• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 4915روز قبل
داستان و حکایت
من و جوپان دروغ گو مث همیم !
گاو ما ما می كرد ...گوسفند بع بع می كرد ... سگ واق واق می كرد ... و همه با هم فریاد می زدند ""حسنك"" كجایی ؟
شب شده بود اما حسنك به خانه نیامده بود.حسنك مدت های زیادی است كه به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می كند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنك دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز كه حسنك با ""كبری"" چت می كرد .كبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.كبری تصمیم داشت حسنك را رها كند و دیگر با او چت نكند چون او با ""پتروس"" چت می كرد.پتروس همیشه پای كامپیوترش نشسته بود و چت می كرد. پتروس دید كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد می كرد چون زیاد چت كرده بود.او نمی دانست كه سد تا چند لحظه ی دیگر می شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد.برای مراسم دفن او كبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما كوه روی ریل ریزش كرده بود . ""ریزعلی"" دید كه كوه ریزش كرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبری و مسافران قطار مردند.اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و كور بود .الان چند سالی است كه ""كوكب خانم"" همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سیر كند.او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد .او كلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.او آخرین بار كه گوشت قرمز خرید ""چوپان دروغگو"" به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است كه دیكر در كتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.
دوشنبه 27/10/1389 - 21:51
طنز و سرگرمی
یکی از بزرگان حکایت کند

اگر یک نفر نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حدّ و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کند

و با فرد بیگانه صحبت کند

و کم کم به چت کردن عادت کند

و یک ساعتش را سه ساعت کند

و هر شب به فردی محبت کند

به افراد قبلی خیانت کند

و با بی خیالی جنایت کند

نه حد و حدودی رعایت کند

و اچ آی وی ِ خویش مثبت کند

و این قصه را پر حرارت کند

برای رفیقش روایت کند

چنانکه رفیقش حسادت کند

و او هم رود نیمه شب چت کندا
دوشنبه 27/10/1389 - 21:46
طنز و سرگرمی
1-به سلامتی سه كس :غریب-تنها-بیكس
2-به سلامتی گاوچون نگفت من گفت ما
3-به سلامتی كرم خاكی به خاطرخاكی بودنش
4-به سلامتی خیاربه خاطراینكه یارداره
5 -به سلامتی شلغم به خاطراینكه غم داره
6-به سلامتی كلاغ-هرچند كه سیاهه ولی یه رنگه
7-به سلامتی دیواركه هرمردونامردیبهش تكیه میكن
8-وبه سلامتی شمع كه تااخرش به پات میسوزه
دوشنبه 27/10/1389 - 21:41
خاطرات و روز نوشت
صبح زود زدم بیرون که برم زنجان . از دور گرد پیچیدم که برم اتوبان همت . یکدفعه چشمم خورد به یک آقائی متشخص که روی چمن ها در حال جون دادن بود . آره اشتباه نمیدیدم . بدنش رعشه گرفته بود و …. .
فوری توقف کردم و همینطور که ماشین روشن بود پریدم پائیین .
بالا سر ش رسیدم دست روی پیشنانیش گذاشتم چیز خاصی حس نکردم . زانو زدم دولا شدم که وضعیت چشمهاش و تنفسشو رو چک کنم .
یکدفعه دیدم قلوه سنگی که کنار دستش افتاده بود ، تو دستشه و داره بسمت سرم میآد .
سریع سرم را کنار کشیدم و در همان حال مچ دستشو گرفتم که دیم به سمتم حمله کرد .
بلند داد زدم مهدی بیا بیرون کمک کن .
دید که الانه که دو نفری بگیریمش پا شد فرار کرد و منم داد میزدم مهدی بدو بگیریمش .
البته واقعا مهدی در کار نبود و اون فکر کرد یکی تو ماشین خوابیده است .
خوب اینم یک روش ماشین دزدی .
اون یک کلک به من زد ، منم یک کلک به اون .خدا را شکر بی حساب شدیم .
نتیجه فرهنگی : بنی آدم اعضا یکدیگرند؟ نه.
چو عضوی به درد اورد روزگار ، جهنم دگر عضو ها را چکار

توصیه انسان دوستانه: اگه دیدی یکی تو خیابون نیاز به کمک تو داره ، اول با سنگ بزن تو سرش گیج شه بعد ببین چه کمکی از دستت برمی آد
دوشنبه 27/10/1389 - 21:39
طنز و سرگرمی
1- بی كار ترین آدم دنیا:خواننده ی این نوشته

2-بد بخت ترین آدم دنیا:دوست پسر

2- قشنگ ترین آدم دنیا:هر كی هست اونی نیست كه تو آینه میبینی

3- ورزشکار ترین آدم دنیا (البته در رشته چتر بازی ): دوست دختر

4- جواد ترین آدم دنیا:بنیامین

5- با استعداد ترین بازیگر سینمای دنیا:محمدرضا گلزار

6- قشنگ ترین آدم دنیا:هر كی هست اونی نیست كه تو آینه میبینی

7- پیرترین آدم دنیا:علی دایی

8 - باحال ترین آدم دنیا: من!

9- ضایع ترین آدم دنیا:شک نکن که خودتی

10- آخر هرچی ترین تو دنیاست:مثل اینکه کسی دیگه نمونده...
دوشنبه 27/10/1389 - 21:34
طنز و سرگرمی
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان
گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟
گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟
گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی !
دوشنبه 27/10/1389 - 21:31
طنز و سرگرمی
دوباره شب شد و من بیقرارم
كانكت كن زود بیا در انتظارم
بیا من آمدم پای مسنجر
شدم محسور از آوای مسنجر
بیا هارد دلت را ما ببینیم
گلی از گنج هوم پیجت بچینیم
بیا ایكن نمای بی نشانم
كه من جز آدرس میلت ندارم
بیا فرهاد باز بی تو غش كرد
و حتی هارد دیسكم هم كش كرد
بیا ای عشق دات كام عزیزم
به پای تو دبلیوها بریزم
مرا در انتظار خویش مگذار
و یا ز اندازه آن بیش مگذار
بیا ای حاصل سرچ جهانی
بیا اجرا كن آن فایل نهانی
بیا در دل تو را كم دارم امشب
حدودا"" صد مگی غم دارم امشب
اگر آیی دعایت مینمایم
دعا تا بی نهایت مینمایم
اگر آیی دعای من همین است
و یا نقل به مضمونش چنین است
مبادا لحظه ای دی سی شوی یار
جدای از آن پی سی شوی یار
مبادا نام ما را پاك سازی
و كاخ آرزو ها را خاك سازی
بمان تا جاودان اندر دل من
بمان تا حل شود هر مشكل من
دوشنبه 27/10/1389 - 21:30
طنز و سرگرمی
1 - می ری تو یه وبلاگی میبینی موزیک قالبش اون ور آبی هست!

2-یه فایل زیپ دانلود می کنی به جز آنفلوانزای مرغی تمام ویروسها توشن

3-تو جستجو گر گوگل تایپ می کنی کرگدن.عکس خودتو پیدا می کنه

4-بعد از کلی کار و خستگی می ری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم ---------- شدن

5-داری واسه استادت ایمیل(التماس و پاچه خواری واسه نمره) میزنی.یهو کارتت تموم میشه

6-سایت رو با هزار بدبختی تو گوگل سرچ میکنی موقع جستجو می افته صفحه 400!

7-3 ساعت یه فایل و دانلود می کنی (بدو ن DAP)به 99 در صد که می رسی یهو reset می شی.

8-رو لینک بالای 18 سال کلیک می کنی یهو می ری تو سایت عمو پورنگ!
دوشنبه 27/10/1389 - 21:26
طنز و سرگرمی
بر خلاف عاشقان من عاشق زنهای پیرم
عهد کردستم که غیر از پیرزن یاری نگیرم
شاعران در دام زلف خوشگلان افتند دایم
لیک من بر موی اسپید کهن سالان اسیرم
من مگر دیوانه ام گردم به گرد خوبرویان
کز ادا و غمزه و اطوارشان هر دو بمیرم
نوجوانان تازه کار و قیمت عاشق ندانند
قدر من دانند پیران و شوندی دستگیرم
بر وفای خوبرویان نیست هر گز اعتباری
کز غرور و کبر پندارند نا چیز . حقیرم
هیچ دیدستی که کس گیرد گلاب از غنچه ی گل؟
غنچه چون گل گشت آید خود گلابش چون عبیرم
از شراب نو حذر کن غیر از درد سر ندارد
من شراب کهنه نوشم خود نصیحت کرده ام پیر
دلبر نو باوه هر شب سینما خواهد ز چاکر
رستوران گر دیر گردد می کند خورد و خمیرم
کیف خواهد عطر خواهد یار خوشگل
پیرزن با نان و دیزی سازد و کهنه حصیری
دوشنبه 27/10/1389 - 21:24
طنز و سرگرمی
1 مقداری اکسید اسکناس
2نیترات اتومبیل لوکس
3_کیلو طلای 24عیار
4گاز عشوه
5سولفور ناز
6کاتلیزور چرب زبانی
طرز تهیه مرد:
1مقداری اسید درغگویی
2سولفات مکاری
3سولفور کلک
4کلرید غرور
5نیترات وقاحت و شرارت6کربنات هیزی
کلرات خساست
دوشنبه 27/10/1389 - 21:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته