• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1442
تعداد نظرات : 315
زمان آخرین مطلب : 4648روز قبل
دانستنی های علمی
 

ترس منفی

بر خلاف ترس مثبت که ارزش آفرین است و موجب رشد و تعالی انسان می شود، ترس منفی یک خلأ روحی به شمار می رود. انسان ترسو یک ضعف و کاستی روحی دارد و ترس منفی، در حقیقت، یک بیماری است. ترس منفی بروز یک مشکل روانی در افراد ترسوست و همانگونه که بیماری های جسمی احتیاج به شناخت عامل و درمان دارد، در مورد ترس که یک بیماری روحی است نیز درمان، بسیار اهمیت دارد. عوامل ترس منفی، شناخت ترس که اصولاً ترس منفی چیست؟ آشنایی با آثار ترس منفی و... روشنگر راه های درمان ترس منفی است.

مهمترین جلوه های ترس را می توان در دو دسته بیان کرد:

1ـ ترس از انتقاد، ابراز عقیده یا پیشنهاد: عوامل مختلفی باعث این ترس می شود که مهمترین آن ها، ترس از لطمه اجتماعی، خرد شدن شخصیت، زیر سؤال رفتن، رد شدن عقیده، عدم اثبات عقیده، عدم وجود اعتماد به نفس و توبیخ می باشد. در حالی که شهامت و قدرت ابراز عقیده در هر موردی برای انسان لازم است، بر فرض که گاهی عقیده اش رد یا مورد سؤال هم واقع بشود، اما کم کم این ابراز عقیده، به او تجربه می آموزد و او را به رشد و کمال می رساند.

اگر کسی از ابراز عقیده بترسد، هرگز رشد نمی کند و به کمال دست نمی یابد. اما این نکته نیز لازم به تذکر است که روش انتقاد صحیح، در اسلام، و برخورد با نظرات دیگران، راه های اصولی دارد که باید به آن ها عمل شود. انسان نباید در انتقاد از دیگران، آن ها را مورد سرزنش، توبیخ، تمسخر، بی احترامی و هتک حرمت قرار دهد و باید سعی نماید، در انتقاد مرتکب گناه نشود.

2ـ ترس از آینده: اکثر افراد از این نوع ترس رنج می برند. این ترس عواقب سوئی در زندگی، آینده و شخصیت انسان بر جای می گذارد. رسوخ این ترس در دل افراد، به دلیل ضعف ایمان است؛ زیرا مؤمن به خداوند تکیه دارد و از آینده هیچ ترسی به خود راه نمی دهد، و نعمت امروز را غنیمت می شمارد. البته این نکته به آن معنا نیست که انسان کار و تلاش نکند، بلکه انسان باید کار کند، زحمت بکشد، اسراف و زیاده روی نکند، و در مورد آینده خود به خدا متکی باشد. توکل به خدا، ترس از آینده دنیوی را از بین می برد، اما ترس بیهوده از آینده، در مکتب اسلام، نامفهوم است.

حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «ای مردم! رزق و روزیی که بر شما ضمانت شده، شما را از واجبات باز ندارد و انسان اگر توکل داشته باشد، به واسطه ترس از تنگدستی، چیزی را سؤال نمی کند، رد نمی کند و نگه نمی دارد؛ چون فقر و غنا را به دست خدا می داند.»1

و امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «و دیدم تمام خوبی و برکت را در بریدن طمع از مال مردم و آن چه پیش آنان است و هر کس به مردم امید نداشته باشد و کارش را به خدا واگذار کند، در تمام امورش، خداوند بر آن چه او طالب است، جواب دهد و حاجت او را روا کند.»2

جمعه 8/7/1390 - 10:10
اخلاق
 
 
 
 
 
برای ره یابی به ایمان و معرفت اهل تقوی، به نقل روایتی از مولی علی (علیه السلام) در نهج البلاغه اكتفا می کنیم.

همام كه مردی عابد و زاهد بود، روزی به دیدار امام علی (سلام الله علیه) نائل آمد و از امام درخواست كرد كه پارسایان را بر او به گونه ای بیان فرماید كه گویا آن ها را می بیند. امام پس از درنگی كوتاه این گونه لب به سخن گشود: ”... فَاِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِِینَ اتَّقُوا وَ هُمْ مُحْسِنُونَ“1 ای همام تنها خدا پروا باش و نیكی كن كه خداوند با اهل تقوی و نیكوكاران است. گو اینكه بیان امام كوتاه و تمام بود، لیكن همام به این اندازه قانع نشد و مكرر اصرار ورزید كه امام بیش از این برای او درباره اهل تقوی بگویند.2  سپس امام اهل تقوی را دارای فضائلی دانستند، كه به شرح ذیل است:

1. نیكو گفتار:مَنْطِقُهُمُ الصَّوََاب“ گفتاری درست و نیكو دارند.

2. میانه رو در پوشش:مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصََاد“ پوشش آن ها بر مبنای میانه روی است.

در گفتاری دیگر امام علی (علیه السلام) فرمود: ”مََا عََالَ امْرُءٌُ اقْتَصَدَ“3 تنگدست نشد كسی كه میانه روی را پیشه خود ساخت. در بیانی دیگر از مولی علی (علیه السلام) نقل شده: سبكبال و سبكبار باشید كه اگر سبكبال بودید به مقصد می رسید.4

3. متواضعانه راه می روند:مَشْیُهُمُ التَّوََاضُع“ راه رفتن آنان همراه با تواضع و فروتنی است.

در قرآن آمده است: ”در روی زمین با تكبّر راه مرو، تو نمی توانی زمین را بشكافی، و طول قامتت هرگز به كوه ها نمی رسد.“5  امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ”در بین سخنانی كه خدای عزّوجل به حضرت داوود وحی كرد این سخن بود: همچنان كه نزدیك‌ترین كسان به خداوند افراد متواضع هستند، دورترین مردم هم متكبّرترین آن ها هستند.“ 6

4. از محرمات چشم می پوشانند:غَضُّوا اَبْصََارَهُمْ عَمََّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ“ چشمان خود را از آن چه خدا بر آن ها حرام كرده فرو می گیرند و نظر را كوتاه می كنند.

قرآن می فرماید: ”قُل لِلمُؤمِنیِنَ یَغُضُّوا مِن اَبصَارِهِم... “7 به مردان مؤمن بگو كه چشم های خود را فرو گیرند و نظر را كوتاه كنند.

5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است:وَ وَقَفُوا اَسْمََاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النََّافِعِ لَهُمْ“ و گوش های خود را تنها وقف علمی كرده‌اندكه برای آن ها نافع باشد.

6. در گرفتاری و آسایش یكسانند:نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ كَالَّذِِی نَزَلَتْ فِی الرَّخََاءِ“، اهل تقوی در هنگام گرفتاری و دگرگونی ها و حوادث چون هنگام آسودگی هستند.

بنا بر این، متقی هرگز مانند كسانی نیست كه قرآن درباره ی آنان می فرماید: ”وَ اِذََا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ كَالضُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِِینَ لَهُ الدِِّینَ فَلَمََّا نَجََّاهُمْ اِلَی الْبِرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ ...“8   و هر گاه  كه در دریا طوفانی شود و موجی چون كوه‌ها آن‌ها را فرا گیرد در آن حال خدا را با عقیدة پاك و اخلاص كامل بخوانند و چون به ساحل نجاتشان رسانیم، بعضی بر قصد اطاعت و شكر خدا باقی مانند (و بعضی به كفر شتابند).

7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند:وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِِی كَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوََاحَهُمْ فِِی اَجْسََادِهِمْ طَرْفَهَْْ عَیْنٍ شَوْقاً“ و اگر نبود اجل و مدتی كه خدا برای ایشان معین فرموده، از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم بر هم زدنی روح در بدنشان قرار نمی گرفت.

لقمان خطاب به فرزندش می گوید: ”ای فرزندم بترس از خدا، چنان ترسی كه اگر وارد شوی روز قیامت در حالی كه نیكویی انس و جن را داری، باز می ترسی از این كه خدا ترا عذاب كند، و امیدوار باش، چنان امیدواریی كه اگر روز قیامت با گناه انس و جن محشور شدی باز امید داری خدا ترا بیامرزد.  پسرش به او گفت: ای پدر چگونه طاقت این دو را دارم در حالی كه فقط یك قلب دارم؟ لقمان گفت: پسرم، اگر قلب مؤمن از بدنش خارج شده و شكافته و دو نیم شود، در آن دو نور یافت می شود، یكی نور خوف و دیگری نور رجاء. اگر هر دو وزن شوند هیچ كدام بر دیگری حتّی به اندازه ذرّه ای ترجیح ندارد.  پس كسی كه ایمان به خدا آورده تصدیق می كند آن چه خدا فرموده، و كسی كه تصدیق سخنان او كند هرچه خدا فرموده به كار می بندد.“ 9

8.  خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غیر او كوچك است:عَظُمَ الْخََالِقُ فِِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مََا دُونَهُ فِِی اَعْیُنِهِمْ“ آفریدگار در جانشان بزرگ جلوه كرده، ولی غیر او در نظرشان كوچك شمرده می‌شود. امام علی (علیه السلام) می فرماید: ”به خدا سوگند در چشم من این دنیای شما خوارتر و پست تر است از استخوان خوكی كه در دست بیماری مبتلا به جذام باشد.“10

9. اهل یقین هستند:فَهُمْ وَ الْجَنَّهُْْ كَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ فِِیهََا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النََّارُ كَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ مُعَذَّبُون“، آن ها به كسی می‌مانند كه بهشت را با چشم دیده و در آن نعمت‌ها غرق‌اند و هم چون كسی هستند كه آتش دوزخ را عیان مشاهده كرده، و در آن معذّبند.

در محضر مبارك پیامبر اكرم (صلوات الله علیه و آله) سخن از حضرت عیسی بن مریم و این كه وی بر روی آب راه می رفت به میان آمد.  حضرت فرمودند: ” اگر یقین او بیشتر بود، بر روی هوا راه می رفت.“ 11

10. اهل حزن هستند:قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌْْ“، دلهایشان پر از حزن و اندوه است.
امام علی ( علیه السلام) می فرمایند: ”اَلْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِِی قَلْبِهِ“  مؤمن سرورش در صورت و حزن او در قلبش می باشد.12

11. امین مردم اند:وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌْْ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.

12. تن پرور نیستند:وَ اَجْسََادَهُمْ نَحِِیفَهٌْْ“ جسم های آنان نحیف و لاغر است.

حضرت امام علی (علیه السلام) در نامه ای خطاب به عثمان بن حنیف (كه در آن زمان استاندار بصره بود) چنین می نویسند: ”ای عثمان، به من خبر رسیده در میهمانی ای رفته ای كه گرسنگان پشت درب و كسانی كه سفره هایشان رنگین است دور سفره نشسته اند. من از تو انتظار نداشتم در چنین مجلسی بروی. آگاه باش! كه برای هر پیروی، امامی است كه به او اقتدا می‌كند و در ذیل عنایت روشن گری او راه می یابد. آگاه باش! كه امام شما از دنیای خود به دو كهنه پیراهن، و از خوراكش به دو قرص نان اكتفا كرده است.“13

13. كم خرج اند:وَ حََاجََاتُهُمْ خَفِِیفَهٌْْ“ نیازهای آن ‌ها سبك و اندك است.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ”هیچ فقیری از معاش خود محروم نمانده است مگر این كه یك غنی و توانگری از حق مالی او بهره مند گشته است.“14

14. عفیف هستند:وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِِیفَهٌْْ“ و ارواحشان عفیف و پاك است.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ”اجر و پاداش جهاد كننده ای كه در راه خدا شهید شود، بیشتر از كسی كه توانایی بر گناه داشته و عفّت و پاكدامنی پیشه كند نیست.  نزدیك است كه فرد پاكدامن و عفیف فرشته ای از فرشتگان شود.“ 15

15. اهل استقامت اند:صَبَرُوا اَیََّاماً قَصِِیرَهًْْ اَعْقَبَتْهُمْ رََاحَهٌْْ طَوِِیلَهٌْْ، تِجََارَهُْْ مُرْبِحَهٌْْ یَسُرُّهََا لَهُمْ رَبَّهُمْ“، برای مدتی كوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتی بس طولانی را بدست آوردند، تجارتی است پر سود كه پروردگارشان برایشان فراهم ساخته.

در روایتی از پیامبر تفسیر صبر چنین آمده: پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل پرسیدند: ”صبر چیست؟“ جبرئیل گفت:” صبر این است كه استقامت و شكیبایی ورزی در ناراحتی، چنان چه پایداری می ورزی در شادمانی و در بیماری، چنان كه در سلامتی. پس نباید شكایت كند صابر از كیفیت حال خود نزد خلق به واسطه مصیبت و بلاهایی كه به او رسیده.“16

16. دنیا زده و اسیر آن نیستند:اَرَادَتْهُمُ الدُّنْیََا، فَلَمْ یُرِِیدُوهََا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهََا“، دنیا به آن ها روی آورده وآن ها از آن روی گردان شده‌اند، دنیا خواست كه آن‌ها را اسیرخود كند اما آنان با فداكاری، خود را از دست او آزاد ساخته‌اند.

17. شب زنده دار:اَمَّا اللَّیْلُ، فَصََافُّونَ اَقْدََامُهُمْ تََالِِینَ لِاَجْزََاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِِیلاً“، اما شب هنگام، شب زنده‌داران همواره (به عبادت) به پا ایستاده و قرآن را شمرده شمرده تلاوت می كنند.

در قرآن آمده: ”اِنَّ نََاشِئَهَْْ اللَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْأً وَ اَقُومُ قِِیلاً“ 17 همانا نماز در شب بهترین شاهد اخلاص قلب و دعوی صدق ایمان است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ”ترتیل مكث كردن و توقّف در قرائت قرآن است، و این كه نیكو كنی صوت خود را در خواندن قرآن.“ قرآن كریم می فرماید: ”یََا اَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیْلَ اِلََّا قَلِِیلاً, نِصْفَهُ اَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِِیلاً, اَوْ زِدْعَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِِیلاً“ 18 الا ای رسولی كه در جامه خفته ای، شب را به نماز و طاعت خدا برخیز مگر اندكی، كه نصف یا چیزی كمتر از نصف باشد، یاچیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه كامل مشغول باش. و در سوره‌ای دیگر خداوند متعال، رسول گرامی خویش را به نماز شب امر می‌فرماید: ”وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِِیلاً“19 و پاسی از شب را (در نماز) به سجدة برای خدا بپرداز و همه طول شب را به تسبیح و ثناگویی او مشغول باش.

18. از قرآن درمان می طلبند:وَ یَسْتَثِِیرُونَ بِهِ دَوََاءَ دََائِهِمْ“ و درمان دردهای خود را از قرآن می‌كنند.
قرآن می‌فرماید: ”وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مََا هُوَ شِفََاُء وَ رَحْمَهٌْْ لِلْمُؤْمِنِِینَ“20 موعظه و شفایی برای سینه ها و قلب های شما و هدایت و رحمتی برای عالمیان از طرف پروردگارتان برای شما آمد.

19. به قرآن پاسخ می دهند: فَإِذََا مَرُّوا بِآیَهِْْ فِِیهََا تَشْوِِیقٌ رَكَنُوا اِلَیْهََا طَمَعاً  وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْهََا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهََا نَصْبَ أعْیُنِهِمْ وَ إِذََا مَرُّوا بِآیَهِْْ فِِیهََا تَخْوِِیفٌ أصْغُوا إلَیْهََا مَسََامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِِیقَهََا فِِی اُصُولِ آذََانِهِمْ“ پرهیزكاران هر گاه به آیه‌ای برسند كه در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن رو آورند و روح جانشان با شوق در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود می سازند، و هرگاه به آیه ای برخورد كنند كه در آن بیم باشد، گوش های دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می كنند و صدای ناله و بهم خوردن شعله های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است.

امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: ”آیات قرآن گنجینه هایی است كه هر گاه گنجینه ای باز شد سزاوار است به آنچه در آن است دقت كنی.“21  امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ”سزاوار است برای عبدی كه در مقابل مولای خود به نماز می ایستد، ترتیل را در قرائت آیات رعایت كند و وقتی آیه ای را مرور كرد كه در آن ذكر بهشت و ذكر آتش است، از خدا بهشت را طلب كند و پناه به خدا برد از آتش؛ و وقتی ”یََا اَیُهَا النََّاسُ وَ یََا اَیُهَا الَّذیِِنَ آمَنُوا“ ای مردم و ای اهل ایمان, را قرائت كرد بگوید:” لَبَّیْكَ رَبُّنََا“بله, گوش به فرمانم ای خدای ما.

20. اهل ركوع و سجود هستند:فَهُمْ حََانُونَ عَلََی اَوْسََاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبََاهِهِمْ وَ أَكُفَّهُمْ وَ رُكَبَهُمْ وَ أَطْرََافُ أَقْدََامِهِمْ“ متّقین در پیشگاه الهی به ركوع می روند، جبین، پیشانی و دست و زانوی و قدم‌های پایشان را آنها به هنگام سجده بر خاك می سایند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ”بر شما باد به طولانی كردن ركوع و سجود، زیرا وقتی یكی از شما ركوع و سجده خود را طولانی كند، ابلیس ندا دهد از پشت سر او كه: وای بر من! اطاعت كرد و عصیان كردم، سجده كرد و اباء كردم.“22 امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: ” كسی كه ركوع خود را تماماً به جا آورده و حق آن را اداء كند، وحشت قبر به او راه پیدا نمی كند.“23

21. طالب رهایی از عذاب می کنند:یَطْلُبُونَ إِلَی اللهِ تَعالََی فِی فَكََاكِ رِقََابِهِمْ“، از خداوند متعال آزادی خویش را (از عذاب) طلب می كنند.24

امام علی(علیه السلام) در نامه ای به امام حسن (علیه السلام) چنین نوشته اند: ”وَ لََا تَكُنْ عَبْدَ غَبْرِكَ فَقَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً.“25  و بنده غیر خودت نباش، در حالی كه خدا تو را آزاد قرار داده‌است. رسول گرامی اسلام چنین می فرمایند: ”ای مردم، روان های شما و نفس های شما در گرو اعمال شماست، پس با استغفار و توبه رهایشان كنید.“ 26

22. دانشمندانی بردباراند:وَ أَمَّا النَّهََارُ فَحُلَمََاءٌ عُلَمََاءٌ،...“ و اما در روز آن‌ها دانشمندانی بردبارند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:”بر تو باد كه حلم را پیشه ی خود سازی كه ركن علم است.“27 رسول اكرم (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: ”خداوند هرگز كسی را به سبب جهل عزیز نكرد و كسی را هم به سبب حلم و بردباری ذلیل نكرد.“28  پیامبر گرامی فرمودند: ”علم مایه ی حیات اسلام و ستون ایمان است.“29 امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: ”زمامداران بر مردم حكومت می كنند و دانشمندان بر زمامداران.“ 30

23. نیكوكار هستند:وَ أَمَّا النَّهََارُ... أَبْرََارٌّ أَتْقِیََاءٌ“ و در روزها ... اهل تقوا نیكوكارانی خود نگه‌دار هستند.

24. از خوف خداوند لاغر اندامند:قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِِیءٌ الْقِدََاحِ“ خوف، بدن های آنان را مانند چوبه‌ی تیر تراشیده و لاغر ساخته‌است.

رسول گرامی فرمودند: ”كسی كه از خدا بترسد، هر چیزی از او می ترسد و كسی كه از غیر خدا بترسد، خدا او را از هر چیزی می ترساند.“31  قرآن كریم می فرماید: ”وَ اَمََّا مَنْ خََافَ مَقََامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوََی، فَاِنَّ الْجَنَّهُْْ هِیَ الْمَأْوََی“32  و اما كسی كه از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از پیروی هوا باز داشت، همانا جایگاه او بهشت است.

25. ظاهر پرهیزگاران این گونه است:یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النََّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضََی وَ مََا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خََالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِِمٌ“ بیننده وقتی به قیافه پرهیزگاران نگاه می كند، آن ها را مریض می پندارد، ولی هیچ مرضی در وجود آن‌ها نیست وآن بیننده گوید: آن ها دیوانه شده اند، در حالی كه اندیشه ای بس بزرگ آنان را به این وضع در آورده.“

امام علی (علیه السلام) سیمای شیعه را چنین توصیف كردند: ” زردی صورت از شب زنده داری، كم سویی چشم از شدت گریه، پشت خمیدگی از ایستادن، فرو رفتگی شكم از روزه، خشكیدگی لبان از دعا دارند و بر آن ها گرد و غبار خشوع نشسته است و آنان از خاشعین هستند.“ 33

26. به اعمال كم و زیاد خود قانع نیستند:لََا یَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَلیِِل، وَ لََا یَسْتَكْثِرُونَ الْكَثیِِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمََالِهِمْ مُشْفِقُونَ“ پرهیزگاران از اعمال كم خود راضی نیستند و اعمال زیاد خود را نیز زیاد نمی بینند.  آنان خویش را متهم می سازند و از اعمال خود ترسناكند.

در انجام اعمال یا موفّق به فراوانی آن هستند و یا این كه اهل تقوا عمل كم ولی با خلوص انجام می‌دهند. در صورت اوّل آن همه كرده را زیاد نمی‌بینند كه هر چه باشد در برابر نعمت فراوان الهی هیچ است واگر به كم بسنده كرد به آن نیز رضایت نمی‌دهند. امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: ”سه چیز شكننده كمر است: مردی كه عمل خود را كثیر شمارد و گناه خود را فراموش كند، و عُجب او را گرفته از عمل خود خوشنود باشد.“34

27. از ستایش مردم ترس دارند:اِذََا زُكِیَ أَحَدَهُمْ خََافَ مِمََّا یُقََالْ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِِی مِنْ غَیْرِِی وَ رَبِِّی أَعْلَمٌ مِنِِّی بِنَفْسِِی، اَللََّهُمَّ لََاتُؤََاخِذْنِِی بِمََا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِِی أَفْضَلَ مِمََّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِِی مََا لََا یَعْلَمُونَ“ هر گاه یكی از آنان ستوده شود، از آن چه به او گفته می شود به هراس می افتد و می گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه تر است. خدایا، مرا به آن چه می گویند مگیر و مؤاخذه مكن و مرا بهتر از آن چه گمان می كنند قرار ده و از آن چه بر من از اعمالم نمی دانند بگذر.
این كه این ها مدح دیگران را خوشایند ندارند به خاطر شناخت دقیقی است كه از خود دارند. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ”كسی كه خود را شناخت، خدایش را شناخته.“ 35

28. قوّت در دین دارند:فَمِنْ عَلََامََاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّكَ تَرََی لَهُ قُوَّهٌْْ فِِی دیِِنٍ“ و نشانه های هر یك از آن ها این است كه می بینی در دین نیرومندند.

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد كه منظور از قوّت در آیات مربوط به بنی اسرائیل چیست؟ قوّت در بدن یا قوّت در قلب ها؟ حضرت فرمودند: ”هر دو.“ بنابر این، قوّت در دین شامل قوّت جسمانی و روحانی، در عمل به وظایف اعتقادی، شرعی، اخلاقی و عرفانی است.

29. نرم خو و دور اندیش اند:وَ حَزْماً فِِی لیِِنٍ“ نرم خو و دور اندیش اند.

در قرآن آمده: ”(پیروان پیامبر) بر كافران، بسیار قوی دل وسخت؛ و با یكدیگر بسیار مشفق و مهربانند.“ 36 در آیه ای دیگر آمده: ”بگویید به او گفتنی نرم“37  خداوند در قرآن پیامبر را چنین مورد خطاب قرار داده: ”لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلیِِظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَرَمِكَ“38  اگر با غلظت و شدت بودی از گرد تو پراكنده می شدند.

30. ایمانی آمیخته با یقین دارند:وَ ایِِمََاناً فِِی یَقیِِنٍ“ و ایمانی كه آمیخته با یقین است.

از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده: ” یقین همه ایمان است.“39  امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ”فردی از شما طعم ایمان را نمی چشد تا اینكه علم و یقین پیدا كند كه آن چه به او می رسد خطا نبوده و آن چه خطا بوده به او نمی رسد.“ 40

31. علاقه مند به كسب علم هستند:وَ حِرْصاً فِِی عِلْمٍ“ و علاقه‌ای شدید به كسب علم و دانش دارند.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: ”كسی كه راهی را برای كسب علم برود، خداوند راهی از آن راه را به بهشت باز می كند.“41  امام علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل كردند: ” زمانی كه قیامت بر پا شود، خون شهداء، با قلم و دست خط دانشمندان سنجیده می شود و سرانجام قلم علماء بر خون شهداء تقدّم می یابد.“42  رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در بیانی فرمودند: ” فضیلت دانشمند بر عابد، مانند ماه شب چهارده بر ستارگان است.“43  و نیز امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ”یك ركعت نماز دانشمند بهتر از هفتاد هزار ركعت نماز عابد است.“ 44

32. علمی همراه با حلم دارند:وَ عِلْماً فِِی حِلْمٍ“و علمی همراه با حلم.

امام صادق (علیه السلام) در مورد حلم و علم به عنوان بصری فرمود: ”پس كسی كه به تو گفت: اگر یك حرف زدی ده تا می شنوی، به او بگو: اگر ده تا گفتی یكی نمی شنوی. و كسی كه ترا دشنام داد، به او بگو اگر راست می گویی و صادقی در آنچه به من نسبت می دهی، پس از خدا می خواهم مرا ببخشد، و اگر كاذبی در آن چه می گویی، پس از خدا می خواهم ترا ببخشد، و كسی كه به تو وعده ی فحش در كلام داد، پس تو او را به نصیحت و رعایت او وعده ده.  پس آنچه به آن جاهلی از علماء سؤال كن، و بپرهیز از آن كه سؤال كنی از آن ها از روی اعتراض و آزمایش، و بپرهیز از این كه به رأی خود عمل كنی و احتیاط را در جمیع راه ها أخذ كن.“ 45

33. میانه رو هستند:وَ قَصْداً فِی الْغِنََاءِ“و میانه روی در غناء و بی نیازی.

قرآن كریم می فرماید: ”اسراف كنندگان اصحاب آتش هستند.“46 و در آیه ای دیگر آمده: “تبذیر كنندگان همواره برادر شیاطین هستند.“47 امام حسن عسكری (علیه السلام) می فرمایند: ”برای میانه روی حد و مقداری است كه اگر شخص زیاده بر آن كند، بخیل است.“48  و از امام علی (علیه السلام) آمده است كه: ”اسراف موضع تقلیل و فرود و كاستی، و میانه روی موضع و موجب ازدیاد است.“49

34. در عبادت خاشع هستند:وَ خُشُوعاً فِِی عِبََادَهِْْ“و خشوع و تواضعی در عبادت.

از رسول اكرم (صلوات الله علیه و آله) پرسیده شد: ”خشوع چیست؟“  فرمودند: ” فروتنی در نماز و این‌كه بنده با تمام قلب خود به سوی پروردگار عزّ و جل روی آورد.“50 در تفسیر مجمع البیان آمده: ”(مؤمنین) خاضع، متواضع و ذلیلند، چشم های خود را از مواضع سجده ی خود بر نمی دارند و توجه به راست و چپ خود ندارند.“51  امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ”بر تو باد به تواضع، چرا كه تواضع از بزرگ ترین عبادات است.“ 52

35. آراسته اند در حالی که نادرند:وَ تَجَمُّلاً فِِی فََاقَهٍْْ“ و جمالی در حالت فقر و تنگ دستی.

خداوند در قرآن درباره ی اصحاب صفّه چنین می فرماید:” از فرط عفاف چنان احوالشان بر مردم متشبه شود كه هر كس بر حال آنان آگاه نباشد آن ها را غنی و بی نیاز می پندارد، اما آنان را از سیمایشان می شناسی، هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند.“ 53

36. در سختی ها شكیبایند:وَ صَبْراً فِِی شِدَّهٍْْ“ و صبر كردنی در سختی و شدت.

امام صادق ( علیه السلام) می فرمایند: ”صبر نسبت به ایمان به منزله سر نسبت به بدن است ، پس زمانی كه سر می رود، بدن هم می رود. و همین طور وقتی صبر می رود، ایمان هم می رود.“ پیامبر گرامی می فرمایند: ”صبر نصف ایمان است.“

37. طالب مال حلال هستند:َو طَلَباً فِِی حَلََالٍ“ و طلب كردن مال حلال را.

قرآن كریم می فرماید: ”بخورید حلال و طیب از آن چه در زمین است.“54  پیامبر اكرم (صلوات الله علیه) می فرمایند: ”عبادت هفتاد جزء دارد و افضل آن طلب روزی حلال است.“55  پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: ”كسی كه چهل روز روزی حلال بخورد، خداوند قلب او را نورانی می گرداند.“56

38. در مسیر حق، نشاط و سرور دارند:وَ نِشََاطاً فِِی هُدََی“ و نشاط در مسیر هدایت و حق. ”فَبِذََلِكَ فَلْیَفْرَحُوا“57  بی‌شك، باید انسان فرح و خوشی او به طاعت خداوند باشد.

39. از طمع دورند:وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ“ و دوری و اجتناب از طمع.

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: ”بیش ترین زمین خوردن عقل ها زیر برق های طمع هاست.“58 و ”ثمره و میوه طمع، ذلت در دنیا و  شقاوت در آخرت است.“59  پیامبر گرامی (صلوات الله علیه و آله) می فرمایند: ”بپرهیز از این كه طمع را مثل موی بدن جزء وجودت كنی، زیرا شدت حرص قلب را آشفته می سازد و بر قلب ها مهر دوستی دنیا را می زند، و آن كلید هر پلیدی و منشأ هر گناهی و سبب نابودی هر حسنه و ثوابی است.“

40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند:یَعْمُلَ الْاَعْمََالُ الصََّالِحَهَْْ وَ هُوَ عَلََی وَجَلٍ“ او اعمال صالح انجام می دهد در حالی كه خائف و ترس ناك است.

چون پذیرش اعمال صالح به دست خداوند متعال است، شخص متّقی خوف دارد که مبادا او نپذیرند. قرآن كریم می فرماید: ”كسانی كه اعمال صالح انجام می دهند و قلوب آنها خائف است.“60 شخصی از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: ”چه چیزی در وصیت لقمان بود؟“ امام فرمودند: ”امور عجیبه ای، و عجیب تر از همه این كه، به فرزندش گفت: بترس از خدای عزو جل، ترسی كه اگر نیكی انس و جن را آورده باشی، عذابت كند و امید به خدا داشته باش، امیدی كه اگر گناهان انس و جن را آورده باشی، ترا رحم كند.“ 61
جمعه 8/7/1390 - 10:7
اخلاق

 نقل شده : یکی از اصحاب امیر مؤمنان ( ع ) به نام همام

 که مردی عابد و پرهیزکار بود به آنحضرت عرض کرد : ای امیر مؤمنان پرهیزکاران را برایم آن چنان توصیف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم اما امام ( ع ) در پاسخش درنک فرمود: آن گاه فرمود : ای همام از خدا بترس و نیکی کن که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کنند و با کسانیکه نیکوکارند ولی همام باین مقدار قانع نشد [ و در این باره اصرار ورزید ] تا اینکه امام تصمیم گرفت صفات متقین را مشروحا برایش بازگو کند . پس از آن خدای را ستایش و ثنا نمود و بر پیامبرش درود فرستاد . سپس فرمود : [2] اما بعد خداوند سبحان مخلوق را آفرید [3] در حالیکه از اطاعتشان بی نیاز و از معصیت آنان ایمن بود زیرا نه نافرمانی گناهکاران به او زیان می رساند [4] و نه اطاعت مطیعان به او نفعی می بخشد . روزی و معیشت آنان را بینشان تقسیم کرد و هر کدام را در دنیا به جای خویش قرار داد [5] اما پرهیز کاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند : گفتارشان راست [6] پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است . چشمان خویش را از آن چه خداوند بر آنها تحریم نموده پوشیده اند [7] و گوش های خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته اند . [8] در بلا و آسایش حالشان یکسان است [ و تحولات آنها را دگرگون نمیسازد ] [9] و اگر نبود اجل و سرآمد معینی که خداوند برای آن ها مقرر داشت . روحهای آنان حتی یک چشم بر هم زدن از شوق پاداش و از ترس کیفر در جسمشان قرار نمی گرفت [10] خالق و آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده [ بهمین جهت ] غیر خداوند در نظرشان کوچک است . آنها به کسی می مانند که بهشت را با چشم دیده [11] و در آن متنعم است و همچون کسی هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذب است [12] قلب هاشان پر از اندوه و [ انسان ها ] از شرشان در امان بدن هاشان لاغر و نیازمندی هایشان اندک 000 [1] و ارواحشان عفیف و پاک است برای مدتی کوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتی بس طولانی بدست آوردند [2] تجارتی است پر سود که پروردگارشان برایشان فراهم ساخته دنیا [ با جلوه گریهایش ] خواست آنها را بفریبد ولی آنها فریبش را نخوردند و آنرا نخواستند [3] دنیا [ با لذاتش ] آنها را اسیر خود سازد ولی آنها با فداکاری خویشتن را آزاد ساختند . [ پرهیزکاران ] در شب همواره بر پا ایستاده اند [4] قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می کنند با آن جان خویش را محزون می سازند و داروی درد خود را از آن می گیرند [5] هر گاه به آیه ای برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روی آورند [6] و روح و جانشان با شوق بسیار در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود می سازند [7] و هر گاه به آیه ای برخورد کنند که در آن بیم باشد . گوشهای دل خویشتن را برای شنیدن آن باز می کنند [8] و صدای ناله و به هم خوردن زبانه های آتش با آن وضع مهیبش در درون گوششان طنین انداز است [9] آنها در پیشگاه خدا به رکوع می روند و جبین و دست و پا به هنگام سجده بر خاک می سایند [10] و از او آزادی خویش را از آتش جهنم درخواست میکنند . [11] و اما در روز دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوا هستند ترس و خوف بدنهای آنها را همچون چوبه تیری لاغر ساخته [12] چنانکه ناطران آنها را بیمار می پندارند اما هیچ بیماری در وجودشان نیست [13] بیخبران می پندارند آنها دیوانه اند [14] در حالی که اندیشه های بس بزرگ آنان را به این وضع در آورده . از اعمال اندک خویش خشنود نیستند [15] و اعمال فراوان خود را زیاد نمی بینند آنان خویش را متهم می سازند و از کردار خود خوفناکند . [16] هر گاه یکی از آنها ستوده شوند از آن چه درباره اش گفته شده در هراس می افتد و میگوید : [17] من از دیگران نسبت بخود آگاه ترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه تر است 000 [می گوید] [1] بار پروردگارا ما را در مورد گناهانی که به ما نسبت می دهند مؤاخذه مفرما و نسبت به نیکی هائی که درباره ما گمان می برند ما را از آن برتر قرارده و گناهانی را که نمیدانند بیامرز [2] از نشانه های آنان این است : در دین نیرومند نرمخو و دوراندیش [3] با ایمانی مملو از یقین حریص در کس ب دانش و دارای علم توام با حلم میانه رو در حال غنا [4] در عبادت خاشع در عین تهیدستی آراسته در شدائد بردبار [5] طالب حلال در راه هدایت با نشاط از طمع دور [6] اعمال نیک را انجام می دهد اما باز هم ترسان است روز را شام میسازد و همش سپاسگزاری است شب را به روز می آورد و تمام فکرش یاد خدا است [7] می خوابد اما ترسان است و برمیخیزد شادمان است ترس او از غفلت [8] و شادمانی او به خاطر فضل و رحمتی است که به او رسیده . [9] هرگاه نفس او در انجام وظائفی که خوش ندارد سرکشی کند او هم از آنچه دوست دارد محرومش می سازد . [10] روشنی چشمش در چیزی است که زوال در آن راه ندارد و بی علاقه گی و زهدش در چیزی است که باقی نمی ماند علم و حلم را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هم آهنگ ساخته [11] آرزویش را نزدیک می بینی لغزش ش را کم قلبش را خاشع نفسش را قانع [12] خوراکش را اندک امورش را آسان دینش را محفوخ شهوتش را مرده و خشمش را فروخورده است [13] همگان به خیرش امیدوار و از شرش در امانند اگر در میان غافلان باشد جزو ذاکران محسوب می گردد [14] و اگر در میان ذاکران باشد جزو غافلان محسوب نمی شود . [15] ستمکار [ پشیمان ] را می بخشد و به آنکه محرومش ساخته عطا می کند با آنکس که پیوندش را قطع کرده می پیوندد [16] از گفتار زشت و ناسزا بر کنار است گفته هایش نرم بدیهایش پنهان و نیکیهایش آشکار است . [1] نیکی هایش رو کرده و شرش رخ برتافته است . در شدائد و مشکلات خونسرد و آرام در برابر ناگواریها شکیبا و بردبار [2] و در موقع نعمت و راحتی سپاسگزار است نسبت به کسی که دشمنی دارد ظلم نمی کند و به خاطر دوستی با کسی مرتکب گناه نمی شود [3] پیش از آنکه شاهد و گواهی بر ضدش اقامه شود خود به حق اعتراف می کند آنچه را به او سپرده اند ضایع نمی کند [4] و آنچه را به او تذکر داده اند به فراموشی نمی سپارد مردم را با نامهای زشت نمی خواند به همسایه ها زیان نمی رساند [5] مصیبت زده را شماتت نمی کند در محیط باطل وارد نمی گردد و از دائره حق بیرون نمی رود [6] اگر سکوت کند سکوتش وی را مغموم نمی سازد و اگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمی شود [7] و اگر به او ستمی [ از دوستان ] شود صبر می کند تا خدا انتقام وی را بگیرد . خود را در سختی قرار می دهد [8] اما مردم از دستش در آسایشند خود را بخاطر آخرت به زحمت می اندازد و مردم را در راحتی قرار می دهد [9] کناره گیری او از کسانی که دوری می کند از روی زهد و به خاطر پاک ماندن است و معاشرتش باآنان که نزدیکی دارد توام با مهربانی و نرمش است [10] دورکشی اش از روی تکبر و خودبرتربینی نیست و نزدیکیش بخاطر مکر و خدعه نخواهد بود . [11] راوی می گوید : هنگامی که سخن به اینجا رسید ناگهان همام ناله ای از جان برکشید که روحش همراه آن از کالبدش خارج شد . [12] امیرمؤمنان ( ع ) فرمود : آه من از این پیشامد می ترسیدم . [13] سپس فرمود : مواعظ و پند و اندرزهای رسا به آنان که اهل موعظه اند چنین می کند [14] کسی عرض کرد : پس شما چطور ای امیرمؤمنان ؟ [ یعنی توصیف پرهیزکاران با همام چنین کرد پس خود شما چطور ؟ ] [15] امام ( ع ) فرمود : وای بر تو هر اجلی وقت معینی دارد که از آن نمی گذرد و سبب مشخصی که از آن تجاوز نمی کند [16] آرام باش دیگر چنین سخن مگوی این حرفی بود که شیطان بر زبانت نهاد .

 

منبع: نهج البلاغه

جمعه 8/7/1390 - 10:6
اخلاق

معنى غیبت در متون روایات

الف) ابوذر ـ علیه رحمه ـ از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) درباره غیبت پرسید، حضرت فرمودند:

«ذكرك أخاك بما یكره»

(غیبت آن است كه راجع به برادر مسلمانت چیزى بگویى كه اگر بشنود ناراحت شود).

ب) پیامبر اكرم در حدیثى دیگرى غیبت را اینگونه تعریف كرده است:

«الغیبة ذكرك أخاك بما یكره قیل له: أرایت ان كان فى أخى ما أقول؟ قال: ان كان فیه ما تقول فقد أغتبته و ان لم یكن فقد بهته»

(غیبت یاد كردن برادر دینى است با آنچه او (از بیانش) كراهت دارد از آن حضرت سؤال شد. آیا به نظر شما اگر درباره برادرم آنچه مى گویم باشد، باز هم غیبت است؟ فرمود: اگر (آن عیب) در او باشد و (بیان كنى) غیبت او را كرده اى و اگر نباشد به او تهمت زده اى).

ج) امام صادق مى فرماید:

«الغیبة أن تَقُولُ فى أخیك ما ستره اللّه علیه»

(غیبت آن است كه درباره برادر دینى ات، عیبى را كه خداوند بر او پوشانده است بگویى).

د) حضرت امام موسى كاظم(علیه السلام) مى فرماید:

«من ذكر رجلا من خلفه بما هو فیه مما عرفه النّاس لم یغتبه و من ذكره من خلفه بماهوفیه ممّالایعرفه النّاس أغتابه ومن ذكره بما لیس فیه فقد بهته».

«كسى كه دیگرى را در غیاب او با آنچه در او هست و مردم از آن اطلاع دارند، یادش كند غیبتش را نكرده، ولى اگر به آنچه در او هست و مردم از آن بى خبرند او را یاد كند، غیبتش را كرده و اگر او را به آنچه در او نیست، یاد كند به او بهتان زده است».

۳ ـ معنى و تعریف غیبت در فقه

1 ـ شهید ثانى:

براى كلمه غیبت دو تعریف را ذكر كرده است:

تعریف اوّل «وهو ذكر الانسان حال غیبته بما یكره نسبته الیه مما یعد نقصانا فى العرف بقصد الانتقاص و الذم».

(غیبت آن است كه انسان پشت سر كسى سخنانى بگوید كه او دوست ندارد این سخنان، كه عرفا نقص است در باره اش زده شود و هدف گوینده هم آن باشد كه به آن شخص اهانت كند، و وى را تحقیر نماید).

پس با توجه به این تعریف ـ كه در میان علما و شهرت دارد ـ اگر عیوب ظاهرى شخص بدون قصد تنقیص بیان گردد، غیبت شمرده نمى شود مثلاً انسان عیوب كسى را جهت معالجه براى پزشك مربوط باز گو كند.

تعریف دوّم: «والتنبیه على ما یكره نسبته».

(انسان مردم را متوجه عیوب شخص بكند كه او را دوست ندارد درباره اش چنین كارى انجام شود و گوینده هدفش تحقیر و توهین نسبت به غیبت شونده باشد) و این تعریف كاملتر و بهتر است، زیرا عمومیّت و گسترش یعنى گستردگى بیشترى از تعریف اوّل دارد، در اوّلى غیبت خصوص ذكر زبانى است، لكن دوّمى شامل زبان و اشاره و حكایت و مانند آن نیز مى شود.

2 ـ محققّ كركى:

مرحوم محقّق غیبت را این گونه تعریف مى كند: «حد غیبت بنابر آنچه كه در اخبار هست، این است كه درباره برادرت چیزى بگویى كه اگر به گوشش برسد، بدش بیاید و از آن اكراه داشته باشد»

3 ـ مرحوم شیخ مرتضى انصارى:

شیخ اعظم انصارى ـ رضوان اللّه تعالى علیه ـ پس از بررسى اقوال درباره غیبت مى فرماید:

«ظاهراً از جمیع تعاریفى كه صاحبان لغت به عمل آوردند، خصوصاً صاحب «قاموس»كه بدواً لفظ عیب را به كار برده، بدست مى آید كه مراد از غیبت، ذكر انسان در مقام تنقیص است»و باز و روشنتر بیان مى كند:

«غیبت یعنى پشت سر دیگرى سخن گوید كه غیبت شونده آن را بشنود از آن بدش آید»

4 ـ مرحوم نراقى اوّل مى گوید:

غیبت آن است كه چیزى نسبت به كسى گفته شود كه اگر به گوش وى برسد خوشش نیاید، خواه آن گفته راجع به نقص در بدن «كچلى و لنگى» یا در اخلاق «حسادت و ترس» یا در اقوال و یا در افعال مربوط به دین یا دنیاى او باشد بلكه اگر مربوط به نقصى در لباس یا خانه یا مركب وى باشد، مشمول غیبت است. دلیل این گستردگى و تعمیم معنى غیبت علاوه بر اجماع امّت، روایاتى است كه از پیامبر اكرم و ائمه اطهار رسیده است.

جمعه 8/7/1390 - 10:3
اخلاق
تعریف غیبت

در ابتداى بحث باید غیبت را تعریف كنیم، كه قرآن و روایات غیبت را چگونه بیان مى كنند و در فقه غیبت چگونه تعریف شده است.

1 ـ معنى غیبت از دیدگاه قرآن كریم

خداوند در قرآن مى فرماید: (یاایها الذین آمنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم ولاتجسسوا ولایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه واتقوا الله ان الله تواب رحیم) (حجرات، 49/12)

و موضوع بحث این قسمت آیه است: (ولایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه) (هرگز غیبت (یعنى عیب پوشیده كسى را بر ملا مكنید) یكدیگر را روا مدارید، آیا شما دوست دارید، گوشت برادر مرده خود را بخورید).

و غیبت كردن در این آیه به كار زشت و بدى تشبیه شده است (خوردن گوشت برادر مرده) و این كار را یك عمل زشت و ناپسند به حساب آمده است. و حال این بر ملا كردن غیبت مى تواند هم عیب ظاهرى باشد و هم عیب پنهانى كه در هر صورت زشت و ناپسند است.


جمعه 8/7/1390 - 10:3
اخلاق
مفهوم لغوى و اصطلاحى غیبت

غیبت در لغت، در غیاب دیگران بدگویى كردن و سخن ناخوشایند گفتن نسبت به دیگران است.

و در اصطلاح غیبت در شرع و اخلاق به معناى گفتگو كردن درباره نقایص و عیوب برادر دینى در غیاب او است، به گونه اى كه اگر با خبر شود، ناراحت شود، خواه نقص او از نظر دین و اخلاق باشد، یا از نظر جسم، گفتار و حتّى نقص منزل و لوازم زندگى و امثال آن باشد.
جمعه 8/7/1390 - 10:2
اخلاق
غیبت از جمله صفات رذیله

غیبت از جمله صفات و خصلت هاى ناپسندى است، از آنجایى كه سرمایه بزرگ انسان در زندگى حیثیت و آبروى اوست، و هر آنچه آن را به خطر بیندازد مانند آن است كه جان او را به خطر انداخته باشد، بلكه گاه ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب مى شود، و اینجا است كه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین تر مى شود.

و غیبت باعث مى شود كه این سرمایه بزرگ بر باد رود و حرمت اشخاص درهم بشكند و حیثیت آنها لكه دار شود. لذا پرهیز از غیبت از جمله شروط و آداب اسلامى است. و همه مؤمنین باید به عنوان یك وظیفه شرعى از این صفت زشت پرهیز نمایند چنانچه مؤمنین در رابطه با دیگران از این عمل زشت پرهیز كنند، جامعه و روابط آن و نحوه معاشرت و همزیستى مسلمانان با یكدیگر پاك و سالم مى گردد.

جمعه 8/7/1390 - 10:2
اخلاق

خوردن گوشت برادرمومن

بررسى فقهى غیبت

 کسى که چون برادر مؤمنش را در نزد او غیبت کنند او را یارى دهد خداوند او را در دنیا و آخرت یارى مى‏دهد و کسى که او را یارى نکند و بدگویى را از او دفع ننماید در حالى که بر یارى او تواناست، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار خواهد کرد.

جمعه 8/7/1390 - 10:2
اخلاق
كفاره غیبت

توبه از گناهان واجب است و هر مسلمان باید بى درنگ از گناه خود پشیمان شده، توبه كند و اگر موفق به توبه نشود و از دنیا برود، در صحنه قیامت با گناهان بسیار خود رو به رو خواهد شد و هیچ گریزگاهى نخواهد داشت.

انسانى كه غیبت مى‏كند، مرتكب گناهى بزرگ شده و بر او واجب است كه بلافاصله توبه كند.

پیامبر اكرم (ص) فرمود: من اغتاب اخاه المسلم بطل صومه و نقض وضوؤه فان مات و هو كذلك مات و هو مستحل لما حرم الله.
هر كس از برادر مسلمانش غیبت كند، روزه اش باطل مى‏شود و وضویش از بین مى‏رود؛ پس اگر در این حالت بمیرد، در حالى مرده است كه حلال شمرنده حرام الاهى است.
جمعه 8/7/1390 - 10:2
اخلاق
 

  

نكوهش غیبت از دید شرع

یكى‏از صریح‏ترین آیات در نكوهش غیبت كه آن را گناهى كبیره دانسته، این آیه از سوره حجرات است:
یا ایها الذین امنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه.

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! از بسیارى گمان‏ها در حق یكدیگر بپرهیزید كه برخى از گمان‏ها گناه است و درباره یكدیگر تجسس نكنید و برخى از شما از دیگرى غیبت نكند. آیا هیچ یك ازشما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن كراهت دارید.

گوشت هاى بندگان حق خورى غیبت ایشان كنى كیفر برى

یكى از راه‏هاى شناخت بزرگ بودن گناه، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصى كبیره) است. در این آیه، غیبت، با خوردن مردار مقایسه شده كه از گناهان بزرگ به شمار مى‏رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است؛ چه رسد به این كه گوشت انسان باشد و از آن مهم‏تر این كه انسان با مرده، رابطه برادرى هم داشته باشد. از این مقایسه مى‏توان دریافت كه غیبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است!

پیشواى یازدهم، حضرت عسكرى (ع) در این باره مى‏فرماید:
اعلموا ان غیبتكم لاخیكم المومن من شیعه آل محمد (ص) اعظم فى التحریم من المیته.
بدانید كه غیبت شما از برادر مؤمنتان كه از شیعیان اهل بیت است، از خوردن گوشت مرده حرام‏تر است.

از رسول خدا (ص) چنین روایت شده است:
ان الغیبه اشد من الزنا.
به درستى كه غیبت كردن از زنا بدتر است.

روشن است كه زنا از گناهان بزرگ شمرده مى‏شود؛ پس غیبت هم كه از آن بدتر است، گناه بزرگ (معصیت كبیره) خواهد بود.

راه دیگر براى شناخت بزرگ بودن گناه، بیم و وعید الاهى به عذاب دردناك است. آن جا كه خداوند، جزاى رفتار زشتى را عذاب دردناك معرفى كند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.

خداوند متعالى در قرآن كریم مى‏فرماید:
ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین امنوا لهم عذاب الیم.
همانا براى كسانى كه دوست دارند زشتى در بین كسانى كه ایمان آورده اند شایع شود، عذاب دردناكى است.كه مفسران، عبارت «ان تشیع الفاحشه» در آیه كریمه را به غیبت تفسیر كرده‏اند.

حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش موسى بن جعفر (ع) نقل مى‏كند كه امام صادق (ع) فرمود: ان الله یبغض البیت اللحم.
خداوند خانه‏اى را كه در آن گوشت وجود دارد، دشمن مى‏دارد.

به امام عرض كردند كه ما گوشت را دوست داریم و خانه هایمان از آن خالى نیست. حضرت فرمود: انما البیت اللحم البیت الذى تؤكل فیه لحوم الناس بالغیبه.
خانه گوشت، خانه‏اى است كه در آن گوشت مردم با غیبت، خورده مى‏شود.

در روایتى دیگر از حضرت آمده است كه پیامبر اكرم (ص) در شب معراج به آتش جهنم نظر افكند و دید گروهى مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئیل فرمود: این‏ها چه كسانى هستند؟
جبرئیل پاسخ داد: این‏ها كسانى هستند كه گوشت مردم را مى‏خورند.

از آن جا كه در قیامت، اعمال انسان تجسم مى‏یابد؛ اگر عمل، گناه و سیئه باشد، شكل حیوانات را به خود مى‏گیرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شكل حوریه و غلمان درمى‏آید و صالحان در قیامت عمل خود را به شكل حورالعین در آغوش مى‏گیرند و اهل غیبت، در دوزخ مردارخوارند.

امیرمؤمنان على (ع) مى‏فرماید: الغیبه قوت كلاب النار.
غیبت، خوراك سگ‏هاى آتش است.

در روایت دیگرى با همین مضمون از پیامبراكرم (ص) آمده است:
اجتنبوا الغیبه فانها ادام كلاب النار.
از غیبت بپرهیزید، چرا كه خورش سگ‏هاى جهنم است.

جمعه 8/7/1390 - 10:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته