شهدا و دفاع مقدس
![](https://www.rasekhoon.net/_websiteData/CalenderPic/2e3c17ca-2038-44e3-9e75-c2ad041cdd94.jpg)
گل وجود حاج كاظم رستگار در آغازین روزهای شكوفایی بهار سال 1339، در
شهر مذهبی ری، چون غنچهای شكوفا گشت و در دامان پاك و مطهر مادر و با
دسترنج پدری كشاورز، تكامل و تربیت یافت. از هفت سالگی، قدم در راه تحصیل
علم گذاشت و با وجود سختیهای زندگی تا كلاس سوم متوسطه با موفقیت به تحصیل
پرداخت اما پس از آن از ادامه تحصیل باز مانده، وارد مبارزات و فعالیتهای
انقلابی گشت. او كه دوران نوجوانی را با زمزمههای نهضت امام خمینی (ره)
آغاز كرده بود، در روزهای اول پیروزی، با شروع غائله كردستان و تحریكات
نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای دكتر چمران راهی كردستان شد و آموزشهای
چریكی را در آنجا فرا گرفت. وی كه تربیت یافته بزرگانی چون شهید دكتر چمران
و حاج احمد متوسلیان بود پس از بازگشت، در پادگان توحید به عضویت رسمی
سپاه پاسداران درآمد و بعد از مدتی به فیروزكوه رفته، كلاسهای احكام دینی و
مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا نمود. او را به عنوان
فرمانده یكی از گردانهای تیپ رسول الله (ص) به فرماندهی احمد متوسلیان
انتخاب كردند و بعد از 6 ماه فعالیت، مسئولیت واحد عملیات را در پادگان
توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند. حاج كاظم در این زمان طی
مأموریتی جهت توانمندسازی نیروهای حزبالله به عنوان فرمانده گردان به
جنوب لبنان اعزام گردید. مسئولیت تعدادی از عملیاتها را به عهده گرفت و در
راه آمادهسازی شیعیان لبنان از هیچ كوششی فرو گذار نكرد. بازگشت او، مصادف
با تشكیل تیپ دوم سپاه تهران گشت كه این تیپ به نام مبارك سید الشهدا (ع)
نام گرفت و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهدهدار
شد. در مهرماه سال 1361 با دختری مؤمن و پارسا ازدواج كرد و چند روز بعد به
جبهه رفت. شهید رستگار كه تمام عمر خود را در جستجوی رستگاری ابدی گذرانده
بود، در عملیات بدر، روز پنجشنبه 25 اسفند ماه 1363 هنگام اذان ظهر، در
شرق دجله (منطقه هورالهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از
فرماندهان تیپ سید الشهدا (ع) به رستگاری بزرگ شهادت نائل آمد و آخرین
آرزویش نیز محقق شد. گویی حاج كاظم فرمانده غریب لشگر سیدالشهدا (ع) به
زیارت مولای كاظمین رفته بود كه پیكر مطهرش بعد از 13 سال همچون سید و
سالار شهیدان، قطعهقطعه به وطن بازگشت.
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:28
تاریخ
![](https://www.rasekhoon.net/_websiteData/CalenderPic/4eb4d69f-370e-4a41-8716-e57e2ab0092b.jpg)
پروین اعتصامی متولد ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز است
پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی(اعتصام الملک)از سکنه گیلان و اصالتا
آشتیانی و مادرش اختر فتوحی از اهالی آذربایجان بود
پروین ادبیات را زیر نظر استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت
او در راه رسیدن به اوج بلوغ شاعری خود و در سن ۳۵ سالگی در تهران
درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:27
شهدا و دفاع مقدس
«شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از
دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود. (از بیانات مقام معظم رهبری)
در ادامه، مختصری از زندگینامه یک تن از شهدایی که در تاریخ ۲۵ اسفندماه
به فیض عظمای شهادت نائل آمده است را میخوانیم.
.
شهید محمود کرمی
نام پدر: ابوالقاسم
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۲
محل تولد: تهران
طول مدت حیات: ۲۰ سال
محل شهادت: جزیره مجنون
•
شهید محمود کرمی، سال ۱۳۴۲ش در تهران چشم به جهان هستی گشود. محمود در
دوران تحصیل خود جزو شاگردان ممتاز بود و در کنار آن، در فعالیتهای ورزشی
نیز تبحر داشت. وی در سالهای آخر دبیرستان فعالیت در کانون پرورشی فکری
کودکان و نوجوانان را آغاز کرد و در این زمینه هم بهسرعت پیشرفت کرد.
محمود با معدل بالا دیپلم گرفت و در چندین رشته مختلف پذیرفته شد اما
دانشگاه امام صادق علیهالسلام و رشته تحصیلی معارف اسلامی و علوم سیاسی را
برای ادامه تحصیل برگزید. شهید کرمی طی دوران تحصیل خود، دانشآموز و
دانشجویی درسخوان، هنرمند و متعهد بود. او در جبهههای نور و دانشگاه عشق و
ایثار نیز نمره قبولی گرفت و در تاریخ بیست و پنجم اسفندماه سال ۱۳۶۲ هجری
شمسی در سن بیست سالگی طی عملیات بزرگ خیبر در جزیره مجنون به فیض عظمای
شهادت نائل گردید.
فرازی از وصیتنامه شهید:
«...
پدر عزیز! شهید منطقی دارد که آن منطق را فقط شهید و آن کسی که در راه
شهادت حرکت میکند، میفهمد. امام حسین (ع) را فقط یارانش درک کردند وگرنه
سایر بنیهاشم میگفتند که پسر رسول خدا (ص) در اشتباه است. پدر! منطق
شهدای ما هم منطق حسین (ع) و یاران حسین (ع) است. پس ای پدر عزیز! دعا کن
تا خداوند شهادت فرزندت را قبول کند تا شما مفتخر به عضویت در خانوادههای
شهدای اسلام بشوید و آنوقت است که باید بر سر قبر مادرم بروی و به او
بگویی که فرزندت راه همان کسی را رفت که همیشه برایش غذای نذری میپختی،
راه حسین بن علی (ع). پدر! اگر خدای نکرده، لحظهای به فکرت خطور کند که
ای کاش نمیگذاشتم پسرم برود به جبهه من از دست تو راضی نیستم زیرا که
زمان، زمان پرواز در آسمان شهادت است و من هم افتخار میکنم که پرنده کوچکی
از پرندههای بلندپرواز هستم، لذا پرواز حق من است.»
خاطرهای به نقل از همرزمان شهید:
درحالیکه
بچهها همگی نگران و ناراحت بودند که مبادا مدتی طولانی در پادگان بمانند،
محمود دست از فعالیت برنداشت و به دوستان دانشجوی خود توصیه کرد که جلسات
درس و مباحثه را تشکیل دهند تا عقبافتادگی درسی خود را جبران نمایند و
ثابت کنند که با کمی تلاش و کوشش میتوان هم در سنگر جبهه بود و هم سنگر
علم را استوار نگاه داشت. این بود که پیشنهاد شد هرکس کتابی در طاقچه
بگذارد. بدینترتیب، کتابخانه کوچکی بهوجود آمد که مورد استفاده همه قرار
گرفت. محمود علاوه بر کارهای روزانه و مطالعه، ورزش را هم از یاد نبرده
بود و ساعتی از روز را به بازی فوتبال میگذراند...
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:26
شهدا و دفاع مقدس
آغاز عملیات والفجر ۱۰ ![](https://imna.ir/images/upload/0048/images/2601/Valfajr.jpg)
عملیات والفجر ۱۰ در چنین روزی از سال ۱۳۶۶ هجری شمسی در منطقه حلبچه سد دربندیخان به اجرا درآمد.
تمرکز
و هوشیاری دشمن در منطقه عملیاتی بیتالمقدس ۲ و مشکلات طبیعی از
جمله طغیان رودخانهها باعث شد که طراحان جنگ، ادامه کار در آن
محور را رها کرده و به عملیاتی دیگر در منطقه حلبچه و سد دربندیخان
بیندیشند. در میان رزمندگان اسلام اینگونه شایع شده بود که والفجر
۱۰ میتواند آخرین تلاش برای نیل به پیروزی باشد و پس از انجام
آن، جنگ به پایان خواهد رسید. گرچه والفجر ۱۰ آخرین عملیات ایران
نبود، اما جزو آخرین و بزرگترین عملیاتهای نظامی بود که دستاوردهای
فراوانی به دنبال داشت.
منطقه عمومی حلبچه - غیر از غرب و شمال
که دریاچه دربندیخان در آن واقع شده - در محاصره ارتفاعات
صعبالعبور و مرتفعی قرار گرفته که هرکدام دارای نقشی حساس در
اشراف به محورهای نظامی است. سد دربندیخان از عمدهترین تأسیسات
اقتصادی این منطقه است که علاوه بر کشاورزی و پرورش ماهی، در
تأمین برق قسمت وسیعی از عراق نقش دارد.
تأسیسات نظامی منطقه
عبارت بودند از: پادگان حلبچه، پادگان لشکر ۲۷ ارتش عراق در
کانیمانگا و چندین پایگاه دیگر. این منطقه حساس دارای چندین پل و
جاده ارتباطی نیز هست که شهرهای حلبچه، خرمال، سیدصادق، طویله و
نوسود را بههم وصل میکند. منطقه مزبور پیش از آن هم مورد توجه
طراحان جنگ قرار گرفته بود، اما هربار مسائل مختلفی مانع از انجام
عملیاتی مؤثر در این منطقه میشد و نهایتاً در روزهای پایانی سال
۱۳۶۶ش این امکان فراهم گردید.
عملیات والفجر ۱۰، سرانجام در تاریخ
بیست و پنجم اسفندماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی با رمز مبارک «یا رسولالله
(ص)» آغاز شد. والفجر ۱۰ دارای مراحل مختلفی بود که در چند شبانهروز
متوالی دنبال شد. از جمله پیامدهای این عملیات، آغاز مجدد جنگ شهرها
بود.
برای نخستینبار در آن روزها تهران بهطور پیدرپی مورد
حملات موشکی عراق واقع شد. اهمیت عمده حمله موشکی عراق به
تهران، علاوه بر موقعیت زمانی این اقدام و اهداف رژیم بعث، دستیابی
عراق به موشکهای دوربرد بود. عراق با اطمینان از حمایتهای جهانی،
روش دیگری را برای مقابله با ایران برگزید.
در جریان عملیات
والفجر ۱۰ شهرهای حلبچه، خرمال، دوجیله، بیاره و طویله و بیش از ۱۰۰
روستای منطقه و ارتفاعات سورن، ۲۲۰۰، ۲۳۰۰، ۱۰۵۸، ریشن و گوزیل
بهوسیله رزمندگان اسلام آزاد شد. همچنین، شهر نوسود که بیش از ۷
سال در اشغال دشمن بود، دوباره به خاک ایران ملحق شد. در این
عملیات ۱۰ فروند هواپیما، یک فروند چرخبال، ۴۵۰ دستگاه تانک و نفربر،
صدها دستگاه خودرو، دهها قبضه انواع توپ و خمپارهانداز و تعداد
زیادی تجهیزات و سلاحهای سبک و نیمهسنگین دشمن منهدم شد.
همچنین
یک لشکر، قریب به ۷ تیپ و ۱۰ گردان مستقل عراق از میان برداشته
شد. در این عملیات تعداد کشته و زخمیها و اسرای دشمن به ۱۵۴۰۰ نفر
رسید. غنائم این عملیات نیز عبارت بودند از: ۲۵۰ دستگاه تانک و
نفربر، صدها دستگاه خودرو نظامی، ۷۰ قبضه توپ و کاتیوشا، دهها دستگاه
خودرو مهندسی، دهها قبضه خمپارهانداز، تعداد زیادی تجهیزات انفرادی و
تعداد زیادی سلاح سبک و نیمهسنگین.
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:25
شهدا و دفاع مقدس
شهادت سردار عبدالحسین برونسی ![](https://imna.ir/images/upload/0048/images/2601/Boronsi.jpg)
عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) در چنین روزی از سال ۱۳۶۳ هجری شمسی به شهادت رسید.
سردار
شهید عبدالحسین برونسی، بیست و سوم شهریورماه ۱۳۲۱ش در گلبوعلیای کدکن
تربت حیدریه زاده شد. از آنجایی که علاقه وافری به درس داشت، وارد مدرسه شد
اما بهواسطه بیحجابی معلمش از رفتن به مدرسه امتناع کرد و در مکتبخانه
روستا به فراگیری کلامالله مجید پرداخت.
ورود مأمورین اصلاحات ارضی
شاه به روستا و عدم قبول آب و ملک، باعث مهاجرتش به مشهد شد. وی
مشاغل متفاوتی را تجربه کرد و چون در هرکدام شبههای بود، دست به
شغل بنایی زد. با ارشادات مقام معظم رهبری با مسائل سیاسی آشنا شد و
پا در رکاب مبارزه با رژیم پهلوی گذاشت و توسط مأمورین ساواک دستگیر
شد و در زیر شکنجه، دندانهایش شکست.
انقلاب که پیروز شد، جزو
نخستین افراد اعزامی به کردستان بود، عرصههای نبرد حق علیه باطل،
بستر مناسبی بود که استعداد بالقوهاش شکوفا شود و از فرماندهی
گروهان، به فرماندهی تیپ هجدهم جوادالائمه (ع) برسد. در این سالها،
رشادت و ایثارگری او زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که دشمن چنان
هراسی از این فرمانده بسیجی داشت که برای سرش جایزه تعیین کرد.
عبدالحسین
برونسی، این سردار سرفراز بعد از زیارت خانه خدا به مرحلهای از شهود
رسیده بود که زمان و مکان شهادت خودش را میدید و سرانجام در
عملیات بدر، پس از رشادت بسیار در تاریخ بیست و پنجم اسفندماه سال ۱۳۶۳
هجری شمسی در سن چهل و دو سالگی در چهارراه خندق به شهادت رسید.
آخرین
مسئولیت سردار شهید عبدالحسین برونسی در دوران دفاع مقدس، فرماندهی تیپ
هجده جوادالائمه (ع) بود که پیش از عملیات خیبر، آن را بر عهده داشت. پیکر
شهید برونسی بعد از شهادت مفقودالاثر بود و بعد از غریب به دو ماه در نهم
اردیبهشتماه ۱۳۶۴ش در شهر مقدس مشهد بر شانه ملائک تشییع شد.
در
فرازی از وصیتنامه سردار شهید عبدالحسین برونسی آمده است: «شما ای زن!
چون زینب کبری سلامالله علیها فرزندانم را هم پدری کن و هم مادری،
مادری که اسلام میگوید. برای چندمینبار باز هم میگویم هرکس آمد و
گفت فرزند بیبابا نمیخواهم باید توی دهنش بزنید. همسر عزیزم شما
هفت فرزند دارید، باید آنها را آنچنان با اسلام آشنا کنید که روز
قیامت هم به درد خودت بخورند و هم به درد من، در راه امام خمینی
که همان راه قرآن و راه امام حسین (ع) است بروند تا سرحد شهادت.
در هرکار اگر انسان خدا را در نظر بگیرد انحراف ایجاد نمیشود. همسر
عزیزم! اگر شما این حرفهایی که من در وصیتنامه نوشتم، عمل کردید،
من اگر در راه خدا شهید شدم، شما را تا به بهشت نبرم خودم
نمیروم!»
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:24
تاریخ
تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی ![](https://imna.ir/images/upload/0048/images/2201/ShAh.jpg)
تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی در چنین روزی از سال ۱۳۵۴ هجری شمسی انجام پذیرفت.
نخستین
ثمره فعالیت حزب دستنشانده رستاخیز - که به دستور شاه تشکیل شده بود -
مجلس دوره بیست و چهارم بود که در شهریورماه ۱۳۵۴ش افتتاح شد. شاه تلویحاً
کلیه ضعفها و عقبماندگیها را به آثار و مظاهر بازمانده از غلبه
فرهنگی و معنوی اسلام نسبت داد.
در تاریخ بیست و پنجم اسفندماه سال
۱۳۵۴ هجری شمسی، مجلسین شورای ملی و سنا در یک اجلاس مشترک تصویب کردند که
مبدأ تاریخ به شاهنشاهی تغییر یابد و مردم و سازمانهای ملی و دولتی موظف
شدند تاریخ جدید را بهکار برند و تاریخ هجری - که تاریخی اسلامی و منشأ آن
هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه است - از بین برود.
در توجیه
این عمل نیز در کتاب تاریخ سال چهارم آموزش متوسطه نوشتند: «در تاریخ ۲۵
اسفند ۱۳۵۴ خورشیدی، با تصویب مجلسین شورای ملی و سنا، مقرر شد تاجگذاری
کورش کبیر در سال ۵۹۹ پیش از میلاد مسیح، مبدأ سال خوشیدی و سرآغاز تاریخ
سیاسی و اجتماعی ایران قرار گیرد. بههمین مناسبت اول سال ۱۳۵۵ هجری
خورشیدی آغاز سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی، سال رسمی کشور شاهنشاهی ایران اعلام شد.»
حضرت
امام خمینی (ره) در پیام عید فطر ۱۳۵۵ش، بهکارگیری تاریخ شاهنشاهی را
حرام اعلام نموده و فرمودند: «... برای تضعیف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم
تغییر مبدأ تاریخ را ساز کردند؛ این تغییر از جنایات بزرگی است که در این
عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد. بر عموم ملت است که با استعمال این
تاریخ جنایتکارانه مخالفت کنند و چون این تغییر، هتک اسلام و مقدمه محو
اسلام است، خدای نخواسته، استعمال آن بر عموم، حرام و پشتیبانی از
ستمکار و ظالم، مخالف با اسلام عدالتخواه است...»
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:24
تاریخ
رحلت حجتالاسلام "سیداحمد خمینی"
۲۵ اسفند
● سالروز ارتحال حجتالاسلام سیداحمد خمینی، مصادف با چنین روزی از سال ۱۳۷۳ هجری شمسی است.
حجتالاسلام
والمسلمین سیداحمد خمینی، بیست و چهارم اسفندماه ۱۳۲۴ش در قم پا به عرصه
وجود نهادند، دورههای تحصیل ابتدایی و متوسطه را در قم به پایان رساندند.
سالهای پایانی دوره دبیرستان ایشان مصادف با قیام ۱۵ خرداد شد. پس از آن،
به تحصیل علوم اسلامی پرداختند و بعد از تبعید حضرت امام خمینی (ره) در
سال ۱۳۴۵ش، مخفیانه برای دیدار پدر عازم نجف شدند و در همانجا بهدست پدر،
به سلک روحانیت درآمدند.
چندی بعد به وطن بازگشتند و با ایجاد
ارتباطهای مطمئن در میان عناصر انقلابی و رهبر انقلاب، به سازماندهی
نیروهای فعال مذهبی پرداختند و ضمن انجام این فعالیتها، با جدیت تمام به
کسب علوم و معارف دینی و ضروری روی آوردند. پس از طی دوره مقدماتی و
متوسطه حوزه، سطوح عالی را نزد استاتید بزرگی همچون آیتالله سلطانی
(پدر همسر مکرشان)، آیتالله حاج مرتضی حائری و آیتالله شبیری زنجانی
سپری کردند.
در سال ۱۳۵۶ش، برخی از همرزمانشان توسط ساواک دستگیر شده
و ارتباط آنان با ایشان آشکار شد. از اینرو، مخفیانه ایران را ترک نموده و
به نجف میروند. طی همین سفر بود که فاجعه رحلت برادر بزرگوارشان،
آیتالله سیدمصطفی خمینی به وقوع پیوست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
نیز ایشان، نقش انقلابی و اجتماعی حساسی را ایفا نمودند و در طول ده سال پس
از انقلاب و دوران دفاع مقدس نیز به بهترین وجه برای خدمت به ملت ایران و
رهبر کبیر انقلاب کمر همت بسته و بیت امام (ره) را به بهترین وجه اداره
نمودند و همواره مطمئنترین و امینترین مشاور امام (ره) بودند.
پس از
رحلت حضرت امام (ره) نیز ضمن پیروی از مقام منیع ولایت، تمام همت خویش را
معطوف به پاسداری از وصایای پدر نموده و همواره در صف پاسداری از نظام و
انقلاب اسلامی در خط مقدم قرار داشتند. سرانجام، پس از تحمل چند سال غم
جانکاه دوری پدر که مهلکترین خبر به جسم و روح ایشان بود، در شامگاه بیست و
پنجم اسفندماه سال ۱۳۷۳ هجری شمسی در سن چهل و نُه سالگی، ندای حق را لبیک
گفتند.
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:23
تاریخ
وفات فیض كاشانی؛ عالم عظیمالشأن ![](https://imna.ir/images/upload/0048/images/2601/Feyz1.jpg)
فیض كاشانی از پیشوایان حکمت، الهیات، عرفان و حدیث در سده یازدهم در چنین روزی از سال ۱۰۹۱ هجری قمری چشم از جهان فروبست.
محمد
بن مرتضی بن محمود معروف به ملامحسن و ملقب به فیض در چهاردهم
صفرالمظفر ۱۰۰۷ق در کاشان چشم به جهان گشود. وی از پیشوایان حکمت و
الهیات و عرفان و حدیث در سدهی یازدهم هجری است. پدرش رضیالدین
شاه مرتضی فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزهی تدریس داشته و از
شاگردان ملافتحالله کاشانی و ضیاءالدین محمد رازی بود و مادر او بانویی
عالم و شاعر، دخترضیاءالعرفا رازی - از علمای بزرگ شهر ری - بوده است.
خاندان
او عموماً از علماء و دانشمندان صاحبنام و ذیشرف کاشان بودند، بهویژه
جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضی و برادرانش مولی محمد معروف به نورالدین و
مولی عبدالغفور و فرزندان آنها محمدهادی بن نورالدین و محمد مؤمن
عبدالغفور و فرزند خود فیض مولی محمد ملقب به علمالهدی همگی دارای مقام
عالی دینی بودند که تألیفات و تصنیفات نفیسی داشتهاند.
ملامحسن در دو
سالگی پدر خود را از دست داد و دایی و عمویش تربیت او را به عهده گرفتند.
وی مقدمات علوم را تا سن بلوغ در کاشان و در نزد عمو و داییاش فراگرفت. در
سن بیست سالگی براى ادامهی تحصیل به اصفهان نزد ملامحمدتقى مجلسى و شیخ
بهایى رفته و اجازهی اجتهاد و نقل روایت گرفت. وی همچنین در نزد
میرداماد، میرفندرسکی، و ملاصدرا فیلسوف نامدار شاگردی کرد.
پس از آن،
ملامحسن بهدنبال شنیدن خبر ورود سیدماجد بحرانى به شیراز، از اصفهان به
آنجا رفت و مدت دو سال نزد او به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او
نیز اجازهی نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقهی درس و
بحث شیخ بهایى حاضر شد.
در این سالها که فیض براى حج مستطیع شده بود،
عازم بیتالله الحرام گردید و در آنجا به ملاقات شیخمحمد فرزند حسن فرزند
زینالدین عاملى رفت و از او نیز پس از استفادههاى علمى، اجازهی روایت و
نقل حدیث دریافت کرد. او پس از مراجعت از مکه، به شهرهاى دیگر ایران
مسافرت کرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد، تا زمانى که ملاصدرا از
شیراز به قم مهاجرت کرد و در کهک قم اقامت گزید.
آن هنگام که ملاصدرا
در روستای کهک قم ساکن بود، ملامحسن مونس وی گردید و ملاصدرا دخترش را به
وی تزویج نمود و به او لقب «فیض» داد. هنگامی که ملاصدرا علوم عرفانی را
شروع کرده بود، ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجى به سویش شتافته، مدت هشت سال
در نزد او بودند و در مصاحبتهاى شبانهروزى از استاد استفاده میکردند.
دودمان
فیض همه عالمان دین و دانش بودند و از میان آنها دانشمندان و
فقیهان بزرگ برخاستهاند. وی پس از سالیانی، راهی کاشان شد و به تدریس و
تألیف همت گماشت. تبحر مولانامحسن فیض در تمامی علوم دینی بهویژه تفسیر،
حدیث، فقه، عرفان، فلسفه و ادبیات عرب و عجم بهحدی است که اگر در تمامی
دوران سلطنت صفویه بینظیر نباشد، مسلماً کمنظیر خواهد بود. همچنین آگاهی
و احاطهی او در اصول و فروغ و معقول و منقول به پایهای رسید که محسود
افرادی نظیر شیخاحمد احسایی واقع شد.
فیلسوف ما به طریقت تصوف و
روش اهل عرفان میلی تمام داشت و در این راه به غزالی بسیار
شباهت دارد و زیاد از سخنان او در آثار خویش نقل میکند، همچنین در
بزرگداشت محیالدین بن عربی (درگذشتهی ۶۳۸ق) مبالغه میکند و از
اقوال او زیاد نقل میکند و بیشتر اوقات به تعبیر «قال بعض
العارفین = یکی از عارفان چنین گفت» از او نام میبرد.
آراء و
اقوال زیادی از او نقل میکنند، که بهزعم متشرعان بیشتر فاسد و باطل
است و بهاصطلاح مترجمان از آنها بوی کفر میآید. از جمله کسانی
که بر او حمله کرده و او را به کفر نسبت دادهاند، یکی نوادهی شهید
ثانی، عاملی معروف است؛ و دیگر شیخاحمد احسائی که او را بهجای
محسن، مسیء نام داده و بسیار میگوید «قال المسیء القاسانی تبعاً
لامامه ممیت الدین ابن العربی = گفت بدکردار کاشانی به پیروی از
پیشوای دینکش خود ابن العربی.» به هر حال هر کسی که محیالدین را
خوب بداند و به عقاید او معتقد شود البته فقیهان دربارهی او نظر
خوبی نخواهند داشت.
از اینرو، مردم دربارهی او به چند فرقه
تقسیم شدهاند، گروهی او را مدح میکنند و گروهی نکوهش. اما همین
دلیل فضل اوست و تقدم وی بر اقرانش و عرب گوید: کامل کسی است که
اشتباهات او را برشمرند و خوشبخت آنکه لغزشهای او را حساب کنند.
میرزامحمد
تنکابنی گوید: فیض کاشانی را مقالاتی است بسیار بر مذاق صوفیان و
فیلسوفان که مایهی کفر است. او به عقاید محیالدین بن عربی اعتقاد
داشته، مثل وحدت وجود و نحو آن و از تلامذه ملاصدرا است و دختر او را
به نکاح آورد و ملاصدرا او را به فیض لقب داده و ملاعبدالرزاق صاحب
شوراق را فیاض لقب داده است. ولیکن صاحب روضات از او بهشدت دفاع
کرده و همهی این اتهامات را از او نفی و برخی از سخنان او را که
در ذم صوفیان است بیان کرده که در آن سخنان، فیض بر آنها تاخته و
بیشتر آنها را به شعبده و بدعتآوری و دروغگویی و افترا نسبت داده
است.
اگرچه صاحب قصصالعلمأ گفته: «بهسبب آنکه ملامحسن فیض
مسلم زمان بود لهذا قواعد صوفیه در آن اعصار درنهایت اشتهار گردید.»
ولیکن از نظر دور نباید داشت که ملامحسن فیض از رجال فلسفه و اخلاق
و علم بود و تمام هم خویش را مصروف راه علم و معرفت میکرد.
و
از او و امثال او بعید به نظر میرسد که به خرافات دروغین دل داده
باشد. از اینرو، تصوف او از انواع تصوف جلالالدین مولوی و خواجهی
شیرازی بوده که همیشه با گروهی که خود را به دروغ صوفی قلمداد
میکنند و هیچ صفا ندارند، سر نزاع داشتند.
آن آراء و افکاری که
موجبات تشنیع و تکفیر فیض را فراهم کرد، مطالب زیر بود: ۱- قول به
وحدت وجود، که در این باره رسالهای نوشت و صریحاً قول به وحدت
را ابراز داشت، چون «شیخیوسف بحرانی» فقیه نامی زمان، آن رساله را
دید، برآشفت و «فیض» را تشنیع کرد و به کفر نسبت داد، شیخاحمد احسایی
(درگذشتهی ۱۲۴۳ق) که خود در دین متهم بود، خطاب به او نوشت: «قل
اناالله و لاتخف فانک بالتصریح تستریح و تریح!» ۲- قول به عدم خلود
کافران در عذاب دوزخ، این مخالف اعتقاد بسیاری از معتزله و شیعه
است که کافران را مخلد در نار دانند و عذاب را جاودانه. ۳- قول به
عدم نجات اهل اجتهاد، اگرچه از بزرگترین فاضلان و دانشمندان باشند
چه فیض از اخباریان بود، که به هر تقدیر اجتهاد را جایز نمیدانند و
با آن مخالفاند. ۴- قول به اینکه شیء نجس شده، چیز دیگر را نجس
نتواند کرد. ۵- قول به اینکه آب اگر به نجاست برسد، منفعل و
دگرگون نمیشود. ۶- قول به حلال بودن غنأ و شنیدن موسیقی و آراء
دیگری که در فقه غیر از او کسی بدانها نرفته و فتوی نداده است. شک
نیست که: فیض در بیان این فتوی بهویژه از عقیدهی امام غزالی در
«فصل سماع» از احیأالعلوم متأثر بوده و از آن استفاده کرده است.
باید دانست که اگرچه این افکار و عقاید خلاف رأی جمهور فقیهان و
عالمان شیعه است، با وجود این بیانکنندهی روح آزاد و شجاعت علمی
فیض است.
نظر علمای گرانقدر معاصر دربارهی فیض کاشانی:
- حضرت
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی: علامه فیض از محدود علمایی است که در
عصر خود به مقام جامعیت علمی فوقالعادهای دست یافت و از محضر اساتید بزرگ
بهره جست. فیض کاشانی از فضای سیاسی حاکم در عصر صفویه استفاده و با منطق
درست، پایههای حکومت تشیع را تقویت کرد. علمایی چون فیض کاشانی به ما نشان
دادند که در هر زمانی میتوان برای پیشبرد اسلام گام برداشت و از فرصتهای
بهوجود آمده، استفادهی مفید کرد.
- حضرت آیتالله العظمی جعفر
سبحانی: علامه ملامحسن فیض کاشانی از مفاخر جهان اسلام است که خدمات
شایستهای به اسلام کرده است. آن عالم بزرگوار در احیای آثار اهل بیت (ع) و
قرآن کریم تلاش فراوان کرده است. علامه فیض کتب بسیاری نوشته و شاگردان
بزرگی نیز تعلیم داده است که نشاندهندهی خدمات شایستهی این عالم بزرگ
جهان اسلام است. متهم کردن فیض به اخباریگری، اتهام نادرستی است؛ فیض در
احیای آثار دین اسلام تلاش بسیار نمود که نشانهی عمق توجه این عالم بزرگ
به دین مبین اسلام میباشد.
- حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی: فیض
کاشانی توانست با غلبه بر هوای نفس خود در جهاد اکبر پیروز شود. علامه فیص
کاشانی زنده است و در نزد خداوند مرزوق است.
فیض در دوران زندگی پربار
خود شاگردان فراوانی را تقدیم جهان تشیع کرد که گروهی از آنان، خود از علما
و دانشمندان بزرگ محسوب میشوند و از آن دست میتوان: مولی ابوالحسن شریف
فتونی عاملی اصفهانی (مؤلف تفسیر مرأتالانوار) و علامه مجلسی (صاحب
بحارالانوار) و سیدنعمتالله جزایری (مؤلف انوارالنعمانیه) را نام برد که
از او اجازهی روایت داشتهاند.
همچنین علمالهدی و معینالدین
(فرزندان فیض)، محمد مؤمن (برادرش)، عبدالغفور (برادرش)، شاه مرتضی دوم
(پسر برادرش)، ملاشاه فضلالله، قاضی سعید قمی، ملامحمدصادق خضری،
شمسالدین محمد قمی، شیخمحمدمحسن عرفان شیرازی، ضیاءالدین محمد و دهها
فاضل دیگر از جمله شاگردان مکتب درسی او بودند.
فیض کاشانی بیشترین
وقت خود را صرف تألیف کتاب کرد و نوشتن را از هجده سالگی آغاز کرد و در طی
۶۵ سال نزدیک به صد و اندی جلد اثر ماندگار در علوم و فنون مختلف تألیف کرد
برخی مترجمان، آثار فیض را به دویست عدد رسانیدهاند و لیکن آنچه
مسلم است حدود هشتاد کتاب و رساله از او بهجای مانده است.
عمدهی
کتابهای عبارتاند از: ۱- علم الیقین فی اصول الدین؛ که در آن
عقاید مسلمانان را با استناد بر کتاب و سنت مورد بحث قرار داده،
آنگاه آن مطلب را مختصر کرده و کتاب المعارف را ساخته است. ۲- عین
الیقین فی اصول الدین؛ که در آن اصول دین را با دلایل فلسفی و
براهین عقلی مورد بحث قرار داده، سپس این کتاب را هم خلاصه کرده و
اصول المعارف نامیده است. ۳- انوار الحکمه؛ که باز در خلاصهی کتاب
علم الیقین پرداخته است. ۴- الکلمات المکنونة فی علوم اهل المعرفه؛
که آن را خلاصه کرده و الکلمات المخزونه نامیده است. ۵- کتاب
تشریح العالم؛ که در بیان هیئت عالم و اجسام و ارواح و کیفیت آنها
و حرکات افلاک و انواع بسایط و مرکبات نوشته است. ۶- اصول العقاید؛
در تحقیق اصول پنجگانهی دین. ۷- کتاب الحقایق؛ که در ایران در
حاشیهی جامع السعادات نراقی چاپ شده است. ۸- التذکرة در حکمت
الهی؛ که طهرانی در ذریعه از آن یاد کرده است. ۹- المحجة البیضأ؛ که
در تلخیص احیأ کتاب «احیأ علوم الدین» امام محمد غزالی (وفات ۵۰۵ق)
نوشته است. در این کتاب فیض «احیأالعلوم» را بنا بر اعتماد و استناد
به احادیث اهل بیت (ع) تهذیب کرده است. ۱۰- صافی در تفسیر قرآن؛ در
دو مجلد که قریب به هفتاد هزار بیت دارد و از تألیف آن به سال ۱۰۷۵
فارغ شده است. ۱۱- اصفی؛ که منتخب تفسیر صافی است و حدود بیست و
یک هزار (۲۱۰۰۰) بیت دارد. ۱۲- وافی؛ که جامع محتویات کتب اربعهی
حدیث شیعیان است و حدود صد و پنجاه هزار بیت دارد. این کتاب تسلط
کمنظیر فیض را به احادیث اسلامی آشکار میسازد. ۱۳- معتصم الشیعة؛ در
احکام شریعت و مذهب شیعه. ۱۴- تنفیس الهموم؛ که مثنویهای وی در
آنجا گرد آمده است. ۱۵- تقویم المحسنین؛ که حاوی مأثوراتی است که از
امامان شیعه دربارهی اوقات سعد و نحس وارد شده و این کتاب
چندینبار در بمبئی هند چاپ شده است. ۱۶- فیض رسالهای دارد در جواب
ابهری دربارهی کیفیت علم خدایتعالی به موجودات از روز ازل و در
اینکه آیا خدا پیش از پیدا شدن اشیأ بدانها عالم بوده یا نه؟ و نیز
«جواب مسئلهی وجود» که در آنجا بیان داشته: آیا وجود مشترک لفظی
است یا معنوی؟
علامه فیض همچنین، در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسی
و عربی توانا بود و این فن را فرع بر علوم و دانستنیهای دیگر خود شمرده و
به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایی که نیکو شعر
میسرودند؛ رباعیات، غزلیات، قصاید و مثنویهایی دارد که در چند کتاب و
رساله گردآوری شده است.
مرتبه و استادی مولانامحسن فیض کاشانی در علوم
دینی و کلام و فلسفه به پایهایست که اشعار او را تحتالشعاع قرار داده و
در جامعهی ادب بیشتر از او بهعنوان دانشمند و فیلسوف و فقیه و مؤلف نام
برده میشود تا شاعر و سخنپرداز، اگرچه مقام شعر در پهنهی ادب فارسی تا
آنجاست که پس از کلام خدا به گفتار بزرگانی چون حافظ و مولوی و سعدی و
نظامی توسل میجوییم و گفتار این بزرگان را چون وحی منزل و حکمی ابدی و
لایزال در سرلوحهی دفتر زندگانی جایگزین میکنیم. بههمین لحاظ، توجه خاص
مولانامحسن کاشانی به اشعار این بزرگان بهویژه حافظ و مولانا تا حدی است
که آشکارا میتوان بر سلطنت و غلبهی افکار این بزرگواران بر شعر فیض وقوف
یافت.
از خلال اشعار فیض چنین برمیآید که میان او با شاعران همعصرش
بهویژه کسانی که در کاشان روزگار میگذراندند و احتمالاً مجامع و محافل
شعرخوانی و عرصهی هنرنمایی داشتهاند، رابطهی دوستانه و علقهی همکاری و
همفکری نبوده، زیرا جایجای به شاعران و سخنوران زمان حمله میکند و گفتار
و اقوال آنان را بیمغز و لاطائل قلمداد مینماید.
مولانا فیض با زهاد
و عابدان ریایی نیز ستیزه دارد و در کمتر شعر این گوینده به کنایه و
اشارتی در این زمینه برنمیخوریم. مولانا فیض بیشتر در آثار خود به سه
مرحله در زندگانی خود که مربوط به اعتقادات او بوده، اشاره نموده است. علم،
عقل و عشق.
ملامحسن همواره دارای منشی بلند بود و از عناوین و القاب
گریزان، از بهدست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خودداری میکرد. وی
انسانی گوشهگیر بود تا بیشتر به علوم باطنی و دانش و تفکر برسد. فیض از
رفتن به مهمانی و مجالست با اصحاب و انصار حکومت فاصله میگرفت و در
جستوجوی اهل کمال و کاوشهای علمی، مسافرتهای زیاد میکرد.
ملامحسن
فیض کاشانی در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق
پرهیز میکرد و نارضایتی خود را از هرگونه بیبندوباری، تظاهرات صوفیانه و
تقدس خشک ابراز مینمود. در راه اعتلای کلمهی حق و عقاید راستین شیعه هیچ
ترسی و هراسی به خود راه نداده و آرزوی او این بوده است که مسلمانان همهی
سرزمینها به دور از تفرقه و پراکندگی همزیستی داشته باشند.
از مطالعه
و سیر در کتابها و رسالههای اخلاقی، عرفانی و شرححالهایی که به قلم
خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشته شدهاند، اینگونه دریافت میشود که
فیض بهدلیل کثرت تألیفات و تصنیفات و تنوع آنها عالم و دانشمندی پرکار و
جامع در علوم و فنون بوده و سالهای متمادی به امر تعلیم و تعلم و افاضه
اشتغال داشته است.
در لابهلای نوشتهها و گفتههای فیض نظرات و آراء
ویژهای در مسائل فقهی، فلسفی و کلامی به چشم میخورد که گویای شخصیت واقعی
اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشههای او و زمانش
پیمیبریم. وی در تمامی ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهی روایی او
مفاتیحالشرایع استفاده میشود نظراتی خاص دارد.
یکی از فتاوا و نظریات
مهم فیض که در موضوع غنا شهرت دارد، به این شرح است: فیض به استناد
روایاتی معتبر غنا (آوازخوانی) را در مجالس عروسی جایز و همچنین در
رسالهی «مشواق» خود غنا و خواندن اشعار دینی و اخلاقی را بهصورت خوش برای
ترویج روح مؤمنان جایز دانسته است. اما در همهی آثار او با بیانی روشن
مردم را از هرگونه استفادهی باطل از غنا و لهو و لعب برحذر داشته و گفته
است: در عصر حکومت اسلامی اموی و عباسیان که با ائمهی طاهرین -
علیهمالسلام - همعصر بودهاند، غنا بهگونهای مبتذل در درباریان رواج
داشت، بهطوریکه زنان مغنیه در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و
لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمیتوانسته است مورد قبول پیشوایان
برحق امامیه بوده باشد.
علامه ملامحسن فیض كاشانی در سن هشتاد و چهار
سالگی در تاریخ بیست و دوم ربیعالثانی سال ۱۰۹۱ هجری قمری در شهر کاشان
چشم از جهان فروبست و در قبرستانی که در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و
وقف نموده بود، مدفون گشت که بعدها به قبرستان فیض معروف شد. طبق وصیت وی،
روی قبر وی سقف و سایبان ساخته نشده است ولی اهالی مسلمان آن دیار، هر صبح
جمعه به «قبرستان فیض» رفته با قرائت فاتحه و توسل به او، از روح
ملکوتیاش استمداد میکنند.
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:22
تاریخ
401پیش ازمیلاد:دربار هخامنشی ایران در مارس 401 پیش از میلاد، یك هفته
مانده به نوروز تصمیم گرفت كه به دلیل قرارداشتن كشور در لبه پرتگاه جنگ
داخلی ناشی از مخالفت كوروش كوچك با شاه شدن برادرش اردشیر دوم، مراسم
نوروز آن سال به طور خصوصی برگزار شود و مراتب به بزرگان کشور اطلاع داده
شود كه مراسم عمومی در دربار برگزار نخواهد شد. ساختمان تخت جمشید هنوز
تكمیل نشده بود و دربار در گوشه ای از آن جای داشت.
كوروش كوچك (جونیور _ عنوانی
است در برابر كوروش بزرگ) فرمانروای آناتولی و ایونی كه خود را شایسته تر
از برادر می دانست كه به پادشاهی انتخاب شده بود در همین سال با سپاهی از
جمله ده هزار مرسنر (نظامی اجیر) یونانی عازم جنگ با برادر شد كه در
كاناكسا (عراق جنوب غربی) شكست خورد و جان باخت.
گزنفون ژنرال یونانی كه سربازان
خود را از این جنگ از راه كردستان (عراق امروز) به وطن باز گردانید كتابی
در این زمینه نوشته كه عنوان آن را «عقب نشینی ده هزارنفری» گذارده اند.
عكس تالار پذیرایی عمومی تخت
جمشید را در وضعیت موجود نشان می دهد. این تالار قبل از سال 401 پیش از
میلاد ساخته شده بود. اعضای خاندان هخامنشی هر كجای كشور كه بودند نوروز و
بهار را در تخت جمشید بسر می بردند.
279م:شانزدهم مارس 279 میلادی
بهرام دوم شاه ساسانی ایران كه برای گوشمالی فرماندار سیستان به این ایالت
رفته بود به مناسبت نزدیك بودن نوروز، پوزش فرماندار را كه سر به نافرمانی
برداشته بود پذیرفت، او را بخشید و عنوان «سكان شاه» داد و سپس برای تنبیه
فرماندار كابل رهسپار این منطقه شد.
فرماندار سیستان در سال 276
میلادی پس از شنیدن خبر قتل بهرام یکم (پدر بهرام دوم) و آشفتگی اوضاع
پایتخت (تیسفون) دست به نافرمانی زده بود و فرماندار منطقه كابل را هم
تشویق به این كار كرده بود.
پس از رسیدن بهرام دوم به کابل،
نیروهای فرماندار حاضر به جنگ با سربازان شاه و برادر كشی نشدند و برای
فرماندار راهی جز تسلیم شدن و عذرخواهی نمانده بود. بهرام دوم در كابل بود
كه شنید رومیان از دوری او از پایتخت سوء استفاده و در صدد عبور از رود
فرات برآمده اند كه باشتاب به غرب كشور بازگشت و رومیان پس از شنیدن این
خبر دست به عقب نشینی زدند.
1079م:از 16 مارس سال 1079
میلادی به دستور شاه وقت ــ ملكشاه سلجوقی ــ مقرر شد كه در ایران، تاریخ
اسناد به هر دو تقویم هجری قمری و هجری شمسی نوشته شود. این روال از چهار
قرن بعد به تدریج فراموش شد كه در دوران معاصر ازسرگرفته شده است. تقویم
هجری شمسی را عمر خیام نیشابوری تنظیم كرده بود.
1289ش:ناصر الملك كه درست شش
ماه پس از فوت عضدالملك نخستین نایب السلطنه سلطان احمد شاه قاجار كار خود
را به عنوان نایب السلطنه تازه آغاز كرده بود در این روز از اسفندماه 1289
خورشیدی ضمن نطقی تاكید كرد كه از تاسیس حزب و انتشار روزنامه و استفاده
مجلس از همه اختیارات قانونی خود حمایت خواهد كرد. وی كه مدتها در انگلستان
بسر برده بود گفت كه به سود ایران است كه به معنای واقعی كلمه حكومت
پارلمانی داشته باشد.
چون سلطان احمد شاه هنگام خلع
پدرش خردسال بود، عضدالملك رئیس اسمی ایل قاجار را (كه ریشه مغولی داشته
اند) به نیابت سلطنت انتخاب كرده بودند. وی كه مردی ناآگاه از امور سیاست و
اوضاع جهان بود در نیمه شهریور 1289 درگذشت و مجلس، یکم مهرماه رای به
انتخاب ناصرالملك به عنوان نایب السلطنه داد كه در لندن بود و پنج ماه طول
كشید تا به ایران باز گردید و در نیمه اسفند در مجلس حضور یافت و سوگند یاد
كرد و به كار پرداخت.
ناصرالملک كه در اروپا با اصول
حكومت پارلمانی آشنا شده بود پس از ادای سوگند در مجلس گفته بود كه وظیفه
او تنها امضای فرمان رئیس الوزراء است بقیه كارها را باید مجلس و دولت
انجام دهند و نشریات و احزاب ناظر بركارهایشان باشند.
مجلس دستمزد ماهانه ناصر الملك را ده هزار تومان تعیین كرده بود كه تا آن زمان در ایران رقمی بی سابقه بود.
با همه حمایتی كه ناصر الملك از نشریه مستقل و حزب واقعی در ایران بعمل آورد هنوز ما به این مرحله نرسیده ایم كه یك معما است.
ناصرالملك محمد ولی خان تنكابنی
(سپهسالار) را مامور تشكیل كابینه كرد و از او خواست چون دیگر خطری
مشروطیت را تهدید نمی كند باید مجاهدین پی كار خود بروند كه مشهور به
ارتكاب تعدی و سوء استفاده شده اند.
1357ش:نیمه شب 24 اسفند 1357
محاكمه امیر عباس هویدا كه 13 سال نخست وزیر ایران بود در دادگاه اسلامی
انقلاب كه در زندان قصر به ریاست صادق خلخالی تشكیل جلسه می داد آغاز شد و
پس از چهار ساعت، ادامه آن به بعد موكول گردید. این جلسه دو روز پس از
اعدام 12 نفر از جمله سپهبد نادر جهانبانی، سرلشكر ولی زند، محمود جعفریان
(دبیركل سابق حزب رستاخیز، معاون پیشین سازمان رادیو ـ تلویزیون در امور
اخبار، و مدیر عامل خبرگزاری پارس) و پرویز نیكخواه مشاور سیاسی سابق مدیر
عامل سازمان رادیو ـ تلویزیون انجام شد.
در جلسه محاكمه، كیفر خواست
دادستان انقلاب قرائت شد كه در آن با ذكر 16 مورد اتهام از جمله مفسد فی
الارض و محارب با خدا، برای هویدا تقاضای مجازات اعدام شده بود.
در بند 4 كیفر خواست، هویدا
متهم به اقدام بر ضد حاكمیت ملی با حفظ سلطان دست نشانده آمریكا شده بود.
در بند 5 هویدا به واگذاری هرچه بیشتر منابع زیرزمینی كشور به بیگانگان
متهم گردیده بود. در بند 6 نوشته شده بود كه هویدا باعث بسط نفوذ آمریكا در
ایران شده بود و در این بند آمریكا به عنوان «امپریالیسم آمریكا» ذكر شده
بود. در بند 7 چنین آمده بود: هویدا كشور را زیر شرایط اسارت بار آمریكا
قرار داده بود. در بند 10، هویدا عضو و حامی فراماسیون خوانده شده بود و
بالاخره در بند 16 هویدا متهم شده بود كه به منظور دادن گزارش خلاف واقع،
اشاعه اكاذیب و جعلیات و سانسور جهت به استثمار كشیدن ملت، در روزنامه های
دست نشانده سردبیران جیره خوار گمارده بود. هویدا همچنین متهم شده بود که
با تجزیه کشور و جدا شدن بحرین (قانونا استان چهاردهم) و استقلال آن (که
خواست آمریکا بود) موافقت کرده و پیشنهاد آن را شخصا در مجلس مطرح ساخته
بود.
2007م:در پی سقوط بورس نیویورك
در 13 مارس به میزان 2 درصد (242 واحد)، 14 مارس 2007 بورس های آسیای شرقی و
جنوبی و متعاقب آن بورس های دیگر تنزل كردند. میزان این تنزل در هنگ كنگ
دو و شش دهم درصد، در فیلیپین سه و شش دهم درصد و در هند سه و دو دهم درصد
بود و .... علت سقوط بورس نیویورك كه در چند سال گذشته تا این حد سابقه
نداشت، ادامه ركود معاملات خانه و زمین (مستغلات) در آمریكا بوده است.
در سالهای اخیر كه بهای مستغلات
در آمریكا بالا رفته بود، بسیاری از مردم با قرض گرفتن از بانكها و موسسات
مالی دیگر دست به خرید خانه و آپارتمان زده بودند تا بعدا گرانتر بفروشند و
این خانه ها عمدتا خالی گذارده شده اند. چون بازار مستغلات راكد شده
خریداران نتوانسته اند به موقع اقساط را بپردازند و اینك (مارس 2007) در
سراسر آمریكا، حدود 900 هزار خانه در معرض حراج است و چون بهای حراج پایین
است، موسسات وام دهنده زیان می بینند و یكی از بزرگترین آنها اینك در معرض
ورشكستگی قرار گرفته و سهام آن با تنزل زیاد (تقریبا سقوط آزاد) سایر سهام
را هم پایین آورده و بورس ها را متزلزل كرده است. عكس، چند خریدار سهام را
در آسیای شرقی نشان می دهد كه با نگرانی تمام تابلوی خیابانی نوسان بهای
سهام را می نگرند.
1634م:16 مارس زادروز دو داستان
نویس معروف است. كنتسا ماری مادلین داستان نویس فرانسوی كه بهترین داستانش
«لافایت» است در 1634، و ماكسیم گوركی داستان نویس شهیر روس در 1868 به
دنیا آمد. ماكسیم یك نویسنده چپ بود كه چون فقر را لمس كرده بود به انعكاس
آن می پرداخت و به امید روزی بود كه فقر، ستم و استثمار از جهان رخت بر
بندد.
2007م:هر سال در 15 مارس كه
مصادف با قتل سزار در سنای روم است، به این مناسبت رسانه های جهان
قلمفرسایی می كنند البته با موضعات تكراری، ولی در مارس سال 2007 روی
دمكراسی خواهی توطئه گران انگشت گذارده و به طور غیر مستقیم آنان را پس از
دو هزار و51 سال تبرئه كرده اند.
15 مارس سال 44 پیش از میلاد ژولیوس سزار در جلسه سنای روم طبق نقشه ای كه از پیش آماده شده بود ترور شد.
وی پس از این كه درتالار سنا بر
كرسی خود نشست مورد حمله گروهی از سناتورها كه خنجر ها را از زیر
شنلهایشان بیرون كشیده بودند قرار گرفت و بدون این كه وسیله ای برای دفاع
از خود داشته باشد كشته شد.
بسیاری از این توطئه گران از دوستان نزدیك سزار بودند و وی از آنان چنین انتظاری نداشت.
در این توطئه 23 سناتور از جمله
«بروتوس» پسر خوانده سزار شركت كرده بودند و هریك ضربه زد تا یك نفر به
تنهایی متهم نشود. مادر بروتوس مترس = كانكوباین (زن غیر رسمی) سزار بود.
در آن زمان، داشتن زنان غیر دائمی (نوعی صیغه) در میان سران كشورها و
دولتمردان امری عادی بود.
جمع كل توطئه گران قتل سزار 60
تن بود. بهانه توطئه، نجات دمكراسی روم از دیكتاتوری سزار بود كه عملا
«نظام جمهوری» را به پادشاهی (ریاست جمهور مادام العمر) تبدیل كرده بود. با
وجود این، سزار حاضر نشده بود تاج سلطنت بر سر گذارد.
در پی قتل سزار، تنی چند از
یارانش از جمله ماركوس آنتونیوس (شوهر كلئوپاترا) به خونخواهی او بپاخاستند
و بسیاری از توطئه گران و حاضران در صحنه قتل را كشتند.
1914م:16 مارس سال 1914 زمانی
كه اروپا در آستانه جنگ بزرگ ( جهانی اول ) بود و دولتهای اروپایی سرگرم
یارگیری و تقویت نظامی خود بودند مادام هانریت كایو همسر ژوزف كایو Josef
Cailloux وزیر دارایی وقت فرانسه و نخست وزیر سابق این كشور به دفتر
روزنامه محافظه كار فیگارو در پاریس رفت و با شلیك شش گلوله « گاستون كالمه
» سردبیر این روزنامه را كشت كه رویدادی بی سابقه بوده است.
فیگارو از زمانی كه ژوزف كایو
نخست وزیر فرانسه بود و دم از سازش با آلمان می زد و حاضر نمی شد بر طول
خدمت سربازی بیفزاید با او در افتاده بود. این روزنامه قبلا هم زمانی كه
كایو وزیر بود و از دادن امتیازهایی به آلمان در مراكش و چند نقطه دیگر
افریقا حمایت می كرد تا صلح را بخرد دست از او انتقاده كرده بود و نوشته
بود كه كوتاه آمدن در برابر تجاوز گر او را در ارتكاب تجاوز جری تر خواهد
كرد.
« كایو » پس از كناره گیری از
نخست وزیری و بعدا قبول سمت وزارت دارایی تصمیم گرفت كه مالیات ثروتمندان
را تصاعدی بالا ببرد كه فیگارو به عنوان صدای محافظه كاران ( صاحبان ثروت )
انتقاد كردن از او را از سر گرفت .
فیگارو این بار به افشا گری (
اكسپوزه )از زندگی خصوصی و خانوادگی كایو پرداخت و به چاپ نامه های عاشقانه
سالهای پیش وی دست زد تا او را از میدان به در كند . این نامه ها را كایو
به زنی كه بعدا با او ازدواج كرد نوشته بود. هنگام نوشتن نامه ها ، كایو با
همسر اول خود زندگی می كرد و مردی زندار بود.
این عمل فیگارو بر هانریت همسر
كایو ( همسر تازه كه نامه ها برای او ارسال شده بود) گران آمد ، زیرا كه در
جامعه انگشت نما شده بود . هانریت با خرید یك تپانچه به دفتر روزنامه رفت و
سر دبیر آن را كشت و بازداشت گردید . شوهر او هم كناره گیری كرد .
محاكمه هانریت چهار ماه بعد
انجام شد . وی در بازجویی پلیس به قتل اعتراف كرده بود ولی دردادگاه ،
وكیلان مدافع وی مطلب را عوض كردند و گفتند كه گلوله ها خود به خود شلیك
شده است ( شش گلوله !! ) و این استدلال پذیرفته شد و هانریت تبرئه گردید كه
یك ضعف بزرگ در تاریخ قضایی است.
كایو سالها بعد باردیگر وارد
سیاست گردید و از مشوقان دالادیه به سازش با هیتلر و موسولینی و جلوگیری از
جنگ بود . وی در نوامبر 1944 در گذشت .
ژوزف كایو در یادداشتهای خود
نوشته است در سال 1906 كه دولت فرانسه برای رفع اختلافات انگلستان و روسیه
برسر ایران ، افغانستان و تبت به میانجی گیری پرداخته بود تا دو كشور با
فرانسه برضد آلمان متحد شوند و او وزیر كابینه بود هنگامی كه بحث به تقسیم
ایران میان آن دوكشور رسید شدیدا مخالفت كرد ، زیرا از قضاوت تاریخ می
ترسید. ولی ، روسیه و انگلستان در اوت 1907 به توافق رسیدند كه ایران را به
دومنطقه نفوذ تقسیم كنند و این تصمیم خود را عملی ساختند.
1987م:«آلدو مورو » نخست وزیر
وقت ایتالیا و رئیس حزب حاكم دمكرات مسیحی این كشور 16 مارس سال 1987در شهر
رم ضمن یك در گیری خیابانی توسط افراد بریگاد سرخ ربوده شد. در این درگیری
پنح محافظ وی كشته شدند . مورو كه پنج بار نخست وزیر ایتالیا شده بود 54
روز بعد در اسارت كشته شد. مورو كه در 23 سپتامبر 1916 به دنیا آمده بود از
1946 وارد صحنه سیاسی ایتالیا شده بود.
مورو كه در جلوگیری از قدرت
گرفتن چپها در ایتالیا نقش موثر داشت. وی كمك كرد كه ایتالیا وارد ناتو شود
. محل نگهداری و جنازه آلدو مورو چهار روز پس از مرگ او به دست آمد و خبر
اول روزنامه ها شد. با قتل مورو حزب دمكرات مسیحی ایتالیا هم رو به ضعف
نهاد و نقش خود را از دست داد.
1900م:باستان شناسانی كه سر گرم
بررسی برای یافتن تمدن ناپدید شده دنیای هلنیك ( یونانیان ) در جزیره كرت
Crete در مدیترانه بودند 16 مارس 1900 اعلام كردند كه آن رایافته اند. سی و
یك سال طول كشید تا شهر كنوسوس مركز این تمدن درخشان به صورتی كه در عكس
دیده می شود از زیر خاك خارج گردید . قدمت این تمدن را 3 تا 7 هزار سال پیش
از میلاد بر آورد كرده اند كه عادت براین شده كه آن را تمدن 5000 ساله
بخوانند. آثار به دست آمده ثابت می كند كه این شهر در سال 76 پیش از میلاد
كه رومی ها جزیره كرت را تصرف كردند هنوز زیر خاك نرفته بود. احتمالا سیل
باعث پنهان شدن این شهر در زیر خاك شده بود.
2004م:سوسیالیستهای اسپانیا كه
جنگ عراق را ناعادلانه خوانده بودند در انتخابات یكشنبه، 14مارس 2004 ،
برنده اول شدند و با 164 كرسی در مجلس 350 نفری بعدا دولت ائتلافی را تشكیل
دادند. آنان در انتخابات مارس 2008 نیز جایگاه خود را حفظ کردند.
برخی از مفسران آمریكایی شكست
حزب حاكم راست میانه اسپانیا را در انتخابات 14 مارس 2004 ضربه ای به جورج
بوش رئیس جمهوری آمریكا خوانده بودند. مخالفت با حزب حاكم وقت اسپانیا درست
از یك سال پیش از انتخابات 2004 كه نخست وزیر وابسته به آن حزب در كنفرانس
«آزور» به متحدان اروپایی (فرانسه و آلمان) پشت كرد و بر ضد صدام حسین به
آمریكا و انگلستان پیوست آغاز شده بود و همان وقت، اسپانیایی ها
برضد«ازنار»نخست وزیر وقت دست به تظاهرات زده بودند.
خوزه لویس رودریگز زاپاترو رهبر
میانسال سوسیالیست ها پس از نخست وزیر شدن «ازنار» را متهم كرده بود كه به
بوش خدمت می كرد، نه اسپانیا. زاپاترو وعده داده بود كه دولت او با دروغ و
آدمكشی مبارزه خواهد كرد و در تامین هماهنگی، صلح و تقویت وحدت اروپا گام
بر خواهد داشت و اسپانیا را به جایگاهی كه پیش از جنگ عراق در اروپا داشت
باز خواهد گردانید و اگر سازمان ملل امور عراق را به دست نگیرد، سربازان
اسپانیا را تا اول ژوئیه از عراق به وطن باز خواهد گردانید که به این وعده
وفا کرد.
2004م:در انتخابات 14 مارس 2004
روسیه به همان گونه كه انتظار می رفت، ولادیمیر پوتین در آن زمان 51 ساله
72 درصد آراء روسها را به دست آورد که تا هفتم ماه مه 2008 همچنان رهبر
روسیه باشد. در انتخابات مارس 2008، چون انتخاب مجدد او برای سومین بار منع
قانون اساسی داشت به جای خود نامزد معرفی کرده بود (دمیتری مدودوف) که
مردم او را با بیش از 70 درصد آراء انتخاب کردند و قرار است پوتین این بار
نخست وزیر شود تا برنامه هایش تداوم داشته باشد. او گفته است که یک
ناسیونالیست روس است.
2003م:واشنگتن پست در نیمه مارس
2003 در آستانه حمله نظامی به عراق دست به كار جالبی زده بود؛ خبرنگار
فرستاده بود در آسایشگاهای معلولین جنگهای دوم جهانی، كره و ویتنام با
نظامیان سابق آمریكایی كه سالها در آنجا بسر می برند در باره جنگ مصاحبه
كرده بود كه با هرچه كه اسمش جنگ است مخالفت كرده بودند.
یكی از این نظامیان جنگهای سابق
كه « واشنگتن پست» نامش را «آلفرد پو» ذكر كرده گفته بود: در جریان جنگ
جهانی اول گفتند كه این آخرین جنگ است؛ آدمها بالغ شده و آدم بالغ جنگ نمی
خواهد و مسائلش را با مذاكره مستقیم و یا از طریق واسطه حل می كند. بعد از
این جنگ گفتند كه اصول 14 گانه ویلسون و ایجاد جامعه ملل مانع از هرگونه
جنگ خواهد شد و مردم با شنیدن آن نفس راحتی كشیدند كه نوبت به جنگ جهانی
دوم رسید. این بار گفتند كه جنگ با هیتلر «عادلانه و واجب» است. او یك
دیوانه است كه به همسایگان چپ و راست آلمان تجاوز نظامی كرده است و باید در
برابرش ایستاد. بعد از این جنگ هم گفتند كه جامعه ملل دندان نداشت، سازمان
مللی كه ساخته ایم شورای امنیت دارد، از آفت جنگ جلوگیری می كند و ....
نمی دانم كه حالا كه این سازمان
دارای دندان است چرا از جنگ حرف می زنند. جنگ یعنی مرگ، ویرانی و بدبختی
كه آدم این زمان كه انسانی متفكر و چیز فهم و منطقی است زیر بار آن نمی رود
و این تظاهرات جهانی که این روزها (مارس 2003) درجریان است تا با عراق جنگ
نشود به همین سبب است.
37: بعضی از مورخین 16 مارس را روزی می دانند كه نرون امپراتور ستمگر روم در گذشت.
1536: ابراهیم پاشا بزرگ وزیر عثمانی در 45 سالگی به قتل رسید.
1190: 500 تن از یهودیان
انگلستان كه از چندی پیش از این تحت اذیت و آزار قرار گرفته بودند و در «
یورك » به انان پیشنهاد شده بود مسیحی شوند تا نجات یابند دست به خودكشی
گروهی زدند.
1912: سروان البرت بری نخستین فردی است كه باچتر نجات از هواپیما فرود امد.
1931: جیكوب شیك ماشین ریش تراشی برقی را اختراع كرد.
1935: مسلح شدن مجدد آلمان آغاز گردید.
1955: آیزنهاور رئیس جمهوری وقت آمریكا تایید كرد كه در صورت بروز جنگ با شوروی از سلاح اتمی استفاده خواهد كرد.
1959: میان شوروی و عراق یك قرارداد همكاری های فنی به امضاء رسید.
1999: دادگاههای چین مكلف شدند كه جز در موارد اختلافات خانوادگی با حضور تماشاگر و علنی جلسه محاكمه تشكیل دهند
2003: سازمان دولتی( آمریكا)
پیشگیری از بیماری ها اعلام داشت كه متوسط طول عمر در ایالات متحده افزایش
یافته و به 77 سال و 2 ماه و 15 روز رسیده است.
منبع:iranianshistoryonthisday.com
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:19
اخبار
جام جم آنلاین: روابط
بینالملل شبكه جهانی فیلم و سریال ایران «آیفیلم» اعلام كرد، با توجه به
درخواستهای متعدد بینندگان فارسیزبان، بزودی شیوه اطلاعرسانی این شبكه
متحول خواهد شد و زیرنویسهای آن شبكه در پخش دیجیتال به زبان فارسی
اطلاعات لازم را در اختیار بینندگان قرار خواهد داد.
به
این ترتیب اطلاعات مربوط به جدول پخش برنامهها، پیامهای دریافتی از
بینندگان، نظرسنجی و معرفی خدمات بخش فارسی وبگاه شامل قسمتهای ارتباط با
ما، پخش زنده شبكه از طریق اینترنت، فیلمهای كوتاه، موسیقی و مشاهده آرشیو
در زیرنویس به زبان فارسی درج خواهد شد و البته در پخش از طریق ماهواره
همچنان زیرنویس شبكه به زبان عربی خواهد بود.
همچنین تا پایان هفته جاری 3 سریال به جدول پخش روزانه شبكه جهانی فیلم و سریال ایران «آیفیلم» اضافه خواهد شد.
سریالهای عید امسال از ساعت30/17 پخش و روز بعد در
ساعتهای 30/1 و 10/9 تكرار خواهد شد. سریال طنز «بزنگاه» هم هر روز از
ساعت 30/23 پخش و روز بعد در ساعتهای 30/7 و 30/15 تكرار خواهد شد. همچنین
سریال «روز حسرت» ساعت 30 دقیقه بامداد پخش و ساعتهای 30/8 و 30/16 تكرار
خواهد شد. (ایسنا)
پنج شنبه 25/12/1390 - 7:18