زمینهسازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی
نویسنده : ابراهیم شفیعی سروستانی
یکی از پرسشهای مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع)
این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن
حضرت وظیفهای در زمینه آمادهسازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این
باورند که ما وظیفهای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها
در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور
واقع میشود. بنابراین انسانها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و
زمینهسازی برای آن ندارند.
اشاره: 22 بهمن 57 نقطه عطفی در حیات سیاسی ـ اجتماعی ملت ایران و روز
پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) است. نهضتی که با بهرهگیری
روشنبینانه از آموزههای شیعی به ویژه فرهنگ شهادتطلبیِ برخاسته از قیام
عاشورا و فرهنگ مهدویت و انتظار توانست به حاکمیت استبداد داخلی و استعمار
خارجی بر سرنوشت مردم ولایتمدار ایران خاتمه دهد و نخستین حکومت شیعی تمام
عیار را در این کشور مستقر سازد.
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصت مناسبی برای بازخوانی یکی از مبانی مهم
اعتقادی این انقلاب؛ یعنی تلاش برای زمینهسازی ظهور امام مهدی(ع) به عنوان
وظیفه و تکلیفی شرعی در دوران غیبت است.
با بزرگداشت یاد و نام امام خمینی(ره) و همه شهیدانی که به شوق یاری امام
زمان(ع) رهرو راه آن امام شدند، به بررسی اجمالی نظریه لزوم زمینهسازی
برای ظهور و برخی از مهمترین مبانی آن میپردازیم.
1. تبیین نظریه
یکی از پرسشهای مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما
افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفهای در
زمینه آمادهسازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما
وظیفهای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن
خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع
میشود. بنابراین انسانها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و
زمینهسازی برای آن ندارند. در مقابل این دیدگاه، برخی معتقدند که
زمینهسازی برای ظهور و فراهم آوردن شرایط تشکیل حکومت جهانی منجی موعود از
وظایف انکارناپذیر منتظران است و مردم میتوانند با اهمال شایسته خود ظهور
امام مهدی(ع) را نزدیکتر کنند. حضرت امام خمینی(ره) معتقد به این دیدگاه
بود و در سراسر دوران مبارزه خود همواره بر وظیفه و تکلیف همگانی برای
زمینهسازی ظهور تاکید میکرد.
برای روشنتر شدن دیدگاه امام خمینی(ره) دراینباره، به گزیدهای از
رهنمودهای ایشان در سه بخش اشاره میکنیم. در بخش اوّل، دیدگاه امام
راحل(ره) را در زمینه وظایف منتظران در عصر غیبت و تكلیف آنها در زمینة
فراهم كردن شرایط ظهور، در بخش دوم، دیدگاه ایشان را دربارة نقش انقلاب
اسلامی در زمینهسازی ظهور امام مهدی(ع) و در بخش سوم دیدگاه آن رهبر
فرزانه را در زمینه ضرورت تشکیل حکومت جهانی اسلام به عنوان یکی از
مهمترین اهداف انقلاب اسلامی بررسی میکنیم:
1ـ1. وظایف منتظران در عصر غیبت
حضرت امام(ره) با ژرفاندیشی تمام، انتظار فرج را «انتظار قدرت اسلام» معنا
كرده و فراهم آوردن مقدمات ظهور را یكی از وظایف منتظران میدانست:
«همة ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت كنیم. انتظار فرج،
انتظار قدرت اسلام است و ما باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق
پیدا كند و مقدمات ظهور انشاء الله تهیه بشود».1
ایشان در یكی دیگر از سخنان خود با نقد دیدگاههای موجود دربارة انتظار، دیدگاه خود در این زمینه را اینگونه بیان میكند:
«البته این پر كردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم بكنیم. اگر
میتوانستیم، میكردیم، امّا چون نمیتوانیم بكنیم، ایشان باید بیایند.
الآن عالم پر از ظلم است. شما یك نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است.
ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تكلیمان است. ضرورت اسلام و
قرآن تكلیف ما كرده است كه باید برویم همه كار را بكنیم، امّا نمیتوانیم
بكنیم. چون نمیتوانیم، باید او بیاید تا بكند، ولی باید فراهم كنیم كار
را. فراهم كردن اسباب این است كه كار را نزدیك بكنیم، كار را همچو بكنیم كه
مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت».2
از این سخنان، دیدگاه امام راحل(ع) دربارة زمینهسازی ظهور به خوبی روشن میشود.
1-2. نقش انقلاب اسلامی در زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع)
از سخنانی كه حضرت امام(ره) در دورههای مختلف انقلاب اسلامی ایراد
فرمودند، به خوبی استفاده میشود كه ایشان برپایی انقلاب اسلامی و استقرار
نظام جمهوری اسلامی در ایران را دو منزلگاه در طریق رسیدن به سر منزل مقصود
و تشكیل حكومت عدل مهدوی میدانست و بر این باور بود كه باید با اجرای
كامل احكام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور امام مهدی(ع) فراهم
آورد. در اینجا برخی از این سخنان را مرور میكنیم:
«امیدوارم كه این انقلاب یك انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیـ[الله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد».3
«امید است كه این انقلاب جرقه و بارقهای الهی باشد كه انفجاری عظیم در
تودههای زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقیـ[الله
ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهی شود».4
«من امیدوارم كه ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر(ع) هست».5
«ان شاءالله اسلام را آن طور كه هست در این مملكت پیاده كنیم و مسلمین جهان
نیز اسلام را در ممالك خودشان پیاده كنند... و زور و ظلم و جور از دنیا
برطرف بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولی عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ ».6
«خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فروریختن کاخهای ستم
جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملتها را از
ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما».7
«خداوند همه ما را از قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی
را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود ـ ارواحنا
لمقدمه الفداء ـ رد كنیم».8
3-1. حكومت جهانی اسلام، هدف اصلی انقلاب اسلامی
حضرت امام خمینی(ره) در سراسر دوران مبارزه هرگز هدف خود را در از بین بردن
استبداد داخلی و مبارزه با استعمار خارجی در كشور ایران محدود نكرده بود.
ایشان در پی گسترش حاكمیت اسلام در سراسر جهان و كوتاه كردن دست ابرقدرتها
از همه كشورهای اسلامی بود. ایشان، حركت خود را در راستای قیام جهانی
موعود(ع) میدید و انقلاب اسلامی ایران را مقدمهای برای انقلاب عظیم مهدوی
ارزیابی میكرد. از همین رو، تشكیل حكومت اسلامی در ایران هیچ گاه سبب
نمیشد ایشان از حركت باز ایستد و حكومت جهانی مهدی موعود را به فراموشی
سپارد:
«[...] جنبشی كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستكبران و زورمندان
شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیهای روشن است و وعده خداوند
تعالی را نزدیك و نزدیكتر مینماید. گویی جهان مهیّا میشود برای طلوع
آفتاب ولایت از افق مكّه معظّمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان. از
پانزدهم خرداد 42 كه حكومت مستكبران جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده
بود و میرفت تا عربده شوم «أنا ربّكم الأعلی» از حلقوم فرعون زمان طنین
افكند، تا 22 بهمن 57 كه پایه حكمرانی جبّاران عصر در این مرز و بوم فرو
ریخت و تخت و تاج دو هزار و پانصد ساله فرعونگونه ستمشاهی به دست توانای
زاغهنشینان و ستمدیدگان تاریخ بر باد رفت و طومار تاراجگریها و
حكمفرماییهای شیطان بزرگ و شیطانكهای وابسته و پیوسته به آن درهم پیچیده
شد، ایامی معدود بیش نبود، [... ]ولی تحوّلی كه كمتر از صد سال بعید به
نظر میرسید با تقدیر خدای بزرگ در این ایّام معدود و ساعات محدود تحقّق
یافت و جلوهای از وعده قرآن كریم نورافشانی كرد و چه بسا كه این تحول و
دگرگونی، در مشرق زمین و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق یابد: «ولیس من
الله بمستنكر» كه دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان، این
وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهی ولی الله الأعظم، صاحب العصر ـ
أرواحنا له الفداء ـ روشن فرماید و پرچم توحید و عدالتی الهی را در عالم بر
فراز كاخهای سپید و سرخ مراكز ظلم و الحاد و شرك به اهتزاز درآورد. «و ما
ذلك علی الله بعزیز».9
امام راحل با ژرفاندیشی تمام و با پشتوانه عظیم اعتقاد به انقلاب جهانی
حضرت حجت(ع)، مسئولان نظام را از اینكه تنها به ایران بیندیشند، برحذر داشت
و فرمود:
«مسئولان ما باید بدانند كه انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم
ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجّت ـ ارواحنا
له الفداء ـ است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و
فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین
را از وظیفهای كه بر عهده دارند، منصرف كند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را
به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره
هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست كه آنها را از اهداف عظیم
انقلاب كه ایجاد حكومت جهانی اسلام است، منصرف كند».10
از این رهنمود به خوبی استفاده میشود كه امام خمینی(ره)، تشکیل حکومت
جهانی اسلام را یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی میدانست. از همین رو،
معتقد بود كه مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید همه تلاش خود را برای ایجاد
این حکومت به کار برند و متوجه باشند پرداختن به برنامههای توسعه، حتی یك
لحظه، آنها را از این هدف بزرگ بازندارد؛ چون غفلت از آن، «خطری بزرگ و
خیانتی سهمگین را به دنبال دارد».
2. مبانی نظریه
ضرورت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع) بر مبانی متعددی استوار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1-2. نیاز همیشگی به حجت
در اعتقاد اسلامی، بشر همواره نیازمند هدایتگر است. به همین دلیل، از
ابتدای آفرینش انسان تاكنون هیچگاه جهان از پیامبران و امامان هدایتگری كه
حجتهای خدا بر بندگانش هستند، خالی نبوده است. بر اساس این اعتقاد، اگر
بر روی كره زمین تنها دو نفر باقی مانده باشند، یكی از آنها حجت الهی خواهد
بود.11 دانشوران شیعه این موضوع را تحت عنوان «اضطرار به حجت» (ناگزیری از
حجت) مطرح ساختهاند.12 امام محمد باقر(ع) دراینباره میفرماید:
«به خدا سوگند، خداوند از روزی كه آدم(ع) قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از
پیشوایی كه [مردم] به وسیله او به سوی خدا هدایت میشوند، خالی نگذاشته
است. این پیشوا، حجت خدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامی كه حجت خدا
بر بندگانش باشد، باقی نمیماند».13
امام صادق(ع) نیز در همین زمینه میفرماید:
«تا زمانی كه زمین پابرجاست، در آن برای خدای تعالی حجتی است كه حلال و
حرام را [به مردم] میشناساند و [آنها را] به راه خدا فرامیخواند. حجت خدا
از روی زمین برداشته نمیشود مگر تا چهل روز پیش از برپایی رستاخیز. پس
آنگاه كه حجت خدا برداشته شد، در توبه بسته میشود و ایمان كسی كه پیش از
برداشته شدن حجت ایمان نیاورده است، برای او سودی نخواهد داشت».14
نیاز همیشگی به حجتهای الهی ریشه در این واقعیت دارد كه آدمی برای پیمودن
مسیر هدایت و دست یافتن به حقیقت هستی همواره نیازمند راهنمایی انسانهای
شایستهای است كه از سوی خدای متعال به این منظور برگزیده شده و رسالت
هدایت و راهبری آدمیان را برعهده گرفتهاند.
پرسشی كه در اینجا ممكن است مطرح شود این است كه با وجود كتابهای آسمانی
چه نیازی به این انسانهای برگزیده وجود دارد؟ در پاسخ این پرسش باید گفت:
اولاً كتابهای آسمانی خود نیازمند مفسر و مبیّن هستند و ثانیا این كتابها
بدون وجود حجتهای الهی دچار تحریف و تبدیل یا تأویل و تفسیرهای بیاساس
میشوند تا آنجا كه حق بر مردم مشتبه شده و انسانها بیش از پیش دچار
سردرگمی میگردند. ازاینرو، همواره باید در كنار كتابهای آسمانی
انسانهای برگزیدهای به عنوان مفسر و مبین كلام خدا وجود داشته باشد.
قرآن كریم نیز به این واقعیت توجه كرده و رسول گرامی اسلام(ص) را عهدهدار تبیین و توضیح آنچه بر مردم نازل شده، قرار داده است:
«و أنزلنا إلیك الذّكر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفكّرون؛15 و
این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان
نازل شده است توضیح دهی، و امید كه آنان بیندیشند».
بدیهی است، پس از رسول خدا(ص) هم باید همواره كسانی وجود داشته باشند كه با
تبیین و تفسیر قرآن مردم را در پیمودن طریق هدایت یاری و آنها را از
افتادن به راههای انحرافی حفظ كنند.
از برخی مناظرههای یاران امامان معصوم(ع) با مخالفان خود كه محتوای آنها
به تأیید امامان رسیده است، نیز میتوان به چرایی نیاز همیشگی بشر به
حجتهای الهی پی برد. گزارش یكی از این مناظرهها را مرور میكنیم:
«منصور بن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: همانا خدا برتر و
بزرگوارتر از این است كه به آفریدگانش شناخته شود، بلكه آفریدگان به خدا
شناخته میشوند. [آن حضرت] فرمود: راست گفتی. عرض كردم: كسی كه بداند برای
او پروردگاری است سزاوار است كه بداند برای آن پروردگار خشنودی و خشم است و
خشنودی و خشم او جز به وسیله وحی یا فرستاده او شناخته نمیشود. كسی كه بر
او وحی نازل نمیشود باید كه در جستوجوی پیامبران باشد و چون ایشان را
بیابد بداند كه ایشان حجت خدایند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (سنیان) گفتم: آیا شما میدانید كه رسول خدا(ص) حجت خدا بر
آفریدگانش بود؟ گفتند: آری. گفتم: هنگامی كه رسول خدا(ص)درگذشت حجت خدا بر
آفریدگانش كیست؟ گفتند: قرآن. [گفتم:] من در قرآن نظر كردم و دیدم مرجئه،16
قدریه17 و [حتی] زندیقی18 كه به آن ایمان ندارد، در مناظره برای غلبه بر
دیگران به آن استدلال میكنند، پس دانستم كه قرآن بدون قیّم (برپادارنده)
حجت نیست و هر چه آن برپا دارنده درباره قرآن بگوید، حق است. آنگاه به
ایشان گفتم: برپادارنده قرآن كیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر
هم میدانست، حذیفه هم میدانست. گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، [گفتم:]
من كسی را جز علی(ع) ندیدم كه بگوید همه قرآن را میداند. و هنگامی كه در
میان مردم چیزی رخ میداد كه [همه در پاسخ آن در میماندند و به هر كس
مراجعه میكردند] میگفت: نمیدانم [تنها او بود] كه میگفت: میدانم. پس
گواهی میدهم كه علی(ع)برپادارنده قرآن، [امام] مفترض الطاعـ[ و حجت بر
مردم پس از رسول خدا(ص) بود. هر آنچه او درباره قرآن بگوید حق است. آنگاه
حضرت فرمود: خدایت رحمت كند».19
از این مناظره نیز میتوان دریافت كه كتاب الهی به تنهایی برای هدایت بشر
كافی نیست و همواره باید در میان مردم كسی كه آشنا به كتاب خداست حضور
داشته باشد تا با تبیین و تفسیر آن كتاب، راه هدایت را به انسانها نشان
دهد.
نیاز همیشگی انسان به حجت خدا یا به تعبیر کتابهای روایی «اضطرار به حجت»،
چنانکه گفته شد، به دلیل نقشهای بیبدیل حجتهای الهی در هدایت و رشد
کمال انسان است. حجتهای الهی در اعتقاد شیعه والیان امر، راهنمایان به سوی
خدا، جایگاههای علم الهی، مفسران وحی، پایههای توحید، مایههای ثبات و
پایداری جهان، وسیلههای نجات و رستگاری امت، معیارهای تشخیص حق و باطل،
بیان کننده حلال و حرام الهی و ... میباشند.20
البته نباید از نظر دور داشت كه در برخی روایات به امكان بهرهمندی مردم از
حجتهای الهی در زمان غیبت سخن به میان آمده است، همچنانكه مردم از
خورشید پشت ابر هم بهرهمند میشوند. ولی روشن است كه هرگز بهرهمندی از
حجتهای الهی در زمان غیبت مانند بهرهمندی مستقیم از آنها نیست.
2ـ2. نقش مردم در غیبت و استمرار آن
یکی دیگر از مبانی نظریه لزوم زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع) توجه به
نقش مردم در غیبت و استمرار آن است. برای روشن شدن این نقش برخی از اموری
را که در روایات از آنها به عنوان فلسفه غیبت یاد شده است، بررسی میکنیم:
الف)ستم پیشه بودن انسانها
از برخی روایات چنین برمیآید كه علت یا فلسفه غیبت، ستمپیشه بودن
انسانها بوده است. در روایتی كه از امام علی(ع)نقل شده، در این زمینه چنین
آمده است:
«بدانید كه زمین از حجت خدای عز و جل خالی نمیماند، ولی گاهی خداوند به
دلیل ستم و اسرافی كه آفریدگان بر خودشان روا میدارند، حجتش را از آنها
مخفی میدارد».21
این موضوع برای هر پژوهشگر تاریخ زندگانی ائمه دوازدهگانه شیعه(ع) مسلّم
است كه هر چه از عصر امام علی(ع)بیشتر فاصله میگیریم، میزان حضور امامان
معصوم در متن وقایع جامعه كاهش مییابد. فشار و تهدیدهای خلفای جور از یك
سو و نااهلی مردم زمانه از سوی دیگر نیز سبب میشود كه روز به روز از تعداد
یاران باوفا گرداگرد ائمه عصر كم شود و در نتیجه، ایشان، خود را در غربت و
تنهایی بیشتری احساس كنند. به بیان دیگر، جامعه اسلامی روز به روز شایستگی
خود را برای پذیرش امام معصوم بیشتر از دست داد تا جایی كه هر چه به عصر
غیبت صغرا نزدیكتر میشویم، از ارتباط مستقیم ائمه با مردم و حضور عملی
ایشان در جامعه كاسته میشود.
این نكته در زندگانی امام هادی(ع) و امام عسكری(ع) به خوبی مشهود است. امام
هادی(ع) حدود سی سال پیش از میلاد امام عصر(ع)، رفته رفته ارتباط خود را
با مردم زمان خویش كم كرد و جز با شمار اندكی از یاران خاص خود تماس
نمیگرفت. امام عسكری(ع)نیز در عصر خود بیشتر با نامهنگاری با یاران خود
ارتباط برقرار میكرد و بسیاری از امور شیعیان خود را از طریق نمایندگان و
وكیلان خویش حل و فصل میكرد و كمتر با آنها به طور مستقیم روبهرو میشد.
البته شاید بتوان در پیش گرفتن این سیره از سوی این دو امام بزرگوار را
اقدامی در جهت زمینهسازی برای غیبت امام مهدی(ع) تفسیر كرد، ولی با در نظر
گرفتن شرایط كلی جامعه اسلامی در آن روزگار، این موضوع كه آن بزرگواران به
دلیل نااهلی مردم زمانه در غربت و تنهایی به سر میبردند، چندان دور از
ذهن نیست.
برای روشنتر شدن این موضوع، عبارتی را كه مسعودی در «إثبات الوصیـ[» آورده است، نقل میكنیم:
روایت شده كه ابوالحسن عسكری [امام هادی(ع)] خود را از بسیاری از شیعیان
پوشیده میداشت و جز تعداد اندكی از یاران خاص آن حضرت، ایشان را نمیدیدند
و هنگامی كه امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسكری(ع)] منتقل شد، ایشان
چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی
كه آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد. این شیوه تنها از
سوی آن امام و پیش از ایشان از سوی پدرشان در پیش گرفته شد تا مقدمهای
برای غیبت صاحب الزمان باشد و مردم با این شیوه خو بگیرند و غیبت را انكار
نكنند.22
بعضی تاریخنگاران، كلام مسعودی را مبالغهآمیز توصیف كردهاند،23 ولی در
مجموع، از این كلام و به قرینه دیگر اسناد تاریخی میتوان استناد كرد كه
ارتباط امام هادی و امام عسكری(ع) با جامعه بسیار كاهش یافته بود و آن دو
امام بر شیوه ائمه پیش از خود نبودند و ارتباط چندانی با مردم نداشتند.
بنابراین، میتوان گفت چون میان قابلیتها و شایستگیهای ذاتی مردم برای
پذیرش امام معصوم(ع) و میزان حضور امام در جامعه، ارتباط متقابلی وجود
دارد، به هر اندازه كه جامعه شایستگی خود را از دست دهد و از ارزشهای الهی
فاصله بگیرد، امام معصوم نیز كه یكی از تجلیات رحمت الهی به شمار میآید،
از جامعه فاصله میگیرد و از حضور خود در جامعه میكاهد؛ زیرا رحمت الهی در
جایی فرود میآید كه سزاوار رحمت باشد.
در قرآن كریم میخوانیم:
«ذلك بأنّ الله لمیك مغیّرا نعمةً أنعمها علی قومٍ حتّی یغیرّوا ما
بأنفسهم...؛ این [كیفر] بدان سبب است كه خداوند، نعمتی را كه بر قومی
ارزانی داشته است، تغییر نمیدهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر
دهند..».24
به بیان دیگر، به مصداق قاعده یادشده كه قرآن كریم بیان میدارد. آنگاه كه
جامعه اسلامی دگرگون شد و مسلمانان از نظر درونی تغییر یافتند و ارزشهای
الهی خود را از دست دادند، خداوند نیز نعمت وجود امام معصوم(ع) در میان
مردم را كه از بزرگترین نعمتهای الهی به شمار میآید، از آنها گرفت و
امام از دیدگان مردم پنهان شد. شاهد بر این مدعا روایتی است كه از امام
باقر(ع) نقل شده و در آن آمده است: «هنگامی كه خداوند از آفریدگانش خشمگین
شود، ما [اهل بیت ]را از مجاورت با آنها دور میسازد».25 آن حضرت در جایی
دیگر میفرماید:
«هرگاه خداوند مجاورت قومی را برای ما نپسندد، ما را از میان ایشان بیرون میبرد».26
باشد تا با گذشت سالها، مردم به خسارت بزرگی كه از ناحیه نبود معصوم در
میان خود متحمل شدهاند، پی ببرند و بار دیگر آماده پذیرش نعمت بزرگ الهی؛
یعنی حضور مستمر امام معصوم(ع) در جامعه شوند.
ب)نبود یاران وفادار برای امام
از روایات متعددی استفاده میشود كه استمرار غیبت امام مهدی(ع) و ظهور
نكردن آن حضرت، به دلیل یافت نشدن یاران وفادار به تعداد لازم؛ یعنی سیصد و
سیزده نفر است كه از آن جمله میتوان به روایت نقل شده از امام موسی
كاظم(ع) اشاره كرد. در این روایت، ایشان خطاب به یكی از یاران خود
میفرماید:
«...ای پسر بكیر! من به تو سخنی را میگویم كه پدران من نیز پیش از من آن
را بر زبان راندهاند و آن این است كه اگر در میان شما به تعداد كسانی كه
در جنگ بدر [با پیامبر اكرم(ص) ] بودند، [یاران مخلص] وجود داشت،
قیامكننده ما [اهل بیت] ظهور میكرد».27
این موضوع از روایتی نیز كه نعمانی آن را در كتاب خود، از امام صادق(ع) نقل كرده است، استفاده میشود:
«یكی از یاران امام صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت گردم؛
به خدا سوگند، من تو را دوست میدارم و هر كس كه تو را دوست دارد، دوست
دارم. ای آقای من! چهقدر شیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود: آنان را
بشمار. عرض كرد: بسیارند. آن حضرت فرمود: آنها را میتوانی بشماری؟ عرض
كرد: آنها از شمارش بیرونند. حضرت ابوعبدالله [امام صادق](ع)فرمود: ولی اگر
آن شمارهای كه توصیف شده است؛ یعنی سیصد و اندی تكمیل میشد، آنچه در پی
آنید، رخ میداد..».28
امام جواد(ع) در روایتی پس از معرفی قائم آل محمد(ع) بر این نكته تصریح
میكند كه فراهم شدن تعداد مشخص از یاران آن حضرت (سیصد و سیزده نفر) شرط
تحقق ظهور است. ازاین روایت نیز میتوان استفاده كرد كه استمرار غیبت به
دلیل نبود تعداد مورد نیاز ازیاران وفادار است:
«او همان كسی است كه زمین برایش در هم پیچیده میشود و هر سختی برایش هموار
میگردد [و] یاران او به تعداد اهل بدر ـ سیصد و سیزده نفر ـ از اطراف
زمین به گرد او جمع میشوند و این همان سخن خدای عزّ و جلّ است كه فرمود:
«هر كجا باشید، خداوند همگی شما را [به سوی خود باز] میآورد. در حقیقت،
خدا بر همه چیز تواناست».29 پس هنگامی كه این تعداد از اهل اخلاص جمع شدند،
خداوند امر او را آشكار میكند و آنگاه كه ده هزارنفر برای او كامل شد،
به اذن خدای عزّ و جلّ خروج میكند».30
گفتنی است شیخ مفید(ره) نیز در یكی از رسالههای خود بر این موضوع تأكید
میكند كه فراهم نبودن تعداد مورد نیاز از یاران برگزیده، یكی از دلایل
استمرار غیبت است. او مینویسد:
«در مجلس یكی از رؤسا حاضر شدم، بحثی در امامت مطرح و به گفتوگو درباره
غیبت [امام زمان(ع)] منجر شد. صاحب آن مجلس گفت: «آیا شیعه از جعفر بن
محمد(ع) روایت نمیكند كه: اگر به تعداد اهل بدر ـ سیصد و اندی نفر ـ برای
امام جمع شوند، خروج با شمشیر بر ایشان واجب میگردد؟» گفتم: این حدیث
روایت شده است. گفت: ما یقین داریم كه تعداد شیعیان در این زمان چندین
برابر تعداد اهل بدر هستند، پس چهطور با وجود روایت یاد شده، غیبت برای
امام جایز میباشد؟ در پاسخ او گفتم: هر چند تعداد شیعیان در این زمان
چندین برابر تعداد اهل بدر است و اگر به تعداد جماعت اهل بدر، اجتماع كنند،
دیگر امام نمیتواند تقیه كند و ظهور بر او واجب میشود، ولی در این زمان
هنوز این تعداد با ویژگیها و صفاتی كه در اهل بدر وجود داشت، محقق نشده
است؛ زیرا لازم است كه این جماعت در ویژگیهایی چون شجاعت، صبر بر مرگ،
اخلاص در جهاد، ترجیح آخرت بر دنیا، پیراستگی باطنی از عیوب و سلامتی عقلی
سرآمد باشند و در هنگام كارزار سستی و درنگ نورزند... و همه شیعیان این
ویژگیها را ندارند. اگر خداوند تعالی میدانست كه در میان آنها این تعداد
افراد با ویژگیهای یادشده وجود دارد، قطعا امام(ع) ظهور میكرد و بعد از
اجتماع این افراد به اندازه یك چشم برهم زدن هم غایب نمیشد، ولی روشن است
كه واقعیت اینگونه نیست و ازاینرو، غیبت بر امام رواست.31
ج) آماده نبودن جوامع بشری
امام عصر(ع) در یكی از توقیعهای خود مطلبی را بیان میكنند كه شاید بتوان
از آن استفاده كرد كه علت استمرار غیبت آماده نبودن جوامع بشری، به طور
عام، و جوامع شیعی، به طور خاص، است. آن حضرت میفرماید:
«اگر شیعیان ما كه خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی كه بر
دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و
سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و
صداقتی از آنان نسبت به ما».32
برخی فقیهان و متكلمان بزرگ شیعه نیز این موضوع را كه علت غیبت، فراهم
نبودن زمینه برای ظهور و آماده نبودن جوامع بشری است، تأیید كردهاند كه از
آن جمله میتوان به شیخ طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی(ره) اشاره كرد.
شیخ طوسی هنگام بحث از حكمت و سبب غیبت، ابتدا به شرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته است و پس از بحث و بررسیهای مفصل مینویسد:
«به طور قطع میتوان گفت علت غیبت امام ترس او از كشته شدن به دست ظالمان و
باز داشتن آن حضرت از تصرف در اموری است كه تدبیر و تصرف در آنها به دست
او سپرده شده بود. پس هنگامی كه بین امام و مقاصد او مانع ایجاد شود، لزوم
قیام به امامت ساقط میگردد و هنگامی كه امام بر جان خود بیمناك شود، واجب
است كه نهانزیستی را پیشه خود سازد و از دیدهها پنهان شود. همچنانكه
پیامبر ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ یكبار در شعب و بار دیگر
در غار از دیدهها پنهان شد و این تنها به دلیل بیم از خطرهایی بود كه جان
او را تهدید میكرد».33
آنگاه در پاسخ به اشكالهایی كه ممكن است به مقایسه غیبت پیامبر اسلام(ص) با غیبت امام عصر(ع) گرفته شود، مینویسد:
«فیالجمله بر خدای تعالی واجب است امام را به گونهای تقویت كند كه برای
او امكان قیام فراهم شود و دست او باز گردد. این موضوع به وسیله فرشتگان و
آدمیان امكانپذیر میشود. حال اگر خداوند این كار را به وسیله فرشتگان
انجام نداد، میفهمیم كه در این كار مفسدهای بوده است. بنابراین واجب
میشود كه این كار به وسیله آدمیان انجام پذیرد. پس اگر انسانها این كار
را انجام ندادند، به خود آنها برمیگردد، نه خدای تعالی. با این بیان همه
اشكالهای از این جنس باطل میشود. پس همانگونه كه برای پیامبر ـ درود و
سلام خداوند بر او و خاندانش باد ـ جایز بود در صورت نیاز و به دلیل بیم از
ضرر از دیدگان مخفی شود و آثار و پیآمدهای این مخفی شدن هم به كسانی كه
ایشان را وادار به این كار كردند، برمیگشت، امام نیز میتواند از دیدگان
مخفی شود [و آثار و پیآمدهای آن هم برعهده عوامل مخفی شدن آن حضرت
است]».34
از این بیان شیخ طوسی به خوبی روشن میشود كه علت اصلی استمرار غیبت امام
عصر(ع) فراهم نشدن زمینه ظهور ایشان توسط آدمیان بوده است. خواجه نصیرالدین
طوسی نیز در این زمینه میفرماید:
«[وجود] امام لطف35 است. پس واجب است كه او را نصب كند تا [بدین وسیله] غرض
او [از خلقت] حاصل شود. وجود امام لطف است و تصرف او [در جامعه و اجرای
احكام الهی] لطفی دیگر، و عدم تصرف او از [ناحیه] ماست».36
شارح «تجرید الإعتقاد» در شرح این سخن خواجه مینویسد:
«خواجه فرمود: «و عدمه منّا» یعنی تصرف نكردن امام(ع) از ناحیت ماست؛ چون
لطف از طرف خدا آن است كه امام را معین فرماید و بشناساند و لطفی كه بر
مكلفان واجب است آن است كه هر یك او را به دیگران بشناساند و ادله امامت او
را بگوید و هیچ كس مانع تصرف و تعلیم و تبلیغ سخنان او نشود و این امور كه
بر مردم واجب بود و نكردند موجب عدم تصرف او شد. نظیر آن است كه خدا به هر
كس دست و پا و چشم و گوش داد برای معیشت و از اینكه بداند ظالمی دست و پای
او را خواهد بست و مانع دیدن و شنیدن او خواهد شد، از دادن دست و پا و چشم
و گوش دریغ نخواهد فرمود».37
بر اساس مطالب یاد شده به صراحت میتوان برای مردم در پیش افتادن ظهور و
تحقق آن نقش قائل شد و گفت حضور مجدد امام معصوم(ع) در جامعه مشروط به آن
است كه انسانها راه صلاح و رستگاری را در پیش گیرند؛ ستمی را كه در حق
امامان معصوم روا داشتهاند جبران كنند؛ به وظایف و تكالیفی كه دربرابر
امام عصر(ع) دارند، عمل نمایند و با انجام اقدامهای فرهنگی و اجتماعی
زمینه را برای بازگشت امام به صحنه جامعه فراهم سازند.38
3-2. وظایف منتظران
یكی از وظایفی كه به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده شیعیان و منتظران
فرج قائم آل محمد(ع) است، كسب آمادگیهای نظامی و فراهم كردن تسلیحات
مناسب هر عصر برای یاری امام غایب است. در روایتی كه نعمانی از امام
صادق(ع) نقل كرده، آمده است:
«هر یك از شما باید برای خروج حضرت قائم(ع) [سلاحی] آماده كند، هر چند یك
تیر باشد. خدای تعالی هر گاه بداند كسی چنین نیتی دارد، امید آن است كه
عمرش را طولانی كند تا آن حضرت را درك كند و از یاران و همراهانش قرار
گیرد».39
در روایت دیگری، شیخ كلینی از امام ابوالحسن موسی كاظم(ع) نقل میكند:
«... هر كس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را
خشمگین سازد، در حالی كه او منسوب به ماست، خداوند روزیاش را فراخ گرداند،
به او شرح صدر عطا كند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواستههایش
یاری كند».40
همچنین شیخ كلینی از ابوعبدالله جعفی، روایتی را نقل میكند كه توجه به مفاد آن سودمند است:
«حضرت ابوجعفر محمد بن علی (امامباقر)(ع) به من فرمود: منتهای زمان مرابطه
(مرزداری)41 نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز. فرمود: ولی مرابطه
ما مرابطهای است كه همیشه هست...».42
علامه مجلسی در شرح این فرمایش امام میفرماید:
«بر شیعیان واجب است كه خود را بر اطاعت امام برحق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاریاش آماده باشند».43
شیخ محمد حسن نجفی نیز در كتاب «جواهرالكلام» در شرح این روایت میفرماید:
«مرابطه در این روایت به معنای اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانهروز
است، همچنانكه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است، نه
مرابطه مصطلح در فقه».44
شاید بتوان گفت كلام صاحب جواهر نیز در نهایت به همان كلام مجلسی برمیگردد
كه فرمود: مرابطه در این روایت به معنای آمادگی برای یاری امام منتظر است.
رمز اینكه شیعه باید هر لحظه آماده یاری امام خود باشد، این است كه زمان
ظهور مشخص نیست و هر آنكه اراده خداوند تعلق گیرد، ممكن است ظهور رخ دهد.
بنا براین، شیعیان باید همواره در حال آمادهباش به سر برند تا در زمان
ضرورت، به فرمان امام خود برای مقابله با مستكبران و ستمكاران جهان به پا
خیزند.
با نگاهی به تاریخ شیعه میتوانیم به عمق باور مردم به موضوع ظهور و آمادگی
همیشگی آنها برای این موضوع پی ببریم. ابن بطوطه در سفرنامه خود مینویسد:
«ندبه شیعیان حِلّه برای امام زمان: ... در نزدیكی بازار بزرگ شهر، مسجدی
قرار دارد كه بر در آن، پرده حریری آویزان است و آنجا را «مسجد
صاحبالزمان» میخوانند. شبها پیش از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای
آخته ... اسبی یا استری زین كرده میگیرند و به سوی مسجد صاحبالزمان روانه
میشوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده میشود. سایر مردم در
طرفین این دسته حركت میكنند و چون به مسجد صاحبالزمان میرسند، در برابر
در ایستاده و آواز میدهند كه: «بسمالله، ای صاحبالزمان، بسمالله
بیرون آی كه تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم فراوان گشته. وقت آن است كه
برآیی تا خدا به وسیله تو، حق را از باطل جدا گرداند...». و به همین ترتیب،
به نواختن بوق و شیپور و طبل ادامه میدهند تا نماز مغرب فرا رسد... ».45
باید توجه داشت كه شیوه آمادگی برای ظهور، به شرایط زمان و مكان بستگی دارد
و اگر در بعضی روایات، از آماده كردن اسب و شمشیر برای ظهور ولیّ امر(ع)
سخن به میان آمده و برای آن، فضیلت بسیار شمرده شده است، به این معنا نیست
كه اینها موضوعیت دارند. با قدری تأمل روشن میشود كه ذكر این موارد تنها
به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجت حق است. در
این عصر بر شیعیان لازم است كه با فراگرفتن فنون رزمی و مسلح شدن به
تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آل محمد(ع) آماده
سازند. در حال حاضر، به دلیل حاكمیت دولت شیعی و حكومت فقیه جامعالشرایط
بر سرزمین اسلامی ایران، این وظیفه در درجه اول بر عهده حكومت اسلامی است
كه در هر زمان، نیروی مسلح كشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهد
تا به فضل خدا در هر لحظه كه اراده الهی بر ظهور منجی بشر، حضرت مهدی ـ
عجّل اللهتعالی فرجه ـ قرار گرفت، بتوانند به بهترین صورت در خدمت آن حضرت
باشند.
امام خمینی(ره) با وسعت دیدی كه داشت، «كسب آمادگی برای ظهور» را بسیار
فراتر از آنچه گفته شد، مطرح میكرد و معتقد بود كه باید از هم اكنون برای
گسترش قدرت اسلام در جهان تلاش كنیم تا زمینه ظهور چنانكه باید، فراهم
شود.
پی نوشت ها :
1. صحیفه نور، ج 7، ص 255.
2. همان، ج 20، ص 198.
3. همان، ج، 16، ص 88.
4. همان، ج 15، ص 75.
5. همان، ج 12، ص 175.
6. همان، ج 15، ص 170.
7. همان، ج 20، ص 118.
8. همان، ج 19، ص 11.
9. همان، ج 18، صص 11 و 12.
10. همان، ج 21، ص 108.
11.ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، الكافی، ج 1، ص 179، به نقل از امام صادق (ع).
12. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: الكافی، ج 1، كتاب الحجّـ[، باب
الإضطرار إلی الحجـ[، صص 168 ـ 174؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمـ[، ج
1، باب العلـ[ التی من أجلها یحتاج إلی الإمام(ع)، صص201 ـ 210؛ محمدبن
ابراهیم نعمانی كتاب الغیبـ[ ، باب 9، صص 139 و 140؛ محمد باقر مجلسی بحار
الأنوار، ج 23، باب الاضطرار الی الحجـ[ و أنّ الأرض لاتخلو من حجـ[، صص 1 ـ
56.
13. الكافی، ج 1، صص 178 و 179، ح 8 .
14. كمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، ص 229، ح 24؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 41، ح 78.
15. سوره نحل (16)، آیه 44.
16. پس از شهادت حضرت علی (ع) و روی كار آمدن بنیامیه، توده مردم كه معروف
به سواد اعظم شدند، در برابر خوار ج كه نه امامت حضرت علی(ع) و نه خلافت
معاویه را قبول داشتند و نیز در مقابل شیعیان علی(ع) كه معتقد به امامت وی
بودند، فرقه جدیدی را تشكیل دادند كه «مرجئه» خوانده میشوند.
برای تسمیه این فرقه چند وجه ذكر كردهاند: نخست آنكه، این فرقه نیت و
عقیده را اصل شمردند و گفتار و كردار را بیاهمیت دانستند. دوم آنكه، معتقد
بودند همانگونه كه عبادت كردن با كفر سودی ندارد، گناه كردن هم چیزی از
ایمان نمیكاهد. سوم آنكه، بعضی از دانشمندان مانند نوبختی «ارجاء» را به
معنی امیدوار كردن گرفتهاند؛ زیرا این فرقه، اهل كبایر را با ادای شهادتین
از مزیت ایمان نومید نمیساختند و آنان را كافر نمیشمردند و برای همه
امید آمرزش داشتند. «مرجئه» از مخالفان سرسخت خوار ج بودند؛ زیرا خوار ج
میگفتند: مسلمان با ارتكاب گناه كبیره كافر میشود، اما «مرجئه» برخلاف
آنان عقیده داشتند كه مسلمانان با ارتكاب كبیره از اسلام خار ج نمیشود.
فرهنگ فرق اسلامی، صص 401 و 402.
17. در زمان بنیامیه «قدریه» یا «معتزله» ظهور كردند و با فرقه مخالف خود
«جبریه» یا «مجبّره» اختلاف داشتند. جبریه معتقد بودند كه بندگان خدا صاحب
افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت میدادند و نسبت آن دو را
به انسان امری مجازی میدانستند. برخلاف ایشان معتزله یا قدریه طرفدار قدرت
و حریت انسان بودند و آدمی را در كردار و رفتار خویش آزاد میپنداشتند.
همان، ص 356.
18. «زنادقه» جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی گویند كه
تفسیرهای او از نصوص شرعیه قرآن و سنت، موجب گمراهی مسلمانان گردد... .
نخستین زندیقان از موالیان ایرانی در كوفه و حیره بودند كه خود را به قبایل
عرب نسبت داده و عقاید كفرآمیز خویش را اشاعه میدادند. همان، صص210و211.
19. الكافی، ج 1، صص 168 و 169، ح 2.
20. ر.ک: شیخ صدوق، الهدایـ[ فی الأصول و الفروع، ص 30-38.
21. كتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 141، ح 2.
22. علی بن حسین مسعودی، إثبات الوصیـ[ للإمام علی بن ابیطالب، ص 272؛ شیخ
عباس قمی، منتهی الآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1373، ج 2، ص 565 .
23. ر.ك: سید محمد صدر، تاریخ الغیبـ[ الصغری، ص 223.
24. سوره انفال (8)، آیه 53 .
25. الكافی، ج 1، كتاب الحجـ[، باب فی الغیبـ[، ص 343، ح 31.
26. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 285، باب 179، ح 2.
27. ابوالفضل علی طبرسی، مشكا\ الأنوار، ص70.
28. كتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 203، ح4.
29. سوره بقره(2)، آیه 148.
30. كمال الدین و تمام النعمـ[، ج 2، باب 36، ص 378، ح 2.
31. شیخ مفید، الرسالـ[ الثالثـ[ فی الغیبـ[، مندرج در: سلسله مصنّفات الشیخ المفید، ج 7، صص 11 و 12.
32. بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 7.
33. كتاب الغیبـ[، ص 90.
34. همان، ص 92.
35. «لطف» در اصطلاح متكلمان اینگونه تعریف شده است: «آنچه بنده را به
طاعت خدا نزدیك میكند و از معصیت دور میسازد، بیآنكه به حد اجبار و
الزام برسد». سید محسن خرازی، بدایـ[ المعارف الإلهیـ[ فی شرح عقائد
الإسلامیه، چاپ سیزدهم: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1425ه . ق، ج 1، ص 230.
36. ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح كشف المراد علامه حلی، شرح تجرید الإعتقاد (خواجه نصیرالدین طوسی)، ص 507.
37. همان، ص 509.
38. گفتنی است برخی از صاحبنظران معتقدند نمیتوان «آماده نبودن اجتماع
بشری و عدم لیاقتمردم برای پذیرش و بهرهگیری از نعمت حضور امام معصوم در
جامعه و فراهم نبودن تعداد لازم یاران و انصار برای آن حضرت» را از جمله
علتهای غیبت برشمرد و بر این اساس، همه نتایجی را كه بر این علت بار شد،
مردود میدانند. ر.ك: راز پنهانی و رمز پیدایی، صص 249 ـ 264.
39. كتاب الغیبـ[ ( نعمانی)، ص 320، ح 10.
40. الكافی، ج 6 ، ص 535 ، ح 1.
41. همان، ج8 ، ص381، ح576 .
42. «مرابطه» چنانكه فقیهان در كتاب جهاد گفتهاند، این است كه شخص مؤمن
برای جلوگیری از هجوم و نفوذ مشركان و كافران در مرزهای كشور اسلامی یا هر
موضعی كه از آن احتمال حملهای علیه مسلمانان میرود، به حال آماده باش و
در كمین به سر برد. ر.ك: محمدحسن نجفی، جواهرالكلام فی شرح شرایع الإسلام،
ج21، ص39. این عمل در زمان غیبت امام معصوم (ع) مستحب بوده و فضیلتهای
بسیاری برای آن بر شمرده شده است، چنانكه در روایتی كه به طریق اهل سنّت
از رسول گرامی اسلام نقل شده، آمده است: «رِباطُ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَیْرٌ
مِنْ صِیامِ شَهْرٍ وَ قِیامِهِ، وَ إِنْ ماتَ مُرابِطا جَرَی عَلَیْهِ
عَمَلُهُ وَ أَجْری عَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ أَمِنَ مِنَ الفُتَّانِ؛ یك
شبانهروز مرابطه (مرزداری) در راه خدا از اینكه شخص یك ماه روزها روزه
باشد و شبها به عبادت قیام كند، ثوابش بیشتر است. پس هرگاه در این راه
بمیرد، عملی كه انجام داده است، بر او جریان خواهد یافت و روزیاش بر او
جاری خواهد شد و از فرشتهای كه در قبر مردهها را امتحان میكند، ایمن
خواهد ماند.» (كنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)
در مورد اینكه حداقل و حداكثر زمان مرابطه چه اندازه است، باید گفت حداقل
زمان مرابطه، سه روز و حداكثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر
شود، دیگر مرابطه بر آن صدق نمیكند و جهاد شمرده میشود. شخص هم از ثواب
جهادكنندگان برخوردار میشود. (ر. ك: جواهر الكلام، ج 21، صص 41 و 42).
43. محمد باقر مجلسی، مرآ\ العقول فی شرح أخبار آلالرسول، ج 26، ص 582 .
44. جواهر الكلام، ج 21، ص 43.
45. ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 272، به نقل از: محمد حكیمی، در فجر ساحل،
چاپ نوزدهم: تهران، آفاق، 1375، ص 55؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك:
رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، صص 694 ـ 697 .
ماهنامه موعود شماره 108
مقدمه اى بر آثار تربیتى و روان شناختى انتظار
نویسنده: دکتر محمدرضا شرفی(1)
اشاره
انتظار در مكتب اسلام, تنها یك رویكرد عاطفى نیست; بلكه رویكردهاى معرفتى,
اجتماعى, اخلاقى و فردى را نیز شامل مى شود. از این روى مى توان, انتظار را
هم چون منشورى دانست كه داراى تجلیات گوناگونى است.
در رویكرد معرفتى به مسئله ى انتظار, مى توان آثار تربیتى و روان شناختى
این پدیده را با نگاهى جدید, مورد بررسى قرار داد; البته در این جا, تربیت
به معناى گسترده ى آن مورد نظر است كه شامل مقوله هاى اخلاقى نیز مى شود و
در بعد روان شناختى نیز, آثار كاركردى آن بیش تر مورد تاكید قرار مى گیرد.
در نوشتار حاضر, به عناوینى مانند گسترش امیدهاى واقعى, پویایى معطوف به
هدف, استقرار وحدت و هم بستگى, مراقبت دایمى و سلامت اخلاقى جامعه پرداخته
ایم.
یاد كرد این نكته لازم است كه این نوشتار تنها پیش درآمدى بر این مبحث است و
امیدواریم كه در آینده بتوانیم به صورتى گسترده تر و عمیق تر و فراتر از
یك مقاله بدان بپردازیم.
1. گسترش امیدهاى واقعى
امید, محرك انسان براى رویارویى با آینده است. برخى آن را انگیزه, و پاره
اى دیگر, آن را نیاز آدمى مى دانند. به عقیده ى مزلو(2), یكى از روان
شناسان مكتب كمال; ((انگیزه ى آدمى, نیازهایى مشترك و فطرى است كه در سلسله
مراتبى از نیرومندترین تا ضعیف ترین نیاز, قرار مى گیرد)).(3)
براى توضیح مطلب مى توان گفت كه آدمى, پیوسته و در پى انجام هر كارى, به
دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز, نیازمند انگیزه
اى براى آغاز عمل مى باشد.
بر این اساس, انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشوارىهاى آن, نیازمند انگیزه
اى نیرومند است كه در پدیده ى ((امید به آینده)) تجلى مى یابد; آینده اى كه
به مراتب, عالى تر, زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله, به ویژه براى
جوانان, داراى اهمیت بیش ترى است; زیرا آنان در پرتو ((امید به فردایى
بهتر)) مى توانند به نیروى فراوان خود و شور ونشاط بى پایانشان جهت و معنا
بخشند.
البته این مقوله در میان مكاتب دینى و غیر دینى, داراى جایگاه, منزلت و
تفسیرهاى گوناگونى است; به عنوان اشاره, اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى
غیبى و عنایات عام و خاص الهى, به گونه اى منطقى, متضمن پىآمدهایى هم چون
امید بهآینده و به تعبیرى دیگر, فرج بعد از شدت مى شود. درحالى كه در مكاتب
مادى و بینش هاى سكولاریستى جایى براى ((امدادهاى غیبى)) وجود ندارد. حتى
در میان پیروان ادیان, نیز این مسئله, داراى جلوه هاى گوناگونى است. از
جمله در چند سال پیش, پاپ, رهبر كاتولیك هاى جهان, در اولین كتابى كه از او
باعنوان ((عبور از آستانه ى امید)) منتشر گردید, به صراحت, ناامیدى خود را
از وضعیت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ویژه جوانان, اظهار نمود. در
اظهارات پاپ, نشانه هایى از امید به آینده به چشم نمى خورد. حتى در میان
برخى اندیشمندان و متفكران غربى نیز بعضا مسئله ى ((امید)) هم چون پدیده اى
دور از دست رس و بیهوده تلقى مى شود. به عنوان مثال, برتراند راسل(4) در
گفتارى با عنوان ((جهان پرتلاطم)) مى نویسد: ((من در لحظه اى تاریك (ژوییه ى
1961) به نوشتن مشغولم و نمى دانم نژاد بشر آن قدر دوام مى كند كه نوشته ى
من منتشر یا در صورت انتشار, قرائت شود یا نه)).(5)
در مقابل این رویكردهاى یإسآور و منفى به آینده كه در بیش تر مكاتب موجود
مشاهده مى شود, اندیشه ها و رویكردهاى امیدوارانه و مثبت گرایى نیز وجود
دارند كه از مهم ترین آن ها مى توان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه ى انتظار
امام عصر(عج) اشاره نمود كه نه تنها انتظار فرج آن حضرت, پدیده اى
معنادار, منطقى و معقول است, بلكه چنین انتظارى, در زمره ى بزرگ ترین فرج
ها و گشایش ها, تلقى مى شود.(6) براى توضیح مطلب, اشاره مى كنیم كه امیدها
دو گونه اند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى. امیدهاى واهى, بیش تر شامل
نوعى ایدهآل ها, آرمان ها و آرزوهاى گم شده اى است كه انسان با حاضر كردن
آن ها در ذهن ودرون خویش, به نوعى آرامش خاطر دست مى یابد كه در صورت تداوم
و تقویت آن ها, خود به خود زمینه ى جدا شدن از مسائل و روىدادهاى واقعى
زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات, براى شخص فراهم مى گردد.
در مباحث روان شناسى تربیتى, این نوع مواجهه با مسائل, رفتارهاى دفاعى نام
دارد. از ویژگى هاى این گونه رفتارها, این است كه در كوتاه مدت, به شخص,
آرامش و امنیت مى بخشد ولى در دراز مدت, موجب ناسازگارى با اطرافیان و
دنیاى خارج مى شود.
امیدهاى واقعى نقطه ى مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى كه داراى پایه و
اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزش هاى
مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند امید به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرایطى كه آن
حضرت با حكومت خویش فراهم مىآورند كه در این جا به دو نمونه از این شرایط
اشاره مى كنیم:
امام حسن مجتبى(ع) از پدر بزرگوارشان نقل مى فرمایند:
در دولت مهدى(عج), درندگان, سازش مى كنند; زمین, نباتات خود را خارج مى
كند; آسمان, بركاتش را فرو مى فرستد; گنج هاى نهفته در دل زمین براى او
آشكار مى شود و بین مشرق و مغرب را مالك مى شود و خوشا به حال كسى كه آن
روزگار مسعود را درك كند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.(7)
از امام باقر(ع) نیز روایت شده است كه فرمودند:
هنگامى كه قائم ما(عج) قیام كند, دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آن ها را گردآورد و رشدهاى آن ها را كامل گرداند.(8)
از این دو عبارت چنین برداشت مى شود كه انتظار امام عصر(عج), موجب گسترش و
توسعه ى امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مى شود; امیدهایى كه
منتظرانش, هرگز در حقیقت و اصالت آن ها, تردیدى به خود راه نمى دهند; زیرا
چنین امیدهایى از متن باورهاى دین, رویش كرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و
استوار شیعه است.
حال چنان چه از بعد روان شناختى به مسئله بنگریم, نقش امید را در سلامت روانى, تعیین كننده و محورى خواهیم یافت.
دوآن شولتس(9) مى نویسد:
سلامت روانى, پیش نگر است, نه پس نگر. دورنما, چیزى است كه شخص امیدوار است
بشود نه آن چه پیش تر روى داده است و دگرگونى پذیر نیست.(10)
او مى افزاید:
من, نگاهى را كه به آینده مى نگرد و بر هدف ها, آمال و رویاهاى درازمدت
تمركز مى یابد, خوشایند مى یابم. البته پیش بینى و برنامه ریزى و تلاش براى
آینده, از ماندن در روىدادهاى گذشته, سالم تر به نظر مى رسد.(11)
كانت, طرح مسئله ى امید را از ویژگى هاى هوش مندى آدمى تلقى مى كند و مى نویسد:
براى هر كس كه متنبه و هوشیار باشد و در كار دنیا و حال خود بنگرد, سه سوال پیش مىآید:
یكى: چه مى توانم بدانم؟
دوم این كه: چه باید بكنم؟
سوم این كه: چه امید و انتظارى مى توانم داشته باشم؟(12)
آلپورت,(13) یكى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است:
[ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدف ها و امیدها و رویاهاى
خویشند, و رهنمون زندگى شان, معناجویى و ایثار و حسن تعهد است. تعقیب هدف,
هیچ گاه پایان نمى پذیرد. اگر هدفى را باید كنار گذاشت, باید بى درنگ
انگیزه ى نوینى آفرید. افراد سالم به آینده مى اندیشند و در آینده زندگى مى
كنند.(14)
روى كرد ((آینده گرا)) با ویژگى ((سلامت روان)) از نسبت معقول و منطقى برخوردار است.
چنین نسبتى را در بیان ویكتور فرانكل(15) به روشنى مى یابیم:
شخصیت هاى سالم, ویژگى هاى دیگرى هم دارند; به آینده مى نگرند و به هدف ها و
وظایف آتى توجه مى كنند. در واقع به چنین هدف هایى نیاز دارند. این ویژگى
انسان است كه تنها با نگرش به آینده مى تواند زندگى كند.(16)
او در ادامه ى نظریاتش مى افزاید:
بدون اعتقاد به آینده, ((محمل معنوى)) زندگى از میان مى رود و روح و جسم به
سرعت محكوم به فنا مى گردد. باید براى ادامه ى زندگى دلیلى داشت; در راه
هدفى آتى كوشید, وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى دهد.(17)
به نظر ((فرانكل)), اعتقاد به آینده, هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل
تداوم و استمرار آن است. چنین تعبیرى, یك نقطه ى اوج در میان نظریات روان
شناسان در این زمینه است.
انتظار در مكتب شیعه, علاوه بر این كه, نوعى امید به آینده است, چشم به راه
یك روىداد بزرگ و تحول عمیق, بودن است; چرا كه طى شدن فاصله ى میان غیبت و
ظهور یك پدیده ى عادى نیست; بلكه حادثه اى به وسعت همه ى تاریخ بشر است.
براى تجسم عظمت آن, اشاره به این نكته كافى است كه امام مهدى(عج), تبلور
همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته
تاكنون است.
بر این اساس, فرداى ظهور, فردایى است روشن تر و بهتر از امروز; زیرا همه ى
اختلافات و خصومت ها كه ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است, از
میان برمى خیزد و در پرتو شكوفایى خرد, جاى خود را به عطوفت, رحمت و
مناسبات صمیمانه مى بخشد.
با تكیه بر این مبانى, دیگر افسردگى در میان پیروان مكتب انتظار جایى
ندارد. در غیر این صورت است كه آدمى, دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد;
بنابر این بیش تر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مى گیرد. اهمیت این مطلب,
زمانى روشن تر مى شود كه بدانیم افسردگى, به عنوان بیمارى قرن, شایع ترین و
دشوارترین اختلالى است كه انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض
آن رنج برده است; چرا كه رشته هاى امید خود را بریده و گسیخته مى بیند.
2. پویایى معطوف به هدف
زندگى, زمانى با معناست كه جوهر حركت در آن باشد و به تعبیر دیگر, انسانى
كه پویا و فعال و پر تحرك است, معنایى براى بودن خویشتن مى یابد; زیرا مى
تواند خود را از سطح ركود و روزمره گى, به مرحله ى پویایى برساند.
وقتى فرد, به وضعیت موجود راضى نیست و در صدد تحقق شرایط بهترى تلاش مى
كند, به این معناست كه خود نیز نقشى در آن ایفا مى كند و تماشاگر نیست;
بلكه ایفاگر وظیفه اى خاص است.
دوآن شولتس, در توصیف چنین حالتى مى نویسد:
چیزى كه به زندگى شور و هیجان مى بخشد تعقیب است نه تسخیر, راه است نه مقصد, تلاش است نه كام یابى.(18)
پویایى از دو منظر قابل بررسى است: نخست این كه انسان پویا به نفى هرگونه
بى تفاوتى بر مى خیزد و همین امر, زمینه ساز نوآورى, خلاقیت و جست وجوى
همیشگى امور بدیع است و تإثیر آن نیز رضایت نسبى آدمى از خویشتن و زندگى
است; زیرا بخشى از آثار وجودى خویش را شاهد بوده و آن ها را باور دارد.
دیگر این كه هرگونه تحرك و پویایى نیز داراى چنین آثارى نخواهد بود; زیرا
حركت بدون هدف, عقیم بوده و داشتن هدف بدون حركت نیز بى معناست. از این روى
پویایى معطوف به هدف, مورد نظر است; زیرا شامل هر دو مولفه است.
بنابراین بر اساس این مقدمات مى توان گفت كه انتظار امام عصر(عج), در
منتظرانش, شامل هر دو مولفه ى ((پویایى)) و ((معطوف به هدف بودن)) است;
زیرا منتظر به جامعه اى مى اندیشد كه تمامى وعده هاى انبیا و اولیا در آن
به وقوع خواهد پیوست و از این روى تلاش مى كند تا به میزان توانایى و درك
مسئولیت خویش, در ساختن چنین جامعه اى سهیم باشد. از سوى دیگر, او مى داند
كه براى چه تلاش مى كند; انگیزه اى آشكار, منطقى, معقول و قابل دفاع دارد;
بنابر این تمامى تلاش هاى او, معطوف به هدفى والا به نام ((انتظار ظهور))
مى شود و این هدفى معنادار و ارزش مند است.
تجلى این گونه تلاش ها را در فرمایش امام صادق(ع), مى بینیم:
هر كس دوست دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد, بایستى انتظار او را داشته,
به نیكویى و پرهیزكارى رفتار نماید; پس اگر او به این حال, پیش از قیام او
از دنیا برود, پاداش یاران مهدى را خواهد گرفت; بنابر این بكوشید و جدیت
كنید و چشم به راه باشید كه بر شما گوارا باد.(19)
برخى از روان شناسان مكتب كمال, نظیر ((ویكتور فرانكل)), معتقدند در وجود
انسان, توانایى هایى نهفته است كه جز در موقعیت هاى خاص, بروز و ظهور نمى
یابند; موقعیت هایى نظیر برخورد با سختى ها و تنگناها كه آدمى را به پویایى
و تحرك وا مى دارد و همین خود انگیزىها, عامل تحقق خویشتن و خود شكوفایى
است. روى كردهاى او كه بر گرفته از دوران سخت اسارت در بازداشت گاه هاى
مخوف آلمان نازى است, با زیبایى هر چه تمام تر در كتاب انسان در جست و جوى
معنا به تصویر كشیده شده است. (20)
حضرت على(ع) نیز در نهج البلاغه به این مطلب اشاره دارند:
... و كانى بقائلكم یقول: ((اذا كان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف
عن قتال الا قران و منازله الشجعان)) الا و ان الشجره البریه اصلب عودا و
الرواتع الخضره ارق جلودا و النابتات العذیه اقوى وقودا و ابطا خمودا
...(21)
...گویا مى شنوم كه شخصى از شما مى گوید:
اگر غذاى فرزند ابوطالب همین است, پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است)).
آگاه باشید! درختان بیابانى, چوبشان سخت تر, و درختان كناره جویبار پوستشان
نازك تر است. درختان بیابانى كه با باران سیراب مى شوند آتش چوبشان شعله
ورتر و پردوام تر است... .(22)
در یك جمع بندى, آثار تربیتى انتظارى پویا و معطوف به هدف, عبارت اند از:
الف ـ به جریان افتادن نیروهاى نهفته و سرمایه هاى راكد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب ـ پالایش درون و به مرحله ى خلوص رسیدن به جهت طولانى شدن دوران غیبت;
ج ـ معنا یافتن زندگى در پرتو پویایى معطوف به هدف, با نگاه تطبیقى به
زندگى بدون هدف و فرجام آن كه تهى شدن از درون و روز مره گى است;
د ـ رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف كه در انتظار حضرت بودن, معنا مى یابد;
ه" ـ فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله ى انسان متعالى;
و ـ از سطح و مرحله ى رنج هاى حقیر مادى, رها شدن و به وادى رنج هاى عظیم
معنوى و دغدغه هاى بزرگ انسانى, گام نهادن; هم چون رنج انتظارى راستین و
طولانى را بر دوش كشیدن و چشم به دروازه هاى روشن ظهور داشتن.
3. استقرار وحدت و هم بستگى
چنان چه, انتظار را به عنوان یك آرمان بنگریم, در جنبه هاى فردى و اجتماعى
نیز داراى آثارى خواهد بود. نخست از لحاظ فردى, موجب تمركز افكار و نیروهاى
آدمى مى شود; زیرا همه ى آن ها, ناظر به یك هدف, یعنى انتظار ظهور هستند و
این امر به نوبه ى خود, موجب وحدت شخصیت او مى گردد. در مقابل, مى توان به
پراكنده بودن و متفرق بودن تلاش هاى انسان اشاره نمود كه هیچ نتیجه اى در
پى نخواهد داشت. این معنا در قرآن كریم چنین آمده است: ((هر آینه سعى و
كوشش شما پراكنده است. ))(23)
آلپورت در بیان چنین رابطه اى مى نویسد:
تلاش براى آینده, به كل شخصیت آدمى, یگانگى و یك پارچگى مى بخشد ... به
عبارت دیگر, مى توان با كوشش براى دست یافتن به مقاصد و رسیدن به هدف ها,
جنبه هاى شخصیت را یك پارچه ساخت و جامعیت بخشید.(24)
وحدت شخصیت, از هرز رفتن توانایى ها و قابلیت ها, جلوگیرى مى كند و زمینه ى
رشد و ظهور قدرتى شگرف و فوق العاده را فراهم مى كند; زیرا چنین وحدتى در
درون آدمى, تضادهاى درونى را از میان بر مى دارد; همان تضادهایى كه برخى
انسان ها را پیوسته رنج داده, توان شان را به شدت مى كاهد. در این جا به
نقل مطلبى از ((كارن هورناى(25))) مى پردازیم. او یكى از روان كاوان هم عصر
ماست. وى با تإلیف معروف ترین اثرش به نام تضادهاى درونى ما معتقد است كه
بیش ترین عامل اثر گذار بر سلامت روانى اشخاص را باید در پدیده ى تضادهاى
درونى آنان جست وجو نمود و چنان چه آنان بتوانند به گونه اى بر این تضادها
فایق آیند, دیگر موجبى براى اختلال در سلامت روانى آنان وجود نخواهد
داشت.(26) وى هم چنین به بیان حكایتى از فلسفه و حكمت خاور دور مى پردازد:
مریدى از پیر و مرشد خود پرسید: اى حكیم, به من بگو این چه نیرویى است؟ و این چه قدرتى است كه در پنجه ى شیر نهفته است؟
پیر جواب داد: نیروى وحدت با خود. اخلاص و صمیمیت چنین نیرویى ایجاد مى
كند. در حقیقت, استفاده از تمام نیروهاى معنوى یك دل و یك جهت.(27)
از بعد اجتماعى نیز, وحدت قابل تإمل است. وجود هدف مشترك در یك ملت یا
جامعه, موجب نوعى پیوند, دل بستگى و وحدت میان معتقدان به آن هدف مى شود.
در میان جامعه اى كه بزرگ ترین آرمانش, ظهور امام عصر(عج) است, نوعى هم
دلى, هم نوایى و هم اندیشى پدید مىآید. چنین هدفى از چند جهت ازهدف هاى
دیگر متمایز است:
1. این هدف چون در واژه ى ((انتظار)), معنا مى یابد, داراى قداست ویژه اى
است و هیچ هدف دیگرى در معنویت و قداست به پایه ى آن نمى رسد; چرا كه این
یك انتظار معمولى نیست, بلكه طولانى ترین انتظار براى ظهور كامل ترین انسان
عصر است.
2. چنین هدفى كه با مسئله ى امامت و رهبرى حضرت ولى عصر(عج) در عصر ظهور
ایشان, ارتباط مى یابد, از لحاظ مراتب ارزشى, در اوج اهداف و آرمان هاى یك
جامعه قرار مى گیرد; زیرا هیچ موضوع دیگرى به سان این امر, به حیات و بقاى
جامعه, بستگى پیدا نمى كند; چه آن كه ((به یمن وجود اوست كه به خلق, روزى
مى رسد و زمین و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه ى او خدا زمین را پر
از عدل و داد مى كند پس از آن كه پر از بیداد و ستم شده باشد)).(28)
وقتى از جایگاه امام(ع) در برپایى جامعه اى مبتنى بر عدالت, سخن به میان
آید, بى مناسبت نخواهد بود كه تا اندازه اى چنین جایگاهى, روشن شود.
4. مراقبت دایمى
یكى از پىآمدهاى طبیعى و منطقى انتظار, احساس حضور است. منتظرواقعى, با
اعتقاد به این كه اعمالش, پیوسته در منظر آن عزیز واقع مى شود, نسبت میان
خود و آن حضرت را در احساس حضور, متجلى مى بیند و هر جا كه باشد, گویى خود
را در خیمه ى آن حضرت و گوش به فرمان ایشان, احساس مى كند و لازمه ى انتظار
حقیقى را, تلاش براى جلب رضایت ایشان مى داند; بنابر این براى تحقق این
مهم, نه تنها, عمل به واجبات و ترك محرمات را وجهه ى همت خویش قرار مى دهد,
بلكه از هر غفلتى نیز پرهیز مى كند; همان گونه كه استغفار خواص, استغفار
از گناه نبوده و نیست بلكه آنان هر غفلتى از یاد خدا و انس با محبوب را
براى خود گناهى بزرگ مى شمردند و از آن استغفار مى كردند.
منتظر, به یارى معرفت خویش, امام(ع) را در غیبت, هم چون خورشید پشت ابر
دانسته, و او را ناظر بر حالات و نیات خود مى داند و چیزى را از دیدگان آن
حضرت مخفى نمى پندارد. و در چنین موقعیتى است كه احساس حضور معنا پیدا مى
كند.
براى استناد به كلام معصومین(علیهم السلام) به ذكر دو نمونه بسنده مى كنیم:
امام على(ع) در پاسخ به پرسش یكى از مومنین درباره ى حدود آگاهى و میزان اشراف امام, فرمودند:
هیچ مومنى در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست.(29)
و امام عصر(عج) در بخشى از توقیع مباركشان به شیخ مفید; فرمودند:
ما بر آن چه بر شما مى گذرد, احاطه ى علمى داریم و هیچ یك از خبرهاى شما از
ما پوشیده نیست ... ما نسبت به رعایت حال شما اهمال نمى كنیم و یاد كردن
شما را فراموش نمى كنیم.(30)
او همان بزرگوارى است كه در زیارت روز جمعه اش مى خوانیم: ((السلام علیك یا
عین الله فى خلقه;(31) سلام بر تو اى چشم خدا در میان آفریدگانش.))
بنابراین با تكیه بر این مبانى, مى توان نتیجه گرفت كه آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است.
حال باید دید كه احساس حضور از جهات تربیتى چه اثراتى دارد؟
یقین داشتن به این مطلب كه هیچ یك از اعمال ظاهرى و نیات باطنى ما از چشمان
با نفوذ آن حضرت مخفى نمى ماند, در مرحله ى اول, منجر به مراقبت دایمى
اخلاقى خواهد شد; زیرا میان ((انتظار)) و ((عمل مورد پذیرش منتظر)), تلازم
منطقى وجود دارد و در غیر این صورت ((انتظار)) امرى بى معنا خواهد بود.
منتظر, پیوسته مراقب مجموعه ى گفتارها و رفتارهایش خواهد بود تا موردى بر
خلاف رضاى محبوبش, از او صادر نشود. و این مسئله در حقیقت, به پالایش درونى
و صفاى باطنى خواهد انجامید; به گونه اى كه در پرتو چنین مراقبه اى,
قابلیت ارتقا مى یابد و این امر, خود به خود به تحقق یك هدف تربیت اخلاقى
منجر مى شود. این هدف, ناظر به این است كه عامل نظارت و كنترل فرد, باید
قبل از هر چیز, جنبه ى درونى داشته باشد, نه جنبه ى بیرونى. و این وضعیت
درونى كه همیشه پایدار و مستمر است, رفتار فرد را در جهت اهداف معینى, جهت
مى بخشد. در حقیقت باید بگوییم, انضباط اخلاقى و خویشتن دارى, چنان چه متكى
بر عوامل و پایه هاى درونى باشد, از استمرار, دوام, عمق و اخلاص ویژه اى
برخوردار خواهد بود و در صورتى كه بر پایه ها و عوامل بیرونى, استوار باشد,
از برخى آفات عمل هم چون تظاهر, ریا و گسیختگى و انقطاع عمل, مصون نخواهد
ماند. از این روى در صورتى كه بتوانیم وابستگى فرد را به عوامل خارجى كاهش
داده, یا آن را قطع كنیم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل, رضاى حق و تإیید
امام عصر(عج) بدانیم, یك هدف مهم در تربیت اخلاقى, تحقق یافته است. و ثمره ى
آن, منتظرانى هستند كه در نیت و عمل, خالص بوده, هرگز لحظه اى از وارسى
اعمال خویش غفلت نمى كنند.
در خبر آمده است ((از بزرگى پرسیدند: نفیس ترین چیزى كه به آسمان بالا رود
چیست؟ گفت: اخلاص, پرسیدند: نفیس ترین چیزى كه از آسمان به زمین فرود مىآید
چیست؟ گفت: توفیق.))
انسان هاى تربیت شده و الهى, مى دانند كه شرط جوان مردى آن است كه بدانند
وقتى بر سر سفره ى روزى و نعمت الهى مى نشینند, روزىخوار نعمت هایى هستند
كه خداوند براى آنان به یمن وجود مبارك امام عصر(عج) مقدر فرموده است; زیرا
معتقدند:
و بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السمإ;
و به بركت (وجود) او به خلق روزى مى رسد و به ذات وجودش زمین و آسمان بر جاى خود مى باشند.(32)
بنابر این چنین افرادى, هرگز به فكرشان خطور نمى كند كه عملى برخلاف رضاى
آن حضرت كه رضاى خداست انجام دهند و دایم در حال مراقبه, مشارطه و محاسبه ى
نفس خویش اند و داراى همان شخصیتى هستند كه مورد قبول آن بزرگوار است. و
اگر مقام و مرتبه ى منتظر از این مراتب نیز فراتر رفت و به منزلت اولیاى
خدا رسید, در آن مرحله, حتى از اندیشه و فكر گناه نیز پرهیز مى كند كه نیك
مى داند: استمرار و تداوم اندیشه ى گناه, مقدمه ى عمل گناه است.
5. سلامت اخلاقى جامعه
از جهات تربیتى و اخلاقى فرد سالم, زمینه ساز جامعه ى سالم است و جامعه ى
سالم, عامل تداوم و بقاى فرد سالم است و این دو در تعامل با یك دیگرند.
بنابراین نوعى التزام منطقى میان سلامت اخلاقى فرد و سلامت اخلاقى جامعه,
وجود دارد. گفتنى است كه منظور از واژه ى ((سلامت)), مصونیت دین در سطح فرد
و جامعه است.
مصونیت دین, در پرتو تقوا امكان پذیر است. همان عاملى كه عمل به آن, یكى از
مهم ترین وظایف شیعیان و پیروان امام عصر(عج) در زمان غیبت است;(33) زیرا
آن حضرت, معناى تقوا است و انتظار منطقى آن است كه منتظرانش نیز از نوعى
سنخیت نسبى با ایشان برخوردار باشند تا در اظهار محبت و ارادت آنان به آن
حضرت, نشانه اى از صداقت, مشاهده شود.
از سوى دیگر, در رإس فرمایشات معصومین(علیهم السلام) سفارش به تقوا به چشم مى خورد:
امام صادق(ع) مى فرمایند:
قسم به خدا, شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید; پس ما را نسبت به این امر
(دین دارى خودتان) به وسیله ى ورع و اجتهاد یارى نمایید.(34)
هم ایشان در سفارش دیگرى مى افزایند:
بر شماست رعایت كردن ورع, به درستى كه ورع, آن دینى است كه ما ملتزم به آن
هستیم وخدا را به وسیله ى آن بندگى مى كنیم و همین را از اهل ولایت و محبت
خود انتظار داریم. ما را به خاطر شفاعت كردن به سختى و زحمت نیندازید.(35)
سیرى كوتاه در حالات و زندگى نواب خاص آن حضرت بیان گر این واقعیت است كه
همه ى آن بزرگواران, اهل تقوا و پرهیزكارى بودند و یگانه ى زمان خویش. هم
چنین, گذرى بر زندگى نامه ى افراد سعادت مندى كه در دوران غیبت, به دیدار
آن حضرت مشرف شده اند, موید همین معناست كه آنان نیز در خصیصه ى تقوا و
پاكى نیت, از بهترین هاى دوران خود بوده اند.
علاوه بر این ها در حدیثى از امام حسن عسكرى(ع) آمده است:
هر كدام از فقها (مراجع تقلید) كه نگه دارنده ى نفس خود و حافظ دین خود و
مخالف هوى و هوس خود و مطیع فرمان پروردگارش باشد, بر عوام است كه از وى
تقلید كنند. (36)
در این فرمایش حضرت, مشاهده مى شود كه یكى از شرایط مرجعیت, خویشتن دارى و
صیانت نفس و به عبارت دیگر, پرهیز از تبعیت هواى نفس یا تقواى الهى است.
بر اساس این مقدمات ورع و تقوا و خویشتن دارى در بحث انتظار آن حضرت و
ارادت صادقانه به ایشان, نقشى محورى دارد; به این معنا كه منتظران حقیقى,
داراى خصیصه ى تقوا هستند و نیز پدیده ى ((انتظار)) در فرد و جامعه ى
منتظر, به گونه اى منطقى, تقوا مىآفریند و فرد و جامعه, هر دو را به جانب
سلامت اخلاقى, سوق مى دهد. چنین نتیجه اى را مى توان, به شكل زیر صورت بندى
منطقى بخشید:
منتظر حقیقى, نیك مى داند كه محبت به امام عصر(عج) شرط لازم است ولى شرط
كافى, تبعیت و جلب رضایت آن حضرت است و جلب رضایت ایشان, تحقق خواسته هاى
آن بزرگوار, از جمله رعایت ((تقواى الهى)) است; بنابر این به میزان عشق و
ارادت خویش به آن عزیز, در جهت رشد و تقوا و خویشتن دارى مى كوشد. از این
روى انسان منتظر, انسانى است متخلق, كه صفت تقوا در اوج صفات دیگر وى, جاى
گرفته است. او هم چنین با درك مسئولیت اجتماعى, نسبت به اصلاح جامعه, درحد
توان خود تلاش مى كند و هرگز تسلیم یإس و روزمره گى نمى شود. توضیح این
مطلب ضرورى است كه منتظر حقیقى, انحرافات اجتماعى را تحمل نمى كند و بر ضد
آن مى شورد.
كلام پیامبر اكرم(ص) یارىگر همین معناست:
هر كس از شما كه كار زشتى را (در جامعه) دید, قطعا با عمل خود به آن اعتراض
كند; واگر قدرت آن را ندارد, با زبان خود به آن اعتراض كند; و اگر قدرت آن
را ندارد, با قلب خود به آن اعتراض نماید (یعنى نسبت به آن بى اعتنایى
كند) و این (كراهت و اعتراض قلبى) پایین ترین درجه ى ایمان است.(37)
خانواده نیز كه واحد بنیادین جامعه است, در زمان انتظار, در معرض تحولى
اساسى, واقع مى شود; زیرا فرد فرد خانواده ى منتظر, سعى در ایجاد و بهبود
یك نظام متعادل و بالنده مى نمایند و روابطشان, بر مبناى درك و شناخت حقوق
متقابل فرد و خانواده, تنظیم مى شود. بدیهى است در چنین محیطى, عشق, محبت,
صمیمیت و تفاهم حاكم است و چنین خانواده هایى, توانایى ایجاد جامعه اى سالم
و صالح را خواهند داشت.
پی نوشت ها :
1. نویسنده, محقق و استاد دانشگاه.
2. (1970 ـ
Maslow, Abraham Harold. (1908
3.دوآن شولتس, روان شناسى كمال, ترجمه ى گیتى خوشدل, ص 115.
4. (1969 ـ Bertrand Arthur William Russel (1872
5. برتراند راسل, آیا بشر آینده اى هم دارد؟, ترجمه ى م منصور, ص 238.
6. على اكبر مهدىپور, چهل حدیث غیبت, نشر حاذق, ص 50 ; بحار الانوار, ج 52, ص 122, ح 4.
7. بحار الانوار, ج 52, ص 280.
8. پیشین, ج 52, ص 328.
9. Doan Shults.
10و11 دوآن شولتس, پیشین, ص 43.
12. محمد على فروغى, سیر حكمت در اروپا, ج 2, ص 253.
13. (1967 ـ Gordon Willard Allport (1898
14. دوآن شولتس, پیشین, ص 25.
15. Victor Frankle
16. پیشین, ص 210.
17. پیشین, ص 210 و 211.
18. پیشین, ص 44.
19. بحار الانوار, ج 52, ص 140, ح ;50 نعمانى, الغیبه, ص 200, ح 16.
20. ویكتور فرانكل, انسان در جست وجوى معنا, ترجمه ى دكتر میلانى.
21. نهج البلاغه, صبحى صالح, ص 418.
22. نهج البلاغه, ترجمه ى محمد دشتى, نامه 45, ص 554.
23. سوره ى لیل(92), آیه ى 4.
24. دوآن شولتس, پیشین, ص 19 و 20.
25.(1952 ـ Karen Horney(1885
26. كارن هورناى, تضادهاى درونى ما, ترجمه ى محمد جعفر مصفا, ص 29, چاپ سوم, مهر 1360.
27. پیشین, ص 139.
28. مفاتیح الجنان, (نشر فیض), ص 128.
29. سید محمد بنى هاشمى, معرفت امام عصر(عج), ص 300.
30. طبرسى, احتجاج, ج 2, ص 495.
31. مفاتیح الجنان, فرازى از زیارت حضرت امام زمان(عج) در روز جمعه.
32. مفاتیح الجنان, فرازى از دعاى عدیله.
33. سید محمد بنى هاشمى, معرفت امام عصر(عج), ص 310.
34. شیخ حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 15, ص 247, ح 20410.
35. پیشین, ص 248, ح 20411.
36. پیشین, ج 27, ص 131, ح 33401.
37. پیشین, ج 16, ص 134, ح 21173.
منبع:ماهنامه موعود