• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1392
تعداد نظرات : 762
زمان آخرین مطلب : 4083روز قبل
دعا و زیارت
"سلاماً قولاً من رب الرحیم"


      حضرت امیر المومنین علی (ع) می فرماید: که پیامبر گرامی اسلام در شب معراج نوشته هایی را بر عرش خداوند دیده و فرموده اند که این اسامی در تمام ذرات عالم نفوذ داشته و بزرگترین وسیله بندگان به سوی حقتعالی می باشد و آن را " کیمیای عرش " نام نهادند.

کیمیای عرش ترکیبی است از "بسم الله الرحمن الرحیم" و ا"سامی اعظم حق تعالی" به همراه "شرف الشمس" و "شرف قمر" و "اسامی چهارده معصوم (علیهم السلام) و "آیاتی از کلام الله مجید".

کیمیای عرش را پس از سالها شاگردی و بهره مندشدن از محضر اساتید و علمای اعلم و تحقیق و بررسی در علوم مختلف با رعایت شرایط و آداب ویژه حکاکی و نوشتن آن بر روی سنگ، لوح طلا، نقره ، مس و برنج و بصورت تابلو روی پوست و کاغذ به حضور دوستداران و علاقه مندان تقدیم می کنیم.

دیدن و همراه داشتن کیمیای عرش باعث رسیدن انرژی الهی به انسان و نورانیت چشم و دل به نور غیبی حضرت حق تعالی، و همچنین باعث وسعت رزق، کارگشایی در امور، باطل السحر و جلو گیری از چشم زخم، مانع رسیدن شر دشمنان و حفاظت از خطرات طبیعی و بلاها و آفات بوده و به جهت تسهیل در بهبودی بیماری بسیار موثر می باشد.

همراه داشتن آن به جهت امور مهمه و خاصه مفید بوده و متذکر به اذکار خاص آن شدن، بسیار مجرب میباشد.

کیمیای عرش بصورت تابلو و وجود آن در محل زندگی و محل کار، باعث خیر و برکت ظاهری و باطنی و دور شدن امواج منفی از آن محل می شود.

بدیهی است شرایط به همراه داشتن کیمیای عرش، ترک محرمات و انجام واجبات بوده و باید از لمس کردن آن بدون وضو پرهیز نمود.

سلامت و آرامش دوستان گرامی را خواهانم.

  برای آشنایی بیشتر با نمونه های کیمیای عرش به اینجا را کلیلک کنید.





شنبه 24/7/1389 - 15:0
عقاید و احکام
حضرت آیت‏الله بهجت حفظه‏الله:

آیا پاره تن رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ اولى به مراعات نبود؟!

 

گویا خلیفه‏ى اول در حکم به حقّ و مُرّ، خیلى جدى بود (!) که فدک را از حضرت فاطمه ى زهرا ـ علیهاالسّلام ـ پس گرفت و او را ایذا نمود، با این که فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ از اهل بیت بود و در شأن او و بقیّه خمسه ى طیّبه ـ علیهم السّلام ـ آیه ى تطهیر(1) نازل شده است، و پیغمبر اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ درباره ى ایشان فرموده است:
«سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ.»(2) سرور زنان عالَم.
و نیز فرموده است:«مَنْ آذاها، فَقَدْ آذانِى.»(1) یا هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است.

پس چه طور شد حدّ و حکم خدا را درباره ى خالد بن ولید جارى ننمود، با آن همه مخالفت و اصرار عمر به او در لزوم جریان حدّ، و گفت:
«خالِدٌ سَیْفُ رَسُولِ اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ .»(2) خالد شمشیر رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ است.
آیا سیف رسول اللّه بالاتر و اولى به مراعات بود، یا «بَضْعَة مِنْهُ؟!»(3)؛ (پاره ى تن او)؟!
___________________
1. سوره ى احزاب، آیه ى 33.
2. ر.ک: بحار الانوار، ج 14، ص 192، روایت 2؛ ج 37، ص 85، روایت 52؛ ج 43، ص 24، روایت 20.
1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 273؛ بحارالانوار، ج 27، ص 62؛ ج 29، ص 32 و...
2. ر.ک: التعجب کراجکى، ص 40؛ الصوام المهرقة، ص 139؛ بحارالانوار، ج 30، ص 486 و...
3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 273؛ بحارالانوار، ج 27، ص 62؛ ج 29، ص 32 و...


منبع:
سایت حضرت آیت الله بهجت دام ظله

شنبه 13/6/1389 - 14:51
عقاید و احکام

از فرمایشات حضرت آیت‌الله بهجت (حفظه‌الله):
خود عامّه اعتراف مى کنند که حضرت فاطمه ـ علیهاالسّلام ـ در حال وفات، از شیخین ناراضى بود، در صحیح بخارى آمده است:
«فَوَجَدَتْ فاطِمَةُ عَلى أَبى بَکْرٍ فِى ذلِکَ، فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ یُکَلِّمْهُ حَتّى تُوُفِّیَتْ.»(1)
فاطمه به دلیل این [غصب فدک] بر ابوبکر غضب نمود و با او قهر کرد و سخن نگفت تا این که وفات نمود.
هم چنین در صحیح بخارى در روایتى از رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ آمده است:
«إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّى؛ فَمَنْ أَغْضَبَها، أَغْضَبَنِى.»(2) فاطمه پاره ى تن من است. بنابر این هر کس او را غضبناک کند، مرا به خشم آورده است.


ما باید در این فکر باشیم که جزوه اى درباره ى اعتقادات حقّه بنویسیم، بدان معتقد باشیم و بر اساس آن عمل کنیم، به گونه اى که اگر همه ى مردم دست بردارند، ما دست بر نداریم و ثابت قدم باشیم.
ـــــــــــــــــــــــــ
1. صحیح بخارى، ج5، ص82. نیز ر.ک: ج8، ص3.
2. صحیح بخارى، ج4، ص210 و 219.

شنبه 13/6/1389 - 14:50
عقاید و احکام

سؤال: چرا ما مثل اهل سنّت دست بسته در نماز نمى ایستیم؟
جواب:
حضرت رسول ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ قطعاً در نماز چنین نمى‌کردند، مالک نیز که یکى از ائمّه‌ى چهارگانه‌ى اهل تسنن است، دست باز نماز مى‌خواند.
سؤال: پس چرا بقیّه‌ى فِرَق اسلامى دست بسته نماز مى‌خوانند؟
جواب:
هنگامى که اسراى ایرانى را نزد خلیفه‌ى ثانى بردند، وى دید آن ها در برابر او دست بسته ایستاده اند، گفت:
این کار در برابر خدا سزاوارتر است، لذا دستور داد در نماز تکتّف کنند و دست بسته نماز بخوانند.
چه‌طور شد نحوه ى وضو گرفتن پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ براى ما معلوم نشد؟!
عامّه مى گویند: ما چه‌طور مى توانیم با کسانى که بین غَسْل و مَسْح فرق نمى گذارند، مباحثه کنیم؟! آیا ما، بین غَسْل و مَسْح فرق نمى گذاریم یا شما که تمام سر را مسح مى کنید؟! آن هم چه مَسْحى! چه قدر طول مى کشد تا تمام سر مسح شود، و تمام دو پا غَسْل و شسته شود؟ آن هم در هر روز چند بار؟! چه طور شد نحوه ى وضو گرفتن پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ تنها براى شما معلوم شد؟ این که رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ در هر روز، و روزى چند بار این عمل را تکرار کرد ولى براى ما مخفى شد و اهل خانه اش و اهل بیتش ـ علیهم السّلام ـ طور دیگر وضو مى گیرند؟! هم چنین در زمان حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ نحوه ى وضو گرفتن حضرت آشکار بوده و کسى به آن حضرت چیزى نگفت و اعتراض نکرد که وضوى شما با وضوى حضرت رسول ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ و شَیْخَین مخالف است؟!
از عجایب این که در سُنَن ابى داوود به نقل از پیامبر اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ ، نحوه‌ى وضو گرفتن پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ مطابق با شیعه نقل شده است!
عبداللّه بن زید مى گوید:
«أَلا أَحْکِى لَکُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ ؟!»
آیا نحوه ى وضو گرفتن رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ را براى شما عملاً بیان نکنم؟!

سپس مثل آن ها وضو مى‌گیرد. ما هم در روایت داریم که امام باقر ـ علیه السّلام ـ مى فرماید: «أَلا أَحْکِى لَکُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ ؟!»(1)
و مثل ما وضو مى گیرد. الى ماشاءاللّه اصحاب و چه اصحاب بزرگوار و معروف، نظیر عمّار و دیگران که با حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ مختلط بودند و معاشرت داشتند، ولى هیچ کدام از آن ها به وضوى آن حضرت ایراد نگرفتند که بر خلاف وضوى رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ است! پس بگویید این هم مثل تکتّف(2) در نماز است که اتّفاق سَلَف بر این بوده که جزو نماز است، ولى بر عدّه اى مخفى شد، از جمله مالک و اساتید او که تکتّف را در فریضه واجب نمى دانند! خیلى عجیب است از ابن رشد که خود را از فقها مى‌داند، مَعَ ذلک مى‌گوید: در این موضوع میان فقها اختلاف نظر است که مبدأ تکتّف از زمان عمر بوده، یا در زمان حضرت رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ ، امرى که به زعم آنها اطباق و اجماع سَلَف بر آن بوده است!
گویا وضو هم مثل تکتّف که به زعم آن ها اطباق و اتّفاق سَلَف بر او بوده، ولى بعد از رحلت حضرت رسول ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ ، اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ آن را عوض کرده اند!
______________


1. کافى، ج 3، ص 24 و 25؛ من لایحضرة الفقیه، ج 1، ص 36؛ تهذیب، ج 1، ص 75 و...
2. روى هم گذاشتن دست‌ها.


منبع:
سایت آیت الله بهجت (دام ظله)

شنبه 13/6/1389 - 14:46
عقاید و احکام

سؤال:
آیا روایت صحیح السندی مبنی بر ولادت امیر مؤمنان(ع) در کعبه وجود دارد ؟


پاسخ:
ولادت امیر مؤمنان علیه السلام در کعبه از دیدگاه شیعیان قطعی و متواتر است، و این که کسی غیر از آن حضرت در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده نیز اجماعی است.
شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌نویسد:
«ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ، ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالى سواه إکراما من الله تعالى له بذلک وإجلالا لمحله فی التعظیم؛ حضرت امیر المؤمنین علی بن ابى طالب علیه السّلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سى سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد ، نه پیش از وى کسى در خانه خدا به دنیا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امیر مؤمنان علیه السّلام در خانه خداوند فضیلت و شرافتى است که پروردگار بزرگ برای بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است.»    [الشیخ المفید، (متوفای413هـ) ، الإرشاد، ج1، ص5]
ولادت امام علی علیه السلام در کعبه از دیدگاه اهل سنت :
از دیدگاه علمای اهل سنت نیز ، ولادت آن حضرت در کعبه قطعی است؛ حتی برخی از آن‌ها ادعای تواتر نیز کرده‌اند که به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌کنیم:


متن کامل مقاله را در سایت مؤسسه حضرت ولى‌عصر(عج) مطالعه فرمایید

شنبه 13/6/1389 - 14:45
اخبار
در یک اقدام جدید از سوی دولت و روحانیون عربستان سعودی، بخش گسترده‌ای از نقش حضور پررنگ حضرت علی(ع) در تاریخ اسلام در کتب‌ تاریخی و مرجع عربستان، حذف شد.
به گزارش 
ـ ابنا ـ این کار که از پانزده سال پیش آغاز شده بود، هم‌اکنون به مرحله‌ای رسیده است که حتی مستندات برادران اهل تسنن درباره نقش مؤثر حضرت علی (ع) نیز حذف شده و هم‌اکنون نسل‌های جوان عربستان، حتی سایه‌ای از نام آن حضرت را نمی‌توانند در کتابی مرجع یا تاریخی پیدا کنند.
این گزارش می‌‌افزاید، در کتاب‌ فروشی‌های عربستان، همه کتاب‌هایی که نامی از آن حضرت و نقش ماندگار ایشان در تاریخ اسلام است، جمع‌آوری شده است و احادیث جعلی جایگزین آنها شده است.
علی‌ ستیزی روحانیون وهابی که از آغاز شکل‌گیری حکومت کنونی عربستان با کارهای مرموزانه انگلیس آغاز شده بود، هم‌اکنون به تحریف واقعی رخدادهای تاریخی و حقایق انکارناپذیر رسیده است.
بنا بر این گزارش، کتاب‌هایی همچون تفسیر طبری نیز که به نقش مولای متقیان اشاره داشته‌اند، جمع‌آوری و نسخه‌های جدیدی که نام آن حضرت در آن سانسور شده، جایگزین شده است.
این در حالی است که این اقدام به کتابخانه‌های عربستان نیز تسری پیدا کرده است و ارسال کتاب از لبنان و دیگر کشورهای عربی به این کشور با موضوع تاریخ اسلام، به شدت زیر نظر مأموران ممیزی عربستان است.
آنها همچنین لو‌ح‌های فشرده در این زمینه را جمع‌آوری کرده و لوح‌های فشرده جدیدی که نقش حضرت در آنها سانسور شده است، به بازار عرضه می‌کنند.
همچنین به تازگی دولت عربستان، برخی از سایت‌های شیعی را نیز با همکاری برخی شرکت‌های مجازی آمریکایی فیلتر می‌کند.
گفتنی است این کارها در حالی انجام می‌گیرد که روز گذشته و در هفته جاری، بالاترین و مفصل‌ترین جشن‌های میلاد علی‌ابن‌ابیطالب توسط شیعیان علی (ع) برگزار شده است
.
شنبه 13/6/1389 - 14:43
دعا و زیارت

این مطلب به نقل از سایت http://www.gooyait.com/ است

گوگل و حرکت حیله گرانه دیگر

آیا میدانید گوگل کلمه (  الله  ) را از فارسی به انگلیسی چه ترجمه میکند .؟

گوگل کلمه الله را از زبان فارسی به انگلیسی به نام اسرائیل ترجمه میکند، و ناجوانمردانه کارهای خبیثانه‌ای انجام می‌دهد، برای همه ما کلمه جلاله ( الله ) مقدس و بزرگ است و محترم امیدوارم به کمک شما دوستان راه را به گوگل بیاموزیم.

همچنین ممنونم از خواننده عزیز سایت  آقای سید محمد موسوی که به ما اطلاع رسانی کردند و ما هم جهت تقدیر از اطلاع‌رسانی و به درخواست خودشون عین کلماتی که برای ما نوشتند رو براتون میزاریم

دریا دلانی که از طرف خودشان اجیر شده اند تا نام دزد دریایی را یدک بکشند، حتی از آنها و اجدادشان که ایشان نیز دزد دریایی بوده اند نیز بپرسی نقشه هایشان را نشانت می دهند و می گویند که این آب که بین چند خشکی محاصره شده است از قبل از به وجود آمدن آمریکا اسمش “خلیج فارس” بوده است، حالا بیایند و بر شکم اعراب فشار بیاورند تا نامش را عوض شود! زهی خیال باطل! اصولا وقتی آدم کم میا ورد فحش میدهد، ولی فحش بچه صلوات است، تمدنی که هنوز سنش به چهار رقم نرسیده است کودکی بیش نیست! “الله” لفظی فارسی نیست، اما تمامی مسلمانان جهان براییش احترام قایل اند، حالا هرکسی بیاید خودش را حتی در عالم لغت الله بداند،‌ صورت مسئله عوض نمی شود، یادش به خیر فرعون هم خودش را رب اعلی می دانست، ولی در طولانی ترین رود دنیا غرق شد! این مسئله زمانی وخیم تر می شود که مترجم ما شخص بیسوادی و خائنی مثل گوگل باشد. ارسال شده توسط آقای سید محمد موسوی

به تصویر زیر توجه کنید:

http://www.gooyait.com/uploads/translate-allah.jpg

ترجمه نادرست کلمه جلاله الله

خب حالا تقاضای ما از شما دوستان این است که کمک کنید به درست نمودن این ترجمه به عکس زیرتوجه کنید ومطابق اون عمل کنید

۱٫ بر روی گزینه http://www.google.com/images/cleardot.gifContribute a better translation کلیک نمایید

۲٫ معنای کلمه جلاله الله به انگلیسی را وارد کنید God

3. و بر روی دکمه Submit کلیک نمایید.

http://www.gooyait.com/uploads/translate-God.jpg

مراحل تصحیح کردن ترجمه

چند نکته:

این ترجمه به زبان عربی هم همان کلمه اسراییل می‌آید و امیدواریم که اعراب عزیز هم زودتر متوجه این قضیه بشوند

همچنین این نکته هم در نظر گرفته بشه که ما ایرانی ها از نظر گوگل تحت تحریم هستیم و احتمالا همه متوجه شده‌اند بخصوص وبلاگ‌نویسان چون چند روز پیش گوگل رینکهای سایت‌ها رو آپدیت کرد و متاسفانه  به بسیاری از سایت‌های ایرانی رینک منفی داد.

امیدوارم دوستان بیش از پیش بیدار باشند.

 

دوشنبه 28/4/1389 - 11:35
اخبار

رئیس اورژانس سیستان و بلوچستان گفت: در حادثه تروریستی مسجد جامع شهرستان زاهدان تاکنون 27 نفر شهید و 306 نفر مجروح شدند.

 

دکتر فریبرز راشدی در گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه ی سیستان و بلوچستان افزود: از تعداد مجروحین تاکنون 137 نفر ترخیص و 169نفر در بخش های مختلف بیمارستانهای سطح شهر زاهدان بستری شده اند.

 

وی اظهار کرد: از لحظه حادثه تا ساعت 3 و 30 دقیقه صبح تعداد69 عمل توسط متخصصین انجام شده است.

 

وی بیان کرد: در این حادثه تعداد 12 آمبولانس اورژانس 115 در اسرع وقت به محل حادثه اعزام شدند و مجروحین را به بیمارستان های سطح شهر منتقل کردند.

 

رئیس اورژانس سیستان و بلوچستان خاطر نشان کرد: مجروحین با هماهنگی ستاد هماهنگ کننده و تریاژی که انجام شده بودند به بیمارستان مورد احتیاج آنان انتقال می شدند.

 

وی ادامه داد: بعد از این حادثه ستاد بحران با حضور رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان و معاونین این دانشگاه و مدیران و مسئولین ذیربط تشکیل شده است.

 

راشدی گفت: هماهنگی های لازم با شهرستان زابل، استان کرمان و وزارت بهداشت برای اعزان متخصصین انجام شده است که بر این اساس تعداد 11 متخصص هیات علمی از دانشگاه تهران با پرواز چارتر به زاهدان اعزام شدند.

 

وی ادامه داد: یک تیم جراحی از زابل و یک تیم جراحی نیز از استان کرمان به شهرستان زاهدان اعزام شدند و هم اکنون در حال خدمت رسانی به مجروحین می باشند.

 

رئیس اورژانس سیستان و بلوچستان  تأکید کرد: تمام بیمارستان های سطح استان در حال حاضر به طور آماده باش می باشند.

منبع خبر: وب سایت ایسنا منطقه ی سیستان و بلوچستان مورخ 25 تیر 89 به آدرس sb.isna.ir

شنبه 26/4/1389 - 20:39
دعا و زیارت

حجه الاسلام بناب
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان

 چکیده

با توجه به فلسفۀ خلقت انسان که در عبودیت و بندگی تبیین گردیده است، می­توان گفت نماز یکی از مؤلفه­های اساسی است که مصداق بارز عبودیت در آن تجلّی عینی می­یابد و کاملاً خضوع، خشوع و تواضع و فروتنی در برابر معبود جلوه­گر می­شود. البته این نماز برای خود آداب و شرایطی دارد که از طریق آموزه­ها و تعالیم دینی و توسط انبیاء الهی(ع) در هر دوره­ای به شکل خاص ارائه گردیده است.

در این پژوهش هدف این است که بتوانیم الگوهای مناسب و شواهد عینی در هر دوره را معرفی نموده و با مدارک و اسناد لازم، اقامۀ نماز توسط انبیاء الهی(ع) را که در قرآن کریم و روایات شریفه مطرح شده است، تبیین نماییم تا روشن شود که انسان از ابتدای خلقت با توجه به علّت وجودی خویش، به این مهم توجه داشته و به شیوه­های مختلف بندگی خویش را در برابر معبود ازلی به منصۀ ظهور رسانده است.

از جمله مواردی که در قسمت­های مختلف این پژوهش به آن پرداخته شده است بعد از بیان مقدمه، اهمیت و ارزش نماز از منظر قرآن کریم و روایات، نماز انبیاء الهی(ع) از جمله حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت یحیی، حضرت زکریا، حضرت شعیب، حضرت ادریس، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت یونس (علیهم السلام) و در نهایت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) و نماز لقمان حکیم و نماز امّت اسلامی و سایر ادیان مورد بررسی قرار گرفته است که به طور عمده در این تحقیق بر آن بوده­ایم که فراگیر بودن نماز را به اثبات رسانیم و توجه مسلمانان و امّت اسلامی را بر این مهم بیش از پیش معطوف داریم.

 

مقدمه

نماز، اساسى­ترین رشتۀ الفت و عالى­ترین عامل محبّت بین بندگان و حضرت حقّ است. نماز نور دل و صفاى قلب و روح جان و سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح خداست. نماز واسطۀ محكمى است كه تمام هستى انسان را به ملكوت هستى پیوند مى­دهد و به مانند آن، برنامه­اى را براى ربط دادن آدمى به حقّ و حقیقت نمى­توان یافت. نماز پناه بى­پناهان، سنگر جهادگران، گلستان روح­افزاى عاشقان، چراغ سحر مشتاقان، نور وجود عارفان، آرامش دل بینایان، و سیر كمالى آگاهان است. نماز زنده­كنندۀ جان، ظهوردهندۀ حیات جاودان، راز و نیاز دردمندان، روشنى راه رهروان، نور دیدۀ بیداران، سرمایۀ مستمندان، دواى درد بى­دردان، نواى دل بى­دلان، دلیل گمراهان، امید امیدواران، سرّ حقیقى سحرخیزان، سوز دل­سوختگان، حرارت روح افسردگان، مایۀ بقاى جان، و دستگیرۀ نجات انسان از تمام مهالك است.

نماز برتر از همۀ عبادات، جامع تمام كمالات، منعكس­كنندۀ كلّ واقعیّات، منبع بركات، و كلید قفل تمام مشكلات است. نماز خمیرمایۀ حیات، تزكیه­كنندۀ صفات، علاج زشت­ترین عادات، آورندۀ حسنات، تبدیل­كنندۀ سیّئات، باعث كرامات، منبع فیض و افادات، نگه­دارندۀ انسان از حادثات، مانع سانحات، و حقیقت كائنات است. نماز عشق سالكین، عبادتى آتشین، كارى بى­قرین، بهترین معین، خورشید اهل زمین، مونس اصحاب دین، امنیت جان غمین، و رحمت واسعۀ حضرت ارحم الرّاحمین است. نماز واقعیّتى روحانى، امر واجب حضرت سبحانى، نفخۀ رحمانى، جان انسانى، و نور یزدانى است.

نماز هویّت ایمان، حقیقت جهان، طریقت جان، قدرت انسان، و مایۀ بهشت و رضوان است. نماز چشمۀ زمزم روح، ساغر معنوى صبوح، فتح­الفتوح، توبۀ نصوح، حضرت حق را ممدوح، اجمال قرآن را مشروح، و در طوفان حوادث، كشتى نوح است. بدون نماز خود را اهل حقّ و حقیقت مدان و رسیدن فیض خاص الهى را به سوى خود توقّع مدار. اكسیر وجود منهاى نماز بى­سود است، بى­خبران از نماز، بى­خردانند و فراریان از این مقام، گرفتار دام شیطانند. ثروتمندانِ بى­نماز، فقیرند و تهیدستانِ با نماز از همه مستغنى­تر.[1]  

اهمیت و اعتبار نماز

بى­تردید، در میان عبادات و مسائل معنوى و ملكوتى، نماز از ارزش و اهمیّت خاصّى برخوردار است. به اندازه­اى كه به نماز سفارش شده، به چیزى سفارش نشده است. نماز وصیّت حضرت حق، و انبیا و امامان (علیهم السلام)، و عارفان و عاشقان، و ناصحان و حكیمان است. كتابى از كتاب­هاى آسمانى حق، خالى از آیات مربوط به نماز نیست. از برنامه­هاى بسیار مهمّ كتاب­هاى عرفانى و اخلاقى و مخصوصاً كتب حدیث، نماز است. معارف الهى، انسان بى­نماز را انسان نمى­دانند، و هر بى­نمازى را مستحقّ عذاب ابد و محروم از بهشت دانسته و بلكه جدای از نماز را حیوانى پست و موجودى تهیدست و تیره­بختى بیچاره به حساب مى­آورند.[2]

نماز در زندگى و حیات انسان به اندازه­اى ارزش دارد كه اولیاى الهى براى یك لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهى كه ممكن بود دیگران را هم به این عبادت ملكوتى تشویق مى­كردند. نماز با این كه به غیر مكلّف واجب نیست ولى به خاطر ارزش و اهمیّتى كه دارد، امامان معصوم(ع) دستور مى­دادند كه فرزندتان را از شش ـ هفت سالگى به جهان نماز ببرید و آنان را به سفر در این عرصه­گاه معنوى تشویق كنید:

معاویة ابن وهب كه از بزرگان اصحاب امام ششم(ع) است، از حضرت باقر(ع) مى­پرسد: «در چه زمانى كودكان خود را متوجّه نماز كنیم؟» حضرت مى­فرمایند: «در هفت و شش سالگى».[3]

محمّد ابن مسلم كه از یاران بى­نظیر امامان است، از حضرت باقر یا حضرت صادق (علیهما السلام) مى­پرسد: «كودك در چه زمانى نماز بخواند؟» حضرت مى­فرمایند: «وقتى كه نماز را بفهمد». عرضه مى­دارد: «چه زمانى مى­فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟» امام(ع) مى­فرمایند: «در شش­سالگى».[4]

حلبى از راویان بزرگوار شیعه است از امام صادق(ع) نقل مى­كند كه حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) روایت مى­كنند كه ما فرزندانمان را در سن پنج­سالگى به نماز امر مى­كنیم، پس شما آنان را به وقت هفت­سالگى به دنیاى نماز حركت دهید.

روایات بسیار مهمّ كتاب­هاى پُرارزش حدیث از سبك شمردن نماز شدیداً نهى مى­كنند:

امام باقر(ع) مى­فرمایند: «نمازت را سبك مشمار، به حقیقت كه رسول خدا(ص) به وقت مرگش فرمود: هركس نماز را سبك انگارد، از من نیست، هر كس شراب بنوشد از من نیست، والله قسم كنار كوثر بر من وارد نمى­شود».[5]

امام صادق(ع) فرمودند: «آن كه نماز را سبك بشمارد (و در نتیجه از خواندن آن محروم گردد یا همراه با شرایط بجا نیاورد)، به شفاعت ما نمى­رسد».[6]

امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روایت مى­فرمایند: «از من نیست آن كه نماز را سبك بشمارد، والله سبك­شمارندۀ نماز كنار كوثر بر من وارد نمى­شود».[7]

امام صادق(ع) در روایتى فرمودند: «ملك الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن كه بر نمازش محافظت داشته، دفع مى­كند تا نتواند به مسافر باایمان جهان آخرت ضرر برساند ودر آن حالت هولناك، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى­كند».[8]

رسول خدا(ص) فرمودند: «نماز خود را ضایع مكنید كه ضایع­كنندۀ نماز با قارون و هامان محشور مى­شود، و بر خداوند لازم است او را همراه منافقان به آتش وارد كند».[9]

امام باقر(ع) مى­فرمایند: «رسول خدا(ص) با گروهى در مسجد نشسته بودند، مردى وارد مسجد شد و ركوع و سجود نمازش را ناتمام بجاى آورد، به نحوى كه وضع ركوع و سجودش، نماز را از حیثیّت نماز مى­انداخت. رسول خدا فرمود: نوك زد مانند نوك زدن كلاغ (كنایه از اینكه نمازش را عجیب با عجله خواند آن چنان كه گویى نماز نبود)، چنان كه مرد با چنین نمازى بمیرد، با دین من نمرده است».[10]

امام صادق(ع) فرمودند: «اول برنامه­اى كه انسان به آن محاسبه مى­شود، نماز است، اگر پذیرفته شود، بقیّۀ اعمال او نیز پذیرفته مى­شود، و اگر مردود گردد، سایر اعمال او نیز مردود مى­گردد».[11]

امام صادق(ع) می­فرمایند: «یك نماز واحب، از بیست حج بهتر است، و یك حج، بهتر است از خانه­اى كه پُر از طلا باشد و تمام آن در راه خدا به صدقه برود».[12]

یونس ابن یعقوب مى­گوید: «از حضرت صادق(ع) شنیدم كه مى­فرمود: یك حج برتر است از دنیا و هر چه در آن است، و یك نماز واجب از هزار حج برتر است».[13]

از امام صادق(ع) روایت شده كه فرمودند: «به حقیقت كه ترك­كنندۀ نماز كافر است».

امام صادق از حضرت باقر (علیهما السلام) از جابر از رسول خدا(ص) روایت مى­كند كه: «بین كفر و ایمان جز ترك نماز چیزى نیست».

محمّد ابن سنان از علل و فلسفۀ مسائل الهى از حضرت رضا(ع) در ضمن یك نامه سؤال مى­كند، امام هشتم در پاسخ به مسئلۀ نماز مى­نویسند:

 «نماز اقرار به ربوبیّت حضرت حقّ عزّوجلّ، و نفى شریك از وجود مقدّس او، و ایستادن در پیشگاه عظمت آن جناب با ذلّت و مسكنت و خضوع و اعتراف، و طلب آمرزش نسبت به گناهان گذشته، و صورت به خاك نهادن در هر روز برای تعظیم در برابر عظمت آن وجود مبارك، و اینكه عبد به یاد حق و جداى از تجاوز به حقوق الهى و خاضع و خاكسار و راغب به رحمت واسعه و خواهان زیاد شدن ایمان و وسعت رزق و مداومت بر ذكر در شب و روز است، و نیز عبد سیّد و مولا و مدبّر و خالقش را فراموش نكند تا دچار شرّ و طغیان نگردد، و نیز به وسیلۀ نماز از انواع معاصى حفظ گردد و از افتادن در دریاى فساد مصون بماند».[14]

در روایت صحیح بسیار مهمّى از رسول خدا(ص) روایت شده كه فرمودند:

«روزى امین وحى براى اداى وحى به نزد من آمد. هنوز آنچه را كه باید بر من بخواند تمامش را نخوانده بود كه ناگهان آوازى سخت و صدایى هولناك برآمد. وضع فرشتۀ وحى تغییر كرد، پرسیدم: این چه آوازى بود؟ گفت: اى محمد! خداى تعالى در دوزخ چاهى قرار داده، سنگ سیاهى در آن انداختند، اكنون پس از سیزده­هزار سال آن سنگ به زمین آن چاه رسید. پرسیدم: آن چاه جایگاه چه كسانى است؟ گفت: از آنِ بى­نمازان و شرابخواران!»[15]

رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كه نماز را ترك كند خداى تعالى او را به پانزده عقوبت مبتلا كند: شش عقوبت در دنیا و سه عقوبت نزدیك مرگ و سه در قبر و سه در قیامت؛

اما شش عقوبت در زمان حیات:

1) بى­آبرو شود؛ 2) بركت از مالش برود؛ 3) عمر و ثروتش زیاد نگردد؛ 4) خیراتش قبول حق نشود؛ 5) دعایش مستجاب نگردد؛ 6) دعاى شایستگان نصیب وى نشود.

اما سه بلایى كه نزدیك وفات به او مى­رسد:

1) سكرات مرگ بر او شدید شود؛ 2) گرسنه از دنیا برود؛ 3) تشنگى از او رفع نشود.

اما سه عقوبتى كه در قبر به وى رسد:

1) با درد و غم قرین باشد؛ 2) در تاریكى محض بسر برد؛ 3) تا قیامت در عذاب باشد.

اما سه عقوبتى كه در قیامت به او رسد:

1) حساب بر وى دشوار شود؛ 2) خداوند دشمن وى گردد و به او نظر رحمت نیندازد و او را عذاب دردناك رسد؛ 3) از قبر همچون حیوان به قیامت وارد گردد و سپس با ذلّت و خوارى رهسپار دوزخ شود»[16]

رسول خدا(ص) فرمودند: «آن كه نماز ندارد، ایمان ندارد».[17]

 

و نیز رسول خدا(ص) می­فرمایند: «كسى كه هفتاد قرآن را بسوزاند و هفتاد پیامبر را به قتل رساند و هفتاد­مرتبه با مادر خود درآمیزد و هفتاد دختر را از طریق زنا تجاوز نماید به رحمت خداوند از كسى كه عمداً نمازش را ترك كند، نزدیك­تر است».[18]

رسول خدا(ص) فرمودند: «به حقیقت كه تارك نماز بوى بهشت را استشمام نكند».[19]

روایاتى كه در باب ارزش و عظمت نماز رسیده، به اندازه­اى است كه اگر كسى بخواهد همۀ آن­ها را از معتبرترین كتاب­هاى حدیث در یك جا جمع كند، كتاب قطورى خواهد شد، و من فكر مى­كنم به همین اندازه براى دریافت ارزش این عبادت ملكوتى براى خوانندگان این رساله بس باشد.

در این قسمت لازم است این نكتۀ مهم را تذكر دهم كه عده­اى تصوّر مى­كنند نماز، حقیقتى است كه در آیین محمّدى و فرهنگ اسلامى بر مردم واجب شده، در حالى كه این تصوّر از هر جهت بدون پایه و ریشه است. نماز واقعیتى است كه از هنگام شروع زندگى به وسیلۀ حضرت آدم(ع) در كرۀ زمین از جانب حضرت حق بر هر مكلّفى واجب شد و این امر واجب به هر یك از صدوبیست­وچهار هزار پیغمبر(ع) ابلاغ گشت تا آن را به امّت­هاى خود برسانند وآنان را به نماز دعوت كنند و از ترك آن بترسانند.

در قسمت بعد به مسئلۀ نماز در آیین انبیا(ع) از طریق قرآن کریم و روایات مى­پردازیم تا معلوم شود این حكم با عظمت در پیشگاه حضرت حق از چه حیثیّت و ارزشى برخوردار است.

نماز در سیرۀ انبیا(ع) و ملل گذشته

تفسیر على ابن ابراهیم قمى در حدود قرن سوم هجرى، یعنى نزدیك به عصر امام حسن عسكرى(ع)، به رشتۀ تحریر درآمده است.

بزرگانی از علماى امّت اسلامى و دانشمندان وارسته، امثال علامۀ طباطبایى صاحب تفسیر المیزان، به این تفسیر اطمینان نموده و بسیارى از مطالب آن را در كتب فقهى و تفسیرى و اخلاقى خود نقل كرده­اند.

نویسندۀ تفسیر جناب على ابن ابراهیم در توضیح آیۀ شریفۀ "فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ..."[20] روایتى را از قول پدرش، از ابن ابى عمیر، از ابان ابن عثمان، از امام ششم(ع) نقل مى­كند كه با توجه به اینكه كتب رجالى شیعه از قبیل رجال كشى، جامع الرواة اردبیلى، قاموس الرجال شوشترى، معجم الرجال خویى، سندش را صددرصد معتبر دانسته­اند، نشان­دهندۀ مسئلۀ نماز در زمان حضرت آدم(ع) است، برگردان فارسى روایت تا آنجا كه لازم و نقطۀ شاهد است، از نظر عاشقان نماز مى­گذرد:

 آدم پس از بیرون آمدن از بهشت و هبوط به زمین، چهل روز در كوه صفا واقع در نزدیك بیت حق اقامت داشت. آن روزها به خاطر دورى از مقام قرب و هبوط از مقام علّم الاسمایى و از دست دادن جوار ملكوت و هجران بهشت وصال محبوب، در حالى كه صورت به خاك داشت همچون ابر بهاران سرشك از دیده مى­ریخت. امین وحى از جانب حضرت معبود ـ كه جز لطف و محبّت و احسان و مرحمت به بندگان ندارد ـ بر او نازل شد و سبب نالۀ جگرسوز و دلخراش او را پرسید. در پاسخ آن فرشته گفت: «چرا ناله نكنم و اشك از دیده نبارم؟ مگر نه این است كه خداى عزیز مرا به خاطر بى­توجّهى به خواستۀ خود از مقام قرب رانده و از جوار رحمت خویش محرومم نموده و مسكنم را در خاك ذلّت و بر غبار مسكنت قرار داده؟»

فرشتۀ وحى بدو گفت: «به پیشگاه لطف دوست برگرد و وجود خود را به زینت توبه بیاراى». آدم گفت: «چگونه توبه كنم و چه سان به سوى حق باز گردم؟»

خداوند مهربان چون ارادۀ آدم را بر جبران گذشته راسخ دید، قبه­اى از نور كه جایگاه بیت را مشخص مى­كرد و تابش نورش حدود جغرافیایى حرم را معلوم مى­نمود، فرو فرستاد و به امین وحى فرمان داد محلّ بیت را نشانه­گذارى كند. چون به وسیلۀ آن روشنایى، محلّ بیت و حدود حرم معلوم شد و این برنامه سامان گرفت، فرشتۀ وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را بجا آورده و دست نیاز به سوى بى­نیاز براى بازگشت و توبه بردارد.

روز ترویه شروع برنامه­اى بود كه از فرشتۀ حق تعلیم مى­گرفت. پدر آدمیان به دستور فرشتۀ حق غسل كرد و مُحرم شد و پس از انجام آن مراسم، روز هشتم ذی­الحجه به سرزمین منى رفت و دستور گرفت كه شب را در آنجا بماند.

صبح روز نهم در حالى كه تلبیه مى­گفت، به عرفات آمد. آفتاب عرفات از ظهر مى­گذشت. فرشتۀ الهى به او گفت: «از ادامۀ تلبیه خوددارى كن و دوباره خود را به غسل بیاراى». پس از اینكه نماز عصر را بجاى آورد امین وحى به او گفت: «در این سرزمین به پاى خیز». چون به پا خاست كلماتى را كه از خداوند براى توبه نازل شده بود، به آدم تعلیم داد.

از این روایت كه علاوه بر تفسیر على ابن ابراهیم، كتاب­هاى دیگر اسلامى هم آن را نقل كرده­اند استفاده مى­شود كه حضرت آدم(ع) كه اولین انسان از نوع ما بوده، از جانب حضرت رب مأمور به نماز بوده است، ولى اینكه چگونگى و كیفیّت و شرایط و عدد ركعات و اوقات آن به چه صورت بوده، بر ما پوشیده است و دانستن آن هم چندان سودى ندارد. آنچه اهمیّت دارد این است كه آدم براى بجا آوردن نماز، مكلّف و مسئول بوده و آیین وى همراه با حكم نماز بود.

كتاب باارزش بحارالانوار، ج11، ص260 از كتاب پُراعتبار تهذیب شیخ طوسى ـ آن فقیه والا و مفسّر بزرگ و محدّث خبیرى كه علامۀ حلّى دربارۀ او فرموده است: «من مردى در علم و عمل نظیر او نمى­شناسم» ـ روایت مى­كند كه حضرت صادق(ع) فرمودند:

«به هنگامى كه آدم از دنیا رفت و زمان نمازگزاردن بر او فرا رسید، فرزندش هبة­اللّه به امین وحى گفت: اى فرستادۀ حق! پیشقدم شو تا بر جنازۀ آدم نماز گزارده شود. فرشتۀ الهى پاسخ داد: خداوند جهان ما را بر به سجده بر پدرت امر كرد، و هم اكنون در شأن ما نیست كه بر نیكوترین فرزند وى مقدم شویم، شما بر ما پیشى گیر و با پنج تكبیر ـ به همان صورت كه بر امّت محمد(ص) واجب خواهد شد ـ بر جنازه نماز بخوان. از آن پس آن نماز، واجب شد بر جنازۀ فرزندان وى قبل از دفن، نماز میّت خوانده شود».

با كمال تأسّف بسیارى از جوامع و امّت­ها از فرهنگ الهى دور شدند و به پرستش بُت­هاى زنده و مرده دچار آمدند و به سبب نحسىِ شرك و كفر از حقایق الهیّه محروم گشتند و بدتر از هر چیز، از نماز، این فیض عظیم الهى، بى­بهره ماندند. زندگان آن جوامع بى­نماز هستند و مرده­هایشان بدون بدرقۀ نماز یا دفن مى­شوند و یا به آتش مى­سوزند.

 

ادریس(ع) و نماز

علامۀ مجلسى از حضرت صادق(ع) روایت مى­كند:

«به هنگام ورود در شهر كوفه از مسجد سهله دیدن كن و در آن جایگاه مقدّس نماز بگزار و حلّ مشكلات دینى و دنیایى­ات را در آن مقام از حضرت بطلب، زیرا مسجد سهله خانۀ حضرت ادریس است. انسان بزرگوارى كه در آنجا به پیشۀ خیاطى مشغول بود و نمازش را در آن جایگاه اقامه مى­كرد.

آرى! آن كس كه در آنجا دست نیاز به سوى بى­نیاز بردارد، بى­جواب نمى­ماند و در قیامت در كنار ادریس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نیازمندى در آن مسجد، از ناراحتى­هاى دنیایى و شرّ دشمنان، در پناه حق قرار خواهد گرفت».[21]

طبرسى بزرگوار در مجمع­البیان حضرت ادریس(ع) را از قدیمى­ترین پیامبران خدا و جدّ پدرى نوح(ع) مى­داند.[22]

عنایت كنید كه حضرت ادریس(ع) كه قبل از نوح(ع) مى­زیسته، مكان اقامۀ نمازش چندان مقدّس و مبارك است كه حضرت صادق(ع) دعاى دعاكننده را در آن مقام مستجاب مى­داند.

 

نوح(ع) و نماز

بحارالأنوار، این اولین كتاب بى­نظیر و ارزشمند، از حضرت باقر(ع) روایت مى­كند:

«پرستش خداى یگانه و اخلاص به پیشگاه او و بى­همتا دانستن حق، كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است، اصول آیین نوح بود.

پروردگار بزرگ از نوح و همۀ انبیا پیمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جویند، و نیز خداى مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعایت حلال و حرام دعوت كرد».[23]

 

ابراهیم(ع) و نماز

ابراهیم بزرگ ـ كه از او تحت عنوان بت­شكن، قهرمان توحید، پدر انبیا، اوّاه، حلیم، صالح، مخلِص، مخلّص، موحّد و بیناى ملك و ملكوت یاد مى­شود ـ به فرمان حضرت حق، هاجر و فرزند شیرخواره­اش اسماعیل را از شام حركت داد و به دلالت پروردگار راه پیمود تا به جایگاه كعبه رسید. پس آن طفل شیرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمین بى­آب و علف با مختصرى طعام و پیمانه­اى از آب پیاده كرد!! سپس از همسر مهربان خداحافظى كرد و ارادۀ بازگشت نمود. در این وقت هاجر دامن ابراهیم را گرفت و عرضه داشت:  «چرا مى­روى و به كجا خواهى رفت؟ ما را در این دشت هولناك و زمین بى­آب و علف به كه وامى­گذارى؟»

ابراهیم التماس هاجر را نادیده گرفت و با آرامشى كه خاصّ عاشقان و اولیاى خداست به هاجر فرمود: «اینكه تو و این طفل گرسنه را در این بیابان مى­گذارم، فرمان اوست».

هاجر چون این آهنگ گرم و دلپذیر را شنید، به جاى خود بازگشت و در برابر حكم حكیمانۀ حق تسلیم شد و پیش خود گفت: «اگر ماندن من با این كودك در این بیابان وحشت­زا فرمان خداست، باك ندارم، زیرا همو حافظ و نگهبان من و كودك من است».

ابراهیم عزیز بازگشت. گو اینكه فراق فرزند كه تنها چراغ زندگى او بود قلبش را سخت مى­فشرد، اما ایمان او به خداوند نیز او را از آن منطق با كمال آرامش و اطمینان دور مى­ساخت و در حالى كه مركب به جلو مى­راند، دست به سوى حق برداشت و چنانكه قرآن مجید مى­فرماید، عرضه داشت:

"رَبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ"[24]. پروردگارا! من زن و فرزند خود را در بیابانى خشك و سوزان در كنار خانۀ تو قرار دادم؛ پروردگارا! براى این كه نماز به پاى دارند.[25]

ابراهیم بزرگوار به نقل از قرآن مجید درخواست­هاى بسیار مهمى از حضرت حق داشت. خداوند مهربان تمام دعاهاى ابراهیم را اجابت فرمود، كه از جملۀ درخواست­هاى آن مرد بزرگ یكى این بود:

"رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ"(پروردگارا! مرا به پادارندۀ نماز کن و فرزندان مرا نیز. پروردگارا! و دعای مرا بپذیر).[26]

 

اسماعیل(ع) و نماز

كتاب الهى دربارۀ حضرت اسماعیل(ع) مى­فرماید:

"وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً * وَكَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً"(و در این کتاب از اسماعیل یاد كن، همانا او خوش­وعده و رسول [و] پیامبری بود * و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان می­داد و نزد پروردگارش مورد رضایت بود).[27]  

اسحاق و یعقوب و انبیاى از ذرّیۀ ابراهیم (علیهم السلام) و نماز

در زمینۀ امر حضرت حق به نماز، به عباد شایسته­اش حضرات اسحاق و یعقوب و سایر انبیاى از ذرّیۀ ابراهیم (علیهم السلام) در قرآن كریم مى­خوانیم:

"وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِینَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أََئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأََوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ"(و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطیه به او [ابراهیم] عطا كردیم و همه را شایستگان قرار دادیم * و آن­ها را پیشوایانى کردیم که [مردم را] به فرمان ما هدایت می­كردند، و به آن­ها انجام كارهای نیك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را وحى كردیم و آنان پرستندگان ما بودند).[28]

 

شعیب(ع) و نماز

مردم مَدیَن، مردمى فاسد و طاغى و یاغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند. خداوند بزرگ حضرت شعیب(ع) را در میان آنان مبعوث به رسالت فرمود، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد. تعالیم ملكوتى و آسمانى شعیب(ع) را حضرت حق بدین صورت بیان مى­فرماید:

"وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَكُم مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاكُم بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ * وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ * بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْكُمْ بِحَفِیظٍ"(و به سوى [اهل] مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: اى قوم من! خداوند را بپرستید که برای شما جز او معبودى نیست، و پیمانه و ترازو را مکاهید، من شما را در رفاه مى­بینم، ولی بر شما از عذاب و از عذاب روزی فراگیر بیمناکم. * و اى قوم من! پیمانه و ترازو را به انصاف تمام دهید و از اجناس مردم نكاهید و در زمین سر به فساد و برمدارید * مردم مدین! بى­تردید آنچه خداوند در سایۀ مقرراتش بر شما حلال دانسته، به بنفع شماست اگر اهل ایمان هستید. من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم، وظیفۀ من تبلیغ برنامه­هاى خداست و بس).[29]

تعالیم شعیب(ع) ضامن خیر دنیا و آخرت مردم بود، ولى جامعۀ مدین در برابر شعیب و دلسوزی­هاى او موضع سختى گرفتند و نخواستند هدایت حق را بپذیرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنیاپرستى بردارند. و عجیب اینجاست كه تمام برنامه­ها و تعالیم آن بزرگمرد الهى را نتیجۀ نماز شعیب مى­دانستند و به این معنا علم داشتند كه نماز، باز دارندۀ نمازگزار از هر فحشا و منكرى است. آنان به شعیب(ع) گفتند:

"قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أََن نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ"(گفتند: اى شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می­دهد که ما آنچه را پدرانمان مى­پرستیدند رها کنیم یا در اموال خود هر طور كه بخواهیم عمل­ نکنیم؟ همانا تو مردی بردبار و فرزانه­ای [پس چرا ما را محدود می­کنی؟]).[30]

اى شعیب! به نظر ما آنچه تو را تحریك كرده كه ما را از آیین نیاكانمان برگردانى و مسیر خرید و فروش ما را عوض كنى، نماز توست. به راستى تعجب­آور است كه با ما سر ستیزدارى در حالى كه ما تو را مرد بردبار و درستى مى­دانیم.

آرى! نماز رُشددهنده و هدایت­گر و بازدارندۀ از فحشا و منكرات و فساد بود، اما مردم شهوت­پرست مدین نمى­خواستند در چنین حصن حصینى داخل شوند و دایرۀ حیات را با این دژ محكم و حصار مستحكم از شرّ شیاطین و خطرات مصون و محفوظ بدارند.

 

موسى(ع) و نماز

حضرت كلیم­الله كه از انبیاى اولوالعزم است، مورد عنایت خاص حضرت محبوب بود. یاد آن حضرت و اوصاف حمیدۀ او در قرآن مجید زیاد آمده است.

او زمانى كه كه به هدایت حضرت حق، در مسیر مدین و مصر، به وادى سینا و منطقۀ طور رسید، براى اولین بار طنین دلرباى صداى معشوق را بدین گونه شنید:

"...یَا مُوسَى * إِنِّی أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى * إِنَّنِی أَنَا اللهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِی"(...اى موسى! * همانا من پروردگار تو هستم. پس هر دو كفش خود را درآور که [اینک] تو در وادى مقدّس «طوى» هستی * و من تو را برگزیده­ام، پس بدانچه وحى مى­شود گوش فرا دار * این منم خداوند [یكتا] که خدایى جز من نیست، پس مرا پرستش كن و به یاد من نماز برپا دار).[31]

آرى! نماز كه همراه با شرایط ظاهرى و باطنى اقامه شود، یاد حضرت محبوب را در دل زنده مى­سازد و حاكمیت آن یاد را در اعمال و اخلاق مى­گستراند و امنیتى همه­جانبه در قلب ایجاد مى­كند به طورى كه انسان از شرّ شیاطین در مصونیّت الهى مى­رود و از بركت آن امنیت، سعادت دنیا و آخرت آدمى تضمین مى­شود.

چون امنیت به وسیلۀ نماز با شرایط و عبادتِ با حال، حكومتش را در عرش قلب برقرار كرد، به هنگام مرگ و سفر به آخرت، دارندۀ قلب مطمئن، مخاطب به خطاب حضرت حق مى­شود و آن وقت، مردن براى انسان از عسل شیرین­تر مى­گردد:

"یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِى * وَادْخُلِی جَنَّتِى"(اى جان آرام یافته، به اطمینان رسیده! * به سوی پروردگارت بازگرد كه تو راضى از او، و او راضی از تو * پس به جمع بندگانم درآی * و داخل بهشت من شو).[32]

 

لقمان(ع) و نماز

آن بزرگمرد الهى كه بر اثر تزكیۀ نفس و جهاد فى­الله، از جانب حق، وجود با بركتش چشمۀ جوشان حكمت الهى شد، در سفارشاتش به فرزند خود مى­فرماید:

"یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ"(اى پسرم! نماز برپا دار و به معروف وادار و از منكر بازدار، و بر آسیبی که به تو رسد، صبر کن، بی­تردید این [صبوری] از کارهای استوار است [که ارادۀ قوی می­خواهد]).[33]

 

داود(ع) و نماز

علامۀ مجلسى دانشمند كم­نظیر شیعه در توضیح آیاتى كه در رابطۀ با حیات بابركت داود است، روایاتى دربارۀ فضایل و محاسن و كثرت عبادات و مناجات داود، به خصوص از عشقى كه پیامبر بزرگ به نماز داشت، نقل مى­كند:

«آن حضرت در خانۀ خود محراب­هاى متعددى قرار داده بود تا در جاى­جاى منزلش نماز اقامه كند. او اوقاتش را به چهار مرحله تقسیم كرده بود: روزى را براى حلّ مشكلات مردم، روزى را براى زن و فرزندش، روزى را براى دعا و مناجات در دل كوه­ها و كنار دریا، و روزى را براى اُنس با محبوب در خلوت منزل و در كنار محراب عبادت».

امام صادق(ع) مى­فرمایند: «در حالى كه در محراب عبادتش مشغول نماز بود، خداوند مهربان با وى سخن مى­گفت».[34]

 

سلیمان(ع) و نماز

كتاب ارزشمند ارشاد دیلمى روایت مى­كند: «لباس سلیمان، لباسى بس عادى بود، در حالى كه سلطنت و حكومت و مالى كه در اختیارش بود براى احدى از گذشتگان و آیندگان مقرّر نشد.

او شب­هاى خود را به نماز تمام مى­كرد، در حالى كه همچون چشمۀ جوشان بهارى از دیده اشك مى­ریخت. آن حضرت ادارۀ امور معاشش از طریق زحمت بازوى خودش بود».

علماى اهل سنّت در تفسیر آیات شریفۀ 30 تا 33 سورۀ مبارکۀ ص متمایل به این معنا شده­اند كه سلیمان در بازدید از اسب­هاى آماده براى جنگ از نماز عصرش غافل شد و به وقت غروب آفتاب متوجّه از دست رفتن نماز گشت و به این خاطر به غم و غصّۀ شدیدى دچار آمد.

آن­گاه خداوند قادر آفتاب را براى او برگرداند تا نماز عصرش را در ظرف معیّن وقتش بجاى آورد!

امیرالمؤمنین(ع) و حضرت باقر(ع) نظر كعب الاحبار و علماى اهل سنّت را مردود دانسته و دامن حیات باعظمت سلیمان را در تمام عمر از قضا شدن یك نماز پاك مى­دانند.

در روایات شیعه آمده است كه نماز سلیمان(ع) از اول وقت به تأخیر افتاد، و به این جهت سخت ملول شد. حضرت حق آفتاب را به وقت عصر برگرداند تا آن مرد بزرگ الهى و آن پیامبر معصوم نمازش را به وقت فضیلتش ادا نماید.[35]

آرى! بر اساس معارف اسلامى ـ البته معارف ملكوتى و باارزشى كه شیعه نقل كرده است ـ حیات انبیاى حق از هر عیب و نقصى حتّى قبل از مبعوث شدن، مبرّا بوده است و پیامبرى نبوده كه در عین آن همه زحمت و رنج روزانه، نمازى از نمازهایش قضا شده باشد.

 

یونس(ع) و نماز

آن عبد شایستۀ حق سال­ها مردم نینوا را به عبادت حق و دست شستن از شرك و كفر و گناه دعوت كرد، ولى مردم در برابر تعالیم الهى او تكبر ورزیدند و با وى به مخالفت برخاستند تا جایى كه آن حضرت را از هدایت خود ناامید ساختند، و آن جناب از حضرت ربّ جهت نابودى قوم نینوا نفرین نمود و سپس آنان را رها كرده و به جایى رفت كه مردم به او دسترسى نداشته باشند.

چون به منطقه بازگشت زندگى مردم را عادى یافت، معلوم شد جامعۀ نینوا به پیشگاه حق برگشته و عذاب را با قدرت و قوّت توبه از خود دور كرده­اند.

پس، با خشم و غضب منطقه را ترك كرد و چنانكه مى­دانید از میان امواج دریا در شكم ماهى جاى گرفت. خداوند علّت نجاتش را از آن زندان مهلك چنین بیان مى­فرماید:

"فَلَوْلاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ"(پس اگر او [یونس] از تسبیح­گویان نبود * قطعاً تا روز قیامت در شكم آن [ماهى] می­ماند).[36]

در مجمع­البیان از قول مفسّر بزرگ قتاده آمده است كه منظور از تسبیح و ستایش یونس نماز بود.[37]

 

زكریا(ع) و نماز

قرآن مجید در باب نماز زكریا(ع) مى­فرماید:

"هُنالِكَ دَعا زَكَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّیَّة طَیِّبَةً اِنَّكَ سَمیعُ الدُّعاءِ * فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ و هُو قائِمٌ یُصَلُى فِى الِْمحرابِ اَنَّ اللهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللهِ و سَیِّداً و حَصوُراً و نَبِیّاً مِنَ الصّالِحینَ"(اینجا بود كه زكریا عنایات پروردگارش را بخواند و عرضه داشت: پروردگارا! از جانب خود فرزندی پاک عطایم کن که تو شنوای دعایی).[38]

زكریا در حالى كه در محراب عبادت به نماز ایستاده بود فرشتگان به او بشارت دادند كه همانا خداوند ترا به ولادت یحیى مژده مى­دهد، فرزندى كه به پیامبرى عیسى گواهى خواهد داد و خود نیز در راه هدایت مردم پیشوا و پارساست و نزد پیامبرى از شایستگان است.

 

عیسى(ع) و نماز

داستان عیسى(ع) و مادرش مریم(س) كه داراى مقام عصمت و طهارت بود، از عجایب مسائل روزگار است.

خداوند مهربان براى نشان دادن قدرت خود، و براى عبرت دیگران و در جهت هدایت امّت­ها به طور مكرر به واقعۀ عظیمۀ این پسر و مادرش در قرآن مجید اشاره فرموده است.

از عجایب حیات عیسى(ع)، سخن گفتن او در گهواره پس از ساعاتى چند از ولادت است كه در آن گفتار، حقایق الهیّه را براى مردم بازگو كرد و به خصوص به این معنا اشاره فرمود كه من مأمور به نمازم:

"قالَ اِنّى عَبْدُاللهِ اتانِىَ الْكِتابَ و جَعَلْنى نَبِیّاً * و جَعَلَنى مُبارَكاً اَیْنَ ما كُنْتُ و اَوْصانى بِالصَّلوةِ و الزَكوةِ ما دُمْتُ حَیَّاً * و بَرّاً بِوالِدَتى و لَمْ یَجْعَلَنى جَبّاراً شَقِیّاً * والسَّلامُ عَلىَّ یَوْمَ وُلِدْتُ و یَوْمَ اَمُوتُ و یَوْمَ اُبْعَثُ حَیّاً"([عیسى در گهواره] گفت: منم بندۀ خداوند که به من كتاب آسمانى داده و مرا پیامبر قرار داده است * و هر جا که باشم مرا وجودی مبارك ساخته، و تا زنده­ام مرا به نماز و زكات سفارش کرده است. * و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است. * درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى­میرم و روزى كه زنده برانگیخته مى­شوم).[39]

 

محمد(ص) و نماز

صدای اذان برای رسول خدا(ص) چنان جاذبه داشت و نشاط می­آورد که هنگام اذان به بلال می­فرمودند: «ارحنا یا بلال! ای بلال ما را از غم و اندوه و تلخی رهایی بخش».[40] و می­فرمودند: «کسی که صدای اذان را بشنود و بی­تفاوت بماند، جفا کرده است».[41]

مسائلى كه در باب نماز در آیین رسول خدا(ص) مطرح است، در هیچ فرهنگى مطرح نبوده است.

نماز در اسلام محمّدى، حقیقتى جامع و واقعیّتى كامل است كه در پرتو آن انسان به آداب الهى مؤدّب مى­شود و طریق رشد و كمال و عرفان و طریقت و عشق و حقیقت را مى­پیماید.

نماز در آیین محمد(ص) بال پُرقدرتى است كه اگر با شرایط مخصوص به خودش انجام بگیرد، انسان را تا مقام قُرب و وصال محبوب ابدى و معشوق سرمدى پرواز مى­دهد.

عارفان عاشق و واصلان كامل مى­فرمایند: «نماز معجونى است كه حضرت شارع حكیم آن را ترتیب فرموده و به لطف عمیم خود تركیب نموده است.

مشخص است كه هر جزء آن مبتنى بر حكمتى، و مقتضى سرّى و مصلحتى است، و هویدا و مبرهن است كه افضل اعمال بنى­آدم، سجده كردن است. چنانكه صریح اخبار و صحیح اعتبار بر آن ناطق و شاهد است، صادق از آنكه اعضاى سبعه را در آن حال مصلّى بر خاك گذارده و مجمع النّورین كه اشرف جوارح است بر زمین مالد و به زبان نیاز به درگاه كریم كارساز بنده­نواز نالد.

در حدیثى بسیار مهم از قول رسول خدا(ص) آمده است:

«آیۀ محكمه تفسیر به توحید و معرفة الله شده، و فریضۀ عادله به اخلاق و تزكیۀ نفس معنا گشته، و سنّت قائمه به فروع شریعت محمّدى تبیین شده است».[42]

نماز معجونى است كه اجزاء آن از این سه علم تركیب گشته و جامه­اى است كه از این سه رشته دوخته شده و حقّه­اى است كه در آن این سه گوهر نفیس اندوخته گشته و صدفى است كه این سه لؤلؤ نایاب را در بر دارد و منبعى است كه این سه چشمه از آن منفجر گردد، و این همه در رابطه با نماز اسلام محمّدى است.

اما اشتمال نماز بر توحید، آن است كه افتتاح نماز با تكبیرة الاحرام است و مفهوم تكبیر، توحید ذات و نفى صفات است، و بلند كردن انگشتان ده­گانه كه هر یك دلیل و نشانه­اى بر صفات جلالیّه و جمالیّه است كه انسان به هنگام راه یافتن به نماز باید متوجّه این معانى بلند آسمانى و مفاهیم جانانۀ ملكوتى باشد.

اما اشتمال نماز تزكیۀ اخلاق به این است كه طهارت بر دو نوع است:

طهارت ظاهر از خبائث و احداث، و طهارت باطن از ذمایم اخلاق. و چنانكه تطهیر ظاهر، شرط صحّت نماز است، همچنان تطهیر باطن نیز شرط قبولى این عبادت الهیّه است.

و اشتمال نماز بر سنّت قائمه از این جهت است كه نماز اشرف عبادات و افضل طاعات است و در فروع، هیچ عملى با آن برابرى نمى­كند.

آرى! نماز اسلام محمّدى سراپا آداب الهى و مسائل تربیتى و حقایق ملكوتى و واقعیّات آسمانى است.

با چنین نمازى است كه انسان به معراج مربوط به خودش مى­رسد و به دریاى نور سرمدى متّصل مى­گردد، چنانكه در روایات معتبره از قول معصومین(ع) آمده است:

«رسول الهى(ص) فرمود: زمانى كه عبد به نمازهاى واجب برخیزد و با قلب و گوش و چشم به سوى حضرت حق رود، پس از پایان نماز از گناهانش همچون روز ولادت از مادر بیرون رفته است».

در روایت بسیار مهم دیگر آمده است:

چون عبد به نماز برخیزد، حجاب بین او و حق برداشته مى­شود و حضرت محبوب با وجه كریم با او روبرو مى­گردد. ملائكه از دو طرفش تا انتهاى آسمان صف بسته و با او نماز مى­گزارند و دعایش را آمین مى­گویند و تمام جوارح و اعضاى بدن و هر آنچه در اطراف اوست، تسبیح می­گویند.[43]

در روایات معتبر آمده:

«نماز روشنایى انسان با ایمان است».[44]

«نماز نور است».[45]

«برترین كارها پس از ایمان نماز است».[46]

«نماز كفارۀ گناهان است».[47]

«نماز معراج امّت من است».[48]

«نماز اول وقت، خشنودى حق، و آخر وقت، آمرزش الهى است».[49]

«نشانۀ ایمان نماز است».

«نمازگزار با پروردگارش مناجات مى­كند».

از رسول خدا(ص) روایت شده:

«چون عبد رو به قبله كند از براى نماز به اخلاص تمام، و نیّت كند و بگوید: «اَللهُ اَكْبَر»، بیرون آید از گناه چنانكه از مادر زاده شده، و چون بگوید: «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم» به هر تار مویى كه بر تن او باشد، خداى تعالى ثواب یك­سال عبادت در دیوان اعمال او نویسد، و چون فاتحه و سوره بخواند، چنان بُوَد كه یك حج و عمره بجا آورده، و چون ركوع كند و تسبیح بگوید، چنان باشد كه به وزن خود زر سرخ صدقه باشد و همانند آن است كه تمام كتاب­هاى خدا را خوانده باشد، و چون بگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه» خداوند مهربان به نظر رحمت به وى نگاه كند، و چون سجده كند و تسبیح گوید، حضرت حق ثواب پیامبران روزى او نماید، و چون تشهّد گوید، خداوند او را ثواب صابران دهد، و چون سلام دهد و فارغ شود، خداى كریم درهاى بهشت را به روى او باز كند. پس، از هر درى كه بخواهد، بى­حساب وارد رضوان حق مى­شود».[50]

در آیات قرآن مجید به شخص رسول اسلام(ص) امر به نماز شده كه این امر واجب و لازم متوجه تمام مرد و زن امّت هم هست:

"و اَقِمِ الصَلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ و زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذّاكِرینَ"(و در دو طرف روز و اوایل شب نماز برپادار، كه نیکی­ها، بدی­ها را از بین مى­برد. این تذکرى براى پندگیرندگان است).[51]

"أََقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً"(نماز را از زوال آفتاب تا نیمۀ شب برپادار، و نیز نماز صبح را، كه نماز صبح مشهود [فرشتگان] است).[52]

قرآن مجید به رسول اكرم(ص) دستور مى­دهد كه اهل بیت خود را به نماز امر كن و بر این مسئله استقامت نما:

"وَاْمُرْ اَهْلَكَ بِالصَّلوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها لانَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ و الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى"(و کسان خود را به نماز فرمان ده و بر آن پافشاری کن. از تو روزى نمى­خواهیم، ما به تو روزى مى­دهیم، و عاقبت [خیر] برای پرهیزکاری است).[53]

مسئلۀ نماز به اندازه­اى مهم است كه جداگانه به زنان پیامبر(ص) در امر به نماز مى­فرماید:

"...و اَقِمْنَ الصَّلوةَ و اتَیْنَ الزَّكوةَ و اَطِعْنَ اللهَ و رَسُولَهُ..."(...و [اى زنان رسول من!] نماز به پا دارید و زكات بدهید، و خدا و رسولش را اطاعت كنید...).[54]

عترت و نماز

هنگام نماز، رنگ از چهرۀ علی(ع) می­­پرید و می­لرزید و می­فرمودند: «وقت نماز رسیده، وقت امانتی که خدا بر آسمان­ها و زمین و کوه­ها عرضه کرد، اما آن­ها از قبول آن دوری کرده و ترسیدند».[55]

امام سجاد(ع) همین که در نماز، به جمله «مالک یوم الدین» می­رسیدند، آن قدر تکرار می­کردند، تا بیننده خیال می­کرد که او در آستانۀ جان دادن قرار گرفته است.[56]

امام باقر(ع) می­فرمایند: «پدرم امام سجاد در شبانه روز هزار رکعت نماز می­خواند».[57]

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی نمازگزار به نماز می­ایستد از نواحی آسمان بر زمین، رحمت بر او نازل می­گردد، و به محاصرۀ ملائکه در می­آید و ملکی بر او ندا می­دهد، اگر این نمازگزار آگاه شود که در نماز چیست، به چیزی التفات نخواهد داشت».[58]

امّت اسلامى و نماز

نماز از نظر اهمیّت و ارزش در حدّى است كه حضرت احدیت كسى را از آن استثنا نفرموده و نخواسته احدى از بندگانش از این فیض عظیم و از این منبع بركت كه سودش، ابدى و نفعش در دنیا و آخرت، سرمدى است، محروم بماند.

به همین خاطر همان طور كه به تمام امّت­هاى قبل از بعثت رسول اسلام(ص) امر به نماز فرمود، فرد فرد مرد و زن و امّت اسلام را نیز به این فریضۀ الهیّه و حقیقت ملكوتیه دعوت كرد و آنان را به انجام این عمل بزرگ عبادى مأمور فرمود:

"...فَاَقیموُا الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ كانَتْ عَلَى المُؤْمِنینَ كِتاباً مَوْقُوتاً"(...پس نماز را [تمام] بخوانید، چرا كه نماز بر مؤمنان فریضه­اى لازم و حتمى است).[59]

"وَ اَقیموُا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَ ارْكَعوُا مَعَ الرّاكِعینَ"(و نماز به پا دارید و زكات بدهید و با راکعان رکوع كنید).[60]

"وَ اَنْ اَقیمُوا الصَّلوةَ و اتَّقُوهُ و هُوَ الَّذى اِلَیْهِ تُحْشَروُنَ"(و این كه [گفته است]: نماز به پا کنید و از او پروا دارید، و او کسی است كه به سویش محشور مى­شوید).[61]

"حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ و الصَّلوةِ الْوُسْطى و قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ"(بر نمازها به ویژه نماز میانه [ظهر] پای­بند باشید و مطیعانه برای خدا بپا خیزید).[62]

"...فَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُو مَوْلاكُمْ..."(...پس نماز برپا دارید و زكات بدهید و به خدا تمسّک جویید. كه اوست مولاى شما...).[63]

"...وَ اَقیمُوا الصَلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَ اَقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً..."(...و نماز برپا دارید و زكات بپردازید و به خدا قرض الحسنه بدهید...).[64]

این است قسمتى از اوامر حضرت محبوب نسبت به نماز كه نشان مى­دهد نماز در پیشگاه او از چه ارزش و اهمیتى برخوردار است.

امید است هیچ مرد و زنى در امّت اسلام خود را از این فیض ملكوتى محروم نسازد و در وقت مرگ با دست خالى از این سرمایۀ ابدى به ملاقات حق نرود.

نشانه­هاى مؤمن

قرآن مجید و كتاب­هاى اصیل حدیث براى انسان مؤمن ارزش و عظمتى قائلند كه براى چیزى در آفرینش، پس از خدا و انبیا و ائمه (علیهم السلام)، به این اندازه ارزش قائل نیستند.

 مؤمن ماه آسمان حیات، خورشید عالم معنی، و نور زمین و آسمان است.

رسول خدا(ص) فرمودند: «مؤمن نزد خداوند همانند ملك مقرّب است، و به حقیقت كه مؤمن نزد خداى بزرگ از ملك مقرّب بالاتر است».[65]

در روایت آمده كه رسول خدا(ص) به كعبه نظر فرمود و این چنین به خانۀ حق خطاب كرد: «آفرین به بیت الهى، چه عظیم است قدر و منزلت تو و حرمتى كه نزد خداى دارى! به خدا قسم مؤمن احترامى عظیم­تر از تو دارد، چرا كه خداوند براى تو یك حرمت قرار داده و براى مؤمن سه حرمت: حرمت در مال و در خون و آبرو كه نباید به او گمان بد برد».[66]

امام صادق(ع) فرمودند: «مؤمن حرمتى بزرگ­تر از كعبه دارد».[67]

این چنین انسان­هاى والا و با عظمتى داراى خصوصیّات و ویژگى­هایى هستند كه نشان­دهندۀ اعتقاد آنان به خدا و روز قیامت و بیان­كنندۀ طهارت ظاهر و باطن آن­هاست.

قرآن کریم و روایات به خصوصیات و نشانه­هاى مردم مؤمن اشاره دارند تا از جهتى چهرۀ ملكوتى آنان را به جامعۀ انسانى بشناسانند و از جهت دیگر درس و پندى براى مردم باشد تا آن نشانه­ها را در وجود خود تحقق بخشند.

در میان نشانه­ها و خصوصیات مردم مؤمن، نماز جایگاه مخصوصى دارد و شاید بتوان گفت نماز در رأس تمام خصوصیات مردم مؤمن پس از ایمان به خدا و روز قیامت است.

نتیجه

1ـ انسان بندۀ خداست و لازمۀ ابراز بندگی، اظهار خضوع و خشوع و تواضع در برابر معبود است که نماز یکی از مصادیق و نشانه­های آن است.

2ـ دربارۀ اهمیت و ارزش نماز در منابع معتبر از جمله کتب آسمانی و بیانات گُهربار انبیاء و اولیاء و ائمۀ مصومین(ع) مطالب ارزشمندی وجود دارد که به نوعی آداب و شرایط نماز را در آن­ها تبیین نموده است.

3ـ نماز در آئین­ها و ادیان مختلف به عنوان نمادی از اظهار بندگی و عبودیت معرفی شده است.

4ـ نماز به معنای واقعی انسان را به معبود ازلی خویش نزدیک می­کند و از بدی­ها و زشتی­ها باز می­دارد.

5ـ انبیاء اولوالعزم الهی(ع) همچون حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص) نماز به پا می­داشتند.

6ـ نماز از منظر قرآن کریم و روایات دارای اهمیت و ارزش بسیار بالایی است.

7ـ از ویژگی­های بارز امّت اسلامی، توجه به نماز و اهمیت دادن به این فریضۀ مهم الهی است.

8ـ نشانۀ واقعی مؤمن اهمیت دادن به نماز و برپاداشتن این فریضۀ الهی است.

فهرست منابع

1. قرآن کریم.

2. قمی. ابی الحسن علی ابن ابراهیم؛ تفسیر القمی؛ تصحیح: السید الطیب الموسوی الجزائری؛ قم: انتشارات کتابفروشی علامه؛ بی­تا.

3. الطبرسی. امین الاسلام ابی علی الفضل ابن الحسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن الکریم؛10جلدی؛ چاپ اول؛ بیروت:  مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ 1415ق.

4. الحر العاملی. محمد ابن الحسن؛ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة؛20جلدی؛ تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی؛ 1403ق.

5. صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی؛ من لایحضره الفقیه؛ تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان؛ ج2؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛1410ق.

6. الکلینی الرازی. ابوجعفر محمد ابن یعقوب ابن اسحاق؛ الاصول من الکافی؛ ترجمۀ سیدجواد مصطفوی؛ تهران: انتشارات مسجد چهارده معصوم(ع)؛ بی­تا.

7. الکلینی الرازی. ابوجعفر محمد ابن یعقوب ابن اسحاق؛ الروضة من الکافی؛ تصحیح و تعلیق علی­اکبر غفاری؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛ بی­تا.

8. صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی؛ علل الشرایع؛ ج1؛ چاپ اول؛ قم: مؤسسه دارالحجة للثقافه؛ 1416ق.

9. اسرارالصلوة؛ شیخ عبدالحسین تهرانی.

10. مجلسی. محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛110جلدی؛ چاپ سوم؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403ق.

11. مستدرک سفینة البحار.

12. دشتی. محمد؛ فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)؛ چاپ دهم؛ قم: انتشارات مشهور؛ 1386ش.

13. قرائتی. محسن؛ پرتوی از اسرار نماز؛ چاپ چهاردهم؛ ص82؛ تهران: چاپ گستر؛ 1374ش.

14. محجة البیضا.

15. نهج­الفصاحة.

16. حق­شناس. محمدحسین؛ سیمای نماز؛ چاپ اول؛ ص126؛ قم: انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم؛ 1373ش.

17. قرائتی. محسن؛ تفسیر نماز؛ چاپ اول؛ قم: انتشارات مهر؛ 1374ش.

پی­نوشت



[1]ـ دشتی. محمد؛ فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)؛ چاپ دهم؛ ص73؛ قم: انتشارات مشهور؛ 1386ش.

 [2]ـ قرائتی. محسن؛ پرتوی از اسرار نماز؛ چاپ چهاردهم؛ ص82؛ تهران: چاپ گستر؛ 1374ش.

[3]ـ الحر العاملی. محمد ابن الحسن؛ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة؛ 20جلدی؛ ج3؛ ص12؛ تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی؛ 1403ق.

[4]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص12.

[5]ـ همان؛ ج3؛ ص15.

[6]ـ همان؛ ج3؛ ص16.

[7]ـ صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی؛ من لایحضره الفقیه؛ ج3؛ ص16؛ تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان؛ ج2؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛1410ق.

[8]ـ من لایحضره الفقیه؛ ج1؛ ص42.

[9]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص19.

[10]ـ فروع کافی؛ ج1؛ ص74.

[11]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص22.

[12]ـ فروع کافی؛ ج1.

[13]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص26.

[14]ـ صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی، علل الشرایع؛ ج1، چاپ اول؛ ص114؛ قم: مؤسسة دارالحجة للثقافة، 1416ق.

[15]ـ تهرانی. شیخ عبدالحسین؛ اسرارالصلوة، ص31.

[16]ـ همان، ص32.

[17]ـ همان، ص33.

[18]ـ همان، ص33.

[19]ـ قمی. ابی الحسن علی ابن ابراهیم؛ تفسیر القمی؛ تصحیح: السید الطیب الموسوی الجزائری، قم: انتشارات کتابفروشی علامه، ج1، ص44، بی­تا.

[20]ـ سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ 37.

[21]ـ مجلسی. محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ 110جلدی؛ ج11؛ ص280؛ چاپ سوم، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403ق.

[22]ـ الطبرسی. امین الاسلام ابی علی الفضل ابن الحسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن الکریم؛10جلدی؛ چاپ اول؛ ج6؛ ص518؛ بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ 1415ق.

[23]ـ بحارالانوار؛ ج11؛ ص331.

[24]ـ سورۀ مبارکۀ ابراهیم؛ آیۀ شریفۀ 37.

[25]ـ قرائتی. محسن؛ پرتوی از اسرار نماز؛ چاپ چهاردهم؛ ص82؛ تهران: چاپ گستر؛ 1374ش.

[26]ـ سورۀ مبارکۀ ابراهیم؛ آیۀ شریفۀ 40.

[27]ـ سورۀ مبارکۀ مریم؛ آیات شریفۀ 55ـ54.

[28]ـ سورۀ مبارکۀ انبیاء؛ آیات شریفۀ 73ـ72.

[29]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیات شریفۀ 86ـ84.

[30]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیۀ شریفۀ 87.

[31]ـ سورۀ مبارکۀ طه؛ آیات شریفۀ 14ـ11.

[32]ـ سورۀ مبارکۀ فجر؛ آیات شریفۀ 30ـ27.

[33]ـ سورۀ مبارکۀ لقمان؛ آیۀ شریفۀ 7.

[34]ـ بحارالانوار؛ ج14؛ ص20.

[35]ـ همان؛ صص103ـ98.

[36]ـ سورۀ مبارکۀ صافات؛ آیۀ شریفۀ 144ـ143.

[37]ـ مجمع البیان؛ ج8؛ ص459.

[38]ـ سورۀ مبارکۀ آل­عمران؛ آیۀ شریفۀ 39ـ38.

[39]ـ سورۀ مبارکۀ مریم؛ آیۀ شریفۀ 33ـ30.

[40]ـ محجة البیضاء؛ ج1؛ ص377.

[41]ـ نهج الفصاحه؛ ص132.

[42]ـ اصول کافی؛ ج1؛ ص24.

[43]ـ اسرار الصلوة؛ ص24.

[44]ـ همان.

[45]ـ همان.

[46]ـ همان.

[47]ـ همان.

[48]ـ همان.

[49]ـ همان.

[50]ـ اسرار الصلوة؛ ص27.

[51]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیۀ شریفۀ 114.

[52]ـ سورۀ مبارکۀ اسراء؛ آیۀ شریفۀ 78.

[53]ـ سورۀ مبارکۀ طه؛ آیۀ شریفۀ 132.

[54]ـ سورۀ مبارکۀ احزاب؛ آیۀ شریفۀ 33.

[55]ـ تفسیر صافی؛ ج2؛ ص370.

[56]ـ بحارالانوار؛ ج84؛ ص247.

[57]ـ وسائل الشیعه؛ ج1؛ ص68.

[58]ـ وسائل الشیعه؛ ج1؛ ص21 و حق­شناس. محمدحسین؛ سیمای نماز؛ چاپ اول؛ ص126؛ قم: انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم؛ 1373ش.

[59]ـ سورۀ مبارکۀ نساء؛ آیۀ شریفۀ 103.

[60]ـ سورۀ مبارکۀ بقره؛ آیۀ شریفۀ 43.

[61]ـ سورۀ مبارکۀ انعام؛ آیۀ شریفۀ 72.

[62]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیۀ شریفۀ 114.

[63]ـ سورۀ مبارکۀ حج؛ آیۀ شریفۀ 78.

[64]ـ سورۀ مبارکۀ المزمل؛ آیۀ شریفۀ 20.

[65]ـ مستدرک سفینة البحار؛ ج1؛ ص167.

[66]ـ همان؛ ص168.

[67]ـ همان.

يکشنبه 20/4/1389 - 21:51
دعا و زیارت

حجه الاسلام بناب
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان

 چکیده

با توجه به فلسفۀ خلقت انسان که در عبودیت و بندگی تبیین گردیده است، می­توان گفت نماز یکی از مؤلفه­های اساسی است که مصداق بارز عبودیت در آن تجلّی عینی می­یابد و کاملاً خضوع، خشوع و تواضع و فروتنی در برابر معبود جلوه­گر می­شود. البته این نماز برای خود آداب و شرایطی دارد که از طریق آموزه­ها و تعالیم دینی و توسط انبیاء الهی(ع) در هر دوره­ای به شکل خاص ارائه گردیده است.

در این پژوهش هدف این است که بتوانیم الگوهای مناسب و شواهد عینی در هر دوره را معرفی نموده و با مدارک و اسناد لازم، اقامۀ نماز توسط انبیاء الهی(ع) را که در قرآن کریم و روایات شریفه مطرح شده است، تبیین نماییم تا روشن شود که انسان از ابتدای خلقت با توجه به علّت وجودی خویش، به این مهم توجه داشته و به شیوه­های مختلف بندگی خویش را در برابر معبود ازلی به منصۀ ظهور رسانده است.

از جمله مواردی که در قسمت­های مختلف این پژوهش به آن پرداخته شده است بعد از بیان مقدمه، اهمیت و ارزش نماز از منظر قرآن کریم و روایات، نماز انبیاء الهی(ع) از جمله حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت یحیی، حضرت زکریا، حضرت شعیب، حضرت ادریس، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت یونس (علیهم السلام) و در نهایت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) و نماز لقمان حکیم و نماز امّت اسلامی و سایر ادیان مورد بررسی قرار گرفته است که به طور عمده در این تحقیق بر آن بوده­ایم که فراگیر بودن نماز را به اثبات رسانیم و توجه مسلمانان و امّت اسلامی را بر این مهم بیش از پیش معطوف داریم.

 

مقدمه

نماز، اساسى­ترین رشتۀ الفت و عالى­ترین عامل محبّت بین بندگان و حضرت حقّ است. نماز نور دل و صفاى قلب و روح جان و سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح خداست. نماز واسطۀ محكمى است كه تمام هستى انسان را به ملكوت هستى پیوند مى­دهد و به مانند آن، برنامه­اى را براى ربط دادن آدمى به حقّ و حقیقت نمى­توان یافت. نماز پناه بى­پناهان، سنگر جهادگران، گلستان روح­افزاى عاشقان، چراغ سحر مشتاقان، نور وجود عارفان، آرامش دل بینایان، و سیر كمالى آگاهان است. نماز زنده­كنندۀ جان، ظهوردهندۀ حیات جاودان، راز و نیاز دردمندان، روشنى راه رهروان، نور دیدۀ بیداران، سرمایۀ مستمندان، دواى درد بى­دردان، نواى دل بى­دلان، دلیل گمراهان، امید امیدواران، سرّ حقیقى سحرخیزان، سوز دل­سوختگان، حرارت روح افسردگان، مایۀ بقاى جان، و دستگیرۀ نجات انسان از تمام مهالك است.

نماز برتر از همۀ عبادات، جامع تمام كمالات، منعكس­كنندۀ كلّ واقعیّات، منبع بركات، و كلید قفل تمام مشكلات است. نماز خمیرمایۀ حیات، تزكیه­كنندۀ صفات، علاج زشت­ترین عادات، آورندۀ حسنات، تبدیل­كنندۀ سیّئات، باعث كرامات، منبع فیض و افادات، نگه­دارندۀ انسان از حادثات، مانع سانحات، و حقیقت كائنات است. نماز عشق سالكین، عبادتى آتشین، كارى بى­قرین، بهترین معین، خورشید اهل زمین، مونس اصحاب دین، امنیت جان غمین، و رحمت واسعۀ حضرت ارحم الرّاحمین است. نماز واقعیّتى روحانى، امر واجب حضرت سبحانى، نفخۀ رحمانى، جان انسانى، و نور یزدانى است.

نماز هویّت ایمان، حقیقت جهان، طریقت جان، قدرت انسان، و مایۀ بهشت و رضوان است. نماز چشمۀ زمزم روح، ساغر معنوى صبوح، فتح­الفتوح، توبۀ نصوح، حضرت حق را ممدوح، اجمال قرآن را مشروح، و در طوفان حوادث، كشتى نوح است. بدون نماز خود را اهل حقّ و حقیقت مدان و رسیدن فیض خاص الهى را به سوى خود توقّع مدار. اكسیر وجود منهاى نماز بى­سود است، بى­خبران از نماز، بى­خردانند و فراریان از این مقام، گرفتار دام شیطانند. ثروتمندانِ بى­نماز، فقیرند و تهیدستانِ با نماز از همه مستغنى­تر.[1]  

اهمیت و اعتبار نماز

بى­تردید، در میان عبادات و مسائل معنوى و ملكوتى، نماز از ارزش و اهمیّت خاصّى برخوردار است. به اندازه­اى كه به نماز سفارش شده، به چیزى سفارش نشده است. نماز وصیّت حضرت حق، و انبیا و امامان (علیهم السلام)، و عارفان و عاشقان، و ناصحان و حكیمان است. كتابى از كتاب­هاى آسمانى حق، خالى از آیات مربوط به نماز نیست. از برنامه­هاى بسیار مهمّ كتاب­هاى عرفانى و اخلاقى و مخصوصاً كتب حدیث، نماز است. معارف الهى، انسان بى­نماز را انسان نمى­دانند، و هر بى­نمازى را مستحقّ عذاب ابد و محروم از بهشت دانسته و بلكه جدای از نماز را حیوانى پست و موجودى تهیدست و تیره­بختى بیچاره به حساب مى­آورند.[2]

نماز در زندگى و حیات انسان به اندازه­اى ارزش دارد كه اولیاى الهى براى یك لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهى كه ممكن بود دیگران را هم به این عبادت ملكوتى تشویق مى­كردند. نماز با این كه به غیر مكلّف واجب نیست ولى به خاطر ارزش و اهمیّتى كه دارد، امامان معصوم(ع) دستور مى­دادند كه فرزندتان را از شش ـ هفت سالگى به جهان نماز ببرید و آنان را به سفر در این عرصه­گاه معنوى تشویق كنید:

معاویة ابن وهب كه از بزرگان اصحاب امام ششم(ع) است، از حضرت باقر(ع) مى­پرسد: «در چه زمانى كودكان خود را متوجّه نماز كنیم؟» حضرت مى­فرمایند: «در هفت و شش سالگى».[3]

محمّد ابن مسلم كه از یاران بى­نظیر امامان است، از حضرت باقر یا حضرت صادق (علیهما السلام) مى­پرسد: «كودك در چه زمانى نماز بخواند؟» حضرت مى­فرمایند: «وقتى كه نماز را بفهمد». عرضه مى­دارد: «چه زمانى مى­فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟» امام(ع) مى­فرمایند: «در شش­سالگى».[4]

حلبى از راویان بزرگوار شیعه است از امام صادق(ع) نقل مى­كند كه حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) روایت مى­كنند كه ما فرزندانمان را در سن پنج­سالگى به نماز امر مى­كنیم، پس شما آنان را به وقت هفت­سالگى به دنیاى نماز حركت دهید.

روایات بسیار مهمّ كتاب­هاى پُرارزش حدیث از سبك شمردن نماز شدیداً نهى مى­كنند:

امام باقر(ع) مى­فرمایند: «نمازت را سبك مشمار، به حقیقت كه رسول خدا(ص) به وقت مرگش فرمود: هركس نماز را سبك انگارد، از من نیست، هر كس شراب بنوشد از من نیست، والله قسم كنار كوثر بر من وارد نمى­شود».[5]

امام صادق(ع) فرمودند: «آن كه نماز را سبك بشمارد (و در نتیجه از خواندن آن محروم گردد یا همراه با شرایط بجا نیاورد)، به شفاعت ما نمى­رسد».[6]

امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روایت مى­فرمایند: «از من نیست آن كه نماز را سبك بشمارد، والله سبك­شمارندۀ نماز كنار كوثر بر من وارد نمى­شود».[7]

امام صادق(ع) در روایتى فرمودند: «ملك الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن كه بر نمازش محافظت داشته، دفع مى­كند تا نتواند به مسافر باایمان جهان آخرت ضرر برساند ودر آن حالت هولناك، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى­كند».[8]

رسول خدا(ص) فرمودند: «نماز خود را ضایع مكنید كه ضایع­كنندۀ نماز با قارون و هامان محشور مى­شود، و بر خداوند لازم است او را همراه منافقان به آتش وارد كند».[9]

امام باقر(ع) مى­فرمایند: «رسول خدا(ص) با گروهى در مسجد نشسته بودند، مردى وارد مسجد شد و ركوع و سجود نمازش را ناتمام بجاى آورد، به نحوى كه وضع ركوع و سجودش، نماز را از حیثیّت نماز مى­انداخت. رسول خدا فرمود: نوك زد مانند نوك زدن كلاغ (كنایه از اینكه نمازش را عجیب با عجله خواند آن چنان كه گویى نماز نبود)، چنان كه مرد با چنین نمازى بمیرد، با دین من نمرده است».[10]

امام صادق(ع) فرمودند: «اول برنامه­اى كه انسان به آن محاسبه مى­شود، نماز است، اگر پذیرفته شود، بقیّۀ اعمال او نیز پذیرفته مى­شود، و اگر مردود گردد، سایر اعمال او نیز مردود مى­گردد».[11]

امام صادق(ع) می­فرمایند: «یك نماز واحب، از بیست حج بهتر است، و یك حج، بهتر است از خانه­اى كه پُر از طلا باشد و تمام آن در راه خدا به صدقه برود».[12]

یونس ابن یعقوب مى­گوید: «از حضرت صادق(ع) شنیدم كه مى­فرمود: یك حج برتر است از دنیا و هر چه در آن است، و یك نماز واجب از هزار حج برتر است».[13]

از امام صادق(ع) روایت شده كه فرمودند: «به حقیقت كه ترك­كنندۀ نماز كافر است».

امام صادق از حضرت باقر (علیهما السلام) از جابر از رسول خدا(ص) روایت مى­كند كه: «بین كفر و ایمان جز ترك نماز چیزى نیست».

محمّد ابن سنان از علل و فلسفۀ مسائل الهى از حضرت رضا(ع) در ضمن یك نامه سؤال مى­كند، امام هشتم در پاسخ به مسئلۀ نماز مى­نویسند:

 «نماز اقرار به ربوبیّت حضرت حقّ عزّوجلّ، و نفى شریك از وجود مقدّس او، و ایستادن در پیشگاه عظمت آن جناب با ذلّت و مسكنت و خضوع و اعتراف، و طلب آمرزش نسبت به گناهان گذشته، و صورت به خاك نهادن در هر روز برای تعظیم در برابر عظمت آن وجود مبارك، و اینكه عبد به یاد حق و جداى از تجاوز به حقوق الهى و خاضع و خاكسار و راغب به رحمت واسعه و خواهان زیاد شدن ایمان و وسعت رزق و مداومت بر ذكر در شب و روز است، و نیز عبد سیّد و مولا و مدبّر و خالقش را فراموش نكند تا دچار شرّ و طغیان نگردد، و نیز به وسیلۀ نماز از انواع معاصى حفظ گردد و از افتادن در دریاى فساد مصون بماند».[14]

در روایت صحیح بسیار مهمّى از رسول خدا(ص) روایت شده كه فرمودند:

«روزى امین وحى براى اداى وحى به نزد من آمد. هنوز آنچه را كه باید بر من بخواند تمامش را نخوانده بود كه ناگهان آوازى سخت و صدایى هولناك برآمد. وضع فرشتۀ وحى تغییر كرد، پرسیدم: این چه آوازى بود؟ گفت: اى محمد! خداى تعالى در دوزخ چاهى قرار داده، سنگ سیاهى در آن انداختند، اكنون پس از سیزده­هزار سال آن سنگ به زمین آن چاه رسید. پرسیدم: آن چاه جایگاه چه كسانى است؟ گفت: از آنِ بى­نمازان و شرابخواران!»[15]

رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كه نماز را ترك كند خداى تعالى او را به پانزده عقوبت مبتلا كند: شش عقوبت در دنیا و سه عقوبت نزدیك مرگ و سه در قبر و سه در قیامت؛

اما شش عقوبت در زمان حیات:

1) بى­آبرو شود؛ 2) بركت از مالش برود؛ 3) عمر و ثروتش زیاد نگردد؛ 4) خیراتش قبول حق نشود؛ 5) دعایش مستجاب نگردد؛ 6) دعاى شایستگان نصیب وى نشود.

اما سه بلایى كه نزدیك وفات به او مى­رسد:

1) سكرات مرگ بر او شدید شود؛ 2) گرسنه از دنیا برود؛ 3) تشنگى از او رفع نشود.

اما سه عقوبتى كه در قبر به وى رسد:

1) با درد و غم قرین باشد؛ 2) در تاریكى محض بسر برد؛ 3) تا قیامت در عذاب باشد.

اما سه عقوبتى كه در قیامت به او رسد:

1) حساب بر وى دشوار شود؛ 2) خداوند دشمن وى گردد و به او نظر رحمت نیندازد و او را عذاب دردناك رسد؛ 3) از قبر همچون حیوان به قیامت وارد گردد و سپس با ذلّت و خوارى رهسپار دوزخ شود»[16]

رسول خدا(ص) فرمودند: «آن كه نماز ندارد، ایمان ندارد».[17]

 

و نیز رسول خدا(ص) می­فرمایند: «كسى كه هفتاد قرآن را بسوزاند و هفتاد پیامبر را به قتل رساند و هفتاد­مرتبه با مادر خود درآمیزد و هفتاد دختر را از طریق زنا تجاوز نماید به رحمت خداوند از كسى كه عمداً نمازش را ترك كند، نزدیك­تر است».[18]

رسول خدا(ص) فرمودند: «به حقیقت كه تارك نماز بوى بهشت را استشمام نكند».[19]

روایاتى كه در باب ارزش و عظمت نماز رسیده، به اندازه­اى است كه اگر كسى بخواهد همۀ آن­ها را از معتبرترین كتاب­هاى حدیث در یك جا جمع كند، كتاب قطورى خواهد شد، و من فكر مى­كنم به همین اندازه براى دریافت ارزش این عبادت ملكوتى براى خوانندگان این رساله بس باشد.

در این قسمت لازم است این نكتۀ مهم را تذكر دهم كه عده­اى تصوّر مى­كنند نماز، حقیقتى است كه در آیین محمّدى و فرهنگ اسلامى بر مردم واجب شده، در حالى كه این تصوّر از هر جهت بدون پایه و ریشه است. نماز واقعیتى است كه از هنگام شروع زندگى به وسیلۀ حضرت آدم(ع) در كرۀ زمین از جانب حضرت حق بر هر مكلّفى واجب شد و این امر واجب به هر یك از صدوبیست­وچهار هزار پیغمبر(ع) ابلاغ گشت تا آن را به امّت­هاى خود برسانند وآنان را به نماز دعوت كنند و از ترك آن بترسانند.

در قسمت بعد به مسئلۀ نماز در آیین انبیا(ع) از طریق قرآن کریم و روایات مى­پردازیم تا معلوم شود این حكم با عظمت در پیشگاه حضرت حق از چه حیثیّت و ارزشى برخوردار است.

نماز در سیرۀ انبیا(ع) و ملل گذشته

تفسیر على ابن ابراهیم قمى در حدود قرن سوم هجرى، یعنى نزدیك به عصر امام حسن عسكرى(ع)، به رشتۀ تحریر درآمده است.

بزرگانی از علماى امّت اسلامى و دانشمندان وارسته، امثال علامۀ طباطبایى صاحب تفسیر المیزان، به این تفسیر اطمینان نموده و بسیارى از مطالب آن را در كتب فقهى و تفسیرى و اخلاقى خود نقل كرده­اند.

نویسندۀ تفسیر جناب على ابن ابراهیم در توضیح آیۀ شریفۀ "فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ..."[20] روایتى را از قول پدرش، از ابن ابى عمیر، از ابان ابن عثمان، از امام ششم(ع) نقل مى­كند كه با توجه به اینكه كتب رجالى شیعه از قبیل رجال كشى، جامع الرواة اردبیلى، قاموس الرجال شوشترى، معجم الرجال خویى، سندش را صددرصد معتبر دانسته­اند، نشان­دهندۀ مسئلۀ نماز در زمان حضرت آدم(ع) است، برگردان فارسى روایت تا آنجا كه لازم و نقطۀ شاهد است، از نظر عاشقان نماز مى­گذرد:

 آدم پس از بیرون آمدن از بهشت و هبوط به زمین، چهل روز در كوه صفا واقع در نزدیك بیت حق اقامت داشت. آن روزها به خاطر دورى از مقام قرب و هبوط از مقام علّم الاسمایى و از دست دادن جوار ملكوت و هجران بهشت وصال محبوب، در حالى كه صورت به خاك داشت همچون ابر بهاران سرشك از دیده مى­ریخت. امین وحى از جانب حضرت معبود ـ كه جز لطف و محبّت و احسان و مرحمت به بندگان ندارد ـ بر او نازل شد و سبب نالۀ جگرسوز و دلخراش او را پرسید. در پاسخ آن فرشته گفت: «چرا ناله نكنم و اشك از دیده نبارم؟ مگر نه این است كه خداى عزیز مرا به خاطر بى­توجّهى به خواستۀ خود از مقام قرب رانده و از جوار رحمت خویش محرومم نموده و مسكنم را در خاك ذلّت و بر غبار مسكنت قرار داده؟»

فرشتۀ وحى بدو گفت: «به پیشگاه لطف دوست برگرد و وجود خود را به زینت توبه بیاراى». آدم گفت: «چگونه توبه كنم و چه سان به سوى حق باز گردم؟»

خداوند مهربان چون ارادۀ آدم را بر جبران گذشته راسخ دید، قبه­اى از نور كه جایگاه بیت را مشخص مى­كرد و تابش نورش حدود جغرافیایى حرم را معلوم مى­نمود، فرو فرستاد و به امین وحى فرمان داد محلّ بیت را نشانه­گذارى كند. چون به وسیلۀ آن روشنایى، محلّ بیت و حدود حرم معلوم شد و این برنامه سامان گرفت، فرشتۀ وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را بجا آورده و دست نیاز به سوى بى­نیاز براى بازگشت و توبه بردارد.

روز ترویه شروع برنامه­اى بود كه از فرشتۀ حق تعلیم مى­گرفت. پدر آدمیان به دستور فرشتۀ حق غسل كرد و مُحرم شد و پس از انجام آن مراسم، روز هشتم ذی­الحجه به سرزمین منى رفت و دستور گرفت كه شب را در آنجا بماند.

صبح روز نهم در حالى كه تلبیه مى­گفت، به عرفات آمد. آفتاب عرفات از ظهر مى­گذشت. فرشتۀ الهى به او گفت: «از ادامۀ تلبیه خوددارى كن و دوباره خود را به غسل بیاراى». پس از اینكه نماز عصر را بجاى آورد امین وحى به او گفت: «در این سرزمین به پاى خیز». چون به پا خاست كلماتى را كه از خداوند براى توبه نازل شده بود، به آدم تعلیم داد.

از این روایت كه علاوه بر تفسیر على ابن ابراهیم، كتاب­هاى دیگر اسلامى هم آن را نقل كرده­اند استفاده مى­شود كه حضرت آدم(ع) كه اولین انسان از نوع ما بوده، از جانب حضرت رب مأمور به نماز بوده است، ولى اینكه چگونگى و كیفیّت و شرایط و عدد ركعات و اوقات آن به چه صورت بوده، بر ما پوشیده است و دانستن آن هم چندان سودى ندارد. آنچه اهمیّت دارد این است كه آدم براى بجا آوردن نماز، مكلّف و مسئول بوده و آیین وى همراه با حكم نماز بود.

كتاب باارزش بحارالانوار، ج11، ص260 از كتاب پُراعتبار تهذیب شیخ طوسى ـ آن فقیه والا و مفسّر بزرگ و محدّث خبیرى كه علامۀ حلّى دربارۀ او فرموده است: «من مردى در علم و عمل نظیر او نمى­شناسم» ـ روایت مى­كند كه حضرت صادق(ع) فرمودند:

«به هنگامى كه آدم از دنیا رفت و زمان نمازگزاردن بر او فرا رسید، فرزندش هبة­اللّه به امین وحى گفت: اى فرستادۀ حق! پیشقدم شو تا بر جنازۀ آدم نماز گزارده شود. فرشتۀ الهى پاسخ داد: خداوند جهان ما را بر به سجده بر پدرت امر كرد، و هم اكنون در شأن ما نیست كه بر نیكوترین فرزند وى مقدم شویم، شما بر ما پیشى گیر و با پنج تكبیر ـ به همان صورت كه بر امّت محمد(ص) واجب خواهد شد ـ بر جنازه نماز بخوان. از آن پس آن نماز، واجب شد بر جنازۀ فرزندان وى قبل از دفن، نماز میّت خوانده شود».

با كمال تأسّف بسیارى از جوامع و امّت­ها از فرهنگ الهى دور شدند و به پرستش بُت­هاى زنده و مرده دچار آمدند و به سبب نحسىِ شرك و كفر از حقایق الهیّه محروم گشتند و بدتر از هر چیز، از نماز، این فیض عظیم الهى، بى­بهره ماندند. زندگان آن جوامع بى­نماز هستند و مرده­هایشان بدون بدرقۀ نماز یا دفن مى­شوند و یا به آتش مى­سوزند.

 

ادریس(ع) و نماز

علامۀ مجلسى از حضرت صادق(ع) روایت مى­كند:

«به هنگام ورود در شهر كوفه از مسجد سهله دیدن كن و در آن جایگاه مقدّس نماز بگزار و حلّ مشكلات دینى و دنیایى­ات را در آن مقام از حضرت بطلب، زیرا مسجد سهله خانۀ حضرت ادریس است. انسان بزرگوارى كه در آنجا به پیشۀ خیاطى مشغول بود و نمازش را در آن جایگاه اقامه مى­كرد.

آرى! آن كس كه در آنجا دست نیاز به سوى بى­نیاز بردارد، بى­جواب نمى­ماند و در قیامت در كنار ادریس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نیازمندى در آن مسجد، از ناراحتى­هاى دنیایى و شرّ دشمنان، در پناه حق قرار خواهد گرفت».[21]

طبرسى بزرگوار در مجمع­البیان حضرت ادریس(ع) را از قدیمى­ترین پیامبران خدا و جدّ پدرى نوح(ع) مى­داند.[22]

عنایت كنید كه حضرت ادریس(ع) كه قبل از نوح(ع) مى­زیسته، مكان اقامۀ نمازش چندان مقدّس و مبارك است كه حضرت صادق(ع) دعاى دعاكننده را در آن مقام مستجاب مى­داند.

 

نوح(ع) و نماز

بحارالأنوار، این اولین كتاب بى­نظیر و ارزشمند، از حضرت باقر(ع) روایت مى­كند:

«پرستش خداى یگانه و اخلاص به پیشگاه او و بى­همتا دانستن حق، كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است، اصول آیین نوح بود.

پروردگار بزرگ از نوح و همۀ انبیا پیمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جویند، و نیز خداى مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعایت حلال و حرام دعوت كرد».[23]

 

ابراهیم(ع) و نماز

ابراهیم بزرگ ـ كه از او تحت عنوان بت­شكن، قهرمان توحید، پدر انبیا، اوّاه، حلیم، صالح، مخلِص، مخلّص، موحّد و بیناى ملك و ملكوت یاد مى­شود ـ به فرمان حضرت حق، هاجر و فرزند شیرخواره­اش اسماعیل را از شام حركت داد و به دلالت پروردگار راه پیمود تا به جایگاه كعبه رسید. پس آن طفل شیرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمین بى­آب و علف با مختصرى طعام و پیمانه­اى از آب پیاده كرد!! سپس از همسر مهربان خداحافظى كرد و ارادۀ بازگشت نمود. در این وقت هاجر دامن ابراهیم را گرفت و عرضه داشت:  «چرا مى­روى و به كجا خواهى رفت؟ ما را در این دشت هولناك و زمین بى­آب و علف به كه وامى­گذارى؟»

ابراهیم التماس هاجر را نادیده گرفت و با آرامشى كه خاصّ عاشقان و اولیاى خداست به هاجر فرمود: «اینكه تو و این طفل گرسنه را در این بیابان مى­گذارم، فرمان اوست».

هاجر چون این آهنگ گرم و دلپذیر را شنید، به جاى خود بازگشت و در برابر حكم حكیمانۀ حق تسلیم شد و پیش خود گفت: «اگر ماندن من با این كودك در این بیابان وحشت­زا فرمان خداست، باك ندارم، زیرا همو حافظ و نگهبان من و كودك من است».

ابراهیم عزیز بازگشت. گو اینكه فراق فرزند كه تنها چراغ زندگى او بود قلبش را سخت مى­فشرد، اما ایمان او به خداوند نیز او را از آن منطق با كمال آرامش و اطمینان دور مى­ساخت و در حالى كه مركب به جلو مى­راند، دست به سوى حق برداشت و چنانكه قرآن مجید مى­فرماید، عرضه داشت:

"رَبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِن ذُرِّیَّتی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ"[24]. پروردگارا! من زن و فرزند خود را در بیابانى خشك و سوزان در كنار خانۀ تو قرار دادم؛ پروردگارا! براى این كه نماز به پاى دارند.[25]

ابراهیم بزرگوار به نقل از قرآن مجید درخواست­هاى بسیار مهمى از حضرت حق داشت. خداوند مهربان تمام دعاهاى ابراهیم را اجابت فرمود، كه از جملۀ درخواست­هاى آن مرد بزرگ یكى این بود:

"رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ"(پروردگارا! مرا به پادارندۀ نماز کن و فرزندان مرا نیز. پروردگارا! و دعای مرا بپذیر).[26]

 

اسماعیل(ع) و نماز

كتاب الهى دربارۀ حضرت اسماعیل(ع) مى­فرماید:

"وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِیّاً * وَكَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً"(و در این کتاب از اسماعیل یاد كن، همانا او خوش­وعده و رسول [و] پیامبری بود * و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان می­داد و نزد پروردگارش مورد رضایت بود).[27]  

اسحاق و یعقوب و انبیاى از ذرّیۀ ابراهیم (علیهم السلام) و نماز

در زمینۀ امر حضرت حق به نماز، به عباد شایسته­اش حضرات اسحاق و یعقوب و سایر انبیاى از ذرّیۀ ابراهیم (علیهم السلام) در قرآن كریم مى­خوانیم:

"وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِینَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أََئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأََوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ"(و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطیه به او [ابراهیم] عطا كردیم و همه را شایستگان قرار دادیم * و آن­ها را پیشوایانى کردیم که [مردم را] به فرمان ما هدایت می­كردند، و به آن­ها انجام كارهای نیك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را وحى كردیم و آنان پرستندگان ما بودند).[28]

 

شعیب(ع) و نماز

مردم مَدیَن، مردمى فاسد و طاغى و یاغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند. خداوند بزرگ حضرت شعیب(ع) را در میان آنان مبعوث به رسالت فرمود، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد. تعالیم ملكوتى و آسمانى شعیب(ع) را حضرت حق بدین صورت بیان مى­فرماید:

"وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَكُم مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاكُم بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ * وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ * بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْكُمْ بِحَفِیظٍ"(و به سوى [اهل] مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: اى قوم من! خداوند را بپرستید که برای شما جز او معبودى نیست، و پیمانه و ترازو را مکاهید، من شما را در رفاه مى­بینم، ولی بر شما از عذاب و از عذاب روزی فراگیر بیمناکم. * و اى قوم من! پیمانه و ترازو را به انصاف تمام دهید و از اجناس مردم نكاهید و در زمین سر به فساد و برمدارید * مردم مدین! بى­تردید آنچه خداوند در سایۀ مقرراتش بر شما حلال دانسته، به بنفع شماست اگر اهل ایمان هستید. من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم، وظیفۀ من تبلیغ برنامه­هاى خداست و بس).[29]

تعالیم شعیب(ع) ضامن خیر دنیا و آخرت مردم بود، ولى جامعۀ مدین در برابر شعیب و دلسوزی­هاى او موضع سختى گرفتند و نخواستند هدایت حق را بپذیرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنیاپرستى بردارند. و عجیب اینجاست كه تمام برنامه­ها و تعالیم آن بزرگمرد الهى را نتیجۀ نماز شعیب مى­دانستند و به این معنا علم داشتند كه نماز، باز دارندۀ نمازگزار از هر فحشا و منكرى است. آنان به شعیب(ع) گفتند:

"قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أََن نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ"(گفتند: اى شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می­دهد که ما آنچه را پدرانمان مى­پرستیدند رها کنیم یا در اموال خود هر طور كه بخواهیم عمل­ نکنیم؟ همانا تو مردی بردبار و فرزانه­ای [پس چرا ما را محدود می­کنی؟]).[30]

اى شعیب! به نظر ما آنچه تو را تحریك كرده كه ما را از آیین نیاكانمان برگردانى و مسیر خرید و فروش ما را عوض كنى، نماز توست. به راستى تعجب­آور است كه با ما سر ستیزدارى در حالى كه ما تو را مرد بردبار و درستى مى­دانیم.

آرى! نماز رُشددهنده و هدایت­گر و بازدارندۀ از فحشا و منكرات و فساد بود، اما مردم شهوت­پرست مدین نمى­خواستند در چنین حصن حصینى داخل شوند و دایرۀ حیات را با این دژ محكم و حصار مستحكم از شرّ شیاطین و خطرات مصون و محفوظ بدارند.

 

موسى(ع) و نماز

حضرت كلیم­الله كه از انبیاى اولوالعزم است، مورد عنایت خاص حضرت محبوب بود. یاد آن حضرت و اوصاف حمیدۀ او در قرآن مجید زیاد آمده است.

او زمانى كه كه به هدایت حضرت حق، در مسیر مدین و مصر، به وادى سینا و منطقۀ طور رسید، براى اولین بار طنین دلرباى صداى معشوق را بدین گونه شنید:

"...یَا مُوسَى * إِنِّی أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى * إِنَّنِی أَنَا اللهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِی"(...اى موسى! * همانا من پروردگار تو هستم. پس هر دو كفش خود را درآور که [اینک] تو در وادى مقدّس «طوى» هستی * و من تو را برگزیده­ام، پس بدانچه وحى مى­شود گوش فرا دار * این منم خداوند [یكتا] که خدایى جز من نیست، پس مرا پرستش كن و به یاد من نماز برپا دار).[31]

آرى! نماز كه همراه با شرایط ظاهرى و باطنى اقامه شود، یاد حضرت محبوب را در دل زنده مى­سازد و حاكمیت آن یاد را در اعمال و اخلاق مى­گستراند و امنیتى همه­جانبه در قلب ایجاد مى­كند به طورى كه انسان از شرّ شیاطین در مصونیّت الهى مى­رود و از بركت آن امنیت، سعادت دنیا و آخرت آدمى تضمین مى­شود.

چون امنیت به وسیلۀ نماز با شرایط و عبادتِ با حال، حكومتش را در عرش قلب برقرار كرد، به هنگام مرگ و سفر به آخرت، دارندۀ قلب مطمئن، مخاطب به خطاب حضرت حق مى­شود و آن وقت، مردن براى انسان از عسل شیرین­تر مى­گردد:

"یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِى * وَادْخُلِی جَنَّتِى"(اى جان آرام یافته، به اطمینان رسیده! * به سوی پروردگارت بازگرد كه تو راضى از او، و او راضی از تو * پس به جمع بندگانم درآی * و داخل بهشت من شو).[32]

 

لقمان(ع) و نماز

آن بزرگمرد الهى كه بر اثر تزكیۀ نفس و جهاد فى­الله، از جانب حق، وجود با بركتش چشمۀ جوشان حكمت الهى شد، در سفارشاتش به فرزند خود مى­فرماید:

"یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ"(اى پسرم! نماز برپا دار و به معروف وادار و از منكر بازدار، و بر آسیبی که به تو رسد، صبر کن، بی­تردید این [صبوری] از کارهای استوار است [که ارادۀ قوی می­خواهد]).[33]

 

داود(ع) و نماز

علامۀ مجلسى دانشمند كم­نظیر شیعه در توضیح آیاتى كه در رابطۀ با حیات بابركت داود است، روایاتى دربارۀ فضایل و محاسن و كثرت عبادات و مناجات داود، به خصوص از عشقى كه پیامبر بزرگ به نماز داشت، نقل مى­كند:

«آن حضرت در خانۀ خود محراب­هاى متعددى قرار داده بود تا در جاى­جاى منزلش نماز اقامه كند. او اوقاتش را به چهار مرحله تقسیم كرده بود: روزى را براى حلّ مشكلات مردم، روزى را براى زن و فرزندش، روزى را براى دعا و مناجات در دل كوه­ها و كنار دریا، و روزى را براى اُنس با محبوب در خلوت منزل و در كنار محراب عبادت».

امام صادق(ع) مى­فرمایند: «در حالى كه در محراب عبادتش مشغول نماز بود، خداوند مهربان با وى سخن مى­گفت».[34]

 

سلیمان(ع) و نماز

كتاب ارزشمند ارشاد دیلمى روایت مى­كند: «لباس سلیمان، لباسى بس عادى بود، در حالى كه سلطنت و حكومت و مالى كه در اختیارش بود براى احدى از گذشتگان و آیندگان مقرّر نشد.

او شب­هاى خود را به نماز تمام مى­كرد، در حالى كه همچون چشمۀ جوشان بهارى از دیده اشك مى­ریخت. آن حضرت ادارۀ امور معاشش از طریق زحمت بازوى خودش بود».

علماى اهل سنّت در تفسیر آیات شریفۀ 30 تا 33 سورۀ مبارکۀ ص متمایل به این معنا شده­اند كه سلیمان در بازدید از اسب­هاى آماده براى جنگ از نماز عصرش غافل شد و به وقت غروب آفتاب متوجّه از دست رفتن نماز گشت و به این خاطر به غم و غصّۀ شدیدى دچار آمد.

آن­گاه خداوند قادر آفتاب را براى او برگرداند تا نماز عصرش را در ظرف معیّن وقتش بجاى آورد!

امیرالمؤمنین(ع) و حضرت باقر(ع) نظر كعب الاحبار و علماى اهل سنّت را مردود دانسته و دامن حیات باعظمت سلیمان را در تمام عمر از قضا شدن یك نماز پاك مى­دانند.

در روایات شیعه آمده است كه نماز سلیمان(ع) از اول وقت به تأخیر افتاد، و به این جهت سخت ملول شد. حضرت حق آفتاب را به وقت عصر برگرداند تا آن مرد بزرگ الهى و آن پیامبر معصوم نمازش را به وقت فضیلتش ادا نماید.[35]

آرى! بر اساس معارف اسلامى ـ البته معارف ملكوتى و باارزشى كه شیعه نقل كرده است ـ حیات انبیاى حق از هر عیب و نقصى حتّى قبل از مبعوث شدن، مبرّا بوده است و پیامبرى نبوده كه در عین آن همه زحمت و رنج روزانه، نمازى از نمازهایش قضا شده باشد.

 

یونس(ع) و نماز

آن عبد شایستۀ حق سال­ها مردم نینوا را به عبادت حق و دست شستن از شرك و كفر و گناه دعوت كرد، ولى مردم در برابر تعالیم الهى او تكبر ورزیدند و با وى به مخالفت برخاستند تا جایى كه آن حضرت را از هدایت خود ناامید ساختند، و آن جناب از حضرت ربّ جهت نابودى قوم نینوا نفرین نمود و سپس آنان را رها كرده و به جایى رفت كه مردم به او دسترسى نداشته باشند.

چون به منطقه بازگشت زندگى مردم را عادى یافت، معلوم شد جامعۀ نینوا به پیشگاه حق برگشته و عذاب را با قدرت و قوّت توبه از خود دور كرده­اند.

پس، با خشم و غضب منطقه را ترك كرد و چنانكه مى­دانید از میان امواج دریا در شكم ماهى جاى گرفت. خداوند علّت نجاتش را از آن زندان مهلك چنین بیان مى­فرماید:

"فَلَوْلاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ"(پس اگر او [یونس] از تسبیح­گویان نبود * قطعاً تا روز قیامت در شكم آن [ماهى] می­ماند).[36]

در مجمع­البیان از قول مفسّر بزرگ قتاده آمده است كه منظور از تسبیح و ستایش یونس نماز بود.[37]

 

زكریا(ع) و نماز

قرآن مجید در باب نماز زكریا(ع) مى­فرماید:

"هُنالِكَ دَعا زَكَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّیَّة طَیِّبَةً اِنَّكَ سَمیعُ الدُّعاءِ * فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ و هُو قائِمٌ یُصَلُى فِى الِْمحرابِ اَنَّ اللهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللهِ و سَیِّداً و حَصوُراً و نَبِیّاً مِنَ الصّالِحینَ"(اینجا بود كه زكریا عنایات پروردگارش را بخواند و عرضه داشت: پروردگارا! از جانب خود فرزندی پاک عطایم کن که تو شنوای دعایی).[38]

زكریا در حالى كه در محراب عبادت به نماز ایستاده بود فرشتگان به او بشارت دادند كه همانا خداوند ترا به ولادت یحیى مژده مى­دهد، فرزندى كه به پیامبرى عیسى گواهى خواهد داد و خود نیز در راه هدایت مردم پیشوا و پارساست و نزد پیامبرى از شایستگان است.

 

عیسى(ع) و نماز

داستان عیسى(ع) و مادرش مریم(س) كه داراى مقام عصمت و طهارت بود، از عجایب مسائل روزگار است.

خداوند مهربان براى نشان دادن قدرت خود، و براى عبرت دیگران و در جهت هدایت امّت­ها به طور مكرر به واقعۀ عظیمۀ این پسر و مادرش در قرآن مجید اشاره فرموده است.

از عجایب حیات عیسى(ع)، سخن گفتن او در گهواره پس از ساعاتى چند از ولادت است كه در آن گفتار، حقایق الهیّه را براى مردم بازگو كرد و به خصوص به این معنا اشاره فرمود كه من مأمور به نمازم:

"قالَ اِنّى عَبْدُاللهِ اتانِىَ الْكِتابَ و جَعَلْنى نَبِیّاً * و جَعَلَنى مُبارَكاً اَیْنَ ما كُنْتُ و اَوْصانى بِالصَّلوةِ و الزَكوةِ ما دُمْتُ حَیَّاً * و بَرّاً بِوالِدَتى و لَمْ یَجْعَلَنى جَبّاراً شَقِیّاً * والسَّلامُ عَلىَّ یَوْمَ وُلِدْتُ و یَوْمَ اَمُوتُ و یَوْمَ اُبْعَثُ حَیّاً"([عیسى در گهواره] گفت: منم بندۀ خداوند که به من كتاب آسمانى داده و مرا پیامبر قرار داده است * و هر جا که باشم مرا وجودی مبارك ساخته، و تا زنده­ام مرا به نماز و زكات سفارش کرده است. * و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است. * درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى­میرم و روزى كه زنده برانگیخته مى­شوم).[39]

 

محمد(ص) و نماز

صدای اذان برای رسول خدا(ص) چنان جاذبه داشت و نشاط می­آورد که هنگام اذان به بلال می­فرمودند: «ارحنا یا بلال! ای بلال ما را از غم و اندوه و تلخی رهایی بخش».[40] و می­فرمودند: «کسی که صدای اذان را بشنود و بی­تفاوت بماند، جفا کرده است».[41]

مسائلى كه در باب نماز در آیین رسول خدا(ص) مطرح است، در هیچ فرهنگى مطرح نبوده است.

نماز در اسلام محمّدى، حقیقتى جامع و واقعیّتى كامل است كه در پرتو آن انسان به آداب الهى مؤدّب مى­شود و طریق رشد و كمال و عرفان و طریقت و عشق و حقیقت را مى­پیماید.

نماز در آیین محمد(ص) بال پُرقدرتى است كه اگر با شرایط مخصوص به خودش انجام بگیرد، انسان را تا مقام قُرب و وصال محبوب ابدى و معشوق سرمدى پرواز مى­دهد.

عارفان عاشق و واصلان كامل مى­فرمایند: «نماز معجونى است كه حضرت شارع حكیم آن را ترتیب فرموده و به لطف عمیم خود تركیب نموده است.

مشخص است كه هر جزء آن مبتنى بر حكمتى، و مقتضى سرّى و مصلحتى است، و هویدا و مبرهن است كه افضل اعمال بنى­آدم، سجده كردن است. چنانكه صریح اخبار و صحیح اعتبار بر آن ناطق و شاهد است، صادق از آنكه اعضاى سبعه را در آن حال مصلّى بر خاك گذارده و مجمع النّورین كه اشرف جوارح است بر زمین مالد و به زبان نیاز به درگاه كریم كارساز بنده­نواز نالد.

در حدیثى بسیار مهم از قول رسول خدا(ص) آمده است:

«آیۀ محكمه تفسیر به توحید و معرفة الله شده، و فریضۀ عادله به اخلاق و تزكیۀ نفس معنا گشته، و سنّت قائمه به فروع شریعت محمّدى تبیین شده است».[42]

نماز معجونى است كه اجزاء آن از این سه علم تركیب گشته و جامه­اى است كه از این سه رشته دوخته شده و حقّه­اى است كه در آن این سه گوهر نفیس اندوخته گشته و صدفى است كه این سه لؤلؤ نایاب را در بر دارد و منبعى است كه این سه چشمه از آن منفجر گردد، و این همه در رابطه با نماز اسلام محمّدى است.

اما اشتمال نماز بر توحید، آن است كه افتتاح نماز با تكبیرة الاحرام است و مفهوم تكبیر، توحید ذات و نفى صفات است، و بلند كردن انگشتان ده­گانه كه هر یك دلیل و نشانه­اى بر صفات جلالیّه و جمالیّه است كه انسان به هنگام راه یافتن به نماز باید متوجّه این معانى بلند آسمانى و مفاهیم جانانۀ ملكوتى باشد.

اما اشتمال نماز تزكیۀ اخلاق به این است كه طهارت بر دو نوع است:

طهارت ظاهر از خبائث و احداث، و طهارت باطن از ذمایم اخلاق. و چنانكه تطهیر ظاهر، شرط صحّت نماز است، همچنان تطهیر باطن نیز شرط قبولى این عبادت الهیّه است.

و اشتمال نماز بر سنّت قائمه از این جهت است كه نماز اشرف عبادات و افضل طاعات است و در فروع، هیچ عملى با آن برابرى نمى­كند.

آرى! نماز اسلام محمّدى سراپا آداب الهى و مسائل تربیتى و حقایق ملكوتى و واقعیّات آسمانى است.

با چنین نمازى است كه انسان به معراج مربوط به خودش مى­رسد و به دریاى نور سرمدى متّصل مى­گردد، چنانكه در روایات معتبره از قول معصومین(ع) آمده است:

«رسول الهى(ص) فرمود: زمانى كه عبد به نمازهاى واجب برخیزد و با قلب و گوش و چشم به سوى حضرت حق رود، پس از پایان نماز از گناهانش همچون روز ولادت از مادر بیرون رفته است».

در روایت بسیار مهم دیگر آمده است:

چون عبد به نماز برخیزد، حجاب بین او و حق برداشته مى­شود و حضرت محبوب با وجه كریم با او روبرو مى­گردد. ملائكه از دو طرفش تا انتهاى آسمان صف بسته و با او نماز مى­گزارند و دعایش را آمین مى­گویند و تمام جوارح و اعضاى بدن و هر آنچه در اطراف اوست، تسبیح می­گویند.[43]

در روایات معتبر آمده:

«نماز روشنایى انسان با ایمان است».[44]

«نماز نور است».[45]

«برترین كارها پس از ایمان نماز است».[46]

«نماز كفارۀ گناهان است».[47]

«نماز معراج امّت من است».[48]

«نماز اول وقت، خشنودى حق، و آخر وقت، آمرزش الهى است».[49]

«نشانۀ ایمان نماز است».

«نمازگزار با پروردگارش مناجات مى­كند».

از رسول خدا(ص) روایت شده:

«چون عبد رو به قبله كند از براى نماز به اخلاص تمام، و نیّت كند و بگوید: «اَللهُ اَكْبَر»، بیرون آید از گناه چنانكه از مادر زاده شده، و چون بگوید: «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم» به هر تار مویى كه بر تن او باشد، خداى تعالى ثواب یك­سال عبادت در دیوان اعمال او نویسد، و چون فاتحه و سوره بخواند، چنان بُوَد كه یك حج و عمره بجا آورده، و چون ركوع كند و تسبیح بگوید، چنان باشد كه به وزن خود زر سرخ صدقه باشد و همانند آن است كه تمام كتاب­هاى خدا را خوانده باشد، و چون بگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه» خداوند مهربان به نظر رحمت به وى نگاه كند، و چون سجده كند و تسبیح گوید، حضرت حق ثواب پیامبران روزى او نماید، و چون تشهّد گوید، خداوند او را ثواب صابران دهد، و چون سلام دهد و فارغ شود، خداى كریم درهاى بهشت را به روى او باز كند. پس، از هر درى كه بخواهد، بى­حساب وارد رضوان حق مى­شود».[50]

در آیات قرآن مجید به شخص رسول اسلام(ص) امر به نماز شده كه این امر واجب و لازم متوجه تمام مرد و زن امّت هم هست:

"و اَقِمِ الصَلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ و زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذّاكِرینَ"(و در دو طرف روز و اوایل شب نماز برپادار، كه نیکی­ها، بدی­ها را از بین مى­برد. این تذکرى براى پندگیرندگان است).[51]

"أََقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً"(نماز را از زوال آفتاب تا نیمۀ شب برپادار، و نیز نماز صبح را، كه نماز صبح مشهود [فرشتگان] است).[52]

قرآن مجید به رسول اكرم(ص) دستور مى­دهد كه اهل بیت خود را به نماز امر كن و بر این مسئله استقامت نما:

"وَاْمُرْ اَهْلَكَ بِالصَّلوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها لانَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ و الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى"(و کسان خود را به نماز فرمان ده و بر آن پافشاری کن. از تو روزى نمى­خواهیم، ما به تو روزى مى­دهیم، و عاقبت [خیر] برای پرهیزکاری است).[53]

مسئلۀ نماز به اندازه­اى مهم است كه جداگانه به زنان پیامبر(ص) در امر به نماز مى­فرماید:

"...و اَقِمْنَ الصَّلوةَ و اتَیْنَ الزَّكوةَ و اَطِعْنَ اللهَ و رَسُولَهُ..."(...و [اى زنان رسول من!] نماز به پا دارید و زكات بدهید، و خدا و رسولش را اطاعت كنید...).[54]

عترت و نماز

هنگام نماز، رنگ از چهرۀ علی(ع) می­­پرید و می­لرزید و می­فرمودند: «وقت نماز رسیده، وقت امانتی که خدا بر آسمان­ها و زمین و کوه­ها عرضه کرد، اما آن­ها از قبول آن دوری کرده و ترسیدند».[55]

امام سجاد(ع) همین که در نماز، به جمله «مالک یوم الدین» می­رسیدند، آن قدر تکرار می­کردند، تا بیننده خیال می­کرد که او در آستانۀ جان دادن قرار گرفته است.[56]

امام باقر(ع) می­فرمایند: «پدرم امام سجاد در شبانه روز هزار رکعت نماز می­خواند».[57]

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «وقتی نمازگزار به نماز می­ایستد از نواحی آسمان بر زمین، رحمت بر او نازل می­گردد، و به محاصرۀ ملائکه در می­آید و ملکی بر او ندا می­دهد، اگر این نمازگزار آگاه شود که در نماز چیست، به چیزی التفات نخواهد داشت».[58]

امّت اسلامى و نماز

نماز از نظر اهمیّت و ارزش در حدّى است كه حضرت احدیت كسى را از آن استثنا نفرموده و نخواسته احدى از بندگانش از این فیض عظیم و از این منبع بركت كه سودش، ابدى و نفعش در دنیا و آخرت، سرمدى است، محروم بماند.

به همین خاطر همان طور كه به تمام امّت­هاى قبل از بعثت رسول اسلام(ص) امر به نماز فرمود، فرد فرد مرد و زن و امّت اسلام را نیز به این فریضۀ الهیّه و حقیقت ملكوتیه دعوت كرد و آنان را به انجام این عمل بزرگ عبادى مأمور فرمود:

"...فَاَقیموُا الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ كانَتْ عَلَى المُؤْمِنینَ كِتاباً مَوْقُوتاً"(...پس نماز را [تمام] بخوانید، چرا كه نماز بر مؤمنان فریضه­اى لازم و حتمى است).[59]

"وَ اَقیموُا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَ ارْكَعوُا مَعَ الرّاكِعینَ"(و نماز به پا دارید و زكات بدهید و با راکعان رکوع كنید).[60]

"وَ اَنْ اَقیمُوا الصَّلوةَ و اتَّقُوهُ و هُوَ الَّذى اِلَیْهِ تُحْشَروُنَ"(و این كه [گفته است]: نماز به پا کنید و از او پروا دارید، و او کسی است كه به سویش محشور مى­شوید).[61]

"حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ و الصَّلوةِ الْوُسْطى و قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ"(بر نمازها به ویژه نماز میانه [ظهر] پای­بند باشید و مطیعانه برای خدا بپا خیزید).[62]

"...فَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُو مَوْلاكُمْ..."(...پس نماز برپا دارید و زكات بدهید و به خدا تمسّک جویید. كه اوست مولاى شما...).[63]

"...وَ اَقیمُوا الصَلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَ اَقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً..."(...و نماز برپا دارید و زكات بپردازید و به خدا قرض الحسنه بدهید...).[64]

این است قسمتى از اوامر حضرت محبوب نسبت به نماز كه نشان مى­دهد نماز در پیشگاه او از چه ارزش و اهمیتى برخوردار است.

امید است هیچ مرد و زنى در امّت اسلام خود را از این فیض ملكوتى محروم نسازد و در وقت مرگ با دست خالى از این سرمایۀ ابدى به ملاقات حق نرود.

نشانه­هاى مؤمن

قرآن مجید و كتاب­هاى اصیل حدیث براى انسان مؤمن ارزش و عظمتى قائلند كه براى چیزى در آفرینش، پس از خدا و انبیا و ائمه (علیهم السلام)، به این اندازه ارزش قائل نیستند.

 مؤمن ماه آسمان حیات، خورشید عالم معنی، و نور زمین و آسمان است.

رسول خدا(ص) فرمودند: «مؤمن نزد خداوند همانند ملك مقرّب است، و به حقیقت كه مؤمن نزد خداى بزرگ از ملك مقرّب بالاتر است».[65]

در روایت آمده كه رسول خدا(ص) به كعبه نظر فرمود و این چنین به خانۀ حق خطاب كرد: «آفرین به بیت الهى، چه عظیم است قدر و منزلت تو و حرمتى كه نزد خداى دارى! به خدا قسم مؤمن احترامى عظیم­تر از تو دارد، چرا كه خداوند براى تو یك حرمت قرار داده و براى مؤمن سه حرمت: حرمت در مال و در خون و آبرو كه نباید به او گمان بد برد».[66]

امام صادق(ع) فرمودند: «مؤمن حرمتى بزرگ­تر از كعبه دارد».[67]

این چنین انسان­هاى والا و با عظمتى داراى خصوصیّات و ویژگى­هایى هستند كه نشان­دهندۀ اعتقاد آنان به خدا و روز قیامت و بیان­كنندۀ طهارت ظاهر و باطن آن­هاست.

قرآن کریم و روایات به خصوصیات و نشانه­هاى مردم مؤمن اشاره دارند تا از جهتى چهرۀ ملكوتى آنان را به جامعۀ انسانى بشناسانند و از جهت دیگر درس و پندى براى مردم باشد تا آن نشانه­ها را در وجود خود تحقق بخشند.

در میان نشانه­ها و خصوصیات مردم مؤمن، نماز جایگاه مخصوصى دارد و شاید بتوان گفت نماز در رأس تمام خصوصیات مردم مؤمن پس از ایمان به خدا و روز قیامت است.

نتیجه

1ـ انسان بندۀ خداست و لازمۀ ابراز بندگی، اظهار خضوع و خشوع و تواضع در برابر معبود است که نماز یکی از مصادیق و نشانه­های آن است.

2ـ دربارۀ اهمیت و ارزش نماز در منابع معتبر از جمله کتب آسمانی و بیانات گُهربار انبیاء و اولیاء و ائمۀ مصومین(ع) مطالب ارزشمندی وجود دارد که به نوعی آداب و شرایط نماز را در آن­ها تبیین نموده است.

3ـ نماز در آئین­ها و ادیان مختلف به عنوان نمادی از اظهار بندگی و عبودیت معرفی شده است.

4ـ نماز به معنای واقعی انسان را به معبود ازلی خویش نزدیک می­کند و از بدی­ها و زشتی­ها باز می­دارد.

5ـ انبیاء اولوالعزم الهی(ع) همچون حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص) نماز به پا می­داشتند.

6ـ نماز از منظر قرآن کریم و روایات دارای اهمیت و ارزش بسیار بالایی است.

7ـ از ویژگی­های بارز امّت اسلامی، توجه به نماز و اهمیت دادن به این فریضۀ مهم الهی است.

8ـ نشانۀ واقعی مؤمن اهمیت دادن به نماز و برپاداشتن این فریضۀ الهی است.

فهرست منابع

1. قرآن کریم.

2. قمی. ابی الحسن علی ابن ابراهیم؛ تفسیر القمی؛ تصحیح: السید الطیب الموسوی الجزائری؛ قم: انتشارات کتابفروشی علامه؛ بی­تا.

3. الطبرسی. امین الاسلام ابی علی الفضل ابن الحسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن الکریم؛10جلدی؛ چاپ اول؛ بیروت:  مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ 1415ق.

4. الحر العاملی. محمد ابن الحسن؛ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة؛20جلدی؛ تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی؛ 1403ق.

5. صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی؛ من لایحضره الفقیه؛ تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان؛ ج2؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛1410ق.

6. الکلینی الرازی. ابوجعفر محمد ابن یعقوب ابن اسحاق؛ الاصول من الکافی؛ ترجمۀ سیدجواد مصطفوی؛ تهران: انتشارات مسجد چهارده معصوم(ع)؛ بی­تا.

7. الکلینی الرازی. ابوجعفر محمد ابن یعقوب ابن اسحاق؛ الروضة من الکافی؛ تصحیح و تعلیق علی­اکبر غفاری؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛ بی­تا.

8. صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی؛ علل الشرایع؛ ج1؛ چاپ اول؛ قم: مؤسسه دارالحجة للثقافه؛ 1416ق.

9. اسرارالصلوة؛ شیخ عبدالحسین تهرانی.

10. مجلسی. محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛110جلدی؛ چاپ سوم؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403ق.

11. مستدرک سفینة البحار.

12. دشتی. محمد؛ فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)؛ چاپ دهم؛ قم: انتشارات مشهور؛ 1386ش.

13. قرائتی. محسن؛ پرتوی از اسرار نماز؛ چاپ چهاردهم؛ ص82؛ تهران: چاپ گستر؛ 1374ش.

14. محجة البیضا.

15. نهج­الفصاحة.

16. حق­شناس. محمدحسین؛ سیمای نماز؛ چاپ اول؛ ص126؛ قم: انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم؛ 1373ش.

17. قرائتی. محسن؛ تفسیر نماز؛ چاپ اول؛ قم: انتشارات مهر؛ 1374ش.

پی­نوشت



[1]ـ دشتی. محمد؛ فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)؛ چاپ دهم؛ ص73؛ قم: انتشارات مشهور؛ 1386ش.

 [2]ـ قرائتی. محسن؛ پرتوی از اسرار نماز؛ چاپ چهاردهم؛ ص82؛ تهران: چاپ گستر؛ 1374ش.

[3]ـ الحر العاملی. محمد ابن الحسن؛ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة؛ 20جلدی؛ ج3؛ ص12؛ تحقیق: عبدالرحیم الربانی الشیرازی؛ بیروت: دار الاحیاء التراث العربی؛ 1403ق.

[4]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص12.

[5]ـ همان؛ ج3؛ ص15.

[6]ـ همان؛ ج3؛ ص16.

[7]ـ صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی؛ من لایحضره الفقیه؛ ج3؛ ص16؛ تحقیق: سیدحسن موسوی خرسان؛ ج2؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه؛1410ق.

[8]ـ من لایحضره الفقیه؛ ج1؛ ص42.

[9]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص19.

[10]ـ فروع کافی؛ ج1؛ ص74.

[11]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص22.

[12]ـ فروع کافی؛ ج1.

[13]ـ وسائل الشیعه؛ ج3؛ ص26.

[14]ـ صدوق. ابوجعفر محمد ابن علی ابن الحسین ابن بابویه القمی، علل الشرایع؛ ج1، چاپ اول؛ ص114؛ قم: مؤسسة دارالحجة للثقافة، 1416ق.

[15]ـ تهرانی. شیخ عبدالحسین؛ اسرارالصلوة، ص31.

[16]ـ همان، ص32.

[17]ـ همان، ص33.

[18]ـ همان، ص33.

[19]ـ قمی. ابی الحسن علی ابن ابراهیم؛ تفسیر القمی؛ تصحیح: السید الطیب الموسوی الجزائری، قم: انتشارات کتابفروشی علامه، ج1، ص44، بی­تا.

[20]ـ سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ 37.

[21]ـ مجلسی. محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ 110جلدی؛ ج11؛ ص280؛ چاپ سوم، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، 1403ق.

[22]ـ الطبرسی. امین الاسلام ابی علی الفضل ابن الحسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن الکریم؛10جلدی؛ چاپ اول؛ ج6؛ ص518؛ بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ 1415ق.

[23]ـ بحارالانوار؛ ج11؛ ص331.

[24]ـ سورۀ مبارکۀ ابراهیم؛ آیۀ شریفۀ 37.

[25]ـ قرائتی. محسن؛ پرتوی از اسرار نماز؛ چاپ چهاردهم؛ ص82؛ تهران: چاپ گستر؛ 1374ش.

[26]ـ سورۀ مبارکۀ ابراهیم؛ آیۀ شریفۀ 40.

[27]ـ سورۀ مبارکۀ مریم؛ آیات شریفۀ 55ـ54.

[28]ـ سورۀ مبارکۀ انبیاء؛ آیات شریفۀ 73ـ72.

[29]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیات شریفۀ 86ـ84.

[30]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیۀ شریفۀ 87.

[31]ـ سورۀ مبارکۀ طه؛ آیات شریفۀ 14ـ11.

[32]ـ سورۀ مبارکۀ فجر؛ آیات شریفۀ 30ـ27.

[33]ـ سورۀ مبارکۀ لقمان؛ آیۀ شریفۀ 7.

[34]ـ بحارالانوار؛ ج14؛ ص20.

[35]ـ همان؛ صص103ـ98.

[36]ـ سورۀ مبارکۀ صافات؛ آیۀ شریفۀ 144ـ143.

[37]ـ مجمع البیان؛ ج8؛ ص459.

[38]ـ سورۀ مبارکۀ آل­عمران؛ آیۀ شریفۀ 39ـ38.

[39]ـ سورۀ مبارکۀ مریم؛ آیۀ شریفۀ 33ـ30.

[40]ـ محجة البیضاء؛ ج1؛ ص377.

[41]ـ نهج الفصاحه؛ ص132.

[42]ـ اصول کافی؛ ج1؛ ص24.

[43]ـ اسرار الصلوة؛ ص24.

[44]ـ همان.

[45]ـ همان.

[46]ـ همان.

[47]ـ همان.

[48]ـ همان.

[49]ـ همان.

[50]ـ اسرار الصلوة؛ ص27.

[51]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیۀ شریفۀ 114.

[52]ـ سورۀ مبارکۀ اسراء؛ آیۀ شریفۀ 78.

[53]ـ سورۀ مبارکۀ طه؛ آیۀ شریفۀ 132.

[54]ـ سورۀ مبارکۀ احزاب؛ آیۀ شریفۀ 33.

[55]ـ تفسیر صافی؛ ج2؛ ص370.

[56]ـ بحارالانوار؛ ج84؛ ص247.

[57]ـ وسائل الشیعه؛ ج1؛ ص68.

[58]ـ وسائل الشیعه؛ ج1؛ ص21 و حق­شناس. محمدحسین؛ سیمای نماز؛ چاپ اول؛ ص126؛ قم: انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم؛ 1373ش.

[59]ـ سورۀ مبارکۀ نساء؛ آیۀ شریفۀ 103.

[60]ـ سورۀ مبارکۀ بقره؛ آیۀ شریفۀ 43.

[61]ـ سورۀ مبارکۀ انعام؛ آیۀ شریفۀ 72.

[62]ـ سورۀ مبارکۀ هود؛ آیۀ شریفۀ 114.

[63]ـ سورۀ مبارکۀ حج؛ آیۀ شریفۀ 78.

[64]ـ سورۀ مبارکۀ المزمل؛ آیۀ شریفۀ 20.

[65]ـ مستدرک سفینة البحار؛ ج1؛ ص167.

[66]ـ همان؛ ص168.

[67]ـ همان.

يکشنبه 20/4/1389 - 21:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته