مقدمه
در سالهای اخیر، دهها عنوان کتاب در باره دکتر مصدق نوشته
شده و چنین وانمود شده است که وی رهبری بی نقص و عیب بوده و جناح مقابل او، یکسره
بر خطا بودهاند. به علاوه در این کتابها تلاش شده است تا سهم روحانیت و در رأس
آنان آیت الله کاشانی نادیده گرفته شده و وی آلت دست افرادی معرفی شود که متهم
بودهاند.
این قبیل برخوردها در کشو ما پرسابقه است. یا کسی را برای آسمان می
خواهیم یا برای زیر زمین. بنای آن نداریم تا افراد را برای روی زمین استفاده
کنیم.
به عبارتی همیشه و تقریبا همه جناحها دوست دارند همه چیز را یا سیاه و
یا سپید ببینند. این افراد نه تنها خود چنین میکنند بلکه نوشتهها و گفتههای
افراد بیطرف یا به عبارتی با طرف اما همه جانبه نگر را که میبینند آنان را هم از
ظن خود تفسیر و تأویل میکنند. مثلا اگر کسی از روی این نوع نگاه همه جانبه، حسنی
را از کسی وصف کرد، حتی اگر ده ها نقد هم به او وارد کند، این افراد بر نمیتابند.
ما این داستان را در باره موضوعات، اشخاص و تشکلهای مختلف داشتهایم. نمونه آن
دکتر شریعتی، انجمن حجتیه، دارالتبلیغ اسلامی و بسیاری از مسائل دیگر و اشخاص
دیگر است.
دکتر مصدق برای عدهای بت شده است، همان طور که شریعتی برای گروهی
بت شده بود. در مقابل، کسانی هم اصرار دارند تا دکتر مصدق را سر تا پا عیب
ببینند.
اکنون روشن است که صرف نظر از شخصیت دینی آیت الله کاشانی که شخصیتی
بسیار برجسته است، و نیز شخصیت ملی دکتر مصدق که به هر روی در یک دوره، با حمایت
مردم و علما مظهر مبارزات ملی ایرانیان در برابر استعمار بود، در اطراف هر دو،
کسانی بودند که قابل دفاع نبوده و نیستند. بسیاری از خطاها به آنان بر میگردد و
البته ریشهاش به اطمینان نابجای رهبران به آنان بود.
اما این که آیت الله
کاشانی به عنوان یک عالم دینی در پی تحقق حکومت اسلامی نبوده ـ برخلاف فدائیان
اسلام که چنین چیزی میخواستند ـ کاملا روشن است و کسی نمیتواند او را از طرفداران
تحقق حکومت اسلامی در آن شرایط بداند.
در برابر، کسانی هم که بر شخصیت دکتر مصدق
به عنوان یک ملی تمام عیار تکیه میکنند، در بسیاری از موارد قادر به حل
دشواریهای موجود و روشهای غیر دمکراتیک وی که مهمترین ضربه را به خود او و نهضت
زد، نخواهند بود. وی مجلس را از بین برد و هر روز خواستار اختیارات بیشتربود. در یک
نظام دمکرات، چه کسی است که تا این اندازه به روشهای غیردمکراتیکتر روی آورد؟
هشدارهای مکرر آیت الله کاشانی در این زمینه یعنی بیتوجهی به آرای مردم و مجلس،
به خوبی میتواند نشان دهد که دراین نزاع، کاشانی مدافع دمکراسی است و دکتر مدافع
روشهای غیردمکراتیک با بهانههای واهی.
به هر روی باید اجازه داد تا تحقیقات
بدون پیشداوری به پیش برود. در سالهای اخیر در میان انبوه کتابهای موجود آثاری که
مبتنی بر اسناد و مدارک بوده فراوان نوشته شده است. شاید یکی از بهترین این کارها،
کتاب آقای محمدعلی موحد باشد که تحت عنوان «خواب آشفته نفت» انتشار یافته است
(تهران، کارنامه، 378) و تعلیقهای که با عنوان «گفتهها و ناگفتهها» بر آن
نوشت.
نهضت ملی شدن صنعت نفت تجربههای فراوانی داشت که خوشبختانه رهبران دوره
بعد از آن نتایج روشنی گرفتند.
1. یکی از مهمترین نتایج آن بود که این نهضت
فاقد یک اندیشه و تفکر منظم بود. دلیل آن هم به جز فقر فکری و سیاسی در جناح ملی و
مذهبی، صورت این نهضت بود که برای تحقق یک هدف اقتصادی و اندکی سیاسی تلاش
میکرد. نتیجهای که گرفته شد آن بود که جبهه متدین و به خصوص روحانیت دریافت که
باید به فکر اندیشه سازی باشد. در این زمینه، دیندارها از ملیها جلو افتادند. به
علاوه سرخوردگی بسیاری از ملیها آنان را به جبهه مذهبیها کشاند. و تا نهضت خرداد
که راه را برای جبهه متدین هموار کرد.
2. این زمان، هنوز زمان مرگ سلطنت نبود.
این نکتهای است که نمیتوان از آن غفلت کرد. سلطنت در ایران سابقه دیرینه داشت و
با عقاید عرفی و عامیانه پیوندی عمیق. در این زمینه، زمان لازم بود تا سلطنت یک
جایگزین و آلترناتیو جدی داشته باشد تا تودههای مردم قانع شوند که میبایست قبلی
را از بین ببرند. ملیها و کمونیستها قادر به ایجاد چنین جایگزینی نبودند.
روحانیت هم هنوز دستش خالی بود. سالها گذشت و با استفاده از آن تجربه، هم سلطنت
بیآبرو شد و هم یک جایگزین معقول پدید آمد. در نهضت ملی، هیچ کس پیروز نشد و این
آشکارا است که اشتباهاتی در هر چند طرف وجود داشته است. اما مهم آن بود که ملیها
با تمام وجود سرمایهگذاری کردند و شکست خوردند و روحانیت با احتیاط پیش آمد و
فرصت را برای بعد نگاه داشت.
3. در نهضت ملی شدن نفت، دو قسم مسأله پیش
میآمد. یکی آنچه که مربوط به نفت و مسائل اقتصادی و سیاسی آن بود. دوم مسائل فکری
و فرهنگی که به دلیل باز شدن نسبی فضای سیاسی مطرح گردید. کمونیستها به رغم
سروصداهای فراوان به دلیل مشکلاتی که برای حزب توده پیش آمد در این ماجرا شکست
سختی خوردند. روحانیت نیز که با احتیاط پیش آمده بود، یعنی مراجع محلی درگیر بود نه
مرجعیت مطلقه و عامه، توانست اندیشهها و موقعیت خود را در عمل محک بزند. طی این
ماجرا حوزه با مسائل سیاسی و مذهبی جاری در جهان اسلام آشنا شد و این تحول
طلبههای جوان را سخت به اندیشه واداشت و آنان را برای یک پرش فکری و سیاسی آماده
کرد. تحولی که در سالهای بعد از آن شاهد هستیم و نتیجهاش را در نهضت اسلامی خرداد
مشاهده کردیم.
4. به نظر نویسنده این سطور تجربه ملی شدن نفت، در میان مشروطه
و انقلاب اسلامی یک نقطه با اهمیت است. در مشروطه روحانیت و روشنفکران حضور
داشتند، اما سیر کلی ماجرا به سمت عرفی شدن بود و روحانیت به اجبار کنار گذاشته شد
یا کنار رفت. در انقلاب اسلامی، روحانیت و ملیها ـ گرچه کم رنگ ـ بودند اما به
عکس مشروطه، حرکت در مسیر دینی شدن بود. در این میان، نهضت ملی شدن صنعت نفت یک
مرحله میانی و یک تجربه جالب بود. فرصت برای آن که گروههای مختلف خود را نشان
دهند پدید آمد و در این میان، ملیها نتوانستند اوضاع را دراختیار بگیرند. دلیل آن
هم ناپختگی، افراطیگری برخی از افراد و یکدندگیهای شخص دکتر مصدق بود. البته
دلایل سیاسی و امنیتی هم داشت. دکتر مصدق، سیستم امنیتی خود را در اختیار کسانی
قرار داد که کودتاچی از آب درآمدند. هرچه بود، نهضت ملی را باید قدم میانی دانست.
روحانیت فعالانه شرکت کرد اما رهبری در اختیار ملیها بود. این جریان در حافظه
بسیاری ماندگار شد و بعدها آن تجربه تکرار نشد.
چند نکته
نکته اول
تنها مرجعی که از درجه اولیها با ملی شدن نفت همراهی
کرد آیت الله حاج سید محمد تقی خوانساری بود که آن زمان در قم اقامت داشت و از
مراجع ثلاث بود. آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان از علمای درجه
دوم قم بود، فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کرد. همچنین آیت الله حاج سید
محمود روحانی (از خاندان روحانیهای قم).
اما در شهرستانها، شماری از روحانیون
درجه دوم (به لحاظ رتبه مرجعیت) جانبدار ملی شدن صنعت نفت بودند.
در تهران،
به جز آیت الله کاشانی که محور بود، باید از میرزا خلیل کمرهای و میرزا محمد باقر
کمرهای نام برد.
از شیراز آقای آیت الله بهاءالدین محلاتی.
از اصفهان آیت
الله چهارسوقی، آیت الله خادمی و چند نفر دیگر.
از گیلان آیت الله حاج سید باقر
رسولی.
از مازندران آیت الله حاج شیخ ولی الله مدرسی مازندرانی.
هیئت علمیه
برخی از شهرستانهای دیگر از جمله شهرستان قمشه یا جمعی از طلاب قم و... هم در این
باره بیانیههایی ارائه کردند.
اما آیت الله بروجردی وارد این ماجرا نشد. برای
این اقدام او دلایل مختلفی را برشمردهاند که جای آن در اینجا نیست. ایشان نهایت
چیزی که در پاسخ دکتر مصدق نوشت این بود:
«موفقیت جنابعالی را در تقویت اسلام و
اصلاح امور عامه مسلمین از خداوند تعالی مسألت مینماید». برخی از علما هم به پیروی
از ایشان، همین قبیل عبارات را داشتند.[1]
از روحانیون، کسی عدم شرکت آیت
الله بروجردی را به معنای نفی مشروعیت ورود در این قضایا نگرفت. به همین دلیل در
تهران و بیشترشهرستانها روحانیون وارد ماجرا شدند. بیشتر آنها، در واقع دعوت
آیتالله کاشانی را لبیک گفتند. این روحانیون تا ماههای پایانی دکتر مصدق او را
همراهی میکردند، اما در ادامه، روحانیون فعال در نهضت ملی دو دسته
شدند:
الف: نخست دستهای که پس از مشارکت اولیه، به تدریج جانب دکترمصدق را
گرفتند و طبعا ـ و به خصوص در شهرستانها ـ در اقلیت بودند. در این زمینه باید از
برخی از علمای تهران یاد کرد که از آن جمله اخوان (سید ابوالفضل و سید رضا) زنجانی
هستند. کسانی از اتحادیه مسلمین هم گرچه با احتیاط به حمایت از دکتر مصدق تا
روزهای آخر ادامه دادند.
ب: دسته دوم کسانی بودند که به حمایت از آیت الله
کاشانی پرداختند و به همین دلیل از در مخالفت با دکتر مصدق درآمدند. این جمع همراه
کسانی که از اول داخل در این ماجرا نشدند، یعنی آیت الله بروجردی و دیگر روحانیون
ساکت، بیشتر به دلیل روی کار آمدن کمونیستها، و نیزاختلافات گسترده آیت الله
کاشانی با دکتر مصدق، به مخالفت با مصدق پرداختند. روحانیون اصفهان در این دسته
جای دارند. کنار کشیدن آنان ضربهای برای دکتر مصدق و فرصتی برای بازگشت شاه بود،
هر چند آنچه برای این جماعت اهمیت داشت، نیامدن کمونیستها بود نه آمدن سلطنت.
باید گفت هیئت علمیه تهران جانبدار دکتر مصدق بود. اخوان زنجانی، رضوی قمی،
فیروزآبادی از آن شمار بودند.
نکته دوم
آیا نهضت ملی یک نهضت دینی بود؟
طی سالهای اخیر
اینچنین وانمود شده است که نهضت ملی از اساس، یک حرکت لائیک و غیر دینی بوده است.
در این باره ادعا شده است که «کل نهضت ملی اساسا ماهیتی غیر مذهبی داشته است».[2]
مبنای این تحلیل آن است که روحانیت در این شرایط هنوز در یک دوره تدافعی بسر
میبرد، نه فعال بود و نه ساکت؛ چنان که این وضعیت از مواضع امام در کشف الاسرار
به دست میآید. در این مقطع، طبقه متوسط جامعه که ده درصد فعال جمعیت شانزده
میلیونی ایران بودند، بیش از آن که از رهبران روحانی حرف شنوی داشته باشند از جریان
روشنفکری پیروی میکردند، چون سابقه تربیت آنان به دوره رضاخان باز میگشت و طی آن
دوره، دینگرایی سخت مورد حمله واقع شده بود. نفوذ حزب توده هم در این جمعیت ده
درصدی ازهمین بابت بود. با این همه، دین در بخشهای بنیادی و زیرین جامعه استوار
بوده و منتظر فرصت بود تا ظاهر شود. مسلما حضور روحانیت در نهضت نفت به معنای
«دینی» بودن آن نیست، زیرا در مشروطه هم روحانیت حضور داشت و اکنون واضح است که
آن جنبش، بیش از آن که یک جنبش دینی باشد، یک جنبش عرفی بوده است. با این همه،
از این زاویه که انگیزه حضور توده مردم میتوانسته فتاوی علما و حضور روحانیون
باشد، باید انصاف داد که سهم روحانیت در این ماجرا بسیار قابل توجه بوده است. این
مطلب را کسی که فکرش خالی از غرض باشد نمیتواند انکار کند.
نکته سوم
دولت مصدق، ملی باشد یا نباشد، در ارتباط با دین،
نباید از یک نکته غفلت کرد و آن این که به رغم همه دشواریها، در کل، بر نفوذ
روحانیت در جامعه افزوده شد. دکتر مصدق به هر دلیل، نیاز به حضور روحانیون داشت
و دست کم در اوائل چنین میاندیشید و این سبب اعتنای او به برخی از خواستههای
آنان شده بود.
علاوه آیت الله کاشانی با نفوذی که به دست آورده بود، زمینه را
برای نفوذ بیشتر روحانیت در جامعه فراهم کرد. در بسیاری از شهرها، روحانیون،
توانستند با نفوذی که به لحاظ سیاسی به دست آوردند در برخی از امور شهر مداخله
کنند. یک نمونه همین آیت الله چهارسوقی دراصفهان است. البته مقصود از نفوذ
روحانیت، وجهی از نفوذ دین است؛ چیزی که به هر روی در این دوره تا حدودی تقویت شد
گرچه مشکلاتی هم باقی ماند. عزت الله سحابی برای نشان دادن تدین دکتر مصدق به
چندین مورد استناد میکند. از جمله به استشهاد دکتر مصدق به حرکت امام حسین (ع)
در مجلس چهاردهم. اما در باره دوران نخست وزیری وی مینویسد:
]دکتر مصدق[ در
زمینه اجرای منویات مذهبی و تعمیق هویت دینی، اقداماتی انجام داد که میتوان به
نمونههایی از آن اشاره کرد. در چهارده خرداد 1330 بخشنامهای در باره رعایت
مقررات مذهبی در ماه مبارک رمضان صادر کرد که در روزنامه اطلاعات همان روز چاپ
شده است. همچنین در امر عزیمت حجاج به مکه معظمه دولت اقداماتی انجام داد که مورد
تشکر عالمان دینی قرار گرفت. از جمله آیت الله چهارسوقی اصفهانی طی نامهای که
برای جراید از جمله روزنامه اطلاعات فرستاد، از دولت به واسطه توجهی که به امر
زایران مکه معظمه به عمل آورده، تشکر و سپاسگزاری کرد. همچنین از همین سال، یعنی
سال 1330 روز وفات امام جعفر صادق (ع) تعطیل رسمی اعلام شد. علما بیانیههایی
صادر و تشکر کردند و در جراید چاپ شده است. از جمله مرحوم آقا شیخ بهاءالدین
صدوقی همدانی در این ارتباط تشکر کرد که در روزنامه اطلاعات ششم مرداد 1330 چاپ
شده است. در 23 مرداد قانون منع پیاله فروشی را لازمالاجراء کرد. یعنی از این
تاریخ دیگر امکان پیاله فروشی نبود. دکتر مصدق با استفاده از اختیارات خود، قانونی
را تصویب کرد به این شرح که «دولت مکلف است از تاریخ تصویب این قانون به فاصله شش
ماه ورود و تهیه و خرید و مصرف کلیه نوشابههای الکلی و همچنین تهیه و خرید لول
تریاک و مشتقات آن و نیز کشت خشخاش را از سال 1333 به بعد در سراسر کشور ممنوع سازد
به استثنای مصارف طبی و صنعتی.[3] ایشان طی صفحات بعد هم شواهد دیگری برای همراهی
متقابل دکتر مصدق وعالمان دینی این دوره دارد و در نهایت مینویسد: دوره دکتر مصدق
اوج حضور عالمان دینی در امور سیاسی و اجتماعی به شیوه غیر ابزاری است.[4]جمله
اخیر او طعنه بر چیز دیگری است. اما به هر روی به نفوذ سنتی که روحانیت در
تودهها داشت در این دوره، در سطح سیاسی هم مداخلاتی میکرد. تشکیل فراکسیون
روحانیت در مجلس هفدهم یکی از مهمترین شواهد این امر است.
میدانیم که قانون
منع مسکرات از زمان طرح آن در زمان رزم آراء و حتی پیش از آن تا زمان مصدق دچار چه
فراز و نشیبهایی شد، و چه اندازه علما تلاش کردند و چه تشکلهایی برای تصویب آن
به راه افتاد، اما هر چه هست، میتوان گفت که در این دوره، به عنصر تدین در
جامعه، توجه ویژه صورت گرفته که قابل قیاس با دوره پیش و بعد از آن نیست. این که
مصدق اینها را در سایه فشار علما و به خصوص وجود آیت الله کاشانی انجام میداد،
نکتهای است که نباید از چشمها دور بماند. همان ماه رمضانی که آقای سحابی از آن
سخن میگوید، همزمان، آیت الله کاشانی و آیت الله سید محمد بهبهانی هم اطلاعیه
دادند.[5]
بعدها هم در دفاعیات دکتر مصدق در زمینه پایین کشیدن مجسمه رضاشاه طی
روزهای 26 و 27 مرداد مطالبی هست که وی به هر انگیزه روی دیدگاه منسوب به شرع در
باره مجسمه سازی تکیه میکند. او در برابر رئیس دادگاه که تلاش میکرد وی را به
خاطر تخریب مجسمهها در آخرین روزهای دولتش مورد بازخواست قرار دهد گفت: شخص بنده
به هیچ وجه عقیده به مجسمه نداشتهام و مجسمه در قانون شرع ما حرام است... صاف و
صریح عرض میکنم که من با مجسمه نه فقط از این نظر که خلاف مذهب است و من فرد
مسلمانی هستم که باید تبعیت از مذهب خود بکنم بلکه شخص خودم به هیچ وجه من الوجوه
به مجسمه عقیده نداشتم.... و خدا را شهادت میگیرم که من به مجسمه نه عقیده دارم
و نه آن را موافق شرع میدانم.[6]
نکته چهارم
در باره این موضوع، یعنی نقش روحانیت، علاوه بر
کارهای گستردهای که در باره شخص آیت الله کاشانی صورت گرفته است، به طور خاص چند
مطلب منتشر شده است:
یکی مقاله نقش روحانیت در صحنه سیاسی ایران 1954 ـ 1949 از
شاهرخ اخوی است که در کتاب مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی (تهران، 1372) صص 146
ـ 190 به چاپ رسیده و منهای تحلیلها و موضعگیریها مؤلف، گوشه هایی ازمشارکت و
مواضع علما را در نهضت ملی شدن نفت و نیز در برابر دکتر مصدق نشان داده
است.
گفتار دیگری از عزت الله سحابی است که در کتاب مصدق دولت ملی و کودتا، صص
401 ـ 417 تحت عنوان دین و عالمان دینی در اندیشه و کردار دکترمصدق چاپ شده
است.
متن دیگر از محمد بسته نگار است که در کتاب مصدق و حاکمیت ملت (تهران،
قلم، 1382) صص 935 ـ 956 آورده و طی آن اعلامیهها و فتاوی و بیانیههای جمعی از
علما و روحانیون و مجامع مذهبی را در دفاع از ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق عینا
درج کرده است. از آن جمله فتاوی علمای بزرگ اصفهان در این باره است. وی برخی از
این اطلاعیهها را از کتاب نقدی بر مصدق و نبرد قدرت (از ترکمان در نقد کاتوزیان)
نقل کرده است.
یک خاندان برجسته علمی در اصفهان[7]
یکی از برجستهترین
مفاخر علمی ـ دینی اصفهان در نیمه دوم قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری، مرحوم
آیت الله العظمی میرزا سید محمد باقر چهارسوقی ـ اعلی الله مقامه ـ است که به
مناسبت تألیف اثر سترگ و ارجمند روضات الجنّات فی أحوال العلماء والسادات با عنوان
صاحب روضات و خاندانش با لقب روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. این خاندان علم و
تقوا، یکی از درازدامنترین خاندانهای روحانی جهان تشیع است که از زمان جد
اعلایشان مرحوم میر ابوالقاسم کبیر تا روزگار ما، همواره چهرههای برجستهای از
آنان، در کسوت روحانیت به هدایت مردم از یک سو و حفظ علم و دانشِ دین از سوی
دیگر، اشتغال داشتهاند.
نیای اعلای خاندان حاج میر ابوالقاسم (جعفر) مشهور به
میر کبیر ( تولد روز یکشنبه اربعین سال 1090 ـ وفات 23 ذی قعده 1158) فرزند سید
حسین بن سید قاسم بن سید محبّ الله است. نسب آنان در نهایت به جناب سید عبدالله
فرزند حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام میرسد.
حاج میر ابوالقاسم از شاگردان
علامه مجلسی (م 1110) و آقا جمال خوانساری (م 1122) بوده و از وی آثار و کتابهایی
بر جای مانده که معروفترین آنها کتاب مناهج المعارف در اصول عقاید است. رساله در
حج، کتاب زکات و چندین رساله و کتاب دیگر در فهرست تألیفات ایشان یاد شده است.[8]
وی در بحبوحه فتنه افغان در سال 1134 ـ 1135 اصفهان را به مقصد خوانسار ترک کرد و
در آنجا رحل اقامت افکند. اصل آنها هم گلپایگانی بوده گرچه خود میر ابوالقاسم در
اصفهان متولد شده بوده است. میرابوالقاسم در قودجان[9] گلپایگان، در سر راه
خوانسار و جایی که در آن میزیست، درگذشت و پس از آن قبرش به صورت مزار عمومی
درآمد. زان پس، فرزندان وی تا مدتی در خوانسار زندگی میکردند و به همین دلیل در
یک دوره به خوانساری شهرت یافتند.
حاج سید حسین فرزند میر ابوالقاسم، در شمار
علما و فقها بود و روز یکشنبه هشتم ماه رجب 1192 درگذشت. آن بزرگوار از مشایخ
اجازه سید بحرالعلوم (1155 ـ 1212) و میرزای قمی (1152 ـ 1231) علیهما الرحمه
است.
میر سید ابوالقاسم (جعفر) فرزند حاج سید حسین در سال 1163 به دنیا آمد و
در ماه رمضان سال 1240 درگذشت.[10]
حاج میرزا زین العابدین مجتهد زاهد جلیل
فرزند میر سید ابوالقاسم درهشتم ذی قعده 1190 به دنیا آمد و در نهم جمادی الاخره
1275 درگذشت. از وی نیز آثاری برجای مانده است که از آن جمله شرح زبده شیخ بهایی
در اصول فقه است.[11]
این خاندان تا زمان میرزا زین العابدین که پدر مرحوم آقا
میرزا سید محمد باقر صاحب کتاب روضات الجنات است، از مهاجرین اصفهان به خوانسار
بودند که مدتی را در این دیار بسر برده بودند. از این زمان، مرحوم میرزا زین
العابدین همراه فرزندانش ـ بجز میرزا محمد جواد خوانساری ـ به اصفهان بازگشت و در
محله چهارسوی شیرازیها سکونت گزید. به همین مناسبت، اعقاب ایشان به چهارسوقی
شهرت یافتند و در چندین مسجد که به نام افرادی از این خاندان و در همان حوالی
است، به اقامه جماعت پرداخته به هدایت مردم مشغول گشتند.
برجستهترین فرزند
حاج میرزا زین العابدین، مرحوم آیت الله میرزا سید محمد باقر چهارسوقی (1226 ـ
1313) صاحب روضات است که فقیهی برجسته و عالمی بزرگوار بود. وی با تألیف کتاب
روضات الجنات نام این خاندان را در تاریخ شیعه جاودانه کرده و پس از وی اعقابش به
روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. شرح حال مبسوط ایشان را مرحوم معلم حبیبآبادی در
کتاب ارجمند مکارم الاثار[12] و استاد حاج سید محمدعلی روضاتی در زندگانی آیت الله
چهارسوقی (صص 82 ـ 96) آوردهاند. افزون بر آن استاد جلالالدین همایی هم در شرح
بقعه آقا میرزا محمدباقر چهارسویی یعنی صاحب روضات، در کتاب تاریخ اصفهان خود به
تفصیل در باره ایشان، سنگ قبر ایشان و دیگر مدفونین بقعه مذکور سخن
گفتهاند.[13]
مرحوم آقای آخوند ملاعبدالکریم مجتهد جزی اصفهانی (متوفی1339:
دانشمندان اصفهان، از مصلح الدین مهدوی، ش 720) که حدود نیم قرن عصر آن بزرگوار
را دریافته است، در کتاب تذکرة القبور، ص 60 (چاپاول) در حق ایشان میگوید: « و
این بزرگوار از رؤساء علمای اصفهان، بلکه سیّد العلماء مطلق و در احترام مقدم بر
کل ...».
بیفزاییم که هم این گونه بوده است اوضاع و احوال نیاکان و اولاد واعقاب
آن جناب. ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.فرزند دیگر حاج میرزا زین العابدین، مرحوم
آقا میرزا محمد هاشم (1235 ـ 1318) است که از علمای برجسته و مرجع تقلید بوده و
آثار فقهی و اصولی مهمی مانند اصول آل الرسول، مبانی الاصول، احکام الایمان و
چندین رساله فقهی واصولی دیگر دارد.[14]
صاحب روضات که خاندان روضاتی به نام
ایشان و به دلیل شهرت کتاب روضات الجنات بدان شهرت دارند، دارای چندین فرزند عالم و
روحانی بودند که عبارتند از:
1. آقا میرزا محمد مهدی (متولد 1251 ـ 1324)
2.
آقا میرزا محمد مسیح (27 شوال 1255 ـ شب عرفه نهم ذی حجه1325)[15]
3. آقا میرزا
احمد (1263 ـ 1341) ایشان آثاری مانند حاشیه بر شرایعالاسلام و حاشیهای بر شرح
لمعه دارند.[16] دو فرزند ایشان آقا میرزا محمد حسن (1298 ـ 1380) و حاج میرزا محمد
حسین ملاذ روضاتی (1302 ـ1382) در زمره علما بودهاند.
4. آقا میرزا عطاء الله
(1266 ـ 1335)[17]
5. آقا میرزا هدایت الله (1271 ـ 1345)[18]
6. آقا میرزا
محمد حسین (1275 ـ 1352)[19]
7. آقا میرزا مجتبی (متولد 23 شعبان
1302)[20]
مرحوم آیت الله میرزا مسیح چهارسوقی (1255 ـ 1325 ) دومین فرزند صاحب
روضات است که خود از علمای بزرگ شهر اصفهان به شمار میآمده است.[21] فرزند برجسته
و برومند ایشان حضرت آیت الله حاج میرزا سید حسن چهارسوقی از عالمان بنام اصفهان
است که حدود نیم قرن به عنوان روحانی برجسته این شهر به رتق و فتق امور مردم
مسلمان اصفهان اشتغال داشت و بخش زیادی از اسناد ارائه شده در این مجموعه به ایشان
مربوط میشود.
فرزند دیگر آقا میرزا مسیح، میرزا جلال الدین چهارسویی (1283
ـ1360) هم از علمای اصفهان[22] و صاحب هفت فرزند بود که یکی از آنان مرحوم میرزا
سید محمد هاشم چهارسوقی (متولد 15 محرم الحرام سال1319 ق) پدر استاد ارجمند ما
آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی - دامت برکاته ـ است. مرحوم میرزا سید محمد هاشم
(داماد عمّ گرامیش آیتالله آقا میرزا حسن چهارسوقی) در جوانی و چهار سال پیش از
درگذشت پدرش، به تاریخ 27 جمادی الاولی سال 1356 ق در شط کوفه غرق شد. شرح حال
مفصّل وی را فرزند گرامیشان، در کتاب زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی (صص 105 ـ
111) نوشتهاند. حضرت سیّدنا الاستاد آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی، تنها
فرزند آن بزرگوار، در کنف حمایت جدّ مادری خویش مرحوم آیت الله حاج میرزا سید حسن
چهارسوقی پرورش یافت. مادر ایشان نیز، تنها فرزند مرحوم آقا میرزا سید حسن
چهارسوقی بودند.
شرح حال آیت الله حاج سید میرزا حسن چهارسوقی
نام اصلی آن
بزرگوار میرزا ابوالحسن علی است که به میرزا سید حسن چهارسوقی شهرت یافتهاند. نسب
شریفش هم به اجمال چنین است:
میرزا سید حسن بن میرزا مسیح، بن میرمحمد باقر بن
میرزا زین العابدین بن میر سید ابوالقاسم بن سید حسین بن میرابوالقاسم کبیر.
آیت
الله چهارسوقی از شاگردان مرحوم آیت الله درچهای بوده و یک دوره تقریرات درس اصول
ایشان را تدوین کرده است. به علاوه کتابی هم با عنوان جامع الدرر نگاشته که در
آن، از هر علم و فنی، مطالبی درج کرده است.
آیت الله چهارسوقی از زمان درگذشت
پدرش به این سوی، ابتدا در محدوده چهارسو و به مرور در شهر اصفهان به صورت ملجأ
خاص و عام درآمد و طی مدت نیم قرن، افزون بر اقامه جماعت، به رسیدگی به امور
مردم و حل و فصل دشواریهای مراجعین میپرداخت. این موقعیت که بر اساس یک سنّت
تاریخی به ادوار گذشته باز میگردد، چنان بود که روحانی مجتهد شهر، افزون بر آن که
به اداره امور شرعیه میپرداخت و کار احکام واسناد شرعی و فصل دعاوی و غیره را به
انجام میرساند، حدّ فاصلی هم در میان حکومت و مردم به شمار میرفت. طبعا بسته به
نوع و اندازه مناسبات علما با حکومت نقش آنان در این باره شکل میگرفت. بسیاری از
نیازمندان برای رفع نیاز خویش به ایشان مراجعه میکردند؛ بیکاران برای یافتن کار،
مسکینان برای به دست آوردن نان، و کسانی که در حل و فصل کارهای اداری خود دشواری
داشتند، برای وساطت به خانه ایشان مراجعه میکردند. بخشی از این قبیل مطالب را در
اسنادی که در پی خواهد آمد، مرور خواهیم کرد. روشن است که اداره این قبیل امور و در
واقع پاسخ دادن به نامهها و درخواستها، یک دستگاه مفصّل اداری را میطلبید. با
این حال مرحوم آقای چهارسوقی تمامی این کارها را انجام داده و در این باره برخی
از روحانیون شهر هم با وی همکاری و همراهی داشتند.
آیت الله چهارسوقی بنیانگزار
و رئیس هیئت علمیه اصفهان بود که شرح آن را خواهیم آورد.
جامعترین شرح حال
برای آیت الله میرزا سید حسن چهارسوقی که در ضمن روشنگر نقش ایشان و هیئت علمیه
اصفهان در مسائل سیاسی دو دهه بیست و سی میباشد، در کتاب ارجمند زندگانی حضرت آیت
الله چهارسوقی (اصفهان، 1332 ش، 244 ص) از استاد معظم حضرت آیت الله حاج سید
محمد علی روضاتی آمده است. این کتاب، علاوه بر آن حاوی شرح حال شمار زیادی از
عالمان بنام معاصر ایشان در ایران و عتبات میباشد. طبعا تکرار آن مطالب در اینجا
ثمری نخواهد داشت و لازم است تا آن اثر با اضافات استاد بار دیگر به دست چاپ سپرده
شده در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
آیت الله چهارسوقی در نیمه شب پنج شنبه
سیزدهم جمادلی الاولی1377 قمری مطابق با 14 آذرماه 1336 ش درگذشت و اصفهان در سوگ
این عالم ربانی یکپارچه عزادار شد. در یادنامهای که برای آن مرحوم انتشار یافت
آمده است که پس از تشییع ایشان در اصفهان، جنازه به قم انتقال یافت و پس از
تشییع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی بر ایشان نماز گزارده، سپس جنازه به عتبات
انتقال و در کنار عمّ بزرگوارش مرحوم آیت الله میرزا هاشم چهارسوقی به خاک سپرده
شد.
شماری از شعرای اصفهان از جمله میرزا جلال الدین همایی، میرزا حبیب الله
نیر، معلم حبیب آبادی و فضل الله اعتمادی، سید فخرالدین روضاتی و ... به مناسبت
رحلت آن بزرگوار اشعاری سرودند که برخی از آنها در همان یادنامه به چاپ رسیده
است.
مرروی بر فعالیتهای دومین هیئت علمیه اصفهان
در جریان جنبش
مشروطه خواهی که از هر گوشهای «انجمن» و«هیئت» توسط گروههای مختلف پدید میآمد،
روحانیون برخی از شهرها نیز به تشکیل انجمن مقدس ملی یا هیئت علمیه دست زدند. در
اصفهان حاج آقا نورالله اصفهانی (م 1306) ـ برادر آقای نجفی و هر دو از رهبران
مشروطه اصفهان ـ هیئت علمیه را تأسیس کرده خود ریاست آن را داشت.[23]طبعا پس از
حاج آقا نورالله و مسائل دوره رضاخان و از هم پاشیدگی اوضاع روحانیت، این
هیئتها از میان رفت.
با سقوط پهلوی اول، بار دیگر هیئت علمیه اصفهان با تلاش
آیت الله سید حسن چهارسوقی (1256- 14 آذر 1336 ش) و جمعی دیگر از علمای اصفهان شکل
گرفت.
استاد ارجمند ما حضرت آیت الله حاج سید محمد علی روضاتی که خود در جوانی
در جلسات هیئت علمیه اصفهان شرکت داشته و تا مدتها دفتر و مهر آن در اختیار ایشان
بوده، گزارشی از تأسیس هیئت علمیه اصفهان را در سال 1320 ش به دست
دادهاند.
طبق نوشته ایشان «اعضای اصلی این هیئت بیش از پنجاه نفر میباشند که
برخی از آنان عبارتند از:
حاج میرزا حسن چهارسوقی،
حاج سید عبدالله ثقة
الاسلام مدرس صادقی،
حاج شیخ مهدی نجفی،
حاج میرزا محمد حسین ملاذ
روضاتی،
حاج میرزا ابوالحسن تویسرکانی،
حاج سید شمس الدین خادمی،
حاج
آقا حسین خادمی،
حاج سید عبدالحسین طیب،
حاج آقا مصطفی سید
العراقین،
حاج آقا مهدی سید العراقین،
حاج میرزا علی اصفهانی واعظ،
حاج
شیخ مرتضی اردکانی،
حاج شیخ محمد رضا صالحی،
حاج علم الهدی
شیرازی.
استاد روضاتی در سال 1332 ش، یعنی زمانی که هنوز هیئت فعالانه در
تحولات ملی شدن صنعت نفت درگیر بوده است، مینویسد: این هیئت از بدو تأسیس تا
حال، با وجود ضدیتهای مخالفین آن خدمات شایانی به اهالی اصفهان نموده که از هر
حیث موجب افتخار و قدردانی است.[24]
در شرایط پس از شهریور بیست، دولت جدید
میکوشید تا سیاستهای گذشته را تا اندازهای جبران کند. لذا نه تنها از فعالیتهای
مذهبی و تشکیل این قبیل هیئتهای علمیه ممانعت نکرد بلکه گاه برای مقابله با
کمونیستها از آنها حمایت نیز میکرد.[25]
کارهای هیئت را به چند دسته میتوان
تقسیم کرد:
الف: دخالت در ملی شدن صنعت نفت:
هیئت علمیه اصفهان با مسؤولیت
و محوریت آیت الله چهارسوقی نقش فعالی در هدایت جریانهای مذهبی ـ سیاسی اصفهان و
به خصوص ملی شدن صنعت نفت داشت. دلیل عمده ورود این جماعت در سیاست، حضور آیت
الله کاشانی بود؛ اما بلافاصله آنان در ارتباط با دکتر مصدق هم قرار گرفته و در
تمام مدتی که مسائل مهم سیاسی در جریان بود، هیئت علمیه اصفهان، نقش خود را به
عنوان حامی دولت مصدق و آیت الله کاشانی ایفا کرد.
صدور فتوای به لزوم ملی شدن
نفت از سوی علمای اصفهان
یکی از مهمترین قدمهایی که برداشته شد، صدور فتاوی
ملی شدن نفت بود. این کاری بود که آیت الله بروجردی انجام نداد، اما هیئت علمیه
اصفهان که هیئتی سیاسی بود، در این کار مداخله کرده و منتظر دستور و موضع گیری آیت
الله بروجردی نشد. همان گونه که اشاره شد، هیئتعلمیه اصفهان در این زمینه از مواضع
آیت الله کاشانی پیروی میکرد، و فتوایی هم که علمای اصفهان دادند، پس از آن بود که
آقای کاشانی از آنان خواست تا در این باره مطلبی بنویسند.
ابتدا یک پرسش چند
سطری آمده که از آنها خواسته شده بود که تا نظر خود را در باره ملی شدن صنعت نفت
بیان کنند.
در ابتدای جواب آیت الله چهارسوقی آمده است:جواب آیت الله حضرت آقای
میرزا سید حسن چهارسوقی که تفأل به کلام الله مجید عین آیه را هم در جواب به دستخط
شریف مرقوم فرمودهاند، درج میشود:
متن فتوای ملی شدن نفت از آیت الله
چهارسوقی
هو
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم، أعوذ بالله السمیع العلیم من
الشیطانالرجیم:
وَجَاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ
وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج ٍمِلَّةَ أَبِیکُمْ
اِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمْ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هَذَا
لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی
النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ
مَوْلاَکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَ نِعْمَ النَّصِیر[26]
حرمت تسلیط اجانب و
کفار بر مسلمین و اموال و نفوس و اعراض و نوامیس آنها، از بدیهیات و مسلمات اولیه و
جای هیچ شبهه و تردید نیست: وَ لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی
الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً[27].
به حکم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذی حقی واجب
و لازم و متحتم است در حدود قدرت و توانایی حفظ حق مشروع خود را بنماید و از تعرض
و مزاحمت غیر به تمام قوا دفاع و جلوگیری نماید. و اگر عدوانا احدی دست اندازی و
تصرف غاصبانه نسبت به حق مشروع دیگری نموده باشد، بر صاحب حق لازم است به وسائل
مقتضیه احقاق حق مغصوبه خود را نموده از ید غاصب انتزاع کند. ضرر کشیدن مثل ضرر
زدن به غیرحرام است.
در این موضوع پیروی از حکم مطاع و فرمایش متبع حضرت آیت
الله کاشانی دامت برکاته لازم است. با فرط استحقاقی که خود ملت ایران در این موقع
که این طور گرفتار فقر و فاقه و پریشانی هستند و دارند هیچ منصفی نمیگوید که مایه
حیات و زندگانی آنها را دیگری ببرد. چراغی که به خانه رواست به بیگانه حرام است.
و فرقی نیست در این جهت بین دولت و ملت همه در نفع و ضرر شرکت دارند. بلکه دولت
بیشتر لازم است جدیت درقطع ید اجانب و بیگانگان از حقوق مسلمه و مشروعه ملت خود
نموده، اموال و حقوق مغصوبه مسلمین را از ایادی غاصبین انتزاع و به ذویالحقوق
تسلیم نماید. و السلام علی من اتبع الهدی.
حرره الاحقر میرزا سید حسن
چهارسوقی.
مهر: الواثق بالله الغنی محمد حسن بن مسیح الموسوی.[28]
پاسخهای
دیگر از این حضرات است: آیات الله: خادمی، حاج شیخ مهدی نجفی، حاج شیخ مرتضی
مدرس اردکانی، حاج سید مصطفی سیدالعراقین.[29]
اطلاعیه هیئت علمیه اصفهان در
لزوم مجازات عاملین کشتار سی تیر
مشارکت در صدور اطلاعیه و بیانیه در حمایت از
دولت دکتر مصدق و آیت الله کاشانی ادامه یافت تا آن که ماجرای سیام تیر 1331 رخ
داد. در اصفهان نیز تظاهرات بود و حتی کسانی آسیب دیدند. در این باره علاوه بر جلسه
مفصلی که به عنوان مجلس ختم در مدرسه صدر و مدرسه سلطانی (چهارباغ) «به پیروی از
منویات حضرت آیت الله العظمی آقای کاشانی» برگزار شد، هیئت علمیه اصفهان این
اطلاعیه را صادر کرد:
به عموم ستمدیدگان اهالی اصفهان اعلان میشود:
کسانی که
در حادثه هائله این چند روزه در اثر تجاوزات غیر مشروعه مأمورین انتظامی مقتول و
مفقود و مجروح شدهاند، به فوریت به اسم و رسم و مشخصات و هویت و شناسنامه آنها را
به دفتر روزنامه طوفان در خیابان شیخ بهایی صورت بدهید تا از طرف هیأت علمیه تعقیب
شود و مرتکبین به مجازات برسند.
میرزا حسن چهارسوقی
حسین الموسوی
خادمی[30]
ارتباط با سران نهضت
آیت الله چهارسوقی بنا به نقشی که در هدایت
مذهبی ـ سیاسی اصفهان بر عهده داشت، با سران نهضت ارتباطهای مستمری داشته و مرتب
میان آنان تلگرافات رد و بدل میشد. طبعا بخشی از این ارتباطها با آیت الله
کاشانی و بخشی دیگر با دکتر محمد مصدق بود.
تعداد فراوانی از نامهها و تلگرافات
رد و بدل شده بر جای مانده و به چاپ رسیده است.
به علاوه، بسیاری از
پیامهایی که آیت الله کاشانی یا دکتر مصدق برای مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم
پیشین، توسط آیت الله چهارسوقی ابلاغ میشد.
در اینجا فهرستی از این نامهها و
تلگرافات را با موضوع آنها به دست میدهیم:
مکاتبات با آیت الله
کاشانی
استاد روضاتی (در همان زمان) مرقوم فرمودهاند: آیت الله کاشانی: حضرت
آیت الله حاج سید ابوالقاسم ـ دامت برکات وجوده الشریف ـ که در اثر اقدامات مجدانه
خود عالم تشیع بلکه اسلام و ممالک اسلامی را سربلند و مفتخر فرموده، مرتبا هر هفته
دو سه بار با آقای آیت الله چهارسوقی مکاتبه میفرماید و کلیه آن تعلیقات مشحون از
تقدیر و تشکر نسبت به خدمات و اقدامات آقای آیت الله چهارسوقی است. در یکی از این
نامهها نوشتهاند:
بسم الله الرحمن الرحیم: ان شاءالله تعالی وجود مسعود عالی
قرین سلامت است. تلوًا از احساسات پاک و خداپسندانه حضرت عالی خیلی متشکرم. یا
لَیْت که همه اهل علم تأسّی به حضرتعالی مینمودند و خود را از و وظیفه الهیه و
جامعه ملت دور نمینمودند. متحیّرم که چرا در مقابل کفار، روحانیین سکوت اختیار
نمودهاند.[31]
اما فهرست برخی نامهها متبادله
1. نامه آیت الله کاشانی به
آیت الله چهارسوقی در باره ملی شدن نفت مورخه 22 ربیع الثانی 1370. 29 دی ماه
1329 مجموعهای از مکتوبات و... آیت الله کاشانی: 116.5 ـ 117، متن تصویری آن در
خاندان روضاتیان، ص 294
2. نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی در تشکر
از ایشان به خاطر حمایت از فعالیتهای شیخ عباسعلی اسلامی مجموعهای از مکتوبات
و... آیت الله کاشانی: 133.5، خاندان روضاتیان، ص 292
3. پاسخ آیت الله کاشانی
به نامه آقای چهارسوقی مجموعهای از...: 134.5
4. درخواست آیت الله کاشانی برای
استقبال از سید مهدی امامی که به اصفهان میروند، مجموعهای از...140.5
5. پاسخ
آیت الله کاشانی به درخواست آیت الله چهارسوقی و ابراز این که برای انجام اقدامات
به وزارت کشور فرستاده شده است، (اسفند،1331) مجموعهای از... :147.5
6. توصیه
آیت الله کاشانی به مردم اصفهان وسیله حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا
سید حسن روضاتی چهارسوقی (اسفند ماه 1330) مجموعهای از مکتوبات و... آیت الله
کاشانی: 154.2 ـ 153
7. نامه آیت الله کاشانی به مردم اصفهان در باره انتخابات
مجلس هفدهم، (اسفند 1330) مجموعهای از...: 166.5 ـ 167، خاندان روضاتیان، ص
296
8. تلگراف تشکر آیت الله کاشانی از آیت الله چهارسوقی،
مجموعهایاز...:180.5 ـ 181
9. نامه آیت الله کاشانی به حجت الاسلام حاج میرزا
سید حسن چهارسوقی (31.3.11):
خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا
سید حسن مجتهد چهارسوقی دامت برکاته، به عرض میرساند:
پس از سلام و استعلام از
سلامت مزاج شریف زحمت میدهد، از اصفهان اخیرا شکایاتی میرسد که عدهای از کارگران
و اوباش محل مزاحم نوامیس مردم شده و هر روز عدهای از دختران دچار شهوترانی و
عیاشی اشخاص تبهکار، کارگران و صاحبان کارخانه قرار میگیرند.
شرحی به جناب آقای
استاندار نوشتم و اقتضا دارد که حضرتعالی و سایر آقایان علمای اعلام در این مورد
توجه مخصوص مبذول فرمایند و به وسائل مقتضی از این گونه حوادث جلوگیری و آسایش
مردم تأمین گردد و بدیهی است که باید مأمورین محل را هم متوجه ساخته و از آنها جدا
خواسته شود که کمال مراقبت و جدیت را معمول دارند پیوسته مترصد بشارت سلامت و ملتمس
دعا هستم، مجموعهای از...: 184.5، خاندان روضاتیان، ص 295
10. تلگراف آیت
الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی به مناسبت پیروزی مردم در سی تیر، مجموعهای
از...: 190.5
11. نامه آیت الله چهارسوقی و پاسخ آقای کاشانی در باره سرهنگ
خلیلپور، مجموعهای از...:192.5
12. نامه تشکر آیت الله کاشانی از آیت الله
چهارسوقی (1331.7.10)، مجموعهای از...: 206.5 (گویا در پاسخ نامهای از آقای
چهارسوقی برای بازگشت آیت الله کاشانی از سفر حج).
13. نامه آیت الله کاشانی
به آیت الله چهارسوقی و سایر حجج اسلام اصفهان، مجموعهای از...:212.5
14.
نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی برای لزوم تشکیل انجمنی برای کمک به
مستمندان، مجموعهای از...: 229.5
15. نامه آیت الله زاده کاشانی به آیت الله
چهارسوقی در باره سروان جواد صادقی، مجموعهای از...: 248.5 ـ 249
16. تلگراف
آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی دایر بر این که آقای شهشانی میآیند و مطالب
را خواهند گفت، مجموعهای از...: 252.5
مکاتبات آیت الله چهارسوقی با دکتر
مصدق
17. نامه تشکر دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق،
ص176
18. نامه دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی در باره مسأله
حج:
30.5.10
به عرض میرساند:
مرقومه محترم عز وصول بخشید و اظهار لطف
عالی موجب نهایت امتنان و تشکر گردید. امید است همواره برکات انفاس و افاضات
عالیه روحانیت ممد اصلاحات و ترقیات کامل ملک و ملت باشد. در باب وجوهی که از
حجاج بیت الله اخذ میشود وزارت امور خارجه مشغول مطالعه بوده و به نحو مقتضی
ترتیب اینکار داده خواهد شد و عجالتا هم که به واسطه بروز امراض وبا و طاعون عزیمت
حجاج ممنوع گردیده است. نامههای دکتر مصدق، ص 183، خاندان روضاتیان، ص
286
19. نامه دکتر مصدق به علمای اصفهان توسط آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر
مصدق، ص 186
20. جواب دکتر مصدق به تلگراف حجج اسلام اصفهان توسط آیت الله
چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق، ص 187
21. نامه دکتر مصدق در پاسخ نامه آیت
الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق، ص 189
22. رونوشت نامه دکتر مصدق به وزارت
جنگ جهت آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق، ص 190
23. پاسخ دکتر مصدق به
نامه آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق، ص195، خاندان روضاتیان، ص
288
24. تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق،
ص199
25. تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق،
ص212
26. تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی، نامههای دکتر مصدق،
ص214
27. جواب دکتر مصدق به مکتوب آیت الله چهارسوقی، در باره
حج:
1331.5.21
عرض میشود: پاسخ نامه مورخ 31.5.9 در مورد مسافرت به حج، با
مشکلات زیادی که نسبت به ارز موجود بود، ترتیبی داده شد که عده زیادی امسال مشرف
خواهند شد. نامههای دکتر مصدق، ص 216
28. نامه دکتر سید حسین فاطمی به آیت
الله چهارسوقی در باره حمله جنازه آیت الله نجفی به عتبات، خاندان روضاتیان، ص
278
29. نامه دکتر مصدق به علمای اصفهان:
توسط حضرت آیت الله آقای چهارسوقی
حضرات آقایان حجج اسلام دامت برکاتهم.
به زیارت تلگراف آقایان برخوردار شدم و
امیدوارم خداوند توفیق انجام خدمتی را که روحانیون محترم و طبقات دیگر کشور به
اینجانب محول فرمودهاند،عنایت فرماید و با ضعف مزاج و بنیه که دارم بتوانم این
خدمت خطیر را به پایان برسانم. (خاندان روضاتیان، ص 279)
30. نامه دکتر مصدق
به مردم اصفهان به توسط آیت الله چهارسوقی:
بوسیله حضرت آیت الله آقای
چهارسوقی، خدمت حضرات آیات الله عظام ادامه الله بقائهم، بیانیه حضرات آقایان
عظام که به تقویت و تأیید از دولت صادر فرمودهاند، زیارت و موجب کمال تشکر و
امتنان گردید. از خداوند متعال برای همگی نسبت به وطن عزیز توفیق خدمت میطلبم. و
تمنا دارم آقایان متحصنین را از تلگرافخانه ضمن اظهار تشکر و سپاسگزاری از احساساتی
که ابراز فرمودهاند روانه فرمایید. نظر به این که امروز مجلس شورای ملی برای اخذ
رأی اکثریت نداشت، اینجانب فقط قناعت نمودم که نظریات دولت را به عرض برسانم و
درخواست کنم، چنانچه نمایندگان غایب از جلسه مخالف با نظریه دولت موافق میباشند
تا روز سه شنبه 19 شهریور ماه درخواست تشکیل جلسه فوق العاده نموده و حاضر شوند و
رأی خود را بدهند. با تقدیم احترام دکتر محمد مصدق. (خاندان روضاتیان، ص
283)
31. ارسال نامه آیت الله چهارسوقی توسط دکتر مصدق به وزارت جنگ و دستور
اقدام روی آن، خاندان روضاتیان، ص 284
32. نامه دکتر عباس نفیسی معاون دکتر
مصدق در تشکر از نامه علمای اصفهان، خاندان روضاتیان، ص 285
سایر فعالیتهای هیئت علمیه
الف: دفاع از حجاب
یکی از
نخستین تلاشهای هیأت علمیه اصفهان، تلاش برای حجاب بود که اسنادی از آن مربوط به
سال 1326 موجود است. بر اساس این اسناد، گفتگوهای هیأت علمیه با استانداری
اصفهان، سبب شده است تا اطلاعیهاز استانداری منتشر شده و از ورود زنهای بی حجاب
به مساجد و اماکن متبرکه جلوگیری شود. این اطلاعیه به شیراز رسیده و در شاهچراغ
نصب شده و استانداری آن ناحیه دستور جمع آوری آن را داده است.[32] این دستورالعمل
در پی درخواست کتبی هیأت علمیه اصفهان (نامه شماره 43) و با امضای آیت الله
چهارسوقی بوده است.
ب: مبارزه با مسکرات
در نهضت عمومی ضد مسکرات که خود
یک حرکت گسترده در بسیاری از شهرها بود، هیئت علمیه اصفهان نیز نقش عمدهای داشته و
اسناد فراوانی از آن برجای مانده است. در این زمینه، علمای ایران از هر نقطه، به
خصوص از کرمانشاهان فعالیت چشمگیری داشتند و این خود موضوع یک تحقیق مستقل و مفصل
است.
هیأت علمیه اصفهان در تاریخ 1329.9.9 نامهای به شرح ذیل به رزمآراء
نوشت:
خدمت ذی شوکت جناب اشرف آقای رزم آراء
نخت وزیر کشور شاهنشاهی اسلامی
ایران دامت شوکته
پس از اظهار مراسم مراسم تشکرات صادقانه از بذل مساعی جمیله
در تشیید قواعد دین مقدس اسلام و جلوگیری از مناهی و منکرات شرعیه از عالم اسلامیت
]از[ حضرت عالی استدعا میشود محض خشنودی خاطر صاحب شریعت مطهره، امر و مقرر
فرمایید مطلقا در سرتاسر کشوراسلامی فروش و خرید مشروبات الکلی و فقاع و آب جو که
در تمام ادیان و شرایع و مذاهب و ملل حرام و مایه صدها هزار مضار و مفاسد روحی و
جسمی و اخلاقی و مخالف با نص صریح اصل اول و دوم متمم قانون اساسی است، بالمره
موقوف و متروک باشد تا صفحه تاریخ نخست وزیری حضرت اشرف به این امر مهم رنگین و
مزین. در مراتب امیدواریعموم مسلمین و به خصوص روحانیین و هیأت علمیه محض مساعدت
حضرتعالی که اساس دین مقدس اسلام امر داده بود، بدیهی است عرض حالی از طرف داعیان
را که فقط محض دولت خواهی و رعایت مصالح شرعیه است، اجابت خواهید فرمود.
الامر
الاشرف مطاع
از طرف هیأت علمیه
میرزا سید حسن چهارسوقی
عبدالله الحسینی
مدرس صادقی
مهر هیأت علمیه اصفهان[33]
نامه نگاری هیأت ادامه یافت و هم از
نخست وزیر و هم از شاه پیگیراین ماجرا شدهاند که اسناد آن در صفحات بعدی همان منبع
آمده است.
ماجرای منع از فروش مسکرات، حتی اگر قانون شد، هرگز اجرا نشد، و لذا
سندی در همین منبع آمده که مربوط به سال 1334.10.14 است و در آنجا باز هیأت علمیه
اصفهان طی نامهای که به شاه نوشته، خواسته تا فرمان ملوکانهای در اجرای قانون
منع مسکرات صادر کند.[34] نامه هایی هم به رئیس مجلس سنا یعنی تقی زاده
نوشتند.[35] سال 1336 هیأت علمیه بار دیگر نامهای به اقبال نخست وزیر نوشت.[36] و
این ماجرا ادامه دارد.
ج: مبارزه با زورگوییها دولت به مردم
به علاوه تلاش
برای مبارزه با باج خواهیهای دولت و شهردای از مردم نیز در زمره کارهایی بود که
هیئت انجام داده و در این زمینه اسنادی برجای مانده است. در این زمینه، مورد حج
هم نمونه دیگر بود. این قبیل موارد، موردی بود.
یک مورد خاص مربوط به موقوفات
است که به طور معمول گرفتار مشکلات عدیدهای میشد و هیأت در باره برخی از موارد
اقدام کرده است.[37]
د: مبارزه با تبلیغات بهائیان
داستان مبارزه با
تبلیغات بهائیان یکی از فعالیتهای جاری این هیئت بود. این کاری بود که در آن
زمان، نوع علمای بلاد با آن درگیر بودند؛ چنان که در قم، آیت الله بروجردی هم در
این زمینه فعالیت میکرد. ما اسنادی را از این موارد که مربوط به آیت الله چهارسوقی
بوده، بعضا در کتاب خاندان روضاتیان آوردهایم.
پی نوشت:
[1] . بنگرید: مصدق و حاکمیت ملت، ص 939 و مقایسه کنید با آنچه
از آیت الله سید محمدرضا خراسانی در ص 940 نقل شده است.
[2] . مصدق، نفت و
ناسیونالیسم ایرانی، (تهران، نشر گفتار، 1372) ص 501
[3] . مصدق، دولت ملی و
کودتا، (تهران، طرح نو، 1380) ص 411
[4] . مصدق، دولت ملی و کودتا، ص
417
[5] . روزنامه اطلاعات، چهاردهم خرداد، 1330، ش 7535، صفحه آخر.
[6] .
بنگرید: خواب آشفته نفت، از کودتای 28 مرداد تا سقوط زاهدی، (تهران،
نشرکارنامه، 1383) ص 230
[7] . از میان خاندانهای علمی اصفهان که از دوره صفوی
ـ قاجاری در این شهر باقی مانده باشند، دست کم به دو خاندان میتوان اشاره کرد.
نخست خاندان نجفیها و دوم خاندان روضاتیها. طایفه سادات خاتون آبادی هم نه تنها
در اصفهان که در برخی از شهرهای دیگر هم فعال بودند. جماعت امامیها هم دسته دیگری
هستند که به لحاظ شهرت در درجات بعدی قرار دارند. [7] . بنگرید: خواب آشفته نفت،
از کودتای 28 مرداد تا سقوط زاهدی، (تهران، نشرکارنامه، 1383) ص 230
[7] . از
میان خاندانهای علمی اصفهان که از دوره صفوی ـ قاجاری در این شهر باقی مانده
باشند، دست کم به دو خاندان میتوان اشاره کرد. نخست خاندان نجفیها و دوم خاندان
روضاتیها. طایفه سادات خاتون آبادی هم نه تنها در اصفهان که در برخی از شهرهای
دیگر هم فعال بودند. جماعت امامیها هم دسته دیگری هستند که به لحاظ شهرت در درجات
بعدی قرار دارند.
[8] . در باره این بزرگوار بنگرید: زندگانی حضرت آیت الله
چهارسوقی، (اصفهان،1332) صص 75 ـ 78
[9] . قودجان در میانه راه خوانسار و
گلپایگان بوده و مرحوم میر ابوالقاسم آنجا را برای زندگی انتخاب کرده تا به هر دو
شهر نزدیک باشد.
[10] . شرح حال ایشان را بنگرید در: زندگانی حضرت آیت الله
چهارسوقی، صص96 ـ 98
[11] . در باره وی و فرزندانشان بنگرید: مکارم الاثار، ج
6، صص 2084 ـ 2090؛ زندگانی آیت الله چهارسوقی، صص 99 ـ 100
[12] .
مکارمالاثار، ج 3، ص 798 ـ 820
[13] . تاریخ اصفهان، فصل تکایا و مقابر،
(تهران، نشر هما، 1381)، صص 350 ـ 365
[14] . در باره وی و فرزندانش بنگرید:
مکارم الاثار ج 3، ص 989 ـ 992؛ زندگانیآیت الله چهارسوقی، صص 111 ـ 122
[15]
. شرح حال ایشان را بنگرید در : زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی، صص79 ـ
81
[16] . در باره وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 5، ص 1704 ـ 1706
[17] . شرح
حال وی را بنگرید در: مکارم الاثار، ج 5، صص 1819 ـ 1821
[18] . وی نیز از علمای
اصفهان بوده و شرح حال وی و فرزندانش که در سلک روحانیت بودهاند، در مکارم الاثار
ج 6، صص 1977 ـ 1980 آمده است.
[19] . در باره وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 6،
صص 2090 ـ 2091
[20] . در باره ایشان بنگرید: زندگانی آیت الله چهارسوقی، صص
103 ـ 104
[21] . بنگرید: مکارم الاثار، ج 5، ص 1496 ـ 1498
[22] . در باره
وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 7، ص 2493 ـ 2511 در اینجا اطلاعات جامعی در باره
فرزندان آقا میرزا جلال الدین همراه با تصاویر و خطوط منحصربه فرد از بسیاری از
آنان به کوشش استاد ارجمند حاج سید محمد علی روضاتی ـ دامت برکاته ـ درج شده
است.
[23] . در باره تأسیس هیئت علمیه اصفهان توسط حاج آقا نورالله بنگرید:
تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، مصلح الدین مهدوی، ج 2، ص 144
[24] . زندگانی
حضرت آیت الله چهارسوقی، ص 29 ـ 31
[25] . از آن جمله است فعالیت حسام الدین
دولت آبادی که به اظهار آیت الله روضاتی، خود شخصا از تهران به اصفهان آمده علما
را جمع آوری کرده و آنان را برای ایجاد یک تشکل مذهبی ـ سیاسی تحریض میکرد. (از
اظهارات شفاهیحضرت استاد).
[26] . حج: 78
[27] . نساء، 141
[28] .
روزنامه شاهکار نو، مورخه 1329.11.3، به نقل از زندگانی آیت الله چهارسوقی، ص 31
ـ 32
[29] . روزنامه شاهد، 1329.11.10
[30] . اسنادی از قیام سیام تیر،
(تهران، مرکز اسناد ریاست جمهوری، 1382)، ص130
[31] . زندگانی آیت الله
چهارسوقی، ص 35 ـ 36
[32] . اسنادی از انجمنها و مجامع مذهبی، ص 365 ـ
366
[33] . اسنادی از انجمنها و مجامع مذهبی، ص 367 ـ 368
[34] . اسنادی از
انجمنها، ص 380
[35] . همان، ص 382
[36] . همان، ص 383
[37] . اسنادی
از انجمنها، ص 373 ـ 379
منبع:
www.historylib.com
http://rasekhoon.net/article/show/123257/%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86/