• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 349
تعداد نظرات : 97
زمان آخرین مطلب : 3771روز قبل
خواستگاری و نامزدی

من توصیه می‌كنم در برابر مجسمه آزادی در سواحل شرقی آمریكا مجسمه‌ی مسئولیت نیز در سواحل غربی آن كشور بر پا شود.


«مسئول زندگی‌ات باش»
در كارخانه‌ای در یك منطقه‌ تأسیساتی، هنگامی كه زنگ نهار به صدا در می‌آمد، همه‌ی كارگرها در كنار هم می‌نشستند و نهار می‌خوردند. همواره با نوعی یكنواختی تعجب‌آور یكی از كارگرها بسته‌ی نهارش را باز می‌كند و شروع به اعتراض می‌كند:
- لعنت بر شیطان! امیدوارم كه ساندویچ كالباس نباشد. من از كالباس متنفرم ....!
او عادت داشت هر روز بدون استثناء از ساندویچ كالباس شكایت كند و این كار را همواره بدون هیچ تغییری در رفتارش تكرار می‌كرد.
هفته‌ها گذشت كم‌كم سایر كارگرها از رفتار او به ستوه آمدند. سرانجام یكی از كارگرها به زبان آمد و گفت:
- لعنت بر شیطان! اگر تا این اندازه از ساندویچ متنفری، چرا به همسرت نمی‌گویی یك ساندویچ دیگر برایت درست كند؟!‌
- منظور از «همسرت» چیست؟‌ من كه متأهل نیستم! من خودم ساندویچ‌هایم را درست می‌كنم.


نتیجه:
در حالی از زندگی خود می‌نالیم و هر روز، مدام در سختی‌ها و رنج‌های زندگی شكایت می‌كنیم كه تمام شرایط حاكم بر زندگی‌مان حاصل اعمال، تفكرات و تصمیمات خود ماست! این قانون الهی است كه هیچ كس غیر از ما نیابد و نمی‌تواند برای ماتعیین تكلیف كند. ما خود، ساندویچ‌های زندگی‌مان را درست می‌كنیم. اگر از كیفیت آن ناراضی هستید به جای مقصر شمردن سرنوشت‌تان، تصمیم قاطع بگیرید و آن طور كه می‌خواهید بسازید و از آن لذت ببرید. حتی اگر احساس می‌كنید این دیگران هستند كه در زندگی شما دخالت می‌كنند بدانید این نیز یك تصمیم است كه از سوی شما گرفته شده است.


انسان نیاز به «انتخاب» سرنوشتش دارد، نه «پذیرش»‌ آن.
«پائولوكوئیلو»


وقتی تصمیمات مهم زندگی گرفته می‌شود، هیچ شیپوری به صدا در نمی‌آید. «سرنوشت» بی صدا بر ما آشكار می‌گردد.
«اگنس دومیل»


«تصمیمات» امروز «واقعیت‌های» فرداست.
 
زمانی كه چشمت به سازمانی بزرگ می‌خواند بدان كه زمانی شخصی «تصمیم» شجاعانه‌ای گرفته است.
«پیتر دراكر»


بهشت به فرشتگان داده شد. اما انسان باید بهشت خود را بیافریند.
«دیپاك چوپرا»

شنبه 6/6/1389 - 2:40
خواستگاری و نامزدی
هنگامی که روی برگهای خشک راه می روی و لذت می بری یادت باشد که روزی همین برگها به تو نفس می دادند.
از فانوس بیاموز که با آن کوچکی کاری می کند که خورشید با آن عظمت نمی تواند انجام دهد . میتواند حتی در شب هم نور بدهد .
دوستی برایت دوست خوبی است که برای جاشدن توی دلش مجبور نشوی خودت رو کوچک کنی.
اگر دیدی یک روز دوستت گذاشت و رفت بدان که مشکل از او نیست . تو لیاقت دوستی با او را نداشته ای .
موقعی که جوانی به ضعیفتر از خودت آزار نرسان چون که ممکن است وقتی که بزرگ می شوی دوباره او را توی خیابان ببینی که دارد با اکراه به تو یک صد تومانی کثیف و تاخورده می دهد.
از جوی آب بیاموز که همچون خدمت گزاری خاموش به دوست و دشمن یکسان خدمت می کند.
شنبه 6/6/1389 - 2:38
خواستگاری و نامزدی
 گاهی اوقات هنگامی که تسلیم سرنوشت می‌شویم چیزی که مدت‌ها در انتظار و آرزوی آن بوده‌ایم، به‌سرعت به وقوع می‌پیوندد.

شما مجبور نیستید عشق، علاقه و توجه را در خود محدود کنید اما نباید بگذارید دیگران بیش از حد شما را خسته و ناتوان کنند. شما باید به مسائل خود هم رسیدگی کنید و بیشتر به خودتان توجه داشته باشید.

شاید بگویید که این موضوع برای من خیلی اهمیت دارد و نمی‌توانم از آن دل بکنم اما دقیقا به همین خاطر که مسئله برایتان مهم است و اهمیت دارد باید بتوانید دل بکنید!

برای هر یک از ما زمانی فرامی‌رسد که باید رها شویم و آن، هنگامی است که هرچه در توان داشته‌ایم انجام داده‌ایم. با احساسات خود کنار بیایید.

از تسلط نداشتن بر دیگران نترسید. در کنترل خود و مسئولیت‌هایتان نیرومندتر شوید. بگذارید مردم آنطور که می‌خواهند باشند و بدین‌ترتیب خود را رها و آزاد کنید.

مهربانی کردن، ایثار و خدمت به مردم و داشتن روابط سالم امر بسیار مهمی در زندگی است. ولی اینکه بیاموزیم چه مواقعی نباید ایثار کنیم و تسلیم شویم و بیش از حد به مردم خدمت کنیم هم بخش مهم دیگری از زندگی و روابط سالم است.

توجه بیش از حد به افرادی که با سلب مسئولیت از خود، از ما سوءاستفاده می‌کنند، به هیچ وجه کار درستی نیست و این عمل، هم آنان را آزار می‌دهد و هم خود ما را.

بین کمک‌کردن و آزردن مردم، بین ایثار مثبت و از خودگذشتگی بیش از حد و منفی، مرزی وجود دارد که ما باید بتوانیم آن دو را از هم تشخیص دهیم.
شنبه 6/6/1389 - 2:30
كودك
بسیاری از کودکان کم‌سن هنگامی والدین‌‌شان برای رفتن به مدرسه ترک می‌کنند یا والدین‌شان برای رفتن به سر کار یا مهمانی آنها را تنها می‌گذارند، دچار اضطراب می‌شوند

این توصیه‌ها به شما کمک می‌کند که به صورتی که برای هر دوی‌تان کمتر تنش‌زا باشد،‌ از کودک‌تان جدا شوید:

  • جداشدن از کودک‌تان را به سنین بالا و به گذاشتن نزد پرستار بچه واگذار نکنید. هر چه کودک‌تان در سنین پایین‌تر به جداشدن از شما عادت کند،‌ این دوره گذر آسان‌تر خواهد بود.
  • جدا شدن از کودک‌تان را به تدریج و به آهستگی شروع کنید، تا قدرت تحمل او را بالا ببرید.
  • هنگامی که می‌خواهید از کودک‌تان جدا شوید و او را به پرستار بچه بسپارید، اطمینان حاصل کنید که کودک به خوبی استراحت کرده و تغذیه شده است.
  • در صورت امکان هنگامی که از کودک جدا می‌شوید، او را در محیطی آشنا قرار دهید.
  • هنگامی که از کودک‌تان جدا می‌شوید،‌ از یک مراسم ثابت پیروی کنید.
  •  در صورت امکان از یک پرستار بچه ثابت استفاده کنید،‌و او را از قبل به کودک معرفی کنید.
  • موقع ترک کردن کودک راحت و آرام بمانید و به وضوح به او بفهمانید که بر خواهید گشت.


شنبه 6/6/1389 - 2:27
كودك
واقعیت آن است که تعدادی از معلمان، مربیان و والدین به بازی کودکان آنچنان ‌که شایسته است توجه نمی‌کنند؛ آنان بازی کودکان را وقت تلف کردن می‌دانند.

ناآگاهی بعضی از آنها در مورد بازی و نقش تربیتی آن و همچنین کاربرد آموزشی آن به حدی است که گاهی کودکان را از بازی منع می‌کنند، بدون آنکه حتی دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن داشته باشند و این در حالی است که روان‌شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت، بازی را همچون اکسیژن برای کودکان لازم و ضروری می‌دانند و حتی گفته‌اند اگر کودکی به هیچ‌وجه بازی نکند، خواهد مرد. 

بازی چون فعالیتی خوشحال‌کننده و شادی‌آور است و طی آن کودک می‌تواند افکار و تصورات خود را عملی سازد و همچنین با دیگران پیوندهای اجتماعی برقرار کند و حتی پرخاشگری و خشم خود را به‌گونه‌ای جامعه‌پسند آشکار کند و از طریق فرار از عصبیت‌ها، به احساس آرامش و ‌رهایی دست یابد، مورد علاقه شدید کودکان است. ما ضمن اینکه منافع بی‌شمار بازی را بررسی می‌کنیم، خواهیم دید که احساس شخصیت یک فرد در بزرگسالی نیز در کودکی او نهفته است و از آنجا ‌که بازی، قسمت اصلی زندگی کودکی را تشکیل می‌دهد و به‌طور کلی تنها کار کودک است، می‌تواند در شکل‌گیری شخصیت انسان نقش مهمی ایفا کند. 

اولین فعالیت‌ اجتماعی کودک به‌صورت بازی شروع می‌شود و طی آن کودک با مسئولیت‌ها آشنا شده و می‌فهمد که برای رسیدن به هدف‌های مشخص باید تلاش کند.  به‌طور کلی باید گفت بازی، بهترین مربی کودکان است و جنبه باارزشی از رشد شناختی، اجتماعی و عاطفی کودک است.  ما ابتدا این جنبه‌ها را مورد بررسی قرار داده و سپس با ارائه تعریفی از بازی، نکاتی را در مورد آن ارائه خواهیم داد.

در زمینه تربیتی، بازی کودک باعث شناخت رنگ‌ها، اندازه‌ها، جنس اشیا و اهمیت آنها می‌شود.  کودک همچنین به شناخت درستی از خود و محیط نایل آمده که موجب سازگاری هر چه بیشتر کودک با زندگی خواهد شد، زیرا با شناخت خود و محیط، کودک از خودمداری یا این تصور که خویشتن مرکز همه‌چیز است، بیرون می‌آید.

آموختن زبان مادری به‌آسانی و به‌طور صحیح، پرورش آفرینندگی، کسب تجربه‌های تازه و قرار‌گرفتن در قلمرو واقعیت و خیال و تمیز این دو حیطه از یکدیگر، از مزایای بازی در جنبه تربیتی است.  بازی کودک به تفکرات او نیز مربوط است و از طریق آن، شناخت افکار و تصوراتش و در نتیجه پرورش فکری و جسمانی او امکان‌پذیر است و با توجه به همین مسائل است که می‌توان در برنامه‌ریزی‌های آموزشی و درسی به‌خصوص در مراحل پیش از دبستان و دبستانی از آن سود جست. 

امروزه در تعلیم و تربیت از روش آموزش مستقیم پرهیز شده و فعالیت‌های دانش‌آموزان به‌گونه‌ای غیر‌مستقیم هدف‌های تدریس را دنبال می‌کند و بازی به‌عنوان یک فعالیت که غیرمستقیم می‌تواند به آموزش منتهی شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.  اگر معلم بتواند آموزش‌های خود را به طرز ماهرانه‌ای از طریق بازی به کودکان انتقال دهد، مسلماً بهتر و بیشتر به هدف‌های رفتاری و آموزشی خواهد رسید و از طرف دیگر آموزش نیز فرایندی مطلوب و دلخواه برای کودکان خواهد شد.  ارزش جسمانی بازی بر هیچ‌کس پوشیده نیست. رشد عضلات، صرف انرژی مازاد، آگاه‌شدن بر توانایی‌ها، رفع خستگی و بالاخره رشد کودک در سایه حرکت و جنب‌وجوش، از ارزش‌های جسمانی بازی است. 

بازی کودکان همچنین نقش بسزایی در حیات روانی آنان دارد، زیرا باعث تعادل روانی می‌شود.  احساسات کودک در جریان بازی به نحو اجتماع‌پسندی بازگو می‌شود.  کودک انرژی‌های سرکوب‌شده خود را در جریان بازی بروز می‌دهد و همچنین به کمک آن، نیاز لذت‌جویی خود را ارضاء می‌کند و علاوه بر اینکه در بهداشت روانی او مؤثر است، یک وسیله‌ درمانی نیز محسوب می‌شود و همین امر باعث ایجاد رشته‌ای به نام بازی‌درمانی شده است که طی آن از طریق بررسی دقیق بازی‌های کودکان نه‌تنها مسائل روانی آنها ریشه‌یابی می‌شود، بلکه سعی می‌شود تا با استفاده از همین بازی‌ها مشکلات کودک نیز مرتفع شود. 

علاوه بر مسائل یادشده، آموزش شیوه زندگی فردی و اجتماعی، آموزش قانون و مقررات، تعدیل رفتارهای ناسازگارانه و خواسته‌های نابجا و کاهش خصومت‌ها، همچنین آشنا‌شدن با نقش‌ها و ارزش‌های اجتماعی که همگی متضمن زندگی گروهی و همزیستی مسالمت‌آمیز است، از مزایا و ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی بازی است. 

بازی چیست؟

حال باید دید اصولاً بازی چیست؟ روانشناسان و متخصصان علوم تربیتی درباره بازی، نظرات گوناگونی ارائه داده‌اند.  پیاژه، روانشناس بزرگ سوئیسی معتقد است که بازی کودک یک فعالیت اساسی در سازمان روانی او به‌منظور سازگاری و کسب تعادل است.  او معتقد است که بازی راهی است برای دسترسی به جهان و لمس آن به‌گونه‌ای که با وضع کنونی فرد مطابقت کند. 

براساس این تعریف بازی در رشد هوش نقش اساسی داشته و تا حدودی حضور آن در رفتار آدمی همواره مشهود است.  پیاژه بازی کودکان را به چند دوره تقسیم می‌کند.  نوزاد از ابتدای زندگی برای لذت‌جویی از طریق حواسش به بازی متوسل می‌شود. این بازی‌ها،
حسی - حرکتی نامیده  می‌شود مانند تقلید صدا یا مکیدن شست. 

با رشد کودک و دگرگونی‌های جسمی و هوشی، بازی کودکان به نوع تمرینی تغییر شکل می‌یابد که در آن کودک از تکرار یک رفتار و حصول نتیجه مجدد آن لذت می‌برد و بعد از آن بازی‌های نمادین شروع می‌شود که بر مبنای تخیل و تجسم کودک است و از آنجا‌ که ارتباط نزدیکی بین تخیل و خلاقیت کودک وجود دارد، این بازی‌ها ارزش زیادی از نظر تربیتی دارد و بازی‌های مبتنی بر رقابت با دیگران، بخش دیگری از بازی‌های کودکان بزرگ‌تر است که بازی‌های باقاعده نامیده می‌شود و در آموزش قواعد و شناخت واقعیت و منطق و اخلاق مؤثر است.

فرق بازی با کار

برای آنکه مربیان و والدین بازی کودکان را رهبری کرده و در مسیر صحیح هدایت کنند  باید ابتدا از ماهیت بازی اطلاع داشته و فرق آن‌ را با کار بدانند؛ مثلاً بدانند که بازی فعالیتی است که هدفش در خود آن است و کودک به دلخواه خود به آن می‌پردازد و طی آن خشنودی حاصل کرده و از قید سازمان نیز آزاد و رهاست، در حالی‌که کار، فعالیتی سازمان‌دار با هدفی بیرونی است که ‌‌گاهی همراه با اجبار و ناخشنودی است.  هرگاه والدین و مربیان در این باره بیندیشند و آن‌ را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، خواهند توانست کودک را هدایت کنند؛ در غیر این صورت واکنش‌های ناسنجیده آنها در عوض تربیت درست کودک، او را تباه خواهد ساخت.

بعضی از والدین در رهبری بازی، رفتاری نامناسب دارند.  این نادرستی به 3صورت پیش می‌آید.  عده‌ای به بازی کودکان بی‌توجه‌اند و فکر می‌کنند کودکان خودشان می‌دانند که کدام بازی بهتر است؛ فرزندان آنها هر وقت با هر چه و هر که بخواهند بازی می‌کنند. عده‌ای دیگر از والدین توجه بیش از حد به بازی کودکان خود نشان می‌دهند و با دلسوزی‌های اضافی آنان را محدود می‌کنند و همیشه در بازی‌هایشان دخالت می‌کنند و با این‌کار خود، قوه خلاقیت و حس کنجکاوی را از کودکان گرفته و عدم‌اعتماد نسبت به توانایی‌های خود را در کودکان به‌وجود می‌آورند. 

گروه سوم نیز والدینی هستند که کودکان خود را در دریایی از اسباب‌بازی‌های گوناگون و بیشتر تجملی غرق کرده و فکر می‌کنند بازی کودکان در اسباب‌بازی خلاصه می‌شود، غافل از اینکه اسباب‌بازی گران‌قیمت، ذوق‌وشوق کودکان را برای بازی‌های خلاق و سازنده از بین می‌برد و از طرف دیگر، به خاطر قیمت بالای آن، بیشتر در دکورها گذاشته می‌شود تا وسیله‌ای باشد در اختیار کودکان.

اسباب‌بازی‌های کودکان می‌تواند علاوه بر اسباب‌بازی‌های ارزان‌قیمتی که در بازار وجود دارد، مواد ساده‌ای مثل قطعات مقوا، چوب، کاغذ، سیم، میخ، خمیر‌بازی، گل، شن و وسایل دور‌ریختنی باشد که هم از نظر قیمت مناسب و هم وسایلی هستند که کودک با آنها می‌تواند انواع بازی‌های سازنده انجام دهد و هم در آنها زمینه‌های مناسبی برای تخیل خود بیابد.  کودک در بازی با این وسایل، مسائل را حل می‌کند، ترکیب می‌کند، ابداع می‌کند و چیز می‌سازد.

با توجه به مسائل مطرح‌شده و ارزش‌های فراوانی که بازی دارد، لزوم توجه بیشتر به این پدیده مهم تعلیم و تربیتی اجتناب‌ناپذیر است.  از آنجا ‌که بازی در رشد ذهنی و پرورش هوش کودک مؤثر است باید والدین و مربیان نکاتی را مد‌نظر داشته باشند؛ به بازی کودکان جهت داده تا به یک نتیجه مثبت برسند و حرکت و راه و روش را به طفل بیاموزند ولی همیشه متوجه این مسئله باشند که جهت دادن آنها منجر به دخالت نابجای آنان در بازی کودک نشود.

بازی اگر به‌صورت هدف درآید تمام وقت کودک را می‌گیرد و خطرناک می‌شود؛ باید تعادل میان کار و بازی کودک در زندگی برقرار کرده و بازی، یگانه شوق‌وذوق کودک نباشد و او را به کلی از هدف‌های اجتماعی دور کند.  بازی باید خوشایند و به دور از تحمیل و فشار باشد؛ مچنین باید متناسب با سن و جنس کودکان باشد.

بازی باید متنوع باشد و از آنجا ‌که مقدمه‌ای برای کار است باید تا اندازه‌ای جدی باشد.

شنبه 6/6/1389 - 2:26
كودك
بزرگ‌ترین نعمت و سرمایه‌ای را که می‌توان برای انسان تصور کرد، داشتن اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی است.

اعتماد به نفس و اعتقاد به خویشتن لازمه رشد سالم شخصیت در افراد محسوب می‌شود. اعتماد به نفس به معنای احساس داشتن صلاحیت و توانمندی برای کنارآمدن با چالش‌های زندگی و خود را شایسته برای رسیدن به خوشبختی دانستن است. به عبارت دیگر اعتماد به نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن و این حس از مجموع افکار، احساس‌ها، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی می‌شود.

چگونگی تعریفی که ما از خودمان می‌کنیم بر انگیزش‌ها، نگرش‌ها و رفتار وعواطف و همچنین سازگاری هیجانی مان تاثیر می‌گذارد. اعتماد به نفس همچنین می‌تواند به‌عنوان ترکیب احساس قابلیت با احساس دوست داشته‌شدن، تعریف شود.  به زبان ساده‌تر اعتماد به نفس به معنای اعتماد و اطمینانی است که فرد نسبت به توانایی‌ها و داشته‌های خود دارد و نیز ارزشی است که فرد برای خود و توانایی‌هایش قائل است. از این‌رو به جای مفهوم اعتماد به نفس از واژه عزت‌نفس هم استفاده می‌شود.

احساس توانایی و اعتقاد شخص به اینکه «من می‌توانم» پایه رشد و پرورش اعتماد به نفس است و برعکس احساس عدم‌توانایی و قادر نبودن به انجام کار نیز رشد عدم‌اطمینان به‌خود و کاهش اعتماد به نفس را به‌دنبال خواهد داشت، بنابراین برای پرورش اعتماد به نفس و ایجاد حس خود‌ارزشمندی، می‌بایست احساس توانایی را در کودک ایجاد کرد.

هر فرد دارای یک تصویر ذهنی از خود است که در روان‌شناسی به آن خود‌پنداره می‌گویند، رفتار آدمی براساس آن شکل می‌گیرد و شخصیت فرد نیز بر آن احساس ساخته می‌شود. اعتماد به نفس یک مؤلفه از خودپنداره است و برای افزایش آن باید مؤلفه‌های خودپنداره را مورد توجه قرار داد. منظور از خود‌پنداره، مجموعه افکار، احساس‌ها و نگرش‌هایی است که هر فرد درباره خودش در ذهن پرورش می‌دهد.

خودپنداره یا تصور واقعی شخص از خویشتن به این معناست که شخص خود را « که»‌ و«چه» می‌داند و عمدتاً با نقش‌ها، روابط با دیگران و واکنش‌های شخص به دیگران تعیین می‌شود. به عبارت دیگر خودپنداره حاصل تفسیری است که فرد از تصاویر دیگران از خودش دارد و علاوه بر آن تفاسیری که فرد از دیدگاه دیگران برای خودش ترسیم می‌کند. تصویر ذهنی فرد از خودش آنقدر در رفتار و کردار و شخصیت او تأثیر دارد که روان‌شناسان می‌گویند:

«به من بگو چه تصویری از خود داری تا به تو بگویم کیستی».  ‌چگونگی برداشتی که ما از خود داریم نقش مهم و زیر‌بنایی در احساس رضایت از زندگی نیز دارد. بنابراین تقویت توانایی خود‌آگاهی و به تبع آن داشتن خود‌پنداره‌ای دقیق، می‌تواند فرد را در جهت مقابله با مشکلات و حل آنها یاری دهد.

خودپنداره‌ای از کارکرد لازم و مفید برخوردار خواهد بود که داده‌های حاصل از تجربه را کسب کند و به عبارتی منطبق بر واقعیت باشد. به‌طور کلی خود‌پنداره نه خوب است نه بد. تصویری که ما از خود داریم به‌خودی خود بار ارزشی ندارد. این ما هستیم که آن را ارزش‌گذاری می‌کنیم و به واسطه ارزشی که به آن می‌دهیم، احساس ارزشمندی یا بی‌ارزشی می‌کنیم.از آنجایی که یکی از مشکلات بزرگ برخی از افراد همانا تصویر ذهنی منفی از خود است، ما باید سعی کنیم که کودک از همان ابتدا تصویر ذهنی مناسبی از خودش به دست آورد و از عزت نفس کافی برخوردار شود.

کودکانی که از اعتماد به نفس سالمی برخوردارند، احساس خوبی در مورد خودشان دارند؛ آنها نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی می‌شناسند، زودتر بر تعارضات کنترل می‌یابند،  در برابر فشارهای منفی مقاوم هستند و هنگامی که با چالشی روبه‌رو می‌شوند قادرند برای یافتن راه‌حل اقدام کنند.

کودکان  در این هنگام بدون دست‌کم گرفتن خود یا دیگران، خشنودی خود را ابراز می‌کنند. آنها راحت‌تر لبخند می‌زنند و از زندگی لذت می‌برند. این کودکان واقع‌بین و عموماً خوش‌بین هستند، از تعامل و ارتباط با دیگران لذت برده و در موقعیت‌های اجتماعی راحت هستند. از فعالیت‌های گروهی لذت می‌برند. در موقعیت مناسب بدون شک و تردید نقش رهبری را بر عهده می‌گیرند.

اما کودکانی که اعتماد به نفس پایینی دارند و در مورد خود بدفکر می‌کنند، تمایل امتحان چیزهای جدید را ندارند و اغلب به‌صورت منفی در مورد خود صحبت می‌کنند، تحمل کمی در برابر ناکامی‌ها دارند و زودتر از دیگران کار خود را رها می‌کنند.در مقابل چالش‌ها پاسخ فوری آنها «نمی‌توانم» است و در مواجهه با این چالش‌ها دچار اضطراب و ناکامی می‌شوند. اصولاً زمان زیادی را صرف یافتن راه‌حل برای مشکلاتشان می‌کنند و چون افکار خود‌انتقادی زیادی دارند ممکن است منفعل، منزوی یا افسرده باشند.

رشد طبیعی کودک هنگامی صورت خواهد گرفت که کارهایی به او محول شود که توانایی انجام آن را داشته باشد، زیرا انجام کار، خودش باعث رشد احساس توانایی می‌شود. اگر کودکی یک کار را نتواند انجام دهد، احساس ناتوانی در تمام زمینه‌ها در او رشد خواهد کرد و هرگز فکر نخواهد کرد که فقط این کار به‌خصوص را نتوانستم انجام دهم، بلکه با تعمیم دادن این احساس به همه ابعاد شخصیتش، عملاً جلو هر گونه تحول و پیشرفتی را سد خواهد کرد.

اگر کارهایی را به کودک بسپاریم که در حد توانایی، استعداد و علاقه اوست و قادر است آن را انجام دهد، مسلماً انجام این امور احساس توانایی در تمام زمینه‌ها را در او پرورش خواهد داد و با این احساس است که فرد خود را عضو مفیدی برای اجتماع می‌داند و در این راه گام می‌نهد. از طرف دیگر برای آنکه کودک تصویر ذهنی مناسبی از خود به دست آورد باید به او شخصیت بدهیم و نسبت به او ارزش قائل شویم. همانگونه که قبلاً ذکر شد تصویری که فرد از خود دارد در درون ساخته و پرداخته نمی‌شود، بلکه در خارج از او شکل می‌گیرد و به ذهن او تحمیل می‌شود.

ما خود را آنطور می‌بینیم که دیگران ما را می‌بینند. به عبارت دیگر تصویر ذهنی ما از خود بر مبنای دید و قضاوت دیگران و پردازشی که ما از این قضاوت‌ها داریم شکل می‌گیرد. بنابراین والدین و مربیان، باید شخصیت‌ساز باشند و براساس احترام و ارزش با آنان رفتار کنند و هرگز زایل‌کننده شخصیت کودکان نباشند. اصولاً کودکان براساس نوع رفتاری که با آنان می‌شود یاد می‌گیرند چه کسی با چه توانایی‌هایی هستند.

یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری خودپنداره منفی و اعتماد به نفس پایین، روش‌های آسیب‌زاست، چرا که پیامد مشترک همه این روش‌ها، تحقیر فرد است، فردی که همواره با نامی نامناسب شناخته یا با لقب‌های زشت خطاب می‌شود یا با زور به پذیرش امری وادار می‌‌شود و یا در معرض تبعیض‌های رفتاری مربی قرار گیرد و در نهایت مورد تمسخر و تحقیر واقع شود، احساس حقارت می‌کند و همین احساس پایه‌های یک قضاوت و ارزشیابی منفی درباره خویش را در فرد شکل می‌دهد، این نگرش منفی تمام فعالیت‌های او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و در قالب صفت‌های روحی، روانی و رفتارهای ظاهری و بیرونی بروز می‌کند.

نگرانی و اضطراب، عصبانیت و به تبع آن گوشه‌گیری، منفی‌بافی و افسردگی باعث کاهش عزت نفس می‌شود، کودکی که اعتماد به نفس اندک دارد، دائم مضطرب و نگران است زیرا فکر می‌کند اگر در کاری شکست بخورد، بدون شک تنبیه یا تحقیر می‌شود، بنابراین علاقه‌ای به آزمودن موضوعات جدید ندارد و فقط در موقعیت‌های امتحان شده و آشنا احساس آسودگی خیال می‌کند.

عصبانیت نیز باعث به‌وجود آمدن طرز فکر منفی در کودک و اعتماد به نفس اندک می‌شود. ‌
افسردگی نیز باعث کاهش اعتماد به نفس می‌شود. افسردگی در کودک موجب اختلال در یادگیری، بازی و توسعه روابط با دیگران می‌شود و بعضی مواقع حتی مانع ارتباط او با والدین می‌شود.

در پناه تصویر ذهنی مثبت و احساس توانایی و خودارزشمندی در فرد است که بهداشت و سلامت روانی وی تضمین می‌شود. مارک تواین گفته است: «‌انسان آرامش نخواهد داشت مگر آنکه خودش را قبول داشته باشد».‌این نکته را نیز باید خاطر‌نشان‌ کرد که از تمجید و تشویق خارج از اندازه و ایجاد احساس توانایی کاذب نیز باید پرهیز کرد، چرا که اینگونه تعریف وتمجیدهای اغراق‌گونه از جانب والدین و مربیان کودکان را به سوی قبول اینگونه گفتارها و ستایش‌های غیر‌منطقی و در نتیجه خودباوری نابجا و غرور کاذب سوق می‌دهد.انتقاد و سرزنش بیش از حد کودکان به‌خصوص در سال‌های تکوین شخصیت نیز می‌تواند، رشد اعتماد به نفس آنان را به مخاطره اندازد. سرزنش‌های مکرر، عواقب نامطلوبی دارد.

انتقادهای مداوم و منفی این احساس را در کودک می‌پروراند که « من فرد ناتوانی هستم و هیچ کاری از عهده من ساخته نیست و همیشه کارهایم اشتباه از آب در می‌آید».
‌یکی دیگر از مواردی که شخص تصویر ذهنی نامناسبی از خود می‌سازد، نیاز به کامل بودن است. کودک هنگامی که به‌طور کامل به رؤیاهای خود دست نمی‌یابد، فکر می‌کند شکست خورده است، درصورتی که ممکن است به موفقیت‌های شایانی دست پیدا کرده باشد. در این مورد می‌توان به دانش‌آموزی اشاره کرد که در کلاس، شاگرد سوم یا چهارم می‌شود، ولی فکر می‌کند که در درس و امتحان شکست خورده است. ‌در اینجا راهکارهایی که باید برای افزایش اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان رعایت شود، ذکر می‌شود:

- همیشه به یاد داشته باشید که او یک کودک است و از او به اندازه سن، هوش، توانایی و مهارت‌هایش انتظار داشته باشید، از طرف دیگر به تفاوت‌های فردی او توجه کنید و هرگز او را با سایر کودکان مقایسه نکنید.

- همیشه به او گوشزد کنید که در هر شرایطی حتی در شرایط بسیار سخت و ناگوار، مراقب او هستید و در برابر اتفاقات نامناسب از او حمایت خواهید کرد.

- محبت خود را به کودک نشان دهید و بگویید که به او افتخار می‌کنید.

- به کودکتان اجازه دهید تا عقایدش را با شهامت بیان کند و از ابراز نظر خود واهمه‌ای نداشته باشد. به بیان نیازها و احساس‌های او گوش فرا دهید.

- به کودک خود اجازه تصمیم‌گیری بدهید و به او کمک کنید تا روی تصمیم خود ثابت قدم بماند و عواقب احتمالی آن را نیز بپذیرد، به او بفهمانید که برخی از پیامدها خوب و برخی بد هستند، مهم این است که بیاموزد با تغییرات سازگاری پیدا کند.

- او را در برخی از کارها مشارکت دهید و از او بخواهید که برای پیدا کردن راه‌حل با شما تبادل‌نظر کند و استقلال او را هرگز فراموش نکنید، زیرا استقلال و اعتماد به نفس ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند.

- کودک را نه تنها برای کار خوبی که انجام داده است، بلکه برای تلاش‌هایش تشویق کنید.

- به فرزند خود مهارت‌های سازگاری را بیاموزید، فرصت‌های مناسب برای او فراهم کنید تا فعالیت‌های مورد علاقه‌اش را بیاموزد و دنبال کند.

- الگوی مثبتی برای کودک باشید. اضطراب و کم رویی پدر و مادر در کودک عدم‌اعتماد به نفس ایجاد می‌کند، به‌طور کلی رفتاری که می‌خواهید داشته باشد را از خود بروز دهید.

- باورهای غلط و افکار غیر‌منطقی کودک را شناسایی کنید و آنها را تصحیح کنید و به‌دنبال فرصت‌هایی باشید که تصویر جدیدی از کودک به او ارائه دهید و او را در موقعیتی قرار دهید که بتواند نسبت به‌خود دید متفاوتی پیدا کند.

- کمال‌جویی بیش از حد نداشته باشید، اگر در همه کارها و فعالیت‌ها حد نهایت و کمال را از کودک انتظار داشته باشید و هیچگونه انعطافی نداشته باشید، این کودک کوچکترین نقص و عیبی را غیر‌قابل‌قبول می‌داند و تمایل دارد که از همه لحاظ کامل باشد و چون هیچ کس کامل نیست، بنابراین هیچ وقت از کارهای خود راضی نمی‌شود.

- به فرزند خردسال خود اجازه دهید که خودش بازی‌های مورد علاقه‌اش را انتخاب کند. برای او برنامه‌ریزی نکنید و نظرات خود را تحمیل نکنید. در هر مورد، تصمیم‌گیری را به‌عهده خود او بگذارید.

- احساسات منفی کودک را بپذیرید تا بتوانید آن‌ را تغییر دهید. به جای اینکه با زور‌گویی او را از داشتن احساسات منفی منع کنید باید برایش محیطی فراهم کنید تا بتواند احساسات خود را ابراز کند ولی به روشی درست به او نشان دهیم که این احساسات واقعیت ندارد.

- توجه کودک را روی کاری که دارد انجام می‌دهد متمرکز کنید و توانایی‌های او را هرگز ارزیابی نکنید، بلکه تلاش‌ و جدیت او را تحسین کنید.

- از تنبیه و تهدید یا بی‌حوصلگی و عصبانیت با کودک اجتناب کنید، زیرا این موارد نگرانی کودک را افزایش می‌دهد.

- به کودک یاد بدهید که یک هدف واقعی که مناسب توانایی‌هایش باشد در نظر بگیرد. این هدف‌ها نباید خیلی بزرگ و نه خیلی ساده و آسان باشند، به او کمک کنید تا برای رسیدن به آن هدف تلاش کند.

- اجازه دهید که کودک گاهی طعم شکست را بچشد تا بفهمد که کجای کارش اشتباه بوده است.

شنبه 6/6/1389 - 2:25
كودك
فن خواندن، مهارت مهمی است که یک بچه خردسال می‌تواند از آن برخوردار شود.

 تاکنون بسیاری از والدین و مربیان کودک‌ در‌صدد فراهم کردن یک برنامه آموزشِ خواندن برای خردسالان بوده‌اند که هم از محتوای غنی برخوردار بوده و هم جذاب و خوشایند باشد.

 نکته مهم این است که برای بچه‌های خردسال اوقاتی را فراهم کنیم تا آنها به خواندن بپردازند و با واژه‌ها و زبان نوشتاری سروکار داشته باشند.

کارشناسان برای افزایش توانایی خواندن در کودکان خردسال، شیوه‌ها و روش‌های متنوعی را پیشنهاد می‌کنند. در اینجا به 3روش آسان و مفرح اشاره می‌شود تا شما بتوانید بچه‌های خود را به خواندن عادت دهید.

 تمرین تلفظ و هجاهای کلمات

نخستین گام کمک به بچه‌ها برای فراگرفتن عنوان و آوای کلمات حروف الفباست. پس از آن نوبت به آموختن ترکیب حروف (مانند: با، تا، ما و...) و شناخت کلمات  هماهنگ (مانند: پاک، خاک و...) می‌رسد. یقینا باید کاری کنید که خردسالان به ادامه این روند علاقه‌مند شوند.

در مقابل هر پاسخ درست کودک، با جایزه و پاداشی کوچک مثل شکلات یا شیرینی، او را به خواندن و ترکیب حروف تشویق کنید. با حداقل هفته‌ای دو بار و در جلساتی کوتاه و مفید، بچه‌ها کلمات ساده و معمولی را می‌آموزند.

به این ترتیب، آنها در عرض چند ماه با راز واژه‌ها آشنا می‌شوند؛ همان کلمات و حروفی که روزی با تعجب به شکل و تصویر آنها خیره می‌شدند.

 به خاطر سپردن کلمات

ترسیم کلمات به شکل جداگانه و نصب آنها در اتاق کودک باعث می‌شود که او این کلمات ساده را به خاطر بسپارد. تهیه فلش‌کارت‌های موجود در نوشت افزارها که دارای تصاویر گویا و اشکال واژه‌ها هستند، به یادگیری بچه‌ها کمک فراوانی می‌کند. باید از کودک بخواهید که همراه با شما، حروف را بخواند و در مرحله‌ای دیگر پس از شما، آن حروف را تکرار کند.

حتی خود می‌توانید برچسب‌های  دست‌نویس را بسازید و روی وسایل و اشیایی که در معرض دید خردسال است‌، نصب کنید. او به‌طور مکرر این کلمات را می‌بیند و بازگو می‌کند. در کنار این کار، توضیح و شرح اشکال و همچنین تمرین در نوشتن حروف و کلمات مانوس و آشنا، دایره واژگان فرزند شما را افزایش می‌دهد.

کوشش برای به خاطر سپردن کلمات، تلفظ صحیح و ترکیب واژه‌ها‌، باید به‌تدریج و بدون فشار بر کودک انجام شود. در این صورت بیشترین فایده و بهترین نتیجه به دست خواهد آمد.

 بسیار خواندن، همیشه خواندن

زمان مناسبی را به تعلیم فرزند خردسال اختصاص دهید. اوقاتی که او آماده پذیرش آموزش‌های شما باشد.

از کتابفروشی‌ها‌، کتب جذاب و دلچسب را تهیه کنید. کتاب‌هایی که محتوی تصاویر زیاد و کلمات ساده باشند. هنگام خواندن کتاب، کلمه‌های تازه را به بچه نشان داده و بخوانید، سپس از او بخواهید این واژه‌ها را تکرار کند.

هنگامی که در حال نوشتن فهرست خرید روزانه هستید، کودک را کنار خود بنشانید تا حروف و کلمات را ببیند. وقتی که غذای خاصی را از روی دستور آشپزی آماده می‌کنید، کلمات و جمله‌ها را با صدای بلند برایش بخوانید. کلمات چاپی را که روی جعبه موادخوراکی (مانند ماکارونی، برنج، کنسروها و...) نوشته شده است، با صدای بلند و شمرده، شمرده بخوانید و به او نشان دهید.

کلمه‌ها در سراسر محیط زندگی فرزند خردسال شما وجود دارند و شما همیشه باید در جست‌وجوی روشی خلاق باشید تا به کودک خود کمک کنید‌، این واژه‌ها و کلمات گوناگون را بشناسد.

ابتکار و خلاقیت

آموزش فن خواندن به خردسالان، همواره باید مراحلی سرگرم‌کننده و هیجان انگیز داشته باشد. در محیط زندگی ما امکانات خواندن فراوان است. کلیدهای والدین در انجام موفق این آموزش عبارتند از: یادآوری و تکرار، تشویق مداوم و جایزه دادن.

اما همیشه به یاد داشته باشید که باید در مسیر خلاقیت و یافتن روش‌های نو حرکت کنید. همچنان‌که کودک؛ در حال تمرین و تکرار است‌، شما نیز باید برای موفقیت بیشتر، در پی دستورالعمل‌های تازه‌تری باشید.

شنبه 6/6/1389 - 2:23
كودك
کودکان به‌ویژه کلاس‌اولی‌ها درروزهای اول مدرسه، ضمن شادمانی خاصی که دارند از نوعی نگرانی و ترس رنج می‌برند

و اما، ما پدرومادرها کمتر نقش خود را دراین نگرانی‌ها جدی می‌گیریم.

طبیعی‌است وقتی مادری خود دچار دلشوره و اضطراب جدایی از فرزند است؛ بخصوص اگر فرزند اول خانواده باشد، قطعا این نگرانی را به فرزند خود منتقل می‌‌کند. البته مادران همواره تلاش می‌کنند صرفا با بیان جمله‌ای مثل "مدرسه که ترس ندارد و جای خوبی‌ است" ، در درجه اول بر نگرانی خود سرپوش گذاشته و از بروز آن جلوگیری کنند تا به این وسیله نگرانی کودک نیز کاهش یابد.

درحالی که روانشناسان معتقدند معمولا بیش از حرف، دو عامل بر فرزندان ما تاثیرگذار است: یکی، رفتارما و بعد، تجربه شخصی خودشان که معمولا ما از هردو غافل هستیم.
بنا براین، نکته اساسی این است که ما، مادران ابتدا تلاش ‌کنیم منشا اضطراب خود را بشناسیم و با اصلاح این نگاه و پاسخگویی مناسب به پرسش‌های مزاحم ذهن‌مان، قبل از فرزند به این نگرانی‌ها غلبه کنیم.به گونه‌ای که نبود این نوع اضطراب‌ها در رفتار ما نمود یابد، نه صرفا درحرف و بیان.[به جای فرار،با مشکل روبرو شویم]

به راستی هیچ‌وقت درخلوت فکر کرده‌اید که چه چیزی شما را دراین مورد نگران می‌کند؟ فضای جدید مدرسه، رفتارمتفاوت دانش‌آموزانی که دوستان جدید فرزندان شما خواهند بود و ممکن است با شیطنت‌هایی مزاحمت برای آنها ایجاد کنند.

شاید دراین میان، از همه مهمتر شخصیت و برخورد معلم و گردانندگان مدرسه باشد که دقیقا نمی‌دانید چقدر از حوصله، صبر و مدیریت مناسب برای حل مشکلات فرزندتان برخوردار باشند؟ ممکن است با خود فکرکنید آیا فرزندتان می‌تواند با این همه مسایل جدید؛ مقررات مدرسه، دوستان، مربیان واضطراب جدایی از مادر، خود را هماهنگ سازد...

این نگرانی‌ها همه طبیعی است اما واقعیت این است که باید اجازه دهید فرزندتان این فضای جدید را با همه قواعد و مقرراتش تجربه کند.قطعا یک مادر خوب تلاش می‌کند به طورغیرمستقیم وهنرمندانه درفهم رخدادهای جدیدی که فرزندش با آنها روبروست، به او کمک کند. به این گونه او درعمل متوجه می‌شود که مدرسه، این فضای جدید، می‌تواند تجربیات بسیارخوبی را برایش به ارمغان آورد.[تنها 6 تابستان کافی است]

یکی از نکات بسیار مهمی که بزرگترها باید به آن توجه کنند، تاثیر صحبت‌ها و بحث‌هایی است که در مورد وضعیت آموزش و یا طرح برخی تجربه‌های بدی که از برخورد نامناسب معلم یا مدیر و ناظم مدرسه شکل‌گرفته، درحضور بچه‌هاست. این نوع بحث‌ها معمولا ته ذهن دانش‌آموز سخت جاگیر می‌شوند به گونه ای که به سختی می‌توان نگرانی ناشی از آن را از بین برد و آن ذهنیت‌های پیش‌ساخته را پاک کرد.

درحالی که می‌توان بیشتر از نکات مثبت مدرسه و آثار یادگیری که سرگرم‌کننده، شیرین و لذت‌بخش است سخن گفت.و اینکه بلاخره برای بدست آوردن هرچیز خوب و دوست‌داشتنی، باید زحمت کشید و مقررات و قواعد آن را پذیرفت و بکاربست.

درپایان، به این نکته اصلی برمی‌گردیم؛ رفتارشماست که باعث می‌شود اعتماد به نفس فرزندتان ضعیف شود و یا برعکس، با انگیزه برای یادگیری و برخورد مناسب با فضای جدید، آماده شود.

شنبه 6/6/1389 - 2:22
بیماری ها
آیا می دانید چرا به کرات توصیه می شود که زنان باردار،سیب بخورند؟
 
تحقیقات جدید نشان می دهد زنان با خوردن سیب در دوران بارداری به جلوگیری از ابتلای فرزندشان به آسم و علائم مربوط به آن کمک می کنند.

به گزارش خبر گزاری فرانسه محققان هلندی و اسکاتلندی پس از زیر نظر گرفتن رژیم غذایی دو هزار زن باردار و کنترل سلامت ریه فرزندان آنها متوجه شدند در میان تنوع زیاد غذاهای مورد مصرف زنان باردار فقط مصرف سیب اثر حفاظت بخشی را در ارتباط با وقوع خس خس و آسم در کودکان دارد

به گفته محققان د احتمال وقوع خس خس سینه در کودکانی که مادرانشان در هفته بیش از چهار سیب می خوردند 37درصد و این احتمال در مورد آسم تایید شده توسط پزشک در این کودکان 53درصد کمتر بود.

این ارتباط اختصاصا در مورد سیب و نه مصرف کل میوه و سبزی مشاهده شد که احتمالا به علت محتوای فیتوکمیکال های این میوه مانند فلاونوئیدهاست که مشخص شده در عملکرد ریه هم اثرات مفیدی دارند.

خوردن ماهی در دوران بارداری نیز خطر بروز اگزمای پوستی را در کودکان کاهش می دهد.
به گفته محققان در صورت تایید این یافته ها توصیه های مربوط به تغییر برنامه غذایی طی بارداری ممکن است به جلوگیری از آلرژی و آسم دوران کودکی کمک کند.
شنبه 6/6/1389 - 2:20
خواستگاری و نامزدی

روش های بازی با كودك برای والدین خسته!

اكثر والدین زمانى كه ازسر كار به منزل می روند ،اولین كاری كه برای سرگرم ساختن كودك خود انجام می دهند این است كه تلویزیون را روشن می كنند...

اكثر والدین زمانى كه ازسر كار به منزل می روند ،اولین كاری كه برای سرگرم ساختن كودك خود انجام می دهند این است كه تلویزیون را روشن می كنند . ما به شما چند روش می آموزیم كه بسیار بهتر از تلویزیون است و فعالیت كودك را بیشتر و رابطه كودك را با خانواده محكم تر می كند.

1. پازل: پازل های مناسب با سن او را تهیه كنید و یا تصویر یا عكسی را كه خیلی به آن علاقه مند است به صورت پازل در آورید و از او بخواهید آن را برای شما درست كند .

2.بلند خوانی : یك كتاب از كتابهای كودك را انتخاب كنید . به او كمك كنید تا یك استدیو كوچك برای خود درست كند مثلا با انداختن یك پتو یا یك ملافه می توان این كار را انجام داد.حالا از كودك بخوتاهید كه زیر پتو رفته و با نور چراغ قوه كوچك خود مانند یك گوینده رادیو برای شما این قصه را بلند بخواند.

3.نقشه خوانى: یك نقشه جلو او بگذارید و از او بخواهید بر اساس نوع نقشه جاده اصلى ؛ بزرگراه ها ، كوه ها ، پل ها ؛ رودخانه ها و یا پارك ها را مشخص كند.

4.نامه بنویسی: اگر در سنین بالاتر است از او بخواهید كه نامه ای برای دوستان یا فامیل یا اعضاء خانواده بنویسد و تمام كارهایی را كه در طول هفته انجام داده و اتفاقات جالب را بنویسد اگر در ستین پایین تر است از او بخواهید نقاشی آن را بكشد.

5.پرچم:از او بخواهید تا پرچم كشور یا یك نقاشی روی یك تكه كاغد بكشد . حالا چوبی به آن وصل كنید و برای او پرچم درست كنید ،‌حالا از او بخواهد با زمزمه آهنگ مورد علاقه اش رژه برود.

6.مرتب كردن كمد:از كودك بخواهید در مرتب كردن كمد و یا كشو لباس به شما كمك كند.و یا اگر برزگتر است به او بگویید كشو میز و یا لباس یا كمد خود را مرتب كند.

7.كاردستی درست كنید:از او بخواهید تا برای شما یك كاردستی مثلا كلاه و یا كارت تبریك درست كند وسایلی مثل قیچی در اختیار او قرار ندهید .اگر كوچكتر است خودتان به كمك او بروید .

8.از شب قبل برای روز هایی كه مشغله زیاد دارید فكر كنید . بچه هم جزو وظایف ماست پس برای او هم برنامه ریزی مخصوص به خود داشته باشید.

شنبه 6/6/1389 - 2:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته