• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 366
تعداد نظرات : 266
زمان آخرین مطلب : 5858روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 

ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی

چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی

مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید

که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی

ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی

که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی

سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن؟

که شنیده ام زگل ها همه بوی بی وفایی

به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این

که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم

چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی

در دیر می زدم من که ندا ز در درآمد

که درآ، درآ عراقی، که تو آشنای مایی

جواد چاوشی / کاشف

شنبه 10/1/1387 - 11:30
شعر و قطعات ادبی

عشق عالم سوز را با کفر و ایمان کار نیست

گردن ما در کمند سبحه و زنّار نیست

کاسه ی منصور، خالی بود - پر آوازه شد

ورنه در میخانه ی وحدت کسی هشیار نیست

هرکه پیراهن به بد نامی درید، آسوده شد

بر زلیخا طعن ارباب ملامت عار نیست

بر رگ جان ها نپیچد، تا پریشان نیست زلف

نبض دل ها را نگیرد، چشم، تا بیمار نیست

طوطی، از آیینه می گویند، می آید به حرف

چون مرا در پیش رویش زهره ی گفتار نیست؟

پیش ما "صائب" که رطل خسروانی می زنیم

گنج باد آور به غیر از باده ی خمار نیست

جواد چاوشی / کاشف

شنبه 10/1/1387 - 11:28
شعر و قطعات ادبی

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام

خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام

با یاد رنگ و بوی تو، ای نوبهار عشق

همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام

من جلوه ی شباب ندیدم به عمر خویش

از دیگران حدیث جوانی شنیده ام

از جام عافیت می نابی نخورده ام

وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام

موی سپید را فلکم رایگان نداد

این رشته را به نقد جوانی خریده ام

ای سرو پای بسته! به آزادگی مناز

آزاده من که از همه عالم بریده ام

گر میگریزم از نظر مردمان"رهی"

عیبم نکن که آهوی مردم ندیده ام

جواد چاوشی / کاشف

شنبه 10/1/1387 - 11:25
شعر و قطعات ادبی

گر ترا عشوه چنان، شیوه چنین خواهد بود

نی مرا فکر دل و نی غم  د ین خواهد بود

درد عشقت ز ازل بود مرا مرهم دل

بی گمان تا به ابد نیز چنین خواهد بود

روز محشر که به سیما همه ممتاز شوند

مهر روی تو مرا، مُهر جبین خواهد بود

آتش غیرت عشق تو چو اغیار بسوخت

دیده ی کیست ندانم که دو بین خواهد بود

در چنان خلق ، که عشق تو دهد جلوه ی حسن

نشود محرم اگر، روح امین خواهد بود

گر تو تشریف دهی کلبه ی احزان مرا

من بر آنم که چو فردوس برین خواهد بود

التفاتی به یکی گوشه ی چشم ار نکنی

سبب آفت صد گوشه نشین خواهد بود

تا که آن طایر قدسی پرو بالی دارد

کار آن ترک کماندار کمین خواهد بود

جان به جانان ده واز مرگ میندیش [حسین]

خود تورا عاقبت کار همین خواهد بود

 

جواد چاوشی / کاشف

شنبه 10/1/1387 - 11:23
شعر و قطعات ادبی

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

 عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ئی کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

جواد چاوشی / کاشف

شنبه 10/1/1387 - 11:13
شعر و قطعات ادبی

كشته مرا روی تو وان خم ابروی تو

من اسیرم در آن حلقه گیسوی تو

تا به مژگان سیاه تو نظر كردم

بهر صد تیر غمت سینه سپر كردم

نازنینا تو چون روح و روان منی

سر به پایت نهم گر مژه بر هم زنی


جواد چاوشی / کاشف

شنبه 10/1/1387 - 10:54
شعر و قطعات ادبی
از این تنگین قفس جانا پریدی
وزین زندان طراران رهیدی
ز روی آینه گل دور کردی
در آیینه بدیدی آنچه دیدی
خبرها می​شنیدی زیر و بالا
بر آن بالا ببین آنچه شنیدی
چو آب و گل به آب و گل سپردی
قماش روح بر گردون کشیدی
ز گردش​های جسمانی بجستی
به گردش​های روحانی رسیدی
گزین کن هر چه می​خواهی و بستان
چو ما را بر همه عالم گزیدی
دگرباره شه ساقی رسیدی
مرا در حلقه مستان کشیدی
دگرباره شکستی توبه ها را
به جامی پرده​ها را بردریدی
جواد چاوشی / کاشف
جمعه 9/1/1387 - 18:51
شعر و قطعات ادبی

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش كه دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیركی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب كاری پریشان عالمی
آدمی در عالم خاكی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی

جواد چاوشی / کاشف

جمعه 9/1/1387 - 12:43
شعر و قطعات ادبی
اهل كام و ناز را در كوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
كاندر این طوفان نماید هفت دریا شبنمی
جواد چاوشی / کاشف
جمعه 9/1/1387 - 12:41
شعر و قطعات ادبی

كی شعر تر انگیزد خاطر كه حزین باشد
یك نكته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشری زنهار
صد ملك سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناك نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید كه چو وا بینی خیر تو در این باشد
هر كو نكند فهمی زین كلك خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باش
جام می و خون دل هر یك به كسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در كار گلاب و گل حكم ازلی این بود
كین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست كه حافظ را رندی بشد از خاطر
كین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

جواد چاوشی / کاشف

جمعه 9/1/1387 - 12:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته