• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 316
تعداد نظرات : 120
زمان آخرین مطلب : 4194روز قبل
اهل بیت

روایت ششم: ملک کروبیین، ملک موکل امام حسین علیه السلام

 

عبد اللّه بن هشام قال: حدثنا أبو الحسن على بن موسى بن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جده، عن آبائه علیهم السّلام عن النبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: کان ملک الکروبین یقال له فطرس و کان من اللّه عز و جلّ بمکان فأرسله برسالة فأبطأ فکسر جناحه، فألقاه بجزیرة من جزایر البحر، فلما ولد الحسین بن علی علیه السّلام أرسل اللّه عزّ و جلّ جبرئیل فی ألف من الملائکة یهنّئون رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم‏ بمولود و یخبرونه بکرامته على ربه عزّ و جلّ فمرّ جبرئیل بذلک الملک فکان بینهما خلّة فقال فطرس: یا روح اللّه الأمین أین ترید؟. قال: إنّ هذا النبیّ التهامی وهب اللّه عزّ و جلّ له ولدا استبشر به أهل السماوات و أهل الأرض، فأرسلنی اللّه تعالى إلیه اهنّیه و اخبره بکرامته على ربه عزّ و جلّ، قال: هل لک أن تنطلق بی‌معک إلیه یشفع لى عند ربه، فانه سخی جواد فانطلق الملک مع جبرئیل علیه السّلام فقال: إن هذا ملک من الملائکة الکروبین له کان من اللّه تعالى مکان، فأرسله برسالة فأبطأ فکسر جناحه و ألقاه بجزیرة من جزائر البحر و قد أتاک لتشفع له عند ربک، قال: فقام النبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فصلّى رکعتین و دعا فی آخرهنّ:

اللّهم إنّی أسئلک بحق کل ذی حق علیک و بحق محمّد و أهل بیته أن تردّ على فطرس جناحه و تستجیب لنبیّک و تجعله آیة للعالمین، فاستجاب اللّه تعالى لنبیه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و أوحى إلیه أن یأمر فطرس أن یمرّ جناحه على الحسین علیه السّلام فقال رسول اللّه لفطرس امر رجناحک الکسیر على هذا المولود ففعل فسبح فأصبح صحیحا فقال: الحمد للّه الّذی منّ علیّ بک یا رسول اللّه فقال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لفطرس أین ترید؟ فقال: ان جبرئیل أخبرنی بمصرع هذا المولود و إنی سئلت ربی أن یجعلنی خلیفة هناک.

قال: فذلک الملک موکّل بقبر الحسین علیه السّلام، فاذا ترحّم عبد على الحسین أو تولّى أباه أو نصره بسیفه و لسانه انطلق ذلک الملک إلى قبر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فیقول:

أی‌ها النفس الزکیة فلان بن فلان ببلاد کذا و کذا یتولّى الحسین و یتولّى أباه علیهما السّلام و نصره بلسانه و قلبه و سیفه، قال: فیجیبه ملک موکّل بالصلوة عن النبی أن بلّغه عن محمّد السلام، و قل له: إن متّ على هذا أنت رفیقه فی الجنة

 

ترجمه: عبد اللَّه بن هشام از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: فطرس یکى از فرشتگان مقرب بود، و در نزد خداوند متعال مقام ارجمندى داشت، خداوند متعال او را براى انجام رسالتى فرستاد، وى در رسانیدن پیام اندکى تاخیر کرد و بالش شکسته شد و در یکى از جزائر دریا افتاد. هنگامى که حسین بن على علیهما السلام متولد شد، خداوند جبرئیل را با هزار فرشته خدمت حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله فرستاد تا ولادت حسین را تبریک گویند و موقعیت او را در نزد خداوند روشن کنند. جبرئیل از نزد آن فرشته عبور کرد و با هم دوست بودند، فطرس گفت: اى روح اللَّه کجا می‌خواهید بروید؟ جبرئیل گفت: خداوند به پیغمبر تهامى فرزندى عطا کرده است که اهل آسمان و زمین همدیگر را به ولادت او مژده می‌دهند اینک پروردگار مرا فرستاده تا این مولود جدید را تبریک گوید. فطرس گفت: آیا می‌توانید مرا با خود آنجا ببرید شاید وى از من شفاعت بکند و خداوند از من درگذرد. فطرس با جبرئیل حرکت کرد تا آنگاه که نزد حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله رسیدند. جبرئیل گفت: این یکى از فرشتگان مقرب می‌باشد و در نزد خداوند موقعیتى داشت، و در انجام رسالت کوتاهى کرد و خداوند بر وى خشم گرفت و در نتیجه بال‌هایش را از دست داد و در یکى از جزائر زندانى شد، و اینک آمده است تا شما از وى شفاعت کنید. حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله برخاست و دو رکعت نماز گذارد و سپس گفت: «اللهم انى أسألک بحق کل ذى حق علیک، و بحق محمد و أهل بیته أن ترد على فطرس جناحه و تستجیب لنبیک و تجعله آیة للعالمین». خداوند متعال دعاى پیغمبرش را اجابت فرمود، و به او وحى فرمود که فطرس را امر کند بال خودش را بر بدن امام حسین علیه السلام بکشاند. حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله به فطرس فرمود: بال خود را به بدن این مولود بکشان، فطرس همین کار را انجام داد و بال او به حال اول بازگشت و گفت: ستایش و سپاس می‌گویم خداوند را که بوسیله شما بر من منت گذاشت. حضرت رسول فرمود: اى فطرس کجا می‌خواهید بروید؟ گفت: جبرئیل مرا از محل شهادت این نوزاد آگاه کرده است، و من از خداى خود خواسته‏ام که مرا در آنجا جاى‏نشین سازد. راوى گوید: آن فرشته در کنار قبر امام حسین علیه السلام اقامت گزیده است، و هر‌گاه بنده‏اى سلامى به حضرت سید الشهداء سلام اللَّه علیه بفرستد، و یا با شمشیر و زبان او را یارى کند آن فرشته خود را به قبر حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله مى‏رساند و مى‏گوید: اى نفس پاک یکى از بندگان حسین و پدرش را دوست دارد و با زبان و دل و شمشیرش آن‌ها را دوست دارد. در این هنگام فرشته موکل به قبر حضرت رسول مى‏گوید: سلام محمد را به آن بنده برسان، و بگو اگر به همین طریق از جهان بروى با او در بهشت مصاحب خواهى بود.

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:44
اهل بیت

روایت پنجم: حضرت جواد الائمه علیه السلام؛ شبیه دوست فطرس!

 

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ شَکَوْتُ إِلَى الرِّضَا علیه السلام وَجَعَ الْعَیْنِ فَأَخَذَ قِرْطَاساً فَکَتَبَ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیهما السلام وَ هُوَ أَقَلُّ مِنْ یَدِی وَ دَفَعَ الْکِتَابَ إِلَى الْخَادِمِ وَ أَمَرَنِی أَنْ أَذْهَبَ مَعَهُ وَ قَالَ اکْتُمْ فَأَتَیْنَاهُ وَ خَادِمٌ قَدْ حَمَلَهُ قَالَ فَفَتَحَ الْخَادِمُ الْکِتَابَ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ فَجَعَلَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَنْظُرُ فِی الْکِتَابِ وَ یَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ یَقُولُ نَاجٍ فَفَعَلَ ذَلِکَ مِرَاراً فَذَهَبَ کُلُّ وَجَعٍ فِی عَیْنِی وَ أَبْصَرْتُ بَصَراً لَا یُبْصِرُهُ أَحَدٌ فَقَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام جَعَلَکَ اللَّهُ شَیْخاً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ کَمَا جَعَلَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ شَیْخاً عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ یَا شَبِیهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ قَالَ فَانْصَرَفْتُ وَ قَدْ أَمَرَنِی الرِّضَا علیه السلام أَنْ أَکْتُمَ فَمَا زِلْتُ صَحِیحَ النَّظَرِ حَتَّى أَذَعْتُ مَا کَانَ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی أَمْرِ عَیْنِی فَعَاوَدَنِی الْوَجَعُ قَالَ فَقُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مَا عَنَیْتَ بِقَوْلِکَ یَا شَبِیهَ صَاحِبِ فُطْرُسَ قَالَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ غَضِبَ عَلَى مَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یُدْعَى فُطْرُسَ فَدَقَّ جَنَاحَهُ وَ رَمَى بِهِ فِی جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ فَلَمَّا وُلِدَ الْحُسَیْنُ علیه السلام بَعَثَ اللَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم لِیُهَنِّئَهُ بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ صَدِیقاً لِفُطْرُسَ فَمَرَّ وَ هُوَ فِی الْجَزِیرَةِ مَطْرُوحٌ فَخَبَّرَهُ بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ قَالَ هَلْ لَکَ أَنْ أَحْمِلَکَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَتِی وَ أَمْضِیَ بِکَ إِلَى مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم یَشْفَعَ لَکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ فُطْرُسُ نَعَمْ فَحَمَلَهُ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ أَجْنِحَتِهِ حَتَّى أَتَى بِهِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم فَبَلَّغَهُ تَهْنِئَةَ رَبِّهِ تَعَالَى ثُمَّ حَدَّثَهُ بِقِصَّةِ فُطْرُسَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم لِفُطْرُسَ امْسَحْ جَنَاحَکَ‏ عَلَى مَهْدِ الْحُسَیْنِ وَ تَمَسَّحْ بِهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ فُطْرُسُ فَجَبَرَ اللَّهُ جَنَاحَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مَعَ الْمَلَائِکَة

 

ترجمه: محمّد بن سنان گفت بحضرت رضا علیه السّلام شکایت از درد چشم کردم نامه‏اى که کوچک‏‌تر از کف دستى بود برداشت و براى حضرت جواد نوشت. نامه را بخادم سپرد بمن دستور داد با او بروم و فرمود این مطلب را کتمان کن، خدمت آن جناب رسیدم، خادم ایشان را در آغوش داشت و نامه را برایش گشود حضرت جواد نگاه بنامه مى‏کرد و سر به آسمان بلند کرده مى‏گفت خوب شدی چندین مرتبه تکرار کرد تمام ناراحتى‏هاى چشم من بر طرف شد. بحضرت جواد عرضکردم خدا ترا رهبر این امت قرار دهد‌‌ همان طورى که عیسى بن مریم رهبر بنى اسرائیل شد بعد عرضکردم اى شبیه دوست فطرس. گفت مراجعت کردم حضرت رضا بمن فرموده بود مطلب را پنهان بدارم. چشمم مدت‌ها خوب بود تا جریان اعجاز حضرت جواد را در مورد چشم خود بدیگران گفتم باز مبتلا بدرد چشم شدم. راوى گفت به محمّد بن سنان گفتم منظورت از اینکه بحضرت جواد گفتى «اى شبیه دوست فطرس چه بود» گفت خداوند به فرشته‏اى بنام فطرس خشم گرفت پر و بالش ریخت و او را در یکی از جزائر اقیانوس‌ها انداخت. وقتى حضرت حسین علیه السّلام متولد شد خداوند جبرئیل را خدمت حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله فرستاد تا تهنیت بگوید. جبرئیل با فطرس دوست بود، از‌‌ همان جزیره عبور کرد که فطرس در آنجا افتاده بود جریان ولادت حضرت حسین علیه السّلام را باو گفت و مأموریت خود را نیز گوشزد کرد گفت اگر مایل باشى من ترا بر یکى از بالهاى خود سوار می‌کنم و پیش حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم مى‏برم تا در باره‏ات شفاعت کند. فطرس گفت خوب است، جبرئیل او را بر بال خود گرفت و خدمت حضرت رسول آورد تهنیت و مبارک باد پروردگار را رساند بعد جریان فطرس را نیز نقل کرد، پیغمبر اکرم بفطرس فرمود پر و بال خود را بگهواره حسین بمال، فطرس این کار را کرد خداوند پر و بالش را باو برگرداند و او را به مقام اولش میان ملائکه باز گردانید.

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:43
اهل بیت

روایت چهارم: ملکی به نام دردائیل

 

عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَلَکاً یُقَالُ لَهُ دَرْدَائِیلُ کَانَ لَهُ سِتَّةَ عَشَرَ أَلْفَ جَنَاحٍ مَا بَیْنَ الْجَنَاحِ إِلَى الْجَنَاحِ هَوَاءٌ وَ الْهَوَاءُ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ فَجَعَلَ یَوْماً یَقُولُ فِی نَفْسِهِ أَ فَوْقَ رَبِّنَا جَلَّ جَلَالُهُ شَیْ‏ءٌ فَعَلِمَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَا قَالَ فَزَادَهُ أَجْنِحَةً مِثْلَهَا فَصَارَ لَهُ اثْنَانِ وَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ جَنَاحٍ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَنْ طِرْ فَطَارَ مِقْدَارَ خَمْسِینَ عَاماً فَلَمْ یَنَلْ رَأْسَ قَائِمَةٍ مِنْ قُوَّامِ الْعَرْشِ فَلَمَّا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِتْعَابَهُ أَوْحَى إِلَیْهِ أَیُّهَا الْمَلَکُ عُدْ إِلَى مَکَانِکَ فَأَنَا عَظِیمٌ فَوْقَ کُلِّ عَظِیمٍ وَ لَیْسَ فَوْقِی شَیْ‏ءٌ وَ لَا أُوصَفُ بِمَکَانٍ فَسَلَبَهُ اللَّهُ أَجْنِحَتَهُ وَ مَقَامَهُ مِنْ صُفُوفِ الْمَلَائِکَةِ فَلَمَّا وُلِدَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع وَ کَانَ مَوْلِدُهُ عَشِیَّةَ الْخَمِیسِ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى‏ مَالِکٍ خَازِنِ النَّارِ أَنْ أَخْمِدِ النِّیرَانَ عَلَى أَهْلِهَا لِکَرَامَةِ مَوْلُودٍ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ وَ أَوْحَى إِلَى رِضْوَانَ خَازِنِ الْجِنَانِ أَنْ زَخْرِفِ الْجِنَانَ وَ طَیِّبْهَا لِکَرَامَةِ مَوْلُودٍ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَى حُورِ الْعِینِ تَزَیَّنَّ وَ تَزَاوَرْنَ لِکَرَامَةِ مَوْلُودٍ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْمَلَائِکَةِ أَنْ قُومُوا صُفُوفاً بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّمْجِیدِ وَ التَّکْبِیرِ لِکَرَامَةِ مَوْلُودٍ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَى جَبْرَئِیلَ علیه السلام أَنِ اهْبِطْ إِلَى نَبِیِّی مُحَمَّدٍ فِی أَلْفِ قَبِیلٍ وَ الْقَبِیلُ أَلْفُ أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ عَلَى خُیُولٍ بُلْقٍ مُسْرَجَةً مُلْجَمَةً عَلَیْهَا قِبَابُ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ مَعَهُمْ مَلَائِکَةٌ یُقَالُ لَهُمُ الرُّوحَانِیُّونَ بِأَیْدِیهِمْ أَطْبَاقٌ مِنْ نُورٍ أَنْ هَنِّئُوا مُحَمَّداً بِمَوْلُودٍ وَ أَخْبِرْهُ یَا جَبْرَئِیلُ أَنِّی قَدْ سَمَّیْتُهُ الْحُسَیْنَ وَ هَنِّئْهُ وَ عَزِّهِ وَ قُلْ لَهُ یَا مُحَمَّدُ یَقْتُلُهُ شِرَارُ أُمَّتِکَ عَلَى شِرَارِ الدَّوَابِّ فَوَیْلٌ لِلْقَاتِلِ وَ وَیْلٌ لِلسَّائِقِ وَ وَیْلٌ لِلْقَائِدِ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ أَنَا مِنْهُ بَرِی‏ءٌ وَ هُوَ مِنِّی بَرِی‏ءٌ لِأَنَّهُ لَا یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَعْظَمُ جُرْماً مِنْهُ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ یَدْخُلُ النَّارَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ وَ النَّارُ أَشْوَقُ إِلَى قَاتِلِ الْحُسَیْنِ مِمَّنْ أَطَاعَ اللَّهَ إِلَى الْجَنَّةِ قَالَ فَبَیْنَا جَبْرَئِیلُ ع یَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ إِذْ مَرَّ بِدَرْدَائِیلَ فَقَالَ لَهُ دَرْدَائِیلُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ اللَّیْلَةُ فِی السَّمَاءِ هَلْ قَامَتِ الْقِیَامَةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا قَالَ لَا وَ لَکِنْ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ مَوْلُودٌ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ قَدْ بَعَثَنِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ لِأُهَنِّئَهُ بِمَوْلُودِهِ فَقَالَ الْمَلَکُ یَا جَبْرَئِیلُ بِالَّذِی خَلَقَکَ وَ خَلَقَنِی إِذَا هَبَطْتَ إِلَى مُحَمَّدٍ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ بِحَقِّ هَذَا الْمَوْلُودِ عَلَیْکَ إِلَّا مَا سَأَلْتَ رَبَّکَ أَنْ یَرْضَى عَنِّی فَیَرُدَّ عَلَیَّ أَجْنِحَتِی وَ مَقَامِی مِنْ صُفُوفِ الْمَلَائِکَةِ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فَهَنَّأَهُ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَزَّاهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم تَقْتُلُهُ أُمَّتِی فَقَالَ لَهُ نَعَمْ یَا مُحَمَّدُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مَا هَؤُلَاءِ بِأُمَّتِی أَنَا بَرِی‏ءٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَرِی‏ءٌ مِنْهُمْ قَالَ جَبْرَئِیلُ وَ أَنَا بَرِی‏ءٌ مِنْهُمْ یَا مُحَمَّدُ فَدَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَى فَاطِمَةَ علی‌ها السلام فَهَنَّأَهَا وَ عَزَّاهَا فَبَکَتْ فَاطِمَةُ علی‌ها السلام وَ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی لَمْ أَلِدْهُ قَاتِلُ الْحُسَیْنِ فِی النَّارِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَنَا أَشْهَدُ بِذَلِکَ یَا فَاطِمَةُ وَ لَکِنَّهُ لَا یُقْتَلُ حَتَّى یَکُونَ مِنْهُ إِمَامٌ یَکُونُ مِنْهُ الْأَئِمَّةُ الْهَادِیَةُ بَعْدَهُ ثُمَّ قَالَ ع وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدِی الْهَادِی عَلِیٌّ وَ الْمُهْتَدِی الْحَسَنُ وَ النَّاصِرُ الْحُسَیْنُ وَ الْمَنْصُورُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ الشَّافِعُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ النَّفَّاعُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْأَمِینُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى وَ الْفَعَّالُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ الْمُؤْتَمَنُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْعَلَّامُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ مَنْ یُصَلِّی خَلْفَهُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ علیهما السلام الْقَائِمُ علیه السلام فَسَکَتَتْ فَاطِمَةُ علی‌ها السلام مِنَ الْبُکَاءِ ثُمَّ أَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم بِقِصَّةِ الْمَلَکِ وَ مَا أُصِیبَ بِهِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَأَخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم الْحُسَیْنَ علیه السلام وَ هُوَ مَلْفُوفٌ فِی خِرَقٍ مِنْ صُوفٍ فَأَشَارَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْمَوْلُودِ عَلَیْکَ لَا بَلْ بِحَقِّکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَدِّهِ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ إِنْ کَانَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ ابْنِ فَاطِمَةَ عِنْدَکَ قَدْرٌ فَارْضَ عَنْ دَرْدَائِیلَ وَ رُدَّ عَلَیْهِ أَجْنِحَتَهُ وَ مَقَامَهُ مِنْ صُفُوفِ الْمَلَائِکَةِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ دُعَاءَهُ وَ غَفَرَ لِلْمَلَکِ وَ رَدَّ عَلَیْهِ أَجْنِحَتَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى صُفُوفِ الْمَلَائِکَةِ فَالْمَلَکُ لَا یُعْرَفُ فِی الْجَنَّةِ إِلَّا بِأَنْ یُقَالَ هَذَا مَوْلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم ‏

 

ترجمه: از ابن عبّاس روایت است که گفت: از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم که‏ مى‏فرمود: خداى تعالى را فرشته‏اى است که دردائیل نام دارد و او را شانزده هزار بال است و ما بین هر دو بالش هوائى است که آن هوا به اندازه آسمان تا زمین است، یک روز با خود مى‏گفت: آیا فوق پروردگار ما جلّ جلاله چیزى هست؟ خداى تعالى گفتار او را دانست و بالهاى او را دو برابر کرد و او داراى سى و دو هزار بال گردید، سپس خداى تعالى به او وحى کرد که پرواز کن و او به اندازه پنجاه سال پرواز کرد و به سر یکى از ستونهاى عرش هم نرسید و چون خداى تعالى دانست که او به رنج در افتاده است، بدو وحى کرد که اى فرشته به جایگاه خود بازگرد که من عظیم و بر‌تر از هر عظیمى هستم و بر‌تر از من چیزى نیست و مکانى ندارم و خداوند بالهاى او را گرفت و مقامش را در میان صفوف ملائکه زایل ساخت. و چون حسین بن علیّ علیهما السّلام پنجشنبه شب و در لیله جمعه به دنیا آمد، خداى تعالى به مالک که‌‌ همان خازن دوزخ باشد وحى فرمود که به واسطه کرامت مولودى که براى محمّد‌زاده شده است آتش را بر اهلش خاموش سازد و به رضوان که‌‌ همان خازن بهشت باشد وحى فرمود که به واسطه کرامت مولودى که براى محمّد در دنیا‌زاده شده است بهشت را آذین بندد و معطّر سازد و خداى‏ تعالى به حور العین وحى فرمود که به واسطه کرامت مولودى که در دنیا براى محمّد‌زاده شده است خود را آرایش کنند و به دیدار یک دگر بروند و خداى تعالى به ملائکه فرمان داد که به خاطر مولودى که براى محمّد در سراى دنیا‌زاده شده است به صفّ ایستاده و خدا را تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر گویند. و خداى تعالى به جبرئیل علیه السّلام وحى فرمود که به همراه هزار فوج- که هر فوج یک میلیون فرشته است- بر اسبهاى ابلق که بر آن‌ها زین و لگام و آراسته به قباب درّ و یاقوت باشند و به همراهى ملائکه‏اى که به آن‌ها روحانیّون مى‏گویند و در دستانشان طبق‏هاى نور است، بر پیامبر اکرم محمّد فرود آیند و قدم نورسیده را بدو تهنیت گویند، و بدو خبر داد که اى جبرئیل! من نام او را حسین نهادم، او را تهنیت و تعزیت گوى و به او بگو: اى محمّد! او را شرار امّت تو که بر بد‌ترین جنبندگان سوارند خواهند کشت، واى بر آن قاتل و واى بر سوق دهنده و رهبر کشنده حسین، من از او بیزارم و او نیز از من بیزار است، زیرا در روز قیامت هیچ کس گنهکار‌تر از او نیست، در روز قیامت قاتل حسین به همراه مشرکان به‏ آتش در آیند و اشتیاق آتش به کشنده حسین بیشتر از اشتیاق مطیع خداوند به بهشت است. فرمود: در این میان که جبرئیل به آسمان زمین فرود آمد به دردائیل گذر کرد و دردائیل بدو گفت: اى جبرئیل! این چه شبى در آسمان است آیا بر اهل دنیا قیامت واقع شده است؟ گفت: خیر، و لکن براى محمّد در دنیا مولودى‌زاده شده است و خداى تعالى مرا فرستاده است که بدین سبب به او تهنیت گویم، فرشته گفت: اى جبرئیل! تو را به خدایى که ما را آفرید سوگند مى‏دهم هنگامى که بر محمّد فرود آمدى سلام مرا بدو برسانى و به او بگویى به حقّ این مولود از پروردگارت بخواهد که از من خشنود گردد و بال‌ها و مقام مرا در میان ملائکه به من باز گرداند، جبرئیل علیه السّلام بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرود آمد و‌‌ همان گونه که خداى تعالى فرموده بود بدو تهنیت و تعزیت گفت، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: آیا امّت من او را خواهد کشت؟ گفت: آرى اى محمّد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: آن‌ها از امّت من نیستند و من از آن‌ها بیزارم و خداى تعالى از آن‌ها بیزار است، جبرئیل گفت: اى محمّد! من هم از ایشان بیزارم. بعد از آن پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بر فاطمه علی‌ها السّلام وارد شد و بر او تهنیت و تعزیت گفت و فاطمه علی‌ها السّلام گریست و گفت: اى کاش او را به دنیا نیاورده بودم، قاتل حسین در آتش است، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: اى فاطمه! من بدان گواهى مى‏دهم و لیکن او کشته نشود تا امامى از او بر جاى ماند که امامان هادى پس از او از ذریّه او باشند، سپس فرمود: امامان پس از من اینان هستند: علیّ الهادى و حسن المهتدى و حسین النّاصر و علیّ بن الحسین المنصور و محمّد بن- علیّ الشافع و جعفر بن محمّد النفّاع و موسى بن جعفر الأمین و علیّ بن موسى الرّضا و محمّد بن علیّ الفعّال و علیّ بن محمّد المؤتمن و حسن بن علیّ العلّام و کسى که عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى‏خواند القائم علیه السّلام. آنگاه فاطمه علی‌ها السّلام از گریه باز ایستاد و جبرئیل علیه السّلام داستان آن فرشته و گرفتارى او را به پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم باز گفت. ابن عبّاس مى‏گوید: پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم حسین علیه السّلام را در حالى که در میان پارچه‏اى پشمى پیچیده شده بود در دست گرفت و آن را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: بار ال‌ها! به حقّ این مولود، نه بلکه به حقّ تو بر او و بر جدّش محمّد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، اگر براى حسین فرزند علیّ و فاطمه در پیشگاه تو قدر و منزلتى است از دردائیل خشنود شو و بال‌ها و مقام او را در می‌ان‏ صفوف ملائکه به وى برگردان! و خداى تعالى دعاى او را مستجاب کرد و آن فرشته را مشمول مغفرت خود قرار داد و بالهاى او را به وى برگردانیده و او را در میان صفوف ملائکه قرار داد، و در بهشت آن فرشته به عنوان مولى و بنده حسین فرزند علیّ و‌زاده فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شناخته مى‏شود.

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:42
اهل بیت

روایت سوم: آزاد شده حسین بن علی و فاطمه واحمد حاشر!

 

عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ طَاهِرٍ الْقَائِمِیِّ الْهَاشِمِیِّ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى کَانَ خَیَّرَهُ بَیْنَ عَذَابِهِ فِی الدُّنْیَا أَوْ فِی الْآخِرَةِ فَاخْتَارَ عَذَابَ الدُّنْیَا فَکَانَ مُعَلَّقاً بِأَشْفَارِ عَیْنَیْهِ فِی جَزِیرَةٍ فِی الْبَحْرِ لَا یَمُرُّ بِهِ حَیَوَانٌ وَ تَحْتَهُ دُخَانٌ مُنْتِنُ غَیْرُ مُنْقَطِعٍ فَلَمَّا أَحَسَّ الْمَلَائِکَةَ نَازِلِینَ سَأَلَ مَنْ مَرَّ بِهِ مِنْهُمْ عَمَّا أَوْجَبَ لَهُمْ ذَلِکَ فَقَالَ وُلِدَ لِلْحَاشِرِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ أَحْمَدَ مِنْ بِنْتِهِ وَ وَصِیِّهِ وَلَدٌ یَکُونُ مِنْهُ أَئِمَّةُ الْهُدَى إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَسَأَلَ مَنْ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ یُهَنِّئُ رَسُولَ اللَّهِ ص بِتِلْکَ عَنْهُ وَ یُعْلِمُهُ بِحَالِهِ‏ فَلَمَّا عَلِمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم بِذَلِکَ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یُعْتِقَهُ لِلْحُسَیْنِ فَفَعَلَ سُبْحَانَهُ فَحَضَرَ فُطْرُسُ وَ هَنَّأَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَرَجَ إِلَى مَوْضِعِهِ وَ هُوَ یَقُولُ مَنْ مِثْلِی وَ أَنَا عَتَاقَةُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ جَدِّهِ أَحْمَدَ الْحَاشِر

ترجمه: از مسأله باهره از حسن بن طاهر قاسمى نقل می‌کند که گفت: خداى علیم فطرس را بین انتخاب عذاب دنیا و آخرت مخیر کرد، فطرس عذاب دنیا را برگزید. فطرس به مژه چشمان خویشتن در جزیره دریائى آویزان بود که هیچ حیوانى به وى مرور نمی‌کرد و در زیر آن یک دود بد بوئى متصاعد بود که قطع نمى‏شد موقعى که فطرس حس کرد: ملائکه نازل شده‏اند از یکى از ایشان که از نزد او عبور کرد جویا شد: چه امرى موجب نزول شما شده است؟ گفت: براى حاشر یعنى حضرت محمّد که احمد است از دختر و وصى او پسرى متولد شده که امامان هدایت‏کننده تا روز قیامت از نسل وى خواهند بود. فطرس از آن ملکى که این خبر را داد خواهش کرد که از طرف من هم به پیامبر خدا تهنیت و تبریک بگو و حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم را از حال من با خبر کن. هنگامى که پیغمبر اعظم اسلام از جریان فطرس آگاه شد از خداى رؤف خواست که وى را براى خاطر امام حسین علیه السّلام آزاد نماید و خداى سبحان دعاى آن حضرت را مستجاب نمود. آنگاه فطرس بحضور رسول خدا آمد و پس از اینکه به آن حضرت تبریک گفت در حالى بجاى خود بازگشت که می‌گفت: کیست مثل من و حال اینکه من آزادشده حسین بن على و فاطمه و جدش احمد حاشر می‌باشم!!

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:42
اهل بیت

روایت دوم: اثر پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

عَنِ الْأَزْهَرِ الْبِطِّیخِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَبِلَهَا الْمَلَائِکَةُ وَ أَبَاهَا مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ فَکَسَرَ اللَّهُ جَنَاحَهُ فَلَمَّا وُلِدَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع بَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ فِی سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ إِلَى مُحَمَّدٍ ص یُهَنِّئُهُمْ بِوِلَادَتِهِ فَمَرَّ بِفُطْرُسَ فَقَالَ لَهُ فُطْرُسُ یَا جَبْرَئِیلُ إِلَى أَیْنَ تَذْهَبُ قَالَ بَعَثَنِیَ اللَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أُهَنِّئُهُمْ بِمَوْلُودٍ وُلِدَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فَقَالَ لَهُ فُطْرُسُ احْمِلْنِی مَعَکَ وَ سَلْ مُحَمَّداً یَدْعُو لِی فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ ارْکَبْ جَنَاحِی فَرَکِبَ جَنَاحَهُ فَأَتَى مُحَمَّداً فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ هَنَّأَهُ فَقَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُطْرُسَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ أُخُوَّةٌ وَ سَأَلَنِی أَنْ أَسْأَلَکَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ لَهُ أَنْ یَرُدَّ عَلَیْهِ جَنَاحَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِفُطْرُسَ أَ تَفْعَلُ قَالَ نَعَمْ فَعَرَضَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَبِلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم شَأْنَکَ بِالْمَهْدِ فَتَمَسَّحْ بِهِ وَ تَمَرَّغْ فِیهِ قَالَ فَمَضَى فُطْرُسُ إِلَى مَهْدِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَدْعُو لَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَنَظَرْتُ إِلَى رِیشِهِ وَ إِنَّهُ لَیَطْلُعُ وَ یَجْرِی مِنْهُ الدَّمُ وَ یَطُولُ حَتَّى لَحِقَ بِجَنَاحِهِ الْآخَرِ وَ عُرِجَ مَعَ جَبْرَئِیلَ إِلَى السَّمَاءِ وَ صَارَ إِلَى مَوْضِعِه‏

ترجمه: ازهر بطیخى از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود خداوند ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را بر ملائکه عرضه داشت پذیرفتند بجز ملکى بنام فطرس. خداوند پر و بال او را شکست وقتى حسین بن على علیهما السّلام متولد شد خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته براى تهنیت پیامبر اکرم از جهت ولادت حضرت حسین فرستاد جبرئیل از فطرس گذشت. فطرس باو گفت: کجا می‌روى؟ جواب داد خدا مرا بسوى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرستاده تا تهنیت بگویم باو در مورد مولودى که برایش این شب متولد شده. فطرس گفت: مرا هم با خود ببر و از آن جناب بخواه برایم دعا کند جبرئیل گفت: سوار بالم بشو سوار بال او شد و خدمت حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رسید و ایشان را تهنیت گفت و عرض کرد یا رسول اللَّه بین من و فطرس برادرى است و از من درخواست کرده از شما بخواهم برایش دعا کنید بال و پرش برگردد. پیامبر اکرم بفطرس فرمود: مى‏پذیرى؟ عرض کرد آرى پیامبر اکرم باو ولایت امیر المؤمنین را عرضه داشت پذیرفت. فرمود: اینک پناه بگهواره ببر خود را بگهواره حسین بمال و بآن تبرک بجو. فطرس بجانب گهواره حضرت حسین علیه السّلام رفت پیامبر نیز برایش دعا می‌کرد پیامبر اکرم فرمود: می‌دیدم که بال و پرش می‌روید و از آن خون جارى بود بزرگ شد تا چسبید به بال دیگرش و عروج کرد با جبرئیل تا آسمان و بمحل خود برگشت.

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:41
اهل بیت

فطرس نام ملکی بوده که در پی عدم انجام صحیح امری از اوامر الهی و یا خطایی، دچار گرفتاری بود، تا آنکه جبرئیل را در حالیکه برای تهنیت میلاد حضرت امام حسین علیه السلام به سوی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌شتافت، یافت. در پی این دیدار و اتفاقات بعد از آن، بلایش بر طرف شد و خود را مکلف نمود که سلام رسان حضور مبارک سید الشهداء علیه السلام گردد...



روایت اول: در مسیر تهنیت...

 

عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ شُعَیْبٍ الْمِیثَمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام لَمَّا وُلِدَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَهْبِطَ فِی أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَیُهَنِّیَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِیلَ قَالَ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَمَرَّ عَلَى جَزِیرَةٍ فِی الْبَحْرِ فِیهَا مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ کَانَ مِنَ الْحَمَلَةِ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی شَیْ‏ءٍ فَأَبْطَأَ عَلَیْهِ فَکَسَرَ جَنَاحَهُ وَ أَلْقَاهُ فِی تِلْکَ الْجَزِیرَةِ فَعَبَدَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیهَا سَبْعَمِائَةِ عَامٍ حَتَّى وُلِدَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقَالَ الْمَلَکُ لِجَبْرَئِیلَ یَا جَبْرَئِیلُ أَیْنَ تُرِیدُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْعَمَ عَلَى مُحَمَّدٍ بِنِعْمَةٍ فَبُعِثْتُ أُهَنِّئُهُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ احْمِلْنِی مَعَکَ لَعَلَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وسلم یَدْعُو لِی قَالَ فَحَمَلَهُ قَالَ فَلَمَّا دَخَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم هَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهُ بِحَالِ فُطْرُسَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم قُلْ لَهُ تَمَسَّحْ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَ عُدْ إِلَى مَکَانِکَ قَالَ فَتَمَسَّحَ فُطْرُسُ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ ارْتَفَعَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَا إِنَّ أُمَّتَکَ سَتَقْتُلُهُ وَ لَهُ عَلَیَّ مُکَافَاةٌ أَلَّا یَزُورَهُ زَائِرٌ إِلَّا أَبْلَغْتُهُ عَنْهُ وَ لَا یُسَلِّمَ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا أَبْلَغْتُهُ سَلَامَهُ وَ لَا یُصَلِّیَ عَلَیْهِ مُصَلٍّ إِلَّا أَبْلَغْتُهُ صَلَاتَهُ ثُمَّ ارْتَفَع‏

ترجمه: شعیب میثمى گوید امام صادق علیه السلام فرموده است: چون حسین بن على علیهما السلام متولد شد، خداوند به جبریل فرمان داد همراه هزار فرشته به زمین فرود آید و به پیامبر صلی الله علیه و آله از سوى خداوند و از سوى خود شاد باش بگوید. جبریل فرمود آمد و از کنار جزیره‏یى در دریا گذشت که در آن فرشته‏یى به نام فطرس افتاده بود. این فرشته از فرشتگانى بود که فرمان خداوند را ابلاغ مى‏کرد و خداوند او را براى انجام کارى گسیل فرمود و چون تأخیر کرد بالهاى او شکسته شد و در آن جزیره افتاد و هفتاد سال بود که به عبادت خداوند در آن جزیره مشغول بود. و چون امام حسین متولد شد و جبریل فرمود آمد، فطرس از او پرسید: اى جبریل! کجا مى‏روى؟ جبریل گفت: خداوند به محمد صلی الله علیه و آله نعمتى ارزانى داشته و مأمور شده‏ام از سوى خداوند و خودم به ایشان شاد باش بگویم. فطرس گفت: اى جبریل! مرا هم با خود ببر، شاید محمد صلی الله علیه و آله براى من دعا کند. جبریل او را با خود برد و چون به حضور پیامبر رسید و از سوى خداوند متعال و خود به ایشان شاد باش گفت و موضوع فطرس را به اطلاع رساند. پیامبر فرمودند: به او بگو دست بر این مولد بکشد و به جاى خویش باز گردد. فطرس چنان کرد و بال گشود و برخاست و گفت: اى رسول خدا! همانا امت تو به زودى او را مى‏کشد و براى حسین علیه السلام بر عهده من است که هر زایرى او را زیارت کند و هر مسلمانى به او سلام دهد و هر کس به او درود فرستد به او ابلاغ کنم و به آسمان پر کشید.

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:41
اهل بیت

۱- طرماح‌ بن‌ عدی‌

او از اصحاب‌ با وفای‌ علی‌ علیه السلام است‌ که‌ به‌ همراه‌ جمعی‌ به‌ محضر حسین‌ علیه السلام رسیدند وگزارش‌هایی‌ از کوفه‌ از جمله‌ خبر شهادت‌ قیس‌ بن‌ مسهر را به‌ اطلاع‌ حسین‌ علیه السلام رساند و راهنمایی‌ کاروان‌ حسین‌ علیه السلام را بر عهده‌ گرفت.

خاندان‌ پر افتخار

هر چند او توفیق‌ شهادت‌ در رکاب‌ حسین‌ علیه السلام را پیدا نکرد ولی‌ در ضمن‌ اشعاری‌ اهل‌بیت‌ و امام‌ حسین‌ علیه السلام را این‌ چنین‌ می‌ستاید:

یا ناقتی‌ لاتزعری‌ من‌ زجری ‌وامضی‌ بنا قبل‌ طلوع‌ الفجر

بخیر فتیان‌ وخیر سفرِآل‌ رسول‌ الله اهل‌ الفخر

السادة‌ البیض‌ الوجوه‌ الغرّالطاعنین‌ بالرماح‌ السُّمْرِ

والضاربین‌ بالسُیوف‌ البترحتّی‌ تحلّی‌ بکریم‌ الفخرِ

الماجد الحرّ الرحیب‌ الصدراتی‌ به‌ الله لخیر امر

عمّره‌ الله بقاء الدهروزاده‌ من‌ طیبات‌ الذکر

یا مالک‌ النفع‌ معاً والضرّایّد حسیناً سیّدی‌ بالنّصر

علی‌ الطغاة‌ من‌ بقایا الکفراعنی‌ اللعینین‌ سِلیلی‌ صخر

یزید لازال‌ حلیف‌ الخمروابن‌ زیاد عُهر بن‌ العُهر

۲- یزید بن‌ مسعود

او کسی‌ است‌ که‌ به‌ امام‌ علیه السلام نامه‌ نوشت‌ و آمادگی‌ خود را برای‌ یاری‌ حضرت‌ اعلام‌ کردو در حال‌ عزیمت‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ قافله‌ کربلا بود که‌ خبر شهادت‌ امام‌ را شنید و تا آخرین‌لحظات‌ عمر خود در ندامت‌ و پشیمانی‌ بود که‌ چرا توفیق‌ شهادت‌ نصیب‌ او نشد.

شما حجت‌ خدا هستید!

او در نامه‌ خود به‌ امام‌ علیه السلام در وصف‌ حضرت‌ این‌ چنین‌ می‌گوید:

 «نامه‌ شما به‌ من‌ رسید و به‌ آنچه‌ مرا فراخوانده‌ای‌ آگاه‌ شدم‌ که‌ رستگاری‌ خود را دریاری‌ تو می‌بینم‌ و طاعت‌ حق‌ را در اطاعت‌ از تو، به‌ درستی‌ که‌ خدا هرگز زمین‌ را ازرهبری‌ که‌ مردم‌ را به‌ راه‌ خیر بخواند و راهنمایی‌ که‌ راه‌ نجات‌ را به‌ مردم‌ نشان‌ دهد، خالی‌نمی‌گذارد، شما حجت‌ خدا بر خلقید و امانت‌ او در روی‌ زمین‌ هستید و شما بمنزلة ‌شاخه‌های‌ سرسبز درخت‌ رسالتید، قدم‌ بر چشم‌ ما بگذار و با ما باش‌ که‌ قبیله‌ بنی‌ تمیم‌ دراطاعت‌ از تو و اجرای‌ فرامین‌ تو آماده‌ است‌ و سر تسلیم‌ به‌ درگاه‌ تو می‌ساید.»

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:37
اهل بیت

۱- حر بن‌ یزید ریاحی‌

حسین‌ علیه السلام مقتدای‌ حر

او از فرماندهان‌ عبیدالله بن‌ زیاد بود که‌ در منزل‌ ذوحُسم‌ یا زباله‌ با هزار سوار در برابرامام‌ قرار گرفت‌، هر چند او در این‌ برخورد فرماندهی‌ از دشمن‌ است‌ ولی‌ در اولین‌ برخورد باحسین‌ علیه السلام حرمت‌ فرزند زهرا را نگه‌می‌دارد و با حضور حسین‌ برای‌ خود امامتی‌ قائل‌نیست‌ برای‌ اقامة‌ نماز ظهر به‌ حسین‌ علیه السلام می‌گوید:

 «ما همه‌ به‌ شما اقتدا می‌کنیم‌.»

حرمت‌ زهراء سلام الله علیها:

دیگر بار که‌ حُر خودرا در برابر حسین‌ علیه السلام به‌ نمایش‌ گذاشت‌ زمانی‌ بود که‌ حسین‌ علیه السلام برای‌ اتمام‌ حجت‌ تصمیم‌ بر مراجعت‌ می‌گیرد ولی‌ حر مانع‌ می‌شود، امام‌ حسین‌ علیه السلام فرمود:

 «مادرت‌ در سوگت‌ بگیرد! چه‌ می‌خواهی‌؟

حر در پاسخ‌ حسین‌ علیه السلام حرمت‌ مادرش‌ زهرا سلام الله علیها را به‌ شایستگی‌ پاس‌ می‌دارد ومی‌گوید:

 «اگر کسی‌ جز شما در این‌ حال‌ با من‌ چنین‌ سخنی‌ می‌گفت‌، در نمی‌گذشتم‌! ولی‌ به‌خدا سوگند که‌ نمی‌توانم‌ نام‌ مادر شما را جز به‌ نیکی‌ ببرم‌.»

به‌ درگاه‌ خدا توبه‌ می‌کنم‌

آری‌، رعایت‌ حرمت‌ زهرا و نور دیده‌اش‌ توفیق‌ را رفیق‌ او ساخت‌ و موفق‌ به‌ توبه‌ شد، خوارزمی‌ می‌گوید: چون‌ امام‌ در صبح‌ عاشورا فریاد برآورد:

 «أما من‌ مغیث‌ یغیثنا لوجه‌ الله تعالی‌؟ اما من‌ ذاب‌ٍّ یذب‌ّ عن‌ حرم‌ رسول‌ الله؟؛ آیادادرسی‌ نیست‌ که‌ برای‌ رضای‌ خدا به‌ فریاد ما برسد و به‌ ماکمک‌ کند؟ آیا دفاع‌ کننده‌ای‌نیست‌ که‌ از حرم‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع‌ کند.»

حر بن‌ یزید استغاثه‌ امام‌ را شنید، قلبش‌ مضطرب‌ و اشک‌ از چشمانش‌ جاری‌ شد...

بر اسب‌ خود نهیب‌ زد و به‌ امام‌ حسین‌ علیه السلام پیوست‌ و به‌ آن‌ حضرت‌ عرض‌ کرد:

 «ای‌ پسر رسول‌ خدا جان‌ من‌ به‌ فدای‌ تو باد، من‌ کسی‌ بودم‌ که‌ راه‌ برگشت‌ رابرتوبستم‌ و بر تو سخت‌ گرفته‌ و در این‌ مکان‌ فرود آوردم‌، و گمان‌ نمی‌کردم‌ که‌ این‌ گروه‌ باتو چنین‌ رفتار نمایند و سخن‌ تو را نپذیرند، و به‌ خدایی‌ که‌ جز او معبودی‌ نیست‌، سوگنداگر می‌دانستم‌ که‌ این‌ گروه‌ با تو چنین‌ خواهند کرد، هرگز دست‌ به‌ چنین‌ کاری‌ نمی‌زدم‌، ومن‌ از آنچه‌ انجام‌ داده‌ام‌ توبه‌ کنان‌ نزد توآمدم‌ تا جان‌ خود را فدای‌ شما کنم‌ و در مقابل‌شماکشته‌ شوم‌. آیا به‌ نظر شما این‌ کار من‌ توبه‌ است‌؟...»

حسین‌ علیه السلام را تنها گذاشتید.

حر بعد از آنکه‌ از پذیرش‌ توبه‌ خود نزد حسین‌ علیه السلام اطمینان‌ یافت‌، اذن‌ می‌دان‌ گرفت‌ وبه‌ می‌دان‌ رفت‌ و علاوه‌ بر آنکه‌ عملاً به‌ مبارزة‌ با دشمنان‌ حسین‌ علیه السلام برخاسته‌ بود، با زبان‌خود نیز به‌ معرفی‌ و دفاع‌ از حسین‌ علیه السلام پرداخت و گفت:

 «ای‌ اهل‌ کوفه‌! مادرتان‌ در سوگتان‌ بگرید، این‌ بندة‌ صالح‌ خدا را خواندید و گفتید: درراه‌ تو جان‌ خواهیم‌ باخت‌، ولی‌ اینک‌ شمشیرهای‌ خود را بر روی‌ او کشیده‌ و او را از هر طرف‌ احاطه‌ کرده‌اید و نمی‌گذارید که‌ در این‌ زمین‌ پهناور به‌ هر کجا که‌ می‌خواهد، برود، و مانند اسیر در دست‌ شما گرفتار شده‌ است‌، او و زنان‌ و دختران‌ او را از نوشیدن‌ آب‌ فرات‌منع‌ کردید در حالی‌ که‌ قوم‌ یهود و نصاری‌ از آن‌ می‌نوشند و حتی‌ بهائم‌ در آن‌ می‌غلطند، واینان‌ از عطش‌ به‌ جان‌ آمده‌اند! شما پاس‌ حرمت‌ پیامبر را در بارة‌ عترت‌ او نگاه‌ نداشتید،

خدا در روز تشنگی‌ شما را سیراب‌ نگرداند...»

حر میزبان‌ حسین‌ است‌

و در نهایت‌ آن‌ گاه‌ که‌ جنگ‌ دلیرمردانه‌ خود را آغاز می‌کند در رجز مبارزة‌ خود حسین‌ علیه السلام را از بهترین‌ انسان‌ها می‌شمرد و خود را میزبان‌ او می‌داند می‌گوید:

إنی‌ أنا الحر ومؤوی‌ الضیف‌أضرب‌ فی‌ أعناقکم‌ بالسّیف‌

عن‌ خیر من‌ حل‌ّ بوادی‌ الخیف‌أضربکم‌ ولا أری‌ من‌ حَیف‌

۲- ابو الشعناء کندی‌

من‌ یاور حسینم‌

او یزید بن‌ زیاد بن‌ مهاجر کندی‌ است‌ که‌ با عمر سعد به‌ کربلا آمد و چون‌ کار به‌ مقاتله‌انجامید و سخنان‌ امام‌ را رد کردند، به‌ جانب‌ حسین‌ آمد و هنگام‌ نبرد این‌ رجز رامی‌خواند.

أنا یزید وأبی‌ مهاجرأشجع‌ من‌ لیث‌ نبیل‌ خادر

یارب‌ انی‌ للحسین‌ ناصرولابن‌ سعد تارک‌ وهاجر

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:37
اهل بیت

۱۱- جون‌ بن‌ ابن‌ مالک‌

آبرویم‌ از آبروی‌ توست‌ یا حسین‌

او بندة‌ سیاه‌ چردة‌ ابو ذر غفاری‌ است‌ که‌ نزد امام‌ آمد و برای‌ مبارزه‌ اجازه‌ خواست‌ امام‌حسین‌ علیه السلام فرمود: «تو از جانب‌ ما مأذونی‌ و برای‌ عافیت‌ همراه‌ ما آمده‌ای‌ خود را درمشقت‌ می‌نداز؛

گفت:

ای‌ فرزند رسول‌ خدا! من‌ در راحتی‌ باشم‌ و شما را در سختی‌ تنها بگذارم‌؟! به‌ خداسوگند هر چند بوی‌ بدن‌ من‌ بد و حَسَب‌ من‌ رفیع‌ نیست‌ ولی‌ امام‌ بزرگواری‌ چون‌ تو بوی‌مرا خوش‌ و بدنم‌ را مطهر و رنگ‌ روی‌ مرا سفید می‌کند و به‌ بهشت‌ مژده‌ می‌دهد! به‌ خداسوگند که‌ از شما جدا نگردم‌ تا خون‌ سیاه‌ من‌ با خون‌ شریف‌ شما آمیخته‌ گردد..»

۱۲- سعید بن‌ عبدالله حنفی‌

اگر هفتاد بار کشته‌ شوم‌

او از وجوه‌ شیعه‌ و شجاعان‌ کوفه‌ و یاران‌ و دعوت‌ کنندگان‌ حسین‌ علیه السلام به‌ کوفه‌ است‌ که‌در شب‌ عاشورا پیوند ناگسستی‌ خود را با حضرت‌ چنین‌ اعلام‌ کرد:

 «به‌ خدا قسم‌ تو را وا نخواهیم‌ گذاشت‌، تا خداوند بداند در غیبت‌ پیامبر، حق‌ او را درباب‌ تو رعایت‌ کرده‌ایم‌، به‌ خدا قسم‌! اگر بدانم‌ هفتاد مرتبه‌ در راهت‌ کشته‌ شوم‌، مرابسوزانند و خاکسترم‌ را به‌ باد دهند، باز تو را‌‌‌‌ رها نخواهم‌ کرد تا آنکه‌ در راه‌ تو بمیرم‌، حال‌چرا این‌ کار را نکنم‌ که‌ یک‌ شهادت‌ بیشتر نیست‌ و پس‌ از آن‌ کرامتی‌ پایان‌ناپذیر وهمیشگی‌ است.»

منبع:http://karbobala.com

سه شنبه 21/9/1391 - 21:34
اهل بیت

۵- مسلم‌ بن‌ عوسجه‌

او مسلم‌ بن‌ عوسجة‌ بن‌ سعد بن‌ ثعلبه‌ بن‌ دودان‌ بن‌ أسد بن‌ خزیمة‌ است‌ که‌ مردی‌شریف‌، رازدار، عابد، شب‌ زنده‌ دار و از یاران‌ حسین‌ بن‌ علی‌ علیه السلام است‌.


اگر هفتاد بار کشته‌ شوم‌

او در شب‌ عاشورا پس‌ از خطبه‌ امام‌ حسین‌ علیه السلام برخاست‌ و گفت:

 «بهانة‌ ما در پیشگاه‌ خدا برای‌ تنها گذاردن‌ تو چیست‌؟ به‌ خدا سوگند این‌ نیزه‌ را درسینة‌ آن‌ها فرو برم‌ و تا دسته‌ این‌ شمشیر در دست‌ من‌ است‌ بر آن‌ها حمله‌ می‌کنم‌، و اگرسلاحی‌ نداشته‌ باشم‌ که‌ با آن‌ بجنگم‌، سنگ‌ برداشته‌ و به‌ طرف‌ آن‌ها پرتاب‌ می‌کنم‌، به‌خدا سوگند که‌ ما تو را‌‌‌‌ رها نمی‌کنیم‌ تا خدا بداند که‌ حرمت‌ پیامبر را در غیبت‌ او در بارة‌ تو محفوظ‌ داشتیم‌، به‌ خدا قسم‌ اگر بدانم‌ که‌ کشته‌ می‌شوم‌ و بعد زنده‌ می‌شوم‌ و سپس‌ مرامی‌سوزانند و دیگر بار زنده‌ می‌گردم‌ و سپس‌ در زیرپای‌ ستوران‌ بدنم‌ درهم‌ کوبیده‌می‌شود و تا هفتاد بار این‌ کار را در حق‌ من‌ روا بدارند، هرگز از تو جدا نگردم‌ تا در خدمت‌تو به‌ استقبال‌ مرگ‌ بشتابم‌، و چرا چنین‌ نکنم‌ که‌ کشته‌ شدن‌ یک‌ بار است‌ و پس‌ از آن‌کرامتی‌ است‌ که‌ پایانی‌ ندارد.»

۶- محمد بن‌ بشیر

از تو جدا نمی‌شوم‌

محمد بن‌ بشیر نیز از یاران‌ حسین‌ علیه السلام است‌ که‌ در شب‌ عاشورا به‌ او خبر دادند که ‌فرزندت‌ در حدود شهر ری‌ اسیر شده‌ است‌. او در پاسخ‌ گفت:

 «ثواب‌ مصیبت‌ او و خود را از خدای‌ متعال‌ آرزو می‌کنم‌ و دوست‌ ندارم‌ که‌ فرزندم‌ اسیرباشد و من‌ بعد از او زنده‌ بمانم‌.»

امام‌ حسین‌ علیه السلام چون‌ سخن‌ او را شنید، فرمود: خدا تو را بیامرزد، من‌ بیعت‌ خود را از توبرداشتم‌، برو و در رهایی‌ فرزندت‌ از اسارت‌ بکوش!

محمد بن‌ بشیر گفت‌: «در حالی‌ که‌ زنده‌ هستم‌ طعمة‌ درندگان‌ شوم‌ اگر چنین‌ کنم‌ و از تو جدا شوم‌؛

امام‌ علیه السلام فرمود: پس‌ این‌ لباس‌ها را به‌ فرزندت‌ که‌ همراه‌ توست‌ بده‌ تا در نجات‌ برادرش‌ به‌ مصرف‌ برساند.»

نوشته‌اند که‌: امام‌ پنج‌ جامه‌ به‌ او داد که‌ هزار دینار ارزش‌ داشت.

۷- عبد الله بن‌ عمیر

او پدر وهب‌ و مردی‌ شجاع‌ و شریف‌ بوده‌ و در کوفه‌ نزدیک‌ «بئر الجعد» همدان‌، سرایی‌ داشت‌، همسر او ام‌ وهب‌ نیز از شهدای‌ زن‌ در کربلاست‌.

جهاد با اهل‌ شرک‌

عبدالله بن‌ عمیر روزی‌ در نخیله‌ سپاه‌ کوفه‌ را دید که‌ عازم‌ جنگ‌ با امام‌ حسین‌ علیه السلام هستند گفت:

 «به‌ خدا سوگند من‌ مشتاق‌ جهاد با اهل‌ شرک‌ هستم‌ و امیدوارم‌ جنگ‌ با این‌ جماعت‌که‌ با پسر دختر پیامبرشان‌ می‌جنگند کمتر از جهاد با مشرکین‌ از نظر ثواب‌ نباشد.»

او پس‌ از مشورت‌ با همسرش‌ و جلب‌ موافقت‌ او شبانه‌ حرکت‌ کرد و به‌ خدمت‌ امام‌رسید و در روز عاشورا ابتدا او و سپس‌ همسرش‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.
سه شنبه 21/9/1391 - 21:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته