• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3705روز قبل
شهدا و دفاع مقدس

از سفر برگشتگان

جنگ شروع شده بود. گروه دكتر توى كوه هاى كن، اطراف تهران، تمرينمان مى دادند; يك ماه. همه قبول شديم، رفتيم جنگ.

روز اول، فرمانده دسته. روز سوم، نفر دوم. با فيلم هاى سينمايى فرق داشت، واقعاً كشته مى داديم. روز چهارم، خودم.

*

بى تجربگى دكترها بود؟ نمى دانم. چهل ساله بودم. خيلى چيزها ديده بودم. تجربه زياد داشتم، ولى اين يكى با بقيه فرق داشت. نه مثل فيلمهاى سينمايى بو، نه مثل كوههاى كن، نه مثل اين چيزهايى كه الآن برايتان مى گويم. زنده از سردخانه كشيدندم بيرون.

پنج شنبه 19/3/1390 - 10:6
شهدا و دفاع مقدس

قوطي کمپوت

يكي از معجزات الهي كه منجر به پيروزي عمليات فتح‌المبين شد آخرين شناسايي شب قبل از عمليات بود. من، حسين قجه‌اي و محسن وزوايي براي يافتن بهترين سير هدايت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموريت رفتيم.

 

پس از اتمام كار شناسايي براي استراحت دور هم نشسته، كمپوتي را باز كرديم و در حاليكه آرام صحبت مي‌كرديم مشغول خوردن شديم و به يكديگر تأكيد مي‌كرديم كه قوطي خالي را با خود ببريم تا نشاني از خود به جا نگذاشته باشيم.

با خوشحالي به مقر بازگشتيم و پس از ارائه گزارش كار، ناگهان به خاطر آورديم كه غفلت كرده و قوطي را همانجا گذاشته ايم.

ديگر كاري نمي‌توانستيم بكنيم و فقط به خدا توكل كرديم. اوايل شب بعد، چند ساعتي پس از حركت گردان، محسن وزوايي با بيسيم اعلام كرد كه راه را گم كرده است.

همه نگران بودند حتي فرمانده‌مان حاج احمد متوسليان به سجده رفته و با گريه به پروردگار التماس مي‌كرد.

چند لحظه بعد خبر داده شد كه گردان راهش را پيدا كرده و عمليات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهميدم فرمانده گردان مسير را از روي همان قوطي جامانده پيدا كرده است.

هميشه مي‌گفتم خداوند اينگونه شري را به خير رقم زد.

پنج شنبه 19/3/1390 - 10:5
شهدا و دفاع مقدس

 

از عمليات «کربلاي 5» که در سنگرهاي به جا مانده از بعثي ها مستقر شديم، فرصت را غنيمت شمرده و از يکي از برادران، قرآني را گرفتم و به آن تفأل زدم.

سوره ي مبارکه ي فرقان آمد، آيه ي راجع به مرگ زندگي بود و از اينکه مردن و حيات به دست خداوند است.

در اين موقع موشک يکي از هلي کوپترهاي دشمن به سمت سنگر ما شليک و منفجر شد. تمام گوني هاي پر از خاک سنگر به سر و روي ما ريخته شد. با اينکه موشک زير سنگر ما عمل کرده بود، اما به هيچ يک از از ما آسيبي نرسيد.(1)

*******

_يکي از مشکلات عمليات در هور اين بود که دشمن با کمين هايي که در هور ايجاد کرده بود، با کوچک ترين حرکتي که از طرف بچه ها صورت مي گرفت، مانند اثر رفت و آمد قايق ها و يا حرکت غواص ها که ني ها را به صدا در مي آورد، دشمن پي به حرکت ما مي برد. اين مشکل در شب هاي عمليات صد برابر مي شد، چون حرکت و رفت و آمد آن همه غواص و قايق قطعاً در هور براي دشمن ايجاد حساسيت مي کرد. اما در شب عمليات «عاشوراي 4» امداد الهي عجيبي اتفاق افتاد. و آن اين بود که همزمان با حرکت غواصان و موج اول (اولين گروه عمل کننده) ناگهان تمامي قورباغه ها و موجودات هور با همديگر شروع به سر و صدا کرده و حساسيت ها را خنثي کردند!

اين امداد عجيب طوري بچه ها را دلگرم کرد که غواص ها – که در مواقع عادي آرام فين مي زدند تا در جريان آب تغيير ايجاد نشود – در آب شيرجه مي رفتند!(2).......

 

پنج شنبه 19/3/1390 - 10:2
شهدا و دفاع مقدس
موضوع: معجزات شهدا -

چند روزي بود كه " بهزاد گيجلو " سرباز تفحص، پاپيچ شده بود كه: « من در خواب ديدم كنار آن جنازه‌ي عراقي كه چند روز پيش پيدا كرديم، چند شهيد افتاده ... »
دو-سه روز پيش از آن، در اطراف ارتفاع 146 يك جنازه پيدا كرديم كه لباس كماندويي سبز عراقي به تن داشت. پلاك هم داشت كه نشان مي‌داد عراقي است. ظاهراً بهزاد خواب ديده بود كه كسي به او گفت در سمت راست آن اسكلت عراقي، چند شهيد دفن شده‌اند.
آن شب گيجلو ماند پهلوي بچه‌هاي نيروي انتظامي و ما برگشتيم مقر. فردا صبح كه برگشتيم، در كمال تعجب ديديم درست سمت راست همان جنازه‌ي عراقي، پيكر پنج شهيد را خوابانده روي زمين.
تا ما را ديد، ذوق‌زده خنديد و گفت: « بفرما آقا سيد، ديدي، هي مي‌گفتم يك نفر توي خواب به من ميگه سمت راست اون جنازه‌ي عراقي رو بكنيد چند تا شهيد خاك شده است. من ديگه طاقت نيارودم و اين‌جا را كندم و اين‌ها را پيدا كردم.
آن روز صبح زود گيجلو تنها به محل آمده و زمين را زير و رو كرده بود و پنج شهيد پيدا كرد. همه‌ي شهدا هم پلاك داشتند.

كتاب تفحص - صفحه: 155

پنج شنبه 19/3/1390 - 10:2
شهدا و دفاع مقدس


آيا ميدانيد : از 213 هزار شهيد 171235 هزار شهيد درخط مقدم ، 16870 نفر براثر حملات هوائي و توپخانه وبقيه در مکانهاي ديگر از جبهه به شهادت رسيده اند.


آيا ميدانيد:
?? درصد شهدا سن آنها از16 تا20 سال
?? درصد از21 تا 26 سال
? درصد 26 تا 30 سال
?? درصد بالاي 30 سال بوده اند...


پنج شنبه 19/3/1390 - 10:0
شهدا و دفاع مقدس

آيا ميدانيد: شروع جنگ ايران و عراق ازتاريخ 31/6/59 بوده است .

آيا ميدانيد: عراق با 12 لشگر زرهي ، مکانيزه ، پياده و 36 تيپ مستقل از 3 محور ( جنوبي ؛ مياني ؛ شمالي) به ايران حمله کرده است.


آيا ميدانيد: عراق با ماشين جنگي (5400 دستگاه تانگ ، 400 قبضه توپ ضدهوائي ، 366 فروند هواپيما ، 400 فروند هلي کوپتر ) به سرزمين اسلامي ايران حمله کرده است.


آيا ميدانيد : جنگ تحميلي عراق بر ايران طولاني ترين و پرهزينه ترين و وسيع ترين جنگ بوده است ( 5/1 برابر جنگ جهاني اول ، 2 برابر جنگ جهاني دوم بوده است)


آيا ميدانيد: در طول8 سال دفاع مقدس 19 عمليات بزرگ ، 19 عمليات متوسط ، 125 عمليات کوچک توسط رزمندگان اسلام انجام شد.


آيا ميدانيد: جنگ تحميلي عراق بر ايران 2887 روز (96 ماه ) و 8 سال طول کشيده است.


آياميدانيد : درطول نبرد 8 سال دفاع مقدس 1000 روز نبرد فعال بوده است.

30000 شهيد نام علي
2000 شهيد نام رضا
13000شهيد نام حسين
5400 شهيد نام عباس
4500 شهيد نام اکبر
3500 شهيد نام اصغر
2300 شهيد نام قاسم داشته اند
وبقيه نامهاي مطهر ديگري داشته اند.

 

پنج شنبه 19/3/1390 - 9:59
شهدا و دفاع مقدس

رفتيم و هوايي شديم... غروب دوکوهه دلمان را ربود و خاک معطر فکه عقلمان را...

کوله هاي دل بستگي مان ميان سيم هاي خاردار هويزه جا ماند و روحمان راهي معراج شد...

فرياد زدند: نرويد ،منطقه پاکسازي نيست !دلمان رفت و از تعلق ها پاکيزه گشتيم و آشناي سيد که مي گفت : بگذار عاقلان تو را به ماندن بخوانند . راحلان ، طريق عشق مي رانند. رفتيم و مجنون شديم و آواره ي خاکريزهاي طلائيه، سرگشته ي نخل هاي بي سر فتح المبين.

به سه راهي شهادت رسيديم: خدا بود و آسمان بود و نور...

خدا را برگزيديم و دل کنده شديم، نشستيم روي خاک هاي غريب شلمچه. با مشق عشق حسين(ع) ديوانه ي کربلا شديم...

دستمان به بارگاه شش گوشه اش نرسيد. با اشک هامان بر ضريح طلايي اش حلقه اي و بر دست هاي علمدارش بوسه زديم.

کبوتر دل بي قرار شد تشنه ي وصال بود ، راهي کربلايش نموديم و بي دل شديم و در وادي انتظار مانديم.

رفتيم و هوايي شديم... برگشتيم با همه ي سوغاتمان: بي دليمان! برگشتيم و گرفتار شديم. ناگاه ميان زرق و برق هاي اين شهر رنگين با جذبه هاي دروغين محاصره گشتيم. بي دليمان به دادمان رسيد:

ماسک هاي پرهيزتان را بزنيد که هواي زمانه گناه آلوده است.

عده اي غفلت کرديم و بيمار شديم . عده اي مانديم و بي تاب شديم!

باز صبح کاذب، چلچراغ وسوسه فرايمان گرفت تا غروب دوکوهه را از چشم هايمان بربايد.

دل ندا داد:

ظلمتي بيش نيست، به آسمان خيره شويد!

افسوس که عده اي محو نوري کاذب شديم و اندکي محو آسمان!

سرهامان رو به آسمان بود وسوسه هاي غرور و تکبر به ستايش مان نشستند که عطر خاک هاي بي آلايش فکه را از ياد ببريم و باز هشدار دل:

رو به خاک کنيد... دريغا که سنگفرش هاي مرمرين تجمل چشم هاي ظاهر بين مان را خيره کرد. سنگفرش ها آيينه اي شدند . عده اي به خود نگريستيم و اندکي به خاک!

رفتيم و هوايي شديم...

پنج شنبه 19/3/1390 - 9:56
شهدا و دفاع مقدس

سربند هاي فراموش شده

( خاطرات بيان شده در اردوي راهيان نور توسط حجت الاسلام بيات )

Download

Play

خاطرات 1

Download

Play

خاطرات 2

Download

Play

خاطرات 3

Download

Play

خاطرات 4

Download

Play

خاطرات 5


پنج شنبه 19/3/1390 - 9:56
شهدا و دفاع مقدس

گريه بر شهيد از صدر اسلام در ميان مسلمين متداول بوده و در جنگ احد اين مساله بروز و ظهور پيدا کرد.روايتي که در زير آورده شده است بر اين مطلب تاکيد دارد که گريه بر شهيد در اسلام به خودي خود موضوعيت دارد و تجليل از شهيد در اسلام جايگاه بي بديلي دارد.

در صدر اسلام در ميان شهداي زمان پيامبر آنکه از همه بيشتر درخشيد و به او لقب (سيّدالشهدا) يعني سالار شهيدان در آن زمان دادند جناب حمزه بن عبدالمطلب عموي بزرگوار رسول اکرم بود که در احد شهيد شد.

آنان که به زيارت مدينه مشرف شده اند حتماً به اُحُد هم مشرف شده اند و قبر جناب حمزه را در احد زيارت کرده اند. حمزه که از مکه به مدينه مهاجرت کرده بود کسي را نداشت خودش تنها بود. وقتي که پيامبر اکرم از اُحُد برگشت به مدينه ديد درخانه همه شهدا گريه هست جز خانه جناب حمزه حضرت فقط يک جمله فرمودند: همه شهدا گريه کننده دارند جز حمزه که گريه کننده ندارد. تا اين جمله را فرمود صحابه رفتند به خانه هايشان و گفتند حمزه گريه کننده ندارد.

زناني که براي فرزندان يا پدران يا برادران خود گريه مي کردند به احترام پيامبر با احترام جناب حمزه بن عبدالمطلب آمدند به خانه حمزه و براي او گريستند و بعد از اين ديگر سنت شد هرکس براي شهيدي مي خواست بگريد اول مي رفت به خانه حمزه و براي او مي گريست.

اين جريان نشان داد که اسلام با اينکه با گريه بر ميت چندان روي خوش نشان نداده است مايل است که مردم براي شهيد بگريند، زيرا شهيد حماسه آفريده است و گريه بر شهيد شرکت در حماسه او و هماهنگي با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.

قبل از شهادت امام حسين آن شهيدي که سمبل گريه بر شهيد بود و گريه بر او مظهر شرکت در حماسه شهيد و هماهنگي با روح شهيد و موافقت با نشاط شهيد به شمار مي رفت جناب حمزه بود و بعد از شهادت امام حسين اين مقام به ايشان انتقال يافت.


منبع : مقاله شهيد مرتضي مطهري


پنج شنبه 19/3/1390 - 9:53
شهدا و دفاع مقدس
راوي که يکي از بچه هاي تفحص شهدا بوده، مي نويسد: در تفحص

شهدا، دفترچه يادداشت يک شهيد شانزده ساله پيدا شد که گناهان

هر روزش را در آن يادداشت کرده بود.



گناهان يک روز او عبارت بودند از:



• سجده نماز ظهر طولاني نبود.


• زياد خنديدم.


• هنگام فوتبال شوت خوبي زدم که از خودم خوشم آمد.



راوي در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر مي کنم چقدر از يک پسر

شانزده ساله کوچکترم... !
پنج شنبه 19/3/1390 - 9:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته