• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3199روز قبل
داستان و حکایت

بیل گیتس پرسیدند از تو ثروت مند تر هم هست؟

در جواب گفت بله فقط یک نفر ...پرسیدند کی هست؟

در جواب گفت

سالها پیش در فرودگاهی در نیویورک بودم قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد

از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم
 اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش 
  گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت

گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت، بخشیدمش برای خودت

و این داستان همزمان بود با اخراج شدن من از شرکت و پی ریزی مایکرو سافت

سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز 

 چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم

باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت

گفتم پسرجون چند وقت پیش باز من اومدم روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد
 اینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟
 پسره گفت آره من از سود خودم میبخشم
 هنوز این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من مونده 
  زمانی که به اوج قدرت رسیدم بعد از نوزده سال تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
 اکیبی رو تشکیل دادم و گفتم که برید و فلانی رو به هر قیمتی پیدا کنید
  مدتی جستجو کردند متوجه شدند فرد مورد نظر سیاه پوستی مسلمانه که الان
 دربان یک سالن تئاتره خلاصه دعوتش کردن اداره
  از اون پرسیدم من و میشناسی گفت بله جناب عالی آقای بیلگیتس معروف که دنیا میشناسدتون

گفتم سال ها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من 
 همچین خاطره ای از تو دارم

گفت که طبیعیه این حس و حال خودم بود
   گفتم میدونی چه کارت دارم میخوام جبران کنم اون محبتی که به من کردی
  گفت که به چه صورت؟
  گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
 گفت هر چی بخوام بهم میدی
 گفتم هرچی که بخوای
 گفت هر چی بخوام
  گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
  گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
 گفتم یعنی چی؟ نمیتونم یا نمیخوام؟
  گفت نه تواناییش رو داری اما نمیتونی جبران کنی
  پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم
 پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداری به توبخشیدم

ولی تو در اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
 اصلا جبران نمیکنه با این نمیتونی آروم بشی لطف تو ام که از سر ما زیاده
 بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروت مند تر از من کسی نیست

جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست



 

يکشنبه 22/8/1390 - 12:32
اخلاق
ستایش کردن ها...!
سلام خدای من ! برایم معبودی...بنده ی خوبی هستم؟

سلام عشق من! دوستت دارم...دوست داشتنی هستم؟

سلام کتاب های زندگی ام! می خوانمتان...خواندنی هستم؟

سلام فیلسوف ! من آن را نقض می کنم، چه چیزم را نقض می کنی؟

سلام پنجره ! بیرونت را می بینم...نظاره گر خوبی هستم؟

سلام گل! می بینمت، چه کیفی دارد...دیدنی هستم؟

سلام مشکلات! با شما جنگیدم...مشکل کسی نباشم؟!

سلام دوربین! با صداقت لحظات را ثبت می کنی...دوربین صادقی هستم؟!

سلام نقّاش! خوب به تصویر می کشی...خوب میبینم؟

سلام طوفان! با آوایی که از دور دست سر می دهی، یعنی می آیی...خانه ی محکمی دارم؟

سلام دوست من! لبخندت زیباست...زیبا لبخند می زنم؟

سلام رنگین کمان! چه شاهکاری هستی...رنگین کمان کاملی هستم؟!

سلام سیب! چه طعمی!...خوشمزه هستم؟!

سلام خاطره! بسیار نیک یادت می کنم...خاطره ی خوبی هستم؟

سلام معنا! هر چیزی را با تو درک می کنم...معنای قابل درکی دارم؟

سلام صمیمیت! با همه صمیمی هستم...می توان با من صمیمی بود؟

سلام آرزو! آرزویت می کنم...یک آرزوی دست یافتنی هستم؟

و در آخر سلام بر خودم! انسان به دنیا آمدم...انسان مانده ام؟


يکشنبه 22/8/1390 - 12:30
آموزش و تحقيقات

ده عادت مهم مخرب مغز

 

۱ - عدم مصرف صبحانه : افرادی که صبحانه نمی خورند سطح قندخون پائین تری خواهند داشت ، این مسئله منجر به نرسیدن مقدار کافی مواد غذائی به مغز و در نتیجه دژنراسیون ( تحلیل بافت ) مغز خواهد شد .

۲ - پرخوری : پرخوری باعث سفتی شریانهای مغزی و در نتیجه منجر به کاهش قدرت مغز می شود .

۳ - دخانیات : مصرف دخانیات باعث چروکیدگی متعدد مغز و در نتیجه بیماری آلزایمر می شود .

۴ - مصرف زیاد قند : مصرف زیاد قند می تواند باعث تداخل در جذب پروتئین ها و سایر مواد غذائی و در نتیجه سوء تغذیه شده و باعث اختلال در تکامل مغز شود .

۵ - آلودگی هوا : مغز بزرگترین عضو مصرف کننده اکسیژن در بدن ما است . هوای استنشاقی آلوده باعث کاهش اکسیژن رسانی به مغز و در نتیجه کاهش کارائی مغز خواهد شد .

۶ - کم خوابی : خواب به مغز ما اجازه استراحت می دهد . محرومیت از خواب به مدت طولانی باعث تسریع مرگ سلولهای مغزی می شود .

۷ - پوشاندن سر هنگام خواب : خوابیدن با سر پوشیده باعث افزایش غلظت دی اکسیدکرین و کاهش غلظت اکسیژن شده که می تواند منجر به اثرات مخرب مغزی شود .

۸ - کارکردن سخت فکری در طی بیماریها : کار فکری زیاد یا مطالعه در هنگام بیماری منجر به کاهش کارائی مغز و افزایش صدمه به مغز می شود .

۹ - فقدان تحریک فکری : تفکر بهترین راه تمرین مغز است . فقدان فعالیت فکری می تواند باعث چروکیدگی مغز شود .

۱۰ - بندرت صحبت کردن : مکالمه هوشمندانه باعث تسریع کارائی مغز می شود .

يکشنبه 22/8/1390 - 12:30
اقتصاد

باور های شما درمورد پول

باورهای شما در مورد پول

1ـ دوازده جمله‌ زیر را كه در مورد پول و ثروت نوشته شده است، تكمیل كنید تا اجزای كلیدی برنامه‌ریزی ناهوشیارانه‌ شما، آشكار شود:
1. مردم با پول..... هستند.
2. پول باعث می‌شود مردم.....
3. من پول بیشتری داشتم اگر.....
4. والدین من همواره فكر می‌كنند پول می‌تواند.....
5. پول باعث می‌شود تا.....
6. می‌ترسم اگر پول بیشتری داشتم.....
7. پول..... است.
8. من فكر می‌كنم پول.....
9. برای آنكه پول بیشتری داشته باشم، نیاز دارم تا.....
10. اگر من به راستی ثروتمند بودم، شاید.....
11. بزرگ‌ترین ترس من درباره‌ پول..... است.
12. پول..... است.


2ـ دور تمام اعتقادات ناهوشیار خود را درباره‌ پول كه ممكن است شما را عقب نگه دارد، خط بكشید؛ حتی اگر بدون هیچ شبهه‌ای برای شما صحیح باشد.
3ـ این تمرین را به صورت روزانه حداقل به مدت یك هفته انجام دهید. ممكن است برنامه‌های عمیق‌تری را پیدا كنید كه زمان بیشتری برای آشكار شدن، نیاز داشته باشید.

شما چه چیزی را كشف كرده‌اید؟ آیا اعتقادات و تداعی‌های شما در مورد پول، مانند كسانی است كه برای فقیر ماندن برنامه‌ریزی شده‌اند و یا برای ثروتمند بودن؟
با بالا بردن آگاهی خود از عقایدمان درباره‌ پول، می‌توانیم احساس، هیجانات و رفتارها را هنگام سر و كار داشتن با پول درك كنیم و با تغییر دادن آنها تأثیر احساسی را كه پول بر زندگی ما دارد، تغییر دهیم، بعد از همه‌ی اینها آیا ترجیح می‌دهید نیمی از زندگی خود را صرف رهایی از انتخاب و یا ریشه‌ی تمام شیطنت كنید؟
حالا برخی از باورهای متداول مردم را كه باعث می‌شود، پول زیادی در زندگی به دست نیاورند، آورده‌ایم:
پول باعث فساد می‌شود.
عقیده‌ غلطی كه درباره‌ ثروت وجود دارد و از گذشتگان ما به ارث رسیده، در جامعه هم به آن دامن زده می‌شود، بر این مبنا استوار است: پول باعث فساد می‌شود. ولی حقیقت این است كه پول باعث فساد و تباهی نمی‌شود. این موضوع با مشاهده‌ اشخاص خوبی كه با پولشان كارهای مثبتی انجام می‌دهند، آشكار شده است. چرا این شخص شما نباشید؟

پول به قدر كافی در گردش نیست
پول یك بازی نیست كه اگر مجموع امتیازاتش به صفر برسد تمام بشود. بلكه یك بازی با امتیازات بی‌نهایت است. اكثر مردمی كه با آن بازی می‌كنند، پول بیشتری را در اطراف خود می‌بینند؛ به شرط آنكه پول خود را خرج كنید، نه اینكه آن را به صورت یك تابلوی تبلیغاتی به رخ دیگران بكشید. هر قدر بیشتر پول‌سازی كنید، پول بیشتری در سامانه، درجریان خواهد بود. با این احساس ثروتمندتر می‌شوید و دیگران را هم ثروتمندتر خواهیم كرد.
من نمی‌خواهم پول‌سازی كنم، زیرا می‌ترسم آن را از دست بدهم.
این احساس درست مانند این است كه بگویید «نمی‌خواهم یك غذای عالی بخورم، چون می‌ترسم مجبور باشم بعد آن را در توالت تخلیه كنم». هدف از پول درآوردن، نگهداری آن تا ابد نیست، بلكه برای استفاده كردن است. زمانی كه رموز پول‌سازی را پس از این، با شما در میان بگذارم، متوجه خواهید شد تا زمانی‌كه توانایی فكر كردن داشته باشید، توانایی پول‌سازی بیشتری را هم دارید.
به منظور اینكه سؤالی درباره‌ محدودیت‌های اعتقادی خودتان پیرامون پول داشته باشید، این تمرین ساده را كه از كتاب پاتریسیا رمیلی تحت عنوان «پول رهایی‌بخش» اقتباس شده است، انجام دهید. این كتاب براساس این طرح است كه زمانی كه شما تمام اعتقادات فرهنگی درباره‌ چه‌كاری كردن و چه كاری نكردن را دور ریختید، پول به‌سادگی یك ابزار است كه ما می‌توانیم از آن استفاده كنیم، تا زندگی راحت‌تر شود و به هدف‌های‌مان سریع‌تر برسیم. بنابراین چیزی كه درباره پول حقیقت دارد، درباره‌ی باقی ابزار هم حقیقت دارد.

تمرین پارو
1. فهرستی از بیشترین اعتقادات منفی درباره پول را كه در تمرین قبلی كشف كردید، تهیه كنید.
2. به جای كلمه‌ پول، كلمه‌ی پارو را در هر یك از جملات، در فهرست خود قرار دهید. توجه كنید آیا جملات هنوز برای شما، احساسی ایجاد می‌كنند و یا اهمیت دارند.
مثال‌ها:
ـ عشق ورزیدن به پارو ریشه‌ همه‌شیطنت‌هاست.
ـ پاروها روی درختان رشد نمی‌كنند.
ـ من احساس گناه می‌كنم، زیرا پارو‌های بیشتری از آن چیزی كه پدرم داشت، دارم.

به خاطر داشته باشید طرحی كه در اینجا بیان شده، بار احساسات ناشی از عقایدی را كه نسبت به پول دارید، به آسانی محو می‌كند. مهم نیست كه به راستی آنها را باور داشته یا نداشته باشید

يکشنبه 22/8/1390 - 12:27
آموزش و تحقيقات

ده نکته مفیددر زندگی

1- اگر از گذشت ، صبر و بردباری در خود نشانی دارید به سراغ ازدواج بروید . زمانی برای شروع یك زندگی مشترك تصمیم بگیرید كه از استقلال و توان كافی خود برای اداره یك خانواده جدید مطمئن هستید .

2- زمانی را برای جاری شدن صیغه عقد مطلوب بدانید كه از خواست ها و نگرش های یكدیگر باخبرید و می دانید كه هر دو هدفی مشترك را دنبال می كنید . برای رسیدن به این شناخت ، مدتی به یكدیگر فرصت دهید .

3- در این دنیای بزرگ هیچ دو نفری مانند هم نیستند . تفاوتهای بارز میان دو خواهر و یا دو برادر كه هر دو زاده یك مادر و پدر هستند ، خود گویای این مسئله است . بنابراین مبنای تفاهم را معیارهای اصلی و اساسی برگزینید . توقف و ایستادن بر اصول فرعی یكدیگر چندان كمكی به بهبود روابط زناشویی نخواهد كرد.

4 - قبل از ازدواج به مسئله اعتیاد به طور جدی بیندیشید و از عدم اعتیاد همسرتان به هر گونه مواد مخدر ، اطمینان كامل حاصل كنید . نگذارید امید به ترك كردن و یا ترك دادن سبب شروع یك زندگی پُرمشكل شود .

5- برای داشتن زندگی خوب و توأم با آرامش ، به شیوه زندگی انتخابی خود عشق بورزید . چشم وهم چشمی ، حسادت و تجمل پرستی ، بار سنگین زندگی های امروز را از دوش هیچ زوج جوانی بر نداشته است . به راستی كه كم كردن توقعات ، گنجینه ای بزرگ برای ساختن آینده یك زوج جوان است .

6- تجربه بارها و بارها ثابت كرده كه زوجی موفق و سربلند هستند كه در كشاكش زندگی در كنارهم ، یارهم هستند . در كنار هم در شادی ها می خندند و در سختی و رنج ها با هم به جنگ مشكلات می روند . اشتباهات یكدیگر را می بخشند و موفقیت های یكدیگر را جشن می گیرند ، براستی زن و شوهرهایی كه به جای در كنار هم بودن ، مقابل یكدیگر می ایستند و زندگی می كنند ، نه زندگی ، كه نبردی سخت می كنند .

7- به یاد بسپارید كه گفتن كلمات محبت آمیز، ذكر محسنات یكدیگر و یادآوری اینكه همسرتان را دوست می دارید و به وجودش در كنارتان افتخار می كنید ، كلمات یا جملات مختص دوران آشنایی و اوایل ازدواج نیستند . انسانها نیاز به شنیدن مهر یكدیگر دارند ، آنچه در دل و ذهنتان می گذرد را صادقانه به زبان آورید كه خود یكی از عوامل مهم در بقای زندگی زناشویی است.

8- بد نیست اگر بدانیم استفاده از تجربیات و نظریات دیگران مترادف با دخالت آنها در زندگی زناشویی ما نیست ؛ چه بهتر اگر تجربیات گذشتگانمان را سرمشق كنیم و خود كاشف شادی های دیگرباشیم .

9- اگر در برخی مسائل با یكدیگر اختلاف نظر دارید هرگز فرزندانتان را از آن مطلع نكنید . در مقابل فرزند، پدر و مادر عنصری واحد و جدایی ناپذیرند كه حرفشان و قولشان یكی است.

10- دوستی سرلوحه بهترین نوع رابطه هاست كه نه در شناسنامه و نه در هیچ جای دیگر ثبت نمی شود ، اما عمیق و بی پیرایه است . بهترین والدین همانهایی هستند كه با فرزندانشان دوست و رفیق اند . بهترین زوجها نیز آنانی هستند كه قبل از این كه به یادشان بیاید كه زن و شوهر یكدیگرند ، بدانند كه دوست هم هستند . رابطه صمیمانه و خالصانه توأم با درك و حفظ احترام همدیگر ، شاید یكی دیگر از عوامل مهم تضمین كننده بقای یك زندگی است .

يکشنبه 22/8/1390 - 12:25
آموزش و تحقيقات

۱۰۰ راهکار برای داشتن زندگی بهتر!

 


از زندگی خسته شده‌اید؟ دیگر زندگی به کامتان نیست! نگران نباشید چون عده‌ی زیادی هم مثل شما هستند و با این مشکلات دست و پنجه نرم‌ می‌کنند. لذا برای آن حتماً راه حل هایی اندیشیده شده که با سر زدن به کتابفروشی های مختلف می توانیم تعداد زیادی از کتاب هایی که به این منظور تهیه شده اند را مطالعه کنیم.. اما لیست عناوین صدتایی زیر به بیان نکات بسیار ساده و جذاب در این زمینه می پردازد که شاید با اینکه همه ی ما آن ها را می دانیم، ولی ندانیم که می دانیم! با هم این لیست را مرور می کنیم :

 



1. اشتباهاتتان را بپذیرید

2. از اشتباهات اطرافیان و دوستانتان بگذرید و چشم پوشی کنید

3. برای خودتان سرگرمی جدیدی انتخاب کنید

۴. منظم باشید و نظم خاص و مورد قبول خود را اجرا کنید

۵. دوستان جدیدی پیدا کنید

۶. کار جدیدی پیدا کنید

۷. رژیم غذاییتان را تغییر دهید

۸. احساساتتان را روی کاغذ پیاده کنید. به عبارت دیگر برای خودتان یک دفترچه ی خاطرات تهیه کنید

۹. جملات صبحگاهی خاص خود را پیدا کنید! (هر روز صبح یک جمله ی مثبت را بیان کنید)

۱۰. به مسافرت بروید

۱۱. ریسک پذیر باشید (خطر پذیری باعث افزیش نشاط در زندگی می شود)

۱۲. فعالیت اقتصادی خود را بنا کنید (بیکار نمانید و شروع کنید به دنبال کار بگردید و اگر هم نشد خودتان کاری را راه بیاندازید)

۱۳. زبان جدیدی یاد بگیرید (یاد گرفتن زبان شما را با دنیایی جدیدتر آشنا می کند)

۱۴. دلیلی برای پذیرفتن نظرات دیگران بیابید

۱۵. دکوراسیون محل کارتان را تغییر دهید

۱۶. به خودتان پاداش بدهید

۱۷. صبح ها زودتر از خواب بیدار شوید

۱۸. قدرت تمرکزتان را افزایش دهید (برای این کار می توانید از تکنیک های مختلفی که وجود دارد استفاده کنید)

۱۹. یک وبلاگ برای خودتان دست و پا کنید!

۲۰. یک کتابچه ی الکترونیکی بنویسید و در اینترنت منتشر کنید

۲۱. تلاش کنید ولی زیاد رویایی فکر نکنید

۲۲. کارشکنی و بی قانونی را بگذارید کنار

۲۳. دلیلی برای دوست داشتن خودتان پیدا کنید!

۲۴. چیزهای جدید را تجربه کنید

۲۵. از دعوا کردن برحذر باشید

۲۶. از تلف کردن انرژی تان جلوگیری کنید

۲۷. یادبگیرید که چشم پوشی کنید

۲۸. قدردان زحمات دیگران در قبال خودتان باشید

۲۹. ول کن قضیه نباشید!

۳۰. خانه تان را تمیز کنید

۳۱. فعالیت های روزانه تان را بنویسید

۳۲. نظرات منفی که در مورد خودتان دارید را حل کنید

۳۳. مهارت های جدیدی را یاد بگیرید

۳۴. به مانند پولتان که همیشه حسابش دستتان است، حساب زمانتان را هم داشته باشید

۳۵. ورزش کنید

۳۶. مثل والدین باشید!

۳۷. دیوارهایی را که اطراف خودتان ساخته اید نابود کنید

۳۸. چیزهایی که باعث ناراحتی تان می شود را از خود و خانه تان دور کنید

۳۹. هفته ای یک کتاب بخوانید

۴۰. در دوره های یک ماهه خود را مجبور به کاری کنید

۴۱. به دوستان قدیمی تان زنگ بزنید و جویای احوالشان شوید

۴۲. پیگیر اتفاقات باشید

۴۳. بازی کنید! (بعضی وقت ها مثل بچه ها رفتار کردن و با آنها بازی کردن باعث افزایش روحیه تان می شود)

۴۴. کسانی که به شما بدی کرده اند را ببخشید

۴۵. بی خیال حل مشکلات سخت شوید!

۴۶. با دشمنان قدیمی تان صلح کنید

۴۷. به یک دوست نزدیک قول بدهید و پابند به قولتان باشید

۴۸. اگر از کسی واقعاً بدتان می آید، با او قطع رابطه کنید! (به همین سادگی می توان جلوی بسیاری از ناراحتی ها را گرفت!)

۴۹. چیزیکه برای مدتها می خواستید را برای خودتان بخرید!

۵۰. قضاوت کردن را کنار بگذارید

۵۱. طرز لباس پوشیدتان را عوض کنید

۵۲. حداقل روزی ۱۰ باز لبخند بزنید

۵۳. بعضی از خاطرات گذشته را فراموش کنید

۵۴. یک درخت در باغچه تان بکارید

۵۵. به یک شهر دیگر بروید!

۵۶. دوستان تازه ای دست و پا کنید

۵۷. زیاد پایبند نگاه کردن به تلویزیون نباشید

۵۸. سرگرمی های غیرعادی ای برای خودتان دست و پا کنید

۵۹. یکی را تصادفی انتخاب کرده و بغل کنید!

۶۰. یک مهمانی غیرمترقبه برگزار کنید!

۶۱. به پیاده روی بروید!

۶۲. یک حیوان خانگی بخرید

۶۳. یک نامه ی تشکر آمیز برای دوستانتان بنویسید

۶۴. روزانه تمرین مدیتیشن کنید

۶۵. از جملات زیبا استفاده کنید

۶۶. نسبت به خودتان هم همین کار را بکنید

۶۷. اگر در چیزی شک کردید، کاری که دلتان می گوید را انجام دهید

۶۸. چه پیروز چه بازنده، اظهار نظر نکنید

۶۹. از کسی تقلید نکنید

۷۰. اهدافتان را بشناسید

۷۱. به دیگران کمک کنید

۷۲. اجتماعی باشید

۷۳. زمانی را هم به تنهایی بگذرانید

۷۴. بعضی چیزها را هم خودتان تعمیر کنید

۷۵. کارهای با ارزش انجام دهید

۷۶. سعی کنید که عادت کنید قبل از انجام هر کاری کمی فکر کنید تا بعداً دچار پشیمانی نشوید

۷۷. موارد مختلف زندگی تان را درجه بندی کنید

۷۸. درک کنید که دیگران از شما چه می خواهند

۷۹. عادت های بدتان را ترک کنید

۸۰. غرو لند کردن را ترک کنید

۸۱. چیزی که ازش بدتان می آید را از خودتان دور کنید

۸۲. سعی کنید هر روز بهتر از دیروز باشید

۸۳. به حرفهای منتقدانتان گوش دهید

۸۴. بدانید که زندگی خودش شکل نمی گیرد٬ بلکه براساس واکنش شما به مسائل مختلف زندگی شکل می گیرد. در موارد مختلف زندگی درست واکنش دهید!

۸۵. بخنیدید

۸۶. به سمت چیزی که علاقه دارید حرکت کنید

۸۷. به احساساتتان اعتماد کنید

۸۸. طوری زندگی کنید که انگار دارید تفریح می کنید

۸۹. از زندکی تان یک داستان درست کنید. اتفاقات مختلف زندگی تان را ثبت کنید و براساس آنها برای خودتان داستان هایی بنویسید که شما در آن نقش اول را دارید و یک قهرمان هستید!

۹۰. دنباله رو دیگران نباشید

۹۱. به اعتقاداتتان توجه کنید

۹۲. دروغ نگویید!

۹۳. موقعیت های مختلف را در زندگی تان پیش بینی کنید. اینگونه عمل کردن در زندگی ساده تر خواهد بود

۹۴. در زمان حال زندگی کنید

۹۵. منتظر اتفاقات غیر منتظره باشید

۹۶. سعی کنید که از لحظات عمر لذت ببرید!

۹۷. قوانین خاص خود را داشته باشید

۹۸. حسادت نکنید

۹۹. عاشق باشید! نه فقط به دیگران که به خودتان!

۱۰۰. هیچوقت افسوس گذشته ها را نخورید!

يکشنبه 22/8/1390 - 12:24
آموزش و تحقيقات
انسان های مختلف(انواع آدمها)
یکی از روزهای همین آبان 89 در "میدان کاج سعادت آباد تهران" حادثه ای ناگوار اتفاق افتاد و پس از آن اخباری با تیترهایی نظیر "روز سیاه تهران" یا "پنجشنبه سیاه" ؛ از سایتهای مختلف خبرگزاری از جمله عصرایران  منتشر شد که لابد همه خوانده اید و در جریان آن هستید بدین مضمون که رویداد آنروز نشان داد که ما، تا چه اندازه از عواطف و مسئولیت های انسانی دور شده ایم و چه سیاهی و نکبتی بالاتر از این که جامعه انسانی و فرهنگی ما به جایی برسد که در برابر قتل یک همنوع، هیچ واکنشی جز تماشا از خود نشان ندهد ...


به این بهانه در این ایمیل اصالت آدم ها را از جهات مختلف
برای شما اعضای گرانقدر پرشین استار مورد بررسی قرار دادیم. گرچه بسیاری از بزرگان و اندیشمندان ایران عزیزمان آدمها را به آدمیت سفارش کرده اند و از آنجا که شما دوستان در گروه هم انسانهایی فرهیخته هستید اما صرفا جهت یادآوری و اندکی تفکر به این مقایسه می پردازیم. ای کاش روزی برسد که بخواهیم و بتوانیم که به اصالت مان برگردیم و همان ایرانیانی باشیم که باید باشیم!انواع آدم هــا
آدمهای مایع
شکل پذیرانِ سیال
در جام های رنگارنگ و دلفریب
مظروفِ ظرفهای ِ آنچه دیگران گفته اند
عوض میشوند، تغییر میکنند و شکلی نو می پذیرند
مهربانانی بی ادعا
دوستانی بی اعتراض
مریدانی بی پرسش ِ چرا
آدم هایی همیشه در آغاز ...
آدمهای جامد
شکل گرفتگان ِ بی انعطاف
قالبی برای تولید نمونه های مشابه
تغییر نمیکنند، فرسوده میشوند و صیقلی
همراهانی تا انتها
باور پذیرانی که خود باور میشوند
آدم هایی همیشه در پایان ...
آدمهای گاز
همه جایی ها و هیچ جایی ها
ظرف را پر میکنند و از ظرف سر میروند، بیرون و درون
تابع ِ اصل ناپایداری
تک رو هایی بی افسار
نظام ناپذیران ِ رها
بی شکل و بی تکلیف
خود را نفس میکشند
آدمهایی همیشه در ادامه ...
***************************
اینکه گفته شد تقسیم بندی ذاتی آدم ها بود ؛ ولی از نظر اخلاقی آدم ها به سه دسته اند.
آدم های بزرگ، متوسط و كوچك که در مواردی بسیار بی شباهت به یکدیگرند!
آدم های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط درباره چیزها سخن می گویند
آدم های كوچك پشت سر دیگران سخن می گویند
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های كوچك بطورکلی بی دردند
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های كوچك عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند كه پاسخ دارد
آدم های كوچك می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
آدم های بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم های متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم های كوچك به دنبال كسب سواد هستند
آدم های بزرگ سكوت را برای سخن گفتن بموقع برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های كوچك با سخن گفتن بسیار، فرصت سكوت را از خود می گیرند
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های كوچك اصلا مسئله ای برای حل و فصل ندارند
*************

و از نگاه معلم بزرگ انسانیت، زنده یاد دکتر علی شریعتی که با تقسیم بندی آدم ها به دو  دسته در مورد آنها اینگونه سخن می گوید ادامه مطلب :

انواع آدم هــا
آدمهای مایع
شکل پذیرانِ سیال
در جام های رنگارنگ و دلفریب
مظروفِ ظرفهای ِ آنچه دیگران گفته اند
عوض میشوند، تغییر میکنند و شکلی نو می پذیرند
مهربانانی بی ادعا
دوستانی بی اعتراض
مریدانی بی پرسش ِ چرا
آدم هایی همیشه در آغاز ...
آدمهای جامد
شکل گرفتگان ِ بی انعطاف
قالبی برای تولید نمونه های مشابه
تغییر نمیکنند، فرسوده میشوند و صیقلی
همراهانی تا انتها
باور پذیرانی که خود باور میشوند
آدم هایی همیشه در پایان ...
آدمهای گاز
همه جایی ها و هیچ جایی ها
ظرف را پر میکنند و از ظرف سر میروند، بیرون و درون
تابع ِ اصل ناپایداری
تک رو هایی بی افسار
نظام ناپذیران ِ رها
بی شکل و بی تکلیف
خود را نفس میکشند
آدمهایی همیشه در ادامه ...
***************************۸
اینکه گفته شد تقسیم بندی ذاتی آدم ها بود ؛ ولی از نظر اخلاقی آدم ها به سه دسته اند.
آدم های بزرگ، متوسط و كوچك که در مواردی بسیار بی شباهت به یکدیگرند!
آدم های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط درباره چیزها سخن می گویند
آدم های كوچك پشت سر دیگران سخن می گویند
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های كوچك بطورکلی بی دردند
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های كوچك عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند كه پاسخ دارد
آدم های كوچك می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
آدم های بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم های متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم های كوچك به دنبال كسب سواد هستند
آدم های بزرگ سكوت را برای سخن گفتن بموقع برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های كوچك با سخن گفتن بسیار، فرصت سكوت را از خود می گیرند
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های كوچك اصلا مسئله ای برای حل و فصل ندارند
*************

و از نگاه معلم بزرگ انسانیت، زنده یاد دکتر علی شریعتی که با تقسیم بندی آدم ها به چهار دسته در مورد آنها اینگونه سخن می گوید :
دسته اول :
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم :
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

**************
و چه زیبا آدمیت از زبان سعدی شیرین سخن هم چنین بیان شده که :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
بدر آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
راستی ؛
به خودمون بیائیم و قدری تامل کنیم که :
ما از کدام دسته آدم ها هستیم ؟!  


يکشنبه 22/8/1390 - 12:23
آموزش و تحقيقات
در 68 ثانیه به آرزوی خود برسید ! ...
در 68 ثانیه به آرزوی خود برسید ! ... بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند.

آنها میگویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکند.

اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند.
اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.

در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد.
68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد!؟

خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟
بسیار عالی است! امتحان کنید.
خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود.
ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...

ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم.
ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.

بدون اینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.

هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!

به راستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟!
فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد.
پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد.
فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود.
باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم.
68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم.
68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم.
68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.

کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم.
اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم.
68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم.
آن وقت میبینی که می توانی ...
 
يکشنبه 22/8/1390 - 12:19
آموزش و تحقيقات
040اصول برای طول عمر وزندگی

بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه میشیگان صورت گرفته یک زندگی سالم به چهار امر مهم بستگی دارد:

۱- عدم استعمال دخانیات. ________ ۲- پایین نگه داشتن وزن.

۳- تغذیه‌ی مناسب. ____________ _ ۴- ورزش.

جالب است بدانید از بین ۱۵۳۰۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته شده فقط ۳٪ همه‌ی چهار مورد بالا را رعایت می‌کردند.

اکثر مردم وقتی وارد زندگی بزرگسالی می‌شوند به دلیل مشغله های مختلف دچار عادت های بد و ناسالم می‌شوند. همه‌ی ما بار ها و بارها مقالاتی مثل همین را خوانده‌ایم و تصمیم گرفته‌ایم آنها را عملی کنیم ولی نکرده‌ایم.
ولی اگر هرگز شروع نکنیم مطمئن باشید ضرر بزرگی خواهیم کرد و بعد ها افسوس خواهیم خورد. چون زمان و سلامتی و جوانی دیگر هرگز باز نخواهند گشت.
آیا عاقلانه تر نیست با کمی غلبه بر احساس تنبلی چندین سال زندگی شادتر و سالم‌تری برای خود بسازیم؟

در زیر ۴۰ کار مفید برای سلامتی آورده شده که انجام دادن آنها حداکثر ده دقیقه طول خواهند کشید ، فکر می‌کنم برای شروع یک زندگی سالم خوب باشد:

۱- مسواک بزنید.

۲- ۱۵ تا بشین پاشو بروید.

۳- صاف بنشینید.

۴- یک سیب بخورید.

۵- سرخط های مربوط به سلامتی روزنامه ها را بخوانید.

۶- بایستید و کمی به بدنتان کش و قوس بدهید.

۷- ۱۰ بار وزن را از طرفین روی یکی از پاهایتان بیاندازید.

۸- یک لیوان آب بنوشید.

۹- لبخند بزنید.

۱۰- یک نقل قول خوب و روحیه بخش برای دوستانتان ارسال کنید.

۱۱- یک نفس عمیق بکشید.

۱۲- ده دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید.

۱۳- کمربندتان را ببندید.

۱۴- دست هایتان را بشویید.

۱۵- به مادرتان تلفن کنید.

۱۶- یک دستور غذای خوب و سالم را به دوستانتان بدهید.

۱۷- خودکاری که نمی‌نویسد را دور بیاندازید.

۱۸- هنگام آگهی های بازرگانی تلویزیون ۱۰ تا شنا بروید.

۱۹- کمی فلفل به سالادتان اضافه کنید.

۲۰- کنترل تلویزیون را کمی دور بگذارید تا برای عوض کردن کانال بلند شوید.

۲۱- پنجره‌ای را باز کنید.  ۲۳- فرزندانتان را بغل کنید.

۲۴- کمی کرم مرطوب کننده و ویتامینه به دستانتان بزنید.

۲۵- از کسی که لیاقتش را دارد تشکر کنید.

۲۶- لباس هایتان را برای فردا آماده کنید.

۲۷- یک بار به جای چای قهوه بنوشید.

۲۸- کلید هایتان را یک جای مشخص قرار دهید.

۲۹- نامه یا ایمیلی دوستانه برای یکی از دوستانتان بفرستید.

۳۰- به یک موسیقی آرامش بخش گوش دهید و ذهنتان را آزاد کنید.

۳۱- ۱۰ دقیقه استراحت کنید.

۳۲- میز کار و صفحه‌ی نمایشگرتان را تمیز کنید.

۳۳- پنج دقیقه Free Rice بازی کنید.

۳۴- یکی از دوستان خوبتان را برای یک شام سالم دعوت کنید.

۳۵- یک خوردنی برای فقیری تهیه کنید و به او بدهید.

۳۶- چشمانتان را ببندید و فکر کنید چه چیزهای خوبی در زندگی دارید.

۳۷- این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

۳۸- دست و صورتتان را بشویید و ۳ دقیقه از پنجره به دوردست نگاه کنید. (برای چشم مفید است.)

۳۹- برای پرنده ها دانه بریزید.

۴۰- یکی از کار های بالا را همین حالا انجام دهید!

کار های بالا هر کدام به نحوی مفید هستند و باعث سلامتی جسمی ، اجتماعی ، روانی  می‌شوند. انجام دادن هر کدام از آنها حداکثر ۱۰ دقیقه طول خواهد کشید. پس تنبلی را کنار بگذارید و همین الان چند تا را انتخاب کرده و انجام دهید مثلآ ابتدا لبخند بزنید سپس یک لیوان آب بنوشید سپس یک سیب را در حالی که از پنجره به بیرون نگاه می‌کنید بخورید

__._,_.___


يکشنبه 22/8/1390 - 12:18
آموزش و تحقيقات

میراث ماندگار جابز

 

استیو جابزجابز در طول سال‌ها پول بسیار فراوانی ساخت، هم برای خودش و هم برای سهام‌داران اپل. اما پول هرگز به‌نظر نمی‌رسید که انگیزه‌بخشِ اصلی اوست. هرتسفلد می‌گوید: "روزی در اواخر دهۀ ۱۹۹۰، من و جابز نزدیک خانۀ او در پالو آلتو قدم می‌زدیم. سهام‌ شرکت‌های اینترنتی در آن زمان خیلی پرطرفدار شده بود، و جابز از تعداد رو به فزونی این شرکت‌های نوپا صبحت می‌کرد و آن همه کارآفرین جوانی که روی "راهکار خروج" متمرکز شده بودند؛ این‌که شرکت‌هایشان را با سودی شیرین بفروشند و بروند." هرتسفلد به‌یاد می‌آورد که جابز چنین گفت: "بلندپروازی آنها واقعا کوچک و غم‌انگیر است"، و ادامه داد: "آنها باید دنبال این باشند که چیزی بسازند، چیزی که بماند."
بخشی از میراث استیو جابز، درس‌هایی است که کسانی که در طول این سال‌ها از نزدیک با او کار کرده‌اند، آموخته‌اند. آن‌چه در این مقاله می‌آید
فقط چند تا از آنهاست.

ترجمه: علی‌اکبر قزوینی، منبع: نیویورک تایمز/ استیو جابز، متخصص فناوری و کسی که برای فرهنگ نوینِ دیجیتال ذائقه‌سازی می‌کرد، خودش را "کاپیتان طراحی محصول" می‌دانست؛ کسی که به گروه‌های کارکنانش انگیزه می‌دهد تا به‌گفتۀ خودش: "فراتر از چیزی بروند که هر کسی امکان‌پذیر تصور می‌کند"، و "کاری بزرگ انجام بدهند، کاری واقعا بزرگ که در تاریخ بماند."

او این کار را همیشه انجام می‌داد. جابز خودش فناوری را نساخت؛ بلکه گروه‌هایی را رهبری کرد که این کار را انجام دادند، و به آنها انگیزه داد، نازشان را کشید و تشویق‌شان کرد. سابقۀ او به‌عنوان رهبر گروه‌های نوآور، یگانه‌ است؛ و ساخت رایانۀ مکینتاش، آی‌پاد، آی‌فون و آی‌پد شاهدی است بر این مدعا. او رایانه‌ها را به دستگاه‌هایی خواستنی برای همگان تبدیل کرد، و نه‌تنها گروه‌هایی از محصولات همچون دستگاه‌های پخش موسیقی و تلفن‌های همراه را متحول کرد، بلکه کل صنایعی نظیر موسیقی و ارتباطات همراه را نیز تغییر داد.


جابز بازندۀ خوبی هم بود. شرکت رایانه‌ای "نکست"، که جابز آن را در سال‌های دوری‌ از اپل بنیان گذاشت، هرگز از لحاظ تجاری موفق نشد؛ اما یکی از پیشگامان فناوری بود. شبکۀ جهانی وب یا همان www، روی یک رایانۀ نکست ساخته شد؛ و نرم‌افزار نکست هستۀ سیستم عامل‌های کنونی اپل است.

بخشی از میراث استیو جابز، درس‌هایی است که کسانی که در طول این سال‌ها از نزدیک با او کار کرده‌اند، آموخته‌اند. آن‌چه در ادامه می‌آید، فقط چند تا از آنهاست.

هر چه می‌توانی، برای خوشحال کردن مشتریان انجام بده

شش هفته پیش از رونمایی آی‌فون در سال ۲۰۰۷، جابز دستور یک تغییر اساسی در طراحی را صادر کرد. تا آن هنگام، برنامه‌ریزی برای تامین مواد اولیه، تولید و مهندسی محصول بر این مبنا انجام شده بود که قسمت رویی و در واقع صفحۀ گوشی، از جنس پلاستیک است. "تونی فادل"، یکی از مدیران اجرایی پیشین اپل که توسعۀ آی‌پاد و آی‌فون را از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ رهبری می‌کرده، این موضوع را عنوان می‌کند و می‌افزاید که پلاستیک نسبت به شیشه شکنندگی کمتری دارد و ساخت آن هم آسان‌تر است.


اما صفحۀ لمسی پلاستیکی، یک کاستی دارد و آن هم این‌که احتمال خراش افتادن روی آن بسیار بالاست. جابز تاکید داشت که آن خط و خش‌ها و خراش‌ها، برای کاربران ناخوشایند است و آن را "نقص طراحی" تلقی خواهند کرد. فادل می‌گوید: "تمام واقعیت‌های منطقی به ما می‌گفت که از پلاستیک استفاده کنیم، اما شهود استیو چیز دیگری می‌گفت. این ندای درونی استیو بود؛ آن‌چه قلبش می‌گفت."
گزینۀ شیشه، چالشی بود که به‌گفتۀ فادل، در آن زمان "تقریبا ناممکن" به‌نظر می‌رسید؛ تلاش دقیقۀ آخر برای تامین شیشه‌ای از جنس مخصوص، و دستکاری در طراحی قاب تلفن (برای کاستن از احتمال شکستن شیشه هنگامی که آی‌فون روی زمین می‌افتد) از جملۀ مشکلات پیشِ رو بود.

با این‌که زمان بسیار کوتاه بود، اما با سرمایه‌گذاری بیشتر و کار بسیار فشرده، این تغییر ممکن شد.

فادل می‌گوید این ماجرا به اصلی اشاره دارد که او از سال‌های کار با استیو جابز آموخته است. او که هم‌اکنون مدیر یک شرکت نوپا در درۀ سیلیکون است (و هرچند نوع محصولاتش را هنوز اعلام نکرده اما قرار نیست با اپل رقابت کند)، این اصل مهم را این‌گونه جمع‌بندی می‌کند: "سَمبَل‌کاری ممنوع؛ و باید اطمینان حاصل کنید که تجربۀ مشتری چیزی کمتر از لذت مطلق نباشد."

پروراندن ایده‌های خوب، زمان می‌برد

جابز پس از اخراج از اپل، شرکت "نکست" را در سال ۱۹۸۵ بنیان گذاشت. این شرکت، یک رایانۀ رومیزی قدرتمند را تولید می‌کرد، با محفظۀ مکعبی‌شکل مشکی و بسیار زیبا؛ که بازار هدف آن در ابتدا، بخش آموزش بود. قرار بر این بود که این دستگاه باید چیزی بیش از سخت‌افزار و نرم‌افزار باشد؛ باید محتوا را هم عرضه کند. "مایکل هاولی"، دانشمند رایانه که در شرکت نکست از نزدیک با جابز کار کرده و پاره‌وقت در خانۀ جابز سکونت داشت (چون بین کالیفرنیا و آزمایشگاه رسانۀ ام‌آی‌تی که در آنجا مسئولیتی داشت، مرتب در آمد‌ورفت بود)، می‌گوید که آن محتوا قرار بود "دنیایی از خِرَد" باشد.

از دید استیو جابز، رایانه‌های نکست قرار بود فناوری و هنرهای آزاد را با دربرداشتن کتاب‌های دیجیتال، موسیقی و هنر، با هم پیوند بدهند. جابز پی‌گیری برای دریافت حقوق آثاری را که می‌شد به شکل دیجیتال تبدیل‌شان کرد، آغاز کرد. او چند ناشر را واداشت که چون آنها در عرضۀ دیجیتال دیگر هزینۀ کاغذ و چاپ و توزیع را ندارند، امتیاز کتاب‌هایشان را با کسری از قیمت نسخۀ چاپی در اختیار نکست قرار دهند. به‌گفتۀ هاولی، جابز قرارداد کل آثار "شکسپیر" را تنها به‌ازای یک دلار برای هر نسخۀ دیجیتال، با انتشارات دانشگاه آکسفورد بست.

تلاش نکست برای نفوذ به بخش آموزش شکست خورد؛ چرا که دستگاه‌هایش برای این بازار بسیار گران‌قیمت بودند. با این حال، مفهوم و مدل تجاری جابز برای ارائه رسانه‌های دیجیتال، به‌گفتۀ هاولی، "نوعی دریافت شهودی بود که با ایجاد فروشگاه مجازی آی‌تونز، قیمت‌گذاری ۹۹ سنت برای هر ترانه، و عرضۀ دیگر انواع رسانه‌ها در ادامۀ آن، به اپل منتقل شد."

هاولی که هم دانشمند است و هم روی صحنه پیانو می‌نوازد، می‌گوید: "وقتی استیو به ایده‌ای باور داشت، برای انجام آن هم مشتاق بود و هم صبور. او راه را در طول سال‌ها ذره‌ذره باز می‌کرد تا به جای درست برسد."

روی اشتباهات متوقف نشو

"استیو کَپس"، دانشمند رایانه، ساخت رایانۀ "مکینتاش" را که فروش آن در سال ۱۹۸۴ آغاز شد، به‌عنوان فرایندی پیوسته از تصمیم‌گیری توصیف می‌کند: بخشی تجربه و بخشی توسعۀ محصول، با گام‌های رو به جلو درآمیخته با تعداد پُرشمارِ پَس‌روی‌ها. کپس، که نرم‌افزار مکینتاش را طراحی کرد، می‌گوید: "استیو به‌نوعی می‌دانست چه می‌خواهد، اما دقیق نمی‌دانست."

به‌گفتۀ کپس، استیو جابز در مورد گزینه‌های پرشمار سخت‌افزار، نرم‌افزار و طراحی، نظر نهایی را می‌داد. او می‌گوید: "فکر می‌کنم ترکیب ذهن روشن و قاطعیت در تصمیم‌گیری، چیزی است که به‌واقع دلیل موفقیت او را توضیح می‌دهد."

جابز در تشخیص اشتباهات هم، حتی اگر از خودش سر زده بود، دقیق و قاطع بود. به‌عنوان نمونه، او یک مدل خاص از دیسک درایو (برای خواندن برنامه‌های ذخیره شده روی فلاپی‌دیسک‌ها) را ترجیح می‌داد، در حالی که سایر اعضای گروه از مدلی دیگر دفاع می‌کردند. آنها پروژۀ دیسک‌خوان خود را محرمانه پیش ‌بردند؛ و وقتی نتیجۀ کارشان را نشان دادند، استیو از آن استقبال کرد. کپس می‌گوید: "او به‌سرعت تغییر موضع داد." و می‌افزاید: "روی اشتباهات خود متوقف نشوید؛ این درس بزرگی است که از او گرفتم."

اشتیاق خیلی بیشتر می‌ارزد

همکاران و دوستان سابق جابز، هم‌عقیده‌اند که سختگیریِ گاه بی‌رحمانه و تعهد کامل جابز در کار، دلیل ساده‌ای داشت: او واقعا از آن‌چه انجام می‌داد لذت می‌برد و آن را ارزشمند می‌دانست.

"اندی هرتسفلد"، عضو نخستین گروه مکینتاش که هم‌اکنون یکی از مهندسان گوگل است، می‌گوید: "مهم‌ترین چیزی که از استیو آموختم این است که همیشه ندای قلب‌تان را دنبال کنید. او باور داشت که تنها راه انجام دادن کاری واقعا بزرگ، عشق ورزیدن به کاری است که در حال انجامش هستید."

جابز در طول سال‌ها پول بسیار فراوانی ساخت، هم برای خودش و هم برای سهام‌داران اپل. اما پول هرگز به‌نظر نمی‌رسید که انگیزه‌بخشِ اصلی اوست. هرتسفلد می‌گوید: "روزی در اواخر دهۀ ۱۹۹۰، من و جابز نزدیک خانۀ او در پالو آلتو قدم می‌زدیم. سهام‌ شرکت‌های اینترنتی در آن زمان خیلی پرطرفدار شده بود، و جابز از تعداد رو به فزونی این شرکت‌های نوپا صبحت می‌کرد و آن همه کارآفرین جوانی که روی "راهکار خروج" متمرکز شده بودند؛ این‌که شرکت‌هایشان را با سودی شیرین بفروشند و بروند."

هرتسفلد به‌یاد می‌آورد که جابز چنین گفت: "بلندپروازی آنها واقعا کوچک و غم‌انگیر است"، و ادامه داد: "آنها باید دنبال این باشند که چیزی بسازند، چیزی که بماند."

يکشنبه 22/8/1390 - 12:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته