• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 11098
تعداد نظرات : 597
زمان آخرین مطلب : 3562روز قبل
اخلاق

 

42. زبان عاقل و زبان احمق
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه. -ح /40 ?


 

ترجمه:


زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او جاى گرفته است ( عاقل،با اندیشه سخن مى‏گوید ونادان بى‏فكر )

شرح:


انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و اندیشه خود مراجعه مى‏كند، معنى آن سخن و نیكى یا بدى آن را با عقل و شعور خود مى‏سنجد، نتیجه‏یى را كه ممكن است از آن حاصل شود حساب مى‏كند، و هنگامى كه به درستى و خوبى سخن خود اطمینان یافت، آن را بر زبان مى‏آورد.
پس عاقل، قلب و اندیشه‏اش بیش از زبانش به كار مى‏اندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه میدارد.
اما احمق، بر عكس رفتار مى‏كند. یعنى هر سخنى كه به زبانش آمد، نسنجیده و بدون فكر و اندیشه بیان مى‏كند، و پس از آن كه سخن او، در دیگران، تأثیر بد گذاشت، تازه بفكر مى‏افتد كه آیا سخنش درست بوده یا نادرست. یعنى احمق، نخست زبان خود را به كار مى‏اندازد و نسنجیده حرف مى‏زند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مى‏كند و در باره نیك و بد سخن خود و نتیجه و حاصل آن مى‏اندیشد.
به همین دلیل است كه خردمندان، از قدیم گفته‏اند: سخنى كه درباره آن كاملا فكر نكرده‏اى، بر زبان میاور.

شنبه 7/5/1391 - 11:23
اخلاق

 

 

41. تمرین بردبارى
ان لم تكن حلما فتحلم، فانه قل من تشبه بقوم الا أو شك أن یكون منهم. -ح /207 ?


 

ترجمه:


اگر بردبار نیستى، خود را وادار به بردبارى كن، زیرا كسى كه خودرا به گروهى شبیه كند، به زودى از آنان مى‏شود.

شرح:


كسانى هستند كه برخى از صفات خوب انسانى، بطور طبیعى، در آنها وجود ندارد، مثلا در طبیعت آنها، از آغاز، صفت حلم و بردبارى وجود نداشته است، و همواره در برابر كوچكترین ناملایمى، آرامش خود را از كف داده، و دست به كارهایى زده‏اند كه باعث ایجاد مشكلات و ناراحتیها فراوانى شده است.
بهترین راهى كه براى اینگونه افراد وجود دارد، آن است كه با اراده و تمرین، خود را به آن صفت عادت دهند، تا رفته رفته، بر اثر عادت، آن صفت خوب جزو وجود آنها شود.
امام علیه‏السلام، به عنوان نمونه، صفت((بردبارى)) را مطرح ساخته و در باره آن فرموده است: اگر خصلت حلم و بردبارى، در طبیعت شما وجود ندارد، دلیل بر آن نیست كه هرگز نمیتوانید حلیم و بردبارى شوید. كافى است كه براى مدتى، خود را به بردبارى وادار سازید یعنى در برابر مسائلى كه آرامش شما را بر هم مى‏زند، سعى كنید رفتارتان شبیه كسى باشد كه بطور طبیعى بردبار است و در برابر چنان مسئله‏یى، آرامش خود را با بردبارى حفظ مى‏كند.
وقتى مدتى به این كار ادامه دادید و رفتارى شبیه رفتار اشخاص بردبار در پیش گرفتید، رفته رفته عادت مى‏كنید كه هر وقت با چنان مسائلى روبرو شدید، همان رفتار را از خود نشان دهید.
به این ترتیب، صفاتى كه در طبیعت شما وجود ندارد، بر اثر تمرین به صورت یك عادت در شما ایجاد مى‏شود. بطوریكه یك كسى نمى‏تواند تشخیص دهد كه آن صفت خوب، از آغاز در طبیعت شما وجود داشته است، یا خود با تمرین و عادت، آنرا در وجودتان ایجاد كرده‏اید
.

شنبه 7/5/1391 - 11:22
اخلاق

 

 

40. معیار زشتى كارها
و احذر كل عمل یعمل به فى السرو یستحیى منه فى العلانیه، و احذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه انكره أو اعتذرمنه.-نامه /69 ?


 

ترجمه:


از كارى كه در نهان انجام مى‏شود، و در آشكار شرم آور است، بپرهیز و نیز از كارى كه اگر انجام دهنده‏اش، در باره آن بپر سند، یا انجام آن را انكار مى‏كند و یا بخاطر آن پوزش مى‏طلبد، دورى كن.

شرح:


بسیار كسان هستند كه دلشان نمیخواهد كار بد انجام دهند و مورد سرزنش مردم و خشم و نارضایى خدا قرار گیرند. ولى چون گاهى نمى‏توانند فرق میان خوب و بد را تشخیص دهند، بطور ناخواسته و نا آگاهانه مرتكب اعمال ناپسند مى‏شوند.
از این رو، براى آنكه كار خوب از كار بد مشخص شود، و انسان بتواند فرق بین این دو را بشناسد و كار بد انجام ندهد، امام علیه‏السلام دو قانون و نشانه ساده و آسان تعیین فرموده است: اول آنكه كار بد، آن است كه بطور پنهانى و دور از چشم دیگران انجام داده مى‏شود، زیرا انجام آن بطور آشكار و برابر چشم مردم. باعث شرم و خجالت است.
دومین نشانه كار بد، آن است كه انجام دهنده آن را مورد پرسش قرار دهند كه چرا چنان كارى كرده است، یا انكار میكند و میگوید:((من چنین كارى نكرده‏ام))، و یا بخاطر انجام آن كار عذر خواهى مى‏كند و میگوید:((مرا ببخشید، از روى نادانى چنین كارى كرده‏ام)).
پس ما نیز، هر گاه دیدیم كارى كه میخواهیم انجام دهیم، یكى از این دو نشانه را دارد، باید بدانیم كه كار بدى است، و از انجام آن خوددارى كنیم.

شنبه 7/5/1391 - 11:19
اخلاق

 

 

39. نگاه به زیردستان
و أكثر أن تنظر الى من فضلت علیه فان ذلك من أبواب الشكر.-نامه /69 ?


 

ترجمه:


به افراد پائین‏تر از خود، زیاد بنگر، كه این نگریستن‏ها، درهاى‏شكر گزارى را به روى تو باز مى‏كند.

شرح:


انسان باید، در مورد نعمتهائى كه خداوند به او داده است، همیشه شكر گزار باشد، و نشان دهد كه قدر آن نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شكر گزار باشد، لیاقت و شایستگى رسیدن به نعمتهاى بیشتر را نیز بدست آورد.
اما كسى كه قدر نعمتهائى كه خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مى‏كند، و نشان مى‏دهد لیاقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت، نه تنها نعمت بیشترى بدست نمى‏آورد، بلكه آنچه كه دارد از دست مى‏دهد.
ما، براى قدر نعمتهاى خداوند را بدانیم، باید همیشه به افراد پائین‏تر از خود نظر داشته باشیم. یعنى كسانى را نگاه كنیم، كه كمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شده‏اند. در این صورت، نه تنها از آنچه داریم ناراضى نخواهم بود، بلكه احساس رضایت و خوشنودى خواهیم كرد. و از خداوند سپاسگذار خواهیم بود. هر چه بیشتر به اینگونه افراد نگاه كنیم، درهاى شكر گزارى، بیشترى به روى ما باز خواهند شد، زیرا در این نگاه كردنها، به نعمت‏هاى خود بیشتر آگاه خواهیم شد و شكر خداوند را بیشتر بجاى خواهیم آورد. سعدى، شاعر بزرگ ایرانى مى‏گوید: در ایام جوانى، روزى كفش نداشتم و از این رو، از زندگى خود سخت ناراضى بودم و بسیار گله و شكایت میكردم. اما وقتى بیرون رفتم، مردى را دیدم كه كنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یكباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شكر گزارى كردم كه اگر كفش ندارم، در عوض دو پاى سالم دارم كه بدون كفش هم مى‏توانم با آنها راه بروم.
ما نیز به جاى آنكه به پاى بى كفش خود نگاه كنیم، باید به كسانى كه اصلا پا ندارند بنگریم و خدا را شكر گوئیم.
البته آنچه كه شرح داده شده دلیل این نیست كه انسان پیوسته زندگى خود را در یك حالت سكون نگهداشته و بعنوان رضایت از تقدیر هیچگاه حقوق خود را مطالبه نكند. در زمان طاغوت از این نصیحت سعدى براى ساكت نگهداشتن مردم استفاده میكردند والى آنچه كه ما امروز میگوئیم فقط براى شكر نعمتهاى الهى است و بس.

شنبه 7/5/1391 - 11:17
اخلاق

 


 

38. در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار
أحبب حبیبك هونا ما، عسى أن یكون بغیضك یوما ما، و أبغضك هونا ما، عسى أن یكون حبیبك یوماما. -ح /268 ?


 

ترجمه:


در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شاید روزى با تو دشمن شود،
و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شاید او نیز، شاید با تو دوست شود.

شرح:


در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى كرد و اندازه نگهداشت. چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممكن است زیانهائى متوجه ما سازد، كه دیگر قابل جبران نباشد.
وقتى با كسى دوست میشویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى كنیم، كه بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیك شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممكن است روزى بین ما اخلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. درانصورت، او، چون تمام اسرار ما را میداند و از آنچه در حریم خانواده ما میگذرد آگاه است، میتواند از دانسته‏هاى خود، بر ضد ما سؤ استفاده كند، و ضربه‏هایى به ما بزند، كه دیگر قابل جبران نباشد.
در دشمنى نیز باید میانه روى باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار كنیم، و آنقدر درباره‏اش سخنان زشت و زننده بگوئم، كه اگر روزى بایكدیگر دوست شدیم، به خاطر كارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.

شنبه 7/5/1391 - 11:14
اخلاق

 

  میانه‏رو تنگدست نمى‏شود

مأ أعال من اقتصد. -ح /140 ?


 

ترجمه:


كسى كه در خرج كردن میانه‏روى كند، تنگدست نمى‏شود.

شرح:


بهترین راه، براى داشتن یك زندگى آسوده و راحت، میانه‏روى در خرج كردن است. و این، راهى هست كه در اسلام و قرآن به ما مى‏آموزند. خداوند، در قرآن كریم، به مؤمنان میفرماید: كه در زندگى میانه‏رو باشند. نه آنقدر خسیس باشند و كم خرج كنند كه حتى آسایش خود و خانواده‏شان خراب شود. و نه آنقدر ولخرج باشد و مال خود را دور بریزند كه به فقر و تنگدستى دچار شوند.
سخن امام علیه‏السلام نیز به ما مى‏آموزد: انسان، هر قدر هم كه در آمد زیاد داشته باشد، اگر در خرج كردن اندازه نگه ندارد، در آمدش تمام مى‏شود، و خودش نیز تنگدست و محتاج مى‏شود، اما كسى كه عقل معاش دارد پولش را به اندازه خرج مى‏كند، هیچگاه تنگدست و محتاج نخواهد شد

شنبه 7/5/1391 - 11:13
اخلاق

 

 

37. حكمت‏هاى ایمان، نماز...
فرض الله الایمان تطهیرا من الشرك، و الصلاة تنزیها عن الكبر، و الزكاة تسبیبا للرزق، و الصیام ابتلاء لا خلاص الخق، و الحج تقربة للدین، و الجهاد عزا للاسلام، و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهى عن المنكرردعا للسفهاء. -ح /252 ?


 

ترجمه:


خداوند، ایمان را براى پاك شدن دلها از آلودگى كفر و شرك، و نماز را براى پاك بودن از سركشى و نافرمانى واجب كرد، زكوة را وسیله‏ایى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیله‏یى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شكوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را بخاطر اصلاح توده نا آگاه مردم، و نهى از منكر را براى باز داشتن افراد بى‏خرد، از كارهاى زشت و گناه آلود مقرر كرد.

شرح:


احكام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائى هستند كه خداوند براى بندگان مؤمن خود مقرر كرده است. از اینرو، انجام دادن این احكام، وظیفه حتمى و قطعى مسلمانان است، و یك مسلمان مؤمن كسى است كه دستورهاى واجب‏الاجراى خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شك و تردیدى نشود، هیچگونه سؤال و جوابى نكند، و هیچگونه دلیل و برهانى بخواهد.
با این حال، گاهى پیشوایان معصوم و امامان بزرگوارما، علت منطقى و فلسفه فردى و اجتماعى این دستورها را تشریح كرده و درباره هر یك، توضیح كافى داده‏اند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقى و مستدل بودن دستورهاى اسلام پى ببرند و بتوانند با دستورهاى ادیان دیگر مقایسه كنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احكامى كه انجام میدهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.
امام علیه‏السلام نیز، در این جمله‏هاى كوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زكوة، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منكر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یك، توضیحى دقیق و عمیق داده است.

شنبه 7/5/1391 - 11:6
اخلاق

 

 

36. تندخویى دیوانگى است
الحدة ضرب من الجون لان صاحبها یندم فاان لم یندم فجنونه مستحكم. -ح /255 ?


 

ترجمه:


تندخوئى یك نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگى‏اش پابرجا و پایدار شده است.

شرح:


شخصى تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار كند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به كارهائى عقل سالم انجام آن را نمى‏پذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مى‏گشاید، دست به شكستن و پاره كردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مى‏زند. با دیگران نزاع و كتك كارى میكند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مى‏شود چه بسا دیده شده كه خشم و تند خوئى یك نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعه‏ئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبران‏ناپذیر دیگرى پیش آمده است.
وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مى‏برد و باعث ایجاد چنین مشكلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست كه مرتكب چه كارهائى میشود.
البته شخص تندخو، پس از فرونشستن خشم، از كارهایى كه انجام داده پشیمان میشود و همین پشیمانى، نشان میدهد كه وى، سر عقل آمده و متوجه زشتى آن كارهاى دیوانه وار خود شده است. یعنى خود او هم متوجه مى‏شود كه در آن لحظات خشم، نوعى دیوانگى زود گذر گریبانش را گرفته و سپس رهایش كرده است.
اما اگر كسى باشد كه پس از فرونشستن خشم نیز، از انجام آن كارهاى زشت پشیمان نشود، معلوم میشود كه آن حالت دیوانگیش زودگذر و موقتى نیست، بلكه دیوانگى براى همیشه، در وجود او، باقى و پاورجا مانده است.

شنبه 7/5/1391 - 11:4
اخلاق

 

 

34. صبر و ظفر
لا یعدم الصبور الظفروان طال به الزمان -ح /153 ?


 

ترجمه:


شخص بردبار و شكیبا، پیروى را، سرانجام از دست نخواهد داد، هر چند روزگارى دراز بر او بگذرد.

شرح:


انسان براى بدست آوردن پیروزى، باید صبر و شكیبائى داشته باشند. زیرا كسى كه در برابر مشكلات زندگى، صبور و بردبار باشد، مى‏تواند با حوصله و شكیبائى، سر فرصت، فكر كند و راههاى مختلف را بررسى و آزمایش كند، و سرانجام، از میان آنها، راهى را كه به پیروزى میرسد بر گزیند. ولى افراد شتاب زده، كه براى انجام هر كارى، عجله میكنند و حاضر نیستند صبر و آرامش بكار برند، در برابر مشكلات دست و درست پیدا كنند.
یك ضرب‏المثل فارسى مى‏گوید:((صبر تلخ است ولیكن بر شیرین دارد.)). و ضرب‏المثل دیگرى هم میگوید:((گر صبر كنى، ز غوره حلوا سازى)). این دو ضرب‏المثل، كه تقریبا معنى یكسانى دارند، به خوبى ارزش و كارسازى صبر و بردبارى را نشان میدهند. وقتى درخت ((مو)) شروع به میوه‏دادن مى‏كند، میوه‏هایش به صورت دانه‏هاى ریزى بنام((غوره)) كه مزه‏یى بسیار ترش دارد و قابل خوردن نیست. اگر كسى چند ماه صبر كند، این غوره‏هاى ترش، به انگورهاى شیرین و آبدار مبدل میشوند، كه میتواند با آن، شیرین‏ترین حلواها را نیز بسازد. اما كسى كه صبر نداشته باشد، و براى استفاده از میوه درخت مو عجله كند، از عجله خود فایده‏ئى نخواهد برد. چون هر كدام از غوره‏هاى كه به دهان بگذارد، كمترین اثرى از شیرینى در آن نخواهد دید.
پس صبر و شكیبائى، اگر چه ممكن است تلخ و دشوار باشد، و اگر چه ممكن است سالیان دراز طول بكشد ولى سرانجام به پیروزى منتهى میشود. همچنانكه در قرآن كریم نیز صبر بعنوان یكى از عبارات ذكر شده است.

شنبه 7/5/1391 - 11:1
اخلاق

 

 

33. چه بسا كه یكبار خوردن
كم من أكله منعت أكلات. -ح /171 ?


 

ترجمه:


بسا كه یك خوردن چیزى، تو را از خوردن بسیارى از خوردنیهاى دیگر، محروم مى‏كند.

شرح:


گاهى كسى را مى‏بینیم كه سر سفره، به غذائى میرسد كه با وضع مزاجى آن روز او سازگار نیست و نباید از آن بخورد. اما او نمیتواند از هوس خوردن جلوگیرى كند، و از آن غذائى ناسازگار میخورد، و چند ساعت بعد، به بستر بیمارى مى‏افتد. یا گاهى، كسى دیگرى را مى‏بینیم، كه ناراحتى مزاجى ندارد، ولى در خوردن غذا، چنان افراط و زیاده روى میكند كه بیمار مى‏شود.
در هر حال، اینگونه افراد، بخاطر آن كه نتوانسته‏اند شكم خود را نگاه دارند چنان بیمار و نزار میشود، كه تا مدتها از خوردن بسیارى از غذاها و میوه‏ها و خوراكى‏ها محروم میشوند. و ته دستور پزشك با چند روز، جز غذائى ساده، نمیتوانند به چیز دیگرى لب بزنند.
در حالیكه اگر آن یكى ناپرهیزى نمیكرد، و این یكى به افراط و زیاده‏روى نمى‏پرداخت هر دو، در روزهاى بعد نیز میتوانستند از هر نوع خوراكى استفاده كنند، و ناچار از تحمل چند روز پرهیز و محرومیت نمى‏شدند.
این سخن امام علیه‏السلام، به ما مى‏آورد كه: در هر كارى، باید به عاقبت آن هم بیندیشیم و صلاح خود را تشخیص دهیم. یعنى اگر دیدیم، در كارى، با یكبار استفاده كردن، چندین استفاده بعدى را از دست میدهیم، باید از انجام آن كار خوددارى كنیم.

شنبه 7/5/1391 - 11:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته