• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1442
تعداد نظرات : 315
زمان آخرین مطلب : 4648روز قبل
اخلاق
گذری بر احکام فرقه بهایی
بهاء پس از ذکر مقدمات مذکور در کتاب اقدس شروع به امر و نهی و تعیین تکلیف می‌کند، مخاطب اصلی او در این کتاب بهائیان هستند که متأسفانه از آنها به «أغنام الله» یعنی: «گوسفندان خدا» تعبیر می‌نماید، (به جای «الذین آمنوا» در قرآن مجید) چنانکه به اعضای بیت العدل (مجمع علمای بهایی) سفارش می‌کند:
@یا رجال العدل، كونوا رعاة أغنام الله فی مملكته!( اقدس/16).
یعنی: «ای مردان عدالت! گوسفندچران‌های گوسفندان خدا در کشور او باشید»!.
البته این نحوة خطاب و طرز تعبیر از ابتکارات ویژة بهاء به شمار می‌آید.

وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ
جمعه 8/7/1390 - 10:42
اخلاق
گذری بر احکام فرقه بهایی
با سلام و تحیت

بهاءالله درصفحات 8 و 9 كتاب اقدس تقسیم اوّلیّه ی ارث بر مبنای 2520 سهم را این چنین بیان می كند:

"قد قسمنا المواریث علی عدد الزاء ......"
...فرزندان : 540سهم / همسران: 480 سهم / پدران: 420 سهم / مادران: 360 سهم ؟! / برادران: 300 سهم / خواهران: 240 سهم ؟! / و معلمان: 180 سهم... پس از این تقسیم، اتفاق جالبی روی می دهد و میرزا حسینعلی با اعتراض و گریه و زاری و ضجه فرزندان متوفی روبرو می شود ، که از سهم کم خود ناراضی هستند. دل او به رحم می آید و تصمیم می گیرد که سهم آنها را بیشتر کند تا به گریه و زاری شان خاتمه دهند! لذا او تصمیم میگیرد که سهم فرزندان را دو برابر کند و 540 سهم را 1080 سهم می كند !!!پس از آن مییابد كه سهم بقیه بر هم می خورد و آنچه قبلا تشریع کرده (قد قسمناالمواریث ...یعنی: ما اینگونه مواریث را تقسیم نمودیم...) باید عوض شود.
تصمیم می گیرد که عدد اضافه شده به سهم فرزندان را سر شکن کند بر بقیه ی طبقات و از هر یك از هفت طبقه یکی نود سهم کم نماید تا نسبت 2520 سهم عوض نشود!
لذا قانون اولیه ارث به شرح زیر تغییر می یابد:
سهم فرزندان: 1080سهم / سهم همسران 390 سهم / سهم پدران:330 سهم / سهم مادران:270 سهم؟!؟ /سهم برادران:210 سهم/ سهم خواهران:150 سهم؟!؟ و سهم معلمین :90 سهم
پس از آن هم متذكّر می شود كه در نبود فرزندان و هریک از طبقات، سهام باید به بیت العدل داده شود!!

جالب در این است که احکام الهی!!!!(به قول بهاییان) به راحتی قابل تغییر است و با اعتراض و یا ناراحتی در پی داشتن طرفین این احکام براحتی از طرف شارع عوض می شود.سوالی که در این جا پیش می آید و می بایست از مسلک بهاییت پرسید این است که چگونه که اقدس کتابی الهی است ولی نیازهای مردمان را نمی تواند براحتی تشخیص دهد؟؟ آیا نعوذ بالله پروردگار علم بر این نداشت که می بایست احکامی را صادر کند که موجب ناراحتی افراد نشود؟؟چگونه است که با شکایت مردمان احکام العی تغییر می یابد؟

اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
جمعه 8/7/1390 - 10:42
اخلاق
گذری بر احکام فرقه بهایی
در کتاب گنجینه ی حدود و احکام که مربوط به فرقه ی شیطانی بهاییت است آورده شده که:( صفحه 167 تا 171)



" از مهریه سئوال نموده بودی. این از احکام حضرت اعلی( یعنی سید باب) است به کتاب اقدس تجدید شده است و آن این است که اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه(نقره) و این بسته باقتدار زوج است اگر فقیر است یکواحد می دهد و اگر اندک سرمایه دارد دو واحد می دهد و .... "



و مشابه این حکم آن است که :

«مهریه ی زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریه ی زن شهری نوزده مثقال طلا!»



نکته: جالب است که بهاییان برای هر حکم متناقضی که می دهند در پی توجیه آن بر می آیند و می گویند: آن در یک شرایطی وضع شده است و این در یک شرایط دیگر. آن تفاوت در روستا است و این تفاوت در شهر و ... سوال اینجاست چرا مهریه زن شهری طلا و مهریه زن روستایی نقره است؟ آیا این تبعیض و تفاوت نیست که برای زن شهری که شی گرانبها و برای زن روستایی یک شی بی ارزشتر( نسبت به طلا) مهریه وضع گردد؟ چرا برای هر دو طلا نیست و یا برای هر دو نقره نیست؟



نکته:

دینی که گفته " ممکن ‏نیست سعادت عالم انسانی کامل گردد مگر به مساوات کامله ی زنان و مردان"( به نقل از نظر ‏اجمالی در دیانت بهایی نوشته ی احمد یزدانی ص 47از بهاءاله.در ضمن این کتاب مورد تأیید جناب ‏شوقی ربانی است) اگر قرار است مساوات کامله میان زنان و مردان برقرار باشد چرا میان ‏مهریه ی زن شهری و روستایی و نیز سهم الإرث میان زن و مرد متفاوت است؟



نکته: در صفحه ی 118 تا 125 کتاب گنجینه ی حدود و احکام نیز آمده است:

سهم پدر 420 سهم از 2520 سهم است و سهم مادر 360 سهم ‏و نیز سهم برادر 300 و سهم خواهر 240 و به علاوه خانه مسکونی و لباس های مخصوص ‏میت هم متعلق به فرزند ارشد پسر است.



ممکن است بهاییان بگویند خوب پدر سرپرست خانوار است و سهم بیشتری باید نسبت به مابقی اعضای خانواده ببرند! خوب این حکم در اسلام را که پیامبر 1430 سال پیش هم گفته بود.پس چرا می گویید که اسلام نسخ شده است و برای دوره ی خودش خوب بود؟

[تصویر: 06773018204687450128.gif]

اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه 8/7/1390 - 10:41
اخلاق
پاسخ به شبهات بهاییت
پاسخ به شبهات معروف وارده به کلمه «خاتم» در آیه 40 سوره احزاب


كلمۀ خاتم نه به معنای زینت و نه به معنای تصدیق است. اگر كلمه‌ای بخواهد در غیر معنای حقیقی خود استعمال شود، یا باید آن معنا برای آن كلمه متعارف و پسند ذوق و طبع باشد و یا قرینه‌ای موجود باشد تا مخاطب، مراد گوینده را دریابد؛ در غیر این صورت نمی‌توان گفت مراد متكلم غیر از معنای حقیقی كلمه است. بنابراین، استعمال كلمه خاتم النبیین به معنای زینت یا تصدیق، مقبول عرف نبوده و قرینه‌ای هم وجود ندارد تا گفته شود، منظور از خاتم النبیین معنای مجازی آن است.[1]

اما در پاسخ به شبهۀ سوم، لازم است نخست فرق بین نبىّ و رسول را بیان نماییم تا روشن شود خاتم النبیین شامل خاتم الرسل هم می شود یا خیر.

فرق بین نبى و رسول آن است كه نبى داراى حكم است ولى مأمور به ابلاغ نیست و رسول نبى مأمور به ابلاغ است.[2]

به سخنی دیگر، رسول كسى است كه براى تبلیغ أحكام مأمور شود خواه فرشته باشد یا انسان بر خلاف نبى كه باید انسان باشد و نبوّت مختصّ به انسان است پس هر رسولی که انسان باشد طبعاً نبىّ نیز است ولى هر نبیّى لازم نیست رسول باشد).[3]

بنابر این نسبت رسول و نبى اعمّ و اخصّ مطلق است یعنی هر رسولی نبى است ولى هر نبیِّى رسول نیست.[4]

از این رو با توجه به مطالب یاد شده، از كلمۀ «خاتم النبیین»، «خاتم الرسل» هم فهمیده می‌شود؛ چون همان طور که گفتیم نبیّ شامل نبی و رسول است، پس هرگاه نبوت خاتمه یافت، رسالت هم پایان می‌یابد و اشكالات یاد شده در آیه ناصواب و آیه در صراحت دلالت خود باقی است.

علاوه بر آن اهل بیتی که داناترین مردم به معارف قرآنی هستند همین معنا را فهمیدند . امیر المؤمنین علی (ع) در حال غسل دادن بدن مبارك پیامبر خاتم فرمودند: "همانا كه با مرگ تو (پیامبر) چیزی از ما بریده شد كه با مرگ غیر تو بریده نمی‌شد و آن نبوت و اخبار آسمان بود".[5]


[1] . ر.ك. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج 3، ص 126- 125.

[2] ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج ‏3، ص 472، ناشر: انتشارات برهان، تهران‏، چاپ سوم، 1398 ق‏.

[3] میرزا خسروانى، على رضا، تفسیر خسروی، ج ‏5، ص 412، ناشر: انتشارات اسلامیه‏، تهران، چاپ اول‏، 1390 ق‏.

[4] قرشى سید على اكبر، قاموس قرآن، ج ‏7، ص 8، ناشر: دار الكتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش‏؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏7، ص 144، ‏ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش‏؛ طباطبائی، محمد حسین، المیزان ج 2 ص 140، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1397هـ.ق.

[5] . نهج‌البلاغة، خطبه 235.

اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
جمعه 8/7/1390 - 10:41
اخلاق
پاسخ به شبهات بهاییت
دلایل زیادی وجود داره.... همون طور كه جناب شیعه گفتن یكی از این دلایل تعلیم بهایی‌زادگان از دوران كودكیه
امام در مورد كسانی كه در بزرگسالی و رشد عقلانی بهایی می‌شوند دلایل متفاوتی رو میشه ذكر كرد
اول اینكه بسیاری از منتظران امام زمان حتی همین حالا در ابتدا به علت توقیت یا نشانه شناسی افراطی به این مكتب رو میارند كه البته اكثر افراد این گروه به همون سرعتی كه عضو شدند از اون خارج میشن
گروه دیگه كه اكثریت افراد این فرقه رو تشكیل میدن افراد نادان و ظاهربین و دنیاپرست هستن كه بعد از ورود به این فرقه به علت احكام راحت اون (به عبارتی بی‌قید و شرطی )یا تهدید و فشار در اون باقی میمونن
البته تأثیر گذارترین افراد این گروه كسانی هستند كه با علم به پوچ و باطل بودن این مسلك و برای ضربه زدن به اسلام و خوش خدمتی به اربابانشون در این فرقه باقی موندن
جمعه 8/7/1390 - 10:41
اخلاق
نقل قول :سوال اینست که بهاییان خودشان که میدانند یک فرقه ساختگی دارند که توسط شخصی گمراه بنا نهاده شده... پس چرا از آن دست نمیکشند؟
شاید ما برای اثبات تشیعمان چندان توان علمی نداریم ولی حداقل میدانیم که راه درستی است.
آنها هم احتمالا میدانند که چه اندازه به خطا رفته اند...چرا ادامه میدهند؟


با سلام

در پاسخ به سوال شما دوست عزیز چند علت میتوان ذکر نمود :

اول اینکه خدای متعال بزرگترین نعمت را که عقل است به انسان ارزانی داشت وبه استفاده از آن دستور داد ونجاست را بر کسانی قرار داد که تعقل نکنند ، اما شما میبینید که مکاتب دروغین برای بقا ودوام، استفاده از همین عقل را محدود کرده وبر تعبد و پذیرش بزرگانشان بدون هیچ گونه تحقیقی تاکید دارند .


مثلا همین بهائیان از اوان کودکی تحت تربیت خاصی قرار میگیرند و از همان ابتدا بر قبول بدون چون وچرای رهبرشان ، رشد مییابند . حتی خود بهاء الله در اولین جمله کتابش میگوید که هر که مرا نشناسد گمراه است ...وهمه گمراهند بجز بهائیان !! و.... ودر تعلیم دیگرشان هم آمده که همه کتب غیر از کتب امر و بیان باید از بین بروند .

بنابراین در سایه چنین تعلیمات وجمودی شما توقع دارید که عقل توان حرکت داشته باشد ؟؟؟


علت دیگر مساله غفلت است مثلا همه ما میدانیم که روزی خواهیم مرد ودر گور دفن خواهیم شد اما چند درصد از ما حقیقتا مرگ را باور کرده است ؟ پس گاهی اوقات انسان بر حقیقت امری واقف است اما تغافل و سهو میکند وگناهش را توجیه وبه گردن دیگران که باعث گمراهی اش هستند می اندازد .


علت دیگری هم که بنظر میرسد در جلب مردم بخصوص قشر جوان موثر بوده آزادیهای جذاب جنسی و عبادی و.... است که درس عبرتی است برای افراطیون که سختگیری بیمورد در بعضی مواقع ، دافعه ایجاد میکند.

اللهم اجعل عاقبة امرنا خیرا
جمعه 8/7/1390 - 10:40
اخلاق
پاسخ به شبهات بهاییت
البته که در بین بهاییان هم اهل تحقیق وجود دارد.بسیاری از بهاییان و بهایی زادگان با تحقیق و بررسی خود از این مسلک شیطانی دست کشیدند و متدین به دین مبین اسلام شدند. نمونه های معروف آن هم مسیح الله رحمانی،ادیب مسعودی، مهناز رئوفی و ...هستند.اما خیلی ها هم هستند با اینکه شعار تحری حقیقت آن ها گوش فلک را کر کرده است بدون هیچ تحقیق و بررسی صرفاً با تبلیغات مبلغین شیطان احساسانه با این موضوع برخورد می کنند. تبلیغات اثرات فراوانی دارد. در ضمن تا آنجایی که من بررسی کردم این شیطان مسلکان خود را فرقه ای از اسلام نمی دانند بلکه دینی!!! بعد از اسلام و برتر از اسلام می دانند!!!! و خود را مومن بهایی می خوانند نه مومن مسلمان.

وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ
جمعه 8/7/1390 - 10:40
اخلاق
عقلانی نبودن عقاید بهاییان
اولا که این مطالب برای آینده پیش بینی شده (همان مس و طلا)
و پیامبران دلیل حقانیت خود را کتاب دانسته اند
در قرآن نوشته شده "رب المشارق و رب المغارب" ترجمه:"خداوند دو مغرب و دو مشرق"
یعنی زمین به دور محور خود میچرخد.

این آیه با توجه به عقاید بطلمیوسی آن زمان مضحک بود که زمین را ساکن و خورشید و سایر ستارگان به دور آن می چرخند.ولی بعدها گالیله آن را ثابت کرد و بیان قرآن درست از آب در آمد.

پس ممکن است برخی بیانات در آینده اثبات شود.

اما به طور کلی دلیل حقانیت هر دین کتاب است.مثل این است که سربازی بیاید و دستوری از فرمانده بیاورد و ما به او بگوییم اگر راست میگویی شمشیر بزن.این با پیام سرباز که از طرف فرمانده است ارتباطی ندارد. پیامبران هم پیامی از طرف خدا آورده اند و ما نباید از آنها معجزه بخواهیم.این معجزه ربطی به پیام آنها ندارد باید به پیام توجه کنیم.
جمعه 8/7/1390 - 10:39
اخلاق
عقلانی نبودن عقاید بهاییان
حسینعلی بهاء در آثار خود گاهی از «علوم طبیعی» سخن به میان می‌آورد، ولی به اندازه‌ای کژگویی می‌کند که آدمی را به حیرت (و عبرت) می‌افکند، از جمله در کتاب «ایقان» (یا رسالة خالویه) می‌نویسد که نحاس یعنی مس، اگر از خطر یبوست در امان ماند، پس از گذشت هفتاد سال خود به خود به ذهب یعنی طلا تبدیل می‌گردد! بهاءالله اضافه می‌کند که به نظر برخی، اساساً مس سرخ و طلای ناب از جنس یکدیگرند با این تفاوت که یکی به یبوست مبتلا شده! و دیگری از این عارضه مصون مانده است، چنانکه در کتاب مذکور می‌نویسد:
«در مادة نحاسی ملاحظه فرمائید که اگر در معدن خود از غلبة یبوست محفوظ بماند در مدت هفتاد سنه به مقام ذهبی می‌رسد، اگرچه بعضی خود نحاس را ذهب می‌دانند که به واسطة غلبة یبوست مریض شده و به مقام خود نرسیده»!(کتاب «ایقان» اثر حسینعلی بهاء، ص 122، چاپ مصر (طبع بمعرفة فرح الله زکی). ).
در این مسئله، داوری را به عهدة شیمی‌دان‌های بهایی می‌سپاریم که به خوبی آگاهند، اساساً مس (Cu) با جرم اتمی 5/63 و طلا (Au) با جرم اتمی 197 تا چه اندازه از یکدیگر فاصله دارند، و می‌دانند که هرگز مادة مسی در معدن طبیعی خود، به طلا تبدیل نخواهد شد، هرچند عارضة یبوست به مزاجس راه نیابد.

وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ
جمعه 8/7/1390 - 10:39
اخلاق
عقلانی نبودن عقاید بهاییان
بهائیان کجروی و گمراهی خود را بر همه ادیان برتری می‌دهند
این مسئله را داعیه بزرگ بهائیت ابوالفضائل الجرفادقانی در صفحه 98 کتاب دیگر خود «الحجج البهیة» که محفل روحانی بهائیت در سال 1343 (1925) در چاپخانه السعادة قاهره به چاپ رسانیده است عنوان می‌کند و می‌گوید:
«خداوند چهره‌های بهیه شما را به نور روشنگرش روشن و کلمه عالیه شما را به آیات یسر و پیروزی مؤید گرداند، بدانید که این دلائل و براهین، برحق‌بودن ظهوردهنده امر خداوند در زمان‌مان را به صورتی واضح‌تر و روشن‌تر از حقیقت دیگر ظهوردهندگان امر خدا (انبیاء) در زمان‌های گذشته به اثبات می‌رساند. این دلائل در ظهور اعظم و طلوع پرشکوه و پرابهت سرورمان (بهاء) جل اسمه و عز ذکره، پابرجا و بسیار زیادند، به انگونه که انبیاء گذشته اینچنین دلایل و براهینی نداشته اند، و اگر کسی این ظهور اعظم و دلائل و براهین پرشکوه آن را انکار کند، هرگز نخواهد توانست برحق‌بودن هیچکدام از ادیان گذشته را به اثبات برساند.

جمعه 8/7/1390 - 10:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته