تبیان، دستیار زندگی

عیب از ما است، اگر دوست ز ما مستور است       

دیده بگشاى كـــــه بینى همــه عالم طور است

لاف كـــم زن كـــــــــه نبیند رخ خـورشید جهان       

چشــم خفــاش كـــــه از دیدن نــورى كور است

یــــــــــا رب، ایــن پرده پندار كه در دیده ماست      

 بـــاز كن تــــا كــــه ببینم همــــه عالم نور است

كــــــــــاش در حلقه رندان خبرى بود ز دوست       

سخن آنجا نه ز "ناصر" بــــــود از "منصـور" است

واى اگـــــر پــــــــرده ز اســــرار بیفتــــــد روزى     

 فاش گردد كه چه در خرقــــه این مهجــــور است

چــــــه كنــــــــم تا به سر كوى توام راه دهند؟     

 كاین سفر توشه همى‏خواهــد و این ره دور است

وادى عشق كه بى هوشى و سرگردانى است     

مــــــدعى در طلبش بـــــوالهوس و مغــرور است

لـــب فرو بست هر آن كس رخ چون ماهش دید   

   آنكــــه مـــــدحت كنـد از گفته خود مسرور است

وقت آن است كــــــــه بنشینم و دم در نـــــزنم     

  به همــــه كــون و مكان مدحت او مسطور است

خــــــــم ابـــروى كجت قبله محــراب من است            

تاب گیســوى تو خود، راز تب و تاب من است

اهـــــــــــل دل را به نیایش، اگــر آدابى هست          

   یـــاد دیــــــــدار رُخ و موى تو، آداب من است

آنچـــــــــه دیدم ز حـــریفان همه هشیارى بود            

 در صف مـى‏زده بیـدارى من، خواب من است

در یَم علـــــــــــــم و عمل، مدعیان غوطه ورند   

          مستــى و بیهشى مى زده گرداب من است

هـــــر كسى از گنهش، پوزش و بخشش طلبد         

   دوست در طــاعت من، غافر و توّاب من است

حـــــــــــــــاش للّه كه جز این ره، ره دیگر پویم            

 عشق روى تــو سرشته به‏گل و آب من است

هر كسى از غم و شادى است نصیبی، او را           

    مــــــایه عشرت من، جامِ مىِ ناب من است

خــانه عشق است و منزلگاه عشّاق حزین است        

 پــــــایـــــــــــه آن بـرتر از دروازه عرشِ برین است

ایـــــــن ســـرا، بارافكن مى‏خوردگان راه یار است         

با پریشان حالى و مستى و بیهوشى قرین است

از جهــــان هستى و ملك جهان بینى برون است        

 بــــا گروه نیستى جویان عاشق، همنشین است

مسكن ســــــوداگرانِ روى یـار گلعـــــــــذار است         

مــــــــركـــــــــــز دلدادگان آن نگارِ مه جبین است

پــــــــــرده داران حـــــــــــرم فـــرمانروایان طریقند         

بــــــانـــــــــــى این بارگه آواره از روى زمین است

عــــــاكف این كعبه وارسته ز مدح این و آن است         

خـــــــــادم این میكــــده دور از ثناى آن و این است

عشق اگــــــر بال گشاید به جهان، حاكم اوست

گـــــــر كند جلــوه در این كوْن و مكان، حاكــم اوست

روزى ار رُخ بنمــــــاید ز نهــــــــــــــانخانه خویش  

فــــــــــاش گــردد كـــه به پیدا و نهان، حاكــم اوست

ذرّه اى نیست به عالم كه در آن عشقى نیست     

 بــــــــــــــارك اللّه كه كران تا به كران، حاكــم اوست

گــــــــــر عیـــان گــردد روزى، رخش از پرده غیب

 همـــــــــــه بیننــد كه در غیب و عیان، حاكم اوست

تـــــا كه از جسم و روان بر تو حجاب است حجاب  

خــــــود نبینى بـــه همه جسم و روان، حاكم اوست

مـــن چه گویم؟ كه جهان نیست بجز پرتو عشق        

 ذوالجلالى است كـــــه بر دهر و زمان، حاكم اوست

آنكه دامن مى زند بر آتش جانـــم، حبیب است      

 آنكـــه روز افزون نمـــاید درد من، آن خود طبیب است

آنچه روح افزاست، جام باده از دست نگار است       

نى مدرّس، نى مــربّى، نى‏حكیم و نى خطیب است

سرّ عشقم، رمز دردم در خم گیسوى یار است        

كـــى به جمع حلقــه صوفىّ و اصحــاب صلیب است؟

از "فتـــوحاتم" نشد فتحىّ و از "مصباح"، نورى         

هــــر چــــه خواهم، در درون جامــه آن دلفریب است

درد مـــى جـــویند این وارستگان مكتب عشق        

 آنكه درمان خواهد از اصحــاب این مكتب، غریب است

جرعه‏اى مى خواهم از جام تو تا بیهوش گردم         

هــــوشمند از لـــذّت این جرعه مى، بى نصیب است

مـــوج لطف دوست، در دریاى عشق بى كرانه         

گــــاه در اوُج فـــراز و گــــاه در عمــــــق نشیب است

نمی دانم مطالب قبلی مرا می زنند یا نه !

ولی خوب بود حداقل جوابگو بودند و می گفتند چرا ؟

حالا دلجویی پیش کش !!!

جواد چاوشی / کاشف

از روز یکشنبه تا امروز چهارشنبه 6 مطلب از مطالب مرا ثبت نکرده اید !

چرا این کار را می کنید ؟!

اگر نمی خواهید بزنید بفرمائید ما هم می رویم .

عطایتان را به لقایتان بخشیدیم .

خدایی هم هست .

جواد چاوشی / کاشف

چندین مرتبه است که تبیان ، بعضی از اشعار را که می نویسم ثبت نمی کند و در زیر آن می نویسد : نام شعر یا منبع آن را بنویسید . من هم با ابیات زیر که بالبداهه در روز سه شنبه سیزدهم فروردین سرودم  جواب ایشان را دادم .

دیگر نکنم پنهان

شکوه ز تو ای تبیان

چون که تو بیازردی

ما را ز چه رو جانان؟

هر دم بنوشتی تو

در زیر مطالب مان

باید بکنی ذکری

از شاعر و منبع تان

من پاسخ تان دادم

از بهر چه این فرمان؟

هر روزه بدیدم من

در مطلب اعضاتان

اشعار همی گویند

بی ذکر منابع شان

تبعیض روا داری

از کار تو من حیران

اجرا نشود قانون

در حق همه یکسان

جواد چاوشی / کاشف

به گزارش خبرگزاری فرانسه از لاهه، شركت‌های هلندی تهدید كردند كه چنانچه فیلم ضداسلامی تهیه شده توسط ویلدرز به تحریم كالاهای هلندی منجر شود، علیه او شكایت خواهند كرد.

"برنار وینتژه" رییس سازمان كارفرمایان هلند به یك روزنامه هلندی گفت: تحریم كالاها به صادرات هلند زیان می‌رساند. شركت‌هایی مانند "شل" ، "فیلیپس" و "یونیلور" به عنوان شركت‌های هلندی شناخته می‌شوند.

وی افزود: نمی‌دانیم كه آیا ویلدرز پولدار است یا پوشش بیمه‌ای خوبی دارد یا نه، اما اگر كالاهای ما تحریم شوند سعی می‌كنیم كاری كنیم كه او مسوولیت كارش را به عهده بگیرد.

این درحالی است كه "ماهاتیر محمد" نخست وزیر پیشین مالزی روز شنبه پیشنهاد تحریم كالاهای هلندی را مطرح كرد.

وی به خبرنگاران گفت: درصورتی كه مسلمانان متحد باشند، به راحتی می‌توان اقدامی صورت داد، اگر ما كالاهای هلندی را تحریم كنیم، آنها باید شركت‌های خود را تعطیل كنند.

وی افزود: درصورتی كه ‪ ۱/۳‬میلیارد مسلمان متحد شوند و بگویند كه كالاهای هلندی را نمی‌خرند، این كار (تحریم) موثر خواهد بود.

مطبوعات اردن نیز خواستار چنین تحریمی شده‌اند.

دو روز پس از انتشار فیلم مستند ‪ ۱۵‬دقیقه‌ای "فتنه" در اینترنت، كشورهای اسلامی از جمله مالزی و سنگاپور، و همچنین "بان كی مون" دبیر كل سازمان ملل متحد این فیلم را محكوم كرده‌اند.

نخست وزیر هلند گفته است كه پیامدهای این فیلم ممكن است چندین ماه به دیگر مشخص شود.

 منبع:خبرگزاری جمهوری اسلامی

با این وضعیت پیش آمده بودن ما چه سود .

من که دلخوشیم به همین ثبت شعر هاست که شما هم نمی زنید .

پس چه جای ماندن .

جواد چاوشی/ کاشف