• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 11098
تعداد نظرات : 597
زمان آخرین مطلب : 3562روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر

 

فضیلت علم بر ثروت

العلم خیر من المال، العلم یحرسك، و انت تحرس المال، و المال تنقصه النفقه و العلم یز كو على الأنفاق، و صنیع المال یزول بزواله. -ح / 174 - از فرمایشات امام (ع) به كمیل بن زیاد ?


 

ترجمه:


دانش، از مال دنیا بهتر است، زیرا دانش نگهبان توست، ولى مال را تو باید نگهبانى كنى. مال دنیا با بخشش كاسته میشود، ولى دانش، براثر بخشش، رشد و فزونى مى‏یابد، و آنچه با مال دنیا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده، با تمام شدن مال، از بین میرود.

شرح:


علیه‏السلام، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنیا مقایسه فرموده، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است. در این كلام ارزنده نیز، امیرمؤمنان (ع)، از برترى دانش نسبت به مال دنیا سخن مى‏گوید، و در این مورد سه دلیل بیان مى‏فرماید:
* اول آنكه: دانش، انسان را از مشكلات زندگى و گرفتاریهاى آخرت نگهدارى میكند، و از خسارتها و زیانهایى كه به سراغ اشخاص جاهل میروند، در امان مى‏دارد.- ولى مال دنیا، نه تنها نگهبان صاحب خود نیست، بلكه صاحب مال، ناچار است قسمتى از وقت و فكر و نیروى خود را به خاطر نگهدارى مال، از دست بدهد، تا از تلف شدن و از بین رفتن آن جلوگیرى كند.
* دوم آنكه: صاحب مال، وقتى مقدارى از مالش را به دیگرى ببخشد، به مقدارى كه بخشش كرده است، از مال او كم مى‏شود. ولى صاحب علم، هر چه از علم خود به دیگران ببخشد، یعنى هر چه علم خود را بدیگران بیاموزد، بر علم او افزوده میشود چون با هربار آموزش كه به دیگرى میدهند، خود او نیز ورزیده‏تر مى‏شود و در رشته علمى خود، مهارت و تسلط بیشترى پیدا میكند.
* سوم آنكه: مال و ثروت از بین برود، تمام چیزهائى هم كه به واسطه آن مال و ثروت ساخته و پرداخته شده و بدست صاحب مال آمده است، از بین خواهد رفت. مثلا اگر كسى مقامى را به خاطر ثروت خود به دست آورده است، یا اگر كسانى بخاطر ثروت با او دوست شده و گردش را گرفته‏اند، همینكه ثروت او به هر علتى، از بین برود، مقام و احترام و دوستان او هم از دست خواهند رفت.
در حالیكه آنچه شخص عالم، به خاطر علم خود به دست مى‏آورد، هیچگاه از بین نخواهد رفت، زیرا علمى كه باعث بدست آمدن آن چیزها شده، همیشه براى صاحب خود باقى میماند.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:40
امر به معروف و نهی از منکر

 

  لزوم شناخت رفیق راه و همسایه

سل من الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار. -نامه /31 ?


 

ترجمه:


پیش از آنكه درباره راه بپرسى، درباره((رفیق راه)) بپرس، و پیش از آنكه((خانه)) انتخاب كنى درباره((همسایه)) پرس و جو كن.

شرح:


بر اساس این فرمایش امام علیه‏السلام، در زبان فارسى هم ضرب‏المثلى رواج یافته است كه مى‏گویند:((بگو رفیقت كیست، تا بگویم چگونه آدمى هستى)). و شاعرى، همین معنى را به شعر در آورده است:
تو، اول بگو: با كیان زیستى؟ پس آنگه، بگویم كه: تو، كیستى!
سخن امام، این هشدار را مى‏دهد كه: انسان باید دقت كند و هنگام سفر، از رفیق راه و همسفر بد و فاسد، پرهیز و دورى جوید، و همچنین هنگام انتخاب خانه، مراقبت كند، تا با اشخاصى نادرست و گمراه، همسایه نشود. زیرا، همسفر فاسد و همسایه گمراه، علاوه بر زیانها و ناراحتیهایى كه تولید مى‏كنند، بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى، در روحیه انسان، تأثیر بد مى‏گذارند. و چه فاسد، خود نیز، اندك اندك و ندانسته، به فساد و گمراهى كشیده میشود. به همین دلیل، ما باید مراقب باشیم و در هر كارى كه انجام میدهیم، با كسانى همراهى و همفكرى كنیم كه مطمئن باشیم درستكار و با ایمان و پاك و نیك كردارند.
این سخن، میتواند ما را، در این جهت نیز راهنمائى كند كه: هر گاه در انتخاب راهى و انجام كارى دچار شك و تردید شدیم، یا اگر دیدیم كه خودمان، قادر به انتخاب راه درست نیستیم، بهتر است پیش از آنكه با چشم بسته به راهى برویم یا شروع به كارى كنیم، افراد دیگر را درنظر بگیریم. یعنى ببینیم كسانى كه عقل و درایت و ایمان و پارسایى آنها ثابت شده است، چه كار میكنند و از كدام راه مى‏روند، تا ما نیز همان راه را در پیش گیرم. به این ترتیب، علاوه بر آنكه به گمراهى و فساد دچار نمى‏شویم، از وجود همراه و همنشین خوب هم بهره‏مند مى‏گردیم.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:37
امر به معروف و نهی از منکر

 

  خشنودى از كار بدكاران

الراض بفعل قوم كالداخل فیه معم و على كل داخل فى باطل أثمان اثم العمل به و اثم الرض به. -ح / 154 ?


 

ترجمه:


هر كس كه به كار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است كه در آن كار، با آنها همراهى كرده است، هر كس در كار نادرست همراهى كند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همكارى در آن كار نادرست، و گناه رضایت دادن به انجام آن.

شرح:


اسلام، دینى است كه پیرامون خود را، همواره از زندگى كردن و حصارهاى خلوت و تنهائى و سر بردن در چهار دیواریهاى در بسته، باز میدارد. و در مقابل، همه را به زندگى اجتماعى دعوت میكند. براى یك چنین زندگى اجتماعى برادرانه‏ایى، كه در آن همه نسب به یكدیگر وظایف و مسئولیتهایى دارند قوانین كاملى نیز قرار داده، كه جلوه‏هاى گوناگون آن، در تعالیم درخشان اسلامى دیده مى‏شود.
بر اساس این قوانین، خوب بودن و خوب زیستن، تنها این نیست كه ما، خود را از همه كنار بكشیم، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و كارى به كار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم. چه، در این صورت، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى كه دیگران، در كنار ما و مقابل چشمان ما انجام میدهند، شریك و سهیم خواهیم بود. به بیان دیگر، یك مسلمان مؤمن واقعى، نباید در برابر كارهاى باطل و نادرست دیگران نیز، ساكت بنشیند و هیچ اقدامى نكند.چون این سكوت، دلیل آن است كه او، با انجام آن كارهاى باطل مخالفتى ندارد و كسى كه مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام كار دیگران نیز مانند آن است كه خود او هم در آن كار، شركت و دخالت داشته است.
از این روست كه امام علیه‏السلام میفرماید: مسلمانان مؤمن حق ندارد ساكت بنشیند و شاهد و تماشاگر كارهاى باطل دیگران باشد.چون در آنصورت، از او دو گناه سرزده است. یك گناه همان رضایت دادن به انجام آن كار است، و گناه دیگر آن است كه با چنین رضایتى، خود او نیز، در آن كار نادرست بصورت همكار و همراه در آمده و در حقیقت مثل آن است كه خود نیز، در انجام آن گناه، شركت و همكارى داشته است.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:35
امر به معروف و نهی از منکر

 

 

7 . جامعیت قرآن
و فى القرآن نبا ما قبلكم و خبر ما بعدكم و حكم و ما بینكم. -ح / 313 ?


 

ترجمه:


سرگذشت نسلهاى پیشین شما، و خبرهاى مربوط به نسلهاى آینده شما، و احكام و دستورات به امورى كه بین شما جارى است، همه در قرآن آمده است.

شرح:


آنچه انسان، در زندگى این جهانى خود به آن نیازمند است، بطور كلى، خارج از این سه مورد نیست:
* نخست، میخواهد بداند كه پدران و مادران و نیاكان او، در گذشته، چگونه بوده‏اند، چگونه زیسته‏اند، چه‏ها مى‏اندیشیده‏اند،
* آن گناه مى‏خواهد بداند پس از مرگ او، دنیا چه صورتى خواهد داشت، و نسلهاى آینده در چه اوضاع و شرایطى خواهند زیست، و احوال آنها، در دنیاى آینده چگونه خواهد بود.
* و سپس مى‏خواهند بداند: در حال حاضر، در دوران بین گذشته و آینده، كه خود در آن زندگى میكند، با مردم چگونه باید رفتار كند، و امورى را كه بین او و دیگران جارى است، چگونه سر و سامان دهد، تا به راه نادرست نرود و به طریق آسایش و رستگارى گام بردارد
قرآن مجید، كلام الهى و آسمانى ما مسلمانان، كتاب سازنده و روشنگرى است كه این سه موضوع مهم و حیاتى را، براى ما، به روشنى و بدون تردید یا ابهام، توضیح داده است.
پس ما، اگر مى‏خواهیم با درك و آگاهى زندگى كنیم و در منجلاب و گمراهیها فرو نرویم، و به سوى سعادت گام برداریم، باید قرآن را به دقت بخوانید، معنى آن را درك كنیم، و مفاهیم آن را دستور زندگى خویش قرار دهیم، و احكام آن را به كار بندیم.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:32
امر به معروف و نهی از منکر

 

 

6. حق یكى است
ما اختلفت دعوتان الا كانت احداهما ضلالة -ح / 183 ?


 

ترجمه:


هر گاه در مورد امرى واحد، دو ادعاى مختلف وجود داشته باشد، ناچار، یكى از آن دو گمراهى (باطل) است.

شرح:


بسیار دیده مى‏شود كه دو شخص، یا دو گروه، بر سر یك مسئله اختلاف دارند. به این معنى كه هر كدام، در مورد آن مسئله، ادعایى دارد كه با ادعاى دیگرى مخالف است، و هر یك نیز، ادعاى خود را صحیح و بر حق میداند و ادعاى دیگرى را غلط و باطل میشمارد.
اما، از آنجا كه همیشه حق یگانه است، و هر چیزى كه بر حق باشد، نمى‏تواند دو صورت و دو شكل جداگانه داشته باشد و هر دو نیز، درست و بر حق باشند، ناگزیر باید قبول كرد كه دست‏كم، یكى از آن دو ادعا، باطل و گمراهانه است.
روشن‏تر بگوییم: نمى‏شود كه دو نفر، در مورد یك موضوع دو ادعاى مختلف بكنند، و هر دو نیز درست گفته باشند. یعنى اگر، در چنین مواردى، یقین داشته باشیم كه هر دو نفر در اشتباه نیستند، پس باید مطمئن باشیم كه بطور قطع، فقط یكى از آنها ((حق)) میگوید و دیگرى بر باطل است.
وظیفه كسى هم كه با چنین افراد یا گروههایى روبرو میشود، آن است كه سخن و عقیده و ادعاى هر دو را، به دقت بررسى كند، تا آنچه را كه بر حق است دریابد، و با انتخاب و پذیرش حق، از باطل دورى كند.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:29
امر به معروف و نهی از منکر

 

 

5. رابطه عقل و گفتار
اذا تم العقل نقص الكلام.


 

ترجمه:


هنگامى كه عقل انسان كامل گردد، گفتارش كوتاه مى‏شود.

شرح:


انسان، هر اندازه كه عقل و شعورش بیشتر شود و به سوى كمال برود، به همان نسبت، كمتر حرف میزند و در عوض بیشتر فكر مى‏كند.
كسانیكه زیاد حرف مى‏زنند و جلوى زبان خود را نمیگیرند، عقلشان كم و فكرشان كوتاه است. بهمین دلیل، هنگام سخن گفتن، درباره آنچه مى‏گویند، فكر نمى‏كنند، و هر چه به زبانشان آید بدون فكر و اندیشه، بیان مى‏كنند.
اما برعكس، افراد عاقل، تا زمانى كه موضوعى را خوب بررسى نكرده‏اند، و درباره خوب و بد آن نیندیشیده‏اند، سخنى بر زبان نمى‏آورند. به همین دلیل، شخص عاقل، كمتر حرف میزند، چون مقدارى از وقت خود را، به فكر كردن درباره گفتارى كه میخواهد بر زبان آورد، مى‏گذراند.
حضرت على علیه‏السلام، در جمله دیگرى میفرماید: (( زبان عاقل، در پشت عقل او قرار دارد)).
یعنى: شخص عاقل، عقل خود را پیش از زبانش به كار مى‏اندازد. در هر كارى، اول فكر مى‏كند، عقل و شعور خود را به كار مى‏گیرد، و هنگامى كه به درستى سخن خود مطمئن شد، زبان به گفتار مى‏گشاید. در حالیكه شخص نادان، پیش از آنكه فكر خود را به كار اندازد، شروع به حرف زدن مى‏كند، و چه بسا كه با سخنان بى‏معنى و حساب نشده‏اش، هم خود و هم دیگران را بزحمت و ناراحتى دچار مى‏سازد.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:27
امر به معروف و نهی از منکر

 

 

4. در خلوت هم از گناه بپرهیزید
اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم. -ح / 324. ?


 

ترجمه:


در خلوت و تنهایى هم، از گناه و نافرمانى بپرهیزید، زیرا همان كسى كه گناه شما را مى‏بیند (یعنى خداوند) خودش نیز درباره آن، داورى خواهد كرد.

شرح:


گروهى از افراد كوته فكر هستند، كه گمان مى‏كنند اگر در خلوت و تنهایى، مرتكب گناه شوند، و كسى شاهد گناه آنها نباشد، از كیفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنكه خداوند، در همه جا حاضر است، و در خلوت و تنهایى هم، شاهد اعمال بندگان خویش است.
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: كسیكه در تنهایى مرتكب گناه مى‏شوند، مثل كسى است كه در یك كشتى، داخل اطاقك خصوص خود، نشسته است و كف آن را سوراخ مى‏كند. گرچه كسى شاهد این عمل زشت و نادرست نیست، تا از آن جلوگیرى كند، یا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنین كسى، مجازات عمل خود را خواهد دید، زیرا به خاطر كار زشت او، دیگران هم صدمه خواهند دید. چون سرانجام، آب دریا، از سوراخ آن اتاقك بلا خواهد آمد، و همه كشتى را، با تمام سرنشینان آن غرق خواهد كرد.
پس گناه، اگر در خلوت و تنهایى صورت گیرد، هم شخص گناهكار به مجازات خواهد رسانید، هم به روى جامعه اثر بد خواهد گذاشت.
از سوى دیگر، انسان در رابطه با خدا، باید بداند كه: هرچند در خلوت و تنهایى مرتكب گناه شود، و كسى شاهد او نباشد، ولى خداوند، او را مى‏بیند و شاهد گناهان اوست. به این ترتیب، شخص گناهكار، در روز رستاخیز، از داورى خداوند توانا و بینا كه خود آن گناه را دیده است - هیچ راه فرارى نخواهد داشت.

پنج شنبه 5/5/1391 - 14:25
اخلاق

 

 

3. زندگى دنیوى دلیل زندگى اخروى
عجبت لمن أنكر النشاه الاخرى و هویرى النشاه الاولى.-ح/ 126 


 

ترجمه:


در شگفتم، از كسیكه زندگى این دنیا را مى‏بیند، و باز زندگى دنیاى دیگر (آخرت) را قبول ندارد.

شرح:


كسیكه با درك و دانائى، در زندگى این دنیا نظر كند، سراسر دنیا را، پر از نشانه‏هایى خواهد دید كه از قدرت آفرینش خداوند حكایت مى‏كنند. و كسیكه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش برسى كند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انكار نخواهد كرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیاى خود نگاه كنیم، به روشنى مى‏بینیم كه انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از ((نیستى)) به وجود آمده‏اند. پس خداوند كه قادر بوده است این زندگى و این همه موجودات زنده را، از((نیستى)) به ((هستى)) بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت كه پس از مرگ و نابودى این موجودات، یكبار دیگر آنها را زنده كند.
اگر در زندگى انسان دقت كنیم، از یك نظر، خواهیم دید كه خداوند، در همین دنیا هم، ریشه و اصل زندگى انسانها را دل خاك قرار داده، و در وقت لزوم، افراد بشر را، از خاك به وجود آورده است.
ابتدا، ریشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همین خاكهاى بیابانى پنهان بوده است. از دل این خاكها، گندم و برنج و سبزى و میوه و دیگر گیاهان خوردنى و روئیده‏اند. قسمتى از این روئیدنیها را، پدر و مادر ما خورده‏اند. قسمت دیگرى را نیز حیوانات خورده‏اند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آیند. یعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حیوانات را نیز خورده‏اند، در حقیقت، از غذایى استفاده كرده‏اند كه اصل آن، باز هم از خاك بوده است. به این ترتیب، پدر و مادر ما، با خوردن خوراكى‏هایى، كه در هر حال، از زمین بدست مى‏آید، به زندگى خود ادامه داده‏اند و بزرگ شده‏اند بعد، وجود ما، همچون یك یاخته، در پشت و شكم آنها، پیدا شده است آنگاه ما شروع به رشد كرده‏ایم، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شده‏ایم سرانجام، به صورت یك انسان كامل، از شكم مادر، به این جهان قدم گذاشته‏ایم. تمام این مراحل، از وقتى كه ذرات هستى ما، در دل خاكها بوده، تا وقتى كه این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است، با قدرت آفرینش خداوند طى شده است.
پس مى‏بینیم كه خداوند، قبلا، یكبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاك به خود آورده است. به این ترتیب، خدایى كه چنین قدرتى دارد، یكبار دیگر هم، قادر به انجام این كار خواهد بود. یعنى، وقتى ما بمیریم و به مشتى خاك مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاكها بیرون مى‏آورد، و به ما (( هستى)) و زندگى مى‏دهد، تا براى رسیدگى به حساب كارهایمان، در صف محشر آماده شویم.

پنج شنبه 5/5/1391 - 13:1
امر به معروف و نهی از منکر

 

 . انگیزه دورى از گناه

لو لم یتوعد الله على معصیته لكان یجب ان لا یعصى شكرا لنعمه. -ح / 290. ?


 

ترجمه:


اگر حتى خداوند، بندگانش را،از نافرمانى كردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود كه انسان، مرتكب هیچ گناهى نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهاى او سپاسگزارى كرده باشد.

شرح:


كسیكه گناه میكند و فرمان خداوند را به جاى نمى‏آورد، در حقیقت، نعمت‏هایى را كه خداوند به او داده است، تباه میكند. زیرا چنین كسى، براى آن كه بتواند گناهى را مرتكب شود، ناچار باید تمام نیروهائى را كه در وجودش هست، به كار ببرد. در حالیكه خداوند، این نیروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است.
خداوند، این نیروها را، براى گناه و نافرمانى كردن به او نداده است.
فرزند عزیز، كسى را در نظر بگیر، كه مى‏خواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتكب گناه شود، و بطور مثال، دست به دزدى بزند:
تمام اعضاء بدن آن شخص، باید وظایف خود را، با تمام نیرویى كه دارند انجام دهند، تا او توانایى انجام چنین گناهى را داشته باشد.
ششهاى او، باید بطور مرتب هواى تازه را به خود بگیرند، تا او نفس بكشد و زنده بماند، قلبش باید بطور منظم در حال تپیدن باشد، تا خون به تمام پیكرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهایش باید توانایى دیدن داشته باشند، تا او راه خود را ببیند، پاهایش باید قادر به حركت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسیرى كه با چشمش مى‏بیند، پیش برود، گوشهایش باید توانایى شنیدن داشته باشند، تا او صداى نزدیك شدن مردم را تشخیص بدهد و از خطر فرار كند، دستهایش باید توانایى كار و حركت داشته باشند، تا او درها را باز كند و اشیاى را بردارد، مغزش باید كار خود را انجام دهد،تا سایر اعضاى بدنش از آن فرمان بگیرند، و وظایف خود را اجرا كنند... و اگر یكى از این اعضاى، یعنى یكى از این نعمتهایى كه خداوند به انسان داده است، كار خود را به درشتى انجام ندهد، شخص گناهكار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس مى‏بینى كه گناهكار، براى آنكه در برابر خداوند، مرتكب گناه و نافرمانى، شود، از همان امكانات و نیروهایى استفاده میكند، كه خداوند، آنها را، براى انجام كارهاى درست و نیك به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهكار، با انجام هر كدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایى را كه خداوند دارد، تباه و حرام نمى‏كند؟
البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانى، بیمناك كرده است. ولى اگر خداوند چنین بیم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود كه به خاطر گناهانش كیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهاى خداوند را تباه كند. یعنى در برابر نعمتهاى دیدن، شنیدن، بوئیدن، حركت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایى انجام كارهاى گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به - شكرانه این نعمتهاى بزرگ و با ارزش، هرگز مرتكب گناه و نافرمانى خداوند نشود.

پنج شنبه 5/5/1391 - 12:51
امر به معروف و نهی از منکر

 

 

1. اگر خدا شریكى داشت
لو كان لربك شریك لاتتك رسله.-نامه / 31. ?


 

ترجمه:


اگر پروردگارت شریكى مى‏داشت، فرستادگان آن شریك (یعنى پیامبران آن خدا دیگر) نزد تو مى‏آمدند.

شرح:


خداوند توانائى كه ما را، و این دنیاى پهناور و پر از زیبائى را، آفریده است، خدایى یگانه و بى همانند است.
تمامى پیغمبرانى كه براى راهنمایى افراد بشر، به میان مردم آمده‏اند، با آن كه دینهاى گوناگون آورده‏اند، سخنهایشان درباره خدا، یكسان و همانند بوده است. همه آنها، به پیروان خود گفته‏اند كه: خدا یكى است و شبیه و شریك ندارد.
فرزند عزیز، این را بدان كه اگر غیر از پروردگار یگانه و بى شریك، خدا دیگرى هم وجود داشت، او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت كنند.
ولى در طول میلیونها سالى كه از زندگى بشر مى‏گذرد، واز میان 124 هزار پیغمبرى كه براى هدایت مردم آمده‏اند، هرگز پیغمبرى نگفته است:
من، از سوى خدایى، غیر از خداى یگانه، به سوى شما فرستاده شده‏ام.
همین موضوع، دلیل آشكارى است براى آن كه بدانى: خداى تو، و آفریدگار و همه افراد بشر، و خالق این جهان بزرگ، همان خداوند یگانه و بى مانند است كه تمام پیغمبران، از او سخن گفته‏اند و همه افراد بشر را، به سوى او دعوت كرده‏اند.

پنج شنبه 5/5/1391 - 12:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته