نماز جماعت و...
آئین اسلام،از بعد اجتماعى مهمى برخوردار است و با عنایتبهبركات آثار وحدت و تجمع و یكپارچگى،در بسیارى از برنامههایشبر این بعد،تكیه و تاكید كرده است.
برگزارى نمازهاى روزانه واجب نیز به صورت جماعت و گروهى،یكى از این برنامههاست.
در اینجا به اهمیت«نماز جماعت»و آثار گوناگون آن اشارهمىكنیم:
اهمیت نماز جماعت
غیر از آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت(كه به آنها اشاره خواهدشد)پاداشهاى عظیمى براى آن بیان شده كه در اینجا به بعضى ازروایات،اشاره مىشود. از رسول خدا(ص)نقل شده كه:«من سمع النداء فلم یجبه من غیرعلة فلا صلاة له» (1) نماز كسى كه صداى اذان را بشنود و بى دلیل،در نماز جماعتمسلمانان شركت نكند،ارزشى ندارد.
در حدیث،تحقیر نماز جماعت،به منزله تحقیر خداوند بشمار آمدهاست:«من حقره فانما یحقر الله» (2) شركت دائم در نماز جماعت،انسان را از منافق شدن بیمه مىكند. (3) و براى هر گامى كه به سوى نماز جماعت و مسجد برداشته شود،ثوابو حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همین كه كسى براى شركت در نماز جماعت از منزل خارجمىشود،یا در مسجد،در انتظار نماز جماعتبه سر مىبرد پاداش كسىرا دارد كه در این مدت،به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت،هر چه بیشتر باشد،پاداش آن بیشتراست.این كلام رسولخداست كه فرمود:«ما كثر فهو احب الى الله» (6) حدیث جالبى در بیان فضیلت نماز جماعت است كه قسمتى از آندر رسالههاى عملیه هم ذكر شده است.ترجمه تمام حدیث چنین است:
اگر اقتدا كننده 1 نفر باشد،پاداش 150 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 2 نفر باشد،پاداش 600 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 3 نفر باشد،پاداش 1200 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 4 نفر باشد،پاداش 2400 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 5 نفر باشد،پاداش 4800 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 6 نفر باشد،پاداش 9600 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 7 نفر باشد،پاداش 19200 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 8 نفر باشد،پاداش 36400 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كنندگان و امام جماعتبه 10 نفر رسیدند،پاداش72800 نماز دارد.
ولى،همین كه عدد افراد از ده نفر گذشت،حساب آنرا جز خداكسى نمىداند. (7) در حدیث دیگر است:هر كه نماز جماعت را دوستبدارد،خدا وفرشتگان او را دوست مىدارند. (8) در زمان پیامبر(ص)هرگاه افراد نماز جماعت كم مىشدند،آنحضرت به جستجو و تفقد از افراد مىپرداخت و مىفرمود:شركت درنماز صبح و عشاء،بر منافقان از هر چیز سنگینتر است. (9) قرآن نیز،از اوصاف منافقان،بى حالى و كسالت هنگام نماز را بیانكرده است. (10 چرا كه سحر خیزى و حضور در جماعت مسلمین،آن هم ازراههاى دور و در گرما و سرما،نشانه صداقت در ایمان و عشق نمازگزاراست.
حضور در نماز جماعت،خاص یك منطقه نیست.انسان در هر جا كه باشد،خوب استبه فكر نماز جماعت و حضور در آن و تشویقدیگران باشد.
رسول خدا(ص)در باره اهمیت جماعت،فرمود:
«صلاة الرجل فى جماعة خیر من صلاته فى بیته اربعینسنة.قیل:یا رسول الله!صلاة یوم؟ فقال(ص):صلاةواحدة» (11) یك نماز با جماعت،بهتر از چهل سال نماز فرادى در خانهاست. پرسیدند:آیا یك روز نماز؟فرمود:بلكه یك نماز.
و مىفرمود:صفهاى نماز جماعت،همانند صفهاى فرشتگان درآسمان چهارم است. (12) اولین نماز جماعتى هم كه بر پا شد،به امامت رسول خدا و شركتحضرت على(ع)و جعفر طیار(برادر حضرت على(ع))بود.همین كهابوطالب،فرزندش على(ع)را دید كه به پیامبر اقتدا كرده،به فرزنددیگرش جعفر گفت:تو نیز به پیامبر اكرم اقتدا كن و این جماعت دو سهنفرى،پس از نزول آیه «فاصدع بما تؤمر» بود،كه فرمان به علنى ساختندعوت و تبلیغ مىداد. (13)
آثار نماز جماعت
بر پایى فریضههاى دینى به صورت دسته جمعتى،غیر از پاداشهاى فراوانى كه یاد شد،در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نیز،آثارمثبت و فراوانى دارد كه به برخى اشاره مىشود:
1- آثار معنوى
بزرگترین اثر معنوى نماز جماعت،همان پاداشهاى الهى است كه گفته شد.روایت است كه شبى،على علیه السلام تا سحر به عبادتمشغول بود.چون صبح شد،نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحتكرد.
رسولخدا(ص)كه آنحضرت را در جماعت صبح ندید،به خانه اورفت.حضرت فاطمه(ع)از شب زندهدارى على(ع)و عذر او از نیامدن بهمسجد سخن گفت.پیامبر فرمود:پاداشى كه بخاطر شركت نكردن درنماز جماعت صبح،از دست على(ع)رفت،بیش از پاداش عبادت تمامشب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است:
لان اصلى الصبح فى جماعة احب الى من ان اصلى لیلتىحتى اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعتبخوانم،در نظرم محبوبتر ازعبادت و شب زندهدارى تا صبح است.
بخاطر همین فضیلت و پاداشهاست كه اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربیشتر شود،اگر تمام آسمانها كاغذ،و دریاها مركب و درختها قلم شودو فرشتگان بنویسند،پاداش یك ركعت آنرا نمىتوانند بنویسند. (16) . و نماز جماعتبا تاخیر،بهتر از نماز فرادى در اول وقت است. (17)
2- آثار اجتماعى
نماز جماعت،مقدمه وحدت صفوف و نزدیكى دلها و تقویت كنندهروح اخوت است.
نوعى حضور و غیاب بى تشریفات،و بهترین راه شناسائى افراداست.
نماز جماعت،بهترین،بیشترین،پاكترین و كم خرجتریناجتماعات دنیاست و نوعى دید و بازدید مجانى و آگاهى از مشكلات ونیازهاى یكدیگر و زمینه ساز تعاون اجتماعى بین آحاد مسلمین است.
3- آثار سیاسى
نماز جماعت،نشان دهنده قدرت مسلمین و الفت دلها و انسجامصفوف است.
تفرقهها را مىزداید،بیم در دل دشمنان مىافكند،منافقان را مایوسمىسازد،خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت،نمایش حضور در صحنه و پیوند«امام»و«امت»
است.
4- آثار اخلاقى،تربیتى
در نماز جماعت،افراد در یك صف قرار مىگیرند و امتیازات موهوم صنفى،نژادى،زبانى،مالى و...كنار مىرود و صفا و صمیمیت ونوعدوستى در دلها زنده مىشود و مؤمنان،با دیدار یكدیگر در صفعبادت،احساس دلگرمى و قدرت و امید مىكنند.
نماز جماعت،عامل نظم و انضباط،صفبندى و وقتشناسىاست.
روحیه فردگرایى و انزوا و گوشهگیرى را از بین مىبرد و نوعى مبارزهبا غرور و خودخواهى را در بر دارد.
نماز جماعت،«وحدت»در گفتار،جهت،هدف و امام را مىآموزدو از آنجا كه باید پرهیزكارترین و لایقترین اشخاص،به امامت نمازبایستد،نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت،كینهها و كدورتها و سوء ظنها را از میان مىبرد وسطح دانش و عبودیت و خضوع را در جامعه اهل نماز،افزایش مىدهد.
به خاطر اینهمه آثار است كه به نماز جماعت،آنهمه توصیه شدهاست.حتى نابینایى وقتى از حضور پیامبر،اجازه خواست كه به مسجدنیاید،آنحضرت فرمود:از خانه تا مسجد،ریسمانى ببندد و به كمك آن،خود را به نماز جماعتبرساند. (18) و نیز،نابینایانى كه اجازه ترك شركتدر نماز خواستند،رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف دیگر،برخورد شدید نسبتبه كسانى كه به نماز جماعتاهمیت نمىدهند،نشان دیگرى بر اهمیت و سازندگى آن است.
در حدیث است كه به چنان كسان،همسر ندهید (20) و معرف آناننشوید. (21)
امام جماعت
در نماز جماعت،آنكه جلو مىایستد و مردم به او اقتدا مىكنند،«امام»نام دارد.بعضى نیز به او«پیشوا»مىگویند.در نظام اجتماعىسیاسى اسلام،آنكه پیشوایى جمعى را به عهده دارد،باید از یك سرىفضیلتها و برترىها برخوردار باشد،تا فضایل او،الهامبخش دیگران نیزباشد.در نماز جماعت نیز،پیشنماز،باید در علم و عمل و تقوا و عدالت،برتر از دیگران باشد.
در حدیث مىخوانیم:«فقدموا افضلكم» (22) و«فقدموا خیاركم»، (23) یعنى با فضیلتترین و بهترین خودتان را جلو بیندازید و به او اقتدا كنید.
احادیث،در این باره،بسیار است.به چند نمونه اشاره مىكنیم:
امام جماعت،باید كسى باشد كه مردم به ایمان و تعهد او اطمینانداشته باشند. (24) امام صادق(ع)فرمود:امام جماعت،رهبرى است كه شما را به سوىخدا مىبرد،پس بنگرید كه به چه كس اقتدا مىكنید. (25) ابوذر فرمود:امام شما،در قیامت،شفیع شماست.پس شفیع خودتانرا از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید. (26) اقتدا كردن به افراد ناشناخته و آنان كه در دین یا امامت،غلومىكنند،نهى شده است. (27) افرادى كه در جامعه،بخاطر گناه علنى، شلاق خوردهاند،یا از طریق نامشروع،بدنیا آمدهاند،حق امام جماعتشدن ندارند. (28) امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد،و گرنه آن نماز،مورد قبولدرگاه خداوند نیست. (29) امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه (خذوا زینتكم عند كلمسجد) (30) هنگام رفتن به مسجد،زینتخود را همراه داشته باشید)
فرمود:زینت مسجد،پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است. (31) البته پوشیدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و...نیز درروایاتى به عنوان«زینت مسجد»آمده است.
امام باقر(ع)فرمود:امام جماعتباید از افراد اندیشمند و صاحبفكر باشد. (32) رسول خدا(ص) فرمود:كسى كه پشتسر امام عالم نماز بخواند،گویا پشتسر من و حضرت ابراهیم،نماز خوانده است. (33) امام جماعت،باید مراعات ضعیفترین افراد را بكند و نماز را طولندهد. (34) از مجموع این احادیث،موقعیتحساس امامت جماعتشناختهمىشود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا كه در امام جماعت،برترى و فضیلتبر دیگران شرط است،اگر در موقعیتى،چند نفر شایستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود،باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولویت در روایات مطرح است كهآموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مىآموزد.از جمله:
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد(اقرئهم)
2- كسى كه در هجرت،پیشقدم باشد(اقدمهم هجرة)
3- كسى كه دینشناستر و در مراتب علمى برتر باشد (اعلمهمبالسنة و افقههم فى الدین)
4- كسى كه سن بیشترى داشته باشد(فاكبرهم سنا)
5- كسى كه انس او با قرآن بیشتر باشد.
6- كسى كه زیباتر و خوشروتر باشد. (35)
7- صاحب منزل،از مهمان در امام جماعتشدن مقدم است.
8- امام جماعت دائمى،بر افراد تازه وارد به مسجد،مقدم است.
در میان امتیازات،به مسئله«عالم بودن»بیش از هر چیزى تكیه شدهاست.این دانایى و اعلمیت،در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پیشوایىدر كار است،شرط و امتیاز است.
در حدیث است:
«من صلى بقوم و فیهم من هو اعلم منه لم یزل امرهم الى السفال الىیوم القیامة» (36) كسى كه امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد،در حالیكه میان آنان،داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت،همواره رو بهسقوط و پستى است.
البته همچنانكه در حدیثى گذشت،امام جماعتباید مورد پذیرش وقبول مردم باشد.این مقبولیت،از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع واخلاق نیكو بدست مىآید.
نباید غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق،براى ضربه زدنبه اسلام و روحانیت،امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ،بدناممىكنند تا او را به انزوا بكشند.هشیارى مردم، خنثى كننده این نقشهشیطانى است.پشتسر كسى نباید به جماعت ایستاد كه با فسق و گناه وبدرفتارى،مقبولیتخود را از دست داده است،نه آنكه دستهاى مرموزدشمن،او را از نظرها انداخته باشد!...
عدالت در امام جماعت
از شرایط امام جماعت،عادل بودن است.
عدالت را در كتب فقهى تعریف كردهاند.فقهاى گرانقدر،از جملهحضرت امام خمینى(قدس سره)مىفرمایند:
عدالت،یك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهانكبیره،و تكرار و اصرار نسبتبه گناهان صغیره باز دارد. (37) پاكى،تقوا،دورى از گناه،از نشانههاى عدالت است.بنا بهاهمیت این صفت،در نظام اسلامى یكى از امتیازات به حساب آمده ودر فقه اسلامى و قانونى اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پایه ومشاغل حساس،شرط است و كارهاى مهم كشور و امور مردم،باید بدست افراد عادل انجام گیرد.
به برخى از این موارد كه عدالتشرط است،توجه كنید:
در مسائل عبادى،امام جماعتباید عادل باشد.
در مسائل سیاسى عبادى،مثل نماز جمعه،خطیب و امام جمعه بایدعادل باشد.
در مسائل سیاسى و حقوقى،(همچون نمایندگى مجلس و تصویبقوانین)نظر فقهاى عادلى بنام«شوراى نگهبان»معتبر است.
در مسائل حقوقى،گرفتن و دادن هر حق به صاحبش،باید با گواهىافراد عادل باشد.
در مسائل تربیتى،اجراى حدود اسلامى و تادیب ظالم و خلافكار،وقتى است كه افراد عادل،به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى،بیت المال باید دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى و فرهنگى،پخش و نشر خبرها،باید دست افرادعادل باشد و به خبر افراد فاسق،اعتماد نمىتوان كرد،مگر پس ازتحقیق و تفحص.
در مسائل نظامى،فرمانده كل قوا،با رهبرى است،كه عدالتشرطآنست.
پس عدالت،از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارىمسئولیتهاى اجتماعى و تنظیم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت،و داشتن ملكه ترك گناه،از اموردرونى افراد است،ولى با علائم و نشانههایى كه در زندگى و عمل افرادبروز مىكند،مىتوان به بود و نبود آن در افراد،پى برد.در روایات، برخى از این علائم به چشم مىخورد و بعضى ملاكها بیان شده كه باوجود آنها، مىتوان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق(ع)پرسیدند:عادل كیست؟
فرمود:
«اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماثم و كفه عنالمظالم» (38) كسى كه چشمش را از نامحرم،زبانش را از گناه،ودستش را از ظلم حفظ كند:
پیامبر خدا(ص)نیز در حدیثى انسان جوانمرد و عادل را چنین معرفىمىكند:
«من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یكذبهم و وعدهمفلم یخلفهم فهو ممن كملت مروته و ظهرت عدالته...» (39) كسى كه با مردم،در معاملات،ستم نكند و در سخن،دروغ نگوید و در وعدههایش تخلف نكند،او از كسانىاست كه مروتش كامل و عدالتش آشكار است.
از امام صادق(ع)سؤال شد:عدالت انسان را از كجا بشناسیم؟
فرمود:همین كه كسى اهل حیا و عفتباشد و در خوراك و گفتار وشهوت،خود را به گناه نیالاید،و از گناهان بزرگى مثل زنا،ربا،شراب،فرار از جنگ،...(كه مورد تهدید قرآن است) بپرهیزد،و جز در مواردىكه عذر دارد،از شركت در جماعت مسلمین دورى نكند،چنین انسانىعادل است و تفتیش از عیوب او و غیبت او بر مردم حرام است... (40) در روایات دیگرى مىخوانیم:
به آنكس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعتبخواند،خوشبین باشیدو گواهى او را بپذیرید. (41) شاید آنچه را كه فقهاء،به عنوان«حسن ظاهرى»در عدالتبیانمىكنند،همین باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمین ونبودنش در مراكز فساد و گناه،مایه اعتماد مردم شود و او را از اینطریق،انسان عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر(ع)در مورد عدالت زنان مىفرماید:
همین كه اهل حجاب و از خانوادههاى محترم بود و از شوهر خویشاطاعت مىكرد و از كارهاى ناپسند و جلوهگرىهاى ناروا پرهیز داشت،عادل است. (42) در بعضى روایات،«فاسق»را كسانى مىداند كه به خاطر گناهانزشت علنى،در جامعه شلاق خورده،یا میان مردم مشهور به خلاف وبدكارى یا مورد سوءظن باشند. (43) البته معناى عدالت در یكنفر،آن نیست كه در طول عمر،مرتكبگناهى نشده باشد،چرا كه این ویژگى،تنها در انبیاء و اولیاء معصوماست، ولى همین كه ما،در ظاهر،از او گناه بزرگى ندیده باشیم،كافىاست.
این نیز ناگفته نماند كه:اگر كسى خود را عادل نمىداند،و حتى به مردم بگوید كه من عادل نیستم،اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند،مىتواند امام جماعتشود و مردم نیز مىتوانند به او اقتدا كنند و اگرمردم،مایل به اقتدا باشند،نباید سرپیچى كند. (44) و حتى اگر پس ازنماز جماعت،معلوم شود كه امام جماعت،عادل نبوده،نمازهایى را كهپشتسر او خواندهاند صحیح چرا بعضى به جماعت نمىروند؟ است و اعاده لازم نیست. (45)
با همه پاداشها و آثارى كه براى نماز جماعت وجود دارد،برخى ازاین فیض بزرگ محرومند و با تاسف،شاهدیم كه بسیارى،به آنبى اعتنا و كم رغبتاند و حتى در همسایگى مسجد به سر مىبرند،ولىدر جماعت مسلمین حاضر نمىشوند و مسجدها،گاهى به صورتناراحت كننده و دردآورى خلوت است.
علتشركت نكردن افراد در نمازهاى جماعت،گوناگون است.
بعضى واقعا عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنى است،ولى در بسیارى موارد،بهانههایى پوچ، بیشتر نیست.مرورى به اینگونه دلایل و بهانههامىكنیم:
بعضى،از پاداشهاى نماز جماعت،غافلند.
برخى،از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد،به نماز جماعتبى رغبت مىشوند.
بعضى،تنها بد اخلاقى امام جماعت را،بهانه عدم شركتخود قرارمىدهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مىآورند.
بعضى،بخاطر همفكر نبودن امام جماعت،با دیدگاههاى سیاسى آناننسبتبه موضوعات و اشخاص و...از شركت در جماعت،دورىمىكنند.
بعضى،بخاطر مشغولیتهاى اقتصادى و اجتماعى و گرفتارىهاىروزمره،از پاداشهاى عظیم نماز جماعت محروم مىشوند.
بعضى،از برخورد سرد افراد مسجد،دلسرد مىشوند و دیگرنمىروند.
بعضى،عیبهاى بستگان و نزدیكان امام جماعت را به حساب اومىگذارند و او را قبول ندارند.
بعضى،شركتخود را در نماز جماعتى را،مایه تقویت و بزرگ شدنپیشنماز در جامعه مىدانند و از آن پرهیز دارند،بى آنكه دلیلى روشن بربیعدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى،از روى غرور،حاضر نیستند در نماز جماعتیك امام جوانیا فقیرزاده،اما پاك و متعهد و لایق،شركت كنند.
برخى هم،تنپرور و تنبلاند و در عبادات،بى حوصله و كسلاند ونماز جماعت را،بجاى آنكه كار بدانند،بار مىدانند و به سختىحاضرند دست از كارهاى دیگر بكشند و به جمع مسلمانان در نمازبپوشندند.
بعضى نیز،از طول كشیدن نماز جماعت،از مسجد مىگریزند.
بعضى نیز،از متولى یا دستاندركاران مسجد،خوششان نمىآید،ازاین رو به نماز جماعت نمىآیند.
اینها گوشهاى از علل سردى برخى نسبتبه حضور در نماز جماعتبود.
همانطور كه دیدید،بیشتر اینها،بهانههایى غیر قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دینى مردم به حدى برسد كه عوامل یاد شده راكنار بگذارند،و با خلوص و همدلى،در صفوفى منظم كنار هم بنشینند،به پاداشهاى عظیم جماعت،توجه داشته باشند،بدخلقى پیشنماز را،مغایر با عدالت او ندانند،گناه بستگان او را به حساب او نگذارند،و...به بركات و آثار مثبت فراوان این«گردهمایى دینى»
بیندیشند،خواهیم دید كه مساجد،رونق بیشترى خواهد یافت و خلوتىنمازهاى جماعت،از میان خواهد رفت.
البته،صلاحیتهاى علمى و اخلاقى پیشنماز،و محیط گرم وآموزنده بودن مساجد،و برخورد شایسته و احترامآمیز با شركت كنندگان درنماز،به خصوص با جوانان و نوجوانان،مىتواند سهم عمدهاى در جذبآنان به مسجد،این كانون وحدت و معنویت داشته باشد.
سهم مسئولان فرهنگى،تبلیغى و تربیتى كشور نیز در این زمینه،مهماست.
اگر مربیان محترم و معلمان و پدران و مادران،خود در جماعتهاشركت كنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند،یا به مساجدبروند،الهام بخش دیگران نیز خواهد بود.
اگر مدارس،در كنار مساجد ساخته شود،براى حضور دانشآموزاندر نمازهاى جماعت، تسهیلى به حساب مىآید.
نماز مسافر
نماز،از واجبات بسیار مهمى است كه در هیچ حال از انسان ساقطنیست،حتى در مسافرت، بیمارى،میدان جنگ،در حال غرق شدن و...
البته بنا به شرایط خاص،صورتهاى مختلفى به خود مىگیرد،ولىهمواره بر انسان واجب است.
یك مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم باید بر نمازهاى خویشمواظبت كند.در قطار، اتوبوس،در سرما و گرما،در تنگى وقت و عجله،نباید نماز را سبك شمرد و اداى آن را به فراموشى سپرد.وقتى اتوبوس یاقطار،براى نماز یا صرف غذا نگه مىدارد،باید شتافت و نماز را همخواند.و اگر توقفى نكرد،از راننده خواست تا نگهدارد.
شرایط نماز قصر
مسافر،در مدت مسافرت و در راه،با هشتشرط،نمازهاى چهارركعتى خود را باید شكسته و قصر(دو ركعت)بجا آورد: (46) شرط اول:آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.
شرط دوم:آنكه از اول مسافرت،قصد هشت فرسخ را داشته باشد.
شرط سوم:آنكه در بین راه،از قصد خود بر نگردد.
شرط چهارم:آنكه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ،از وطنخود بگذرد،یا ده روز یا بیشتر در جایى بماند.
شرط پنجم:آنكه براى كار حرام سفر نكند و سفرش،سفر معصیتنباشد.
شرط ششم:آنكه از صحرانشینان بیابان گرد نباشد.
شرط هفتم:آنكه شغل او مسافرت نباشد.
شرط هشتم:آنكه به حد ترخص (47) برسد.
اقامت ده روز
در مسافرت،اگر انسان قصد ماندن ده روز تمام یا بیشتر در یكجاداشته باشد،باید نمازهایش را تمام بخواند.اگر نیت واقعى او،ماندنكمتر از ده روز است،نمىتواند در ظاهر قصد ده روز كند و تمام بخواند.
اگر قبل از تمام شدن ده روز،به دلایلى تصمیم انسان عوض شد وتصمیم به بازگشت گرفت، روزهاى باقیمانده را هم باید تمام بخواند.
اگر كسى مسافرت كند و به وطن خود برود،هر چند كمتر از ده روزبماند،نمازهایش تمام است.مگر آنكه از وطن خود اعراض كرده وبنایش بر بازنگشتن باشد،كه حكم مسافر دارد.
زادگاه انسان،وطن اصلى اوست،مگر آنكه از آنجا اعراض كند.
محل دیگرى را هم كه انسان براى اقامت دائمى انتخاب مىكند،وطنغیر اصلى او به حساب مىآید.كسى كه در دو جا زندگى مىكند،هر دوجا وطن او محسوب مىشود.تا انسان،قصد ماندن همیشگى در جایىغیر از وطن اصلى نداشته باشد،وطن او حساب نمىشود،مگر آنكه بدونقصد ماندن،آنقدر بماند كه مردم بگویند آنجا وطن اوست.
كسى كه مسافرت،شغل اوست(مثل رانندگان،خلبانان و...)یاشغلش به گونهاى در ارتباط با سفر است كه همواره در تردد و رفت و آمداست،نمازهایش را باید تمام بخواند.(توضیح بیشتر در رسالههاست).
مسافر،در چهار جا مىتواند نمازش را هم شكسته و هم تمام بخواند:
1-مسجد الحرام
2-مسجد النبى
3-مسجد كوفه
4-حرم سید الشهداء و مسجد متصل به حرم آنحضرت. (48)
در این موارد،براى فیض بیشتر بردن از معنویات این اماكن،مسافرمجاز است نمازش را تمام بخواند.
نماز قضا
نماز،از حقوق خدا بر عهده انسان است و انجام درست و به موقع آن،بر انسان مكلف واجب است.
كسى كه نماز واجب خود را به هر دلیل در وقت آن نخوانده است،مانند:فراموشى،بیهوشى، مستى،یا عدم امكان و از روى اجبار،یا ازروى سهل انگارى و معصیت،و یا آنكه خوانده ولى باطل بوده و بعدافهمیده است،باید آن نمازها را كه نخوانده یا باطل بجا آورده،قضا كند.
البته نمازهاى روزانهاى را كه زنان در حال حیض یا نفاسنمىخوانند،قضا ندارد.
كسى كه نماز قضا دارد،باید در خواندن آن كوتاهى نكند،ولىواجب نیست فورى آنرا بجا آورد.
انسان تا زنده است،اگر چه از خواندن نمازهاى خود عاجز باشد،دیگرى نمىتواند نمازهاى او را قضا نماید.
نماز قضا را مىتوان با جماعتخواند.و لازم نیست نماز هر دو یكى باشد.مثلا مىتوان قضاى نماز صبح را،در جماعت نماز مغرب و عشاءخواند،یا برعكس.
نمازى كه از انسان فوت شده،از نظر تعداد ركعات،به همان صورتباید قضا شود.مثلا انسان مىتواند در مسافرت،قضاى نماز چهار ركعتى رابه صورت تمام بخواند.و اگر مثلا در مسافرت، نماز ظهر از انسان قضاشده،در وطن باید آن را به صورت دو ركعتى قضا كند.
(براى آشنایى با مسائل ریزتر نماز مسافر و نماز قضا،به«توضیح المسائل»رجوع كنید.)
پىنوشتها:
1- وسائل،ج 5 ص 375،كنز العمال،ج 8 حدیث 22799.
2- من لا یحضره الفقیه،ج 1 ص 377.
3- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 488.
4- كنز العمال،ج 8 حدیث 22815 از پیامبر اسلام(ص).
5- كنزالعمال،ج 8 حدیث 22818 و 22827.
6- كنزالعمال،ج 8 ص 258.
7- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 487،رساله حضرت امام،مسئله 1400.
8- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 488.
9- كنزالعمال،ج 8 ص 256.
10- و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى(نساء،آیه 142).
11- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 488.
12- همان مدرك.
13- همان مدرك،ص 689،وسائل،ج 5 ص 373.
14- سفینة البحار،ج 1،جماعت.
15- كنز العمال،ج 8 حدیث 22792.
16- توضیح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1400.
17- توضیح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1402.
18- وسائل،ج 5 ص 377.
19- كنزالعمال،ج 8 ص 255.
20- و21- سفینة البحار،ج 1،جماعت.
22- و23- من لا یحضره،ج 1 ص 377.
24- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 490.
25- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 491،وسائل،ج 5 ص 416.
26- وافى،ج 2 ص 177.
27- و28- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 491.
29- وسائل ج 5 ص 417 و مستدرك،ج 1 ص 492.
30- اعراف،آیه 31.
31- نورالثقلین،ج 2 ص 19.
32- و33- مستدرك الوسائل،ج 1 ص 492.
34- من لا یحضر،ج 1 ص 381.
35- وافى،ج 1 ص 177،مستدرك الوسائل،ج 1 ص 492 و 493،وسائل،ج 4 ص 419.
36- من لا یحضر،ج 1 ص 378.
37- تحریر الوسیله،ج 1،بحث امام جماعت.
38- بحار،ج 75 ص 248.
39- بحار،ج 67 ص 1-
40- استبصار،ج 3 ص 12.
41- وسائل،ج 18 ص 291.
42- استبصار،ج 3 ص 13.
43- وسائل،ج 18 ص 295.
44- جواهر،ج 13 ص 277،تحریر الوسیله،ج 1،شرایط امام جماعت.
45- تحریرالوسیله،شرایط امام جماعت.
46- هر یك از این شرایط،داراى مسائل و جزئیات بسیارى است كه توضیح آنها را از رسالهمطالعه كنید.
47- حد ترخص یعنى جایى كه با رسیدن به آنجا،انسان دیگر دیوار شهر را نبیند و صداىاذان آنرا نشنود(توضیح المسائل حضرت امام).
48- رساله حضرت امام،مسئله 1356.