• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1392
تعداد نظرات : 762
زمان آخرین مطلب : 4082روز قبل
دعا و زیارت
در آخرین لحظات حیات حضرت زهرا(علیهاالسلام) وقت آن رسیده بود كه ایشان رازهایى را كه در این مدت در سینه نهان داشته بود در قالب وصیت‏هاى لازم الاجراء با همسرش درمیان بگذارد. از این رو، عرضه داشت:

پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت كرده‏ام و لحظه به لحظه به زمان دیدار پدر بزرگوارم نزدیك‏تر مى‏شوم، اكنون تو را به انجام خواسته‏هایى كه در دل دارم سفارش مى‏كنم.

امام علی(‏علیه‎السلام) به او فرمود: دخت رسول خدا(صلى الله علیه و آله)! هر چه دوست دارى سفارش ‏كن .

امام‏ بر بالین زهرا نشست و از افراد حاضر در خانه خواست خارج شوند و سپس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) لب به سخن گشود و عرضه داشت:

پسر عمو! بر این باورم از آن زمان كه زندگى خود را با تو آغاز كردم، در خانه‏ات دروغ نگفتم و به تو خیانت نورزیدم و از اطاعتت سر بر نتافتم؟

امام فرمود:

حاشا! از چنین چیزى فاطمه جان! تو به عظمتِ خداوند آگاه‏تر و فردى نكوكارتر و پروا پیشه‏تر و گرامى‏تر و ترس و بیم تو از خدا بیشتر از آن است كه من تو را بر نافرمانى‏ات مورد نكوهش قرار دهم. جدایى و از دست دادنت برایم بس دشوار است، ولى راه گریزى از آن نیست، به خدا سوگند! با رفتنت مصیبت جانسوز رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را یك بار دیگر برایم تازه كردى، بارِ جدایى و رحلتِ تو فوق‎العاده سنگین است، همه از خداییم و به سوى خدا باز مى‏گردیم، مصیبت و فراق تو آنقدر اندوه‎بار است كه سخت‏تر و دردناك‏تر و رنج‎آورتر و غم‏انگیزتر از آن وجود ندارد! مصیبتى است كه عزا و مصیبتى فراتر از آن نمى‏توان سراغ داشت.

اجازه ندهى هیچ یك از افرادى كه در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‏ام حاضر شوند. سپس لحظاتى هر دو گریستند و امام‏ سر مبارك فاطمه‏(علیهاالسلام) را بر سینه نهاد و آنگاه فرمود:

(فاطمه جان!) هرگونه وصیتى مى‏خواهى به من سفارش كن، به وصیّت‏هایت مو به مو عمل خواهم كرد و هر چه را به من فرمان داده‏اى به انجام مى‏رسانم، و فرمان تو را بر كار خود ترجیح مى‏دهم.

زهراى مرضیه‏(علیهاالسلام) عرضه داشت:

پسر عمو! خداوند از ناحیه من به تو پاداش خیر عنایت كند، نخستین وصیّتم این است كه پس از من زنى را به ازدواج خویش درآورى... زیرا مردان بدون زن نمى‏توانند ادامه زندگى دهند .

و سپس معروض داشت:

سفارش بعدى‏ام این است كه اجازه ندهى هیچ یك از افرادى كه در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‏ام حاضر شوند، زیرا آنان دشمنانِ خدا و رسولند و رخصت ندهى هیچ كدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‏ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان كه دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‏ها به خواب رفت، مرا به خاك بسپار. (1)

ابن عباس وصیت نوشته شده‏اى را از آن مخدّره روایت كرده كه در آن آمده است:

این وصیت فاطمه دخت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) است و گواهى مى‏دهد معبودى جز خداى یكتا نیست و محمد(صلى الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست، بهشت و جهنّم حق است و روز قیامت بى تردید فرا خواهد رسید و خداوند در آن روز مردگان را از قبرها برمى‏انگیزاند و زنده مى‏كند. على جان! من فاطمه دختر محمدم، خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت از افتخار همسرى‏ات برخوردار باشم، تو از دیگران به من سزاوارترى، مرا شبانه حنوط نما و غسل بده و كفن كن و بر جنازه‏ام نماز بگزار و در تاریكى شب به خاكم بسپار، و هیچ كس را خبر نكن، تو را به خدا مى‏سپارم و تا دیدار روز قیامت به فرزندانم درود و سلام مى‏فرستم.(2)


پی‎نوشت‎ها:
1- روضة الواعظین، 151/ 1.
2- بحار الانوار، ج 43، ص 214.
چهارشنبه 29/2/1389 - 22:49
دعا و زیارت

حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ چه از نظر سیاسی و چه از نظر اجتماعی در ایام بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله) حضوری فعال داشتند.

به گزارش فارس،حجت‌الاسلام محسن تاج لنگرودی ‌اظهار داشت: حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ حجت همه معصومین بر ما هستند یعنی ائمه معصومین(سلام الله علیهم)‌حجت بر ما و حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ حجت بر ائمه معصومین است.

این مبلغ دینی درباره شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ بیان داشت: در حیات پیغمبر (صلی الله علیه و اله)، ضرورت ایجاب نمی‌كرد كه حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌در امور سیاسی و اجتماعی وارد شود ولی در دوران بعد از رحلت پیامبر، ‌ایشان بیشتر در مسائل سیاسی در كنار امام علی (سلام الله علیه)‌ حضور داشتند.

حجت الاسلام تاج‌لنگرودی افزود: طبق روایاتی كه آمده است، پیامبر تقسیم كار داشتند كه مسئولیت‌هایی را به حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ واگذار كرده بودند و این مسئولیت‌ها فردی و خانوادگی بود و با وجود این مسئولیت‌ها ضرورتی برای حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌در مسائل سیاسی و اجتماعی احساس نمی‌شد.

وی تصریح كرد: در روایات آمده است كه حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ هنگامی هم كه در خانه بودند از اوضاع سیاسی با خبر می‌شدند، به گونه‌ای كه امام حسن (سلام الله علیه)‌ را به مسجد می‌‌فرستادند تا متن سخنرانی‌ها و خطبه‌های پیامبر (صلی الله علیه و اله) را به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)‌ انتقال دهد تا حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ از اوضاع سیاسی كاملاً با خبر شوند.

این مبلغ دینی اظهار داشت: در برخی روایات دینی آمده است كه در جنگ احد در شرایطی كه ایجاب می‌كرد حتی حضرت زهرا(سلام الله علیها)‌ برای رسیدگی به وضعیت مجروحان جنگی در صحنه‌ها حضور پیدا می‌كردند اما شرایط بعد از رحلت پیامبر (ص) به طور كلی با زمان پیغمبر (ص) تغییر كرد و شرایط به گونه‌ای شد كه حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی حضور پیدا كردند.

حجت‌الاسلام تاج‌ لنگرودی عنوان كرد: در روزهای اولیه بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله)حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ برای احقاق حق حضرت علی(سلام الله علیه)‌فعالیت‌های گسترده خود را آغاز كردند و برای محاجه با ابوبكر خلیفه زمان خود به مسجد آمد سخنرانی درباره فدك انجام دادند مبنی بر اینكه فدك بخششی از ناحیه پیغمبر (صلی الله علیه واله) به ایشان بوده و به صورت ارث به حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌نرسیده است در نهایت آنها مانع از اقدام حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ شدند و جلوی ایشان را در بین كوچه‌ها گرفتند و قباله فدك را پاره كردند.

 

وی با اشاره به خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ اظهار داشت: خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ خطبه كاملی است كه اگر بخواهیم در مسائل اخلاقی و فرهنگی مطالبی را به دست آوریم،‌ می‌توانیم به متن خطبه‌های حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ رجوع كنیم.

 

این مبلغ دینی با اشاره به شخصیت سیاسی حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌عنوان كرد: این حضرت نیمه‌های شب حركت سیاسی خود را آغاز كرد و طبق روایات تا 40 شب حضرت علی (سلام الله علیه)‌، حضرت زهرا (سلام الله علیها)‌ را سوار مركب می‌كرد و به خانه مهاجر و انصار می‌برد و حضرت فاطمه (سلام الله علیها)‌ با آنها محاجه می‌كرد و مردم را برای حمایت از ولایت دعوت می‌كرد، در حالی كه مردم وعده حمایت می‌دادند اما متأسفانه در هنگام نیاز حضور پیدا نمی‌كردند.
چهارشنبه 29/2/1389 - 22:46
اخبار

براساس اعتقادات صهیونیستها بخشی اعظمی از خاک ایران درجنوب کشورمان درگذشته مرکز فعالیت یهودیان بوده است برهمین اساس و بدلیل عدم امکان حضور صهیونیستها در کشور وهابیون با آغاز چانه زنی جهت خرید منازل و اماکن متعلق به شیعیان در استانهای بوشهر و فارس به پیاده نظام ارتش اسرائیل تبدیل شده اند.

وهابیت تلاش دارد با روش صهیونیستی جنوب ایران را به تسخیر خود درآورد.

به گزارش«شیعه نیوز» به نقل از البرز، برخی چهره های فعال وهابی با لباس اهل سنت فعالیت تازه ای را شیعیان در مناطق جنوبی کشور اغاز کرده اند.
این گزارش حاکیست براساس اعتقادات صهیونیستها بخشی اعظمی از خاک ایران درجنوب کشورمان درگذشته مرکز فعالیت یهودیان بوده است .

آنها براین باورند که شیراز مرکز این فعالیتها در گذشته به شمار میرفته است.
ازهمین رو و باتوجه به امکان معامله آسان با وهابیون وهمچنین بدلیل عدم امکان حضور صهیونیستها در کشور وهابیون به پیاده نظام ارتش صهیونیستها در جبهه آرام تسخیر جنوب تبدیل شده اند.
خرید اماکن و منازل متعلق به شیعیان دربرخی مناطق استان فارس و بوشهر از مهمترین راهکارهای حضور وهابیون در این مناطق بشمار میرود.
اخیرا تعدادی از سران اهل سنت با گرایش وهابی قصد دارند مرکزی را برای انجام فعالیتهای خود در شیراز دایر نمایند.
بهمین منظور این افراد برای خرید منازل متعلق به شیعیان جهت احداث مرکز خود با مالکان آنها وارد معامله شده اند.
خبرنگار البرز از بوشهر خبر داد جزایر کوچک این استان در خط مقدم تسخیر و آنچه عملیات پاک سازی منطقه از شیعیان نامیده میشود قرار دارد.
ایجاد مساجد ومراکز اهل سنت به منظورقرار دادن دراختیار وهابیون ازجمله مواردی است که با فشار سیاسی بعنوان اولین حربه درمنطقه درحال شکل گیری است.
خالی کردن برخی شهرکهای شمالی بوشهر از سکنه شیعه از چند سال پیش تحت عنوان خرید و مهاجرت برای اشتغال در دستور کار سران وهابیون حاشیه خلیج فارس قرار دارد.

چهارشنبه 29/2/1389 - 22:43
دعا و زیارت

03.25.05_hijab_194.jpg

در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن

زلف خود راازروسری بیرون مریز در مسیر چشمها افسون مریز یاد کن از آتش روز معاد طرّه گیسو مده در دست باد

خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش تر گویم عروسک نیستی

خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین

خواهرم این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست

خواهرم اینقدر طنّازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن

در وجود خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نامردان مشو

پوشش زهرای اطهر مگر اینگونه بود؟؟؟

دوشنبه 6/2/1389 - 11:57
دعا و زیارت

2w1uu86.gif

روزی حضرت داود (ع) در مناجاتش ازخداوند متعال خواست همنشیـن خودش را دربهشت ببیند.

خطاب رسید : ای پیغمبرما، فردا صبح ازدر دروازه شهربیرون برو، اولین کسی را که دیــــدی وبه اوبـــــرخورد کردی، اوهمنشین تو دربهشت است. روزبعد حضرت داود(ع)به اتفاق پسرش حضرت سلیمان(ع) ازشهـــرخارج شد. پیرمردی را دید که پشته هیزمی ازکوه پائین آورده تا بفروشد، پیرمرد که متی نام داشت، کنــــــــاردروازه ایستاده وفریاد می زد کیست که هیزمهای مرا بخرد؟

بعد ازمدتی یک نفرپیدا شد وهیزمها راخرید.

حضرت داود(ع) پیش متی رفت وســـــــلام کرد و فرمود: آیا ممکن است، امروزما را مهمان کنی؟ پیرمرد گفت: مهمان حبیب خداست، بفرمائید.سپس پیـــرمرد با پولی که ازفروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید، وبسوی خـــــــــانه حرکت کردند. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیــرمرد گندم را آرد کرد وسه عدد نان پخت ونـــــان ها را جلوی مهمانهایش گذاشت. وشروع به خـــــــوردن کردند.

درهنگام خوردن، پیــــرمرد، هرلقمه ای را که به دهان می برد، ابتدا لله لله بسم الله ودرانتها الحمدلله می گفت. وقتی که ناهار مختصرآنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد وگفت:خداوندا، هیزمی را که فروختـــــم، درختش را تـو سبز کردی . وسپس خشک کردی، نیـــــروی کندن هیزم را توبه من دادی، مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد وگندمی راکه خریدیم ، بذرش را توکــــــاشتی وسایل آرد کردن ونان پختن را نیزتو بمن دادی، دربرابراین همه نعمت من چه کرده ام؟ پیرمرد این حرفها را می زد وگریه می کرد.

حضرت داود(ع) نگاه معنــا داری به پسرش کرد نگاهی با این معنا، همیــــن است علت این که اوبا پیامبران محشورمی شود.

 

دوشنبه 6/2/1389 - 11:56
دانستنی های علمی

xxdfgs.jpg

یك حكایت جالب و شنیدنی از ملك فهد ، پادشاه قبلی عربستان سعودی و بن باز مفتی قبلی عربستان .


مشهور است كه روزی ملك فهد ، بن باز مفتی اعظم وهابیت را جلب می كند  و به او می گوید  :  من می خواهم با دخترت ازوداج كنم ! دخترت را به عقد من در بیار .

بن باز گفت : تو كه چهار تا زن داری و در اسلام بیشتر از چهار زن حرام است .

فهد كه قبلا جواب این سوال را ، آماده كرده بود  گفت : زن اولی من صیغه ای است و ازدواج دائم نكرده ام . من الان  سه زن دائمی دارم !!

بن باز گفت : مگر عمر خلیفه ی رسول خدا ،‌ ازدواج موقت را حرام نكرده است ؟

فهد گفت : اگر عمر كه خلیفه ی رسول خداست ازدواج موقت را حرام كرده ، من هم خلیفه ی رسول خدا هستم این حرام را حلال می كنم .

بن باز در برابر این منطق قوی كم آورد و دخترش را به فهد داد .

واقعا خیلی جالب است خلیفه ی رسول خدا ، احكام خدا را دست كاری می كند .  این فتح بابی كه عمر ، ایجاد كرد می بینیم كه برخی ادعای خلیفه بودن می كنند و به خاطر هوا و هوس احكام خدا را بالا و پایین می كنند .

دوشنبه 6/2/1389 - 11:50
دعا و زیارت

منابع آگاه با اشاره به فعالیت گسترده وهابیت و ترویج عقاید خشونت‌آمیز آنان در جنوب و نقاط مرزی كشورمان، نسبت به عواقب وخیم آن هشدار داده و اعلام كردند كه باید هرچه سریع تر فكری در مورد این مسائل بكنیم و اساتید حوزه در حل این موارد تلاش كنند.

apctrs8022.jpg

به گزارش شیعه آنلاین، طی دو سال گذشته اخبار زیادی در مورد تلاش پیروان فرقه ضاله وهابیت برای جذب جوانان كشورمان در شهرهای جنوبی و مرزی در رسانه های مختلف منتشر شد اما گویا بی توجهی و غفلت شدید مسئولان نه تنها مانع از ادامه فعالیت وهابییون در این مناطق شده، بلكه هر از چند گاهی با شیوه های جدید وارد عمل شده و بر فعالیت های تبلیغاتی خود می افزایند.


در همین راستا اخبار رسیده از شهرهای مختلف كشورمان حاكی از آنست كه مردان وهابی در جدیدترین روش تبلیغاتی خود، به ازدواج با دختران شیعی اقدام می ورزند تا علاوه بر وهابی كردن این دختران بر خانواده های آنان نیز تأثیر گذاشته و فرزندانی كه متولد می شوند را بر اساس اندیشه های افراطی وهابیت تربیت كنند.


بدون شك پیروان این فرقه ضاله كه از سوی دولت وهابی عربستان سعودی حمایت و پشتیبانی می شوند، با چنین كاری سعی دارند طی مدت دو دهه آینده، جنوب كشورمان را كه به دلیل نفت خیز بودن یكی از مهمترین و استراتیژی ترین نقاط كشور به شمار می‌رود را به طور كامل پیرو اندیشه و مسلك وهابیت كنند.


شایان ذكر است وهابییون در گذشته با استفاده از روش توزیع كتاب، كمك‌های مالی مستقیم و غیره، برای ترویج اندیشه‌های انحرافی خود در مناطق جنوبی كشورمان تلاش می‌كردند. از دیگر روش‌های تبلیغاتی آنان سوءاستفاده از ارزانی مسكن بود به طوریكه آنان با پشتوانه مالی قوی كه از چهره‌های وهابی عربستان دارند، به خرید خانه‌ اقدام ورزیده‌اند به طوریكه اخبار موجود حاكی از آن بود كه در برخی مناطق و محله‌های شهرهای حاشیه ای استان فارس، خانه های زیادی كه به خانه تیمی شبیه است، به پیروان این فرقه تعلق دارد. گفته می‌شود وهابییون در مجموع بیش از 74 میلیارد دلاری برای فعالیت علیه تشیع در ایران، در نظر گرفته اند.

يکشنبه 29/1/1389 - 9:51
دعا و زیارت
شیطان

سفیانی مردی سرخ رنگ، بور، چشم آبی، پیشانی پهن و چهار شانه است و صورتی خشن دارد و اثر آبله بر صورتش مشهود است. نقطه سفیدی در چشمش هست که هر که او را ببیند گمان می­کند که کور است در حالیکه اینطور نیست و او خبیث­ترین مردم است که هیچ­گاه خدا را نپرستیده است[1]و از نوادگان عثمان و نام پدرش عینیه و یا عنبسه می­باشد.

سفیانی به قدری بد­دل و شکاک وسنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است را زنده به گور می­کند برای اینكه می­ترسد جای او را لو بدهد.[2]

او قبل از خروج با اظهار زهد و بی­اعتنایی به دنیا و پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس و نان و نمک خوردن و بذل اموال فراوان دلهای افراد جاهل و اراذل و اوباش و همچنین گروهی از علمای ساده لوح را نیز به خود جذب کرده بدینوسیله طرفدارانی پیدا می­کند و از طرفی در این زمان سرزمین شام هم میدان تاخت و تاز چندین لشگر با یکدیگر هست که معروفترین این لشگرها، لشگر اصهب و ابقع است و لشگرهای دیگر احتمالا حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند.

سفیانی به قدری بد­دل و شکاک وسنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است را زنده به گور می­کند برای اینكه می­ترسد جای او را لو بدهد

نشانه های خروج سفیانی

در این هرج و مرج است که سفیانی در ماه رجب از وادی یابس[3] خروج می­کند و آن سرزمینی خشک و بی­آب و علف است و تقریبا در حوالی مرز سوریه و اردن قرار دارد. شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار»[4] و از نشانه های خروج او خسف در سمت غربی مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب دمشق به نام جابیه[5] است. پس از خروج تا چندین ماه مشغول مبارزه و درگیری برای از بین بردن نیروهای مختلف در شام است که همان کافران هستند و در این زمان به شیعیان کاری ندارد.

از امام صادق(ع) پرسیدند: وقتی سفیانی خروج می­کند ما چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند:  مردان چهره خود را پنهان کنند. بر زنان و فرزندان مشکلی نیست و چون بر پنج شهر شام مسلط شد شما بسوی ولی امر خود حضرت مهدی(عج) کوچ کنید.[6]

سپس کافران آنقدر همدیگر را می­کشند تا اینکه سرانجام سفیانی بر همه آنها غلبه می­کند و حکومت پنج شهر از شام (فلسطین، اردن، دمشق، قنسرین و حمص)[7] را بدست می­گیرد و در اثر جنگ بین این سه دسته شام به ویرانه مبدل خواهد شد.

جنایات سفیانی

سفیانی یک لشگر بسوی عراق و لشگر دیگری به سوی حجاز می­فرستد. لشگری که بسوی عراق می­رود در قرقیسیا با لشگری از کافران روبرو می­شود و جنگ بزرگی بین این دو گروه ستمگر در می­گیرد که به قولی صد هزار و به قولی دیگر شصت هزار کشته بر جای می­گذارد. این حادثه پدیده ای را بوجود می­آورد که تا آن هنگام چنین رخدادی برای زمینیان و آسمانیان بوجود نیامده و تا زمانی­که آسمان و زمین هست چنین اتفاقی نخواهد افتاد. کسی از آسمان طلوع می­کند و صدا می­زند: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین! بشتابید و خود را از گوشت ستمگران سیر کنید.[8]

امیر المومنین(ع) در خطبه­ ای می­فرمایند:

سفیانی بخاطر بغض و کینه و عداوتی که با آل محمد(ص) دارد هر کس را بیابد که نام او محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر، موسی، فاطمه، زینب، مریم، خدیجه، سکینه و رقیه باشد به قتل می­رساند تا جایی­که افرادش را به شهرها می­فرستد و بچه­های کوچک و اطفال خردسال را پیش او جمع می­کنند و او دستور می­دهد تا روغن زیتون را به جوش آورند و آن بچه های کوچک به او می­گویند اگر پدران ما با تو مخالفت می­کنند گناه ما چیست؟ او اعتنا نمی­کند و هر کس که آن نامها را داشته باشد می­جوشاند.[9]

سفیانی پس از تثبیت حکومتش شروع به دشمنی و کینه ورزی نسبت به شیعیان کرده و فجایع وحشت­زا و مرگباری را بوجود می­آورد به گونه­ای که امام صادق علیه السلام در این زمینه می­فرماید: «منادی او ندا می­دهد که هر کس سر یک تن از شیعیان را بیاورد هزار درهم پاداش اوست و در این هنگام همسایه به همسایه حمله برده و می­گوید این شخص از شیعیان است پس گردن او را می­زند و هزار درهم جایزه می­گیرد»[10]

سپس عراق را وحشت فراوان فرا می­گیرد و پس از آن وارد زوراء -که همان بغداد است، می­شوند و دست به کشتار وسیعی می­زنند. امام صادق(ع) در این رابطه می­فرمایند: تا سه روز همه چیز را مباح اعلام می کند و شصت هزار نفر را می­کشد و خانه هایشان را ویران می­کند و بعد از آن تا هجده روز اموال آنان را بین خود تقسیم می­کنند[11]

سپس به طرف کوفه و نجف می­روند و هزاران دختر باکره را به اسارت می­گیرند ولی پیش از آنکه بلایی سرشان بیاورند سپاه یمانی و خراسانی همانند دو ناجی سر می­رسند و اسیران را از چنگ آنان خلاص کرده و آنها را به قتل می­رسانند بطوریکه حتی یک نفر از آنها هم زنده نمی­ماند

سپس به طرف کوفه و نجف می­روند و هزاران دختر باکره را به اسارت می­گیرند ولی پیش از آنکه بلایی سرشان بیاورند سپاه یمانی و خراسانی همانند دو ناجی سر می­رسند و اسیران را از چنگ آنان خلاص کرده و آنها را به قتل می­رسانند بطوریکه حتی یک نفر از آنها هم زنده نمی­ماند.

اما لشگری که بسوی حجاز می­رود وقتی که به مدینه می­رسد تا سه شبانه روز در مدینه قتل و غارت انجام می­دهند[12]

و به قدری فجایع وحشتناک در آنجا بوجود می­آورند که ناگفتنی است و بنابر بعضی از نقلها از فاجعه حره سنگین­تر است.[13] پس از آن بسوی مکه می­روند تا به مبارزه با حضرت مهدی بپردازند. وقتی به سرزمین بیداء که در میان مکه و مدینه قرار دارد می­رسند زمین آنها را با تمام ابزار و ادوات به امر خدا به کام خود فرو می­برد و فرو رفتن آنها سریع و بی­صدا اتفاق می­افتد و از آن لشگر فقط دو نفرباقی می­مانند که صورتهایشان به پشت برگشته تا نشانه­ای از عذاب الهی باشند و این دو نفر به نامهای بشیر و نذیر بوده که بشیر این خبر را به امام زمان می­رساند و نذیر هم به سفیانی و سپس لشگریان سفیانی و لشگریان حضرت ولی عصر(عج) در کنار دریاچه طبریه به یکدیگر می­رسند و جنگ سختی بین طرفین در می­گیرد و تمام لشگریان سفیانی نابود می­شوند و فقط خودش باقی می­ماند که حضرت او را نیز در کنار دریاچه طبریه زیر درختی گردن می­زند و جهانی را از شر فتنه­اش آسوده می­کند. بدین ترتیب قضیه سفیانی تمام می­شود.

پی نوشت ها

--------------------------------------------------------------

[1]- علامه مجلسی، ملا محمد باقر ؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، 1404، ج 52، ص 206 و 254

النعمانی، محمد بن إبراهیم ؛ كتاب الغیبه،  تحقیق: فارس حسون كریم، قم، أنوار الهدى،  1422، چاپ اول، ص 318

[2] -صافی گلپایگانی، لطف الله ؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم، مکتبه المرجع الدینی آیه الله العظمی الصافی الگلپایگانی، 1428 ه ق، چاپ دوم، ج 3، ص 98

کورانی عاملی، علی ؛ معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، 1411، چاپ اول،  ج 3، ص 470

شیخ صدوق ؛  کمال الدین، ج 2، ص 651، باب 57، ح 14

[3]- بحار الانوار، همان ، ج 52، ص186

[4] -معجم احادیث الامام المهدی، همان،   ج 3، ص 470

[5]- النعمانی، محمد بن إبراهیم، كتاب الغیبه،  تحقیق: فارس حسون كریم، قم، أنوار الهدى،  1422، چاپ اول، ص 149

، علی بن موسی،  الملاحم و الفتن، ترجمه‏ی: نجفی، محمد جواد، تهران، اسلامیه، 1360هـ.ش، ص  164

بحار الانوار، همان ،  ج 53، ص 208 و 269

[6] -کورانی عاملی، علی ؛ عصر ظهور، قم ، كتب الإعلام الإسلامی، 1408، ص 115

بحار الانوار، همان ،  ج 52، ص272

[7] -بحار الانوار، همان ، ج 52، ص 206

[8] -مجلسی، ملا محمد باقر، مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ص 1026

[9] -یزدی حائری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجت الغائب، بیروت، اعلمی، 1984 م، چاپ پنجم، ج 2، ص 199

[10] -شیخ طوسى، محمد بن الحسن ؛ الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامى، 1411 هجرى قمرى، ص 450

بحار الانوار، همان ، ج 52، ص 215 و 219

[11]- منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، همان،  ج 3، ص425

[12] -شیخ طبرسی، فضل بن حسن ؛ تفسیر مجمع البیان، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، 1415، چاپ اول، ج 8، ص 228

ثعلبی ؛  تفسیر الثعلبی ، إمام أبی محمد بن عاشور، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1422، چاپ اول، ج 8، ص 95

[13] - الملاحم و الفتن، همان، ص 59

يکشنبه 29/1/1389 - 9:47
دعا و زیارت

اسلام ، اولین مكتبى است كه زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حیات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است. درست در همان موقعى كه دنیا در آتش جهل و ستم مى‏سوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بوده‏اند، گروهى از افراد زن را معبود خویش و جمعى او را حیوانى مى‏پنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مى‏داشتند؛ پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم    براى خاتمه بخشودن به انحراف‏ها، كجى‏ها و كجروى‏ها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلط‏هاى بشرى كشید و همه راه‏هاى فضیلت و رستگارى را به او نشان داد خداوند ، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را در روزگارى مبعوث نمود كه جهان بشریت دستخوش تیرگى‏ها و سقوط بود، و در دریاى حیرت و سرگردانى دست و پا مى‏زد.


در چنین زمانى بود كه ظهور اسلام بسان باران نیروبخش بهار ، زمین عبوس بشریت را خرم و شاداب ساخت، و یوغ‏ها و زنجیرها را از گردن‏ها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانیدند و عقل‏ها و استعدادها و تفكرات زندانى شده، باشكوهى خاص از زندان آزاد كرد و طومار جاهلیت را دریدو این حقیقت را به دنیاى بشرى اعلام داشت كه زن و مرد، از نظر دارا بودن روح كامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قیامت، مساوى هستند، و هر دو، به كردارهاى زشت و زیباى خود كیفر یا پاداش داده مى‏شوند و به همان نیت كه مردان جزئى از پیكر جامعه انسانى محسوب مى‏شوند زنان نیز چنین هستند.

خداوند در قرآن كریم مى‏فرماید: «یا ایها الناس اتقو ربّكم الذى خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً كثیراً و نساءً و اتقواللّه‏ الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه‏ كان علیكم رقیبا

اى مردم از پرودگارتان بپرهیزید؛ همان كسى كه همه شما را از یك انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق كرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید كه هنگامى كه چیزى از یكدیگر مى‏خواهید، نام او را مى‏برید و از قطع رابطه با خویشاوندان خود پرهیز كنید، زیرا خداوند مراقب شماست.
هیچ‏یك از آیات قرآن كریم كه مردم را دعوت به تدبیر و تعقل در نظام آفرینش مى‏كند، مخصوص بر مردان نیست، بلكه زنان و مردان به طور برابر مخاطب قرار داده است. بررسى آیات قرآن كریم نشان مى‏دهد زن و مرد از نظر آفرینش، هیچ تفاوتى با یكدیگر ندارند و همه انسان‏ها از هر صف خواه زن و خواه مرد از یك ذات و گوهر خلق شده‏اند:
"یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ"

- اى مردم، ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید. گرامى‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.

شكى نیست كه اسلام ، احترام ویژه‏اى براى زنان قائل است. زیرا اگر آیات قرآن را مورد بررسى قرار دهیم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهیم برد . مقام زنان در اسلام چنان است كه در قرآن مجید ، سومین سوره مفصل ، به نام آنان (النساء) نامیده شده است، و در ده سوره دیگر از قرآن مجید مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان هست، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این مورد، از بسیارى از مفاهیم قرآن مى‏توان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجید این اتهام دروغ و مغرضانه را، كه اسلام براى زن ارزشى قائل نیست، به كلى منتفى مى‏سازد. پیش از اسلام ، هیچ قانونى از قوانین اجتماعات متمدن و بزرگ، درباره ارزش واقعى زن، و اثر وجودى او، و حفظ كرامات و حقوق او تفصیلات فلسفى و روانى و مواد قانونى وجود ندارد.

مقام و منزلت زنان در فرهنگ اسلامى بر همگان آشكار است. دفاع از حقوق زنان، اعطاى مقام كوثر به دخت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، سخن از زنان و مردان نیكوكار در سرتاسر قرآن و اعطاى حق رأى به زن نمایانگر اهمیت تقریبا مساوى زنان و مردان در این فرهنگ مى‏باشد. اسلام ، زن را به عنوان عنصر مؤثر جامعه پذیرفته و او را در امر مهم و سرنوشت‏ساز بیعت شریك ساخته است؛ اسلام وقتى از زن بیعت گرفت، در حقیقت به او اعلام كرد . كه تو یكى از خشت‏هاى بناى اسلامى و باید سهم خود را در استوارى و نگهدارى این بنیان ایفا كنى همچنین شركت زنان در جنگ‏ها در صدر اسلام، نشان دهنده مشاركت زنان آن عصر در امور سیاسى است. دو بانوى نمونه اسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و حضرت زینب كبرى علیهاالسلام نمونه‏اى از زنانى هستند كه نسبت به سرنوشت سیاسى جامعه خویش حساس بوده و رسالت خود را به خوبى انجام داده‏اند. برخلاف پندار نادرست جوامع بشرى،اسلام نیز احترام ویژه‏اى براى زنان قائل است؛ زیرا همه مى‏دانیم كه اولین كسى كه اسلام را قبول كرد، یك زن بود. اولین شهید راه اسلام نیز یك زن بود؛ تنها فردى كه در كعبه دفن مى‏باشد یك زن است . و وارث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نیز دخترش، حضرت فاطمه علیهاالسلام است كه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر دستان مباركش بوسه مى‏زد و او را ام‏ابیها خطاب مى‏فرمود.
پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرماید: «هریك از زن یا مرد موجبات آزار یكدیگر را فراهم كنند خداوند نه نماز و نه هیچ عمل خیرى را از آنان قبول نمى‏كند».

اسلام براى تمام تلاش‏هاى زن كه در خانه همسر انجام مى‏دهد، ارج مى‏نهد تا آن‏جا كه امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «لیوان آبى كه زن به همسر مى‏دهد از یك سال عبادت شب و سحرخیزى كه روزش را روزه بگیرد، نزد خدا بهتر است»
براى مقام زن همین بس كه زمانى حضرت على علیه‏السلام به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمد ، پیامبر فرمود: «صبر كنید تا از فاطمه اجازه بگیرم».

اسلام به مردان سفارش كرده كه نیازهاى همسر و فرزندان را به خوبى تأمین نمایند و كسانى كه در اداره زندگى بى‏تفاوت هستند، و همسران خود را هم چنان رها و معطل، و حقوق آنان را تضییع مى‏نمایند، مورد لعنت پیشوایان معصوم قرار گرفته‏اند،ملعونٌ ملعونٌ من ضیع من یعول.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «احترام و علاقه به همسر نشانه ایمان است و سپس اضافه كرد كه من از همه شما بیش‏تر به همسرانم احترام مى‏گذارم».

نیز فرمود: «انسان باایمان در غذا ، تابع همسر و فرزندان است:المؤمن یاكل بشهوة اهله

امام صادق علیه‏السلام فرمود: «مردى كه مهریه همسر خود را براى خود ، حلال بداند و به او ندهد ، در حقیقت ، سارق است».«و گناه چنین همسرى نابخشودنى است».
يکشنبه 29/1/1389 - 9:45
دعا و زیارت

طبق روایات صحیح السندی كه در بسیاری از كتاب‌های اهل سنت وجود دارد ، این دو لقب مبارك ، از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما  اهل سنت تلاش كرده اند كه این فضلیت را برای خلفای  دیگر نقل كنند . ما به چند روایت اشاره می‌كنیم .

1 . بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش كه یكی از صحاح سته اهل سنت به شمار می‌‌آید ، با سند صحیح نقل كرده‌:

عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَكْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا كَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .

سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة ، ج3 ، ص 26 و  المستدرك ، حاكم نیشابوری ، ج3 ،  ص 112 وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه ، و تاریخ طبری ، ج2 ، ص 56 ، والكامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائی ، ص 46 با سندی كه تمام روات آن ثقه هستند ، و تذكرة الخواص ، ابن جوزی ، ص 108 و ده‌ها سند دیگر .

عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اكبر هستم ، پس از من جز دروغگو كسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز می‌خواندم .

محقق سنن ابن ماجه در ادامه می‌نویسد :

فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاكم فی المستدرك عن المنهال . وقال : صحیح على شرط الشیخین .

(بوصیری) این روایت را در زوائد (سنن ابن ماجة) نقل كرده و گفته است : " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاكم نیشابوری آن را نقل كرده و گفته است : " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است " .

2 . ابن قتیبه دینوری در كتاب المعارف می‌نویسد :

عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب على منبر البصرة وهو یقول أنا الصدیق الأكبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بكر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بكر .

المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الكمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن كثیر - ج 7 - ص 370 و ... .

معاذه دختر عبد الله ‌گوید كه از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم كه بر بالای منبر بصره می‌فرمود : من صدیق اكبر هستم ، ایمان آوردم قبل از آن كه ابوبكر ایمان بیاورد ، اسلام آوردم قبل از آن كه ابوبكر اسلام بیاورد .

3 . ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی ، آلوسی ، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در كنز العمال ، مناوی در فیض القدیر و ... نقل كرده‌اند كه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  فرمود :

" الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون ، وعلی بن أبی طالب الثالث ، وهو أفضلهم .

مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بكر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 331 و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115 و كنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 4 - ص 313 و تفسیر الرازی - الرازی - ج 27 - ص 57 و تفسیر البحر المحیط - أبی حیان الأندلسی - ج 7 - ص 442 و تفسیر الآلوسی - الآلوسی - ج 16 - ص 145 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 43 و ج 42 - ص 313 و المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 310 و ...

صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه اسلام كه او برتر از آن ها است .

اگر لقب ابوبكر نیز صدیق بود ، باید پیامبر اسلام متذكر می‌شد و به جای الصدیقون ثلاثة ، می‌فرمود : « الصدیقون اربعة » و ابوبكر را نیز داخل آن می‌كرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبكر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مكرم اسلام نمی‌سازد .

جالب این است كه جلال الدین سیوطی ، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در كتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع المودة عین همین روایت را با كمی تفاوت از كتاب تاریخ بخاری این گونه نقل می‌كنند :

وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب .

الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 5 - ص 262 و ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 2 - ص 400

ولی وقتی به نسخه‌های مختلف تاریخ صغیر و تاریخ كبیر بخاری مراجعه می‌كنیم ، این روایت را در آن نمی‌یابیم . این نیز یكی دیگر از ظلم‌های است كه دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتكب شده‌اند و قصد داشته‌اند كه با این كار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این كه قبل از آن‌ها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل كرده‌اند .

اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبكر و عمر :

از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف كرده‌اند كه این دو لقب ، شایسته ابوبكر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است . ابن جوزی ، عالم معروف اهل سنت در كتاب الموضوعات می‌نویسد :

عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرندة خضراء فیها مكتوب بنور أبیض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصدیق عمر الفاروق».

أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  نقل می‌كند كه آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم كه در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یكتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ، ابوبكر صدیق و عمر فاروق است ! .

بعد در نقد روایت می‌نویسد :

 هذا حدیث لا یصحّ ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى : لیس بشئ كذّاب ، دجال ، سوء ، خبیث ، وقال النسائی والدارقطنی : متروك الحدیث .

الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327 .

این حدیث صحیح نیست و كسی كه به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغ‌گو است ، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفته‌اند : حدیث او متروك است .

و در جای دیگر می نویسد :

هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل كان یضع الحدیث ... .

 الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 .

این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می كرده است

و در جای سوم می‌گوید :

 هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وأبو بكر الصوفى ومحمد بن مجیب كذابان ، قاله یحیى بن معین .

الموضوعات ، ج1 ،‌ ص337 .

این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبكر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ، این سخن را یحیی بن معین گفته است .

هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد :

رواه الطبرانی وفیه على بن جمیل الرقى وهو ضعیف .

مجمع الزوائد ،‌ الهیثمی ،‌ ج9 ، ص58 .

این روایت را طبرانی نقل كرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .

و متقی هندی بعد از نقل آن می‌گوید :

كر وفیه محمد بن عامر كذّاب

كنز العمال ، ج13 ، ص236 .

ابن عساكر آن را نقل كرده و در سند آن محمد بن عامر ، دروغگو است .

ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره ،‌ می‌نویسد :

وهذان خبران باطلان موضوعان لا شكّ فیه ، وله مثل هذا، أشیاء كثیرة یطول الكتاب بذكرها .

 كتاب المجروحین ،‌ج ج2 ،‌ ص116.

شكی نیست كه این دو روایت باطل و ساختگی است . روایات بسیاری همانند آن وجود دارد كه با ذكر همه آن‌ها كتاب ما طولانی خواهد شد .

ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت می‌گویند :

هذا باطل ، والمتهم به حسین .

میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ،‌ ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295 .

این روایت باطل است و متهم به آن حسین است .

و ابن كثیر دمشقی سلفی نیز در این باره می‌گوید :

فإنّه حدیث ضعیف فی إسناده من تكلم فیه ولا یخلو من نكارة ، والله أعلم .

البدایة والنهایة ، ج7 ،‌ ص230 .

این حدیث ضعیفی است و در سند آن كسی است كه در باره او سخن‌ها گفته شده و سخن او از منكرات خالی نیست .

نخستین بار اهل كتاب عمر را فاروق نامیدند :

محمد بن سعد در الطبقات الكبری ، ابن عساكر در تاریخ مدینة دمشق ، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری در تاریخش می‌نویسند :

قال بن شهاب بلغنا أن أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق وكان المسلمون یأثرون ذلك من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم ذكر من ذلك شیئا .

الطبقات الكبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 51 و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57 .

ابن شهاب گوید : این گونه به ما رسیده است كه اهل كتاب نخستین كسانی بودند كه به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آن‌ها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال كردند  و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است .

و نیز ابن كثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در كتاب معتبر البدایة والنهایة می‌نویسد :

عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزى ... أبو حفص العدوی ، الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلك أهل الكتاب

البدایة والنهایة - ابن كثیر - ج 7 - ص 150 .

عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، ‌گویند كه اهل كتاب این لقب را به عمر دادند .

در نتیجه ، لقب «صدیق» مخصوص امیر المؤمنین است و هر آن‌چه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبكر نقل  كرده‌اند ، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور كه لقب «فاروق» نیز از آنِ امیر المؤمنین بوده و اهل كتاب آن را به خلیفه دوم هدیه كرده‌اند .

شنبه 14/1/1389 - 23:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته