• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 304
تعداد نظرات : 26
زمان آخرین مطلب : 4663روز قبل
رمضان
مسلمانان سراسر جهان در ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن به عبادت و نیایش پروردگار یکتا می پردازند.

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

 

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir


يکشنبه 23/5/1390 - 19:46
رمضان
نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی:
مهمترین ثمره روزه، تقوا و پرهیز از گناه است
تهران - نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی گفت: مهمترین ثمره روزه، تقوا و پرهیز از گناه است و باید لحظه های ماه مبارك رمضان را غنیمت شماریم و از آن استفاده كنیم.
تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری، حجت الاسلام والمسلمین سید "علی قاضی عسكر" در مراسم تواصی به حق در زمینه ثمرات روزه اظهار داشت: تقوا خود سبب مصونیت از گناه می شود و انسان مرتكب گناه و معصیت نخواهد شد.
وی، دومین ثمره و نتیجه روزه را "پرهیز از غرور و شهوت" بیان كرد و افزود: پیامبر اسلام (ص) در باره روزه می فرماید:"روزه هم نیروی شهوت را كاهش می دهد و هم سر مستی و غرور را از بین می برد"، دو موضوع مهمی كه قرآن نیز آنها را عامل سقوط انسان دانسته است.
وی سومین ثمره و نتیجه روزه و ضیافت الهی را "دوری از شیطان" دانست و گفت: بالا بردن مقاومت و صبر در برابر سختی ها و شدائد یكی دیگر از دستاوردهای روزه و ماه مبارك رمضان است.
قاضی عسكر در ادامه افزود: فضیلت دیگر روزه این است كه دعای انسان روزه دار مستجاب می شود.
مراسم تواصی به حق دوشنبه هر هفته بین نماز ظهر و عصر در نمازخانه سازمان حج و زیارت برگزار می شود

يکشنبه 23/5/1390 - 19:44
رمضان

فرض کنید به یک میهمانی رسمی دعوت شده ایم. در انتخاب رنگ لباس وسواس به خرج می  دهیم. گاهی سنگین  ترین رنگی که داریم می  پوشیم گاهی شادترین، اگر لباس نداشته باشیم هم می  رویم و با هر زحمتی که شده تهیه می  کنیم. تمام فکر و ذهن مان این است که ظاهرمان در شان مجلس باشد. بهترین و خوشبوترین عطری را که در دسترس مان است استفاده می کنیم و.... مودب تر می شویم و تصمیم می  گیریم که برای چند ساعت هم که شده میزان نزاکت و ادبمان را ارتقا بدهیم! و....

حالا بزرگ ترین خالق هستی، رب عالم یک مهمانی ترتیب داده است که در آن من دعوتم، شما دعوتید پولدارترین، عالم ترین و عارف ترین آدم های زمین هم دعوتند. مهمانی که به جز ما حجت خدا (عج) بر زمین نیز دعوت است. به رسم همیشگی  آدم  ها باید برای این مهمانی هم متناسب با آن بپوشیم و ظاهر شویم، حرف بزنیم و ادب را رعایت کنیم وعمل و رفتار شایسته داشته باشیم در رساله علما و مراجع، یک سری اعمال آمده است که انجامش برای روزه دار کراهت دارد؛ در رساله حضرات آیات امام خمینی (ره) نوری همدانی، و صافی گلپایگانی انجام کارهایی که باعث ضعف روزه دار شود برای وی مکروه است. خون دادن، حمام طولانی و خسته کننده رفتن اگر باعث ضعف شود مکروه است. استشمام بوهای تند هرچند مبطل روزه نیست اما برای روزه دار کراهت دارد. کشیدن دندان یا هر کاری که به واسطه آن از دهان خون بیاید (اگر وارد حلق بشود روزه را باطل می کند) و مسواک کردن با مسواک خیس نیز از کارهای مکروه برای روزه دار است. نرگس رضاپور

يکشنبه 23/5/1390 - 19:44
رمضان


رابعه ادویه را از بزرگان عرفا می‌دانند. ذكر برخی از احوالات او را در «تذكره‌الاولیا» با «روزه‌داری» همراه می‌بینیم. در این روایت او با «روزه‌داری» از كردگار سپاسگزار بوده و این گونه شرط بندگی به‌جای می‌آورد.

عطار نیشابوری را هم به نظم می‌شناسیم هم به نثر؛ در میان متون نثر «تذكره‌الاولیا» هم از آثار برجسته عطار است و هم متن برجسته‌ای در ادب عرفانی فارسی.
در این كتاب همانگونه كه می‌دانید احوال بزرگان و مشایخ صوفیه است كه مقدمه و 72 باب دارد نخستین باب به امام جعفر صادق (ع) پرداخته و باب پایانی در سخنان امام محمد باقر (ع) است. این متن اگرچه با اغراق و مبالغه از احوالات صوفیه سخن به میان آورده است اما می‌توان بسیاری از اعمال شرعی و رعایت آن را در احوالات عرفا دید.

در بخش‌هایی از احوالات این عرفا به روزه‌داری و ماه رمضان اشاره شده است كه می‌توان در چند یادداشت آن‌ها را مورد بررسی قرار داد. در همین راستا ذكر احوال و سخنان «مالك دینار»، «رابعه عدویه»، «ابراهیم ادهم» و «بایزید بسطامی» را در بخش نخست «تذكره‌الاولیا و احوال عرفا در روزه‌داری» مورد بررسی قرار می‌دهیم.

نخستین اهل نظر؛ از این مجموعه «مالك دینار» است. او مبارزه با نفس را برای طی طریق خود از مقدمات می‌داند و برای این كار هر روز روزه‌داری می‌كند. در این قسمت از ذكر احوال او مبارزه با سركشی نفس و فرونشاندن آن در زمان افطار اشاره شده است. در این روایت‌ها از احوال عرفا روزه‌داری از محوری‌ترین موارد است كه عارف در مسیر وصول به حق به آن توجه می‌كند.

* در ذكر احوالات مالك دینار؛ روزه گشادن به نان

در ذكر مالك دینار، «آن متمكن هدایت، آن متوكل ولایت، آن پیشوای راستین، آن مقتدای راه دین، آن سالك طیار، مالك دینار رحمة الله علیه، آمده است كه صاحب حسن بصری بود و از بزرگان این طایفه بود. وی را كرامات مشهور بود و ریاضات مذكور، و دینار نام پدرش بود، و مولود او در حال عبودیت پدر بود. نقل است كه سال‌ها بگذشتی كه مالك هیچ ترشی و شیرینی نخوردی. هر شبی به دكان طباخ شدی و دو نان خریدی و بدان روزه گشادی. گاه‌گاه چنان افتادی كه نانش گرم بودی. بدان تسلی یافتی، و نان خورش او آن بودی، وقتی بیمار شد آرزوی گوشت در دل او افتاد. ده روز صبر كرد، چون كار از دست بشد به دكان رواسی رفت و دو سه پاچه گوسفند بخرید و در آستین نهاد و برفت. رواس شاگردی داشت. در عقب او فرستاد و گفت: بنگر تا چه می كند. زمانی بود. شاگر بازآمد. گریان گفت: از اینجا برفت جایی كه خالى بود. آن پاچه از آستین بیرون كرد و دو سه بار ببویید. پس گفت: ای نفس! بیش از اینت نرسد. پس آن نان و پاچه به درویشی داد و ... . »

* در ذكر احوالات رابعه عدویه؛ یكبار هفت شبانه‌روز به روزه بود

رابعه ادویه را از بزرگان عرفا می‌دانند. ذكر برخی از احوالات او را در «تذكره‌الاولیا» با «روزه‌داری» همراه می‌بینیم. در این روایت او با «روزه‌داری» از كردگار سپاسگزار بوده و این گونه شرط بندگی به‌جای می‌آورد. او از غریبی؛ بی‌پدر و مادری و اسیری زاری نمی‌كند كه رضای حق را طالب است و وقتی می‌شنود كه حق راضی است؛ روزه‌دار می‌شود.
«چون رابعه بزرگ شد، پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرق شدند و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند درم بفروخت. آن خواجه او را به رنج و مشقت، كار می‌فرمود. روزی در راه از نامحرمی بگریخت. بیفتاد و دستش بشكست. روی بر خاك نهاد و گفت: «الهی! غریبم و بی مادر و پدر، و اسیرم و دست شكسته. مرا از این همه هیچ غم نیست. الّا رضای تو می باید. تا بدانم كه راضی هستی یا نه؟». آوازی شنید كه «غم مخور، فردا جاهیت خواهد بود چنان كه مقرّبان آسمان به تو نازند». پس رابعه به خانه رفت و دایم روزه داشتی و همه شب نماز كردی و تا روز بر پای بودی.»
در دیگر روایت از احوال رابعه؛ اگرچه به نهایت استغنا و بی‌نیازی این عارف اشاره دارد؛ اما بستر اصلی پیام به این بازمی‌گردد كه رابعه روزه‌ار است.
«نقل است كه یكبار هفت شبانه‌روز به روزه بود و هیچ نخورده بود و به شب هیچ نخفته بود. همه شب به نماز مشغول بود. گرسنگی از حد بگذشت. كسی به درخانه اندر آمد و كاسه‌ای خوردنی بیاورد. رابعه بستد و برفت تا چراغ بیاورد. چون باز آمد گربه آن كاسه بریخته بود. گفت: بروم و كوزه‌ای بیاورم و روزه بگشایم.»

* در ذكر احوالات ابراهیم ادهم؛ در رمضان به روز گیاه درودی و آنچه بدادندی به درویشان دادی

در این روایت از ابراهیم ادهم؛ زیستن او در ایام ماه رمضان برای مخاطب نقل می‌شود و اینكه او در این ایام در رفتار با مردمان و درویشان چگونه است و خود نیز چگونه به تذكیه نفس می‌پردازد انگار به تن نمی‌آساید.
«نقل است كه در رمضان به روز گیاه درودی و آنچه بدادندی به درویشان دادی و همه شب نماز كردی و هیچ نخفتی. گفتند: چرا خواب با دیده تو آشنا نشود. گفت: زیرا كه یك ساعت از گریستن نمی‌آسایم، چون بدین صفت باشم خواب مرا چگونه جایز بود؟ چون نماز بگزاردی دست به روی خود باز نهادی. گفتی: می‌ترسم كه نباید كه به رویم باز زنند.»
روایت ابراهیم ادهم از نان حلال در این روایت مطرح می‌شود و در تحشیه آن تاكید می‌كند كه پایگاه مردان به نماز و روزه و زكوه و حج زمانی پذیرا خواهد بود كه لقمه حلال در حلق كرده باشند. در این اثنی روزه‌دار بودن هم در كنار نماز و سایر فرایز دینی از جمله راه‌های تطهیر نفس به حساب آمده است.
«نقل است كه یكی را گفت: خواهی كه از اولیاء باشی، گفت: بلی؛ گفت: به‌یك ذره دنیا و آخرت رغبت نكن و روی بخدا آر، به كلیت؛ و از ماسوی الله فارغ گردان و طعام حلال خور، كه بر تو نه صیام روز است و نه قیام شب. و گفت هیچكس در نیافت پایگاه مردان به نماز و روزه و زكوه و حج مگر به آن كه بدانت كه در حلق خویش چه آورد.»

* در ذكر بایزید بسطامی؛ اگر سیصد سال به روز به روزه باشی حدیث نیابی

بایزید در این روایت از رعایت ظاهری دین و بی‌توجهی به مغز دین زاهدی از بزرگان بسطام را نكوهش كرده و او را از این جهت كه محجوب به نفس خویش است مورد شماتت قرار می‌دهد.
«نقل است كه زاهدی بود از جمله بزرگان بسطام. صاحب تبع و صاحب قبول؛ و از حلقه بایزید هیچ غایب نبودی. همه سخن او شنیدی و با اصحاب او نشست كردی. یك روز بایزید را گفت: ای خواجه! امروز سی سال است تا صایم الدهرم و به شب در نمازم. چنانكه هیچ نمی‌خفتم و در خود از این علم كه می‌گویی اثری نمی‌یابم، و تصدیق این علم می‌كنم، و دوست دارم این سخن را. بایزید گفت: اگر سیصد سال به روز به روزه باشی و به شب به‌نماز، یكی ذره از این حدیث نیابی. مرد گفت: چرا؟ گفت: از جهت اینكه تو محجوبی به نفس خویش.»
در روایت دیگر روزه‌داری امتحان می‌شود برای اینكه سره از ناسره جدا شود:
«نقل است كه شقیق بلخی و ابوتراب نخشبی پیش شیخ آمدند. شیخ طعامی فرمود كه آوردند و یكی از مریدان خدمت شیخ می‌كرد و ایستاده بود. بوتراب گفت: موافقت كن. گفت: روزه دارم. گفت: بخور و ثواب یك ماهه بستان. گفت: روزه نتوان گشاد. شقیق گفت: روزه بگشای و مزد یك ساله بستان. گفت: نتوان گشاد. بایزید گفت: بگذار كه او رانده حضرت است. پس از مدتی نیامد كه او را بدزدی بگرفتند. و هردو دستش جدا كردند.»

در این روایت بایزید كه در مسیر حق قرار دارد همه چیز را از فضل خدا می‌داند، نه از فعل خود. كه همانا فعل خود را آن می‌داند كه «از نماز جز ایستادگی تن ندیدم و از روزه جز گرسنگی شكم».
«روزی بوموسی از شیخ پرسید كه «بامدادت چون است؟» گفت: «مرا نه بامداد است و نه شبانگاه.» و گفت: به سینه ما آواز دادند كه «ای بایزید! خزاین ما از طاعت مقبول و خدمت پسندیده پر است. اگر ما را خواهی، چیزی آر كه ما را نبود.» گفتم: «خداوندا! آن چه بود كه تو را نبود؟» گفت: «بیچارگی و عجز و نیاز و خواری و مسكینی و شكستگی.» و گفت: «به صحرا شدم. عشق باریده بود و زمین تر شده. چنانك پای به برف فرو شود، به عشق فرو می‌شد.» و گفت: «از نماز جز ایستادگی تن ندیدم و از روزه جز گرسنگی شكم. آنچه مراست از فضل اوست، نه از فعل من.» پس گفت: «به جهد و كسب هیچ حاصل نتوان كرد و این حدیث كه مراست، بیش از هر دو كون است. لكن بنده نیكبخت آن بود كه می‌رود، ناگاه پای او به گنجی فرو رود و توانگر گردد.» و گفت: «هر مرید كه در ارادت آمد، مرا فروتر بایست آمد و به قدر فهم او سخن گفت.»




يکشنبه 23/5/1390 - 19:42
رمضان

پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله كلمه‏ «شهر» را كه به معناى ماه است، به‏ «الله» اضافه كرده و فرموده است: شهر رمضان‏

«شهر اللّه عزّ و جلّ»

و نفرمودند «شهر الرحمن، یا شهر الرحیم»، بلكه فرمودند: «شهر اللّه». علت آن این است كه كلمه مباركه اللّه، یعنى وجود مقدّسى كه جامع همه صفات كمال است. پس ماه مبارك رمضان، با اتصال به خدا، همه كمالات لازم را براى انسان، از طریق این ارتباط به روزه‏دار منتقل مى‏كند. چون ماه رمضان ماه وصل به خدا است. كسى كه وصل به ماه رمضان است، با روزه گرفتن، در صورتى كه اتصال او، اتصال صحیحى باشد، كمالات الهیّه را كسب مى‏كند، اتصال او فقط از طریق خالى نگاه داشتن شكم نباشد، بلكه وجودش باید به ماه رمضان وصل باشد:

«بَلَى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» «1»

وجه یعنى ذات:

«وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ و هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏» «2»

كسى كه با همه وجود تسلیم خدا شده و محسن است، به محكم‏ترین دستگیره‏ چنگ انداخته است. یعنى همرنگ خدا شده است، چون پروردگار محسن است و عاشق همرنگ خودش مى‏باشد.

«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» «3»

یعنى این گره را شیاطین و ماهواره‏ها و شهوات هم نمى‏توانند باز كنند بلكه‏ «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏» عروه وثیق نمى‏گوید، بلكه مى‏فرماید: «عُرْوَةِ الْوُثْقَى‏» دستگیره استوارتر و محكم‏تر.

 

تقوا در سایه اتصال معنوى به ماه رمضان‏

وقتى همه وجود انسان وصل به ماه رمضان باشد، معنى آن این است كه وقتى كسى غیبتى را شروع مى‏كند، به او مى‏گویند: من روزه هستم، یعنى شما سخن خود را قطع كنید. یا وقتى چشمش به نامحرم مى‏افتد، میل به نگاه كردن هست، كه این میل، میل طبیعى است، نه میل شیطانى، چون میل به زیبایى‏ها، میل طبیعى است، اما اجازه نداده‏اند كه این میل به همه جا برود و آن را محدود به حدود صحیحى كرده‏اند.

وقتى آدم بیرون مى‏رود، این همه چهره‏هاى زیبا را مى‏بیند، اما به چشمش مى‏گوید: ماه رمضان است، من در ماه رمضان روزه هستم، پس نباید حرمت این ماه را بشكنم. به گوش، و شكمش هم همین را مى‏گوید، كه اتصال واقعى به ماه رمضان چنین است.

 

تقویت آخرتى اعمال‏

براساس فرموده پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله، ماه رمضان اضافه به اللّه شده است؛ «شهر اللّه» باعث مى‏شود ماه رمضان المبارك از اللّه كمالات لازم را بگیرد و این كمالات‏ لازم را به شخصى كه متصل به خودش است انتقال بدهد، چون ماه رمضان كه بخیل نیست و این كمالات را براى خودش نمى‏خواهد، بلكه ماه رمضان مانند یك شفیع و واسطه است. اگر این شفیع و واسطه را خدا براى ما قرار نداده بود، یقین بدانید كه در قیامت با وجود داشتن نماز، حج، جهاد، خمس و ... نصیب ما از خدا بسیار اندك بود. این ماه رمضان است كه دنیا و آخرت ما را به گونه‏اى تقویت مى‏كند كه هیچ عملى به این قدرت نمى‏تواند، تقویت كند.

 

تفاوت روزه با سایر اعمال‏

خداوند متعال نفرموده هیچ عمل مثبتى از انسان به من تعلق دارد، همه را گفته است كه مال خودت باشد؛ درباره نماز تعبیر به‏ «صلاتك» نموده و درباره زكات تعبیر «زكاتك» فرموده، یعنى از كاف خطاب استفاده مى‏كند. به موسى علیه السلام مى‏گوید: «صدقتك و حجّك».

اما به ماه رمضان و روزه آن كه مى‏رسد، مى‏فرماید:

«الصوم لى» «4»

روزه من، نه روزه تو. چون تو لایق نبودى كه روزه مال تو باشد، بلكه روزه مال من است. من به كَرم خودم تو را توفیق مى‏دهم كه وارد روزه شوى وگرنه روزه مال من است، نه مال تو. اما نماز به این عظمت مال تو، با این كه در نماز، همه اعضا و جوارح تو در نماز است؛ ركوع، سجده، قنوت و تشهد دارد.- البته قنوت مستحب است، ولى بعضى از گذشتگان در فتواهاى‏شان واجب مى‏دانستند. این پیكره با عظمت نماز را مى‏گوید: براى تو است، اما روزه را مى‏گوید: براى من است، چون تو آن قدر مقام نداشتى كه روزه براى تو باشد.

اما من ملك طلق و خالص خودم را در این یك ماه به شما ارزانى مى‏دهم، چون كریم هستم و تو در این سى روز، كه خزانه من در این ملك است، هر چه مى‏توانى از آن خزانه براى خودت بهره‏بردارى كن و هر چه بیشتر بهره بردارى كنى، خدا ناخرسند نمى‏شود.

بعد مى‏فرماید:

«شهر اللّه عزّ و جلّ»

نمى‏گوید: شهر اللّه تعالى‏، زیرا عزّ و جلّ‏ یعنى تواناى شكست‏ناپذیر. یعنى اگر به این ماه رمضانى كه وصل به خدا است، وصل شوى، تو هم تواناى شكست‏ناپذیر مى‏شوى. به این شكل هم مى‏توان از خدا رنگ گرفت.

در این آیه قرآن مى‏فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لِلْمُؤْمِنِینَ» «5» قدرت شكست ناپذیرى در این عالم مخصوص سه نفر است؛ خدا، پیغمبر صلى الله علیه و آله و اهل ایمان است. كسى كه با تمام وجود وصل به ماه رمضان است، مؤمن واقعى است.

«شهر اللّه عزّ و جلّ»

جلّ، یعنى عظیم؛ یعنى ما كوچك بودیم و با روزه بزرگ و بالغ شدیم. روز اول ماه مبارك رمضان، روزه‏داران عجیب مورد احترام، كرامت و عظمت حضرت حق هستند. تا جایى كه خدا با فرشتگانش به خاطر شما مباهات مى‏كند. به جاى این كه زمین به آسمان ببالد، آسمان به زمین مى‏بالد.

فراوانى ثواب در ماه رمضان‏

این كه گاهى مى‏گویند: دریاى بى‏نهایت، در عالم چنین چیزى وجود ندارد.

بهشتى هم كه در قیامت به ما مى‏دهند، نهایت دارد. زمان آن بى‏نهایت است، ولى در این دریاى بى‏نهایت، محبت خدا به روزه دار، موج مى‏زند. یك چشم باطنى و قلب پاكى مى‏خواهد كه آدم ببیند و درك كند.

 

پی نوشت ھا:

______________________________

(1)- بقره (2): 11؛ آرى، كسانى كه همه وجود خود را تسلیم خدا كنند در حالى كه نیكوكارند.

(2)- لقمان (31): 22. و هركس همه وجود خود را به سوى خدا كند در حالى كه نیكوكار باشد بى‏تردید به محكم‏ترین دستگیره چنگ زده است؛ و سرانجام و عاقبت همه كارها فقط به سوى خداست.

 (3)- مائده (5): 93؛ و خدا نیكوكاران را دوست دارد.

(4)- من لایحضره الفقیه: 2/ 75، حدیث 1773؛ بحار الأنوار: 93/ 255، باب 30، حدیث 31؛ «قَالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [أُجْزَى‏] بِهِ».

مستدرك الوسائل: 7/ 503، باب 1، حدیث 8747؛ «النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى كُلُّ عَمَلٍ لِبَنِی آدَمَ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ إِلَّا الصِّیَامَ فَإِنَّهُ لِی وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ یَتْرُكُ الطَّعَامَ بِشَهْوَتِهِ مِنْ أَجْلِی هُوَ لِی وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ وَ یَتْرُكُ الشَّرَابَ بِشَهْوَتِهِ لِأَجْلِی هُوَ لِی وَ أَنَا أُجْزَى بِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْكِ».

(5)- منافقون (63): 8؛ در حالى كه عزت و اقتدار براى خدا و پیامبر او و مؤمنان است، ولى منافقان‏ [به این حقیقت‏] معرفت و آگاهى ندارند.

يکشنبه 23/5/1390 - 19:41
رمضان

منابع مقالہ : کتاب آثار مثبت عمل   نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

نامهایى كه در معارف اسلامى براى ماه مبارك رمضان از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله ائمه طاهرین علیهم السلام بیان شده است، نشان‏گر این معنا است؛ كه خداوند مهربان، این ماه را براى بندگان خود، گنجینه عظیمى از فیوضات ویژه خود قرار داده است.

بنابراین اگر كسى اهل ماه رمضان شود، آن فیوضات ویژه الهیه نصیب او خواهد شد.

 

ماه رمضان، ماه بركت‏

وجود مبارك رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماه به عنوان ماه بركت یاد فرموده است:

«و هو شهر البركة» «1»

با نگاهى به آیات قرآن كریم، باید دید پروردگار مهربان عالم، بركت و مشتقات آن را در چه مواردى به كار گرفته است؟

در منابع اصیل عرب، دانشمندان لغت شناس، بركت را این گونه معنا كرده‏اند:

كرامت، شرافت، عزّت، میمون، خجسته، نموّ و در نهایت براى این كه یك معناى جامعى از این كلمه ارائه شود، بركت را به‏ «خیر كثیر» معنا كرده‏اند. «2» همین معنا را مفسران قرآن، در آیاتى كه این لغت آمده است استعمال كرده‏اند و بر آن تكیه كرده‏اند، «3» اما از مواردى كه قرآن كریم آورده پنج مورد آن را پى‏ مى‏گیریم:

 

عوامل نزول بركات بر انسان‏

نزول بركات خدا در انسان بر اثر سه چیز است:

اعتقادات صحیحه، اخلاق حسنه و اعمال صالحه. این‏ها خیر كثیر است.

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى‏ ءَامَنُوا وَاتَّقَوْا» «4» اگر مردم به خدا ایمان بیاورند، تقوا پیشه كنند، یعنى تمام گناهان را به اختیار خودشان، نه به زور و اجبار، تعطیل كنند. چون خدا ایمان و تقواى اجبارى را قبول ندارد. پاكى با اجبار كه ارزش ندارد، بلكه باید خود مردم بیدار و عاقل شوند و به قرآن رو كنند و تمام گناهان را تعطیل كنند، آن وقت ارزش دارد.

وقتى كه اهل كشور مؤمن و اهل تقوا شدند، نتیجه‏اش این است كه:

«لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكتٍ مّنَ السَّمَآءِ وَالأْرْضِ وَلكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنهُم بِمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ» «5»

تمام خیرهاى كثیر خودمان را از آسمان و زمین بر آنها مى‏بارانیم. مردم اگر مبارك شوند، بركات خدا از آسمان و زمین بر آنها نازل مى‏شود.

 

بركات زمانى در قرآن كریم‏

و اما یك بركت دیگر كه در قرآن كریم آمده، بركت زمانى است. زمان با بركت، زمانى است كه خدا انتخاب كرده است و آن زمان را واسطه نزول فیوضات ویژه خودش قرار داده است، كه این زمان، به عباد خدا كه به این زمان وصل مى‏شوند، فیوضاتى كه در آن ریزش مى‏كند را انتقال مى‏دهد.

«إِنَّآ أَنزَلْنهُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ» «6» ما همه قرآن را یك باره در شبى مبارك نازل كردیم. این شب مبارك در اصطلاح دیگر قرآن‏ «لیلة القدر» است. این شب به قدرى بركاتش زیاد است كه: «خَیْرٌ مّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» «7» از هزار ماه هم بیشتر فیض دارد. شبى است كه؛

«تَنَزَّلُ الْمَلئِكَةُ و الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبّهِم مّن كُلّ أَمْرٍ* سَلمٌ هِىَ حَتَّى‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» «8»

ما این قرآن را در چنین شبى كه شب مبارك است، نازل كردیم.

 

ماه مبارك رمضان، ماه بركت‏

زمان طولانى و مبارك دیگر، مجموعه ماه مبارك رمضان است، كه پیغمبر صلى الله علیه و آله از آن تعبیر به ماه بركت كرده است؛

«و هو شهر البركة» «9»

این ماه، خزانه خیر كثیر پروردگار است، كه روزه گرفتن، بركتى از بركات آن است اما روزه‏اى كه پیامبر و ائمه طاهرین بیان كرده‏اند.

پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به یكى از همسرانش در وسط روز ماه رمضان فرمود: افطار كن.

عرض كرد: یا رسول اللّه! هنوز كه وسط روز است، زمان زیادى تا افطار مانده است.

فرمود: تو غیبت كردى، از ماه رمضان قطع شدى، تو امروز روزه نیستى، برو افطار كن. چگونه روزه بودى كه پشت سر یك مسلمان حرفى زدى كه به آبروى او لطمه خورد و شخصیت او را شكست؟ آیا تو روزه هستى؟ «10» از بركات ماه رمضان این است: انسانى كه روزه واقعى بگیرد، یعنى اتصال همه جانبه به ماه رمضان پیدا كند، سلامت و صحت همه جانبه براى او به ارمغان مى‏آورد، بنابراین پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند:

«صوموا تصحوا» «11»

روزه بگیرید، تا سالم شوید. بدن، روح، اخلاق، قلب، اعضا و جوارح شما، بر اثر روزه سالم مى‏شود.

این معناى ماه مبارك و خیر كثیر در ماه مبارك رمضان است. هویت ماه رمضان‏همین كلام پیامبر صلى الله علیه و آله است.

 

بركت تقوا در سایه روزه ماه رمضان‏

از بركات بسیار مهم ماه رمضان كه در قرآن مطرح است:

«كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصّیَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» «12»

این لام كه روى كلمه‏ «لعلكم» است، براى خودش نیست، اضافه است، اصل كلمه‏ «علّ» و «علكم» است. این لام را در ادبیات عرب به آن افزوده‏اند. این لام در جملات مثبت عرب، لام علت و سببیت است.

روزه بر شما واجب شده است، چنان كه بر گذشتگان شما هم واجب بود. این روزه را بگیرید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» براى این كه از كانال روزه به كشور تقوا برسید، یعنى با روزه به جایى برسید كه میل شما نسبت به گناه كشته شود. یعنى بعد از عید فطر صد در صد پاك بمانید، تا سال بعد كه دوباره ماه رمضان را درك كنید. آنجا تقواى ماه رمضان بعد هم به شما اضافه مى‏شود و «نورٌ على نور» مى‏شود.

روزه بگیرید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» براى این كه رابطه وجود شما با گناه قطع شود و یك نیروى معنوى در شما در برابر گناه ایجاد شود و در مصونیّت كامل قرار بگیرید، كه بعد از ماه مبارك رمضان، هر صحنه دعوت كننده به گناه، با كمترین تلنگر شما شكست بخورد. این بركت روزه است.

 

ارزش ایمان‏

براى دانستن ارزش تقواى كسب شده از روزه، وجود مبارك حضرت رضا علیه السلام از پدر بزرگوارشان، موسى بن جعفر علیه السلام نقل مى‏كند:

«رَفَعَ إلى‏ رَسُولِ اللّهِ قَوْمٌ فى بَعْضِ غَزَوَاتِهِ»

جمعى از مردم در بعضى از جنگ‏ها خدمت پیغمبر عظیم الشأن صلى الله علیه و آله، اسلام آوردند

«فقال صلى الله علیه و آله: مَنِ الْقَوْم؟»

پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله در برابر همه جمعیت جهادگر فرمودند: شما كیستید؟ از سؤال پیغمبر صلى الله علیه و آله معلوم مى‏شود كه این‏ها در جبهه بودند، ولى اهل مدینه نبودند و در مدینه هم نیامده بودند.

عرض كردند:

«مؤمنون»

یعنى فهمیدند كه پیغمبر صلى الله علیه و آله از اسم آنها نمى‏پرسد.

كجایى هستید و پدر و مادر شما كیست؟

«مَنِ القَوْمِ؟ فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ یا رَسُولَ اللّهِ!».

«قال: وَ مَا بَلَغَ مِنْ ایمانِكُمْ؟»

شما كه مى‏گویید ما مؤمن هستیم، ایمانتان به كجا رسیده است؟ به این راحتى نمى‏شود من قبول كنم كه شما مؤمن هستید. شما بیان كنید كه این ایمان كه از طریق قرآن و تبلیغات من كسب كردید، به چه درجه‏اى رسیده است؟ عرض كردند:

«الصَّبْرُ عِنْدَ البَلاء»

ما در برابر همه آزمایش‏هاى خدا و مصائبى كه براى ما پیش مى‏آید صبر مى‏كنیم و از خدا ناراحت نمى‏شویم، تا كلاس امتحان ما تمام شود و ما به آن نمره عالى برسیم.

«وَالشُّكْرُ عِنْدَ الرَّخاء»

شكر تمام نعمت‏هاى رفاهى كه خدا به ما داده است، به جا مى‏آوریم.

«وَ الرِّضا بِالقَضَاء»

هر حكمى كه خدا در حق ما مى‏كند، خشنود هستیم. حكم كرده است كه نماز بخوانید، ما هم نماز مى‏گزاریم. ما خشنود و راضى هستیم كه در تابستان روزه بگیریم. گفته است كه به جبهه بروید، كه آمده‏ایم.

رسول خدا صلى الله علیه و آله آنها را امضا كرد:

«فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ: حُلَماءُ عُلَماء كادُوا مِنَ الفِقْهِ انْ یَكُونُوا انْبِیاء»

این‏ها را با این ویژگى‏ها حلیم و عالِم مى‏دانم و از این فهمى كه از ایمان پیدا كرده‏اند، نزدیك مى‏دانم كه به مقام انبیا علیهم السلام برسند.

 

توصیه پیامبر صلى الله علیه و آله به مؤمنان‏

خیلى عجیب است كه پیامبر صلى الله علیه و آله به این ویژگى‏ها قناعت نكردند، چون این‏ها آراسته به شش حقیقت بودند؛ صبر در بلا، شكر در نعمت، رضاى به «قضاء اللّه»، علم، حلم، فقه. فرمودند:

«فَلا تَبْنُوا ما لاتَسْكُنُون»

خانه اضافه براى خود نسازید. اگر در نعمت هستید، همان خانه‏اى را كه در آن زندگى مى‏كنید، به آن قناعت كنید و مازاد نعمت خدا را با خدا معامله كنید.

«وَ لا تَجْمَعُوا ما لا تَأْكُلُون»

آنچه را كه در زندگى مصرف ندارید، جمع نكنید و در انبارها پنهان نكنید. آن چه را كه نیاز ندارید، روى هم انباشته نكنید.

 

تقوا، مهمتر از تمام فضائل‏

ولى مهمتر، از صبر، شكر، رضا، علم، حلم و فقه این است كه:

«و اتقوا اللّه»

از هر گناهى كه به شما رو مى‏كند، روى برگردانید. تقواى الهى را مراعات كنید.

«الّذى إلَیْهِ تُرْجَعُونَ» «13»

در آینده همگى شما در پیشگاه خدا جمع خواهید شد و آنجا به ریز و درشت پرونده شما رسیدگى مى‏كنند. اگر تقوا به خرج ندهید، همه این شش فضیلتِ شما را گناه تخریب مى‏كند و این كه باتقوا شوید، از بركات ماه رمضان است.

هر كه با پاكدلان صبح و مسائى دارد

 

دلش از پرتو اسرار صفایى دارد

     

زهد با نیت پاك است، نه با جامه پاك‏

 

اى بس آلوده كه پاكیزه ردایى دارد

سوى بت‏خانه مرو، پندِ برهمن مشنو

 

بت‏پرستى مكن، این ملك خدایى دارد

هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود

 

باید افروخت چراغى كه ضیایى دارد

مور هرگز به در قصر سلیمان نرود

 

تا كه در لانه خود برگ و نوایى دارد

گرگ نزدیك چراگاه و شبانه رفته به خواب‏

 

بره دور از گله و عزم چرایى دارد «1»

     

 

پی نوشت ھا:

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.

(2)- لسان العرب: 10/ 395- 396؛ تاج العروس: 13/ 514- 516 (بركة).

(3)- تفسیر مجمع البیان: 2/ 347 (ذیل آیه 96 سوره آل عمران).

(4)- اعراف (7): 96؛ و اگر اهل شهرها و آبادى‏ها ایمان مى‏آوردند و پرهیزكارى پیشه مى‏كردند.

(5)- اعراف (7): 96؛ یقیناً [درهاىِ‏] بركاتى از آسمان و زمین را بر آنان مى‏گشودیم، ولى‏ [آیات الهى و پیامبران را] تكذیب كردند، ما هم آنان را به كیفر اعمالى كه همواره مرتكب مى‏شدند [به عذابى سخت‏] گرفتیم.

(6)- قدر (97): 1؛ ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم.

(7)- قدر (97): 3؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است.

(8)- قدر (97): 5؛ فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى‏ [تقدیر و تنظیم‏] هر كارى نازل مى‏شوند.* این شب تا برآمدن سپیده‏دم‏ [سراسر] سلام و رحمت است.

(9)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.

(10)- بحار الأنوار: 93/ 292- 293، باب 36، حدیث 16؛ نوادر، اشعرى: 22.

«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الصِّیَامَ لَیْسَ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَحْدَهُ إِنَّمَا لِلصَّوْمِ شَرْطٌ یُحْتَاجُ أَنْ یُحْفَظَ حَتَّى یَتِمَّ الصَّوْمُ وَ هُوَ صَمْتُ الدَّاخِلِ أَ مَا تَسْمَعُ مَا قَالَتْ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا یَعْنِی صَمْتاً فَإِذَا صُمْتُمْ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ عَنِ الْكَذِبِ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ لَاتَنَازَعُوا وَ لَاتَحَاسَدُوا وَ لَاتَغْتَابُوا وَ لَاتَمَارَوْا وَ لَاتَكْذِبُوا وَ لَاتَبَاشَرُوا وَ لَاتَخَالَفُوا وَ لَاتَغَاضَبُوا وَ لَاتَسَابُّوا وَ لَاتَشَاتَمُوا وَ لَاتَفَاتَرُوا وَ لَاتَجَادَلُوا وَ لَاتَتَأَذَّوْا وَ لَاتَظْلِمُوا وَ لَاتَسَافَهُوا وَ لَاتَضَاجَرُوا وَ لَاتَغْفُلُوا عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الْزَمُوا الصَّمْتَ وَ السُّكُوتَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّبْرَ وَ الصِّدْقَ وَ مُجَانَبَةَ أَهْلِ الشَّرِّ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ وَ الْكَذِبَ وَ الْفَرْیَ وَ الْخُصُومَةَ وَ ظَنَّ السَّوْءِ وَ الْغِیبَةَ وَ النَّمِیمَةَ وَ كُونُوا مُشْرِفِینَ عَلَى الآْخِرَةِ مُنْتَظِرِینَ لِأَیَّامِكُمْ مُنْتَظِرِینَ لِمَا وَعَدَكُمُ اللَّهُ مُتَزَوِّدِینَ لِلِقَاءِ اللَّهِ وَ عَلَیْكُمُ السَّكِینَةَ وَ الْوَقَارَ وَ الْخُشُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ ذُلَّ الْعَبِیدِ الْخُیَّفِ [الْعَبْدِ الْخَائِفِ‏] مِنْ مَوْلَاهُ خَیِّرِینَ خَائِفِینَ رَاجِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ رَاغِبِینَ رَاهِبِینَ قَدْ طَهَّرْتَ الْقَلْبَ [قَدْ طَهُرَتِ الْقُلُوبُ‏] مِنَ الْعُیُوبِ وَ تَقَدَّسَتْ سَرَائِرُكُمْ مِنَ الْخَبَثِ وَ نَظَّفْتَ الْجِسْمَ مِنَ الْقَاذُورَاتِ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَدَاهُ وَ وَالَیْتَ اللَّهَ فِی صَوْمِكَ بِالصَّمْتِ مِنْ جَمِیعِ الْجِهَاتِ مِمَّا قَدْ نَهَاكَ اللَّهُ عَنْهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ خَشِیتَ اللَّهَ حَقَّ خَشْیَتِهِ فِی سِرِّكَ وَ عَلَانِیَتِكَ وَ وَهَبْتَ نَفْسَكَ لِلَّهِ فِی أَیَّامِ صَوْمِكَ وَ فَرَّغْتَ قَلْبَكَ لَهُ وَ نَصَبْتَ نَفْسَكَ لَهُ فِیمَا أَمَرَكَ وَ دَعَاكَ إِلَیْهِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كُلَّهُ فَأَنْتَ صَائِمٌ لِلَّهِ بِحَقِیقَةِ صَوْمِهِ صَانِعٌ لَهُ لِمَا أَمَرَكَ وَ كُلَّمَا نَقَصْتَ مِنْهَا شَیْئاً فِیمَا بَیَّنْتُ لَكَ فَقَدْ نَقَصَ مِنْ صَوْمِكَ بِمِقْدَارِ ذَلِكَ وَ إِنَّ أَبِی علیه السلام قَالَ سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله امْرَأَةً تُسَابُّ جَارِیَةً لَهَا وَ هِیَ صَائِمَةٌ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله بِطَعَامٍ فَقَالَ لَهَا كُلِی فَقَالَتْ أَنَا صَائِمَةٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ كَیْفَ تَكُونِینَ صَائِمَةً وَ قَدْ سَبَبْتِ جَارِیَتَكِ إِنَّ الصَّوْمَ لَیْسَ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكِ حِجَاباً عَنْ سِوَاهُمَا مِنَ الْفَوَاحِشِ مِنَ الْفِعْلِ وَ الْقَوْلِ یُفَطِّرُ الصَّائِمَ مَا أَقَلَّ الصُّوَّامَ وَ أَكْثَرَ الْجُوَّاعَ».

مسند أبى یعلى: 3/ 147، حدیث 1576؛ «عبید مولى رسول الله صلى الله علیه و آله قال ان امرأتین كانتا صائمتین فكانتا تغتابان الناس فدعا رسول الله صلى الله علیه و آله بقدح فقال لهما قیئا فقاءتا قیحا ودما ولحما عبیطا ثم قال ان هاتین صامتا عن الحلال وأفطرتا على الحرام».

(11)- بحار الأنوار: 59/ 267، حدیث 46، باب 88؛ الدعوات: 76، حدیث 179.

(12)- بقره (2): 183؛ اى اهل ایمان! روزه بر شما مقرّر و لازم شده، همان گونه كه بر پیشینیان شما مقرّر و لازم شد، تا پرهیزكار شوید.

 

 (13)- كافى: 2/ 48، حدیث 4؛ بحار الأنوار: 64/ 285 حدیث 7 باب 14؛ «أَبِی‏الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ رَفَعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله قَوْمٌ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَقَالَ صلى الله علیه و آله مَنِ الْقَوْمُ فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ إِیمَانِكُمْ قَالُوا الصَّبْرُ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كَادُوا مِنَ الْفِقْهِ أَنْ یَكُونُوا أَنْبِیَاءَ إِنْ كُنْتُمْ كَمَا تَصِفُونَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَاتَسْكُنُونَ وَ لَاتَجْمَعُوا مَا لَاتَأْكُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».

 

 

پایگاه عرفان

يکشنبه 23/5/1390 - 19:40
رمضان

منابع مقالہ : کتاب آثار مثبت عمل   نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

 

«وَ هُوَ شَهْرٌ یُضاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ» «1»

پروردگار وارد میدان زندگى بنده خود مى‏شود، تا ببیند بنده‏اش در شبانه روز ماه رمضان، چه كار خوبى انجام مى‏دهد؟ چه وقت یك‏ «الله اكبر» یا «الحمد للّه» یا «سبحان اللّه» مى‏گوید؟ چه وقت وارد نماز مى‏شود؟ چه وقت قرآن مى‏خواند؟ پروردگار دنبال این است كه بنده‏اش در ماه رمضان چه موقع وارد انجام یك كار خوب مى‏شود، تا این كار خوب را به خودش اضافه كند.

چه مقدار اضافه مى‏كند؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله قیدى ذكر نفرمودند. فقط فرمودند:

«یُضاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ»

بعضى از خوبى‏ها با یك ادب خاصى بیان شده است، مثلًا مى‏فرماید: در ماه رمضان كسى كه قرآن مى‏خواند، وقتى‏ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» مى‏گوید، این جمله نوزده حرف است، به هر حرفى كه از دهان او درمى‏آید، خدا ثواب نوزده ختم كامل قرآن را در پرونده‏اش ثبت مى‏كند. بسم اللّه در نمازهاى واجب هم عنوان قرآن خواندن را دارد.

شما یك ركعت نماز صبح مى‏خوانید، خدا آن یك ركعت را تبدیل به میلیاردها ركعت مى‏كند. عددى معلوم نشده است كه مثلًا با یك‏ «الحمد للّه»، چه قدر ثواب اضافه مى‏شود؟

 

موج دریاى رحمت پروردگار 

براى روشن شدن مطلب، خوب است كه به این مثال توجّه شود؛ دریا را در كمال آرامش مى‏بینید، كه یك ذرّه موج ندارد. یك سنگ كوچكى را برمى‏دارید و در آب مى‏اندازید. این سنگ به اندازه خود یك موج دایره‏اى ایجاد مى‏كند. آن موج یك موج بزرگ‏تر و بزرگ‏تر، تا چشم كار مى‏كند این موج ایجاد مى‏شود.

كار خدا در ماه رمضان این گونه است. شما یك سنگى به نام‏ «الحمد للّه» یا روزه یا نماز واجب، در دریاى رحمت خدا مى‏اندازید، پروردگار عالم دریاى رحمت خود را موج مى‏دهد. این كه مى‏گویم سنگ، چون اعمال ما نسبت به او چیزى‏نیست. وقتى زینب كبرى علیها السلام دو تا دستش را زیر بدن ابى عبداللّه علیه السلام برد و با اعتقاد به پروردگار گفت:

«اللَّهُمَّ تَقَبَّلَ مِنَّا هَذَا القَلیلِ الْقُربان» «2»

خدایا این قربانى اندك را از ما بپذیر پس عمل ما نسبت به او ناچیز است.

موج تا آنجا مى‏رود كه عقل ما كار نمى‏كند كه این موج را بیابد. این معناى‏

«وَ هُوَ شَهْرٌ یُضاعِفُ اللّهُ فِیهِ الحَسَنَاتِ» «3»

است. خدا اگر بخواهد اضافه كند، تا بى‏نهایت اضافه مى‏كند، چون ذات و فعل خدا بى‏نهایت است.

 

محو گناهان به بركت ماه رمضان‏

جمله سوم؛ بسیار امیدبخش است و خداوند چقدر روز اول ماه رمضان، روزه‏دار را خوشحال مى‏كند و لذّت قلبى به او مى‏دهد؛

«وَ یَمْحُو فِیهِ السَیِّئاتِ» «4»

پروردگار در ماه رمضان، تمام زشتى‏ها و گناهان را از پرونده روزه‏داران مى‏زداید.

در این دنیا سنگینى گناه را به كسى نشان نداده‏اند. قرآن مجید مى‏فرماید: كه در قیامت، مجرمان حرفه‏اى را زنجیرى مى‏زنند كه طول زنجیر هفتاد ذراع است. «5» و در روایات ما آمده است كه: هر حلقه این زنجیر، از كره زمین سنگین‏تر است و این سنگینى به خاطر سنگینى گناهان است، نه خود زنجیر. «6» یعنى در هر حلقه آن این قدر بسیار تراكم هست. گناه، این سنگینى را دارد.

دانشمندان امروز مى‏گویند:

اگر كسى بتواند خلأ بین اتم‏هاى كره مریخ را از بین ببرد و فشرده‏اش كند، به اندازه یك نارنج مى‏شود، بدون این كه وزن آن كم شود، چون خلأ كه وزنى ندارد، پس وقتى مریخ را فشرده كنند و خلأ میان الكترون‏ها و هسته‏هاى مركزى را بگیرند، تراكم كه پیدا بكند، اندازه یك نارنج مى‏شود، ولى وزن آن كم نمى‏شود.

این كه حضرت مى‏فرماید: هر حلقه این زنجیر به وزن كره زمین است، این وزن از سنگینى گناه است. كارى كه خدا در ماه رمضان انجام مى‏دهد، این است كه آن قدر بار را از روى دوش همه ما برمى‏دارد، كه اگر آن بار بر دوش ما بماند، در قیامت ما را به خاطر آن زنجیر مى‏كنند و اگر در قیامت گناه‏كاران به خدا بگویند: ما پرونده این شخص كنار خودمان را دیدیم، او هم صد گناه مثل گناهان ما را داشت. چه گونه او را زنجیر نمى‏كنید؟ آیا این عدل است؟ خدا ماه رمضان را به رخ آنها مى‏كشد و مى‏گوید: این‏ها اتصال به ماه رمضان پیدا كردند و من بر خودم واجب كرده بودم كه بار سنگین گناهان‏شان را در ماه رمضان محو كنم.

تا به حال از سنگینى فكرى، روحى و مشكلات درآمده‏اید كه یك نفس راحت كشیده باشید؟ خدا آن روز بندگانش را در راحتى قرار مى‏دهد. بار گناه، چه بار سنگینى است.

 

چهره گناه براى محتضر

به رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر دادند كه كسى در حال احتضار است و از حضرت درخواست نمودند كه به بالاى سر او حاضر شود. وقتى حضرت بر بالین او حاضر شدند، فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» مثل این كه دهان او قفل شده بود. قیافه نشان مى‏داد كه به خاطر بار گناه از گفتن‏ «لا اله الا اللّه» مى‏ترسد. واسطه‏اى مثل پیغمبر صلى الله علیه و آله كه مستجمع رحمت الهى است بالاى سر آدم باشد، آن وقت دهان آدم قفل شود و از گفتن‏ «لا اله الا اللّه» بترسد.

حضرت تكرار كردند، او ترس داشت. حضرت دعایى را به او یاد دادند. با زبان كه نمى‏توانست بخواند، اما گوش او مى‏شنید. حضرت تصرّفى در او كردند كه این دعا را بتواند از شعاع قلبش عبور بدهد و آن دعا این بود:

«یا مَنْ یَقْبَلُ الیَسِیرَ»

اى خدایى كه عمل كم را قبول مى‏كنى‏

«وَ یَعْفُو عَنِ الكَثیرِ»

از گناهان فراوان گذشت مى‏كنى‏

«إقْبَلْ مِنّى الیَسِیرَ»

عمل ناچیز را از من قبول كن‏

«وَ اعْفُ عَنِّى الكَثیرَ»

گناهان بسیار مرا عفو كن. او خواند، سپس حضرت فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» دیگر نترسید و با آرامش گفت. حضرت فرمودند: چرا من به تو گفتم: بگو «لا اله الا اللّه» نمى‏گفتى؟ گفت: یا رسول اللّه! یك هیولاى سیاه بد قیافه عجیب و غریب در حال حمله به من بود و مى‏گفت: اگر بگویى، تمام وجودت را از بین مى‏برم. وحشت از آن قیافه جلوى مرا گرفته بود، اما الان مى‏بینم كه همه فضاى روبه‏روى من پر از روشنایى، نور، سرور، كرامت و لطف است. به راستى! چه لطفى از این بالاتر كه روز و شب ماه رمضان خدا خودش، بدون این كه ما توبه كنیم، فقط به خاطر احترام ماه رمضان، گناهان ما را محو كند؛

«وَ یَمْحُو فِیه السَیّئاتِ»

آنجا كه سر نیازمندان‏

 

بر درگه رحمتش به خاك است‏

آنجا كه به كوى آشنایى‏

 

صد جوى روان ز اشك پاك است‏

آنجا كه ز شوق یك تجلى‏

 

پیراهن انتظار چاك است‏

راهى ده كه بى‏خبر نباشد

 

آنجا كه ز كوى مى‏فروشان‏

مستند ز شوق روى جانان‏

 

آنجا كه به درد یار دائم‏

از خود بدرند دردمندان‏

 

آنجا كه حریم قدس تسلیم‏

گردیده امان آشنایان‏

 

بیگانه چگونه راه یابد؟

من خسته و زار و ناتوانم‏

 

جز درگه تو درى ندارم‏

با این همه نامرادى و غم‏

 

بر رحمت تو امید دارم‏

دانم كه تو دست من بگیرى‏

 

هر چند دلى سیاه دارم‏

زیرا كه تویى تویى امیدم‏

   

 

پی نوشت ھا:

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.

(2)- شجره طوبى: 2/ 393 (خاتمه)؛ وفیات الائمه: 450.

(3)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهرالثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.

(4)-/ بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهرالثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.

(5)- اشاره به سوره حاقه آیه 32؛ سپس او را در زنجیرى كه طولش هفتاد ذرع است به بند كشید.

(6)- بحار الأنوار: 8/ 280، باب 24، حدیث 1؛ تفسیر قمى: 2/ 81 (ذیل آیه 32 سوره حاقه).

«أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خَوِّفْنِی فَإِنَّ قَلْبِی قَدْ قَسَا فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اسْتَعِدَّ لِلْحَیَاةِ الطَّوِیلَةِ فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ یَجِی‏ءُ وَ هُوَ مُتَبَسِّمٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَا جَبْرَئِیلُ جِئْتَنِی الْیَوْمَ قَاطِباً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْیَضَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ فَهِیَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِیعِ قَطَرَتْ فِی شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْیَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِی طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْیَا لَذَابَتِ الدُّنْیَا مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِیلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْیَا مِنْ رِیحِهِ قَالَ فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله وَ بَكَى جَبْرَئِیلُ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمَا مَلَكاً فَقَالَ لَهُمَا إِنَّ رَبَّكُمَا یُقْرِئُكُمَا السَّلَامَ وَ یَقُولُ قَدْ أَمِنْتُكُمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُكُمَا عَلَیْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمَا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله جَبْرَئِیلَ مُتَبَسِّماً بَعْدَ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یُعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یُعَظِّمُونَ الْجَنَّةَ وَ النَّعِیمَ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِیهَا مَسِیرَةَ سَبْعِینَ عَاماً فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الْحَدِیدِ وَ أُعِیدُوا فِی دَرَكِهَا فَهَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عز و جل كُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ غَیْرَ الْجُلُودِ الَّتِی كَانَتْ عَلَیْهِمْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حَسْبُكَ قُلْتُ حَسْبِی حَسْبِی».

 

يکشنبه 23/5/1390 - 19:39
رمضان

منابع مقالہ : کتاب مرگ و فرصت ها     نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:

در ماه مبارك رمضان خداوند «یضاعف اللّه فیه الحسنات» «1» شما عمل صالح را كه انجام مى‏دهید، خداوند متعال هر عمل خیر را به عنوان چند میلیون كار خوب حساب مى‏كند.

فرصت دیگر براى ایامى كه انسان زبان گویایى دارد و مى‏تواند حرف بزند، امر به معروف است. این كه از خود، خانواده، رفیق، شریك و مشترى‏هایش شروع كند و كارهاى پسندیده را براى آنها توضیح دهد. معروف، یعنى آنچه كه مورد پسند خدا است. آنها را تشویق كند كه به این خوبى‏ها آراسته شوید. این در عالم تجارت است، چنان كه قرآن مى‏گوید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ* یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ یُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» «2»

این تجارت را القاء كنید و از طریق قرآن ثابت كنید. نگویید كه ما علمش را نداریم. همین مطالبى كه از طریق منبرها شنیده‏اید، این‏ها علم است.

كارهاى پسندیده و خیر را مى‏دانید، پس مردم را وادار به خیر و خوبى كنید. این شدنى است. وقتى با كسى گرم صحبت و دوستى مى‏شوید، جذب محبت شما مى‏شوند و در فضاى محبت مى‏توانید به او بگویید: این كار را بكن، آن كار را نكن! او نیز قبول مى‏كند. هنر عشق و محبت، تحریك و هدایت است.

اكر كسى بتواند با مردم صمیمى شود و مایه عشق را تحریك كند و بعد بگوید:

بیا این كار را بكن، به طور قطع او انجام مى‏دهد. این مسأله روانى دقیقى است؛ كه با عشق و محبت، خیلى از دردها را مى‏شود علاج كرد؛ بخل، حسد، آلودگى به گناه.

در مسیر غلط نیز همین طور است؛ كه متأسفانه گاهى این تحریك و تصفیه در راه شیطان به كار گرفته مى‏شود.

وحدت روح با عشق‏

 

میثم تمار یك روستایىِ ایرانى بود. هیچ كس نیز او را نمى‏شناخت. فردى فقیر بود و چیزى نداشت. غلام و برده یك پیرزن بود. روزى همراه اربابش مى‏رفت، وجود مبارك امیرالمؤمنین علیه السلام نیز از رو به رو مى‏آمد. اولین بارى بود كه على علیه السلام و میثم همدیگر را مى‏دیدند.

به گونه‏اى امیرالمؤمنین علیه السلام جلو آمدند كه آن زن متوجه شد كه باید بایستد.

ایستادند. حضرت به میثم فرمود: اسم شما چیست؟ میثم به این چهره نگاهى كرد، مجذوب این اقیانوس محبت شد، گفت: میثم. فرمود: نه، این اسم اصلى تو نیست، تو در خانه‏اى كه به دنیا آمدى، مادرت نام تو را سالم گذاشته است، مگر این نیست؟

گفت: آرى، من بچه بودم، مرا سالم صدا مى‏كردند. آن خانم متوجه شد كه این غلام عاشق حضرت شده است. لذا گفت: على جان! من این غلام را آزاد كردم. او عاشق امیرالمؤمنین علیه السلام شد. عشق على علیه السلام، چه آتشى به جان میثم زد كه تمام درون میثم را سوزاند و میثم یك علىِ كوچك شد. در كنار امیرالمؤمنین علیه السلام عالِم بزرگى شد.

روزى امیرالمؤمنین علیه السلام به مغازه میثم آمد. او خرما فروش بود. حضرت فرمود:

میثم! بیا برویم قدم بزنیم. به قدرى با هم صمیمى شدند كه روزى میثم دید كه امیرالمؤمنین دارد مى‏آید و دستش را روى پیشانى خود گذاشته است، عرض كرد:

آقاجان! حال شما چطور است؟ فرمود: سرم خیلى درد مى‏كند؟ عرض كرد:

آقاجان! چرا؟ فرمود: براى این كه دیشب سر تو درد گرفته بود؛ به قدرى این دو روح به هم اتصال داشتند كه وقتى او سرش درد مى‏گیرد، سر على علیه السلام نیز درد مى‏گرفت. «3»

ز راه نسبت حق روح با روح‏

 

دردى از آشنا هست مفتوح‏

میان این دو دل كاین در بود باز

 

بود در راه دایم قاصد راز

بود هر جا درى از سنگ و از گل‏

 

بر آوردن توان الّا در دل‏ «4»

     

 

این‏ها دیگر به گونه‏اى شده بودند كه شاعر مى‏گوید:

من كیم لیلى، لیلى كیست من‏

 

هردو یك روحیم اندر دو بدن‏ «5»

     

 

یعنى عشق، ملاك وحدت است.

وحدت روحى پیامبر صلى الله علیه و آله با خدا

 

به قدرى پیغمبر صلى الله علیه و آله عاشق خدا بود كه اعلام فرمود:

«من رآنى فقد راى الحق» «6»

هر كس مرا ببیند، خدا را دیده است.

اما خدا نكند كه این نعمت عشق را انسان در جاده انحرافى بیاندازد، مى‏رود تا از جهنم سر در مى‏آورد. هر چه دیگران مى‏گویند كه نرو، این كار را نكن، خدا، محرم و نامحرم، قانون شرع، حلال و حرام دارد، او مى‏گوید: دنیا و آخرت من فقط این دختر است. طرف مقابل او نیز انسان جلف، پوچ و بى‏سواد است.

عشق در جهت مثبت، انسان را به خدا مى‏رساند، اما در جهت منفى، وى را تحویل جهنم مى‏دهد. ولى هر كسى كه از راه غلط برگردد و توبه كند خدا او را مى‏بخشد، فرقى ندارد. دیگر عمل تو از «حرّ بن یزید ریاحى» كه سنگین‏تر نبود. او هفتاد و چند نفر را كه یكى از آنها امام حسین علیه السلام بود به كشتن داد، اما خدا او را بخشید.

از فرصت گفتار براى امر به معروف استفاده كنید. محبت خیلى كارهاى سخت را براى ما آسان مى‏كند. وقتى كه صمیمى شدید و احساس كردید كه عشق طرف را تحریك كرده‏اید، او را وادار به كار پسندیده و معروف كنید. وقتى شما با كسى صمیمى شدید، از فرصت گفتار براى امر به معروف و نهى از منكر و هدایت مى‏توانید استفاده كنید. این سفارش پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله است.

«الا و ان لربكم فى ایام دهركم نفحات الا فتعرّضوا لها»

 

پی نوشت ھا:

______________________________
(1)- وسائل الشیعة: 8/ 19، باب 1، حدیث 10015؛ «رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ یُضَاعِفُ اللَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتِ إِلَى أَنْ قَالَ إِنَّ شَهْرَكُمْ هَذَا لَیْسَ كَالشُّهُورِ إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ إِلَیْكُمْ أَقْبَلَ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ إِذَا أَدْبَرَ عَنْكُمْ أَدْبَرَ بِغُفْرَانِ الذُّنُوبِ هَذَا شَهْرٌ الْحَسَنَاتُ فِیهِ مُضَاعَفَةٌ وَ أَعْمَالُ الْخَیْرِ فِیهِ مَقْبُولَةٌ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ رَكْعَتَیْنِ یَتَطَوَّعُ بِهِمَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ.»

روضةالواعظین: 2/ 339- 340؛ «قال رسول الله صلى الله علیه و آله إن شهر رمضان یضاعف الله فیه الحسنات و یمحو فیه السیئات و یرفع فیه الدرجات من تصدق فی هذا الشهر بصدقة غفر الله له و من أحسن فیه إلى ما ملكت یمینه غفر الله له و من كظم فیه غیظه غفر الله له و من أحسن فیه خلقه غفر الله له و من وصل فیه رحمه غفر الله له ثم قال علیه السلام إن شهركم هذا لیس كالشهور إنه إذا أقبل إلیكم أقبل بالبركة و الرحمة و إذا أدبر عنكم أدبر بغفران الذنوب هذا شهر الحسنات فیه مضاعفة و أعمال الخیر فیه مقبولة من صلى منكم فی هذا الشهر لله تعالى ركعتین یتطوع بهما غفر الله له ثم قال علیه السلام إن الشقی حق الشقی من خرج منه هذا الشهر و لم یغفر ذنوبه فحینئذ یخسر حین یفوز المحسنون بجواز الرب الكریم.»

(2)- صف (61): 10- 12؛ «اى اهل ایمان! آیا شما را به تجارتى راهنمایى كنم كه شما را از عذابى دردناك نجات مى‏دهد؟* به خدا و پیامبرش ایمان آورید، و با اموال و جان‏هایتان در راه خدا جهاد كنید؛ این [ایمان و جهاد] اگر [به منافع فراگیر و همیشگى آن‏] معرفت و آگاهى داشتید، براى شما [از هر چیزى‏] بهتر است؛* تا گناهتان را بیامرزد، و شما را در بهشت‏هایى كه از زیرِ [درختانِ‏] آن نهرها جارى است و خانه‏هاى پاكیزه در بهشت‏هاى جاویدان، درآورد؛ این است كامیابى بزرگ.»

(3)- میثم تمار؛ ابن یحیى ابو سالم ازموالى و غلامان زنى ازبنى اسد بوده وحضرت على علیه السلام اورا خرید و آزاد كرد. سپس نزد حضرت ازاجله اصحاب گردید و با شغل‏خرما فروشى دركوفه اقامت نمود.

میثم از ایرانیهاى مقیم كوفه و مدافعان فدایى ولایت امیرمومنان بوده وسرانجام عبید الله بن زیاد اورا ده روز قبل ازورود امام حسین به عراق به شهادت رساند. (لغت نامه دهخدا-/ میثم تمار)

الغارات، ثقفى: 2/ 796- 799؛ بحار الأنوار: 41/ 343- 345، باب 114؛ «أحمد بن الحسن المیثمی قال‏كان میثم التمار مولى علی علیه السلام عبدا لامرأة من بنی أسد فاشتراه علی علیه السلام و أعتقه و قال له ما اسمك قال سالم فقال إن رسول الله صلى الله علیه و آله أخبرنی أن اسمك الذی سماك به أبوك فی العجم میثم قال صدق الله و رسوله و صدقت هو اسمی قال فارجع إلى اسمك و دع سالما و نحن نكنیك به فكناه أبا سالم قال و قد كان أطلعه علی علیه السلام على علم كثیر و أسرار خفیة من أسرار الوصیة فكان میثم یحدث ببعض ذلك فیشك فیه قوم من أهل الكوفة و ینسبون علیا علیه السلام فی ذلك إلى المخرفة و الإیهام و التدلیس حتى قال له یوما بمحضر من خلق كثیر من أصحابه و فیهم الشاك و المخلص یا میثم إنك تؤخذ بعدی و تصلب فإذا كان الیوم الثانی ابتدر منخراك و فمك دما حتى تخضب لحیتك فإذا كان الیوم الثالث طعنت بحربة فیقضى علیك فانتظر ذلك و الموضع الذی تصلب فیه على دار عمرو بن حریث إنك لعاشر عشرة أنت أقصرهم خشبة و أقربهم من المطهرة یعنی الأرض و لأرینك النخلة التی تصلب على جذعها ثم أراه إیاها بعد ذلك بیومین فكان میثم یأتیها فیصلی عندها و یقول بوركت من نخلة لك خلقت و لی بنت فلم یزل یتعاهدها بعد قتل علی علیه السلام حتى قطعت فكان یرصد جذعها و یتعاهده و یتردد إلیه و یبصره و كان یلقى عمرو بن حریث فیقول له إنی مجاورك فأحسن جواری فلا یعلم عمرو ما یرید فیقول له أترید أن تشتری دار ابن مسعود أم دار ابن حكیم قال و حج فی السنة التی قتل فیها فدخل على أم سلمة رضی الله عنها فقالت له من أنت قال عراقی فاستنسبته فذكر لها أنه مولى علی بن أبی طالب علیه السلام فقالت أنت هیثم قال بل أنا میثم فقالت سبحان الله و الله لربما سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یوصی بك علیا فی جوف اللیل فسألها عن الحسین بن علی علیه السلام فقالت هو فی حائط له قال أخبریه أنی أحببت السلام علیه و نحن ملتقون عند رب العالمین إن شاء الله و لا أقدر الیوم على لقائه و أرید الرجوع فدعت بطیب فطیبت لحیته فقال لها أما إنها ستخضب بدم قالت من أنبأك هذا قال أنبأنی سیدی فبكت أم سلمة و قالت إنه لیس بسیدك وحدك هو سیدی و سید المسلمین أجمعین ثم ودعته فقدم الكوفة فأخذ و أدخل على عبید الله بن زیاد و قیل له هذا كان من آثر الناس عند أبی تراب قال ویحكم هذا الأعجمی قالوا نعم فقال له عبید الله أین ربك قال بالمرصاد قال قد بلغنی اختصاص أبی تراب لك قال قد كان بعض ذلك فما ترید قال إنه لیقال إنه قد أخبرك بما سیلقاك قال نعم إنه أخبرنی أنك تصلبنی عاشر عشرة و أنا أقصرهم خشبة و أقربهم من المطهرة قال لأخالفنه قال ویحك كیف تخالفه إنما أخبر عن رسول الله صلى الله علیه و آله و أخبر رسول الله صلى الله علیه و آله عن جبرئیل و أخبر جبرئیل عن الله فكیف تخالف هؤلاء أما و الله لقد عرفت الموضع الذی أصلب فیه أین هو من الكوفة و إنی لأول خلق الله ألجم فی الإسلام بلجام كما یلجم الخیل فحبسه و حبس معه المختار بن أبی عبیدة الثقفی فقال میثم للمختار و هما فی حبس ابن زیاد إنك تفلت و تخرج ثائرا بدم الحسین علیه السلام فتقتل هذا الجبار الذی نحن فی سجنه و تطأ بقدمك هذا على جبهته و خدیه فلما دعا عبید الله بن زیاد بالمختار لیقتله طلع البرید بكتاب یزید بن معاویة إلى عبید الله یأمره بتخلیة سبیله و ذلك أن أخته كانت تحت عبد الله بن عمر بن الخطاب فسألت بعلها أن یشفع فیه إلى یزید فشفع فأمضى شفاعته فكتب بتخلیة سبیل المختار على البرید فوافى البرید و قد أخرج لیضرب عنقه فأطلق و أما میثم فأخرج بعده لیصلب و قال عبید الله لأمضین حكم أبی تراب فیه فلقیه رجل فقال له ما كان أغناك عن هذا یا میثم فتبسم و قال لها خلقت و لی غذیت فلما رفع على الخشبة اجتمع الناس حوله على، باب عمرو بن حریث فقال عمرو لقد كان یقول إنی مجاورك و كان یأمر جاریته كل عشیة أن تكنس تحت خشبته و ترشه و تجمر بمجمرة تحته فجعل میثم یحدث بفضائل بنی هاشم و مخازی بنی أمیة و

هو مصلوب على الخشبة فقیل لابن زیاد قد فضحكم هذا العبد فقال ألجموه فألجم فكان أول خلق الله ألجم فی الإسلام فلما كان فی الیوم الثانی فاضت منخراه و فمه دما فلما كان فی الیوم الثالث طعن بحربة فمات و كان قتل میثم قبل قدوم الحسین علیه السلام العراق بعشرة أیام.»

(4)- وحشى بافقى.

(5)- مولوى.

(6)- بحار الأنوار: 58/ 234، باب 45، حدیث 1؛ «رسول الله صلى الله علیه و آله قال من رآنی فی منامه فقد رآنی لأن الشیطان لا یتمثل فی صورتی و لافی صورة أحد من أوصیائی و لا فی صورة أحد من شیعتهم و إن الرؤیا الصادقة جزء من سبعین جزءا من النبوة.»

 

يکشنبه 23/5/1390 - 19:38
رمضان

منابع مقالہ : کتاب نظام تربیت در اسلام    نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

ما مردم مسلمان، براى حفظ كیان اسلام در میدان حیات، و براى بدست آوردن حسنات، و آراسته شدن به مكارم اخلاق، و به چنگ آوردن فضائل انسانى و زدودن رذائل، و استیفاى حقوق طبیعى، ناچار بمبارزه و جاد، در میدانهاى گوناگون هستیم، كه از میان آنها سه نوع مبارزه بنیاد سعادت و سلامت را در حیات ما تشكیل میدهد:

1- مبارزه با دشمنان متجاوز در میدان رزم.

2- مبارزه با هواى نفس و اثار آن كه عبارت از معاصى است.

3 یجهاد و كوشش براى پیاده كردن برنامه‏هاى مثبت و اعمال شایسته. «1» ما براى بدست آوردن پیروزى در این سه میدان به دو برنامه اساسى و زیربنائى نیازمندیم، كه بدون آن دو برنامه فتح و پیروزى میسر نیست.

1- آگاهى نسبت به كیفیت مبارزه‏

2- تحصیل نیرو و آمادگى جسمى و روحى‏

اما آگاهى و بینش در این مرز، تنها از راه فهم قرآن، نهج البلاغه، صحیفه، و سنت پیامبر میسر است، و این آگاهى را یا باید از طریق مطالعه یا معاشرت با دانشمندان مسئول كسب كرد.

اما بدست آوردن نیروى جسمى و روحى، از طریق حفظ بهداشت، قرار گرفتن در كانال بعضى از عبادات بخصوص روزه میسر است. «2» زیرا روزه علاوه بر ایجاد سلامتى و نیرو در جسم، روان را نیز بخاطر انجام فرمان حق و خوددارى از آلودگیها پاك كرده، و قوت دل، و اراده قوى، و پاكى جان به انسان مى‏بخشد، و از همین‏جاست كه میتوان پیوند روزه را به سه نوع مبارزه یك‏ امر حتمى دانست و ما ناچاریم این پیوند را تجزیه و تحلیل كرده و رابطه روزه را با هر سه برنامه توضیح دهیم.

 

میدان جنگ‏

مسلمانان براى مبارزه با دشمنان متجاوز و استعمارگر كه ملت اسلام در تمام دوره‏ها با آنان روبرو هستند، و براى حفظ شخصیت مادى و معنوى خود بناچار باید بجنگند، جنگ بخاطر بپا داشتن حق، و برپا بودن حكومت قرآن، و حفظ حقوق ملت اسلام، در این مرحله علاوه بر فهم قواعد جنگ، و دانستن تاكتیك‏هاى مخصوص به مبارزه و بینش نسبت به كیفیت جهاد و ساختن و بدست گرفتن اسلحه، توان جسمى و دل پرقوت، و اراده‏اى قوى، و تحملى فوق‏العاده، و استقامتى مهم، و شجاعتى فوق‏العاده لازم است، و این واقعیات كه در میدان جنگ از داشتن ابزار جنگى مهمتر است، فقط در سایه تمرینهاى طاقت‏فرسائى قابل بدست آوردن است.

میدان جنگ همراه با گرسنگى، تشنگى، كم‏خوابى، كم‏خوراكى، گرماى شدید، سرماى سخت، و دشواریهاى دیگرى است، كه اگر جنگجو پیش از شركت در میدان مبارزه اینگونه تمرینها ننموده باشد، بدون شك به هنگام دچار شدن بیكى از این بلاها فرار را بر قرار ترجیح داده و كیان خویش و یك ملت را در برابر سیل خطرها رها كرده، تن بذلت و اسارت میدهد و روزگار تیره‏اى را براى ملت بجاى میگذارد.

اینجاست كه باید گفت: روزه فرمان قاطعیست كه آمادگى كاملى براى مبارزه با دشمن در میدان جنگ به انسان میبخشد، زیرا در كلاس سى‏روزه‏اش براى انسان استقامت و پایدارى در برابر گرسنگى، تشنگى، سرما، گرما، بیخوابى، و تحمل سختیها را به ارمغان آورده، و آدمى را در سایه چتر فرمان حق به تمرینهاى لازم وامیدارد، تمرینهائیكه به سلامت جسم، و قوت روح، و ازدیاد نیروى اراده، و توان بخشیدن به حالات مثبت نفسى كمك میكند.

روزه‏داران در ایام رمضان كه در دل گرماى تابستان بود، براى مقابله با دشمنان اسلام در اطراف مدینه، به كندن خندق مشغول بودند، و در عین تشنگى و گرسنگى، و گرماى آتش‏زاى عربستن از كار خود گله نداشتند، راستى اگر به تمرینهاى سخت برنخواسته بودند، و با قرار گرفتن در مدار بعضى عبادات، مخصوصا روزه تحصیل قوت و توان نكرده بودند كجا دست بآن مقدمات طاقت‏فرسا میزدند، و چگونه در جنگ خندق بر دشمن خطرناك كه چند برابر آنان سرباز داشت پیروز میشدند.

ارتش آزادى‏بخش اسلام در راه حركت به سوى تبوك، دچار انواع سختیها شدند، تا جائیكه مدتى از زمان را هر ده نفر با یك خرما سد جوع میكردند، به حركت خویش ادامه دادند، خود را به میدان تبوك رساندند از معركه نگریختند، اینان اگر بوسیله اجراى دستور الهى كه عبارت از روزه بود به تمرین برنخاسته بودند، و تحمل رنجها و سختى‏ها را در خویش با كمك روزه نیافریده بودند، بدین پایه استقامت نمیكردند.

یاران سرور آزادگان در حادثه كربلا «دچار هولناكترین مصائب شدند گرما و گرسنگى و تشنگى آن چند روزه جزئى از حادثه سخت آن ایام بود با هجوم آنهمه بلا، تا حصول پیروزى، و چشیدن شربت شیرین و خوشگوار شهادت ایستادگى كردند، درحالات آنان میخوانیم كه قائم اللیل و صائم النهار بودند.

تن‏پروران به هنگام جنگ، اگر عیش و نوش خویش را در خطر ببینند، از طریق فرار، یا جاسوسى بنفع دشمن، یا تسلیم شدن در برابر مخالفین صفحه تاریخ را سیاه كره و از خویش لكه‏هاى ننگ بجا میگذارند.

اینجاست كه نمیتوان پیوند روزه را با مسئله مبارزه و جنگ با دشمن انكار كرد، بعكس باید گفت در میان علل پیروزى روزه در مرز نقش مهمى قرار داشته، و سهم بسزائى را در غلبه بر دشمن بر عهده دارد.

 

میدان غرائز و شهوات‏

در این میدان كه انسان براى پیشگیرى از بروز انواع مفاسد و گناهان، ناچار به دست زدن به مبارزه‏اى سنگین و سخت‏تر از مبارزه با دشمنان بیرونى است، نمیتوان آثار و منافع روزه را از نظر دور داشت.

انسان، مخصوصا جوان در مرز طغیان غرائز على الخصوص غریزه شهوت است، و در این زمان است كه امیال گوناگون، و خواسته‏هاى برخاسته از غریزه جنسى همچون یك ارتش او را بمحاصره میكشند.

اسلام با سركوب كردن غرائز سخت مخالف است، آنچه اسلام در این زمینه دارد عبارت از پرورش شهوات و مؤدب نمودن غرائز بآداب الهى است.

مبارزه با شهوات بخاطر تعدیل شهوات است نه بخاطر نابودى آن، و بدون شك بخش مهمى از برنامه تعدیل را روزه بعهده دارد.

غریزه جنسى در بین غرائز و خواسته‏ها، دهانه‏اى گسترده‏تر از دهانه جهنم، و حفره‏هائى بزرگتر از طبقات دوزخ دارد، دوزخیكه بنا به قول قرآن با بلعیدن مستحقین عذاب اعلام عدم سیرى میكند.

انسان در میدان طغیان غرائز و شهوات، از هیچ گناهى سیر نمیشود، و در برابر هیچ فرآورده‏اى قانع نمیگردد. زیاده‏طلبى و فزون‏خواهى دامنش را به پلیدى هر پولى آلوده میكند، و حرص و طمع وسائل سقوطش را فراهم میآورد. عشق به مقام او را در مرز انواع بیدادگریها میبرد، و شهوت جنسى وسائل بدبختى و ذلتش را آماده كرده، و چه‏بسا كه آبرویش را بر باد داده، و نظام گرم خانه‏اش را رو بسردى برده و كشتى زندگیش را به لجن‏زار گناه فرونشانده، و از وجودش جز منبع گندى باقى نمیگذارد:

چنانچه برنامه‏اى براى پیشگیرى از طغیان غرائز مخصوصا غریزه جنسى در میان نباشد، سراسر زوایاى حیات پر از فساد گشته، و گور انسان با دست خودش كنده خواهد شد، و طلیعه این حادثه تلخ هم تاكنون در جامعه غرب و ودفروشان و تقلیدچیان شرق آشكار گشته.

جامعه غربى كه از چشمه وجود فروید، در كایم، داروین، و یهودیان دیگرى كه تئورى‏هاى پوك و ویران‏كننده شرف و غیرت را در لباس علم ارائه كرده‏اند، سیراب میشود، در برابر هیچیك از آلودگیها، از قبیل زنا بانواعش، ربا، مشروبخوارى، دزدى، همجنس‏بازى، قمار، قتل، غارت، پیمان‏شكنى و ... نیروى خود نگهدارى ندارد، بهمین خاطر طبق پیشگوئیهاى قرآن طولى نمیكشد كه با تمدنش از درون منفجر شده و فاجعه عظیمى ببار خواهد آورد.

ولى هنوز در بین بسیارى از مسلمانان، آنان كه آراسته به حقایق مكتب اللّه‏اند، و فرمانبر قواعد و اوامر الهى، پاكانى یافت میشوند كه با فراهم بودن انواع وسائل گناه و طغیان، و آنچه تحریك شهوت میكند، و با لذت جنسى و جسمى سر و كار دارد، دست به هیچ گناهى نزده، بلكه وجودشان براى بسیارى از مردم مانع در افتادن آنان به گندناب سقوط، و لجنزار گناه است.

اینان كسانى هستند، كه با پیروى از دستورات سعادت‏آفرین اسلام مخصوصا روزه با شرایط و قیوداتى كه قرآن و سنت در كنارش بیان میدارد، غرائز و شهوات را در زیر فرمان خدا برده، و با تكیه بر اراده استوارشان كه ریشه از ایمان به خدا و روز جزا میگیرد، در برابر معاصى از خویشتن‏دارى برخوردارند.

آرى روزه عامل مهمى است كه در فرونشاندن طغیانهاى نفسى سخت مؤثر است، و چنانچه قرآن مجید میفرماید، اجراى روزه در انسان ایجاد نیروى خود نگهدارى كرده، و بى‏تردید مردمیكه به كسب این نیرو برخاسته، براحتى میتوانند با عوامل گناه مبارزه كرده و در این میدان صد در صد پیروز شوند، و خویش را از تسلط فساد و پلیدى حفظ كنند. یكبار دیگر در آیه بنگرید كه خداى عزیز میفرماید: روزه بر شما واجب است، چنانچه بر پیشینیان واجب بوده و اجراى این فرمان در نفس شما نیروى خویشتن‏دارى و خود نگهدارى میآفریند. لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ*.

 

میدان عمل‏

میتوان گفت: آبادى دنیا بسته به برنامه‏هاى مثبتى است كه از انسان سرمیزند. و هرچه میدان عمل، و فعالیت و كار، در گردونه‏هاى نقشه‏هاى سازنده، بیشتر باشد، بهره فراوانترى نصیب انسان میگردد.

پیامبر بزرگ (ص) از تنبل و تن‏پرور، و عافیت طلب سخت بیزار بود، و اجازه نمیداد، به مردمیكه نیروى فعالیت دارند كمك مالى شود، او با دستورات ریشه‏دارش ریشه تكدى را نابود كرد، و مسلمانان را بخاطر بدست آوردن اقتصاد مستقل تشویق بكار فرمود.

اسلام از اقتصاد وابسته سخت نفرت دارد، اسلام كشور مصرف كننده را ذلیل میداند، و مملكت مونتاژكننده را بى‏قدر و قیمت میشناسد.

اسلام از استراحت زیاد مردم، و پرخورى و پرخوابى و تمام عوامل سازنده تنبلى بیزار است، و بیكاران را دشمن ملك و ملت شناخته و خودش دشمن بزرگ بیكاران است.

اسلام از انسان دو نوع كار میخواهد، و دو شكل فعالیت توقع دارد، و سلامت و سعادت جامعه را در پرتو اجراى هر دو برنامه میداند:

1- كوشش براى آبادى دنیا

2- فعالیت براى عمران جهان دیگر

از قسمت اول تعبیر بفعالیت مادى و اقتصادى میكند، و از بخش دوم بكوشش عبادى نسبت به مردمیكه تمام همت خویش را صرف برنامه‏هاى مادى میكنند بغض دارد، بخاطر اینكه این دسته آخرت خویش را به باد میدهند، و در برابر مردمیكه از فعالیت اقتصادى دست كشیده، یكپارچه به عبادت مشغولند اظهار عداوت میكند، زیرا این دسته به سهم دنیاى خویش ضربه میزنند.

اسلام اصولا فعالیت مادى و معنوى منطبق بر اصول الهى را عبادت میداند، و براى كمترین كوشش انسان در هر دو میدان اجر و ثواب قائل است.

بدون شك زنده نگاه‏داشتن اراده قلب، و با نشاط نگاهداشتن جسم و اعضاء و جوارحش احتیاج به تمرین و جهاد و مبازه با عوامل سستى و تنبلى دارد، و بدون ریاضت و زحمت، و مبارزه و جنگ با موانعه، انسان بر غلطك عمل مثبت چه در جهت مادى، چه در زاویه معنوى قرار نمیگیرد.

به حقیقت در این میدان روزه بهترین نیرو به انسان بخشیده، و توان آدمى را براى فعالیت قوت میدهد.

بازیافت سلامتى بدن در سایه روزه، چشیدن سختى گرسنگى و تشنگى، تحمل گرماى شدید و سرماى طاقت‏فرسا، نگهدارى اعضاء و جوارح از گناه بهنگام روزه داشتن، جدا ماده سستى و تنبلى را در انسان كشته و از آدمى یك عنصر فعال و ارزنده میسازد. و براى اینكه بدایند ریاضت موافق با قانون چه اثرات مطلوبى در وجود انسان بجا میگذارد، بقسمتى از نامه 44 نهج البلاغه، كه خطاب على علیه السلام باستاندارش عثمان بن حنیف انصارى است اشاره میشود هان اى پسر حنیف مرا نیافریده‏اند كه خود را بغذاى چرب و نرم عادت دهم، و بخاطر آن از نیكبختى باز مانم اینگونه برنامه كار چهار پا و حیوانى است كه اندیشه‏اش جز علف چیزى نیست، و برنامه گاو خرها شده است كه خاك و خاشاك را براى پر كردن شكم بهم میزند، شكنبه را از علف پر میكند، و نسبت به آنچه برایش در نظر دارند كه عبادت از بار كشیدن است، غافل است.

من براى بیكارى و تن پرورى و سستى و بهدر دادن عمر آفریده نشده‏ام، ممكن است كسى در بین شما بگوید: اگر خوراك و پوشاك پسر ابوطالب این است، اینگونه خوراك كه جز ضعف و سستى حاصلى ندارد، مگر دو لقمه نان جوین خشك، چند عدد خرما، مقدارى نمك، یا اندكى سركه چه اندازه نیرو میدهد ولى به تو بگویم: كه درخت جنگلى و بیابانى با اینكه كم آب میخورد، و كسى بآن رسیدگى نمیكند چوبش سخت‏تر و استوارتر است، اما درختهاى ناز پرورده پوششش نازكتر و بنیانش سست‏تر است ولى گیاهان دشتى شعله آتشش افروخته‏تر و خاموشیش دیرتر است. «3»

آرى باعتقاد مولاى پرهیزكاران، و سرور خویشتن‏داران، و بزرگ نیرومندان، انسان تمرین‏ دیده و رنج تشنگى و گرسنگى چشیده، و روى خاك بیابان و سنگلاخ خفته، با آدم ناز پرورده، و در دریاى عیش و نوش و شكم‏چرانى و شهوت‏پرستى غرق شده خط مشتركى نداشته، و بى‏تردید تمرین دیده و در میدان عمل پیروز است، و تن‏پرور سست مغلوب و ورشكسته،.

سعدى در گلستان میگوید: دو درویش خراسانى را به جرم جاسوسى بزندان بردند، پى از یكهفته بیگناهى هر دو ثابت شد، چون در زندان را گشودند آنرا كه فربه بده مرده یافتند، و دیگرى را كه لاغر بود زنده دیدند سبب پرسیدند، درویش لاغر و نحیف گفت: دوست من آدمى بود پرخور، تحمل گرسنگى و تشنگى نداشت مرد، ولى من انسانى هستم ریاضت دیده، و رنج گرسنگى و تشنگى برده، نبود غذا و نرسیدن آب چندان به من اثر نكرد بهمین خاطر با مرگ به مبارزه بودم تا این ساعت كه مرا آزاد میكنید.

خلاصه در بدست آوردن فضائل انسانى، پیاده كردن برنامه‏هاى مادى و معنوى، و قرار گرفتن در میدان عمل و عبادت نیروى مقاومت در برابر حوادث و موانع لازم است، و قسمتى از این نیرو را بنا بحكم قرآن باید از راه روزه بدست آورد، وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ‏ «4». از روزه و نماز كمك بخواهید، و كمك خواستن از این دو فرمان باور نكردنى است مگر براى آنانكه دلى پر از خشوع در گرو عشق حق دارند.

 

ارزش روزه و روزه‏دار

با توجه به انیكه روزه با بسیارى از برنامه‏هاى مثبت و سازنده پیوند دارد، بى‏فایده نیست كه برادران و خواهران، از ارزش روزه و روزه‏دار آگاه شده، ایمان آنان و عشق و محبتشان باین فرمان كم‏نظیر الهى بیش از پیش گردد.

كلمه رمضان از لغت رمض گرفته شده، و دانایان لغت رمض را به دو گونه توجیه توجیه كرده‏اند.

1- تابش نور خورشید، با حرارت هرچه تمامتر بر ریگ و سنگ.

2- باریدن باران شدید در اوخر پائیز.

اگر رمضان بمعناى اول باشد، باید گفت: روزه واقعیتى است كه هم‏چون حرارت شدید مفاسد و پلیدیها، و تجاوزات و طغیانهاى غرائز را مسیوزاند، و آدمى را به میدان پاكى نزدیك میكند.

و اگر به معناى دوم باشد باید گفت: روزه هم‏چون بارانى كه طبیعت را شستشو میدهد، روان انسان را از آلودگى پاك كرده، و بآدمى نیروى مقاومت داده، و جسم را از خطرات رسوبات غذائى به سنگر امان میبرد و به همین معنا روایتى از رهبر اسلام (ص) رسیده آنجا كه فرموده‏اند.

ارمض اللّه فیه ذنوب المؤمنین، رمضان زمانى است كه خداوند بخاطر عمل روزه مردم مؤمن را شستشو داده و پاك میكند.

1- خیل صائم: اسبانى كه از خوردن باز ایستاده‏اند.

2- رجل صائم: انسانى كه از خوردن و آشامیدن و حركت و گفتن خوددارى كرده.

صوم رمضان یعنى، خوددارى كردن از آنچه شرع و مكتب اللّه اجازه نداده و بى‏تردید گروه خوددارى در پیشگاه الهى، بخاطر اجراى فرمان دوست از اعتبار خاصى برخوردارند، و نزد پروردگار و وجدان خویش رو سپیدند.

على علیه السلام میفرماید: بهنگامیكه آدم بزمین آمد، تابش خورشید چهره دل آرایش را تیره كرد، آدم از این پیش آمد، دلگیر بود، جبرئیل بر او نازل شد و بحضرتش گفت:

میل دارى رویت سپید گردد، گفت آرى، عرضه داشت: روز سیزده و چهارده و پانزدهم ماه را روزه بگیر هر روزیكه روزه گرفت یك سوم كبودى پوست از بین رفت و به روز سوّم تمام چهره سپید شد، اگر در این روایت جاى تاؤیل باشد باید گفت روزه عامل بدست آوردن آبرو و اعتبار در پیشگاه خداست.

رمضان زمانیست كه ابتدایش رحمت، و دهه دومش زمان غرق شدن در رحمت و عاقبتش آزادى از آتش جهنم است، این آزادى از عذاب آخرت، عكس‏العمل آزادى انسان از سوء خلق، طغیان غرائز و شهوات و بد كردارى بوسیله روزه ماه رمضان است، روزه‏اى كه همراه با شرایط انجام گرفته باشد.

پیامبر عزیز در خطبه جمعه آخر شعبان، در توضیح برنامه‏هاى رمضان چنین فرمودند: ماهى بر سر شما سایه میافكند، كه در ظرف آن لیلة القدر دارد، شب قدرى كه از هزار ماه با ارزشتر است.

خداى بزرگ روزه این ماه را بر شما واجب نموده، و یك نماز مستحب را در شب آن مساوى با هفتاد نماز در شبهاى دیگر قرار داده، آنكس كه در این ماه بكار نیكى دست بزند و برنامه خدا پسندانه‏اى انجام دهد ثوابش برابر با واجبى از واجبات خداست، و هر كس عمل واجبى انجام دهد. اجرش باندازه هفتاد واجب در وقت دیگر است.

آرى اى مردم، رمضان ماه استقامت، و فراهم آوردن نیرو است، و مزد مردم با استقامت و نیرومند بهشت است‏ «5».

رمضان ماه مساوات است، ماهیكه باید ثروتمندان مادى و معنوى به تمام كمبودهاى مردم تهیدست رسیدگى كنند، و دردهاى معنوى و اقتصادى را در درمان نمایند، در این ماه نباید گروهى سیر و دسته‏اى گرسنه باشند، عده‏اى غرق در هدایت، و قشرى گرفتار ضلالت، در این ماه است كه خداوند روزى بندگان فرمانبر را زیاد میكند، و این مسئله واقعیتى است كه قرآن از آن خبر داده «آنگاه كه مردم خویشتن‏دارى بدست آرند، و از گناه و نافرمانى بپرهیزند، تمام درهاى بركات آسمان و زمین را برویشان میگشائیم» «6».

رهبر اسلام ص میفرماید: در رمضان چهار برنامه از خداوند بخواهید، دو برنامه براى جلب عنایت حق، و دو برنامه‏هائیكه از آن بى‏نیاز نیستید، اما دو برنامه اول یكى قرار گرفتن در حصار توحید و دور شدن از شرك و دوم بازگشت از گناه و ورود بحوزه توبه، و دو برنامه‏اى كه از آن بى‏نیاز نیستید، یكى طلب بهشت، و دیگر آزادى از آتش جهنم.

پیامبر عزیز میفرمود: هر آنكس كه ماه رمضان را درك كند، و خود را در مسیر آمرزش حق قرار ندهد، در كدام زمان میخواهد به جبران كمبودها برخیزد.!

و نیز فرمود: اگر خداوند بآسمانها و زمین در چنان زمانى اجازه سخن گفتن دهد. به تمام روزه‏داران میگفتند برنامه شما به بهشت منتهى میگردد، و باز فرمودند: براى بهشت درى است به نام ریان و آن اختصاص بروزه‏داران دارد، آخرین روزه‏دارى كه از آن وارد شود بسته میگردد.

پیامبر بزرگ میفرمود: روزه‏دار اگر غیبت نكند، و بخوابد، خوابش عبادت است.

رسول گرامى صلى اله علیه و آله بمردم فرمود: طرحى را به شما بیاموزم كه انجامش شیطان را از شما دور خواهد كرد به دورى بین مشرق و مغرب پاسخ گفتند آرى فرمودند: روزه رویش را سیاه میكند، دستگیرى از تهیدستان پشتش را میشكند، دوستى در راه خدا، و تحمل رنج عمل شایسته ریشه‏اش را میكند و توبه و بازگشت بحق رگ و پى او را جدا میكند براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدن روزه است.

پیشوارى اسلام فرمود: به هنگام رمضان در تابستان چون رنج تشنگى بانسان روى آورد، خداوند هزار ملك را مأمور آدمى میكند تا بهشت و نعمت الهى را باو بشارت دهند و او را نوازش كنند و چون افطار گردد خطاب میرسد چه بوى خوشى دارى، سپس بملائكه میفرماید: شاهد باشید مغفرتم را نصیبش كردم.

و نیز فرمود: آنكس كه از روى ایمان و عشق به خدا روزه بگیرد و حسابگر باشد و گوش و چشم و زبان را از گناه بازدارد، در حوزه رحمت گذشته و آینده الهى قرار گیرد، و اجر ثابت قدمان نصیبش میشود «7».

امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: روزه جسد خوددارى از غذاست ولى با اراده و اختیار خویش البته براى جلب مزد و فرار از عذاب، و روزه روان، خوددارى حواس پنجگانه است از گناه و پاك داشتن دل از تمام عوامل شر، و روزه دل نیكوتر است از روزه زبان و روزه زبان بهتر است از روزه شكم‏ «8».

از مجموع روایات استفاده میشود، كه روزه عمل ساده‏اى نیست و تنها گرسنگى و تشنگى مایه بوجود آمدن حقیقت روزه نمیباشد، بلكه روزه بزرگترین میدان تمرین براى پاكسازى جسم از امراض گوناگون، و تزكیه روان از مفاسدا خلاقى، و منور كردن دل به نور خداست.

با چنین روزه‏اى روزى فراوان میگردد، و اجتماع سالم گشته و آدمى در پیشگاه حق كسب آبرو میكند، و در جهان بعد از بهشت بهره‏مند شده، و از عذاب جهنم دور خواهد ماند.

 

آثار خودنگهدارى‏

در قسمتى از مسائل گذشته، خصوصا در توضیح برنامه روزه دانستیم كه اجراى فرمان حق، و پیروى از دستور، و آراسته شدن بعمل صالح، در آدمى ایجاد نیروى مقاومت میكند، و انسان را براى مبارزه با حوادث خطرزا آماده مینماید.

مردمیكه در سایه اجراى برنامه‏هاى مثبت داراى نیروى خودنگهدارى میشوند، سعى دارند، در برابر هجوم حوادث ضد انسانى به حفظ سرمایه‏هاى سعادت‏آفرین برخیزند، و بدشمن اجازه دستبر ندهند، و در حقیقت كمترین اثر نیروى خودنگهدارى، برجا ماندن ریشه هاى سعادت و فضیلت در دو قلمرو فرد و اجتماع است، دشمنان درونى و بیرونى هیچگاه بسنگر استراحت نخواهند رفت، آنان بطور دائم در انتظار فرصت‏اند، كه انسان را از مسیر الهى جدا كرده و بپرتگاه سقوط بكشانند، این انسانا ست كه باید در برابر دشمنان مجهز بوده و همیشه در مقام دفاع از كیان خویش باشد، و باید همه مردان و زنان این نكته را بدانند كه بهر ندازه توان و نیروى آدمى بوسیله حرارت ایمان و عشق بالله و اجراى فرامین آسمانى زیاد گردد نیروى دشمنان و دستیارانشان براى آفریدن خطر كم میشود و اتفاقا قرآن مجید باین معنا اشارت كرده، آنجا كه از قول یكى از خطرناكترین دشمنان انسان ابلیس نقل میكند: فبعزّتك لاغوینّهم اجمعین الّا عبادك منهم المحلصین. ترجمه: بار خداوندا به عزتت سوگند تمام مرد و زن را بگمراهى میبرم مگر آنانكه نیروى ایمان و توان عملشان از هر آلودگى پاك است، آنان گروهى هستند كه من با تمام قدرتم در دستبرد بآنان سخت عاجز و ناتوانم: شما میتوانید این معنى را در خود تجربه كنید، فرض كنید به گناهى عادت دارید، و مقاومت شما در برابر آن گناه و عوامل تحریك‏كننده‏اش صفر است، شیطان یا هواى نفس بآسانى بشما مسلط است، و شما همیشه مغلوب آن گناه هستید، تصمیم میگیرید خود را از آن گناه پاك كنید، وقت تصمیم ابتداى مبارزه است، هم اكنون باید در برابر دشمن مجهز شوید تا آنجا كه دشمن از پا درآید، تجهیزات عبارت است، از یاد خدا، توجه بزبان گناه، و توجه بعكس‏العمل‏هاى خطرناك گناه در دنیا و آخرت، عزم راسخ براى ترك گناه، و امور دیگریكه شما را در این راه كمك میدهد، با جمع كردن تجهیزاته علیه دشمن، براى اولین بار كه در برابر گناه قرار میگیرید با زحمت زیاد از هجوم پلیدى خود را حفظ میكنید، بار دوم فرار از گناه براى شما آسانتر میشود، دفعات دیگر ساده‏تر، تا جائیكه مقاومت شما بآنجا میرسد كه اگر عوامل گناه بزیباترین قیافه در برابر شما جلوه كنند، چنان حالت انزجارى بشما دست میدهد كه اتگار با مالك دوزخ روبرو شده‏اید، اینجاست كه حس میكنید توان شما براى خویشتن‏دارى فوق‏العاده شده و نیروى دشمن بصفر رسیده!!

بنابراین شما با دشمن در مسئله مقاومت عكس یكدیگر هستید هرچه نیروى شما بیشتر شود نیروى دشمن كمتر میگردد، و هرچه نیروى شما كمتر توان دشمن فوق‏العاده‏تر میشود.

میگویند: شخصى ابلیس را در خواب دید، در اطاقى قرار دارد كه از سقف آن اطاق از نازكترین نخ تا زنجیرهاى دانه درشت سخت و محكم آویخته، گفت: این چه بساطى است، ابلیس پاسخ داد: این نخها و زنجیرها وسیله صید كردن است، بسیارى از مردم بخاطر نداشتن ایمان و عمل، یا بعلت سستى عقیده و كمبود فعالیتهاى مثبت با نخى نازك كه بر گردن آنان همچون كمند میاندازم در دام من قرار میگیرند، و این زنجیرهاى گران و سخت براى بدام افكندن مردم مؤمن و مخلص است، اما مخلصین از افتادن بدام من درا مانند، من دوبار با این زنجیر گران خواستم مرجع بزرگ شیخ مرتضى انصارى را از خدا جدا كرده و در هلاكت قرار دهم، اما در هر دو بار این زنجیر سخت را هم چون خمیر نرم از هم گسست و خویش را از خطر نگاهداشت!!

نوشته‏اند: ابن سیرین جوانى بود زیباروى، در بازار شام بشغل بزازى اشتغال داشت، زنى جوان و زیبا چهره بدو مراجعه كرد، و از او خواست پارچه‏هاى گوناگونى را بخانه وى بیاورد، تا در آنجا با داشتن فرصت كافى آنچه میخواهد انتخاب كند.

ابن سیرین بهنگامیكه وارد خانه شد تمام درها را بسته دید، تازه برایش روشن شد كه بدام افتاده، بزن گفت از خدا بترس، شرم و آزرم كجا رفته، مگر نمیدانى قرآن و سنت از گناه زنا بشدت نهى كرده‏اند، زن گفت آنچه میگوئى واگذار، تا كامم برنیاورى از این خانه راه خروج ندارى، ابن سیرین با او مهربانى كرد و در عین لطف و محبت از او خواست اجازه دهد براى رفع حاجت بدستشوئى برود، چون بمحل قضاى حاجت رسید سراپایش را آلوده كرد و با آن كیفیت با آن زن روبرو شد، زن از این قیافه و وضع او بشدت متنفر گشت و از او خواست هرچه زودتر خانه را ترك كند، ابن سیرین با خوشحالى هرچه تمامتر از خانه خارج شد، و بمزد مقاومتى كه در برابر هواى نفس و وسوسه ابلیس بخرج داد آراسته بدانش تعبیر خواب شد.

 

پی نوشت ھا :

______________________________
(1)- این تقسیم از روایت مشهورى كه، كتب مهم روایتى از قول رهبر اسلام نقل كرده‏اند استفاده شده، آنجا كه پیامبر بزرگ فرموده: پایدارى در سه جا براى مسلمان ضرورى است: در برابر مصیبت، در مقابل گناه، بهنگام روبرو شدن با عبادت، آرى اگر این سه نوع مبارزه نبود، امر باستقامت و صبر مفهومى نداشت چون صبر در قرآن و روایت اكثر در برابر جنگ و جهاد استعمال شده.

(2)- صوموا تصحوا

(3)- نهج البلاغه ابن میثم ج 5 ص 100

(4)- البقره 40

(5)- سفینة البحار ج 2 ص 67

(6)- الاعراف 96

(7)- روایات نقل شده بیشترش در ج 2 سفینة البحار باب صوم است.

(8)- غرر الحكم ص 460

 

يکشنبه 23/5/1390 - 19:37
رمضان

روزه پیکاری است درونی برای آماده شدن در پیکارهای سخت بیرونی، رمضان کلاس درس است، معلمانش پیامبران خدا، کتابش قرآن و درسش آموختن تشنگی تا در محرم از پایمان نیندازند، رمضان یک اردوگاه است، سربازانش عموم مردم و افسرانش بهترین عبادت کنندگان. ماه سخن گفتن با خدا و بیدار شدن و بیدار کردن و مهیا شدن است در این ایام مبارک خوردن انکار می شود تا به اصل وصل گردیم. اگر بخواهیم محاسن و فواید روزه و روزه داری را بر شماریم و به هر کدام اشارتی کنیم، واقعاً ملاحظه می گردد این برکت در ابعاد گوناگونی برای آدم روزه دار ارمغان های ارزنده ای به همراه می آورد. اینک به چند محور می پردازیم:

1ـ فرصت مناسب

وقتی از تربیت روح و حالات درونی انسان سخن می گوییم به ابزاری نیاز داریم، فضایی نیز برای تحقق این امر لازم است. روزه این امکان را فراهم می سازد که خودسازی را تمرین کند و ویژگی بارز انسانیت را در خود احیاء و شکوفا سازد. در این ایام کشتی متلاطم روح انسانی به ساحل آرامش می رسد و فرصت ارزنده ای است که آدمی در این کرانه معنوی قلب خویش را به ملکوت پیوند زند. در ماه رمضان ما می توانیم این ماده خام را که در وجودمان داریم به محصولات مولّد و مفیدتری تبدیل کنیم، همچنین یک نوع مراقبت افزون تری بر چنین ساخت و سازی داریم.

2ـ زمینه ای برای اخلاق نیکو و فضایل آسمانی

روزه همچون محلولی از املاح نقره است که شیشه عکاسی دل را به آن آغشته می سازند تا تصاویر زیبایی از محاسن ملکوتی روی آن نقش بندد، چون روزه تاریکی های روح و ظلمت های دل را زایل می سازد، قلب آدمی نور حقیقت را جلب می کند، در واقع روزه چون ذره بینی است که موجب تمرکز و توجه نور راستی و درستی می گردد البته نور معنویت محدودیتی ندارد و همه جا هست امّا در جاهایی تابش افزون تری دارد که یک زمینه مساعد و شرایط کافی به وجود آید. روزه به این اکتفا نمی کند که صرفاً آن نور را به سوی قلب رهنمون سازد بلکه دقت می نماید که اولاً مبادا این نور کم رنگ گردد و ثانیاً اجازه نمی دهد ظلمت هایی که شیاطین انسی و جنی تولید می کنند این پرتو افشانی را تحت الشعاع قرار دهند به همین دلیل رسول اکرم(ص) روزه را به یک سپر تشبیه کرده اند. به برکت این ویژگی روزه دار مراقب است از راه حق منحرف نگردد و از کژی های زبانی، رفتاری و کرداری پرهیز می کند و با زبان حال خویش می گوید این نفس اماره می خواهد چنین پاسبان قوی را که وجودم را تحت نظارت گرفته و این نگهبان مفید و مهربان را که قوای رذیلت و نکوهش شده را به زندان افکند از بین ببرد امّا دستش کوتاه است و به برکت معنویت روزه قادر نیست مرا از صراط حق منحرف کند، راستی مهار نمودن این نفس سرکش بسیار مشکل است و از این روی است که پیامبر اکرم(ص) جهاد با نفس را جهاد اکبر و جهاد با دشمن را جهاد اصغر دانسته اند. روزه یک توفیق بزرگی است که چنین عمل مشقت زایی را برای ما آسان و ساده می نماید و بوستانی از خوبی ها را در اختیارمان می گذارد دل، قلب، روح و جان آدمی کانونی شریف و حساس است و آفریدگار هستی عرش خویش را دل مؤمنان قرار داده است. ولی گاهی این گوهر وجود آدمی دچار هیجان های منفی و تشویش ها و اضطراب های بیهوده می گردد، از جمله داروهای شفابخش این تلاطم های روحی روزه است که تمایلات را کنترل و تعدیل می نماید.

3ـ صیقل قلب، صفای روح

منظره ی بوستانی با صفا که روح را طراوت و جان را لذت می بخشد، هر چند زیبا و روح نواز باشد، آن کسی که عینک تیره بر دیده نهاده، نمی تواند درست درک کند و هر چه از این شکوفایی و شکوهمندی برایش بیان گردد، نمی تواند آن همه خوبی را در ذهن خود مجسّم نماید. مردم ظاهربین که غرق در لذات و شهوات دنیوی هستند قادر نمی باشند آن جلوه های جذاب روحی و معنوی را بفهمند. امکاناتی لازم است که عینک سیاه برداشته شود یعنی از تمایلات میرا و فانی و لذت تن بکاهد تا آن نور زیبا که از نظرها مخفی است با سیمایی تابناک جلوه گر شود روزه می تواند این کار را به خوبی انجام دهد.

از نتایج و فوائد بزرگ روزه همین صفای باطن و پاکیزگی روح است وقتی از امور مادی و نفسانی اعراض گردید، گرایش های پرهیزگاری در آدمی تقویت می شود و در این حال انسان برای درک حقایق جهان هستی آماده تر می شود. البته برای رسیدن به چنین کمالی صرفاً خوردن و آشامیدن کفایت نمی کند بلکه روزه دار باید از هر چه موجب آلودگی و ارتکاب گناه است و یا او را به وسوسه های شیطانی و هوس های سرکش سوق می دهد امساک کند. رسول اکرم(ص) فرموده اند:آسان ترین چیزی که خداوند برای روزه دار واجب کرده، پرهیز از خوردن و آشامیدن است.(1) امّا این مرحله اول است و باید تمامی اعضاء بدن در حال روزه باشند چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: روزه این نیست که انسان صرفاً از غذا خوردن و آشامیدنی ها خودداری ورزد وقتی روزه داری باید گوش، چشم، زبان، شکم و عورتت نیز باید صائم باشند، دست خود را از تعدّی به حقوق دیگران و دامنت را از آلودگی حفظ کن و بسیار ساکت باش و جز در امور خیر سخن مگوی و با زیردستان و خادمان مدارا کن.(2)

اگر مسلمانی با این نوع روزه داری جسم و جان خود را به مدت یک ماه تمرین و پروش دهد قطعاً به مرحله کمال معنوی و روحانی می رسد و ثواب بزرگی نصیب خود می سازد. علی(ع) از پیامبر خدا نقل کرده است که آن حضرت می فرمود: هر کس برای رضای خدا و اجر اُخروی در ماه رمضان روزه گیرد و گوش، چشم و زبان خویش را از مردم باز دارد، خداوند روزه اش را می پذیرد و گناهانش را می بخشد و به او ثوابی معادل اجر صابران عطا می کند.(3)

تقوا و پرهیزگاری ناشی از این روزه کامل نقش برجسته ای در تربیت و سازندگی شخصیت انسان مسلمان دارد و شعله های سرکش غرایز حیوانی و هوس ها تا حد چشم گیری در وجودش خاموش می گردد و گریبان عقل و دل از چنگال شهوات رها می شود و برای روزه دار زمینه ای آماده برای تمرین خوب زیستن و نکو بودن فراهم خواهد شد. این مراقبت و تمرین پیاپی در یک ماه نیروی بازدارنده ای در فرد روزه دار بوجود می آورد که می تواند به او کمک کند در بقیه ایام سال هم با دلی پاک و اندرونی پالایش شده به زندگی فردی و اجتماعی ادامه دهد. روزه چراغ معرفت و آگاهی را هم در وجود آدمی برمی افروزد این بینش و نگرش چنان کمال آفرین است که حتی شخص روزه دار می تواند از اندیشه و فکر گناه هم دوری گزیند. حضرت علی(ع) می فرمایند: روزه دل از اندیشه گناهان، برتر از روزه شکم از خوردن و آشامیدن است.(4)

در واقع امساک راستین و همه جانبه یک انقلاب روحی و تحوّل درونی را پدید می آورد که جلو شرارت، تباهی، فساد و خلاف را می گیرد.

دشوارترین جنبه روزه این است که لبه شمشیر ریاضت را به سوی نفس امّاره بگیریم. در روزه تمایلات سرکشانه تدریجاً روبه ضعف می رود و با انقیاد نظام مند این خواهش ها در برابر خواست الهی آرام می شود. بر اثر این خویشتن داری هدف مند و جهت گیری شده به سوی خداوند، نفس آدمی به این امر واقف می گردد که می تواند جدای از یک زندگی دنیایی مشابه با چرای حیوانات بزید و آگاه می گردد که اگر چه بدنش در این سراست اما از کنگره عرش او را فرا می خوانند که تو باید در بزم قدسیان باشی. تو زائری در این جهانی و هدفی والاتر از این موجودیت فیزیکی داری. آرام آرام قدری این پرده های مادی کنار می روند و جنبه ای از شفافیت هویدا می گردد که او را به سوی لطافت های معنوی سوق می دهد. روزه گرفتن در واقع یک نوع زره اخلاص در برابر لذایذ دنیاست، یک فنای از داده های زوال پذیر است که حیات طیبه را به ارمغان می آورد، رسول اکرم(ص) چنان روزه را دوست می داشت که این عنصر بخش اساسی فقر معنوی محمّدی را تشکیل می داد چیزی که رسول اکرم(ص) درباره اش فرموده اند: «الفقر فخری».

روزه صحنه شگفت انگیزی برای ارزیابی باورها، اخلاص، صدق و صفاست، روزه ای که خداوند می فرماید من خود عهده دار پاداش آن هستم یک میدان زیبایی است برای اوج گیری، رشد و عروج ملکوتی. حضرت زهرا(س) فرموده اند: خداوند روزه را برای تحکیم و تثبیت اخلاص واجب فرمود، حتی در روزه ماه مبارک رمضان بوئیدن گل و لذت بردن از چنین رایحه ای کراهت دارد، زیرا خداوند می خواهد روزه دار از تمامی لذت های فانی محروم گردد تا وجودش خالصانه به سوی حق معطوف گردد و تار و پود وجودش با اخلاص بافته شود. حسن بن راشد می گوید: امام صادق(ع) وقتی روزه می گرفت گل را بو نمی کرد، پرسیدم چرا؟ فرمود: کراهت دارم روزه ام را با لذت دیگری مخلوط کنم.(5) وقتی آدمی با این امساک های همه جانبه متوجه خدا شد و آن فرمانروای هستی را حاضر و ناظر رفتار و اعمال خود دید و درک کرد که در محضر حق می باشد، همین معرفت او را به سوی افق های عالی می کشاند و دیگر حاضر نیست بدون رضایت خداوند کاری انجام دهد و این جاست که بذر فضایل و مکارم در اعماق وجودش شکوفا می گردد.(6)

4ـ روزه و مقاومت و تقویت اراده

بدون تردید صبر و استقامت از کلیدهای مهم اصلاحات درونی و بیرونی است. در قرآن کریم مسلمانان به صبر توصیه شده اند و در این کتاب شریف این ویژگی قرین ایمان، نماز و عبادت معرفی گردیده است. حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند: ایمان دو نیمه است نیمی صبر و نصف دیگر شکر و هم ایشان فرموده اند: پیروزی با صبر توأم و گشایش با رنج همراه است:

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید

انسانی که صبر پیشه می سازد بر مشکلات مادی و معنوی فائق می گردد، صبر می تواند آدمی را از اعماق چاه ذلّت به اوج آسمان سعادت برساند، پیشوایان ما تأکید فرموده اند: نصف صبر روزه داری است، روزه راستین می تواند ملکه صبر را در انسان شکوفا سازد، کسی که در مکتب روزه پرورش یافته دیگر در مواقع جزیی و عبث گوهر وجود خود را در خرمن غضب نمی سوزاند زمام نفس را در اختیار دارد و هیچ گاه در برابر خواهش های شهوانی تسلیم نمی گردد، به دنبال مردم آزاری، بی عفتی و خلاف نخواهد بود، در برابر شدائد و سختی های روزگار خود را نمی بازد و برای رسیدن به یک مقصود عادی به کارهای پست و حیوانی دست نمی زند. به راحتی از عادت های نکوهش شده دست برمی دارد و خویشتن را از قیود رسم های خلاف آزاد می سازد.

مرغ سعادت و نیک بختی انسان تنها با دوبال اراده و صبر می تواند بر فراز هدف های پاک، بزرگ و مقدس به پرواز درآید. روزه در تحکیم این سنگرهای عظیم اثر چشم گیری دارد و پایداری در برابر تمایلات طبیعی کم کم نهال صبر را بارور می گرداند. امام صادق(ع) فرموده اند: هرگاه کسی دچار گرفتاری شد روزه بگیرد زیرا خداوند می فرماید: در شداید از صبر یعنی روزه کمک بگیرید.(7) زیرا بدون خصلت صبر پیروزی بر مشکلات میسّر نمی باشد تحمّل در برابر ناگواری ها و نگرانی ها بر نیروی مقاومت و پایداری آدمی می افزاید و اراده را توانا می سازد. رسول اکرم(ص) ماه رمضان را ماه صبر نامیده اند: «شهر الصبر و انّ الصبر ثوابه الجنه؛(8) رمضان ماه صبر است و پاداش صبر بهشت است.»

روزه یک حرکت کاملاً ارادی است و انسان به خواست خود اموری را ترک می کند که در اثر این مقاومت در برابر خواسته ها روح را چنان تقویت می کند که یک ملکه در وجودش شکل می گیرد و با این حالت نفسانی می تواند دستورات حق تعالی را اجرا کند و پیرامون محرّمات الهی نرود.

کسی که خود را تسلیم موانع ننماید و ثابت قدم و پایدار بماند در کارهای بزرگ موفق می شود و پیروزی را در آغوش می گیرد:

سکونی بدست آور ای بی ثبات که بر سنگ کردان نروید نبات

همه حکما، عرفا و ادبا و حتی اقشار معمولی جامعه بر این باورند که اراده و ثبات در رأی کلید پیروزی است اما برای ایجاد این خلق نیکو یک تمرین و ورزش اخلاقی لازم است. روزه دار این تمرین را به خوبی انجام می دهد و امروزه علمای روان شناس اهمیت امساک را در تقویت اراده به عنوان یک اصل علمی پذیرفته اند و به آنان که محتاج ثبات در کارها هستند توصیه می کنند از امور عادی و امکاناتی که در اختیارشان است یک مقداری پرهیز کنند و در دم به خواهش های نفسانی پاسخ مثبت ندهند. اصولاً انسان در مقابل محیط طبیعی ضعیف خلق گردیده و زود تسلیم عادات و آداب متداول می گردد و هر قدر اراده ضعیف تر باشد بشر زودتر تحت تأثیر فضای پیرامون قرار می گیرد. به تدریج آنقدر در ضعف اراده پیش می رود که هر چند حق را با دو چشم خویش ببیند به آن اعتنا نمی کند. عزم و اراده چه در امور مادی و چه در مسایل فرهنگی و روحانی برای یک جامعه چون خون برای حیات انسان ضرورت دارد، در اجتماعی که آدم های فاقد اراده و یا دچار ضعف تصمیم های مهم برنامه ریز هستند هیچ گونه تحرک، توسعه و تعالی دیده نمی شود روزه می تواند این ضایعه مهم را درمان کند و اراده هایی را پرورش دهد که بتوانند جامعه ای را از زوال و سقوط حتمی برهانند زیرا روزه دار با خواهش های خویش در نبرد است، در برابر غرائز مقاومت می کند و در شداید و سختی ها استقامت می ورزد، این خصلت جان را از قید سلطه هوس ها و خواهش های پلید می رهاند، حضرت علی(ع) فرموده اند:افضل الناس من جاهد هواه و اقوی الناس من غلب هواه؛(9) بهترین مردم کسی است که با هوای نفس می ستیزد. و نیرومندترین آنان فردی است که بر آن غلبه یابد.(10) پس روزه داران هم بهترین مردم و هم نیرومندترین افرادند، بر اثر پژوهش هایی که در نظام جسمی و روانی روزه داران صورت گرفته این واقعیت آشکار گشته است بدن آدمی بر اثر یک ماه روزه داری مقاومت ویژه ای بدست می آورد و می تواند در هنگام بیماری ها و عوامل استرس زا پایدارتر باشد. انسان های روزه دار درد را بهتر تحمّل می کنند و دوره بیماری در آنان کوتاهتر است، زخم های روزه داران زودتر التیام می یابد، ترشح هورمون های رشد، کورتیزول، اپی نفرین و گلوکانون در این اشخاص بهتر صورت می گیرد و در نتیجه زودتر از دیگران به ساحل آرامش و سلامتی روانی دست می یابند.(11)

5 ـ روزه و توجه به سرای جاوید

یکی از حالات انسان که نمی توان آن را انکار کرد، غفلت است که در حد طبیعی از نعمت های بزرگی است که خداوند به انسان داده است، به راستی اگر این ویژگی در وجود آدمی نبود با دردها، پریشانی های بنیان کن چه می کرد، ولی گاهی این صفت از حد طبیعی خود خارج شده و طغیان می نماید که هرگونه اثرات بیداری آفرین را در انسان خنثی می کند به عنوان نمونه همه افراد بشر یقین دارند که روزی عمرشان خاتمه می یابد و به دنیای دیگر منتقل می گردند اما بسیاری افراد اعمالی انجام می دهند که گویی مرگی وجود ندارد یا احتمال آن ضعیف است، این غفلت بزرگ اثر آن یقین مسلّم را نابود می کند. یکی از عواملی که آدمی را از غفلت بیرون می آورد و بیدار کننده و یادآورنده شایسته است روزه می باشد.

رسول اکرم(ص) در خطبه معروف خود که به مناسبت ماه رمضان فرمودند، تأکید نمودند با گرسنگی و تشنگی خود گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به خاطر آورید، این تعبیر پیامبر حاکی از آن است که روزه باید دارای چنین درس آموزنده ای باشد و روزه دار باید متوجه سرای جاوید گردد به این ترتیب روزه زمینه تربیت عملی است که در پرتو آن انسان به موقعیت ویژه ای نایل می شود که نقش اساسی در ساختن زندگی کامل انسانی خواهد داشت و با بدست آمدن این موقعیت انسان نیروی آن را بدست می آورد تا اعمالی را که او را از دشواری های رستاخیز حفظ می کند انجام دهد.(12)

روزه دار حقیقی آتش جهنم را از خود دور می کند چنان که پیامبر فرموده اند روزه سپر آتش جهنم است.(13) شخص روزه دار در هنگام ملاقات پروردگارش شادمان است. امام صادق(ع) فرموده اند: برای شخص روزه دار دو خوشحالی وجود دارد یکی شادی در هنگام افطار و دیگری خرّمی در حال ملاقات پروردگارش.(14)

امام باقر(ع) فرموده اند: اگر شخصی یک روزه را که در آن روزه داری واجب نیست روزه بگیرد به نحوی که اراده و نیتش تنها ثواب و مقام منزلت در نزد خداوند متعال است، پروردگار به دلیل همین یک روزه که او گرفته است، وی را در بهشت وارد می نماید(تا چه رسد به ثواب و درجاتی که برای روزه واجب متصوّر است.)(15)

روزه داری که به معنای واقعی روزه گرفته است، از درب سفارشی ویژه ای داخل بهشت می گردد و این نکته را رسول اکرم تذکر داده اند.(16)

6ـ ترویج عادات پسندیده

یکی از فواید اخلاقی روزه این است که به انسان عادت می دهد با کمتر از معمول بسازد و به او می فهماند که می توانی کارهای بدنی و فکری را که قبل از فرا رسیدن ماه رمضان با خوردن سه وعده غذا انجام می دادی در این ماه با دو وعده انجام دهی، آدمی این گونه اگر دچار تنگناهای اقتصادی و برخی قحطی ها بر اثر حوادث طبیعی چون سیل، زلزله و توفان و نیز جنگ ها و ناامنی ها گردد می تواند با کمبودها بسازد و به خود اجازه نمی دهد بر اثر مضیقه های فوق به کفر و ناسپاسی روی آورد و نیز برای جبران کاستی های غذایی دنبال کارهای خلاف و تقلب و کلاهبرداری نمی رود و به روزی خود اکتفا می کند به علاوه چون فهمیده است کم شدن خوراک و محدود گردیدن وعده های غذایی تأثیر در میزان تحرک و کار و تلاش ندارد، به فعالیت های خود ادامه می دهد اما افراد ناز پرورده و شکم باره در این موارد خود را می بازند. اوقات روزه دار در چنین مواقع که با سختی و مشقت توأم است به پریشان حالی و نگرانی نخواهد گذشت و دچار اندوه، افسردگی و تشویش نمی گردد.(17)

روزه دار به قسمت خود راضی است و اندک ها را که موجب کفایت است بسی بهتر از بسیارها که زیان بارند دوست می دارد. نفس یک اشتهای سیری ناپذیر دارد و هرچه به او بدهند باز هم می خواهد دنبال چیز تازه ای برود و راهی که می تواند از این طغیان نفس جلوگیری کند روزه است و ارمغان آن قناعت می باشد. روزه انسان را این گونه پرورش می دهد که کم کردن خواهش های نفسانی هیچ گاه ارکان زندگی را مختل نمی کند، روزه به آدمی می آموزد که خوردن برای زیستن است نه زندگی کردن برای خوردن، این فریضه مسلمان را از غرق گردیدن در مادیات و حرص و طمع برای لذت های زودگذر و مسابقه برای تن پروری و مصرف زدگی می رهاند و به او یاد می دهد به فکر دیگران هم باشد و بر خواهش های نفسانی مسلط گردد و به قدر نیاز از امکاناتی که در اختیارش است استفاده کند و از اسراف و تبذیر بپرهیزد. فرد قانعی که روزه تحویل جامعه می دهد اهل سخاوت هم هست و از دنیا وارسته بوده و زاهد است، دست نیاز به سوی دیگران دراز نمی کند و برای بدست آوردن مایحتاج خود تن به ذلت و خواری نمی دهد، با دوری از مصرف بی رویه بر پای خویش متکی است و اعتماد به نفس را در خود تقویت می نماید. مسلمانان صدر اسلام با همین روحیه از همه چیز خود در راه خدا گذشتند و حتی در میادین جنگ به چند دانه خرما قناعت کردند و با تکیه بر معنویت، ایمان و پارسایی، پیروزی های شکوهمندی آفریدند، در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی حزب بعث علیه ایران نیز این خصال آشکارا مشاهده می گردید.

ایثار یا مقدم داشتن دیگران برخود یا راحتی خویش را فدای آسودگی اقشار دیگر نمودن از خصال یک روح خود ساخته می باشد که معنای واقعی سعادت دنیا و آخرت را درک کرده است. چنین انسان هایی گوی خوشبختی را در میدان زندگی ابدی از همگنان ربوده اند چرا که با رنج خود آرامش دیگران را خواسته اند و وصف این حالت در این مقال نمی گنجد:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

یکی از عادات نیکویی که می تواند ارمغان ماه رمضان باشد وقت شناسی، نظم و انضباط در امور می باشد. امیرمؤمنان در اولین فراز وصیت خود به فرزندانش می فرماید:

«اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی اللّه و نظم امرکم؛(18) شما و تمام فرزندان و بستگانم و هر کس را که وصیت من به او برسد به تقوا و نظم در کارها سفارش می نمایم.»

اصولاً فرائض اسلامی از قبیل نمازهای پنج گانه و آداب حج حاوی نظم و انضباط است، ماه مبارک رمضان با رؤیت هلال ماه آغاز و با دیدن هلال ماه شوال پایان می پذیرد و با توجه به این که این ماه، قمری است طبعاً در فصول چهارگانه سال جاری است، گاه در روزهای بلند تابستان و در مواقعی در روزهای کوتاه زمستان قرار می گیرد، در همه این شرایط لازم است که انسان حساب لحظه ها و دقیقه ها را در شروع سپیده دم و آغاز مغرب در نظر گیرد و روزه دار نمی تواند از این نظام دقیق سرپیچی کند و این درس جالب به مسلمان می آموزد که در برنامه زندگی خود برنامه ریزی داشته باشد و فرصت ها را برای خوبی ها از دست ندهد.

امانت صفتی است که فاعلش هرگز از جاده راست منحرف نشده و وظیفه خویش را فدای طمع و شهوت نمی سازد، امانت آن قدر اهمیت دارد که خداوند وقتی آن چیزی را که به عنوان امانت به آسمان، کوهها و زمین عرضه کرد، آن ها بر خود لرزیدند ولی انسان آن را پذیرفت.(19)

مردم معمولاً لفظ امین را بر کسی اطلاق می کنند که وقتی چیزی را نزدش می سپارند، بدون تخلف، تخریب و فساد به صاحبش مسترد نماید اما حقیقت امانت از این مرحله بسیار بالاتر است حاکمی که امین باشد مردم آن سرزمین در رفاه و راحتی بسر می برند، فرمانده امین، کشور را از شر اجانب و دشمنان داخلی حفظ می کند، مربیان و معلمان امین نسل خوب و شایسته را پرورش می دهند. کاسب امین جنس درست به مردم عرضه می کند. بنابراین تمام طبقات جامعه از بالاترین و پایین ترین نقطه نیاز به این صفت دارند. روزه امانتی است که خداوند به مؤمن تحویل می دهد تا یک ماه آن را حفظ و از لغزش وسوسه نگاهداری کند و برای پاسبانی هیچ ناظری جز تقوا و ترس از خداوند و وجدان در برابرش نیست. آن انسان مسلمانی که پس از تمام شدن ماه رمضان، روزه یک ماهه را کامل و تمام به جای آورده نه تنها ثابت کرده که فرد امینی است و خیانت روا نداشته بلکه نشان داده که در آینده نیز در هر موردی که محکی پیش آید امانت دار خواهد بود.

راستی آیا کسی امین تر از روزه دار وجود دارد که غذای لذیذ و شربت گوارا در اختیار دارد امّا به آن دست نمی زند، قطره ی آبی نمی نوشد و لقمه نانی نمی خورد و آتش شهوت خود را حتی از راه حلال خاموش نمی کند. چنین شخصی با این اوصاف در دین خود امین است، خواسته های خود را ترک می کند، چنین شخصی امانت و درستکاری را در روح و روان خود پرورش می دهد.

7ـ فضیلت گرسنگی

پروردگار متعال مؤمنان و دین باوران را با گرسنگی در روزه می آزماید که آیا پذیرای تحمّل این سختی در یک فراخوان عبادی هستند یا خیر، چه خضوع و خشوعی در روح و جسم و فکر خود نسبت به این حکم الهی و تکلیف شرعی دارند، با اخلاص و از اعماق وجود فرمان حق را پذیرفته اند یا خیر، عبادت مزبور را با شور و شوق و شعور انجام می دهند یا از این برنامه اکراه دارند. با گرسنگی حالات عاطفی او تحریک می گردد و نسبت به گرسنگان جامعه عکس العمل مثبت نشان می دهد یا خیر. در حکمت روزه گفته اند روزه دار حقیقت گرسنگی را می چشد آنگاه حرمت نعمت های موجود را نگاه می دارد. رسول اکرم(ص) فرموده اند: دوست دارم روزی سیر باشم تا شکر نعمت بجای آورم و روزی گرسنه گردم تا قدر نعمت را بدانم.

مرحوم مولی مهدی نراقی در فواید گرسنگی گفته است: دل را نورانی و روشن می گرداند و آن را صفا و رقّت می بخشد، ذهن را پویا می نماید و آدمی در این حالت از مناجات و طاعت لذّت می برد و از ذکر و عبادت حالت ابتهاج و سرور می یابد. نسبت به بینوایان دل سوزی و رحم می آورد و گرسنگی روز قیامت را به یاد می آورد. در وجودش شکسته نفسی و انکسار که مانع سرکشی و غفلت است پدید می آید، بر طاعات و عبادات مراقبت افزون تری دارد و شهوت معصیت را کم می کند، خواب زیاد که موجب تباهی عمر و ماندگی طبع و از دست دادن نماز شب و تهجّد می باشد، دفع می نماید، ایثار، صدقه و سخاوت برایش میسّر می گردد و بدنش از شر بیماری ها مصون و سالم تر خواهد شد.(20)

حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند: فرزند آدم هیچ ظرفی را پرنکرد که بدتر از شکم باشد و آدمی را کافی است که لقمه ای چند که او را زنده نگاه دارد بخورد و هم ایشان تأکید کرده اند: دل های خود را به بسیار خوردن و آشامیدن نکشید زیرا دل چون زمین کشاورزی است که اگر بسیار به آن آب برسد پژمرده می گردد و باز می فرمایند: بهترین شما نزد خدا افرادی هستند که بیشتر گرسنگی و تفکر می کنند و بدترین شما آنانی اند که زیاد می خورند و می آشامند و هیچ بنده از خوراکی که دل او به آن رغبت کرده، نمی گذرد مگر این که درجه ای در بهشت می آورد، اسرار ملکوت آسمان ها در قلب کسی که شکمش پرباشد داخل نمی شود. امام صادق(ع) فرموده اند: ضرر هیچ چیز برای دل آدمی بیش از بسیار خوردن نیست چرا که پرخوردن موجب دو چیز است: قساوت قلب و دیگری هیجان شدت و گرسنگی نان خورش مؤمن و غذای روح و دل و موجب رحمت بدن است. درباره ترغیب به گرسنگی از رسول خدا(ص) روایت شده است با نفس های خود توسط گرسنگی و تشنگی جهاد کنید چرا که اجر و ثواب آن مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند و عملی نزد خداوند محبوب تر از گرسنگی و تشنگی نمی باشد. کم خوردن عبادت است و خداوند به کسی که خوردن او در دنیا کم باشد مباهات می کند و به فرشتگان می فرماید بنگرید به بنده من که او را در دنیا مبتلا کردم به غذا و آب و وی آن ها را برای جلب رضایت من ترک کرد، شاهد باشید که در برابر هر مرتبه که برای من از خوردن صرف نظر کند درجه ای در بهشت نصیبش می کنم. نزدیک ترین مردم در روز قیامت کسی است که بسیار گرسنگی و تشنگی خورد.(21)

8 ـ مواسات و مساوات

پیشوایان دین در روایات و ادعیه اسلامی ماه رمضان را ماه مواسات نامیده اند.(22) از نتایج برجسته روزه برانگیختن حس هم دردی نسبت به مستمندان و هم نوعان تنگدست است، آنان که زندگی آسوده ای دارند و رنج فقر و طعم گرسنگی و ناداری را نچشیده اند امکان دارد از حال فقیران غافل بمانند، روزه داروی این غفلت است از سویی به احسان و اطعام و انفاق به محرومان در ماه رمضان سفارش بسیاری شده است و از طرفی خود روزه موجب درک بهتر رنج فقیران می گردد و بدین ترتیب ثروتمند به بینوا نزدیک می شود، احساسات رقّت می یابد و احسان وجود فزونی می گیرد. مواسات یعنی سهیم ساختن افراد هم نوع در رزق و روزی و مسلمانان با تمرین این فضیلت و تأکید بر چنین خصلت ارزنده ای جامعه را از شکاف ها، حقدها و کینه ها نجات می دهند و درکنار هم از نعمت های الهی بهره می گیرند. از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند: چرا روزه واجب شده است فرمودند: تا ثروتمند درد گرسنگی را دریابد و به فقیر توجه کند.(23) هشام بن حکم از امام صادق(ع) علت روزه را پرسید، امام فرمود: خداوند روزه را واجب کرد تا غنی و فقیر با هم مساوی باشند و بدان جهت که غنی رنج گرسنگی را لمس نکرده تا به فقیر رحم کند و هر وقت چیزی خواسته قدرت بدست آوردن آن را داشته است، خدا خواسته است که میان بندگانش یک نواختی بوجود آورد و مایل بوده ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد و اگرجز این بود، غنی بر مستمند و گرسنه ترحّم نمی کرد.(24) شهید سید محمد باقر صدر می گوید: روشن است که احساس شخص ثروتمند به لزوم کمک به فقیر و احساس محرومین به این که باید امداد گردند تا بین او و مرفهان فاصله طبقاتی زیادی نباشد و سپس احساس تمامی فرزندان آدم به این که باید شکاف های طبقاتی برداشته شود و این احساس عامل کارهای خیر در ماه رمضان خواهد بود به این ترتیب می بینیم روزه یکی از عوامل مؤثر در گسترش روح انسانی و برقراری اخلاق و عواطف اسلامی در میان تمام اقشار جامعه است.(25)

از نظر روان شناسی انسان یک غریزه خود دوستی دارد و وجود خویش را بر دیگران ترجیح می دهد اگر این ویژگی با اعتدال توأم باشد خوب است اما افراط در آن جزو مفاسد اخلاقی خواهد بود، اما یک اصل مهم در اسلام وجود دارد که ما باید طبق آن خوبی دیگران را هم بخواهیم روزه به ما اجازه می دهد این ویژگی را احیا کنیم زیرا با امساک از خوراکی ها و آشامیدنی ها متوجه می شویم غیر از ما، افرادی در جامعه وجود دارند که از برخی نعمت ها و امکانات محرومند، همسایه ای داریم که برای تأمین معاش خود مشکل دارد وقتی این حس در جامعه عمومی شد یک اتحاد اخلاقی و انسجام استواری در میان اقشار گوناگون برقرار می شود و اصل تعاون و هم بستگی رعایت می گردد و در نتیجه در این اجتماع کمتر کسی وجود دارد که با فقر و بینوایی روبرو باشد بدین طریق روزه یک مساوات برقرار می سازد، ثروتمند درد گرسنه را می فهمد و فقیر متوجه می شود افراد غنی بر اثر روزه داری سختی های او را لمس کرده اند، این یک حرکت اقتصادی صرف نیست بلکه از چنین رهگذری مهربانی، عطوفت و شفقت در جامعه احیا می گردد و روابط افراد با یک مودّت و نوع دوستی توأم می گردد.

در این جامعه فساد و تجاوز به حقوق دیگران کمتر مشاهده می شود و به دلیل توسعه و پیشرفت استقلال به سوی سلامتی و امنیت روانی و اخلاقی گام برمی دارد.

9ـ روزه و سلامتی اندام های انسان

امروزه پزشکان عقیده دارند عامل بسیاری از بیماری ها زیاده روی در خوردن غذاهای گوناگون است چون مواد اضافی جذب بدن نمی گردند و به صورت چربی های مزاحم یا مواد رسوب کننده در اعضای انسان یا خون باقی می مانند و بهترین راه دفع این مواد زاید امساک و روزه داری است دکتر الکسی سوفرین گفته است روزه داری می تواند بیماری هایی چون التهاب روده ها، دمل ها، روماتیسم، نقرس، بیماری های پوستی، عوارض کلیوی و کبدی را بر طرف کند.

در ماه مبارک رمضان فضولات و مواد مزاحمی که اطراف بافت های بدن را اشغال کرده اند پاک سازی و تصفیه می شوند یکی از خطرناک ترین این ها انباشته شدن چربی در اطراف کبد و جدار رگ هاست این چربی ها می تواند جانشین سلول های کبد شوند و باعث تورّم این عضو حیاتی گردند، استمرار این وضع تشمّع کبدی را بوجود می آورد که بر اثر آن این بزرگ ترین غده بدن چروکیده و جمع می شود که یک فاجعه است و منجر به بیماری کشنده سیروز کبدی می گردد.(26)

این چربی ها بر اثر رسوب در رگ ها باعث سختی جدار آن ها شده و موجب تنگ شدن آن می گردد و بیماری تصلب شرایین یا آرتواسکلروز

پدید می آورد و این وضع اگر در رگ های تغذیه کننده قلب روی دهد موجب سکته قلبی می شود، در روزه داری سطح کلسترول بد خون پایین آمده و تا حد زیادی از تخریب عروق جلوگیری می شود. علاوه بر آن روزه بافت های بدن را جوان و با طراوت کرده و قدرت انسان را در برابر بیماری ها تقویت می کند.(27)

در روزه داری به دلیل کم شدن فعالیت های بدن و امساک از خوردن و آشامیدن مواد زاید و سمی که در اثر متابولیسم (سوخت و ساز) ایجاد شده اند، از بدن دفع می گردند، البته آنان که می کوشند در سحر غذای بیشتری بخورند و جبران غذای ظهر را بکنند با این عمل باعث افزایش و زن خود شده و اجازه نمی دهند اندام هایشان استراحت لازم را بکند، در افطار هم باید غذای مختصری خورد و خوراک اصلی یعنی شام را یک ساعت بعد از آن تناول کرد، این عمل سبب می گردد به معده فشاری وارد نیاید و از اختلال های گوارشی می کاهد.

روزه در تقویت حافظه دخالت دارد و این فایده علتی فیزیولوژیک دارد زیرا سلول های مغزی بعد از چند ساعت بی غذایی، خوراکی سالم دریافت می دارند و اکسیژن و قند مورد نیاز را از رگ های پاک تری می گیرند.

ماه رمضان با برنامه منظمی که برای ساعت غذا خوردن فرد پیش بینی می شود، فرصت خوبی برای دستگاه گوارش است تا با این نظم جدید بتواند دوران استراحت و بازسازی را پشت سر بگذارد و چنان چه روزه داران در میان افطار و سحری در خوردن افراط نکنند در پایان ماه رمضان بخشی از وزن اضافی خود را از دست می دهند و بدن در ماه های آینده با نشاط افزون تری به زندگی ادامه می دهد و معمولاً بیماری های کمی مانع روزه گرفتن می شود. مصرف انواع شیرینی چون زولبیا و بامیه در ایام ماه رمضان برای سلامتی مضر است و روزه داران باید برای تأمین مواد قندی و انرژی از خرما استفاده کنند. مصرف غذاهای چرب و شیرین موجب می شود که آدمی نتواند از مزایای بسیار این ماه بهره کافی ببرند.(28) برخی افراد تصور می کنند چون در طول روز به دلیل روزه داری مدتی معده را خالی نگاه داشته اند، در وعده افطار می بایستی پرخوری کرده و جبران این گرسنگی را بنمایند در نتیجه آن چنان پرخوری می کنند که دچار اضافه وزن و چاقی و عوارض ناشی از آن می شوند.

دکتر الکسیس کال می نویسد: در روزه داری ابتدا گرسنگی و گاهی نوعی تحریک عصبی و بعد ضعفی احساس می گردد ولی کیفیت های پوشیده ای که مفیدند و اهمیت زیادی دارند به فعالیت می افتند.قند کبد در خون می ریزد و چربی هایی در زیر پوست ذخیره شده اند و پروتئین های عضلات و غدد و سلول های کبدی آزاد می شوند و به مصرف تغذیه بافت ها می رسند و سرانجام تمام اعضاء مواد خاص خود را برای نگهداری تعادل محیط داخلی و قلب قربانی می کنند و به این ترتیب روزه تمام بافت های بدن را می شوید و آن ها را عوض می کند. دکتر مارتین آلمانی گفته است سموم حاصل از سوخت و ساز مواد غذایی که از مغز می گذرند ناراحتی های بدنی و روانی به بار می آورند و دکتر گوئل فرانسوی اکثریت بیماری ها را بر اثر تخمیر غذاها در روده ها دانسته است که این عوارض با امساک از خوردن و آشامیدن جبران می شوند. دکترژان فرموزان روزه را شستشو دهنده احشای بدن نامیده است و به همین دلیل در اواخر ماه رمضان، روزه دار یک احساس سبکی و آرامش می کند.(29)

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

30. وسایل الشیعه، کتاب الصوم، ج 70، ص 118.

31. همان.

32. همان.

33. غررالحکم و درر الکلم، ص 203.

34. وسایل الشیعه، ج 70، کتاب الصوم.

35. تذکرة الصوم، مهدی بن محمد باقر الطهرانی، ص 12.

36. اشاره به آیه 45 از سوره بقره نک: کافی، کلینی، ج 4، ص 66.

37. کافی، ج 4، ص 63.

38. غررالحکم، ص 90.

39. همان، ص 91.

40. پژوهش درباره مقاومت روزه داران، کیهان، 4 آذر 1380، ش 17244.

41. این است نقش عبادات، شهید آیت اللّه سید محمد باقر صدر، بازنویس آیت اللّه محمد علی تسخیری، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، ص 41 ـ 39.

42. وسایل الشیعه، ج 7، ص 289.

43. همان، ص290.

44. همان، ص 291.

45. همان، ص 295.

46. روزه از نظر دین و طب، نشریه انجمن تبلیغات اسلامی، ص 96 ـ 95.

47. نهج البلاغه، نامه 47.

48. سوره احزاب، آیه 71.

49. جامع السعادات، ج 2، ص 14 ـ 13.

50. معراج السعادة، ملااحمد نراقی، ص 235 ـ 234.

51. کافی، ج 4، ص 64، وسایل الشیعه، ج 7، ص 3.

52. وافی، ج 2، کتاب الصیام، ص 6.

53. همان، ص 8.

54. این است نقش عبادت، ص 37.

55. عملکرد اعضای بدن، جی. دی. راتکلیف، ترجمه و تألیف سیاوش سرتپی و افشین شیبانی 3،ص 11.

56. روشنگری در پزشکی کهنه و نو، دکتر عباس ادیب، فصل دهم و چهاردم.

57. اظهارات دکتر ایرج فاضل و دکتر سید علی کشاورز، روزنامه اطلاعات، ش 22623.

58. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، شهید دکتر سیدرضا پاک نژاد، ج سوم، ص 100 ـ 98.

يکشنبه 23/5/1390 - 19:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته