دانستنی های علمی
داستان شیرین پیدایش ضربالمثل «مرغ از قفس پرید»
این ضرب المثل که در چند سال اخیر گاهگاهی مورد استفاده قرار گرفته است در کشور انگلستان ریشه گرفته و داستان تاریخی شیرین و عبرت انگیزی دارد که...
مرغ از قفس پرید
در مبارزات سیاسی و نظامی و اجتماعی اگر یکی از دو طرف متقابل و متخاصم احساس ضعف و زبونی کند و قبل از آنکه به دست مخالفان افتد میدان مبارزه را ترک گفته به محل امنی دور از چشم دشمنان پناه ببرد ظرفا و نکته سنجان، حتی همان جبهۀ مخالف که نقش خویش را برای دستگیری حریف بر آب میبینند از باب جد یا هزل میگویند:"مرغ از قفس پرید." یعنی از چنگ ما خلاص شد و از دامی که برایش چیده بودیم در رفت.
این ضرب المثل که در چند سال اخیر گاهگاهی مورد استفاده قرار گرفته است در کشور انگلستان ریشه گرفته و داستان تاریخی شیرین و عبرت انگیزی دارد که احتمالاً به این شرح است:
در سال 1625 میلادی پس از جیمز اول پسرش پرنس ویلز به نام چارلز اول در بیست و پنج سالگی به جای پدر بر تخت سلطنت انگلستان نشست. در آغاز سلطنت گمان میرفت که چارلز شارل بر خلاف پدر به حکومت تمکین کند و مصوبات پارلمان را محترم شمارد ولی سه بار انحلال پارلمان انگلستان که به فرمان او انجام گرفت تصور هر گونه امید و خوشبینی را به یأس و بدبینی مبدل ساخت زیرا چارلز فقط به هنگام ضرورت و اضطرار و استقراض در مقام افتتاح مجلس بر میآمد و چون حاجت را مقرون اجابت نمیدید با توجه به کوچکترین مخالفتی که از طرف نمایندگان ابراز میشد مجلس را منحل و مخالفین را تحت فشار و شکنجه قرار میداد.
آخرین پارلمانی که در زمان سلطنت چارلز افتتاح شد از آن جهت که مدت سیزده سال (1640-1653 میلادی) به طول انجامید از طرف مردم و تاریخ نویسان به پارلمان طویل موسوم گردید.
نمایندگان این پارلمان از روز اول مصمم شدند که حکومت مطلقه را براندازند و مذهب انگلیس را به مذهب پوریتن (puritain، پوریتنها قومیاز مسیحیان هستند که به ظاهر انجیل عمل کنند و متعصب و متعبد باشند (نقل از: لغتنامۀ دهخدا).) تبدیل کنند لذا هنوز چند روز از افتتاح پارلمان نگذشته بود که استرافورد و لود دو نفر از وزرای متعصب حکومت استبدادی را به عنوان خیانت به پای محکمه کشیده اولی را فی المجلس سر بریدند و دومیچهار سال بعد به قتل رسید. آن گاه مجلس عامه برای آنکه دست چارلز را از انحلال پارلمان کوتاه کند قانونی گذرانید که به موجب آن شاه نمیتوانست بدون اجازۀ مجلس امر به انحلال دهد. چندی بعد چون خیانت دیگری از چارلز دیدند و شورش کاتولیک مذهبان ایرلند را به تحریک نهایی او تشخیص دادند لذا قانونی گذرانده اختیار لشکرکشی و انتخاب افسران را هم از او سلب کردند.
چارلز اول چون پارلمان را کاملاً بر خود مسلط دید درصدد اعمال قدرت و ارعاب مخالفان برآمد و با وجود آنکه نمایندگان مجلس از هر جهت مصونیت داشته اند روزی بدون اطلاع قبلی به پارلمان رفت تا پنج نفر از سران مخالفان را دستگیر و توقیف نماید ولی چون نمایندگان مخالف قبلاً از جریان توطئه آگاه شده بودند آن روز را به مجلس نیامدند و خود را پنهان کردند یعنی در واقع: مرغان از قفس پریده بودند.
عبارت بالا از آن تاریخ به بعد در تمام جهان و به زبانهای مختلف ضرب المثل گردیده است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: sarapoem.persiangig.com
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:44
دانستنی های علمی
واژه «دری وری» حرف زدن از کی باب شد؟!
پس از آنکه یزدگرد پسر شهریار فرجامین پادشاه ساسانی ناچار شد بعد از حملۀ عرب پایتخت خود تیسفون را ترک گوید و به سوی مشرق برود همۀ درباریانی که....
دری وری میگوید
به طور کلی جملات نامفهوم و بی معنی و خارج از موضوع را دری وری میگویند. این عبارت که در میان عوام بیشتر مصطلح است تا چندی گمام میرفت ریشۀ تاریخی نباید داشته باشد ولی خوشبختانه ضمن مطالعۀ کتب ادبی و تاریخی ریشه و علت تسمیۀ آن به دست آمده که ذیلاً شرح داده میشود.
مطالعه و مداقه در تاریخچۀ زبان فارسی نشان میدهد که نژاد ایرانی در عصر و زمانی که با هندیها میزیست به زبان سنسکریت یا مشابه به آن سخن میگفت. پس از جدا شدن از هندیها کهنترین زبانی که از ایرانیان باستان در دست داریم زبان اوستا است که کتاب اوستا به آن نوشته شده است.
زبان پارسی باستان یا فرس قدیم زبان سکنۀ سرزمین پارس بود که در زمان هخامنشیان بدان تکلم میکردند و زبان رسمی پادشاهان این سلسله بوده است.
حملۀ اسکندر و تسلط یونانیان و مقدونیان بر ایران موجب گردید که زبان پارسی باستان از میان برود و زبان یونانی تا سیصد سال در ایران اوج پیدا کند.
در زمان اشکانیان زبان پهلوی اشکانی و در زمان ساسانیان زبان پهلوی ساسانی در ایران اوج شد و به شهادت تاریخ تا قرن پنجم هجری در مدارس اصفهان اطفال نوآموز را به زبان پهلوی درس میدادند. اکنون نیز از نیشابور به مغرب و شمال غربی و جنوب در هر روستای بزرگ و کوچک، زبانهای محلی با لهجههای مخصوص وجود دارد که همۀ این زبانهای روستایی لهجههای گوناگون زبان پهلوی است و حتی اهل تحقیق معتقدند که معروفترین اشعار زبان پهلوی گفتههای بندار رازی و باباطاهر عریان است که لهجههای پهلوی ساسانی در آن کاملاً نمایان است ضمناً این نکته ناگفته نماند که واژۀ پهلوی صفتی نسبی و منسوب به پهلو میباشد.
پهلو که تلفظ دیگر آن پرتو و پارت سات نام قوم شاهنشاهان اشکانی است و حتی واژۀ پارس نیز صورت دیگری از همان نام میباشد. در منطقه خراسان و ماوراءالنهر به زبان محلی خودشان دری که شاخه ای از زبان پهلوی بوده است سخن میراندند و زبان دری یکی از سه زبانی بود کهم در دربار ساسانی رواج داشته است.
باید دانست که اشتقاق زبان دری از واژۀ دَر است که به عربی باب گویند یعنی زبانی که در درگاه و دربار پادشاهان بدان سخن میگویند.
زبان دری از نظر تاریخی ادامۀ زبان پهلوی ساسانی یعنی فارسی میانه است که آن نیز ادامۀ فارسی باستانی یعنی زبان رایج روزگار هخامنشیان میباشد.
دانشمند محترم آقای دکتر جواد مشکور راجع به تاریخچۀ زبان که چگونه از بین النهرین و پایتخت اشکانیان و ساسانیان کوچ کرده سر از خراسان ماوراءالنهر درآورده است شرحی مفید و مستوفی دارد که نقل آن خالی از فایده نیست:
"زبان دری یا درباری که زبان لفظ و قلم دربار ساسانیان بود پس از آنکه یزدگرد پسر شهریار فرجامین پادشاه ساسانی ناچار شد بعد از حملۀ عرب پایتخت خود تیسفون را ترک گوید و به سوی مشرق برود همۀ درباریانی که شمار ایشان به چندین هزار تن بالغ میشدند همراه او سفر کردند.
"مورخان مینویسند هزار نفر از رامشگران و هزار تن از آشپزان آشپزخانه و نخجیریان همراه او بودند. از این بیان میتوان حدس زد که دیگر درباریان که در رکاب شاه بودند چه گروه کثیری را تشکیل میدادند. یزدگرد با چنین دستگاهی به مرو رسید و مرو مرکز زبان دری شد.
"این زبان در خراسان رواج یافت و جای لهجهها و زبانهای محلی مانند خوارزمی و سُغدی و هروی را گرفت و حتی از آنها متأثر گردید.
قرون متمادی طول کشید تا این زبان به سایر نقاط ایران سرایت کرده مانند امروز زبان رسمیو مصطلح همۀ ایرانیان گردیده است.
عقیده بر این است که چون ایرانیان در خلال پانصد سال- از قرن سوم تا هشتم هجری- زبان دری را به خوبی نمیفهمیدند و غالباً به زبان محلی مکالمه میکردند لذا هر مطلب نامفهوم را که قابل درک نبود به زبان دری تمثیل میکردند و واژۀ مهمل وری را به زبان اضافه کرده
میگفتند: "دری وری میگوید" یعنی به زبانی صحبت میکند که مهجور و نامفهوم است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: sarapoem.persiangig.com
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:37
ایرانگردی
گزارش تصویری: مراسم سنتی ورف چال، مراسمی که هیچ زنی اجازه حضور ندارد!
ر این روز هیچ مردی اجازه حضور در روستا را ندارد و روستا تماما توسط زنان اداره میشود، همچنین هیچ زنی اجازه حضور در محل (ورف چال) را ندارد.....
مراسم سنتی
ورف چال (برف چال) با قدمتی حدودا 800 ساله به عنوان یکی از آیین های منحصر به فرد مازندران در ارتباط با آب در روستای آب اسک آمل برگزار شد. در این روز هیچ مردی اجازه حضور در روستا را ندارد و روستا تماما توسط زنان اداره میشود، همچنین هیچ زنی اجازه حضور در محل (ورف چال) را ندارد.
گردآوری
: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:35
جهانگردی
ناپدید شدن دریاچه در 24 ساعت!+عکس
ظرف كمتر از یك روز از كل این دریاچه فقط تعدادی چاله بزرگ آب و چندین تكه و صفحه یخی در بستر وسیع آن بر جای ماند. ذخیره آب این دریاچه از یخهای ذوب شده حاصل از یخچال «كولونیا» واقع در شمال حوزه یخی پاتاگونیا تامین میشده است.
دریاچه «كاچت II» واقع در منطقه «پاتاگونیا» در جنوب شیلی ظرف كمتر از 24 ساعت ناپدید شد.
ظرف كمتر از یك روز از كل این دریاچه فقط تعدادی چاله بزرگ آب و چندین تكه و صفحه یخی در بستر وسیع آن بر جای ماند. ذخیره آب این دریاچه از یخهای ذوب شده حاصل از یخچال «كولونیا» واقع در شمال حوزه یخی پاتاگونیا تامین میشده است.
خبرگزاری فرانسه گزارش داد، حوزه یخی پاتاگونیا حدود 2000 كیلومتری جنوب شهر سانتیاگو، پایتخت شیلی، واقع است. این یخچال به طور طبیعی مانند یك سد پرآب عمل میكند اما افزایش دمای هوا دیواره آن را ضعیف و نازك كرده است. در سال جاری میلادی جریان آب این دریاچه در دو نوبت در تاریخهای 27 ژانویه و 31 مارس، تونلی را بین صخرهها و دیواره یخچال كولونیا حفر كرد. در نتیجه حجم بسیار زیادی از آب دریاچه «كاچت II» به داخل رودخانه «بیكر» جاری شد و ظرف چند ساعت حجم آب این رودخانه سه برابر افزایش یافت و به دنبال آن، 5 كیلومتر مربع از مساحت بستر دریاچه كاچت خالی از آب شد. كارشناسان آب و هوایی در مركز مطالعات علمی امریكا اعلام كردند: به دلیل افزایش دمای زمین، در آینده شاهد وقوع موارد مشابه بیشتری از این پدیده خواهیم بود.
گردآوری:گروه خبر سیمرغ www.seemorgh.com/news منبع:shafaf.ir
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:29
نجوم
خطر از بیخ گوش زمین گذشت!
محققان تاكنون هشت هزار و 900 سیارك نزدیك زمین كشف كرده اند، اما تعداد این سیارك ها احتمالا بیش از این تعداد است.
ایسنا:یك سیارك عظیم در ابعاد یك اتوبوس مدرسه با عبور از داخل مدار ماه و بدون ایجاد خطری جدی، روز یكشنبه از كنار زمین عبور كرد.
سیارك 2012 JU به پهنای 12 متر، روز یكشنبه 13 می (24 اردیبهشت) از فاصله 191 هزار كیلومتری زمین عبور كرد.
بر اساس گزارش برنامه «اشیاء نزدیك به زمین» ناسا در آزمایشگاه پیشرانه جت (JPL)، فاصله این سیارك در داخل مدار ماه حدود 383 هزار كیلومتر بوده است. همچنین مدت زمان چرخش این سنگ فضایی بدور خورشید نیز در حدود 3.2 سال بطول میانجامد.
عبور سیاركهایی در این ابعاد، پدیده چندان غیر معمولی محسوب نمیشوند؛ در نخستین روز از ماه آوریل (13 فروردین) نیز سیارك عظیم 2012 EG5 به پهنای 46 متر از فاصله 230 هزار كیلومتری زمین عبور كرد.
اما این سیارك ها در مقایسه با سیارك 2005 YU55 در ابعاد یك شهر، بسیار سبك وزن و كوچك محسوب میشوند. این سیارك عظیم ماه نوامبر گذشته از فاصله 325 كیلومتری زمین عبور كرد و به گفته محققان بزرگترین نمونهای است كه از سال 1976 میلادی از كنار زمین گذر كرده است.
محققان تاكنون هشت هزار و 900 سیارك نزدیك زمین كشف كرده اند، اما تعداد این سیارك ها احتمالا بیش از این تعداد است. محققان برنامه اشیاء نزدیك به زمین ناسا و محققان نجوم بطور مستمر سیارك های بالقوه خطرناك برای زمین را مورد رصد قرار می دهند.
گفته می شود، اصابت سیاركی به پهنای 10 كیلومتر در 65 میلیون سال قبل با زمین باعث انقراض نسل دایناسورها شده است.
گردآوری:گروه خبر سیمرغ www.seemorgh.com/news منبع:isna.ir
چهارشنبه 3/3/1391 - 14:25
عقاید و احکام
چرا شیعیان با دست باز نماز میخوانند؟
مشهور بین شیعه امامیّه آن است كه قرار دادن دستها روی یكدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه كسی قائل به كراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در كافی.
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی سبحانی : قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است كه استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است:
حنفیها میگویند:روی هم گذاشتن دستها در نماز، سنّت است وواجب نیست، و برای مرد بهتر است كه كف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دستها را بر سینهاش بگذارد.
شافعیها میگویند: گذاشتن دست روی یكدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد.
حنبلیها میگویند: گذاشتن دستها روی هم، سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند.
فرقه مالكیّه بر خلاف سه مذهب فوق میگویند: آویختنِ دستها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالكیها نیز جماعتی همین قول را گفتهاند كه از آن جملهاند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها.
از امام اوزاعی منقول است كه نمازگزار، بین آویختن دستها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1]
امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است كه قرار دادن دستها روی یكدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه كسی قائل به كراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در كافی.[2]
كیفیت نماز پیامبر(ص)
با این كه به جز مالكیها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمردهاند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفتهاند، با این حال دلیل قانع كنندهای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلكه میتوان ادّعا كرد كه دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی كه از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اكرم(ص) است، از گذاشتن دستها بر یكدیگر سخنی به میان نیاورده است و امكان ندارد كه پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترك نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذكر میكنیم كه هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان میكند و در هیچیك كوچكترین اشارهای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن:
الف: حدیث ابی حُمید ساعدی
حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت كردهاند و ما از كتاب سنن بیهقی نقل میكنیم كه گفت: او رو به اصحاب پیامبر كرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بودهای و نه افزونتر از ما مصاحبتش كردهای. گفت: چرا، گفتند: پس (كیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه كن. ابوحُمید گفت:
رسول خدا(ص) هرگاه میخواست به نماز بایستد، دستها را تا برابر شانههایش بالا میبُرد، سپس تكبیر میگفت و هنگامی كه همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار میگرفت به قرائت میپرداخت، آنگاه تكبیر میگفت و دستها را تا برابر شانه بالا میبُرد، پس از آن به ركوع میرفت و دو كف دست را بر زانوها میگذاشت و در حال اعتدال كه نه سرش را بالا میگرفت و نه پایین میانداخت، ركوع را انجام میداد. سپس از ركوع سر بلند میكرد(میایستاد) و میگفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دستها را تا برابر شانهها بالا میبُرد و تكبیر میگفت، سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دستهایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا میگرفت، آنگاه سر از سجده برمیداشت و پای چپش را خم میكرد و بر آن مینشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز مینمود و سجده دوم را نیز همینگونه انجام میداد و پس از سجده، تكبیر میگفت، سپس پایش را خم كرده بر آن مینشست در حالی كه هر عضوی به حال اعتدال قرار میگرفت. ركعت بعدی را هم به همین كیفیّت انجام میداد و پس از دو ركعت در حال قیام تكبیر میگفت و دستهایش را تا برابر شانهها بالا میبرد همانگونه كه تكبیر افتتاحیّه را انجام میداد و در بقیّه نمازش نیز همینطور عمل میكرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام میگفت، پای چپ را عقب قرار میداد و بر سمت چپ بر وَرِك[3] مینشست.
همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز میگزارد.[4]
این بود حدیثی در مقام بیان كیفیّت نماز رسول خدا(ص) كه از طریق اهل سنّت روایت شده كه وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی كه شیعه امامیه روایت كرده توجه كنید:
ب: حدیث حمّاد بن عیسی
حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت كرده كه آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی كه 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یك نماز با شرایط كامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت كردم و عرض كردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط كامل) به من تعلیم فرما.
پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دستهایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیك به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمیكرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تكبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت كرد، سپس به اندازه نفس كشیدنی در حال قیام صبر كرد و پس از آن تكبیر گفت در حالی كه هنوز ایستاده بود، آنگاه به ركوع رفت و دو كف دستش را با انگشتان باز روی كاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری كه اگر قطرهای آب یا روغن بر پشتش ریخته میشد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمیگشت، امام گردنش را (در ركوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون كاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تكبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده كرد: پیشانی، دو كف دست، دو كاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاك سنّت است كه اِرغام نامیده میشود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی كه راست نشست، تكبیر گفت و ساق پای چپ را خم كرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر كف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تكبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذكر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در ركوع و سجود كمك نگرفت و در حال سجده دستهایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو ركعت نماز بجا آورد .
سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مكن و با دستها و انگشتانت بازی مكن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5]
چنان كه ملاحظه میشود هر دو روایت در صدد بیان كیفیّت نماز واجب است و در هیچكدام كوچكترین اشارهای به روی هم گذاشتن دستها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترك نمیكرد و حال این كه آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم میكرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفتهاند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل كردن چیزی است در شریعت كه از شریعت نیست.
ج. آموزش نماز به كسی كه نماز صحیح نمیخواند
در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث كسی كه نماز خود را صحیح نمیخواند، در این حدیث چنین آمده است:
ابوهریره میگوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر آمد و سلام كرد. پیامبر سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این كار سه بار تكرار شد، سرانجام آن مرد عرض كرد: سوگند به خدایی كه تو را به حق مبعوث كرده است، من جز آنچه انجام میدهم، چیزی نمیدانم، چه بهتر كه نماز را به من بیاموزی.
در این هنگام پیامبر فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تكبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن میدانی، بخوان، سپس ركوع كن به گونهای كه بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر دیگر اجزا و شروط نماز را به او میآموخت[6] و هیچ اشارهای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمیكند، در حالی كه اگر این كار واجب و یا مستحب مؤكد بود، از گفتن آن خودداری نمیکرد.
نظر ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)
با توجه به آنچه تاكنون گفته شد، روشن گردید كه سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت میبینیم كه ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز میكردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه میدانستند.
محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت كرده، میگوید: به آن حضرت عرض كردم: حكم كسی كه دستش را در نماز بر دست دیگر میگذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تكفیر است و نباید انجام شود.(تكفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است).
زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت كرده كه فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تكفیر مكن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام میدهند.
صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت كرده كه آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمیكند و در حالی كه در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل كفر (یعنی مجوس) نمیورزد.[7]
در خاتمه یادآوری میكنیم كه آقای دكتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دستها بر یكدیگر در حال نماز) به كسانی كه دست روی دست گذاشتن را حرام میدانند حمله كرده و میگوید: «كسانی كه قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام میدانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد میكنند».[8]
جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در كتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده كه گرفتن دست در نماز، امری است كه بعد از نبی اكرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر میشدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر كس گمان كند كه آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده كه از دین نیست. آیا جزای كسی كه در كتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است كه با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟
اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالك را نیز میتوان این گونه متّهم كرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مكروه میداند. آیا میتوان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم كرد؟
به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمیدانید؟ قضاوت با شماست.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمّد جواد مغنیه: الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دكتر عبدالحمید، ص 5.
[2] . محمد حسن نجفی، جواهر الكلام:11/15ـ16.
[3] . تورك عبارت است از این كه انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر كف پای چپ قرار دهد.
[4] . سنن بیهقی:2/72، 73، 101، 102; سنن أبی داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 730ـ736; سنن ترمذی:2/98، باب صفة الصّلاة.
[5] . شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17،
حدیث 1و2.
[6] . صحیح بخاری، ج1، ص 189، شماره 793; صحیح مسلم:2/11.
[7] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حدیث 1، 2و 7.
[8] . فقه الشیعة الإمامیه ومواضع الخلاف بینه و بین المذاهب الأربعه:183.
گردآوری:گروه خبر سیمرغ www.seemorgh.com/news منبع:tohid.ir
چهارشنبه 3/3/1391 - 14:22
ایرانگردی
ئین محلی «سفره آومجی» روستای روئین برای پسران ناکام در عشق!!
داستان از آنجا شروع میشود که پسر روئینی قصه ما عاشق دختری روئینی میشود و تمام فکر و ذهنش طی مدت مدیدی فقط قد و بالای دختر میشود اما دختر که...
هرچند بسیاری از فرهنگها و آداب کهن ایرانی، خصوصا پس از حمله اسکندر به ایران، تا به امروز دستخوش تهاجم و تعرض فرهنگهای بیگانه قرار گرفته است اما جنگ ایران و اعراب و غلبه و شیوع اسلام در ایران، برآن تاثیری عمیق و همه جانبه گذاشته است. بااین حال برخی ازاین آداب، همچنان توالی و تداوم خود را حفظ نموده است که در این مطلب به یکی از این آداب کهن ایرانی که در روستای تاریخی روئین هنوز در حال اجراست اشاره میکنیم.
در روستای روئین رسم جالبی که نشان دهنده سطح فرهنگ بالای ساکنین این منطقه است بین مردم و جوانان و خانوادههای خونگرم رایج است که تاریخچه اجرای آن نامعلوم است ولی به دلیل زیبا بودن این آئین آنرا در این قسمت نقل میکنیم . این سنت زیبا رسمی نیست جز «سفره آومجی» که برای بعضی پسرهای این روستا از طرف دوستان و اقوام انداخته میشود.
«آومجی» نوعی غذای محلی روئینی است که به دلیل استفاده از عدس که در زبان محلی به آن «مجو» گفته میشود در این غذا به این نام شناخته میشود. غذای محلی «آومجی» به دلیل گرم بودن معمولا در فصول سرد سال در روئین تهیه میشود ولی استثنائا «سفره آومجی» برای پسران ناکام روئینی، امکان دارد وسط تابستان هم انداخته شود!
داستان از آنجا شروع میشود که پسر روئینی قصه ما عاشق دختری روئینی میشود و تمام فکر و ذهنش طی مدت مدیدی فقط قد و بالای دختر میشود اما دختر که از این اتفاقی که در دل پسر روئینی افتاده روحش هم خبر ندارد یا شرایط پسر را برای ازدواج مناسب نمیبیند و یا به هر دلیل دیگری راضی به ازدواج با پسر عاشق پیشه ماجرای ما نمیشود زودتر از پسر با شخص دیگری پیمان زناشویی میبندد و ازدواج میکند و دل پسر را بدجوری میشکند.
آن موقع است که اقوام و دوستان پسر عاشق پیشه ناکام دور هم جمع میشوند و برای پسر «سفره آومجی» می اندازند تا عشق آن دختر را از دلش بیرون بیاورند و با شوخیها و لطیفههای محلی پسر را از افسردگی ناشی از تحمل فراق خلاصی دهند
نکته جالب اینکه معمولا شبهایی که مراسم عروسی یکی از دختران روئینی در این روستای زیبا برگزار میشود همزمان در چند خانه هم سفره «آومجی» پهن میشود. باید گفت رسم جالب «سفره آومجی» که معمولا در ایام عید و شادی و در خانه پسر ناکام در روستای روئین برگزار میشود از لحاظ روانشناسی و اجتماعی بسیار پسندیده است و زندگی را برای پسر از نو تعریف میکند.
پیشنهاد میکنیم شما هم برای پسرهایتان وقتی خدای ناکرده از این دست اتفاقهای شکست عشقی میافتد سفره آومجی پهن کنید.
طرز تهیه «آومجی» برای ۵ نفر
موادلازم
یک پیمانه نخود پخته
یک پیمانه لوبیای پخته
یک پیمانه عدس پخته
سه عدد سیب زمینی متوسط
یک عدد پیاز متوسط
دو عدد تخم مرغ
یک قاشق غذا خوری آرد
یک قاشق غذا خوری رب
یک قاشق غذا خوری مرزه خشک
پنج پیمانه آب جوش
روغن حیوانی به مقدار لازم
نمک به مقدار لازم
فلفل به مقدار لازم
زردچوبه به مقدار لازم
یک قاشق چایخوری دارچین
طرز تهیه:
ابتدا سیب زمینی را به صورت حبه قند ریز میکنیم و با کمی روغن حیوانی آنرا سرخ میکنیم بعد پیاز را رنده کرده و به آن اضافه میکنیم تا کمی تف بخورد سپس یک قاشق آرد گندم را میریزیم و در همین حین فلفل و زردچوبه و نمک را هم به ظرف اضافه میکنیم و بعد از آن حبوبات پخته شده را درون ظرف میریزیم و آنرا با سیب زمینی مخلوط میکنیم
بعد از آن یک قاشق مرزه خشک و یک قاشق رب گوجه فرنگی را به ظرف اضافه میکنیم و به صورتی که حبوبات و سیب زمینی له نشوند آنها را مخلوط میکنیم سپس پنج پیمانه آب جوش را کم کم به ظرف اضافه میکنیم و یک قاشق چایخوری دارچین را هم به غذا اضافه میکنیم تا طعم آومجی لذیذتر شود.
در پایان دو عدد تخم مرغ را به آهستگی به درون ظرف میریزیم توضیح اینکه برای زیباتر شدن آومجی نباید تخم مرغ را در ظرف جداگانه هم بزنیم و به همان صورت طبیعی به غذا اضافه میکنیم تا در دل آب جوش ببندد. آومجی آماده است میتوانید آنرا با ترید نانهای بیات سفره و دوغ محلی روئین میل نمائید.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
ارسالی کاربران
چهارشنبه 3/3/1391 - 13:12
تاریخ
دختران ایران باستان چگونه همسر خود را انتخاب میکردند؟!
کتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید. پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و...
نگاهی به یافتن همسر در ایران باستان
در لابهلای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران همواره خانواده به عنوان مهمترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمیایفا میکند. «مان» در مفهوم خانواده، از صورت اوستایی «نمانیه»، در واژه «خانمان» به معنی خانه و خانواده باقی مانده است.
در آثار باستانشناسی ایران، در گورهای مختلف آثار مادری که فرزندش را بغل کرده است و حتی یک نمونه از تپه حسنلو، پایینتر از دریاچه ارومیه، آثار زن و مردی که یکدیگر را در آغوش گرفتهاند، به دست آمده است که خود تاکیدی است بر مفهوم خانواده و عشق.
خانواده که امروز نیز از مقدسترین و محترمترین نهادهای اجتماعی به شمار میرود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است. تا بدان جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.
خانواده از نظر اقتصادی، اشتراک منافع و همیاری و امداد مادی و معنوی را تضمین میکند و عشق و محبت مایه استواری این پیوند میگردد.
در آن زمان که زنربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.
وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر مینمایاند.
آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در میآید، زیرا چشمه حیات از وجود او میجوشد و بدین گونه «مادر خدا» نیز میشود. و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانهها میبرد و خرد و خواسته میبخشد.
به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت.
مومن که تن به قیود زناشویی میدهد، برای روح خود سعادت جاودانی فراهم میآورد و برای خویشتن راهی خجسته به سوی زندگی آینده میگشاید. چرا که مومن باید در گسترش و توسعه آفرینش نیک سهیم باشد و به این منظور، چه وسیلهای شایستهتر و نیکوتر از ازدواج و به بارآوردن موجودات «اهورایی» خواهد بود؟ با این اعتقاد، تجرد در آیین زرتشتی مجاز نیست. زناشویی بیعقد مایه دهشت است و نزد ایرانیان پذیرفتنی نبوده است. به همین خاطر فرزندان حاصل از این گونه پیوندها از وراثت بیبهره بودهاند.
زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدانجا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت میکردند.
دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم میآورد و دختران بیصاحب و بیجهاز را به خرج خود شوهر میداد و در انجام دادن این گونه نیکوکاریها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.
ایرانیان آنچنان به خانواده اهمیت میدادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه میداشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوششان نمیآمد.
حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاقهای خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند.
خانواده از چنان بنیان محکمیبرخوردار بود که حتی بچهدار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچهای را به فرزندی میپذیرفتند. گرچه بنابر دین خود مجاز به انتخاب همسر دیگری با رعایت حقوق همسر اول بودند. اما در همه متن پهلوی «مادیکان هزار دادستان» تنها یک نمونه از دو زنه بودن میبینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است.
نکته جالب دیگر در تفکر ایرانیان، همین مساله به فرزندی پذیرفتن است که تنها در مورد خانوادههای بیاولاد صدق نمیکند. آوردن بچهای به آغوش خانواده منشا مذهبی دارد. این عمل ثواب به شمار میآید و به منزله عبادت است. از این رو، خانوادهای که چند فرزند هم داشته باشد، اگر ببیند بچهای از پرستاری و مواظبتی شایسته برخوردار نیست یا بر سر راه مانده، مکلف است آن بچه را به فرزندی بپذیرد.
مساله مهم دیگر در بدو تشکیل خانواده به چشم میخورد. پدر و مادر در انتخاب همسر برای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی که داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند. قوانین دوره ساسانی ازدواجی را که به زور صورت میگرفت، به منزله جرم و خیانت میشمرد. و این امر، از پیشرفتهای بزرگ حقوق ساسانی بود. این در حالی است که در سرزمینهای هممرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت. در بابل، دختر میبایست مردی را بپذیرد که پدرش برای وی در نظر گرفته بود و در هند، دختر مثل کالایی به مردی داده میشد که بیشترین پول را پرداخته بود. در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و میتوانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند. نمونههای چنین آزادی و اختیاری در شاهنامه کم نیستند.
شاهدخت رودابه هاماوران مخالف با نظر پدر، کاوس را به همسری خود برگزید، منیژه زیبا هم، به همین گونه، به سوی بیژن پهلوان، دشمن سوگند خورده پدرش افراسیاب نگریست.
کتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید. پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و مراسم خواستگاری را به جا آورد. در این مرحله، کسان دختر بیش از هر چیز دیگر نگران خلق مادر شوهر بودند که خوشبختی نوعروس سراپا به آن بسته بود و این نگرانیها نشان میدهد همانگونه که احترام به بنیان خانواده و قدر و منزلت آن در ایران باستان ریشه دارد، دعوای عروس و مادرشوهر هم ریشهای بس کهن داشته است!
مقام زن در ایران باستان
در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است، حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن میباشند.
آنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است، در فروردین یشت چنین آورده شده: اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را میستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهرهایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را میستائیم.
در زمان شاهنشاهی هخامنشیان، براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت مینمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی حقوق زنان با مردان سر و کار داریم.
باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند، اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار میگشتند و علاوه بر آن اضافه حقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت مینمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار میگرفتند.
اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان میتوانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت میکردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند، اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمیشد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه میکرد.
در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر میکند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.
دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده میشود. این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش میکرده است.
بنابراین با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست میآوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها میدانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت میکردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ میکردند. بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان میدهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: shahram1001.blogfa.com
چهارشنبه 3/3/1391 - 13:10
ازدواج و همسرداری
جایگاه حلقه ازدواج از گذشتههای بسیار دور تا امروز
با این حال حلقه در این كشور نیز استفاده میشد اما به سختی حلقه انگشت نام میگرفت چرا كه به اشكال مختلف از استخوان، سنگ، كهربای سیاه، طلا و نقره ساخته میشود گاهی اوقات به حدی...
صدای همهمه و شادی در فضای اتاق میپیچد و نقل و سكه روی سر عروس و داماد چون باران فرو میریزد و اینك حلقهها كه نشانه پیوندی دائمی است بر انگشتان آن دو میدرخشد و این یعنی پایبندی و تعهدی همیشگی برای یك زندگی مشترك، اما هیچ وقت به این فكر كرده اید كه چرا حلقه به دست كردن، خود جزئی از مراسم با شكوه ازدواج است یا چرا حلقه در انگشت چپ باید قرار بگیرد؟
با اندكی تحقیق و كاووش در تاریخچه حلقه به راحتی پاسخ این سوالات را در مییابید.
استفاده از حلقه، هم در دوره ازدواج و هم در دوره نامزدی تاریخچه ای طولانی دارد.
جایگاه حلقه در دیگر تمدنها
در یونان مدرن، دو حلقه مورد استفاده قرار میگرفت، حلقه طلایی برای داماد و حلقه نقره برای عروس كه به نشانه یگانگی و برابری مبادله میشد ولی در واقع ارزش بیشتر حلقه مردان نشان دهنده موقعیت آنها بود. در میان یهودیان قدیمی انتخاب عروس همواره به وسیله بزرگترها و والدین انجام میشد و سپس این انتخاب با انجام عقد و پیمان زناشویی كه همراه با هدایایی بود تثبیت میشد. در انجیل اشارهای به حلقه نامزدی نشده است، اما در پیدایش حلقه به عنوان نماد وفاداری و دوستی اشاره شده است، عقیده ای نیز وجود دارد كه در دوره حضرت موسی(ع) حلقه وجود نداشته اما در دورههای بعد به وجود آمده است.
در دوره ای نیز حلقه آهنی موسوم بوده كه به نشانه تعهد برای عروس فرستاده میشده این حلقه آهنی به عنوان نماد دوام پایداری ازدواج ساخته میشده است.
البته در دورههای قبل حلقههایی از جنس برنج و مس نیز دیده شده و از نظر شكلی نیز یك حلقه ساده همیشه تنها شكل حلقه ازدواج نبوده و گاهی اشكال مختلفی روی آن تراشیده و كنده كاری شده است مثل یك كلید برای نشان دادن اقتدار خانگی زن. در قرنهای 15 و 16 ایتالیاییها از حلقه ازدواجی استفاده میكردند كه عمدتا از جنس نقره بود و با مینای سیاه مینا كاری میشد.
اروپاییان قرون وسطی نیز از الماس برای حلقه استفاده میكردند و قدرت آن را حافظ پیمان ازدواج میدانستند. دهقانان ایرلندی نیز بر این عقیده بودند كه ازدواج بدون حلقه ای از جنس طلا قانونی و مشروع نیست.
خورشید و ماه نیز نمادی از حلقه بود
در اركنی (منطقه ای در اسكاتلند) دو میدان بزرگ به احترام ماه و خورشید وجود داشت.
قرنها پیش اگر دوشیزه ای قصد ازدواج داشت به گردش دور سنگ میپرداخت كه به نام ماه نامگذاری شده بود و پسر نیز به دور حلقه خورشید میگشت؛ سپس هر دو در محل سنگی كه نام آدین (خدای خدایان) نام گذاری شده بود به یكدیگر میرسیدند و آنها به این وسیله وفاداری و تعهد نسبت به یكدیگر را اعلام كرده و زن و شوهر میشدند.
حلقه تنها در انگشت قرار نمیگرفت
در ایسلند كه نامزدی و ازدواج هر دو به وسیله پول پذیرفته میشد حلقه، كمتر ضروری به نظر میرسید چرا كه انتظار میرفت دختر هدایای خود را نقدی دریافت كند، با این حال حلقه در این كشور نیز استفاده میشد اما به سختی حلقه انگشت نام میگرفت چرا كه به اشكال مختلف از استخوان، سنگ، كهربای سیاه، طلا و نقره ساخته میشود گاهی اوقات به حدی پهن بود كه اجازه نمیداد دست از آن عبور كند.
در مراسم نامزدی داماد چهار انگشت و كف دست خود را از این حلقه عبور میداد و با این روش میتوانست دست عروس خود را بگیرد.
حلقه و انگشتان رسم زده
انداختن حلقه در انگشت چهارم دست چپ بر اساس این اعتقاد قدیمی صورت میگیرد كه رگ این انگشت به طور مستقیم به قلب میرسد.
این واقعیت هم وجود دارد كه فلز كم استقامتتر در انگشت و دستی كه كمتر از آن و انگشتان دیگر استفاده و كمتر دچار صدمه و آسیب میشود.
در میان بعضی از اقوام پیشین حلقه در دست راست انداخته میشد و بعدها به دست چپ تغییر كرد یعنی همان دستی كه از لحاظ رتبه پایینتر است. همچنین عده ای معتقدند این انگشت به دلیل این رسم قدیمی بر دیگر انگشتان مرجع شده كه انگشت اول (شست) را به نام پدر، انگشت دوم به نام پسر و انگشت سوم را به نام روح القدس نام گذاری كرده اند.
بنابراین داماد پس از این كه سه انگشت را نام برد و از آنها گذشت حلقه را به دست عروس میاندازد. قدیمیترین گزارش از تبادل حلقه ازدواج از مصر باستان به دست آمده كه مربوط به 4800 سال پیش است.
حلقه و جایگاه آن در جوامع فعلی
اكنون نیز حلقه و پذیرش آن بخشی از مراسم ازدواج است و بیشتر مردم حلقه را در دست چپ خود میاندازند گر چه برخی زنان اروپایی در دست راست هم از آن استفاده میكنند.
در اسكاندیناوی هم رسمی است كه برخی زنان از سه حلقه استفاده میكنند برای نامزدی، برای ازدواج و برای مادر شدن.
روسهای یهودی نیز حلقه ازدواج را در انگشت سبابه میاندازند. استفاده مردان از حلقه نسبتا جدید است تا میانه قرن 20 بیشتر زنان بودند كه حلقه در دست میكردند كه شاید یادآور روزهایی بود كه زنان جزوی از املاك و دارایی همسرانشان بودند. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از مردان با جداییهای طولانی مدت از همسران خود مواجه شدند و از آن زمان آنها نیز شروع به استفاده از حلقه به عنوان نشانهای از تاهل كردند یعنی آن چه موجب میشود همواره به یاد همسران خود باشند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khorasannews.com
م چهارشنبه 3/3/1391 - 13:9
تاریخ
تاریخ از این کوتوله گستاخ به نیکی یاد میکند!
استالین که از نافرمانی او به ستوه آمده بود درمحافل محرمانه به نزدیکان خود گفته بود: اگر انگشت خود را بجنبانم اثری از تیتو باقی نمیماند. ولی او در اشتباه بود...
تاریخ از او چهره ای ساخته است منزوی و افسانهیی. او از زندگی پر ماجرای خویش رضایتی داشت وصف ناشدنی و در پیری و درسنین بالای هشتاد سالگی با تمام وجود احساس آرامش میکرد. وقتی از او پرسیده بودند که: اگر دوباره متولد میشدی و زندگی دوباره داشتی چه راهی را در زندگی پیش میگرفتی؟ گفته بود: همین راه را. و اضافه کرده بود البته بعضی از کارها را بهتر انجام میدادم. و در جواب این پرسش که دوست داری یادت به چه صورت در دلها باقی بماند؟ درجواب گفته بود:
این کار در دست من نیست. این وظیفه تاریخ است و البته تاریخ آنچه را هم که خوب نبوده است خواهد گفت. این مرد آرام با این چهره خندان و دوست داشتنی، در سختترین و بحرانیترین روزهای قرن بیستم که دنیا در آتش جنگ میسوخت و ارتش آلمان نازی در اروپا و آفریقا هماورد میطلبیدند، تصمیم گرفت که سهمناک ترین ارتش جهان را از خاک میهنش بیرون کند. او در اوج پیروزیهای ارتش نازی طعم شکست را به اشغالگران وطنش چشاند و ماشین جنگی هیتلر را در یوگسلاوی فلج کرد. او با هیتلر در جنگ رویاروی و با استالین در جنگ سرد در افتاد و هر دو بار از ورطه حوادث سرافراز و پیروزمند بیرون آمد.
استالین که از نافرمانی او به ستوه آمده بود درمحافل محرمانه به نزدیکان خود گفته بود: اگر انگشت خود را بجنبانم اثری از تیتو باقی نمیماند. ولی او در اشتباه بود.
استالین رفت و او ماند، نه جسم او که یاد و خط فکری مستقل و آزادگی و عدم تعهد او. تیتو نمیخواست یوگسلاوی را تحت الحمایه اتحاد جماهیر شوروی بکند و حاضر نبود یوگسلاوی یک کشور وابسته باشد. روسها نمیخواستند یوگسلاوی از نظر صنعتی مستقلا در پی تولید باشد.
نماینده استالین میگفت: صنعت را برای چه میخواهید؟ هرچه مورد نیاز شماست در ناحیه آرال و اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد. روسها از اینکه تیتو به دهقانان یوگسلاو اجازه مالکیت خصوصی داده است، خشمگین بودند ولی تیتو حاضر نبود با دهقانان یوگسلاو که در جنبش پارتیزانی بیشترین پشتیبانی را از او کرده بودند مسلحانه درگیر شود و مثل روسیه میلیونها روستایی را معدوم و در به درکند. از این رو از سوی احزاب اروپای شرقی و دست نشاندگان مارشال استالین آماج حملات شدید تبلیغاتی قرار گرفت. جاسوس مزدور بریتانیا- کوتوله گستاخ- دوره گردوال استریت و انواع برچسبها و تهمتهای دیگر به دستور استالین علیه او به کار برده شد تا او را از صحنه سیاست دور کنند یا اینکه وادار به تمکین واطاعت نمایند ولی او تصمیم خود را گرفته بود.
او نخستین کسی بود که در پایان جنگ جهانی دوم سلطه جویی روسیه شوروی را که در پشت عبارت «انترناسیونالیسم» و بین الملل گرایی پنهان شده بود برملا کرد و صراحتا گفت:
«هر وجب از خاک یوگسلاوی از خون سیراب شده است و اگر لازم باشد بار دیگر آن را سیراب تر خواهیم کرد و این سرزمین از آن ما باقی خواهد ماند. یوگسلاو هرگز گشوده نخواهد شد مگر آنکه از روی اجساد ما بگذرند» درسال 1949 که تجاوزات نظامی روسیه شوروی به اروپای شرقی پیش نیامده بود، پیشگویانه گفته بود:
«کاملا آشکار است که هر نوع اشغال نظامیحتی اگر به وسیله ارتش سرخ باشد، در ذات خود دارای عواملی غیر سوسیالیستی است و به سبب برقراری حکومت ظالمانه بردگی ملی اجتناب ناپذیر خواهد بود و همه برابریها از دست خواهد رفت و چیرگی بی قید و شرط اشغالگر حاصل خواهد شد و مسخره این است که امروز این گونه اشغالها کمک خوانده میشود!»
و 19 سال بعد درجریان تجاوز نظامی روسیه به چکسلواکی صراحتا به سفیر کبیر شوروی گفت: «اگر یوگسلاوی مورد حمله واقع شود خواهد جنگید»
تیتو واقع بین بود و میگفت: «آرمانهای کمونیستی میتوانند خواستار داشته باشند اما کشور آرمانی کمونیستی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و از همه جا کمتر دراتحاد جماهیر شوروی و احتمال تحقق آن درنقطه دیگری از جهان درآینده یی نزدیک یا قابل پیش بینی وجود ندارد»
نهضت عدم تعهد
در جهان پس از جنگ بزرگترین دستاورد تیتو ایستادن در برابر مطامع استعماری اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل نهضت عدم تعهد بود. از آنجا که تیتو از پذیرفتن رهبری شوروی بر کشورهای اروپای شرقی امتناع میکرد و از وابستگی به غرب هم که زیر سلطه امریکا بود به حکم مسلک و مرام خود ابا داشت برای خروج از انزوا و نیاز به یافتن راه حلی عملی و قابل قبول جهان بعد از جنگ نهضت عدم تعهد را به وجود آورد. امید تیتو آن بود که از حمایت تمامی کشورهایی که سرسپرده نبودند برخوردار شود و در این مورد موفق شد.
تیتو در دهه 1968- 1958 به بیشتر از30 کشور جهان سفرکرد و در همه جا با تجلیل و احترام فراوان مورد پذیرایی قرارگرفت.
تلاشهای تیتو تحت عنوان عدم تعهد سرانجام نیمی از جهان آن روز را فرا گرفت و شعار: صلح – همزیستی – عدم تعهد – خلع سلاح عمومی– و حل اختلاف بین المللی از مجرای سازمان ملل متحد، که خوش آیند امریکا و اتحاد جماهیر شوروی نبود فقط امیدی برای مردم جهان باشد.
تیتو با تکیه بر شخصیت چند پهلوی خویش توانسته بود که اعتماد و دوستی گره بسیار متنوعی را جلب کند. او با چرچیل و روزولت در زمان جنگ و پس از جنگ با نهرو، سوکارنو و ناصر وروسای بسیاری از ملل و دولتهای جهان روابط نزدیک دوستانه داشت.
اگر چه «جنبش عدم تعهد» در جهان دوقطبی نیمه قرن دوم قرن بیستم نتوانست به صورت قدرتی درآید که قادر به حل وفصل مناقشات بین المللی شود لیکن ترسیم کننده خط فکری جدیدی بود که بسیاری از کشورهای جهان توانستند با ادامه آن استقلال خود را دربرابر مطامع جهانخواران حفظ کنند. تاریخنویسان نوشته اند که:
«او هرگز سرمست قدرت نشد وبا وجود آنکه از آن لذت میبرد در راه حفظ قدرت به تباهی کشیده نشد. از محبوب بودن خوشش میآمد ولی هیچ وقت محبوبیت را به قیمت از دست دادن کمال نخرید!»
تیتو به هر چیز نا آشنا با احتیاط نزدیک میشد اما همین که از چند و چون آن آگاه میگردید با اعتماد به نفسی فوقالعاده وارد عمل میشد. با وجود خرده گیریهای حکومتگران کشورهای اروپای شرقی خوب زندگی میکرد و تعداد زیادی خودروی سواری و قایق تفریحی و هواپیمای اختصاصی دراختیار داشت. تیتو کسانی را به خود راه میداد و با افرادی مشورت میکرد که صاحب فکر مستقل باشند.
تیتو وقتی به چیزی معتقد میشد در هر شرایطی که بود از آن دست بر نمیداشت. «مائوتسه تونگ» که میخواست حسن روابطی بین او واتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند به او توصیه کرده، میگفت:
«چین بیشتراز یوگسلاوی از استالین رنج برده است ولی هنوز هم رهبری اتحاد جماهیر شوروی را بر دنیای کمونیسم رد نمیکند»
ولی تیتو به حرف مائوتسه تونگ هم گوش نداد و به راه خود رفت تا آنجا که پس از مرگ استالین از او پوزش خواستند و کسی که استالین او را «کوتوله گستاخ» مینامید و میگفت: «با یک تکان انگشت من کارش تمام است » در مسکو آن چنان باشکوه مورد استقبال قرار گرفت که موجب تعجب جهانیان شد. با وجود این تیتو هرگز روی خوش به روسها نشان نداد و در بازدید بولگانین و خروشچف از یوگسلاوی آنها را به سردی پذیرفت.
کوتاه سخن اینکه: تیتو در طول سالهای پربار زندگیش چه آن زمان که درشکاف کوهها با نازیهای اشغالگر میجنگید و چه زمانی که رییس جمهور کشورش شد و چه در روزگار پیری که با آن حیثیت معتبر جهانی رییس و رهبر کشورهای غیر متعهد بود در اعتقادات و باورهای خود به مقتضای زمانه تغییری نداد و هرگز نان را به نرخ روز نخورد و اگر در تاریخ نامی از او به نیکی باقی مانده به خاطر همین ویژگیهاست.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: کتاب تاریخ قرن بیستم
بازنشر اختصاصی سیمرغ
چهارشنبه 3/3/1391 - 13:7