• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4146روز قبل
ورزش و تحرک
جام جم آنلاین: وقفه‌های مكرر برگزاری رقابت‌های لیگ، انتقاد بسیار كارشناسان، مربیان و مدیران باشگاه‌ها را از این‌گونه برنامه‌ریزی و حتی از سرمربی تیم ملی فوتبال كه مهم‌ترین متقاضی تعطیلی‌های لیگ و حضور ملی‌پوشان در اردوهای تیم ملی است، به همراه آورده است.

منتقدان، این تعطیلی‌ها را عاملی مهم در به‌هم خوردن نظم و توالی مسابقه‌ها، خارج‌شدن بازیكنان و تیم‌ها از دور آمادگی و حتی سردشدن رقابت‌ها و فاصله‌گرفتن تماشاگران از دنبال‌كردن مسابقه‌ها می‌دانند. ضمن این‌كه همین وقفه‌ها، مسوولان را وادار به پیگیری فشرده و غیرمرسوم دیدارهای باقیمانده می‌كند؛ همان فشردگی و فاصله كمی كه بین دیدارهای لیگی هر تیمی فقط در كشور ایران وجود دارد و مخاطرات زیادی را به وجود می‌آورد.

تراكم زیاد بازی‌ها بویژه برای ملی‌پوشانی كه در چند جام درگیر هستند همواره مصدومیت‌هایی فراوان و جدی را به وجود آورده است. مصدومیت‌هایی كه هم‌اكنون بیش از هر تیمی، ستاره‌های استقلال را به عنوان پركارترین تیم ایران نشانه رفته و بازیكنانی كلیدی چون جباری، تیموریان، زندی، میداوودی و... را كمابیش از رده خارج كرده است.

اما آنچه در كنار تمام مشكلات تعطیلی لیگ و در نتیجه تراكم بیشتر آن در شروع مجددش وجود دارد مشكلات دیگری است كه مربیان كاربلد تیم ملی را وادار به این حركت غلط می‌كند.

در تمام دنیای حرفه‌ای فوتبال، تیم‌های ملی با پرهیز از اردوهای خسته‌كننده بلندمدت، با انجام اردوهای تداركاتی كوتاه و مقطعی، نفرات آماده خود را با یكدیگر هماهنگ و آماده شركت در تك‌دیدارهای ملی می‌كنند.

البته پیش از تورنمنت‌های بلندی مثل جام‌جهانی، جام ملت‌های اروپا و... شكل كار كمی تفاوت می‌كند و اردوهای بلندتر و بازی‌های تداركاتی بیشتری برگزار می‌شود.

اما در كشور ما كه تیم‌های لیگی، اصول محكمی را برای آماده‌سازی دنبال نمی‌كنند و دارای دوره‌های آمادگی چندان مطلوبی نیستند، بازیكنان به درجه‌ای از آمادگی نمی‌رسند كه مربیان ملی فقط به ایجاد هماهنگی آنها بپردازند، بلكه ناچارند در اردوهای ملی، به مثابه یك باشگاه، صدر تا ذیل امور فنی فوتبال را مرور كنند تا تیم به آمادگی قابل قبولی برسد.

هنوز حركت تومیسلاو ایویچ فقید در زمان تصدیگری عنوان سرمربیگری تیم ملی فوتبال از یادها نرفته است، زمانی كه او به این نتیجه رسید كه باشگاه‌های ایران كفایت تربیت بازیكنانی قلدر و آماده را ندارند به ناچار برنامه‌هایی شبیه یك باشگاه را برای ملی‌پوشان طراحی كرد و آنها را راهی اردوهای مختلف بدنسازی، تاكتیكی و... در شهرستان‌هایی چون بروجرد و كشورهایی چون فرانسه، بلژیك و ایتالیا كرد كه اتفاقا نتایج كار صحیح ایویچ در جام‌جهانی 98 فرانسه نمود خوب خود را هم نشان داد.

به هر حال باید پذیرفت تیم ملی و راهیابی و موفقیت آن در جام‌جهانی، نخستین اولویت برنامه‌های فوتبال ایران در مقطع كنونی محسوب می‌شود و مربی كاربلدی مثل كارلوس كرش برنامه‌هایی جدی در این مسیر دشوار در ذهن خود پرورانده و در مرحله عملیاتی‌كردن دارد.

كرش بازیكن بسیار آماده‌ای مثل اشكان دژاگه را تنها به فاصله یك روز تا بازی تیم ملی به اردو فرا می‌خواند و در همان بازی نخست، بهترین عملكرد ممكن را از او می‌گیرد، در عین حال، ملی‌پوشان داخلی را از مدت‌ها پیش از بازی در اردو حاضر می‌كند.

در حقیقت ضعف باشگاه‌های ایرانی در آماده‌سازی بازیكنان خود كه بی‌ارتباط با ضعف برنامه‌ریزی دیدارهای باشگاهی، تراكم زیاد و نداشتن آهنگ یكنواخت این بازی‌ها و كمبود فاصله مناسب و منظم بین 2 فصل لیگ نیست، در نهایت لطماتی را به برنامه‌ریزی تیم ملی وارد می‌كند تا مربیان این تیم چاره‌ای جز تعطیلی‌های گاه و بیگاه لیگ به منظور تلاش برای نجات تیم ملی پیدا نكنند!

به همین دلایل، كاملا بجاست در مسیر طراحی برنامه‌های كلان برگزاری لیگ، از ایده‌ها و برنامه‌های مربیان كاربلد تیم‌ ملی نیز استفاده بهینه‌ای به عمل آید تا با هماهنگی هرچه بیشتر اركان مختلف فوتبال، هم لیگ و هم باز‌ی‌های ملی به پیشرفتی مطلوب برسند و تماشاگران نیز از لذت تماشا و هیجان دیدارهایی مستمر و كم‌وقفه محروم نمانند. كاری كه چند سال پیش با پیشنهاد برانكو ایوانكوویچ (سرمربی وقت تیم ملی) به طور نسبی صورت گرفت كه ماحصل آن ایجاد روند رو به رشد و منظم‌تر لیگ و همچنین موفقیت‌های پیاپی تیم ملی در بازی‌های آسیایی، جام ملت‌های آسیا، دیدارهای غرب آسیا و راهیابی زودهنگام و بی‌دردسر به جام‌جهانی فوتبال شد و ایران را برای نخستین و آخرین بار در تاریخ فوتبال خود تا رتبه چهاردهم فیفا بالا كشاند.

شنبه 20/12/1390 - 21:11
ورزش و تحرک
جام جم آنلاین: کنفدراسیون فوتبال آسیا در نامه‌ای به فدراسیون فوتبال کشورمان و باشگاه استقلال تهران نسبت به رفتار سه بازیکن این تیم تذکر داد.

«آلکس سوسی» دبیرکل کنفدراسیون فوتبال آسیا در نامه‌ای به مهدی محمد نبی دبیرکل فدراسیون فوتبال ایران، اعلام کرد که براساس گزارش داور و ناظر داوری بازی الریان قطر - استقلال ایران سه بازیکن آبی پوشان به نام‌های مهدی امیرآبادی، علی حمودی و اسماعیل شریفات در دقایق سه، 40 و 37 این مسابقه تکل خطرناک، تمارض و تکل از پشت خطرناک داشته‌اند.

این کنفدراسیون ابراز امیدواری کرده با تذکرات به موقع فدراسیون فوتبال ایران و باشگاه مربوطه به خاطر رعایت بازی جوانمردانه در بازی‌های آینده شاهد چنین رفتارهایی نباشد.

دیدار تیم‌های الریان قطر و استقلال ایران در چارچوب هفته اول از مرحله گروهی مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان باشگاه‌های آسیا با برتری یک بر صفر آبی پوشان تهرانی به اتمام رسید.

این دیدار از گروه A رقابت‌ها برگزار شد. (مهر)

شنبه 20/12/1390 - 21:10
سينمای ایران و جهان
جام جم آنلاین: فیلم سینمایی"گلچهره" به کارگردانی وحید موسائیان نامزد دریافت جایزه Remi از چهل و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم هوستن شد.

گلچهره از آثار موفق سینمای ایران در عرصه بین‌الملل به شمار می‌رود که پیشتر در جشنواره‌های  ‌متعددی حضور داشته و جوایزی از جمله جایزه بین‌الادیان جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کیش، جایزه بزرگ جشنواره باتومی گرجستان و جایزه "رز قرمز" جشنواره جیپور هند را برای سینمای ایران به ارمغان آورده است.

آخرین ساخته وحید موسائیان که در آن مسعود رایگان، لادن مستوفی، هدایت هاشمی، افشین هاشمی و حسین محب اهری نقش آفرینی می‌کنند همزمان با این جشنواره، در بخش اصلی دهمین جشنواره بین‌المللی فیلم بوستون نیز روی پرده می‌رود.
 
فیلم سینمایی گلچهره روایتگر داستان اشرف خان صاحب سینمای کابل است که پس سقوط دولت کمونیستی نجیب‌الله و تسلط مجاهدین بر کابل می‌خواهد سینمایش را بازسازی کند اما یکپارچگی دولت دیری نمی‌پاید و جنگ های داخلی بار دیگر از خرابه‌های کابل سر برمی آورد و این جنگ به فیلمخانه ملی افغانستان نیز راه می‌یابد، جایی که تاریخ تصویری یک ملت در آن نهفته است.

چهل و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم هوستن از 25 فروردین تا چهارم اردیبهشت ماه (13 تا 22 آوریل) سال آینده در ایالت تگزاس آمریکا برگزار می‌شود.(مهر)

شنبه 20/12/1390 - 21:8
اخبار
جام جم آنلاین: شبكه‌های رادیویی به مناسبت ایام نوروز با برنامه‌هایی مفرح و جذاب فضایی شاد را برای شنوندگان به ارمغان می‌آورند.

به گزارش روابط‌عمومی صدا، رادیو به عنوان رسانه‌ای تأثیرگذار در تحولات اجتماعی و فرهنگی، به مناسبت نوروز، از طریق برنامه‌های متنوع و جذاب در قالب‌های نمایش، طنز، شعر، موسیقی، گفت‌وگو، مستند و... قصد دارد فضای مفرحی را برای مخاطبان خود پدید آورد.

تلاش‌های صورت‌گرفته از جانب شبكه‌های رادیویی در قالب 2809 برنامه و به مدت بیش از 144 هزار دقیقه و با رویكردهای تفریحی، سرگرمی، ارشادی، تربیتی، آموزشی و اطلاع‌رسانی پخش خواهد شد.

رادیو ایران:شما و رادیو (معرفی برنامه‌های نوروز در بهار 91)، حكایت مردان باران (پوشش حركت كاروان‌های راهیان نور به مناطق جنگی دوران 8 سال دفاع مقدس)، دل خنده (پخش گلچینی از برنامه‌های طنز رادیو ایران)، برخاست بوی گل (نوروز در آینه شعر و ادبیات ایران با صدای استاد نوری)‌.

رادیو تهران:چراغ لاله (جنگ فرهنگی ادبی ویژه عید نوروز)، بهاریه (معرفی اماكن دیدنی تهران و بیان رسم و رسوم‌های عیدانه مردم تهران و شهرستان‌ها)، عصر بهاری (طنز نمایشی)، عیدانه (برنامه‌ای شاد و مفرح با رویكرد طنز اجتماعی)‌

رادیو فرهنگ: بامداد نوروزی (اطلاعات مربوط به ایام نوروز، گزارش استان‌ها)، نوروزنامه (گزارشی از آداب و رسوم نوروز در استان‌ها)، لبخند بهار (طنزهای اجتماعی ـ فرهنگی).‌

رادیو معارف:لبخند صبح (اعمال و مناسك روزانه ویژه ایام نوروز، عوامل نشاط معنوی و آیات بهاری)، رویدادها (مهم‌ترین وقایع ایران و جهان در سال 1390)، بر بال سخن (اجتماعی و اخلاقی)، سفیر هدایت (خاطرات مبلغان دینی از سفرهای تبلیغی)‌.

رادیو قرآن: تفسیر جوان (شرح و توضیح آیات رستاخیز و بهار طبیعت با استفاده از تفاسیر مختلف)، تلاوت بهاری (تحلیل تلاوت از منظر تجوید، وقف و ابتداء، صوت و لحن و نكات تفسیری آن)، بوستان قرآن (ویژه‌برنامه صبحگاهی روزانه رادیو قرآن برای نوروز 91)‌.

رادیو ورزش:ورزش باستانی (ارائه حركات ورزش باستانی ویژه)، یاد یاران (یادواره درگذشتگان جامعه ورزش در سال 90)، تذكره الروسا (بررسی طنز در قالب تذكره مدیران ورزشی)‌

رادیو سلامت:عیدتون سلامت (تأثیر نوروز بر 4 بعد سلامت فردی، اجتماعی، جسمی و روحی)، سایبان آرامش (سلامت روان فرد، خانواده، اجتماع، در ایام عید)، زندگی جاری است (رفتارهای سالم فردی و جمعی در ایام عید)‌

رادیو البرز:صبح عید (ایجاد تحرك، سرور و شادابی و حال و هوای عید نوروز)، ته‌چین (فراهم كردن فضایی مفرح برای مخاطب با قرار گرفتن در یك رستوران خیالی)، صدای باران (موسیقی‌محور)‌

رادیو گفت‌وگو:حال خوب (شیوه‌ها و راهكارهای مثبت‌اندیشی از نگاه كارشناسان)، زیر زلف صبا (توصیف بهار از نگاه هنر، ادبیات و شعر)، جنگ فرهنگی (جنگی مفرح و شاد با رویكرد تفریحی ـ سرگرمی)‌

رادیو اقتصاد:اقتصاد فرهنگی (تحلیل و بررسی اقتصاد گردشگری در نواحی مختلف ایران)، ویژه‌برنامه نوروز (توجه به آداب و رسوم اسلامی نوروز)، میزان (بررسی نقاط قوت و ضعف اقتصاد ایران در گفت‌وگو با مسوولان)‌

رادیو جوان: هزار اقلیم (معرفی مناطق طبیعی و جاذبه‌های گردشگری ایران)، پاتوق نوروزی (ایجاد فضایی شاد و مفرح جهت تعامل هرچه بیشتر مخاطبان و رادیو) تحویل سال (جنگی شاد و مفرح همراه با اطلاع‌رسانی نوروزی)‌

رادیو پیام:در 6 شیفت روزانه فضایی شاد و مهیج را برای مخاطبان فراهم كرده و به اطلاع‌رسانی لحظه به لحظه درباره وضعیت آب و هوا، راه‌ها و... می‌پردازد.

رادیو صدای آشنا:برنامه‌های: نسیم نوروزی، هفت‌سین، ایران در سالی كه گذشت.

رادیو ایرانصدا:مناظره علمی (عوامل تهدیدكننده محیط‌زیست و نقش دولت در حمایت از آن)، گنجینه موسیقی (پخش همخوانی‌ها و موسیقی‌های بهاری و نوروزی)، پخش خطی(برنامه‌ای شاد و مفرح ویژه تحویل سال 1391)‌

اداره كل نغمات آیینی و رادیو نوا:آیین و آیینه (مشاعره با اشعار بهاری)، مشاعره (مسابقه‌ای با محوریت اشعار نوروزی و بهاری)، آواز بهاری (پخش قطعات، موسیقی‌ها و اشعار بهاری مناطق مختلف ایران زمین)‌

رادیو نمایش:این شبكه با 73 عنوان برنامه و پخش بیش از 50 نمایش رادیویی به استقبال نوروز می‌رود كه برخی از نمایش‌های آن عبارتند از:

«حباب»: داستان زوج جوانی است كه خانم خانه بیكار و جویای كار است، كاری در منزل به او پیشنهاد می‌شود.

«برای همه»: شخصی پس از چند سال وامی از بانك می‌گیرد، همه فامیل از او انتظار دارند به آنها كمك كند.

«حساب كتاب»: داستان زن و مرد مسنی است كه 30 سال با هم زندگی كرده‌اند. زن می‌خواهد به خاطر خسیس بودن همسرش از او طلاق بگیرد.

«مسافران»: زن و مردی كه به همراه فرزندانشان به مسافرت می‌روند و ماجراهایی برای آنها پیش می‌آید.

«قیمت یك روز عمر چنده»: یك پیرمرد خسیس و ناخن خشك كه تولیدی لباس دارد به خاطر خساست بسیار، خانواده‌اش از دست او خسته شده‌اند ....

«پول نقد»: پدری تصمیم می‌گیرد قبل از مرگ آنچه دارد تبدیل به پول كند و به پسر خود بدهد اما شرط‌هایی برای او می‌گذارد.

«بازیگر»: داستان تهیه‌كننده معروف سینمای ایران كه مورد تهدیدهای عجیبی قرار می‌گیرد.

«كارآگاه حكمت»: كارآگاه بازنشسته‌ای كه در هر قسمت از ماجرا معماهای پیچیده‌ای را حل می‌كند.

شنبه 20/12/1390 - 21:6
اخبار
جام جم آنلاین: چند تن از مشاوران خاتمی اقدام به تهیه گزارشی از بازتاب های حضور وی در انتخابات مجلس کرده اند که نتایج این گزارش به شدت مورد توجه خاتمی قرار گرفته و باعث است خاتمی روحیه جدیدی پیدا كند.

به گزارش مشرق وی به نزدیکان خود گفته است برای سروسامان دادن به جبهه اصلاحات و جدایی آن از فتنه از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.

همچنین 22 نفر از مشاوران و نزدیکان محمد خاتمی در جلسه ای تاکید کردند که ما همه در انتخابات مجلس شرکت کرده ایم. برخی از این افراد یک نسخه از کپی شناسنامه های مهر خورده شان را هم در جلسه آورده و به صادق خرازی نشان داده اند.

به نوشته مشرق موسوی خوئینی ها نیز که پیش از انتخابات از مخالفان جدی حضور در انتخابات بود، عصر روز جمعه و پس از آن که شنید برخی اعضای مجمع روحانیون از جمله محمد خاتمی رای خود را به صندوق انداخته اند در منطقه دارآباد رای خود را به صندوق انداخته است.

 تظاهرات ضد دولتی درآمریكا ممنوع

"باراك اوباما " رئیس جمهور آمریكا طرح جدیدی را به تصویب رساند كه بر اساس آن برگزاری تظاهرات ضد دولتی ممنوع و اقدام به آن جرم تلقی خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری راشاتودی ؛ رئیس جمهوری آمریکا لایحه تخلف و محکومیت تظاهرات موسوم به اچ آر ۳۴۷ را امضا کرد و رسما ایجاد اختلال در رویدادهای سیاسی کشور را تخلف و برگزاری تظاهرات دولتی را یک جرم اعلام کرد.
 
بر اساس این گزارش ، لایحه فوق ماه گذشته میلادی توسط اکثریت قانونگذاران مجلس نمایندگان آمریکا و تنها با مخالفت سه قانون گذار مصوب شد و "اوباما " نیز این لایحه را با امضای خود قانونی کرد . قانونی که با امضای وی اجرایی خواهد شد نگرانی بسیاری از مردم آمریکا از حذف حقوق تجمع و تظاهرات بیان شده در متمم اول قانون اساسی آمریکا متعاقب اجرای این قانون را به دنبال داشته است . 

 بازگشت به اصلاحات

سایت بی.بی.سی فارسی با انتشار مقاله ای با عنوان «رای محمد خاتمی، بازگشت به اصلاحات» در خصوص شركت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم نوشت:رای محمد خاتمی در انتخابات مجلس اگرچه بسیاری از منتقدان او، چه در درون یا بیرون از جنبش سبز، را شگفت زده کرد اما این دستاورد مهم را به همراه داشت که بار دیگر بحث اصلاحات و مفهوم و الزامات روند تحول مسالمت‌آمیز را در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی مطرح ساخت.

 محمد خاتمی همچنین به کشورهای خارجی پیام می‌دهد که اصلاح‌طلبان ایران تغییر سیاسی را از طریق مداخله خارجی نمی‌پذیرند.  از سوی دیگر جدی‌تر شدن تهدیدها، بویژه آشکارتر شدن نقش اسرائیل در ایجاد کارزار تبلیغاتی علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی و تاکید بر لزوم مقابله نظامی با ایران، نگرانی‌ها را در میان طیف بزرگی از اصلاح‌طلبان افزایش داد.

شنبه 20/12/1390 - 21:6
امر به معروف و نهی از منکر

۱۰) امت برتر
«كنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون باالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله» (آل عمران، ۱۰۹).
شما بهترین امتى هستید كه براى مردم پدیدار شده اید؛ به كار پسندیده فرمان مى دهید و از كار ناپسند بازمى دارید و به خدا ایمان دارید.
از سیاق آیه فوق مى توان دریافت كه بهترین اجتماع، اجتماعى است كه در آن گروهى از مردم (مثلا با تاسیس سازمان ها، نهادها و مراكز مشخص) در جامعه حضور داشته باشند تا معروف را بشناسانند و به انجامش توصیه كنند و منكر را منفور و مطرود سازند و مردمان را از انجامش نهى كنند. نكاتى كه در ذیل این آیه مطرح است و باید روشن شود این است كه اولا آیا این خروج براى امر به معروف و نهى از منكر داوطلبانه است یا اجبارى؟ ثانیا امر به معروف و نهى از منكر با هدف نمایاندن و معلوم ساختن و تفكیك خیر و شر براى مردمان است یا وادار كردن آنها به انجام برخى امور و ممانعت آن ها از انجام برخى امور دیگر؟ ثالثا به فرض اگر داوطلبانه است و با هدف صرف نمایاندن خیر و شر صورت مى گیرد آیا تشكیل سازمانى دولتى در تضاد با مقاصد و شرایط مذكور نیست؟ آن چنان كه از مجموع آیات مورد بررسى در صفحات پیشین برمى آید؛ اولا خروج براى انجام امر به معروف و نهى از منكر امرى داوطلبانه و اختیارى است و نه اجبارى. ثانیا غایت آنى امر به معروف و نهى از منكر نمایاندن، شناساندن و تفكیك خیر و شر براى مردمان و آگاه ساختن آنان است نه وادار كردن آن ها به انجام یا عدم انجام فعلى معین. بنابراین، نتیجه آنى امر به معروف و نهى از منكر آگاهى بخشیدن است و آمر به معروف و ناهى از منكر صرفا مى بایست این نتیجه را تحقق بخشد. اما نتیجه آتى و غایى امر به معروف و نهى از منكر این است كه افرادى كه امر به معروف و نهى از منكر شده اند و آن آگاهى را دریافت كرده اند، در عمل رو به معروف آورند و از منكر دورى كنند. براى تحقق این نتیجه اراده و انتخاب خود فرد واسطه است. بنابر این، آمر به معروف و ناهى از منكر تنها وظیفه دارد كه این واسطه را از طریق تبلیغ و آگاهى بخشى تحریك و تحریض كند و آن را فعال سازد. به محض این كه او بخواهد این واسطه را دور بزند و آن را نادیده بگیرد و خود مستقیما براى تحقق نتیجه آتى و غایى امر به معروف و نهى از منكر وارد قلمرویى مى شود كه خداوند پیامبر را (مطابق آیات پیشین) از آن بازداشته است. در این جاست كه امر به معروف و نهى از منكر مستعد آن مى شود كه به ضد خود تبدیل گردد. ثالثا در انجام امر به معروف و نهى از منكر سازمان هاى غیردولتى و غیررسمى و داوطلبانه بر سازمان دولتى اولویت دارند، زیرا آمر به معروف و ناهى از منكر باید عملش را مومنانه انجام دهد و در انجام آن قصد و نیت خیر داشته باشد و به معروف عمیقا علاقه مند باشد واز منكر بپرهیزد و آن را منكر تلقى كند، نه این كه صرفا براى كسب حقوق و انجام تكلیف ادارى امر به معروف و نهى از منكر كند. چنین كسانى بسا خود در زندگى عادیشان منكر را بسى بیشتر از معروف بپسندند. آیا به نظر شما چنین كسانى مى توانند و صلاحیت دارند كه آمر به معروف و ناهى از منكر باشند؟ قطعا چنین نیست. بنابراین، سازمان هاى دولتى مربوطه مى بایست كسانى را در این قلمرو بگمارند كه به كار خویش عشق بورزند و شرایط را براى جابه جایى مداوم آن هایى كه دیگر علاقه اى به فعالیت در این قلمرو ندارند فراهم سازند. متاسفانه در سازمان دولتى غالبا چنین امكانى وجود دارد. نتیجه این كه سازمان هاى غیردولتى و داوطلبانه در انجام امر به معروف و نهى از منكر صددرصد اولى تر از سازمان هاى دولتى و رسمى اند. بنابراین وظیفه اصلى دولت در پیگیرى اصل امر به معروف و نهى از منكر تشویق سازمان هاى داوطلبانه و فراهم ساختن امكان لازم براى شكل گیرى آن هاست.
۱۱) مژده (بشارت) به آمرین و ناهین
در آیه ۱۱۲ از سوره توبه ضمن برشمردن صفات و ویژگى هاى مومنین به آمر و ناهى بودن آنان نیز اشاره شده و براى مجموعه این صفات به آنان بشارت داده شده است.
۱۲) شیطان و امر به معروف و نهى از منكر
تبعیت از خطوات (گام هاى) شیطان منجر به دخالت او در زندگى انسان مى شود. این دخالت بدان جا مى انجامد كه شیطان پیروان خود را به فحشا و منكر امر مى كند و این در حالى است كه اگر فضل الهى شامل حال بندگانش نمى شد، هیچ یك از بندگان، قادر به پاك نگه داشتن خود از گناه (منكر) نبودند. یا ایهاالذین امنوا لاتتبعوا خطوات الشیطان فانه یامر باالفحشا و المنكر لوفضل الله علیكم و رحمته ما زكى منكم من احدا ابدا و لكن الله یزكى من یشا، والله سمیع علیم (نور، ۲۱).
«اى كسانى كه ایمان آورده اید، پاى از پى گام هاى شیطان منهید و هر كس پاى بر جاى گام هاى شیطان نهد (بداند كه) او را به زشت كارى و ناپسندى وامى دارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ كس از شما پاك نمى شد. ولى این خداست كه هر كس را بخواهد پاك مى گرداند و خدا(ست كه) شنواى داناست». جالب توجه است كه در این آیه نیز مخاطب مومنین هستند (درباره مخاطبین قرآن در بخش مربوطه توضیحاتى داده ایم) و جالب است كه توانایى شیطان در انحراف انسان ها به اندازه اى است كه اگر فضل و عنایت خداوند نسبت به بندگان نبود حتى یك تن از مومنین نمى توانست پاك بماند.
۱۳) نمونه ها و مصادیق
مى توان صفحات زیادى را به ذكر مصادیق امر و نهى در قرآن كریم اختصاص داد و بسیارى از آن ها را و بلكه همه اش را برشمرد، لیكن این كار به تطویل مى انجامد. لذا، تنها به ذكر برخى از مصادیق كه در سوره لقمان بدان ها اشاره شده است مى پردازیم. ذكر این نمونه ها در ضمن مى تواند ما را با گفتار شخصى كه خداوند به او حكمت عطا كرده است آشنا كند. جالب توجه است كه حكمت عطا شده به لقمان با شكر خدا، كه در مقابل كفر قرار گرفته است، برابر دانسته شده و غیرشاكر (كفور) ظلم كننده به نفس خویش خوانده شده است. در فرازى دیگر «حكیم» را در مقام وعظ و نصیحت به فرزندش مشاهده مى كنیم: و اذ قال لقمان لا بنه و هو یعظه یا بنى لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظیم (لقمان، ۱۳). «و یاد كن هنگامى را كه لقمان به پسر خویش - در حالى كه وى را اندرز مى داد - گفت: اى پسرك من به خداوند شرك میاور كه به راستى شرك ستم بزرگى است.»
این اولین وعظ لقمان حكیم است كه در آن به اساسى ترین نهى (نهى خاص) پرداخته شده است. در دومین فراز، فرزند خود را به عدالت خداوند و این كه تمامى اعمال او نظارت كننده اى دارد توجه مى دهد: یا بنى انها ان تك مثقال حبه من خردل فتكن فى صخره او فى السموات او فى الارض یات بها الله ان الله لطیف خبیر (لقمان، ۱۶) اى پسرك من اگر (عمل تو) هموزن دانه خردلى در تخته سنگى یا در آسمان ها یا در زمین باشد خدا آن را مى آورد كه خدا بس دقیق و آگاه است.»
در هفدهمین آیه همین سوره، پسر لقمان به اقامه صلوة و امر به معروف و نهى از منكر سفارش شده و به او تاكید شده است كه در این راه باید صبور و مقاوم بود، زیرا صبر و پایدارى «من عزم الامور» است: «اى پسرك من نماز را برپاى دار و به كار پسندیده وادار و از كار ناپسند بازدار و بر آسیبى كه بر تو وارد آمده است شكیبا باش. این (حاكى) از عزم (و اراده تو در) امور است». در ادامه آیات (۱۸-۱۹) لقمان حكیم، پسرش را از نخوت با مردم، خودپسندى و لاف زنى نهى كرده و به بدون تكبر راه رفتن (مشى كردن) و آرام سخن گفتن امر كرده است.
درباره صالحات و سیئات
كلیه اعمال معروف - كه البته شامل گفتار معروف هم مى شود - را مى توان تحت عنوان كلى «صالحات» آورد. این نكته بسیار حایز اهمیت است، چرا كه در گفتمان قرآنى هیچ بنده مومن، مسلم، موقن و مخلصى را نمى توان یافت كه از عمل صالح به دور باشد و یا به نوعى با آن ارتباط نداشته باشد. این نكته از نظر پروفسور ایزوتسو چنان داراى اهمیت است كه آن را مرادف ایمان دانسته است: «یك رابطه بسیار قوى عمل صالح و ایمان را از لحاظ وابستگى معنایى به هم مى پیوندد و به صورت یك واحد تقریبا جدایى ناپذیر بیرون مى آورد، همچنان كه سایه از جسم تبعیت مى كند و هر كجا كه جسم باشد سایه آن هم هست، هر كجا ایمان هست عمل صالح (صالحات) نیز هست...». شایان ذكر است كه واژه «سیئات» عملا در تضاد با واژه «صالحات» قرار دارد. این نكته با رجوع به قرآن به خوبى قابل اثبات است.
۱۴) تبعات اجتماعى
آیاتى كه در پى مى آیند متضمن این نكته اند كه عدم توجه افراد به این آموزه منجر به اضمحلال و نابودى جامعه اى خواهد شد كه در آن زیست مى كنند. در این آیات به ضرورت رواج و گسترش امر به معروف و نهى از منكر پى مى بریم و نیز روشن مى گردد كه فراموش كردن منهیات منجر به فسق مى گردد و نتیجه چنین فسقى، ظلم خواهد بود (ظلم به نفس و ظلم در معناى عام آن) و پیامد تمامى اینها نزول تكوینى عذاب است. در این میان این آمرین و ناهین هستند كه نجات مى یابند.
فلما نسوا ما ذكورا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئس بما كانوا یفسقون (اعراف، ۱۶۵). «پس هنگامى كه آن چه را بدان تذكر داده شد بودند از یاد بردند، كسانى را كه از (كار) بد باز مى داشتند نجات دادیم و كسانى را كه ستم كردند به سزاى آن كه نافرمانى مى كردند به عذابى شدید گرفتار كردیم.»
در ادامه همین آیه (۱۶۶) به مسخ كسانى كه از منهیات سرپیچى كرده بودند اشاره شده است: «فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قرده خاسئین. «وچون از آن چه نهى شده بودند سرپیچى كردند، به آنان گفتیم: بوزینگانى رانده شده باشید».
در آیه بعدى نیز ضمن آن كه بر ضرورت وجود «خردمندانى» كه مى باید وظیفه امر به معروف و نهى از منكر در جامعه را به عهده بگیرند تاكید شده است، سخن از عدم نابودى شهرهایى است كه مردم آن به «اصلاحگرى» مى پردازند. - فلولا كان من القرون من قبلكم اولوا بقیه ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجینا منهم واتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و كانو مجرمین ‎/ و ما كان ربك لیهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون (هود، ۱۱۶-۱۱۷). «پس چرا از نسل هاى پیش از شما خردمندانى نبودند كه (مردم را) از فساد در زمین بازدارند؟ جز اندكى از كسانى كه از میان آنان نجاتشان دادیم و كسانى كه ستم كردند و به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بود رفتند. و آنان بزهكار (مجرم) بودند ‎/ و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است كه شهرهایى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاك كند.»
در آیات فوق سخن از شهرها و اقوامى است كه در اثر فسق و ظلم و غیره نابود شده اند. در قرآن كریم نمونه هایى از این اقوام ذكر شده است. قوم نوح و لوط از جمله این اقوامند. در سوره عنكبوت آیه ۲۹ گفت وگوى لوط با قومش جالب توجه است. ائنكم لتوتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فى نادیكم المنكر فما كان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقین. «آیا شما با مردها درمى آمیزید و راه (توالد و تناسل) را قطع مى كنید و در محافل انس خود پلیدكارى مى كنید؟ و(لى) پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: اگر راست مى گویى عذاب خدا را براى ما بیاور.»
۱۵) كشندگان آمرین و ناهین
كسانى كه امركنندگان به قسط و انبیا را به قتل برسانند، به عذابى دردناك بشارت داده شده اند. آیه اى كه ذكر خواهیم كرد متضمن نكات مذكور است. جالب توجه است كه امركنندگان به قسط «من الناس» (از مردم) هستند. ان الذین یكفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم (آل عمران، ۲۱). «كسانى كه به آیات خدا كفر مى ورزند و پیامبران را به ناحق مى كشند و دادگستران را به قتل مى رسانند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده». نكته مهمى كه از این آیه استنباط مى شود این است كه امر به معروف و نهى از منكر رسالتى پیامبرانه است و آمر به معروف و ناهى از منكر كسى است كه مشى پیامبرانه دارد. بنابراین، هر امر و نهى اى ولو به قصد خدمت به دین و گسترش آن، امر به معروف و نهى از منكر نیست. در همه آیات قرآن كه در آن ها از امر به معروف و نهى از منكر سخن گفته شده است (از جمله آیات مذكور) موضوع بحث همواره سه چیز بوده است: توحید، معاد و عمل صالح؛ یعنى سه مولفه ایمان در قرآن. سه موضوعى كه همه دعوت پیامبر در آن خلاصه مى شود. این نكته نشان مى دهد كه امر به معروف و نهى از منكر امرى فرافقهى است و در وراى رساله عملیه قرار داد.
۱۶) طرق اجتناب و جلوگیرى از منكر
با تامل در آیات قرآن در مى یابیم كه راه هاى گوناگونى براى جلوگیرى و دورى از منكر یافت مى شود. این طرق را مى توان در دو گروه عمده جاى داد: الف) معطوف به اجتماع ب) معطوف به نفس انسان. درخصوص گروه اول ذیل عنوان: «تمكن و امر به معروف و نهى از منكر» و نیز ذیل عنوان: «امت برتر» توضیحاتى ارایه كردیم. در این جا سخن از گروه دوم است. در قرآن كریم مى توان آیات بسیارى را مشاهده كرد كه در آن از منكر نهى و به معروف امر شده است. در اكثر این آیات به امكان وجودى انسان اشاره شده و از او خواسته شده است تا از طریق به كارگیرى و تاثیرگذارى بر این امكان (و یا امكانات بالقوه خویش) راه خود را به سوى كرانه هاى وسیع اخلاقى معطوف به خداوند بگشاید و به حقیقت كلمه «ذكر» دست یابد. ذكر یعنى قرآن كریم و از این رو است كه نماز را نیز مى توان وسیله اى تنبه دهنده و تحریك كننده انسان تلقى كرد و از این دیدگاه است كه نماز خالصانه و بى روى و ریا مى تواند آدمى را در فضاى معروف (عمل و گفتار صالح) سیر دهد.
آیه زیر شاید اشاره به همین معنا داشته باشد: اتل ما احى الیك من الكتب و اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشا و المنكر و لذكرالله اكبر و الله یعلم ما تصنعون (عنكبوت، ۴۵). «آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان. نماز را بر پا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند بازمى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى داند چه مى كنید.»
۱۷) اهل كتاب
لیئسوا سواء من اهل الكتاب امه قائمه یتلون آیات الله اناء الیل و هم یسجدون ‎/ یومنون باالله و الیوم الاخر و یامرون باالمعروف و ینهون عن المنكر و یسارعون فى الخیرات و اولئك من الصالحین (آل عمران، ۱۱۱-۱۱۰). «اهل كتاب همه یكسان نیستند. گروهى به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت مى كنند و سجده به جاى مى آورند ‎/ و به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كارهاى نیك شتاب مى ورزند و از جمله صالحانند.»
در آیات مذكور سخن از یهود و نصارى است كه در قرآن به آنان «اهل كتاب» نیز اطلاق شده است. آیات به روشنى بیان مى كنند كه آموزه امر به معروف و نهى از منكر تنها اختصاص به پیروان محمد (ص) ندارد و در میان اهل كتاب نیز افرادى یافت مى شوند كه نه تنها به این آموزه عمل مى كنند، بلكه در كارهاى خیر نیز بر دیگران پیشى مى گیرند. در آیه ۱۱۵ همین سوره آمده است: و ما یفعلوا من خیر فلن یكفره والله علیم بالمتقین. «و هر كار نیكى كه كنند نادیده انگاشته نشود زیرا خدا به پرهیزگاران آگاه است.»
چنان كه پیشتر گفتیم، در این آیه و آیات دیگر قرآن كریم تصریح شده است كه اصل ایمان داراى سه مولفه اساسى است: ایمان به خداوند، ایمان به معاد و عمل صالح. تجلى باطنى و ظاهرى این سه مولفه، منوط به رجوع به درون و تحقق امكان وجودى انسان است. این كه اهل كتاب در امور خیر بر دیگران پیشى مى گیرند، فقط به این دلیل نیست كه در فضاى مسیحیت و یهودیت و غیره تنفس مى كنند، بلكه به دلیل بالفعل كردن چنین «امكانى» است.
با تامل در آیه ۱۲۵ سوره انعام مى توان ضرورت رجوع به درون و از قوه به فعل درآوردن امكان وجودى را دریافت. در این آیه خداوند متعال از گمراه نمودن كسانى سخن گفته است كه ایمان نمى آورند: فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره الاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا كانما یصعد فى السماء كذالك یجعل الله الرجس على الذین لا یومنون. «پس كسى را كه خدا بخواهد هدایت نماید دستش را به پذیرش اسلام مى گشاید و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مى گرداند، چنان كه گویى به زحمت در آسمان بالا مى رود. این گونه خدا پلیدى را بر كسانى كه ایمان نمى آورند قرار مى دهد.» این آیه و آیاتى نظیر این بسیار تامل برانگیز است. آیا خداوند تعمدى در گمراه كردن عده اى و هدایت كردن عده اى دیگر دارد؟ آیا خداوند در هدایت كردن مردمان تبعیض قائل مى شود؟ پاسخ این پرسش ها قطعا منفى است.
اگر خداوند عده اى را گمراه و عده اى را هدایت كند، خداوندى ظالم و تبعیض گر خواهد بود و به شهادت قرآن خداوند نه ظالم و نه تبعیض گر است. چنان كه قرآن مى گوید خداوند نسبت به همه مهربان و رحیم است. پس این آیه و آیات دیگر مشابه آن چه مى خواهد بگوید؟ پاسخ این است كه نسبت دادن هدایت یافتگى یا گمراهى خلق به خداوند برقرارى نسبتى تكوینى و به واسطه است نه نسبتى مستقیم. این واسطه عمل و مشى خود انسان است، بدین ترتیب، این آیه و آیات نظیر آن با نسبت دادن هدایت یافتگى و گمراهى انسان ها به خداوند به ما مى آموزد كه هدایت یافتن یا گمراهى انسان ها امرى آنى و بى زمینه نیست و نباید انتظار داشت كه اولا همه دعوت شدگان ایمان بیاورند و ثانیا ایمان آورندگان احتمالى به سرعت ایمان بیاورند. بارها در قرآن خطاب به پیامبر آمده است كه نباید انتظار داشته باشد همه ایمان بیاورند.
پس اصل ایمان آوردن و بن مایه راهیابى به فضاى هدایت از انسان آغاز مى شود.
۱۸) روش هاى امر و نهى
با یك نگاه كلى و اجمالى به قرآن كریم مى توان به چهار روش براى امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرد:
۱) همراه با عطوفت و مهربانى باشد.
۲) همراه با دلیل و مثال باشد.
۳) به تاثیرگذارى آن توجه شود (از طریق عامل بودن آمر و ناهى به معروف ها و دورى از منكرات).
۴) به شكل توصیه و ترغیب باشد.
اكنون درباره هر یك از روش هاى مذكور توضیحاتى ارایه مى كنیم. قبلا این نكته را متذكر مى شویم كه اگر مطالعه وسیع ترى در قرآن كریم انجام شود، احتمالا مى توان از روش هاى دیگرى نیز سخن گفت. هر چند این روش ها هیچ گاه به شكلى مستقیم و آموزشى مطرح نشده، اما سیاق آیات آن چنان روشن است كه هرگونه تعبیر دیگرى را نیازمند به ادله متقنى مى كند.
۱-۱۸- همراه با عطوفت و مهربانى باشد
از آنجا كه قرآن كریم پیوسته به «احسان» و سخن نیكو امر كرده است، و خداوند نیز همواره «بالناس لرئوف الرحیم» است، وعظ و نصیحتش نیز همراه با عطوفت است؛ و از آن جا كه تخلق به اخلاق الهى از جمله وظایف یك مسلمان به شمار مى آید، التزام به محبت و دلسوزى در اخلاق اسلامى، خصوصا در مقوله امر به معروف و نهى از منكر، بسیار به جا و قابل درك است. امر خداوند به عدل و احسان، و بخشش به نزدیكان و نیز نهى او از فحشا و منكر و بغى را كه در آیه ۹۳ از سوره بقره آمده است، مى توان از جمله توصیه هایى كه قرآن براى رعایت اصل عطوفت نموده است دانست. «اصلاح بین الناس» نیز از امورى است كه بدون در نظر گرفتن اصل عطوفت قابل درك نیست، چنان كه اگر بخواهیم مبناى اصلاح بین الناس را مصلحت - چه فردى و چه جمعى - در نظر بگیریم، بدون دمیدن روح عاطفه در آن، كمترین اصلاح را باید انتظار داشته باشیم و شاید به آنجا كشیده شویم كه ابتدا مصلحت را تعریف كنیم. در هر حال چه با و چه بى مصلحت، اصلاح بین الناس بدون عاطفه با یك خلأ جدى روبه رو خواهد بود.
در یك حالت كلى و فراگیر براى نشان دادن تاكید قرآن بر رعایت اصل رافت مى توان به این آیه توجه نمود: محمد رسول الله والذین معه اشداء على الكفار رحماء بینهم (فتح، ۲۹). «محمد (ص) پیامبر خداست و كسانى كه با اویند به كافران سختگیر (و) با همدیگر مهربانند». در واقع رعایت اصل عطوفت (رافت، مهربانى، دلسوزى و غیره) در نظام اخلاقى قرآن كریم از اصول اساسى است.
بى تردید سخن گفتن به زبان خوش با مردم در كنار سایر توصیه هایى كه در آیه مذكور آمده است نشان از توجه خاص قرآن به ملایمت، عطوفت و مهربانى دارد. بدیهى است كه توجه به این اصل در مقوله امر به معروف و نهى از منكر اهمیتى مضاعف دارد. چرا كه به تجربه ثابت شده است استفاده از روش هاى غیر «لیّن» تاثیر مطلوبى بر مخاطب به جاى نمى گذارد. از دیگر آیاتى كه به روشنى نشان مى دهد بكارگیرى روش هاى «لیّن» در دعوت به سوى معروف مورد تایید قرآن نیست آیه ۴۶ از سوره عنكبوت است: و لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتى هى احسن ... . وبا اهل كتاب، جز به (شیوه اى) كه بهتر است مجادله نكنید.
۲-۱۸- همراه با دلیل و مثال باشد
اینكه اغلب آموزه هاى قرآن كریم با ذكر دلیل و مثال همراه است نشان از روش و سیره دیگرى در قرآن كریم دارد. دعوت و توصیه قرآن براى بكارگیرى این روش در آیه ۱۲۵ سوره نحل به خوبى مشهود است: ادع الى سبیل ربك بالحكمه و الموعظه و جادلهم بالتى هى احسن ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین. «با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگار دعوت كن و با آنان به (شیوه اى كه نیكوتر است مجادله نماى. در حقیقت پروردگار تو به (حال) كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به (حال) راه یافتگان (نیز) داناتر است.» در آیه اى كه به ذكر آن خواهیم پرداخت، مومنین به دورى از غیبت یكدیگر تشویق شده اند. سپس طى تمثیلى بر قباحت این كار تاكید شده است. در ضمن این آیه از ظن، تجسس در امور دیگران، مومنین را پرهیز داده است. و البته قابل درك است كه میان ظن و تجسس و غیبت رابطه معنایى عمیقى وجود دارد: یا ایها الذین امنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكر هتموه و اتقوالله ان الله تواب رحیم «اى كسانى كه ایمان آوردید از بسیارى از گمان ها بپرهیزید كه پاره اى از گمان ها گناه است و جاسوسى مكنید و بعضى از شما غیبت بعضى نكنند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن كراهت دارید (پس) از خدا بترسید كه خدا توبه پذیر مهربان است». بى تردید تمثیل «خوردن گوشت برادر مرده» تمثیلى موثر براى بیان قبح عمل غیبت در ذهن مومنان غیبت كننده است. مفهوم آیات بعدى نیز تاكید دیگرى است بر رعایت اصل بیان دلیل در قرآن كریم: اذهب الى فرعون انه طغى ‎/ فقل هل لك الى ان تزكى ‎/ و اهدیك الى ربك فتحشى ‎/ فادله الا آیه الكبرى. «به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است ‎/ و بگو: آیا سر آن دارى كه به پاكیزگى گرایى ‎/ و تو را به سوى پروردگارت راه نمایم تا پروا بدارى؟‎/ پس معجزه ]دلیل[ بزرگ (خود) را بدو نمود.»
(۴-۳) - ۱۸- به تاثیرگذارى آن توجه شود و به شكل توصیه و ترغیب باشد
سومین و چهارمین روش امر به معروف و نهى از منكر در قرآن را به بررسى مى نشینیم. از آیات سوره لقمان - پندها و نصایح او به فرزندش - در یك وعظ و نصیحت اجتماعى مى توان دریافت كه در گفتمان قرآن دعوت به سوى خداوند (امر به معروف خاص) و نیز دعوت به سوى مكارم اخلاقى (عام) صبغه اى تشویقى، ترغیبى دارند. به تعبیر دیگر مى توان گفت كه ترجمه واژه امر در زبان قرآن به توصیه و ترغیب ترجمه اى غیرممكن نیست. چرا كه امر به معناى دستور و فرمان «على جهه استعلا» - از موضع بالا - با فضاى اخلاقى قرآن كریم مناسبت ندارد. از سوى دیگر تاثیر منفى نگاه آمرانه آمر و ناهى بر مخاطب بر هیچ كس پوشیده نیست. و اساسا انسان در برابر چنین اشخاصى به واكنش منفى گرایش پیدا مى كند. هر چند سخن آمر و ناهى تماما حق و صحیح باشد. در كلام على (ع) نیز بر این نكته تاكید شده است: «الانسان حریص على ما منع» انسان نسبت به آنچه كه منع مى شود حریص است. و البته در این كلام تنها سخن از منع است و از روش آن (على جهه استعلاء) سخنى گفته نشده است. حال آن كه به سادگى مى توان دریافت منع (نهى) در صورتى كه ناهى (مانع) از موضع بالا سخن بگوید. تا چه حد مى تواند تاثیر عكس بر جاى بگذارد. تاثیرى كه لزوما هیچگاه با اهداف امر به معروف و نهى از منكر مناسبت نداشته و ندارد. و این همه در حالى است كه آمر و ناهى نیز از جمله بندگان هستند و بر ضعف - عمومى - آنان در قرآن كریم تصریح شده است: «یریدالله ان یخفف عنكم و خلق الانسان ضعیفا» (نساء، ۲۸) خدا مى خواهد تا بارتان را سبك گرداند، و (مى داند كه) انسان ناتوان آفریده شده است.
بدیهى است كه چنین بندگانى هیچ گاه نمى توانند براى خود این مجوز را صادر كنند كه نسبت به دیگر بندگان در مقامى «استعلایى» قرار بگیرند و آنان را پند و اندرز دهند. چه ضمانتى وجود دارد كه بنده اندرزدهنده - منظور ما فقط در مقام «استعلا» است - از سایر بندگان خداوند بهتر و برتر باشد. در حالى كه مى دانیم هیچ بنده اى از بندگان خداوند نمى تواند مدعى باشد كه از خطا، اشتباه، جناح، اثم، ذنب، سیئه، حوب و غیره برى است.
در قرآن كریم از كسانى كه دیگران را مورد تمسخر قرار مى دهند سخت انتقاد شده است. چرا كه در نظر قرآن شاید تمسخر شونده، از تمسخر كننده بهتر باشد.
اى كسانى كه ایمان آوردید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند كند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان (دیگر) را (ریشخند كنند) شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یكدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند. (حجرات، ۱۱)
مى توان بر این نكته پاى فشرد كه در قرآن كریم اساسا «استعلا» و برترى تنها در حالت تقواى بیشتر بنده نسبت به خداوند قابل تشخیص است و نمى توان از وجه «استعلایى» (آمرانه) فرد نسبت به فرد در جامعه مسلمین نشانى یافت. آنچه كه انسان ها را در این جامعه از یكدیگر متمایز مى كند، همانا تقوا، علم، خردورزى، عمل صالح و جز اینها است، و در هنگامه امر به معروف و نهى از منكر نگاه از روبه رو به انسان هاى «ضعیف» نگاهى است كه قرآن كریم آن را توصیه كرده است. آیه ۱۳ سوره حجرات چنین نگاهى را تایید مى كند. در این آیه مناسب است به جمله «لتعارفوا» دقت كنیم: «یا ایهاالناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقیكم ان الله علیم خبیر» اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایى متقابل حاصل كنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست، بى تردید خداوند داناى آگاه است. خاصه آن كه دانستیم ناهیان و آمرین نیز از جمله انسان هایى هستند كه به هیچ روى از خطا و اشتباه و غیره برى نیستند (این نكته در مبحث مخاطبین «ایها» روشنى بیشترى خواهد یافت) و اگر در مقطعى از زندگى شان چه در خانواده و چه در اجتماع از آنها خطایى سر بزند - عمدا و یا سهوا - مى تواند تاثیرى دوچندان منفى بر مخاطب و در نتیجه اهداف امر به معروف و نهى از منكر بر جاى گذارد. از این رو است كه قرآن كریم به آنها كه «مى گویند و عمل نمى كنند» سخت عتاب كرده است: لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون «خداوند سخت دشمن دارد كه بگویید آنچه را كه بدان عمل نمى كنید». روشن است كه واژه «وعظ» به معنى «اندرز دادن» و توصیه به معناى «سفارش كردن» معناى آمرانه اى را با خود حمل نمى كنند. به عبارت دیگر به هنگام وعظ و توصیه مخاطب مخیر به انجام و یا عدم انجام است.
۱۹) مخاطبین «ایها»
بیشترین مخاطبین امر به معروف و نهى از منكر در قرآن كریم چه كسانى هستند؟ آن ها از چه كارهایى نهى و به چه كارهایى امر شده اند؟ اساسا آدمیان در قرآن كریم از نظر تقرب به خداوند متعال در چند طیف قرار مى گیرند؟
پاسخ به این سوالات مبناى بحث حاضر است. براى پاسخ به دو پرسش اول بنا را بر آن گذاشتیم كه در قرآن كریم به دنبال واژه خطابى «ایها» باشیم، سپس خطاب پس از آن را مورد نظر قرار دادیم تا دریابیم كه مومنان به چه كارهایى امر و از چه كارهایى نهى شده اند. و اما براى پاسخ به سوال سوم ناچار از مطالعه وسیعترى بودیم، طى این مطالعه دریافتیم كه در قرآن كریم با پنج طیف از بندگان خدا (در یك معنى عام از بندگان) روبه رو مى شویم. این پنج طیف از نظرگاه تقرب به خداوند متعال داراى مراتب خاصى هستند:
* در دایره مسلمین گروهى قرار دارند كه تسلیم قلبى نشده اند بلكه از زمره «مسلمین بالسیف» هستند. آنان در صورتى كه شرایط ایمان را احراز كنند، در دایره مومنین قرار مى گیرند.
* مسلمین در معناى واقعى كلمه در قرآن كریم به موقنین (یقین آورندگان) بسیار نزدیكند، تا جایى كه در سوره آل عمران آیه ۱۰۲ مى خوانیم: و لا تموتن الا و انتم مسلمون. «از دنیا نروند مگر آن كه مسلمان باشند.»
* نكته جالب توجه آن است كه دایره «الناس» پیوسته به دایره مومنین دعوت شده اند.
* در دایره موقنین كسانى قرار دارند كه پس از ایمان به خداوند تسلیم محض او شده اند و از این تركیب ]ایمان + تسلیم محض[ به مقام یقین دست یافته اند.
* عبادى المخلصین بندگان خاصى هستند كه پیوسته مورد لطف و عنایت خداوند قرار دارند.
در پایان باید افزود كه این دوایر داراى طیف هاى مخصوص به خود هستند، و از آن جا كه بررسى همه جانبه آنها به تطویل خواهد انجامید از اطناب پرهیز كردیم، ضمن آن كه از هدف اصلى بحث حاضر كه همانا نشان دادن بیشترین مخاطبین و مضمون خطاب ها است، دور مى شدیم.
اكنون به بررسى خطاب هایى كه در قرآن كریم به دو گروه «الناس» و «مومنون» شده مى پردازیم.
واژه «الناس» ۲۴۱ بار در قرآن كریم آمده است و در اكثر آیاتى كه این واژه در آنها آمده سخن از دعوت این گروه به سلك مومنان است. اساسا پیامبران نیز براى هدایت این گروه برانگیخته شده اند: و ما ارسلناك الا كافه للناس بشیرا و نذیرا و لكن اكثر الناس لایعلمون (سبا، ۲۸). «و ما تو را جز (به سمت) بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم، لیكن بیشتر مردم نمى دانند.»
از آنجا كه قرار است بررسى مضمون خطاب به «الناس» با توجه به واژه خطابى «ایها» باشد، از ذكر آیاتى كه بدون این واژه آمده خوددارى مى كنیم. و توجه شما را به دو آیه در زمینه رسالت اصلى پیامبران در ارتباط با «الناس» جلب مى كنیم. باید متذكر شویم كه از این پس تنها به ترجمه آیات اكتفا خواهیم كرد.
«اى مردم آن پیامبر (موعود) حقیقت را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است. پس ایمان بیاورید كه براى شما بهتر است و اگر كافر شوید (بدانید كه) آن چه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و خدا داناى حكیم است» (نساء، ۱۷۰).
«اى مردم در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستادیم» (نساء، ۱۷۴).
از مجموعه این آیات به خوبى روشن مى شود كه دایره الناس پیوسته به دایره مومنین دعوت شده اند.

منبع: روزنامه جوان الف
شنبه 20/12/1390 - 18:4
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده: رسول انبارداران
با تامل در آیاتى كه در آن ها به نوعى سخن از امر به معروف و نهى از منكر است، درمى یابیم كه این آموزه در قرآن كریم داراى اشكال و وجوه گوناگونى است. در این مقال تلاش خواهیم كرد تا این وجوه را مشخص كرده و درباره هر یك توضیحات كوتاهى ارایه كنیم.
۱) عام و خاص
خداوند نیز آمر به معروف و ناهى از منكر است. این امر و نهى را مى توان در دو گروه جاى داد: الف: امر و نهى عام: این نوع از امر و نهى دقیقا مشابه اوامر و نواهى بسیارى است كه در آیات گوناگون آمده و خداوند به تمامى «مومنین و مومنات» سفارش بیان آنها را نموده است. این اوامر و نواهى شكل وعظ و نصیحت عام دارد. مثل آن كه گفته شود: عدالت بورز، به خویشان و نزدیكانت احسان كن، از فحشا دورى كن و غیره: «ان الله یأمرو بالعدل و الاحسان و ایتا ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنكر و البغى یعظكم لعلكم تذكرون» (بقره، ۹۳). به درستى كه خداوند امر مى كند به عدل و نیكویى و عطا كردن به خویشان نزدیك و نهى مى كند از كار زشت و كردار بد و ستم.
ب: امر و نهى خاص: هر چند این نوع از امر و نهى نیز به عموم «مومنین و مومنات» سفارش شده است، اما از آنجا كه فراوان تكرار شده و اساسا علت اصلى ارسال رسل این امر ونهى بنیادین است، مى توان آن را امر و نهى خاص (بلكه خاص الخاص) نامید. «و لقد بعثنا فى كل امه رسولاً ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت» (نحل، ۳۶). به میان هر ملتى پیامبرى مبعوث كردیم كه خدا را بپرستید و از طاغوت دورى جویید. بنابراین روشن گردید كه خاص ترین امر به معروف همانا امر به توحید و خاص ترین نهى از منكر، نهى از طاغوت (غیر خداوند) است. كافى است به آیات زیر دقت كنید تا خاص بودن و اساسى بودن این امرو نهى برجسته گردد:
انعام ،۱۴ انعام ،۱۶۳ یونس ،۷۲ یونس ،۱۰۴ نمل ،۹۱ زمر ،۱۱ غافر ،۶۶ شورى ،۱۵ انعام ،۵۶ مائده ۱۱۷.
مى توان به چندین و چند آیه دیگر نیز اشاره كرد كه در برخى از آنها با واژه «امرنا» بدین نكته مهم توجه داده شده است اما با همین مختصر به سادگى مى توان دریافت كه اصلى ترین و اساسى ترین (و در نتیجه خاص ترین) امر و نهى در قرآن كریم همانا سفارش به توحید و نهى از توجه به «غیرالله» است.
۲) نهى از اعمال درون جاهلیت
نهى از این گونه اعمال را مى توان - از جمله - در آیات ذیل مشاهده كرد: از میان شما كسانى كه زنانشان را «ظهار» مى كنند و مى گویند: پشت تو چون پشت مادر من است ]و یا تو چون مادر من هستى[ آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها كسانى اند كه ایشان را زاده اند و قطعا آنها سخنى زشت و باطل مى گویند و(لى) خدا مسلما در گذرنده اى آمرزنده است. (مجادله، ۲)
و نیز آیه اى كه در آن چندین مصداق منكر برشمرده شده است و جالب آن كه مخاطبین زنان «مومنى» هستند كه به قصد بیعت نزد پیامبر (ص) آمده اند:
اى پیامبر چون زنان با ایمان نزد تو آیند كه (با این شرط) با تو بیعت كنند كه چیزى را با خدا شریك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه هاى حرامزاده پیش دست و پاى خود را با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند و در كار نیك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بیعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است. (ممتحنه، ۱۲)
۳) عقلانى
ناگفته پیداست كه امر به معروف و نهى از منكر در قلمروهایى معنا دارد كه عقل پذیر باشد. مثلا اگر به شخصى كه در حال احتضار است گفته شود كه قبل از وفاتش اموال خود را میان فرزندان و اقربا به عدل و نیكى تقسیم كند، هر چند از جنبه درونى این توصیه براى او على السویه باشد، اما با توضیحات منطقى درمى یابد كه بهتر است به چنین توصیه اى عمل كند، زیرا دست كم براى او مسلم مى شود كه بعد از وفاتش خانواده اش بر سر مال و منال او به اختلاف كشیده نمى شوند و غیره. بدین ترتیب آیه ۱۸۰ از سوره بقره را مى توان تذكارى به «صاحبان خرد» تلقى كرد، كسانى كه «هات برهان» برایشان اهمیت دارد و یا آن كه آوردن دلیل عقلایى به برطرف كردن جهلشان و در نتیجه عمل به این دسته از نیكى ها منجر خواهد شد. «كتب علیكم اذا حضركم الموت ان ترك خیر الوصیه الوالدین و الاقربین بالمعروف حقا على المتقین» بر شما مقرر شده است كه چون یكى از شما را مرگ فرا رسید، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خویشاوندان (خود) به طور پسندیده وصیت كند، (این كار) حقى است بر پرهیزكاران.
اگر مشاهده مى كنیم كه این توصیه عقل پذیر نیز عطف به تقریر الهى گردیده و عمل حقى از سوى «متقین» دانسته شده، بازمى گردد به فضاى اخلاقى قرآن كریم. در این فضا آن چنان كه ایزوتسو نیز بیان كرده است، تمامى گفتار و رفتار اخلاقى انسان راجع و معطوف به خداوند متعال است و موضوع وصیت كردن قبل از مرگ مثل بسیارى از اعمال دیگر با عقل بشر منطبق است.
۴) ناظر به امكان وجودى انسان
كافى است كه آدمى به درون خود رجوع كند، با اندك تاملى درمى یابد كه از امكانات خاصى برخوردار است. امكاناتى كه به او - از جمله - بسیارى از نیكى ها و بدى ها را مى شناساند.
این كه در قرآن كریم به انسان خطاب مى شود، كار خوب (عمل صالح) انجام دهد، به كدام بعد از ابعاد وجودى او اشاره دارد؟ اگر نزد شما چیزى نباشد، من چگونه مى توانم از شما چیزى بخواهم؟ حتما انسان داراى امكاناتى است كه به وسیله آن مى تواند خوبى و بدى را، دست كم به طور نسبى، درك كند. نكته اى را كه در عبارت قرآنى: «فالهمها فجورها و تقویها» مى خوانیم به امكان وجودى انسان راجع است. اگر در بسیارى از آیات، انسان به «عمل صالح» و «قول معروف» دعوت شده است، با توجه به چنین امكانى است. قرائت پیوسته آیاتى كه در آن به صاحب اختیار بودن انسان در برگزیدن كفر و ایمان تاكید شده است، مى تواند ما را به مفهومى كه از «امكان وجودى» در نظر داریم نزدیك تر كند. پس از قرائت این آیات، بلافاصله باید ذهن را بدین نكته حساس كرد كه انسان واجد چه امكاناتى است كه خداوند متعال برگزیدن كفر و ایمان را بدان ارجاع داده است. در تمامى این آیات مساله انتخاب (كفر و یا ایمان) پیوسته بر عهده انسان نهاده شده است. خداوند متعال دلایل خاصى را براى صاحب انتخاب و اختیار بودن انسان بیان داشته است: «خداوند اگر مى خواست قطعا همه را هدایت مى كرد» (انعام ۱۴۹،). از این رو، وظیفه تمامى پیامبران را تنها ابلاغ مبین ذكر كرده و حتى تحریص پیامبر (ص) را براى هدایت مردم مورد پرسش و عتاب قرار داده است (یونس ۹۹،) و به طور كلى تبیین این حقیقت را كه جز الله معبودى لایق پرستش و درخواست كمك نیست، وظیفه اصلى پیامبران دانسته و بیان داشته است كه: «انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا» (انسان ، ۳). ما راه را به انسان بنمودیم پس یا شاكر است و یا بسیار ناسپاس.
۵) معروف و منكرهایى كه پیامبر بیان فرموده است
از مضمون آیه ۱۲ سوره ممتحنه درمى یابیم كه بیعت زنان مومن با پیامبر در صورتى پذیرفته مى شود كه آنان، «چیزى را با خدا شریك نسازند، دزدى و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه هاى حرامزاده پیش دست و پاى خود را با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند» و در نهایت در كارهاى نیك از پیامبر نافرمانى نكنند «ولا یعصینك فى معروف». همچنین در آیه هفتم از سوره حشر بر اطاعت از پیامبر اسلام در امور معروف تاكید شده است: ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا «آنچه را كه فرستاده او به شما داده آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت بازایستید». این آیات به اضافه آیاتى كه در آنها (به طور عام) بر لزوم اطاعت از پیامبر تاكید شده است نشان از وجه دیگرى از وجوه نوزده گانه امر به معروف و نهى از منكر در قرآن دارد. براساس این آیات مسلمین مى توانند به آنچه پیامبر تحت عنوان معروف از آنها یاد كرده است عمل نمایند، خصوصا آن كه در آیات سوم و چهارم از سوره نجم مى خوانیم: و ما ینطق عن الهوى ان هوالا وحى یوحى. «]پیامبر[ از سر هوس سخن نمى گوید این سخن به جز وحى اى كه وحى مى شود نیست». از این آیه البته مى توان دریافت كه این گونه معروف ها ملهم از وحى است.
۶) بخشوده شدن منكرات (انواع مناهى)
در صورتى كه اصل را بر آیه «ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه، نكفر عنكم سیئاتكم و ندخلكم مدخلاً كریما» (نساء، ۳۱) بگذاریم، نص این آیه شرط پوشاندن گناهان كوچك را نزدیك نشدن (اجتناب) به گناهان بزرگ دانسته است اما اگر به آیاتى همچون «ان الله یغفر الذنوب جمیعاً» (در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد) (زمر، ۵۲) و یا اگر به آیات: ۲۱ سوره نساء، ۱۲ و ۶۵ مائده، ۲۹ انفال، ۸ تحریم، ۷۰ فرقان، ۷ عنكبوت، ۱۶ احقاف، ۲ محمد، ۵ فتح، ۱۹۵ آل عمران استناد كنیم باید بگوییم كه در نهایت تمامى گناهان آمرزیده خواهد شد. و البته آنگونه كه از آیات قرآن استنباط مى شود تنها یك شرط اساسى براى آمرزش گناهان وجود دارد و آن داخل شدن در دایره مومنین است: «فمن یعمل من الصالحات و هو مومن فلا كفران لسعیه و انا له كاتبون» (انبیاء، ۹۴). «پس هر كه كارهاى شایسته انجام دهد و مومن هم باشد براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود و ماییم كه به سود او ثبت مى كنیم». حتى اگر این مومنین قبل از آن كه توبه كرده و ایمان بیاورند، غیر خدا را خوانده باشند و قتل نفس و زنا كرده باشند و چنان كه در آیه ۱۲ سوره ممتحنه مشاهده كردیم از زنان «مومنى» كه براى بیعت با پیامبر (ص) آمده بودند، خواسته شده است كه از زنا، دزدى، تهمت و قتل اولادشان بپرهیزند.
۷) ویژگى مومنین و مومنات
در قرآن كریم یكى از مهم ترین صفاتى كه براى زنان و مردان مومن ذكر شده است آمر و ناهى بودنشان است. این دو ویژگى حتى قبل از نماز و زكات آمده است: «والمومنون و المومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یقیمون الصلوه و یوتون الزكوه و یطیعون الله و رسوله اولئك سیر حمهم الله ان الله عزیز حكیم» (توبه، ۷۳). و مردان و زنان با ایمان، دوستان یكدیگرند كه به كارهاى پسندیده وامى دارند و از كارهاى ناپسند بازمى دارند و نماز را برپا مى كنند و زكات مى دهند و از خدا و پیامبرش فرمان مى برند، آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد كه خدا توانا و حكیم است.
۸) ویژگى منافقین و منافقات
در مقابل مومنین و مومنات، منافقین و منافقات عكس این آموزه عمل مى كنند. آنان در كنار این صفت - نفاق - داراى بخل نیز هستند. بنابراین، از آن جا كه خداوند را فراموش كرده اند، و یا به عبارت دیگر، به مواعظ خداوند توجه نكرده اند، خداوند نیز به آنان توجهى نخواهد كرد. بى توجهى به امر به معروف و نهى از منكر به اضافه صفت «بخل» منافقون و منافقات را شایسته صفت «فسق» كرده است. «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یامرون بالمنكر و ینهون عن المعروف و یبقضون ایدیهم نسواالله فنسیهم ان المنافقین هم الفاسقون» (توبه، ۶۹). مردان و زنان دو چهره (همانند) یكدیگرند. به كارهاى ناپسند وامى دارند و از كارهاى پسندیده بازمى دارند و دست هاى خود را (از انفاق) فرو مى بندند. خدا را فراموش كردند؛ پس (خداوند هم) فراموششان كرد. در حقیقت، این منافقانند كه فاسقند.
۹) «تمكن» و امر به معروف و نهى از منكر
«الذین ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلواه و اتوالزكوه آمروا باالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور» (حج، ۴۱). همان كسانى كه چون در زمین به آنها توانایى دهیم نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسندیده وامى دارند و از كارهاى ناپسند بازمى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست.
این آیه واجد چند نكته مهم است. اول آن كه تمكن در آیه شامل همه گونه توانایى و امكان است به هر نوع تواناى اى كه لوازم تحقق اهداف مذكور در آیه را فراهم سازد. دوم آن كه در اقامه این دو آموزه عاقبت كارها به خداوند متعال ارجاع شده است. این ارجاع نشان مى دهد كه در مرحله اجرا صرف توصیه و تذكار اهمیت دارد و نه اكراه و اجبار.
شنبه 20/12/1390 - 18:4
امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف ، نشانه عشق انسان به مكتب است .
- امر به معروف ، نشانه علاقه انسان به سلامت جامعه است.
- امر به معروف ، نشانه فطرت بیدار جامعه است.
- امر به معروف ، مایه تشویق نیكوكاران جامعه است.
- امر به معروف ، مایه تذكر و آگاه كردن افراد جاهل است.
- امر به معروف ونهی از منكر ،گاز وترمزی است كه ماشین جامعه را هدایت می كند .
- امر به معروف ونهی از منكر والدین است كه اساس تربیت كودك را تشكیل می دهد.
- امر به معروف ، سبب دلگردمی وتقویت افراد كم اراده می شود.
- امر به معروف و، نشانه حضور در صحنه است .
- نهی ازمنكر ، جبران كننده كمبود تقوی بعضی از افراد جامعه است.
- امر به معروف ، جامعه را رشد می دهد ونهی ازمنكر ،جامعه را از سقوط نجات می دهد.
- امر به معروف ونهی ازمنكر ، نشانه غیرت دینی و احساس مسئولیت است.
- امر به معروف ونهی ازمنكر ، نوعی نظارت عمومی است.

ریشه های فطری و غریزی

پدران ومادران در طول تاریخ، فرزندان خود را به كارهایی واداشته و ا زكارهایی نهی كرده اند . مساله امر ونهی وتشویق وهشدار ، ریشه در درون هر انسانی دارد ومربوط به زمان ومكان و یا نژاد ومنطقه خاصی نمی شود و هر مساله ای این گونه فراگیر باشد ،نشان از فطری بودن آن دارد.
هشدار واخطار و فریاد در برابر خطرها وانحراف ها ، مخصوص انسان نیست . درقرآن می خوانیم : وقی مورچه ای دید حضرت سلیمان با لشگرش در حركتند ، فریاد زد و به سایر مورچگان گفت: به لانه های خود بروید تا پایمال نشوید .
و هنگامی كه هدد در پرواز خود از فضای كشور سبا متوجه انحراف مردم شد و دریافت كه مردم خورشید پرستند ، نزد حضرت سلیمان آمد و از انحراف شكایت كرد.
بنابراین فریاد در برابر انحراف و دلسوزی برای دیگران ، نه تنها مساله ای فطری برای انسان هاست ،بلكه ریشه ای غریزی در حیوانات نیز دارد.

جایگاه امر به معروف در قرآن

این موضوع از همان روزهای اول بعثت پیامبر اسلام (ص) مورد عنایت اسلام بوده است. سوره والعصر كه اوائل بعثت در مكه نازل شده است ، در جمله (تواصو بالحق وتواصو بالصبر) ، اشاره به امر به معروف می كند و ازمومنان می خواهد تا یكدیگر را به كارهای حق وپایداری در راه خدا سفارش كنند.

اولین وظیفه انبیا

قرآن می فرماید : ما در میان هر امتی ، پیامبری را مبعوث كردیم كه مهم ترین وظیفه او دو چیز بود: یكی امر به یكتا پرستی كه بزرگ ترین معروف هاست ( ان اعبدوا الله ) ، ودوم نهی از اطاعت طاغوت ها كه بزرگترین منكرهاست ( اجتبنو الطاغوت )

نشانه بهترین امت

قرآن خطاب به مسلمانان می فرماید : ( كنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنكر تومنون بالله ) شما بهترین امتی هستید كه برمردم ظاهرشده اید ؛ به شرط آنكه امر به معروف ونهی ازمنكر كنید .
امر به معروف كاری است كه خداوند انجام میدهد:
( ان الله یامربالعدل والاحسان )
چنانكه امر به منكر كار شیطان است.
(الشیطان بعدكم الفقر ویامركم بالفحشاء)
امر به معروف یك وظیفه عمومی است. قرآن می فرماید: تمام مردان و زنان با ایمان نسبت به یكدیگر حق ولایت دارند تا یكدیگر را به معرو ف سفارش كنند واز منكر باز دارند .
البته همواره در قرآن ، امر به معروف ، مقدم بر نهی از منكر به كار رفته است تا بفهماند كه كارها را از راه مثبت پیگیری كنید و در جامعه تنها انتقاد كننده نباشید.

گروه ویژه

قرآن می فرماید ( ولتكن منكم امه یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنكر ) از میان شما، گروهی باید دعوت به خیر وامر به معروف ونهی ازمنكر كنند.
حساب این گروه از حساب وظیفه عمومی جداست . این دسته باید با قدرت وامكانات وارد عمل شوند وجلوی منكرات را بگیرند . چنانكه اگر ماشینی در خیابان یك طرفه بر خلاف مسیر حركت كند، دو وظیفه وجود دارد :یكی وظیفه عموم رانندگان كه تخلف او را با بوق وچراغ به او بفهمانند؛ ویك وظیفه هم پلیس دارد كه او راجریمه كند.

جایگاه امر به معروف در روایات

پیامبر اكرم (ص) فرمود: آمران به معروف ،جانشینان خدا در زمین هستند.
امیرالمومنین علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید : تمام كارهای خیر وحتی جهاد در راه خدا ، نسبت به امر به معروف مثل رطوبت دهان است نسبت به آب دریا .
حضرت علی (ع) می فرماید : امر به معروف ونهی ازمنكر برای عموم مردم یك مصلحت است ( تا انگیزه آنان را نسبت به كار خیر زیاد كند) ، ونهی ازمنكر برای افراد نابخرد كه گرایش به انحراف در آنان زیاد است ، وسیله كنترل قوی است.
امام باقر (ع) درمقام شكایت می فرماید : افرادی هستند كه اگر نماز ضرری به مال یا جانشان بزند ، آن را ترك می كنند؛ همان گونه كه امر به معروف ونهی ازمنكر را كه بزرگترین و شریف ترین واجبات است ، به همین خاطر رها كردند.
در حدیث می خوانیم : بهترین دوست آن است كه هنگام خلاف مانع تو شود و بدترین دوست آن است كه به تو تذكر ندهد. امام صادق (ع) می فرماید : بهترین دوست من كسی است كه عیب های مرا به من هدیه كند.
همچنین فرمود: كسی كه بتواند جلوی مفاسد را بگیرد ،ولی نگیرد،گویا دوست دارد كه خداوند متعال معصیت شود. چنین كسی اعلام دشمنی با خدا كرده است .
رسول خدا (ص) فرمود: گروهی هستند كه نه پیامبرند ونه شهید ؛ ولی مردم به مقام آنان كه به خاطر امر به معرو.ف به دست آورده اند غبطه می خورند .
در پایان این بحث به یك نمونه قرآنی ازنهی ازمنكر اشاره می كنم:

یك نمونه قرآنی از نهی از منكر

حضرت ابراهیم كه عموی خود را بت پرست می دید ، برای بازداشتن او از این كار به او گفت : این مجسمه هایی كه شما پایبند عبادت آنها شده اید ، چه معنا دارد ؟ ( اذ قال لابیه وقومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاكفون )
از این بیان بسیار كوتاه ، به چند اصل مهم در امر به معروف ونهی ازمنكر پی می بریم:
1- كسی كه امر به معروف می كند ، باید از رشد وكفایت خاصی برخوردار باشد.
2- درامر ونهی شرط سنی وجود ندارد ( قال لابیه )
3- امر ونهی را از نزدیكان شروع كنیم ( قال لابیه )
4- در نهی از منكر ، ابتدا از منكرات بزرگ شروع كنیم . ( ما هذه التماثیل )
5- در امر ونهی ،مردم را به كرامت وشخصیت خودشان متوجه سازیم. ( انتم لها عاكفون )
6- درنهی از منكر ،گاهی باید یك نفر در برابر گروهی قرار گیرد.
7- در امر ونهی با شیوه سوال ،وجدانها را بیدار كنیم ( ما هذه التماثیل )
8- در امر ونهی ، قاطعیت وصراحت داشته باشیم ( انتم وآبائكم)
منبع:www.kh-setadehya.ir
شنبه 20/12/1390 - 18:3
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده:ملا محسن فیض كاشانی قدس سره
مترجم: محمد رضا عطایی


مقدمه
باب دوم : اركان و شرایط امر به معروف و نهى از منكر

مى گویم : چون سخنان غزالى در این باب بر اصول نادرست عامه از قبیل راءى استحسان ، قیاس و استدلال به متشابهات كه با یكدیگر متناقض و خود باعث سرگردانى و اشتباه بیشترند، مبتنى مى باشد، از ذكر آنها صرف نظر مى كنیم و خلاصه اى از آنچه را كه از امامان معصوممان علیهم السلام به ما رسیده است مى آوریم بخشى از روایات ایشان را در تاءیید و تثبیت مطلب نقل مى كنیم ، (( ان شاء اللّه . ))
با توفیق الهى مى گوییم : امر به واجب ، واجب است و امر به مستحب ، مستحب است و نهى از حرام ، واجب ولى این وجوب و استحباب مخصوص گروه خاصى است و آن طور كه غزالى تصور كرده ، شامل یكایك مردم نمى شود بلكه با چهار شرط بر فرد ثابت مى گردد.
1 - علم به واجب یا مستحب و یا حرام بودن امور، یعنى شناخت معروف یا منكر، به دور از شبهه بنابراین در امور متشابه امر به معروف و نهى از منكر واجب نیست .
2 - احتمال تاءثیر بنابراین اگر بداند یا احتمال بدهد كه اقدامش تاءثیر ندارد، واجب و مستحب نیست ، چون بى فایده است .
3 - شخص مخاطب امر به معروف و نهى از منكر، بر ادامه عمل خود اصرار داشته باشد اما اگر نشانه اى باشد كه آن كار را ترك كرده است ، تكلیف ساقط مى شود، چون دیگر امر به معروف و نهى از منكر بیهوده نیست .
4 - مفسده اى در پى نداشته باشد، اما اگر احتمال ضرر براى خود یا فردى از مسلمانان را بدهد، تكلیف ساقط مى شود؛ زیرا ضرر و اضرار در دین روا نیست . البته جست و جو جایز نیست ، مانند گوش دادن براى شنیدن صدا و بو كشیدن و بررسى زیر لباس اشخاص و نظیر اینها. و هرگاه این شرایط جمع شد و شخص مطلع تنها بود امر به معروف و نهى از منكر بر او واجب عینى مى شود ولى اگر دو تن بودند و یكى امر یا نهى را آغاز كرد آن دیگرى اگر گمان برد كه همكارى او تاءثیرى در زود به نتیجه رسیدن و نفوذ انزجار دارد بر او نیز واجب است اگر نه واجب نیست ؛ زیرا هدف به جاى آوردن معروف و ترك منكر است . پس هرگاه آن دو با عمل یك فرد حاصل گردد تلاش دیگرى بیهوده خواهد بود. و این است معناى قول كسانى كه گفته اند: امر به معروف و نهى از منكر واجب كفایى است ولى كسانى كه مى گویند این فریضه واجب عینى است آن كسى را در نظر دارند كه واجد تمام شرایط باشد، بنابراین مورد اختلاف تنها این است كه با اقدام بى اثر اشخاص ، تكلیف امر به معروف و نهى از منكر از افراد جامع شرایط ساقط است یا نه ؟ از مولایمان امام صادق علیه السلام درباره امر به معروف و نهى از منكر سؤ ال شد، آیا بر تمام امت واجب است یا نه ؟ فرمود: نه . پرسیدند: چرا واجب نیست ؟ فرمود: این كار بر عهده شخص نیرومندى است كه فرمانش ‍ را ببرند و معروف را از منكر باز شناسد، نه بر كسانى كه ناتوانند و خود هدایت نیافته اند و از روى ناآگاهى دیگران را از حق به سوى باطل مى خوانند. و دلیل بر این مطلب سخن خداى تعالى است : (( ولتكن منكم امة یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر... )) این موضوع خاص است نه عام ، چنان كه خداى تعالى فرموده است : (( و من قوم موسى امة یهدون بالحق و یعدلون )) و نفرمود امت موسى یا تمام قوم موسى در حالى كه ایشان در آن روز امتهاى مختلفى بودند. امت شامل یك فرد و بیشتر است . و همچنین خداى تعالى فرموده است : (( ان ابراهیم كان امة قانتا للّه . )) مى فرماید: ((ابراهیم مطیع فرمان خدا بود. اما بر شخص ناآگاهى كه در ناتوانى بسر مى برد و نیرو و پشتیبان و فرمانبرى ندارد، حرجى نیست .))
آنگاه درباره معناى این حدیث نبوى از آن حضرت پرسیدند: ((بالاترین جهاد، سخن عادلانه اى است كه در حضور رهبر ظالمى ابراز شود. فرمود: این مطلب بر آن اساس است كه شخص پس از شناخت واقع او را امر مى كند و او مى پذیرد.))
كلام امام علیه السلام اشاره است به این كه وجوب امر به معروف و نهى از منكر شرایطى دارد و بر كسى كه آنها را نداشته باشد واجب نیست ، در این حدیث سه شرط از شرایط را بیان كرده ولى اصرار بر منكر را شاید براى وضوح آن نگفته است .
در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده است : ((فقط و فقط مؤ من از امر به معروف و نهى از منكر پند مى گیرد و جاهل از آن مى آموزد ولى صاحب تازیانه و شمشیر، هرگز.))
از آن حضرت نقل شده است : ((هر كه متعرض پادشاه ظالمى شود و گرفتارى پیدا كند، پاداشى براى آن نخواهد داشت و از نعمت صبر برخوردار نخواهد بود.))
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((سزاوار نیست براى مؤ من كه خودش را خوار سازد. پرسیدند: چگونه خود را خوار مى كند؟ فرمود: دست به كارى مى زند كه از توان او بیرون است .))
از آن حضرت است كه فرمود: ((خداى عز و جل تمام امور مؤ من را به او واگذار كرده است ولى به او اجازه نداده تا شخصیت والاى خود را ذلیل كند. آیا نمى بیند كه خداى تعالى در این باره مى فرماید: (( و للّه العزة و لرسوله و للمؤ منین . )) و سزاوار است كه مؤ من عزیز باشد نه ذلیل .))
وانگهى نهى از منكر مراتبى دارد كه نخستین مرتبه آن انكار به دل است به این معنا كه مرتكب را در دل به سبب ارتكاب گناه دشمن بدارد و آن فقط مشروط است به آگاهى نهى كننده و اصرار نهى شده نه دو شرط دیگر. سپس به اظهار ناراحتى كه اگر ترك كرد كفایت مى كند، اگر نه از او اعراض و دورى كند. و اگر نشد با زبان موعظه و مدارا به ترتیبى آسان گیرانه او را باز بدارد و اگر باز داشتن جز با زدن و نظایر آن ممكن نگردد همان كار را بكند. و اگر نیاز به ایراد جرح باشد، خوددارى از آن بهتر است . گفتگو درباره این موضوع كم فایده است ، زیرا شخصى كه داراى شرایط است مقتضاى حال را بهتر مى داند.
در حدیث آمده است : ((پایین ترین درجه نهى از منكر آن است كه با معصیت كاران با چهره درهم كشیده برخورد شود.))
در حدیث دیگرى آمده است : ((همین قدر در عزت مؤ من بس كه هرگاه منكرى را ببیند خداوند بداند كه او در دل ناراضى است .))
از امیرالمؤ منین علیه السلام است كه مى گوید: ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: هر كه كار (بدى ) را ببیند و از آن آزرده خاطر شود، مانند كسى است كه در آن جا نبوده و هر كه در وقت انجام كارى نبوده ولى از آن خشنود است مانند كسى است كه حضور داشته است .))
این مقدار از اخبار، از زیاده گویى غزالى در این باب كفایت مى كند، با توجه به این كه اساس كار وى بر اصول عامه نهاده شده و در اكثر موارد به طور قطع حكم نمى كند و حال این كه حكم ، با اختلاف زمانها و حالات ، تفاوت مى كند و از طرفى مراتب مكروهاتى كه غزالى بر حسب گمان به آن گرایش ‍ پیدا كرده قابل قبول باشند یا نباشند متفاوت است و این مطلب در جایى است كه بتوان اجتهاد كرد. در حالى كه هر كسى به كار خود بیناست .
غزالى از عمر روایت كرده است كه وى از دیوار خانه مردى بالا رفت و آن مرد را در حالت ناپسندى دید و به او اعتراض كرد، او در جواب گفت : یا امیرالمؤ منین ! اگر من از یك جهت نافرمانى خدا را كرده ام ، تو از سه جهت معصیت خدا را مرتكب شده اى . عمر پرسید، كدام است آن سه جهت ؟ گفت : خداى تعالى فرمود: ((تجسس نكنید)) تو تجسس كردى ، و فرمود: ((از در خانه ها وارد شوید)) تو روى دیوار آمدى . و خداوند فرمود: ((جز به خانه هاى خودتان - تا با اهل خانه انس نگرفته و سلام نداده اید - وارد نشوید)) و تو سلام ندادى ، عمر با شنیدن سخنان وى ، او را واگذاشت و با او شرط كرد توبه كند.
مى گویم : صاحب خانه سزاوارتر بود كه با عمر شرط كند كه وى توبه نماید؛ زیرا عمر نسبت به او گناهان بیشترى مرتكب شده بود. بلكه آن مرد سزاوارتر به فرمانروایى بود چون از او داناتر بود و بیش از او گناهانش را پنهان مى داشت . در حالى كه عمر یا جاهل بود و یا گستاخ بر انجام گناه . با وجود اینها، غزالى در فتواى خود به گفتار یا رفتار عمر استناد مى كند و معتقد است كه او پس از ابوبكر بالاترین صحابه است و این روایت را از او نقل مى كند.
در (( مصباح الشریعه )) از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((هر كس از هواى نفس خود، دورى نكند و از آفات و شهوات نفسانى خلاص نشود و شیطان را مغلوب نسازد و خود را در حمایت خدا و توحید قرار ندهد و در امان عصمت او نباشد، شایستگى امر به معروف و نهى از منكر را ندارد؛ زیرا تا كسى داراى این اوصاف نباشد، هر امرى را اظهار بدارد، حجتى در مقابل او خواهد بود و مردم سودى از آن نخواهند برد. خداى عزوجل فرماید: (( اءتامرون الناس و تنسون انفسكم ؟ )) و به او گفته مى شود: اى خیانتكار! آیا از مردم چیزى را مى خواهى كه خود به خویشتن در آن باره خیانت كرده اى و نسبت به آن افسار گسیخته اى ؟ نقل شده است كه ابوثعلبه اسدى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله راجع به این آیه پرسید: (( یا ایها الذین آمنوا علیكم انفسكم لایضركم من ضل اذا اهتدیتم )) ، پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((امر به معروف و نهى از منكر كن و بر مصیبتى كه بر تو وارد شود، صبر كن . و هنگامى كه ببینى مردم از حرص و آزمندى اطاعت مى كنند و هواى نفس را مى پرستند و هر كس خود راءى و خود بین است ، تو به فكر خود باش و كار مردم را رها كن .
كسى كه امر به معروف مى كند لازم است كه حلال و حرام را بشناسد و خود را از آنچه به مردم امر و نهى مى كند فارغ كرده باشد، خیرخواه مردم و مهربان و همراه با مردم باشد. با لطف و بیان خویش آنها را دعوت كند، و با تفاوت میزان حوصله آنها آشنا باشد تا هركس را را در جایگاه خودش قرار دهد. مكر و فریب نفس و دامهاى شیطان را بشناسد و در برابر آنچه مى بیند شكیبا باشد، با مردم مقابله به مثل نكند و از ایشان شكوه ننماید. تعصب نورزد و به خاطر خوش درشتى نكند. نیتش خالص براى خدا باشد. از او یارى بطلبد و رضاى او را بجوید، پس اگر با او مخالفت كردند و به او ستم روا داشتند، تحمل كند و اگر موافق بودند و سخن او را پذیرفتند، سپاسگزار باشد. كار خود را به خدا واگذارد و به عیب خود توجه كند.))
در تهذیب ، باب مربوط به كسانى كه جهاد بر ایشان واجب است ، ضمن حدیثى طولانى كه عبدالملك بن عمرو از آن حضرت نقل كرده است . سخنى آمده كه مؤ ید این مطلب و در این مورد مفید است (( - ان شاء اللّه تعالى - )) .
غزالى در درجات و مراتب ثواب مى گوید: درجه سوم ، نهى با موعظه و اندرز و ترساندن از خداست و این درباره كسى است كه مى تواند كارى را انجام دهد و مى داند كه آن كار بد است و یا درباره كسى است كه با علم به بدى عملى ، اصرار بر انجام آن دارد مانند كسى كه بر باده گسارى ، یا ستمگرى و یا بر غیبت مسلمانان و نظایر آنها مداومت دارد كه لازم است موعظه شود و او را از عذاب خدا بترسانند و اخبارى را كه متضمن وعده عذاب است بر او بخوانند و سرگذشت پیشینیان و عادت پرهیزگاران را براى او بگویند و تمام اینها از روى دلسوزى و مهربانى باشد، نه با درشتى و خشم ، بلكه از سر دلسوزى بر او بنگرند. و گناهكارى او را یك مصیبت براى خودش ببینند؛ زیرا مسلمانان مانند یك تن هستند. در این جا آفت بزرگى وجود دارد كه شایسته مراقبت است چون یك مهلكه است و آن این است كه شخص عالم ، در وقت معرفى خود را به سبب داشتن علم ، عزیز و دیگران را به سبب نادانى ، خوار و ذلیل مى بیند و چه بسا در معرفى خود به دلیل شرافت علم و دانش به خودنمایى و ابراز برترى بپردازد و به سبب پستى نادانى ، طرف مقابل را خوار بشمارد كه اگر انگیزه این باشد، این عمل زشت تر از عمل بدى است كه بد به آن اعتراض مى كند و مثل چنین كسى ، مثل آن كسى است كه دیگرى را از آتش نجات مى دهد و خود در آتش ‍ مى سوزد كه نشان نهایت نادانى و لغزشى بزرگ و غائله اى هولناك است و این از فریب شیطان ناشى مى شود كه هر آدمى ممكن است به ریسمان او بیاویزد جز كسى كه خداوند او را به عیبهاى خودش آشنا سازد و چشم بصیرتش را به نور هدایت خویش بگشاید؛ زیرا تحقق دو نوع سلطه بر دیگران موجب حصول لذت بزرگى براى نفس آدمى است .
یكى تسلط بر عموم به وسیله علم و دیگرى تسلط بر عموم به واسطه قدرت بازگشت هر دو اینها به خودنمایى و جاه طلبى است و این خود خواسته باطنى است كه آدمى را به شرك خفى مى كشاند. البته این حالت داراى ملاك و معیارى است كه لازم است شخص مراقب ، بدان وسیله خودش را بیازماید. و آن معیار این است كه بازداشتن خویشتن از گناه و خوددارى از مراقبت از دیگران نزد وى محبوب تر است یا پرداختن به مراقبت دیگران ؛ پس اگر مراقبت نفس بر او دشوار و سنگین است در حالى كه دوست دارد، به جاى مراقبت از دیگران به خود بسنده كند و مراقبت نفس نماید، در این صورت انگیزه اش همان دین است و اگر پند گرفتن آن گنهكار از موعظه وى و باز ایستادنش به سبب نهى وى ، محبوب تر است از پند گرفتن او از پند دیگران ، بداند كه پیرو هواى نفس است و از این راه مراقبت مى خواهد جاه طلبى خودش را ابراز بدارد! پس باید از خدا بترسد و نخست مراقبت نس كند، در این حال است كه به او مى گوید: به حضرت عیسى علیه السلام گفته شد، اى پسر مریم نخست خود را موعظه كن اگر پند گرفتى ، دیگران را موعظه كن ، اگر نه از من شرم كن .
به داوود طائى گفتند: آیا دیده اى ، مردى بر این امیران وارد شود و آنها را امر به معروف و نهى از منكر كند؟ گفت : من بر چنین كسى بیم تازیانه دارم . گفتند: اگر تاب تازیانه را داشته باشد؟ گفت : بر او بیم شمشیر دارم ، گفتند: اگر بتواند آن را تحمل كند؟ گفت : از بیمارى مزمن خود خواهى بر او بیم دارم . و من مى گویم : بلكه به دلیل سرپیچى اش از دستور خداى سبحان ، من بیم آتش دوزخ را براى او دارم ؛ زیرا كه خداى تعالى فرموده است : (( و لا تلقوا بایدیكم الى التهلكة ، )) سخن به طور كامل در این باره قبلا گفته شده است .
غزالى گوید:

باب سوم : در منكراتى كه معمول و عادت مردم مى باشد

ما به بخشى از آنها اشاره مى كنیم .
تا از روى آنها به موارد مشابه استدلال كنند؛ زیرا هدف ، حصر و بررسى آنها نیست .
مى گویم :
غزالى در این باب ، منكرات مساجد و پس از آن ، منكرات بازارها، سپس ‍ منكرات خیابانها و آنگاه منكرات همگانى را نام برده است اما ما نیازى به ذكر این منكرات نمى بینیم ، زیرا از نظر ما روا نیست كسى كه جاهل به معروف است ، دیگران را نهى از منكر كند و تنها بر كسى واجب است كه عارف توانا بوده سخنش مقبول و جامع شرایط لازم باشد و كسى كه داراى این اوصاف است نیازى ندارد تا ما منكر را براى او تعریف كنیم ، علاوه بر آن تمام گفته هاى غزالى به اصل صحیحى مستند نیست بلكه برخى از آنها براساس اصول نادرست و نظرات بى پایه وى نهاده شده است ، بنابراین لازم است كه ما این باب را پایان دهیم .
باب چهارم : امر به معروف و نهى از منكر فرمانروایان و پادشاهان
مراتب امر به معروف را بیان كردیم و گفتیم كه مرتبه اولش ، تعریف و دومش ‍ موعظه و مرتبه سوم تندى و خشونت و مرتبه چهارم آن جلوگیرى با زور و جبر و وادار كردن بر حق و صواب به وسیله زدن و مجازات است . در مورد پادشاهان از تمام آن مراتب دو مرتبه اول یعنى تعریف و موعظه جایز است . اما جلوگیرى از اعمال پادشاه از روى قهر، براى افراد رعیت امكان ندارد، زیرا باعث آشوب و بلوا مى شود و پى آمد آن به مراتب بدتر از آن منكر خواهد بود. اما تندى در گفتار، مثل گفتن ((اى ستمگر)) ((اى كه از خدا نمى ترسى )) و نظایر آن ، اگر باعث به وجود آمدن آشوبى مى گردد كه از خود او تجاوز كرده و به دیگران هم برسد، جایز نیست ولى اگر جز بر خویشتن بیمى ندارد، جایز بلكه مستحب است ؛ زیرا روش پیشینیان چنین بوده كه خود را در معرض خطرها قرار دهند و به طور آشكار نهى از منكر كنند بدون اعتنا به ریخته شدن خونشان و ابتلاى به انواع شكنجه ها براى آن كه مى دانستند این ، خود شهادت در راه خداست .
مى گویم :
از قرآن و اخبار اهل بیت علیهم السلام مستفاد مى شود كه این عمل روا نیست و امامان از این كه مؤ من خود را خوار سازد و در معرض شكنجه هاى طاقت فرسا قرار دهد، نهى فرموده اند. و درستى اخبارى كه غزالى آورده است ثابت نشده و آنچه ثابت شده نیز چنانكه گذشت ، قابل توجیه است .
غزالى گوید:
اما روش موعظه و امر به معروف و نهى از منكر، به شاهان كه از دانشمندان گذشته نقل شده است ، بخشى از آن را در باب ورود بر سلاطین از كتاب حلال و حرام آوردیم و اینك به داستانهایى اكتفا مى كنیم كه از روى آنها روش موعظه و نهى از منكر پادشاهان را مى توان دانست .
مى گویم :
آنچه غزالى از حكایات نقل كرده است ، تنها در مورد برخورد گمراهان با ستمگران ، به منظور كسب مقام والاتر و مقبولیت در نزد توده مردم است . اینان به سبب علاقه نفسانى و كشش قلبى كه داشته اند و بعضى از ایشان نیز به دلیل سفاهت و حماقتشان و یا علم به این كه موعظه و نهى از منكر در بازداشتن آن ظالم هیچ تاءثیرى ندارد جز آن كه باعث نابودى خودشان مى شود، و با این تصور كه از این طریق به مقام شهادت دست مى یابند، خویشتن را در معرض هلاكت و نهى خداى سبحان قرار مى دادند.
پس فایده اى در ایراد امثال این حكایات نیست . علاوه بر آن كه حكم این نوع برخوردها با اختلاف زمانها و حالات و اشخاص ، تفاوت مى كند. از این رو ما به یك داستان از آنچه غزالى نقل كرده ، اكتفا مى كنیم كه مربوط به چنان كسان نیست و این داستان همان است كه از ابن مهاجر نقل كرده و مى گوید: امیرالمؤ منین منصور وارد مكه شد و در دارالندوه فرود آمد. او آخر شبها از دارالندوه به قصد طواف بیرون مى شد و طواف مى كرد و نماز مى گزارد بدون این كه كسى بفهمد و چون فجر طلوع مى كرد به دارالندوه باز مى گشت و مؤ ذنان مى آمدند و به او سلام مى دادند. آنگاه اقامه نماز اعلام مى شد و او بیرون مى آمد و با مردم نماز مى خواند. شبى در وقت سحر بیرون رفت و در آن میان كه مشغول طواف بود ناگاه صداى مردى را از نزد ملتزم شنید كه مى گفت : بارخدایا به تو شكایت مى كنم از ظهور ظلم و فساد در روى زمین و از ستم و طمعى كه بین حق و حقدار جدایى انداخته است ، منصور با عجله نزدیك شد حرفهاى او را خوب شنید سپس برگشت و در گوشه اى از مسجد الحرام نشست ، به دنبال آن مرد فرستاد و او را طلبید. قاصد نزد وى آمد و گفت : امیرالمؤ منین را دریاب ! آن مرد دو ركعت نماز خواند و ركن را بوسید و همراه فرستاده منصور آمد و سلام داد. منصور رو به او كرد و گفت : این چه حرفى بود كه از تو شنیدم ، مى گفتى : جور و فساد روى زمین پیدا شده و ظلم و طمع بین حق و حقدار جدایى انداخته است ؟! به خدا سوگند كه این سخنان تو گوشهاى مرا به درد آورد و مرا نگران و ناراحت كرد. گفت : یا امیرالمؤ منین ! اگر مرا امان دهى ، از ریشه و اساس امور شما را مطلع خواهم كرد، اگر نه به امور مربوط به خودم اكتفا مى كنم ؛ زیرا آنها مهمترند. منصور گفت : تو بر جانت در امانى . آن مرد گفت : آن كسى را كه طمع فرا گرفته تا جایى كه بین او و بین حق و اصلاح مظاهر ظلم و فساد در روى زمین جدایى انداخته است ، تو هستى . منصور گفت : واى بر تو، چگونه مرا طمع گرفته ؟
در حالى كه زر و سیم و ترش و شیرین در اختیار من است ، گفت : یا امیرالمؤ منین ، آیا كسى را به قدر تو طمع گرفته است در حالى كه خداوند تو را نگهبان جان و مال مسلمانان قرار داده و تو از امور ایشان غافل و سرگرم جمع آورى اموال آنان و بین خود و مردم موانعى از گچ و آجر و درهاى آهنى و دربانهاى مسلح قرار داده اى و خود را در آن میان زندانى كرده اى و كارگزارانت براى جمع آورى مالیات گسیل داشته اى ، وزیران و ندیمان ستمگرى براى خود گرفته اى كه اگر چیزى را فراموش كنى به خاطر تو نمى آورند و اگر بخواهى كار نیكى انجام دهى ، یارى ات نمى كنند و آنان را با امول و چهارپایان و سلاح تقویت كرده اى تا بر مردم ستم كنند و دستور داده اى كه از مردم جز فلانى و فلانى ، كسى حق ندارد به محضر تو وارد شود و اجازه نداده اى كه ستمدیده و دردمندى و یا گرسنه و برهنه و ناتوان و فقیرى بر تو وارد شود. در حالى كه همه كس در این بیت المال حق دارد. و چون این افرادى كه تو براى خود برگزیده و آنان را بر رعیت مقدم داشته اى و به ایشان دستور داده اى كه مانع مال اندوزى تو و سبب انفاق اموال بر مردم نشوند و تو را به سبب چنین رفتارى سرزنش نكنند و نگویند: این شخص به خدا خیانت نكرده پس چرا ما به او خیانت نكنیم در حالى كه او در اختیار ماست . پس آنها فرمان تو را بر این اساس مى برند كه جز آنچه را كه آنها مایلند از امور مردم ، به تو نرسد و هیچ كارگزارى بر خلاف دستور آنها كار نكند مگر این كه وى را از مقامش تنزل دهند و قدر او را نزد تو كوچك كنند و چون این اعمال از طرف تو و ایشان در بین مردم منتشر شود، مردم آنها را بزرگ مى شمرند و از ایشان مى ترسند و به همین دلیل اولین كارى كه انجام مى دهند، آن است كه به ایشان هدایایى مى دهند تا در ستم كردن به رعیت از آنها پشتیبانى كنند و آنگاه رعایاى صاحب قدرت و ثروتمند این كار را مى كنند تا دستشان در ظلم و ستم به زیر دستان خود باز باشد و به این ترتیب سرزمین خدا پر از ظلم و فساد شده ، و این گروه در سلطنت شریك تو گشته اند در حالى كه تو غافلى و اگر ستمدیده اى بخواهد نزد تو بیاید همانها مانع از ورود وى به نزد تو مى شوند و اگر بخواهد موقعى كه تو تنهایى شكوائیه اى به تو بدهد، این را نیز منع كرده اى و شخص دیگرى را گمارده اى تا ببیند مردم چه شكایتى دارند! و اگر مردم خود را به ندیمان تو رساند، آنها از وى مى خواهند تا شكایت خود را به تو ندهد و اگر كسى كه از او شكایت شده داراى حرمت و شخصیتى باشد، هیبت او مانع انجام مقصود خواهد شد و ناگزیر فرد ستمدیده پیوسته نزد وى مى رود و دست به دامن او مى شود و شكوه مى كند و كمك مى طلبد و او رد مى كند و دلیلى مى تراشد، و اگر بكوشد و پافشارى نماید، بیرونش كنند و در همان حال تو ظاهر شوى و در حضور تو فریاد برآورد، چنان او را خواهند زد كه عبرت دیگر كسان گردد، در حالى كه تو خود ناظرى ولى مانع نمى شوى و بر ایشان اعتراض نمى كنى .
پس یا امیرالمؤ منین ! با این حال چگونه اسلام و مسلمانى باقى مى ماند؟ بنى امیه پیش از شما بودند و از عربها مظلومى نبود كه شكایت نزد ایشان ببرد مگر آن كه به حقش مى رسید. هرگاه مردى از دورترین نقاط مى آمد و خود را به درگاه ایشان مى رساند و فریاد برمى آورد: اى مسلمانان ! آنها توجه مى كردند و مى پرسیدند: چه شده است ؟ و شكوائیه او را به حكام خود مى رساندند و انتقام او را مى گرفتند! یا امیرالمؤ منین ! من مسافرتهایى به كشور چین داشتم ، در یكى از سفرهایم كه رفته بودم ، آن جا، پادشاهى داشت كه قوه شنوایى اش را از دست داده بود. دیدم سخت گریه مى كند و وزیرانش او را دلدارى مى دادند و مى گفتند: چشمانت گریان مباد! چرا گریه مى كنى ؟ گفت : من براى از دست دادن شنوایى ام گریه نمى كنم بلكه به آن علت گریه مى كنم كه مبادا مظلومى در پیشگاه من دادخواهى كند و من صداى او را نشنوم . سپس گفت : بدانید اگر گوشم را از دست داده ام ، چشمم كه كور نیست بین مردم جار بكشید كه كسى حق ندارد لباس سرخ بپوشد مگر آن كه بر او ظلم شده باشد. آنگاه صبح و عصر بر مركبى سوار مى شد تا شاید مظلومى را ببیند و براى او دادخواهى كند. اى امیرالمؤ منین ، این پادشاه گرچه مشرك به خدا بوده است ولى به مشركین این قدر محبت داشت و به بقاى سلطنتش علاقه مند بود. اما تو كه به خدا ایمان دارى و پسر عموى رسول خدا صلى اللّه علیه و اله هستى نباید به مسلمانان علاقه مند و مهربان باشى ؟ تو مال جمع نمى كنى مگر براى یكى از این سه مقصود: اگر بگویى براى پسرم جمع آورى مى كنم ، خداوند طفل خردسال را براى تو عبرت قرار داده است ، وقتى كه از شكم مادر متولد مى شود هیچ مالى در روى زمین از آن او نیست ، زیرا هیچ مال و ثروتى نیست مگر دست آزمندى روى آن است ، اما همواره لطف خداوند شامل حال این كودك مى گردد تا بزرگ مى شود و مردم او را بزرگ مى شمارند. و این تو نیستى كه به او عطا مى كنى بلكه خداست كه به هر كه خواهد عطا مى كند. و اگر بگویى كه مال را جمع مى كنم تا بدان وسیله پایه هاى حكومتم را محكم كنم . خداوند پیشینیان را عبرت تو قرار داده است كه اندوخته زر و سیم و سربازان و سلاح و مركبها، ایشان را بى نیاز نساخت و تو و دیگر فرزندان پدرت را، مال و ملك اندك و ناتوانى ، زیانى ترساند تا آنچه خدا خواسته بود انجام گرفت . و اگر بگویى مال را براى رسیدن به مقام والاتر از مقام فعلى خود جمع آورى مى كنى ، بدان كه یا امیرالمؤ منین ، هیچ مقامى بالاتر از مقام فعلى تو نیست مگر آن مقامى كه با عمل صالح به دست مى آید. آیا تو كسى را كه نافرمانى كرده است به بدتر از كشتن مجازات مى كنى ؟ گفت : نه . گفت : پس چه مى كنى با سلطنتى كه خداوند آن را تو عطا كرده است و با پادشاهى دنیا كه هم اكنون در اختیار دارى در حالى كه خداى تعالى كسانى را كه نافرمانى او را كنند، مجازات به قتل نمى كند بلكه با خلود در عذاب آتش دوزخ كیفر مى كند و او خدایى است كه از عقیده قلبى و باطن اعضا و جوارح تو آگاه است پس جواب خدا را چه مى دهى ؟ وقتى كه پادشاه حق مبین ، سلطنت دنیا را از دست تو بگیرد و تو را به پاى حساب بخواند. آیا از آنچه در اختیار دارى یعنى چیزهایى كه از ملك دنیا سخت به آنها علاقه مندى در پیشگاه خدا تو را بى نیاز مى گرداند؟
پس منصور بسختى گریست ، حق نالید و فغان برآورد و گفت : كاش خدا مرا نیافریده بود من نبودم ! سپس گفت : چه چاره اى دارم در این امانتى كه به من سپرده اند در حالى كه از مردم جز جدایت نمى بینم ؟ گفت : اى امیرالمؤ منین ! بر تو باد پیروى كردن از رهبران و راهنمایان برجسته گفت : آنها چه كسانى هستند؟ گفت : دانشمندان ، منصور گفت : به دنبال آنها رفتم ولى آنان از من فرار كردند. گفت : آنها زا تو فرار كرده اند تا مباد آنها را به راه و روش خود وادارى ، آنان از كارگزارانت بیمناك بوده اند. تو در خانه ات را بگشا و دربانانت را كم كردن و انتقام مظلوم را از ظالم بستان و راه ظالم را ببند و اموال حلال و پاك را در اختیار بگیر و آنها را به عدالت و حق تقسیم كن ، من ضمانت مى كنم آنهایى كه از تو فرار كرده اند نزد تو بیایند و در راه خیر و صلاح تو و رعیت یارى ات دهند. منصور گفت : خدایا، مرا موفق بدار تا آنچه را كه این امرد گفت به كار بندم .
موذنان آمدند بر او سلام دادند و نماز بپا شد، منصور از خانه بیرون آمد و با مردم نماز گزارد. سپس به پاسدارش گفت : آن مرد را بیاور كه اگر نیاورى گردنت را مى زنم و بر او سخت خشم گرفت كه مبادا پیدا نشود! آن پاسدار در پى آن مرد بیرون شد، همین طور كه مى گشت ناگهان دید در گوشه اى نماز مى خواند. نشست تا نمازش را تمام كرد، آنگاه گفت : اى مرد، آیا از خدا نمى ترسى ؟ گفت : چرا مى ترسم . گفت : آیا منصور را نمى شناسى ؟ گفت : چرا مى شناسم . گفت : پس با هم نزد امیر برویم كه او سوگند یاد كرده است اگر تو را نزد او نبرم مرا بكشد. گفت : رفتن من نزد او غیر ممكن است . فرستاده منصور گفت : مرا مى كشد. گفت : نه ، تو را نمى كشد. پرسید: چگونه ؟ گفت : خواندن مى دانى ؟ جواب داد: خیر. پس آن مرد از داخل توشه دانى كه همراه داشت ، كاغذ سفیدى درآورد كه در آن چیزى نوشته نشده بود، روبه فرستاده منصور كرد و گفت : این را بگیر و داخل جامه ات بگذار كه دعاى فرج است . پرسید: دعاى فرج چیست ؟ گفت : نصیب كسى نمى شود مگر شهیدان . فرستاده منصور گفت : خدا تو را بیامرزد، تو به من احسان كردى ! اگر صلاح مى دانى بگو ببینم این دعا چیست و چه فضیلتى دارد؟ گفت : هر كه صبح و شام آن را بخواند، گناهانش بریزد و همیشه شادمان باشد و خطاهایش از بین برود و دعایش مستجاب گردد و روزى اش ‍ فراخ شود و به آرزویش برسد و بر دشمنش پیروز گردد و در نزد خدا از جمله صدیقان به حساب آید و شهید از دنیا برود.
دعا این است :
(( اللهم كم لطفت فى عظمتك دون اللطفاء، و علوت بعظمتك على العظماء و علمت ما تحت ارضك كعلمك بما فوق عرشك و كانت وساوس ‍ الصدور كالعلانیة عندك ، و علانیة القول كالسر فى علمك و انقاد كل شى لعظمتك ، و خضع كل ذى سلطان لسلطانك ، و صار امر الدنیا و الا خرة كله لك و بیدك ، اجعل لى من كل هم امسیت فیه فرجا و مخرجا، اللهم ان عفوك عن ذنوبى و تجاوزك عن خطیئتى و سترك على قبیح عملى اءطمعنى ان اءسالك ما لا استوجبه مما قصرت فیه ، ادعوك آمنا، و اسالك مستاءنسا، و انك المحسن الى و انى المسیى ء الى نفس فیما بینى و بینك ، تتودد الى و اتبغض الیك (بالمعاصى )، لكن الثقة بك حملتنى على الجراءة علیك ، فعد بفضلك و احسانك على انك انت التواب الرحیم . ))
فرستاده منصور مى گوید: آن را گرفتم و داخل جامه ام نهادم و آنگاه هیچ گرفتارى جز امیرالمؤ منین نداشتم ، به نزد او وارد شدم و سلام دادم ، سرش ‍ را بلند كرد و نگاهى به من كرد، لبخندى زد و گفت : واى بر تو، خوب جادو مى كنى ؟ گفتم : نه به خدا قسم یا امیرالمؤ منین ! سپس داستان خودم را با آن پیرمرد نقل كردم ، گفت : آن ورقه اى را كه به تو داد، بده ببینم ، ورقه را دادم ، نگاهى به آن انداخت و بعد شروع به گریه كرد و گفت : تو نجات یافتى و دستور داد از روى آن نوشتند و به من ده هزار درهم داد و پرسید: آیا او را مى شناسى ؟ گفتم : خیر. گفت : ممكن است : خضر علیه السلام باشد.
این بود آخرین سخن در باب امر به معروف و نهى از منكر از كتاب (( محجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، )) و به دنبال آن ، اگر خدا بخواهد، بخش اخلاق نبوت خواهد آمد.

باب چهارم : امر به معروف و نهى از منكر فرمانروایان و پادشاهان

مراتب امر به معروف را بیان كردیم و گفتیم كه مرتبه اولش ، تعریف و دومش ‍ موعظه و مرتبه سوم تندى و خشونت و مرتبه چهارم آن جلوگیرى با زور و جبر و وادار كردن بر حق و صواب به وسیله زدن و مجازات است . در مورد پادشاهان از تمام آن مراتب دو مرتبه اول یعنى تعریف و موعظه جایز است . اما جلوگیرى از اعمال پادشاه از روى قهر، براى افراد رعیت امكان ندارد، زیرا باعث آشوب و بلوا مى شود و پى آمد آن به مراتب بدتر از آن منكر خواهد بود. اما تندى در گفتار، مثل گفتن ((اى ستمگر)) ((اى كه از خدا نمى ترسى )) و نظایر آن ، اگر باعث به وجود آمدن آشوبى مى گردد كه از خود او تجاوز كرده و به دیگران هم برسد، جایز نیست ولى اگر جز بر خویشتن بیمى ندارد، جایز بلكه مستحب است ؛ زیرا روش پیشینیان چنین بوده كه خود را در معرض خطرها قرار دهند و به طور آشكار نهى از منكر كنند بدون اعتنا به ریخته شدن خونشان و ابتلاى به انواع شكنجه ها براى آن كه مى دانستند این ، خود شهادت در راه خداست .
(( الحمدللّه اولا و آخرا. ))
برگرفته از ترجمه كتاب المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء
منبع: www.tarbiat.org
شنبه 20/12/1390 - 18:2
امر به معروف و نهی از منکر
نویسنده:مولا محسن فیض كاشانی قدس سره
مترجم: محمد رضا عطایی


مقدمه

(( بسم اللّه الرحمن الرحیم ))
سپاس خداوندى را كه هیچ كتابى را نتوان گشود جز به ستایش او و نعمتها را نتوان طلبید مگر به وسیله كرم ، بزرگوارى و بخشندگى وى .
درود بر سرور پیامبران حضرت محمّد صلى اللّه علیه و اله فرستاده و بنده خدا و بعد از او بر خاندان پاك و پاكیزه اش باد.
بارى ، امر به معروف و نهى از منكر بزرگترین محور دین و مساءله مهمى است كه براى آن ، خداوند تمام پیامبران را برانگیخت . چنانكه اگر بساط امر به معروف و نهى از منكر بر چیده و از نظر عملى و علمى مهمل گذارده شده بود، نبوت بیهوده مى گشت و دیانت نابود مى شود، سستى و گمراهى و جهل و فساد همه را فرا مى گرفت ، كج اندیشى فراگیر مى شد و شهرها ویران و مردمان هلاك مى گشتند و هر چند آن واقعه اى كه از آن بیم داریم ، واقع مى شد اما چه بسا مردم تا روز قیامت از هلاك خود آگاه نمى شدند، بنابراین ؛ ععع انا للّه و انا الیه راجعون ، )) زیرا از نظر علمى و علمى آثار این محور نابود شده و حقیقت و نشانه اش محو گردیده و نیرنگ آدمیان بر دلها چیره شده و مراقبت خداوند از دلها رخت بربسته و مردم در پیروى از مردم از هوى و هوس همچون چهارپایان افسار گسیخته شده اند و مؤ من راستین كه ملامت كننده اى او را از راه خدا باز ندارد، در پهناى گیتى كمیاب گشته است . پس هر كه در جبران این سستى و پر كردن این شكاف تلاش ‍ كند، یا در عمل عهده دار آن شود و یا اقدام در اجراى آن كند، با این هدف كه این سنت از میان رفته را بازسازى كند و بر آن اهتمام بورزد و در راه زنده كردن آن دامن همت بر كمر زند، چنین شخصى از میان مردم براى احیاى سنتى كه سرانجام روزگار به نابودى آن انجامیده ، از خود گذشتگى كرده و مصمم به تقربى شده كه تمام مراتب قرب در برابر آن ناچیز است ، و اكنون ما آگاهى و اطلاع از آن را در چهار باب شرح مى دهیم :
باب اول در وجوب و فضیلت امر به معروف و نهى از منكر.
باب دوم در اركان و شرایط امر به معروف و نهى از منكر.
باب سوم در موارد انجام آن و بیان منكراتى كه عادت معمول شده است .
باب چهارم در امر به معروف و نهى از منكر فرمانروایان .
باب اول : در وجوب و فضیلت امر به معروف و نهى از منكر و نكوهش ترك آنها
دلیل به این مطلب ، بعد از اجماع امت اسلامى و عنایت عقلهاى سالم بر آن ، آیات و اخبار و آثار وارد شده است .
اما آیات ، قول خداى تعالى : (( و لتكن منكم امة یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون . )) در آیه فوق به طور وضوح ، وجوب آمده است ، زیرا كلمه (( ((والتكن )) )) امر است و ظاهر امر ایجاب است و در این آیه توضیحى است مبنى بر این كه رستگارى منوط بر آن است ، زیرا به طور حصر بیان كرده و فرموده است : (( و اولئك هم المفلحون . )) و نیز در آیه آمده است كه این عمل واجب كفایى است نه واجب عینى ، زیرا وقتى كه گروهى اقدام كردند، از دیگران ساقط مى گردد، چون نفرموده است كه همگى امر به معروف كنید، بلكه فرموده است : ((باید جمعى از میان شما دعوت به نیكى كنند.)) بنابراین هرگاه یك فرد و یا جمعى اقدام كنند، تكلیف از دیگران برداشته شده و رستگارى از آن كسانى خواهد بود كه امر به معروف كرده اند ولى اگر تمام مردم از آن خوددارى كنند ناگزیر گناه متوجه تمام كسانى است كه توانایى انجام آن را داشته اند.
خداى تعالى فرموده است : (( لیسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة یتلون آیات اللّه آباء اللیل و هم یسجدون ، یؤ منون باللّه و الیوم الا خر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یسارعون فى الخیرات و اولئك من الصالحین .
در این آیه خداى متعال صالح بودن آنان را به صرف داشتن ایمان به خدا و روز واپسین گواهى نكرده است ، بلكه امر به معروف و نهى از منكر را نیز بر آن افزوده است .
خداى تعالى فرموده است : (( و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولیاء بعض یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یقیمون الصلوة . )) مؤ منان را به انجام امر به معروف وصف كرده است . پس كسى كه امر به معروف را ترك كند از جمع مؤ منان توصیف شده در این آیه خارج است .
خداى تعالى فرموده است : (( لعن الذین كفروا من بنى اسرائیل على لسان داوود و عیسى بن مریم ذلك بما عصوا و كانوا یعتدون ، كانوا لا یتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا یفعلون . ))
این نهایت سرزنش است ، زیرا آنان را به علت ترك ((نهى از منكر)) سزاوار لعن و نفرین دانسته است .
و خداى تعالى فرموده است : (( كنتم خیر امة اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر. ))
این سخن دلیل بر فضیلت امر به معروف است ، زیرا بیانگر آن است كه ایشان بدان وسیله بهترین امت بودند.
و خداى تعالى فرماید: ععع فلما نسوا ما ذكروا انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما كانوا یفسقون . ))
به این ترتیب بیان كرده است كه ایشان به دلیل نهى از بدى نجات یافتند. و این خود نیز دلیل بر وجوب (نهى از منكر) است .
خداى تعالى فرموده است : (( الذین ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر. ))
در این آیه خداى متعال ، امر به معروف و نهى از منكر را در شمار صفات نیكان و مؤ منان ، با نماز و زكات برابر كرده است .
خداى تعالى فرماید: (( تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان .))
این دستور قاطعى است ، و معناى تعاون ، واداشتن دیگران به یارى رساندن به امر خیر و هموار كردن راه خیر و مسدود كردن راه هاى شر و تجاوز، در حد امكان است .
خداى تعالى فرموده است : (( لولا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت لبئس ما كانوا یصنعون . )) خداوند در این آیه بیان كرده است كه آنان به دلیل ترك نهى از منكر، گناه كرده اند.
خداى تعالى فرموده : (( فلو كان من القرون من قبلكم اولوا بقیة ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجینا... ))
در این آیه خداوند بیان داشته است كه همه آنان را، به جز اندكى كه از فساد در روى زمین جلوگیرى مى كردند، هلاك كرده است .
و خداى تعالى فرموده است : (( یا ایها الذین آمنوا كونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو على انفسكم اوالوالدین و الاقربین . ))
این مطلب همان امر به معروف به پدر و مادر و خویشاوندان است .
خداى تعالى فرماید: (( لا خیر فى كثیر من نجویهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلك ابتغاء مرضات اللّه فسوف نؤ تیه اجرا عظیما. ))
و خداى تعالى فرموده است : (( و ان طائفتان من المؤ منین اقتتلوا فاصلحوا بینهما...))
اصلاح همان جلوگیرى از تجاوز و بازگرداندن به طاعت خداست ، و اگر متجاوز برنگشت ، خداوند دستور به مبارزه با او را داده و فرموده است : (( فقاتلوا التى تبغى حتى تفیى ء الى امر اللّه . ))
و این همان نهى از منكر است .
اما اخبار: از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده كه فرمود: ((هیچ گروهى نیستند كه مرتكب گناهى شوند و در میان ایشان كسى باشد كه بتواند آنها را نهى از منكر كند و نكند، مگر این كه بزودى خداوند همه آنها را به عذابى از جانب خود گرفتار مى سازد.))
از ابوثعلبه خشنى نقل كرده اند كه وى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله درباره تفسیر این آیه مباركه پرسید: (( ((لا یضركم من ضل اذا اهتدیتم .)) ))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى فرماید: ((اى ابوثعلبه ، امر به معروف و نهى از منكر كن و هرگاه دیدى كه مردم به دنبال حرص و آز هستند و از هواى نفس ‍ پیروى مى كنند و دنیا را برگزیده اند و هر صاحب نظرى ، فریفته نظر خویش ‍ است ، مواظب خودت باش و توده مردم را رها كن ، زیرا در پى شما آشوبهایى مانند پاره هاى تیره شب است ، كسى كه در آن اوقات به دست آویزى همچون دست آویز شما چنگ زند، اجر و مزد پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: یا رسول اللّه ، آیا اجر پنجاه تن از آن مردم را؟ فرمود: بلكه از شما را كه نیكوكارى را یارى مى كند در حالى كه آنها نمى كنند.))
از ابن مسعود درباره تفسیر این آیه پرسیدند، او گفت : اینك زمان تفسیر آن نیست ، امروز متن آیه قابل قبول است و لیكن نزدیك است كه زمان تفسیر آن فرا رسد؛ آن وقت شما امر به معروف مى كنید، با شما چنین و چنان عمل مى كنند و سخن مى گویید، كسى از شما نمى پذیرد، در آن زمان است كه ((باید به خود بپردازید و هنگامى كه شما هدایت یافتید، گمراهى كسانى كه گمراه شده اند به شما زیانى نمى رساند.))
رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((باید امر به معروف و نهى از منكر كنید اگر نه خداوند بدكاران شما را به شما مسلط مى كند و از آن پس نیكان شما هر چه دعا مى كنند، مستجاب نمى شود.)) مقصود این است كه هیبت و شكوه آنان در نظر اشرار از بین مى رود در نتیجه اهمیتى به آنها نمى دهند و از آنها نمى ترسند.
پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((اى مردم ! خداى تعالى مى فرماید: اى مردم ! باید امر به معروف و نهى از منكر كنید، پیش از آن كه دعا كنید و مستجاب نشود.))
آن حضرت مى فرماید: ((كارهاى نیك در برابر جهاد در راه خدا به قدر آب دهان انداختن در دریایى ژرف است ، و تمام اعمال نیكو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر بیش از آب دهان در برابر اقیانوسى ژرف نمى باشد.))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((همانا خداى تعالى از بنده مى پرسد: چه باعث شد كه منكر را دیدى و نهى از منكر نكردى ؟ هرگاه خداوند دلیلى را به بنده اش تلقین كند، مى گوید: پروردگارا! به تو اعتماد ورزیدم و از مردم فاصله گرفتم .))
آن حضرت فرمود: ((مبادا میان معابر و بر رهگذرها بنشینید، گفتند: ما ناگزیر از نشستنیم ، زیرا رهگذرها انجمن ماست و در آنجاها گفتگو مى كنیم . فرمود: اگر نمى خواهید این مكانها را ترك كنید پس حق آن را ادا كنید، عرض كردند: حق راه چیست ؟ فرمود: چشم پوشیدن (از نامحرم ) و آزار نرساندن (به مردم ) و جواب سلام (دیگران ) را دادن و امر به معروف و نهى از منكر.)) پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((تمام سخنان فرزند آدم به زیان اوست نه به سود او، جز امر به معروف یا نهى از منكر و ذكر خدا.))
آن حضرت فرمود: ((همانا خداوند خواص را به واسطه گناهان عامه مردم عذاب نمى كند مگر این كه منكرى بین آنها ظاهر شود در حالى كه خواص ‍ مى توانند نهى از منكر بكنند ولى نكنند.))
ابوامامه باهلى از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل كرده است كه فرمود: ((چگونه خواهید بود وقتى كه زنان شما سركشى كنند و جوانانتان فاسق شوند و شما جهاد را ترك كنید؟ عرض كردند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى شدنى است ؟ فرمود: آرى ، به خدایى كه جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، پرسیدند: یا رسول اللّه ، بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهید بود وقتى كه امر به معروف و نهى از منكر نكنید؟ عرض كردند: یا رسول اللّه ، مگر چنان چیزى مى شود؟ فرمود: آرى ، قسم به آن جان من در دست اوست ، بدتر از آن خواهد شد، عرض كردند: بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهید بود وقتى كه معروف را منكر و منكر را معروف ببینید؟ گفتند: یا رسول اللّه آیا چنین چیزى ممكن است ؟ فرمود: آرى سوگند به آن كه جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، گفتند: بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهد بود وقتى كه امر به منكر و نهى از معروف كنید، گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى مى شود؟ فرمود: آرى قسم به خدایى كه جان من در دست اوست ، بدتر از آن هم خواهد شد، خداى تعالى مى فرماید: به ذات مقدسم سوگند خورده ام آنان را به آشوبى گرفتار سازم كه شخص بردبار هم سرگردان بماند.))
عكرمه از ابن عباس نقل كرده كه گفت : ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرموده : مبادا نزد مردى بایستید كه مظلومى را مى كشد، زیرا لعنت خدا بر كسى نازل مى شود كه در آن وقت حاضر باشد و از او دفاع نكند.))
رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((سزاوار نیست براى كسى كه در جایى شاهد حقى باشد مگر این كه آن حق را بازگو كند زیرا گفتن حق نه باعث جلو آمدن اجل او مى شود و نه هرگز او را از روزى حتمى خود محروم مى سازد.))
این دو حدیث دلیل آن است كه ورود به خانه هاى ظالمان و فاسقان جایز نیست و حضور در جاهایى كه منكر را در آنها مى بیند و توان از بین بردن آن را ندارد روا نمى باشد، زیرا فرموده است بر كسى كه در این قبیل جاها حاضر باشد لعنت خدا نازل مى شود، و مشاهده منكر در جایى كه نیازى به رفتن وى نبوده ، با این بهانه كه قدرت جلوگیرى نداشته جایز نیست ، از این رو جمعى از گذشتگان گوشه گیرى را برگزیدند به آن دلیل كه منكر را در بازارها و جشنها و انجمن ها مى دیدند در حالى كه نمى توانستند جلوگیرى كنند و این امر خود دورى از مردم را مى طلبید.
ابن مسعود مى گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نكرده مگر آن كه یارانى داشته است ، آن پیامبر تا وقتى كه خدا مى خواست بین ایشان مى ماند و در میان آنها به كتاب خدا و فرمان او عمل مى كرد، تا خداوند پیامبرش را از دنیا مى برد، آن یاران به كتاب خدا و فرمان او و سنت پیامبرش عمل مى كردند و چون آنان منقرض مى شدند، پس از آنها گروهى بالاى منبرها مى رفتند آنچه مى دانستند مى گفتند و آنچه را بد مى دانستند خود عمل مى كردند، پس هرگاه چنان زمانى را درك كردید، بر هر مؤ منى لازم است كه با دستش جهاد و مبارزه كند، اگر نتوانست با زبانش و اگر با زبان هم نتوانست پس به قلبش (ناراحت شود)؛ اسلام چیزى جز این نیست .))
ابن مسعود مى گوید: مردم روستایى مرتكب گناه مى شدند و چهار نفر بودند كه نهى از منكر مى كردند یكى از آنها به پا خاست و گفت : شما چنین و چنان مى كنید و شروع كرد به نهى از منكر و بازگو كردن عمل زشتى كه مرتكب مى شدند و آنها جواد رد مى دادند و از كارهاى خود دست بر نمى داشتند، در نتیجه یكدیگر را دشنام مى دادند، و او به مبارزه با آنها برخاست و آنها بر او غالب شدند.
پس كناره گیرى كرد و گفت : خدایا! من آنها را نهى از منكر كردم اطاعت نكردند، دشنام دادم ، آنها هم مرا دشنام دادند با آنها جنگیدم بر من غالب شدند، آنگاه به راه خود رفت ، سپس دیگرى قیام كرد و آنها را نهى از منكر نمود، اطاعت نكردند، پس به آنها دشنام داد، آنها نیز او را دشنام دادند، در نتیجه گوشه گیرى كرد و گفت : خدایا! من آنها را نهى از منكر كردم ، اطاعت نكردند و دشنام دادم ، آنها نیز مرا دشنام دادند و اگر با ایشان مى جنگیدم بر من غالب مى شدند، آنگاه سومین نفر قیام كرد و آنها را نهى از منكر نمود و آنها اطاعت نكردند و او از ایشان كناره گرفت و گفت : پروردگارا! من آنها را نهى از منكر كردم ولى آنها از من اطاعت نكردند و اگر دشنام مى دادم ، آنها نیز به من دشنام مى دادند و اگر مبارزه مى كردم بر من غالب مى شدند و بعد به راه خود رفت ، سپس چهارمى قیام كرد و گفت : خداوندا! اگر من آنها را نهى از منكر مى كردم نافرمانى مى كردند و اگر دشنام مى دادم ، دشنام مى دادند و اگر با آنها مى جنگیدم بر من غالب بودند و بعد رفت . ابن مسعود مى گوید: از میان شما نظیر این چهارمین نفر، با وجود این كه مقام او پست تر از همه بود، نیز كم است !
ابن عباس مى گوید: ((به رسول خدا عرض شد: آیا مردم قریه اى كه در میان آنها افراد صالح وجود دارند، هلاك مى شوند؟ فرمود: آرى ، گفتند: چرا یا رسول اللّه ؟ فرمود: به دلیل این كه گنهكاران را مى بینند و در برابر نافرمانیهاى خداى عزوجل ساكت مى مانند.))

فصل :

مى گویم :
از طریق خاصه (شیعه ) روایتى از امام باقر علیه السلام در كافى آمده است كه مى فرماید: ((در آخر الزمان گروهى مورد اطاعت دیگرانند كه در میان آنها عده اى نوخاستگان نادان ریا مى ورزند و به زهد و عبادت خودنمایى مى كنند. امر به معروف و نهى از منكر را واجب نمى دانند مگر وقتى كه ایمن از ضرر باشند و براى یافتن راه هاى جواز و بهانه در پى لغزشها و عمل نادرست دانشمندان هستند. تا وقتى كه به نماز و روزه رو مى آورند كه به جان و مالشان صدمه اى نزند و اگر نماز به فعالیتهاى مالى و بدنى آنها ضرر داشته باشد به یقین آن را ترك مى گویند همان طور كه بالاترین و ارزنده ترین واجبات را ترك كرده اند، زیرا امر به معروف و نهى از منكر واجب بزرگى است كه بدان وسیله تمام واجبات انجام مى گیرد، آن وقت است كه خشم خداى تعالى بر ایشان كامل مى شود و عذابش همه را فرا مى گیرد و در نتیجه نیكان ، در سراى تبهكاران و خردسالان ، در خانه بزرگسالان از بین مى روند.
براستى كه امر به معروف و نهى از منكر راه پیامبران و روش صالحان است واجبى است بزرگ كه بدان وسیله تمام واجبات به پا داشته مى شود و راه هاى دین از بدعتها و انحرافها ایمن مى گردد و كسبها حلال مى شود و حقوق مردم بازگردانده مى شود و زمین آباد مى گردد و از ستمگران انتقام گرفته مى شود و امور دین و دنیا راست مى گردد. بنابراین با دلهایتان نهى از منكر كنید و با زبانتان بگویید و به پیشانى (بدكاران ) بزنید و در راه خدا از ملامت ملامتگران نترسید. اگر پند گرفتند و به راه حق بازگشتند، ایرادى بر ایشان نیست ، ((بلكه ایراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند و در زمین به ناحق ظلم روا مى دارند، براى آنها عذاب دردناكى است .))و اگر پند نگرفتند و به راه حق بازنگشتند به تن خود با ایشان مبارزه كنید و با قلبتان از آنها خشمگین باشید. (اما) در پى قدرت و جستجوى ثروت و براى پیروزى بر ایشان ، بر آنان ستم روا مدارید تا تسلیم فرمان خدا شوند و در خط طاعت در آیند. خداى تعالى به حضرت شعیب پیامبر صلى اللّه علیه و اله وحى كرد كه صد هزار از قوم تو را هلاك مى كنم ؛ چهل هزار از بدكاران و شصت هزار از نیكان ایشان را، شعیب علیه السلام عرض كرد: پروردگارا! این گروه بدكاران به جاى خود، اما نیكان را چرا؟ خداى تعالى خطاب فرمود: چون ایشان گنهكاران را به حال خود گذاشتند و آنان را از كار زشتشان باز نداشتند و به سبب خشم من خشمگین نشدند.))
از امام صادق علیه السلام است كه فرمود: ((قداست ندارد آن امتى كه در میان آنها حق ضعیف از قوى بدون نگرانى و رنج باز ستانده نشود.))
از ابوالحسن علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((یا باید امر به معروف و نهى از منكر كنید و یا آن كه بدهاى شما بر شما گمارده مى شوند، پس ‍ نیكان شما دعا مى كنند و دعایشان مستجاب نمى گردد.))
از امام باقر و امام صادق علیهم السلام نقل شده است : ((واى بر گروهى كه اطاعت خدا را در امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند.))
از امام باقر علیه السلام است كه فرمود: ((بد مردمانى هستند آن مردمى كه امر به معروف و نهى از منكر را عیب مى دانند.))
از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است كه حمد و ثناى خدا را به جا آورد و گفت : ((بارى كسانى كه پیش از شما بودند، به سبب گناهانى كه مرتكب مى شدند و عالمان دینى و دانشمندان مسیحى آنان را نهى از منكر نكردند، هلاك شدند و چون در گناهان خود پایدار ماندند و علماى دینى و دانشمندان آنان را از آن رفتار منع نكردند، عذابها بر ایشان فرو ریخت . بنابراین شما امر به معروف و نهى از منكر كنید و بدانید كه امر به معروف و نهى از منكر هرگز اجل را نزدیك و روزى را قطع نمى كند، زیرا آنچه خداوند مقرر فرموده همچون قطره اى باران از آسمان به زمین فرود مى آید و به هر كسى به مقدار زیاد یا كم كه خدا مقدر كرده است ، مى رسد، پس اگر به كسى از شما مصیبتى در خانواده یا مال و یا جانتان رسید یا آن كه از برادر مسلمانى درباره خانواده یا مال و یا جانتان خشونتى دیدید، نباید نسبت به او برآشفته شوید، زیرا كه فرد مسلمان تا وقتى كه مرتكب عمل پستى نشده از خیانت دور است ؛ عملى كه هرگاه بین مردم فاش شود شرم مى كند و فرومایگان اصرار به نشر آنها دارند مانند قمارباز برنده اى كه در نخستین موفقیت از تیر بازیش انتظار جلب منفعت و دفع ضرر دارد، همچنین شخص مسلمانى كه از خیانت دور است ، از خداى تعالى یكى از دو نیكى را انتظار دارد؛ یا دعوت حق را لبیك مى گوید كه آنچه نزد خداست براى او بهتر است و یا روزى خدا را مى خواهید براى این كه داراى خانواده و ثروت شود و دیانت و شخصیت داشته باشد، زیرا مال و اولاد زراعت دنیا و عمل صالح زراعت آخرت است و گاهى خداوند هر دوى آنها را براى مردمانى فراهم مى آورد.))
از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((خداوند دو فرشته به سوى مردم شهرى ، فرستاد تا آن شهر را بر سر مردمش خراب كنند، وقتى كه فرشتگان به آن شهر رسیدند، مردى را در حال دعا و تضرع دیدند، یكى از فرشتگان به رفیقش گفت : آیا این شخص را نمى بینى كه دعا مى كند؟ او گفت : مى بینم ، اما دستور پروردگارم اجرا مى كنم . آن فرشته گفت : اما من دست به كارى نمى زنم بلكه نزد پروردگارم بر مى گردم . و به درگاه خداوند بازگشت و عرض كرد: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم و فلان بنده تو را دیدم كه به درگاه تو دعا مى كند و مى نالد. خداوند فرمود: برو و دستورى را كه داده بودم اجرا كن ، زیرا او مردى است كه هرگز چهره اش را به سبب معصیت من درهم نكشیده است .))
از آن حضرت نقل شده است كه ((مردى از قبیله خثعم نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و اله آمد و عرض كرد: یا رسول اللّه ، بالاترین چیز در اسلام چیست ؟ فرمود: ایمان به خدا عرض كرد: پس از ایمان چیست ؟ فرمود: صله رحم ، گفت : بعد از آن چیست ؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منكر، آن مرد پرسید: حال كدام عمل نزد مبغوض تر است ؟ فرمود: شرك به خدا، عرض كرد: بعد از آن چیست ؟ فرمود: قطع رحم ، عرض كرد: بعد از قطع رحم ، چیست ؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منكر.))
از آن حضرت است كه مى گوید: ((امیرالمؤ منین علیه السلام فرموده است : رسول خدا صلى اللّه علیه و اله به ما امر فرمود تا با گنهكاران با چهره درهم كشیده برخورد كنیم .))
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق از آفریده هاى خدایند؛ هر كس آنها را یارى كند، خداوند او را عزیز گرداند و هر كه آنها را خوار كند، خداوند او را خوار سازد.))
از آن حضرت نقل شده است : ((كه هرگاه بر جمعى مى گذشت كه با هم در ستیز بودند، از آنها نمى گذشت مگر آن كه سه مرتبه با صداى بلند مى فرمود: از خدا بترسید.))
از ابوالحسن الرضا علیه السلام است كه فرمود: ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله مى فرمود: هرگاه امتم امر به معروف و نهى از منكر را به یكدیگر واگذارند باید به خداوند اعلام جنگ كنند.))
از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه مى گوید: پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: چگونه خواهید بود زمانى كه زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و امر به معروف و نهى از منكر نكنید؟ عرض شد: یا رسول اللّه ، آیا چنین زمانى خواهد بود؟ فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى كه امر به منكر كند و نهى از معروف ؟ گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى كه منكر را معروف و معروف را منكر ببینید.))
از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده است : ((همانا خداوند مؤ من ضعیف بى دین را دشمن مى دارد، عرض شد: مؤ منى كه بى دین باشد، چگونه مؤ من است ؟ فرمود: آن كه نهى از منكر نمى كند.))
در كتاب تهذیب از امام صادق علیه السلام نقل شده است ، به گروهى از یارانش فرمود: ((بر من لازم است كه بى گناهان شما را به جرم مبتلایانتان مؤ اخذه كنم ، چگونه بر من لازم نباشد در حالى كه شما از زشتكارى كسى مطلع مى شوید و بر او اعتراض نمى كنید، از او فاصله ، نمى گیرید و او را نمى آزارید تا آن عمل را ترك كند.))
امیرالمؤ منین علیه السلام در پایان گفتارى فرمود: ((هر كس نهى از منكر را با قلب ، دست و زبانش ترك كند، مرده اى در بین زنده هاست .))
غزالى این سخن امیرالمؤ منین علیه السلام را در بخش آثار به حذیفه نسبت داده و در همانجا از على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((نخستین چیزى كه باعث غلبه و پیروزى شما مى شود؛ جهاد با دست ، سپس جهاد با زبان و پس از آن جهاد با دلهایتان است كه اگر به دل هم امر به معروف و نهى از منكر نشود، آن دل واژگونه و زیر و رو خواهد شد.))
باب اول : در وجوب و فضیلت امر به معروف و نهى از منكر و نكوهش ترك آنها
دلیل به این مطلب ، بعد از اجماع امت اسلامى و عنایت عقلهاى سالم بر آن ، آیات و اخبار و آثار وارد شده است .
اما آیات ، قول خداى تعالى : (( و لتكن منكم امة یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون . )) در آیه فوق به طور وضوح ، وجوب آمده است ، زیرا كلمه (( ((والتكن )) )) امر است و ظاهر امر ایجاب است و در این آیه توضیحى است مبنى بر این كه رستگارى منوط بر آن است ، زیرا به طور حصر بیان كرده و فرموده است : (( و اولئك هم المفلحون . )) و نیز در آیه آمده است كه این عمل واجب كفایى است نه واجب عینى ، زیرا وقتى كه گروهى اقدام كردند، از دیگران ساقط مى گردد، چون نفرموده است كه همگى امر به معروف كنید، بلكه فرموده است : ((باید جمعى از میان شما دعوت به نیكى كنند.)) بنابراین هرگاه یك فرد و یا جمعى اقدام كنند، تكلیف از دیگران برداشته شده و رستگارى از آن كسانى خواهد بود كه امر به معروف كرده اند ولى اگر تمام مردم از آن خوددارى كنند ناگزیر گناه متوجه تمام كسانى است كه توانایى انجام آن را داشته اند.
خداى تعالى فرموده است : (( لیسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة یتلون آیات اللّه آباء اللیل و هم یسجدون ، یؤ منون باللّه و الیوم الا خر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یسارعون فى الخیرات و اولئك من الصالحین . ))
در این آیه خداى متعال صالح بودن آنان را به صرف داشتن ایمان به خدا و روز واپسین گواهى نكرده است ، بلكه امر به معروف و نهى از منكر را نیز بر آن افزوده است .
خداى تعالى فرموده است : (( و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولیاء بعض یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یقیمون الصلوة . )) مؤ منان را به انجام امر به معروف وصف كرده است . پس كسى كه امر به معروف را ترك كند از جمع مؤ منان توصیف شده در این آیه خارج است .
خداى تعالى فرموده است : (( لعن الذین كفروا من بنى اسرائیل على لسان داوود و عیسى بن مریم ذلك بما عصوا و كانوا یعتدون ، كانوا لا یتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا یفعلون . ))
این نهایت سرزنش است ، زیرا آنان را به علت ترك ((نهى از منكر)) سزاوار لعن و نفرین دانسته است .
و خداى تعالى فرموده است : (( كنتم خیر امة اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر. ))
این سخن دلیل بر فضیلت امر به معروف است ، زیرا بیانگر آن است كه ایشان بدان وسیله بهترین امت بودند.
و خداى تعالى فرماید: ععع فلما نسوا ما ذكروا انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما كانوا یفسقون . ))
به این ترتیب بیان كرده است كه ایشان به دلیل نهى از بدى نجات یافتند. و این خود نیز دلیل بر وجوب (نهى از منكر) است .
خداى تعالى فرموده است : (( الذین ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر. ))
در این آیه خداى متعال ، امر به معروف و نهى از منكر را در شمار صفات نیكان و مؤ منان ، با نماز و زكات برابر كرده است .
خداى تعالى فرماید: (( تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان .))
این دستور قاطعى است ، و معناى تعاون ، واداشتن دیگران به یارى رساندن به امر خیر و هموار كردن راه خیر و مسدود كردن راه هاى شر و تجاوز، در حد امكان است .
خداى تعالى فرموده است : (( لولا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت لبئس ما كانوا یصنعون . )) خداوند در این آیه بیان كرده است كه آنان به دلیل ترك نهى از منكر، گناه كرده اند.
خداى تعالى فرموده : (( فلو كان من القرون من قبلكم اولوا بقیة ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجینا... ))
در این آیه خداوند بیان داشته است كه همه آنان را، به جز اندكى كه از فساد در روى زمین جلوگیرى مى كردند، هلاك كرده است .
و خداى تعالى فرموده است : (( یا ایها الذین آمنوا كونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو على انفسكم اوالوالدین و الاقربین . ))
این مطلب همان امر به معروف به پدر و مادر و خویشاوندان است .
خداى تعالى فرماید: (( لا خیر فى كثیر من نجویهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلك ابتغاء مرضات اللّه فسوف نؤ تیه اجرا عظیما. ))
و خداى تعالى فرموده است : (( و ان طائفتان من المؤ منین اقتتلوا فاصلحوا بینهما...))
اصلاح همان جلوگیرى از تجاوز و بازگرداندن به طاعت خداست ، و اگر متجاوز برنگشت ، خداوند دستور به مبارزه با او را داده و فرموده است : (( فقاتلوا التى تبغى حتى تفیى ء الى امر اللّه . ))
و این همان نهى از منكر است .
اما اخبار: از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده كه فرمود: ((هیچ گروهى نیستند كه مرتكب گناهى شوند و در میان ایشان كسى باشد كه بتواند آنها را نهى از منكر كند و نكند، مگر این كه بزودى خداوند همه آنها را به عذابى از جانب خود گرفتار مى سازد.))
از ابوثعلبه خشنى نقل كرده اند كه وى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله درباره تفسیر این آیه مباركه پرسید: (( ((لا یضركم من ضل اذا اهتدیتم .)) ))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى فرماید: ((اى ابوثعلبه ، امر به معروف و نهى از منكر كن و هرگاه دیدى كه مردم به دنبال حرص و آز هستند و از هواى نفس ‍ پیروى مى كنند و دنیا را برگزیده اند و هر صاحب نظرى ، فریفته نظر خویش ‍ است ، مواظب خودت باش و توده مردم را رها كن ، زیرا در پى شما آشوبهایى مانند پاره هاى تیره شب است ، كسى كه در آن اوقات به دست آویزى همچون دست آویز شما چنگ زند، اجر و مزد پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: یا رسول اللّه ، آیا اجر پنجاه تن از آن مردم را؟ فرمود: بلكه از شما را كه نیكوكارى را یارى مى كند در حالى كه آنها نمى كنند.))
از ابن مسعود درباره تفسیر این آیه پرسیدند، او گفت : اینك زمان تفسیر آن نیست ، امروز متن آیه قابل قبول است و لیكن نزدیك است كه زمان تفسیر آن فرا رسد؛ آن وقت شما امر به معروف مى كنید، با شما چنین و چنان عمل مى كنند و سخن مى گویید، كسى از شما نمى پذیرد، در آن زمان است كه ((باید به خود بپردازید و هنگامى كه شما هدایت یافتید، گمراهى كسانى كه گمراه شده اند به شما زیانى نمى رساند.))
رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((باید امر به معروف و نهى از منكر كنید اگر نه خداوند بدكاران شما را به شما مسلط مى كند و از آن پس نیكان شما هر چه دعا مى كنند، مستجاب نمى شود.)) مقصود این است كه هیبت و شكوه آنان در نظر اشرار از بین مى رود در نتیجه اهمیتى به آنها نمى دهند و از آنها نمى ترسند.
پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((اى مردم ! خداى تعالى مى فرماید: اى مردم ! باید امر به معروف و نهى از منكر كنید، پیش از آن كه دعا كنید و مستجاب نشود.))
آن حضرت مى فرماید: ((كارهاى نیك در برابر جهاد در راه خدا به قدر آب دهان انداختن در دریایى ژرف است ، و تمام اعمال نیكو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر بیش از آب دهان در برابر اقیانوسى ژرف نمى باشد.))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((همانا خداى تعالى از بنده مى پرسد: چه باعث شد كه منكر را دیدى و نهى از منكر نكردى ؟ هرگاه خداوند دلیلى را به بنده اش تلقین كند، مى گوید: پروردگارا! به تو اعتماد ورزیدم و از مردم فاصله گرفتم .))
آن حضرت فرمود: ((مبادا میان معابر و بر رهگذرها بنشینید، گفتند: ما ناگزیر از نشستنیم ، زیرا رهگذرها انجمن ماست و در آنجاها گفتگو مى كنیم . فرمود: اگر نمى خواهید این مكانها را ترك كنید پس حق آن را ادا كنید، عرض كردند: حق راه چیست ؟ فرمود: چشم پوشیدن (از نامحرم ) و آزار نرساندن (به مردم ) و جواب سلام (دیگران ) را دادن و امر به معروف و نهى از منكر.))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((تمام سخنان فرزند آدم به زیان اوست نه به سود او، جز امر به معروف یا نهى از منكر و ذكر خدا.))
آن حضرت فرمود: ((همانا خداوند خواص را به واسطه گناهان عامه مردم عذاب نمى كند مگر این كه منكرى بین آنها ظاهر شود در حالى كه خواص ‍ مى توانند نهى از منكر بكنند ولى نكنند.))
ابوامامه باهلى از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل كرده است كه فرمود: ((چگونه خواهید بود وقتى كه زنان شما سركشى كنند و جوانانتان فاسق شوند و شما جهاد را ترك كنید؟ عرض كردند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى شدنى است ؟ فرمود: آرى ، به خدایى كه جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، پرسیدند: یا رسول اللّه ، بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهید بود وقتى كه امر به معروف و نهى از منكر نكنید؟ عرض كردند: یا رسول اللّه ، مگر چنان چیزى مى شود؟ فرمود: آرى ، قسم به آن جان من در دست اوست ، بدتر از آن خواهد شد، عرض كردند: بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهید بود وقتى كه معروف را منكر و منكر را معروف ببینید؟ گفتند: یا رسول اللّه آیا چنین چیزى ممكن است ؟ فرمود: آرى سوگند به آن كه جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، گفتند: بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهد بود وقتى كه امر به منكر و نهى از معروف كنید، گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى مى شود؟ فرمود: آرى قسم به خدایى كه جان من در دست اوست ، بدتر از آن هم خواهد شد، خداى تعالى مى فرماید: به ذات مقدسم سوگند خورده ام آنان را به آشوبى گرفتار سازم كه شخص بردبار هم سرگردان بماند.))
عكرمه از ابن عباس نقل كرده كه گفت : ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرموده : مبادا نزد مردى بایستید كه مظلومى را مى كشد، زیرا لعنت خدا بر كسى نازل مى شود كه در آن وقت حاضر باشد و از او دفاع نكند.))
رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((سزاوار نیست براى كسى كه در جایى شاهد حقى باشد مگر این كه آن حق را بازگو كند زیرا گفتن حق نه باعث جلو آمدن اجل او مى شود و نه هرگز او را از روزى حتمى خود محروم مى سازد.))
این دو حدیث دلیل آن است كه ورود به خانه هاى ظالمان و فاسقان جایز نیست و حضور در جاهایى كه منكر را در آنها مى بیند و توان از بین بردن آن را ندارد روا نمى باشد، زیرا فرموده است بر كسى كه در این قبیل جاها حاضر باشد لعنت خدا نازل مى شود، و مشاهده منكر در جایى كه نیازى به رفتن وى نبوده ، با این بهانه كه قدرت جلوگیرى نداشته جایز نیست ، از این رو جمعى از گذشتگان گوشه گیرى را برگزیدند به آن دلیل كه منكر را در بازارها و جشنها و انجمن ها مى دیدند در حالى كه نمى توانستند جلوگیرى كنند و این امر خود دورى از مردم را مى طلبید.
ابن مسعود مى گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نكرده مگر آن كه یارانى داشته است ، آن پیامبر تا وقتى كه خدا مى خواست بین ایشان مى ماند و در میان آنها به كتاب خدا و فرمان او عمل مى كرد، تا خداوند پیامبرش را از دنیا مى برد، آن یاران به كتاب خدا و فرمان او و سنت پیامبرش عمل مى كردند و چون آنان منقرض مى شدند، پس از آنها گروهى بالاى منبرها مى رفتند آنچه مى دانستند مى گفتند و آنچه را بد مى دانستند خود عمل مى كردند، پس هرگاه چنان زمانى را درك كردید، بر هر مؤ منى لازم است كه با دستش جهاد و مبارزه كند، اگر نتوانست با زبانش و اگر با زبان هم نتوانست پس به قلبش (ناراحت شود)؛ اسلام چیزى جز این نیست .))
ابن مسعود مى گوید: مردم روستایى مرتكب گناه مى شدند و چهار نفر بودند كه نهى از منكر مى كردند یكى از آنها به پا خاست و گفت : شما چنین و چنان مى كنید و شروع كرد به نهى از منكر و بازگو كردن عمل زشتى كه مرتكب مى شدند و آنها جواد رد مى دادند و از كارهاى خود دست بر نمى داشتند، در نتیجه یكدیگر را دشنام مى دادند، و او به مبارزه با آنها برخاست و آنها بر او غالب شدند.
پس كناره گیرى كرد و گفت : خدایا! من آنها را نهى از منكر كردم اطاعت نكردند، دشنام دادم ، آنها هم مرا دشنام دادند با آنها جنگیدم بر من غالب شدند، آنگاه به راه خود رفت ، سپس دیگرى قیام كرد و آنها را نهى از منكر نمود، اطاعت نكردند، پس به آنها دشنام داد، آنها نیز او را دشنام دادند، در نتیجه گوشه گیرى كرد و گفت : خدایا! من آنها را نهى از منكر كردم ، اطاعت نكردند و دشنام دادم ، آنها نیز مرا دشنام دادند و اگر با ایشان مى جنگیدم بر من غالب مى شدند، آنگاه سومین نفر قیام كرد و آنها را نهى از منكر نمود و آنها اطاعت نكردند و او از ایشان كناره گرفت و گفت : پروردگارا! من آنها را نهى از منكر كردم ولى آنها از من اطاعت نكردند و اگر دشنام مى دادم ، آنها نیز به من دشنام مى دادند و اگر مبارزه مى كردم بر من غالب مى شدند و بعد به راه خود رفت ، سپس چهارمى قیام كرد و گفت : خداوندا! اگر من آنها را نهى از منكر مى كردم نافرمانى مى كردند و اگر دشنام مى دادم ، دشنام مى دادند و اگر با آنها مى جنگیدم بر من غالب بودند و بعد رفت . ابن مسعود مى گوید: از میان شما نظیر این چهارمین نفر، با وجود این كه مقام او پست تر از همه بود، نیز كم است !
ابن عباس مى گوید: ((به رسول خدا عرض شد: آیا مردم قریه اى كه در میان آنها افراد صالح وجود دارند، هلاك مى شوند؟ فرمود: آرى ، گفتند: چرا یا رسول اللّه ؟ فرمود: به دلیل این كه گنهكاران را مى بینند و در برابر نافرمانیهاى خداى عزوجل ساكت مى مانند.))

فصل :

مى گویم :
از طریق خاصه (شیعه ) روایتى از امام باقر علیه السلام در كافى آمده است كه مى فرماید: ((در آخر الزمان گروهى مورد اطاعت دیگرانند كه در میان آنها عده اى نوخاستگان نادان ریا مى ورزند و به زهد و عبادت خودنمایى مى كنند. امر به معروف و نهى از منكر را واجب نمى دانند مگر وقتى كه ایمن از ضرر باشند و براى یافتن راه هاى جواز و بهانه در پى لغزشها و عمل نادرست دانشمندان هستند. تا وقتى كه به نماز و روزه رو مى آورند كه به جان و مالشان صدمه اى نزند و اگر نماز به فعالیتهاى مالى و بدنى آنها ضرر داشته باشد به یقین آن را ترك مى گویند همان طور كه بالاترین و ارزنده ترین واجبات را ترك كرده اند، زیرا امر به معروف و نهى از منكر واجب بزرگى است كه بدان وسیله تمام واجبات انجام مى گیرد، آن وقت است كه خشم خداى تعالى بر ایشان كامل مى شود و عذابش همه را فرا مى گیرد و در نتیجه نیكان ، در سراى تبهكاران و خردسالان ، در خانه بزرگسالان از بین مى روند.
براستى كه امر به معروف و نهى از منكر راه پیامبران و روش صالحان است واجبى است بزرگ كه بدان وسیله تمام واجبات به پا داشته مى شود و راه هاى دین از بدعتها و انحرافها ایمن مى گردد و كسبها حلال مى شود و حقوق مردم بازگردانده مى شود و زمین آباد مى گردد و از ستمگران انتقام گرفته مى شود و امور دین و دنیا راست مى گردد. بنابراین با دلهایتان نهى از منكر كنید و با زبانتان بگویید و به پیشانى (بدكاران ) بزنید و در راه خدا از ملامت ملامتگران نترسید. اگر پند گرفتند و به راه حق بازگشتند، ایرادى بر ایشان نیست ، ((بلكه ایراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند و در زمین به ناحق ظلم روا مى دارند، براى آنها عذاب دردناكى است .)) و اگر پند نگرفتند و به راه حق بازنگشتند به تن خود با ایشان مبارزه كنید و با قلبتان از آنها خشمگین باشید. (اما) در پى قدرت و جستجوى ثروت و براى پیروزى بر ایشان ، بر آنان ستم روا مدارید تا تسلیم فرمان خدا شوند و در خط طاعت در آیند. خداى تعالى به حضرت شعیب پیامبر صلى اللّه علیه و اله وحى كرد كه صد هزار از قوم تو را هلاك مى كنم ؛ چهل هزار از بدكاران و شصت هزار از نیكان ایشان را، شعیب علیه السلام عرض كرد: پروردگارا! این گروه بدكاران به جاى خود، اما نیكان را چرا؟ خداى تعالى خطاب فرمود: چون ایشان گنهكاران را به حال خود گذاشتند و آنان را از كار زشتشان باز نداشتند و به سبب خشم من خشمگین نشدند.))
از امام صادق علیه السلام است كه فرمود: ((قداست ندارد آن امتى كه در میان آنها حق ضعیف از قوى بدون نگرانى و رنج باز ستانده نشود.))
از ابوالحسن علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((یا باید امر به معروف و نهى از منكر كنید و یا آن كه بدهاى شما بر شما گمارده مى شوند، پس ‍ نیكان شما دعا مى كنند و دعایشان مستجاب نمى گردد.))
از امام باقر و امام صادق علیهم السلام نقل شده است : ((واى بر گروهى كه اطاعت خدا را در امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند.))
از امام باقر علیه السلام است كه فرمود: ((بد مردمانى هستند آن مردمى كه امر به معروف و نهى از منكر را عیب مى دانند.))
از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است كه حمد و ثناى خدا را به جا آورد و گفت : ((بارى كسانى كه پیش از شما بودند، به سبب گناهانى كه مرتكب مى شدند و عالمان دینى و دانشمندان مسیحى آنان را نهى از منكر نكردند، هلاك شدند و چون در گناهان خود پایدار ماندند و علماى دینى و دانشمندان آنان را از آن رفتار منع نكردند، عذابها بر ایشان فرو ریخت . بنابراین شما امر به معروف و نهى از منكر كنید و بدانید كه امر به معروف و نهى از منكر هرگز اجل را نزدیك و روزى را قطع نمى كند، زیرا آنچه خداوند مقرر فرموده همچون قطره اى باران از آسمان به زمین فرود مى آید و به هر كسى به مقدار زیاد یا كم كه خدا مقدر كرده است ، مى رسد، پس اگر به كسى از شما مصیبتى در خانواده یا مال و یا جانتان رسید یا آن كه از برادر مسلمانى درباره خانواده یا مال و یا جانتان خشونتى دیدید، نباید نسبت به او برآشفته شوید، زیرا كه فرد مسلمان تا وقتى كه مرتكب عمل پستى نشده از خیانت دور است ؛ عملى كه هرگاه بین مردم فاش شود شرم مى كند و فرومایگان اصرار به نشر آنها دارند مانند قمارباز برنده اى كه در نخستین موفقیت از تیر بازیش انتظار جلب منفعت و دفع ضرر دارد، همچنین شخص مسلمانى كه از خیانت دور است ، از خداى تعالى یكى از دو نیكى را انتظار دارد؛ یا دعوت حق را لبیك مى گوید كه آنچه نزد خداست براى او بهتر است و یا روزى خدا را مى خواهید براى این كه داراى خانواده و ثروت شود و دیانت و شخصیت داشته باشد، زیرا مال و اولاد زراعت دنیا و عمل صالح زراعت آخرت است و گاهى خداوند هر دوى آنها را براى مردمانى فراهم مى آورد.))
از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((خداوند دو فرشته به سوى مردم شهرى ، فرستاد تا آن شهر را بر سر مردمش خراب كنند، وقتى كه فرشتگان به آن شهر رسیدند، مردى را در حال دعا و تضرع دیدند، یكى از فرشتگان به رفیقش گفت : آیا این شخص را نمى بینى كه دعا مى كند؟ او گفت : مى بینم ، اما دستور پروردگارم اجرا مى كنم . آن فرشته گفت : اما من دست به كارى نمى زنم بلكه نزد پروردگارم بر مى گردم . و به درگاه خداوند بازگشت و عرض كرد: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم و فلان بنده تو را دیدم كه به درگاه تو دعا مى كند و مى نالد. خداوند فرمود: برو و دستورى را كه داده بودم اجرا كن ، زیرا او مردى است كه هرگز چهره اش را به سبب معصیت من درهم نكشیده است .))
از آن حضرت نقل شده است كه ((مردى از قبیله خثعم نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و اله آمد و عرض كرد: یا رسول اللّه ، بالاترین چیز در اسلام چیست ؟ فرمود: ایمان به خدا عرض كرد: پس از ایمان چیست ؟ فرمود: صله رحم ، گفت : بعد از آن چیست ؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منكر، آن مرد پرسید: حال كدام عمل نزد مبغوض تر است ؟ فرمود: شرك به خدا، عرض كرد: بعد از آن چیست ؟ فرمود: قطع رحم ، عرض كرد: بعد از قطع رحم ، چیست ؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منكر.))
از آن حضرت است كه مى گوید: ((امیرالمؤ منین علیه السلام فرموده است : رسول خدا صلى اللّه علیه و اله به ما امر فرمود تا با گنهكاران با چهره درهم كشیده برخورد كنیم .))
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق از آفریده هاى خدایند؛ هر كس آنها را یارى كند، خداوند او را عزیز گرداند و هر كه آنها را خوار كند، خداوند او را خوار سازد.))
از آن حضرت نقل شده است : ((كه هرگاه بر جمعى مى گذشت كه با هم در ستیز بودند، از آنها نمى گذشت مگر آن كه سه مرتبه با صداى بلند مى فرمود: از خدا بترسید.))
از ابوالحسن الرضا علیه السلام است كه فرمود: ((رسول خدا صلى اللّه علیه و اله مى فرمود: هرگاه امتم امر به معروف و نهى از منكر را به یكدیگر واگذارند باید به خداوند اعلام جنگ كنند.))
از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه مى گوید: پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: چگونه خواهید بود زمانى كه زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و امر به معروف و نهى از منكر نكنید؟ عرض شد: یا رسول اللّه ، آیا چنین زمانى خواهد بود؟ فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى كه امر به منكر كند و نهى از معروف ؟ گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى كه منكر را معروف و معروف را منكر ببینید.))
از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده است : ((همانا خداوند مؤ من ضعیف بى دین را دشمن مى دارد، عرض شد: مؤ منى كه بى دین باشد، چگونه مؤ من است ؟ فرمود: آن كه نهى از منكر نمى كند.))
در كتاب تهذیب از امام صادق علیه السلام نقل شده است ، به گروهى از یارانش فرمود: ((بر من لازم است كه بى گناهان شما را به جرم مبتلایانتان مؤ اخذه كنم ، چگونه بر من لازم نباشد در حالى كه شما از زشتكارى كسى مطلع مى شوید و بر او اعتراض نمى كنید، از او فاصله ، نمى گیرید و او را نمى آزارید تا آن عمل را ترك كند.))
امیرالمؤ منین علیه السلام در پایان گفتارى فرمود: ((هر كس نهى از منكر را با قلب ، دست و زبانش ترك كند، مرده اى در بین زنده هاست .))
غزالى این سخن امیرالمؤ منین علیه السلام را در بخش آثار به حذیفه نسبت داده و در همانجا از على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: ((نخستین چیزى كه باعث غلبه و پیروزى شما مى شود؛ جهاد با دست ، سپس جهاد با زبان و پس از آن جهاد با دلهایتان است كه اگر به دل هم امر به معروف و نهى از منكر نشود، آن دل واژگونه و زیر و رو خواهد شد.))
(( الحمدللّه اولا و آخرا. ))
برگرفته از ترجمه كتاب المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء
منبع: www.tarbiat.org
شنبه 20/12/1390 - 18:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته