• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 11
زمان آخرین مطلب : 5011روز قبل
طنز و سرگرمی

 به غضنفر میگن با اداره جمله بساز، میگه: ا؛ داره بارون میاد!!
- به غضنفر میگن فرق کچل با هواپیما چیه؟ میگه کچل که فرق نداره هواپیما هم نکته انحرافیشه !
- هم سوخت ز دوری ات دلم هم جگرم، با دوری خود دوگانه سوزم كردی!
- غضنفر اسم بچه اش را میذاره اس ام اس . میگن این دیگه چه اسمیه میگه چیه از پیام كه با كلاس تره!
- مردی كه در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید: آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت: من ویندوز نصب می کنم.
- اگه دیدی یه سوسك دمرو افتاده داره دست و پا میزنه ... نترس باهات كاری نداره فقط داره به قیافت می خنده.
- غضنفر رتبه اول کنکور رو میاره بهش میگن چه کار کردی؟ میگه روزی 25 ساعت درس می خوندم !!!! میگن مگه میشه ؟ میگه : آره، صبح یک ساعت زود تر بیدار می شدم
- بچه های دیروز آرزو داشتند خلبان بشن، و بچه های امروز کابوس خلبان شدن می بینند!
- غضنفر داشته خاطره تعریف می كرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!
- زین پس به جای واژه غریب و بیگانه (های کلاس) بگویید خوشه سه ای.
- جمله جدید برای سر سفره عقد: عروس رفته خوشه بچینه!!!
- گرگه میره خونه شنگول و منگول میگهم منم منم  مادر.تو..نم، شنگول میگه اگه راست میگی بگو ما خوشه چندیم؟
- غضنفر هی نگاه به گوشیش می کرده و می خندیده، بهش میگن  اس ام اس  اومده ؟ میگه آره، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery !!!
- همیشه پشت سر هر مرد موفق، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره
- بازم مرام تیر آهن!! یه مدت که خبری ازش نگیری خودش زنگ میزنه !
- خبر فوری: هواپیمای تهران - مشهد به سلامت به زمین نشست کارشناسان در حال بررسی علت این حادثه هستند
ذهن های بزرگ درباره ایده ها صحبت می كنند،  ذهن های متوسط درباره رویدادها حرف می زنند و ذهن های كوچك درباره دیگران!!!!

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:43
طنز و سرگرمی

روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد. یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "
فرشته رفت زیر آب و با یه زن جوون برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب كردی، این نامردیه "
هیزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به  این "نه" می گفتم تو می رفتی و با  یه زن جوون تر می اومدی. و باز هم اگه به اون هم"نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود كه این بار گفتم آره.

نكته اخلاقی: هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:42
طنز و سرگرمی

امان از دست خانم ها!
یک خانم 45 ساله که یک حمله قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود.
در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید: آیا وقت من تمام است؟
خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید.

در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد
کشیدن پوست صورت - تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)  و جمع و جور کردن شکم و فقط
به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!
از اونجایی كه او زمان بیشتری برای زندگی داشت از این رو او تصمیم گرفت كه بتواند بیشترین
استفاده را از این موقعیت (زندگی) ببرد.

بعد از آخرین عملش او از بیمارستان مرخص شد
در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیله یک آمبولانس کشته شد.

وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟

خدا جواب داد : اِاِاِا شماییییییید نشناختمتون !!!

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:40
طنز و سرگرمی

شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم ""فال قهوه روسی یخ زده"" بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته ""شوهرت واست یه انگشتر می خره"" خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

یكشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم كلاسهای "روش خود اتكایی بر اعتماد به نفس" ثبت نام كنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره. تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!

دوشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی "ظروف عتیقه". می گن خیلی جالبه. ممكنه طول بكشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!

سه شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم كه می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو كه می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممكنه طول بكشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

چهارشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای كلاس "بدن سازی" و "آموزش ترومپت" ثبت نام كنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. ترومپت هم كه میگن خیلی كلاس داره مگه نه؟ ممكنه طول بكشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!

پنج شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی كه تازه از كانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. من واقعاً از این زندگی ""خسته "" شدم! چیه همش مثل كلفتها كنج خونه! به هر حال چون ممكنه طول بكشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

جمعه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی كشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع بزرگیه كه انتظار داشته باشم فقط هفته‌ای یه بارشوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟!

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:39
طنز و سرگرمی

دعای پاس کردن درس: الهی ادرکنی پاسا ترمی به نمرتی دهی و دوازدهی و حفظا من مشروطی و فلجا استادی و لغوا امتحانی بحق برفا و آلودگی جوا

پنج شنبه 17/4/1389 - 15:37
طنز و سرگرمی

دعاهای بنزینی :

1.الهی بنزین بگیری.
2.بنزین به قبرت بباره.
3.التماس بنزین.
4.دست به هر چی میزنی بنزین بشه .
5.خدا بنزینت بده ،یک لیتر در دنیا صد لیتر در آخرت


ضرب المثل بنزینی:

1.بنزین دیدی ندیدی

2.بنزین زرد برادر گریسه

3.با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه

4.به اندازه بنزینت گاز بده

5.بنزین همسایه اورانیومه

6.بنزینش از باک میریزه

7.خاموشی ماشین از بی بنزینیه

8.بنزین رو جلو ماشین انداختن

9.از این حرفا بوی بنزین میاد

10.یارو رو به پمپ بنزین را نمیدن....سراغ آتیشومیگیره!

شنبه 12/4/1389 - 12:12
شعر و قطعات ادبی

پر از عطشم، مرا تو دریایی کن
سرشار از احساس و تماشایی کن
هر چند که ما بدیم و پیمان شکنیم
ای خوب بیا دوباره آقایی کن

جمعه 11/4/1389 - 17:12
شعر و قطعات ادبی

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد


شاید دعای مادرت زهرا بگیرد


آقا بیا تا با ظهور چشم هایت


این چشم های ما کمی تقوا بگیرد

جمعه 11/4/1389 - 16:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته