• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4148روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر

ب- عینی یا کفایی
 

حال باید دید این وجوب عینی است یا کفایی که باز هم اختلاف بسیاری در آن وجو دارد. که در این میان فقط به بیان کلام جناب شیخ طوسی در الاقتصاد اکتفا می کنیم:« و اختلفوا فی كیفیة وجوبه: فقال الأكثر انهما من فروض الكفایات إذا قام به البعض سقط عن الباقین، و قال قوم هما من فروض الأعیان. و هو الأقوى عندی، لعموم آی القرآن و الاخبار، كقوله تعالى «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»14 و قوله «كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»15 و قوله فی لقمان‏«أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»16 فی حكایة عن لقمان حین أوصى ابنه.
و الاخبار أكثر من أن تحصى و یطول بذكرها الكتاب.»17
و در کیفیت وجوب این فریضه نیز اختلاف شده است: پس اکثر فقها آن را واجب کفایی دانسته اند که با قیام عده ای به آن از باقی مکلفین ساقط می شود و گروه دیگری وجوب آن را عینی دانسته اند. و اقوی در نظر شیخ وجوب عینی آن است به دلیل عمومیت آیاتی که آورده اند و همین طور روایات مربوطه که مدعی شده اند تعداد آن ها بیش از آن است که بتوان شمارش کرد.
خالی از لطف نیست که چگونگی استفاده از آیه 104 سوره لقمان را برای دلالت بر وجوب عینی یاکفایی از کتاب فقه القرآن مطرح نماییم:« قوله مِنْكُمْ من للتبعیض عند أكثر المفسرین لأن الأمر بإنكار المنكر و الأمر بالمعروف متوجه فی فرقة منهم غیر معینة لأنه فرض على الكفایة فأی فرقة قامت به سقط عن الباقین. و قال الزجاج و التقدیر و لیكن جمیعكم و من دخلت لیحض المخاطبین من بین سائر الأجناس كما قال فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ فعلى هذا الأمر بالمعروف و النهی عن المنكر من فروض الأعیان لا یسقط بقیام البعض عن الباقین‏»18
این اختلاف در وجوب از اختلاف در معنای من نش‍أت گرفته است چرا که اکثر مفسرین معنای من را تبعیض گرفته اند چون آیه شریفه امر به انکار منکر و امر به معروف را متوجه فرقه ای غیر معین از مسلمانان نموده است چون که به نحو کفایی واجب است که هر گروهی به انجام آن قیام کند از باقی گروه ها ساقط می شود. و زجاج که یکی از نحویین است تقدیر آیه را چنین در نظر گرفته است«که همه شما باید بوده باشید» و من داخل شده است تا مخاطبین را از بین سایرین ترغیب و تشویق نماید مانند آیه 20 سوره حج، بنابراین امر به معروف و نهی از منکر از واجبات عینی خواهد بود که با قیام بعضی از دیگران ساقط نخواهد شد.
و اما از قایلین به وجوب کفایی شهید ثانی می باشد که بعد از استدلال به آیه 104 سوره لقمان و این که غرض شارع انجام معروف و ترک منکر وحرام است بون این که شخص معینی مباشرتا برای انجام این امر تعیین شده باشد در نتیجه وقتی این دو غرض حاصل شود وجوب برداشته می شود که این همان معنای واجب کفایی است و در ادامه شهید استدلال کسانی را که وجوب آن را عینی دانسته اند نیز بدین گونه پاسخ داده اند که: استدلال به عموم آیات و روایات برای عینی بودن وجوب کفایی نیست چرا که بعضی از آیات و روایات دلالت بر عینی ئبودن و برخی دیگر دلالت بر کفایی بودن دارند ولذا تعارض می کنند و در این حال همان گونه که می توان دلیل عینی بودن را ترجیح داد و ظهور آن را گرفت همین طور هم می توان دلیل کفایی بودن را ترجیح داده و ظهور گیری کرد لذا عینی بودن توفیقی بر کفایی بودن ندارد و از طرفی وجوب کفایی برای همه هست و همه مورد خطاب وجوب آن هستند لذا عمومیت آن شامل همه هست و از این لحاظ مانند عینی است منتها با قیام عده ای از باقی ساقط می شود لذا جایز است که خطاب آن به جمیع افراد باشد همان گونه که عموم بعض دلایل چنین می فهماند.کلام شهید ثانی در کتاب لمعه چنین است: «وجوبهما على الكفایة فی أجود القولین للآیة السابقة و لأن الغرض شرعا وقوع المعروف و ارتفاع المنكر من غیر اعتبار مباشر معین- فإذا حصلا ارتفع و هو معنى الكفائی و الاستدلال على كونه عینیا بالعمومات غیر كاف للتوفیق و لأن الواجب الكفائی یخاطب به جمیع المكلفین كالعینی و إنما یسقط عن البعض بقیام البعض فجاز خطاب الجمیع به.»19
البته نکته ای که قابل ذکر است و بسیاری از علما هم به آن اشاره نموده اند این است که معروف- همان طور که در تعریف آن گذشت- به دو قسم واجب ومستحب تقسیم می شود لذا امر به واجب، واجب است وامر به مستحب، مستحب است. و منکر فقط حرام است ولذا نهی از آن واجب است و این مسأله هم اجماعی است.20

شرایط وجوب امر به معروف ونهی از منکر:
 

اما در مورد شرایط تعداد مختلفی ذکر شده است. مثلا شش شرط یا چهار شرط یا حتی شیخ طوسی در کتاب الجمل و العقود للعبادات سه شرط ذکر نموده اند که در عبارت زیر ضمن بیان شش شرط به علت اختلاف نیز اشاره شده است:
« و النهی عن المنكر له شروط ستة، أحدها أن یعلمه منكرا، و ثانیها أن یكون هناك أمارة الاستمرار علیه، و ثالثها أن یظن أن إنكاره یؤثر أو یجوّزه، و رابعها أن لا یخاف على نفسه، و خامسها أن لا یخاف على ماله، و سادسها أن لا یكون فیه مفسدة، و إن اقتصرت على أربعة شروط كان كافیا، لأنّك إذا قلت: لا یكون فیه مفسدة، دخل فیه الخوف على النفس و المال، لأنّ ذلك كلّه مفسدة.»21

نهی از منکر شش شرط دارد:
 

1. منکر را بشناسد.
2. نشانه ای بر استمرار شخص بر آن منکر وجود داشته باشد.
3. گمان داشته باشد که انکار و نهی او مؤثر است یا احتمال تأثیر بدهد.
4. بر خودش نترسد، یعنی ضرر جانی برای او نداشته باشد.
5. بر مالش نترسد،
6. مفسده ای برای او نداشته باشد.
هر چند اگر بر چهار شرط اکتفا شود کافی است زیرا وقتی گفته می شود مفسده نداشته باشد خوف بر جان و مال هم در آن داخل است.
شایسته است که اندکی هم به بررسی این شرایط بپردازیم. شیخ طوسی علت اعتبار شرط اول را این گونه بیان می کنند:« و انما اعتبرنا العلم بكونه منكرا لأنه ان لم یعلمه منكرا جوّز أن یكون غیر منكر، فیكون إنكاره قبیحا »22 ناهی باید منکر را بشناسد چون اگر آن را نشناسد احتمال دارد که آن عمل منکر نباشد و انکار و نهی او از آن عمل خودش قبیح خواهد بود.
اما در مورد اعتبار شرط دوم:« و اعتبرنا الشرط الثانی لأن الغرض بإنكار المنكر أن لا یقع فی المستقبل فلا یجوز أن یتناول الماضی الذی وقع، لان ذلك لا یصح ارتفاعه بعد وقوعه و انما یصح أن یمنع مما لم یقع، فلا بد من أمارة على استمراره على فعل المنكر یغلب على ظنه معها وقوعه و اقدامه علیه، فیحصل الإنكار للمنع من وقوعه. و أمارات الاستمرار معروفة بالعادة، و لا یجوز الإنكار لتجویز وقوعه بلا أمارة، لان ذلك‏ یؤدی الى تجویز الإنكار على كل قادر، و المعلوم خلافه.»23
غرض از انکار منکر این است که در آینده آن منکر واقع نشود چون بر طرف کردن منکر و مانع شدن از آن بعد وقوعش عقلا صحیح نیست و تنها زمانی مانع شدن از انجام منکر صحیح است که هنوز واقع نشده باشد پس ناچارا باید نشانه ای براستمرار شخص بر آن فعل منکر باشد که آن نشانه برای ناهی ظن غالب ایجاد کند که آن منکر واقع خواهد شد یا اقدام به آن منکر خواهد نمود و اما نشانه استمرار هم عرفی است، و جایز نیست نهی از منکر کند به دلیل این که بدون علامت استمرار هم احتمال وقوع منکر هست چون با چنین استدلالی جایز است هر قادری را منع کنیم.
و اما در مورد شرط سوم:« و اعتبرنا الشرط الثالث من تجویز تأثیر إنكاره لأن المنكر له ثلاثة أحوال: حال یكون ظنه فیها بأن إنكاره یؤثر فإنه یجب علیه إنكاره بلا خلاف و الثانی یغلب على ظنه أنه لا یؤثر إنكاره، و الثالث یتساوى ظنه فی وقوعه و ارتفاعه. فعند هذین قال قوم یرتفع وجوبه، و قال قوم لا یسقط وجوبه.
و هو الذی اختاره المرتضى رحمه اللّه، و هو الأقوى، لأن عموم الآیات و الاخبار الدالة على وجوبه لم یخصه بحال دون حال‏»24
در احتمال تأثیر سه حالت قابل فرض است یا به این که انکارش مؤثر باشد ظن دارد که در این صورت اجماعا انکار بر او واجب است یا ظن غالب دارد که انکارش تأثیر ندارد و یا ظن او در وقوع یا ارتفاع منکر مساوی است که در این دو صورت گروهی می گویند وجوبش برداشته می شود و گروه دیگر قایلند که وجوبش ساقط نمی شود. قول به عدم ثبوت، قول سید مرتضی است و در نظر مصنف قول صحیح همین است به خاطر عمومیت آیات و این که روایات وجوب نهی از منکر را مختص به حالی(مانند احتمال تأثیر) نمی دانند.
و اما شروط دیگر:« فأما إذا خاف على نفسه أو ماله أو كان فیه مفسدة له أو لغیره فهو قبیح، لأن المفسدة قبیحة.
و فی الناس من قال: مع الخوف على النفس انما یسقط الوجوب و لا یخرج عن الحسن إذا كان فیه إعزازا للدین. و هذا غیر صحیح، لما قلناه من أنه مفسدة.
و الخوف على المال یسقط أیضا الوجوب و الحسن، لما قلناه من كونه مفسدة، و فی الناس من قال هو مندوب الیه، و قد بینا فساده.»25
اما وقتی که بر جان یا مالش بترسد یا مفسده ای برای خودش یا غیر خودش داشته باشد پس قبیح است چون که مفسده قبیح است. و گفته شده: با خوف بر جان فقط وجوب ساقط می شود اما از حسن خارج نمی شود (که قبیح باشد) و آن در صورتی است که موجب عزت دین گردد. این حرف صحیح نیست چرا که خوف بر جان مفسده است و آن قبیح است. و خوف بر مال هم وجوب و هم حسن را ساقط می کند چون که آن هم مفسده است و علت در بالا گذشت. وگفته اند که در خوف بر مال مستحب است و فساد این قول بیان گردید.
و خلاصه کلام در مفسده این که:مفسده نوعی قبح است بنابراین جایز نیست جایی که مفسده هست وجوب یا حسنی ثابت شود.« و أما المفسدة فإنما اعتبرت لان كونه مفسدة وجه قبح، فلا یجوز أن یثبت معه وجوب و لا حسن بلا خلاف.»26

مراتب امر به معروف و نهی از منکر:
 

یکی از مسایلی که تقریبا در تمام کتب فقهی به آن پرداخته شده است مراتب انجام این فریضه است که از مرحله قلب شروع و به مرحله ید می انجامد. در این باب نیز به ذکر کلام علامه حلی می پردازیم:

«مراتب الإنكار ثلاثة:
 

الأولى: بالقلب،و هو یجب مطلقا، و هو أوّل المراتب، فإنّه إذا علم أنّ فاعله ینزجر بإظهار الكراهة، وجب علیه ذلك. و كذا لو عرف أنّه‏لا یكفیه ذلك و عرف الاكتفاء بنوع من الإعراض عنه و الهجر، وجب علیه ذلك....
الثانیة: باللسان،فإذا لم ینزجر بالقلب و الإعراض و الهجر، أنكر باللسان بأن یعظه و یزجره و یخوّفه، و یتدرج فی الإنكار بالأیسر من القول إلى الأصعب.
الثالثة: بالید،فإذا لم ینجع القول و الوعظ و الشتم، أمر و نهى بالید بأن یضرب علیهما....
و لو افتقر إلى الجراح و القتل، قال السید المرتضى: یجوز ذلك بغیر إذن الامام.
و قال الشیخ رحمه اللَّه: ظاهر مذهب شیوخنا الإمامیة أنّ هذا الجنس من الإنكار لا یكون إلّا للأئمّة أو لمن یأذن له الإمام فیه..»27
و اما انکار سه مرتبه دارد:
اول، با قلب است، و آن مطلقا واجب است و این اول مراتب انکار است پس اگر ناهی بداند که با نشان دادن ناراحتیش فاعل منکر آن فعل را ترک می کند بر او واجب است ناراحتی خود را از فعل او اظهار نماید. و همین طور اگر بداند اظهار کراهت کافی نبوده و بداند که نوعی اعراض و دوری از او کفایت می کند همان بر او واجب می شود... .
دوم، با زبان است، پس وقتی فاعل با قلب و اعراض و دوری، ترک منکر نکرد با زبان او را انکار کند به این که او را نصیحت نماید و منع کند و بترساند و در انکار لسانی هم با نرمی شروع کند و در صورت نیاز از لحن شدیدتر استفاده نماید.
سوم، با دست است ،پس در صورتی که قول و وعظ و کلام تند اثری نبخشید با دست امر و نهی کند به اینکه فاعل منکر را بزند.... . وچنان چه به ایجاد جراحت و قتل نیاز شد، سید مرتضی قائل هستند که قتل و جرح بدون اذن امام نیز جایز است. و شیخ طوسی قائلند که آن چه از بزرگان مذهب امامیه آشکار است این است که این نوع از انکار مختص به امام یا کسی است که از سوی امام اذن در این مطلب دارد.

پی نوشت ها :
 

1. ترجمة الجمل و العقود فی العبادات، ص: 377
2. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 437 و قواعد الأحكام فی معرفة الحلال و الحرام، ج‏1، ص: 524
3. الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج‏2، ص: 47
4. النضید, ج8, ص:128
5. تفسیر شاهی، ج‏2، ص: 99.
6. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج‏1، ص: 311
7. جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‏21، ص: 357
8. حاشیة شرائع الإسلام، ص: 322
9. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 442
10. مختلف الشیعة فی أحكام الشریعة، ج‏4، ص: 457
11. همان
12. همان
13. ترجمة الجمل و العقود فی العبادات، ص: 377
14. سورة آل عمران: 104
15. سورة آل عمران: 110.
16. سورة لقمان: 17.
17. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد (للشیخ الطوسی)، ص: 148
18. فقه القرآن، ج‏1، ص: 357
19. الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة ، ج4، ص: 34
20. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 439
21. السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ج‏2، ص: 24
22. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، ص: 148
23. همان
24. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، ص:149
25. همان
26. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، ص:150
27. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 444
 

منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم
2. جرجانى، سید امیر ابو الفتح حسینى، تفسیر شاهی، چاپ اول، تهران‏، انتشارات نوید، 1404 ه ق‏‏
3. حلّى، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، چاپ دوم‏، قم، دفتر
انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1410 ه ق‏‏
4. حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، تذكرة الفقهاء، چاپ اول، قم‏، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، 1414 ه ق
5. حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشیعة فی أحكام الشریعة، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ه ق‏
6. حلّى، محقق نجم الدین جعفر بن حسن، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ دوم، ‏قم، ‏مؤسسه اسماعیلیان، 1408 ه ق‏
7. خراسانى، واعظ زاده محمد،ترجمة الجمل و العقود فی العبادات، نرم افزار «جامع فقه اهل‏البیت علیهم‏السلام»
8. راوندى، قطب الدین سعید بن عبداللَّه بن حسین، فقه القرآن، چاپ دوم، ‏قم، ‏مكتبة آیة الله المرعشی النجفی- رحمه اللة، 1405 ه ق‏
9. شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى، حاشیة شرائع الإسلام، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم‏، بی تا
10. شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى, الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة, چاپ چهارم, قم, مجمع الفکر الاسلامی,1428 ه ق
11. طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، نرم افزار «جامع فقه اهل‏البیت علیهم‏السلام»
12. قاروبی, شیخ حسن, النضید فی شرح روضه الشهید, چاپ نهم, قم, انتشارات داوری, 1428 ه ق
13. نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن بن باقر، جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، چاپ هفتم، بیروت, دار إحیاء التراث العربی، بی تا
شنبه 20/12/1390 - 17:3
امر به معروف و نهی از منکر

وجوب امر به معروف و نهی از منکر:
 

آن چه در باب امر به معروف و نهی از منکر اجماعی است وجوب آن است لکن در دو جهت درآن اختلاف است یکی اینکه آیا وجوبش سمعی است یا عقلی؟ و دیگر اینکه واجب عینی است یا کفایی.

الف- سمعی یا عقلی
 

در درجه اول به معنای سمعی و عقلی توجه می کنیم که علامه حلی این گونه دو قول و تفسیر هریک را بیان می کنند:
«فقال بعضهم: إنّه عقلی، فإنّا كما نعلم وجوب ردّ الودیعة و قبح الظلم نعلم وجوب الأمر بالمعروف الواجب، و وجوب النهی عن المنكر.
و قال بعضهم: إنّه سمعی، لأنّه معلوم من دین النبی صلّى اللَّه علیه و آله، و قد دلّ السمع علیهما»9
پس منظور از وجوب عقلی آن دو این است که عقل مستقلا وجوب آن را درک می کند، همان طور که وجوب امانتداری و قبیح بودن ظلم را درک می کند وجوب امر به معروف و نهی از منکر را هم درک می کند. ومنظور از وجوب سمعی آن هم این است که وجوب این فریضه برای ما از دین پیامبر و روایات آن بزرگوار و جانشینانشان برای ما معلوم گردیده است.
اما به اختصار به دلیل اقوال و تبیین آن ها می پردازیم:
سید مرتضی که قایل به وجوب سمعی این فریضه هستند در رد قول کسانی که وجوب آن را عقلی دانسته و به قاعده لطف تمسک کرده اند, این گونه استدلال کرده اند: «احتج السید بأنّه لو كان واجبا بالعقل لم یرتفع معروف و لم یقع منكر، و یكون اللّه تعالى مخلّا بالواجب، و اللازم بقسمیه باطل فالملزوم مثله.
بیان الشرطیة: انّ الأمر بالمعروف إذا كان هو الحمل علیه و حقیقة النهی‏عن المنكر هو المنع منه، فلو وجبا بالعقل لكان واجبا على اللّه تعالى، لأنّ كلّ ما وجب بالعقل فإنّه یجب على كلّ من حصل وجه الوجوب فی حقه، فكان یجب على اللّه تعالى الحمل بالمعروف و المنع من المنكر. فأمّا أن یفعلهما فلا یرتفع معروف و لا یقع منكر و یلزم الإلجاء، أو لا یفعلهما فیكون مخلا بالواجب،»10 حاصل کلام سید مرتضی این است که اگر این فریضه وجوب عقلی داشته باشد معروفی وا گذارده نمی شود یعنی تمام معروف ها انجام می شوند، و منکری هم واقع نمی شود و همچنین(با فرض وجوب عقلی آن و ترک آن) خداوند مخل به واجب می شود، لازم یعنی انجام همه معروف ها و عدم وقوع منکر، و مخل بودن خداوند متعال به واجب باطل است پس ملزوم که وجوب عقلی بود باطل است.
بیان کلام سید مرتضی این که، منظور از امر به معروف وادار کردن به معروف و منظور از نهی از منکر منع از انجام منکر است پس اگر این دو بخواهند وجوب عقلی داشته باشند بر خداوند متعال هم واجب می شوند چرا که این وجوب عقلی است و حکم عقل تخصیص بردار نیست, بنابر این بر خداوند واجب است که به انجام عمل معروف وادار کند و از انجام عمل منکر نهی نماید حال اگر چنین نماید معروفی رها نمی شود و منکری هم واقع نمی شود که در این صورت موجب الجاء و ناچار کردن در تکلیف است یعنی خداوند متعال بندگان را تکلیف به احکام کرده و سپس آنان را وادار و جبر به انجام آن تکلیف کرده است(و از طرفی هم چنین فرضی مطابق با واقع نیست چرا که می بینیم در خارج بسیاری از معروف ها و واجبات ترک می شوند وبسیاری از منکرها هم انجام می شوند.). و اگر چنین نکند یعنی امر به معروف و نهی از منکر نکند در این صورت لازم می آید که خداوند اخلال به حکمتش کرده باشد چون لطف به خداوند از آن جهت که حکیم است واجب است و امر به معروف و نهی از منکر هم از لطف است.پس فرض وجوب عقلی در هر صورت مفسده دارد لذا وجوب امر به معروف و نهی از منکر سمعی است.
پس از بیان این قول به بیان اشکال آن می پردازیم که علامه حلی چنین اشکال می کنند:
«و فیه نظر، لاحتمال أن یكون الواجب علینا فی الأمر و النهی غیر الواجب علیه، فانّ الواجب یختلف باختلاف الآمرین و الناهین، فالقادر یجب بالقلب و اللسان و الید، و العاجز یجب بالقلب لا غیر، و إذا كان الواجب مختلفا بالنسبة إلینا جاز اختلافه بالنسبة إلینا و إلیه تعالى، فالواجب من ذلك علیه تعالى التوعّد و الإنذار بالمخالفة لئلّا یبطل التكلیف.»11
اشکال این است که وجوبی که در امر و نهی بر ما وجود دارد غیر از وجوبی است که بر خداوند متعال است چرا که واجب به اختلاف آمر و ناهی تغییر می کند. پس مثلا در مورد کسی که قادر است، هم با قلب و هم با زبان و هم با دست واجب است اما در مورد عاجز جز با قلب واجب نیست. بنابراین وقتی که واجب به نسبت خود ما اختلاف دارد چگونه نسبت به انسان وخداوند متعال اختلاف نداشته باشد. پس منظور از وجوب امر به معروف ونهی از منکر بر خداوند, وعده دادن به پاداش و انذار در برابر مخالفت است (یعنی خداوند بعد از آن که بندگانش را تکلیف به احکامی کرده, از باب لطف, وعده ثواب بر انجام آن تکالیف داده, و وعده عقاب بر ترک آن تکالیف داده, یعنی انذار و تخویف بر مخالفت تکالیف مذکوره کرده تا این که تکلیف وی باطل و لغو نشود و این معنای امر به معروف و نهی از منکر در حق خداست.) که در این صورت منافاتی با تکلیف هم ندارد و موجب بطلان تکلیف نیست.
و در پایان علامه حلی قایل به وجوب عقلی آن می شوند و دلیل آن را لطف می دانند،که امر به معروف و نهی از منکر لطف است و هر لطفی واجب است،پس امر به معروف ونهی از منکر واجب است.«لنا: انّه لطف و كلّ لطف واجب، و المقدمتان ظاهرتان.»12
در توضیح این مطلب باید گفت که: معنای لطف انجام هر چیزی است که بنده را به طاعت خدا نزدیک می کند و از معصیت دور می نماید پس عقل حکم می کند بر این که بر خدا از باب لطف واجب است که امر به معروف و نهی از منکر را بر بنده, واجب کند تا غرض که انجام معروف و ترک منکر باشد حاصل گردد. و لطفی که بر خدا واجب است بر دو قسم است, یک قسم کار خود خداوند است مثل ارسال پیامبران و مثل تعیین امام بر مردم, و قسم دیگر کار انسان است پس بر خدا به حکم عقل واجب است آن کار را بر انسان واجب کند و وجوب این کار بر انسان گاهی برای خود انسان است مثل اطاعت از امام ومثل تعلم احکام شرع و... و گاهی برای غیر اوست مثل امر به معروف و نهی از منکر.
پس در کل باید گفت:
«وجوب این دو امر مورد اتفاق علماى اسلام است و تنها در پاره‏اى از خصوصیات اختلاف كرده‏اند از جمله در دو جهت ذیل: اول مؤلف(شیخ طوسی) و ابن ادریس و برخى دیگر وجوب آن را عقلى و سید مرتضى و ابو الصلاح حلبى و عده دیگر، نقلى و شهید اول در متن لمعه آن را عقلا و نقلا واجب دانسته است و ظاهر اللزوم ارشاد مردم با وجود شرائط آن بلحاظ این كه پایه و اساس اصلاح فرد و اجتماع است و یا لا اقل حسن این عمل را عقلا نمى‏توان انكار كرد كما این كه وفور ادله نقلى از كتاب و سنت جاى تردید نیست و گویا ثمره قابل توجهى بر این بحث، مترتب نباشد.»13
شنبه 20/12/1390 - 17:3
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده : رضا موذنی


 

 

چکیده:
یکی از واجبات و فروع دین ما که از اهمیت بسیاری بر خوردار است فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که علی رغم اهمیت آن خواسته یا نا خواسته در حال کم رنگ شدن است, در این کلام بر آنیم تا با بررسی جایگاه و منزلت فقهی آن آشنایی لازم برای عمل کردن به این واجب را فراهم نماییم. خوب است بدانیم که بعضی فقها کتاب مستقلی به آن اختصاص داده ودر مورد این دو فریضه بحث نموده اند. و نکته دیگر وجوب آن است که به تفصیل بیان و بررسی خواهیم نمودکه اولا سمعی است یا عقلی و ثانیا عینی است یا کفایی. این فریضه با چهار شرط علم به منکر وشناخت معروف, احتمال تاثیر, احتمال تکرار و عدم وجود مفسده واجب شده و به هیچ عنوان قابل سقوط نیست و در سه مرتبه قلب, لسان, وضرب وجوب دارد.
کلید واژه ها:
امر به معروف و نهی از منکر, وجوب عقلی یا سمعی,عینی یا کفایی ,مراتب انکار
مقدمه:
با توجه به این که جامعه بستری است برای تربیت افراد, لذا اسلام اهمیت و اهتمام فراوانی به مسایل اجتماعی دارد تا آن جا که فریضه ای مانند امر به معروف و نهی از منکر را که دستوری جامعه ساز است از فروض و واجبات قرار داده است و به عنوان یکی از فروع دین مطرح ساخته است.
اما این فریضه خود مرتبه ای از جهاد است و جهاد به معنای اعمش شامل آن نیز می شود لذا برخی فقها آن را در ادامه و از لواحق کتاب جهاد قرار داده اند.
اما کلمه معروف فقط شامل واجب و کلمه منکر فقط شامل حرام است و لذا امر به معروف فقط در کارهای واجب واجب است و نهی از منکر فقط در کارهای حرام واجب می شود لذا امر به مستحب و نهی از مکروه واجب نیست بلکه مستحب است.اما در مورد وجوب آن برخی وجوب این فریضه را شرعی می دانند واستدلال به آیات و روایات می کنند و برخی هم می گویند وجوب آن عقلی است و از باب قاعده لطف واجب گردیده است بدین معنا که امر به معروف و نهی از منکر لطف می باشند در انجام واجبات و ترک محرمات ودر علم کلام ثابت شده است که لطف بر خداوند واجب است تا غرض از تکلیف حاصل گردد. بعد از این بحث اختلاف می شود در این که این وجوب عینی است یا کفایی که عدهای از فقها با استدلال به عموم آیات و روایات وجوبش را عینی می دانند ودر مقابل عده ای دیگر استدلال به این آیات را با توجه به وجود معارض در اثبات مطلوبشان کافی ندانسته اند و این گونه استدلال نموده اند که غرض انجام واجب و ترک حرام است بدون این که مباشرتا از کسی خواسته شده باشد لذا با حصول غرض تکلیف ساقط می شود.
اما تعلق وجوب به آن شرایطی را می طلبد که عبارتند از علم وشناخت نسبت به واجب وحرام, احتمال تاثیر داشتن امر یا نهی نسبت به فاعل منکر, احتمال تکرار فعل توسط فاعل منکر, وجود کفسده وضررجانی یا مالی برای آمر یا ناهی. اما پس از وجوب هم مراتبی داریم که یکی انکار با قلب است که به هیچ عنوان از مکلف ساقط نمی شود, مرحله بعد باز داشتن با زبان و مرحله سوم جرح وضرب است که در جایی که نیاز به خونریزی باشد اذن امام لازم است و بدون آن ممکن نیست.
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در کتب فقهی
قبل از شروع بحث لازم است مقدمه ای در باب امر به معروف و جایگاه آن در کتب فقهی ذکر نماییم.
مبحث امر به معروف ونهی از منکر در کتب فقهیه بعد از پایان کتاب جهاد قرار داده اند بلکه بعضی از فقها مثل شهید در کتاب لمعه در ضمن کتاب جهاد به عنوان یک فصل از آن بحث کرده اند و در کتاب مستقلی به عنوان امر به معروف و نهی از منکر از آن بحث نکرده اند.
«این بحث را ابتداء محدثین مانند كلینى در كافى ج 5 و به تبع ایشان فقها در دنباله مباحث جهاد و جزء فصول آن كتاب قرار داده‏اند به این لحاظ كه خود یك نوع جهاد و مبارزه در راه خدا بشمار مى‏رود و در حدیث نبوى آمده است: «ان افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جائر» كافى ج 5 ص 60. و به تعبیر دیگر جهاد داراى مراتبى است همان طور كه امر بمعروف و نهى از منكر چنین است و آخرین مرتبه آن سه، جهاد مصطلح است كه در آن شمشیر بكار مى‏رود و سایر مراتب آن، امر بمعروف و نهى از منكر اصطلاحى است و در هر حال، هدف از هر سه امر، نشر حق و عدالت و طاعت، و جلوگیرى از ستم و معصیت است.»1
مطلب دیگر که باید به آن اشاره نمود این است که اکثر علما مانند علامه حلی در کتاب تذکره و قواعد2, امر به معروف و نهی از منکر را به همین اسم عنوان کرده اند ولی بعضی مانند شهید اول در کتاب دروس تحت عنوان «کتاب الحسبه» بحث کرده اند.3
«سر این اختلاف در تعبیر این است: آنان که به طور مستقل امر به معروف و نهی از منکر را مطرح ساخته اند ممکن است نظرشان شدت اعتنا به شأن و اظهار اهمیت به این دو واجب در اسلام باشد چنان که از قرآن مجید و احادیث شریفه, تأکد و وجوب آن معلوم می شود و اما آن که در طی کتاب حسبه ذکر کرده اند برای این است که آن دو واجب, از جمله اموری است که حتما باید اقامه شود و تعطیل آن جایز نیست چه آن که امور حسبی اموری است که نباید به زمین بماند و هرکسی باید در انجام آن بکوشد و اقدام کند.»4
معنای لغوی مفردات امر به معروف و نهی از منکر:
یکی از بحث هایی که قبل از ورود به اصل موضوع باید به آن پرداخت آشنایی با مفردات امر به معروف و نهی از منکراست در تفسیر شاهی مفردات آن به این صورت ذکر شده است:
«بدان كه امر عبارتست از طلب فعل از آن حیثیت كه فعل است بر وجه عالیت و نهى طلب عدم فعل است بر وجه مذكور یا طلب بازداشتن از فعل از آن حیثیت كه باز داشتن است از فعل بر وجه مذكور على اختلاف القولین. و مشهور آنست كه مراد از معروف فعلیست كه مشتمل باشد بر صفت راجحه خواه واجب باشد و خواه مندوب و مراد از منكر فعل حرام است.»5
البته همان گونه که در تعریف آمده است در اعتبار علو یعنی این که شخص آمر خودش را در مرتبه بالاتری از مأمور ببیند اختلاف است که مفصل این بحث در کتب اصول آمده است.
اما معروف در لغت به معنای شناخته شده است و کلمه منکر یعنی ناشناخته, البته تعریف دیگری که بسیاری از علما و از جمله محقق حلی در کتاب شرایع الاسلام در مورد معروف و منکر آورده اند جامع تر از تعریفی است که در تفسیر شاهی آورده شده است:« المعروف هو كل فعل حسن اختص بوصف زائد على حسنه إذا عرف فاعله ذلك أو دل علیه و المنكر كل فعل قبیح عرف فاعله قبحه أو دل علیه»6 یعنی معروف فعل حسنی است که اختصاص به وصف زایدی علاوه بر حسنش دارد وقتی که فاعلش حسن آن را بشناسد یا به آن راهنمایی شده باشد و منکر فعل قبیحی است که فاعلش قبح وبدی آن را شناخته یا به آن راهنمایی شده باشد(البته توسطشارع).
مرحوم صاحب جواهر الکلام در کتاب خویش آورده اند که:« المراد بالحسن الجائز بالمعنى الأعم الشامل لما عدا الحرام »7 منظور از حسن، جواز به معنای اعم است که شامل واجب، مستحب، مباح و مکروه می باشد. و منظور از وصف زائد همان رجحان است که مباح و مکروه را از تعریف خارج می کند. به عبارت دیگرآن صفت زائداین است که انسان به انجام دادن آن کار از ناحیه شارع مقدس ونیز از ناحیه عقل و فطرت دعوت شده است, بنابر این معروف شامل کارهای واجب و مستحب می شود.
و منظور از این که فاعلش آن حسن را بشناسد« إذا عرف فاعله ذلك» بنابر آن چه شهید ثانی تفسیر کرده اند حسن و قبح عقلی است چرا که این دو به واسطه عقل شناخته می شوند و شهید «دل علیه» را هم برای داخل کردن حسن و قبح سمعی دانسته اند با این استدلال که معرفت این دو متوقف بر دال و راهنماست که این دال و راهنما خداوند متعال،نبی یا قائم مقام نبی است.« و أراد بقوله فی التعریف: «إذا عرف فاعله ذلك» الحسن و القبیح العقلیین؛ لأنّهما یعرفان بالعقل.
و بقوله: «أو دُلّ علیه» إدخال الحسن و القبیح السمعیین؛ لتوقّف معرفة حسنهما و قبحهما على الدالّ، و هو الله تعالى و النبی أو من یقوم مقامه.»8
ومنظور از منکر هم فقط حرام می باشد و مکروه, منکر نمی باشد.
شنبه 20/12/1390 - 17:3
امر به معروف و نهی از منکر

نمونه ای عملی
 

سه تن از اصحاب پیامبر ( ص) به نامهای کعب ابن مالک ، مراده ابن ربیع و هلال ابن امیه ، به بهانه هایی واهی و غیر واقعی ، از همراههی پیامبر (ص) در جنگ تبوک خود داری کردند . پس از بازگشت پیامبر از جنگ ، به استقبال پیامبر رفتند و سلام کردند ؛ اما پیامبر (ص) پاسخ سلام آنان را نداد . سپس سایر مسلمانان رفتند و هیچ کس حاضر نشد حتی سلام آنان را پاسخ گوید . ناراحت و غمگین به خانه بازگشتند ، همسران فرزندان آنان نیز به پیامبر و سایر اصحاب ان حضرت تأسی کرده ، از هم سختی با انان خود داری کردند . حتی همسران آنان نزد پیامبر آمده ، از آن حضرت کسب تکلیف کردند که اگر لازم است از شوهران خود جدا شوند . پیامبر فرمود نه ؛ طلاق لازم نیست ، اما از نزدیک شدن به آنان بپرهیزید . اینان که زمین مدینه با تمام وسعت برایشان تنگ می نمود تصمیم گرفتند به کوههای اطراف مدینه رفته و تا زمانی که تو به آنان پذیرفته نشود و از سوی جامعه اسلامی مورد پذیرش قرار نگیرند ، از کوه پایین نیایند . روز ها را روزه می گرفتند و همسرانشان برای آنان غذا می بردند ؛ اما با آنان سخن نمی گفتند . روزهای بسیاری به همین صورت شپری شد . اما وضعیت هیچ تغییری نکرد. تصمیم گرفتند خودشان هم با یکدیگر سخن نگویند . پس از ان هر کدام به گوشه ای از کوه رفتند و آنقدر گریه کردند . تا آنکه بالاخره پس از سه روز که از این وضعیت گذشت ، این آیه بر پیامبر اکرم نازل شد .(22) : ( وَ عَلىَ الثَّلَاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتىَّ إِذَا ضَاقَتْ عَلَیهِْمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَ ظَنُّواْ أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم‏ )(23)و آن سه نفر که از شرکت در جنگ تبوک ) باز ماندند ، و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند تا آن حد که زمین با همّ وسعتش بر آنان تنگ شد ؛ (حتی) در وجود خویش جایی برای خود نمی یافتند ، در آن هنگام دانستند پناهگاهی جز به سوی او نیست ؛ سپس خدا رحمتش را شامل حال آنان نمود ، و به آنان توفیق داد تا توبه کنند ؛ خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است .

دخالت در امور دیگران
 

امر به معروف و نهی از منکریکی از وظایف شهروندی و اجتماعی مسلمانان است . به تعبیر دیگر ، این فریضه مربوط به حیات اجتماعی است و نه زندگی خصوص و فردی ؛ بنابر این باید از کشاندن آن به حریم خصوص افراد به شدت پرهیز کرد .نهایت جهل است که برا امر به معروف و نهی از منکر ، خود مرتکب منکر شده و معروف را باز گذاریم . کسان که به حریم خصوصی افراد تجاوز کرده و نهانخانه ذهن و زندگی آنان را افشا می کنند ؛ باید بدانند که خود مرتک منکری بزرگ شده اند . اسلام ، نه تنها به ما اجازه ، این کار را نداده ؛ بلکه توصیه های فراوانی به پرده پوشی کرده است . امیر مومنان (ع) چه زیبا این حقیقت را بیان کرده است : جر کسانی که گناه ندارند و از سلامت دین بر خوردارند ، سزا ست که بر گناهکاران و نامردان رحمت آرند ، و شکر این نعمت بگذارند ؛ چندان که این شکر گذاری آنان را مشغول دارد و به گفتن عیب مردمان وانگذارد ؛ تا چه رسد به عیب جویی که برادر را نکوهش کند و به آنچه بدان گرفتار است ، سرزنش کند . آیا بخاطر ندارد که خدا چگونه بر او بخشید و گناهان پوشیده – بزرگتر از گناهی که او را بدان مذمت کند – و چگونه او را مذمت کند که خود چنان گناهی کرده است – بزرگتر از گناهی که او را [ لیکن پوشیده و در پرده است ] و اگر چنان گناهی نداشته ،گناهان دیگری که از آن گناه بزرگ تر است ؛ و به خدا سوگند اگر گناهی که کرده بزرگ نیست و گناهی است خرد ، جرئت او را بر زشتی مردمان گفتنی ،گناهی بزرگتر باید شمرد .(24) تنها استثنا دراین مورد ؛ بازرسی از سازمانها و نضارت بر ارگانهای دولتی است . علی (ع) در تئصیه خود به مالک اشتر ، دربارۀ کارکنان و مدیران می گوید : برکارهای آنان مراقبت دار و جاسوسی راستگو و وفا پیشه برایشان بگمار که مراقبت نهایی تو در کارهایشان ، و ادار کننده آنها ست و به رعایت امانت ، و مهربانی است بر رعیت . ( 25)

شایعه پراکنی
 

پیامب راکرم (ص) در توصیه خود به ابوذر غفاری می فرماید : ای ابوذر ، برا دروغگو بودن فرد همین بس که هر چه را می شنود باز گو نماید . (26)یعنی حتی در جایی که شنیده های او عین واقع باشد ؛اما او بدون تحقیق و بررسی به بازگویی آنها بپردازد ؛ دروغگو به حساب می آید . چه رسد به اینکه آنچه شنیده است بکاهد ، یا بر آن بیفزاید . با توجه به این سخن پیامبر (ص) می توان شایعه پراکنی را از مصادیق دروغ دانست حتی اگر انسان انگیزه ناپسند ی از نقل شایعه نداشته باشد ، باید نگاه کند که آیا نقل آن فایده ای هم دارد یا نه . افزون بر این ، باید بیندیشد که آن شایعه ، اساسی دارد یا نه ، پس باید پیش از نقل هر خبری در درستی آن تحقیق کنیم و پس از اطمینان به درستی آن را نقل کنیم . (27)

داستان آموزنده
 

زنی شایه ای را درباره همسایه اش مدام تکرار کرد . در عرض چند روز همه ی محل داستان را فهمیدند . شخصی که داستان درباره او بود عمیقاً آزرده و دلخور شد . بعد زنی که آن شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملا ً اشتباه می کرده . اوخیلی ناراحت شد و نزد خردمندی پیر رفت . و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند . پیر خردمند گفت : به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش سرراه که به خانه می آیی پرهایش را بکن و یکی یکی در راه بریز . زن اگر چه تعجب کرد ، اما آنچه را به او گفته بود انجام داد . روز بعد ، مرد خردمند گفت : اکنون برو و همۀ پرهایی را که دیروز ریخته بودی جمع کن و برای من بیاور . زن در همان مسیر به راه افتاد ، اما با نا امیدی دریافت که باد همۀ پرها را با خود برده . پس از ساعتها جستجو ، با تنها سه پر در دست باز گشت . خردمند گفت : می بینی ؟ انداختن آنها آسان اما باز گرداندنشان غیر ممکن است . شایعه نیز چنین است . پراکندنش کاری ندارد ، اما به محض اینکه چنین کردی دیگر هرگز نمی توانی کاملاً ان را جبران کنی . (28)

سوء استفاده از دیگران
 

هرگز نباید معاشرت با دیگران را به عنوان پلی برای رسیدن به مطالعه و خواسته های شخصی خود قرار دهیم امیر مومنان (ع) در سفارش خود به امام حسن (ع) به این نکته مهم اشاره می کند که هرگز نباید به اعتماد دوستی با کسی ؛ حق او را ضایع کرد ؛ و حق برادرت را به اعتماد دوستی که او با دارای ضایع مگردان ، زیرا کسی که حق او ضایع کنی دیگر برادر تو نخواهد بود .(29) یکی از مهمترین شرایط پایداری دوستی و معاشرت به دیگران ، رعایت انصاف در حق آنان است . در این زمینه ، روایات فراوانی در کتابهای روایی و اخلاقی ما وجود دارد . (30) امام علی (ع) می فرماید : انصاف موجب پیوند دل ها به یکدیگر می شود . (31) با رعایت انصاف است کهخ دوستی میان دو نفر تداوم می یابد. (32) و بر پایه ی انصاف است که دوستی و مودت میان دو نفر استوار می شود (33) امام جواد (ع) یکی از عوامل دستیابی را انصاف در معاشرت معرفی می کند(34) ؛ و امام علی (ع) انصاف را یکی از راههای بهرمندی از دوست های فراوان می داند (35). از احادیث دانسته می شود که اگر کسی می خواهد حق معاشرت با دیگران را رعایت کند و ازمعاشرتی پایدار با دیگران برخوردار باشد ؛ هرگز نیابد از معاشرت و دوستی با آنان سوء استفاده کرده و برای خود حقوق ویژه ای قائل باشد .

نقد مکتب سوء استفاده گران بنتام
 

جرمی بنتام ( 1832-1748م ) از فیلسوفان انگلیسی قرن نوزدهم ، یکی از مهمترین چهره های مکتب سودگرایی است . به طور خلاصه ، می توان دیدگاه او را این گونه بیان کرد ، کار خوب ، کاری است که منابع فوری را در پی داشته باشد . اما از آنجا که جز ز راه تامین مناغع اجتماعی نمی توان منافع فردی را تامین کرد . تامین منافع اجتماعی نیز ( خوب ) می شود . به تعبیر دیگر ، اصالت با منافع فردی است و منافع اجتماعی ، صرفاً وسیله و ابزاری برای منافع به شمار می آیند . به تعبیر سوم ، از نظر بنتام ، معیار تشخیص کار خوب و بایستنی ، منفعت اجتماعی است ، هرچند تامین منافع اجتماعی هدف نیست ؛ بلکه وسیله است . بنتام هدف را منفعت شخصی می داند ، اما معیار را منفعت عمومی وسوء اکثری ؛ یعنی اگر از او بپرسیم : به نظر شما چه کاری خوب است ؟ خواهد گفت : کاری که نفع عمومی دارد . و اگر دوباره بپرسیم : نفع عمومی چرا خوب است ؟ در پاسخ خواهد گفت : چون نفع عمومی ؛ وسیله ای است برای تامین سود شخصی . بنتام ، هر گز برای جامعه سود اجتماعی اصالت قائل نیست ، وی جامعه را پیکری مجهول و تخیلی می داند که از افراد جداگانه ، به عنوان اجزای تشکیل دهندۀ آن ، ساخته شده است . بر این اساس ، سود و منفعت جامعه معنایی جز سود و منفعت افراد وآحاد مردم تشکیل هندۀ آن ندارد . بنابراین ، برای فهم سود نخست باید سود افراد را فهمید . اما چه زمانی می توان گفت که یک چیزی دارای نفع شخصی است ؟ زمانی که آن چیز به افزایش حاصل جمع لذت های فرد یا کاهش حاصل جمع الآم او منجر گردد. (36)

امر به معروف ونهی از منکر نظارتی همگانی
 

( معروف ) در لغت به معنای شناخته شده و (منکر ) به معنای ناشناس است و به این ترتیب کارهایی که به حکم عقل از امور نیک شمرده می شود ، نیز کارهایی که شرع بر انجام آنها امر نموده چه واجب و چه مستحب ، معروف نامیده می شود و کارهایی که از نظر عقل و فطرت پاک آدمی زشت و ناپسندند و نیز کارهایی که شرع از انجام آنها نهی نموده است چه حرام و چه مکروه ، منکر نامیده می شوند . یکی از وظایف بسیار مهم هر مسلمان تشویق دیگران به خوبی ها و باز اشت آنان از بدی هاست ؛ بدین معنا که همۀ انسانها باید نسبت به یکدیگر احساس وظیفه نموده و خود را در برابر کارهایی که در اجتماع توسط مردم یا دولتمردان انجام می گیرد ، مسئول دانسته و با نظارت و مراقبت همگانی آنها را به کارهای نیک دعوت نموده و از کارهای ناشایست باز دارند ، در منطق اسلام نظارت افراد بر کارهایی که در اجتماع صورت می گیرد به عنوان یک حق طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشت هاست قلمداد شده است ؛ چرا که آثار هیچ کار ناشایستی در نقطه خاصی محدود نمی شود ، بلکه بر سایر نقاط نیز سرایت می کند و به معصیت و ناهنجاری فردی می تواند به صورت یک آسیب اجتماعی در آید .

عواقب ترک امر به معروف و نهی از منکر
 

یکی از عواقب نزدیک امر به معروف و نهی از منکر فروپاشی نظام خانواده است چنانکه حضرت محمد (ص) فرمود : کَیفَ بکُم اِذا فَسَدَت فساءُکُم وَفَسَقَ ‏ثبسابُکُم وَ لَم تأمَرُا با المَعرُفِ وَلَم تَنهوا عَنِ المُنکَرِ. (38)چگونه بر شما میگذرد زمانی که زنانتان فاسد و آلوده شدند و جوانانتان به طرف فسق و فجور روی آوردند این معایب و بدبختی ها هنگامی پیش می آید که شما امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید .

تسلط اشرار و مستجاب نشدن دعا
 

امام علی (ع) در وصیتش به امام حسن و امام حسین علیهم السلام فرمود : از خدا بترسید ، از خدا بترسید ، با اموال و جانها زبانهایتان دراره خداوند بزرگ جهاد کنید و از دین حق تعالی بزرگ دفاع کنید و امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید ، زیرا رها کردن این دو واجب الهی باعث می شود که ظالمین بر شما مسلط شوند و در آن هنگام برای رهایی از شر و ظلم دشمن دعا می کنید ولی خداوند دعایتان را اجابت نمی کند . (39)

ثواب امر به معروف و نهی از منکر در روز قیامت
 

امام جعفر صادق (ع) فرمود : کسانی که در دین کارهای نیک انجام می دهند و مردم راهم به خوبیها دعوت می کنند ، در روز قیامت هم جزو خوبان محسوب می شوند و به آنها گفته می شود که : تمام گناهان بخشیده شد ، حسنات و پاداش کارهای نیکتان را به هر کس دوست دارید هدیه نمایید ، بعد فرمود : بر هر کس واجب است که با قلب و زبان و دست امر به معروف نماید . (40)

وظیفه علما از همه سنگین تر
 

رسول خدا فرمود : در شب معراج گروهی را دیدم که قیچی ها لبهایشان را می برند . به جبرئیل گفتم : اینها چه کسانی هستند ؟ گفت اینها خطبا و علمایی از امت شمایند که قدرت بر بیان احکام خداوند را داشتند لکن در این امر خطیر سستی کردند . (41)
سخنان امام خمینی (ره ) در مورد امر هب معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه واجب است. همۀ ما مکلفیم که همانطوری که مکلفیم خودمان را حفظ کنیم و خارج کنیم از ظلمت به نور ، مکلف هستیم دیگران را هم همین طور دعوت کنیم ، هر مقداری که می توانیم . شما نباید بگویید خوب من که خطیب نیستم ، من که اهل منبر نیستم ؛ من که اهل محراب نیستم ، شما اهل این هستید که در خانوادهتان با پسرتان و با دخترتان و یا اولیائتان ، با آنان کسی که رفیق شماست ؛ حرف بزنید . همین مقدار شما مکلفید . اگر انسان دید معصیت خدا می شود ، باید جلوش را بگیرید و نگذارید معصیت خدا بشود . (42)
نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد مال همه است . (43) این کشور باید همۀ افرادش آمر به معرف و ناهی از منکر باشند اعوجان ها را خودشان رفع بکنند . (44) اگر یکی ، یک خلاف کرد همه باید بروید دنبالش که آقا چرا ؟ لازم نیست کاری بکنید مواخذه بکنید . (45) اگر یک نفر خلاف کرد بیست نفر از شما رفت گفت : نکن این کار صحیح نیست تحت تاثیر قرار می گیرد . (46) امر به معروف و نهی از منکر دو اصل است در اسلام که همه چیز را می خواهد اصلاح کند . یعنی با این دو اصل می خواهد تمام قشرها مسلمین را اصلاح بکند . به همه ماموریت داده ، به همّ ما ، به تمام افراد زیر پرچم ماموریت داده که باید وادار کنید همه را به کاری صحیح و جلو گیری از کار های فاسد . (47) کوشش کنید که احکام اسلام را هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند اصل امر به معروف و نهی از منکر همین است که جامعه را اصلاح می کند . (48)
حدیثی دارم که امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل نموده و آن این است :
اذا تواکَلَتِ الناسُ الاَمرُ باالمَعرُوفِ و النَّهیَ عَن المُنکَرِ : هر گاه مردم ، امر به معروف و نهی از منکر را به عهدۀ همدیگر بگذارند ( یعنی هر کس سکوت کند و به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کن و در نتیجه هیچ کس قیام نکند ) فَلیأذنوا بِوِقاعٍ مِن الله ، پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشد . چه عذابی ؟ سنگ از آسمان بیاید ؟ نه ، عذاب الهی در آیه ی قرآن چنین تفسیر شده است : از عذاب خدا بترسید ، بگو خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما غذاب بفرستد یا از زیر پای شما عذاب بجوشاند یا شما را دسته دسته کند ، یا اینکه زیان خود شما را به شما برساند ، یعنی خودتان را بجان یکدیگر بیندازد .

پی نوشت ها :
 

1. مرتضی مطهر ی ، ده گفتار (امر ه معروف و نهی از منکر ) ص 94
2. توبه /71
3. مرتضی مطهر ی ، ده گفتار، ص 76-77
4.لقمان /17
5. مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، تحقیق هاشم رسولی ، ج201، ص614
6. وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه ، ج16 ، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و مایلحق به ، باب 1 ، ص 119 ، حدیث 6
7. نهج البلاغه ، ترجمه سید جعفر شهیدی ، حکمت 374 ، ص 429
8. محمد ابن حسن الحر العاملی ، وسایل الشیعه ، ج 16 ، کتاب الامر با المعروف و النهی عن المنکر و مایلحق به ، باب 1 ، ص 122 حدیث 13.
9. نهج البلاغه ، ترجمه سید جعفر شهیدی ، نامۀ 31 ، ص 296
10. بنگرید به : محمد اسفندیاری ، بعد اجتماعی اسلام ، ص 74 ، سید حسن اسلامی ، امر به معروف و نهی از منکر دانش نامه امام علی (ع) ج 6 ص267
11.در کتاب نهایه ، ص 299 و 300، دربارۀ مراتب امر به معروف و نهی از منکر می گوید . و صاحب نیز پس از نقل این عبارت در ادامه می فرماید :
12. مرتضی مطهر ی ، ده گفتار، ص 92
13.مستدرک الوسائل ، ج18 ، باب 1 ص 7 ، حدیث 1
14. بنگرید به : محمد حسن نجفی ؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 21 ، ص 347-366
15. محمد حسن نجفی ؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج21 ، ص 370
16. اعراف /166- 163
17. نهج البلاغه ، ترجمه سید جعفر شهیدی ، خطبه 201 ، ص 237
18. محمد حسن نجفی ؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 21 ، ص 375
19. بنگرید به : حسین مظاهری ، اخلاق و جوان ، ج 1 ص85 -83
20. شعرا /216
21. سید روح الله خمینی (امام ) شرح حدیث جنود عقل و جهل ، ص 317
22. محسن فیض کاشانی ؛ تفسیر الصافی ؛ ج2، ص 386 و 387
23. توبه /118
24. نهج البلاغه ، ترجمه سید جعفر شهیدی ، خطبه 140
25. همان ، نامه 53 ، ص 333
26. بحار الانوار ، ج 74، باب 4 ، ص85 ، حدیث 3
27. محد تقی مصباح یزدی ، ره توشه ، ج 2 ، ص 252
28. جک کانفیلد و دیگران ، غذای روح برای نوجوانان ؛ ترجمه ارمغان جزایری ، ص 8
29. نهج البلاغه ، نامه 31 ، ص306
30. محمد ری شهری ، دوستی در قرآن و حدیث ، ترجمه سید حسن اسلامی ، ص 84 و 85
31. لابضاف یُؤلفُ القلوب . بنگرید به همان ، ص84 )
32. میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل ، ج 2 ص 308 ( امام علی (ع) همان ص 84)
33. امام علی (ع) : علی الانصاف ترسکخ ُ الموده ( همان ص 84)
34. همان ص 85 ، محمد تقی مصباح یزدی ، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ، تحقق و نگارش و احمد حسین شریفی مکتب سودگرایی
35. همان
36.Jeremy Bentham The Principle Of Utility In meta - ethics normative Ethics anal Applied Ethics P. 
37. آل عمران /104 ( و باید گروهی از شما باشند که به سوی خیر دعوت کنند و به کارهای خیر فرمان دهند و از زشتیها باز دارند و اینان رستگارانند )
38. وسائل الشیعه ج 11 ص 396
39. نهج البلاغه ، نامه 47، مشابه حدیث وسایل الشیعه ، ج 11 ص 413
40. اختصاص شیخ مفید (ره) ص 240
41. الحکم الزهرا ص 182 ، مانند آن وسایل الشیعه ، ج 11 ص 420
42. صحیفه نور ، ج1ص 84
43. همان مدرک : ج8 ص 47
44. همان مدرک : ج13 ص244
45. همان مدرک : ج8 ص 60
46. همان مدرک: ج8 ص160
47. همان مدرک : ج 9 ص 195
48.صحیفه نور ، ج 9 285
 

منابع
1.آئین زندگی ، اخلاق کاربردی ، مولف احمد حسین شریفی ، تدوین : نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها ، ناشر : دفتر معارف چاپ صدف ، قم خیابان شهداء کوچه 32 شماره 3 ، تلفن 7744616- تهران : خیابان انقلاب اسلامی ، چهار راه کالج ؛ شماره 791 ، تلفن 8911212 نمابر (8809386)
2. بهشت جوانان ، (با آنچه باید یک مرد و زن بدانند ) مولف اسدالله محمدی نیا ، ناشر بسط اکبر (ع) ، نوبت چاپ بهار 1385 ، چاپ غدیر ، قم : میدان شهدا ، خیابان معلم ؛ کوچه 12 ، کوی فرجام ، پلاک 28 انتشارات بسط اکبری (ع)
3.حماسه حسینی ، ج2 ، اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ، چاپ پنجم : تابستان 1366، چاپ و صحافی : چاپ و نشر علامه طباطبایی ، ناشر انتشارات صدرا ( با کسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید ) تهران ناصر خسرو مقابل دارالفنون کوچه دکتر مسعود ، تلفن 305130- قم خیابان ارم تلفن 21522
4. ده گفتار : اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ، چاپ سوم ، دیماه 1366، چاپ و صحافی : چاپ و نشر علامه طباطبائی ، ناشر : انتشارات صدر ( با کسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید ) تهران : ناصر خسرو مقابل دارالفنون کوچه دکتر مسعود ، تلفن 305130- قم خیابان ارم تلفن 21522
5. ره توشه نوجوان ، مولف ناصر مکاریان ، ناشر : انتشارات نجابت – تاریخ انتشارات زمستان 1387 ، قم : خیابان صفائیه ، کوچه ممتاز انتشارات نجابت ، تلفن (7749616 ) (0251)
شنبه 20/12/1390 - 17:2
امر به معروف و نهی از منکر

وظیفه عمومی
 

امر به معروف و نهی از منکر ، بر خلاف برخی دیگر از احکام دینی ، اخلاقی ، وظایف عام هستند . این دو وظیفۀ اخلاقی از جهات مختلف عمومیت دارند . (10) توضیح آنکه : اولاً همۀ مسلمانان ، از زن و مرد و کوچک و بزرگ ؛ مشمول این حکم هستند ؛ یعنی این وظیفه ، مربوط به فرد یا گروه خاصی نیست ؛ بلکه وظیفه ای است بر عهدۀ همۀ افراد جامعه ، در حقیقت یک نوع نظارت عمومی و همگانی و ملی است ؛ ثانیاً : این حکم در همۀ زمانها قابل اجرا است . توضیح آنکه با توجه به مراتب و مراحل مختلفی که امر به معروف و نهی از منکر دارد ، یعنی مرحله قبلی ، گفتاری عملی ، روشن است که هیچ قدرتی در هیچ زمانی نمی تواند از امر به معروف و نهی از منکر قبلی جلوگیری کند . افزون بر این ، برخی از فقیهان بزرگ ، همچون شیخ طوسی و صاحب جواهر . (11) تصریح کرده اند که امر به معروف و نهی از منکر عملی این است که خود فرد عملاً در اجرای فضایل و ترک رذایل بکوشد و روشن است که این مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر نیز قابل جلو گیری و ممانعت از سوی هیچ قدرتی نیست ؛ (12) ثالثاً ، نسبت به همه افراد نیز قابل اجرا است ، یعنی امر به خوبی ها و نهی از از بدی ها ، صرفاً متوجه فرد یا افراد خاصی نیست ؛ بلکه همۀ افراد جامعه را به یکسان در بر می گیرد ، حتی حاکمان و قدرتمندان را . با استناد به این فریضه کوچک ترین و ضعیف ترین افراد جامعه می تواند گریبان بزرگترین و قدرتمند ترین افراد جامعه را گرفته ، لغزش ها و خطاهای آنان را گوشزد نموده و آنان را امر و نهی کند ؟ زنی از طبقه اشراف دست به دزدی زده بود ، پیامبر اکرم(ص) دستور اجرای حکم اسلامی مبنی بر قطع انگشتان دست او صادر کردند . برخی از بزرگان قریش جمع شده ، به محضر ایشان رفتند و شگفتی خود را از این رفتار پیامبر (ص) که چگونه می خواهد دست یکی از زنان صاحب نفوذ و اشرافی را قطع کند ابراز داشتند ؟ ! حضرت در پاسخ فرمودند : عامل تباهی و انحطاط اقوام گذشته همین بود که احکام اجتماعی و قوانین الهی را فقط در حق ضعیفان و قشر فرودست جامعه اجرا می کردند ، اما هنگامی که نوبت به اقشار فرادست می رسید ، از اجرای دستور الهی خود داری می کردند .. (13) رابعاً همۀ احکام و مسائل شرعی ، اجتماعی ، سیاسی ، اخلاقی و فرهنگی را شامل می شود ؛ از مسائل فردی و فرعی گرفته تا مسائل اجتماعی و کلی .

شرایط امر به معروف و نهی از منکر(14)
 

یکی از مهمترین و روشن ترین شرایط امر به معروف و نهی از منکر ( شناخت معروف و منکر است کسی که معروف و منکر را نشناسد نمی تواند به معروف امر و از منکر نهی نماید . دومین شرط امر به معروف ها و جلوگیری از وقوع منکر ها و یا رفع آنها ست . طبیعی است که اگر در جایی احتمال تاثیر ندهیم ، جایی برای اجرای این فریضه نخواهد بود . البته این شرط شامل امر به معروف و نهی از منکر قبلی نمی شود ؛ بلکه مربوط به مرحله زبانی و عملی امر به معروف و نهی از منکر است . یکی دیگر از شرایط امر به معروف و نهی از منکر ، اصرار بر انجام منکرات و نادیده گرفتن معروف هاست . بنابراین اگر فرد یا سازمان خودش متوجه خطا و اشتباه خویشتن شده و در صدد اصلاح بر آمده است ، دراین صورت جایی برای امر به معروف و نهی از منکر باقی نمی ماند . در حقیقت در چنین مواردی، آن افراد خود شان را امر به معروف کرده اند و نیازی به امر دیگران ندارد حتی برخی از فقیهان نظیر صاحب جواهر در چنین مواردی حکم به حرمت امر به معروف و نهی از منکر داده اند . ( 15)

داستان عبرت آموز
 

در سوره اعراف (16) داستان کسانی آمده است که هر چند به تاثیر قطعی نهی از منکر خود باور نداشتند ، خطا کاران بنی اسرائیل را از کارهای زشت نهی می کردند . گروهی دیگر که خود گرد بدی نمی گشتند ، اما دغدغۀ هدایت و ارشاد دیگران را نیز نداشتند و حتی معترضانه به ناهیان را منکر می گفتند : چرا گروهی را پند می دهید که خداوند آنان را نابود خواهد کرد ، یا آنکه آنان را سخت کیفر خواهد داد ؟ ناهیان از منکر ، که هنوز از تاثیر نهی خود یکسره نومید نشده بودند ، دو دلیل برای کار خود می اوردند : یکی آنکه نزد پروردگار شان معذور باشند و دیگر آنکه احتمال پند پذیری آنان را یکسره منتفی نمی دانستند . چه گزارش قرآن ، از این سه دسته ، یعنی ناهیان از منکر ، مرتکبان منکر و بی اعتنایان و منفعلان ، تنها ، دسته اول نجات یافتند و دو دسته دیگر مبتلا به کیفری سخت و وحشتناک شدند عذابی که بر آنان نازل شد ، به این صورت بود که چهره انسانی از آنان گرفته شد و به شکل بوزینه در آمدند !

مراتب امر به معروف و نهی از منکر
 

برای امر به معروف و نهی از منکر ، سه مرتبه و مرحله ذکر شده است : مرتبۀ قلبی ، زبانی و عملی . منظور از ( مرتبه قلبی ) این است که انسان در درون خویش از منکر نفرت داشته باشد و معروف را دوست بدارد . امیر مومنان (ع) درباره این مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر سر گذشت قوم ثمود را باز گو کرده و می فرماید : مردم ! خشنود ی و خشم ( از چیزی ) همگان را [ در پیامد ان ] شریک سازد [ و کیفر و پاداش آنچه بدان راضی شده اند به آنان بپردازد ] چنانکه ماده شتر ثمود را یک تن پی نمود و خدا همۀ آنان را عذاب فرمود ؛ چرا [که گرد اعتراض نگردیدند و همگی آن کار را پسندیدند . (17) اصولاً ، کسی که از مرتبه قلبی امر به معروف و نهی از منکر بر خوردار نباشد ، آنسانی مسخ شده و دارای طبیعت و سرشتی دگرگون شده است . امام علی (ع) در این باره می فرماید : پس کسی که معروف را ستایش نکند و منکر را انکار ننماید ، طبیعتش دگرگون و زیر و رو شده است .(18) منظور از ( مرتبه زبانی ) این است که هنگام مشاهدۀ منکر ؛ صرفاً نباید به ناخشنودی قلبی و درونی بسنده شود ، بلکه باید این ناخشنودی خود را به زبان نیز آورده ، اعتراض خود را به گوش فرد برسانیم . و بالاخره باید توجه داشت که این مرتبه نیز مرتبه ای ایده آل و نهایی نیست ؛ بلکه برای امر به معروف و نهی از منمر باید دست به عمل بزنیم ؛ یعین اگر مراتب و مراحل قلبی ناکامی و ناکارآمد بود ، باید دست به اقدام زده ؛ عملاً برای برچیده شدن منکر و تحقق معروف وارد میدان شویم . حتی اگر لازم باشد جان خود و عزیزان خود را نیز در راه تحقق معروف و برچیده شدن منکر خدا کنیم . البته فقیهان این مرحله از امر به معروف ونهی از منکر را وظیفه حکومت اسلامی دانسته اند و نه وظیفه تک تک افراد .

راههای اجرای امر به معروف و نهی از منکر
 

این سه مرحله امر به معروف و نهی از منکر به ویژه مرحله دوم و سوم ، یعنی مرحله امر و نهی زبانی و عملی ، به دو صورت قابل اعمال هستند ! نخست به صورت مبارزه ( ایجابی) و مثبت و دوم در قالب مبارزه ( سلبی) یا منقی . (19) مبارزه مثبت به این صورت است که وقتی با منکری مواجه می شویم ؛ با قاطعیت و جدیت تمام در برابر آن ایستاده و در حد توانایی خویش از وقوع یا تکرار آن جلوگیری کنیم ؛ البته توجه داشت که قاطعیت و جدیت به معنای تندی و خشونت نیست ، بلکه می توان و می باسد با نرمی و مهربانی و از سر دلسوزی و با تسلط کامل بر اعصاببا منکرات برخورد کرد و به معروف امر نمود . اصولاً امر و نهی هنگامی تاثیر گذار است که همراه با همدلی و مدارا مرتکب و منکر و تارک معروف باشد . به عبارت دیگر ، بیزاری و نفرت از منکر نباید به بیزاری و نفرت از از مرتکب منکر تبدیل شود . خداوند به پیامبرش دستور می دهد که :اگر توانا فرمانی کنند بگو : من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم . (20) به همین دلیل بود که مسلمانان صدر اسلام ، زمانی که مرتکب گناهی می شودند ، با رغبت و میل ، خود خدکمت پیامبر (ص9 رسیده و می گفتند ( پاکم ساز) آنان به خوبی دریافته بودند که هدف از حدود شرعی ، پاکسازی گناه است و نه کیفر دادن گناهکار .
حضرت امام خمینی (ره) در این باره می فرماید : در باب امر به معروف و نهی از منکر ، یکی از مهمات همین رفق نمودن و مدارا کردن است . ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبی را با شدت و عنف بخواهد جلوگیری کند ، کارش از معصیت کوچک به معاصی بزرگ یه به رده [ارتداد و خروج از دین ] و کفر منتهی شود ؛ در ذائقه انسان ، امر به معروف و نهی از منکر تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک می کند . آمر به معروف و ناهی از منکر باید تلخی و ناگواری را با شیرینی بیان و افق و مدارا و حسن خلق ، جبران کند تا حکامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام نماید (21) بله ، اگر در جایی برخورد نرم و لین به هیچ وجه پاسخ نداد و حتی موجب جسارت بیشتر مرتکبان گناه و تارکان واجبات شد ، البته بسیار به ندرت پیش می اید در آن صورت ، اگر احتمال می دهیم که برخورد خشن و تند و نگاه های خشم الود و حاکی از ناراحتی تاثیر مثبت دارد ، می توان از این راه وارد شد و توع منکرات را گرفت . البته مبارزه مثبت دارای مراحل بالاتری و جدی تری هم هست که بر عهدۀ حکومت اسلامی است . تعزیر ، زندان ، اعدام و امثال آن را نیز می تواند از مصادیق مبارزه مثبت با منکرات به شمار آورد.
که اجرای آنها از وظایف دولت و حکومت اسلامی است و نه افراد عادی و معمولی در جایی که تذکرات و توصیه های گفتاری و برخورد های عملی ، در آن حدی که بر عهدۀ مردم عادی است ، تاثیر در جلو گیری از منکرات نداشت ، می توان از راه مبارزۀ منفی وارد شد و آن به این صورت است که مثلاً از نشست و برخاست با مرتکبان گناه و تارکان واجبات پرهیز کرده ، دوستی و رفاقت خود را با آنان قطع کنیم . البته این کم ترین کاری است که هر مسلمانی در مواجه با وقوع منکرات می تواند انجام دهد .
شنبه 20/12/1390 - 17:2
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده : علی فولادی


امر به معروف و نهی از منکر یک ی از اصول عملی اسلام است . و چون اصلی است که در خود قرآن مجید با صراحت و تاکید آمده و بعد در اخبار نبوی و آثار ائمه طاهرین دربارۀ آنها بسیار سخن گفته شده و بعد هم بزرگان و علماء دین در همۀ قرنها ، دوره به دوره و طبقه به طبقه دربارۀ این اصل و اهمیت آن سخنها گفته و مطالبی نوشته اند ، در میان علماء اسلامی زیاد مورد بحث قرار گرفته وبیش از هر کجا در کتب فقیهه مورد بحث و گفنگو و تحقیق قرار گرفته است .
چکیده
از بهترین جلوه های اخلاق اجتماعی در اسلام ؛ ( امربه معروف ونهی از منکر ) است همۀ مسلمانان ، از زن و مرد و کوچک و بزرگ ، مشمول این حکم هستند ، یعنی این وظیفه ، مربوط به فرد یا گروه خاصی نیست ؛ بلکه وظیفه ای است بر عهدۀ همۀ افراد جامعه است . یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر شناخت معروف و منکر است . مراتب امر به معروف و نهی از منکر همه مرتبه است مرتبه مرحلۀ قلبی ، زبانی و عملی و آنها به دو صورت قابل اعمال هستند به مشکل مبارزه ایجابی ، مثبت و دوم در قالب مبارزه سلبی یا منفی . این فریضه مربوط به حیات اجتماعی است و نه زندگی خصوصی و فردی ؛ پیامبر (ص) به اباذر فرمودند ای ابوذر برای دروغگو بودن فرد همین بس که هر چه را می شنود بازگو نماید . هرگز نباید معاشرت با دیگران را به عنوان پلی برای رسیدن به مطامع و خواسته های شخصی خود قرار دهیم . یکی از علل ترک امر به معروف و نهی از منکر فروپاشی نظام خانواده است و تسلط اشرار و مستجاب نشدن دعاست ، اما آمران و معروف و ناهیان از منکر در قیامت هم جزو خوبان محسوب می شوند ، و وظیفه علما و بزرگان در این امر مهم از همه مهمتر است و مکلفیم خودمان را حفظ کنیم از ظلمت به نور.
کلید واژه : امر به معروف و نهی از منکر ، معروف ، منکر ، کار خوب ، کار بد ،
مقدمه
افتضای این اصل که هر چه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند آن است که انسان در انجام معروف و عمل بهآن خود خواه و خودبین نباشد . این دو وظیفه اخلاقی از جهات مختلف عمومیت دارند . کسی که معروف و منکر را نشناسد نمی تواند به معروف امر و از منکر نهی نماید . منظور از مرتبه قلبی این است که انسان در درون خویش از منکر نفرت داشته و معروف دا دوست بدارد . مبارزه مثبت به این است که وقتی با منکری مواجه می شویم با جدیت تمام در برابر آن ایستادگی کنیم ، امر به معروف و نهی از منکر یکی از وظایف شهروندی مسلمان است . شایعه پراکنی یعنی حتی در جایی که شنیده های او عین واقع باشد ، اما او بدون تحقیق به بازگویی آنها بپردازد . دروغگو بحساب می اید ، هرگز نباید به اعتماد دوستی با کسی حق او را ضایع کرد ، معروف در لغت به معنای شناخته شده و منکر به معنای ناشناس است زمانی که شما امر به معروف را ترک کردید ، معایب و بدبختی بسوی شما پیش می آید ؛ و دعایتان مستجاب نمی شود . جزو خوبانند کسانی که در دین امر به معروف و نهی از منکر می کنند . امر به معروف و نهی از منکر بر همه ی ما واجب است .
امر به معروف و نهی از منکر به همۀ انسانها واجب است ، بر کوچک و بزرگ و بر پیر و جوان .امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای در برابر دریای مواج پهناور و ابتدا باید معروف و منکر را شناخت و سپس در مورد آن اقدام نمود . باید در ترک امر به معروف و نهی از منکر خود داری کرد و ثواب زیادی خداوند رحیم در نامۀ عمل آن کسانی قرار می دهد که امر به معروف و نهی از منکر می کنند .
از بهترین جلوه های اخلاق اجتماعی در اسلام ( امر به معروف و نهی از منکر ) است (1) اقتضای این اصل که . هر چه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند ) آن است که انسان در انجام معروف و عمل به آن خود خواه و خود بین نباشد . خوبی ها و فضایل را تنها برای خود نخواهد و دوری و پرهیز از زشتی ها را اختصاصی نکند بلکه بکوشد خوبی ها را در سطح جامعه و جهان گسترش دهد و زشتی ها و بدی را در هر جایی که می بیند ، از بین می برد . با توجه به این فرضیه ، هیچ مسلمانی نمی تواند فقط به دنبال خیر خود باشد ؛ بلکه بر او واجب است که دیگران را نیز به خیر فرا خواند و از شر آگاه سازد :
مردان زنان با ایمان ، ولی ( یار و یاور ) یکدیگرند ؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند ؛ نماز و ابر پا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند ؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد ؛ خداوند توانا و حکیم است (2) با توجه به این آیه می توان گفت لازمه ایمان حقیقی ؛ داشتن رابطۀ دوستی با دیگر مومنان و داشتن دغدغه سرنوشت آنان است و لازمه علاقه به یکدیگر ، ارشاد دیکدیگر به خوبی ها و انتقاد از بدی ها و زشتی هاست و لازمه ارشاد به معروف و اتقاد از منکر ، بر پایی نماز و توسعه معنویت و فرمانبرداری از خداوند و فرستادۀ او و همچنین دستگیری از ضعیفان و مستمندان (ادای زکات ) است ؛ و بالاخره لازمه همه این امور ، نزول رحمت های بی پایان خداوند است . ( 3) امر به معروف و نهی از منکر ، بهترین و زیباترین نشانه اهتمام به امور خلق و توجه به مسائل مسلمانان است . امر به معروف و نهی از منکر ، یعنی در برابر دیگران احساس مسئولیت کردن ؛ یعنی دغدغۀ هدایت و ارشاد دیگران را داشتنی ؛ یعنی هنگامی گه می بینیم دیگران در حال افتادن در چاه ظلالت و شقاوت اند ، ساکت و خاموش ننشینیم. امربه معوف و نهی از منکر ، یعنی احساس مسئولیت در برابر حقیقت گفتنی است با توجه به آیات قرآن ، دانسته می شود که امر به معروف و نهی از منکر در ادیان دیگر نیز وجود داشته است . قرآن کریم ، از زبان حضرت لقمان خطاب به فرزندش می فرماید : پسرم !نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باشد که این از کارها ی مهم است .(4) آیات و روایات بسیاری ، از جهات متعدد و متنوعی ، این وظیفه اجتماعی ، دینی و سیاسی را مورد تاکید قرار داده ، ابعاد مختلف آن را گوشزد کرده اند . علت برتری امت اسلامی در سایر امت ها، عمل به همین فریضه دانسته شده است : (كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ) همچنین یکی از نشانه های برتری فردی نسبت به فردی دیگر ، همین موضوع است . کسانی که امر به معروف می کنند . و نهی از منکر می کنند ، نز خداوند ، شریف تر و عزیز تر از کسانی اند که به این دو عمل نمی کنند. پیامبر اکرم ( ص) در حال سخنرانی بود که کسی از ایشان پرسید : یا رسول الله ، بهترین مردم چه کسی است ؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند : کسی که از همه بیشتر امربه معروف و نهی از منکر می کند و کسی که از همه بیشتر تقوای خداوند را دارد و نسبت به مشیت او و راضی تر از دیگران است . (5) امر به معروف و نهی از منکر ؛ یکی از وظایف پیامبران معرفی شده است . امیر المومنین ( ع) مهمترین دلیل پذیرش خلافت را پس از قتل عثمان ، امر به معروف و نهی از منکر دانست . امام حسین (ع) علت اصلی قیام خود را اقامه امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد . اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در اسلام به دلیل نقش پایه ای و اساسی آن در تحقیق سایر احکام و دستورات دینی است . اجرای آن ، تحقیق دین را در پی دارد و ترک آن ، فراموشی و کم رنگی دین و آموزه های دینی را امام محمد باقر ( ع) در این باره می فرمایند : بدرستیکه امر به معروف و نهی از منکر ، راه پیامبران و شیوه صالحان است . وظیفه واجبی است که به وسیله آن سایر واجبات برپا می شودند ، راههای امنیت پیدا می کنند و در آمدها حلال می شودند و مظالم ( حقوقی که به ظلم گرفته اند ) باز گردانده می شوند و زمین آیاد می گردد و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کار ها رو به راه می گردد . (6) علی بن ابیطالب (ع) درباره جایگاه ویژه امر به معروف و نهی از منکر ، چون قطره ای است در برابر دریای مواج و پهناور و برتر از همه اینها سخن عدلی است که پیش روی حاکمی ستمکار گویند . (7) احادیث دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر چندان فراوان است که آدمی را اشباع می کند و به تحرک بر می انگیزد و به جای هیچ عذر و بهانه ای برای ترک آن یا اهمال و سستی در اجرای آن باقی نمی گذارد . پیامبر رحمت ( ص) فرموده اند : خداوند نسبت به مومن ضعیفی که دین ندارد ؛ خشمگین است . از حضرت پرسیده شد : منظور از مومن که دین ندارد کیست ؟ در پاسخ فرمود : کسی که نهی از منکر نمی کند . (8) علی ( ع) در نامۀ سراسر حکمت خود به فرزندش پس از توصیه به حکمت آموزی ، تواضع ، یاد مرگ و امثال آن ، از او می خواهد . در احیای وظیفه اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر کوشا باشد و تنها به فکر خود نبوده دست دیگران را نیز بگیرید : به کار نیک امر کن و خود را در شمار نیکوکاران در اورد . چه دست و زبان ، کار ناپسند را زشت شمارد و از آنکه کار ناپسند کند با کوشش خود را دور بدار . در اره خدا بکوش ، چمنانکه شاید ، و از سرزنش ملامت گرانت بیمی نباشد . (9)
شنبه 20/12/1390 - 17:1
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده : حجه الاسلام و المسلمین محمد تقی رهبر



 
بی تفاوتی در برابر منكرات را شرع مقدس مورد نكوهش قرار داده و قرآن و روایات آن را تقبیح نموده است. قرآن كریم در مقام نكوهش اهل كتاب و احبار و راهبان كه نظاره گر منكرات بودند و از سخنان ناروا و مردمخواری هامرتكبین را نهی نمی كردند، چنین می فرماید: «لولا ینهاهم الربانیون والاحبار عن قولهم الاثم واكلهم السحت لبئس ما كانوا یصنعون» چرا عالمان دینی و روحانیان اهل كتاب آنان را از سخنان ناروا و حرام خواری برحذر نمی دارند. این بسیار كار بدی است كه مرتكب می شوند.
بدیهی است كه پیام آیه كریمه را به زمان و مكان مورد و مخاطب خاص نمی توان محدود ساخت. بنابراین نكوهش و عتاب قرآن متوجه هر گروه یا فردی است كه شاهد اعمال ناروا و خلاف شرع باشند و مهر سكوت بر لب زنند و به معارضه با منكرات قیام نكنند و این یك درس عبرت و دستور است برای همه عصرها و نسل ها. دلیل این فراگیری را از سخن و سیره رهبر آزادگان حسین بن علی علیه السلام می توان دریافت كه در خطبه معروف امام درباره امر به معروف و نهی از منكر آمده است و آن حضرت عالمان مسلمان را بدان مخاطب ساخته و به آیه فوق استناد فرموده است آیات دیگر و روایات بسیاری را در این باب می توان یافت. از جمله سخن رسای امیرمؤمنان علیه السلام: «من ترك انكار المنكر بقلبه و لسانه فهو میت بین الاحیاء» آن كس كه با قلب و زبان به نهی از منكرات نپردازد مرده ای است در میان زندگان.
این سخن امیرمؤمنان مبالغه نیست، بلكه بیان یك واقعیت است. اگر حیات انسان به عقیده و مجاهده در راه عقیده است، كسی كه عقیده ندارد یا در راه عقیده از مجاهده و مبارزه می هراسد یا سستی می كند مرده است و خصلت یك انسان زنده را ندارد كه در برابر دشمن واكنش نشان دهد، علاوه بر این كسی كه منكرات را می بیند و شكسته شدن حریم مقدسات شرع را به تماشا می نشیند و با بی تفاوتی از كنار آن می گذرد راه را برای شیوع منكرات می گشاید و گسترش گناه را دامن می زند و این به معنای مشاركت در جرم و جنایت است. پس مرده است و مرده جایش در گورستان است!
این كلی بحث، اما آنچه از وضع كنونی جامعه ما و شیوع منكرات و حاكم شدن بی تفاوتی ها باید گفت، اولاً شیوع منكرات و رواج فساد و ابتذال در جامعه بویژه در سالهای اخیر، چیزی است كه شگفتی همگان را بر انگیخته است در این برآیند سدها شكسته شده و خاكریزها فرو ریخته و لحظه به لحظه بر گسترش فساد افزوده می شود. از جمله موضوع حجاب و پرده دری های زنان لجام گسیخته ایست كه از كشف حجاب عصر رضاخان دست كمی ندارد. مردان و زنانی كه عصر پهلوی را دیده اند و وضع امروز را می بینند كمتر میان این دو زمان می توانند فرق بگذارند با این تفاوت كه آن زمان جبر بود و امروز با اختیار و آزادی های اعطا شده از سوی كسانی كه به ارزشهای اسلامی چوب حراج زده و می زنند و تساهل و تسامح را رواج داده و می دهند. آنروز عصر ننگین ستمشاهی بود و امروز در فضای جمهوری اسلامی!! فضائی كه با فداكاریها و ایثارگری های بهترین عزیزان این ملت فراهم شده و بیشتر حاكمان كنونی ما شایستگی حراست آن را ندارند!! و فراموش كرده اند سخن قرآن را كه فرمود:«الذین ان مكناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزكات و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر» آنانكه اگر در زمین حاكمیت شان دادیم نماز را بپادارند و زكات را بپردازند، امر به معروف و نهی از منكر كنند.
حاكمان و مسئولان ما پاسخ دهند با كدام منكر مبارزه كردند؟ و كدام معروف را احیا نمودند؟ اگر امروز از نماز و روزه و حج اثری هست ریشه در اعتقادات دیرینه مردم دارد و مسئولان را بر آنها منتی نیست. در مسائل انقلاب و حفظ ارزشها نیز مردم پیشرو ما هستند و بسیاری از مسئولان در این میدان از مردم عقب مانده اند.

مسئولان پاسخگوی مردم
 

برخی مسئولان حتی از اصلاح دستگاه های تحت فرمان خود ناتوان مانده و شاید نخواسته اند به پاكسازی محیط كار خود دست بزنند. در حالی كه اگر متعهدانه با موضوع فساد برخورد كنند بطور قطع موفق خواهند بود و مردم از آنها حمایت خواهند كرد كه عملكرد برخی شهرداری ها در گذشته و حال نمونه ای از آن است. وقتی یك مسئول مصمم می شود برای مردم كار كند و مثلاً مشكلات شهر و شهرداری را حل نماید، كم حرف بزند و به جای شعار عمل كند، در زمان نه چندان طولانی آثار اصلاحی آن را مردم مشاهده خواهند كرد.
اگر خدمت و تعهد دینی و ملی دغدغه یك مسئول باشد قطعاً موفق خواهد شد و یاران بسیاری خواهد یافت كه دست و بازوی او باشند تا محیط كار اداری را از كم كاری و حیف و میل و فساد پاكسازی كنند. نیروهای صالح از كم كاری برخی مسئولان و كوتاه آمدن آنها در برنامه های اصلاحی و مبارزه با مفاسد و منكرات در رنج اند. همانگونه كه توده مردم همیشه در صحنه از این رخوت و بی تفاوتی رنج می برند.
در هر حال، در اینجا سخن از ابتذال و فساد اخلافی و فرهنگی است كه حتی در دستگاه های دولتی كه در حقیقت خانواده دولت است راه نفوذ بافته و تدریجاً لوث شدن ارزشها را در این دستگاه ها مشاهده می كنیم. به عنوان مثال نگاهی به آموزش و پرورش و یا محیط دانشگاه های كشور اعم از دولتی و آزاد بیفكنیم، این فضاهای آموزشی افزون بر اینكه از بعد علمی افت تحصیلی و عدم ارتقای كیفی داشته اند از بعد تعهد دینی و شئونات اسلامی نیز سیر نزولی پیموده است. رنگ و بوی فضای دانشجوئی ضعیف شده، بسیاری از جوانان حالت بی تفاوتی گرفته اند.

علت چیست؟
 

آیا هیچگاه به تحلیل و بررسی نشستیم كه چرا این نوجوانی كه خانواده ها با فطرت انسانی به دست ما سپردند نتوانستیم او را تربیت كنیم؟ و چرا مثلاً آموزش و پرورش در یك اقدام معنی دار معاونت پرورشی را حذف می كند با این استدلال كه همه باید در امر پرورش نقش داشته باشند كه اگر در جای خود سخن درستی باشد، از زاویه دیگر قابل نقد است چرا كه داشتن یك معاونت فعال در امر پرورش آثار ارزشمند بیشتری در پی دارد. در هر حال ضعف های آموزشی و پرورشی و بطور كلی فرهنگی و آموزشی در شرائطی كه دشمن هجوم گسترده ای را علیه ارزشهای اسلامی آغاز كرده به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. این قصور و تقصیری است كه مسئولان فرهنگی و متولیان آموزشی باید در برابر نسل و نسلهای بعدی و خون پاك شهیدان پاسخگو باشند.
این نوجوانان و جوانان كه دستخوش ابتذال اخلاقی شده اند از همین مدارس و كلاس ها بیرون آمده اند كه متولیان فرهنگ و همچنین غالب اولیاء این كودكان و جوانان و نهاد خانواده نیز در این جرم شریك اند...وقتی سازمان ملی جوانان آن جشنواره مبتذل را در روزهای اخیر برگذار می كند كه تصاویر بسیار زننده آن و اختلاط پسران و دختران در آن جشنواره شگفتی همگان را برانگیخته این تقصیر متوجه متولیان جوانان نیز هست كه برگذار كننده آن با افتخار تصریح می كند كه با این نوع حركت ها، الگوی برتری را در فرهنگ نسل جوان ارائه می كنیم!! و یا اگر المپیاد ورزشی پسران و دختران در دانشگاه صنعتی اصفهان برگذار می شود و به صورت میعادگاه شبانه پسر و دختر درمی آید این از ضعف یا بیماری مسئولان دانشگاه و متصدیان تربیت بدنی و سایر دست اندر كارانی است كه نان این ملت را می خورند و بودجه هائی را كه از خون این ملت فراهم شده است سخاوتمندانه در مسیر ابتذال و بی بند و باری هدایت می كنند.
و یا اگر با مجوز وزارت ارشاد كنسرت موسیقی مبتذل دائر می گردد و به صورت پاطوق پسران و دختران بی لجام و یا مردان و زنان هوسباز در می آید متولیان فرهنگ و هنر مسئولند و باید پاسخگو باشند. مجموعه های تفریحی ورزشی ما كه بودجه كلانی را به حلقوم می كشد، عرصه نمایش زیبائی اندام و كشف حجاب شده و احدی پاسخگو نیست. آیا نمی توان این محیط ها را با كنترل و نظارت اصلاح كرد؟ حقیقت این است كه مسئولان این مراكز خود را در حد عمله و خدمتكاری تنزّل داده اند كه سرویس می دهند تا مشتی بلهوس و ولگرد و عیاش آن اماكن را به آن صورت كه می دانیم در آورند كار بی تفاوتی مسئولان در برابر ابتذال حاكم به آنجا كشیده كه هر جا محل حضوری و جایگاه نمایشی هست عرصه لهو و لعب و هوا و هوس و بی بند و باری می شود نمایشگاه های بین المللی بیش از آنكه نمایشگاه كالای تجاری و صنعتی یا كتاب باشد نمایشگاه جنسی و دختران بزك كرده و لاك زده با لباس های تنگ شده است.
آیا هیچگاه وزرا و مدیران كه این نمایشگاه ها را در حوزه مسئولیت دارند به فكر رویاروئی با این روند افتاده اند! كار دوره گردی در ترویج ابتذال به جائی رسیده كه حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی بر خلاف وظائف اولیه تبلیغی خود كلاس های آموزش موسیقی با تعلیم سنتور و تنبك و گیتار دائر كرده و این مراكز را پاتوق دختران و پسرانی بی تعهد و لمپن ها ساخته است از سوی دیگر «انجیرها» كه اخیراً در حال شكل گیری با اهداف خاص كه بالمآل تشكیلاتی علیه ارزشها خواهند بود در سطح گسترده و با كمك های دولتی كه سرانجام در روند و آینده تشكیلاتی در خدمت استعمار خواهد بود در حال شكل گیری است. اگر مسئولان دولتی به فكر مبارزه با فساد و جلوگیری از گسترش ابتذال و پوچی و انحراف و فساد موجود نباشند در آینده جز بدنامی و در پیشگاه خدا جز خشم و نفرت چیزی در انتظار ندارند.
در این میان علما، نویسندگان، حوزه ها، سخنوران، اساتید و معلمان مسئولیت بیشتری دارند كه علیه این روند افشاگری كنند و به مقاومت بپردازند تا طرح های براندازی از مسیر فرهنگ و هنر و فساد و ابتذال و موارد هدایت شده از سوی بیگانگان خنثی شود.

بطور خلاصه:
 

ما امروز در یك نبرد تاریخی به سر می بریم. تعارف ندارد. سازشكاری و بی تفاوتی یعنی مشاركت در مقاصد شوم دشمن. و این همان چیزی است كه قرآن و حدیث و سنت و سیره آن را محكوم می كند. نیاز امروز ما یك خیزش انقلابی است برپایه عقل و منطق و دانش و بینش و فرهنگ و جهاد و در عین حال كوبنده و قاطع علیه دشمنان اسلام و پیاده نظام، آنها لحظه ها و فرصت ها سریع می گذرد و اگر به هوش نباشیم و میدان را به دشمن و عوامل او بسپاریم، جز خسران و ندامت دست آوردی نخواهیم داشت.
فراموش نكنیم كه امروزه ابتذال و فساد بعد سیاسی نیز به خود گرفته و لذا مسائل فرهنگی را نباید جدای از سیاست نگاه كنیم. گردانندگان بسیاری از جریانهای ضدفرهنگی در حقیقت گردانندگان صحنه سیاسی به نفع دشمن نیز هستند از اینرو نباید از آنها غافل بود. همانگونه كه مشكلات اقتصادی و معیشتی مردم نیز عامل فشار دیگری است تا زمینه های رواج فساد و سقوط اخلاقی را فراهم آورد و بعید نیست كسانی نخواهند این وضع سامان پذیرد كه اگر چنین باشد جز انزوا و انهدام چاره دیگری برای اینها نیست.
منبع:سایت حوزه
شنبه 20/12/1390 - 17:0
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده:محمد رضا جواهری




 
در قرآن امر به معروف و نهی از منکر نخستین وظیفه پیامبر اسلام(اعراف 157) و ملاک برتری امت اسلامی است(آل عمران 110). پیامبر و امامان پیشگامان و اسوه‌های بزرگ در امر به معروف و نهی از منکرند. اندیشه و گفتار و رفتار آنان در امر به معروف و نهی از منکر راهنمای مسلمانان در برپایی امر به معروف و نهی از منکر است. سیره نظری و عملی معصومین علیهم السلام در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، بهترین و کاربردی‌ترین راه و روش امر به معروف و نهی از منکر است. امام موسی بن جعفر (ع) الگوی جامع و کامل برای اهل امر به معروف و نهی از منکرند. معیارهای امر به معروف و نهی از منکر را باید از گفتار و رفتار امام کاظم علیه السلام فرا گرفت. در کلام امام هفتم آموزه‌های بسیاری درباره "آداب امر به معروف و نهی از منکر" نهفته است. ادب شناسی و آراستگی به آداب از سوی آمران به معروف و ناهیان از منکر آثار فراوانی دارد. بسیاری از چالش‌ها و مشکلات و موانع عمل و اجرای امر به معروف و نهی از منکر در قبول و پذیرش از سوی مخاطبان با رعایت اصول و آداب اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر از بین می‌رود. آراستگی به آداب عامل اثرگذاری فراوان، کارآمدی، پویایی، رشد و بالندگی و رهایی از هرج و مرج است. التزام عملی به آداب امر به معروف و نهی از منکر پشتوانه پایداری و ترویج امر به معروف و نهی از منکر و اجرا و پذیرش آن است. با رعایت آداب، اهداف مقدس امر به معروف و نهی از منکر تحقق می‌یابد و نتایج درخشانی خواهد داشت. در سخنان امام موسی بن جعفر (ع) بسیاری از آداب امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است. بازشناسی این آداب و آگاهی از آن و آراستگی به آن برای ایجاد شور و نشاط و تقویت روحیه امر به معروف و نهی از منکر موثر و مفید است. در پرتو شناخت این آداب می‌توان آسیب شناسی امر به معروف و نهی از منکر در عمل و اجرا و در قبول و پذیرش را نیز انجام داد. در این پژوهش تنها برخی از آداب امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌شود.

اخلاص و حسن نیت
 

انگیزه الهی و پاکی نیت و اقدام بر اساس فرمان خدا و پیامبر و اهل بیت راز توفیق امر به معروف و نهی از منکر است. امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم فرمودند: یا هشام لانجاة الا بالطاعة(بحار الانوار، ج 78، ص 301)؛ ‌ای هشام! نجات جز به اطاعت خداوند نیست. یا هشام من صدق لسانه زکی عمله و من حسنت نیته زید فی رزقه(همان، ص 303)؛ ‌ای هشام! هر کس زبانش راست گوید کارش پاک گردد و هر کس انگیزه و نیتش نیک و پاک باشد، روزی‌اش زیاد شود.

خیرخواهی و نصیحت و نفع رسانی
 

نصیحت مومن بر مومن لازم است. امام کاظم علیه السلام فرموده اند: ملعون من لم ینصح اخاه (همان، ص 333)؛ کسی که برادرش را نصیحت ننماید، ملعون است. نصیحت هر نوع گفت وگویی نیست. نصیحت، خیرخواهی و سخنانی است که به صلاح مخاطب بوده واقعا به نفع او باشد. با چنین سخنانی صداقت و دلسوزی گوینده آشکار می‌شود، دغدغه‌های زیبای آمر و ناهی روشن می‌شود و اثربخشی سخن افزایش می‌یابد.
بر اساس این بخش از سخنان امام هفتم، امر به معروف و نهی از منکر هر مومن به مومن دیگر واجب است. در "نصیحت" شناخت مخاطب و مصالح و منافع وی و توجه به شرایط زمانی و مکانی مناسب برای گفت وگو نهفته است. هر کس دیگران را نصیحت ننماید، مورد لعنت و نفرین امام هفتم قرار گرفته است و این مسئولیت سنگین فراگیر و متقابل امر به معروف و نهی از منکر همراه با توجه به آداب آن را ثابت می‌کند. امام کاظم علیه السلام همین وظیفه را در حدیث دیگر این گونه ترسیم نموده اند: ان من واجب حق اخیک ان لا تکتمه شیئا تنفعه به لامر دنیاه و آخرته (همان، ص 332)؛ از حقوق واجب برادر مسلمانت بر تو این است از آن چه که به او نفع و سود در امر دنیا و آخرتش برساند از او پنهان و کتمان نکن!امر و نهی که سود دنیوی و اخروی برای دیگری دارد، باید انجام شود چون از حقوق مومن بر مومن است و کتمان آن روا نیست.

حسن خلق
 

اخلاق اسلامی در امر به معروف و نهی از منکر، خود یک معروف است و آموزش نظری و عملی معروف و منکر را در پی دارد. امام کاظم علیه السلام به هشام فرمودند: یا هشام اکمل المومنین ایمانا احسنهم خلقا(همان، ص 310). ‌ای هشام! کامل‌ترین مومنان از نظر ایمان، بهترین و نیکوترین آنان در اخلاق است.

حق گویی
 

باید گفتار امرکننده به معروف و نهی‌کننده از منکر سراسر کلام حق باشد حق بگوید و حق محور و حق طلب شود. امام کاظم علیه السلام به یکی از شیعیان فرمودند: اتق‌الله و قل الحق و ان کان فیه هلاکک فان فیه نجاتک. ‌ای فلان! اتق‌الله و دع الباطل و ان کان فیه نجاتک فان فیه هلاکک (همان، ص 319 و ص 320). از خدا پروا‌دار و حق را بگو، اگر چه هلاکت تو در آن باشد که نجات تو در همان حق گرایی است. ‌ای فلانی! تقوا داشته باش و باطل را رها کن، اگر چه نجات تو در آن باشد که هلاکت تو در همان باطل گرایی است. مطابق این حدیث، حق گرایی و حق گویی راه حقیقی نجات و سعادت است گرچه در دنیا سختی‌ها، رنج‌ها و مشکلاتی را داشته باشد.

مهرورزی و مهربانی
 

با محبت و مهربانی می‌توان دل‌ها را فتح کرد. مهرورزی راه نفوذ در قلب هاست. امام کاظم علیه السلام "رأفت" و عطوفت و مهربانی و دلسوزی و "الفت" و دوستی را از صفات زیبای عقل شمرده اند(همان، ص 317 و ص 318) در جای دیگر فرموده اند: التودد الی الناس نصف العقل(همان، ص 326) مهرورزی و دوستی و عشق به مردم نیمی از عقل است.

پرهیز از خشونت و خشم
 

خشونت و خشم مانع اثربخشی و سودمندی امر به معروف و نهی از منکر است. امام کاظم علیه السلام به هشام هشدار دادند: یا هشام من کف غضبه عن الناس کف‌الله عنه غضبه یوم القیامة (همان، ص 305) هرکس خشم و غضبش را از مردم باز دارد خداوند نیز غضبش را از وی در روز قیامت باز خواهد داشت. در رهنمود دیگر به وی فرمودند: یا هشام الغضب مفتاح الشر(همان، ص 310) ‌ای هشام غضب کلید شر و بدی است. در جمله دیگر به او فرموده اند: یا هشام علیک بالرفق فان الرفق بمن و الخرق شوم (همان، ص 311) ‌ای هشام بر تو باد به رفق و نرمش و برخورد با نرمی و عطوفت، همانا رفق مایه خیر و برکت و خشونت شوم و بد است.

اندیشیدن و خردمندی
 

اسلام دین تفکر و تعقل است. در اعتقادات و اعمال اندیشمندی و خردمندی راهگشاست. به بیان امام کاظم علیه السلام پیامبران الهی خردمندترین انسان‌ها و برتر از همه خردمندان جهان‌اند (همان، ص 312) ایشان به هشام فرمودند: یا هشام ما قسم بین العباد افضل من العقل(همان، ص 312). ‌ای هشام! خداوند بین بندگان، چیزی بهتر از عقل تقسیم ننموده است. یا هشام ان‌الله علی الناس حجتین. حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسول و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة العقول(همان، ص300). ‌ای هشام! برای خداوند بر مردم دو حجت است حجت ظاهری و حجت باطنی، اما حجت ظاهری پیامبران و امامان‌اند و اما باطنی عقل و خردهاست. اقدام به امر به معروف و نهی از منکر، با تفکر و خردمندی و استفاده از حجت ظاهری و باطنی، وحی الهی و عقل، روز به روز بر بهره وری و سودرسانی و قدرت فرهنگ سازی و تمدن سازی امر به معروف و نهی از منکر می‌افزاید.

تبلیغ عملی
 

آراستگی امرکننده به معروف بر معروفی به آن امر می‌کند و پیراستگی وی از منکری که مردم را از آن باز می‌دارد، تبلیغ عملی و نظری است و اثرگذاری و ماندگاری آن بیشتر است. امام کاظم علیه السلام به هشام فرمودند: یا هشام کفی بک جمعا ان ترکب مانهیت عنه(همان، ص 300). ‌ای هشام در جهل تو کافی است که آن چه را از آن نهی کرده‌ای خود انجام بدهی! یا هشام قلیل العمل من العاقل مقبول مضاعف(همان، ص 301). ‌ای هشام کار کم از خردمند پذیرفته می‌شود و پاداش مضاعف دارد. به نقل امام کاظم علیه السلام حضرت عیسی علیه السلام نیز به حواریون فرمود: طوبی للعلماء بالعمل و ویل للعلماء بالقول(همان، ص 308). خوشا به حال عالمان با عمل و بدا به حال عالمان به حرف بی‌عمل! امام در وصف مومن نیز فرموده اند: المومن قلیل الکلام و کثیر العمل (همان، ص 312)، مومن کم سخن می‌گوید و زیاد عمل می‌کند.

سایر آداب
 

در کلام امام کاظم علیه السلام افزون بر ارزش‌هایی که در تبیین آداب امربه معروف و نهی از منکر بررسی شد، آداب دیگری نیز آموزش داده شده است. "فقه و فهم عمیق دین و احکام امر به معروف و نهی از منکر" (همان، ص 321) و "صراحت و یک رنگی و پرهیز از دو زبانی و دورویی" (همان، ص 310) و "دوری از حسد و عجب و فخر" (همان، ص 306) و "رهایی از بدزبانی و هرزه گویی و فحش" (همان، ص 310) و "آبروداری و آبرومندی" (همان، ص 305) و "مخالفت با هوای نفس" (همان، ص 301) و "پویایی و پرکاری و نشاط و رهایی از تنبلی و بی‌حالی" (همان، ص 321) و "تواضع و فروتنی" (همان، ص 300 و 309 و 312 و 314) و "دوری از تهمت و فحش و غیبت" (همان، ص 333)، برخی دیگر از آداب امر به معروف و نهی از منکر است که در رهنمودهای امام پنجم آمده است. اصل امر به معروف و نهی از منکر در پیدایش و پیروزی و تثبیت انقلاب کبیراسلامی ایران نقش اساسی داشت و اکنون نیز ضامن بقا و پایداری و تداوم انقلاب اسلامی است. آشنایی با آداب امر به معروف و نهی از منکر، موجب پویایی و نوزایی و توسعه در عمل و قبول امر به معروف و نهی از منکر می‌شود و بستر تحقق شرایط و عوامل رشد و بالندگی انقلاب تا رسیدن به هدف‌های بزرگ و جاویدان آن را فراهم می‌نماید.

منبع:روزنامه جمهوری اسلامی
شنبه 20/12/1390 - 17:0
امر به معروف و نهی از منکر
امام خمینی(قدسره الشریف) می فرمایند:
امر به معروف و نهی از منکر از وجهه ی رحیمیّه است.پس بر آمر به معروف و نا هی از منکردلازم است که به قلب خود از رحمت رحمیّه بچشاند ،و نظرش در امر و نهی خود نمایی و خود فروشی و تحمیل امر و نهی خود نباشد؛زیرا که اگر با این نظر مشی کند،منظور از امر به معروف و نهی از منکر،که حصول سعادت عباد واجرای احکام اللّه در بلاد است،حاصل نشود.(1)
یک نفر بنده ی طاقی که کوس«انا ربّکم الاعلی» (2) می کوفت وآنهمه فساد در عرض می کرد و ممکن بود خدای تعالی او را به صاعقه ی غضب بسوزاند ولی رحمت رحمیه برای او دو پیغمبر (3) بزرگ می فرستد و در عین حال سفارش او را می فرماید که با او با کلام نرم لیّن گفتگو کنید،باشد
که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر بترسد این دستور امر به معروف و نهی از منکر است.این کیفیت ارشاد مثل فرعون طاغوت است.اکنون تو نیز می خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی و خلق خدا را ارشاد کنی از این آیات شریفه ی الهیه که برای تذکر و تعلیم فرو فرستاده شده است متذکر شو و تعلیم گیر با قلب پر از محبت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن و خیر آنها را از صمیم قلب طالب شو و چون قلب خود را رحمانی و رحیمی یافتی به امر ونهی و ارشاد قیام کن تا دلهای سخت را برق عاطفه ی قلبت نرم کند و آهن قلوب،به موعظت آمیخته با آتش محبت لیّن گردد و این وادی غیر ازوادی بغض فی اللّه و حب فی اللّهاست که انسان باید با اعدای دین عدوات داشته باشد.(4)
سزاوار است که آمر به معروف و ناهی از منکر در امر و نهی و مراتب انکار خود مانند پزشک معالج مهربان یا پدر مهربان مراعات مصلحت شخص آلوده به گناه را بنماید . انکار او لطف و رحمت برای مرتکب و بلکه بر همه امت باشد،و سزاوار است قصد او تنها خدا و رضایت او باشد،و عمل خود را آمیخته شدن با هواهای نفسانی و اظهار بزرگی،حفظ کند،و نفس خود را منزه نداند آن برتری و بزرگی بر مرتکب قائل نباشد،چه بسا مرتکب منکر هر چند مرتکب گناهان بزرگ،صفات پسندیده ای داشته باشد که خدا او را به خاطر این صفات دوست دارد،گرچه به واسطه ی ارتکاب گناه عملش مغبوض خداوند است،و ای بسا امر ونهی کننده به عکس او باشد)صفاتی را دارا است که مورد رضایت ُخداوند نیست(هر چند بر خود او مخفی است.(5)

پی‌نوشت‌ها:
 

(1)آداب الصلوة؛ص237
(2)نازعات/24
(3)موسی و هارون علیهما السلام
(4)آداب الصلوة؛ص239
(5)تحریر الوسیله؛ج1ص442
شنبه 20/12/1390 - 16:59
امر به معروف و نهی از منکر
مخالفان جمهوری اسلامی و ما و شما در داخل و خارج،دو قطب ابر قدرت جهانخوار و جوانان به صید کشیده شده ی آنان،است دشمنهای بزرگ اسلام و مسلمانان با صید های خودشان و بازیخورندگان مکتبشان شما را در خارج،و کشور شما را در داخل مورد هجوم تبلیغاتی وسیع و تسحیلاتی قرار داده و می دهند.ما در ایجا و شما در خارج باید کوشش کنیم و جوانان گول خوره ی خود را از دام صیادان شیاد رهایی بخشیم.این نوجوانان بی خبر از دامهای گسترده ی بازیگران و سیاستبازان،آنچنان چشم و گوش بسته تسلیم آنها شده اند که تمام دروغها و تهمتهای آنان را به مقامات جمهوری اسلامی و به پاسداران انقلاب و به مسلمانان جانباز در را اسلام و کشور،بی چون و چرا پذیرفته و خود را در راه سران دغلکار خود که با تباهی آنان برای خود و مطامع غیر انسانی خود بهره می گیرند،فدا می کنند و چشم و گوش بسته،خود ملت دلاور و شجاع را در راه سران از خدا بی خبر و در نتیجه برای آمریکای جنایتکار نثار می کنند.
شما جوانان عزیز و هوشیار با دوستان داخل کشور خود دست به دست هم می دهید و این نوباوران بی خبر را ارشاد و از دام صیادان شیاد برهانید.و از وظایف دینی و ملی ما و شماست که تبلیغات بوقهای آمریکایی وصهیونیستی را که با پخش دروغ و افترا می خواهند جمهوری اسلامی را لکه دار کرده و به انزوا بکشند خنثی کنیم و از جنایات شایعه سازان تا حد ممکن پرده بر داریم و به ملت محروم خود که جرمی جزگرایش به اسلام و اراده ی استقلال و آزادی ندارند،با تمام توان کمک کنیم.
صحیفه امام؛ج15،ص347
لازم است متعهدان و بیداران و دلسوزان برای غربت اسلام و مهجوریت این بعد در اسلام،بویژه حج که این بعد در آن ظاهرتر و مؤثرتر است،با قلم و بیان وگفتار و نوشتار به کوشش بر خیزید؛خصوصأدر ایام و مراسم حج،که از پس مراسم عظیم انسانها می توانند در شهر و دیار خود با توجه به این بُعد عظیم مسلمانان و مظلومان جهان از تحت فشارهای روز افزون ستمگران مدعی حمایت از صلح به حرکت وا دارند.
صحیفه امام؛ج19،ص23
امروز که نسیم بیداری در سراسر جهان وزیدن گرفته و تؤطئه های فریباگر ستمگران تا حدودی فاش شده است،وقت آن است که دلسوخته گان واقعی مظلومان از هر قوم قبیله و در هر مرز و بوم با قلم و بیان اندیشه و فکر از جنایات ستمگران در طول تاریخ آنان پرده بردارند و پرده های تجاوز آنان به ساکنین این سیاره ارائه دهند.و علما و دانشمندان سراسر جهان بویژه علما و متفکران اسلام بزرگ یکدل و یک جهت در راه نجات بشریت از تحت سلطه ظالمانه ی این اقلیت حیله باز و تؤطئه گر که با دسیسه ها و جنجالها سلطه ی ظالمانه ی خود را بر جهانیان گسترده اند،بپا خیزند و با بیان قلم و عمل خود خوف و هراس کاذبی را که بر مظلومان سایه افکنده است بزدایند؛...و بر سر چشمه ی تروریزم که از کاخ سفید می جوشد بشورند.
صحیفه امام؛ج19،ص148
شنبه 20/12/1390 - 16:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته