• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1392
تعداد نظرات : 762
زمان آخرین مطلب : 4082روز قبل
دعا و زیارت

قرآن کریم

چرا نام ائمه(علیهم‌السلام) و مقام پیشوایی آنان در قرآن نیامده؟

پیشینه این پرسش به عصر ائمه معصومین(علیهم‌السلام) می‌رسد و روایات بر جای مانده در مصادر و منابع فریقین(شیعه و سنی) شاهد آن است. در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است:

 

1. دیدگاه افراطی:

در این دیدگاه گفته‌ می‌شود نام اهل بیت (علیهم‌السلام) و مقام امامت آنان در قرآن به طور صریح ذکر شده بوده، لیكن پس از وفات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و در عصر جمع آوری قرآن و تدوین آن، قرآن تحریف گشته و نام اهل بیت از آن ساقط شده است. این دیدگاه در میان فریقین طرفدارانی بسیار اندك دارد. استناد این افراد چیزی جز روایات نیست، روایاتی كه از نظر سند و دلالت مخدوش و بسیاری از مصادر آن‌ بی‌اعتبار است.

2. دیدگاه تفریطی:

 

در این دیدگاه گفته می‌شود، نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده بلكه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است و هر آیه‌ای كه درباره اهل بیت به طور عام و یا امام علی (علیه‌السلام) به طور خاص نازل شده باشد تنها بیان كننده فضایل و مناقب آنهاست. نه آنكه خداوند از امامت آنان سخنی گفته باشد. این دیدگاه همه اهل تسنن است كه ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت، آشكار می‌شود.

 

3. دیدگاه معتدل:

این دیدگاهِ همه متكلّمان، مفسّران و محدثان شیعه است. آنان بر این باورند كه نام اهل بیت (علیهم‌السلام) به طور صریح در قرآن نیامده است، لیكن خداوند آیاتی متعدد درباره پیشوایی اهل بیت ـ به ویژه امام علی(علیه‌السلام) و مناقب آنان نازل كرده است و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) كه مبین و معلم آیات خداست، آنها را به طور صریح و روشن برای امت بیان كرده است، به گونه‌ای كه اگر جهالت‌ها و عنادها رخت بربندد برای هر كس این مطلب روشن خواهد شد. و در پی آن تبیینی معقول از برخی احادیث به دست خواهد داد كه می‌گوید: "اگر قرآن را همانگونه كه نازل شده بخوانند، ما را با نام می‌یابند."1

در منابع فریقین (شیعه و سنی)، روایاتی به چشم می‌خورد كه دلالت بر حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت(علیهم‌السلام) دارد، مانند احادیثی كه به نقل از ابن عباس می‌گوید: "درباره هیچ كس به اندازه امام علی آیه نازل نشده است."2

همچنین حدیثی دیگر به نقل از ابن عباس می‌گوید: «خداوند خطاب "یا أیهاالذین آمنوا" در قرآن را نازل نكرد جز آن كه حضرت علی(علیه‌السلام) پیشگام در این خطاب است، خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد اما از حضرت علی(علیه‌السلام) جز با خیر و خوبی یاد نكرده است."3

در این میان احادیث دیگری نیز وجود دارد كه از این مقوله در تمام كتاب‌های آسمانی حكایت می‌كند. مانند حدیث: "ولایت علی بن ابیطالب در تمام كتاب‌های انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد، جز آن كه بر نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و ولایت علی وصی او‍ ]اقرار گرفت]."4

افراطیون می گویند: نام اهل بیت (علیهم‌السلام) و مقام امامت آنان در قرآن به طور صریح ذکر شده بوده، لیكن پس از وفات پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و در عصر جمع آوری قرآن و تدوین آن، قرآن تحریف گشته و نام اهل بیت از آن ساقط شده است.

تفسیر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و دیگر معصومان از آیاتی كه درباره اهل بیت نازل شده این دیدگاه را تأیید می‌كند. به طور نمونه مرحوم كلینی با سند صحیح از ابابصیر چنین نقل می‌كند: "از امام صادق (علیه‌السلام) درباره آیة "أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأمْرِ مِنْكُمْ"5 پرسیدم فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین نازل شده [و مراد از اولی‌الامر آنانند] گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام امام علی و اهل بیت او در كتاب خدا نیامده است؟‌ فرمود:‌ به آنان بگویید[كلیات] نماز بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده ولی تعداد ركعات آن بیان نشده است و رسول اکرم آن را برای مردم تفسیر كرد... [به همین گونه كلیات ولایت به طور عام در قرآن نازل شده و پیامبر اكرم آن را تبیین كرد]."6

 

آزمون امت، حكمت عدم تصریح

به نظر می‌رسد یكی از حكمت‌های عدم تصریح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبیین آیات در این زمینه به عهده پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) (و دیگر معصومان) به خاطر آزمون این امت بوده كه در سرنوشت نسل‌ها، اثر مستقیم دارد.

یكی از آزمون‌های الهی از این امت در چگونگی پیروی آنان از پیامبر خداست. خداوند برای اجرای این آزمون و پیشگیری از هر نوع عذر و بهانه مقدمات آن را به اینگونه فراهم كرد.

اهل بیت

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرش از قرآن در همه اعصار تأكید كرده‌ و وقوع تخلف در این امر را پیش‌بینی نموده و امت را از این تخلف و نافرمانی بر حذر داشته‌ است. در این زمینه احادیثی با سندهای متعدد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده از جمله، این حدیث صحیح السند كه می‌گوید: «لا أعرِفَنَّ الرّجلَ یأتیه الأمر مِن أمری، امّا أمرتُ به و إمّا نَهیتُ عَنْهُ فیقولُ: ما نَدْری ما هذا، عندنا كتابَ‌ الله لَیس هذا فیه؛‌ نشناسم(كنایه از این كه نباید چنین امری رخ دهد)‌ مردی را كه امری از من به وی رسد كه یا به آن دستور داده و یا از آن نهی كرده باشم، پس بگوید: نمی‌دانم این چیست! نزد ما كتاب خداست در آن این امر به چشم نمی‌خورد[پس ملزم به اطاعت آن نیستیم]."7

خداوند در این پیروی و اطاعت، تفاوتی بین دستورها و تبیین‌های رسولش نگذاشته است و هیچ مرزبندی در قرآن و روایات در این مورد، بین امور اعتقادی و غیراعتقادی فرعی نیست. از این رو كسی نمی‌تواند بهانه كند یا عذر بیاورد و بگوید: چون فلان مسأله جزو اعتقادات است(مثلاً مسأله امامت كه یكی از اركان مذهب شیعه است)‌ باید در قرآن به صورت نص بیان می‌شد. به هر حال اطلاق پیروی از رسول خدا و تأكید فراوان بر آن مرزبندی را در هم می‌شكند؛ بلكه بعید است آن همه آیات و روایات در پیروی مطلق از رسول مكرّم اسلام(صلی الله علیه و آله) تنها در مورد پیروی از احكام فرعی باشد؛ چون برای هر كس روشن است كه هرگز نمی‌توان تنها با قرآن به دستورهای خدا در احكام فرعی، عمل كرد چون قرآن جزئیات آنها را نگفته و نیازی هم به این همه تأكید ندارد.

كوتاه سخن آنكه خداوند نام ائمه اهل بیت را به صورت صریح در قرآن نیاورده و با بیان مفاهیم كلی تبیین آیات درباره مقام ولایت، عصمت و ... اهل بیت را به عهده پیامبرش نهاده تا یكی از راه‌های آزمون این امت هموار شود و جوهره ایمان آنان در فرمانبرداری یا نافرمانی از پیامبر خدا، آشكار گردد. پیامبر خدا نیز بدون هیچ مدارا و كوتاهی آن را به انجام رسانده است.

 

نویسنده: فتح الله - نجارزادگان

 


 

 پی‌نوشت‌ها:

1- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی؛ ج 1، ص 13، ح 4.

2- ابن مردویه، احمد، مناقب، ص 218؛ ابن عساكر، علی، ترجمه الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق؛ ج 27، ص 428، ح 935 - 940.

3- مناقب، ص 219، ح 305؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الكبیر، ج 11، ح 11687.

4- الكافی، ج 1، ص 437، رقم 6؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 222؛ ثعلبی، احمد، الكشف و البیان، ج 8، ص 338.

5- نساء/ 59.

6- الكافی، ج 1، ص 286- 287، ح 1؛ حموئی، فرائدالسمطین، ج 1، ص 317؛ ابن عقده، احمد، كتاب الولایة، ص 202.

7- حاكم نیشابوری، ابوعبدالله، مستدرك: ج 1، ص 108- 109؛ ابن ماجه قزوینی،‌ سنن: ج 1، ص 6، ح 12؛ دارمی، عبدالله، سنن: ج 1، ص 117.

شنبه 14/1/1389 - 23:24
دعا و زیارت

على (علیه السلام) در جمعى فرمود: قوام دین به چهار كس است : عالم زبان دارى كه به علم خود عمل كند، ثروتمندى كه مازاد ثروت خود را به هم خویشان خود پخش كند، فقیرى كه آخرت را به دنیا نفروشد، و جاهلى كه از تحصیل علم تكبر نورزد، پس هر گاه عالم ، علم خود را نشر ندهد و توانگر بخل بورزد و فقیر آخرت را به دنیا بفروشد، و جاهل از آموختن علم تكبر كند، دنیا به عقب بر مى گردد (و جاهلیت را از سر گیرد)

در آن روز به تعداد مسجدهاى زیاد و اجتماعات مردمى كه دلهایشان از هم جداست فریب نخورید.
عرض كردند: یا على (علیه السلام ) در آن زمان چگونه باید زندگى كرد؟

حضرت فرمود: در ظاهر با مردم آمیزش كنید، و در باطن مخالفت نمایید كه قرین انسان عمل اوست ، و هر كس را كه دوست داشته باشد با او محشور مى شود، و در عین حال منتظر فرج هم باشید.

                                                              نصایح ، ص 195

سه شنبه 11/12/1388 - 14:12
دعا و زیارت





روزى على (علیه السلام ) به كمیل بن زیاد چنین سفارش و وصیت كرد؛ فرمود: اى كمیل !

شیطان با كید و مكر لطیفش بسوى تو مى آید و تو را به طاعتى امر مى كند كه مى داند با آن الفت و انس دارى و آن را فرو نمى گذارى پس تو گمان مى برى كه او فرشته اى بخشنده است ، در حالیكه بدون تردید او شیطان رانده شده است .

سپس وقتى به او انس گرفتى و اطمینان یافتى ، تو را به اتخاذ تصمیماتى هلاك كننده كه نجات در آن نیست وا مى دارد.

اى كمیل ! وقتى كه شیطان در سینه ات وسوسه كرد، بگو: اعوذ بالله القوى من الشیطان الغوى و اعوذ بمحد الرضى من شرما قدر و قضى و اعوذ بالله الناس من شر الجنة و الناس اجمعین و صلى الله على محمد و آله و سلم و سلم .

این پناه جستن به حق تو را از زحمت و اذیت ابلیس و شیاطین همراه او، اگر چه تماما مثل او ابلیس باشند، كفایت كرد.

 

                                                             نشان از بى نشانها

سه شنبه 11/12/1388 - 14:10
دعا و زیارت



روزى على (علیه السلام ) از امام حسن و امام حسین علیهم السلام سؤ الاتى پرسید كه هر یك از آن بزرگواران به پاسخ پدر خود بر آمدند. ابتداء على (علیه السلام ) از پسرش امام حسن(علیه السلام ) پرسید اى پسرم خرد چیست ؟ گفت : آنكه دل تو نگهدارنده چیزى باشد كه در آن ودیعه نهاده اى . پرسید حزم (هوشیارى و دور اندیشى ) چیست ؟ پاسخ داد: آنكه منتظر فرصت باشى و در امور خیرى كه برایت ممكن است شتاب ورزى . حضرت پرسید بزرگوارى چیست ؟ گفت : عفو و تحمل لغزش دیگران ، استوار نمودن زندگى بر شالوده خویهاى ارزنده . پرسید: بخشندگى و بلند نظرى در چیست ؟ پاسخ داد: بر آوردن نیاز درخواست كننده و بخشش دسترنج خود.

فرمود: خساست چیست ؟ پاسخ داد: اینكه اندك را زیاد بدانى و آنچه را در راه خدا داده اى تلف شده پندارى . فرمود:رقه (پستى و بردگى ) چیست ؟ گفت : كوته بینى و درخواست نمودن چیز كم و دریغ داشتن از چیز اندك . پرسید: خود را به رنج و مصیبت انداختن چیست ؟ پاسخ داد: تمسك به كسى كه تو را ایمن نمى سازد و كنجكاوى در چیزى كه برایت سودى ندارد. فرمود: جهل چیست ؟

گفت : پریدن بر روى مركب پیش از مهارت یافتن در آن و سرباز زدن از پاسخ گویى و چه خوب كمك كارى است خاموشى در جایگاههاى بسیار اگر چه زبان گویایى داشته باشى .

آنگاه امیرالمؤ منین (علیه السلام ) رو به فرزندش امام حسین (علیه السلام ) نمود و به او فرمود: پسرم آقایى چیست ؟ گفت : نیكویى نمودن به قبیله و بر گردن گرفتن و پرداخت دیه جرائم و جنایات آنان فرمود: غنا (بى نیازى ) در چیست ؟ پاسخ داد: اندك بودن آروزهایت و خوشنودى به آنچه تو را كفایت مى نماید. پرسید بینوایى در چیست ؟ گفت : طمع داشتن به هر چیز و سخت ناامید شدن .

پرسید لوم (نكوهش و سرزنش ) چیست ؟ پاسخ داد: كه مرد خود را از خطر محفوظ دارد و عیال خود را تسلیم آن كند. پرسید خرق (درشتى ، دریده بودن ) چیست ؟ گفت : در افتادن و دشمنى كردن با فرمانده خود و شخصى كه مى تواند به تو سود و زیانى برساند. آنگاه على (علیه السلام ) به حارث اعور توجه نمود و به وى فرمود: اى حارث این حكمت ها را به فرزندانتان بیاموزید زیرا آنها بر خرد و حزم و راى مى افزاید.

 

                                                     معانى الاخبار، ج 2، ص 426

سه شنبه 11/12/1388 - 14:7
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

امام علی علیه‌ السلام:


كُنْ كَالنَّحْلَةِ إِذَا أَكَلَتْ أَكَلَتْ طَیِّباً وَ إِذَا وَضَعَتْ وَضَعَتْ طَیِّباً وَ إِذَا وَقَعَتْ عَلَى عُودٍ لَمْ تَكْسِرْهُ.

باش مانند زنبور عسل، هر گاه بخورد مى‏خورد پاكیزه را، و هر گاه بگذارد مى‏گذارد پاكیزه را، و هر گاه بنشیند بر شاخ درختى نشكند آنرا،

(مراد اینست كه چنانكه زنبور عسل هر گاه مى‏خورد هر شكوفه و گل و گیاهى را مى‏خورد كه نیكو و پاكیزه باشد، و وقتى كه مى‏گذارد عسل مى‏گذارد كه نیكو و پاكیزه است، و بر شاخى كه مى‏نشیند گرانى نمى‏كند و نمى‏شكند آنرا، تو نیز هر گاه بخورى از چیزهاى حلال پاكیزه بخور، و آنچه بگذارى اعمال خیر پاكیزه بگذار، و نرمى كن با مردم تا بر ایشان گران نباشى و خاطر كسى را نشكنى.)

 

تصنیف غرر الحكم و درر الكلم   324  /شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحكم    ج‏4   ص 615   

شنبه 8/12/1388 - 15:9
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

و روی عبد اللّه بن مسعود قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: لمّا اسری بی إلى السماء أمر بعرض الجنّة و النار علیّ فرأیتهما جمیعا، و رأیت الجنّة و ألوان نعیمها، و رأیت النار و ألوان عذابها، فلمّا رجعت قال لی جبرئیل علیه السّلام: قرأت یا رسول اللّه ما كان مكتوبا على أبواب الجنّة و ما كان مكتوبا على أبواب النار؟

فقلت: لا یا جبرئیل، فقال: إنّ للجنّة ثمانیة أبواب، على كلّ باب منها أربع كلمات؛ كلّ كلمة منها خیر من الدّنیا و ما فیها لمن تعلّمها و عرفها، فقلت: یا جبرئیل، ارجع معی لأقرأها، فرجع معی جبرئیل،

 

پیامبر اسلام (ص) در سفر عظیم آسمانی معراج با همسفر گرامی خود جبرئیل از بهشت و جهنم دیدن کرده ٬ انواع نعمتهای درخشان بهشت را از نزدیک دیدند ٬ شعله های وحشت آور و عذابهای گوناگون دوزخ را نیز مشاهده کردند. دیدار به پایان رسید ٬ آنگاه عزم مراجعت نموده و آنجا را به قصد خروج ترک کردند. هنگام مراجعت ٬ جبرئیل از رسول خدا (ص) پرسید: آیا آنچه که بر روی درهای بهشت و جهنم نوشته شده بود ٬ خواندی یا نه ؟ حضرت فرمود: نه نخواندم. باید برگردیم و با هم آن نوشته ها را بخوانیم. به این ترتیب ابتدا از درهای بهشت دیدن کردیم و سپس به دیدار نوشته های درهای جهنم رفتیم

 

فبدأ بأبواب الجنّة، فإذا على الباب الأول مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه.

لكلّ شی‏ء حلیة و حلیة طیب العیش فی الدّنیا أربع خصال: القناعة، و نبذ الحقد، و ترك الحسد، و مجالسة أهل الخیر.

1- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی دلیلی است و دلیل خوب زیستن در دنیا ، 4 چیز است : قناعت ، انفاق در راه خدا ، ترک عقده و معاشرت با اهل خیر .

و على الباب الثّانی مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. لكلّ شی‏ء حلیة، و حلیة السرور فی الآخرة أربع خصال: مسح رأس الیتیم، و التعطّف على الأرامل، و السعی فی قضاء حوائج المسلمین، و تفقّد الفقراء و المساكین.

2- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی دلیلی است و دلیل و برهان خوشی در آخرت 4 چیز است : دست کشیدن بر سر یتیم ، مهربانی و مهرورزی زنان بی شوهر ، سعی و تلاش در برآورده کردن حاجت های مومنان و جویا شدن حال فقرا و مساکین .

 

و على الباب الثّالث مكتوب: لا إله الا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولیّ اللّه. لكلّ شی‏ء حلیة و حلیة الصحّة فی الدّنیا أربع خصال: قلّة الطّعام، و قلّة الكلام، و قلّة المنام، و قلّة الشّهوة.

3- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی دلیلی است و دلیل سلامتی در دنیا 4 چیز است : کم خوردن، کم سخن گفتن ، کم خوابیدن و كمی شهوت.

و على الباب الرّابع مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیبرّ والدیه، من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیقل خیرا أو یسكت.

4- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر ... به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، به همسایه ی خود احترام بگذارد . هر ... به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، به پدر و  مادر خود  نیکی کند و به آنها احترام بگذارد هر ... به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، نیکو سخن بگوید یا اینکه ساکت شود .

و على الباب الخامس مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. من أراد أن لا یذلّ فلا یذلّ، و من أراد أن لا یشتم فلا یشتم، و من أراد أن لا یظلم فلا یظلم، و من أراد أن یستمسك بالعروة الوثقى فلیستمسك بقول لا إله إلّا اللّه محمد رسول اللّه.

5- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر كسی دوست ندارد  به او ظلم شود ، به دیگران ظلم نکند .هر كسی دوست ندارد به او تهمت بزنند ، به دیگران تهمت نزند . هر كسی دوست ندارد خوار و ذلیل شود ، دیگران  را خوار و ذلیل نکند .هر كسی می خواهد در دنیا و آخرت به « عروة الوثقی » چنگ بزند بگوید : لا اله الا الله ، محمد رسول الله و علی ولی الله .

و على الباب السّادس مكتوب: لا إله إلّا اللّه محمد رسول اللّه علیّ ولیّ اللّه. من أحبّ أن یكون قبره واسعا فسیحا فلیأت المساجد. من أحبّ أن لا تأكله الدیدان تحت الأرض فلیكنس المساجد. من أحبّ أن لا یظلم لحده فلینوّر المساجد. من أحبّ أن یبقى طریّا تحت الأرض فلیشتر بسط المساجد.

6- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست .هر كسی دوست دارد قبرش وسیع شود ، مساجد را بنا کند . هر كسی دوست ندارد  حشرات زیر زمین جسدش را بخورند ، مساجد را جارو کند . هر كسی دوست دارد بدنش نپوسد و سالم بماند ، برای مساجد ، لوازم بخرد . هر كسی  دوست دارد جایگاه خودش را در بهشت ببیند ، برای مسجد فرش بخرد .

و على الباب السّابع منها مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. بیاض القلب فی أربع خصال: فی عیادة المریض، و اتّباع الجنازة، و شراء أكفان الموتى، و أداء القرض.

7- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . جلا دهنده ی قلب 4 چیز است : عیادت کردن مریض ، راه رفتن پشت جنازه ها ، خریدن کفن و پرداخت دین و قرض .

 

و على الباب الثّامن منها مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ‏ ولیّ اللّه. من أراد الدخول من هذه الأبواب الثمانیة فلیستمسك بأربع خصال: بالصّدقة، و السخاء، و حسن الخلق، و كفّ الأذى عن عباد اللّه عزّ و جلّ.

8- معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر ... می خواهد از این در ها  وارد شود باید به 4 چیز چنگ بزند : سخاوت ، خوش اخلاقی ، صدقه دادن ، دوری جستن از آزار و اذیت .

تحریر المواعظ العددیة478

بحار / ج۸ / ص ۱۴۵ / به نقل از روضه کافی .

شنبه 8/12/1388 - 15:8
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

آیت الله بهجت رحمه الله علیه: (در یكی از نامه هایش):

گفتم که الف گفت دگرگفتم هیچ

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

بارها گفته ام و بار دگر می گویم كسی كه بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست احتیاج به هیچ وعظی ندارد می داند چه باید بکند و چه باید نکند.

می داند كه آنچه را كه می داند باید انجام دهد و آنچه را كه نمی داند باید احتیاط كند.

والسلام

شنبه 8/12/1388 - 15:2
دعا و زیارت

چگونه می توانیم به هنگام گناه ، خود را کنتر ل کنیم؟

پاسخ:در این زمینه باید چند چیز را دقیقا و حتما بدون سهل‏انگارى انجام داد:

1- تصمیم جدی و قاطع بر گناه نكردن؛ تا انسان عزم راسخ بر ترك گناه نداشته باشد، چندان توفیقی در عدم ارتكاب گناه به دست نمی آورد.


2- ترك زمینه گناه: پیشگیرى از گناه آسان ترین راه مبارزه با گناه است . جوانى كه مى خواهد گناه نكند باید خود را از صحنه هاى گناه دور نگه دارد.
این خود زیرمجموعه‏اى دارد كه مهمترین آن عبارت از است:
*
كنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود كه مبادا به نامحرم نگاه شود. امام صادق(ع)می فرماید: «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (1)
تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
*
كنترل گوش: باید از شنیدنى‏هایى كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمینه‏ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى و...
*
ترك مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى كه باعث مى‏شوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز كرد.
حضرت سجاد(ع) از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخیل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است»،(2)
البته اینها از مهمترین زمینه‏هاى گناه هستند كه باید ترك شوند. ولی به طورکلی هر چیزى كه زمینه گناه را فراهم مى‏كند باید ترك شود.
3- ترك فكر گناه: ترك زمینه گناه سهم به سزایى در ترك فكر گناه دارد. ازاین‏رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترك شود فكر گناه كمتر به سراغ انسان مى‏آید. این فكر گناه است كه شوق در انسان ایجاد مى‏نماید و بعد از شوق اراده‏ى عمل سپس خود گناه محقق مى‏شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به كارى نباشد انسان مرتكب آن كار نمى‏گردد.
4- اشتغال به برنامه شبانه‏روزى: حتما باید شبانه‏روز خود را با برنامه‏ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر كنیم و هیچ ساعت بیكارى نداشته باشیم تا نفس، ما را مشغول كند. در اوقات بیكارى وسوسه‏هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى‏آید و او را به فكر گناه و سپس به خود گناه مى‏كشاند قال امیرالمؤمنین على(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ براستى و حقیقت كه این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى‏كند در نتیجه هر كس آن را به خود واگذارد (و به كارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى‏كشاند»،(3)
5- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى انسان را تضعیف مى‏كند اگر این قوا ضعیف گشت قهرا فكر گناه هم كم‏رنگ مى‏شود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شكم پر شود طغیان مى‏كند،(4). مفهومش این است اگر شكم بر نشود طغیان نمى‏كند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذكر این نكته بسیار ضرورى است كه اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى كارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج‏شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
6- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش‏هایى باشد كه براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حركت‏هاى كششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
7- فكر مرگ: این یكى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است كه فكر گناه را یا از بین مى‏برد و یا كم مى‏كند كه این به شدت و ضعف فرو رفتن در فكر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات؛ یاد كنید (مرگ را) درهم كوبنده لذات را و تیره و تلخ كننده شهوات را و دعوت كننده جدایى‏ها را»،(5) یاد مرگ دل را از تعلق به گناهان جدا مى‏سازد و انسان را از گناه و فكر گناه باز مى‏دارد آنچه كه بسیار مهم است این است كه اولاً :این فكر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه‏روزى نیم‏ساعت باشد كافى است. ثانیا: در مكان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مكان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه كه این فكر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یكى از كیفیت‏هاى فكر در مرگ را یكى از بزرگان چنین مى‏فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امكان مثل یك فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند كه همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى‏گذرد لحظات جان دادن، وقتى كه خویشان و نزدیكان را رها مى‏سازد و از تمام تلخ و شیرینى‏ها وداع مى‏كند و... همه و همه را به خوبى تأمل كند تا دل بلرزند و چشم بگرید.
8- توجه كامل به این كه خداوند در همه حالات آگاه و ناظر بر اعمال ما است و حتی بر خطورات قلبی ما (در دل می گذرد) احاطه دارد و از آن ها هم با خبر است. اگر انسان چنین یقینی داشته باشد، خجالت می كشد گناه كند و از دستورهای خالقش سرپیچی نماید. برای این كه انسان به چنین توجهی موفق شود، همیشه به یاد خدا بودن بسیار سودمند است. این كه گفته می شود انسان باید همیشه به یاد خدا باشد، بدین خاطر است كه با یاد خدا انسان از مهلكات دور می شود و به عوامل سعادت نزدیك می گردد. علی(ع) فرمود: «خدا را در همه جا یاد كنید، زیرا در همه جا با شما است». (6) حضرت در حدیث دیگر فرمود: «ذكر دو گونه است: یاد خدا به هنگام مصیبت و بهتر از آن یاد خدا در رویارویی با حرام است كه این یاد خدا مانع از ارتكاب حرام می شود».(7) قرآن فرموده است: «آیا (او كه اهل گناه و شرك است) ندانست كه خدا می بیند».(8)
9- تفكر در عواقب زیان بار گناه: اگر انسان توجه كامل داشته باشد كه معصیت افزون بر آثار سوء دنیوی، چه عذاب های غیر قابل تحمل اُخروی به دنبال دارد، مطمئناً از گناه دوری می جوید.
قرآن می فرماید: « هر كس به خدای خود با حالت گناه وارد شود، جزای او جهنمی است كه در آن جا نه می میرد و نه زنده می ماند».(9) در آیه دیگر فرمود: «(در روز قیامت) گناهكار دوست دارد كه فرزندان، زن، برادر، همة خویشان و همة اهل زمین را فدا می كرد تا از عذاب نجات می یافت، (ولی) چنین نیست، (بلكه) آن آتش شعله كش است و ...».(10) در جای دیگر فرمود: «در روز قیامت كافر گوید: ای كاش خاك بودم».(11)
10- مقایسه بین بهشت و جهنم. اگر انسان یك مطالعه اجمالی در آیات و روایات اهل بیت(ع) در مورد نعمت های بهشتی و عذاب های جهنمی داشته باشد، مطمئناً به بهشت شوق پیدا می كند و از جهنم می ترسد در نتیجه مرتكب گناه نمی شود. در این زمینه مطالعه جلد شش كتاب پیام قرآن اثر آیت الله مكارم شیرازی بسیار مفید است. قرآن در مقایسه بین ثواب و عذاب اخروی می فرماید: «وصف بهشتی كه به پرهیزكاران وعده داده شده (چنین است) كه در آن، جوی هایی از آب گوارا، و جوی هایی از شیری كه مزه اش تغییر ناپذیر است، و جوی هایی از شراب لذت بخش برای آشامندگان، و جوی هایی از عسل پاكیزه (وجود دارد) و برای شان در آن جا همه گونه میوه هست، نیز آمرزشی از جانب پروردگارشان. (آیا چنین كسی) همانند كسی است كه جاودانه در آتش است و به آنان آبی جوشان نوشانده می شود كه دل و روده های شان را پاره پاره می كند؟!».(12)
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «مغبون كسی است كه بهشت عالی را به گناه پست بفروشد».(13)
11-  باور كردن این كه شیطان و نفس امّاره، دشمن انسانند؛ وقتی انسان یقین پیدا كرد كه اینان دشمن اویند، به حرف آنان گوش نداده و گناه نمی كند. قرآن می فرماید: «ای بنی آدم، آیا با شما پیمان نبسته بودم كه شیطان را نپرستید كه او دشمن آشكار شما است؟!».(14)
در آیة دیگر فرمود: «نفس امّاره بسیار وادار كننده به بدی است».(15)
12- عمر انسان زودگذر است و در آینده بسیار نزدیك به نتایج اعمالش خواهد رسید؛ اگر انسان به این مسئله عنایت داشته باشد و فكر نكند كه فعلاً خبری از سرای آخرت نیست، در عدم ارتكاب گناه مؤثر است، چرا كه خیلی از افراد به خیال این كه عواقب وخیم معصیت دیر به سراغ انسان می آید، مرتكب معصیت می گردند. قرآن فرموده: «آن ها (كافران) آن (روز عذاب را) دور می بینند، و ما آن را نزدیك می بینیم».(16)
13- زیاد سبحان الله گفتن، كه باعث می شود شیطان از انسان دور شود. وقتی شیطان از انسان دور شود، دیگر گناه نمی كند.
امام صادق(ع) فرمود: «شیطان گفته است: پنج كس مرا بیچاره ساخته و راه به آن ها ندارم و بقیه مردم در اختیار من هستند:
1
ـ كسی كه با نیّت صادق به خدا چنگ بزند و در تمام كارها به او توكّل كند.
2
ـ كسی كه در شبانه روز زیاد تسبیح گوید.
3
ـ كسی كه هر چه برای خود می پسندد، برای برادر مؤمن خود نیز بپسندد.
4
ـ كسی در وقت رویارویی با مصیبت ناله و فریاد نزند.
5
ـ كسی كه به آن چه خدا قسمتش كرده است راضی باشد».(17)

14- عقل ; حضرت على (ع)مى فرماید: فكرك یهدیك الى الرشاد;(18) افكار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدایت واقعى راهنمایى مى كند.
15- شناخت زیان ها و مفاسد گناه ; جهل منشأ بسیارى از لغزش ها است . علم به آثار و تبعات گناه انسان را ازارتكاب به آن باز مى دارد.
16- تربیت صحیح ; تربیت صحیح در محیط خانواده و نیز ادامهء آن تحت نظر مربیان اخلاق در جامعه انسان را باعفت و حیا درست مى كند, چنین فردى به راحتى بر غریزه هاى خودش مسلط می شود.

امام على (ع) مى فرماید: كسى كه به ادب آموزى وادار شود كار خلاف از او كم تر دیده می شود.(19)
17- نماز; نماز آدمى را از كارهاى زشت و گناه باز مى دارد.(20)
18- محاسبه و مراقبه ; كسى كه خواهان رشد و تكامل معنوى است , باید مراقب اعمال خود باشد و هر روزخودش را محاسبه كند تا نقایص و كاستى هاى خود را جبران و نقاط قوتش را تقویت كند.
در پایان حدیثی را كه امام حسین(ع) دربارة رهایی از معصیت فرموده می آوریم:
مردی به خدمت حضرت حسین(ع) رسیده و عرض كرد: من مردی گناهكارم و صبر بر معصیت (استقامت در برابر آن) ندارم، مرا موعظه فرما.
حضرت فرمود: «پنج عمل انجام ده، آن گاه هر گونه كه خواستی گناه كن:

 1ـ روزی خدا را نخور و هر چه می خواهی گناه كن.
2
ـ از ولایت خدا بیرون رو و هر چه خواستی گناه كن.
3
ـ در جایی گناه كن كه خدا تو را نبیند.
4
ـ به هنگام مرگ نگذار حضرت عزرائیل جانت را بگیرد و هر چه خواستی گناه كن.
5
ـ وقتی مالك دوزخ تو را به آتش می اندازد، داخل آتش نرو، آن وقت هر گناهی خواستی انجام ده».(21)
در این حدیث حضرت می خواهد بگوید: تو كه بر هیچ یك از این پنج چیز قادر نیستی، پس چگونه گناه انجام می دهی و خود را بدبخت می كنی؟!
پی نوشت ها:
1-
شیخ عباسى قمى، سفینة‏البحار، ماده نظر
2-
همان، ماده صحب.
3-
غر ر الحکم ج2 ص 220
4-
المحجة‏البیضاء، ملا محسن فیض كاشانى، ج 5، ص 150
5-
غرر الحکم ج2 ص 270
6.
صادق احسان بخش، آثار الصادقین، ج 6، ص 295، شمارة 8567.
7.
همان، ص 294، شمارة 8562.
8.
علق (95) آیة 14.
9.
طه (20) آیة 74.
10.
معارج (70) آیة 11 ـ 15.
11.
نبأ (78) آیة 40.
12.
محمد (47) آیة 15.
13.
غررالحكم، ج 1، ص 356.
14.
یس (36) آیة 60.
15.
یوسف (12) آیة 14.
16.
معارج (70) آیة 6.
17.
آثار الصادقین، ج 6، ص 290، شمارة 8543.
18.
غررالحكم , ج 4 ص 415
19.
همان , ج 5 ص 263
20.
عنكبوت (29) آیهء 45
21-
آثار الصادقین، ج 6 ص 349، شمارة 8789

شنبه 8/12/1388 - 15:0
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

فضیلت واعمال شب و روز جمعه‏

 بدان كه شب و روز جمعه را امتیاز کامل است از سایر شبها و روزها بزیادی رفعت و شرافت و نباهت

 

·    از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت شده كه شب جمعه و روز جمعه بیست و چهار ساعت است و در هر ساعت حقّ تعالى ششصد هزار كس را از جهنّم آزاد كند

·    و از حضرت‏صادق‏علیه السلام وارد شده كه هر كه بمیرد ما بین زوال روز پنجشنبه تا زوال روز جمعه خدا پناه دهد او را از فشار قبر

 

·    و نیز از آن حضرت روایت شده است كه جمعه را حقّى و حرمتى عظیم هست پس زنهار كه ضایع نگردانى حرمت آن را و تقصیر مكن در چیزى از عبادت حق تعالى در آن روز و تقرّب جو بسوى خدا به عملهاى شایسته و ترك‏نما جمیع محرّمات خدا را زیرا كه خدا ثواب طاعات را مضاعف(چند برابر) مى‏گرداند و عقوبت(عذاب) گناهان را محو مى‏نماید و درجات مؤمنان را در دنیا و عقبى بلند مى‏گرداند و شبش در فضیلت مانند روز است اگر توانى كه شب جمعه را زنده دارى به نماز و دعا تا صبح بكن بدرستى‏كه خداوند عالَم در شب جمعه ملائكه را براى مزید كرامت مؤمنان به آسمان اوّل میفرستد كه حسنات ایشان را زیاده گردانند و گناهان ایشان را محو كنند و حقّ تعالى واسِعُ العَطا و كریم است،

 

و نیز در حدیث معتبر از آن حضرت روایت شده است كه گاه هست كه مؤمن دعا مى‏كند براى حاجتى و حقّ تعالى قضاى حاجت او را تأخیر مى‏كند تا اینكه در روز جمعه حاجت او را برآورد و براى فضیلت جمعه چند برابر گرداند،

 

·    و فرمود كه چون برادران یوسف علیه السلام از حضرت یعقوب علیه السلام استدعاى طلب آمرزش گناهان خود كردند گفت سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى‏ یعنى بعد از این استغفار خواهم كرد براى شما از پروردگار خود حضرت فرمود كه تأخیر كرد كه در سحر شب جمعه دعا كند تا مستجاب گردد،

 

·    و نیز از آن حضرت روایت شده است‏كه چون شب جمعه مى‏آید ماهیان دریا سر از آب بیرون مى‏آورند و وحشیان صحرا گردن مى‏كشند و حقّ تعالى را ندا مى‏كنند كه پروردگارا ما را عذاب مكن به گناه آدمیان،

 

·    و از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام نقل شده است است كه حقّ سبحانه و تعالى امر مى‏نماید ملكى را كه در هر شب جمعه از بالاى عرش ندا مى‏كند از اوّل شب تا آخر شب از جانب رَبِّ اَعلى‏ كه آیا بنده مؤمنى هست كه پیش از طلوع صبح براى آخرت و دنیاى خود مرا بخواند تا من دعاى او را مستجاب كنم آیا بنده مؤمنى هست كه پیش از طلوع صبح از گناه خود توبه كند پس من توبه او را قبول كنم آیا بنده مؤمنى هست كه من روزى او را تنگ كرده باشم و از من سؤال كند كه روزى او را زیاد گردانم پیش از طلوع صبح پس روزى او را گشاده گردانم آیا بنده مؤمن بیمارى هست كه از من سؤال كند پیش از طلوع صبح كه او را شفا دهم تا او را عافیت كرامت كنم آیا بنده مؤمن غمگین محبوسى هست كه پیش از طلوع صبح از من سؤال كند كه او را از زندان رها كنم و غمش را فرج دهم پس دعایش را مستجاب گردانم آیا بنده مؤمن مظلومى هست كه از من سؤال كند پیش از صبح براى دفع ستم ظالم تا من از براى او انتقام بكشم وحقّش را به او برگردانم پیوسته این ندا را مى‏كند تا طلوع صبح،

 

·    و از حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام منقول است كه حقّ تعالى جمعه را از همه روزها برگزیده و روزش را عید گردانیده و شبش را مثل روزش گردانیده، و از جمله فضیلت روز جمعه آنستكه هر حاجت كه در آنروز از خدا سؤال كنند برآورده مى‏شود و اگر جماعتى مستحقّ عذاب شوند چون شب جمعه و روز جمعه را دریابند و دعا كنند خدا آن عذاب را از ایشان برمى‏گرداند و امور مقدّره را حقّ تعالى در شب جمعه مبرم و محكم مى‏گرداند پس شب جمعه بهترین شبها و روزش بهترین روزها است

 

·    و از حضرت صادق‏علیه السلام روایت شده كه بپرهیزید از گناه در شب جمعه كه عقوبت گناهان در آن شب چند برابر است چنانچه ثواب حسنات چندین برابر است و هر كه معصیت خدا را در شب جمعه ترك كند حقّ تعالى گناهان گذشته او را بیامرزد و هر كه در شب جمعه معصیتى را علانیه بكند حقّ تعالى او را بگناهان جمیع عمرش عذاب كند و عذاب آن گناه را بر او مضاعف كند،

 

·    و بسند معتبر از حضرت امام رضاعلیه السلام نقل شده است كه حضرت رسول صلى الله علیه وآله فرمود كه روز جمعه سیّد و بزرگتر روزها است حقّ تعالى در آن روز ثواب حسنات را مضاعف مى‏دهد و گناهان را محو مى‏نماید و درجات را بلند مى‏گرداند و دعاها را مستجاب مى‏گرداند و شدّتها وغمها را زایل مى‏گرداند و حاجتهاى بزرگ را برمى‏آورد و روز مزید است كه خدا رحمتهاى خود را نسبت به بندگان زیاد مى‏گرداند و جماعت بسیار از آتش آزاد مى‏سازد پس هر كه بخواند خدا را در آن روز و بشناسد حقّ و حرمت آنرا حقّ است بر خداوند تعالى كه او را از آتش جهنّم آزاد گرداند پس اگر در روز جمعه یا شب آن بمیرد ثواب شهیدان دارد و در قیامت ایمن از عذاب الهى مبعوث مى‏گردد و هر كه استخفاف بحرمت جمعه نماید و حقّ او را ضایع گرداند كه نماز جمعه بجا نیاورد یا محرّمات الهى را در آن بعمل آورد بر خدا لازمست كه او را به آتش جهنّم بسوزاند مگر آنكه توبه كند

 

·    و بسندهاى بسیار معتبر از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است كه آفتاب طالع نگردیده است در روزى كه بهتر از روز جمعه باشد و چون مرغان در روز جمعه به یكدیگر برمیخورند سلام مى‏كنند و مى‏گویند امروز روز شایسته‏اى است

 

·    و بسند معتبر از حضرت‏صادق‏علیه السلام نقل شده است كه هر كه روز جمعه را دریابد باید كه بكارى بغیر از عبادت مشغول نگردد زیرا كه در آنروز خدا گناه بندگان را مى‏آمرزد و رحمت خود را بر ایشان نازل مى‏گرداند و فضایل شب و روز جمعه زیاده از آن است كه در این مختصر ذكر شود.

مفاتیح الجنان

شنبه 8/12/1388 - 14:57
دعا و زیارت

پیدایش حجاب

آغاز و پیدایش حجاب و پوشش مربوط می‌شود به دوران زندگانی حضرت آدم و حوا علیهم السلام. هنگامی که آن دو بزرگوار مرتکب آن خطا شدند و از درختی که خداوند میوه‌اش را ممنوع نموده بود تناول کردند.
«فَلمّا ذاتا الشَجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیما من ورق الجنه ...؛ چون از آن درخت تناول کردند زشتی‌هایشان آشکار شد و بر آن شدند تا از برگ درختان بهشت ، خود را بپوشانند...» (سوره اعراف _ 22)

در تفسیر آیه فوق آمده است که آدم و حوا علیه‌السلام ، قبل از ارتکاب این خلاف ، برهنه نبودند بلکه پوششی داشتند که در قرآن ، نامی از چگونگی این پوشش برده نشده ، اما هر چه بوده نشانه‌ای بر شخصیت آدم و حوا و احترام آنها محسوب می‌شده که با نافرمانی ، از اندامشان فرو ریخته است.

به این ترتیب خوردن از میوه ممنوعه توسط آدم و حوا علیه‌السلام صرف نظر از فلسفه و حکمت آن در نظام آفرینش ، نخستین تحولی که در آنها بوجود آورد، این بود که آنها در حریم «ستر» و عفاف با حقیقت برهنگی روبرو کرد و بلافاصله با برگ درختان بهشت خود را پوشاندند. این واقعیت تاریخی به سادگی نشان می‌دهد که حجاب و پوشش بعنوان یکی از مظاهر حیا و عفت ، امری فطری و طبیعی بوده و برای تامین سلامت روح و روان فرد و جامعه از کمال اهمیت برخوردار است.

فلسفه حجاب از دیدگاه قرآن کریم

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید می‌فرماید : حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید و جنبه حیوانی ننگرند و این حرمت را مخصوص زنان مسلمان دانسته ، لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان را ، بدون قصد تباهی جایز می‌داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‌بهره‌اند.

قرآن کریم وقتی مسئله لزوم حجاب را بازگو می‌کند علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‌فرماید: «ذلک اَدنی اَن یَعرِفنَ فَلا یُوذین» (سوره احزاب _ 59) برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند» چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

حجاب حق الهی

شبهه‌ای که در ذهنیت بعضی افراد هست این است که خیال می‌کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده برای او بوجود آورده و بنابراین حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است. راه حل این شبهه در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم همچنین مربوط به مرد هم نیست تا مرد بگوید من راضییم ، و همینطور مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند، حجاب زن حق الهی است.

حرمت زن اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه خانواده ، همه اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود چون حرمت زن به عنوان حق الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد و اگر جامعه‌ای این درس رقت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می‌شود که در غرب ظهور کرده. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.

زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست به زن داده و فرموده این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن آنگاه جامعه به صورتی در می آید که قرآن در آن حاکم است. جامعه‌ای که قرآن در او حاکم است، جامعه عاطفه است و سرش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آنها مادران هستند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت و رقت می‌دهد و رافت و رقت در همه مسائل کارساز است.



http://daneshnameh.roshd.ir/
شنبه 8/12/1388 - 14:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته