• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4146روز قبل
سينمای ایران و جهان

تهران - حاشیه های تصویب قوانین مربوط به پخش كنندگان در برنامه تلویزیونی "هفت" بررسی شد.

1390/12/20 - 08:30

به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، "علی سرتیپی" شب گذشته(جمعه) در برنامه تلویزیونی "هفت" كه از شبكه سوم سیما پخش شد، گفت: موافق سهمیه بندی برای پخش كنندگان فیلم های سینمایی نیستم زیرا این اقدام، قدرت فعالیت پخش كنندگان را خواهد گرفت.

وی افزود: برای فعالیت دیگر دفاتر سینمایی، باید بستری فراهم شود و با تصویب قانون جدید، تهیه كنندگانی كه كار پخش آثار خود را به ما سپرده اند با مشكل روبرو می شوند.

این پخش كننده سینما ادامه داد: از 29 دفتر پخش موجود در كشور، پنج دفتر تعطیل، هفت پخش كننده نیمه تعطیل و 18 دفتر تقریبا فعالیت دارند و معتقدم باید بسترهای مناسب برای فعالیت پخش كنندگان به صورت حرفه ای فراهم شود.

سرتیپی یادآور شد: در سال 90 دفتر فیلمیران 23 اثر سینمایی پخش كرد كه از این تعداد هشت اثر در سطح خوب بودند و باقی فیلم ها فروش معمولی و پایین داشتند و قانون جدید موجب می شود فیلم های خوب فقط به یك دفتر خاص مراجعه كنند.

وی با اشاره به هزینه های بالای دفتر پخش فیلمیران گفت: 21 كارمند در این دفتر برای خدمت به سینمای ایران فعالیت می كنند و برای پخش مطلوب نیاز به نیروی حرفه ای داریم.

این تهیه كننده سینما افزود: از ابتدا با اجرای این طرح مخالف بوده و هستم و در نامه ای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، این مخالفت بطور رسمی اعلام شده است.

"مرتضی شایسته" از اعضای كانون پخش كنندگان فیلم نیز با رضایت از قانون پخش هشت اثر سینمایی در سال از سوی هر دفتر پخش گفت: این قانون حدود 10 ماه است كه به تصویب رسیده و شاید دفتر پخش من نیز از آن آسیب ببیند اما به هر حال این قانون به سود تمامی پخش كنندگان است.

وی افزود: بسیاری از دفاتر در سال های گذشته به خاطر انحصار پخش، آسیب دیده اند و قانون جدید موجب رونق دوباره این دفاتر می شود.

این تهیه كننده سینما تاكید كرد: با این قانون كاملا موافق هستم و معتقدم حیات بسیاری از دفاتر پخش با این قانون ادامه می یابد

شنبه 20/12/1390 - 17:55
اخبار

مهم ترین برنامه های خبری پیش بینی شده روز یكشنبه كشور كه شماری از آنها توسط خبرنگاران ایرنا پوشش داده می شود، به این شرح است:

1390/12/20 - 08:30

* گروه اقتصادی

- نشست هیات نمایندگان اتاق ایران

- كاشت نهال توسط وزیر جهاد كشاورزی

 

* گروه سیاسی

- جلسه مجلس شورای اسلامی

 

* گروه فرهنگی

- مانور نمادین بازرسان نوروزی

- نشست خبری مدیر رادیو ایران

- نشست خبری رییس دانشگاه تهران

- تشییع سیمین دانشور

- افتتاحیه همایش های آموزشی عمره دانشگاهی

 

* گروه اجتماعی

- تشریح عملكرد حوزه زنان در سال 91

- نمایشگاه فروش هدایای رییس جمهوری

شنبه 20/12/1390 - 17:53
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده:ابراهیم باقری




اشاره:

مقاله ذیل به قلم آقاى ابراهیم باقرى در نقد نوشتار آقاى سیدمحمدعلى ایازی- مندرج در سایت خبرگزارى انتخاب- نگاشته شده است که با تشکر از مرکز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علمیه قم تقدیم حضورتان مى‌نماییم؛
مدت زمانى است در جراید و سایت‌هاى خبرى مبحث الزامى و اختیارى بودن حجاب و پوشش زنان در جامعه اسلامى ایران رواج یافته و در این زمینه قلم‌فرسایى‌ها مى‌شود. آنچه مایه تاسف و تاثر است اینکه برخى از روحانیون که على‌‌الاصول باید حامى و حافظ شریعت نبوی-صلى‌الله علیه و آله و سلم- و دیانت علوی-علیه السلام- بوده و ابعاد ناگفته و ناشناخته این آیین پاک را براى لب‌تشنگان زمزم حقیقت بیان نموده و آنان را از زلال پاک و شفاف سرچشمه‌هاى هدایت سیراب نمایند در دام کسانى افتاده‌اند که یا از اسلام و مبانى آن کمترین اطلاعى ندارند و یا خود را به تجاهل و نادانى زده و در پى لرزان‌نمودن پایه‌هاى ایمان و اعتقادات مردمند، راهى که مقصدش گمراهى و سرنوشت محتومش خذلان و خسران دنیوى و اخروى است.
بى‌هیچ شبهه‌‌اى حجاب از مسلمات شریعت و از واجبات قطعى و ضرورى آن است و لااقل فقهاى امامیه در این زمینه تردیدى ندارند. همچنان که نمایاندن مو و سایر اعضاى بدن زن به جز قرص صورت و کفین (در صورتى که مفسده‌اى بر آن مترتب نباشد) حرام است.سخنى که در اینجا مى‌تواند مطرح شود این است؛ در صورتى که زنان جامعه اسلامى نخواهند این واجب شرعى را رعایت کنند آیا حکومت اسلامى مجاز است با آنان برخورد نماید یا نه؟ و در صورت مجاز بودن براساس و مبانى امر به معروف و نهى از منکر است یا از باب تعزیر؟
برخى به هر دو مقوله ایراد نموده‌اند و گفته‌اند: براساس امر به معروف و نهى از منکر چنین اختیارى براى حکومت و دولت اسلامى وجود ندارد، چون اولا “نهى از منکر در جایى است که زشت و سخت و مشمئزکننده باشد و صعب و استوحشت منه النفوس و زشتى و تنفر طبع آن براى همه روشن و ناظر به حقوق و امور اجتماعى جامعه معین باشد. واجبات و محرماتى از این قبیل است که خوبى و بدى آنها در جامعه به خوبى معرفى شده باشند و مطلوبیت و شناخت آنها در نظر عامه مردم آشکار باشد.”(1)
براى صحت و سقم و درستى و نادرستى این ادعا به بررسى اجمالى این واژه از منظر علم لغت و اصطلاح فقها مى‌پردازیم:
-1 واژه منکر از دیدگاه اهل لغت: “منکر”‌از واژه “نکر” اشتقاق یافته که به معناى ناشناخته و مجهول در مقابل معروف به معناى شناخته شده مى‌باشد(2)، همچنین به معناى زشت و ناروا و بد و ناشایست و نامشروع و قبیح و نیز هر آنچه را که شرع قبیح و ناروا مى‌داند یا از آن نهى نموده و مکروه دانسته آمده است.(3)
و به تعبیر صاحب کتاب التحقیق فى کلمات قرآن الکریم: منکر آن است که عقل سلیم نه تنها آن را نیکو نمى‌شمرد بلکه حکم به قبح و زشتى آن مى‌کند(4) و به تعبیر دیگر منکر آن است که عقل و شرع آن را به رسمیت نمى‌شناسند و عامل به آن را تقبیح و سرزنش مى‌نمایند. بنابراین همان‌گونه که عقل سلیم و شرع مقدس، مى‌خوارگى و میگساری، قماربازی، بى‌بند و باری، دزدی، ریختن آبرو و حیثیت مردم و فساد و فحشا را به رسمیت نمى‌شناسند، بى‌حجابى و دریدن پرده عفاف و تمرد از امر پروردگار و تسلیم شدن در برابر امیال نفسانى و شیطانى را نیز برنتابیده و به رسمیت نمى‌شناسند.
راغب اصفهانى حتى از این نیز پا فراتر نهاده و در تعریف آن چنین آورده است: “والمنکر کل فعل تحکم العقول الصحیحه بقبحه او تتوقف فى استقباحه و استحسانه العقول، فتحکم بقبحه الشریعه؛ منکر هر کارى است که عقل سلیم و صحیح حکم به زشتى آن نموده و یا در زشت و زیبا بودن آن واماند و شریعت حکم به قبح بودن آن نماید.”(5)
-2 واژه منکر از دیدگاه فقها:‌فقیهان نیز در تعریف و تبیین این اصطلاح، معنایى نزدیک به معناى لغوى آن را برگزیده‌اند. شهید اول و ثانى در غایه المراد و شرح لمعه آورده‌اند: “المنکر کل فعل قبیح عرف فاعله قبحه او دل علیه”. منکر به هر عمل زشت و ناروایى اطلاق مى‌شود که فاعل و انجام دهنده آن زشتى و قبحش را بداند و یا با ارشاد و راهنمایى دیگران به قبح و زشتى آن پى ببرد.(6) فقیه تحریر، صاحب جواهر نیز همین تعریف را برگزیده است. (7) همین سخن در کلام صاحب شرایع(8)، علامه حلی(9) و مرحوم خوانساری(10) نیز به چشم مى‌خورد. از این‌رو جمعى از فقهاى برجسته شیعه نهى از منکر را به واجب و مستحب تقسیم نموده‌اند به این معنا که اگر زشتى و ناروایى کار و متعلق نهى به درجه‌اى رسیده باشد که شارع آن را حرام دانسته باشد نهى از منکر واجب خواهد بود و اگر کار ارتکابى مکروه باشد نهى از آن مستحب مى‌باشد.
امام خمینی(ره) در این زمینه مى‌فرماید:‌امر به معروف و نهى از منکر به واجب و مستحب تقسیم مى‌شود. بنابراین هر آنچه را عقل یا شرع واجب شمرده باشد امر به آن واجب است و هر چه را عقل ناروا و زشت دانسته یا شرع آن را از محرمات محسوب داشته نهى از آن واجب است و هرچه که مستحب باشد امر به آن مستحب است و هر آنچه را مکروه است نیز نهى از آن مستحب است.”(11) همین تقسیم‌بندى را صاحب جواهر(12)، سیدعبدالاعلى سبزواری(13)، سیداحمد خوانساری(14)، سید على سیستانی(15) و برخى فقیهان دیگر پذیرفته‌اند.
حاصل آن که به گواهى فقه و لغت ادعاى نویسنده محترم ناتمام بوده و ادعایى است بدون دلیل. چه آنکه هر آنچه زشت و ناروا بوده و عقل آن‌را تقبیح و شرع آن را تحریم نموده باشد خواه به نحو نهى تحریمى و حرمت و خواه به نحو نهى تنزیهى و کراهت، منکر شمرده مى‌شود و به تعبیر دیگرآنچه را شرع و عقل به‌عنوان هنجار جامعه اسلامى به رسمیت نمى‌شناسند منکر است خواه زشتى و قباحت آن براى همگان هویدا باشد و یا نیاز به بیان و تبیین آن باشد هر چند جاهل قاصر در ارتکاب آن معذور است ولى از این نکته ظریف نیز نمى‌توان غافل ماند که با وسعت و تعدد و تکثر رسانه‌هاى جمعى و وسایل ارتباط‌جمعى و اطلاع‌رسانی، آن هم در جامعه اسلامى همچون جامعه ایران و بویژه در مناطق شهرى بسیار بعید است کسى نسبت به وجوب حجاب براى زن مسلمان و حرمت بى‌حجابى یا بدحجابى بى‌اطلاع باشد.
گاه گفته مى‌شود: “عقلا از آن جهت که عاقل هستند بى‌حجابى را موجب اختلال نمى‌دانند... و در حال حاضر عقلا نسبت به امورى مانند حجاب حساسیتى ندارند و آن را اختلال در نظام نمى‌دانند. در گذشته هم در هیچ حکومتى نیامده است که براى ترک حجاب مجازات تعیین کرده باشند.”(16)
در پاسخ به این سخن باید گفت:‌گاه بناى عقلا ریشه در عقل دارد و از آن جهت که عاقلند سیره و بنایى دارند و گاه ریشه در غیرعقل داشته و منشا آن را راحت‌طلبی،‌رعایت عادت و رسمى رایج و یا هر انگیزه دیگرى است که چه بسا مقبول عقل هم نباشد که بازگشت آن به عرف است. در صورت نخست شاید بتوان گفت بناى عقلا بدون نیاز به امضاى شارع داراى حجیت و اعتبار است و مى‌توان به‌عنوان دلیلى به آن تمسک کرد. اما اگر بناى عقلا در شکل دوم آن مطرح باشد بى‌هیچ تردیدى نیاز به امضاى شرع دارد چه اینکه نمى‌توان مسامحات عرفى را به پاى فطرت و عقل گذاشت و بدون امضاى شارع آن را حجت دانست(17) و به نظر مى‌رسد تسامحات که احیانا در مسئله بدحجابى و بى‌حجابى صورت مى‌پذیرد از نوع دوم آن بوده که بازگشتش به عرف مسامحى است. بنابراین چنین بنایى بدون تقریر و امضاى شرع فاقد اعتبار بوده و نمى‌توان به آن تمسک جست. شاهد بر این امر که مقوله حجاب و برخورد مسامحى با آن از نوع دوم است این است که:‌در بسیارى از جوامع قماربازی، میگسارى و شرابخوارى و روابط نامشروع امرى رایج گشته و همین کسانى که فکر مى‌کنید از عقلا مى‌باشند هیچ‌گونه اعتراضى نمى‌نمایند و براى آنان امرى طبیعى و عادى به حساب مى‌آید حال آنکه مقولات فوق‌الذکر از امورى است که شرع نه تنها آن را قبیح و تحریم نموده که در برخى موارد بر آن حد یا تعزیر قرار داده است. نکته دقیق اینجاست که نمى‌توان همه جوامع را یکرنگ دید، یک جامعه معتقد به دین مسیح یا یهود است که با تحریف و انحرافاتى که در آن صورت پذیرفته بسیارى از محرمات و منکرات را مباح مى‌دانند. از چنین جامعه‌اى و به اصطلاح عقلاى آن انتظارى جز این نمى‌رود ولى جامعه‌اى که پسوند اسلامى را با خود یدک مى‌کشد باید به گونه‌اى دیگر باشد.
شبهه دیگرى که مطرح نموده‌اند این است که: “خداوند به هیچ حکومتى چنین ولایتى نداده است که در تمام واجبات و محرمات به اجبار رفتار کند و ولایت‌ها اطلاق نداشته و شامل هر نوع اختیارى نمى‌باشند” نیز گفته شده: “اطلاق آیه شریفه “النبى اولى بالمومنین من انفسهم”(18) شامل هر نوع اولویتى نیست بلکه مربوط به تقدم ولایت او بر دیگر ولایات موجود در جامعه است و آیه “اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم”(19) ناظر به حقوقى است که بدون دخالت و الزام انجام نمى‌گیرد و با انجام ندادن آن مصلحت مهمى از دست برود نه در نوع پوشش یا پوشاندن سر و مثل آن که در دوران پیامبر و ائمه- علیهم السلام- کسان بسیارى آن را رعایت نمى‌کردند و هیچ دستور اجبارى و الزام کیفر‌آفرینى هم براى آن صادر نشد.”(20)
در پاسخ به بیانات مذکور نکاتى چند یادآور مى‌شویم:
-1 بى‌گمان بدحجابى و بى‌حجابى از دیدگاه شرع مقدس حرام بوده و از مصادیق منکر محسوب مى‌شود و نهى از آن به ضرورت دین و مذهب واجب است و بسیارى از فقها به وجوب نهى از این‌گونه منکرات تصریح نموده‌اند(21)‌و این در حالى است که تبعات و آثار اجتماعى برهنگى زنان و بى‌بندوبارى و ولنگارى بر کسى پوشیده نیست و حتى جوامع و کشورهایى که روزگارى به سمت و سوى بى‌حجابى رفتند مانند کشور همسایه‌مان ترکیه، اینک قانون منع حجاب را منسوخ نموده و سر به فرمان پروردگار مى‌نهند چه آنکه آثار سوءبى‌حجابى را به خوبى دریافته‌اند زیرا نهى تابع مفسده است و اگر شارع مقدس چیزى را حرام نموده و از آن نهى کرده است به خاطر مفسده‌اى است که در ارتکاب آن وجود دارد بویژه آنکه اگر از امورى اجتماعى باشد که تبعات آن دامنگیر تمامى افراد جامعه مى‌شود.
در روایتى مى‌خوانیم: هرگاه افرادى خاص و در خفا مرتکب گناهى شوند بى آنکه گناه فراگیر شود و همگان از آن مطلع گردند، خداوند تنها مرتکبان آن را عذاب مى‌کند ولى اگر فراگیر و علنى شود و مردم نسبت به آن اعتراض نکنند همگان مستوجب عقوبت الهى خواهند گشت.(22)
از این حدیث شریف و احادیث و روایات فراوان دیگر اهتمام ویژه شرع انور به مسئله امر به معروف و نهى از منکر به روشنى نمایان مى‌شود. پرواضح است امر به معروف و نهى از منکر مراتبى دارد که بسته به شرایط واوضاع و احوال متغیر است، از انکار به قلب شروع مى‌شود و به اعتراض زبانى و قلمى منجر مى‌گردد و مرحله نهایى آن ضرب و جرح است که در این مرحله چنان که بسیارى از فقیهان امامیه بیان داشته‌اند با اذن حاکم ممکن است و این مسئله است که هم قدما از فقها به آن تصریح نموده‌اند و هم متاخرین و معاصرین.(23)
و به تعبیر برخى از فقها بعضى از مفاسد و منکرات است که مى‌دانیم شارع مقدس در هیچ شرایطى به تحقق و وقوع آن در خارج رضایت ندارد. در این گونه موارد منع و نهى از آن قولا و عملا واجب است و اگر جلوگیرى از آن متوقف بر امرى باشد که براساس ادله شرعى مجاز نیست، از باب تزاحم و رعایت اهمیت عمل ارتکاب یا متحمل الاهمیه بودن، مجاز خواهد بود.(24) بنابراین در صورتى که امر به معروف و نهى از منکر به مرحله ضرب و جرح برسد در صورتى که مفسده ارتکابى داراى اهمیت بیشترى باشد توسل به زور نیز بى‌اشکال خواهد بود و این از لوام پذیرفتن قاعده متزاحمین است که در علم اصول فقه مورد پذیرش اصولیان واقع شده است.
-2 محمل دیگرى که براى اجبار و الزام حجاب در جامعه وجود دارد مسئله تعزیر است که برخى از موارد آن در سیره عملى حضرات معصومین-علیهم السلام- و در روایات وارده یافت مى‌شود و برخى از آن از کلیاتى که از معصومین به ما رسیده است به دست مى‌آید. به‌عنوان مثال در کتب فقهى و روایى ما براى مصادیقى چون ترک نماز از روى عمد و بدون عذر، روزه‌خوارى عمدى و تظاهر به آن در ماه رمضان، نزدیکى با زن در ایام عادت ماهیانه، خودارضایی، جنابت عمدى در مساجد، امتناع از پرداختن دین و بدهی، غصب، خوردن مال یتیم، خیانت در امانت و... تعزیر در نظر گرفته شده است و در مواردى که مصادیق و افراد آن بیان نگردیده براساس آموزه‌هاى فقهى باید از کلیات مدد جست و احکام مصادیق و جزئیات را استخراج کرد. از این‌رو ائمه معصومین- علیهم السلام- فرموده‌اند: “علینا القاء الاصول و علیکم التفریغ”(25) ما اصول و کلیات را براى شما بیان مى‌کنیم و شما مصادیق و جزئیات را از آن استخراج و استنباط کنید و همچنان که جمعى از فقیهان برجسته و فرهیخته امامیه تصریح نموده‌اند در مورد تعزیر نیز چنین کلیاتى وجود دارد. مرحوم شیخ طوسى در مبسوط خویش مى‌نویسد: “کل من اتى معصیه لایجب بها الخد فانه یعزر”‌هر گناهى که داراى حد شرعى نباشد تعزیر دارد.‌(26)
محروم محقق حلى در شرایع الاسلام و علامه حلى در قواعد الاحکام آورده‌اند: “کل من فعل محرما او ترک واجبا فللامام تعزیره”‌هرکس کار حرامى را مرتکب شود یا عمل واجبى را ترک کند، امام و حاکم اسلامى مى‌تواند او را تعزیر کند.(27)
صاحب جواهر، فاضل اصفهانى و ابوالصلاح حلبى و شهید ثانى نیز در کتب فقهى خود به همین بیان تصریح نموده‌اند(28.) فقیه محقق صاحب ریاض در کتاب دیگر خود پس از بیان این کلیات مى‌نویسد:‌”اگر نهى و توبیخ و امثال آن تاثیر نداشت آنگاه تعزیر واجب مى‌شود.”(29)
مرحوم صاحب جواهر(30) و آیت‌الله العظمى خویى مدعى شهرت عظیم و بلکه اتفاق فقهاى امامیه در این زمینه‌اند.(31)
بنابراین اگر در مورد حجاب و وجوب ستر و پوشش نص خاصى هم وارد نشده باشد مى‌توان با استفاده از این قواعد کلى که برگرفته از روایات اهل بیت-علیهم السلام-(32) است حکم قضیه را استخراج نمود. مضافا بر اینکه:‌تعزیر تابع مفسده‌اى است که در فعل ارتکابى وجود دارد حتى اگر معصیت شمرده نشود(33) و دفع مفسده از بزرگترین وظایف حاکم اسلامى در راستاى حفظ کیان اسلام و جامعه اسلامى از آلودگى و فساد و تباهى است.(34) امام على‌بن موسى الرضا- علیه‌السلام- بنابر نقل شیخ المحدثین صدوق در فلسفه ارسال رسل و جعل وصى و امام فرمود: “فجعل علیهم قیما یمنعهم من الفساد و یتیم فیهم الحدود و الاحکام”.(35) حداقل مفسده‌اى که بر ترک حجاب و عفاف مترتب است شکسته شدن هیمنه دین،‌تجرى بر احکام خدا و ریختن قبح و زشتى گناه است و چه مفسده‌اى از این بالاتر.”
پرسش مهمترى که در اینجا به میان مى‌آید این است که آیا واقعا در مورد بانوانى که پوشش اسلامى را رعایت نمى‌کنند تعزیرى در کتب روایى و فقهى ما نقل نگردیده است؟
برخى پنداشته‌اند در این مورد هیچ‌گونه تعزیرى در سیره ائمه و روایات اهل بیت-علیهم السلام- مشاهده نمى‌شود. شاید این پندار ناشى از این انگاره نادرست باشد که بعضى‌ها تعزیر را در محدوده ضرب، جرح، جلب، جریمه نقدی، شلاق و امثال آن جستجو مى‌کنند حال آنکه تعزیر دایره وسیع‌ترى دارد و مواردى چون محرومیت از حقوق اجتماعى را نیز در بر مى‌گیرد.
هرچند در حقوق موضوع این‌گونه امور را از مصادیق مجازات‌هاى بازدارنده به شمار مى‌آورند و بین مجازات تعزیرى و بازدارنده قائل به تفکیک شده‌اند اما در شرع مقدس و فقه امامیه چنین تفکیکى پذیرفته نشده است. بنابراین محرومیت از برخى حقوق اجتماعى همچون محرومیت از پذیرش گواهى در محکمه از مصادیق تعزیر به حساب مى‌آید و همین محرومیت در یکى از روایات بیان گردیده است. روایت مذکور را شیخ الطائفه محمدبن الحسن الطوسى در تهذیب الاحکام آورده است(36) و مرحوم مجلسى آن را قوى شمرده(37) و مرحوم مامقانى که متخصص فن رجال است(38) و نیز مرحوم حکیم(39) آن را موثق دانسته‌اند.
عن ابى جعفر- علیه السلام- قال “تقبل شهاده المراه و النسوه اذا کن مستورات من اهل البیوتات بالستر و العفاف، مطیعات للازواج، تارکان البداء و التبرج الى الرجال فى اندیتهم”. امام محمدباقر- علیه السلام- در این روایت عفاف، حجاب و ترک تبرج و بى‌حجابى و جلوه‌گرى را شرط قبولى گواهى زنان قرارداده است. از روایت مزبور به خوبى مى‌توان دریافت در مورد این مسئله نیز تعزیر، مطرح و داراى جایگاه است و از آنجا که براساس کلیاتى که از ائمه معصومین- علیهم السلام- به دست ما رسیده کمیت و مقدار و کیفیت و چگونگى تعزیر از اختیارات حاکم اسلامى به شمار آمده است. حسب اوضاع و احوال و شرایط و شخصیت مرتکب مى‌توان تعزیر مناسب را براى وى در نظر گرفت.
ناگفته پیداست کار فرهنگى و ارشاد و نصیحت هیچ تعارضى با تعزیر ندارد و هریک جایگاه خاص خود را دارد و البته کار فرهنگى مقدم بر تعزیر و در اولویت است. اما آنگاه که ارشاد و نصحیت موثر نیفتد چاره‌اى جز توسل به تعزیر نیست زیرا عقل سلیم حکم مى‌کند که نمى‌توان حیات جامعه‌اى را فداى امیال نفسانى عده‌اى هوسباز نموده و در برابر ترویج و اشاعه ناهنجارى‌ها بى‌تفاوت ماند.
-3 آیه شریفه “النبى اولى بالمومنین من انفسهم”(40) نیز همچنان که مفسرین بزرگ شیعه اذعان نموده‌اند اطلاق داشته و تمامى امور اعم از دینى ودنیوى را در بر مى‌گیرد و پرواضح است که شان نزول آیه نمى‌تواند کلیت و اطلاق آیه را مخدوش سازد، در غیر این صورت قرآن کریم از کتابى پویا و انسان‌ساز و جارى و سارى در تمامى ازمنه و اعصار به کتابى تاریخى و حکایت‌سرا تبدیل خواهد شد و اولویت‌هاى اجتماعی، قدر متیقن و مسلمى است که مى‌توان از این آیه استنباط نمود زیرا مقصود از نبى شخصیت حقوقى پیامبراکرم- صلى الله علیه و آله و سلم- به‌عنوان رهبر و حاکم جامعه است نه شخصیت حقیقى آن حضرت به‌عنوان یکى از افرادبرجسته جامعه اسلامی.
مرحوم علامه طباطبایى در این مورد مى‌نویسد: “اولى بودن پیامبر-صلى الله علیه و آله و سلم- هم در امور دنیوى است و هم در امور دینى و اطلاق آیه این مطلب را مى‌رساند.”(41) مشابه همین مطلب را مرحوم فیض کاشانى در تفسیر صافى بیان داشته‌اند.(42) مرحوم شیخ طوسى نیز پس از بیان حق تقدم پیامبر- صلى الله علیه و آله و سلم- در تعلیل آن مى‌نویسد:‌علت امر آن است که پیامبر-صلى الله علیه و آله و سلم- انسان را جز به سوى اطاعت پروردگار نمى‌خواند حال آنکه نفس انسانى ممکن است انسان را به سوى خواهش‌هاى درونى و نفسانى فرا خواند و پرواضح است طاعت خدا بر طاعت نفس و غیرخدا مقدم است. علاوه بر آنکه آیه شریفه “ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را رسول خدا به آن فرمان دهد بپذیرید و از آنچه نهى و منع مى‌نماید بپرهیزید” اطلاق داشته و تنها آنچه در زمان خود حضرت آورده شده مقصود نیست بلکه آنچه آل رسول نیز بیان داشته‌اند در این زمره مى‌گنجد و به عبارت دیگر مقصود از “رسول” شخصیت حقوقى پیامبر-صلى الله علیه و آله و سلم- است نه شخصیت حقیقى آن حضرت.
و براساس تئورى ولایت فقیه که مبناى پذیرفته شده در جمهورى اسلامى است و براساس آنچه امام خمینی(ره) بارها به صراحت بیان داشته‌اند فقیه جامع الشرایط برگزیده مى‌تواند در امور اجتماعى با توجه به مصالح و منافع جامعه به چیزى فرمان دهد یا از انجام کارى جلوگیرى نماید و بى‌گمان حجاب نیز علاوه بر آنکه از واجبات مسلم و قطعى دین مبین اسلام است از واجبات اجتماعى آن نیز مى‌باشد که بود و نبود آن داراى آثار و عواقب متفاوت و گوناگونى خواهد بود. از این‌رو در قلمرو و حیطه اختیارات فقیه حاکم مى‌گنجد و مى‌تواند نسبت به آن امر و نهى کند.
حاصل آنکه اولا قلمرو امر به معروف و نهى از منکر محدود به امورى که زشت و زیبایى آن براى همگان هویدا و آشکار است نبوده بلکه هرچه در نزد عقلا به‌عنوان عقلا و نیز آنچه در شرع مقدس امرى پسندیده و زیبا یا امرى ناپسند و ناروا و ناهنجار تلقى مى‌شود در این حیطه مى‌گنجد خواه همه مردم حسن و قبح آن را بدانند و یا با ارشاد عالمان دین به آن پى ببرند.
ثانیا:‌نباید بین مسامحات عقلا که ریشه در امور غیرعقلى همچون راحت‌طلبى و رعایت آداب و رسوم دارد را با بناء عقلا به‌عنوان عقلا یعنى آنچه ریشه در عقل دارد، خلط نمود و آنچه در شرع از اعتبار برخوردار است نوع دوم آن است. از این‌رو اگر مسامحه در امور مربوط به حجاب و عفاف صورت پذیرد از نوع نخست یعنى از مسامحات عقلا به حساب مى‌آید که از دیدگاه شرع فاقد اعتبار بوده و نمى‌توان براى درستى و نادرستى مطلبى به آن تمسک کرد.
ثالثا: واجب بودن حجاب از مسلمات پذیرفته شده در شرع مقدس اسلام است و علاوه بر آنکه امر و نهى نسبت به آن در دایره مسئله امر به معروف و نهى ازمنکر مى‌گنجد، کلیات مربوط به تعزیر و اختیارات حاکم اسلامى نیز آن را در برمى‌گیرد و براساس آنچه در روایات و نیز کلمات فقها آمده است اختصاص به امر خاصى ندارد و حداقل در امور اجتماعى که آثار زیانبار آن حیات معنوى جامعه را با خطر مواجه مى‌سازد سارى و جارى است، علاوه بر آنکه بر مبناى تئورى ولایت فقیه مجتهد جامع الشرایط منتخب مردم نیز همانند پیامبر اسلام و ائمه معصومین- علیهم السلام- از اختیارات گسترده‌اى در این زمینه برخوردار بوده و نمى‌توان گستره حکومتش را محدود به امور خاصى نمود.
این نکته نیز درخور توجه و تذکار است که ما در پى توجیه وضع موجود کشور و اقدامات انجام شده نیستیم زیرا ممکن است قانونى خوب با اجرایى بد مواجه گشته و زمزم گوارایى که مى‌تواند ثمره آن باشد تبدیل به زهرى هلاهل گردد و ذائقه‌ها را تلخ سازد. نحوه برخورد، رعایت سلسله مراتب انجام کار، اجراى دقیق و هنرمندانه احکام اسلامی، همه از امورى است که رعایت آن از اوجب واجبات بوده و لازم است مجریان کار، آموزش‌هاى لازم را در این زمینه فرا گیرند تا خداى ناکرده نتیجه معکوس حاصل نشود.
پى‌نوشت‌ها در بخش فرهنگى روزنامه موجود مى‌باشد.
منبع:رسالت
شنبه 20/12/1390 - 17:7
امر به معروف و نهی از منکر
بیانات امام خمینی (ره) :
هر یک از امر و نهی در اینجا به واجب و مستحب تقسیم می شود، پس هر آنچه از نظر عقل یا شرع واجب است، امر به آن واجب، و هر چه از نظر عقل قبیح یا در شرع حرام است نهی از آن واجب است امر به آن نیز مستحب، و آنچه کروه است نهی از آن مستحب است.1
*******
اگر عده ای که به اندازه ی نیاز نیستند و در بر پایی واجبی بر آیند،و بقیه اقدام نکنند و افراد حاضر نتوانند بقیه را جمع کنند وجوب از آنان ساقط می شود و گناه به گردن متخلفین خواهد بود. 2

وجوب امر به معروف و نهی از منکر
 

امر کننده و نهی کننده بداند که آنچه را مکلف ترک کرده معروف است و آنچه را مرتکب شده منکر است.بنابر این بر جاهل به معروف و منکر امر و نهی واجب نیست،و در اینجا علم،شرط وجوب است مانند استطاعت در حج. 3
پی نوشتها:

1. تحریرالوسیله ؛ ج1 ، ص 425
2. تحریر الوسیله ؛ ج1 ، ص 425
3. یعنی همچنان که بر مکلف حج واجب نخواهد شد مگر پس از حصول استطاعت،بر مکلف امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست مگر پس از آگاهی به معروف و منکر.
منبع : تحریرالوسیله ، امام خمینی (ره)
شنبه 20/12/1390 - 17:7
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: رضا وطن دوست




 

 

ج- سیره ی منطقی وعملی پیشوایان
 

گفتار و رفتار پیشوایان معصوم (ع) بر ضرورت کسب قدرت و به کارگیری آن در انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت می کند. این بخش از منابع قدرت را، به تفکیک و به اختصار در دو فصل یاد می کنیم.
1) حدیث
در این باره که انجام درست و موثر امر به معروف و نهی از منکر منوط به داشتن قدرت معنوی، علمی و جسمی است احادیث بسیاری رسیده است که به عنوان نمونه تنها به چند حدیث بسنده می شود.
1) قال الصادق (ع): والامر بالمعروف و النهی عن المنکر واجبان علی من امکنه ذلک (حرعاملی، بی تا، 399/11)؛ امر به معروف و نهی از منکر بر کسی که توان انجام آن را دارد واجب است.
2) قال النبی (ع): ان الله لیبغض المومن الضعیف الذی لا دین له، فقیل: ومن المومن الضعیف الذی لا دین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر (حرعاملی، بی تا، 399/11)؛ خدا از مومن ناتوان که دین ندارد نفرت دارد، گفته شد: مومنی که دین ندارد کیست؟ فرمود کسی که نهی از منکر نمی کند.
در نقل شیخ صدوق (ع) به جای «لا دین له»، «لا زبر له» آمده است که در این صورت ترجمه ی حدیث یاد شده چنین می شود: «خدا مومن ضعیف را، که فاقد هیبت و صلابت است، دشمن دارد و او کسی است که از منکرها نهی نمی کند».
3) امام صادق (ع) در پاسخ این سوال که «آیا امر به معروف بر همه واجب است یا نه؟» فرمود: انما هو علی القوی المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا علی الضعفه الذین لا یهتدی سبیلاً (مجلسی، 1403، ه 93/97؛ حویزی، بی تا، 85/2)؛ همانا این کار بر عهده ی کسی است که قدرت داشته و از او حرف شنوی داشته باشند و خوب را از بد بشناسد، نه از فردی ناتوان که راهی از پیش نمی برد.
همان طور که روشن است، در این احادیث، انجام موثر امر به معروف و نهی از منکر، تنها در سایه ی برخورداری از قدرت و توان مندی امکان پذیر است.
در میان سخنان اهل بیت (ع)، احادیثی است که هر چند در ضرورت کسب قدرت در انجام امر به معروف و نهی از منکر صراحت ندارند، ولی به دلالت التزامی، ضرورت برخورداری از قدرت لازم در اجرای این فریضه امری انکارناپذیر است.
امام علی (ع) در بیان گوشه ای از فلسفه ی این فریضه، گاه آن را پایه ای می داند که شریعت اسلام بر آن استوارتر است (نک: آمدی، بی تا، 518/4) و گاه آن را عاملی موثر برای تضعیف منافقان معرفی کرده است (فیض الاسلام، حکمت 30، ص 1100)؛ چنان که امام حسین (ع) نیز در بیان این مطلب، این فریضه را عاملی موثر در بازپس گرفتن حقوق از دست رفته ی ستم دیدگان، مخالفت و ستیز با ستم گران، جمع آوری مالیات ها و توزیع عادلانه ی آن معرفی کرده است (حرانی، بی تا، 241).
امام باقر (ع) در حدیث معروف خود فرمود: به وسیله ی این فریضه است که راه ها امن گردد، اموال به زور گرفته شده باز پس گرفته شده و به صاحبانش بر می گردد و از دشمنان و بدخواهان انتقام گرفته می شود (کلینی، بی تا، 58/5).
ناگفته روشن است که آن چه در احادیث یاد شده آمده است، در صورتی تحقق می یابد که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از موضع قدرت صورت پذیرد و در غیر این صورت، نه تنها این فریضه به استواری دین نمی انجامد که به وهن آن منجر می شود، و نه تنها منافقان و ستم کاران زمین گیر نمی شوند که به جرأت و جسارت آنان افزوده می شود، و نیز نه تنها امنیت برقرار نگشته و حقوق از دست رفته ی ستم دیدگان ستانده نمی شود که ناامنی و زورگویی زورگویان افزون می گردد.
2) سیره
پیشوایان معصوم (ع) افزون بر آن که از قدرت علمی و معنوی بالایی برخوردار بودند که به طور طبیعی در تأثیرگذاری امر و نهی آنان تأثیر فراوانی داشت، از قدرت جسمانی نیز برخوردار بودند و گاه در اجرای احکام و از جمله فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از قدرت خود سود می جستند.
روزی امام علی (ع) کنیزکی را گریان دید و سبب گریه ی او را پرسید، او گفت: مقداری خرما خریدم و به منزل بردم ولی مرغوب نبود و مولایم دستور داد تا آن را با خرمایی مرغوب تر عوض کنم و اکنون فروشنده موافقت نمی کند. آن حضرت (ع) رو به فروشنده کرد و فرمود: خرماها را عوض کن، او که امام (ع) را نمی شناخته، به آن حضرت (ع) تندی کرد. امام (ع)، که چاره ای جز استفاده از قدرت ندید، متوسل به زور شد. آن مرد همین که آن حضرت (ع) را شناخته بی درنگ به پایش افتاد و طبق دستور آن حضرت (ع) خرماها را پس گرفت و پول کنیزک را به وی مسترد کرد (حرعاملی، بی تا، 419/12؛ احمدبن محمد بن حنبل، 403 ه، 621/2؛ محمدی ری شهری، 1421 ه، 180/4).
امام صادق (ع) فرمود: جدم علی (ع) مردی قصه گو را در مسجد دید که با گفتن قصه های کم ارزش، مانع و مزاحم نماز مردم می شد. آن حضرت (ع) او را با تازیانه از مسجد بیرون کرد (حرعاملی، بی تا، 515/3).

د- فقه
 

در منابع فقهی، تعابیری به چشم می خورد که بر ضرورت کسب قدرت در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت و یا اشارت دارد. تعبیر «مولوی بودن امر و نهی» (امام خمینی، بی تا، 399/1؛ نجفی، بی ا، 381/21) در این فریضه از جمله این تعابیر است.
مولوی بودن امر و نهی به این معنی است که آمران و ناهیان، از موضع قدرت، دیگران را به معروف ها امر نمایند و با هیبت و صلابت، خطاکاران را از زشتی ها بازدارند (امام خمینی، بی تا، 399/1).
شاید به این خاطر که امر و نهی در این فریضه مولوی است، برخی ولایت امر و نهی کنندگان را در آیه ی «بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» (توبه، 71)؛ مردان و زنان مومن برخی اولیاء برخی دیگرند، به خوبی ها امر می کنند و از...، در راستای ولایت خدا و پیامبر (ص) می دانند؛ یعنی خدا و رسول (ص) حق امر و نهی را- هرچند که نوعی دخالت در امور دیگران است – به آمران و ناهیان تفویض نموده اند (نک: منتظری، بی تا، 353/3) تا بتوانند با امر و نهی به اصلاح دیگران بپردازند.
آن چه که تفویضی بودن ولایت یاد شده را تأیید می کند، فرازی از سخنان پیامبر اکرم (ص) است که امر و نهی کنندگان را خلیفه ی خدا و جانشین خود معرفی کرده است؛ من امر به معروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی ارضه و خلیفه رسول الله (طبرسی، بی تا، 2-807/1) ؛ هرکس به نیکی ها امر کند و از بدی ها باز دارد، او خلیفه ی خدا در زمین و خلیفه ی رسول خداست.
از جمله شواهد فقهی که ضرورت کسب قدرت و به کارگیری آن را در اجرای موفقیت آمیز فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر تأیید می کند، این مطلب است که فقیهان، برخی مراتب این فریضه را برعهده ی دولت و حکومت می دانند (نک: نجفی، بی تا، 383-386؛ امام خمینی، بی تا، 413) تا دلت بتواند با اهرم قدرت، معروف ها را در جامه گسترش داده و از شیوع منکرها پیش گیری نماید.
جالب این است که در برخی منابع فقهی در این باره که آیا می توان در دولت جائر و ستم کار منصبی را قبول کرد یا نه، آمده است: ان قدر علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر استحبت (محقق حلی، بی تا، 118)؛ اگر بر انجام امر به معروف و نهی از منکر قدرت یابد ورود در حکومت، مستحب است.
همان طور که روشن است، کسب قدرت و به کارگیری آن در امر به معروف و نهی از منکر، آن قدر مهم است که ورود به دستگاه حاکم جور، نه تنها حرام نیست که امری شایسته و مستحب است.
امام خمینی (ره) در این باره که هرگاه و هرجا، فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، نیاز به کسب قدرت داشت، لازم است آن را کسب کنند، آورده است:
اگر برپایی فریضه ای یا ریشه کن کردن منکری، منوط بر این باشد که عده ای در امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی نمایند، با اقدام برخی از آنان، تکلیف ساقط نمی شود و لازم است که در این باره، به اندازه ی کفایت اجتماع کنند (امام خمینی، بی تا، ص395)
شهید مطهری (قدس سره) نیز در این باره که «آیا تحصیل قدرت برای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر امری لازم است یا نه؟»، بر ضرورت کسب قدرت تأکید کرده و آن را امری بایسته معرفی نموده و در این باره می نویسد:
مقدمتاً باید تحصیل قدرت کنیم. نکته ی دیگری که شایسته ی یادآوری است این که در فقه آمده است «آیا شرایط امر به معروف و نهی از منکر، از نوع «شرط واجب» اند یا از نوع «شروط وجوب»؟. در صورت نخست، مانند وضو نسبت به نماز خواهد بود که با قطع نظر از تحقق شرایط و عدم آن، نماز واجب است و بر هر مکلفی لازم است آن شرط را کسب کند تا بتواند تکلیف خویش را به انجام رساند و در صورت دوم، مانند استطاعت نسبت به حج خواهد بود که بدون حصول استطاعت، حج، واجب نخواهد شد و بر حج گذار نیز لازم نیست که استطاعت را برای انجام فریضه ی حج کسب کند (مطهری، بی تا، 252/1).
هرچند بسیاری از فقها شرایط امر به معروف و نهی از منکر را از نوع شرط وجوب می دانند (نجفی، بی تا، 366/21)، اما برخی بر این عقیده اند که شرایط این فریضه از نوع شرط واجب است، یعنی همان طور که وجوب نماز، مشروط به طهارت نیست، وجوب این فریضه نیز مشروط به شرایط یاد شده نیست و آن چه که مشروط است، صحت انجام آن است، همچون نماز که صحت آن مشروط به طهارت است، نه وجوب آن. شهید ثانی از جمله افرادی است که این دیدگاه را تأیید کرده، می گوید:
عدم آگاهی شخصی از معروف و منکر، تعارضی با تعلق وجوب ندارد. وجوب همواره هست، لیکن اقدام به فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر با نداشتن علم و اطلاع منافات دارد، چرا که ممکن است شخص جاهل و ناآگاه، امر به منکر و نهی از معروف نماید.
شخص تا هنگامی که ناآگاه است، جایز نیست اقدام به امر و نهی کند، لیکن این فریضه بر وی واجب است، همان طور که نماز بر هر مکلفی واجب است، حتی بر کافر و شخص فاقد طهارت، اما انجام آن از طرف صحیح نیست (زین الدین بن علی العاملی، 1414 ه، 102/3-101 و کرکی، 1408 ه، 486/3).
امام خمینی (ره) هرچند به تبعیت از صاحب جواهر، به این مطلب که شرایط این فریضه، از نوع شرط وجوب اند، تصریح کرده است (امام خمینی، بی تا، 400/1)، در عین حال مانند وجوب تحصیل طهارت برای نماز، قائل به وجوب کسب شرایط و یادگیری آن شده است: یجب تعلم شرائط الامر بالمعروف و النهی عن المنکر (همان، 401).
ثمره ای که بر این دو دیدگاه مرتب بوده و مرتبط با این بحث است، این است که دیدگاه نخست، به خلاف نظریه ی دوم، از یک سو به فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، عظمت و اهمیتی دوچندان می بخشد و از دیگر سو، مسؤولیت اجتماعی و شهروندی در جامعه را تقویت می کند، زیرا آن چه این دیدگاه در پی دارد، گستردگی «تکلیف گرایی» و تقویت آن در جامعه ی اسلامی (نک: طیبی، شبستری، 1374، 73-106؛ اصغری، 1378، 85-76؛ صادقی رشاد، بی تا، 217/6).
از جمله مواردی که، در فقه بحث شده و تأییدی بر ضرورت کسب قدرت به شمار می آید، این مطلب است که اگر در بخش عملی امر به معروف و نهی از منکر، برخورد فیزیکی به جرح و قتل منجر شود، مردم حق ندارند بدون هماهنگی با دستگاه های دولتی وارد عملیات شوند (نک: شیخ طوسی، بی تا، 300، شیخ طوسی، 1410 ه ، 809؛ نجفی، بی تا، 385؛ امام خمینی، بی تا، 481).
مطلب مهم و تازه ای که در این جا شایسته ی طرح است این که باید دید، آیا سیر در مراتب امر به معروف و نهی از منکر سیر نزولی است یا سیر صعودی؟ یعنی آیا وظیفه ی امر و نهی کنندگان، به ترتیب از قلب به زبان و سپس به مرحله ی یدی است یا به عکس، از مرحله ی ید به زبان و سپس به قلب می باشد؟
بی آن که درصدد ترجیح و تأیید یکی از دو احتمال یاد شده و یا رد آن باشیم، تنها یادآروی می کنیم افزون بر سیر صعودی که مشهور بوده و همه از آن سخن گفته اند، از سیر نزولی نیز در روایات و در برخی منابع فقهی (نک: العاملی، بی تا، 202، السیوری الحلی، 1403 ه، 265، آصفی؛ 1426 ه ، 267-263) و تفاسیر (رازی، بی تا، 488/4) سخن به میان آمده است (رستم نژاد، 1427 ه 71-63؛ کودک، بی تا، 1/430-424 و 458/1-455).
ان رسول الله (ص) عهد الی علی (ع) و قال: یا علی امر بالمعروف و انه عن المنکر بیدک فان لم یستطیع فبلسانک فان لم یستطیع فبقلبک (میرزای نوری، بی تا، 192/12)؛ رسول خدا (ص) در عهد نامه ای به حضرت علی (ع) فرمود: یا علی با دست خود به معروف ها امر کن و از منکرها باز دار و اگر نتوانستی با زبانت این کار را انجام ده و اگر آن را هم نتوانستی، آن کار را با دلت انجام ده.
عن الرسول (ص)، قال: من رأی منکم منکراً فلیغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه و ذلک اضعف الایمان (همان)؛ هرکس از شما منکری را ببیند، باید آن را با دست خود، و اگر نتوانست با زبانش تغییر دهد و باز اگر نتوانست در قلبش آن را انکار نماید و این ضعیف ترین مرحله ی ایمان است.
قال علی (ع) ان اول ما تغلبون علیه من الجهاد بأیدیکم ثم بالسنتکم ثم بقلوبکم (حرعاملی، بی تا، 406)؛ نخستین چیزی از جهاد که شما را پیروز می کند جهاد با دستتان، سپس جهاد با زبانتان و سپس جهاد با دلهایتان است.
همان طور که ملاحظه کردید، احادیث یاد شده تصریح بر سیر صعودی در مراحل سه گانه ی امر به معروف و نهی از منکر دارد (کلینی، بیت تا، 55/5)
تفاوت این دو احتمال در چند امر است: نخست آن که معیار در سیر صعودی و انتقال از مرحله ی پایین تر به مراحل بالاتر، تأثیر و عدم تأثیر امر و نهی در آن مرحله است. یعنی اگر امر و نهی در مراحل پایین تر موثر واقع نشود، نوبت به مراحل بالاتر می رسد. در حالی که در سیر نزولی، معیار انتقال از مرحله ای بالا به مراحل پایین تر، استطاعت و عدم استطاعت است. یعنی اگر در مرحله ی عملی، شرایط لازم فراهم نباشد و به هر دلیل این امر و نهی میسر نگردد، نوبت به مراحل پایین تر می رسد.
ثمره دیگری که بر این دو احتمال مترتب است آن که احتمال سیر نزولی امر به معروف و نهی از منکر در مقایسه با سیر صعودی آن، اهمیت فریضه ی امر و نهی را دوچندان می کند، زیرا اولاً در سیر نزولی، از همان اول، وظیفه ی آمران و ناهیان، امر و نهی عملی است، در حالی که وظیفه ی اولی در سیر صعودی، مرحله ی قلبی است و به تدریج به دیگر مراحل می رسد و ثانیاً براساس نظریه ی سیر نزولی، مسؤولیت دولت در مرحله ی اول است، یعنی از همان اول، حضور دولت امری ضروری و لازم است، به خلاف احتمال سیر صعودی که مسؤولیت دولت در مرحله ی سوم خواهد بود، آن هم امر و نهی عملی که به ضرب و جرح منجر شود.

نتیجه گیری
 

فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای بزرگ است که اجرا و احیای دیگر ارزش ها مبتنی بر این فریضه معرفی شده است، تا آن جا که دیگر فرائض، حتی جهاد در برابر این فریضه همچون آب دهان در برابر آب دریا به شمار آمده است. بدیهی است با اهمیتی که این فریضه دارد، بدون برخورداری از قدرت لازم، اجرای آن امری ناممکن و یا عملی بی حاصل است. از این رو بایسته است پیش از اجرای این فریضه، قدرت لازم را کسب نمود و با تصویب طرح و لوایح چند فوریتی، به حمایت از این فریضه و آمران و ناهیان برخاست.
بنابراین، نباید با این بهانه که از قدرت لازم برخوردار نیستیم ، از زیر بار مسؤولیت این فریضه شانه خالی کرد، چرا که در این صورت، مشمول این سخن امام باقر (ع) خواهیم شد که در هشدار کوتاهی در این باره فرمود:
یکون فی آخر الزمان قوم.. لا یوجبون امراً بالمعروف و لا نهیاً عن منکر الا امنوا الضرر یطلبون لانفسهم الخرص و المعاذیر (کلینی، بی تا، 55/5)؛ در آخر الزمان گروهی می آیند... که امر به معروف و نهی از منکر را تنها زمانی واجب می دانند که گزندی به آنان نرسد و در پی عذرها و بهانه ها هستند.

 

منابع و مأخذ
1) قرآن کریم
2) نهج البلاغه، شرح و ترجمه ی فیض الاسلام.
3) آصفی، محمد مهدی (1426ه)، ولایه امر دراسه فقیه، تهران، مجتمع تقریب بین المذاهب، چاپ اول.
4- ابن ابی الحدید (بی تا)، شرح نهج البلاغه؛ بی جا.
5- ابوالفتح رازی (بی تا)، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بی جا.
6- احمد امین (بی تا)، ضحی الاسلام، بیروت، داراالکتب العربیه، چاپ دهم.
7- احمدبن محمدبن حنبل (403 ه)، فضائل الصحابه، بیروت، نشر الرساله، چاپ اول
8-اصغری، سید احمد (1378)، مسؤولیت همگانی، تهران، موسسه اطلاعات، چاپ اول.
9) اصفهانی، ابوالفرج (بی تا) مقاتل الطالبین، بی جا.
10) اللیثی الواسطی، علی بن محمد (1376)، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول.
11) امام خمینی (بی تا)، مکاسب محرمه، بی جا.
12) بحرانی، عبدالله (1407 ه) العوالم، بی جا، چاپ اول.
13) جعفری، محمد تقی (1377)، رسائل فقهی، نشر کرامت، چاپ اول.
14) حرانی (بی تا)، تحف العقول، بی جا.
15) حر عاملی (بی تا) وسائل الشیعه، بی جا.
16) حسن صعب (1985م )، علم السیاسه،، دارالعلم.
17) حلی، ابومنصور حسن بن یوسف (علامه حلی) (1413 ه)، مختلف الشیعه، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول.
18) حویزی (بی تا)، نورالثقلین، بی جا.
19) خراسانی، محمد کاظم (1413 ه)، کفایه الاصول، قم، نشر دارالحکمه، چاپ اول.
20) خوئی، سیدابوالقاسم (بی تا)، معجم الرجال الحدیث، نجف.
21) راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد (بی تا)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه.
22) رستم نژاد، مهدی (1427 ه)، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، به راهنمایی محمد علی تسخیری، تهران، مجمع التقریب بین المذاهب، چاپ اول.
23) زجاج، ابواسحاق ابراهیم بن سرعی (بی تا)،معانی القرآن و اعرابه، بی جا.
24) زین الدین بن علی (شهید ثانی) (1423 ه) الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، گنج عرفان، چاپ اول.
25) سدید الدین الحمصی الرازی (1412 ه)، المنقذ من التقلید، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول.
26) سیوری الحوری، مقداد بن عبدالله (1403 ه)، نضد القواعد الفقهیه، تحقیق عبدالطیف کوهکمری، قم، مکتب المرعشی.
27) شیخ صدوق (بی تا)، الامالی، بی جا.
28) شیخ مفید (1410 ه) مقنعه، قم.
29) صادقی رشاد، علی اکبر (بی تا)، دانشنامه امام علی، بی جا.
30) طباطبایی، سید محمد حسین (بی تا)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین.
31) طبرسی (1406 ه)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول
32) طبری (بی تا)، تاریخ طبری، بی جا.
33) طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1400 ه) الاقتصاد، قم، جامع چهل ستون.
34) طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن (1400 ه)، النهایه، بی جا.
35) طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1400 ه) تبیان، بی جا.
36) طیبی شبستری، سید احمد (1374)، تقیه و امر به معروف و نهی از منکر، تهران، انتظارات اسلامی، چاپ نهم.
37) عاملی، ابوعبدالله محمد بن مکی (شهید اول) (بی تا)، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، نشر اسلامی، چاپ اول.
38) عاملی، ابوعبدالله، محمد بن مکی (شهید اول) (1414 ه)، القواعد والفوائد، تحقق عبدالهادی حکیم، قم، مکتبه المفید.
39) عالمی، ابوعبدالله محمد بن مکی (شهید اول) (1414 ه)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، موسسه معارف اسلامی، چاپ اول.
40) علامه امینی (بی تا)، الغدیر، بی جا.
41) فیومی، احمد بن محمد (1987 م)، المصباح المنیر، بیروت، مکتبه اللبنان.
42) قادری، حاتم (1379)، اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، تهران، سمت.
43) قطب راوندی، قطبالدین ابوالحسین سعید بن هبه الله (1397 ه)، فقه القرآن، کتابخانه آیت الله مرعشی، چاپ اول.
44) قمی، شیخ عباس (بی تا)، سفینه البحار، بی جا.
45) کاشف الغطاء، جعفر (1380)، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، نشر بوستان کتاب، چاپ اول.
46) کرکی، علی بن الحسین (1408 ه)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، موسسه آل بیت لاحیاء التراث، چاپ اول.
47) کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب (بی تا)، اصول کافی، بیروت، دارالتعارف، چاپ سوم.
48) کواکبی، عبدالرحمن (1364)، طبایع الاستبداد، ترجمه عبدالحسین قاجار، تهران، تاریخ ایران.
49) کوک، مایکل (بی تا)، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، بی جا.
50) لئویلد، فرانتس (بی تا)، آزادی قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی.
51) مامقانی، عبدالله (بی تا)، تنفیح المقال، بی جا.
52) مجلسی، محمدباقر (1403 ه)، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم.
53) محقق حلی (بی تا)، مختصر النافع، بی جا.
54) محمدی ری شهری، محمد (1421 ه)، موسوعه الامام علی بن ابی طالب، دارالحدیث، چاپ اول.
55) مطهری، مرتضی (بی تا)، یادداشت ها، بی جا.
56) منتظری، حسین علی (بی تا)، مبانی فقهی حکومت اسلامی، بی جا.
57) نجفی، محمد حسن (بی تا)، جواهر الکلام، بی جا.
58) نوری، میرزا حسین (1408 ه)، مستدرک الوسایل، بیروت، آل البیت.
اندیشه حوزه، ش80-79
شنبه 20/12/1390 - 17:6
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: رضا وطن دوست




 

2) روایات
 

با یک نگاه کلی به گفتار و رفتار پیشوایان معصوم (ع)، روشن می گردد که آنان در دو بعد علمی و عملی، بر اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر تأکید بسیار داشتند.

الف- بعد عملی
 

پیشوایان ما با تبیین جایگاه و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و نیز بیان ضوابط و شرایط آن، از خود گنجینه ای ارزشمند به جای گذاشته و با طرح همه جانبه ی این فریضه، هم راه اجتهاد و استنباط را بر اهل نظر گشودند و هم راه تحریف و سوء برداشت ها را بر تحریف گران و کژاندیشان بستند. اگر این مجموعه ی گران سنگ که در طول دوران رسالت و امامت شکل گرفت نبود، از کجا معلوم که برخی خوارج گونه، برخورد تحجرآمیز با فریضه امر به معروف و نهی از منکر داشتند و از کجا معلوم که برخی راحت طلبان، با بی میلی و بی مهری با این فریضه برخورد نمی کردند و با این فریضه از سوی طرفداران آزادی بی حد و حصر مورد هجمه واقع نمی شد.
در اهمیت بخشیدن به بعد علمی این فریضه همین بس که حر عاملی (ع)، تنها در کتاب گران سنگ وسائل الشیعه، حدود هشتاد باب گشوده و در آن بیش از هفتصد روایت آورده است. این در حالی است که، بیش از این مقدار در کتاب های روایی، فقهی، تفسیری، اجتماعی و اخلاقی آمده است.
این روایات، که متواتر، معتبر و مشتمل بر تأکیدات بسیار است، در دو گروه قابل قسمت است. نخست گروهی که بر اصل وجوب، اهمیت و ضرورت این فریضه دلالت دارد و گروه دوم، روایاتی است که مشتمل بر هشدار در کوتاهی از انجام این فریضه است.
برخی از روایات گروه نخست عبارتند از:
1) و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر الاکنفثه فی بحر لجی (فیض الاسلام، ح366، ص 1264)؛ تمام کارهای نیکو و جهاد در راه خدا نزد امر به معروف و نهی از منکر چونان آب دهان است بر دریای پهناور.
با آن که جهاد در راه خدا ستون دین (نک: آمدی، بی تا، 354/1)، مایه ی عزت اسلام (همان، 37/4) و شریف ترین کارها پس از اسلام است (کلینی، بی تا، 37/5) و نیز با آن که جهاد دری از درهای بهشت است (همان، 37/5)، امر به معروف و نهی از منکر برتر از جهاد معرفی شده است. این برتری از آن روست که جهاد حرکتی برون مرزی است و این حرکت در صورتی پیروز است که از عقبه ای مستحکم برخوردار باشد و از پشت جبهه تدارک شود و نیازهای آن تأمین گردد. طبیعی است که اگر با کوتاهی در این فریضه، در پشت جبهه اختلالی پیش آید، جهاد نیز مختل می گردد و آن گونه که باید صورت نمی گیرد.
2) ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه عظیمه بها تقام الفرائض (کلینی، بی تا، 56/6، طوسی، 181/6؛ حرعاملی ، بی تا، 397/11)؛ امر به معروف و نهی از منکر است که می تواند امنیت و آرامش جامعه را تأمین کند؛ همان طور که امام باقر (ع) در ادامه ی این حدیث فرمود: با این فریضه، راه ها امن می گردد، تجارت و داد و ستد مردم حلال گشته ظلم و ستم از جامعه برچیده می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود.
3) ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر لخلقان من خلق الله (فیض الاسلام، خ155، ص490)؛ امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از صفات خدا هستند.
4) من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی ارضه و خلیفه رسول الله و خلیفه کتابه (طبرسی، 1406 ه، 1-807/2)؛ هرکس به معروف ها امر کند و از منکرها باز دارد، او خلیفه ی خدا در زمین و خلیفه رسول خدا و کتاب اوست.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر به حدی است که در سخن امام علی (ع)، این فریضه ای صفات و اخلاق خدا به شمار آمده است. درست به همین دلیل است که هرکس به این دوصفت انصاف یافته و با پیروی از خداوند، به معروف ها امر کند و از منکرها نهی نماید به عنوان خلیفه ی خدا تلقی می گردد که مفاد حدیث دوم است.
گروه دوم از روایات نیز مشتمل بر احادیث معتبر و برخوردار از تواتر معنوی است که در خصوص کوتاهی در انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر هشدارهایی کوبنده داده است.
1) ویل لقوم لا یدینون الله بالامر بالمعروف و النهی عن المنکر (طوسی، 1400 ه، 176، کلینی، بی تا، 56/5 ؛ حرعاملی، بی تا، 397/11)؛ وای به حال مردمی که با امر به معروف و نهی از منکر دین خدا را برنمی گزینند.
همان طور که روشن است این سخن، حاکی از آن است که امر به معروف و نهی از منکر، از جمله راه های دین داری است و هرکس در انجام این فریضه کوتاهی کند، این کوتاهی نشان از ضعف و یا فقدان ایمان (ایمان کامل) او است؛ چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
خداوند دشمن دارد مومن ضعیفی را که دین ندارد. پرسیده شد: او کدام مومن ضعیفی است که دین ندارد؟! فرمود: او که از بدی ها نهی نمی کند (حرعاملی، بی تا، 397)
2) اذا امتی تواکلت الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیأذنوا بوقایع من الله (همان، 394)؛ هرگاه امت من، امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر وانهند (و از پذیرش این مسؤولیت، شانه خالی کنند) حتماً با عذابی از سوی خدا روبرو خواهند شد.
3) فان الله سبحانه لم یلعن القرن الذی الماضی بین ایدیکم الا لترکهم بالمعروف و النهی عن المنکر فلعن الله السفهاء لرکوب العاصی و الحکماء لترک المتناهی (فیض الاسلام، بی تا، خ 234، ص8087)؛ خداوند متعال پیشینیان را از رحمت خود دور نساخت مگر به این دلیل که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند. خداوند سفیهان را به خاطر گناه و دیگران را به سبب ترک نهی از منکر از رحمتش دور ساخت.
4) لا تزال امتی بخیر ما امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و تعاونوا علی البر فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات (حرعاملی، بی تا، 398/11)؛ امت من همواره در خیر و نیکی است تا آن گاه که یکدیگر را به معروف ها امر و از منکرها باز دارند و یکدیگر را در انجام نیکی ها یاری نمایند و اگر چنین نکردند برکت از آنان گرفته می شود.
از احادیث یاد شده، و دیگر احادیث مشابه، می توان نتیجه گرفت که کوتاهی در انجام این فریضه کیفرهای سخت و محرومیت از برکات الهی را در پی دارد و نیز موجب می شود قبح گناه ریخته و سنت ها شکسته شود، جامعه ی خودی تضعیف و دشمن تقویت گردد و برای هجمه ی بیگانگان و سلطه ی اشرار زمینه فراهم گردد.

ب- بعد عملی
 

پیشوایان معصوم (ع) افزون بر تحلیل علمی و تبیین جایگاه فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، در رفتار و سیره ی عملی خود نیز اهتمام زیادی به این فریضه داشتند. آنچه در زیارت نامه ی امامان (ع) به ویژه در زیارت جامعه آمده است، گویای این مطلب که همگی شهادت می دهیم: آنان نماز برپا می داشتند، به معروف ها امر از منکرها باز می داشتند.
در این جا به چند مورد که نشان از اهتمام امامان (ع) به بعد عملی این فریضه است، اشاره می شود.
1) موقعیت مبارزه ی مستقیم به شکل نبرد مسلحانه، در میان امامان (ع) تنها برای امام علی (ع) و امام حسین (ع) پیش آمد و جالب این است که در هر دو مورد، امر به معروف و نهی از منکر، اصلی ترین عامل مبارزه در این نبرد بود.
در جنگ صفین، کسی به امام علی (ع) پیشنهاد صلح با معاویه داد، آن حضرت علی (ع) در دلیل بر رد این پیشنهاد مبارزه با معاویه را اقامه ی امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرد و فرمود:
ان الله تعالی لم یرض من اولیائه ان یعص فی الارض و هم سکوت مذعنون لایأمرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر وجدت القتال أهون علی من معالجه الاغلال فی جهنم (علامه امینی، بی تا، 47/10، ابن ابی الحدید، بی تا، 208/2)؛ خداوند از اولیای خود، رضایت ندارد که در زمین معصیت شود و آنان بدانند و سکوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند. (به همین جهت است که) من جنگ را برخودم آسان تر از تحمل غلهای جهنم یافتم.
امام حسین (ع) در وصیت نامه ی خود به برادرش محمد حنیفه، در اشاره به فلسفه ی قیام خود، روی امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده، می فرماید.
انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظلماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی اریدان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر (بحرانی، 1407، 179؛ مجلسی 1403، ه417/12)؛ من از روی خودخواهی یا برای خوشگذرانی و یا برای فساد و ستم گری قیام نکردم، بلکه برای مصلحت خواهی در امت جدم قیام کردم، می خواهم که با معروف ها امر و از منکر نهی کنم.
2) روشن است آن چه به تبعید ابوذر انجامید «امر به معروف و نهی از منکر» بود (نک: مجلسی، 1403، ه، 417/12)؛ با آن که او مورد خشم دستگاه خلافت واقع شد و به رغم آن که اعلام کرده بودند، کسی حق بدرقه و مشایعت او را ندارد، امام علی (ع) با فرزندان خود به مشایعت او شتافت و در تمجید از او و رفتار خدا پسندانه ی او فرمود:
ای اباذر! تو به خاطر خدا خشم کردی. پس به او که به خاطرش خشم کردی امیدوار باش. این مردم به خاطر دنیاشان از تو در هراس اند، ولی تو به خاطر خود از آنان ترس داری. پس آنچه که آنها به خاطر آن از تو می ترسند به خودشان واگذار و از آنچه که خود از آن بیم داری فرار کن. چه قدر آنها به آنچه که از آن منع شان می کردی محتاج اند و تو چه قدر به آن چه تو را از آن منع می کردند بی نیازی (فیض الاسلام، خ 130، ص 403).
3) امامان معصوم (ع) نه تنها خود به معروف ها امر می کردند و از منکرها باز می داشتند بلکه حرکت هایی که به منظور انجام این فریضه صورت می گرفت را نیز تأیید می کردند. قیام زیدبن علی (ع) از جمله این قیام ها بود که مورد تأیید امام باقر (نک: شیخ صدوق، بی تا، 415 و مجلسی، 1403 ه، 403/46) و امام صادق (نک: مامقانی، بی تا، 469/1 و خوئی، بی تا، 358/7) قرار داشت.
یکی دیگر از این حرکت ها، حرکت یکی از نوادگان امام مجتبی (ع)، معروف به شهید فخ است که مورد تأیید امام کاظم (ع) بود. آن حضرت علیه السلام درباره ی آن شهید فرمود:
انا لله و اناالیه راجعون مضی و لله مسلماً صالحاً صواماً قواماً آمراً بالعروف و ناهیاً عن المنکر (ابولفرج اصفهانی، بی تا، 302؛ مجلسی، 1403 ه، 165/48)؛ ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم، به خدا سوگند او در حالی از دنیا رفت که مسلمان، صالح، روزه دار، نماز شب خوان، آمر به معروف و ناهی از منکر بود.

امر به معروف و ضرورت کسب قدرت
 

قدرت از مولفه های بسیار مهم و اساسی است که به گونه های مختلف در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی بشر حضوری جدی دارد. نیروی فیزیکی و جسمانی، استعدادهای هنری، توان علمی و اقتصادی، قدرت نظامی، سیاسی و اجتماعی نمونه های عینی از قدرت بشر است که در شکل های مختلف رخ می نماید.
این مفهوم در علوم انسانی از زوایای مختلفی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و در علوم اجتماعی و از جمله علم سیاست و مدیریت در نظام کلان جامعه، نقش محوری دارد. اسلام برخلاف منفی گرایان نسبت به قدرت، که فساد و تباهی را ذاتی قدرت دانسته و ظلم و ستم گری را از قدرت جداناپذیر می دانند (قادری، 1379، 5، کواکبی، 1364، 150، صعب، 1985 م، 173/8)؛ لئویلد،42/1) قدرت را در زندگی فردی و اجتماعی امری مثبت و ضروری می داند؛ زیرا کسب قدرت برای دفاع از حریم توحید، چیره شدن بر دشمنان، برقراری امنیت و حل مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، امری لازم است.
آیات قرآن (نک: انفال 160، اسراء 80، ص 35) احادیث (نک: فیض الاسلام، خ40، ص 125) و سیره ی پیشوایان معصوم (ع) (نک: قمی، بی تا 321/2؛ محمدی ری شهری، بی تا، 180/4 و طبری، بی تا، 156/2)، تأیید و تأکیدی بر این مطلب است.
قدرت هر چند موضوعی گسترده است که در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی مورد توجه بوده و از زوایای گوناگون قابل بحث و گفتگو است، اما آن چه در این مجال مورد توجه است، ضرورت فراهم آوردن قدرت و به کارگیری آن در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است، زیرا بدون برخورداری از پشتوانه ی قدرت، اجرای این فریضه ناممکن است و یا عملی است بی حاصل.
به رغم وجود غنای منابع اسلامی در ضرورت استفاده از قدرت در اجرای این فریضه، باید اذعان داشت که نه عوامل فکری – فرهنگی چندان که باید به این اصل توجه دارند و نه عوامل اجرایی از این اصل، چنان که شایسته است سود جسته اند. اما خوشبختانه منابع اسلامی سرشار از سفارش به اصل قدرت در اجرای این فریضه است که در این مجال به بخشی از آن اشاره خواهد شد.

الف- لغت
 

از جمله راه هایی که ما را به ضرورت برخورداری از قدرت لازم در اجرای امر به معروف و نهی از منکر راهنمایی می کند، توجه به معنا و مفهوم واژه های «امر» و «نهی» است. اگر نیک بیندیشیم، به این واقعیت پی خواهیم برد که قدرت در متن این فریضه نهفته است. همانطور که یاد شد، «امر» در لغت به معنای حکم، فرمان و دستور است، که توأم با نوعی الزام بر انجام کار است (نک: راغب اصفهانی، ص24، قیومی، 1987، م، 21) چنان که واژه ی «نهی» نیز به معنای فرمان، دستور و نوعی الزام به ترک عمل است (راغب اصفهانی، ص 507)
بدیهی است واژه های «امر» و «نهی» زمانی بر مفاهیم یاد شده دلالت می کنند که توأم با قدرت بوده و امر و نهی کننده از اقتدار لازم برخوردار باشد. واژه های «امیر»، «امراء» و «امیرالمرئه» شاهدی روشن بر این ادعاست، زیرا اقتدار و برتری آنها زمانی صادق است که از قدرت و برتری لازم برخوردار باشند.
از این جاست که آنچه اصولیان در علم اصول آورده اند روشن می گردد که می گویند: علو و برتری در معنای امر نهفته است (خراسانی، 1413 ه، 308/1-305)

ب- قرآن
 

آن گاه که در آیات مرتبط به امر به معروف و نهی از منکر دقت می کنیم خواهیم یافت که قرآن به روشنی بر ضرورت قدرت و به کارگیری آن در اجرای این فریضه دلالت می کند.
1) و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر (آل عمران، 104)؛ باید از میان شما امتی باشد که به نیکی ها دعوت کند، به معروف ها امر کرده و از زشتی ها باز دارند.
هرچند در این که «من» در این آیه بیانیه است با تبعیضیه اختلاف است، ولی مهم مفاد آیه است که در هر دو صورت بر ضرورت ستادی عمل کردن در فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت دارد. اگر «من» برای تبعیض باشد، مفاد آیه این خواهد بود که باید از برخی شماها، گرهی پدید آید و این گروه به خوبی ها دعوت کند، و اگر آن طور که شیخ طوسی (نک: شیخ طوسی، بی تا، 548/2) و زجاج (الزجاج، بی تا، 452/1) می گویند «من» نه برای تبعیض که برای تبیین مخاطب است، مفاد آیه یاد شده چنین خواهد بود که: باید از تمامی شماها امتی شکل گیرد و این امت به خوبی ها دعوت کند و به معروف ها امر کند.
در فرض دوم، آیه ی یاد شده نظیر آیه ی «فاجتنبوا الرّجس من الاوثان» (حج، 30) خواهد بود که «من» برای بیان پلیدی است نه برای تبعیض. زیرا مفاد این آیه، ضرورت پرهیز از تمام پلیدی های بتهاست نه پرهیز از برخی پلیدی های آنان (نک: طبرسی، بی تا، 1-806/1).
نکته ی دیگر قابل توجه این است که باید دید چرا به جای واژه هایی همچون «عده»، «طائفه»، «فرقه»، «جماعت» و مانند آن، از واژه ی «امت» استفاده شده است. این از آن روست که در این واژه، قدرتی نهفته است که در هیچ یک از واژه های یاد شده نیست، زیرا امت به معنای برخورداری جامعه بزرگ اسلامی از هدف و رهبری واحد است (شیخ طوسی، بی تا، 549/2-548 و طبرسی، بی تا، 806).
نکته ی دیگر قابل توجه این است که باید دید چرا به جای واژه های همچون «عده»، «طائفه»، «فرقه»، «جماعت» و مانند آن، از واژه ی «امت» استفاده شده است. این از آن روست که در این واژه، قدرتی نهفته است که در هیچ یک از واژه های یاد شده نیست، زیرا امت به معنای برخورداری جامعه ی بزرگ اسلامی از هدف و رهبری واحد است (شیخ طوسی، بی تا، 549/2-548) و طبرسی، بی تا، 806) و روشن است که چنین جامعه ای از قدرت بالایی برخوردار است. درست به همین دلیل است که گفته شده، یکی از معانی «امت» قدرت است (همان).
2) و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوّکم و آخرین من دونهم لا نعلمونهم الله یعلمهم (انفال، 60)؛ هرچه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید تا دشمن خدا، دشمن خود و نیز دیگر دشمنان، که آنان را نمی شناسید، بترسانید.
هرچند این آیه درباره ی جهاد و نبرد علیه دشمنان بیرونی است ولی فراموش نمی کنیم که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر نیز نوعی جهاد علیه مفسدان و دشمنان تبهکار داخلی است. شاید فراز و «آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم» اشاره به این مطلب باشد که هرچند جامعه اسلامی، مفسدان معروف ستیز و سنت شکنان قانون گریز را دشمن نداند، ولی قرآن، آنها را نیز نوعی دشمن معرفی کرده است.
آنچه در برخی آموزه های اسلامی آمده است که در صورت نیاز به حمل سلاح و استفاده از آن در نهی از منکر، می توان از آن استفاده کرد (شیخ طوسی، بی تا، 549/2، امین، بی تا، 64/3) مویدی بر این مطلب است که از آیه ی یاد شده برداشت می گردد. (1)

پی نوشت ها :
 

1) در این باره که کسب قدرت در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر امری ضروری است. نک: حج، 141، حجرات 9.
 

منبع:اندیشه حوزه، ش80-79
ادامه دارد...
شنبه 20/12/1390 - 17:6
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: رضا وطن دوست




 

چکیده
 

در شریعت اسلام فرایضی وجود دارند که مشروط و مبتنی بر اموری چند است که در صورت عدم تحقق آن امور یا فرایض به مرز وجوب نمی سرند و اگر به مرز وجوب برسند قابل اجرا نمی باشند. در این میان فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، در مقایسه با موضوع داشتن قدرت، اهمیت ویژه ای دارد، زیرا در صورت عدم برخورداری از قدرت لازم، این فریضه، هم در مقام اثبات با مشکلاتی مواجه می گردد و هم در مقام ثبوت قابل اجرا نمی باشد و اگر اجرا شود از کارآمدی کم تری برخوردار خواهد شد.
موضوع برخورداری از قدرت لازم در اجرای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، با اهمیتی که دارد، مغفول مانده است؛ نه صاحب نظران در مباحث نظری آن چنان که شایسته است، به این موضوع توجه دارند و نه متولیان اجرای این فریضه، به این موضوع توجه کافی معطوف کرده و از آن سود جسته اند.
نگارنده در این جستار با نگاهی دوباره، این فریضه را مفهوم شناسی کرده و ضرورت و اهمیت آن را مورد تأکید قرار می دهد و با الهام از آموزه های اسلامی، بایستگی برخورداری از قدرت لازم در اجرای این فریضه را به اثبات می رساند.
پیامبر رحمت و بیداری (ص)، آمران به معروف و ناهیان از منکر را خلیفه ی خود و خدا در اجتماع معرفی کرده است که فرمود: من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله و خلیفه رسول الله.
واژگان کلیدی: قرآن، حدیث، کسب قدرت، امر به معروف و نهی از منکر.

مقدمه
 

امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ متعالی اسلام از جایگاه و اهمیتی والا برخوردار است، زیرا این فریضه، وسیله ای راه گشا و نوید بخش است که هم به بقا و تعالی مکتب می انجامد و هم عطری دل انگیز که حاکی از سعادت و سلامت فرد و جامعه است، در فضای زندگی بشر می پراکند. بی گمان، اگر این فریضه اجرا و احیا شود، هم بهشت را به زمین می آورد و هم زمینان را به بهشت می برد. درست به همین دلیل است که این فریضه، در آموزه های اسلامی درصدر دیگر فرایض واقع شده و در قرآن، ملاک برتری امت اسلامی بر دیگر ملت ها معرفی شده است. اما باید دانست که هرچند امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای بزرگ است و همگان وظیفه دارند یکدیگر را به معروف ها واداشته و از منکرها بازدارند، ولی بی تردید، جدیت و فعالیت یافتن این فریضه، مبتنی بر اصلی اساسی به نام قدرت است.
این جستار، که نگاهی به ضرورت کسب قدرت در اجرای فریضه ای امر به معروف و نهی از منکر دارد، می کوشد تا پس از اشاره به مفهوم شناسی و ضرورت این فریضه در جامعه، به تبیین ضرورت قدرت و کارآمدی آن در این فریضه بپردازد.

مفهوم شناسی
 

در عنوان این فریضه واژگانی مانند «امر»، «نهی»، «معروف» و «منکر» وجود دارند که هرکدام نیازمند توضیحی کوتاه است.

الف- امر
 

امر دو گونه است، مصدر و اسم مصدر (راغب اصفهانی، بی تا، 24) امر مصدری امری قولی و به معنای دستور، فرمان و طلب ایجاد شیء است و جمع آن «اوامر» است. امر اسم مصدری امری فعلی و به معنای کار، حادثه و شأن است و جمع آن «امور» است. آنچه در عنوان این فریضه آمده است، امری مصدری و به معنای دستور است.

ب- نهی
 

نهی به معنای منع و زجر قولی است و یا به معنای منع و زجر عملی است. نهی در صورت اول، امر عدمی و به معنای بازداشتن دیگران از ارتکاب به رفتار ناپسند می باشد، و در صورت دوم، امری وجود دارد به معنای جلوگیری نفس از انجام فعل (کف النفس) است. آنچه در عنوان این فریضه آمده است نهی به معنای اول است.

ج- معروف
 

معروف در لغت به معنای هر عملی است که شایستگی آن در دین یا خرد آدمی محرز گشته و به نیکی شناخته شده است (راغب اصفهانی، ص331)، و در آیات قرآن مانند: «فأمسکوهنّ بمعروف» (بقره، 231)، «عاشروهنّ بالمعروف» (نساء، 19)و «قولوا لهم قولاً معروفا» (نساء، 21) به معنای رفتار و گفتاری است که بالطبع و فطرت آدمی همسو گشته و نزد عقل سلیم و شرع مقدس به نیکی شناخته شده باشد (طباطبایی، بی تا، 232/2).

د- منکر
 

منکر ضد معروف بوده و به معنای عملی است که نزد شرع و عقل به نیکی شناخته نشده است (راغب اصفهانی، ص55). منکر در قرآن مانند آیات «فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر» (نور، 21) و «انّهم لیقولون منکراً من القول» (مجادله، 2)، به معنای هر عملی است که به نیکی شناخته نشده باشد که از آن، به حرام یا مکروه تعبیر می شود.

جایگاه و اهمیت
 

فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از جمله فروعاتی است که هم ضرورت عقلانی دارد و هم از اهمیت و جایگاه ویژه و حیانی برخوردار است.

الف- ضرورت عقلانی
 

از آن رو که انسان موجودی اجتماعی است، سرنوشت هر فرد با سرنوشت دیگران گره خورده است، به گونه ای که هر فردی در جامعه، هم از رفتار دیگران متأثر می شود و هم بر دیگران تأثیر می گذارد؛ از این رو افزون بر اصلاح نفس، باید در اصلاح دیگران نیز بکوشد، چرا که بی توجهی به رفتار دیگران، نوعی بی اعتنایی به سرنوشت خویش است؛ اگر فساد و آلودگی فراگیر شود و جامعه را به ورطه ی تباهی سوق دهد، او نیز از این خطر مصون نمانده و آتش فساد، دامن او را خواهد گرفت.
پیامبر اکرم (ص) در اشاره به ضرورت عقلانی این فریضه، جامعه را به منزله ی یک کشتی می داند که سرنشینان آن از سرنوشتی واحد برخوردارند، اگر فردی کشتی را سوراخ کند و آب در آن نفوذ کرده و غرق شود، نه تنها فرد خطاکار که تمامی سرنشینان آن غرق خواهند شد (رازی، بی تا، 482/4).
پیامبر اکرم (ص) با ذکر این مثل، عقلی بودن امر به معروف و نهی از منکر را اثبات کرده است و دنبال آن، نظارت را تکلیف همگان می داند که از پیوند سرنوشت افراد در جامعه نشأت گرفته است.
مطلب دیگری که عقلانی بودن این فریضه را تأیید می کند این است که امر به معروف و نهی از منکر، راه و رسم پیامبران (ع) است (حرعاملی، بی تا، 355/11).
همان طور که بعثت پیامبران ضرورتی عقلی است، ادامه ی راه آنان در قالب امر به معروف و نهی از منکر نیز ضرورتی عقلی است.
توضیح آن که پیامبران (ص)، با تبیین احکام الهی، تابلوهای نجات بخش در مسیر راه بشر نصب کرده اند تا با استفاده از آنها راه خود را بپیماید و به منزل مقصود نایل آید، اما طبیعی است که با گذشت زمان و فاصله گرفتن از عصر رسالت و نیز با تبلیغ مرام بی دینی، ممکن است گردی بر آن تابلوها نشسته و آنها را کم رنگ سازد.
این جاست که یا باید دست روی دست گذاشت و یا باید به زدودن گرد و غبار از چهره ی آنها پرداخت تا بشر بتواند با استفاده از پیام آنها مسیر خود را بپیماید و به این سو و آن سو منحرف نگردد.
به همان دلایل عقلی که پیامبران (ص) به رسالت مبعوث گشته و به نصب تابلوها در مسیر بشر مأموریت یافتند، زدودن گرد و غبار از آن تابلوها امری لازم و بایسته است. روشن است که امر به معروف و نهی از منکر مهم ترین و بارزترین وسیله در این باره است که می توان با اجرا و احیای آن، این تابلوها را شفاف و گویا نگه داشت (جعفری، 1377، 237/1)
علامه طباطبایی قدس سره در این باره که امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران (ع) بوده و باید این راه زنده نگه داشت می گوید:
از تجربیات قطعی بشر این است که با گذشت زمان، اندوخته های فکری انسان، رو به فراموشی می رود مگر آن که پیوسته نسبت به آنها یادآوری شود و در عمل تکرار گردد. از همین جاست که پیوند «علم و عمل» روشن می گردد. علم، آدمی را به عمل راهنمایی می کند و عمل به آگاهی و بینش انسان می افزاید.
در جامعه ی اسلامی همه باید برای پاسداری از فرهنگ و معرفت خویش بکوشند. نگهبانی از حریم مکتب و فرهنگ به آن است که خلاف کاران را از سقوط به ورطه ی هلاکت باز دارند و با امر به معروف و نهی از منکر، زمینه ساز رفتار شایسته و تحقق فرهنگ متعالی اسلام بشوند (طباطبایی، 373/11).
این مطلب را که می توان فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر را به مبانی عقلی مستند ساخت، در فقه نیز مورد بحث و توجه واقع شده است و بزرگانی مانند شیخ طوسی (قدس سره) (شیخ طوسی، 1400 ه، 147)، علامه حلی، (علامه حلی، 1413 ه، 457/4-456) شهید اول (قدس سره) (عاملی، بی تا، 47/2)؛ شهید ثانی (زین الدین بن علی، 1423، ه، 453/1)، کاشف الغطاء )کاشف الغطاء 1380، 426/4)، حمصی رازی قدس سره (حمصی رازی، 1412 ه، 213/2) قطب الدین رواندی قدس سره (راوندی، 1397 ه، 357/1) و امام خمینی (ره) (امام خمینی، بی تا 204/1) بر این عقیده اند که با کاوش های عقلی نیز می توان ضرورت این فریضه را به اثبات رساند.
گزیده ی سخن آن که، آن سان که براساس قاعده ی لطف، بعثت پیامبران (ص) امری بایسته است، امر به معروف و نهی از منکر نیز بر همین اساس لازم و واجب است، زیرا با این فریضه است که افراد به آیین حق پرستی دعوت می شوند و با اجرای آن، دیگر فرایض امکان تحقق می یابند و در پرتو آن، راه ها امن گشته و از ستم پیش گیری می شود (کلینی، بی تا، 55/5).

ب- اهمیت و ضرورت وحیانی
 

از مهم ترین و ضرورت ترین واجب در میان فروعات اسلامی، فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است. آیات روشن گر قرآن از یک سو و روایات معتبر و متواتر از دیگر سو، هر نوع تردیدی را در این باره برطرف می کند.
1) قرآن
آیات قرآن که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر مطلوبیت و یا ضرورت امر به معروف و نهی از منکر دلالت دارند بسیارند، اما از آن رو که ذکر تمامی این آیات و تحلیل آنها در این مجال امکان پذیر نیست، این آیات را به دو گروه تقسیم کرده و از هر کدام نمونه هایی را یاد می کنیم.
گروه نخست آیاتی است که با صراحت دستور داده است تا مومنان امر به معروف و نهی از منکر را از زمره ی فرائض دانسته و به عنوان یک وظیفه ی دینی، یکدیگر را به معروف ها واداشته و از منکرها باز دارند.
1) و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون (آل عمران، 104)؛ باید که از شما، امتی شکل گیرد به نیکی دعوت کنند، به کار شایسته وادارند و از زشتی باز دارند.
این آیه از دو جهت بر ضرورت فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دلالت می کند؛ نخست آن که واژه ی «ولتکن» امر است و در برگردان فارسی به «باید» ترجمه می شود. دوم، از آن رو که این آیه، فلاح و رستگاری امت اسلامی را وامدار فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر دانسته است، امر به معروف و نهی از منکر امری لازم و بایسته است، چرا که اجرای این فریضه است که رستگاری امت اسلامی را امکان پذیر می کند.
2) کنتم خیر امه اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله (آل عمران، 110)؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده اید، به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید.
این آیه نیز از دو جهت بر ضرورت اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی اسلامی دلالت دارد. نخست از آن جهت که این آیه، ابتدا امت اسلامی را امتی برتر معرفی کرده است و سپس این برتری را امر به معروف و نهی از منکر دانسته است. بدیهی است این برتری تا زمانی حفظ می شود که سبب این برتری حفظ شود.
جهت دوم آن است که در این آیه، امر به معروف و نهی از منکر در کنار ایمان به خدا و مقدم بر آن ذکر شده است و این، نشان از اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی اسلامی دارد.
3) الذّین ان مکناهم فی الارض اقاموالصلاه و آتوالزکاه و امر بالمعروف و نهوا عن المنکر (حج، 41)، آنان، کسانی اند که هرگاه به آنان توانایی دهیم نماز برپا می دارند، زکات می دهند، به معروف امر می کنند و از منکر نهی.
4) و المؤمنون و المومنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و یطیعون الله و رسوله (توبه، 71)؛ مردان و زنان مسلمان بر یکدیگر ولایت دارند که یکدیگر را به کار شایسته وا می دارند و از کار ناپسند باز می دارند، نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و خدا و رسولش را پیروی می کنند. (1)
همان طور که روشن است در این دو آیه، امر به معروف و نهی از منکر مانند نماز و پرداخت زکات از ویژگی های اهل ایمان ذکر شده است. یعنی امر به معروف و نهی از منکر نیز مانند نماز و زکات امری واجب است.
گروه دوم، آیاتی است که نشان از سرزنش، نفرین، مجازات و هلاک افرادی دارد که در خصوص امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی کرده و آن گونه که باید به وظیفه ی خود عمل نمی کنند.
1) لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون (مائده، 78)؛ از میان فرزندان اسرائیل، آنان که کفر ورزیدند، در زبان داود و عیسی پسر مریم مورد لعنت قرار گرفتند، این بدان خاطر بود که عصیان ورزیده و (از فرمان خدا) تجاوز می کردند و از کار زشتی که آن را مرتکب می شدند، یکدیگر را باز نمی داشتند، راستی چه بد بود آن چه که می کردند.
2) و سئلهم عن القریه الّتی کانت حاضر البحر اذ یعدون فی السّبت اذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعاً و یوم لا یسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون (اعراف، 165-163)؛ از آنها (یهود) درباره ی شهری که در ساحل دریا بود بپرس، آن هنگام که به [حکم] روز شنبه تجاوز می کردند، همان هنگام که ماهیانشان در روز شنبه روی آب می آمدند... پس هنگامی که آن چه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند، کسانی را که از کار بدباز می داشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند به سزای آن که نافرمانی می کردند به عذابی شدید گرفتار ساختیم.
3) لولا یناهم الرّبانیّون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السّحت لبئس ما کانوا یصنعون (مائده، 63)؛ چرا دانشمندان مسیحی و علمای یهود، آنها را از گفتار گناه آلود و حرام خوردگی باز نمی دارند؟! راستی چه بد است آن چه را که انجام می دادند.
آن چه که در یک نگاه کلی از این آیات می توان استفاده کرد این است که اهمیت امر به معروف و نهی از منکر تا آن جاست که در افراد در صورت هرگونه کوتاهی در انجام این وظیفه، نه تنها سرزنش می شوند (نک: مائده، 63) و مورد لعن قرار می گیرند (نک: مائده، 78)، که به سخت ترین مجازات ها نیز مجازات خواهند شد (نک: مائده، 165-163)
لازم به یادآوری است، هرچند آیات یاد شده درباره ی کوتاهی پیشینیان و مجازات آنهاست، ولی بدیهی است که این حکم، اختصاص به آنان ندارد و دیگران را نیز در بر می گیرد، زیرا حکم خدا درباره ی همگان یکسان بوده و استثنا نمی پذیرد. سخن امام (ع) سخنی گویا در این باره است که فرمود:
پیشینیان از آن جهت هلاک گشتند که مرتکب گناه شدند و دیگران آنان را از گناه باز نمی داشتند. در این هنگام بلاها و کیفرهای الهی بر آنان فرود آمد، پس شما ای مردم، به معروف ها امر کنید و از منکرها بازدارید تا به سرنوشت پیشنیان گرفتار نشوید (کلینی، بی تا، 17/5).

پی نوشت ها :
 

1) افزون بر آیات یاد شده نک: اعراف 199-157؛ توبه، 112-111) لقمان، 17
 

منبع:اندیشه حوزه، ش80-79
شنبه 20/12/1390 - 17:6
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: مهدی بخت اور




 
یکی از خصلت هایی که حاکم اسلامی باید از آن برخوردار باشد، بهره مندی از روحیه تواضع و ظرفیتی است که بتواند نفس خویش را از اسارت امارت ظاهری بر مردم و جلوه های حکومت رها ساخته و همنشین مردمش باشد تا بتواند از نزدیک گوش به سخن حق آن ها نهاده و در حقیقت ،با رعیّت خویش درد دل کند . به یقین، همین صفت است که زمامدار را مورد علاقه ی مردم می کند؛ به گونه ای که توده مردم بین خویش و حکومت ،انس و الفتی احساس کنند که آن را از خود و خود را همراه حکومت تلقی نمایند .
به راستی چه زیبا است سخن امیر بیان که اندرز و عبرتی است برای حاکم و برنامه ی عملی برای او که خویشتن را از خطا مبرا نکرده و محتاج کمک و مشورت و نصیحت مردم باشد . اگر چه آن حضرت از خصلت عصمت بهره مند است، ولی هیچ گاه آن را در مواجهه با مردم به رخ آن ها نمی کشد ؛بلکه با تواضعی خداپسندانه می فرماید:
«فإنّی لست فی نفسی یفوق أن اخطی ء و لا أمن ذلک من فعلی إلا أن یکفی الله من نفسی ما هو أملک به منّی فإنّما أنا و أنتم عبید مملوکون لربّ لا ربّ غیره» ؛ (1) من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم ،مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است. جز این نیست که ما و شما بندگان و مملوک پروردگاری هستیم که جز او پروردگاری نیست .
امام خمینی رحمه الله نیز که در عصر حاضر الگویی برجسته و شخصیتی خود ساخته برای تکفّل حکومت دینی به حساب می آید ،در مواردی فراوان به این مهم تأکید دارند . ایشان با این که با اقبال و پذیرش و انتخاب عملی همگانی مردم ایران ، مسئولیت رهبری انقلاب را بر دوش داشت ، هیچ گاه از نصیحت و توصیه های ناصحانه خود را بی نیاز نمی دید. بعد از پیروزی انقلاب نیز که زعامت و حاکمیت دولت اسلامی بر عهده ایشان بود ، همواره بر حق مردم بر اعتراض و انتقاد بر خویشتن و از مسئولان واقف بود و از مردم انتظار ارشاد و مشورت دلسوزانه داشت ؛ چنان که می فرمود :
هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت ،اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد ، خود به خود - از مقام زمامداری معزول است .(2)
و یا در فرازی دیگر فرمود :
همه و همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور ،نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ،کج گذاشتم ،ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی ،خودت را حفظ کن. مسأله ،مسأله مهم است .همه ملت موظفند به این که نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است .(3)
به نظر ایشان اگر حاکم اسلامی از موازین تخطی کرد ، نه تنها نصیحت او لازم است ،بلکه مقابله با او و اجبار او بر حفظ موازین ، ضروری است و بر هر فردی واجب است که مانع لغزش حکمران جامعه باشد .ایشان می فرماید :
اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند مردم، مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را می کنی .در صدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت - در منبر بود - که اگر من یک کاری کردم ،شماها چه بکنید .یک عربی شمشیرش را کشید،گفت : ما با این، با این شمشیر راستش می کنیم.باید این طور باشد .باید مسلمان این طور باشد که اگر - هر که می خواهد باشد ، خلیفه مسلمین و عرض بکنم هر که می خواهد باشد - اگر دید پایش را کنار گذاشت ، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار .(4)
علاوه بر این ،سیره حضرت امام رحمه الله نیز مؤید این روحیه انتقاد پذیری
و استماع نصیحت افراد خیرخواه است که بخواهند او را از باب «امر به معروف و نهی از منکر» توصیه به خیر نمایند .روح بلند و عرفانی آن عزیر چنان بود که خود را در برابر تذکر و نصیحت، محتاج و نیازمند می دید .
در اینجا نقل خاطره ای از پاسخ فروتنانه امام رحمه الله به جمعی از دانش آموزان یکی از مدارس ابتدایی ،بسیار آموزنده است :
امام بعضی از نامه های بی شماری که از عاشقان ایشان به دفتر واصل می شد ، با عاطفه و ملاطفت خاصی پاسخ می دادند.در این میان، بعضاً نامه های بچه ها دیده می شد که امام با خط خودشان به آن ها ابراز علاقه می کردند . نمونه زیر ،یکی از این موارد بی شمار است :
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر امام عزیز ،ما بچه های کلاس پنجم جهاد مدرسه فاطمیه هستیم .چون در کتاب دینی ما نامه امام محمد تقی (علیه السلام ) را به فرمانده سیستان و نصیحت هایی را که امام به ایشان کرده اند ، نوشته ،ما هم تصمیم گرفتیم که بر ای شما نامه ای نوشته و شما را نصیحت کنیم ؛ ولی امام ! ما شما را نمی توانیم نصیحت کنیم ؛ زیر شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید .اماما!ما بچه های کوچک از ته قلبمان ،خواهشی از شما داریم و امیدواریم لیاقت آن ها را داشته باشیم . اوّل آن که ای پدر بزرگوارمان، ای پیر جماران ،ای روح خدا ! با خط زیبای خودتان برای ما جواب بنویسید و ...
امام در جواب نوشتند :
«فرزندان عزیزم ! نامه محبت آمیز شما را قرائت کردم . کاش شما عزیزان، مرا نصیحت می کردید که محتاج آنم .امید است با نشاط و خرمی
درس هایتان را خوب بخوانید و در همان حال ، به وظیفه اسلامی که انسان ها را می سازد ،عمل کنید و اخلاق خود را نیکو کنید و اطاعت و خدمت پدران و مادرانتان را غنیمت شمارید و آن ها را از خود راضی کنید ...»29شهریور صفر 1403-روح الله الموسوی الخمینی. (5)
همان طوری که از این خاطره جالب پیدا است، حضرت امام با وجود برخورداری از مقام والای علمی و تصدی بزگ ترین منصب در کشور، از روحیه ی بسیار پسندیده ی نقد پذیری بهره مند بود؛ رویّه ای که می توان با بسط و توسعه آن، وجدان فردی افراد و نهاد جمعی جامعه را برای پذیرش سخن صحیح و تن دادن به توصیه هایی که بر مبنای صلاح اندیشی صورت می گیرد ،آماده ساخت . اصولاً اگر فردی که مورد ارشاد و نصیحت و یا امر و نهی دلسوزانه واقع می شود ،مبنا را بر استماع و دقت در سخن گوینده قرار دهد و سپس در ضمیر خویش در جستجوی مصادیق احتمالی منکر برآید ،به راحتی می تواند مسیر اصلاح نفس را برای خود تسهیل کند . از طرف دیگر ، فردی هم که آمر به معروف و ناهی از منکر است، با پیش بینی تأثیر ،به آسانی می تواند وظیفه ی خویش را در توجه و تشخیص تکلیف در عمل به این فریضه دریابد .بدیهی است که این امر بستر گسترش نیکی در جامعه را فراهم می آورد و به بیان دیگر ، بالندگی فردی و توسعه و پیشرفت اجتماعی به وسیله نقد دلسوزانه و انتقاد تیزبینان، رشد و شتاب بیشتری می یابد و
هیچ کس بی نیاز از یادآوری و انتقاد دیگران نخواهد بود . در این صورت است که فضای جامعه دگرگون و انتقادها جای انتقام ها را می گیرد .(6)
شنیدنی هایی از رفتار عملی امام رحمه الله
سراسر حیات مبارک حضرت امام آکنده از شواهدی است که بر سیره ی عملی ایشان در رعایت احکام امر به معروف و نهی از منکر تأکید دارد .در این بخش به صورتی گزیده حکایت هایی از چگونگی مواجهه و برخورد ایشان با منکرات اخلاقی و اجتماعی مورد اشاره قرار می گیرد .

انگشتر طلا
 

در یکی از روستاهای نزدیک قم ، یکی از ...شاگردان حضرت امام ...به امر تبلیغ دینی مشغول بود... مردم این روستا به یک مسجد احتیاج داشتند و هنگامی که بحث ساختن مسجد در میان مردم روستا درگرفت ،دو نفر از مالکان آنجا که از نظر مالی توانایی انجام آن را داشتند ،داوطلب شدند. ...آنان گفته بودند :در صورتی ما این مبلغ را می پردازیم که حضرت امام بیایند و کلنگ مسجد را بزنند ...
حضرت امام فرمودند :من که اهل این کارها نیستم ...آقای اشراقی ... گفت :آنچه را که امام در مقابل آن خاضع است ، وظیفه الهی است .اگر
مسأله برای ایشان توضیح داده شود و احساس بفرمایند که وظیفه شان است و باید بروند حتماً می روند ...
بالاخره امام آماده رفتن شدند ...هنگامی که برای زدن کلنگ مسجد از میان جلسه ای که تشکیل شده بود،برخاستند تا بروند ، به طرف جوانی که در کنار من نشسته بود، آمدند ،اندکی مکث کردند و آهسته ...به آن جوان فرمودند :این انگشتری که دستت است ،اگر انگشتر طلا است ، بیرون بیاور .(7)
این انگشتر برای مرد حرام است
پس از فوت آیة الله کاشانی ، عده ای از اقشار مختلف مردم تهران ، برای دیدن حضرت امام به قم آمدند .آنها با صدای بلند می گفتند: «الکاشانی رجع إلینا مرجعاً»؛یعنی اگر کاشانی رفت ،ولی به جای ایشان خمینی به ما برگشت؛ در حالی که مرجع بود ؛ یعنی فردی به ما داده شده است که تمام خصوصیات کاشانی را دارد،به اضافه این که مرجع هم است ...
در همان مجلس یک نفر که جلو آمد تا دست امام را ببوسد ،انگشتری طلا در دست داشت ،در همان حال که می خواست دست امام را ببوسد ،امام دست او را نگه داشت و فرمود :
عزیزم ! این انگشتر برای مرد حرام است . شما این انگشتر را در بیاورید و انگشتر دیگری دست بکنید .
آن آقا هم گفت :سمعاً و طاعتاً و همان جا انگشتر را در آورد و در جیبش گذاشت .(8)
من به کسی اجازه نمی دهم به زعیم مسلمین اهانت کند
شخصی به خانه آیة الله بروجردی رفت و آمد داشت ، خیلی هم به ایشان نزدیک بود . حضرت امام بر این نظر بودند که وجود این شخص برای مرجعیت آیة الله بروجردی نه تنها مفید نیست ،بلکه ضرر هم دارد و صلاح می دیدند که این فرد در اطراف آقای بروجردی نباشد ؛اما از طرف دیگر، این شخص به دلیل نزدیکی به آقای بروجردی ،افرادی را تحریک کرده بود تا از امام نزد مرحوم بروجردی سعایت و سخن چینی کنند و چنین بنمایانند که امام با مراجعیت و موقعیت آیة الله بروجردی موافق نیست ... طبعاً این سخن چینی ها بی تأثیر نبود و بدین ترتیب ،احترام از جانب آیة الله بروجردی کم شد .امام هم رفت و آمد خود را خیلی کم کردند ... اما این تنها ظاهر امر بود؛ زیرا عقیده ی حضرت امام نسبت به آقای بروجردی هیچ تغییر نکرده بود.امام حفظ موقعیت آیة الله بروجردی را شرعاً لازم می دانستند .شاهد بر این مدعا، ماجرایی است که مرحوم آقای اشراقی برایم نقل کردند... گفتند: «تازه با خانواده امام وصلت کرده بودم. تابستان بود و حضرت امام برای ییلاق به همدان رفته بودند . در همان زمان ،روابط ایشان در ظاهر با آیة الله بروجردی خوب نبود ،من برای دیدن حضرت امام به همدان رفتم . با خودم فکر کردم حالا که امام قدری از آیة الله بروجردی رنجش خاطر دارد ،بد نیست انتقادی از آیة الله بروجردی بکنم .تا شروع به صحبت درباره ی ایشان کردم . امام قیافه شان را درهم کشیدند و سرشان را پایین انداختند .بعد سرشان را بلند کردند و فرمودند :«آقای اشراقی ! من به کسی اجازه نمی دهم به زعیم مسلمین
اهانت کند ؛ هر کس و در هر مقامی که باشد .»(9)

توصیه به دقت و صرفه جویی
 

یک بار آقای رضوانی که مسئول امور مالی و دیگر کارهای امام بود، پشت یک پاکت چیزی نوشته و برای امام فرستاده بود . ایشان در یک کاغذ کوچک جواب داده و زیر آن نوشته بودند :«شما در این کاغذ کوچک می توانستید بنویسید.»
از این رو ،آقای رضوانی کاغذهای خرده را جمع و جور می کرده و در کیسه ای می گذاشت .وقتی می خواست برای آقا چیزی بنویسد .بر روی آن کاغذ پاره ها می نوشت .(10)
به این ترتیب ،ایشان حتی برای استفاده از پشت یک پاکت مستعمل نیز دقت به خرج می داد که اگر برگه ی کاغذ کوچک تر وجود داشت از آن استفاده شود .

نهی از منکر
 

در آن زمان که امام خمینی رحمه الله برای تحصیل و تدریس به قم آمده و هنوز به مقام مرجعیت نرسیده بود ، روزی فردی قلدر وارد مدرسه فیضیه می شود و شروع به عربده کشیدن و توهین به طلبه های اندک مدرسه می نماید. در آن زمان، افراد ضد روحانیت از سوی رضاخان حمایت می شدند. در این هنگام که طلبه ها خود را از گزند آن شخص عربده کش کنار می کشیدند ، امام خمینی نزد او می رود و نهیبی بر سرش می کشد و یک سیلی محکم به صورت او می زند؛ به طوری که برق از چشمان او می پرد و با کمال خجالت سر به پایین انداخته و از مدرسه بیرون می رود .(11)
چرا غیبت می کنید ؟
روشن است که یکی از شرایط قاضی در اسلام ،برخورداری از ویژگی عدالت است و اسلام قضاوت شخصی را که از امتیاز عدالت برخوردار نباشد ،به رسمیت نمی شناسد .ضمن این که ملکه عدالت نیز با تکرار گناه و معصیت قابل جمع شدن نیست.
من در خدمت ایشان بودم که یکی از دوستان گفت :چرا این قضات دادگستری را که در میان مردم قضاوت می کنند ،بیرون نمی ریزید ؟اینان
که آدم های فاسقی اند . ایشان فرمودند :«چرا غیبت می کنید ؟ از کجا فهمیدید این ها فاسقند ؟» او گفت : اینان ریش خود را با تیغ می تراشند .امام پرسیدند :«از کجا می دانید ریش تراشیدن را حرام می دانند ،تا اینها فاسق شوند ؟»
گفت :شما فرموده اید که احتیاط واجب آن است که ریش را با تیغ نتراشیم . امام فرمودند :«از کجا فهمیدید که آن مقلد من هستند و از دیگری تقلید نمی کنند ؟مردم را به عدم تقلید از من متهم نکنید . من اصول دین نیستم و چه کسی گفته آن ها باید از من تقلید کنند؟!» (12)

نهی از غیبت
 

موقعی که امام بحث ولایت فقیه را شروع کرده بودند ،در نجف جلساتی بر ضد این بحث به وجود آمده بود خلاصه زمینه مشکلات از هر جهت برای ایشان فراهم بود و گاهی عکس العمل هایی هم ابراز می کردند .در عین حال ، ایشان در طول این مدت ، یک کلمه راجع به این موضوعات و درباره ی کسی حرف نزدند ...پس از سال 1390هجری قمری ،در حوزه نجف اشرف دگرگونی ها و انقلاب هایی رخ داد که در بعضی از مجالس علما حرف هایی زده می شد .در همان ایام ، حضرت امام پیغام دادند که :«در بیرونی من کسی حق ندارد یک کلمه راجع به دیگری صحبت کند ».(13)

پی نوشت ها :
 

1.نهج البلاغه ،خطبه 216، ص250.
2.صحیفه امام ،ج5،ص409.
3.همان ،ج8،ص5.
4.همان .ص6.
5.برداشت هایی از سیره امام خمینی ،ج2،ص216-217؛به نقل از :حجة السلام و المسلمین رحیمیان؛ و نیز ر.ک:صحیفه امام ، ج17،ص138.
6.درمورد بررسی نقد پردازی و جایگاه آن در اسلام و اندیشه امام رحمه الله، ر.ک: مجله حوزه، مقاله ی «فرهنگ نقد از نگاه امام خمینی »ابوالقاسم یعقوبی ،ش6، بهمن و اسفند 1378؛انتقاد و انتقاد پذیری .
7.پا به پای آفتاب ،ج5،ص305-306،به نقل از :آیة الله محمد مؤمن .
8.همان ،ج3،ص118-119،به نقل از :حجة السلام و المسلمین علی اکبر مسعودی .
9.«کدورتی که برای آیة الله بروجردی نسبت به امام پیش آمده بود نیز به دراز نکشید .ایشان فهمیده بودند که برای امام سخن چینی شده و آن طور که برخی گفته بودند ،نبوده است .به این ترتیب، برخورد آیة الله بروجردی هم فرق کرد ».(همان ،ج5، ص102-103،به نقل از :حضرت آیة الله فاضل لنکرانی )
همچنین شایان ذکر است که مراتب حفظ احترام حضرت آیة الله بروجردی و امام به صورتی متقابل بود .حکایت زیر به روشنی گویای این واقعیت است .
«آیة الله بروجردی دستور داده بودند که منشی معمّم و خوش خطی را برایشان پیدا کنند .پس از جستجوی بسیار ،فردی را پیدا کرده و خدمتشان معرفی کرده بودند .مرحوم آیة الله بروجردی فرموده بودند :بیایدد تا من از نزدیک او را ببینم .روزی که این شخص به خدمت آقای بروجردی می رسد ،امام نیز در آنجا حضور داشتند .این آقا ،در این جلسه بالا دست امام می نشیند.بعد از رفتن او، آقای بروجردی فرموده بودند» من این منشی را نمی خواهم .وقتی علت پرسیده شده بود ،فرموده بودند :کسی که بالا دست حاج آقا روح الله بنشیدند ،به در من نمی خورد».(همان ،ص102)
10.پا به پای آفتاب ،ج3،ص152-153؛به نقل از :حجة السلام و المسلمین محمد رضا ناصری .
11.مواضع امام خمینی ،ج1، ص184-185.
12.پا به پای آفتاب ،ج5،ص260، به نقل از :آیة الله موسوی اردبیلی.
13.همان ،ص60-61،به نقل از :آیة الله شیخ جعفر کریمی .

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 17:5
امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات
 

فریضه «امر به معروف و نهی از منکر»،از مهم ترین فرائض دینی است که بر اساس آیات شریفه قرآن و همچنین دستورات ائمه طاهرین علیهم السلام مورد تأکید جدی بوده و از جمله ضروریات دین به شمار می آید.(12)
الف -آیات
خداوند متعال در موارد متعددی از قران کریم و با بیان های مختلف، اهمیت و ضرورت التزام به انجام آن را توصیه می فرماید :
خداوند متعال در سوره آل عمران ضمن بیان لزوم عمل به «امر به معروف و نهی از منکر»گروهی را که به اجرای این مهم بپردازند، «امت رستگار» معرفی می کند؛
(ولتکن منکم امة یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن
المنکر و اولئک هم المفلحون؛ (13) باید از میان شما گروهی باشند که به خیر، دعوت و امر به معروف و نهی از منکر کنند که اینان رستگارانند .
به تصریح این آیه ی شریفه، گروهی که به این مهم عمل کنند، به رستگاری نائل می شوند .امر به معروف و نهی از منکر که در این آیه در ردیف دعوت به خیر قرار گرفته است، فضای مطلوبی را به وجود می آورد که انسان های طالب حقیقت بتوانند به راحتی راه های نیل به سعادت را جستجو کرده و در آن قدم گذارند .
بنابراین ،امتی که بستر این رشد و تعالی را برای جامعه فراهم می آورد ،از مقام و جایگاهی بس رفیع برخوردار خواهد بود که در این آیه ی شریفه از آنان به«مفلحون» تعبیر شده است .
این گروه برگزیده در آیه ی دیگری از همین سوره ،بهترین امتی معرفی شده اند که در میان مردم پدید آمده اند :
(کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله )؛(14)شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده که امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان آورده اید .
امت نیک و ستوده ای که ایمان به خدای تعالی و امر به معروف و نهی از منکر را پیشه ی خویش ساخته و برای اصلاح محیط در تلاش همیشگی اند .

همچنین خداوند متعال گروهی از اهل کتاب را به خصلت هایی
 

می ستاید و آن ها را به جهت این که اهل تذلّل در برابر خداوند و راز و نیاز و تهجد و تلاوت آیات الهی در دل شب های ظلمانی اند برمی گزیند؛ گروهی که ایمان به خدای تعالی داشته و شب های تار در سجده بوده و در صحنه انجام مسئولیت اجتماعی خویش نیز «امر به معروف و نهی از منکر» و سبقت در خیرات را پیشه خود ساخته اند ،از این افراد نیک در قرآن به «صالحین »تعبیر شده است .
(لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله آناء الیل و هم یسجدون * یؤمنون بالله و الیوم الآخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین)؛ (15)اهل کتاب همه یکسان نیستند؛ گروهی به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت می کنند و سجده به جای می آرند. به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در کارهای نیک شتاب می ورزند و آنان از جمله صالحان هستند .
در این آیه هم چون آیات پیشین خداوند متعال آمران به معروف و ناهیان از منکر را به امتی تعبیر می کند که با دیگران از لحاظ ارزش و جایگاه برابر نیستند .این برتری در آیه ی قبلی (خَیرَ اُمَّةٍ )و در این آیه ی شریفه با عبارت (لیسوا سواءً)کاملاً روشن و مشخص است .
از طرف دیگر، توصیف این گروه به «امّت »خود نشان دهنده ی نوعی حرکت هدفمند و در مسیر رشد و تعالی است .
واژه ی «امت » و «امام»از ریشه «الآمّ »گرفته شده است که در لغت به معانی متعددی مثل :اصل، ریشه، مبدأ، مقصد، قصد و عزیمت به کار رفته است .(16) در همه ی این معانی اشاره به نوعی حرکت و پویایی همراه با هدف نهفته است .«امّت »نیز اصطلاحاً به گروهی از مردم که در هدف مشترکند ،اطلاق می شود ؛ همچنان که «امام »نیز در زبان قرآن کسی است که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیت را با این واقعیت برقرار می کند ؛کسی که از جانب حق سبحانه برای پیشبرد صراط ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوی را به دست گرفته است .(17)
بنابراین ،واژه «امت »اصطلاحی قرآنی است که به جای کلماتی مانند قبیله ،قوم ،شعب و طایفه به کار رفته (18) و همواره با نوعی آرمان همراه است ؛ آرمانی که می تواند گروهی از انسان ها را که در رسالتی مشترکند ،گرد هم آورده و در مسیر امامت صالحان و اهداف انبیا متحد سازد .خداوند متعال عاملان به فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»را به بهره مندی از ویژگی های امت توصیه می کند .
از این گذشته ،از آیه ی شریفه فوق پیدا است که «امر به معروف و نهی از منکر» نه تنها از ضروریات دین اسلام محسوب می شود، بلکه بر امت های قبلی و پیروان همه ی کتب آسمانی نیز امری واجب و مسلم بوده است ؛ چنان که عمل به این فرضیه را جزو توصیه های حضرت لقمان به فرزندش می داند :یا بنی أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما أصابک أن ذلک من عزم الامور )؛(19)ای پسرک من ! نماز بگزار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر چه بر تو رسد، صبر کن که این از کارهایی است که نباید آن را سهل انگاشت.
همچنین خداوند متعال در توصیف گروهی برگزیده که در راه اهداف الهی از خانه و کاشانه ی خویش دست شسته و در پی یاری دین برآمده اند،می فرماید :(الذین إن مکَّنَّاهم فی الارض أقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور )؛(20)همان کسی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم ،نماز برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند .و فرجام همه ی کارها از آن خداست.
آیاتی که ذکر شد ،به خوبی اهتمام شارع را به تحقیق فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه نشان می دهد .اهمیت این فریضه به حدی است که خداوند متعال در سوره ی توبه در توصیف مؤمنانی که مورد رحمت الهی قرار خواهند گرفت،«امر به معروف و نهی از منکر»را مقدم را اقامه ی نماز برشمرده است :
(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إن الله عزیز حکیم )؛(21)مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند ،همدیگر را به نیکی ها فرمان داده و از پلیدی ها نهی می کنند ،نماز به پای می دارند و زکات می پردازند و از خدا و رسولش اطاعت می نمایند .البته که رحمت الهی شامل حال آن ها است .همانا خدا غالب و حکیم است .
در این آیه شریفه نکته ی لطیف دیگری از جهت جایگاه امر به معروف و نهی از منکر قابل تأمل است؛لازمه ی داشتن ایمان واقعی این است که مؤمنان نسبت به همدیگر رابطه دوستانه داشته و در سرنوشت همدیگر شریک باشند.لازمه چنین محبتی نیز امر به معروف و نهی از منکر است و لازمه ی امر به معروف و نهی از منکر ،قیام بندگان به وظیفه ی عبادت و خضوع نسبت به پروردگارشان است؛ یعنی برپا داشتن نماز و دستگیری از فقرا و پرداخت زکات .به این ترتیب، لازمه ی امر به معروف و نهی از منکر اطاعت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و زنده شدن تمام احکام و دستورات دینی است.(22)
بنابراین طبق آیه شریفه ،فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در نهایت، سبب اطاعت مطلق پروردگار و بر پایی تمام احکام دین و زدوده شدن پلیدی ها از روی زمین خواهد شد.شاید به این جهت است که در
روایات نیز این فرضیه را زمینه ساز برقراری عدالت اجتماعی در جامعه اسلامی معرفی کرده اند .(23)
ب-روایات
در ادامه به بیان گزیده ای چند از احادیث معصومین علیهم السلام در این موضوع بسنده می کنیم .
اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود :
(... إن الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر سبیل الأنبیاء و منهاج الصُّلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلُّ المکاسب و تردُّ المظالم و تعمر الأرض و ینتصف من الأعداء و یسقیم الأمر»؛(24) امر به معروف و نهی از منکر ،روش پیامبران و راه و رسم صالحان است که به سبب آن واجبات دینی ،برپا شده و راه ها، امن و خرید و فروش مردم حلال، و حق کشی ها برطرف، زمین آباد ،و حق از دشمنان ستانده ،و امر حکومت پایدار می شود .
در این حدیث شریف،این فریضه، شیوه انبیا و صلحا معرفی گردیده است که عمل به آن ،آثار فراوانی در اصلاح روابط جمعی و محیط زندگی مسلمانان به بار خواهد آورد .همچنین مضمون این حدیث شریف در کتاب تحف العقول از امام حسین علیه السلام روایت شده است که در فصل سوم مورد بررسی قرار می گیرد .

نتیجه ترک فریضه
 

قال امیر المؤمنین علیه السلام :«من ترک إنکار المنکر بقلبه و لسانه فهو میّت بین الأحیاء»؛(25)کسی که منکرات را با قلب و زبانش نکوهش نکند ،در حقیقت مرده ای است که در بین زندگان جای گرفته است .
تعبیر «میت بین الأحیاء» به روشنی مؤید این نکته است که این فریضه برای تحرک و پویایی مجتمع اسلامی بر محور صلاح و رشد تشریع شده است .در حقیقت، شخص عمل کننده به این دستور دینی، موتور محرّکه ی جامعه اسلامی است که با تمسک به «امر به معروف و نهی از منکر» که در روایت پیش از آن به «سبیل» و شاهراه هدایت انبیا تعبیر شده، همگان را در مسیر تعالی به سوی کمال ،حرکت می دهد و ترک کننده این مسئولیت همچون مرده ای است که تنها در میان جامعه انسانی از حیات حیوانی برخوردار است .
در روایت دیگر، تارک این فریضه به محرومیت از دین خدا توصیف شده است :
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم:«إنّ الله عزّ وجلّ لیبغضُ المؤمن الضّعیف الّذی لا دین له
فقیل :و ما المؤمن الضَّعیف الّذی لا دین له؟ قال: الّذی لا ینهی عن المنکر»؛(26)خدای عزّ وجل مؤمن ضعیفی را که دین ندارد ،دشمن می دارد .سؤال شد که :مؤمنی ضعیف که از دین بی بهره است، کیست ؟فرمود :شخصی که از زشتی نهی نمی کند .

پیامدهای بی توجهی به این فریضه
 

حضرت امیر علیه السلام بعد از ضربت خوردن در شهر کوفه در ضمن وصیّتی به امام حسن و امام حسین علیهما السلام، آنان را به مواظبت بر انجام این فریضه توصیه می فرماید .ایشان در ضمن تأکید بر عدم غفلت از این فریضه، تبعات بی توجهی به آن را نیز گوشزد می کنند:
«لا تترکوا الأمر بامعروف و النّهی عن المنکر فیولّی علیکم شرارکم، ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم »؛(27)امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند .آن گاه دعا کنید و از شما نپذیرند .
مشابه این روایت ،حدیث دیگری از امام رضا علیه السلام است که فرموده :
«لتأمرونّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر أو لیستعملنّ علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»؛ (28)امر به معروف و نهی از منکر نمایید و گرنه بدکاران بر شما مسلّط خواهند شد که در آن شرایط دعای نیکان نیز مورد اجابت قرار نمی گیرد .
در این دو روایت به آثار وضعی ترک فریضه اشاره شده است ؛به این ترتیب که ترک امر به معروف و نهی از منکر رفته رفته منجر به تثبیت امور ضد اخلاقی شده و به صورت طبیعی افراد بدکار که در صدد عمل به معاصی هستند ،در جامعه به سلطه دست پیدا خواهند کرد .در چنین شرایطی است که حتی نیکان جامعه نیز باید به سبب ترک تکلیف امر به معروف و نهی از منکر ،به روزگار سختی گرفتار شوند که از آن در این دو روایت، به عدم استجابت دعا تعبیر شده است؛ یعنی پیامد ترک این مهم به گونه ای است که اسباب شمول رحمت واسعه ی الهی را از جامعه، حتی از صالحان نیز دور می کند و در حالت اضطرار ،التجا و تضرع پاکان به جایی نمی رسد.
حضرت امام باقر علیه السلام در ضمن روایتی اوصاف قومی را که در آخرالزمان می آیند ،بیان فرموده که از جمله ی آن ها این است که فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»را سبک شمرده و به آن عمل نمی کنند. پس آن حضرت عقویت سختی را برای چنین گروهی پیش بینی می کند :
«...هنالک یتمّ غضب الله عزّ وجلّ علیهم فیعمّهم بعقابه فیهلک الأبرار فی دار الفجّار و الصّغار فی دار الکبار»؛(29) در آن زمان است که غضب خداوند بلند مرتبه بر آنها فرود می آید که عقاب الهی همه را فرا می گیرد ؛به صورتی که نیکان در خانه ی بدکاران و کودکان در کنار بزرگان هلاک می شوند .

تاوان اظهار منکرات
 

اگر منکرات در جامعه به صورتی پوشیده و به دور از منظر عمومی عمل شود .عقوبت آن تنها متوجه فرد عمل کننده است؛ اما اگر آشکار شود و دیگران نیز در مقابل زشتی ها عکس العمل و مقاومتی نشان ندهند ،کیان و هستی کل جامعه بر باد می رود که عقوبت بسیار سخت و سنگینی در انتظار چنین مردمی خواهد بود .
امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرماید :
«إن الله یعذّب العامّة بذنب الخاصّة إذا عملت الخاصّة بالمنکر سرّاً من غیر أن تعلم العامّة، فإذا عملت الخاصّة بالمنکر جهاراً فلم تغیّر ذلک العامّة استوجب الفریقان العقوبة من الله عزّ وجلّ »؛(30)خداوند عموم مردم را به گناه گروه خاصی گرفتار عذاب نمی کند ،مشروط به این که آن گروه بدکار،کارهای زشت را به صورتی پوشیده عمل کنند که مردم بر آن آگاه نشوند.اما اگر گروه اندکی معاصی را آشکارا مرتکب شوند و عموم مردم هم در مقابل آن ها ساکت شوند، هر دو گروه مستوجب عذاب الهی خواهند بود .

سیره معصومین علیهم السلام
 

عمل به این فریضه، از جمله ویژگی های بارز ائمه معصومین علیهم السلام می باشد که در مشی و سنت عملی ایشان به صورت مشخص نمود داشته است ؛به گونه ای که در بیشتر زیاراتی که برای ائمه طاهرین علیهم السلام موجود است ،این
ویژگی در کنار اقامه ی نماز و پرداخت زکات و جهاد در راه خدا، از اوصاف آن بزرگواران ذکر شده است ،از جمله در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :
و أشهد أنکم ...قد أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فی الله حقّ جهاده »؛(31)شهادت می دهم که شما نماز به پا داشتید و زکات پرداخته و امر به معروف و نهی از منکر نموده و در راه خدا به شایستگی جهاد نمودید .

پی نوشت ها :
 

1.در ترجمه فارسی «امر به معروف و نهی از منکر» :بعضاً «فرمان به شایست و وا زدن از ناشایست »استفاده می شود ؛ به عنوان مثال ،ترجمه فارسی کتاب
Commanding Righ and» forbidding Wrong in Islmic Though»
اثر مایکل کوک معادل انگلیسی «امر به معروف و نهی از منکر»یعنی
Commanding Right and» «forbidding Wrongرا به «فرمان به شایست و وا زدن از ناشایست »ترجمه کرده است .ر.ک: شایست و ناشایست در اندیشه اسلامی ،ص18.
2.مائده (5):2.
3.مائده (5):2.
4.خداوندان اندیشه سیاسی ،ج1،ص211.
5.مایکل کوک ،نویسنده انگلیسی -امریکایی و محقق برجسته تاریخ اجتماعی اسلام ،معتقد است که :«فریضه امر به معروف و نهی از منکر،تکلیف هر مسلمان را در سراسر جهان برای بازداری مردم از زیر پا گذاشتن قانون خداوند روشن می سازد ».وی در اثر ارزشمند خود در موضوع امر به معروف و نهی از منکر که نگارش آن به گفته ی خود او پانزده سال طول کشیده و برنده چندین جایزه کتاب بین المللی است ،به بررسی این فریضه در قرآن و حدیث و همچنین در نزد متفکران مختلف از اهل سنت و شیعه می پردازد .صفحه نخست این کتاب با ذکر حادثه ای آغاز می شود ؛به این صورت که :«در شب پنج شنبه 22سپتامبر 1988،یک زن در ایستگاه قطار محلی در شیکاگو در حضور چندین تن مورد تجاوز قرار گرفت .سیمای برجسته این رویداد این بود که هیچ کس برای یاری به وی واکنشی از خود نشان نداد و به فریادهای او که از آنان یاری می خواست، توجهی نکرد .»
سپس گزارش روزنامه «شیکاگو تریبون »و «تایمز »را منعکس می کند که تماشاگران که شمارشان زیاد بود ،به سادگی ایستاده بودند و گذاشتند چنین اتفاقی بیفتد ؛حتی وقتی قطار سر می رسد ،سوار شده و به راه خود می روند .
مایکل کوک در ادامه می نویسد که: «کسی نمی تواند درست کناری بایستد و فردی را به چشم ببیند -حتی اگر آن فرد بیگانه ی بیگانه باشد -که این گونه با او رفتار می شود. باید کسی کاری کند و واکنشی از خود نشان دهد و یا دلیل خاصی برای عدم اقدام داشته باشد .به سخن دیگر ، مفهوم روشنی داریم که گونه ای وظیفه است. با آن که در زندگی روزانه ما نامی از این وظیفه نداریم ...این ارزش است... خواه درک کنیم یا نه؛ ولی در حقیقت کاملاً خوب می فهمیم که فرهنگمان نیاز هیچ طرز گفتار ساخته و پرداخته ای از درکمان را برطرف نمی سازد ».
آن گاه مایکل کوک نتیجه می گیرد که در فرهنگ غربی جای چنین وظیفه ای خالی است و نهایتاً گمشده خویش را در فرهنگ اسلامی پیدا می کند :
«من تا هنگامی که برای پژوهش در اسلام کار نکرده بودم ، از این مسأله آگاهی نداشتم .بر عکسِ (غرب )، اسلام برای وظیفه ی اخلاقی گسترده از این دست ، هم نام دارد و هم آموزه .این نام ،امر به معروف و نهی از منکر».(ر.ک:شایست و ناشایست در اندیشه اسلامی ، ص29-33).
6-برخی معتقدند که امام خمینی رحمه الله اولین عالمی است که در متون فقهی اخیر و کتب فتوایی، سنت پرداختن دوباره به امر به معروف و نهی از منکر را احیا نمود .(ر.ک:نظریه های دولت در فقه شیعه ،ص24)
شهید مطهری نیز از این اصل به عنوان «اصل فراموش شده »یاد می کند و معتقد است که در یک قرن اخیر این اصل در کتاب ها به صورت تفصیلی مورد بحث قرار نگرفته است. (ر.ک:ده گفتار، ص60-61)
7.امام خمینی در ضمن این حکم نوشتند :« این اداره ،مستقل و در کنار دولت انقلاب اسلامی است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار ملت است .و دولت انقلاب اسلامی مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید .و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد ، جلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قِبَل او اجرا نماید و احدی از اعضای دولت و قوای انتظامی حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند و در اجرای حکم و حدود الهی ،احدی مستثنی نیست ؛ حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است، باید در مورد او اجرا شود .»صحیفه امام، ج 9،ص213.
8.دفتر بیست و یکم تبیان ،با عنوان امر به معروف و نهی از منکر چاپ شده است .
9.ر.ک:برداشت هایی از سیره امام خمینی ،ج1،ص325؛به نقل از :خانم زهرا اشراقی ،نوه حضرت امام رحمه الله.
10.همان ،ص59،به نقل از :خانم طباطبایی ،عروس حضرت امام رحمه الله.
11.(خانم صالح نژاد )در ملاقاتی که به محضر امام رسیدم ، پس از این که دست مبارک ایشان را بوسیدم ،عرض کردم :حاج آقا مرا نصیحتی بفرمایید .امام با تبسمی شیرین گفتند :نصیحت ،و بعد از آن فرمودند :سعی کنید کارهای ...(همان ،ص295)
12.ر.ک:تحریر الوسیله ،ج، ص439.
13.آل عمران (3):104.
14.آل عمران (3):110.
15.آل عمران (3):113-114.
16.لسان العرب ،ج12،ص2؛ المنجد فی اللغة ،ص17؛فقه سیاسی ،ج2،ص303.
17.المیزان ،ج1،ذیل آیه ی (إنّی جاعلک للنّاس إماماً)،بقره (2):124)؛فقه سیاسی ، ص305.
18.فقه سیاسی ،ص305.
19.لقمان (31):17.
20.حج (22):41.
21.توبه (9):71.
22.ده گفتار ،ص58.
23.این فرضیه و زوایای مختلف و فروعات مرتبط با آن ،در روایات ائمه طاهرین علیهم السلام مورد عنایت ویژه قرار گرفته است؛ چنان که در کتاب وسائل الشیعه، روایات این باب بیش از دویست صفحه را به خود اختصاص داده است .
24.وسالئل الشیعه ،ج11،ص39، ح6؛الکافی ،ج5،ص55،ح1.
25.وسائل الشیعه ،ج11.ص40، ح4؛نهج البلاغه ،حکمت 374، ص429:و «منهم تارک لانکار المنکر بلسانه و قلبه ویده فذلک میت الأحیاء».
26.وسائل الشیعه ،ص397،ح13؛ الکافی ،ج5،ص59،ح15.
27.نهج البلاغه ،نامه 47،ص321.
28.وسائل الشیعه ،ج11،ص394، ح4؛ الکافی ،ج5،ص56،ح3.
29.الکافی ،ج5،ص56،ح1.
30.وسائل الشیعه ،ج11،ص407، ح1.
31.مفاتیح الجنان ،زیارت جامعه کبیره ،ص1075.
 

منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 14، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
شنبه 20/12/1390 - 17:4
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده :مهدی بخت اور




 

پیش گفتار
 

اسلام ،مکتبی جامع و آیینی کامل است که هم برای ویژگی های زندگی فردی انسان و هم برای شکل دهی به روابط سالم اجتماع، برنامه ریزی کرده است. از طرفی، بیشتر دستورات دین ،حتی در بخش هایی که به احکام عبادی و تنظیم رابطه ی فرد با خدایش پرداخته، از جنبه ای اجتماعی نیز برخوردار است .
رفتارهای شخصی افراد ،گرچه در مرحله نخست تأثیر مستقیم بر روح و روان شخص بر جای می گذارد، اما از محدوده ضمیر فرد فراتر می رود و به اجتماع نیز می رسد. خصوصیات فردی و خلقیات شخصی که در رفتار عضوی از جامعه ظاهر می شود ، به سان موجودی متحرک عمل می کند و حصار محدود محل پیدایش خویش را درهم می شکند و در شاکله محیط اجتماعی به جریان می افتد. به راحتی از واحدی به واحد دیگر منتقل شده و در پی فتح دل های دیگر برمی آید .
این گونه تأثّرات وجدانی ،نیاز به مقدمه چینی های عقلی و خسته کننده و فراهم سازی زمینه و آماده سازی مقدمات و مرحله بندی ندارد ؛یعنی زمانی که این ویژگی ها در درون یک شخص که عضوی از مجموعه
است ،متولّد می گردد ،بی درنگ در رفتار و منش بیرونی او ظاهر می شود و در اوّلین فرصت خود را در صحنه ارتباط با دیگران به نمایش می گذارد .
در نهایت، یک رفتار فردی به راحتی فراگیر شده و تبدیل به منش اجتماعی می شود. رفته رفته و به صورتی کاملاً طبیعی در قالب یک رسم پایدار جمعی درآمده و به عنوان شاخص های شناخت رفتارهای اجتماعی یک جامعه مطرح می شود .
آیین اسلام که در پی آراستن روان فردی انسان و ترسیم ساختار زندگی جمعی بر اساس فضائل اخلاقی است، برای کنترل این حرکت خزنده در کالبد اجتماعی اندیشیده و تمهیدات فراوانی مهیا کرده است که از جمله آنها می توان به دستور دینی «امر به معروف و نهی از منکر»(1)اشاره کرد .
بر اساس این وظیفه شرعی ، هر کس علاوه بر مسئولیت حفظ و کنترل خویشتن ،در قبال دیگران نیز مسئول است ؛ به گونه ای که هر فرد جامعه اصلاح خود را در گرو تحقق صلاح محیط زندگی خود می داند .
در حقیقت ،یک فرد به منزله ی نگهبانی است که در جامعه بر برج و باروی مرزهای نیکی ها و پلیدی ها جای گرفته و برای تحقق خیر و صلاح عمومی پاس می دهد .او مکلف است که هر گونه لغزش همراهان را چون خطای خویش دانسته و به محض آگاهی و شناخت آن ها در صدد علاج برآید. اگر خوبی ها را مشاهده کرد، ترغیب و تأیید و همراهی نماید ؛(تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ و التَّقوی )، (2) و اگر رفتارها را در مسیر رشد و صلاح ندید ،از آن ها دوری گزیده و حتی دیگران را از گرایش به آن سوی باز دارد ؛(و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان ).(3)
خدای تعالی با شناخت کاملی که از روح و روان تأثیرپذیر این موجود شگفت آمیز و گل سرسبد عالم خلقت دارد ،در مجموعه احکام و معارف دینی همچنان که برای اصلاح رفتار و اخلاق او تدابیر سودمندی اندیشیده ،بر اصلاح محیط اجتماعی نیز تأکید فراوان نموده است.
انسان به صورت طبیعی نیازمند زندگی جمعی است و اصطلاحاً «مدنیّ بالطبع »است ؛یعنی تن دادن به الزامات زندگی اجتماعی، جزء سرشت های ذاتی او است و به تعبیر ارسطو آنان که از مدینه خارجند ،یا از ما برترانند و جزء فرشتگان ،و یا از پست ترانند و جزء درندگان .(4)
بی تردید ،این از ویژگی های آیین اسلام است که به جهت جاودانگی و همگانی بودن این دین، و ضرورت پاسخگویی به تمامی مشکلات بشریت،به حل معضلات اخلاقی و رفتاری جامعه با تکلیف به فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است .البته جای این دستور اجتماعی با این ویژگی ،در فرهنگ ها دیگر کاملاً خالی است .(5)
فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر » اگر در جایگاهی که شریعت برای آن پیش بینی کرده است قرار بگیرد ،مهم ترین نقش را در روند تحول
و تکامل جامعه اسلامی ایفا خواهد نمود .این وظیفه نه تنها فریضه ی مهم دینی و از جمله فروع مسلم دین است ،بلکه زمینه ساز تحقق دستورات دیگر است .
امام خمینی رحمه الله به عنوان فقیهی اسلام شناس و اندیشمندی مصلح که تمام توان و فکر خویش را مصروف آسیب شناسی جامعه بزرگ اسلامی ،خصوصاً ایران ،و اصلاح روابط اجتماعی بر اساس تعالیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نموده بود، جایگاهی اساسی برای فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر» و ضرورت شناخت اهمیت و تعیین مصادیق معروف و منکر در نظر داشت .ایشان بسیاری از تلاش ها و فعالیت های اجتماعی -سیاسی خویش را بر مبنای عمل به این فرضیه سامان می داد .در دوران مبارزات ، یکی از مبانی اساسی تشخیص ضرورت ورود به میدان مبارزه با حکومت طاغوت و جایگزین کردن حکومت مشروع، بر وجوب این فریضه استوار بود. ایشان شاخص ترین فقیه دوره ی معاصر بودند که امر به معروف و نهی از منکر را وارد برنامه عملی یک انسان متدین کردند و در مباحث فقهی ،خصوصاً رساله ی توضیح المسائل بخشی را به طور ویژه به بیان احکام این فریضه اختصاص دادند .(6)از لحاظ نظری از سال 1363ق. در دستنویس های خویش و همچنین از سال 1323ش. در کتاب کشف اسرار به اهمیت این فریضه پرداخته و از نظر فتوایی نیز در رساله ی تقیّه (1373ق)، المکاسب المحرمه (1380ق)، تحریر الوسیله ،استفتائات و توضیح المسائل ،این فرضیه را مورد بررسی قرار داده اند. بی شک ،مهم ترین اثر ایشان درباره امر به معروف و نهی از منکر، «کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر »تحریر الوسیله است که در سال 1384ق .به نگارش درآمده است .
بعد از پیروزی و استقرار حاکمیت دینی در کشور که خود حاصل انجام وظیفه بر اساس عمل به تکلیف اجتماعی «امر به معروف و نهی از منکر»محسوب می شود، امام خمینی در نخستین روزهای تثبیت حاکمیت با تأکیدی ویژه، به ضرورت توجه به بسط فرهنگ اجرایی این فریضه تأکید داشتند .ایشان طی فرمانی در سال 1358ش .به شورای انقلاب مأموریت دادند که اداره ی «امر به معروف و نهی از منکر»را تأسیس نمایند .(7)علاوه بر آن، ایشان همواره در طول سال های رهبری انقلاب
تأکیدات و توصیه های فراوانی در زمینه اهمیت این فرضیه، چگونگی عمل به آن، آثار اجتماعی آن و نیز شناخت مصادیق معروف و منکر بیان فرموده اند که به جهت کثرت آن ها ،یک جلد از آثار موضوعی تبیان را به خود اختصاص داده است .(8)
سیره عملی امام رحمه الله نیز سراسر آکنده از رفتارهایی است که نشانگر نهایت دقت و توجه ایشان به اصلاح عملکرد دیگران است. همواره منسوبین و وابستگان امام شاهد و ناظر واکنش های جدّی و در عین حال ملیح ایشان در این گونه موارد بوده اند. نمونه ی زیر بیانگر این واقعیت است که التزام به دستورات شریعت و توجه به رعایت چارچوب های دینی از سوی همگان ،نهایت آرزوی ایشان و توصیه ی اکید پایانی عمر شریف و پر بار آن حضرت است. آن چنان که از خاطرات نزدیکان امام که در آخرین لحظات وداع با پیر و مرادشان در کنار بستر نورانی شان حضور داشتند ،بر می آید، ایشان آخرین توصیه و سفارش را این چنین فرمودند که :«این راه، راه سختی است»، و بارها تکرار کردند که :«گناه نکنید ».(9)
و یا از عروس حضرت امام رحمه الله این چنین نقل شده است :
یک روز قبل از آن که امام به بیمارستان بروند ،توصیه ای در مورد غیبت کردند .ایشان نمی گفتند :غیبت نکنید ؛چون آن را نباید بکنیم ؛بلکه می گفتند :سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود، شرکت نکنید ...
توصیه دیگر ایشان اهمیت دادن به نماز اول وقت بود .(10)
و این نصیحت مبارکی است که ایشان همواره دوستدارانش را به آن سفارش می فرمود که :«سعی کنید کارهای خوب را انجام بدهید و کارهای بد را ترک کنید ».(11)
این نوشتار که در نُه بخش تنظیم گردیده است ،از نگاه اخلاق اجتماعی در جستجوی مفهوم و ماهیت فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر»بوده و به بیان جایگاه و نقش آن در تحولات اجتماعی از دیدگاه حضرت امام خمینی رحمه الله اختصاص دارد .
شنبه 20/12/1390 - 17:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته