كیهان:آمریكا طراحی پیش و پس از 12 اسفند
«آمریكا طراحی پیش و پس از 12 اسفند»عنوان یادداشت
روز روزنامه كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن میخوانید؛« ما دو
روز پیش از این شنیدیم كه رئیس جمهور آمریكا- در اجلاس ایپك- گفته است كه
ما به جنگ با ایران فكر نمی كنیم، خیلی خب، این خوب است، این حرف عاقلانه
ای است. این خروج از توهم است. در كنارش گفت ما با تحریم، مردم ایران را به
زانو درمی آوریم. این توهم است. آن خروج از توهم در آن بخش اول خوب است.
باقی ماندن در توهم در این بخش دوم به آن ها ضربه خواهد زد. وقتی محاسبات
انسان بر مبنای توهم بود بر مبنای واقعیت ها نبود، پیداست كه در برنامه
ریزی كه براساس این محاسبات انجام می دهد، شكست خواهد خورد.»
فرازی از سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با خبرگان رهبری.
آمریكایی ها و بطور خاص هیات حاكمه این كشور، پیش
از انتخابات 12 اسفند ایران روی موضوع انتخابات مجلس نهم ایران تمركز كردند
ولی نه از این حیث كه چه گروهی رای می آورد و چه گروهی رای نمی آورد و یا
چه گروهی تحریم می كند و چه گروهی تشویق می نماید. بلكه از این زاویه كه
آمریكایی ها می خواستند انتخابات مجلس را به یك «شاخص كلیدی» برای به چالش
كشیدن نظام جمهوری اسلامی تبدیل نمایند. تحلیل آنان این بود كه همه عوامل
دست به دست هم داده اند و قطعا میزان مشاركت مردم در این انتخابات بسیار
پائین خواهد بود آنان در این تحلیل از یك سو به فضای اقتصادی هفته های
منتهی به انتخابات و رشد بی رویه قیمت ها استناد می كردند و در همان حال به
غیبت جریانی كه در سال 88، فتنه ای بزرگ را به وجود آورده بود و نیز آخرین
علامت های قهرگونه چهره های شاخص اشاره داشتند از نظر آنان كاهش شدید
مشاركت موضوعی قطعی است!
آمریكایی ها معتقد بودند در این فضا، انتخابات مجلس
ایران به صحنه جدال دو گفتمان موافق روند مناقشه آمیز ایران و غرب- به زعم
آنها اقلیتی!- و مخالف روند مناقشه آمیز ایران و غرب- به زعم آنان
اكثریتی!- تبدیل می شود و در نهایت انتخابات در غیاب و قهر گفتمان اكثریتی
برگزار شده و گفتمان اقلیتی برنده یك انتخابات حداقلی خواهد بود و در نهایت
این گفتمان فتنه 88 را به نوعی بازسازی كرده و فعال می نماید با این تفاوت
كه حالا بخشی از جریان پیروز در آن زمان به منتقد انتخابات تبدیل شده اند.
از نظر آنان می توان انتخابات را به نقطه اختلاف چند بعدی تبدیل كرد و
رهبری نظام را وادار به عقب نشینی نمود از این رو آمریكایی ها حتما تا ظهر
روز 12 اسفند تاكید می كردند كه این انتخابات به رهبری و جناح هوادار او
تعلق دارد و تا ظهر تنها تصویری كه از تلویزیونهای خود پخش كردند تصویر
رهبری هنگام دادن رأی بود.
در این فضا آمریكایی ها معتقد بودند غرب باید همه
توان خود را برای تقویت جبهه ای كه آن را به دروغ اكثریت معرفی می كردند،
پای كار بیاورد از این رو در هفته های منتهی به انتخابات شاهد طرح موضوعات و
مواضع حاد از سوی غرب علیه ایران بودیم. غرب معتقد بود انتخابات ایران
مشروعیت داخلی نظام سیاسی ایران را در معرض ابهام قرار می دهد و این موضوع
می تواند به اقدام یكپارچه بین المللی علیه ایران منجر شود و موضع هواداران
بین المللی ایران را تضعیف كرده و حتی آنها را وادار به همراهی نماید.
براین اساس غرب از ایران پس از انتخابات یك تصویر ضعیف شده و آماده همكاری
جدی با غرب تهیه كرده بود و بنا داشت در روز 13 بهمن آن را به همه جهان
نشان دهد.
انتخابات 12 اسفند یك ضربه اساسی به این برداشت و
راهبرد غرب وارد كرد و این اثرگذاری فوری بود اگر به تصاویر انتخابات ایران
در فاصله صبح تا حدود ساعت 4 بعدازظهر و تصاویر 7 شب به بعد روز انتخابات
نگاه بیاندازیم تفاوت فاحش این دو را به وضوح می بینیم. دوربین رسانه های
غربی تا پیش از ظهر روی تصویر حضور رهبری در انتخابات زوم بود و در آن از
حضور مردم در انتخابات كمترین خبری نبود. اما تصاویر 7 شب به بعد آنان
بیانگر حضور انبوه توده ها در انتخابات بود و در روز 13 اسفند چندان خبری
از «انتخابات حداقلی» و «جناحی» در رسانه های غرب منعكس نشد. اما در این
میان چند روز بعد و در حین سخنرانی اوباما در اجلاس یهودیان آیپك مشخص شد
كه این انتخابات جمع بندی آنان را دگرگون كرده است. اما نه به این معنا كه
از شیطنت و توطئه دست برداشته اند اما اینكه اوباما گفت «ما و اسرائیل به
جنگ با ایران فكر نمی كنیم» در واقع خط بطلان بر موضوعی بود كه پیش از
انتخابات از آن بعنوان عامل كمك به موضع مخالفان رهبری در ایران یاد می
كردند.
در عین حال در اظهارات فردای اوباما در آیپك نشانه
های بیشتری ظهور كرد او این بار در موضع فردی كه گویا به شكل سپر امنیتی
ایران عمل می كند! در پاسخ به اظهارات مقامات حزب جمهوری خواه بر لزوم
برخورد امنیتی دولت آمریكا با ایران در نطق های انتخاباتی تأكید می كردند- و
در واقع می خواستند دولت اوباما را وادار به اقدام نظامی و یا وادار به
اظهارنظرهای تند علیه ایران نمایند- گفت این ها متوجه خطرات اقدام نظامی
علیه ایران نیستند و نمی دانند كه مردم آمریكا از چنین روشی استقبال نمی
كنند. در واقع اظهارات اوباما نشان داد كه اساساً مواجهه نظامی با ایران
هیچ زمینه ای ندارد و آنانكه از این موضوع حرف می زنند خود اعتقادی به عملی
شدن آن ندارند. این فقط ارتباط روشنی با مشاركت انبوه مردم ایران در
انتخابات دارد.
اما بنظر می آید به موازات شكست غرب در ایده
«انتخابات حداقلی»، طرح جدیدی روی میز قرار گرفته است. این برگ «مذاكرات»
است. طی روزهای اخیر این خط در رسانه های آمریكایی دنبال شد «ایران با این
انتخابات برای مذاكره با آمریكا پیرامون مسایل تاریخی خود اعتماد به نفس
پیدا كرده است». در واقع غرب گمان می كند كه می تواند «مذاكره» را جایگزین
«انتخابات» نماید یعنی همان نقش اختلافی كه قرار بود انتخابات بازی كند
حالا پس از شكست به «مذاكره» منتقل كرده اند. آمریكا و اروپا از چند روز
پیش این نكته را مطرح كرده اند كه ما باید به مردم ایران بگوئیم هیچ مشكلی
با برنامه هسته ای صلح آمیز شما نداریم و مسئله ما اطمینان پیدا كردن از
عدم انحراف هسته ای ایران به سمت بمب است شما هم كه در بالاترین سطح می
گوئید ما دنبال بمب نبوده و دستیابی به آن را حرام می دانیم پس بیائید و به
یك مذاكره جدی كه تضمین كننده عدم انحراف و فعالیت صلح آمیز ایران است،
رضایت بدهید. اما واقعیت این است كه آمریكایی ها و اروپایی ها برای این هدف
مذاكره نمی كنند این موضوعی است كه بیش از مذاكره به یك بیانیه رسمی از
سوی غرب كه همراه با آن باید همه تحریم ها لغو شوند، احتیاج دارد. غرب همین
امروز همراه با بحث ظاهری موافقت با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران بر
لزوم تن دادن ایران به طرح روسیه تأكید می كنند و حال آنكه طرح روسیه توقف
پلكانی برنامه هسته ای ایران است. بنابراین كاملاً واضح است كه غرب گمان می
كند اگر كارها به كانال مذاكره سپرده شود، می توان در پای میز مذاكره
انواع روش ها و نتایج را به ایران تحمیل كرد كه یكی از آن ها زمان دار شدن و
تطویل مذاكرات بی نتیجه است.
غرب گمان می كند كه می تواند مذاكره را به یك مسئله
اختلافی در درون ایران تبدیل كند به این معنا كه غرب در حال وانمود كردن
این مسئله است كه ایران باید میان تحریم های فزاینده و «مذاكره مسئولانه»
یكی را انتخاب كند. آنكه به مذاكره تن نمی دهد و یا مذاكره را جدی نمی گیرد
در واقع هوادار تحریم فزاینده است. این موضوعی است كه - به گمان غرب- مردم
را در كنار هواداران مذاكره قرار می دهد چرا كه مردم از تحریم استقبال نمی
كنند. از سوی دیگر از منظر غرب سران فتنه و انحراف روی موضوع مذاكره تأكید
دارند. در سطح نخبگان هم هواداران مذاكره اكثریت دارند بنابراین- از منظر
غرب- به میان كشیدن بحث مذاكره یك اكثریت توده ای، نخبه ای، اپوزیسیونی را
در مقابل اقلیت مخالف مذاكره قرار می دهد. غرب می گوید این دو دستگی
هواداران مذاكره و مخالفان مذاكره برای غرب مطلوب است و باید آن را دنبال
كرد. بنابراین كاملاً واضح است كه غرب از مذاكره به مثابه یك سلاح برای هدف
قرار دادن انسجام ایران استفاده می كنند و به چیزی جز دست كشیدن ایران از
منافع ملی خود رضایت نمی دهد.
از منظر غرب، مذاكره، رهبری ایران كه در انتخابات
12 اسفند اقتدار آن تثبیت گردید را در موضع ضعف قرار می دهد و در نهایت او
را وادار به پذیرش مذاكره می كند! مذاكره ای كه اولین نتیجه آن عقب نشینی
ایران از مواضع هسته ای خود خواهد بود بر این اساس غربی ها از هر جمله ای
برای القاء منظور خود استفاده می نمایند. مثلاً پس از آنكه رهبر معظم
انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با اعضای محترم مجلس خبرگان فرمودند: «اینكه
رئیس جمهور آمریكا گفته است مابه جنگ فكر نمی كنیم این خوب است و حرف
عاقلانه ای است و خروج از توهم می باشد» آمریكایی ها دوره افتادند كه بله
ایران یك علامت مثبت برای مذاكره با آمریكا بروز داد. یونایتدپرس آن را فتح
بابی برای مذاكره نامید، CNN آن را خوب و در عین حال فاقد پیوست دیپلماتیك
لقب داد و كریستین ساینس مانیتور آن را «تجلیل ایران از شیطان بزرگ» نامید
و خبرنگاران مختلف رسانه های آمریكایی با ماموریت خاص از ناحیه سردبیران
خود مامور شدند تا این نكته كه ایران در حال ارسال نشانه های مذاكراتی است
را- با توسل به دروغ های شاخدار- به زبان ها و اذهان منعكس نمایند و حال
آنكه به هیچ شكلی نمی توان از عبارت حضرت امام خامنه ای- دامت بركاته- چنین
استفاده ای كرد. در واقع جدای از این كه اوباما در فضای انتخاباتی آمریكا
می خواهد از كارت ایران استفاده كند و تصویری از رو به حل بودن یك پرونده
سخت 33 ساله برای پیروزی در انتخابات ارائه كند، اینگونه تبلیغات از
استفاده ابزاری حزب دمكرات از موضوع مذاكره خبر می دهد.
اما البته باید گفت همانگونه كه تحلیل آمریكا از
انتخابات ایران در فاصله مهر تا اسفند 90 سراسر اشتباه بود و به یك افتضاح
سیاسی برای آمریكا تبدیل گردید، تحلیل آمریكا از موضوع مذاكره نیز از چنین
وضعی پیروی می كند. مذاكره با آمریكا به هیچ وجه یك مطالبه اجتماعی در
ایران نیست خود این انتخابات نشان داد كه چنین چیزی واقعیت ندارد بلكه
اكثریت رای دهندگان همراه با برگه رای تنفر خود را از آمریكا و بی اعتمادی
شان به سیاست های غرب را ابراز كرده اند. از سوی دیگر انتخابات 12 اسفند
اصولا موضع سران فتنه، سران انحراف و سران غرب و سازش طلبان را بشدت تضعیف
كرد و موضع رهبری و توده های مومن و انقلابی را تثبیت كرد بنابراین اگر كسی
از مذاكره با آمریكا- خارج از چارچوب جاری 1+5- حرف بزند، حرف اقلیتی كوچك
را زده است و طبعا راه به جایی نمی برد. مذاكره با آمریكا یك ندای بیرونی
است و از نیاز غرب به مذاكره خبر می دهد طبعا در اینجا مذاكره از منظر
ایرانیان تامین كننده منافع ملی ایران نیست بلكه درصدد تحقق حداكثری زیاده
خواهی غرب از ایران است مگر نه این است كه همین مذاكره هسته ای هم با سمت و
سوی توقف برنامه صلح آمیز هسته ای ایران بنا شده و از سوی غرب پیگیری می
شود؟ كاملا واضح است كه ایران خود را در بهترین شرایط تاریخی می بیند و در
منسجم ترین وضعیت قرار دارد با این وصف چه نیازی دارد كه به زیاده خواهی
غرب ولو آن كه با روكشی فریبنده ارائه گردد تن دهد.
خراسان:از افغانستان تا سوریه؛ هدیه ای به نام آزادی آن هم از نوع آمریکایی
«از افغانستان تا سوریه؛ هدیه ای به نام آزادی آن
هم از نوع آمریکایی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علی رضا
رضاخواه است كه در آن میخوانید؛پرده اول-32سال پیش در 27 دسامبر سال 1979
میلادی و در اوج دوران رقابت دو قطب شرق و غرب موسوم به دوران جنگ سرد
نیروهای ارتش شوروی با تجاوز به خاک افغانستان، آغاز دوران تاریکی را برای
ملت این کشور رقم زدند. در این ایام دولت آمریکا برای مقابله با گسترش نفوذ
شوروی با کمک اعراب همپیمان خود در منطقه پروژه ای به نام "افغان عرب ها"
را در افغانستان آغاز کرد. در این پروژه ایدئولوژی وهابی سعودی در کنار
سلاح ها و دلارهای آمریکایی دست به دست هم دادند تا به مقابله با جاه طلبی
های ساکنین کرملین بپردازند، محصول این پیوند نامیمون مولودی بود به نام
القاعده که همزادی هم به نام طالبان داشت. حدود 11 سال پیش و به دنبال حمله
القاعده در 11 سپتامبر سال 2001 به برج های دوقلو ارتش آمریکا همچون رقیب
پیشین خود اقدام به اشغال این سرزمین نمودند. آمریکایی ها بهانه این اشغال
گری را آزادی افغان ها از حکومت قرون وسطی طالبان و مقابله با القاعده
عنوان کردند. اما 11 سال بعد اوباما صراحتا از مذاکره با طالبان سخن می
گوید و حتی جو بایدن اخیرا عنوان داشته است که طالبان هیچ گاه دشمن آمریکا
نبوده است.
پرده دوم-یک شنبه ای که گذشت در حوالی ساعت 3 صبح
هنگامی که خیابان های قندهار از خستگی خانه تکانی های عید در خوابی عمیق
فرو رفته بود، با صدای رگبار گلوله های سربازان مست آمریکایی از خواب بیدار
شد. سربازان آمریکایی خانه به خانه وارد منازل مردم شدند آنها را به گلوله
بستند و جنازه کودکان و زنان سالخورده را به آتش کشیدند.
جنایت روز یک شنبه سربازان آمریکایی در کشتن 17 غیر
نظامی افغانی تنها 3 هفته پس از اهانت نیروهای اشغال گر به قرآن کریم برگی
دیگر است بر پرونده ننگین نیروهای آمریکایی در افغانستان؛ چندی پیش وزارت
خارجه انگلستان اعلام کرده بود 2 سرباز این کشور را به دلیل تجاوز به 2
کودک 10 ساله افغانستانی بازداشت کرده است. به گزارش سایت العربیه روزنامه
سان انگلیس به نقل از منابعی در وزارت دفاع این کشور نوشته بود « 2 سرباز
انگلیسی یک پسر بچه و یک دختر بچه افغانی را به طور جداگانه مورد تجاوز
جنسی قرار داده و ویدئویی از این تجاوز تهیه کرده اند ».
این حادثه یک هفته پس از آن رخ داد که انتشار فیلم
ویدئویی ادرار کردن سربازان آمریکایی بر روی اجساد کشته شده گروه طالبان با
انتقاد شدیدی همراه بود .
چند ماه قبل از آن نیز "کلوین گیبز" گروهبان ارتش
آمریکا به کشتار 3 غیرنظامی افغان و بریدن و جمع آوری انگشت های قربانیان
خود اعتراف کرده بود. نظامیان ارتش آمریکا به جمع آوری کلکسیونی از انگشتان
بریده شده مردم افغان و کشتار وحشیانه کودکان با استفاده از نارنجک در
ولایت قندهار اعتراف کرده بودند. در این جنایت ، جرمی مورلاک، سر دسته
سربازان آمریکایی با یک سرباز دیگر بر سر چگونگی کشتن یک پسر بچه افغان
مسابقه می دهند.
آنها این پسربچه را صدا می کنند و در فاصله 5 متری
وی، همزمان مورلاک نارنجکی را به سوی وی پرتاب و هولمز با اسلحه اتوماتیک
خود 6 گلوله به سوی پسربچه شلیک می کند. در این مسابقه هولمز برنده می شود
چون گلوله های شلیک شده توسط اسلحه او، موجب مرگ پسر بچه افغان شده بود.
طبق گزارش سازمان ملل ؛ در سال گذشته میلادی 2777
غیرنظامی افغان براثر حملات نظامیان اشغالگر خارجی جان خود را از دست داده
اند. همچنین براساس گزارش گروه های حقوق بشری 34 هزار غیر نظامی افغان تنها
بدست نیروهای کمک به تامین امنیت افغانستان (ایساف ) از سال 2001 تاکنون
در این کشور جان باخته اند.
پرده سوم-چند ماهی است که مذاکرات مخفی طالبان و
آمریکا افشا شده است. کشورهایی چون ترکیه و قطر دفاتری را برای فعالیت های
سیاسی گروه طالبان در اختیار ایشان قرار داده اند.آمریکا روز گذشته از
تصمیم خود برای آزاد سازی چند تن از رهبران بلند پایه طالبان خبر داد.
قرار است این افراد برای ملحق شدن به خانواده های
خود وارد قطر شوند. چندی پیش امیر قطر در مراسم افتتاح بزرگ ترین مسجد
خاورمیانه آن را به سلفی ها تقدیم کرد و نام محمد بن عبدالوهاب، بنیان گذار
وهابیت، را بر آن گذارد. وی در ادامه حمایت از جریانات سلفی را افتخار قطر
عنوان کرد. به دنبال افزایش نا آرامی ها در سوریه، قطر و عربستان بر تداوم
حمایت مالی و تسلیحاتی خود از جریانات سلفی ضد حکومتی در سوریه تاکید کرده
اند. ایمن الظواهری رهبر القاعده نیز بر سقوط بشار اسد تاکید کرده و
جنگجویان القاعده را به مبارزه در سوریه فراخوانده است.
"عبدالحکیم بلحاج" عضو لیبیایی القاعده مدتی است با
نیروهایش و جمعی از "افغان عرب ها" در ترکیه و در نزدیکی های سوریه در
پایگاهی نظامی مشغول طراحی و اجرای عملیات های نظامی در سوریه می باشند.
چند روز پیش القاعده مسئولیت انفجارهای انتحاری در دمشق را رسما برعهده
گرفت. آمریکا نیز خود را متعهد به ارسال کمک های نظامی و مالی در سوریه
کرده است و پیاپی تحریم ها و قطعنامه هایی را در مجامع بین المللی بر علیه
دمشق به تصویب می رساند.
در پروژه جدید قرار است همچون 11 سال پیش برای مردم
سوریه مانند مردم افغانستان آزادی آن هم از نوع آمریکایی اش هدیه آورده
شود. هدیه ای که مردم عراق هم این روزها از آن بهره ها برده اند.
جمهوری اسلامی:موج دوم بیداری اسلامی
«موج دوم بیداری اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه
جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛موج دوم بیداری اسلامی و بهار
كشورهای عربی در راه است و رژیمهای خودكامهای همچون رژیم پادشاهی عربستان
و اردن كه به شدت در معرض تهدید و فروپاشی هستند، بیش از پیش احساس خطر
كرده و برای جلوگیری از سقوط، به هر ریسمان پوسیدهای چنگ میزنند.
زمستان سال گذشته بود كه تونس، خاستگاه پدیدهای
بیسابقه در كشورهای عربی شد و قیامی مردمی به فاصلهای كوتاه، رژیم
استبدادی "بن علی" را ساقط كرد. این موج توفنده نه تنها جهان عرب بلكه
جهانیان را مبهوت وجود قدرتی بنیادین در كشورهای عربی كرد كه میتواند
رژیمهای استبدادی ریشهدار و عوامل بیگانه را در معرض تهدید و سرنگونی
قرار دهد.
هنوز چند صباحی از این زلزله سیاسی ـ اجتماعی در
تونس نگذشته بود و رژیمهای عرب در بهت این تحول شگفتیآفرین بودند كه
طومار دومین رژیم دست نشانده و در عین حال پایگاه استكبار در منطقه یعنی
رژیم دیكتاتوری مصر در گردبادی سریع و باور نكردنی درهم پیچید و حسنی مبارك
نیز سقوط كرد.
دیری نپائید كه موج این بیداری، كشورهای لیبی و یمن را
نیز متحول كرد و دیكتاتورهای دیرپای عرب یكی پس از دیگری سرنگون شدند.
اینگونه بود كه باقیمانده شیوخ و حكام عرب نیز به وحشت افتاده و در اقدامی
تهاجمی به سركوب امواج بیداری اسلامی پرداختند.
مردم بحرین كه سالها تحت فشار ظلم و تبعیض قرار
داشتند، و برای استیفای حقوق سیاسی واجتماعی خود به گونهای مسالمتآمیز به
خیابانها آمده و خواستههای قانونیشان را بیان كردند ولی نه تنها با صفیر
گلولههای آتشین مواجه شدند بلكه سران رژیم آل سعود كه از آنسوی مرزها
صدای پای بیداری را در پشت دروازههای ریاض به گوش خود میشنیدند، نظامیان
خود را برای سركوب مردم بحرین به كمك نیروهای آل خلیفه فرستادند. این اقدام
هر چند سبعانه بود ولی تاكنون نتوانسته قیام آزادیخواهانه ملت بحرین را
سركوب كند و آنها هر روز شادابتر و مصممتر از گذشته روانه خیابانها شده و
با مشتهای گره كرده به مقابله با نظامیان مسلح آل خلیفه و آل سعود
پرداختند.
تداوم چنین قیامی باعث وحشت آل سعود شد بویژه آنكه
چند صباحی است كه امواج این بیداری و شعلههای آزادیخواهی به شهرهای مختلف
عربستان نیز كشیده شده است. امروز این قیام، عربستان را به شدت متحول كرده و
دیوارهای بلند ترس و وحشت از رژیم امنیتی را فرو ریخته است. اكنون تظاهرات
اهالی شرقیه، بازداشت علما و آزادیخواهان، كشتار و سركوب تظاهركنندگان،
وجود 4400 زندانی سیاسی، گسترش تظاهرات مردمی از شرق به جنوب، تظاهرات
دانشجویی و... از مهمترین خبرهای عربستان است.
اعتراضات مردم عربستان به نقض حقوق بشر در این كشور
و نادیده گرفتن حقوق اولیه مردم، همچنان ادامه دارد و سركوبهای شدیدو
ایجاد رعب و وحشت نیز نتوانسته مانع گسترش موج بیداری شود. مردم عربستان
این روزها همانند ملتهای دیگر عرب خواستار آزادی، اصلاحات اساسی، پایان
دادن به سلطه پادشاهی، حضور همگانی در روند مشاركت سیاسی و قطع سلطه خارجی
هستند و اینها از جمله حقوقی است كه تاكنون از این مردم سلب شده است.
از حدود یك قرن قبل كه پادشاهی سعودی در عربستان
بنیان گذاشته شد تاكنون، آل سعود به صورت موروثی قدرت را در اختیار داشته و
مردم از هرگونه اصول مشاركتی در اداره امور جامعه محروم بوده و كلیه
پستها، مشاغل و درآمدهای نفتی در دست اعضای خاندان آل سعودی میچرخیده
است.
اصولاً در این كشور كه همواره به لحاظ مطامع مادی
از سوی آمریكا ودیگر كشورهای غربی حمایت شده، رعایت اصول و موازین حقوق
بشری بیمعنا بوده و با سلطه كامل این خاندان بر قدرت وعدم پایبندی به
طبیعیترین حقوق اولیه انسانی و حتی قوانینی بینالمللی، این رژیم عملاً به
یكی از مرتجعترین نظامهای سیاسی جهان تبدیل شده است. عدم برگزاری
انتخابات، نداشتن مجلس و دولت منتخب مردمی، نقض حقوق اولیه شهروندان از
جمله زنان، فقدان آزادی مذهب و تهدید غیر وهابیها به مرگ، نبود آزادی بیان
و رسانه، فساد در خاندان پادشاهی، چپاول اموال و ثروتهای عمومی،
وابستگیهای خارجی، حمایت از تروریسم، پشتیبانی از دیكتاتورهای منطقه و...
فهرست بلندبالایی است كه مطالبات مردم عربستان را تشكیل میدهند.
موج این بیداری برخلاف گذشته، آنچنان عمیق و مشهود
است كه شبكه خبری آمریكایی "سی.ان.ان" در گزارشی از خاورمیانه اعتراف
میكند عربستان كه یكی از كشورهای فاقد دمكراسی است، در حال دگرگونی و
پوستاندازی است. در این گزارش تصریح شده "جوانان عربستانی مخالفت خود را
با نظام سنتی پادشاهی در این كشور اعلام كرده و خواستار تغییرات جدی هستند.
بنابراین چهره عربستان در حال دگرگونی است و مردم این كشور، عامل این تحول
به شمار میروند."
هرچند غربیها سعی دارند حركتی را كه در عربستان و
برخی دیگر از كشورهای عرب از قبیل اردن به راه افتاده، در حد پوستاندازی و
دگردیسی و یا به عبارت دیگر در مقیاس انجام اصلاحات ظاهری، معرفی و محصور
كنند ولی آنچه به عنوان یك واقعیت كتمانناپذیر در این كشور هاجریان دارد،
خودجوشی و خودآگاهی است كه میتواند به افقهایی فراتر از تعابیراتی همچون
اصلاحات بینجامد.
اكنون موج دوم بیداری اسلامی كه در كشورهای عرب به
"بهار عربی" موسوم گردیده شروع به تلاطم كرده و به همین علت رژیمهایی
همچون عربستان، اردن و... كه لرزههای اولیه را حس كردهاند، احساس مصونیت و
امنیت نمیكنند. حركتهای اعتراضی مردمی در این كشورها آغاز شده و
دولتمردان ریاض و امان نیز ناگزیز باید در انتظار سرنوشتی كه چیزی غیر از
سقوط نیست، باشند زیرا اكثر عوامل و شرایطی كه باعث انقلابهای جهان عرب
شد، در این دو كشور نیز وجود دارد. اكنون مردم عربستان و اردن در اعتراض به
فساد، سركوب، نقض حقوق اولیه و لگدمال شدن كرامتهای دینی و انسانی به
خیابانها آمده و خواستههای خود را در سطح قیام علیه وضعیت موجود به نمایش
گذاشتهاند.
شاید اگر به سخن ملتها در شرایطی كه درخواستها به
صورت مسالمتآمیز و در قالب مذاكره و مفاهمه بیان شده بود، پاسخی منطقی
داده میشد، اكنون مردم مجبور نبودند خود را برای ورود به مرحله مقابله و
رویارویی آماده كنند، اما از آنجا كه صاحبان تختهای پادشاهی سالها با تكیه
بر عصای ثروت و مستظهر به حمایتهای غربی در برجهای شیشهای جا خوش كرده و
حاضر به تمكین در برابر منطق و سپردن سرنوشت مردم به خود آنها نشدند،
اكنون به نظر میرسد راهی غیر از كنارهگیری از قدرت و پذیرفتن سرنوشتی
مشابه آنچه برای سایر دیكتاتورهای جهان عرب رقم خورد ندارند.
رسالت:به بهانه تكریم و تعظیم شخصیت آیتالله كاشانی
«به بهانه تكریم و تعظیم شخصیت آیتالله
كاشانی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلویی است كه در
آن میخوانید؛فروردین سال 40 آیتالله العظمی بروجردی مرجع تقلید شیعیان
جهان كه مرجعیت عامه را عهدهدار بود از دنیا رفت. رحلت او ایران را تكان
داد. صدها هزار نفری كه به قم برای تشییع رفته بودند قدرت مرجعیت را پس از
كودتای ننگین 28 مرداد 32 به رخ استبداد داخلی و استعمار خارجی كشیدند.
برخی با اشاره به عظمت و گستردگی حضور جمعیت در
تشییع آیتالله بروجردی و نیز مقام علمی وی میگفتند دیگر تشییع رجلی چون
او را نخواهد دید.
اسفند همین سال آیتالله كاشانی رهبر نهضت ملی شدن
صنعت نفت رحلت فرمود. تجلیل بیسابقه از او حیرت همگان را بر انگیخت. پیكر
پاك وی بر دستان مردم قدرشناس تهران تا شهر ری مشایعت شد و جمعیت انبوهی در
این مراسم به پاس خدمات آیتالله كاشانی برای استقلال و عظمت ایران حضور
یافتند. آن روزها هم گفته میشد دیگر ایران یك رجل سیاسی، دینی در اندازه
آیتالله كاشانی به خود نخواهد دید.
اما اراده خداوند بر این تعلق گرفت و مردی در سپهر
سیاست ایران ظهور كرد كه هم قدرت علمی و مرجعیت دینی آیتالله بروجردی را و
هم هوش خلاق سیاسی، شجاعت و تدبیر آیتالله كاشانی را داشت. كوران حوادث
سیاسی در ایران در دهه 40، 50، 60 نشان داد اندازه حضور سیاسی امام خمینی
(ره) و ماموریت وی در پدیداری جامعه جهانی اسلام و پنجه در پنجه ابرقدرتها
انداختن اصلا قابل مقایسه با حضور ملت و رهبران دینی و سیاسی در دو نهضت
مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت نیست. امام (ره) افقهایی را پیش روی ملت
ایران گشود كه متضمن استقلال،آزادی وكرامت ایرانیان و مسلمانان جهان بود.
او در اندیشه زلال سیاسی خود سقوط دیكتاتورها و
فروپاشی قدرتهای مسلط جهانی را طراحی كرده بود و به پشتیبانی ملت و ایثار و
از خودگذشتگی مردم اطمینان كامل داشت. او اراده خداوند در این رویكرد
تاریخی را به خوبی لمس میكرد و با بهرهگیری از دو تجربه گرانسنگ (انقلاب
مشروطیت و نهضت ملی) نهضت اسلامی را به پیش برد.
29 اسفند سال 1329 روز ملیشدن صنعت نفت ایران و
روز پایان دادن به سلطه انگلیس بر حیاتیترین ثروت ملت ایران است. نقش
آیتالله كاشانی در این نهضت یك نقش كلیدی، تعیین كننده، حساس و مردمی بود.
ملت ما در همین ماه آیتالله كاشانی را از دست داد.
آیت الله كاشانی مظلومترین چهره سیاسی معاصر است و در راه استقلال و عظمت ایران و اسلام زحمتها و مرارتها كشید.
متاسفانه نهادهای فرهنگی و سیاسی در تكریم شخصیت
ایشان و نقش تاریخی وی خیلی كم مایه گذاشتهاند. جا دارد به بهانه تكریم و
تعظیم شخصیت ایشان و خدمات ماندگار تاریخی ایشان یك همایش در سطح ملی تشكیل
شود و در این همایش نسبت به دو موضوع مهم كه مبتلا به عصر ماست روشنگری
صورت گیرد.
اولا از نقش تاریخی حضرت آیتالله كاشانی در نهضت ملی تجلیل شود و حق او در این معركه تاریخی ادا گردد.
ثانیا مهندسی غرب و بویژه انگلیسیها در فعال كردن
شكاف سنت و مدرنیته و شكاف بین نخبگان دینی و به اصطلاح روشنفكران دینی در
ضربه زدن به نهضت ملی و تداوم این سیاست استعماری در انقلاب اسلامی ایران
به رهبری امام خمینی (ره) مورد ارزیابی و واكاوی قرار گیرد.
آمریكاییها و انگلیسیها بعد از پیروزی انقلاب
پروژه تضاد مصدق - كاشانی را میخواستند در تضاد بین بنیصدر- امام
خمینی(ره) باز تولید كنند اما موفق نشدند.
غرب بویژه آمریكا در دوم خرداد 76 و 22 خرداد 88
همین پروژه را میخواستند بازسازی كنند و عدهای ابله وغافل را هم
میخواستند در این سناریو وارد كنند،اما شكست خوردند. 9 دی سال 88 روز
پایان بازتولید مصدقیسم درتاریخ ایران است. واكاوی این شكست در یك همایش
علمی فوقالعاده اهمیت دارد. كشف ویروس مصدقیسم كه مرتب در غرب برای تزریق
در رگ حیات حركتهای اسلامی برای فروپاشی انقلابها به كار میرود مهم است.
این كشف كمك میكند ما انقلابهای اسلامی معاصر در منطقه را واكسینه كنیم
والا آنها از همان سوراخی گزیده میشوند كه ما در كودتای 28 مرداد سال 32
گزیده شدیم.
2- مسئله نفت و تاریخ ورود آن به حیات سیاسی و اقتصادی ایران در این همایش ملی باید مورد واكاوی قرار گیرد.
"نفت" با تاریخ سیاسی یكصد سال اخیر ایران عجین شده
است. خداوند متعال به این ملت لطف كرده است كه با كمترین تلاش اقتصادی
سالی 100 میلیارد دلار در خزانه ملت ایران به عنوان یك هدیه الهی در سرفصل
انفال جای گیرد اما حساب دقیق آن را به دلیل غفلت از این ماده حیاتی
نداریم.
خونی كه در رگهای حیات تمدن امروز جریان دارد نفت است. اگر نفت
را از این تمدن بگیریم بشر مجبور است دو قرن به عقب بر گردد. شاهرگ اصلی
حیات غرب در دست ماست. اگر قرار باشد روزی در همین خلیجفارس هیچكس نفت
صادر نكند تیر خلاص به كسانی شلیك شده كه در اندیشه مرگ ملت ایران هستند.
همه میدانند اهمیت نفت فقط به جایگاه آن در اقتصاد ایران و جهان بر
نمیگردد. نفت سلاحی است كه اگر در وقت مناسب مورد استفاده قرار گیرد از هر
سلاح دیگری مرگبارتر است. درست 140 سال پیش كه ناصرالدین شاه امتیاز
راهآهن را به انگلیسیها داد غرب نفت ایران را هدف گرفت چون متن قرارداد
بوی نفت میداد و در مفاد آن به این مهم اشاره شده بود. ملاعلی كنی در
مقابل این قرارداد ایستاد و آن را لغو كرد. 30 سال بعد ویلیام ناكس دارسی
موفق به اخذ امتیاز استخراج و بهرهبرداری و لولهكشی نفت در سراسر ایران
به غیر از 5 ایالت به مدت 60 سال میشود و اولین چاه در مسجد سلیمان در سال
1287 شمسی به نفت میرسد.
از این تاریخ به بعد نفت وارد تاریخ، اقتصاد و سیاست ایران میشود. انگلیسیها در دوران
رضا
خان و پسرش كارنامهای از غارت اموال ملت ایران را به جای گذاشتند. لذا
قیام ملت ایران علیه مظالم انگلیس در دهه 30 معطوف به این مهم بود كه نفت
را ملی كند و بدین ترتیب نهضت ملی شدن نفت به رهبری آیتالله كاشانی شكل
گرفت. اینكه حساب و كتاب نفت قبل از انقلاب و بعد از انقلاب چه بوده است
نیاز به یك مطالعات عمیق و ژرف دارد.
ما این مطالعات را باید در یك همایش فنی و مالی و
محاسباتی مورد نقد و بررسی صاحبنظران قرار دهیم تا بتوانیم جایگاه نفت را
در اقتصاد كشور دقیق ارزیابی كنیم. این ارزیابی حتما باید توام با مطالعات
دقیق در حوزه مالی و محاسباتی بودجههای پس از انقلاب نیز باشد.
نفت را در برنامه دیدن یك مسئله است و در بودجه
دیدن مسئله دیگری است و این دومی به عقیده من مهمتر میباشد. اینكه پس از
33 سال بزرگترین بنگاه اقتصادی كشور یعنی شركت ملی نفت اساسنامه ندارد
حكایت از یك بیحساب و كتابی در نگاه مالی به نفت است. تفریغ نفت در
سالهای پس از انقلاب این تلخی در بیحساب و كتابی را واتاب میدهد. با
آنكه قانون اساسی و قوانین مربوط به نفت بسیار شفاف است اما یك نیروی گریز
از شفافیت وجود دارد كه باید تكلیف آن حداقل در این همایش معلوم شود. هدف
این همایش باید این باشد كه نفت را به عنوان یكی از مهمترین عواید مربوط به
انفال در بودجه سالیانه در جایگاه خود قرار دهد.
مقام معظم رهبری دیروز طی یك بازدید سه ساعته از
دستاوردهای صنعت نفت ضرورت تغییرنگاه مسئولان كشور به مقوله نفت را یاد آور
شدند و فرمودند : " در آمدهای نفتی باید به منبعی برای پیشرفت و اقتدار
اقتصادی كشور تبدیل شود." این می تواند اولین دستور همایش یاد شده باشد .
سیاست روز:آقای رئیس جمهور فوتبال در خطر است
«آقای رئیس جمهور فوتبال در خطر است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است كه در آن میخوانید؛
سلام آقای رئیس جمهور.
می خواستم یك راست بروم
سراغ اصل مطلب، اما حس می كنم بد نیست قدری مقدمه چینی كنم و اول از حاشیه
ها شروع كنم. قطعا شما هم مثل ما آن بعد از ظهر نهم اسفند ۸۵ را از یاد نمی
برید. همان روزی كه خیلی از اهالی ورزش و به خصوص فوتبال ذوق زده شدند.
همان روزی كه شما با لباس ورزشی دور زمین چمن آزادی دویدید و بعد هم با بچه
های تیم ملی تمرین كردید و آخر سر، دور هم نشستید و از فوتبال حرف زدید.
آقای رئیس جمهور؛
آن روز عكس یك روزنامه ما شما
بودید. عكسی كه با همه عكس یك هایی كه رئیس جمهور در آن بود فرق داشت. آن
حس خوب آن روز را فراموش نمیكنم. این كه رئیس جمهور كشورم برای روحیه دادن
به اهالی فوتبال لباس ورزشی پوشید و پا به توپ شد. آن روز و خیلی از
روزهای دیگر به ما نشان داد كه رئیس جمهورمان هم فوتبال را می فهمد و هم
اتفاقاتش را با دقت دنبال می كند. (هرچند عكسهای تیم فوتبال دانشگاه علم و
صنعت با آن لباس زرد رنگ هم فوتبالی بودن شما را گواه بود)
از این اتفاقات خوب باز هم بود. مثل همان روز خرداد
كه با بچه های تیم ملی جلسه داشتید. همان روزی كه در پی از دست دادن یكی
از عزیزانتان با پیراهن مشكی در جلسه حاضر شدید و آن قرار را لغو نكردید.
همان روزی كه پیراهن شماره ۲۴ تیم ملی به شما داده شد.
اینها را می گویم تا به خودم، شما و همه
علاقهمندان فوتبال یادآوری كنم كه رئیس جمهور ما یك فوتبالی تمام عیار
است. اما آقای رئیس جمهور توی خاطرات فوتبالی ما روزهای تلخ هم بود. مثل
آذر ۸۵ كه فوتبال ما به خاطر یك سری لجاجتها یا ندانم كاری و یا هرچه نامش
را بنهیم، تعلیق شد. تعلیق شد و جامعه ایرانی علاقه مند به فوتبال را شوكه
كرد. آنوقت از آن سوی دنیا بعضیها، برخی دیگر را انتخاب كردند تا برای
فوتبال ما تصمیم بگیرند. فوتبال ما به همین راحتی به خواب زمستانی رفت.
آن روزها هم خیلی ها مدعی بودند كه فیفا هیچكاره
است و هیچ خطری فوتبال ما را تهدید نمی كند. آن روزها هم خیلی ها برای فیفا
و كنفدارسیون فوتبال آسیا كری میخواندند كه آنها حق دخالت در قوانین
داخلی ما را ندارند و ما چنین و چنان می كنیم.
آقای رئیس جمهور؛
آن روزگار هنوز آنقدر از ذهن
ما دور نشده است كه یادمان برود از معاونان سازمان تربیت بدنی گرفته تا
مسئولان فدراسیون فوتبال همه بر این عقیده بودند كه اینها تنها شایعه و
بحران سازی برخی افراد مخالف و معاند است و هدفشان تنها تشویش اذهان عمومی
است.
اما وقتی آنچه نباید رخ می داد، اتفاق افتاد، همه
آنها كه به كل تهدید و تعلیق را قبول نداشتند شروع كردند به ارسال توپها
به زمین طرف مقابل. اینكه بعضیها عمدا به فیفا اطلاعات غلط داده اند،
اینكه بعضی ها با مردم دشمنی كرده اند و خودخواهیهای آنها باعث تعلیق شده
است و هزار دلیل بی اهمیت دیگر.
آقای رئیسجمهور؛
ما خاطرات تلخ مشترك با هم
داریم. یكی از آنها كه هیچوقت از ذهن ما پاك نمی شود مربوط به فروردین ۸۸
می شود. همان روزی كه شما هم به ورزشگاه آمده بودید تا تیم ملی مان را برای
شكست دادن عربستان تشویق كنید. همان روزی كه همه چیز برگشت و بازی برده را
باختیم و عملاً از همان روز قید جام جهانی را زدیم. آن روز شما هم قطعاً
اشك های مردم فوتبالدوست كشورمان را دیدید. شكست برابر حریف سنتی و تاریخی
و البته فاصله گرفتن از رویای حضور در جام جهانی آفریقای جنوبی. آن روز
شما قطعا در خیابانهای تهران ناامیدی مردمی را دیدید كه گویی همه چیزشان
به این فوتبال گره خورده است.
این بار اتفاقاتی كه در حوالی خیابان سئول می افتد
همین حس را در ما ایجاد می كند. در شرایطی كه تیم ما به راحتی به مرحله
بعدی مقدماتی جام جهانی صعود كرده، برخی كشورها كه از صعود به این مرحله
بازمانده اند، دندان تیز كردهاند تا زیر پای ما را خالی كنند و خودشان را
به جای ما برسانند. اتفاقی كه هر روز ابعاد وسیعتری پیدا می كند، لابیهای
آنها نگرانی ها را برای ما بیشتر می كند. برای همین است كه از شما می
خواهیم به دوستانتان تذكر دهید تا به خاطر منافع شخصی، قید منافع ملی را
نزنند.
تهران امروز:احمدی نژاد فرافكنی نكند
«احمدی نژاد فرافكنی نكند»عنوان یادداشت روز
روزنامه تهران امروز به قلم محمد رضا باهنر است كه در آن میخوانید؛سوال از
وزیران و رئیسجمهور جزو حقوق نمایندگان است و آنان می توانند با طی کردن
ضوابط آیین نامه ای مجلس سوال خود را مطرح نمایند . در ارتباط با طرح سوال
از رئیسجمهور كه قرار است روز چهارشنبه هفته جاری انجام شود، سوالات به
کمیسیونها ارجاع شد و هیاترئیسه اعلام وصول کرد. مکانیسم سوال به این
صورت است که پانزده دقیقه به سوال کنندگان اختصاص مییابد که احتمالا برای
این موضوع دو یا سه نفر معرفی میشوند.
البته محدودیتی برای تعداد افراد سوال کننده وجود
ندارد و فقط به دلیل محدودیت زمانی این تعداد مشخص می شوند. طبیعتا
رئیسجمهور نیز برای پاسخ به این پرسشها و تبیین مواضعش به فرصتی نیاز
دارد. سوال از رئیسجمهور در مجموع یک سوال با 10 مصداق میباشد. از نظر
فرآیند حقوقی، اقناع شدن یا نشدن نمایندگان در این میان موضوعیتی پیدا
نمیکند و با طرح سوال و شنیدن پاسخ و تبیین مواضع از سوی رئیسجمهور
پرونده مختوم میگردد و به مجلس نهم راه پیدا نمیکند .
در این میان اما برخی از نمایندگان از همکاران خود
تقاضای طرح سوال به صورت دیگری مانند گفتوگو را مطرح نمودند. آنان اعتقاد
دارند که ذائقه مردم به واسطه انتخابات شیرین شده است که به حق پیروزی
بزرگی برای مردم، رهبری و روحانیت به ثبت رساند . این نامه به این دلیل
مطرح گردید تا از این شیرینی کاسته نگردد که در صورت امکان ما نیز از آن
استقبال می کنیم اما به دلایل مذکور دیگر این امکان وجود ندارد.
نکته قابل توجه اینکه ارگان رسمی دولت نسبت به این
موضوع حساسیت زیادی به خرج میدهد و این پدیده به موضوعی منفی تبدیل نموده
است. من فکر نمیکنم این برخوردها کمکی به حل مشکل نماید. اگر چه این
نخستین بار در طول تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که طرح سوال از
رئیسجمهوری مطرح می شود لذا توصیه ما این است که طراحان از طرح موضوعات
خلاف واقع پرهیز نمایند و خدایی ناکرده حرفی را به خلاف نگویند و انشاءلله
فضا، فضای تخریب نباشد . از سویی رئیس دولت معمولا حرمت مجلس را نگه داشته
است که در این برهه انتظاری جز این از وی نمیرود. امیدواریم این سوال و
جواب منجر به تحکیم وحدت ملی شود. همچنین امیدواریم که فردا فضای دوستانه
ای میان نمایندگان سوالکننده و رئیسجمهور وجود داشته باشد همچنین
رئیسجمهور باید از فرافکنی پرهیز نموده و از ابهامات ناخواسته با تبیین
مواضعش جلوگیری به عمل آورد.
حمایت:گزارش احمد شهید ارزش پیگیری ندارد
«گزارش احمد شهید ارزش پیگیری ندارد»عنوان یاداشت
روز روزنامه حمایت به قلم غلامرضا کرمی است كه در آن میخوانید؛آنچه در
گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، بیان
شده است جمعبندی اقدامات ضدانقلاب است. منابعی که آقای احمد شهید بدان
رجوع کرده است عموما منابعی است که دشمنان نظام از منافقان گرفته تا دیگر
گروه های معاند در اختیار وی گذاشتهاند و وی این منابع را بدون بررسی صحت و
سقمشان مورد استفاده قرار داده است؛ بنابراین از قبل هم مشخص بود که
خروجی این گزارش چه خواهد شد و چه هدفی پشت این گزارش نهفته است.
گزارشی که منابع آن را دشمنان و معاندان نظام
جمهوری اسلامی آماده کرده باشند، مشخص است که گزارشی مبتنی بر واقعیات نیست
و بنا بر اهداف خاص سیاسی نوشته میشود؛ به همین دلیل ما گزارش اخیر احمد
شهید درباره وضع حقوق بشر در ایران را ادامه فضاسازی آمریکاییها و غرب بر
ضد جمهوری اسلامی میدانیم و معتقدیم نباید در مجامع بینالمللی به آن
استناد شود.این در حالی است که احمد شهید میتوانست از منابع موثق و بیطرف
برای تهیه ی گزارش خود استفاده کند که مشاهده کردیم چنین کاری را انجام
نداد و مانند گزارش قبلی عمل کرد.
همچنین در پاسخ به کسانی که میگویند بهتر بود به
گزارشگر سازمان ملل اجازه ورود به ایران داده میشد، باید گفت که با توجه
به این واقعیت که معمولا گزارشگران حقوق بشر با ذهنیت منفی وارد جمهوری
اسلامی ایران میشوند، اگر به آقای احمد شهید اجازه ورود هم داده میشد،
فرقی به حال او نمیکرد و باز هم نتیجه گزارش همین بود و مطمئنا تفاوت
چندانی با گزارش فعلی نداشت.بنابراین تا زمانی که رویکرد امثال احمد شهید،
همان رویکرد نگاه مخالفان جمهوری اسلامی باشد، قطعا گزارشهای آنان یک
سویه و از زبان مخالفان خواهد بود و ارزش یک گزارش بیطرف و واقعی را
نخواهد داشت، در نتیجه ملت ما هم به این گزارشها توجهی نداشته و ندارند.
گزارش اخیر گزارشگر حقوق بشر درباره ایران حتی ارزش
پیگیری قانونی را هم ندارد؛ چون با اهداف سیاسی خاص تهیه و قرائت شده است و
همان طور که گفته شد، در این گزارش به منابع معاندان نظام که طی سی سال
گذشته تمام هم و غمشان را تخریب و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار
دادهاند، استناد شده است و از اینجا پیداست که هدف آنان از تهیه و ارایه
این گزارش فشار بر ایران و تخریب چهره ی کشورمان در مجامع بینالمللی بوده
است و تا زمانی هم که توان داشته باشند دست از این اقدامات خود برنخواهند
داشت.
شرق:چارشنبهسوری
«چارشنبهسوری»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم
رضا مرادیغیاثآبادی است كه در ان میخوانید؛چارشنبهسوری آیینی است كه
ایرانیان از دیرباز در شب ماقبل آخرین چهارشنبه سال برگزار میكنند. این
آیین كه با آتشافروزی توأمان است، ظاهرا با آیینهای خانهتكانی و پاكیزگی
پایان سال و سوزاندن خاروخاشاك و شاخههای هرسشده درختان در پیوند است.
نمونههای مشابه این آیین در سرزمینهایی از چین تا اروپایمركزی (و
بهخصوص در رومانی) دیده شده است. قدمت برگزاری چارشنبهسوری را نمیتوان
با قاطعیت مشخص كرد. استناد به این نكته كه به دلیل نبود روزهای هفته در
ایران باستان، جشن چارشنبهسوری نمیتواند پیشینه زیادی داشته باشد، نظر
قابل قبولی نیست.
چرا كه اسناد نویافته، نظریه نبودن روزهای هفته در
ایران باستان را با قاطعیت رد میكند. نخست اینكه شمار هفتگانه روزهای
هفته، در زمانهای بسیار دور از اهله هفتروزه ماه برگرفته شده و از آنجا
كه گاهشماری قمری سادهترین و ابتداییترین شكل گاهشماری است و تشخیص اهله
ماه، آسانترین و سریعترین شیوه درك گذر زمان است؛ بیگمان جوامع بشری از
گذشتههای دور و بدون آموختن از یكدیگر، به آن پی برده و از آن بهره
گرفتهاند.
دوم اینكه در شاهنامه فردوسی بیشتر از 120بار واژه
هفته بهكار رفته است. از آنجا كه شاهنامه فردوسی را ترجمان وفادار
داستانها و بازگویههای دوران باستان میدانند، بعید است كه فردوسی بدون
اینكه چنین مفهومی در متون مبنا بهكار رفته باشد، تا این اندازه از آن
بهره برگیرد. سوم اینكه متون مانوی، كاربرد فراگیر و گسترده روزهای هفته را
تایید میكنند. در نوشتارهای مانوی یافتشده در «تورفان» و نیز در
«موگتاگ» از روزهای یكشنبه و دوشنبه با نامهای «مهر روز/ خور روز» و «ماه
روز» یاد شده و این دو، روزهای روزهداری مانویان دانسته شده است.
البته در متون مانوی، همراه با روزهای هفته، از
نامهای سیگانه برای روزهای ماه نیز استفاده میشده است و همچنین میدانیم
كه روز دوشنبه، روز مقدس و تعطیل مانویان بوده است. پنجم اینكه متون و
منابع كهن چینی نیز كاربرد هفته در ایران باستان و حتی نام روزهای آن را
گزارش كردهاند. در یك متن نجومی كهن بودایی كه در سال 759 میلادی از
سانسكریت به چینی ترجمه شده و «یانگ چینگ فنگ» در سال 764 میلادی حاشیهای
بر آن بازنوشته است؛ از نام روزهای هفته در زبان چینی و معادل آنها با
روزهای هفته در فارسیمیانه و سغدی یاد كرده است.
در این متن، نام ایرانی روزهای هفته كه از یكشنبه
آغاز میشوند، اینگونه بازگو شده است: یوشمبت (روز تعطیل)، دوشمبت،
سهشمبت، چرشمبت، پنجشمبت، شششمبت، شمبت. در همان متن، معادل سغدی (در
ورارودان/ آسیایمیانه) این نامها اینگونه با مبدا یكشنبه باز آمده است:
مهرروز (خورشید روز)، ماه روز، بهرامروز، تیرروز، اورمزدروز، ناهیدروز و
جیانروز (كیوانروز). همانگونه كه دیده میشود این نامها از نام هفت
اختر سیار آسمان، یعنی خورشید و ماه و پنج ستاره روان (سیاره) شناختهشده
آن زمان برگرفته شده است.
به این ترتیب دانسته میآید كه روزهای هفته، همراه
با نامهایی ویژه، در گاهشماریهای ایران باستان كاربرد داشته و حتی تعطیلی
روز یكشنبه در تقویم میلادی از روز تعطیل ایرانی برگرفته شده است.
میدانیم كه نام روز یكشنبه در هر دو آنها به یك معناست و Sun day دقیقا به
معنای «خورشید روز» است. اما در دوره ساسانی و همراه با دیگر تحریفهای
بیشمار آنان از آیین و فرهنگ ایران باستان، روزهای هفته را نیز از
گاهشماری خود حذف میكنند و تنها نام روزهای ماه را بهكار میگیرند. البته
نامهای سیگانه روزهای ماه، در همه تقویمهای ایرانی بهكار میرفته و
خاص تقویم ساسانی نبوده است.
هرچند اسناد كافی از دیرینگی چارشنبهسوری در دست
نیست، اما اشارههایی كوتاه كه در تاریخ بخارای نرشخی و نیز در داستان نبرد
بهرام چوبینه با پسر ساوهشاه در شاهنامه فردوسی باز آمده است و فردوسی
حتی از واژه چارشنبه نیز بهره برده است.
نشاندهنده دیرینگی بسیار آن است. اما به دلیل
كمبود منابع نمیتوان قدمت قطعی آن را مشخص كرد. برگزار نشدن چارشنبهسوری
توسط زرتشتیان نیز دلیل تازگی آن نمیتواند بود. چرا كه بسیاری از آیینها و
جشنهای ایرانی (همچون چارشنبهسوری، نوروز، سیزده بدر و جشن سده) در سنت
دینی و آثار و منابع مكتوب زرتشتیان پذیرفته نشده است و آنان در سالیان
اخیر میكوشند تا همچون دیگر مردمان ایرانی این جشنها را برگزار كنند و
پاس بدارند. بررسی آداب و آیینهای مردمی، روشنگر این نكته است كه جشن
چارشنبهسوری با جشن سده و نیز با آتشافروزی شب نوروز متفاوت و متمایز است
و شكل دگرگونه شده آنها نیست.
همه سنتها، ترانهها، باورها و مراسمی كه مردمان
نواحی گوناگون در این شب انجام میدهند، با وجود تفاوتهایی كه با یكدیگر
دارند، در یك ویژگی با هم همسانند: «راندن ناپاكیها و بدیها.» ترانهها و
باورهایی كه به بلاگردانی، راندن چشمشور، گرهگشایی، آجیل مشكلگشا،
بختگشایی دختران و امثال این میپردازند و همچنین سوزاندن شاخههای خشكیده
و علفهای هرز باغها و مزارع در نواحی روستایی، همگی نشان از پیوند این
آیین با خانهتكانی، زدودن ناپاكیها و آمادگی برای زایش دوباره گیتی است.
در برخی نواحی اروپایی همچون رومانی و بلغارستان نیز در نزدیكهای بهار
مراسمی در سوزاندن اشیای غیرلازم برگزار میشود.
چارشنبهسوری ارتباطی با سده و آتش نوروزی ندارد و
هر كدام آنها، جشن و مناسبت خاص خود را دارند. در بسیاری از نواحی ایران،
هر سه جشنِ آتش نام برده شده برگزار میشود كه نشانه مناسبتهای گوناگون
آنهاست. ایرانیان نه تنها چارشنبه، كه هیچ روز و شبی را به خودی خود نحس و
بد یوم نمیدانستند و هنوز هم نمیدانند. در باورهای ایرانی هر روز سال به
یكی از ایزدان منتسب است و گرامی داشته میشده است. به ویژه روزهای پایانی
سال كه زمان بازگشت روان و فروهر درگذشتگان بهشمار میآمده و آیینهایی
بسیار زیبا و باشكوه در استقبال نمادین آنان برگزار میكردهاند. باورهایی
كه پیدایش چارشنبهسوری را در نحس بودن روز چهارشنبه میدانند، به
فرهنگهای وارداتی دیگر وابسته است.
چارشنبه سوری ارتباط عمیقی با آب دارد و در این
هنگام دختران از چشمه، آب به خانه میآوردهاند. در بسیاری از جشنهای
ایرانی، آب و آتش در كنار یكدیگر و مكمل هم هستند. اما از سوی دیگر، از
آنجا كه چارشنبهسوری با پاكیزگی پایان سال در پیوند است، حضور آب جنبه
كاربردی هم دارد. شكستن كوزههای آب علاوه بر نماد سال پرباران و حاصلخیز،
كاركردی بهداشتی نیز دارد. میدانیم كه جنس سفال كوزه آب با سفالهای دیگر
متفاوت است. سفالگران، كوزه آب را بهگونهای متخلخل برمیساختهاند كه
موجب نفوذ اندكی آب به رویه بیرونی و تبخیر آن موجب خنكی آب درون كوزه شود.
روزنههای كوزه در گذر سال انباشته از ذراتی میشده
است كه آن را برای سلامتی مفید نمیدانستهاند، در نتیجه آن را میشكسته و
از كوزه تازه دیگری بهره میبردهاند. آوردن آب به دست دختران منحصر به
چارشنبهسوری نبوده و عموما بر این باور بودهاند كه مظهر چشمه، خاستگاه
آناهید است و تنها دختران اجازه نزدیك شدن به آن را دارند. این باور هنوز
هم در بسیاری از روستاهای ایران روایی دارد. درباره اینكه چرا چارشنبهسوری
در سهشنبه برگزار میشود، میتوان گفت كه مبدا شبانروز یك قرارداد است.
در زمانها و نواحی گوناگون، گاه نیمهشب، گاه
هنگام برآمدن خورشید، گاه هنگام نیمروز و گاه هنگام فروشدن خورشید را مبدأ و
آغاز شبانروز میگرفتهاند. اینگونه رسوم هنوز هم در برخی نقاط ایران
متداول است و برای نمونه در تاجیكستان و آسیای میانه همواره آغاز سال نو را
از هنگام غروب خورشید در آخرین روز سال برمیشمارند و جشن میآرایند.
برگزاری چارشنبهسوری در سهشنبه شب به روزگاری مربوط میشود كه هنگام
فروشدن خورشید، آغاز شبانروز و آغاز چارشنبه دانسته میشده است.
امروزه نیز این باور همچنان پایدار مانده است و
مثلا وقتی از «شب جمعه» سخن میرانند، در واقع «پنجشنبه شب» را در نظر
دارند. برخلاف اعادی برخی كسان، پریدن از روی آتش عمل توهینآمیز به آتش
نیست. آداب و رسوم مردمان، گوناگون است و ممكن است هر باوری از دید دیگران
عملی نادرست دانسته شود.
در نتیجه هنگامی میتوان كاری را توهینآمیز خواند
كه مجری آن آهنگ توهین داشته باشد. هممیهنان ما هیچكدام از اینكار، چنین
قصدی را ندارند و پریدن از روی آتش، بهگونهای نمادین برای زدودن و
سوزاندن بدیهای هر شخص انجام میشود و مردمان خواستهاند تا با اینكار،
آتش به آنان پاكی و تازگی هدیه كند. اما آنچه به گمان من نادرستتر است،
كارهای ناهنجاری است كه امروزه متداول شده و عملا چارشنبهسوری را به شب
تباهی و آلودگی شهرها كشانده است. آیینی كه نیاكان ما برای پاكیزگی
زیستبوم خود انجام میدادهاند، ما همان كار را برای تباهی و آلودگی آن
انجام میدهیم.
به ویژه كه اخیرا كسانی كوشش كردهاند تا با توزیع
مواد منفجره و ترغیب غیرمستقیم كودكان و نوجوانان به استفاده فراگیر از آن،
آسیبی جدی به این جشن كهن و شادیبخش ایرانی وارد كنند. امروزه جشن
چارشنبهسوری در گستره وسیعی برگزار میشود. از سوی باختر، در بخشی از
كردستان كه در بیرون از ایران امروزی واقع است و در سوی خاور، در استان
سینكیانگ چین و سرزمینهای ایرانیتبارِ یاركند، تاشقورغان و كاشغر با
تفاوتهایی برگزار میشود.
در پایان به این نكته هم اشاره كنم كه آیینهای
چارشنبه سوری منحصر به آتشافروزی نیست؛ بلكه مراسم پیوسته دیگری همچون
غذاهای دستهجمعی، سرودهای ویژه، قاشقزنی، فالگوش، بازیهای گروهی و
نمایشهای سنتی هم دارد كه امروزه بهجای آن به سوزاندن لاستیك و انفجارهای
مهیب و تباهی گذرهای شهر میپردازند. شیوه امروزی این جشن در شهرهای بزرگ
هیچ ارتباطی با چارشنبهسوری نداشته و تنها نام آن را بر خود دارد.
مردم سالاری:تشیع علوی و سوال از رئیس جمهور
«تشیع علوی و سوال از رئیس جمهور»عنوان سرمقاله
روزنامه مردم سالاری به قلم نیما بهدادی مهر است كه در آن میخوانید؛متوجه
ابهام ها و حواشی اخیری که برخی در مسیر سوال از احمدی نژاد به وجود آورده
اند نمی شوم چرا که در مملکت اسلامی باید به راحتی صاحبان قدرت را نقد کرد،
البته این گفته بنده نیست کلامی از مولای متقیان است که در نهج البلاغه اش
برای ما به یادگار گذاشته است. امام علی (ع) در خطبه 216 با اصرار از مردم
تقاضا می کند که انتقاداتی را که نسبت به وی روا می دانند، صرف نظر از
توانایی های فکری و سوابق درخشان مبارزاتی وی و نزدیکی اش با رسول خدا(ص)
با ایشان درمیان بگذارند و در بیان دلیل چنین تقاضایی می فرمایند: "من به
هیچ وجه از خطا ایمن نیستم مگر آنکه خداوند مرا کفایت کند" و در ادامه
علاوه بر تاکید شدید بر آزادی اندیشه و تبیین حقوق متقابل میان مردم و
حکومت، بر نقش اصلاح گرایانه آزادی اندیشه اسلامی و بیان قرآنی در هدایت
امور به سمت عدالت پافشاری می کنند و بالاخره تاکید ایشان بر این است که
صاحبان قدرت باید شرایط آزادی بیان و اندیشه و بسترهای موثر جهت ابراز
نقدهای صریح و بی پرده از خود را فراهم سازند و در خطبه 53 در زمره وظایف
حاکم بر ضرورت اختصاص بخشی از زمانش برای میدان دادن به مردم درجهت
برخوردهای صریح با او اشاره دارد و به صراحت اظهار می کند که تاکید حاکمان
بر خواسته های خود و بی توجهی به رای دیگران عین ستمگری است.
به این ترتیب حضرت علی(ع) به روشنی نشان می دهد که
عدالت و آزادی مشروع، لازم و ملزوم وهمچنین ملاک شناخت یکدیگر هستند، به
بیان واضح تر، همان گونه که داعیه های عدالت خواهانه در شرایط خفقان،
سرکوب و فقدان آزادی اندیشه و بیان (تجربه حکومت اموی) به ظلم و بی عدالتی
می انجامد، تاکید بر آزادی بیان البته با داشتن سمت و سوی عادلانه منجر
به تقویت حکومت و پایداری عدالت خواهد شد. پس نمایندگان معتقد به خط اصیل
نبوت و ولایت باید بی هیچ ابهامی در روز چهارشنبه از احمدی نژاد سوال
بپرسند و در این صورت ارزش و منزلت خود را در نزد ملت برمبنای دایره تفکر
تشیع علوی افزایش خواهند داد.
ابتكار:اخبار بدون کاغذ وکاغذ بدون اخبار
«اخبار بدون کاغذ وکاغذ بدون اخبار»عنوان سرمقاله
روزنامه ابتكار به قلم سیدعلی محقق است كه در ان میخوانید؛سال 90 هم رو به
پایان است. با به سر آمدن این سال، همچون سایر مشاغل و صنوف، سالی دیگر بر
عمر روزنامهنگاری ایرانی افزوده میشود. «کاغذ اخبار» را به عنوان نخستین
نشریه ایرانی میشناسیم؛ نخستین شماره «کاغذ اخبار» در اوایل سال هجری
خورشیدی، به فرمان محمدشاه قاجار توسط میرزا صالح شیرازی منتشر شد. به
بیانی دیگر، عمر روزنامهنگاری در ایران سال بیش از عمر مشروطهخواهی است و
این صنف در مقایسه با سایر مشاغل برآمده از تجددخواهی و مدرنیته، جزو
باسابقهترینها به حساب میآید. هفتاد سال بعد، یعنی در اولین دوره تأسیس
مجلس مشروطه، قانون مطبوعات ایران تصویب شد؛ این قانون، دومین قانون مصوب
مجلس در تاریخ کشور بود.
175 سال از زمان انتشار اولین روزنامه ایرانی و 105
سال از عمر اولین قانون مطبوعات کشور گذشتهاست. در طول دو قرن گذشته،
ایران دورههای متنوعی را به لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به خود
دیدهاست. به همان نسبت، روزنامهنگاری در این مرز و بوم هم فراز و
نشیبهای زیادی را تجربه کرده و جامعه ایران روزنامههای متعددی را به خود
دیدهاست. اکنون در 175 سالگی این صنف، «روزنامهنگاری» در ایران بی فرازی
مثالزدنی و بی فرودی قابلتامل سالها را یکی پس از دیگری سپری میکند.
اینکه چرا در اوج تحولات داخلی و بینالمللی و
آگاهی فزاینده مردم، روزنامهنگاری در کشور بی فرازی چشمگیر روزگار
میگذراند، سوالی است که در پی یافتن پاسخ آن باید چند مسیر و دلیل متفاوت
را کاوید.
1-حدود دو دهه است که در ایران «اینترنت» به
اصلیترین ابزار اطلاعرسانی و ارتباطات بدل شدهاست. تقریباً از اواسط دهه
70 سایتها و وبلاگهای خبری، رقابت با روزنامههای کاغذی را آغاز کردند و
تلکس خبرگزاریها جای خود را به صفحات اینترنتی انتشار خبر دادند. سالها
پیش صاحبنظران عرصه ارتباطات، عبور از «روزنامهنگاری سنتی» به «سایبر
ژورنالیسم» را موضوعی قهری، قطعی و ناگزیر میدانستند. اکنون در وانفسای
جولان فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات و پرسه روزانه و مداوم مردم در
اینترنت و شبکههای خبری و اجتماعی، روزنامه مکتوب درانزوا قرار گرفتهاست
اما همچنان حضور دارد. به طور قطع از سختجانی و تجربه به دست آمده از عمری
دیرپا است که روزنامه کاغذی همچنان در این رقابت نابرابر حضور دارد و عرصه
را به طور کامل به رقیب تیزپای خود واگذار نکردهاست. این رسانه قدیمی در
یک سازگاری ناگزیر، در عین رقابت با سایبر ژورنالیسم از در رفاقت و
بهرهبرداری از این ابزار و بدهبستان موثر با عرصه جدید وارد شد و تداوم
خود را بیمه کرد. در این روند نابرابر اگرچه روزنامه کاغذی از خطر فرود
دائمی جستهاست اما در هر حال، به فراز و اوجگیری دوباره آن هم دیگر نباید
امید بست. چراکه آینده از آن خبرهای بدون کاغذ است.
2-به همان میزان که روش و ابزار روزنامهنگاری در
دو دهه اخیر دچارتحول شد، این دگرگونی شرایط را برای نیروی انسانی این صنف،
یعنی خبرنگار و روزنامهنگارهم تغییر داد. در شرایط جدید تهیه خبر، سوژه و
حتی متن(از خبر کامل و گزارش گرفته تا مصاحبه و یادداشت و تحلیل)
سهلالوصولتر از هر زمان دیگری شد. نگارش، تایپ، طراحی و چاپ هم به مدد
فناوریهای نوین تسهیل گردید. این همه دست به دست هم داد تا نسل جدید
روزنامهنگاران ایرانی برای کسب خبر و نوشتن در روزنامه، راحتترین دوره با
حداقل زحمت و تلاش را تجربه کنند. به تبع این راحتی و سهلالوصول شدن کار،
تنبلی نسبی خبرنگاران اصلیترین آفت تحریریهها شد و در پارهای موارد،
آنان را تا حد اپراتورهایی برای گردآوری خبر و گزارش تقلیل داد. به همان
نسبت مدیران و سردبیران روزنامهها هم حساسیتها را برای جذب افرادی زبده،
مستعد، علاقهمند و پر انرژی در تحریریه کم و کمتر کردهاند.
3-نگاهی به عمر روزنامهنگاری در ایران نشان میدهد
که چه در 100 سال پیش و روزهای پس از تصویب اولین قانون مطبوعات و چه
اکنون که مطبوعات کشور بر پایه پنجمین قانون مطبوعات- مصوب پنجمین دوره
مجلس شورای اسلامی- فعالیت میکنند، همواره چگونگی عمل به این قوانین معلول
شرایط سیاسی و اجتماعی، سلایق و دیدگاههای مجریان حکومتی هر دوره
بودهاست. خطوط قرمز در مواردی به جای اینکه خطهایی شفاف، مشخص و قابل
پیشبینی باشند، بسته به سلیقه مجریان، طیفهایی از همه رنگهای متمایل به
قرمز را شامل شدهاند. این وضعیت از اصلیترین دلایلی است که در سالهای
اخیر کار روزنامهنگاری را به مثابه حرکت بر روی لبه تیغ، سخت، حساس و طاقت
فرساتر از هر زمانی نمودهاست.
روزنامهنگار و سردبیر در ناخودآگاه خود باید همه
احتمالات و برداشتهای ممکن و ناممکن سلایق مختلف درباره تیتر، خبر،
اظهارنظر، تحلیل و حتی تصویر انتخابی را حدس بزند و در بسیاری مواقع نیز
علیرغم اطمینان از عدم عدول از خطوط قرمز مصرح در قانون، باز هم
محافظهکارانه «خودسانسوری» کند تا کار پیش برود. میتوان گفت که یکی از
دلایل بیرونقی گیشههای مطبوعات در سالهای اخیر ریشه در آنچه که گفته شد،
دارد. چه بسا مخاطب دائمی رسانه وقتی میتواند از سایت خبری، به عنوان
بدیل روزنامه کاغذی، بهتر و دقیقتر کسب خبر کند، ناگزیر سرعت و صراحت «آن»
را به قدمت و محافظهکاری این کاغذهای بدون اخبار ترجیح دهد.
4-همه آنچه که گفته شد به همراه تورم بیسابقه،
گرانی فزاینده قیمت کاغذ، هزینههای چاپ و توزیع باعث شدهاست تا
روزنامهنگاری در دهه نود به لرزانترین و شکنندهترین فعالیت اقتصادی–
فرهنگی ممکن تبدیل شود. در فقدان یک گیشه مطمئن و در شرایط حداقلی حمایتها
از فعالیت مطبوعاتی، آگهیهای تبلیغاتی تنها حوزه قابل اتکا برای ادامه
حیات روزنامهها هستند. اما همین امر هم با هزار و یک شرط و اما و اگر و
محدودیت و آفت همراه است. به طور طبیعی آگهیدهندهها به عنوان فعالان
بخشهای مختلف اقتصادی، رونق کسب و کار خود را به هر چیزی ترجیح میدهند که
این ترجیح در مواردی میتواند برای آگهیدهندگان انتظارآفرین و برای
تحریریهها محدودیتزا باشد. دست و پا بسته بودن روزنامهنگار برای نقد و
نقادی در برخی حوزهها به خصوص حوزه اقتصادی، بیش و پیش از هر چیز به این
محدودیت و انتظار مرتبط است. چه کسی است که نداند این آفت ناگزیر تا چه حد
در کیفیت نهایی کار یک روزنامه موثر است.
با این همه دستاندرکاران مطبوعات کشور در سال 1390
شاهد سیاستگذاریها و برنامهریزیهای موثر و امیدوارکنندهای از سوی
متولیان دولتی در مقایسه با سالهای پیش از آن بودند. روی گشاده، روح
مشارکتجو، ذهن آیندهنگر و برنامهریز اهالی ساختمان معاونت مطبوعاتی در
دوره کنونی ودوری از تنگنظریها و تکرویهای گذشته موجب شد تا در سالی که
گذشت، آرامشی نسبی بر تحریریهها حاکم شود و امیدواری فعالان مطبوعاتی به
این شغل در مقایسه با سالهای گذشته بیشتر گردد. تعامل مستمر و مثبت با
مطبوعات، برگزاری به دور از تبعیض و حب و بغض نمایشگاه مطبوعات و ایده بکر
برگزاری جشنوارههای فصلی مطبوعات برای دیدهبانی کیفی تولید محتوای
مطبوعات، میراثی به یاد ماندنی خواهد بود که به شرط استمرار، در ذهن و
خاطره تاریخ مطبوعات کشور از این سال به یادگار ثبت خواهد شد.
دنیای اقتصاد:مانع اصلی خیز اقتصادی
«مانع اصلی خیز اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه
دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن میخوانید؛رییس سابق
بانك مركزی سوئیس گفتار پر مغزی دارد كه این سرمقاله را با آن شروع
میکنیم. او میگوید: «جز از طریق تورم به هیچ شیوه دیگر نمیتوان در
كوتاهترین زمان، اقلیتی كوچك را ثروتمند و اكثریتی بزرگ را مستمند نمود.»
حركت به سمت یك خیز اقتصادی در شرایط فعلی دور از
ذهن نیست؛ اما آغاز این مرحله، مستلزم حذف ترمز یا مانعی است که آن را باید
امالمشکلات اقتصاد ایران نامید. ظرف 22 سال از 1367 تا پایان 1389 اندازه
اقتصاد ایران 3 برابر شد؛ در حالی که در همین مدت حجم نقدینگی 188 برابر
شده است. به عبارت دیگر بانک مرکزی در این مدت 261 هزار میلیارد تومان
نقدینگی اضافی منتشر کرده است و هر سه دولت سازندگی و اصلاحات و مهرورزی در
انتشار بالای پول به یک اندازه، نقش داشتهاند. این محاسبه بر این فرض
استوار است که رشد نقدینگی باید معادل عدد ثابت 10 به علاوه عدد رشد
اقتصادی باشد. توضیح آنکه حجم نقدینگی در پایان 1389 معادل 295 هزار
میلیارد تومان بود؛ در صورتی که باید حداکثر 34 هزار میلیارد تومان میبود؛
زیرا حجم نقدینگی در 1367 کمتر از 2 هزار میلیارد تومان بوده است.
طبیعی است که بخشی از این حجم عظیم پول بادآورده
نصیب تعداد معدودی شده و این عده را در زمره یک درصد ثروتمندترین مردم قرار
دهد. شاید کسی بگوید این همه عمران و آبادانی در کشور ایجاد شده و این
پولها هم صرف این کارها شده است. در صورتی که همانطور که در ابتدا گفتیم
بخشی از این پولهای منتشر شده، به رشد غیرپایدار اقتصاد، منجر شده است و
فعلا ما با آن قسمت کاری نداریم و هر جا هم که یک سازندگی موثر اتفاق
افتاده ناشی از تلاش دانشمندان کشور است و ربطی به پول بانک مرکزی ندارد.
بلکه صحبت از میزانی از پول است که تنها تاثیر آن ایجاد فساد و تجمع ثروت
در دست عدهای معدود بوده است.
به نظر میرسد یکی از دلایل بالا بودن تقاضای تاسیس
بانک در ایران نیز همین موضوع باشد؛ زیرا از این طریق میتوان ثروتهای
نجومی را سر و سامان داد. شاهد مثال، همین فساد 3 هزار میلیارد تومانی اخیر
است. در واقع ریشه این موضوع را باید در بانک مرکزی جستوجو کرد که ماشین
انتشار پول خود را 22 سال است که روشن کرده و معلوم نیست چه وقت آن را
خاموش خواهد کرد تا ریشه فساد و ناکارآمدی بخشکد و تولید پایدار و پربازده
در کشور پا بگیرد. نشانه خاموش شدن این ماشین هم خاموش شدن آتش تورم است.
کسانی که مایلند بانک مرکزی به رویه غلط خود ادامه
دهد برمبنای یکسری نظریات به ظاهر علمی که بعضا رنگ و لعاب اسلامی هم به آن
میدهند خواستار ادامه این روند هستند، که باید گفت مطلقا این طور نیست و
این نظریات، تنها موجد ربا و فساد در جامعه میشود و نتیجه آن، چیزی جز
فرسایش اقتصاد کشور نیست و نیت خیر این دسته از اقتصاددانان و مسوولان
ذیربط نیز نتیجه را تغییر نمیدهد. به امید روزی که بانکهای کشور تنها به
منابع خود متکی بوده و به رانت بانک مرکزی اتکا نداشته باشند.
گسترش صنعت:مزیتهای ناشناخته بانکداری الکترونیکی
«مزیتهای ناشناخته بانکداری الکترونیکی»عنوان
سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم علیرضا شاهرخ است كه در آن میخوانید؛طی
سالهای اخیر ابزارهای الکترونیک بانکها با افزایش مواجه بوده بر همین
اساس در این مدت بر تعداد استفادهکنندگان از این ابزارها هم افزوده شده
است. اما این اقبال در روزهای پایانی سال به شدت افزایش مییابد و درنتیجه
عجیب نیست که بسیاری از پایانههای فروش یا دستگاههای خودپرداز از گردونه
خدمترسانی حذف شوند. البته بسیاری از بانکها در این ایام پیشبینیهای
لازم را برای ارائه خدمات مطلوب به مشتریانشان در نظر میگیرند هرچند که
ظاهرا همه این تلاشها قادر به رفع کامل مشکل نبوده و نیست.
نکته دیگر در این میان اینکه فقر فرهنگی در استفاده
از ابزارهای الکترونیک همچنان از مشکلات نظام بانکی محسوب میشود. به
عبارت دیگر با وجودی که بانک مرکزی چندسالی است ازطرق مختلف سعی در
فرهنگسازی در این زمینه دارد اما بازهم این بخش با ضعفهایی مواجه است که
نیاز به توجه بیشتری دارد چون مردم همچنان تلاش دارند برای انجام امورشان
از پول نقد استفاده کنند و خودپرداز را در اولویت نخست برای استفاده قرار
میدهند که باید این رویه تغییر کند.
این بدان معناست که عدم آشنایی افراد نسبت به
مزیتها و کاربردهای ابزارهای الکترونیک باعث شده با وجود توسعه دستگاهها و
ابزارهای نوین بانکی افراد همچنان به شکل سنتی، با حضور در داخل شعب به
امور بانکیشان بپردازند.
نتیجه اینکه باید شرایطی ایجاد شود که افراد آشنایی
بیشتری با محصولات بانکداری داشته باشند، در این راستفا نقش بانکها نیز
بسیار حائز اهمیت است. بانکها با تبلیغات مفید و همچنین تهیه بروشورهای
آموزشی میتوانند مردم را با ابزارهای بانکی آشنا کنند تا مردم از مزیتها و
کاربردهای این ابزارها مطلع شوند که با اطمینان بیشتر به استفاده از این
ابزارها ترغیب شوند.
در صورتیکه افراد اطمینان داشته باشند که بدون فوت
وقت و در کمترین زمان میتوانند امور بانکی خود را با دیگر ابزارها انجام
دهند بهطور حتم این امر موجب تشویق آنها به استفاده از ابزارهایی همچون
اینترنتبانک و پایانههای فروشگاهی خواهد شد.
به هر حال بانکها در ایام پایانی سال باید نظارت
خود را بر عملکرد شعب و دستگاههای خودپرداز افزایش دهند و درصدد
ظرفیتسازی و اعتمادسازی بیشتر برای ارائه خدمات بهتر باشند.
در این رابطه نقش بانک مرکزی در تامین نقدینگی شعب بانکها نیز در ایام پایانی سال بسیار ضروری و حائز اهمیت است.