تاریخ
شیان شهر اسرارآمیز چین+ گزارش تصویری
این لشكر نمادین كه به دستور امپراطور كین شی هوانگدی ساخته شد و شامل سوارنظام، كمان داران، شمشیر زنان و غیره بود، وظیفه مراقبت از امپراطور را در دنیای...
نگهبانان شهر شیان
در ایالت شانگسی در مركز چین شهر شیان واقع شده كه دارای نگهبانانی منحصربفرد از جنس گل رس پخته است. این سایت باستانی متعلق به دوران امپراطوران كین به قدمت 2000 سال پیش در سال 1974 به طور تصادفی كشف شد. از آن پس با كاوش های باستان شناسان مجسمههای هزاران سرباز از دل خاك بیرون آمد و امروز در همان محل كه به صورت موزه ای درآمده است، نگهداری میشوند.
تصویری از چند مجسمه سربازان محافظ امپراطور سلسله كین كه كشف آنها یك واقعه منحصربفرد در تاریخ باستان شناسی جهان محسوب میشود.
یك روستایی چینی به طور تصادفی لشكر چند هزار نفری امپراطور كین شی هوانگدی را در سال 1974 در نزدیكی شهر شیان و مقبره این امپراطور كه بانی سلسله امپراطوران كین بود، كشف كرد.
باستان شناسان در جریان سالها كاوش كلیه جنگجویان این لشكر را از دل خاك بیرون آورده و در سال 1987 یونسكو نام این سایت را در فهرست میراث جهانی ثبت كرد.
این لشكر نمادین كه به دستور امپراطور كین شی هوانگدی ساخته شد و شامل سوارنظام، كمان داران، شمشیر زنان و غیره بود، وظیفه مراقبت از امپراطور را در دنیای پس از مرگ به عهده داشت.
چهره هریك از این هزاران سرباز با چهره دیگری متفاوت است زیرا هنرمندان دقیقا مجسمه سربازانی كه در آن زمان در لشكر كین شی هوانگدی را ساخته بودند.
هزاران مجسمه از سربازان در صفوف منظم كه بخش اعظم آنها با گذشت دو هزار سال هنوز سالم هستند در موزه ای كه در همان محل دایر شد، چشمان بازدیدكنندگان را به خود خیره میكنند.
برخی ازمجسمه های نگهبانان شهر شیان سرهای خود را از دست داده اند كه باستان شناسان به دقت آنها را بازسازی میكنند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
م چهارشنبه 3/3/1391 - 15:1
آلبوم تصاویر
گزارش تصویری: جشن عروسی محلی در مازندران
عکس های مراسم جشن عروسی محلی در یكی از روستاهای مازندران را د راینجا ببینید......
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
م
چهارشنبه 3/3/1391 - 15:0
دانستنی های علمی
د بازدید: 3701
۱۰ رسم عجیب سال نو!!
تایوان رسم عجیب و غریبی وجود دارد. قبل از جشنهای سال نو، رئیس بعضی ادارات و شركتها جشنی ترتیب داده و تمام كارمندان را به شام دعوت میكند و البته هدیهای برای هر كس در نظر گرفته میشود اما عجیب این است كه...
امروز تصمیم گرفتیم ۱۰ رسم عجیب مربوط به سال نو را در كشورهای دیگر بیاوریم. بعضی از آنها واقعاً عجیب هستند و بعضی دیگر جالب...
۱) در اسپانیا و مكزیك انتظار تحویل سال نو با دوازده حبه انگور همراه است.
هركس با دوازده حبه انگور منتظر اعلام ساعت ۱۲ نیمه شب ۳۱ دسامبر میشود. رأس ساعت ۱۲ با نواختن هر ضربه ساعت هر كس یك حبه انگور در دهان میگذارد و با پایان یافتن انگورها جشن سال نو آغاز میشود.
۲) در ایالتهای جنوبی آمریكا لوبیای چشم بلبلی به همراه جوانه شلغم پخته و به عنوان تبرك سال نو خورده میشود. مردم معتقدند این غذا برایشان شانس به همراه خواهدآورد.
هر دانه لوبیا معادل یك دلار و هر وعده جوانه شلغم معادل ۱۰۰۰ دلار برایشان خواهدآورد.
چه كسی میگفت آمریكاییها خرافاتی نیستند؟
۳) در چین زمان تحویل سال نوی چینی روز دوازدهم فوریه است و جشنهای سال نو حدود ۱۵روز طول میكشد. چینیها كاغذهای رنگی را با شكلهای متفاوت میبرند و بر در و پنجره خانههایشان آویزان میكنند. این كاغذها درگذشته فقط به رنگ قرمز بود و دلیل استفاده از آنها این بود كه مردم معتقد بودند این بریدههای كاغذ شیطان و ارواح شیطانی را ترسانده و در سال نو از خانههایشان دور نگه میدارد.
۴) در شهرهای ساحلی برزیل مردم در شب سال نو لباس سفید میپوشند و به ساحل میروند. علاوه بر آتش بازی در كنار ساحل رسم است مردم گل در دریا میریزند و آرزو میكنند. برزیلیها معتقدند دریا میتواند آرزوهایشان را برآورده كند.
۵) در كلمبیا بسیاری از خانوادهها پیش از رسیدن سال نو، عروسك بزرگی درست میكنند كه نماد سال كهنه است و با تحویل سال این عروسك را آتش میزنند. وسایل كهنه و به دردنخور خانه و اشیایی كه در سال گذشته بدیمن بوده و یادآور خاطرات تلخ سال پیش بودهاند نیز درون این عروسك بزرگ قرارداده میشود تا سوزانده شوند.
۶) در كره همه مردم زمان حلول سال نو پای تلویزیونهایشان هستند تا نواختن ۳۳ضربه ناقوس كلیسا را تماشاكنند.
۳۳ضربه به یاد ۳۳جنگجوی دلیری است كه برای آزادی كره جنگیدند و جان خود را از دست دادند. روز سال نو همه به كنار دریا میروند تا غروب خورشید را تماشا كنند و آنچه را میخواهند در سال نو اتفاق بیفتد آرزو كنند.
۷) در تایوان رسم عجیب و غریبی وجود دارد. قبل از جشنهای سال نو، رئیس بعضی ادارات و شركتها جشنی ترتیب داده و تمام كارمندان را به شام دعوت میكند و البته هدیهای برای هر كس در نظر گرفته میشود اما عجیب این است كه روی یك میز گردان یك مرغ سرخ شده قرارداده میشود و سپس میز توسط رئیس چرخانده میشود. زمانی كه میز متوقف شود كسی كه سرمرغ روبهروی او قرارداشته باشد سال بعد از شركت اخراج خواهدشد.
۸) در تایلند سال نو روز ۱۳آوریل جشن گرفته میشود. آنچه در این روز به وفور دیده میشود این است كه مردم به روی یكدیگر آب میپاشند و معتقدند آب در سال نو بركت و سلامت به همراه خواهدآورد.
۹) مردم ونزوئلا روز سال نو، لباس زرد میپوشند و معتقدند این رنگ برایشان شانس خواهدآورد.
۱۰) در ژاپن به هنگام تحویل سال نو همه كیك برنج میخورند!
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:58
آلبوم تصاویر
عکسهایی از کارناوال ریو در برزیل که باید ببینیم!
ارناوال ریو یکی از مشهورترین برنامهها در روزهای تعطیل برزیل است و در حال تبدیل شدن به واقعه ای جهانی میباشد. تقریبا کل کشور به مدت یک هفته...
معمولا برای نام بردن از «ریو دو ژانیرو» از لغت ساده شده «ریو» استفاده میکنند. این شهر دومین شهر بزرگ برزیل محسوب میشود. ریو دو ژانیرو به خاطر مناظر طبیعی و جشنها و کاراناوالها، رقص برزیلی سامبا، موسیقی خاص برزیل به نام Bossa Nova و سواحل زیبایش مثل کوپاکابانا، ایپانما و لبلون معروف شده است. کارناوال ریو یکی از مشهورترین برنامهها در روزهای تعطیل برزیل است و در حال تبدیل شدن به واقعه ای جهانی میباشد. تقریبا کل کشور به مدت یک هفته تعطیل میشود و جشنوارهها روز و شب در شهرهای ساحلی آغاز میشوند. هر شهروند اهل ریو دو ژانیرو در خیابان خودش گروهی را برای شادی کردن برمیگزیند. تقریبا حدود 300 گروه در هر شهری تشکیل میشود و هر سال هم بر تعدادشان افزوده میشود. این گروهها مراسم رژه از پیش ترتیب شده ای را اجرا میکنند و رقصندههای سامبا با لباسهایی نفیس آنها را همراهی میکنند.
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی نژاد
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:57
جهانگردی
ماه و برداشت محصول و فانوسهای رنگین در چین (+عکس)
در این روز که ماه کامل است، اعضای خانوادهها دور هم جمع میشوند و کیک ماه میخورند؛ کیکی که از خمیر نوعی لوبیا یا...
پانزدهمین روز از هشتمین ماه سال قمری فرا رسید و جشن باشکوه «ماه» برپا شد؛ البته نه آن سال قمری که ما میشناسیم، سال قمری چینیها که تقویم آن هم براساس چرخش ماه بهدور زمین تنظیم میشود.
خب، سال قمری چینیها هم نسبت به سال خورشیدی ثابت نیست و برای همین جشن ماه، هر سال در تاریخی متفاوت برپا میشود. امسال این روز به 31 شهریور افتاده بود.
این جشن بیشتر از سههزار سال در کشور چین و ویتنام سابقه دارد و در حقیقت روز جشن پایان فصل برداشت محصول تابستانی است؛ برای همین به این جشن، جشن برداشت محصول هم میگویند.
این روز بعد از سال نوی چینیها، مهمترین روز تقویم آنهاست و آن را تعطیل میکنند. در این روز که ماه کامل است، اعضای خانوادهها دور هم جمع میشوند و کیک ماه میخورند؛ کیکی که از خمیر نوعی لوبیا یا خرما درست میشود و گاهی هم در میان آن زرده تخممرغ پخته میگذارند که شکل ماه است.
شب جشن ماه همه اعضای خانوادهها به ماه نگاه میکنند. اگر هم عضوی از اعضا جای دوری باشد، در شهر یا کشوری دیگر، آنها با نگاه کردن همزمان به قرص ماه خودشان را بههمدیگر نزدیکتر احساس میکنند. مراسم متنوع دیگری هم در جشن ماه اجرا میشود که هر کدام جذابیت خاص خودش را دارد.
اژدها در فرهنگ چینیها جایگاه مهمی دارد. طبیعی است که این موجود افسانهای در جشنهای مهم این کشور هم بهشکلهای مختلف حضور داشته باشد.
فانوسهای کشور چین معروفاند. چینیها بهمناسبتهای مختلف فانوسهایی زیبا میسازند و به نمایش در میآورند؛ از جمله در جشن ماه.
جشن ماه، علاوه بر چین، در کشورهایی مثل مالزی، فیلیپین، سنگاپور و ویتنام هم برگزار میشود. شب برپایی این جشن، شهرهای این کشورها منظره زیبایی پیدا میکنند.
خوردن کیک ماه از مهمترین اتفاقهای جشن ماه است. در قدیم این کیک کوچک بود، اما حالا آن را در اندازههای خیلی بزرگ هم درست میکنند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:55
تاریخ
پری در فرهنگ و ادبیات ایران
پری به مردان عشق میورزید و آتش عشق را در نهاد انسانها بر میافروخت و در این کار مانند زنی جوان، بسیار زیبا و فریبنده تصور میشد. ظاهراً پری پیش از ظهور دین زرتشت ستایش میشد اما...
پری قرنهاست که در ذهن و اندیشه ایرانیان زنده مانده است. از اوستا تا قصّههای عامیانه مادربزرگها، نام پری بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانهای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرنها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه همچون فرشته، به گفته حافظ (متوفی: 792 ق.)، «از هر عیب بری است»؛ گاه همراه جادوان (= جادوگران) است و گاه با جن یکسان.
نام پری در اوستا به صورت «Pairika» و در زبان پهلوی ذکر شده است.
پریان در اوستا موجوداتی اهریمنی و نابکارند که از آنها در کنار «جادوان» یاد شده است. در کنار دریای «فراخکرت» به صورت ستارگان دنبالهدار در میان زمین و آسمان میپرند و ستاره «تشتر» آنها را در هم میشکند. همچنان که «تشتر» در برابر «پری خشکسالی» نیز پایداری نموده و او را شکست داده است.
«موشپری» یکی از پریانی است که نامش در اوستا آمده است و دیگری پری «خناثئیتی» است که گرشاسپ، پهلوان مشهور، با او ارتباط داشت. پری در زند وندیداد «دیوزن» معرفی شده است.
در جایی از بندهش نیز به همین مفهوم به کار رفته و در جای دیگری از آن از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام «جادو» آمده است.
از اوستا تا قصّههای عامیانه مادربزرگها، نام پری بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانهای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرنها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ در گزیدههای زادسپرم از «پری سگ پیکر» که در بیشهای جای دارد، یاد شده است و همچنین از «پری پیکران»ی که از دریا برآیند و پوشش مادی دارند و با جادوگری آفریدگان را تباه کنند.
در شاهنامه از پری در کنار «دیو» و نیز در کنار مرغ و جانوران درنده جزو فرمان بران و سپاهیان برخی از شاهان پیشدادی یاد شده است.
برخی از اسطوره شناسان ایرانی معتقدند که در روزگاران کهن، پیش از دین زرتشت، پری در اصل ایزد بانوی باروری و زایش بود که تولد فرزندان، برکت و فراوانی نعمت، جاری شدن آبها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی داشت.
پری به مردان عشق میورزید و آتش عشق را در نهاد انسانها بر میافروخت و در این کار مانند زنی جوان، بسیار زیبا و فریبنده تصور میشد. ظاهراً پری پیش از ظهور دین زرتشت ستایش میشد اما با دینآوری زرتشت و در پی آن دگرگونیهای اجتماعی، در اعتقادات زرتشتیان به صورت موجودی زشت و اهریمنی درآمد.
با این حال، طرفه آن است که امروزه همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتن حاجت به «دخترشاه پریان» متوسل میشوند و سفرهای را به نام او همراه با آیینی خاصّ میگسترند.
نشانهایی از تصورات دیرین ایرانیان درباره ارتباط پری با کامکاری و باروری، با چهرهای ستودنی در ادب فارسی دوره اسلامی و فرهنگ عامه ایران باقی مانده است.
با وجود چهره اهریمنی پری در دین زردشتی، پری در ادب فارسی مظهر زیبایی است؛
چنان که شاعران معشوق خود را به پری مانند کردهاند. پری در کنار «حوری» و واژگانی مانند «ماه»، «گل» و «سرو»، که زیبایی و خوشاندامی را وصف میکند، در شعر غنایی فارسی بسیار به کار رفته است؛ و ترکیباتی نظیر پری پیکر، پری چهره، پری دیدار، پریرخسار، پری روی، پریزاد و پریزاده، همه زیبایی و دلربایی را وصف میکند.
در داستانهای فارسی «دختر شاهپریان» آنچنان زیبا است که ازدواج با او بهصورت آرزو در آمده است و در قصّههای عامیانه بارها از عشقورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛ همچنانکه اسکندر، مطابق اسکندرنامه نسخه نفیسی، با پادشاه پریان به نام آراقیت و سپاهیانش با پریان دیگر، و حمزه در قصّه حمزه با اسمای پری ازدواج میکنند. بدین ترتیب، پری در قصّههای فارسی، بیش و کم، عیش و طرب و کامورزی و عشقبازی را تداعی میکند و از آن است که در «اسکندرنامهی کبیر» نامهای سه دختر شاه پریان، ملک طیفور، عبارت است از: فرحافزار، روح افزا و عیشافزا.
گاه پریان خود عاشق قهرمانان داستان میشوند و اگر قهرمانان به وصال با آنها تن در ندهند، پریان آنان را میآزارند و یا گرفتار جادو میکنند. در سامنامه، منظومهای منسوب به خواجوی کرمانی، شاعر سده هشتم، عالم افروز پری نیز عاشق سام است و میخواهد با او درآمیزد؛ اما سام که دلباخته پریدخت، دختر خاقان چین، است، همواره از پیوند با این پری سر میپیچد و او نیز با افسون خود پریدخت را به دریای چین میاندازد. با عنایت به اینکه در اوستا «Sama» لقب گرشاسپ است، چنین به نظر میرسد که عالم افروز در سام نامه دگرگونهای از همان پری خناثئیتی است که مطابق اوستا گرشاسب با او در آمیخت.
در داستانهای فارسی «دختر شاهپریان» آنچنان زیبا است که ازدواج با او بهصورت آرزو در آمده است و در قصّههای عامیانه بارها از عشقورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛
در هزار و یک شب پری «جنیه» نامیده شده است و در حکایت «نورالدین و شمسالدین» و حکایت «ملک شهرمان و قمرزمان» پریان باعث میشوند که دختر و پسری به یکدیگر عشق بورزند و با هم ازدواج کنند؛ چنانکه بیژن در شاهنامه نیز در دفاع خود نزد افراسیاب، پری را باعث عشق خود و منیژه معرّفی میکند. این همه، ظاهراً، بازتابی از اعتقادات ایرانیان باستان درباره پری به عنوان الهه عشق و زایش است.
برخی از عوام ایران جایگاه پریان را که عبارت است از چشمه سارها، چاهها، پاکنهها و پلکان آب انبارها، اصطلاحاً «فاضل» مینامند. شایان توجّه است که در بیشتر مکانهای فاضل رطوبت هست؛ چنانکهگویی پری به گونهای با آب و رطوبت پیوند دارد. در اعتقادات ایرانیان باستان نیز جاری شدن آبها و رویش گیاهان به گونهای با پری در ارتباط بوده است.
در داستانهای فارسی نیز جایگاه پریان یا در چاه است، یا در دریاست، و یا در نهر و چشمه به سر میبرند و به آبتنی و شستوشوی مشغولند. در بخشی از دارابنامه ی طرسوسی با انسانهای آبی روبهروییم و از جمله زنی آبی که بسیار زیباست و قهرمان داستان دلباخته اوست و با هم ازدواج میکنند.
شاید این زن آبی همان «پری دریایی» باشد که ظاهراً اصل و نسب ایرانی ندارد و از اساطیر یونان و روم به فرهنگ ایرانی وارد شده است. به هر حال، در داستانهای فارسی همیشه هم جایگاه پریان در آب نیست. گاه نیز در زیرزمین پنهاناند که البته در آنجا نیز رطوبت هست. در برخی از داستانها هم جای آنها در کوه قاف یا نزدیک به آن ذکر شده است.
مطابق با آنچه در زبان و ادب فارسی آمده است، پریان از دیدگان انسانها پنهاناند، به سرعت در حرکتاند، بال و پر دارند، در هوا پرواز میکنند و پیش از آنکه به زمین فرود آیند، دود و ابر در آسمان پدیدار میگردد. چهره آنها مانند آدمی است اما اندامشان در دارابنامه ی طرسوسی به مرغ و پاهایشان در اسکندرنامه به چهارپایان شبیه است که در این صورت با سانتورها یا قنطورسها (Centaurus) در اساطیر یونان و روم همانندند. برخی از پریان با آدمیان همزادند و چهره آنان همانند چهره انسان همزادشان است.
پریان جلد دارند و گاه برای آبتنی از جلد خود بیرون میآیند و اگر کسی جلد آنها را برباید، نمیتوانند بگریزند. گاه نیز آنها در میوههایی نظیر نارنج و انار پنهانند؛ و، به احتمال بسیار، در قصّه مشهور «نارنج و ترنج» (بن مایه 408) دختر نارنج و ترنج پری است. پریان چون جادوی میدانند، به شکلهای اسب، گاو، اژدها، شیر و چهارپایان دیگر در میآیند. گاه نیز بهصورت مار، به ویژه مار سفید و مارمولکاند. در بسیاری از موارد هم به شکل پرندگان، خاصّه، کبوتر/ کفتر، ظاهر میشوند. در بسیاری از موارد نیز، به ویژه هنگامی که بخواهند قهرمانی را بفریبند و یا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخری زیبا در میآیند و قهرمان را به دنبال خود میکشانند. (گفتنی است که در این گونه موارد، در قصّههای متاخّرتر «آهو» به جای «گورخر» ذکر شده است.) در شاهنامه بهرام چوبین را نیز گوری زیبا به دنبال خود میکشاند تا به کاخ زنی راه مییابد و میهمان او میگردد و هنگامی که از وی جدا میشود، منشی دیگر مییابد. اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به صراحت پری معرّفی نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستانهای عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآمیز، «پری زده» شده است؛ چنانکه در یکی از نسخههای کهن ترجمه تاریخ طبری، زن یاد شده، به صراحت «پری» دانسته شده که عاشق بهرام است و در مقابله بهرام و سپاهیانش با دشمنانشان، او با یارانش پیش سپاه بهرام میایستند و دشمنان بهرام هزیمت میکنند. پایان سحرآمیز زندگی بهرام گور، پادشاه ساسانی، در هفتپیکر نیز قابل تامّل است که او گوری را دنبال میکند و از پی آن به غاری میرود و از دیدگان مردم پنهان میشود. شاید آن گور نیز در داستان بهرام، همان پری باشد.
اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به صراحت پری معرّفی نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستانهای عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآمیز، «پری زده» شده است؛
در داستانهای عامیانه فارسی پریان مذکّر نیز حضور دارند. پریان از اسرار همه چیز آگاهند و در جادوی چیرهدست اند. با این حال، مطالب سمک عیار نشان میدهد که پریان همان جادوان (= جادوگران) نیستند چنانکه در اوستا نیز این دو از هم تفکیک شدهاند.
در قصّههای فارسی، پریان گاه با دیوها دوستاند و دیوها آنها را یاری میرسانند؛ و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند. در بسیاری از قصّهها نیز دیوی عاشق پری است و او را به تمنّای وصال خود اسیر کرده است؛ اما پری از پیوستن با دیو سخت امتناع دارد.
در داستانهای فارسی با دو گروه از پریان روبه روییم: گروهی که کافر و بدکردارند و آدمیان را میآزارند، زهر در چشمهها میکنند، انسانها را میربایند و سر دلباختگان و خواستگاران خود را میبرند، که ظاهراً در اینگونه داستانها صبغهای از اعتقادات کهن زردشتی درباره پری نمودار است؛ و گروهی دیگر از پریان، که خداپرست و نیکرفتارند و با جادوی خود به قهرمانان داستان یاری میرسانند، یا آنان را راهنمایی میکنند که با برگ درختی سحرآمیز چگونه دردها را درمان، بهویژه چشمان نابینا را بینا کنند، در این گونه موارد ظاهراً صبغه قداست والهی پری پیش از ظهور زرتشت، حفظ شده است.
پریان کافر و بدکردار از نام خدا میگریزند و آدمیان را گرفتار طلسم و جادو میکنند. قهرمانان برای رهایی از طلسم پریان به راهنمایی عابدی خداپرست نیازمندند که در سمک عیار از او به عنوان «یزدانپرست» یاد شده است و کارهای او وظایف کاهنان را در جوامع باستانی تداعی میکند. گاه نیز خضر و الیاس قهرمانان را از طلسم رها میکنند. پریان دارای گنجاند و هنگامی که قهرمانان طلسم آنها را میشکنند، گنج و سرمایه پریان را به دست میآورند.
داستانهای پریان بخشی از ادبیات بسیاری از مردم جهان را تشکیل میدهد که برخی از ویژگیهای پریان در ادبیات همه آنان مشترک است، نظیر اینکه پریان با جادوی خود خصلتهای نیک یا بد را به نوزادان میبخشند، اندیشههای دیگران را در مییابند و از آینده خبر میدهند، دارای کاخها و سفرههای رنگیناند، اشیاء و اشخاص را با جادوی خود به صورتهای گوناگون در میآورند و گنج و سرمایه سرشار دارند که به دیگران میبخشند. این ویژگیها در قصّههای عامیانه فارسی هم بیش و کم دیده میشود.
پریان با جادوی خود خصلتهای نیک یا بد را به نوزادان میبخشند، اندیشههای دیگران را در مییابند و از آینده خبر میدهند، ...
پری در ادب فارسی گاه به معنی «فرشته» و متضاد نامهایی مانند «دیو» و «اهرمن»، به معنی شیطان، به کار رفته است. در بسیاری از موارد هم با «جن» هم معنا است، چناکه در مرزباننامه آمده است که معزّمان (= افسونگران و جنگیران) پری را در شیشه میکنند و در غزلیات مولانا نیز به این موضوع اشاره شده است؛ اما در مثنوی از اینکه دیو (= جن) را در شیشه میکنند، سخن رفته است. در برخی از ترجمههای کهن فارسی قرآن نیز واژه «جن» به «پری» ترجمه شده است و در شعر فارسی به اینکه پری همانند جن با جنون و دیوانگی مرتبط است، اشاره شده است. ترکیباتی هم نظیر «پریافسای»، «پریبند»، «پریخوان»، «پریسای» و «پری گرفته» به معنی «جنگیر» است.
امروزه، برخی از عوام ایران پریان را «خوبان» و «از ما بهتران» نیز میگویند و معتقدند که زیر درختان و در کنار چشمهسارها و چاهها نباید خوابید زیرا ممکن است که آدمی «پریزده» شود؛ و آزار پریان را، که گاه منجر به جنون شخصی پریزده میشود، اصطلاحاً «ظفر» میگویند. برای درمان پریزده، به راهنمایی غیبگو یا پریخوان، در مکان «فاضل»، نظیر سایه درخت و کنار چشمهسار، زیرزمین و آبانبار، سفرهای که پارچه سبز یا سفید، آرد، نمک، شمع و آیینه از لوازم آن بود میگستردند و به خواندن اوراد میپرداختند. این رسم که «سفره سبزی کردن» نام دارد، اکنون تقریباً منسوخ شده است.
در اعتقادات ایرانیان کهن دو تصوّر درباره پری وجود داشت: یکی تصوّر منفی، که بر طبق اعتقادات زردشتی پری را پلید و اهریمنی میدانست؛ و دیگری تصوّری که پری را الهه عشق و باروری میدانست و صبغه قداست به پری میداد. پس از ورود اسلام به ایران نیز این دو ذهنیّت درباره پری دوام یافت. همچنین، ویژگیهای پری زردشتی با اعتقادات درباره جنیان بدجنس و شیاطین در آمیخت و، از سویی دیگر نیز، پری که زمانی ایزدبانو بود، مترادف با فرشته و حوری پنداشته شد. اما مهم این است که در طی قرنها پری همچنان در اندیشه و باورهای ایرانیان باقی مانده است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: kateb-shahrzad.blogspot.com
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:54
تاریخ
عروسی زرتشتیان و یزدیها (+عکس)
داماد لباس سفید چین دار و عروس ساری چین دار سفید میپوشد. در هند بر گردن آنها گلوبندی از گل آویزان میکنند و بر پیشانی آنها خالی سرخ رنگ میگذارند. نخست عروس بر تخت مینشیند و...
در ایران باستان و بنا بر قوانین دورهی ساسانی، دختران خود همسر خویش را انتحاب میکردند. این امر در کشورهای همسایه ایران مانند نداشت. در شاهنامه زنان دلاور و خردمندی چون کتایون و تهمینه، همسر خویش را انتخاب کرده و برای یافتن همسر خود همهی مرزهای سیاسی و طبقاتی را زیر پا میگذارند. شاهنامه یک حماسه ملی است، اما تنها عشق است که در این اثر جاودانه، همهی مرزهای ملی و قومیرا در مینوردد. همسر و مادر و محبوب بزرگترین پهلوانان شاهنامه، همه از دیار بیگانه هستند.
هنگامیکه سلطان ایران، بهرام گور از دختران یک مرد روستایی ساده درخواست ازدواج میکند؛ روستایی، پاسخ را به دختران خود وا میگذارد.
ایزد بانو آناهیتا، الههی آب و باران؛ ایزد بانو چیستا، الههی خرد و دانایی؛ ایزد بانو رام، الههی شادمانی و سیمرغ، بغبانوی بزرگ ایران است. و این همه نشان ارجمندی زن در نزد ایرانیان است.
زرتشت نیز در اوستا برای ازدواج و تشكیل خانواده منزلت والایی دیده است.
در یسنا آمده است: عروس و داماد! این کلمات را به شما میگویم: زندگی سرشار از شادی داشته باشید و به حقوق یکدیگر احترام بگذارید. بی گمان زندگی شیرینی خواهید داشت.
زرتشتیان كه تعداد آنها در دنیا بیش از ٣۰۰ هزار نفر و در ایران ٣۰ هزار نفر میباشد پس از گذشت قرنها مراسم مربوط به ازدواج خود را نگه داشته و بنا بر باورهای دیرین خود رفتار میكنند. به این مراسم نگاه کنیم که چه اندازه زیبا هستند. این آداب انسانی و والا را پاس داریم. بسیاری از مردم یزد نیز در این مراسم با زرتشتیان یکی هستند.
مراسم ازدواج زرتشتیها
خواستگاری
خواستگاری زردشتیان به این روش است كه مادر و خواهر پسر در صورت تمایل خانواده دختر با چند نفر از بستگان نزدیك برای خواستگاری دختر میروند. در بیشتر مواقع خانواده پسر نامهای كه دربارهی خواستگاری از سوی پسر به پدر دختر نوشته شده همراه خود میبرند. این نامه را بیشتر برای شگون روی كاغذ سبز رنگ و در پاكتی سبز میگذارند و با یك دستمال سبز و یك كله قند همراه با مقداری سنجد و آویشن به منزل دختر میبرند.
جواب نامه چند روزپس از آن از سوی خانواده دختر با همان روش به سرای پسر برده میشود. در این نامه پدر دختر، موافقت خود را بیان میدارد و به دنبال آن نامزدی آغاز میشود.
نامزدی
در روز نامزدی پسر همراه خانواده خود به خانه دختر میرود و همراه با بردن انگشتر نامزدی هدایایی (از قبیل كیف، كفش، پارچه ،سكه طلا) به دختر میدهد. دادن این هدایا همراه با مراسم ویژه ای است. در جلوی همه این هدایا دو لاله كه در داخل هر كدام یك شمع روشن قرار دارد همراه آیینه، گلابپاش، یك كله قند و نقل با خود میبرند و پس از پیش کش کردن این هدایا از سوی پسر به دختر، آنان انگشتر نامزدی را در دست همدیگر میكنند.
چند روزپس از نامزدی، خویشان دختر نیز با دو لاله روشن و نقل و كله قند سبز پوش، گل، پارچه و هدایای دیگر به خانه پسر میروند و آنها را به خانواده پسر هدیه میكنند. در این دیدار، دختر همراه پدر و مادر وخویشان خود نمیرود زیرا این كار را گونه ای سبكی از سوی دختر میدانند.
پسر میتواند بعد از انجام مراسم نامزدی به خانه دختر رفت و آمد كند .پس از مدتی، كه به آمادگی دو خانواده بستگی دارد، روز عروسی را كه باید روزی نیك و مبارك باشد برمیگزینند.
عروسی
چند روز پیش از عروسی، عروس و داماد و خویشان بسیار نزدیك به خرید وسایل عروسی میروند. از سوی داماد لباس عروسی (كیف و كفش، چند قواره پارچه، طلا و لوازم آرایش…) و از سوی دختر لباس دامادی و هدایای دیگر (كفش، پیراهن …) خریداری میشود. دو سه روز پیش از عروسی از سوی خویشان عروس جهیزیه را به خانهای که باید عروس و داماد با هم در آن زندگی كنند میبرند و خانه را خود تزیین و آماده میكنند.
هم چنین در این روز همراه با برپا كردن جشن كوچكی، با نخی كه از سوی خانواده دختر فرستاده شده رختخواب عروسی به یاری خانواده پسر دوخته میشود. گردهمایی برای مراسم عروسی را انجمن گویند.
در یزد مراسم زیبای حنابندان نیز رواج دارد و دست و پای دختر و پسر را با نقشهای زیبا میآرایند.
عقد و عروسی زرتشتیان در یك روز انجام میگیرد. روز عروسی، عروس و داماد و خویشان نزدیك پیش از شامگاه برای انجام مراسم عقد در نیایشگاه حاضر میشوند. دراین مراسم در پیشاپیش عروس و داماد،كتاب اوستا، دو لالهی روشن، آیینه، نقل سفید، انار و تخم مرغ به وسیله اقوام نزدیك به معبد برده میشود. عروس و داماد در جای ویژه ای كه در جلوی سفره عقد است مینشینند.
سفرهی پیمان یا گواه یا عقد
سفرهی عقد یا گواه بر روی زمین گسترده میشود. این سفره از ترمه یا مخمل و ابریشم است و از سوی مادر عروس نسل به نسل نگه داری شده است . سفره باید رو به خاور یا برآمدن خورشید گسترده شود و بر روی آن این چیزها دیده میشود:
گل سرخ. سینی از هفت سبزه. دو کله قند. کاسهی عسل. سکهی طلا. شاخ یا کاسه نبات. منقل برای اسفند. برنج. سبزی خشک. نمک. رازیانه. چای. کندر. خشخاش. انار. سیب. نانی محلی که بر آن مبارک باد نوشته اند. اوستا. آینهی بخت. لاله (شمعدان)
در یزد بر سفره خوانچه نیز میگذارند. خوانچه مانند تپه ای بلند از نقلهای درشت بیدمشک است که به هم پیوسته اند و بسیار زیباست.
عروس و داماد روبروی هم مینشینند. بر فراز سرشان توری از حریر سپید نگه میدارند و دو کله قند را به هم میسایند تا مراسم بله برون یا بله گفتن عروس به پایان رسد و میخوانند:
مسابم و مسابم!
_ چی چی مسابی؟
_ مهر و محبت مسابم!
_ برای کی مسابی؟
_ برای عروس و دوماد!
داماد لباس سفید چین دار و عروس ساری چین دار سفید میپوشد. در هند بر گردن آنها گلوبندی از گل آویزان میکنند و بر پیشانی آنها خالی سرخ رنگ میگذارند. نخست عروس بر تخت مینشیند و سپس داماد را دوستان وخویشان به نزد او میآورند و به هنگام عروسی در دهان یکدیگر با انگشت عسل میگذارند.
بنا بر دینکرد به هنگام عروسی و برای آگاهی همگان طبل و شیپور مینوازند. این مراسم را شاه جان گویند.
روبروی عروس و داماد موبد و كنارشان خانوادههای نزدیك مینشینند. آنگاه مراسم عقد در حضور دو شاهد كه یكی از خانواده دختر و دیگری از خانواده پسر میباشد انجام میگیرد. سپس موبد شروع به خواندن بخشهایی از اوستا نموده و اندرز زناشویی میدهد. بعد از طرفین میپرسد كه آیا به ازدواج با هم خوشنود هستند یا نه. پس از شنیدن جواب بله از هردو، نوشتن ازدواج در دفتر رسمی رزتشتیان انجام میگیرد و عروس و داماد و شاهدان آنرا گواهی میكنند. پس از پایان مراسم عقد، تخم مرغی كه در سر سفره عقد بوده به وسیله (دهموبد) به پشت بام پرتاب میشود. با اینكار دهموبد حقوقی را كه پدر نسبت به دختر خود داشته با قیچی بریده به این تخم مرغ مصالحه كرده از خانه بیرون میاندازد باین هدف كه پدر دیگر حقی به دختر ندارد.
سپس ده موبد در حالی كه گلاب و آیینه در دست دارد جلو مهمانان آمده همراه با نگاه داشتن آیینه روبروی آنان به آنها گلاب میدهد و یك نفر دیگر كه پشت سر ده موبد حركت میكند به مهمانان شیرینی میدهد. آنگاه دهموبد سینی بزرگ پر از لورك یا آجیل را برداشته به تقسیم آن بین مهمانان كه بیشتر سهم خود را به خانه میبرند میپردازد. پس از انجام مراسم عقد، موبد، عروس و داماد را در معبد دور آتش مقدس میگرداند. آنگاه عروس و داماد به مجلس جشن عروسی میروند و پس از پایان مراسم جشن، عروس و داماد به وسیله خویشان نزدیك به خانه داماد برده میشوند. در این مجلس موسیقی زنده نواخته میشود و مهمانان با ترانههای بومی به رقص و پایکوبی میپردازند. انار و هندوانه و شیرینی میخورند.
غذا بیشتر گوسفند بریان کرده، مرصع پلو و شیرین پلو میباشد. مراسم بین سه تا هفت روز به درازا میکشد.
گاه نیز با آوردن لوطیها و مطربها به اجرای گونه ای نمایشهای رو حوضی میپردازند. حوض میان خانه پر از سیب و انار و هندوانه است و بر تختی روی حوض، مردمان به تماشای نمایش کمدی و شادی میپردازند. در چند عروسی دیدم که زنی با بستن چند قاشق به انگشتان پای خود، که بر هرکدام صورتی را نقاشی کرده بودند، بر پشت نیم پرده ای خوابیده و نمایش شاد عروسکی را اجرا میکرد.
در مراسمی دیگر دو شخصیت نمایش، یکی در نقش عروس و دیگری در نقش داماد برای هم میخواندند:
- آی دخترک ترگلک ورگلک خوش قد و بالا
عقدت میکنم، عقد مدارا
- تو که عقدم میکنی، عقد مدارا
منم آهو میشم، میرم به صحرا
- تو که آهو میشی، میری به صحرا
منم علف میشم سر در میآرم
- تو که علف میشی سر در میآری
منم بزی میشم علفو میچینم
- تو که بزی میشی علفو میچینی
منم قصاب میشم جونتو میگیرم
- تو که قصاب میشی خونمو میگیری
منم شیشه میشم، خونتو میگیرم
- تو که شیشه میشی خونمو میگیری
منم دستمال میشم رو شیشه میشینم
- تو که دستمال میشی رو شیشه میشینی
منم موش میشم، دستمالو میچینم
- تو که موش میشی دستمالو میچینی
منم گربه میشم موش رو میگیرم
- تو که گربه میشی موش رو میگیری
منم عروس میشم حجله میشینم
- تو که عروس میشی حجله میشینی
منم دوماد میشم، پهلوت میشینم
بادا بادا مبارک بادا
پا انداز
در یزد و كرمان زرتشتیان عروس را با آداب ویژه ای به خانه داماد میبرند. بدین ترتیب كه سمت راست عروس، خواهر داماد و سمت چپ او خواهر عروس (یا یكی از زنان خانوادهی عروس) قرار گرفته زنان فامیل در حالی كه صف چهار یا پنج نفری تشكیل دادهاند پشت سر عروس به سوی خانه داماد حركت میكنند.
چون به کوچه ای باریک (کوچهی آشتی کنان) میرسند، میایستند و میخوانند:
این کوچه تنگه؟ بله
عروس قشنگه؟ بله
دست به زلفاش نزنید
مروارید بنده. بله
بادا بادا مبارک بادا
ای یار مبارک بادا
همراهان عروس از جلوی منزل هر زرتشتی عبور كنند، در برابرش، آتش افروخته بر روی آن اسفند و كندر دود میكنند. زنان شاباش میکشند. بدین گونه که سر در گوش و دوش یکدیگر نهاده و فریاد شادمانه بر میآورند:
هلله شولولولولولو......
در جلو در خانه، جلوی پای عروس و داماد آتش میافروزند. خانواده داماد برای ورود عروس پاگشا یا پانداز میدهند که بیشتر پول و طلاست.
در خانه به مهمانها شربتی به نام (شربت در حجله) میدهند. در هنگام ورود عروس و داماد به حجله مادر شوهر هدیهای (گوشواره، انگشتر، دستبند و سینه ریز) به عروس میدهد.
پس از ورود عروس و داماد به حجله، در حضور عده ای از زنان خانواده نزدیك آنها، عروس و داماد به پاشویی یكدیگر میپردازند. ابتدا سینی را در زیر پای عروس و داماد قرار میدهند. عروس و داماد از ظرفی، مقداری سبزی كه به آن (مرو) و (مور) یا مورد سبز میگویند، و مقداری شیر و آب كه همه با هم مخلوط شده برداشته هر دو پای عروس را با آن میشوید و سپس عروس پای داماد را میشوید به این نشان كه مانند گیاه مورد همیشه زندگی آنها سبز و خرم باشد و مانند آن شیر همواره از گناهان پاك گردند و مانند آن ریشه (مورد) زندگیشان دراز و پردوام باشد.
در این هنگام مهمانان عروس و داماد را تنها میگذارند. عروس و داماد اناری شیرین را كه در روی سفره گواه بوده در اتاق حجله با هم میخورند تا به اندازه دانههای آن دارای اولاد گردند.
بامداد روز دیگر رختخواب عروس و داماد بوسیله خواهر شوهر (یا خواهر زن) بزرگتر جمع میشود. رسم است كه داماد سكهای برای خواهر خویش در رختخواب میگذارد و خواهر شوهر موقع جمع كردن رختخواب، آنرا برمیدارد. بامداد همان روز نیز از طرف خانواده عروس مقداری ماست (بعنوان روسفیدی) همراه شیرینی و پشمك (برای شیرین كامی) برای خانوادههای نزدیك عروس و داماد فرستاده میشود.
پا تختی
داماد عصر همانروز (كه روز پاتختی است) قبل از آمدن مهمانان به وسیله چندتن از مردان فامیل همراه موبد با دو لاله روشن و مقداری شیر كه با برگ گل و آب مخلوط میباشد برسر آب روان میرود و پس از خواندن پارههایی از اوستا به وسیله ی موبد، آنرا در آب روان میریزد تا بدین ترتیب هر گونه آلودگی قبل از زناشویی او شسته شود و مانند آب و شیر و گل پاك باشد.
در بازگشت، داماد برای دستبوسی و سپاس از رنجهایی كه پدر برای دختر خود كشیده است به خانه پدرزن میرود و با بوسیدن دست مادر و پدر زن خود از تلاش آنها در تربیت دخترشان كه حالا زن اوست سپاسگزاری مینماید. پدر زن هدیهای به داماد میدهد. سپس داماد به خانه خود باز میگردد.
در بازگشت داماد، در پاگرد خانه، عروس كاسهای از نقل و شیرینی به نشان پذیرایی از داماد به سر او میریزد. دراین هنگام خویشان و دوستان هدایایی را كه آماده كردهاند به عروس و داماد میدهند.
آنگاه داماد به نشان شیربها، اناری را كه به آن ٣٣ یا ۱۰۱ سكه زده شده همراه یك جفت كفش به مادر زن هدیه میكند و یك جفت كفش نیز به خواهر زن میدهد.
روز سوم عروسی روز آش رشته است. رشته این آش باید به دست عروس بریده شود و به دست داماد به دیگ ریخته شود. این آش را نیز همراه با برگزاری جشن كوچكی بین دوستان و خویشان بخش میكنند.
رسم است كه عروس و داماد پیش از رفتن به جای دیگر همراه خویشان خود به زیارتگاه و مكان مقدسی به نام (شاورهرام ایزد) و در یزد به پیر سبز و چکچک و پیر بانو میروند. پس از زیارت، در یك روز خوب هفته، مادر شوهر و پدر شوهر، عروس و پسرشان را به خانه خود مهمان میكنند و هنگام ورود آنها هدایایی به نشان پاگشا به آنها میدهند. همین کار را مادر زن و پدرزن نسبت به داماد و دختر خود انجام داده و هدایایی به نشان پاگشا به آنها میدهند. پس از آن خویشان نزدیك عروس و داماد را به خانههایشان مهمان میكنند. گاهی این مهمانیها یك سال به درازا میكشد، زیرا عروس و داماد هر هفته در خانه یكی از خویشان مهمان میشوند. این مهمانیها نیز همراه با تشریفات ویژه ای است. هنگام ورود عروس و داماد یك شاخه گل و گیاه سبزی یا یك دانه انار (یا سیب و یا نارنج) به آنها داده مقداری (آویشن) كه با شیرینی و سنجد و بادام و غیره مخلوط است بر سر آنها میریزند و چندین مرتبه با صدای بلند كه همراه با خوش حالی است نسبت به عروس و داماد (هبیرو شادباش) میگویند. زدن دف و خواندن ترانههای شادمانه و خوردن انار و هندوانه و شیرینی نیز در تمام این مراسم رایج است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seeemorgh.com/culture
منبع: irandeserts.com
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:52
تاریخ
ورود آقایان ممنوع!/ حکمرانی زنان در روستای آب اسک
هوای روستا را بوی اسپند و صدای سلام و صلوات پر میکند تا اینکه همه مردان قابلمه و بقچه به دست از روستا خارج میشوند. زنان هم که از رفتن همه مردها در روستا مطمئن شده اند....
یک روز در ماه اردیبهشت هر سال برای همه زنان روستای آب اسک شمال کشور روز خاص و جالبی است چون هیچ مردی در آن روز مجاز به ماندن در روستا نیست و این زنان هستند که رئیس و فرمانروایند و همه امور روستا به رای آنها میچرخد.
هر سال جمعه یکی از روزهای اردیبهشت ماه رسم دیرینه "زن شاهی" یا "ورف چال" توسط اهالی روستای آب اسک قبل از شهرستان آمل برگزار میشود. معمولا این روز توسط بزرگان روستا انتخاب میشود.
در این روز زنان روستا صبح زود، وقتی آفتاب هنوز طلوع نکرده زیر قابلمه غذای ناهار مردانشان را خاموش کرده و بار سفر یک روزه آنها را میبندند و اسپند دودکنان آنها را تا ورودی روستا بدرقه میکنند.
همه اهالی در میدان بزرگ روستا جمع میشوند و اعضای شورا و بقیه ریش سفیدان با خواندن آوازی در کوچه و پس کوچه ها مردان کوچکتر را با خبر میکنند این به آن معنا که همه بدانند هیچ مردی از پنج ساله تا 50 ساله نباید در روستا بماند.
هوای روستا را بوی اسپند و صدای سلام و صلوات پر میکند تا اینکه همه مردان قابلمه و بقچه به دست از روستا خارج میشوند. زنان هم که از رفتن همه مردها در روستا مطمئن شده اند برای پادشاهی یک روزه خود را آماده میکنند!
در خانه های روستا غوغایی است قرار است یک نفر از زنان ملکه شود دیگری وزیر، عروس و نگهبان و حاکم هم وجودش در روستا لازم است. اما سربازها از همه سرشان شلوغتر است باید مرتب اوضاع روستا را به ملکه گزارش دهند.
آنها باید جلوی ورودی روستا نگهبانی دهند تا مردی از مردان روستا حتی به زور هم که شده نتواند وارد شود که اگر به هر نحو بخواهد از این کار تخطی کند، سر و کارش با ماموران حاکم است!
در این بین گردشگران و کسانی که از روستاهای اطراف برای شرکت در زن شاهی به این روستا آمده اند باید مقررات روستا را رعایت کنند وگرنه به دستور ملکه توسط همین سربازها تنبیه میشوند. آنها باید بدانند که به هیچ وجه نباید در روستا و هنگام برگزاری این مراسم از دوربین فیلمبرداری یا عکاسی و یا موبایل استفاده کنند. حتی یک روز که مسئولان گردشگری و صدا و سیما خواستند وارد شوند ملکه اجازه ورود آنها را به روستا نداده بود.
وقتی همه آماده شدند رسم زن شاهی هم اجرا میشود. ملکه و همه زیردستانش اول به دیدن خانواده هایی که در سوگ از دست دادن عزیزی سیاه پوشیده اند میروند و آنها را از عزا در میآورند. اهالی خانه هم رسم مهمان نوازی را میدانند و پذیرایی میکنند حتی به اندازه یک خرما یا شیرینی.
خانواده های دیگری که اهالی به دیدن آنها میروند بیماری را در خانه نگهداری میکنند پس اولویت بعد عیادت از بیماران است. تبریک گفتن دخترهای نو عروس وظیفه عروس نمادین روستاست.
پادشاه روستا هم که از میان زنان سرشناس روستا انتخاب شده در این روز باید اختلافات و مشکلات زنان روستا را حل کند به همین دلیل اگر زنی از دیگری شکایت دارد باید در ملاء عام مطرح کند تا مسئله حل شود. این است روایت یک روز حکومت روستای آب اسک در دست زنان است.
در این روز که از هر خانه بوی نذری میآید زنان بسیاری برای برآورده شدن حاجاتشان نذری میپزند از آش رشته گرفته تا قیمه.
اما از آن سو مردان روستا که صبح زود توسط خانواده بدرقه شدند یک روز را در کوههای اطراف سپری میکنند تا آنها هم بخش دیگری از این مراسم را با نام ورف چال را برگزار کنند. در این روز مردان روستا در دامنه کوه دماوند به محل ورف چال میرسند. ورف چال محلی است که از دوران گذشته چاهی در آنجا به عمق 12 متر و قطر 10 متر برای جمع آوری برف در حدود نیمه اول قرن نهم هجری به وسیله شخصی به نام سید حسن ولی از اهالی نیاک حفر شده است.
مردان روستا قطعات یخ زده برف را از کوهها جدا میکنند و هر کس به توانایی خود مقداری از قطعات آخرین برف زمستانی به جا مانده در طبیعت را در این چاله میریزد و روی چاه را میپوشانند تا فصل تابستان که دامهای خود را برای چرا به این منطقه میآورند مقداری از این برف را آب کرده و برای آشامیدن استفاده کنند.
اجرای بازی های محلی و پذیرایی از مهمانان روستا بخش دیگری از برنامه ورف چال مردان روستاست.
در این روز هم زنان میتوانند یک روز اقتدار را در روستا تجربه کنند و هم مردان یک روز را در دامان طبیعت رفته و برای جلوگیری از خشکسالی و کم آبی، چاهی از برف ذخیره میکنند.
این مراسم میتواند یک جاذبه گردشگری در روستاهای شمالی ایران باشد به شرط آنکه گردشگران مقررات حکومت زنانه را در این روستا رعایت کنند. این بزرگترین شرط ملکه برای معرفی آیین زن شاهی به گردشگران و حضور آنها در زیباترین روز اردیبهشت ماه است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: mehrnews.com
م
چهارشنبه 3/3/1391 - 14:50
ایرانگردی
گزارش تصویری: مراسم آیینی تتی (وشكو)
دلیل نامگذاری این مراسم این است كه در این زمان شكوفه های درختان در باغات از جمله بهار نارنج را شاهد هستیم و فصل كار كشاورزی مردم....
مراسم آیینی تتی (وشكو/ شكوفه) در پارك ملت تهران برگزار شد. دلیل نامگذاری این مراسم این است كه در این زمان شكوفه های درختان در باغات از جمله بهار نارنج را شاهد هستیم و فصل كار كشاورزی مردم مازندران نیز هست كه به شكرانه این نعمت ها از خداوند رحیم سپاسگزاری میكنند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir/
عكاس: بهمن صادقی چهارشنبه 3/3/1391 - 14:48
تاریخ
مراسم ازدواج ترکمنها
فاصله سنی در میان ترکمنها مسأله ای نیست. در گذشته مرد پنجاه ساله با دختر هشت، نه ساله و زن سی ساله با پسر پانزده ساله ازدواج میکرد. گاهی نیز ازدواج در سنی....
ترکمنها پدرتبار هستند. آنها قبل از این قرن دارای خانواده های گسترده بسیار بزرگ با یک رییس خانواده (پدر) مقتدر و مستبد بوده اند. خانواده کوچکتر و هسته ای (زن و شوهری)، در قرن حاضر و به تدریج در میان آنها پا گرفته است.
در میان ترکمنها، فعالیتهای زن و مرد به طور جداگانه مشخص شده است. مردان کارهای کشاورزی و دامداری را انجام میدهند در حالی که زنان به کارهایی همچون برپا کردن و برچیدن (اُی) (آلاچیق ترکمنی)، تهیه آرد، چیدن و خشک کردن میوه، دوشیدن شیر گاو و گوسفند، قالی بافی، نمدمالی، تهیه لبنیات و تمیز کردن پشم میپردازند. گذشته از آن، زنان فعالیتهای دیگری همچون بزرگ کردن بچه، نگهداری کودک، آشپزی و شست و شو را انجام میدهند.
در جامعه ترکمن، زنان در طبقه پایینتر از مردان قرار میگیرند. زنان نمیتوانند با مردان در یکجا و در یک محوطه باشند. زنان جوان باید از بزرگان خانواده اطاعت کنند و آنها همچنین باید همواره و حتی در میان زنان آهسته صحبت کنند.
ازدواج، بخصوص از جهت اقتصادی در میان ترکمنها اهمیت دارد. ترکمنها دارای اجداد مشترک در تمام رده ها هستند. یعنی در خانواده دارای یک جد مشترک (پدر) بوده، در طایفه نیز جد مشترکی دارند که فاصله اش بیشتر است همین طور تا سطح قبیله و کل جامعه ترکمن که «اُغوذخان» جد مشترک همه آنهاست، در نتیجه ترکمنها در هر رده با هم نزدیکی و قرابت داشته و دارای جد مشترک هستند.
بنابراین، در میان ترکمنها، ازدواج به مفهوم وصل کردن خانواده ها و دارای جد مشترک شدن، بی معنا است. زیرا همواره این مورد در بین آنها وجود دارد. ازدواج در بین ترکمنها از این جهت مهم است که باعث میشود یکی از افراد فعال اقتصادی یعنی زن، از خانواده دهنده زن یعنی خانواده (عروس) کم میشود و در مقابل یک عضو فعال به خانواده گیرنده زن (یعنی خانواده داماد) اضافه میشود. بنابراین خانواده ای که زن را میگیرد باید به خانواده ای که زن را میدهد شیربها بپردازد.
فاصله سنی در میان ترکمنها مسأله ای نیست. در گذشته مرد پنجاه ساله با دختر هشت، نه ساله و زن سی ساله با پسر پانزده ساله ازدواج میکرد. گاهی نیز ازدواج در سنین پایین برای دو طرف (زن و شوهر) اتفاق میافتاد. در حال حاضر سن ازدواج در میان ترکمنها بالا رفته است.
ترکمنها به ازدواج به عنوان یک رسم زندگی و یا چیزی طبیعی، مثل چیزهای دیگر نگاه میکنند. ازدواج و تولیدمثل به قدرت خانواده و طایفه میافزاید و رشد جمعیت را تسریع میکند.
در جامعه ترکمن معمولاً پدر برای پسرش زن پیدا میکند و قراردادهای مربوط به ازدواج را انجام میدهد. شیربها، نیز به وسیله پدر داماد به پدر عروس داده میشود. اگر داماد در هنگام ازدواج مستقل بوده یعنی بیوه باشد یا بخواهد زن دوم بگیرد، در این صورت خودش باید قراردادهای مربوط به ازدواج را انجام داده و شیربها را بپردازد. اگر پدر عروس فوت کرده باشد، شیربها به بزرگترین مرد خانواده پدر عروس که معمولاً بزرگترین برادرش است، داده میشود.
معیار انتخاب همسر در میان دهندگان و گیرندگان زن فرق میکند. خانواده زن ترجیح میدهند که دخترشان را به خویشاوند نزدیک و تقریبا هم سن، نه به غریب، حتی ازدواج نکرده، شوهر دهند. در حالی که برای خانواده داماد (گیرندگان زن)، عروس ازدواج نکرده، برای داماد ازدواج نکرده، سالم بودن عروس و فعال بودن او و بچه آوردن مهم است.
آداب و رسوم مربوط به ازدواج ترکمنها مفصل و طولانی است. نخستین مرحله ازدواج تعیین مخارج و شیربهاست. در میان ترکمنها تعیین کننده شیربها معمولاً وضعیت تأهل مرد است یعنی: مرد یا مجرد است یا بیوه و یا متأهل؛ هر یک از اینها میتوانند یا با دختر ازدواج کنند یا با زن بیوه. مرد مجرد با دختر مجرد، 10 مال شیربها لازم دارد. مرد بیوه با دختر مجرد، 20 مال شیربها لازم دارد. علتش این است که اولاً دختر مجرد باید جایی رود که قبلاً زنی آنجا بوده و بعد مرده است. این مسأله برای دختر مجرد چندان خوش آیند نیست و معمولاً کسی که زنش میمیرد سنش بالاست. از طرفی معمولاً چند تا بچه هم دارد، به همین دلیل خانواده دختر، دخترشان را با اکراه میدهند و اگر بخواهند این کار را انجام دهند مال بیشتری طلب میکنند. (یک گوسفند یا یک شتر را یک مال گویند، اما امروز جای مال را پول نقد گرفته اما سبتها حفظ شده است).
اگر دختر مجرد با مرد متأهل ازدواج کند 30 مال، شیربها لازم دارد. اگر زن، بیوه باشد پسرهای مجرد با او ازدواج نمیکنند مگر اینکه زن شوهر مرده، زن برادر مرد باشد که به عقد وی (یعنی برادر کوچکتر) در آید.
چون پسرهای مجرد با زنان بیوه ازدواج نمیکنند این زنهای بیوه الزاما یا با مرد متأهل ازدواج میکنند یا با مرد بیوه که در این صورت میزان شیربهای زنان بیوه بالاست؛ یعنی بیشتر از مقداری است که اگر زن بیوه با برادرشوهر مرده خود ازدواج میکند. شیربهای زنهای دوم تا چهارم نیز معمولاً بیشتر از زن اول است. شیربها به اضافه مخارج عروسی باید به وسیله داماد (معمولاً پدر داماد) پرداخت شود. شیربها برای دختر و پسری که برای نخستین بار ازدواج میکنند 10 مال است.
جشن ازدواج معمولاً در هفته های آخر پاییز یعنی وقتی که چیدن پنبه آغاز میشود، انجام میگیرد. البته لازم به تذکر است که این امر، امروزه مصداق کاملی ندارد و ترکمنها هر وقت که صلاح بدانند ازدواج میکنند.
سه یا چهار زن از خویشاوندان داماد مقداری نان را در سفره ای گذاشته و به خانه پدر عروس میروند. پس از سلام و احوالپرسی و خوردن چند استکان چای، یکی از زنان سفره را باز میکند و نان را میان افرادی که حاضرند تقسیم میکند. در آن زمان پدر عروس نیز گوسفندی را قربانی کرده و با گوشت آن غذایی به نام «باترمه» درست کرده و از مهمانان و نیز چند تن از همسایگان پذیرایی میکند. پدر عروس با انجام این عمل موافقت خود را با عروسی اعلام میدارد.
روز بعد، پدر داماد چند تن از ریش سفیدان طایفه خود را برای نهار یا شام دعوت میکند. او در باره عروسی پسرش با آنها به صحبت و مشورت مینشیند. آنها به او تبریک گفته و هزینه عروسی و شیربها را برآورد میکنند. اگر پدر داماد به آن میزان پول نداشته باشد، ریش سفیدان هر کدام طبق وضعیت مالی خود مقداری پول به او میدهند. فردای آن روز چند نفر از افراد خانواده داماد به نزدیکترین شهر رفته و لوازم مورد نیاز عروسی را فراهم میکنند.
دعوت شدگان یک روز قبل از عروسی آمده و در منزل پدر داماد یا خویشان خود اقامت میکنند. روز بعد، این جماعت همراه با چند نفر ریش سفید طایفه داماد برای آوردن عروس به خانه پدر عروس میروند. در گذشته عروس را با شتر میآوردند اما این روزها با ماشین به خانه داماد میرود.
وقتی مردم به منزل پدر عروس میرسند همه آنها به جز مادر و بزرگترین خواهر داماد، از ماشین پیاده شده و قدم به منزل پدر عروس میگذارند. گروهی از زنان فامیل عروس به آنها خوش آمد میگویند و هر زن خویشاوند عروس، پای یک زن خویشاوند داماد را گرفته و سعی میکند او را به زمین بزند.
پس از آن همه آنها به منزل پدر عروس وارد شده و به اتاقها یا «اُی»هایی که برای این کار در نظر گرفته شده است میروند. مردان و زنان به اتاقها یا «اُی»های جداگانه میروند و با چای و غذا پذیرایی میشوند. عروس را با ندیمه هایش به اتاق یا «اُی» خویشاوندانش میبرند.
پس از صرف غذا و چای یکی از مردان خویشاوند داماد میگوید: «ما حالا غذا خوردیم، بنابراین وقت رفتن است».
یکی از ریش سفیدان طایفه عروس در جواب میگوید: «خوب ... خداحافظ ... اما چیزی را که آورده اید بدهید.» پیرترین ریش سفید طایفه داماد شیربها را میآورد و در یک دستمال قرار میدهد و به ریش سفید طایفه عروس میدهد. او نخست پول را میشمارد و مقدار کمی از آن را در همان دستمال گذاشته و به ریش سفید طایفه داماد پس میدهد. پس از آن آخوند یا یکی از ملاها سوره ای از قرآن مجید را قرائت میکند و بعد همه از اتاق خارج میشوند.
ریش سفید طایفه داماد به زنان طایفه داماد میگوید: «ما اجازه گرفتیم ... شما میتوانید عروستان را به خانه ببرید.» این زنها که بیشتر زن برادر یا زن دایی و یا زن عموی داماد هستند پس از شنیدن این کلمات به اتاق یا «اُی» عروس و ندیمه هایش میروند و در مقابل ندیمه های عروس مینشینند. اگر عروس، زن اول داماد نباشد، نخست باید مقداری پول به ندیمه ها داده شود تا اجازه رفتن به اتاق را بدهند. وقتی آنها وارد اتاق شدند عروس در میان زنان دو خانواده مینشیند. در این موقع یکی از زنان خانواده داماد یک چادرشب قرمز بر روی عروس میاندازد تا با آن عروس را بپوشاند اما یکی از ندیمه های عروس (تعداد این ندیمه ها گاهی به 30 نفر رسیده است) آن را به طرف او پرت میکند. این کار سه بار تکرار میشود. در بار سوم، زن چادرشب را با ترشرویی مصنوعی روی سر عروس انداخته و به سختی او را در آغوش گرفته و سعی میکند او را از اتاق بیرون ببرد. در این هنگام زنان خانواده عروس با او نزاع میکنند و زنان دیگر خانواده داماد هم وارد نزاع میشوند. در این حال چند نفر از زنان خانواده داماد از فرصت استفاده کرده عروس را به بیرون اتاق میبرند. پس از این اتفاق، نزاع ساختگی پایان میگیرد.
بعد از اینکه عروس را از اتاق بیرون آوردند، مردان و زنان طایفه عروس، او را دور کرده و به طرف ماشین میبرند.
عروس همراه با چند نفر از ندیمه هایش سوار ماشین میشود. جهیزیه عروس را نیز در ماشین میگذارند. وقتی ماشین شروع به رفتن میکند، خویشاوندان عروس به طرف آن سنگ و کلوخ پرتاب میکنند.
وقتی عروس به منزل داماد میرسد آنجا بسیار شلوغ میشود. زنان خانواده داماد، برنج و «باترمه» میپزند و تمام بزرگسالان، جوانان، بچه ها و دیگر زنان، منتظر آمدن عروس هستند. زنان معمولاً لباس نو پوشیده و با خود نوعی شیرینی به نام «قِتلمه» میآورند. «قتلمه» را در سفره ای گذاشته و به عنوان هدیه به مادر داماد میدهند. مادر داماد نیز در عوض برای آنها روسری، پارچه یا چیز دیگر میفرستد.
وقتی ماشین عروس به منزل داماد میرسد، عروس و دیگران از ماشین پیاده میشوند. پدر داماد به آنها خوش آمد میگوید. مادر داماد مقدار کمی آرد گندم به عنوان نشانه خوشبختی و برکت روی سر عروس میریزد، تمام خویشاوندان داماد، میوه، خشکبار و سکه های پول از کنار داماد به داخل جمعیت میریزند که به وسیله مردان، جوانان و بچه ها جمع آوری میشود.
عروس و ندیمه های او به یک اتاق یا «اُی» که متعلق به نزدیکترین خویشاوند داماد است برده میشوند. چند نفر از زنان جوان خانواده داماد از قبل در اتاق بوده و در را بسته اند. برای اینکه در را باز کنند یکی از ندیمه های عروس مقداری پول در دستمال گذاشته و از سوراخ در به آنها میدهد و میگوید: «برای شماست».
زنان جوان پس از گرفتن پول در را باز کرده و بیرون میروند. در این هنگام عروس خیلی خسته است. ندیمه ها، عروس را در اتاق مینشانند. اتاق با آمدن زنان و دختران خویشاوند داماد شلوغ میشود.
ریش سفیدان، ملاها و سایر مهمانان مرد در اتاق دیگری مینشینند و غذا میخورند، پس از آن برای عروس و داماد غذای مخصوص میآورند. این غذا از گوشت گوسفند درست شده که قبل از آن به دو بخش تقسیم شده است؛ یک بخش را به عروس و بخش دیگر را به داماد میدهند.
پس از صرف این غذا چهار نفر از طلبه های آخوند نزد داماد رفته و به او گوشزد میکنند تا وکیل خود را برای انجام مراسم مذهبی ازدواج معرفی کند. آنها از نزد داماد برگشته و وکیل او را معرفی میکنند و وکیل نیز به عنوان موافقت، سر خود را تکان میدهد. پس از آن به اتاق عروس رفته و از او نیز میخواهند تا وکیل خود را معرفی کند. آنها از نزد عروس به اتاق برگشته و وکیل عروس را نیز معرفی میکنند و وکیل نیز سر خود را به نشانه موافقت تکان میدهد. در این زمان آخوند هر دو وکیل را احضار کرده و نخست از وکیل عروس میپرسد: «شما اینجا چکار دارید؟»
او در حالی که به وکیل داماد اشاره میکند میگوید: «من طلبی از این شخص دارم که باید همین حالا پس بگیرم.»
در این موقع وکیل داماد با حالتی عصبی میپرسد: «من چگونه بدهکار شما شده ام؟»
سپس یک دعوای ساختگی بین آنها آغاز میشود. سرانجام آخوند آنها را نصیحت کرده و یک شیرینی را به دو قسمت تقسیم کرده و هر قسمت را به یکی از آنها میدهد و دعوای ساختگی تمام میشود. پس از آن آخوند صیغه عقد را جاری میکند. در این هنگام چند زن به نشانه بریدن نفرین دشمنان این ازدواج، قیچی را باز و بسته کرده و به هم میزنند.
بعد از جاری شدن صیغه عقد به وسیله آخوند، شیرینی یا گاهی شربت به تمام افرادی که در آنجا هستند داده میشود. پس از آن همگی ازدواج را تبریک گفته و برای مراسم «سمچک» میروند.
«سمچک»، رسمی است که در آن هر مردی از خانواده یا طایفه داماد که میخواهد دوستی و شادی خود را نشان دهد، بالای پشت بام رفته و یک نشانه (معمولاً جعبه کوچک یا چوب) را نشان داده و مبلغی پول را اعلام میکند. سپس آن را به طرف جمعیت پرت میکند. کسی که آن را بگیرد و به او پس بدهد مقدار پول اعلام شده را خواهد گرفت. در این مراسم، زنان فقط نظاره گرند.
پس از این مراسم، داماد با راهنمایی چند تن از زنان خویشاوندش به اتاق عروس میرود. یکی از زنان، انگشت کوچک عروس و داماد را روی هم قرار داده و از داماد میخواهد که هرگز به عروس نان جو ندهد، لباس بد نپوشاند و اجازه ندهد که دیگران به او زخم بزنند. به این مراسم «الّشدرمه» میگویند.
پس از آن، داماد از اتاق بیرون آمده و دوستان وی او را به اتاق دیگر میبرند. او در آنجا چند استکان چای خورده و سپس به اتاق عروس برمیگردد.
شب هنگام، داماد و عروس و دو تن از ندیمه هایش در اتاق باقی میمانند. معمولاً پرده ای در اتاق هست که اتاق را به دو بخش تقسیم میکند. عروس و داماد به بخش دیگر اتاق در پشت پرده میروند.
در هنگام شب، آوازخوانی ترکمنی نیز وجود دارد که معمولاً در یک چادر بزرگ انجام میشود و تا نیمه شب ادامه دارد.
داماد، عروس و ندیمه هایش در روز بعد به خانه داماد میروند. آنها پرده را نیز با خود میبرند و یک شب را نیز در آنجا میمانند (پرده ای که اتاق را به دو بخش تقسیم میکرد). پس از آن پدر و مادر و چند تن از خویشاوندان داماد، عروس را به خانه پدرش برمیگردانند. عروس یک یا دو سال در منزل پدرش میماند و برای زندگی آینده اش قالی بافته و نمد درست میکند و معمولاً داماد در این مدت نمیتواند عروس را ببیند. همچنین او نباید به طرف منزل پدر عروس برود مگر آنکه عروس، زن اول او نباشد. پس از تمام شدن این مدت، خانواده عروس او را به خانه داماد برمیگردانند. او به مدت 20 ـ 15 روز در آنجا میماند و دوباره آنها او را به خانه پدرش برمیگردانند. این بار عروس پس از 11 ـ 10 ماه برمیگردد و در این مدت داماد میتواند پیش او برود و او را ببیند.
ممکن است عروس نخستین فرزندش را در این مدت در خانه پدرش به دنیا بیاورد. پس از این زمان، والدین داماد به خانه والدین عروس رفته و عروسشان را برای مدتی که گاه به چندین سال میرسد به خانه خود میآورند. در این مدت منزل جدید داماد یا «اُی» او نیز آماده شده و آنها زندگی جدیدی را در آنجا شروع خواهند کرد.
لازم به ذکر است که آداب یاد شده در میان ترکمنهای کنونی ایران از بین رفته است بخصوص در میان «گوکلانها» که قبل از دیگر گروههای ترکمن به یکجانشینی پرداخته اند و در نتیجه با شهرهای اطراف در ارتباط بوده و تغییرات فرهنگی را زودتر پذیرفته اند.
چنین است در مورد گروههای دیگر ترکمن یعنی «یموتها» و «تکه ها». و در حال حاضر کمتر خانوادهای را میتوان یافت که فاصله ازدواج تا همخانه شدن آنها به بیش از یک سال برسد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hawzah.net
م چهارشنبه 3/3/1391 - 14:46