اخلاق
42. زبان عاقل و زبان احمق
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.
ترجمه:
زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است ( عاقل،با اندیشه سخن مىگوید ونادان بىفكر )
شرح:
انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مىكند، معنى آن سخن و نیكى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مىسنجد، نتیجهیى را كه ممكن است از آن حاصل شود حساب مىكند، و هنگامى كه به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت، آن را بر زبان مىآورد.
پس عاقل، قلب و اندیشهاش بیش از زبانش به كار مىاندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق، بر عكس رفتار مىكند. یعنى هر سخنى كه به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فكر و اندیشه بیان مىكند، و پس از آن كه سخن او، در دیگران، تأثیر بد گذاشت، تازه بفكر مىافتد كه آیا سخنش درست بوده یا نادرست. یعنى احمق، نخست زبان خود را به كار مىاندازد و نسنجیده حرف مىزند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مىكند و در باره نیك و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مىاندیشد.
به همین دلیل است كه خردمندان، از قدیم گفتهاند: سخنى كه درباره آن كاملا فكر نكردهاى، بر زبان میاور.
شنبه 7/5/1391 - 11:23
اخلاق
ان لم تكن حلما فتحلم، فانه قل من تشبه بقوم الا أو شك أن یكون منهم.
ترجمه:
اگر بردبار نیستى، خود را وادار به بردبارى كن، زیرا كسى كه خودرا به گروهى شبیه كند، به زودى از آنان مىشود.
شرح:
كسانى هستند كه برخى از صفات خوب انسانى، بطور طبیعى، در آنها وجود ندارد، مثلا در طبیعت آنها، از آغاز، صفت حلم و بردبارى وجود نداشته است، و همواره در برابر كوچكترین ناملایمى، آرامش خود را از كف داده، و دست به كارهایى زدهاند كه باعث ایجاد مشكلات و ناراحتیها فراوانى شده است.
بهترین راهى كه براى اینگونه افراد وجود دارد، آن است كه با اراده و تمرین، خود را به آن صفت عادت دهند، تا رفته رفته، بر اثر عادت، آن صفت خوب جزو وجود آنها شود.
امام علیهالسلام، به عنوان نمونه، صفت((بردبارى)) را مطرح ساخته و در باره آن فرموده است: اگر خصلت حلم و بردبارى، در طبیعت شما وجود ندارد، دلیل بر آن نیست كه هرگز نمیتوانید حلیم و بردبارى شوید. كافى است كه براى مدتى، خود را به بردبارى وادار سازید یعنى در برابر مسائلى كه آرامش شما را بر هم مىزند، سعى كنید رفتارتان شبیه كسى باشد كه بطور طبیعى بردبار است و در برابر چنان مسئلهیى، آرامش خود را با بردبارى حفظ مىكند.
وقتى مدتى به این كار ادامه دادید و رفتارى شبیه رفتار اشخاص بردبار در پیش گرفتید، رفته رفته عادت مىكنید كه هر وقت با چنان مسائلى روبرو شدید، همان رفتار را از خود نشان دهید.
به این ترتیب، صفاتى كه در طبیعت شما وجود ندارد، بر اثر تمرین به صورت یك عادت در شما ایجاد مىشود. بطوریكه یك كسى نمىتواند تشخیص دهد كه آن صفت خوب، از آغاز در طبیعت شما وجود داشته است، یا خود با تمرین و عادت، آنرا در وجودتان ایجاد كردهاید.
شنبه 7/5/1391 - 11:22
اخلاق
و احذر كل عمل یعمل به فى السرو یستحیى منه فى العلانیه، و احذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه انكره أو اعتذرمنه.
ترجمه:
از كارى كه در نهان انجام مىشود، و در آشكار شرم آور است، بپرهیز و نیز از كارى كه اگر انجام دهندهاش، در باره آن بپر سند، یا انجام آن را انكار مىكند و یا بخاطر آن پوزش مىطلبد، دورى كن.
شرح:
بسیار كسان هستند كه دلشان نمیخواهد كار بد انجام دهند و مورد سرزنش مردم و خشم و نارضایى خدا قرار گیرند. ولى چون گاهى نمىتوانند فرق میان خوب و بد را تشخیص دهند، بطور ناخواسته و نا آگاهانه مرتكب اعمال ناپسند مىشوند.
از این رو، براى آنكه كار خوب از كار بد مشخص شود، و انسان بتواند فرق بین این دو را بشناسد و كار بد انجام ندهد، امام علیهالسلام دو قانون و نشانه ساده و آسان تعیین فرموده است: اول آنكه كار بد، آن است كه بطور پنهانى و دور از چشم دیگران انجام داده مىشود، زیرا انجام آن بطور آشكار و برابر چشم مردم. باعث شرم و خجالت است.
دومین نشانه كار بد، آن است كه انجام دهنده آن را مورد پرسش قرار دهند كه چرا چنان كارى كرده است، یا انكار میكند و میگوید:((من چنین كارى نكردهام))، و یا بخاطر انجام آن كار عذر خواهى مىكند و میگوید:((مرا ببخشید، از روى نادانى چنین كارى كردهام)).
پس ما نیز، هر گاه دیدیم كارى كه میخواهیم انجام دهیم، یكى از این دو نشانه را دارد، باید بدانیم كه كار بدى است، و از انجام آن خوددارى كنیم.
شنبه 7/5/1391 - 11:19
اخلاق
و أكثر أن تنظر الى من فضلت علیه فان ذلك من أبواب الشكر.
ترجمه:
به افراد پائینتر از خود، زیاد بنگر، كه این نگریستنها، درهاىشكر گزارى را به روى تو باز مىكند.
شرح:
انسان باید، در مورد نعمتهائى كه خداوند به او داده است، همیشه شكر گزار باشد، و نشان دهد كه قدر آن نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شكر گزار باشد، لیاقت و شایستگى رسیدن به نعمتهاى بیشتر را نیز بدست آورد.
اما كسى كه قدر نعمتهائى كه خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مىكند، و نشان مىدهد لیاقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت، نه تنها نعمت بیشترى بدست نمىآورد، بلكه آنچه كه دارد از دست مىدهد.
ما، براى قدر نعمتهاى خداوند را بدانیم، باید همیشه به افراد پائینتر از خود نظر داشته باشیم. یعنى كسانى را نگاه كنیم، كه كمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شدهاند. در این صورت، نه تنها از آنچه داریم ناراضى نخواهم بود، بلكه احساس رضایت و خوشنودى خواهیم كرد. و از خداوند سپاسگذار خواهیم بود. هر چه بیشتر به اینگونه افراد نگاه كنیم، درهاى شكر گزارى، بیشترى به روى ما باز خواهند شد، زیرا در این نگاه كردنها، به نعمتهاى خود بیشتر آگاه خواهیم شد و شكر خداوند را بیشتر بجاى خواهیم آورد. سعدى، شاعر بزرگ ایرانى مىگوید: در ایام جوانى، روزى كفش نداشتم و از این رو، از زندگى خود سخت ناراضى بودم و بسیار گله و شكایت میكردم. اما وقتى بیرون رفتم، مردى را دیدم كه كنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یكباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شكر گزارى كردم كه اگر كفش ندارم، در عوض دو پاى سالم دارم كه بدون كفش هم مىتوانم با آنها راه بروم.
ما نیز به جاى آنكه به پاى بى كفش خود نگاه كنیم، باید به كسانى كه اصلا پا ندارند بنگریم و خدا را شكر گوئیم.
البته آنچه كه شرح داده شده دلیل این نیست كه انسان پیوسته زندگى خود را در یك حالت سكون نگهداشته و بعنوان رضایت از تقدیر هیچگاه حقوق خود را مطالبه نكند. در زمان طاغوت از این نصیحت سعدى براى ساكت نگهداشتن مردم استفاده میكردند والى آنچه كه ما امروز میگوئیم فقط براى شكر نعمتهاى الهى است و بس.
شنبه 7/5/1391 - 11:17
اخلاق
38. در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
أحبب حبیبك هونا ما، عسى أن یكون بغیضك یوما ما، و أبغضك هونا ما، عسى أن یكون حبیبك یوماما.
ترجمه:
در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شاید روزى با تو دشمن شود،
و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شاید او نیز، شاید با تو دوست شود.
شرح:
در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى كرد و اندازه نگهداشت. چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممكن است زیانهائى متوجه ما سازد، كه دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با كسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى كنیم، كه بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیك شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممكن است روزى بین ما اخلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. درانصورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانستههاى خود، بر ضد ما سؤ استفاده كند، و ضربههایى به ما بزند، كه دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه روى باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار كنیم، و آنقدر دربارهاش سخنان زشت و زننده بگوئم، كه اگر روزى بایكدیگر دوست شدیم، به خاطر كارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.
شنبه 7/5/1391 - 11:14
اخلاق
میانهرو تنگدست نمىشود
مأ أعال من اقتصد.
ترجمه:
كسى كه در خرج كردن میانهروى كند، تنگدست نمىشود.
شرح:
بهترین راه، براى داشتن یك زندگى آسوده و راحت، میانهروى در خرج كردن است. و این، راهى هست كه در اسلام و قرآن به ما مىآموزند. خداوند، در قرآن كریم، به مؤمنان میفرماید: كه در زندگى میانهرو باشند. نه آنقدر خسیس باشند و كم خرج كنند كه حتى آسایش خود و خانوادهشان خراب شود. و نه آنقدر ولخرج باشد و مال خود را دور بریزند كه به فقر و تنگدستى دچار شوند.
سخن امام علیهالسلام نیز به ما مىآموزد: انسان، هر قدر هم كه در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج كردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مىشود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مىشود، اما كسى كه عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مىكند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد
شنبه 7/5/1391 - 11:13
اخلاق
37. حكمتهاى ایمان، نماز...
فرض الله الایمان تطهیرا من الشرك، و الصلاة تنزیها عن الكبر، و الزكاة تسبیبا للرزق، و الصیام ابتلاء لا خلاص الخق، و الحج تقربة للدین، و الجهاد عزا للاسلام، و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهى عن المنكرردعا للسفهاء.
ترجمه:
خداوند، ایمان را براى پاك شدن دلها از آلودگى كفر و شرك، و نماز را براى پاك بودن از سركشى و نافرمانى واجب كرد، زكوة را وسیلهایى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیلهیى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شكوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منكر را براى باز داشتن افراد بىخرد، از كارهاى زشت و گناه آلود مقرر كرد.
شرح:
احكام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائى هستند كه خداوند براى بندگان مؤمن خود مقرر كرده است. از اینرو، انجام دادن این احكام، وظیفه حتمى و قطعى مسلمانان است، و یك مسلمان مؤمن كسى است كه دستورهاى واجبالاجراى خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شك و تردیدى نشود، هیچگونه سؤال و جوابى نكند، و هیچگونه دلیل و برهانى بخواهد.
با این حال، گاهى پیشوایان معصوم و امامان بزرگوارما، علت منطقى و فلسفه فردى و اجتماعى این دستورها را تشریح كرده و درباره هر یك، توضیح كافى دادهاند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقى و مستدل بودن دستورهاى اسلام پى ببرند و بتوانند با دستورهاى ادیان دیگر مقایسه كنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احكامى كه انجام میدهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیهالسلام نیز، در این جملههاى كوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زكوة، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منكر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یك، توضیحى دقیق و عمیق داده است.
شنبه 7/5/1391 - 11:6
اخلاق
الحدة ضرب من الجون لان صاحبها یندم فاان لم یندم فجنونه مستحكم.
ترجمه:
تندخوئى یك نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگىاش پابرجا و پایدار شده است.
شرح:
شخصى تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار كند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به كارهائى عقل سالم انجام آن را نمىپذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مىگشاید، دست به شكستن و پاره كردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مىزند. با دیگران نزاع و كتك كارى میكند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مىشود چه بسا دیده شده كه خشم و تند خوئى یك نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعهئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبرانناپذیر دیگرى پیش آمده است.
وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مىبرد و باعث ایجاد چنین مشكلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست كه مرتكب چه كارهائى میشود.
البته شخص تندخو، پس از فرونشستن خشم، از كارهایى كه انجام داده پشیمان میشود و همین پشیمانى، نشان میدهد كه وى، سر عقل آمده و متوجه زشتى آن كارهاى دیوانه وار خود شده است. یعنى خود او هم متوجه مىشود كه در آن لحظات خشم، نوعى دیوانگى زود گذر گریبانش را گرفته و سپس رهایش كرده است.
اما اگر كسى باشد كه پس از فرونشستن خشم نیز، از انجام آن كارهاى زشت پشیمان نشود، معلوم میشود كه آن حالت دیوانگیش زودگذر و موقتى نیست، بلكه دیوانگى براى همیشه، در وجود او، باقى و پاورجا مانده است.
شنبه 7/5/1391 - 11:4
اخلاق
لا یعدم الصبور الظفروان طال به الزمان
ترجمه:
شخص بردبار و شكیبا، پیروى را، سرانجام از دست نخواهد داد، هر چند روزگارى دراز بر او بگذرد.
شرح:
انسان براى بدست آوردن پیروزى، باید صبر و شكیبائى داشته باشند. زیرا كسى كه در برابر مشكلات زندگى، صبور و بردبار باشد، مىتواند با حوصله و شكیبائى، سر فرصت، فكر كند و راههاى مختلف را بررسى و آزمایش كند، و سرانجام، از میان آنها، راهى را كه به پیروزى میرسد بر گزیند. ولى افراد شتاب زده، كه براى انجام هر كارى، عجله میكنند و حاضر نیستند صبر و آرامش بكار برند، در برابر مشكلات دست و درست پیدا كنند.
یك ضربالمثل فارسى مىگوید:((صبر تلخ است ولیكن بر شیرین دارد.)). و ضربالمثل دیگرى هم میگوید:((گر صبر كنى، ز غوره حلوا سازى)). این دو ضربالمثل، كه تقریبا معنى یكسانى دارند، به خوبى ارزش و كارسازى صبر و بردبارى را نشان میدهند. وقتى درخت ((مو)) شروع به میوهدادن مىكند، میوههایش به صورت دانههاى ریزى بنام((غوره)) كه مزهیى بسیار ترش دارد و قابل خوردن نیست. اگر كسى چند ماه صبر كند، این غورههاى ترش، به انگورهاى شیرین و آبدار مبدل میشوند، كه میتواند با آن، شیرینترین حلواها را نیز بسازد. اما كسى كه صبر نداشته باشد، و براى استفاده از میوه درخت مو عجله كند، از عجله خود فایدهئى نخواهد برد. چون هر كدام از غورههاى كه به دهان بگذارد، كمترین اثرى از شیرینى در آن نخواهد دید.
پس صبر و شكیبائى، اگر چه ممكن است تلخ و دشوار باشد، و اگر چه ممكن است سالیان دراز طول بكشد ولى سرانجام به پیروزى منتهى میشود. همچنانكه در قرآن كریم نیز صبر بعنوان یكى از عبارات ذكر شده است.
شنبه 7/5/1391 - 11:1
اخلاق
33. چه بسا كه یكبار خوردن
كم من أكله منعت أكلات.
ترجمه:
بسا كه یك خوردن چیزى، تو را از خوردن بسیارى از خوردنیهاى دیگر، محروم مىكند.
شرح:
گاهى كسى را مىبینیم كه سر سفره، به غذائى میرسد كه با وضع مزاجى آن روز او سازگار نیست و نباید از آن بخورد. اما او نمیتواند از هوس خوردن جلوگیرى كند، و از آن غذائى ناسازگار میخورد، و چند ساعت بعد، به بستر بیمارى مىافتد. یا گاهى، كسى دیگرى را مىبینیم، كه ناراحتى مزاجى ندارد، ولى در خوردن غذا، چنان افراط و زیاده روى میكند كه بیمار مىشود.
در هر حال، اینگونه افراد، بخاطر آن كه نتوانستهاند شكم خود را نگاه دارند چنان بیمار و نزار میشود، كه تا مدتها از خوردن بسیارى از غذاها و میوهها و خوراكىها محروم میشوند. و ته دستور پزشك با چند روز، جز غذائى ساده، نمیتوانند به چیز دیگرى لب بزنند.
در حالیكه اگر آن یكى ناپرهیزى نمیكرد، و این یكى به افراط و زیادهروى نمىپرداخت هر دو، در روزهاى بعد نیز میتوانستند از هر نوع خوراكى استفاده كنند، و ناچار از تحمل چند روز پرهیز و محرومیت نمىشدند.
این سخن امام علیهالسلام، به ما مىآورد كه: در هر كارى، باید به عاقبت آن هم بیندیشیم و صلاح خود را تشخیص دهیم. یعنى اگر دیدیم، در كارى، با یكبار استفاده كردن، چندین استفاده بعدى را از دست میدهیم، باید از انجام آن كار خوددارى كنیم.
شنبه 7/5/1391 - 11:0