب است که چنین نماید ».(النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی ،ص356).
20. 144.از شاهد قدسی تا شاهد بازاری (عرفی شدن دین در سپهر سیاست )،ص228.
21. 145.همان .
22. 146.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج1، ص442.
23. 147.صحیفه امام ،ج7،ص187.
24. 148.همان ،ج13،ص138.
25. 149.همان ،ج5،ص162.
26. 150.همان ،ج17،ص500.
27. 151.حضرت امام رحمه الله در جریان انقلاب اسلامی همواره به گونه ای عمل می کردند که گویی قبلاً انقلاب اسلامی محقق شده و پیروز گشته است.به اذعان همه ی نزدیکان ایشان،در سخت ترین شرایط نهضت کوچک ترین تزلزلی در اراده ی مصمم ایشان مشاهده نشد .گویی قضایا را تمام شده می دیدند .مهندس بازرگان که در تاریخ 1357/7/30در پاریس خدمت امام رسیده و بر اساس تحلیل ذهنی خود ،سیاست گام به گام مثل استفاده از راه های قانونی و تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر رژیم و عدم تعرض به قدرت های بزرگ مثل آمریکا را به امام توصیه می کند ،به تعبیر خودش از خونسردی و بی اعتنایی «ماتش» می برد و از امام در مورد چگونگی اوضاع سؤال می کند .
امام رحمه الله در پاسخ می فرمایند :شاه که رفت و به ایران آمدم... دولت را انتخاب خواهم کرد. پاسخ امام رحمه الله به قدری برای مهندس بازرگان غیر منتظره بود که اذعان می کند که: سکینه و اطمینان ایشان به موفقیت نزدیک، مرا به تعجب و تحسین انداخت. مثل این که قضایا را انجام شده و حل شده دانسته... .(شصت سال خدمت و مقاومت (خاطرات مهندس بازرگان )،ج2،ص256-257)
28. 152.در ورای این برآورد ، حضرت امام رحمه الله بر اساس باطن و تعالی روحی به مرتبه ای رسیده بودند که با قدرت خارق العاده آینده های دور برای ضمیر آگاه ایشان ،روشن بود .این موهبت علاوه بر بصیرت درونی آن شخصیت عظیم ،بر برخی از حمایت ها و هدایت های غیبی خصوصاً از ناحیه ی مقدسه ی حضرت بقیة الله الاعظم -ارواحنا له الفداء -استوار بود .
خاطره ذیل که کاشف از این گونه ارتباط و دریافت ویژه است ،قابل توجه است :
مرحوم آقای سید محمد کوثری نقل می کند که یک روز من در منزل آقای فاضل لنکرانی ،از استادان حوزه علمیه قم ،بودم و یکی از فضلای مشهد هم آنجا بودند .ایشان به نقل از یکی از دوستانشان تعریف کردند که در نجف اشرف خدمت امام بودیم و صحبت از ایران به میان آمد .من گفتم که این چه فرمایش هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟یک مستأجر را نمی شود از خانه بیرون کرد .آن وقت شما می خواهید شاه مملکت را بیرون کنید ؟امام سکوت کردند .من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند .سخنم را تکرار کردم .امام برآشفتند و فرمودند :فلانی چه می گویی؟مگر حضرت بقیة الله امام زمان صلوات الله علیه به من نستجیر بالله خلاف می فرماید ؟ شاه باید برود ! (پا به پای آفتاب ، ج5،ص172).
29. 153.این خاطره ها توسط افراد متعددی که در جلسه ملاقات حضرت امام با آیة الله حکیم حضور داشته اند ،نقل شده است. با توجه به این که گفته ضبط نشده بوده است ،برخی تفاوت ها در نقل های مختلف وجود دارد .اما مضامین همه آن ها تقریباً یکنواخت است (ر.ک:فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران ،ش33-34، ص70-75؛همان ،ش31-32، ص112-114،خاطرات دکتر محمد صادقی )
آقای دکتر صادقی بعد از ذکر ماجرا ادامه می دهد :
«وقتی ما از بازدید آمدیم بیرون ، رفقا دور ما را گرفتند و گفتند جریان چی بود ؟من رفتم منزل آقای خویی و جریان را مفصل و کلمه به کلمه نقل کردم و آقایانی که از من سؤال کرده بودند ،نوشتند و پخش شد».
(ر.ک:نهضت امام خمینی ،ج2، ص221-223؛مقاله ی :«امام خمینی و احیاء اصل امر به معروف و نهی از منکر»،مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی ، ص476-478)
نویسنده ی این مقاله در پی نوشت ها آورده است :
ارائه مقاله مذکور در تاریخ 1377/3/13در کنگره امام خمینی و احیاء تفکر دینی که آیة الله سید محمد باقر حکیم نیز در هیئت رئیسه حضور داشتند ،توضیحات سودمند ایشان را به دنبال داشت که ضمن شهادت دادن به صحت این گفتگو ،با واسطه یکی از بزرگان از حضرت امام نقل کردند که امام فرمودند :
ما ابتدا به مرحوم آقای حکیم انتقاد داشتیم که چرا حرکت نمی کنند ؛ ولی بعداً که وضع مریدهای ایشان را در عراق دیدیم و متوجه شدیم که ایشان را تنها گذاشته و یاری نکردند ،فهمیدیم که حق با ایشان بوده است ».
30. 154.دوران مبارزه ،ج1،ص189.
 

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 16:49
امر به معروف و نهی از منکر

پرهیز از سوء ظن نسبت به علما
 

نکته ی حائز اهمیّت دیگری که در این کلام امام رحمه الله وجود دارد این است که انسان باید در نخستین برخورد ،با نیت خیر و خوش بینی سعی کند امری را که به ظاهر منکر است ، با محمل های مجاز شرعی که امکان پذیر است ،تفسیر نماید .با وجود این که نزدیک شدن علمای اسلام به حاکمان ستمگر از بزرگ ترین موارد اتهام محسوب می شود ، اما نباید روشی را که عالمی دینی در پیش گرفته است ، با اولین برخورد زیر سؤال برد؛ بلکه نظر به این که اصل و اساس نظام رهبری دینی بر حفظ شریعت است و
در بسیاری از مقاطع تاریخ نیز علمای اسلامی چاره ای جز تحمل نوعی مماشات با حاکمان جور را نداشته اند ،باید به گونه ای عمل شود که از هر گونه اتهام زدن به روحانیت ،خصوصاً علمای بزرگ دین که رؤسای مذهبند ،پرهیز گردد .
ایشان در کتاب کشف اسرار ورود و همکاری با حکومت جور را در مواردی مجاز و حتی لازم می دانند :
ما می گوییم در همان تشکیلات خانمان سوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود ، برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده ،خوب است ؛ بلکه گاهی هم واجب می شود .(17)
بنابراین ،در مسأله «همکاری با حکومت های جور»باید در مصادیق مختلف و جنبه های متنوعی که در آن وجود دارد و همچنین آثار متفاوتی که بر آن بار می شود ،دقت نمود . نمی توان با یک نظر هر نوع همکاری را تحریم نمود و یا در مقابل ،با ساده اندیشی و تساهل و یا احیاناً فرار از مسئولیت ،همه نوع همکاری با ظالم را به بهانه تقلیل ظلم مجاز شمرد .
حضرت امام از جمله موارد جواز و یا وجوب همکاری را این چنین بیان می نمایند:
اگر فقیه جامع الشرایط در سیاسات (حدود و تعزیرات )و قضاوت و مانند آن ، کاری را که به جهت مصلحتی از طرف حاکم جور، متصدی شود، جایز است، بلکه بر او واجب می باشد که حدود شرعی را اجرا کند و بر طبق موازین شرعی قضاوت نماید و متصدی امور حسبیه شود .(18)
اگر فقیه ببیند که متصدی شدن او از طرف ظالم ، موجب اجرای حدود شرعی و سیاسات الهی می باشد ،بر او واجب است متصدی گردد ؛ مگر این که متصدی شدن او مفسده بزرگ تری داشته باشد .(19)

تحلیل یک برداشت
 

در بررسی امر به معروف و نهی از منکر و تبیین جایگاه آن ، برداشت هایی در اذهان مطرح می شود که در نزد عده ای به «تمایل داشتن فقه شیعه به بقا »،«پرهیز از برخوردهای تقابلی» و این که «از آن فرهنگ فنا بیرون نمی آید » منتهی می شود . در ذیل به برخی از این برداشت ها اشاره می شود.
«آیا امر به معروف و نهی از منکر ظزفیت آن را دارد که از مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟ فقط امام بود که دو فصل امر به معروف و نهی از منکر [را] به آخر رساله اش اضافه کرد تا زمینه را برای بعضی فعالیت های سیاسی باز کند .خیلی از فقها اصلاً این دو فصل را حذف می کردند .خود امر به معروف هم مشروط به شرط های زیادی است: باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد ،باید احتمال ضرر نباشد و... از درون آن فرهنگ فنا بیرون نمی آید...
ما نمی توانستیم فرهنگ عاشورا را با تکیه به تفکر فقهی بازسازی کنیم. فقه یک دستگاه حقوقی است. دستگاه های حقوقی اساساً محافظه کار هستند ؛زیرا برای بقا ساخته شده اند. به قول غزالی فقه علم دنیایی است .قبل از هر چیز به بقا می اندیشد؛ چون باید حیاتی وجود داشته
باشد تا فقه مناسبات آن را تنظیم کند .می گویند محافظه کارترین روشن فکرها حقوقدان ها هستند؛ چون با رویی ترین لایه های ساخت و بافت اجتماعی و تنظیم صوری آن ها سر و کار دارند.»(20)
حال باید دید که آیا این گونه تحلیل، بیانی واقعی از فقه و ترسیم صحیحی از محتوای آن است؟ یا در حقیقت جلوه ای نادرست و انعکاس تک نگری در برداشت ذهنی و در نهایت، خطا در تبیین مجموعه ی فقه شیعه است؟
نخست باید گفت که سراسر فقه اهل بیت علیهم السلام آکنده از قواعد احکامی است که هدف و رسالت آن ها حفظ دین و کیان مسلمانان از گزند و آسیب دشمنان است. اصولاً چون مقررات فقهی برگرفته از کتاب و سنت است، نظری اجمالی به تعالیم دینی نشانگر سستی این تحلیل و بهره مند نبودن از ریشه عمیق استدلالی است.آیا احکام فقهی می تواند چیزی بر خلاف دستور الهی و بیان ائمه ی طاهرین علیه السلام و سیره عملی آن ها ارائه دهد؟ توصیف فقه به این که «تمایل به بقا دارد »و نتیجه گیری این که از تقابل با ظلم و ستم پرهیز دارد و یا «منشی محافظه کارانه » است، تصوری است که از نوعی سطحی نگری نسبت به فقه ناشی شده است؛چرا که اندک تأملی در ابواب فقهی و مستندات فقها در استدلالات فقهی آن را نفی می کند. درست است که فقه مجموعه ی احکامی برای زندگی فردی و اجتماعی است؛ اما آیا به آن معنا است که تمایل به بقا داشته
و از برخوردهای تقابلی پرهیز می کند. تمایل به بقا به صورتی طبیعی، غریزه ی فطری هر موجود زنده ای است؛ اما چشم پوشی از آن برای اهداف والاتر هیچ گاه با آن تمایل ذاتی منافات ندارد .این که انسان برای دستیابی به آرمان برتر الهی از جان و مال خویش گذشته و همه را برای فدای در مسیر اعتلای حقیقت در طبق اخلاص نهد ، در واقع ،جستجوی مرحله ای متعالی از حیات و زندگی جاودان است که همه احکام شریعت در پی هدایت بشریت به سمت آن زندگی جاویدند. پر واضح است که این، با برنامه ریزی برای سازماندهی زندگی مطلوب دنیوی منافات ندارد .آیا تلاش برای تأمین زندگی مناسب و رفع نیازهای معیشتی ،با انجام وظایف انسانی و وجدانی در جهت نیل به مقاصد حیات برتر منافات دارد ؟
مجموعه ی فقه که شامل برنامه ی مطلوب زندگی یک فرد مسلمان است، نه تنها مانع و رادع انجام وظیفه الهی حتی در مواجهه با ستم و بذل جان و مال در این مسیر نیست ،بلکه خود به گونه ای تنظیم شده است که اگر به صورت جامع و به دور از یک جانبه نگری و افراط و تفریط اجرا گردد ، هم زمینه ستم را برمی چیند و هم راه مقابله با آن را در هر بخش از زندگی اجتماعی تسهیل نموده، عوامل تعدی و تجاوز به حقوق دیگران را نیز مرتفع می نماید .
این واقعیت از بسیاری از ابواب فقهی به صورتی روشن قابل استنتاج است .مگر«جهاد فی سبیل الله »از دستورات دینی و از جمله ابواب فقهی نیست؟ مگر «دفاع »از جامعه اسلامی و آحاد مسلمانان وظیفه مسلم فرد فرد آنان نیست ؟ مگر مجموعه ابواب حقوقی مثل حدود و تعزیرات و
قصاص که با نوعی خشونت مثبت همراه است ، برای این است که در مواقع لزوم باید با فرد خاطی مقابله نمود و از اهرم اجبار و زور برای تسهیل زمینه ی آسایش جسمی و روحی جامعه بهره مند گردید؟ مگر امر به معروف و نهی از منکر که باید مانند اهرمی نیرومند بر سراسر جامعه اسلامی کنترل و نظارت عالیه داشته باشد، از آموزه های فقهی استنباط نمی شود ؟مگر قاعده «نفی سبیل »که در فقه در مواردی که شائبه ی نفوذ بیگانه در کیان مسلمانان و احتمال سلطه ی کفار و دشمنان و تضعیف نظام اجتماعی و تعدّی به حقوق و حیثیت مسلمانان وجود دارد ، همواره مورد تمسّک فقها نبوده است؟
آری ، اگر ابواب اجتماعی را از فقه جدا نموده و مجموعه آموزه های آن را به یک سلسله امور عبادی شخصی که ناظر به رابطه فرد با خدای تعالی است ، خلاصه نماییم ،ممکن است چنین دیدگاهی قابل طرح باشد . ولی روشن است که در این صورت قضاوت در مورد علم فقه را فقط به بخشی از آن ،مثل مباحث طهارت و صلاة و صوم منحصر نموده ایم، هر چند می توان گفت که احکام فردی و غیر اجتماعی نیز که متصدی اصلاح فردی است ،نهایتاً با اصلاح جامعه و تسهیل زمینه های رشد اجتماعی مرتبط خواهد شد .
از نگاهی دیگر،آیا می توان فقه را به علم کلاسیک حقوق ،و فقهای شیعه را به حقوقدانان تشبیه نمود و سپس نتیجه گرفت که «چون حقوقدان ها با رویی ترین لایه های ساخت و بافت اجتماعی سر و کار دارند »،پس فقها نیز این گونه اند؟ در حالی که دستورات فقهی ضمن این که مجموعه احکام برای فرد و جامعه است ،خود زیر مجموعه ای از معارف دینی است که خالق جهان و انسان آن ها را برای هدایت او در مسیر تکامل و سیر به سوی کمال نهایی الهی و درک مقامات قرب و لقای الهی پایه ریخته است و این با مقررات حقوقی که یک فرد حقوقدان با فعالیت ذهنی خود برای تنظیم روابط زندگی مادی در جامعه انسانی بر اساس مصالح پنداشته عقل بشری ترسیم می کند ،تفاوت اساسی دارد .
فقه،ریشه در دین دارد و نمی توان مجموعه به هم پیوسته آن را از هم گسست. این نگرش یک سویه سبب می شود که فقه را «سیستم محافظه کار» یا «عامل رکود » و یا «مخالف فرهنگ عاشورایی »تصور کنیم . در واقع ،این نگاه نه تنها نگرشی تک بعدی به دین است، بلکه گزینش یک جانبه بخشی از ابواب و فروعات فقهی و حذف بخش قابل توجهی از احکام در ابواب اجتماعی آن خواهد بود .

نهی از منکر و مبارزه مسلحانه
 

همچنین گفته شده است که امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت آن را ندارد که از آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود و شاید در بیان علت این امر است که به شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر استناد شده است .(21)
باید گفت که چه لزومی دارد که ما از یک واجب دینی همچون «امر به معروف و نهی از منکر» -آن هم بخشی از آن که بیش تر به حوزه مسائل فردی و اخلاقی مربوط است -حتماً مبارزه مسلحانه را بیرون کشیم و تصور کنیم که اگر این فریضه ضرورتاً به مبارزه نینجامد ،نشانه سستی و ضعف فقه و یا لغزش فقها است ؟در صورتی که زمینه های مقاومت در برابر تعدی دشمن ظالم و پایداری و استقامت در برابر آن و استفاده از همه گونه امکانات مقابله آمیز ، حتی مبارزه مسلحانه با آن در مواقع ضروری، از احکام دیگر دین قابل استنباط است؛ بلکه حفظ دین و نظام مسلمانان رسالتی است که از اصل تشریع سرچشمه گرفته و وظیفه اولیه هر فرد مسلمان می باشد .

جمع بین دو دیدگاه
 

بنابر توضیحاتی که بیان شد ، می توان تقابلی را که در دیدگاه فقی تصور شده است ،این گونه رفع نمود که نگاه امام رحمه الله در بیان اهمیت این فریضه و بیان فقها در مشروط کردن آن به شرایط ،با هم منافاتی ندارند. حضرت امام رحمه الله و برخی فقهای دیگر ، به مسأله از دو زاویه جداگانه پرداخته اند که لزوماً به معنای تقابل دو دیدگاه نیست. شرایطی که برای امر به معروف و نهی از منکر از سوی فقها مطرح شده ، یعنی شناخت معروف و منکر ، احتمال تأثیر ،تکرار منکر و عدم وجود مفسده ،شرایط وجوب این فریضه است که از سوی امام نیز مورد تأیید است .(22) و گرنه در صورت عدم تحقق دو شرط نخست ،اصل تکلیف لغو می شود و اگر تکرار گناه محقق نشود ، یعنی خود عامل متوجه خطایش شود و آن را ترک کند ،
لزومی برای نهی وجود ندارد و در صورت وجود مفسده ،دلیل دیگری لازم خواهد بود تا در مقایسه اهم و مهم بتواند توجه ضرر و وقوع در مفسده را توجیه نماید ؛ اما حضرت امام علاوه بر بیان این فریضه در موضوعات مختلف و بیان شرایط آن ، به معروف ها و منکراتی نیز پرداخته اند که با قوام اصل شریعت و نظام اجتماعی دینی مرتبط است ؛ به عنوان مثال، با تحلیلی واقع بینانه از مصادیق منکرات در جامعه معتقد است که حکومت طاغوت بزرگ ترین منکرها است .
نهی از منکر کنید .بزرگ ترین منکر غلبه بر ما است ،این منکر را باید نهی کنید ...الآن منکری بالاتر از این نیست که مصالح مسلمین را به خطر انداخته است. این وظیفه همه شما است که می خواهید برای خدا کار کنید .همه ما باید این دشمنی را نهی کنیم و وحدت اسلامی را شعارمان کنیم .(23)
طبیعی است که برای نهی از این منکر و مقابله با آن، تمهید مقدمات فراوانی لازم است و در صورت عمل به این فریضه،باید ملتزم به ضرر و زیان های قابل توجه در جان ها و مال های مسلمانان بود . اما اهمیت این مسأله به قدری زیاد است که نه تنها این گونه تحمل ضرر را توجیه می کند ،بلکه به کارگیری تمام توان ، حتی بذل جان را در راه تلاش برای جلوگیری از طاغوت ،واجب شرعی و وظیفه هر انسان مسلمان تلقی می کند .دلیل این مهم ،نصوص قرآنی و سیره ی انبیا و ائمه طاهرین علیهم السلام است .
ایشان در مورد منکراتی که اصل اسلام را هدف گرفته است، می فرمایند :
ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمی که در آستانه ی این است که اسلام را وارونه کند و کج فهمی ها اسلام را صدمه بزنند ،ما می خواهیم که در مقابل یک همچو بدعت هایی اظهار نظر بکنیم ،چه غالب بشویم و چه نشویم.(24)
روشن است که استنکار این گونه امور ضرورتی تام دارد و در این مهم، محاسبه احتمال تأثیر و چگونگی انفعال و تأثر طرف، شرط عمل نیست .حضرت امام رحمه الله در این مسأله به سیره ی حضرت سیدالشهداء استشهاد می فرمایند که آن حضرت با آن که می دانست که با افراد کم در مقابل خصم پیروز نخواهد شد ، ولی از پیگیری هدف صرف نظر ننمود :
یک آدم ظالمی است که بر مقدرات یک مملکت بدون حق تسلط پیدا کرده است . این که حضرت ابی عبدالله -علیه السلام -نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، برای این [بود ] که گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم از این.نهی از منکر کنم . اگر یک حاکم ظالمی بر مردم مسلّط شد ، علمای ملت دانشمندان ملت باید استنکار کنند، باید نهی از منکر کنند ؛
در عین حال که می دانست ،یعنی به حسب قواعد هم معلوم بود ،به حسب قواعد هم یک عده کمی ... یک عدد بسیار کم هفتاد -هشتاد نفری، هفتاد و دو نفری ماند ؛ در عین حال او تکلیف می دید برای خودش که باید او با قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع،تا رسوا بکند ! این قدرت را با فداکاری خودش و این عده ای که همراه خودش بود .(25)
بنابراین، نهی از منکراتی که اندک کوتاهی در برابر آن موجب صدمه رسیدن به دین خواهد بود، بر همگان واجب است و وجوب آن منوط به برآورد میزان نتیجه نیست. این امر با شرایطی که برای وجوب فریضه در شرایط عادی دیده شده است ،منافاتی ندارد .

نتیجه گیری
 

اساساً در یک برآورد کلی باید گفت که همه فقه برای حفاظت و پاسداری از دین است و اگر دین تضعیف شود، نوبت به تثبیت احکام فرعی نمی رسد .احکام دینی نیز مجموعه ای مرتبط و به هم پیوسته است که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر نیز یکی از آن ها بوده و با تحقق شرایط وجوب آن، عملی می گردد ؛اما اگر در جامعه ای منکراتِ ریشه ای مثل حکومت طواغیت پیدا شود ، مقابله با آن ، نه تنها از باب وجوب امر به معروف و نهی از منکر ،بلکه از فلسفه ی اساسی پیدایش دین و تشریع و ارسال رسل محقق می شود و سراسر معارف دینی و نیز دلیل مستقل عقلی ،مؤید این ضرورت خواهد بود .حضرت امام رحمه الله می فرماید :
سازش با ظالم ، یعنی این که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست. انبیای عظام تا آنجا که توانستند ،جدیت کردند که ظلم را از این بشر ظالم بزدایند به موعظه ،به نصیحت، به امر به معروف ، به نهی از منکر.(26)
افزون بر این ،دستورات اکید دیگر مانند جهاد و یا دفاع از فرد ، جامعه ،حقوق افراد ،حیثیت مسلمانان و سرزمین اسلامی نیز مکمل این وظیفه دینی خواهد بود .
نکته دیگری که در موضوع بحث امر به معروف و نهی از منکر از نگاه امام رحمه الله حایز اهمیت است ، ایمان و اعتقاد باطنی ایشان به حصول نتیجه است که طبیعتاً نقش مؤثری در اقدام به مبارزه و پیگیری مستمر آن تا تحقق پیروزی ایفا نموده است .(27)
جستجوی زوایای حرکت امام رحمه الله در برهه های گوناگون مبارزه ،پرده
از این واقعیت می گشاید که ایشان به ثمره ی نهضت باوری عمیق داشتند . همچنین با دیدی فراخ نتیجه را تنها در تحقق پیروزی ظاهری و تشکیل حکومت اسلامی ندیده،بلکه با نگاه بلند خویش پیش بینی آینده دوری را می کردند که مقدمات آن باید از هم اکنون فراهم آید. به اعتقاد ایشان اگر دستیابی به حکومت عدل در زمان نزدیک هم میسر نشود، خود انجام وظیفه و عمل به تکلیف ، هر چند به کشته شدن و ناکامی ظاهری بینجامد ، تأثیری شگرف و نهادینه در بیداری مسلمانان و ترسیم زوایای پنهان مسیر حرکت به نسل های آینده و آشنا ساختن آن ها با اصول خدشه ناپذیر اسلام ناب بر جای خواهد گذارد که شکوفه های این جنبش ممکن است در نسل های آینده رخ نموده و ثمره ی این آگاهی در دوران های بعدی به بار بنشیند .(28)
ایشان بر این عقیده بودند که حرکت سید الشهدا علیه السلام هر چند منجر
به شهادت و نابودی ظاهری آن حضرت علیه السلام و اصحابش گردید ،اما نقطه آغازین تلاش و مبارزه تمام حق جویان عالم شد که این خود ثمره ای مهم و ارزشمند برای این گونه حرکت شهادت طلبانه محسوب می شود .
ضمیر روشن و اطمینان و سکینه ی درونی این شخصیت بی نظیر عالم اسلام و فقیه برجسته عرصه علم و فقاهت باعث شده بود که با عنایت خاص ربوبی از بصیرتی بی بدیل بهره مند شود. از این رو، پیامدهای مخفی و پوشیده ی حرکت را که به نظر بسیاری از بزرگان مخفی بود ، با دیدی دورنگر و تیزبین و صائب در می یافت و با شناخت وظیفه و پیش بینی نتیجه ،بی مهابا و با اراده ای پیراسته از شک و تردید وارد صحنه ی عمل می شد . همین ایمان استوار و خلل ناپذیر آن رادمرد بود که خیل عظیم حمایت مردمی مسلمانان جان به کف را به بار نشاند .
از این منظر است که وثوق و اعتماد اساسی حضرت امام به مردم و اطمینان به جانبداری و حمایت آن ها معنا پیدا می کند .طمأنینه ای که در جریان حرکت از آن مرد پیشتاز میدان مبارزه سرچشمه می گرفت ،به صورتی مستمر روح شادی و نشاط را در سخت ترین لحظات مبارزه به روح و روان خیل مشتاقان حاضر در صحنه که آماده جان فشانی بودند ، می دمید .
در سایه ی این ایمان باطنی حضرت امام رحمه الله به مردم بود که ایشان و با اعتقاد تام به پشتیبانی مردمی ،نهضت را هدایت می نمود و در حالی که دیگر رهبران به حمایت وسیع توده ای در شرایط دشوار امیدوار نبودند ، امام با ایمان و اتکای به مردم، همیشه به آن ها وابسته و دلبسته بودند و
واقعاً خود را برای خدمت به مردمی که سرا پا عشق به حرکت بودند، وقف کرده بودند.پر واضح است که این امر از جایگاه ویژه ای در اقدام به انجام تکلیف شرعی «امر به معروف و نهی از منکر» از سوی امام برخورداراست .اگر اندک شبهه ای در مسأله پشتیبانی مردمی در رهبری حرکت پدید آید، چه بسا به صورتی طبیعی به چاره اندیشی های محافظه کارانه در مقاطع پر مخاطره دچار شود و حرکت را از پویایی بیندازد .
شنبه 20/12/1390 - 16:49
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
امر به معروف و نهی از منکر ،دو فریضه ی دینی هستند که پیامدهای فراوانی در چگونگی تحقق روابط اجتماعی سالم و تأثیرات شگرفی در تحقق عدالت در روابط بشری به دنبال دارند .این تأثیر گذاری، رابطه مستقیم با شناخت جایگاه آن در میان فرایض و میزان سعه و ضیق بستر عمل به این فریضه و نقش آن در جلوگیری از مفاسد اجتماعی عمیق و ریشه دار و یا استواری پایه های تحقق احکام فرعی شریعت دارد .چگونه است که انجام این واجب ،بستر عمل به واجبات دیگر را می گستراند و ترک آن ،تعطیلی بسیاری از احکام دینی را در پی خواهد آورد .(1)
از زاویه ی دیگر ،واقعیتی ملموس در عصر حاضر در جامعه ی دینی ایران به نام انقلاب اسلامی پیروزمندانه به صحنه آمده و در کشاکش افکار و ایده ها و نحله های اجتماعی ،شیوه ی نوین زندگی بر پایه اصول و احکام دینی را به عرصه آورده است .در نگاهی جامع تر ،این انقلاب بزرگ ترین پدیده ی حرکت آفرینی دینی بود که در قرن اخیر و پایان هزاره ی دوم میلادی ،جهان را با پدیده ای بی نظیر در پیدایش و هدایت حرکت ریشه ای بر پایه ی اندیشه اسلامی آشنا ساخت .بی گمان ،این انقلاب پیامدهای مهم و اساسی در دنیای کنونی بر جای نهاد ؛ به طوری که هم از جهت تئوریک و زمینه سازی های فکری انقلاب ها و هم از جهت عملی و چگونگی اقدام به مقابله با طاغوت ها و ستمگران بر پایه اصول دینی، فضاهای ترسیم شده گذشته را که عمدتاً بر محور افکار چپ گرایانه شکل گرفته بود ،از اساس دگرگون ساخت .
آنچه در این فصل از اهمیت بیش تری برخوردار است ،شناسایی مقدمات و زمنیه هایی است که از جهت فکری سبب آماده شدن شرایط برای حرکت و نهضت حضرت امام رحمه الله و جوشش موج خروشان انقلاب
و خیزش حمایت عظیم مردمی گردید .یافتن جایگاه فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر،چه سهمی را در تحلیل زوایای گوناگون این انقلاب به خود اختصاص می دهد ؟(2)چگونه است که چنین انقلابی با این وسعت و عمق که در طول قرن های متمادی حیات مسلمانان در هیچ کجای سرزمین اسلامی تحقق نیافته بود ،به یک باره ریشه گرفت و در زمانی اندک دگرگونی های اساسی در جهان امروز ایجاد کرد که در پی آن ،نوع نگرش به دین و مذهب و تأثیر گذاری آن در سیاست و اجتماع نیز متحول گردید .چه عاملی باعث شد که حوزه یک هزار ساله شیعه به خروش آمد و به شکلی گسترده و با اراده ی راسخ و پویا ،نهضتی مقابله جویانه را تا دستیابی به نتیجه نهایی و سرنگونی نظام شاهی هدایت کرد ؟این پرسشی است که پاسخ آن اساساً به موضوع بحث این فصل ،یعنی نقش امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه دینی و تبلور تحولات اجتماعی ،ارتباط دارد .
نوع نگاه امام به این فریضه زمینه ساز حرکت انقلاب
در یک دیدگاه نگاه ویژه حضرت امام خمینی رحمه الله در چگونگی تحقق وجوب امر به معروف و نهی از منکر موجب این شد که ایشان به عنوان فقیه جامع الشرائط از باب عمل به این وظیفه شرعی وارد میدان مبارزه با طاغوت شود .
نخست باید گفت که اگر چه این فریضه از جمله مسلمات دینی است ،اما شرایط وجوب و وسعت دایره شمول آن ،براساس دیدگاه های مختلف،متفاوت است.بنابراین، در حالی که تعدادی از فقهای گذشته نیز به لزوم مقابله با حکومت های جور و به دست گیری امر حکومت توسط فقیه معتقد بودند ،اما تصدی آن را منوط به تحقق شرایط و مهیا شدن زمینه برای اقدام می دانستند ؛یعنی تنها در صورتی که به هر علّتی شرایط فراهم شود و برای فقیه عملاً تسلط و حکومت میّسر گردد، واجب است که اقدام کرده و حکومت را به دست گیرد .در این حالت ،دیگر مهیا کردن شرایط و تلاش برای فراهم آوردن مقدمات تحقق حکومت دینی ،وظیفه مستقیم فقیه نمی باشد ؛به تعبیر علمی تر، تمهید مقدمات ،شرط وجوب تشکیل حکومت است و نه شرط واجب . بر این اساس ،در صورت فقد مقدمات و شرایط ،برای فقیه واجب نیست که در صحنه ی اقدام عملی وارد شود .
باید گفت بحث فراهم شدن مقدمات تصدی حکومت و وجوب یا عدم وجوب پی گیری تحقق آن ها، مسأله ای بسیار مهم است ؛ زیرا طبیعی است که تشکیل حکومت و مقابله و اسقاط حاکمیت های جور، برنامه ریزی وسیع و صرف هزینه های جانی و مالی بی شماری را می طلبد .اصولاً اگر تدبیر فقیه جامع الشرائط در هدایت و تجویز بسیاری از امور خشونت آمیز نباشد، چگونه این مهم عملی می گردد .آیا اگر اصل حکومت دینی لازم و ضرورتی انکارناپذیر است ،آیا خود فقیه مکلف به مبارزه برای آماده سازی مقدمات تصدی نیست ؟
این جا است که نکته کلیدی حرکت حضرت امام روشن می شود .امام خمینی رحمه الله منادی چنین تفکری است که فقیه جامع الشرائط وظیفه دارد برای جلوگیری از ظلم طواغیت و از بین رفتن حقوق آحاد ملت در جامعه اسلامی وارد میدان شود و از هر کوششی برای قطع ریشه های فساد دریغ نکند ،هر چند که این امر به بذل جان و مال نیازمند باشد .به نظر ایشان اهمیت این امر به گونه ای است که هیچ کس نمی تواند به بهانه احتمال توجه ضرر از مقابله با ظلم و ستم دوری کند و یا در ضرورت اقدام در این زمینه، تشکیک نماید ؛ بلکه باید با وجود علم به این که این حرکت به عسر و حرج برای آحاد مسلمانان و توجه ضرر (حتی ضرر نفسی )منجر می شود ،به آن اهتمام ورزد.
از این گذشته ،به تلقی امام رحمه الله نفس وجود حکومت های جائر در سرزمین های اسلامی ،بزرگ ترین منکر و مبارزه با آن و جلوگیری از عملکرد آن ها ، از اهم واجبات شرعی است .از طرف دیگر ،برپا کردن حکومت اسلامی و استقرار عدالت دینی، مهم ترین معروف است که باید برای تحقق و استقرار عملی و حتی آماده سازی مقدمات آن ،وارد عمل شد .
بنابراین ،مسأله امر به معروف و نهی از منکر در نگاه امام رحمه الله هم از جهت شرایط وجوب و هم از جهت شناخت مصادیق بارز معروف و منکر ،موجب تحول و دگر اندیشی شده است و به تعبیر دیگر،«نخست در نظریه ها و تلقی ها انقلاب شد ،آن گاه انقلاب در عمل به وقوع پیوست ».(3)
بر این اساس ،توجه ویژه و فراگیر حضرت امام رحمه الله به فریضه امر به معروف و نهی از منکر که تلقی جدیدی از شرایط وجوب عمل و شناخت مصادیق معروف و منکر را ارائه می کرد ،موجب اقدام شخص ایشان به عنوان انجام وظیفه شرعی برای مقابله با حکومت جور و ستم وقت شد که به دنبال آن ،حمایت گسترده مردمی از این حرکت احیاگرانه ابرمرد فقاهت و سیاست را نیز به همراه آورد .بی گمان ،اگر ایشان تمهید مقدمات برای حکومت را که بخش مهمی از آن توسط همین فریضه نهی از منکر محقق می شود ،لازم نمی دید ، وارد صحنه مبارزه با طاغوت و تحمل سختی ها و آزار و اذیت ها و زندان ها و تبعیدها نمی شد .و یا اگر توجه به تکلیف و عمل به فریضه به شکلی که بیان شد ،مبنای عمل ایشان نبود ، چگونه می توانست مسئولیت آن همه بذل اموال و انفس و ریخته شدن خون های محترم و شکنجه ها و آوارگی ها ی مردم پاک باخته را بر دوش کشد .
بنابراین ،می توان گفت که تفاوت در نگاه به این فریضه ،آثار مختلف عملی را به دنبال خواهد داشت؛ یعنی اگر اصل توجه تکلیف و تعلق وجوب شرعی عمل به «امر به معروف و نهی از منکر»مشروط به شرایطی باشد که تحقق آن ها به صورت طبیعی در اختیار فقیه نیست ،خود این نوع طرز تلقی مانع مهمی را فرا روی عمل قرار می دهد که چه بسا به تعطیلی آن منجر شود .به طور روشن ،اگر وجوب امر به معروف و نهی از منکر را در همه ی موارد ،مشروط به «امکان شناخت معروف و منکر، احتمال و اطمینان عقلایی به تأثیر ،اطلاع از تکرار منکر و اطمینان به عدم
وجود مفسده و توجه ضرر به آمر و ناهی »بدانیم ،چگونه می توان انقلاب و حرکت عظیم مقابله جویانه با نظام سلطنتی طاغوت را به بار نشاند و تحمل گرفتاری های فراوان در سخت ترین لحظات مبارزه و تلخ ترین حوادث نهضت را توجیه نمود .بدیهی است که چنین اقدامی ،با ضرر و زیان های گسترده همراه است و اگر خود فقیه در مبنا دچار تردید شود ،در مواجهه با مقاطع مختلف انقلاب و لزوم رهبری و هدایت خیزش عظیم مردمی نمی تواند از ابتکار عمل و قاطعیت برخوردار باشد .(4)
امام خمینی رحمه الله بعد از بیان شرایط چهارگانه ی مذکور (5)در تحقق وجوب امر به معروف و نهی از منکر،مواردی را که از اهمیت ویژه ای برخوردار است، به طور ویژه مطرح و از تحت شرایط استثنا می کند :
در صورتی که معروف از منکر از امور مورد اهتمام شارع باشد ،مثل حفظ نفوس مسلمین و جلوگیری از تعرض به نوامیس آن ها و یا محو آثار و حجت اسلامی که موجب گمراهی مسلمین شود و نیز امحای برخی شعائر اسلام و مواردی از این قبیل ،لازم است که اهمیت موضوع مورد ملاحظه قرار گیرد که در این صورت ،مطلق توجه ضرر (ولو ضرر جانی )یا وجود حرج ،نمی تواند تکلیف را رفع نماید .(6)
بنابراین ،شرط چهارم وجوب، یعنی عدم وجود مفسده و توجه ضرر،
در موارد خاصی که به برخی از آن ها اشاره شده است ،موجب رفع تکلیف نخواهد شد .در چنین مواردی علاوه بر این که وجود ضرر نفسی نمی تواند مانع وجوب شود ،بلکه خود بذل نفس نیز برای اقامه حجج اسلام و رفع ضلالت ها واجب می گردد .(7)
«امر به معروف و نهی از منکر»و سکوت علمای دین
ایشان در کتاب شریف تحریر الوسیله ،در پنج مسأله به آثار و تبعات سکوت و چشم پوشی علمای اسلام اشاره می کند که در حقیقت، بیان واقعیات جهان اسلام و مشکلاتی است که مجتمع اسلامی با آن ها روبه رو است .مسائلی که اگر علمای دین و رؤسای مذهب به مقابله با آن ها برنخیزند ،اصل شریعت الهی زیر سؤال رفته و مسئولیت مهم پاسداری از دین ،به بهانه ی رفع تکلیف یا احتمال توجه ضرر یا عدم احتمال تأثیر ،
مخدوش خواهد شد .ایشان در این باره می فرماید :
اگر بدعتی در اسلام صورت گرفته و سکوت علمای دین موجب هتک اسلام و تضعیف عقاید مسلمین شود ،بر علما واجب است که انکار بدعت کنند و از هر وسیله ای در این مهم بهره گیرند ولو انکار آن ها در عمل هیچ تأثیری در ریشه کنی فساد نداشته باشد .(8)
اگر در سکوت و عدم اعتراض علمای دین خوف این باشد که در جامعه منکری را معروف و یا معروفی را منکر جلوه نمایند ، حتی اگر علم به عدم تأثیر هم داشته باشند ،واجب است که واقعیات را بیان نمایند .(9)
اگر سکوت علمای اسلام موجب تأیید و یا تقویت ظالم شود ،این عمل حرام بوده و واجب است اظهار نظر کنند ،حتی در صورتی که این مقابله در جلوگیری از ستم ستمگر نیز تأثیری نداشته باشد .(10)
حتی اگر این سکوت موجب شود که ستمگران بر ارتکاب محرّمات الهی و بدعت گذاری جرأت پیدا نمایند ،باز واجب است که علمای دین آن ها را انکار نمایند ،هر چند که این عمل در رفع حرام مؤثر واقع نشود .(11)
و در نهایت،«اگر این نوع سکوت، موجب اتهام به علما و سوءظن و انتساب چیزهای ناشایست به آنان، مثل اتهام اعوان ظلمه بودن ،شود، واجب است برای دفع تهمت اظهار نظر کنند ».(12)
همچنین ایشان در بیان امر به معروف و نهی از منکر به مسائلی پرداخته اند که وظیفه علمای اسلام را در مواردی که شاید به نظر برخی ،امور جزئی و یا غیر ضروری جلوه نماید ،به طور روشن بیان می نماید. از جمله این که:اگر در صرف دوری گزیدن علما از سلاطین جور ،احتمال وجود تأثیر باشد ،یعنی با قطع مراوده با آن ها احتمال تخفیف ظلم برود ،واجب است که ارتباط را قطع نمایند .و در مقابل نیز اگر مراوده علمای دین با حاکمان جور موجب تخفیف ظلم شود ،در صورتی که مفسده ی دیگری مثل هتک مقام علم و روحانیت وجود نداشته باشد ،واجب می شود .(13) ولی اگر هیچ مصلحت ضروری در این معاشرت نباشد، ارتباط با سلاطین و حاکمان ستمگر مجاز نخواهد بود .(14)همچنین اگر در عدم قبول هدایایی که از طرف حاکم جور به عالم اسلامی داده می شود ،احتمال تأثیر در جهت کاهش ظلم و کاستن از میزان بدعت ها وجود داشته باشد ،واجب است که این گونه هدایا از طرف علما رد شود. افزون بر این ،اگر قبول این گونه هدایا موجب تقویت شوکت ظالمان و تجری آن ها در ظلم و بدعت شود، این عمل حرام و بر عالم اسلامی است که از این مقدار تقویت ظالم و همکاری با وی نیز پرهیز کند .(15)
مطالبی که به طور گزیده از نظرات امام خمینی رحمه الله نقل شد ،به روشنی نشانگر این نکته است که شرایط وجوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر نه تنها نمی تواند توجیه گر کناره گیری علمای اسلام و رؤسای مذهب از مقابله با حکومت های ستم پیشه شود ،بلکه خود این فریضه مؤید این وظیفه همگانی مسلمانان است که در مسائلی که از اهمیت خاصی برخوردار می باشد ،باید با استفاده از هر وسیله ممکن به مقابله با منکر برخاست، هر چند که این مقابله هزینه های سنگینی داشته و حتی در عمل هم تأثیر قابل قبولی در رفع ستم نداشته باشد .
بنابراین ،یکی از بحث های مهم در بیان دیدگاه امام رحمه الله در امر به معروف و نهی از منکر،شناخت موضوع معروف و منکر است و تفکیک منکرات ریشه ای و مهم است که بی توجهی به آن ها ممکن است به اساس دین الهی و حیثیت مسلمانان صدمه وارد کند .همچنین در موارد تشخیص باید به صورتی روشن و فراگیر به موضوع نگاه کرد .چه بسا اموری که در نگاه اولیه حائز اهمیت چندانی نیست؛ اما پیامدهای مهمی را در پی داشته باشد که با برآورد تبعات آن، می توان به اهمیت و نقش موضوع نیز واقف گردید .
حضرت امام در مسائل متعددی در توضیح مراتب امر به معروف و نهی از منکر مکرراً به این نکته توجه نموده اند که در هر گونه اقدامی که
به نوعی همکاری با ظالم تلقی می شود ،ملاحظه ی اهمیت و انتخاب اهم از مهم باید ملاک عمل قرار گیرد .
ضمن این که در مورد دوری جستن از علمایی که بدون دلیل موجه شرعی با حاکمان ستمگر همکاری می کنند ،می فرماید :
بزگ ترین موارد تهمت ، نزدیک شدن به سلاطین جور و سران ستمگر می باشد و بر امت اسلامی است که اگر عالمی را این چنین دیدند [به آنان نزدیک شده است]،در صورت احتمال صحت [که مثلاً به قصد کم کردن ظلم ایشان نزدیک گشته ]، کار او را حمل بر صحت نمایند و گرنه از او اعراض نمایند و او را کنار بگذارند؛ زیرا او غیر روحانی است که به لباس روحانیین درآمده است و شیطانی است که در لباس علما است .پناه می بریم به خدا از مانند او و از شر او بر اسلام.(16)
شنبه 20/12/1390 - 16:49
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
امر به معروف و نهی از منکر در میان فرائض دینی از اولویت و اهمیت خاصی برخوردار است .همان طوری که گفته شد ،امتیاز آن به این جهت است که این فریضه راهگشا، زمینه ساز تحقق محیطی مناسب برای عمل به واجبات دیگر به شمار می آید .
در حقیقت، اگر این دستور دینی به صورتی جامع و کامل عملی شود، جامعه اسلامی به محیطی سازنده و مساعد تبدیل می شود که در آن بستر مطلوبی برای تقیّد به احکام شریعت فراهم می آید .در نقطه مقابل نیز کم توجهی و یا ترک آن رفته رفته باعث می شود که غبار هجران بر سیمای احکام الهی نشسته و زنگار منکرات چهره ی تابناک آن را تیره و تار سازد و دیگر کسی در جستجو و شناخت و عمل به آن ها رغبت نمی نماید .اگر جامعه از این فریضه غفلت کند ،احکام نورانی اسلام که باید زمینه ساز رشد معنوی بشریت شود و روابط سالم اجتماعی بر مبنای آن ها پایه ریزی گردد ،از میان مردم رخت بر می بندد و نهایتاً دین الهی نیز تدریجاً از
صحنه حیات فردی و جمعی کنار می رود .با در نظر گرفتن چنین امتیازی است که اهمیت این فریضه روشن می شود .
حضرت امیر مؤمنان علیه السلام در مقایسه بین اهمیت فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر با جایگاه بقیه ی فرایض دینی ،حتی جهاد فی سبیل الله ،با تعبیر زیبایی چنین می فرماید :
«ما اعمال البرّ کلّها والجهاد فی سبیل الله عند الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر إلا کنفثةٍ فی بحرٍ لجّیٍ »؛(1)همه ی کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر ،چون دمیدنی است به دریای پرموج پهناور .
امام خمینی رحمه الله نیز برای بیان چنین اولویتی برای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر ،به روایت کتاب تحف العقول که به روایت «مجاری الأمور والأحکام علی أیدی العلماء»مشهور است، استناد می کند .
قسمتی از این روایت که شامل سخنان حضرت سید الشهدا علیه السلام در «منا »است، درباره ی بحث ولایت فقیه و وظایفی است که فقها در مبارزه با ستمکاران و تشکیل حکومت اسلامی دارند .امام حسین علیه السلام در این بخش از روایت به عوامل قیام و جهاد خویش بر ضد دولت اموی می پردازد .اما قسمت نخست روایت که ایشان از پدر بزرگوارشان حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند ،اشاره به آیاتی از سوره ی مائده (2)است که شیوه نادرست گروهی از بنی اسرائیل را در مورد سکوت در برابر منکرات تقبیح می کند .
خدای تعالی در این سوره دسته ای از منافقان اهل کتاب را به خاطر پرده دری و جرأت و بی پروایی در برابر هر گونه گناه ،به خصوص ستمگری و خوردن اموال نامشروع همانند رشوه و ربا ،مذمت می کند .سپس در آیه ی بعد حمله را متوجه دانشمندان آن ها که با سکوت خود آنان را به گناه تشویق می نمودند ،کرده و می فرماید :«چرا دانشمندان مسیحی و علمای یهود ،آن ها را از سخنان گناه آلود و خوردن اموال نامشروع باز نمی دارند ؟»در پایان آیه مذکور ،به همان شکل که گناهکاران اصلی را مذمت نموده، دانشمندان ساکت و ترک کننده ی امر به معروف و نهی از منکر را مورد مذمت قرار داده و می فرماید: «چه زشت است کاری که آن ها انجام می دهند ».
به این ترتیب ،روشن می شود که سرنوشت کسانی که وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر را ترک می کنند ،به ویژه اگر از دانشمندان و علما باشند ،سرنوشت همان گناهکاران است و در حقیقت شریک جرم آن ها محسوب می شوند .
از ابن عباس مفسّر معروف نقل شده که می گفت :این آیه، شدیدترین آیه ای است که دانشمندان وظیفه شناس و ساکت را توبیخ و مذمت می کند .
بدیهی است که این سرزنش قرآن اختصاص به علمای خاموش و ساکت یهود و نصارا ندارد و تمام رهبران فکری و دانشمندانی را که به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد، خاموش می نشینند ،در بر می گیرد؛ زیرا حکم درباره ی همگان یکسان است .
در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که فرمود :
اقوام گذشته به این جهت هلاک و نابود گشتند که مرتکب گناهان می شدند و دانشمندانشان سکوت می کردند و نهی از منکر نمی نمودند. در این هنگام ،بلاها و کیفرهای الهی برآن ها فرود می آمد ،پس ای مردم ! امر به معروف و نهی از منکرنمایید تا به سرنوشت آنها دچار نشوید .(3)
از این رو ،قسمت نخست روایت امام حسین علیه السلام که از پدر بزرگوار ایشان نقل شده ،مربوط به موضوع امر به معروف و نهی از منکراست و مورد توجه حضرت امام خمینی رحمه الله در بیان اهمیت این فریضه قرار گرفته است .حضرت امیر علیه السلام فرموده :
«إعتبروا ایّها النّاس بما وعظ الله به أولیائه من سوء ثنائه علی الأحبار إذ یقول :(لو لا ینهاهم الرّبّانیّون و الأخبار عن قولهم الإثم )(4)و قال :(لعن الذین کفروا من بنی إسرائیل )إلی قوله :(لبئس ما کانوا یفعلون )(5)و إنّما عاب الله ذلک علیهم لأنّهم کانوا یرون من الظّلمة الّذین بین أظهرهم المنکر و الفساد ینهونهم عن ذلک رغبةً فیما کانوا ینالون منهم و رهبة ممّا یحذرون و الله یقول :(فلا تخشوا النّاس و اخشون )(6)
و قال :(والمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ).(7)فبدأ الله بالأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر فریضة منه لعلمه بأنّها إذا ادّیت و اقیمت ،استقامت الفرائض کلّها هیّنها و صعبها».(8)
حضرت امام رحمه الله مفاد این روایت را این گونه توضیح می دهند :
ای مردم ! از پندی که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویی از «احبار»داده، عبرت بگیرید ؛آنجا که می فرماید :«چرا نباید علمای دینی و احبار از گفتار گناهکارانه ی آنان (یعنی یهود )و حرام خواری آنان جلوگیری کنند .راستی آنچه انجام می داده و بوجود می آورده اند ،چه بد بوده است»... در حقیقت، خدا آن را از این جهت برایشان عیب می شمارد و مایه ی ملامت می سازد که آنان را با چشم خود می دیدند که ستمکاران به زشت کاری و فساد پرداخته اند، و باز منعشان نمی کردند؛ به خاطر عشقی که به دریافت های خود از آنان داشتند؛ و نیز به خاطر ترسی که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می دادند ؛در حالی که خدا می فرماید:«از مردم نترسید و از من بترسید» و می فرماید :«مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهده دار یکدیگرند. همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کنند ».(می بینیم که در این آیه در شمردن صفات مؤمنان ،صفاتی که مظهر دوست داری و عهده داری و رهبری متقابل مؤمنان است )خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع می کند و نخست این را واجب می شمارد؛ زیرا می داند که اگر امر به معروف و نهی از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات ،از آسان گرفته تا مشکل ،
همگی برقرار خواهد شد .و آن بدین سبب است که امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از دعوت به اسلام (یعنی جهاد اعتقادی خارجی )به اضافه ی بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به ایشان و مخالفت و مبارزه
با ستمگران (داخلی )و کوشش برای این که ثروت های عمومی و درآمد جنگی طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود و صدقات (زکات و همه مالیات های الزامی یا داوطلبانه )از موارد صحیح و واجب آن جمع آوری و گرفته شود و هم در موارد شرعی و صحیح آن به مصرف برسد .(9)
امام حسین علیه السلام در ادامه روایت به مخاطبین خویش هشدار می دهد که شما در معرض نزول عذاب شدید و نقمت و انتقام الهی هستید؛ چرا که شاهدید که چگونه تعهدات الهی زیر پا نهاده می شوند و شما سکوت اختیار کرده و خود را به غفلت زده اید، در حالی که در عمل به عهود و پیمان هایی که پدرانتان بسته اند، کوشا هستید؛ ولی تعهداتی که در برابر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم انجام گرفته ،مورد بی اعتنایی قرار گرفته است .
آن حضرت بعد از بیان پاره ای از مکاره و کارهای ناشایست که در جامعه فراگیر شده است ،می فرماید :
«...کلُّ ذلک ممّا أمرکم الله به من النّهی و التّناهی و أنتم عنه غافلون و أنتم أعظم النّاس مصیبة لما غلبتم علیه من منازل العلماء»؛(10) ...تمام این ها دستورهایی است که خدا به صورت نهی یا همدیگر را نهی کردن و بازداشتن داده و شما از آن ها غفلت می ورزید .مصیبت شما از مصایب همه
مردم سهمگین تر است ؛زیرا منزلت و مقام علمایی را از شما باز گرفته اند .(11)
در ادامه ی روایت که در کمال فصاحت و بلاغت از زبان امام بزرگوار و شجاعی چون سیدالشهدا جاری گشته است،آن حضرت نهایتاً تکلیف خویش را در مقابل ظلم و انحطاط عصر این چنین بیان می فرماید :
«اللهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان و لا إلتماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک و یأمن المظلمون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک »؛(12)خدایا! بی شک ،تو می دانی آنچه از ما سر زده، رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی نبوده و نه جستجوی ثروت و نعمت های ناچیز دنیا؛ بلکه برای این بوده که اصول و ارزش های درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم و در کشورت اصلاح پدید آوریم و بندگان ستم زده ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم و نیز تا وظایفی که مقرّر داشته ای و به سنن و قوانین و احکامت عمل شود .(13)

نتیجه سخن
 

از این روایت که مورد توجه و استشهاد حضرت امام رحمه الله در کتاب ولایت فقیه قرار گرفته است، می توان نتایج ذیل را استفاده نمود :
1.این روایت مخاطبین عام را در نظر گرفته و خطاب به دسته و گروه خاصی نیست؛ یعنی اگرچه اشاره به عمل ربّانیون و احبار شده
است، اما هدف آن بیان این نکته عام است که سکوت در برابر تخلفات بزرگ اجتماعی در هر زمان و برای هر فرد که از آن ها مطلع شود و امکان مخالفت برای وی فراهم باشد ،مورد نکوهش جدی است .تعبیر به «اعتبروا أیّها الناس »و همچنین ذکر کلمه ی «اولیاء » نشانگر این عمومیت مخاطب است ؛چرا که مراد افرادی هستند که «توجه به خدا دارند و در جامعه دارای مسئولیت می باشند».بنابراین ،اختصاص به علمای یهود یا نصاری نداشته و علمای اسلام را نیز شامل می شود .از جهت دیگر ،این مهم از لحاظ زمانی هم عمومیت داشته و مربوط به گذشتگان نیست.حضرت امام رحمه الله در این باره فرموده:
این مطالب برای دسته و جمعیت خاصی نیست؛بلکه از طرف آن حضرت برای هر امیر ،هر وزیر، هر حاکم و هر فقیه ،برای همه دنیا، همه بشر و همه افرادی که زنده هستند ،بخشنامه شده است. بخشنامه های آن حضرت همدوش قرآن است و همانند قرآن تا روز قیامت واجب الاتّباع می باشد ...از آنجا که ربّانیون و احبار از جهت طمع یا ترس در برابر ظلم ظلمه سکوت کردند ،در صورتی که با دادها، فریادها و با گفتارهایشان می توانستند کاری انجام دهند و جلو ظلم را بگیرند ،مورد استنکار خداوند واقع شدند . علمای اسلام هم اگر در برابر ستمگران قیام نکنند و سکوت نمایند ،مورد استنکار قرار خواهند گرفت.(14)
2.سهل انگاری علمای امت در مورد فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در برابر متخلفان، بر اصل بقای اسلام زیان بار خواهد بود ؛چون این
گروه متکفل حفظ اسلام هستند و اگر در این وظیفه سنگین کوتاهی کنند، ضربه هولناکی به دین می زنند که عقوبت سنگینی به همراه دارد. رفتار علما در انجام این مهم و یا ترک آن ،قابل مقایسه با دیگران نیست و تسامح آن ها تنها به خودشان صدمه نمی زند؛ چرا که مردم آن ها را نمونه و آیینه ی دین خدا می دانند .کوتاهی آنان سبب انعکاس جلوه ای مخدوش از اسلام می شود .(15)
3.این که از میان منکرات ،در آیه ی شریفه به «قول اثم »و «اکل سحت »اشاره شده است ،علتش بیان اهمیت این دو منکر است .واضح است که هر دوی این منکرها ،بار اجتماعی دارد .قول اثم یا سخن گناه ،تمامی تخلفات گفتاری خصوصاً تبلیغات سوء را که اسلام را وارونه جلوه می دهد، در بر می گیرد .تفسیر به رأی احکام دین ،بدعت ها و گفتارهای نادرست و نیز نمود و بیان نادرست از عدالت الهی در جامعه، اموری هستند که آسیب های بسیار ریشه ای و مؤثری را به دنبال خواهند داشت .
همچنین مراد از «اکل سحت »نه تنها حرام خواری ها جزئی را شامل می شود ،بلکه تمام مفاسد اقتصادی در جامعه ،اختلاس بیت المال ،عرضه سرمایه های ملی مسلمین به بیگانگان به ثمن بخس، بستن قراردادهای ظالمانه و دادن امتیاز به بیگانگان در امور کلانی چون: استخراج معادن، بهره برداری از جنگل ها و منابع طبیعی، راه سازی ،شهر سازی و یا خرید اسلحه را نیز شامل می گردد .
حضرت امام رحمه الله در این مورد می فرماید :
ار آنجا که دایره فکر عده ای از دایره همین مسجد تجاوز نمی کند و جولان و گسترش ندارد ،وقتی گفته می شود «اکل سحت »،یعنی حرام خواری ،فقط بقال سر کوچه به نظرشان می آید که العیاذ بالله کم فروشی می کند !دیگر آن دایره بزرگ حرام خواری و غارت گری به نظر نمی آید که یک سرمایه بزرگ را می بلعند ،بیت المال را اختلاس می کنند ،نفت ما را می خورند. به نام نمایندگی کمپانی های خارجی ،کشور ما را بازار فروش کالاهای گران و غیر ضروری بیگانه می کنند و از این راه ،پول مردم را به جیب خود و سرمایه داران بیگانه می ریزند ...این ها جریانات سیل آسایی از حرام خوری است که پیش چشم ما صورت می گیرد و هنوز ادامه دارد ... ما باید جلو این غارتگری ها و حرام خواری ها را بگیریم .همه مردم موظف به این کار هستند ؛ولی علمای دینی وظیفه شان سنگین و مهم تر است .(16)
4.افرادی که قدرت منع ستمکاران از تخلفات فوق را نداشته باشند، باید برای عمل به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر تلاش کنند تا قدرت لازمه را کسب کنند ؛ ولی تا زمانی که توان لازم را کسب نکرده اند ،باید از افشاگری و معرفی خائنان و حرام خواران اجتماعی و اظهار حقایق غفلت نکنند .
امام خمینی رحمه الله می فرماید :
خود اظهار مخالفت و بیان تعالیم و احکام خدا که مخالف بدعت و ظلم و گناه می باشد ،مفید است ؛چون سبب می شود عامه مردم به فساد اجتماعی و مظالم
حکام خائن و فاسق یا بی دین پی برده ،به مبارزه برخیزند و از همکاری با ستمکاران خودداری نمایند و به عدم اطاعت در برابر قدرت های حاکمه فاسد و خائن دست بزنند .اظهار مخالفت علمای دینی در چنین مواردی ،یک «نهی از منکر »از طرف رهبری دینی جامعه است که موجی از «نهی از منکر »و یک نهضت مخالفت و «نهی از منکر »را به دنبال می آورد. نهضتی را به دنبال می آورد که همه مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند ،نهضتی که اگر حکام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویه ی اسلامی تبعیت از احکام الهی باز نیایند ...،بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با «فئه باغیه »یعنی حکام تجاوزکار، بپردازند تا سیاست جامعه و رویه ی حکومت کنندگان مطابق با اصول و احکام اسلام باشد .(17)
بنابراین ،عمل به فریضه ی «نهی از منکر »اگر از طرف بزرگان دین و علمای صاحب نفوذ انجام گیرد ،اگر هم در مرحله نخست و به نظر اوّلیه شاید مثمر ثمر تلقی نشود ،اما نهایتاً می تواند به دلیل گسترش این حرکت و حمایت عمومی جامعه، به حرکتی عظیم بر ضد منکر تبدیل شود که طبعاً در چنین شرایطی متصدیان چنین منکراتی توان مقابله با موج عظیم مخالفت مردمی را نخواهند داشت.
باید گفت که آن روح خدا چه نیکو وظیفه شرعی علمای دین را با نظری عمیق و نگاهی درست ارزیابی کرده ،تأثیرات آن را پیش بینی می نمود .این واقعیت که حضرت امام رحمه الله در ابتدای مبارزه یک تنه به انجام وظیفه «نهی از منکر »پرداخت و شجاعانه متصدیان منکر را در
جامعه هدف قرار داد و این دعوت به انجام تکلیف وی که از پایگاه یک فقیه بزرگ دینی برمی خاست ،در میان مردم نیز از حمایت شایسته ای برخوردار شد .در نهایت ،موج فراگیر انقلاب اسلامی را در پی آورد که نه تنها مانع از منکرات در جامعه شد ،بلکه کیان و خانمان بدکاران و مروّجان منکرات را بر سرشان فرو ریخت و تلاش بزدلانه ی آنان ،توسط سیل خروشان خیل مردم دیندار و پیرو فقاهت ،در برابر صخره های مقاومت شجاعانه ،چون کفی سست مضمحل گشته و نظامی مبارک بر مبنای دینی در کشور عزیزمان مستقر گردید .
به راستی این جمله امیر مؤمنان علیه السلام که درباره ی ابن عباس فرمود :«لله درّ ابن عباس فإنّه ینظر من ستر دقیق ».در مورد ابرمرد صحنه ی صدق و اخلاص زمانه و رادمرد شجاع صحنه ی دفاع از حریم دین ،حضرت امام خمینی صدق می کند .
حضرت امام رحمه الله در این خصوص فرموده :
اگر یک اعتراض دسته جمعی به ظلمه که خلافی مرتکب می شوند یا جنایتی می کنند ،بشود ،اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامی به آن ها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید ،یقیناً دست بر می دارند ...زود عقب نشینی می کنند. خیال می کنید می توانند عقب نشینی نکنند ؟هرگز نمی توانند. من آن ها را می شناسم .من می دانم که چکاره اند ! خیلی هم ترسو هستند ! خیلی زود عقب نشینی می کنند .لیکن وقتی که دیدند ما از آن ها بی عرضه تریم ،جولان می دهند .(18)
5.سکوت در برابر منکرات ،علاوه بر شبهه تأیید تلویحی ،عواقب دیگری نیز به دنبال دارد .از جمله این که همین سکوت رفته رفته که در هر عصری تکرار می شود ،در دوره های بعدی به یک روال و سنت سیئه ای بدل می شود . ای بسا نسل های بعدی نیز همین رویه را حجت پندارند و یک پندار باطل در طول زمان به شیوه ی عمل دین مدارانی تبدیل شود که سکوتشان موجب استقرار نظام های ظالم در طول تاریخ خواهد شد .
6.سکوت در برابر این گونه تخلفات ،از دو علت می تواند ناشی گردد که هر دو نشانه ای از ضعف و زبونی روحی انسان است؛ دسته ای در ترک نهی طغیان افراد ستمگر و عدم اعتراض به آن ها به دنبال سودجویی مادی اند و به اصطلاح در مقابل این خدمت ،از ستمگران حق السکوت دریافت می کنند .در چنین صورتی ،انسان شخصیت و آزادگی ذاتی خود را فدای بهای ناچیز مادی کرده است .در حقیقت، تکلیف شرعی و وجدانی خویش را به ثمن بخسی فروخته است .دسته ی دیگر نیز از ترس و بی جرأتی در مقابل بدکاران ،زبان در کام فرو برده و سکوت اختیار کرده اند .

پی نوشت ها :
 

1.نهج البلاغه ،حکمت 374، ص429.
2.مائده (5):63-81.
3.تفسیر نمونه ،ج4،ص446-448.
4.مائده (5):63.گفتنی است که «ربّانی »از کلمه «رب »گرفته شده است و به معنای دانشمندان است که مردم را به سوی خدا دعوت می کنند ؛ولی در بسیاری از موارد، این کلمه به علمای مذهبی مسیحی اطلاق می شده است.«احبار»هم جمع «حَبر»به معنای دانشمندانی است که اثر نیکی از خود در جامعه می گذارند؛ ولی در بسیاری از موارد ،به علمای یهود گفته شده است .(ر.ک:تفسیر نمونه ،ج4،ص446-448)
5-مائده (5):78-79.
6.مائده (5):44.
7.توبه (9):71.
8.تحف العقول ،ص237؛وسائل الشیعه ،ج11،ص403،ح9.
9.ولایت فقیه (حکومت اسلامی ، ص108-109.
10.همان ،ص108.
11.همان ،ص110.
12.همان ،ص108.
13.همان ،ص111.
14.همان ،ص119-120.
15.ر.ک:همان ،ص112.
16.همان ،ص114-115.
17.همان ،ص113-114.
18.همان ،ص118.

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 16:48
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: دکتر حسینعلی قاسم زاده




 

با این همه اهمیت امر به معروف و نهی از منکر این همه مهجوریت چرا؟
 

راستی چرا به امر به معروف و نهی از منکر در طول تاریخ«دو از یاد رفته» هستند؟ در پاسخ به آن، دانشمندان اسلامی با بهره گیری از منابع دینی ده ها علل را متذکر شدند که در این مقاله به چند عامل مهم آن اشاره می کنیم.

1 ـ ترس
 

مقصود از ترس هر نوع محاسبه منفعت جویانه و زیان گریزی حقیری است که زبان آدمی را می بندد و از اقدام و گفتار به حق باز می دارد. بسیاری ترس جان دارند و بسیاری ترس آجر شدن نان.
ترس باعث حق پوشی و خودخوار سازی است در حالیکه«که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید»
لذا امیر المؤمنین علی (ع) در راستای گوشزد به تهدید ترس نسبت به امر به معروف و نهی از منکر و بی اساس شمردن آن می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر نه اجل کسی را نزدیک می کند و نه از روزی او می کاهد» (نهج البلاغه، حکمت 110، ترجمه شهودی)
و سعدی از بزرگی نقل می کند که«چندان که تعلق آدمی زادست به روزی، اگر روزی ده بودی به مقام ملایکه درگذشتی» (گلستان باب هفتم)
راستی اگر کسی به نظام اقتصادی اسلام باور داشته باشد و روزی رسان و مرگ آفرین را خداوند عالم بداند هرگز نباید بیمی از قطع روزی یا رسیدن مرگ خود راه دهد در نتیجه اگر کسی در باب امر به معروف و نهی از منکر تردید کند یا وعده خدا را باور نداشته باشد یا آن که خود ر ا فریفته و اساساً این نظام فکری را نپذیرفته است یا درکی از رابطه این مسایل ندارد چنانچه از پیامبر (ص) نقل شده است که فرموده: «ان ا... عزوجل لیبغض المؤمن الضعیف الذی لا دین له فقیل له و ما المؤمن الضعیف الذین لا دین له؟ قال الذی لا ینهی عن المنکر.»
یعنی؛ خداوند مؤمن ضعیفی که دین ندارد را دشمن می دارد گفته شد مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ فرمود کسی که نهی از منکر نمی کند.

2 ـ طمع
 

امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع » (نهج البلاغه، حکمت 219)
یعنی ؛ بیشترین هلاک های خرد، هنگام درخشش طمع است.
بسیار کسان ؛ دانستن ضرورت امر به معروف و نهی از منکر دیدن معروف هایی که ترک می شد و منکراتی که صورت می گرفت تنها به دلیل آزمندی و امید دستیابی به حطام دنیوی سکوت کردند و دم نزدند که مصداق بارز این حقیقت در تاریخ عمر سعد است که در حقانیت امام حسین (ع) و نادرستی یزید کمترین تردیدی نداشت ولی آن چه او را به آن جنایت هولناک برانگیخت طمع ولایت و ریاست وی بود لذا خداوند می فرماید: «خداوند ایشان از آن رو عیب گرفت که شاهد منکروف و ستمگران بودند لیکن به سبب آن چه از آنان برخوردار می شدند آنان را نهی نمی کردند.» (سوره مائده، آیه 78 ـ 79)

3 ـ برداشت غیر صحیح از تقسیم
 

تقسیم یکی از مفاهیم اسلامی است که اصل جواز آن در سه جای قرآن (106 نحل ـ 28 مؤمن ـ 28 آل عمران)
و تفصیل آن در روایات آمده است«تقسیم» یا رازداری و پنهان کاری یکی از اصول اسلامی است که مؤمنان جهت حفظ مصالح امت اسلامی از آن استفاده می نمایند همانگونه که اصحاب کهف و حضرت ابراهیم نهان داشتند و در حقیقت«تقسیم » انعطاف پذیری و ظرافت در برخورد با دشمنان را می آموزد و یکی از شیوه های مبارزه است. اما محدوده «تقسیم » و این که در چه موردی باید تقسیم کرد و در چه مسایلی تقسیم جایز نیست را معصومین (ع) معین نموده اند و فرموده اند: «در مواردی که مؤمن ناچار و مضطر می شود تقسیم و پنهان داشتن ایمان جایز می شود» (تفصیل وسایل الشیعه، ج 6، (ص) 217)
ولی هر گاه سوء استفاده از این اصل را مشاهده می نمودند با آن به شدت برخورد می کردند لذا در روایت آمده است: «گروهی از شیعیان خواستار ملاقات امام رضا (ع) شدند و امام مدت ها وقت ملاقات به آن ها نمی دادند آن گاه که به آن ها دیدار کردند آنان از امام علت بی مهری را پرسیدند امام در پاسخ فرمودند:
شما ادعا می کنید که شیعیان امیرالمؤمنین (ع) هستید حال آن که در بسیاری از رفتارهایتان مخالف او هستید و در بسیاری از فریضه ها کوتاهی می کنید و نسبت به حقوق برادران دینی خود سستی نشان می دهد و آن جا که«تقسیم » واجب نیست تقسیم می کنید و آن جا که تقسیم واجب است تقسیم را رها می کنید. (تفصیل وسایل الشیعه، (ص) 2517)
آن گاه امام برای تقسیم از تعبیراتی چون«جنه»«ترس»«حصن حصین»«شده»«ردم »«حرز»«خباء»«حجاب»«مداراه»«کتمان الاسرار»«مجامله»«عبادت سری»«جلب موده الناس»«مذمه»«حفظ اللسان»«عدم الازاعه»«مماسحه» و توریه استفاده کردند.
همه این تعبیرات ناظر به این حقیقت است که شیعیان برای حفظ معتقدات خود و گسترش مفاهیم عقیدتی باید رازدار، قابل اعتماد، خوش برخورد، منعطف، خونسرد، آرام و مسلط بر خویش باشند و بتوانند برای حفظ اصول بزرگ در برابر مسایل خرد بی تفاوتی نشان بدهند.
متأسفانه این اصل نیز چون اصل امر به معروف و نهی از منکر مسخ شد و شعار« التقسیم دینی و دین آبایی» بهانه ای برای ترک همیشگی امر به معروف و نهی از منکرگشت و چیزی که در حقیقت«تاکتیک» شیعه به شمار می رفت در دست کسانی به«استراتژی» تبدیل شد.

4 ـ سوء استفاده از امر به معروف و نهی از منکر
 

سوء استفاده ناشی از جهل یا اغراض مختلف در طول تاریخ تا حدی موجب بدنامی این اصل مقدس گردیده است که دیگران گفته اند اگر امر به معروف و نهی از منکر این است همان بهتر که نباشد چنانچه شهید مطهری که ریشه اینگونه امر به معروف ها را تصفیه حسابهای شخصی می داند می فرماید: «چه جرم ها و جنایت هایی که به این نام نشد و چه منکرات شفیع که به نام نهی از منکر واقع نشد.»
آن گاه به نقل از داستانی می پردازد که در زمان مرحوم آیت ا... نجفی اصفهانی به شرح زیر اتفاق افتاده است:
«روزی عده ای در حالیکه نفس می زدند و یک دایره شکسته و یک دمبک شکسته در دست داشتند آمدند به منزل مرحوم نجفی، از ایشان پرسیدند چه خبر است؟ پاسخ روشن بود شنیده بودند جایی عروسی است و دایره و دمبک می زنند لذا از روی پشت بام ها خود را به مجلس عروسی رسانده بودند میهمانان را زده و دمبک و دایره را شکسته و به گونه عروس خانم ها هم سیلی جانانه ای نواخته بودند. اینک برای شنیدن دست مریزاد و گرفتن پاداش نزد مجتهدی بنام و مسلمانی بزرگ آمده بودند، مرحوم آقای نجفی نیز با طعنه و دلی پردرد آنان را مخاطب ساخته و گفت: حقیقتا نهی از منکر هم همین است که شما کردید. چندین منکر به نام نهی از منکر مرتکب شدید: اولاً مجلس عروسی بوده. ثانیاً: شما حق تجسس نداشتید. ثالثاً: شما حق داشته اید از پشت بام های مردم بروید. رابعا: کی به شما اجازه داده که بروید و زد و خورد کنید.» آنگاه شهید مطهری هشدار می دهد که گرچه چنین حرکاتی اینک چندان رخ نمی دهد لیکن: «حالا هم باید بدانیم بسیاری از نهی از منکرها روی قانون امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه خود آن ها منکرات است که باید جلو آن ها گرفته شود.»

5 ـ عزلت
 

یکی از ضد ارزش ها که به تدریج تبدیل به ارزش شد انزوا و گوشه نشینی است که عملاً هر گونه مسئولیت اجتماعی را از مسلمانان سلب می کند و از این نگاه شعارهای بسیاری چون:
یکی از ضد ارزش ها که به تدریج تبدیل به ارزش شد انزوا و گوشه نشینی است که عملا هر گونه مسئولیت اجتماعی را از مسلمانان سلب می کند و از این نگاه شعارهای بسیاری چون:
13 ـ دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد.
14 ـ با مردم زمانه صحبت از دور نکوست
15 ـ با مردم زمانه سلامی و السلام
16 ـ گر تو خواهی عزت دنیا و دین
عزلتی از مردم دنیا گزین
و همانند این ها متولد شد که مروج اصلی این تفکر صوفیان اند که اجتماع را عامل تباهی و توقف دانسته و راه کمال را درجه از زیستن معرفی می کنند چنان چه«غزالی» در کیمیای سعادت و در مقام شمارش فوایکی از ضد ارزش ها که به تدریج تبدیل به ارزش شد انزوا و گوشه نشینی است که عملاً هر گونه مسئولیت اجتماعی را از مسلمانان سلب می کند و از این نگاه شعارهای بسیاری چون:
13 ـ دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد.
14 ـ با مردم زمانه صحبت از دور نکوست کمترین سازگاری با تعلیمات دین ندارد و بر عکس، پیشوایان دینی از هر فرصتی جهت دستگیری از مردم و کمک به آن ها سود می جستند.
چنانچه نقل است که پیامبر (ص) هنگامی که شنید که یکی از یارانش قصد شب زنده داری دارد او را از این کار برحذر داشت و فرمود: «اگر با مردم در نیامیزی چگونه امر به معروف و نهی از منکر خواهی کرد.»
عوامل دنیوی چون:
17 ـ نومیدی از حصول نتیجه
18 ـ شرم و حیا
19 ـ اسلام را دینی فردی نه اجتماعی دیدن
فهم نادرست شرایط امر به معروف و نهی از منکر و امثال دین عوامل که نتیجه اش آن شد که نه تنها از اهمیت این عالی ترین فریضه در میان مسلمانان کاسته شود بلکه موجب گردید که بسیاری از فقها به بحث از این فریضه نپردازند.
منابع
1 ـ قرآن
2 ـ نهج البلاغه، ترجمه محمود دشتی، تهران، رامین، 1379.
3 ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب الفاظ القرآن، بیروت ـ سوریه، (1412هـ . ق )
4 ـ جرجانی، سید شریف، التعریفات
5 ـ عاملی، زین الدین بن علی (شهید ثانی)، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدشقیه، قم، داوری
6 ـ تورات، سفر تثنیه باب چهارم.
7 ـ طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه 406 هـ . ق
8 ـ طوسی ـ محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام،، تهران دارالکتب الاسلامیه، بیروت، دارالتعاریف 1401 هـ . ق
9 ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه چاپ چهارم 1362
10 ـ کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362
11 ـ نراقی، مولی مهدی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین یحتسبوی ـ تهران ـ حکمت 1385
12 ـ سعدی، کلیات سعدی، تصحیح و مقدم فروغی، تهران ـ طلوعی 1379.
13 ـ حر عاملی، محمد بن حسن بن علی، تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشیعه، قم ـ موسسه آل البیت 1049 هـ . ق.
14 ـ حقی البروثی، شیخ اسماعیلی، روح البیان، بیروت، دارالمعرفه، 1406هـ . ق
15 ـ امینی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، مترجم محمد علی انصاری قمی، امام عصر 87.
16 ـ حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، مترجم بهزاد جعفری، امیرکبیر، 86.
17 ـ محمد بن علی، ابن بابویه، معانی الاخبار، ترجمه محمدی شاهرودی، دارالکتب 85.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13

شنبه 20/12/1390 - 16:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته