• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3199روز قبل
آموزش و تحقيقات
به سوی یک آخرالزمان مصنوعی و جعلی
به سوی یک آخرالزمان مصنوعی و جعلی

نویسنده: سعید مستغاثی




رابینو فتیش خاخام یهودیان در سال 1952 در کنگره خاخام های دنیا گفت :"...اما امروز خیانتکاریها و فتنه‌انگیزیهای این عده ، ابعاد به‌مراتب‌گسترده‌تر و جدی‌تری به‌خود گرفته است. حرکت جدید سردمداران، نخبگان و رهبران صهیونیسم جهانی به حدی جدی، گسترده و عمیق شده است که به‌راستی می‌خواهند جنگ جهانی سوم را وحشیانه‌تر از سایر جنگها به‌ راه اندازند..."
فیلم "بابل پس از میلاد" از دیگر فیلم های موج موسوم به آثار آخرالزمانی به شمار می آید که چندی است به عنوان جریان اصلی سینمای آمریکا خود را مطرح ساخته است. فیلم هایی درباره سرانجام جهان یا به قول خودشان پایان روزها ، ظهور مسیح موعود یا مشیا (همان مسیح موردنظر قوم یهود که قرن هاست انتظارش را می کشند) و یا بازگشت حضرت مسیح (علیه السّلام) که مدنظر مسیحیان به خصوص پروتستان هاست. در این گونه آثار به وقایع آخرالزمان از زاویه نگاه فوق پرداخته می شود ، از غلبه نیروی شر یا ضد مسیح گرفته تا نبردهای واپسین موسوم به آرماگدون و تا تلاش های جناح خیر برای پیروزی در آن جنگ به نمایش در می آید. فیلم هایی که در آنها جهان کنونی در شاکله ای سیاه و تاریک و در تسخیر جنایتکاران و تروریست ها نمایانده می شود. از همین رو عده بسیاری در انتظار مسیح موعود هستند تا این دنیای آشفته و تاریک را به سامان رساند و انسانها را از سیاهی و تاریکی نجات بخشد. اگرچه در تبلیغات و غوغای منتظران این مسیح (یعنی گروه وسیعی به نام اوانجلیست ها که از پروتستانتیزم منشعب شده اند و بخشی از یهودیان ممزوج با این فرقه)، او دیگر لزوما وجه ماورایی و الهی نداشته و موجودی کاملا زمینی است. چنانچه در فیلم "مگی دو " ، رییس جمهوری آمریکا ، نقش مسیح موعود را برعهده دارد یا در مجموعه نارنیا ، این اصلان شیر است که ادعا شده به عنوان مسیح موعود ، برانگیخته می شود یا در فیلم هایی همچون "رمز داوینچی" و "قطب نمای طلایی" (از مجموعه "نیروی اهریمنی") ، یک دختر یا زن ، به نقش مسیح آخرالزمان در می آید و یا در مجموعه فیلم های "هری پاتر" ، "ارباب حلقه ها" ، "جنگ های ستاره ای" ، "ماتریکس" و ...یک پسر یا مرد به نام های گوناگون مانند "هری پاتر" ، "آراگورن" ، "لوک اسکای واکر" ، "نیو" و ...آن نجات بخش آخرین به شمار می آید که اغلب نیز با عنوان "The One" خطاب می شود.
فیلم "بابل پس از میلاد" را متیو کاسوویتس ساخته است که از وی آثاری مانند " گاتیکا" ، "رودخانه های ارغوانی" و "نفرت" را به خاطر داریم ، ضمن اینکه بازی های قابل قبولی از وی در فیلم های "مونیخ" ، "آستریکس و اوبلیکس:ماموریت کلئوپاترا" ، "Birthday Girl" ، "آملی" ، "نردبان جیکوب"و "عنصر پنجم" شاهد بودیم.
اما متیو کاسوویتس فیلمنامه "بابل پس از میلاد" را با همکاری جوزف سیمس" براساس نوشته اریک بنارد و برگرفته از نوول مشهور با نام "بچه های بابل" به رشته تحریر در آورد. داستان فیلم درباره ماموریتی عجیب و غریب در زمان آینده نزدیک است. یک مزدور کهنه کار به نام "تورپ"(با بازی وین دیزل) مامور می شود تا دختری 17-18 ساله به اسم "آرورا" را از صومعه ای در قزاقستان به نیویورک ببرد. در حالی که شتصتش هم خبر ندارد این دختر را برای یک گروه شبه مذهبی (تحت عنوان "کلیسای نئو لایت") همراهی و محافظت می کند که قرار است مسیح موعود را به دنیا بیاورد! از همین رو تعدادی از گروههای مهم مافیایی و شبیه آن، به دنبال این مریم دوران هستند. راهبه ای به نام خواهر ربکا ( با ایفای نقش "میشل یه ئو") نیز همراه آرورا است که از وی شدیدا مراقبت می نماید ، چرا که آرورا برای نخستین بار از صومعه ای که در آن رشد کرده و بزرگ شده ، قدم به دنیای خارج گذارده است. دنیایی که ظاهرا با جهان امروز متفاوت است و به نوعی در ید قدرت گروههای مافیایی و زیرزمینی قرار دارد که رییس یکی از همین گروهها موسوم به "گورسکی" ( با بازی ژرار دوپاردیو) در یک ماشین پیشرفته متعلق به آینده ، ماموریت فوق را به تورپ پیشنهاد می دهد.
دنیای فیلم "بابل پس از میلاد" دنیایی آشفته و درهم و برهم به نظر می آید. تقریبا مانند آنچه در فیلم "فرزندان بشر" (آلفونسو کوارون) دیده بودیم یا در آثاری همچون "بلید رانر" و به طور کلی دنیای علمی افسانه ای فیلیپ دی دیک که آمیزه ای از کائوس آخرالزمانی است و تلاش برای به عرصه آمدن کسی که قرار است به آن کائوس خاتمه بخشد.(گفته شده نویسنده نوول "بچه های بابل" یعنی موریس جی دانته از متاثران داستان های فیلیپ دی دیک محسوب می شود).
در نخستین صحنه های فیلم ، تورپ را می بینیم که در خیابانی به شدت درهم ریخته و تحت کنترل افراد مسلح با یونیفرم های مختلف در حالی که خود را با بالاپوشی ، پنهان نموده ، در زیر باران شدیدی قدم می زند. پیش از آن برروی تصاویری از کره زمین و فضای پیرامون آن که دوربین به سرعت پیش می رود تا بر نقشه ای از آمریکا و سپس نیویورک و یکی از خیابان های آن تا روی چشمان شرربار تورپ نزدیک گردد ، نریشن او را شنیده ایم که می گوید:
"...سیاره را نجات بده. سیاره ای مملو از دروغ و کثافت. هر وقت من این جمله را خواندم ، خنده ام گرفته است. سیاره را نجات بده. برای چی؟ و از چی ؟ از خودمان؟ زندگی ساده است. بکش یا کشته شو. تردید نکن و همیشه وظیفه ات را درست انجام بده. یک رمز بقا . رمز من. همه اینها مهم جلوه می کنند تا روزی که با یک انتخاب مواجه می شوید. انتخابی که همه چیز را دگرگون می کند. اینکه به کمک کسی بروی یا فرار کنی و خودت را نجات دهی. من چیزی را آن روز یاد گرفتم . شما نمی توانید فرار کنید. اما خیلی بد بود ، چون آن روز ، روزی بود که من مردم..."
به نظر این همه آنچه است که متیو کاسوویتس و همکار فیلمنامه نویسش قصد دارند در "بابل پس از میلاد"بگویند. در همان اولین صحنه های فیلم که تورپ را در حال قدم برداشتن در خیابانی گویا در یکی از شهرهای روسیه مشاهده می کینم ، آنچه دیده می شود مصداق همان سخن تورپ است : سیاره ای مملو از دروغ و کثافت.
تورپ یک سرباز زردپوست را از چادرش بیرون کشیده و وی را به خاطر تنها 20 دلار مورد تهدید و ضرب و شتم قرار می دهد! این درحالی است که دریایی از اسلحه های مخوف و مرگبار وی را محاصره کرده و هر لحظه ممکن است که به رویش شلیک نمایند.
خانه یا مکان اقامت تورپ در میان ویرانه ای است که کمتر به آپارتمان یا چیزی مثل آن شبیه است و بالاخره او با یک عملیات خشن و کشنده ، توسط گروهی از سربازان مسلح به ماشین گورسکی برای معامله ای تازه برده می شود و ماموریت تازه اش را دریافت می کند.
همین آشفتگی و هرج و مرج سرسام آور را هنگامی که تورپ ، آرورا و خواهر ربکا را به شهری در مرز قزاقستان و روسیه برده نیز شدیدا به چشم می خورد. همانجا که هم آرورا و هم خواهر ربکا برای در امان ماندن از باندهای مافیایی ناچارند لباس های مبدل بپوشند تا خود را از نگاهها پنهان دارند. غافل از اینکه همچنان زیر نظر چشم های دیگر هستند.
اما متیو کاسوویتس در میان آن همه آشفتگی و اضطراب و خشونت ، آرورا را منبع آرامش ، خصائل انسانی و در عین حال دارای قوای ماوراء بشری قرار داده است. او در همان شهر مرزی قزاقستان پیش از انفجار قطار مسافربری ، دچار حس ناخوشایندی گشته که باعث دور شدنش از منطقه خطر شده و تورپ و خواهر ربکا نیز به دنبالش از مرگ حتمی می گریزند. همچنین است که گاه به گاه از پایان فاجعه بار جهان سخن می گوید که همه در آن فاجعه خواهند مرد و او بایستی بشر را از چنین فاجعه ای نجات بخشد.
آرورا در عین حال ، شخصیتی به غایت حساس و شکننده دارد. او در مقابل کشتار انسان ها توسط آدم های دیگر آنچنان برآشفته می شود که حتی برای نخستین بار ، در آن کشتی غول پیکر با اسلحه ، کاپیتان و همراهانش را تهدید می کند تا انسان های دیگر را هم نجات بخشند یا حداقل آنان را به قتل نرسانند.
همه این صحنه ها باعث می شود تا در ذهن مخاطب ، آرورا به نوعی کاراکتر ماورایی پیدا کند. کاسوویتس به گونه ای فیلمنامه را پیش برده که به نظر می آید ، آرورا اساسا موجودی خارق العاده بوده و از همین رو وی را برای نجات بشریت ، در صومعه ای حفظ کرده اند تا روز موعود فرا رسد. از همین روست که وی را طی ماموریتی دشوار از میان خطرهای فراوان گذر داده تا به مکان مقرر برسانند. البته در طی این سفر مخاطره آمیز ، کاسوویتس انواع و اقسام حادثه پردازی و صحنه های به اصطلاح اکشن معمول را در مقابل تماشاگرش قرار می دهد تا او را طی پروسه ای جذاب درگیر پیام های فیلمش گرداند. از تعقیب و گریز روی برف گرفته تا درگیری و فرار برروی پله ها و پل های متعدد فلزی مکانی در ولادی وستک تا آن تقلای مرکبار برای بالارفتن از دیواره های کشتی عازم آمریکا و تا حضور در میانه کشت و کشتار دو نیروی مافیا و کلیسای نئو لایت در نیویورک. در این مسیر کاراکتر وین دیزل (که از آثاری همچون "تند و سرسام آور" و "سه ایکس" در زمره بزن بهادرهای کله سنگی مثبت کلیشه شده است) و میشل یه ئو (که قبلا در فیلم هایی مانند "ببر خیزان و اژدهای پنهان" دارای قدرت رزمی نشان داده شده بود) نیز کمک حال هستند تا وجه حادثه ای اثر دوچندان شود. مضافا که فیلمنامه نویسان سعی کرده اند با قراردادن کاراکترهای متناقض و متضاد در کنار هم ، به نوعی رابطه دیالکتیکی مابین آنها دست پیدا نمایند. فرضا کاراکتر خشن و لاابلای مثل تورپ که مخرب و نابودگر است در کنار شخصیت استرلیزه ای به نام آرورا که حیات بخش و متعالی معرفی می شود. یا حضور او در محیط های خشونت آمیز و هراسناک که اساسا با محیط تربیتی اش فاصله ای بعید دارد.( درواقع او بی شباهت به هری پاتر یا فرودو "ارباب حلقه ها" و یا پرنسس کاسپین "نارنیا" نیست که نیروهای بسیاری برای رسیدن آنها به مقصود ، حمایتشان می کنند). از همین رو فضاسازی به گونه ای رخ می نماید که مخاطب مدام نگران حفظ جان آرورا است که همچون آهویی ظریف و شکننده در میان گله های پرشماری از درندگان و وحشیان پیش می رود. هنگامی که آنها به ولادی وستک در دورترین نقطه شرق روسیه می رسند ، در مکانی هراسناک که آدم ها را در قفس هایی همچون گلادیاتورهای عصر روم باستان به جان هم انداخته اند تا تفریح کنند (صحنه ای شبیه به محلی که در فیلم "هوش مصنوعی"ربات های ناقص را نابود می کردند)، گرفتار یک گروه تعقیب کننده می شوند که گویا از سوی یکی از نزدیکان آرورا هدایت می گردد و در همین تعقیب و گریز ، آرورا در یکی از همان قفس ها به دام می افند تا در یک درگیری نفس گیر توسط تورپ نجات یابد. اما کار اصلی را خودش انجام می دهد و موجود غول پیکری را محسور خودش می کند و حتی هنگامی که تورپ برای نجاتش آمده ، با فریاد از او می خواهد که دست کشتن آن آدم غول آسا بردارد.او حتی به هنگام زخم برداشتن تورپ در تعقیب و گریز با هلیکوپترهای آمریکایی در آلاسکا ، در بهبود آن زخم ها و حیات بخشیدن دوباره به تورپ بی تاثیر نمی نمایاند و بالاخره در حمله گروههای مافیایی در نیویورک حتی دربرابر گلوله هم رویین تن نشان می دهد. آیا او هم مسیحایی دیگر است که بایستی در زمانی معین و مکانی مشخص رسالتش را اعلام کرده و نسل بشر را در آخرالزمان از نابودی و اضمحلال نجات بخشد؟ همه آنچه در طی سفر پر فراز و نشیب و هراسناک آرورا و خواهر ربکا در کنار تورپ شاهد هستیم ، حکایت از صحت چنین فرضیات و حدس و گمان هایی دارد. خصوصا که پس از آغاز ماموریت و حرکت گروه سه نفره از صومعه یاد شده در قزاقستان ، در مکانی دیگر با زنی که راهبه اعظم می خوانندش ، این جملات رد و بدل می شود :
"... مشاور : بچه شما ، سرانجام صومعه را ترک کرد .
راهبه اعظم: 6 روز تا وقتی که ما معجزه مان را به دنیا عرضه کنیم ، مانده است.
مشاور : عالیجناب ، کنفرانس خبری به زودی آغاز خواهد شد.
راهبه اعظم: او می آید. بیایید با هم دعا کنیم..."
همه قرائن و شواهد حکایت از همان مسیح موعود دارد که این بارهم همچون "رمز داوینچی" و "قطب نمای طلایی" و ...در شکل و شمایل یک زن نمود پیدا کرده است. زنی که قدرتی فوق بشری داشته و خود به ماموریت خویش آگاه است.
اما بعدا متوجه می شویم که این ویژگی ها و قدرت های مافوق بشری نه از طریق ماوراء و متافیزیک بلکه کاملا از طریقی فیزیکی عاید آرورا شده است! در واقع آرورا از طریق هوش مصنوعی یا Artificial Intelligence دارای قدرت های یاد شده گردیده است. اما چرا؟
پاسخ این سوال و پرسش های مشابه را از مکالمه همان راهبه اعظم که متوجه می شویم رهبر فرقه ای مذهبی به نام "کلیسای نئو لایت" است با شخص دیگری با نام دکتر نیوتن درمی یابیم(که از همان ابتدا به کمک یارانش و با ردیاب های پیشرفته ، قدم به قدم ، آرورا و همراهان را تعقیب کرده بود و حتی در ولادی وستک و اردوگاه پناهندگان وی را از چنگ تورپ و خواهر ربکا درآورد اما مجددا آنها آرورا را پس گرفتند).
آرورا پرورش یافته بوده تا در طی یک پروسه پیش بینی شده ، از طریق علمی باردار شده و برای کلیسای نئو لایت و پیروان آن و بالتبع برای همه مردم جهان ، مسیح موعودشان را به دنیا آورد. از همین روست که آرورا هم دو قلو باردار است! (این مانند همان تلاشی است که امروزه از سوی گروههای اوانجلیست برای فراهم آوردن ظهور مسیح موعودشان در بازیابی و بنای معبد سلیمان ، تولد گوساله سرخ موی از طریق عملیات ژنتیکی و به راه انداختن آرماگدون یا جنگ آخرالزمان صورت می گیرد!)
نکته قابل توجه این است که طبق برنامه و طرح کلیسای نئولایت ، آرورا بایستی از آن صومعه قزاقستان به شهر نیویورک در آمریکا آورده شده و در همانجا به اصطلاح رسالت خویش را آغاز نماید!! و نکته قابل توجه تر اینکه وقتی دوربین متیو کاسوویتس از آن جهان بلبشوی یاد شده وارد خاک آمریکا شده و پس از گذر از مناطق یخبندان آلاسکا و دیگر نواحی، آرورا را در نیویورک تصویر می کند،با شهری به غایت زیبا و مدرن و منظم و پر زرق و برق مواجه می شویم که گویا اساسا در سیاره ای دیگر واقع است و از آن همه کثافت و دروغ و آشفتگی در آن سایه ای هم مشاهده نمی شود. (در مدارک و اسناد تاریخی آمده است که اشراف یهود اروپا و خاندان هایی همچون روچیلد ، ابتدا و پیش از اینکه اسراییل را در سرزمین فلسطین ، ارض موعود خویش بخوانند ، به دنیاهای ماوراء بحار نظر داشتند و از همین رو سرمایه فراهم آوردند و افرادی مانند کریستف کلمب را برای کشف سرزمین های تازه به دریاهای غرب فرستادند و از همین رو بود که نیویورک را نخستین ارض موعود خود خواندند و هنوز هم هنوز است ، این کلان شهر آمریکای مدرن را دومین میعادگاه خویش پس از اسراییل می دانند و شاید به همین جهت است که جمعیت یهودیان نیویورک که اغلب از بانکداران و سرمایه داران بزرگ تشکیل شده اند برابر جمعیت یهودیان شهر اورشلیم اعلام شده است!!)
به این ترتیب نگاه دیگری به دنیای آخرالزمان اوانجلیستی یا همان صهیونیسم مسیحی از ورای فیلم "بابل پس از میلاد" سربرمی آورد. نگاهی که حتی در عنوان خویش عناصری از همان تفکر را پنهان دارد. قابل ذکر است که "بابل" در نگاه اساطیری این فرقه شبه مذهبی و اعتقادات یهودیان صهیونیست، تداعی گر شهری است که در قرون پیش از میلاد حضرت مسیح (علیه السّلام) در منطقه بین النهرین واقع شده و ادعا این است که در آن قوم یهود توسط پادشاه ستمکاری به نام بخت النصر به بند کشیده شده بود. از همین لحاظ آزادی یهودیان از اسارت بخت النصر که با رهایی بابل مقارن بود ، اتفاقی خجسته برایشان محسوب می گردد. در عقاید امروز اوانجلیست ها و البته صهیونیست های یهودی ، آزادی بابل (که در واقع همان عراق کنونی محسوب می شود) یا فتح آن به عنوان مقدمه ای برجنگ آخرالزمان (آرماگدون) و ظهور یا بازگشت مسیح موعود به شمار می آید. ( به همین دلیل بود که وقتی آمریکا بدون ادله و شواهد متقن به عراق لشکر کشی کرد ، عده ای آن را پیش درآمد جنگ آرماگدون خواندند) اینک فیلم تازه متیو کاسوویتس با عنوان "بابل پس از میلاد" در واقع می تواند روایتی از موقعیت و شرایط رسیدن به آخرالزمان به حساب آید.
بی مناسبت نیست در پاسخ تعدادی از مخاطبان نقد و تحلیل های پیشین نگارنده که جسته و گریخته به ماجراهای آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیح موعود صهیونیست ها پرداخته بودم ، اشاره ای ولو اجمالی به باورها و اعتقاد طیف های گوناگون مدعی این گونه آخرالزمان داشته باشم. چراکه از سویی دیگر امروزه این باورها ، منبع و منشاء و تم اصلی بخش مهمی از تولیدات سینمای غرب به خصوص کمپانی های هالیوودی شده و به انحاء مختلف خود را در محصولات آنها ، نشان می دهد.
گفتم شاخه ای از پروتستان ها که به اوانجلیست ها معروف شده اند و تقریبا یک چهارم تا یک سوم جمعیت آمریکای کنونی (از جمله نئو محافظه کاران حاکم) را شامل می شوند، براین باورند که دنیا به سمت و سوی بازگشت مجدد حضرت مسیح (علیه السّلام) پیش می رود که برای فراهم آوردن شرایط این ظهور ، برپایی دولت اسراییل ، بازسازی معبد سلیمان بر خرابه های مسجدالاقصی و تولد گوساله ای سرخ موی (به علاوه شرایطی دیگر) ضروری است ، از همین روی ، این دسته از پروتستان ها (که بخش "مکاشفات یوحنا" کتاب مقدس را اساس پیش بینی های خود قرار می دهند) بر برپایی رژیم اسراییل و بقاء و گسترش آن ، تاکید داشته و دارند.همین نقطه مشترک اوانجلیست ها و صهیونیست های یهودی که در برپایی رژیم اسراییل سهم اصلی را ایفاء کرده اند ، این دو گروه را برای فراهم آوردن شرایط جنگ آخرالزمان هم رای و هم نظر گردانده است. خصوصا که صهیونیست های یهودی نیز ظاهرا در انتظار مسیح مورد نظرشان هستند که "مشیا" خوانده می شود (آنها اعتقاد ندارند که حضرت عیسی مسیح علیه السلام همان مسیح موعود بوده است).
در ماه جولای 2006 یکی از مشهورترین رهبران "مسیحی انجیلی" در واشنگتن یک سازمان تحت عنوان "مسیحیان متحد در دفاع از اسرائیل" بنیاد نهاد که هدف آن حمایت گسترده از اسرائیل و تقویت لابی آن کشور در آمریکا اعلام شد.
کشیش جان هگی بنیانگذار این سازمان گفت که سازمان او بزودی از ایپک(AIPAC) یعنی کمیته روابط آمریکا و اسراییل ، نهاد اصلی در لابی طرفدار اسرائیل، قویتر خواهد شد.بر خلاف ایپک و نهاد های مشابه، مسیحیان انجیلی برای حمایت از اسرائیل دلایل مذهبی دارند.
جف وینتروب استاد دانشگاه پنسیلوانیا می گوید: "آنها فکر می کنند که خلق دوباره اسرائیل متحقق شدن آن چیزی است که انجیل بشارتش را داده است. بنابراین از نظر آن ها خداوند در آن چیزی که قصد طرح ریزی آن را دارد موجودیت اسرائیل را هم گنجانده و به همین دلیل اسرائیل باید از جانب مسیحیان حمایت شود."
وب سایت فارسی BBC در تاریخ 24 اوت 2006 در مطلبی زیر عنوان "نقش مسیحیان و کلیساهای انجیلی آمریکا در لابی اسرائیل" نوشت "...مسحیان انجیلی در سالهای اخیر در آمریکا صاحب نفوذ زیادی شده اند و هنوز هم روز به روز بر قدرت آنها افزوده می شود. گری سیک عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا می گوید که زمانی مسیحیان جای چندانی در لابی اسرائیل نداشتند. اما اکنون وضع متفاوت است.به گفته وی در سالهای پیش شرکت مسیحیان بنیادگرا در لابی اسرائیل ناچسب به نظر می آمد ولی امروزه چنین نیست. آمدن هزاران مسیحی زیر نظر آقای هگی به واشنگتن برای حمایت از اسرائیل یک پدیده جدید است. ایپک هزاران عضو و طرفدار دارد اما مسیحیان بنیادگرا در آمریکا را با رقم میلیون ها باید سنجید. به این ترتیب عامل جدید قدرتمندی وارد لابی اسرائیل تبدیل شده است..."
بیلی گراهام از رهبران و کشیشان معتبر انجیلی یا اوانجلیست (که سالها کشیش مخصوص کاخ سفید و برگزار کننده مراسم تحلیف روسای جمهوری آمریکا بود) در سال 1970 هشدار دادکه "جهان اکنون به سرعت به سوی جنگ آخرالزمان و آرماگدون خود نزدیک می شود".
او می گوید :"... اکنون بسیاری از مردم می پرسند ، این جنگ آخرالزمان در کجاست؟ ما چه اندازه به آن نزدیکیم ؟ محل این جنگ در غرب رود اردن است ، در دشت جرزال ، میان جلیله و سامریه..."
هال لندسی از دیگر رهبران اوانجلیست در کتاب معروف خود به نام "زمین ، سیاره بزرگ مرحوم" می نویسد :"...نسلی که از 1948( یعنی از زمان تشکیل دولت اسراییل) به این سو به دنیا آمده است ، شاهد عینی دومین ظهور مسیح خواهد بود. اما پیش از آن رویداد ، ما باید هم جنگ یاجوج و ماجوج را ببینیم و هم نبرد هارمجدون (یا آرماگدون) . کشتار همه سوزی بدین گونه آغاز خواهد شد..."
او همچنین در کتاب "دنیای نوینی فرا می رسد" می نویسد :"...فکرش را بکنید ، دستکم 200 میلیون سرباز از مشرق زمین با میلیون ها سرباز بیشتر از مغرب زمین ، در زیر رهبری دجال (آنتی کرایست یا ضد مسیح) متحد می شوند. عیسی مسیح نخست کسانی را که شهر او ، اورشلیم را غارت کرده اند ، تار و مار خواهد کرد ؛ سپس از ارتشهایی را که در دره مجدو یا هارمجدون جمع شده اند ، به هلاکت خواهد رسانید. تعجبی ندارد اگر تا فاصله 200 مایلی اورشلیم ، خون تا دهنه اسبان بایستد... همه این دره با آلات و وسایل جنگی ، حیوانات و جسدهای آدمیان و با خون ، پرخواهد شد!"
این مندرجات کتاب های لیندسی و همچنین مبانی عقاید پیروان بنیادگرایی انجیلی که کلیساهایشان در سرتاسر ایالات متحده گسترده و یا در اختیار گرفتن صدها کانال رادیویی و تلویزیونی و ماهواره ای ، از فعالترین مبلغان شبه مذهبی در جهان امروز به شمار می آیند (و البته انجیل هایشان که بسیار متفاوت با کتاب مقدس سایر مسیحیان است، در همین خاورمیانه از جمله کشور ما در ابعاد میلیونی توزیع شده و می شود!) آنچنان تکان دهنده و دهشتناک به نظر می آید که "گریس هال سل" نویسنده کتاب "تدارک جنگ بزرگ" معتقد است ، هیچ نشانی از روح آگوستوس قدیس در آن نمی یابد. او می گوید کوچکترین اندوهی در این نوشته ها و همچنین چهره لیندسی دیده نمی شود وقتی جملات کتاب دیگرش به نام "شهر خدا" را در کانال تلویزیونی اوانجلیست ها می خواند که :"...همه شهرهای جهان در جنگ هسته ای آخرالزمان ویران خواهند شد ، تصورش را بکنید ...مسیح زمین را ویران خواهد کرد و مردمانش را خواهد سوزاند. هنگامی که جنگ بزرگ آخرالزمان به چنان نقطه اوجی رسید که تقریبا تمام آدمیان کشته شدند ، عظیم ترین لحظه فرا می رسد و مسیح با نجات دادن مومنان باقیمانده ، نوع بشر را از نابودی کامل نجات خواهد داد...."
لیندسی ادامه می دهد :"...پس از نبرد آرماگدون ، تنها 14400 یهودی زنده خواهند ماند و همه آنها چه مرد ، چه زن و چه کودک در برابر مسیح سجده خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نوآیین ، همگی خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند پرداخت...."
"جری فالول" از دیگر رهبران اوانجلیست که سال گذشته در گذشت ، در کتاب " همه سوزی در هارمجدون" می نویسد :"...میدان نبرد آرماگدون از مجدو یا مگی دو در شمال تا ادوم در جنوب ، فاصله ای در حدود 200 مایل کشیده شده است. این میدان از دریای مدیترانه در غرب تا تپه های موآب در شرق خواهد بود ، یعنی فاصله ای حدود 100 مایل و شامل وادی یهوشافاط هم می شود...در این وادی چندین میلیون مردم به آرماگدون در می آیند که شمار آنان بی گمان به 400 میلیون نفر خواهد بود. اینان برای آخرین همه سوزی بشر جمع خواهند شد..."
باور و حمایت این بنیادگرایان انجیلی از تئوری ها و نظریه های صهیونیستی مبنی بر حکومت جهانی با مرکزیت اسراییل و از طریق روش های کهن صهیونی ( که در متن معروف به "پروتکلهای زعمای صهیون") آمده است ، باعث گردیده این گروه از پروتستان ها در بیان سیاسی امروز دنیا به صهیونیست های مسیحی ملقب گردند که در کنار صهیونیست های یهودی در اندیشه تسخیر کره ارض ، به دنبال درگیری و جنگ های ویرانگر و خانمانسوز هستند که نظایرش را همین امروز هم در پیرامون خود می بینیم. گروهی که اینک حتی از صهیونیست های یهودی نسبت به تحقق آرمان دولت جهانی اسراییلی ، افراطی تر به نظر می رسند. خطر این صهیونیست های انجیلی برای صلح و آرامش دنیای امروز و آینده بشریت بدان حد است که برخی از اندیشمندان و کشیشان متفکر مسیحی برای هشدار درباره خطر آنان ، اقدام به انتشار کتب و نشریات و ایراد سخنرانی های متعددی نموده اند از جمله رساله دکترای "استفن سایزر" کشیش معروف انگلیکن که تحت عنوان "صهیونیسم مسیحی " انتشار یافته است.
بنیادگرایان انجیلی یا همان صهیونیست های اوانجلیست اعتقاد دارند که شرط بازگشت مسیح ، برپایی مملکت بزرگ اسراییل و ساخت مجدد هیکل سلیمان ، برخرابه های مسجدالاقصی است. به همین دلیل مدعی یاری یهود هستند ، چون معتقدند ، ملت برگزیده خداوند ، قوم یهود هستند و هرکه آنان را یاری کند ، خداوند او را دوست دارد و هرکه با آنها به جنگ برخیزد ، مقابل اراده خداوند مقاومت کرده است!!
یهودیان صهیونیست نیز براین باورند که صاحبان وعده الهی هستند و حاکمیت ایشان تنها شامل سرزمینی نمی شود که میان دو رود نیل و فرات را در برمی گیرد. بلکه خداوند تمام جهان را به ایشان بخشیده است و در این زمینه به متون تحریف شده ای که برخی رهبران مذهبی شان آنها را تحریف کرده اند ، استناد می جویند.
در تلمود (یکی از کتاب تحریف شده یهودیان ) نیز پیرامون فرجام جهان می خوانیم :
"...در آن زمان حاکمیت به یهود باز خواهد گشت و تمام ملل به خدمت آن مسیح یهودی در خواهند آمد و مقابل او سر فرو خواهند آورد. در آن ایام ، هر یهودی ، دو هزار و هشت صد بنده خواهد داشت که به او خدمت می کنند و سیصد و ده خانه خواهد داشت که برآنها حاکم خواهد بود. اما مسیح ظهور نخاهد کرد مگر پس از غلبه بر دولت اشرار یعنی خارج از دیم بنی اسراییل ...باید آتش جنگی برافروخته شود که طی آن یک سوم جهانیان از بین بروند. آنگاه یهود ، هفت سال متوالی مشغول سوزاندن و از بین بردن تجهیزات و دست آوردهای این جنگ خواهند بود...."
در واقع این گروه از یهودیان اعتقاد دارند که باید با ملل دیگر بسیار جنگ کنند و به انتظار آن روز باشند که مسیح حقیقی و مسیح آنها ، پیروزی موعود را برای ایشان محقق سازد.
در کنار این دو گروه فرقه های دیگری هستند که حد واسط یا واصل آنها می شوند . مانند گروه کابالیست ها ( که این روزها به اعتراف نشریه معتبر دیلی میل و دیگر شواهد موجود حاکمیت بلامنازعی بر کمپانی های هالیوودی و دیگر رسانه های جمعی بین المللی دارند ) که بعضا خود را "تصوف یهود" نیز خوانده اند ولی براساس مدارک و اسناد تاریخی منشاء آنها از گروه "شوالیه های معبد" در جنگ های صلیبی می آید یعنی همان صلیبیونی که در معبد سلیمان ساکن شده و با آموزه های خاخام های یهودی که خود تحت تاثیر عقاید مشرکانه و جادوگری مصرباستان قرار داشتند ، باورهای عجیب و غریب و دگرگونه ای یافته ، گویا به اسناد و مدارک ناگفته ای دست پیداکردند که ازقبل آن ثروت هنگفتی اندوختند و بالاخره عقایدشان توسط کلیسای کاتولیک شرک آمیز خوانده شده و جمعا از سوی واتیکان ، تکفیر شدند. اما علیرغم این موضوع و اعدام برخی از آنها ، در سراسر اروپا تکثیر و پخش شدند و نخستین لژ های فراماسونری را بوجود آوردند.
گروهی از مورخان و کتب معتبر تاریخی ، ارتباط اشرافیت یهودی با بخشی از مسیحیت که بیشتر روحیات و منش جنگ طلبی و کشورگشایی داشتند را به همان زمان جنگ های صلیبی و ماجرای شوالیه های معبد مرتبط می دانند. کتابی با عنوان "کلید حیرام" نوشته دو فراماسون به اسامی کریستوفر نایت و رابرت لوماس حقایق مهمی از ریشه های صهیونیسم مسیحی را آشکار می کنند. به نوشته این دو نفر ، اساسا فراماسونری ، استمرار شوالیه های معبد محسوب می گردد.
تشکیلات جهانی فراماسونری که براساس مدارک متعدد از جمله"پروتکلهای زعمای صهیون" از مخوف ترین سازمان های صهیونیستی به شمار آمده است ، براساس اعتقاد دیرین خویش ، مانند صهیونیست های مسیحی و یهودی ، به حکومت جهانی باور داشته و این اعتقاد را قرن هاست از طریق نفوذ در حکومت ها ، دولت ها ، سازمان ها و موسسات مختلف سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دنیا دنبال کرده و در واقع زمینه ساز همان جنگ آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیح موعود به حساب می آیند.
شوالیه های معبد در طول دوران استقرار در اورشلیم دستخوش تغییرات بزرگی شدند و در حضور مسیحیت ، عقاید دیگری اتخاذ کردند. در نهاد این موضوع رازی نهفته که در معبد سلیمان کشف شد. نویسندگان کتاب "کلید حیرام" ، اعضای نظام معبد را محافظان زائران مسیحی فلسطین می دانند که با تظاهر به این عمل هدف کاملا متفاوتی داشتند.
کریستوفر نایت و رابرت لوماس می نویسند:"...هیچ نشانه ای مبنی بر حمایت شوالیه های معبد از زائران وجود ندارد. اما طولی نکشید که مدارک قاطعی در ارتباط با اجرای حفاری های وسیع در زیر خرابه های معبد هرود یافتیم..."
نویسندگان این کتاب تنها کاشفان این شواهد نبودند. مورخ فرانسوی به نام "دلا فورج" نیز در کتاب "حفاری اورشلیم" ادعای مشابهی می کند:"...وظیفه اصلی 9 شوالیه ، انجام تحقیقات جهت به دست آوردن آثار باستانی و نسخ خطی بود که حاوی ماهیت رسوم پنهانی یهودیت و مصر باستان بودند. در اواخر قرن نوزدهم ، چارلز ویلسن از انجمن مهندسان رویال ، تحقیقات باستان شناسی را در اورشلیم آغاز نمود. او به این نتیجه رسید که شوالیه ها برای مطالعه ویرانه های معبد به اورشلیم رفته اند. ویلسن در زیر شالوده معبد ، نشانه هایی از حفاری و کاوش یافت و به این نتیجه رسید که این اعمال با ابزار متعلق به شوالیه های معبد صورت پذیرفته اند. ..."
نویسندگان کتاب "کلید حیرام" حفاری های این شوالیه ها را بی نتیجه ندانسته و چنین استدلال می کنند که این گروه آثاری در اورشلیم کشف کردند که دیدشان را نسبت به جهان تغییر داد. بسیاری از دیگر محققان هم همین عقیده را دارند. حتما دلیلی وجود داشته که شوالیه های معبد را با وجود مسیحی بودن از سرزمین های عالم به اورشلیم و به پذیرش عقاید و فلسفه کاملا متفاوت و اجرای مراسم بدعت آمیز و اجرای تشریفات "جادوی سیاه" هدایت نموده است. مطابق دیدگاه مشترک بسیاری از محققان ، این دلیل ، کابالا بوده است.دایرة المعارف ها و لغت نامه ها ، کابالا را شاخه مبهم و سری یهودیت تعریف می کنند. براساس این تعریف ، کابالا به موشکافی معانی پنهان تورات و دیگر نوشته های یهودی می پردازد اما با بررسی دقیق تر موضوع ، به حقایق دیگری پی می بریم ، نظیر اینکه "کابالا" نظامی است که در بت پرستی ریشه داشته و قبل از تورات موجود بوده و پس از آشکار شدن تورات ، دیگر بار در یهودیت گسترش یافته است.
الیفس لیوای ، نویسنده فرانسوی کتاب "تاریخ جادوگری" ، شواهدی تفضیلی در این کتاب ارائه می دهد و اثبات می کند که شوالیه های معبد اولین گام را در پذیرش تعالیم کابالا برداشتند . "امبرتو اکو" رمان نویس معروف ایتالیایی ، این حقایق را در چارچوب یکی از رمان ها خود نمودار می سازد. او در داستان خود از زبان شخصیت اصلی چنین بیان می کند که شوالیه های معبد تحت تاثیر کابالا قرار داشتند. به نوشته "اکو" بعضی از یهودیان سربسته رموز خاص را آموختند و سپس آنها را در پنج کتاب عهد عتیق (اسناد پنج گانه) جای دادند. امبرتو اکو اضافه می کند ، شوالیه های معبد هم از خاخام های کابالیست اورشلیم آموختند :"...فقط گروه اندکی از خاخام ها که در فلسطین باقی ماندند از راز آگاه بودند...و بعدها شوالیه های معبد آن را از آنان آموختند..."
شوالیه های معبد با پذیرش مفاهیم کابالا طبیعتا با بنیاد مسیحی حاکم براروپا سر ناسازگاری یافتند. اما این ناسازگاری با نیروی مهم دیگری مشترک بود ؛ یهودیان.
دن براون در رمان معروف خود "رمز داوینچی"( که فیلم آن را در سال 2006 ران هاوارد با فیلمنامه ای از آکیوا گلدزمن به روی پرده برد و در همان زمان آن را در ماهنامه فیلم نگار به تفضیل مورد تحلیل و بررسی قرار دادم) پرده از ارتباطات انجمن برادری یهود و خانقاه صهیون با شوالیه های معبد برداشته و آنها را نگاهبان راز جام مقدس و نسل عیسی مسیح و مریم مجدلیه برای ظهور مسیح حقیقی (همان نقطه مشترک یهودیان و اوانجلیست ها ) می داند که به نوعی وجه ظاهری اعتقادات صهیونیسم به شمار می آید.
در بخشی از کتاب فوق آمده است :"...خانقاه صهیون را پادشاه فرانسه به نام گاد فری دبویلون ( از فرماندهان جنگ های صلیبی) پس از فتح اورشلیم بنیاد نهاد. او ادعا کرد که راز مهمی در اختیار دارد ، رازی که از آغاز مسیحیت در خانواده او حفظ شده است. او از ترس اینکه مبادا با مرگش این راز به گور سپرده شود ، انجمن اخوت یا خانقاه صهیون را تاسیس کرد تا آن راز را برای نسل های بعدی حفظ کند. در طول آن سال ها ، خانقاه به سندهایی که در ویرانه های معبد هرود مخفی شده بود ، دست یافت ، همان معبدی که معبد سلیمان روی آن بنا شده بود...آنها باور داشتند که اهمیت این سندها به حدی است که کلیسا برای دستیابی به آن از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد...به همین خاطر ارتشی مسلح متشکل از نه شوالیه تشکیل دادند که به شوالیه های معبد معروف شدند..."
یادمان باشد که یاران حلقه در "ارباب حلقه ها" ، اعضای محفل ققنوس در قسمت پنجم "هری پاتر" و شوالیه های اصلی جدای در "جنگ های ستاره ای" نیز 9 نفر بودند!
اینک بیش از ‌صدسال است که جامعه جهانی، به‌طورعام و جهان اسلام به‌طورخاص، گرفتار یک جریان سیاسی شوم، به‌نام صهیونیسم جهانی، گردیده ‌است که در قطعنامه تصویبی سال 1975 سامان ملل به عنوان مظهر آپارتاید و نژادپرستی شناخته شد. جریانی‌ که اندک‌اندک جهان را به‌سوی ناامنی، ترور، کشتار، جنگهای خانمان‌برانداز و فساد و تباهی سوق می‌دهد. واقعیت این است که صهیونیسم جهانی یک حرکت دنباله‌دار تاریخی بوده و ریشه در نژاد‌پرستی و برتری‌طلبی دارد. قرآن‌کریم در آیات فراوانی بر این موضوع صراحت دارد، از جمله آنجاکه می‌فرماید: «فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیةًیحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممِا ذکّروا به و لا تزال تطّلع علی خائنةٍمنهم الّا قلیلاً منهم... (مائده/13)؛ پس چون بین‌اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم. آنان کلمات خدا را از جای خود تغییر دادند و پندهایی را که به آنها داده شده بود، از یاد بردند و پیوسته بر خیانتکاری آن قوم مطلع می‌شوی و فقط قلیلی از آنها چنین نیستند... .»
رابینو فتیش خاخام یهودیان در سال 1952 در کنگره خاخام های دنیا گفت :"...اما امروز خیانتکاریها و فتنه‌انگیزیهای این عده ، ابعاد به‌مراتب‌گسترده‌تر و جدی‌تری به‌خود گرفته است. حرکت جدید سردمداران، نخبگان و رهبران صهیونیسم جهانی به حدی جدی، گسترده و عمیق شده است که به‌راستی می‌خواهند جنگ جهانی سوم را وحشیانه‌تر از سایر جنگها به‌ راه اندازند..."
یک روشنفکر یهودی، به‌نام عزرائیل شامیر، پس از حوادث یازدهم سپتامبر، در همایشی تحت عنوان "ثبات در اوراسی" در اسلامبول ترکیه، با اشاره به این‌که شصت درصد مدیران بلندپایه رسانه‌های پرقدرت امریکایی را یهودیان تشکیل می‌دهند، گفته است: "این فکرسازان، امریکا را به‌سوی جنگ سوق می‌دهند... صهیونیستها سربازان امریکایی را آلت دست خود قرارداده‌اند، همان‌طور‌که در گذشته از سربازان انگلیسی برای تحقق اهداف و دسیسه‌های خود استفاده کردند."
خود صهیونیستها به‌صراحت در پروتکل نهم خود اعتراف می‌کنند:"موجهای وحشت که مصیبت آن ، مردم را دربرگرفته، از ما برخاسته است" و دلیلش را در پروتکل اولشان ذکر می نمایند ، به این شرح: "بهترین نتایجی که از طریق حکومت بر گوییم(غیر یهود) خواهان تحقق آن هستیم، به وسیله خشونت و ترور به دست می‌آید، نه مباحث آکادمیک،..." و در پروتکل هفتم می‌گویند: "کوتاه‌سخن‌آنکه، برنامه ما برای باقی‌نگه‌داشتن حکومتهای گوییم (غیریهودی) اروپا در زیر سلطه خود، این است که از طریق ایجاد ترور و وحشت، جلوه‌هایی از قدرت خود را به گروهی از آنها نشان دهیم ..."
امروز صهیونیسم جهانی که به زعم خود قضیه فلسطین را خاتمه‌یافته تلقی می‌کند، نوک حمله خود را به‌طورخاص متوجه ایران اسلامی کرده ‌است. "عزرائیل شامیر" روشنفکر یهودی در بخش دیگری از سخنان خود در همایش «ثبات در اوراسیا»، با اشاره به همین مطلب، می‌گوید: "...عملیات افغانستان و نقشه حمله به عراق سالها پیش طراحی ‌شده و تنها بخشی از طرح عظیمی است که از سوی لابی پرقدرت صهیونیستها در امریکا آماده شده‌است." او می‌افزاید: "لابی یهود در امریکا قصد دارد منطقه وسیعی از پاکستان تا عربستان، که ایران را نیز دربرمی‌گیرد، به‌صورت منطقه امنی درآورده و حاکمیت آن را به اسرائیل بدهد..."
امروز از زبان هال لیندسی از رهبران صهیونیست های انجیلی آمریکا در کتاب "نبرد نهایی" به صراحت درباره ضرورت وقوع جنگ آرماگدون می شنویم و سخن از بمباران اتمی ایران و سایر کشورهای مسلمان منطقه به میان می آید. امروز صراحتا در فیلم هایی مانند "رمز داوینچی" گفته می شود که تغییر هزاره و رفتن از برج حوت به برج حمل ، زمان افشای راز خانقاه صهیون در پیشواز از مسیح دوم بوده است. امروز صدها کانال تلویزیونی و ماهواره ای وابسته به اوانجلیست ها تبلیغ نبرد آرماگدون را سرلوحه خود قرار داده اند و بیش از نیمی از آثاری که از کارخانه هالیوود بیرون می آید ، فیلم هایی درباره آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسیح بن داوود است و جنگ با ضد مسیح و وحشت و تاریکی که از این بابت دنیا را فراخواهد گرفت و دو سوم مردم کره ارض از میان خواهند رفت و جهان به ویرانه ای بدل خواهد گردید تا مسیح موعود این حضرات نزول اجلال بفرمایند. امروز حتی سینمای غرب نیز که در چنبره کمپانی های صهیونیستی است ، آرایش آخرالزمانی گرفته است.
منبع: ماهنامه موعودشماره ی 95
يکشنبه 3/6/1392 - 21:56
مهدویت

 

زمینه‌سازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی
زمینه‌سازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی

 

نویسنده : ابراهیم شفیعی سروستانی




 
یکی از پرسش‌های مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفه‌ای در زمینه آماده‌سازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما وظیفه‌ای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع می‌شود. بنابراین انسان‌ها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و زمینه‌سازی‌ برای آن ندارند.
اشاره: 22 بهمن 57 نقطه عطفی در حیات سیاسی ـ اجتماعی ملت ایران و روز پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) است. نهضتی که با بهره‌گیری روشن‌بینانه از آموزه‌های شیعی به ویژه فرهنگ شهادت‌طلبیِ برخاسته از قیام عاشورا و فرهنگ مهدویت و انتظار توانست به حاکمیت استبداد داخلی و استعمار خارجی بر سرنوشت مردم ولایت‌مدار ایران خاتمه دهد و نخستین حکومت شیعی تمام عیار را در این کشور مستقر سازد.
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصت مناسبی برای بازخوانی یکی از مبانی مهم اعتقادی این انقلاب؛ یعنی تلاش برای زمینه‌سازی ظهور امام مهدی(ع) به عنوان وظیفه و تکلیفی شرعی در دوران غیبت است.
با بزرگداشت یاد و نام امام خمینی(ره) و همه شهیدانی که به شوق یاری امام زمان(ع) رهرو راه آن امام شدند، به بررسی اجمالی نظریه لزوم زمینه‌سازی برای ظهور و برخی از مهم‌ترین مبانی آن می‌پردازیم.

1. تبیین نظریه
 

یکی از پرسش‌های مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفه‌ای در زمینه آماده‌سازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما وظیفه‌ای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع می‌شود. بنابراین انسان‌ها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و زمینه‌سازی‌ برای آن ندارند. در مقابل این دیدگاه، برخی معتقدند که زمینه‌سازی برای ظهور و فراهم آوردن شرایط تشکیل حکومت جهانی منجی موعود از وظایف انکارناپذیر منتظران است و مردم می‌توانند با اهمال شایسته خود ظهور امام مهدی(ع) را نزدیک‌تر کنند. حضرت امام خمینی(ره) معتقد به این دیدگاه بود و در سراسر دوران مبارزه خود همواره بر وظیفه و تکلیف همگانی برای زمینه‌سازی ظهور تاکید می‌کرد.
برای روشن‌تر شدن دیدگاه امام خمینی(ره) دراین‌باره، به گزیده‌ای از رهنمودهای ایشان در سه بخش اشاره می‌کنیم. در بخش اوّل، دیدگاه امام راحل(ره) را در زمینه وظایف منتظران در عصر غیبت و تكلیف آنها در زمینة فراهم كردن شرایط ظهور، در بخش دوم، دیدگاه ایشان را دربارة نقش انقلاب اسلامی در زمینه‌سازی ظهور امام مهدی(ع) و در بخش سوم دیدگاه آن رهبر فرزانه را در زمینه ضرورت تشکیل حکومت جهانی اسلام به عنوان یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب اسلامی بررسی می‌کنیم:
1ـ1. وظایف منتظران در عصر غیبت
حضرت امام(ره) با ژرف‌اندیشی تمام، انتظار فرج را «انتظار قدرت اسلام» معنا كرده و فراهم آوردن مقدمات ظهور را یكی از وظایف منتظران می‌دانست:
«همة ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت كنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا كند و مقدمات ظهور ان‌شاء الله تهیه بشود».1
ایشان در یكی دیگر از سخنان خود با نقد دیدگاه‌های موجود دربارة انتظار، دیدگاه خود در این زمینه را این‌گونه بیان می‌كند:
«البته این پر كردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی‌توانیم بكنیم. اگر می‌توانستیم، می‌كردیم، امّا چون نمی‌توانیم بكنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یك نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تكلیمان است. ضرورت اسلام و قرآن تكلیف ما كرده است كه باید برویم همه كار را بكنیم، امّا نمی‌توانیم بكنیم. چون نمی‌توانیم، باید او بیاید تا بكند، ولی باید فراهم كنیم كار را. فراهم كردن اسباب این است كه كار را نزدیك بكنیم، كار را همچو بكنیم كه مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت».2
از این سخنان، دیدگاه امام راحل(ع) دربارة زمینه‌سازی ظهور به خوبی روشن می‌شود.
1-2. نقش انقلاب اسلامی در زمینه‏سازی برای ظهور امام مهدی(ع)
از سخنانی كه حضرت امام(ره) در دوره‏های مختلف انقلاب اسلامی ایراد فرمودند، به خوبی استفاده می‏شود كه ایشان برپایی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران را دو منزلگاه در طریق رسیدن به سر منزل مقصود و تشكیل حكومت عدل مهدوی می‏دانست و بر این باور بود كه باید با اجرای كامل احكام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور امام مهدی(ع) فراهم آورد. در اینجا برخی از این سخنان را مرور می‏كنیم:
«امیدوارم كه این انقلاب یك انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیـ[‏الله‏ ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد».3
«امید است كه این انقلاب جرقه و بارقه‏ای الهی باشد كه انفجاری عظیم در توده‏های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقیـ[‏الله‏ ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهی شود».4
«من امیدوارم كه ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر(ع) هست».5
«ان شاءالله اسلام را آن طور كه هست در این مملكت پیاده كنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالك خودشان پیاده كنند... و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولی عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ ».6
«خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فروریختن کاخ‌های ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملت‌ها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما».7
«خداوند همه ما را از قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ رد كنیم».8
3-1. حكومت جهانی اسلام، هدف اصلی انقلاب اسلامی
حضرت امام خمینی(ره) در سراسر دوران مبارزه هرگز هدف خود را در از بین بردن استبداد داخلی و مبارزه با استعمار خارجی در كشور ایران محدود نكرده بود. ایشان در پی گسترش حاكمیت اسلام در سراسر جهان و كوتاه كردن دست ابرقدرت‏ها از همه كشورهای اسلامی بود. ایشان، حركت خود را در راستای قیام جهانی موعود(ع) می‏دید و انقلاب اسلامی ایران را مقدمه‏ای برای انقلاب عظیم مهدوی ارزیابی می‏كرد. از همین رو، تشكیل حكومت اسلامی در ایران هیچ گاه سبب نمی‏شد ایشان از حركت باز ایستد و حكومت جهانی مهدی موعود را به فراموشی سپارد:
«[...] جنبشی كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیه‏ای روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیك و نزدیك‏تر می‏نماید. گویی جهان مهیّا می‏شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مكّه معظّمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان. از پانزدهم خرداد 42 كه حكومت مستكبران جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و می‏رفت تا عربده شوم «أنا ربّكم الأعلی» از حلقوم فرعون زمان طنین افكند، تا 22 بهمن 57 كه پایه حكم‏رانی جبّاران عصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج دو هزار و پانصد ساله فرعون‏گونه ستم‏شاهی به دست توانای زاغه‏نشینان و ستمدیدگان تاریخ بر باد رفت و طومار تاراج‏گری‏ها و حكم‏فرمایی‏های شیطان بزرگ و شیطانك‏های وابسته و پیوسته به آن درهم پیچیده شد، ایامی معدود بیش نبود، [... ]ولی تحوّلی كه كمتر از صد سال بعید به نظر می‏رسید با تقدیر خدای بزرگ در این ایّام معدود و ساعات محدود تحقّق یافت و جلوه‏ای از وعده قرآن كریم نورافشانی كرد و چه بسا كه این تحول و دگرگونی، در مشرق زمین و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق یابد: «ولیس من الله‏ بمستنكر» كه دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان، این وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهی ولی الله‏ الأعظم، صاحب العصر ـ أرواحنا له الفداء ـ روشن فرماید و پرچم توحید و عدالتی الهی را در عالم بر فراز كاخ‏های سپید و سرخ مراكز ظلم و الحاد و شرك به اهتزاز درآورد. «و ما ذلك علی الله‏ بعزیز».9
امام راحل با ژرف‏اندیشی تمام و با پشتوانه عظیم اعتقاد به انقلاب جهانی حضرت حجت(ع)، مسئولان نظام را از اینكه تنها به ایران بیندیشند، برحذر داشت و فرمود:
«مسئولان ما باید بدانند كه انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‏داری حضرت حجّت ـ ارواحنا له الفداء ـ است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‏ای مسئولین را از وظیفه‏ای كه بر عهده دارند، منصرف كند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست كه آنها را از اهداف عظیم انقلاب كه ایجاد حكومت جهانی اسلام است، منصرف كند».10
از این رهنمود به خوبی استفاده می‏شود كه امام خمینی(ره)، تشکیل حکومت جهانی اسلام را یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب اسلامی می‏دانست. از همین رو، معتقد بود كه مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید همه تلاش خود را برای ایجاد این حکومت به کار برند و متوجه باشند پرداختن به برنامه‏های توسعه، حتی یك لحظه، آنها را از این هدف بزرگ بازندارد؛ چون غفلت از آن، «خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد».

2. مبانی نظریه
 

ضرورت زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی(ع) بر مبانی متعددی استوار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1-2. نیاز همیشگی به حجت
در اعتقاد اسلامی، بشر همواره نیازمند هدایتگر است. به همین دلیل، از ابتدای آفرینش انسان تاكنون هیچ‏گاه جهان از پیامبران و امامان هدایتگری كه حجت‏های خدا بر بندگانش هستند، خالی نبوده است. بر اساس این اعتقاد، اگر بر روی كره زمین تنها دو نفر باقی مانده باشند، یكی از آنها حجت الهی خواهد بود.11 دانشوران شیعه این موضوع را تحت عنوان «اضطرار به حجت» (ناگزیری از حجت) مطرح ساخته‏اند.12 امام محمد باقر(ع) دراین‌باره می‏فرماید:
«به خدا سوگند، خداوند از روزی كه آدم(ع) قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از پیشوایی كه [مردم] به وسیله او به سوی خدا هدایت می‏شوند، خالی نگذاشته است. این پیشوا، حجت خدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامی كه حجت خدا بر بندگانش باشد، باقی نمی‏ماند».13
امام صادق(ع) نیز در همین زمینه می‏فرماید:
«تا زمانی كه زمین پابرجاست، در آن برای خدای تعالی حجتی است كه حلال و حرام را [به مردم] می‏شناساند و [آنها را] به راه خدا فرامی‏خواند. حجت خدا از روی زمین برداشته نمی‏شود مگر تا چهل روز پیش از برپایی رستاخیز. پس آن‏گاه كه حجت خدا برداشته شد، در توبه بسته می‏شود و ایمان كسی كه پیش از برداشته شدن حجت ایمان نیاورده است، برای او سودی نخواهد داشت».14
نیاز همیشگی به حجت‏های الهی ریشه در این واقعیت دارد كه آدمی برای پیمودن مسیر هدایت و دست یافتن به حقیقت هستی همواره نیازمند راهنمایی انسان‏های شایسته‏ای است كه از سوی خدای متعال به این منظور برگزیده شده و رسالت هدایت و راهبری آدمیان را برعهده گرفته‏اند.
پرسشی كه در اینجا ممكن است مطرح شود این است كه با وجود كتاب‏های آسمانی چه نیازی به این انسان‏های برگزیده وجود دارد؟ در پاسخ این پرسش باید گفت: اولاً كتاب‏های آسمانی خود نیازمند مفسر و مبیّن هستند و ثانیا این كتاب‏ها بدون وجود حجت‏های الهی دچار تحریف و تبدیل یا تأویل و تفسیرهای بی‏اساس می‏شوند تا آنجا كه حق بر مردم مشتبه شده و انسان‏ها بیش از پیش دچار سردرگمی می‏گردند. ازاین‏رو، همواره باید در كنار كتاب‏های آسمانی انسان‏های برگزیده‏ای به عنوان مفسر و مبین كلام خدا وجود داشته باشد.
قرآن كریم نیز به این واقعیت توجه كرده و رسول گرامی اسلام(ص) را عهده‏دار تبیین و توضیح آنچه بر مردم نازل شده، قرار داده است:
«و أنزلنا إلیك الذّكر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفكّرون؛15 و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی، و امید كه آنان بیندیشند».
بدیهی است، پس از رسول خدا(ص) هم باید همواره كسانی وجود داشته باشند كه با تبیین و تفسیر قرآن مردم را در پیمودن طریق هدایت یاری و آنها را از افتادن به راه‏های انحرافی حفظ كنند.
از برخی مناظره‏های یاران امامان معصوم(ع) با مخالفان خود كه محتوای آنها به تأیید امامان رسیده است، نیز می‏توان به چرایی نیاز همیشگی بشر به حجت‏های الهی پی برد. گزارش یكی از این مناظره‏ها را مرور می‏كنیم:
«منصور بن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: همانا خدا برتر و بزرگوارتر از این است كه به آفریدگانش شناخته شود، بلكه آفریدگان به خدا شناخته می‏شوند. [آن حضرت] فرمود: راست گفتی. عرض كردم: كسی كه بداند برای او پروردگاری است سزاوار است كه بداند برای آن پروردگار خشنودی و خشم است و خشنودی و خشم او جز به وسیله وحی یا فرستاده او شناخته نمی‏شود. كسی كه بر او وحی نازل نمی‏شود باید كه در جست‏وجوی پیامبران باشد و چون ایشان را بیابد بداند كه ایشان حجت خدایند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (سنیان) گفتم: آیا شما می‏دانید كه رسول خدا(ص) حجت خدا بر آفریدگانش بود؟ گفتند: آری. گفتم: هنگامی كه رسول خدا(ص)درگذشت حجت خدا بر آفریدگانش كیست؟ گفتند: قرآن. [گفتم:] من در قرآن نظر كردم و دیدم مرجئه،16 قدریه17 و [حتی] زندیقی18 كه به آن ایمان ندارد، در مناظره برای غلبه بر دیگران به آن استدلال می‏كنند، پس دانستم كه قرآن بدون قیّم (برپادارنده) حجت نیست و هر چه آن برپا دارنده درباره قرآن بگوید، حق است. آن‏گاه به ایشان گفتم: برپادارنده قرآن كیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را می‏دانست، عمر هم می‏دانست، حذیفه هم می‏دانست. گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، [گفتم:] من كسی را جز علی(ع) ندیدم كه بگوید همه قرآن را می‏داند. و هنگامی كه در میان مردم چیزی رخ می‏داد كه [همه در پاسخ آن در می‏ماندند و به هر كس مراجعه می‏كردند] می‏گفت: نمی‏دانم [تنها او بود] كه می‏گفت: می‏دانم. پس گواهی می‏دهم كه علی(ع)برپادارنده قرآن، [امام] مفترض الطاعـ[ و حجت بر مردم پس از رسول خدا(ص) بود. هر آنچه او درباره قرآن بگوید حق است. آن‏گاه حضرت فرمود: خدایت رحمت كند».19
از این مناظره نیز می‏توان دریافت كه كتاب الهی به تنهایی برای هدایت بشر كافی نیست و همواره باید در میان مردم كسی كه آشنا به كتاب خداست حضور داشته باشد تا با تبیین و تفسیر آن كتاب، راه هدایت را به انسان‏ها نشان دهد.
نیاز همیشگی انسان به حجت خدا یا به تعبیر کتاب‌های روایی «اضطرار به حجت»، چنانکه گفته شد، به دلیل نقش‌های بی‌بدیل حجت‌های الهی در هدایت و رشد کمال انسان است. حجت‌های الهی در اعتقاد شیعه والیان امر، راهنمایان به سوی خدا، جایگاه‌های علم الهی، مفسران وحی، پایه‌های توحید، مایه‌های ثبات و پایداری جهان، وسیله‌های نجات و رستگاری امت، معیارهای تشخیص حق و باطل، بیان کننده حلال و حرام الهی و ... می‌باشند.20
البته نباید از نظر دور داشت كه در برخی روایات به امكان بهره‌مندی مردم از حجت‌های الهی در زمان غیبت سخن به میان آمده است، همچنان‌كه مردم از خورشید پشت ابر هم بهره‌مند می‌شوند. ولی روشن است كه هرگز بهره‌مندی از حجت‌های الهی در زمان غیبت مانند بهره‌مندی مستقیم از آنها نیست.
2ـ2. نقش مردم در غیبت و استمرار آن
یکی دیگر از مبانی نظریه لزوم زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی(ع) توجه به نقش مردم در غیبت و استمرار آن است. برای روشن شدن این نقش برخی از اموری را که در روایات از آنها به عنوان فلسفه غیبت یاد شده است، بررسی می‌کنیم:
الف)ستم پیشه بودن انسان‏ها
از برخی روایات چنین برمی‏آید كه علت یا فلسفه غیبت، ستم‏پیشه بودن انسان‏ها بوده است. در روایتی كه از امام علی(ع)نقل شده، در این زمینه چنین آمده است:
«بدانید كه زمین از حجت خدای عز و جل خالی نمی‏ماند، ولی گاهی خداوند به دلیل ستم و اسرافی كه آفریدگان بر خودشان روا می‏دارند، حجتش را از آنها مخفی می‏دارد».21
این موضوع برای هر پژوهشگر تاریخ زندگانی ائمه دوازده‏گانه شیعه(ع) مسلّم است كه هر چه از عصر امام علی(ع)بیشتر فاصله می‏گیریم، میزان حضور امامان معصوم در متن وقایع جامعه كاهش می‏یابد. فشار و تهدیدهای خلفای جور از یك سو و نااهلی مردم زمانه از سوی دیگر نیز سبب می‏شود كه روز به روز از تعداد یاران باوفا گرداگرد ائمه عصر كم شود و در نتیجه، ایشان، خود را در غربت و تنهایی بیشتری احساس كنند. به بیان دیگر، جامعه اسلامی روز به روز شایستگی خود را برای پذیرش امام معصوم بیشتر از دست داد تا جایی كه هر چه به عصر غیبت صغرا نزدیك‏تر می‏شویم، از ارتباط مستقیم ائمه با مردم و حضور عملی ایشان در جامعه كاسته می‏شود.
این نكته در زندگانی امام هادی(ع) و امام عسكری(ع) به خوبی مشهود است. امام هادی(ع) حدود سی سال پیش از میلاد امام عصر(ع)، رفته رفته ارتباط خود را با مردم زمان خویش كم كرد و جز با شمار اندكی از یاران خاص خود تماس نمی‏گرفت. امام عسكری(ع)نیز در عصر خود بیشتر با نامه‏نگاری با یاران خود ارتباط برقرار می‏كرد و بسیاری از امور شیعیان خود را از طریق نمایندگان و وكیلان خویش حل و فصل می‏كرد و كمتر با آنها به طور مستقیم روبه‏رو می‏شد. البته شاید بتوان در پیش گرفتن این سیره از سوی این دو امام بزرگوار را اقدامی در جهت زمینه‏سازی برای غیبت امام مهدی(ع) تفسیر كرد، ولی با در نظر گرفتن شرایط كلی جامعه اسلامی در آن روزگار، این موضوع كه آن بزرگواران به دلیل نااهلی مردم زمانه در غربت و تنهایی به سر می‏بردند، چندان دور از ذهن نیست.
برای روشن‏تر شدن این موضوع، عبارتی را كه مسعودی در «إثبات الوصیـ[» آورده است، نقل می‏كنیم:
روایت شده كه ابوالحسن عسكری [امام هادی(ع)] خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده می‏داشت و جز تعداد اندكی از یاران خاص آن حضرت، ایشان را نمی‏دیدند و هنگامی كه امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسكری(ع)] منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن می‏گفت مگر هنگامی كه آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج می‏شد. این شیوه تنها از سوی آن امام و پیش از ایشان از سوی پدرشان در پیش گرفته شد تا مقدمه‏ای برای غیبت صاحب الزمان باشد و مردم با این شیوه خو بگیرند و غیبت را انكار نكنند.22
بعضی تاریخ‏نگاران، كلام مسعودی را مبالغه‏آمیز توصیف كرده‏اند،23 ولی در مجموع، از این كلام و به قرینه دیگر اسناد تاریخی می‏توان استناد كرد كه ارتباط امام هادی و امام عسكری(ع) با جامعه بسیار كاهش یافته بود و آن دو امام بر شیوه ائمه پیش از خود نبودند و ارتباط چندانی با مردم نداشتند.
بنابراین، می‏توان گفت چون میان قابلیت‏ها و شایستگی‏های ذاتی مردم برای پذیرش امام معصوم(ع) و میزان حضور امام در جامعه، ارتباط متقابلی وجود دارد، به هر اندازه كه جامعه شایستگی خود را از دست دهد و از ارزش‏های الهی فاصله بگیرد، امام معصوم نیز كه یكی از تجلیات رحمت الهی به شمار می‏آید، از جامعه فاصله می‏گیرد و از حضور خود در جامعه می‏كاهد؛ زیرا رحمت الهی در جایی فرود می‏آید كه سزاوار رحمت باشد.
در قرآن كریم می‏خوانیم:
«ذلك بأنّ الله لم‏یك مغیّرا نعمةً أنعمها علی قومٍ حتّی یغیرّوا ما بأنفسهم...؛ این [كیفر] بدان سبب است كه خداوند، نعمتی را كه بر قومی ارزانی داشته است، تغییر نمی‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند..».24
به بیان دیگر، به مصداق قاعده یادشده كه قرآن كریم بیان می‏دارد. آن‏گاه كه جامعه اسلامی دگرگون شد و مسلمانان از نظر درونی تغییر یافتند و ارزش‏های الهی خود را از دست دادند، خداوند نیز نعمت وجود امام معصوم(ع) در میان مردم را كه از بزرگ‏ترین نعمت‏های الهی به شمار می‏آید، از آنها گرفت و امام از دیدگان مردم پنهان شد. شاهد بر این مدعا روایتی است كه از امام باقر(ع) نقل شده و در آن آمده است: «هنگامی كه خداوند از آفریدگانش خشمگین شود، ما [اهل بیت ]را از مجاورت با آنها دور می‏سازد».25 آن حضرت در جایی دیگر می‏فرماید:
«هرگاه خداوند مجاورت قومی را برای ما نپسندد، ما را از میان ایشان بیرون می‏برد».26
باشد تا با گذشت سال‏ها، مردم به خسارت بزرگی كه از ناحیه نبود معصوم در میان خود متحمل شده‏اند، پی ببرند و بار دیگر آماده پذیرش نعمت بزرگ الهی؛ یعنی حضور مستمر امام معصوم(ع) در جامعه شوند.
ب)نبود یاران وفادار برای امام
از روایات متعددی استفاده می‏شود كه استمرار غیبت امام مهدی(ع) و ظهور نكردن آن حضرت، به دلیل یافت نشدن یاران وفادار به تعداد لازم؛ یعنی سیصد و سیزده نفر است كه از آن جمله می‏توان به روایت نقل شده از امام موسی كاظم(ع) اشاره كرد. در این روایت، ایشان خطاب به یكی از یاران خود می‏فرماید:
«...ای پسر بكیر! من به تو سخنی را می‏گویم كه پدران من نیز پیش از من آن را بر زبان رانده‏اند و آن این است كه اگر در میان شما به تعداد كسانی كه در جنگ بدر [با پیامبر اكرم(ص) ] بودند، [یاران مخلص] وجود داشت، قیام‏كننده ما [اهل بیت] ظهور می‏كرد».27
این موضوع از روایتی نیز كه نعمانی آن را در كتاب خود، از امام صادق(ع) نقل كرده است، استفاده می‏شود:
«یكی از یاران امام صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت گردم؛ به خدا سوگند، من تو را دوست می‏دارم و هر كس كه تو را دوست دارد، دوست دارم. ای آقای من! چه‏قدر شیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود: آنان را بشمار. عرض كرد: بسیارند. آن حضرت فرمود: آنها را می‏توانی بشماری؟ عرض كرد: آنها از شمارش بیرونند. حضرت ابوعبدالله [امام صادق](ع)فرمود: ولی اگر آن شماره‏ای كه توصیف شده است؛ یعنی سیصد و اندی تكمیل می‏شد، آنچه در پی آنید، رخ می‏داد..».28
امام جواد(ع) در روایتی پس از معرفی قائم آل محمد(ع) بر این نكته تصریح می‏كند كه فراهم شدن تعداد مشخص از یاران آن حضرت (سیصد و سیزده نفر) شرط تحقق ظهور است. ازاین روایت نیز می‏توان استفاده كرد كه استمرار غیبت به دلیل نبود تعداد مورد نیاز ازیاران وفادار است:
«او همان كسی است كه زمین برایش در هم پیچیده می‏شود و هر سختی برایش هموار می‏گردد [و] یاران او به تعداد اهل بدر ـ سیصد و سیزده نفر ـ از اطراف زمین به گرد او جمع می‏شوند و این همان سخن خدای عزّ و جلّ است كه فرمود: «هر كجا باشید، خداوند همگی شما را [به سوی خود باز] می‏آورد. در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست».29 پس هنگامی كه این تعداد از اهل اخلاص جمع شدند، خداوند امر او را آشكار می‏كند و آن‏گاه كه ده هزارنفر برای او كامل شد، به اذن خدای عزّ و جلّ خروج می‏كند».30
گفتنی است شیخ مفید(ره) نیز در یكی از رساله‏های خود بر این موضوع تأكید می‏كند كه فراهم نبودن تعداد مورد نیاز از یاران برگزیده، یكی از دلایل استمرار غیبت است. او می‏نویسد:
«در مجلس یكی از رؤسا حاضر شدم، بحثی در امامت مطرح و به گفت‏وگو درباره غیبت [امام زمان(ع)] منجر شد. صاحب آن مجلس گفت: «آیا شیعه از جعفر بن محمد(ع) روایت نمی‏كند كه: اگر به تعداد اهل بدر ـ سیصد و اندی نفر ـ برای امام جمع شوند، خروج با شمشیر بر ایشان واجب می‏گردد؟» گفتم: این حدیث روایت شده است. گفت: ما یقین داریم كه تعداد شیعیان در این زمان چندین برابر تعداد اهل بدر هستند، پس چه‏طور با وجود روایت یاد شده، غیبت برای امام جایز می‏باشد؟ در پاسخ او گفتم: هر چند تعداد شیعیان در این زمان چندین برابر تعداد اهل بدر است و اگر به تعداد جماعت اهل بدر، اجتماع كنند، دیگر امام نمی‏تواند تقیه كند و ظهور بر او واجب می‏شود، ولی در این زمان هنوز این تعداد با ویژگی‏ها و صفاتی كه در اهل بدر وجود داشت، محقق نشده است؛ زیرا لازم است كه این جماعت در ویژگی‏هایی چون شجاعت، صبر بر مرگ، اخلاص در جهاد، ترجیح آخرت بر دنیا، پیراستگی باطنی از عیوب و سلامتی عقلی سرآمد باشند و در هنگام كارزار سستی و درنگ نورزند... و همه شیعیان این ویژگی‏ها را ندارند. اگر خداوند تعالی می‏دانست كه در میان آنها این تعداد افراد با ویژگی‏های یادشده وجود دارد، قطعا امام(ع) ظهور می‏كرد و بعد از اجتماع این افراد به اندازه یك چشم برهم زدن هم غایب نمی‏شد، ولی روشن است كه واقعیت این‏گونه نیست و ازاین‏رو، غیبت بر امام رواست.31
ج) آماده نبودن جوامع بشری
امام عصر(ع) در یكی از توقیع‏های خود مطلبی را بیان می‏كنند كه شاید بتوان از آن استفاده كرد كه علت استمرار غیبت آماده نبودن جوامع بشری، به طور عام، و جوامع شیعی، به طور خاص، است. آن حضرت می‏فرماید:
«اگر شیعیان ما كه خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی كه بر دوش دارند، هم‏دل می‏شدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی‏افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‏گشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما».32
برخی فقیهان و متكلمان بزرگ شیعه نیز این موضوع را كه علت غیبت، فراهم نبودن زمینه برای ظهور و آماده نبودن جوامع بشری است، تأیید كرده‏اند كه از آن جمله می‏توان به شیخ طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی(ره) اشاره كرد.
شیخ طوسی هنگام بحث از حكمت و سبب غیبت، ابتدا به شرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته است و پس از بحث و بررسی‏های مفصل می‏نویسد:
«به طور قطع می‏توان گفت علت غیبت امام ترس او از كشته شدن به دست ظالمان و باز داشتن آن حضرت از تصرف در اموری است كه تدبیر و تصرف در آنها به دست او سپرده شده بود. پس هنگامی كه بین امام و مقاصد او مانع ایجاد شود، لزوم قیام به امامت ساقط می‏گردد و هنگامی كه امام بر جان خود بیمناك شود، واجب است كه نهان‏زیستی را پیشه خود سازد و از دیده‏ها پنهان شود. هم‏چنان‏كه پیامبر ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ یك‏بار در شعب و بار دیگر در غار از دیده‏ها پنهان شد و این تنها به دلیل بیم از خطرهایی بود كه جان او را تهدید می‏كرد».33
آن‏گاه در پاسخ به اشكال‏هایی كه ممكن است به مقایسه غیبت پیامبر اسلام(ص) با غیبت امام عصر(ع) گرفته شود، می‏نویسد:
«فی‏الجمله بر خدای تعالی واجب است امام را به گونه‏ای تقویت كند كه برای او امكان قیام فراهم شود و دست او باز گردد. این موضوع به وسیله فرشتگان و آدمیان امكان‏پذیر می‏شود. حال اگر خداوند این كار را به وسیله فرشتگان انجام نداد، می‏فهمیم كه در این كار مفسده‏ای بوده است. بنابراین واجب می‏شود كه این كار به وسیله آدمیان انجام پذیرد. پس اگر انسان‏ها این كار را انجام ندادند، به خود آنها برمی‏گردد، نه خدای تعالی. با این بیان همه اشكال‏های از این جنس باطل می‏شود. پس همان‏گونه كه برای پیامبر ـ درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد ـ جایز بود در صورت نیاز و به دلیل بیم از ضرر از دیدگان مخفی شود و آثار و پی‏آمدهای این مخفی شدن هم به كسانی كه ایشان را وادار به این كار كردند، برمی‏گشت، امام نیز می‏تواند از دیدگان مخفی شود [و آثار و پی‏آمدهای آن هم برعهده عوامل مخفی شدن آن حضرت است]».34
از این بیان شیخ طوسی به خوبی روشن می‏شود كه علت اصلی استمرار غیبت امام عصر(ع) فراهم نشدن زمینه ظهور ایشان توسط آدمیان بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی نیز در این زمینه می‏فرماید:
«[وجود] امام لطف35 است. پس واجب است كه او را نصب كند تا [بدین وسیله] غرض او [از خلقت] حاصل شود. وجود امام لطف است و تصرف او [در جامعه و اجرای احكام الهی] لطفی دیگر، و عدم تصرف او از [ناحیه] ماست».36
شارح «تجرید الإعتقاد» در شرح این سخن خواجه می‏نویسد:
«خواجه فرمود: «و عدمه منّا» یعنی تصرف نكردن امام(ع) از ناحیت ماست؛ چون لطف از طرف خدا آن است كه امام را معین فرماید و بشناساند و لطفی كه بر مكلفان واجب است آن است كه هر یك او را به دیگران بشناساند و ادله امامت او را بگوید و هیچ كس مانع تصرف و تعلیم و تبلیغ سخنان او نشود و این امور كه بر مردم واجب بود و نكردند موجب عدم تصرف او شد. نظیر آن است كه خدا به هر كس دست و پا و چشم و گوش داد برای معیشت و از اینكه بداند ظالمی دست و پای او را خواهد بست و مانع دیدن و شنیدن او خواهد شد، از دادن دست و پا و چشم و گوش دریغ نخواهد فرمود».37
بر اساس مطالب یاد شده به صراحت می‏توان برای مردم در پیش افتادن ظهور و تحقق آن نقش قائل شد و گفت حضور مجدد امام معصوم(ع) در جامعه مشروط به آن است كه انسان‏ها راه صلاح و رستگاری را در پیش گیرند؛ ستمی را كه در حق امامان معصوم روا داشته‏اند جبران كنند؛ به وظایف و تكالیفی كه دربرابر امام عصر(ع) دارند، عمل نمایند و با انجام اقدام‏های فرهنگی و اجتماعی زمینه را برای بازگشت امام به صحنه جامعه فراهم سازند.38
3-2. وظایف منتظران
یكی از وظایفی كه به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده شیعیان و منتظران فرج قائم آل محمد(ع) است، كسب آمادگی‏های نظامی و فراهم كردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری امام غایب است. در روایتی كه نعمانی از امام صادق(ع) نقل كرده، آمده است:
«هر یك از شما باید برای خروج حضرت قائم(ع) [سلاحی] آماده كند، هر چند یك تیر باشد. خدای تعالی هر گاه بداند كسی چنین نیتی دارد، امید آن است كه عمرش را طولانی كند تا آن حضرت را درك كند و از یاران و همراهانش قرار گیرد».39
در روایت دیگری، شیخ كلینی از امام ابوالحسن موسی كاظم(ع) نقل می‏كند:
«... هر كس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی كه او منسوب به ماست، خداوند روزی‏اش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا كند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته‏هایش یاری كند».40
همچنین شیخ كلینی از ابوعبدالله جعفی، روایتی را نقل می‏كند كه توجه به مفاد آن سودمند است:
«حضرت ابوجعفر محمد بن علی (امام‏باقر)(ع) به من فرمود: منتهای زمان مرابطه (مرزداری)41 نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز. فرمود: ولی مرابطه ما مرابطه‏ای است كه همیشه هست...».42
علامه مجلسی در شرح این فرمایش امام می‏فرماید:
«بر شیعیان واجب است كه خود را بر اطاعت امام برحق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاری‏اش آماده باشند».43
شیخ محمد حسن نجفی نیز در كتاب «جواهرالكلام» در شرح این روایت می‏فرماید:
«مرابطه در این روایت به معنای اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانه‏روز است، همچنان‏كه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است، نه مرابطه مصطلح در فقه».44
شاید بتوان گفت كلام صاحب جواهر نیز در نهایت به همان كلام مجلسی برمی‏گردد كه فرمود: مرابطه در این روایت به معنای آمادگی برای یاری امام منتظر است.
رمز اینكه شیعه باید هر لحظه آماده یاری امام خود باشد، این است كه زمان ظهور مشخص نیست و هر آن‏كه اراده خداوند تعلق گیرد، ممكن است ظهور رخ دهد. بنا براین، شیعیان باید همواره در حال آماده‏باش به سر برند تا در زمان ضرورت، به فرمان امام خود برای مقابله با مستكبران و ستم‏كاران جهان به پا خیزند.
با نگاهی به تاریخ شیعه می‏توانیم به عمق باور مردم به موضوع ظهور و آمادگی همیشگی آنها برای این موضوع پی ببریم. ابن بطوطه در سفرنامه خود می‏نویسد:
«ندبه شیعیان حِلّه برای امام زمان: ... در نزدیكی بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد كه بر در آن، پرده حریری آویزان است و آنجا را «مسجد صاحب‏الزمان» می‏خوانند. شب‏ها پیش از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای آخته ... اسبی یا استری زین كرده می‏گیرند و به سوی مسجد صاحب‏الزمان روانه می‏شوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده می‏شود. سایر مردم در طرفین این دسته حركت می‏كنند و چون به مسجد صاحب‏الزمان می‏رسند، در برابر در ایستاده و آواز می‏دهند كه: «بسم‏الله‏، ای صاحب‏الزمان، بسم‏الله‏ بیرون آی كه تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم فراوان گشته. وقت آن است كه برآیی تا خدا به وسیله تو، حق را از باطل جدا گرداند...». و به همین ترتیب، به نواختن بوق و شیپور و طبل ادامه می‏دهند تا نماز مغرب فرا رسد... ».45
باید توجه داشت كه شیوه آمادگی برای ظهور، به شرایط زمان و مكان بستگی دارد و اگر در بعضی روایات، از آماده كردن اسب و شمشیر برای ظهور ولیّ امر(ع) سخن به میان آمده و برای آن، فضیلت بسیار شمرده شده است، به این معنا نیست كه اینها موضوعیت دارند. با قدری تأمل روشن می‏شود كه ذكر این موارد تنها به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجت حق است. در این عصر بر شیعیان لازم است كه با فراگرفتن فنون رزمی و مسلح شدن به تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آل محمد(ع) آماده سازند. در حال حاضر، به دلیل حاكمیت دولت شیعی و حكومت فقیه جامع‏الشرایط بر سرزمین اسلامی ایران، این وظیفه در درجه اول بر عهده حكومت اسلامی است كه در هر زمان، نیروی مسلح كشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهد تا به فضل خدا در هر لحظه كه اراده الهی بر ظهور منجی بشر، حضرت مهدی ـ عجّل الله‏تعالی فرجه ـ قرار گرفت، بتوانند به بهترین صورت در خدمت آن حضرت باشند.
امام خمینی(ره) با وسعت دیدی كه داشت، «كسب آمادگی برای ظهور» را بسیار فراتر از آنچه گفته شد، مطرح می‏كرد و معتقد بود كه باید از هم اكنون برای گسترش قدرت اسلام در جهان تلاش كنیم تا زمینه ظهور چنان‏كه باید، فراهم شود.

پی نوشت ها :
 

1. صحیفه نور، ج 7، ص 255.
2. همان، ج 20، ص 198.
3. همان، ج، 16، ص 88.
4. همان، ج 15، ص 75.
5. همان، ج 12، ص 175.
6. همان، ج 15، ص 170.
7. همان، ج 20، ص 118.
8. همان، ج 19، ص 11.
9. همان، ج 18، صص 11 و 12.
10. همان، ج 21، ص 108.
11.ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، الكافی، ج 1، ص 179، به نقل از امام صادق (ع).
12. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: الكافی، ج 1، كتاب الحجّـ[، باب الإضطرار إلی الحجـ[، صص 168 ـ 174؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، باب العلـ[ التی من أجلها یحتاج إلی الإمام(ع)، صص201 ـ 210؛ محمدبن ابراهیم نعمانی كتاب الغیبـ[ ، باب 9، صص 139 و 140؛ محمد باقر مجلسی بحار الأنوار، ج 23، باب الاضطرار الی الحجـ[ و أنّ الأرض لاتخلو من حجـ[، صص 1 ـ 56.
13. الكافی، ج 1، صص 178 و 179، ح 8 .
14. كمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، ص 229، ح 24؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 41، ح 78.
15. سوره نحل (16)، آیه 44.
16. پس از شهادت حضرت علی (ع) و روی كار آمدن بنی‏امیه، توده مردم كه معروف به سواد اعظم شدند، در برابر خوار ج كه نه امامت حضرت علی(ع) و نه خلافت معاویه را قبول داشتند و نیز در مقابل شیعیان علی(ع) كه معتقد به امامت وی بودند، فرقه جدیدی را تشكیل دادند كه «مرجئه» خوانده می‏شوند.
برای تسمیه این فرقه چند وجه ذكر كرده‏اند: نخست آنكه، این فرقه نیت و عقیده را اصل شمردند و گفتار و كردار را بی‏اهمیت دانستند. دوم آنكه، معتقد بودند همان‏گونه كه عبادت كردن با كفر سودی ندارد، گناه كردن هم چیزی از ایمان نمی‏كاهد. سوم آنكه، بعضی از دانشمندان مانند نوبختی «ارجاء» را به معنی امیدوار كردن گرفته‏اند؛ زیرا این فرقه، اهل كبایر را با ادای شهادتین از مزیت ایمان نومید نمی‏ساختند و آنان را كافر نمی‏شمردند و برای همه امید آمرزش داشتند. «مرجئه» از مخالفان سرسخت خوار ج بودند؛ زیرا خوار ج می‏گفتند: مسلمان با ارتكاب گناه كبیره كافر می‏شود، اما «مرجئه» برخلاف آنان عقیده داشتند كه مسلمانان با ارتكاب كبیره از اسلام خار ج نمی‏شود. فرهنگ فرق اسلامی، صص 401 و 402.
17. در زمان بنی‏امیه «قدریه» یا «معتزله» ظهور كردند و با فرقه مخالف خود «جبریه» یا «مجبّره» اختلاف داشتند. جبریه معتقد بودند كه بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت می‏دادند و نسبت آن دو را به انسان امری مجازی می‏دانستند. برخلاف ایشان معتزله یا قدریه طرفدار قدرت و حریت انسان بودند و آدمی را در كردار و رفتار خویش آزاد می‏پنداشتند. همان، ص 356.
18. «زنادقه» جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی گویند كه تفسیرهای او از نصوص شرعیه قرآن و سنت، موجب گمراهی مسلمانان گردد... . نخستین زندیقان از موالیان ایرانی در كوفه و حیره بودند كه خود را به قبایل عرب نسبت داده و عقاید كفرآمیز خویش را اشاعه می‏دادند. همان، صص210و211.
19. الكافی، ج 1، صص 168 و 169، ح 2.
20. ر.ک: شیخ صدوق، الهدایـ[ فی الأصول و الفروع، ص 30-38.
21. كتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 141، ح 2.
22. علی بن حسین مسعودی، إثبات الوصیـ[ للإمام علی بن ابی‏طالب، ص 272؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1373، ج 2، ص 565 .
23. ر.ك: سید محمد صدر، تاریخ الغیبـ[ الصغری، ص 223.
24. سوره انفال (8)، آیه 53 .
25. الكافی، ج 1، كتاب الحجـ[، باب فی الغیبـ[، ص 343، ح 31.
26. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 285، باب 179، ح 2.
27. ابوالفضل علی طبرسی، مشكا\ الأنوار، ص70.
28. كتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 203، ح4.
29. سوره بقره(2)، آیه 148.
30. كمال الدین و تمام النعمـ[، ج 2، باب 36، ص 378، ح 2.
31. شیخ مفید، الرسالـ[ الثالثـ[ فی الغیبـ[، مندرج در: سلسله مصنّفات الشیخ المفید، ج 7، صص 11 و 12.
32. بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 7.
33. كتاب الغیبـ[، ص 90.
34. همان، ص 92.
35. «لطف» در اصطلاح متكلمان این‌گونه تعریف شده است: «آنچه بنده را به طاعت خدا نزدیك می‏كند و از معصیت دور می‏سازد، بی‏آنكه به حد اجبار و الزام برسد». سید محسن خرازی، بدایـ[ المعارف الإلهیـ[ فی شرح عقائد الإسلامیه، چاپ سیزدهم: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1425ه . ق، ج 1، ص 230.
36. ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح كشف المراد علامه حلی، شرح تجرید الإعتقاد (خواجه نصیرالدین طوسی)، ص 507.
37. همان، ص 509.
38. گفتنی است برخی از صاحب‏نظران معتقدند نمی‏توان «آماده نبودن اجتماع بشری و عدم لیاقتمردم برای پذیرش و بهره‏گیری از نعمت حضور امام معصوم در جامعه و فراهم نبودن تعداد لازم یاران و انصار برای آن حضرت» را از جمله علت‏های غیبت برشمرد و بر این اساس، همه نتایجی را كه بر این علت بار شد، مردود می‏دانند. ر.ك: راز پنهانی و رمز پیدایی، صص 249 ـ 264.
39. كتاب الغیبـ[ ( نعمانی)، ص 320، ح 10.
40. الكافی، ج 6 ، ص 535 ، ح 1.
41. همان، ج8 ، ص381، ح576 .
42. «مرابطه» چنان‏كه فقیهان در كتاب جهاد گفته‏اند، این است كه شخص مؤمن برای جلوگیری از هجوم و نفوذ مشركان و كافران در مرزهای كشور اسلامی یا هر موضعی كه از آن احتمال حمله‏ای علیه مسلمانان می‏رود، به حال آماده باش و در كمین به سر برد. ر.ك: محمدحسن نجفی، جواهرالكلام فی شرح شرایع الإسلام، ج21، ص39. این عمل در زمان غیبت امام معصوم (ع) مستحب بوده و فضیلت‏های بسیاری برای آن بر شمرده شده است، چنان‏كه در روایتی كه به طریق اهل سنّت از رسول گرامی اسلام نقل شده، آمده است: «رِباطُ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ شَهْرٍ وَ قِیامِهِ، وَ إِنْ ماتَ مُرابِطا جَرَی عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ أَجْری عَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ أَمِنَ مِنَ الفُتَّانِ؛ یك شبانه‏روز مرابطه (مرزداری) در راه خدا از اینكه شخص یك ماه روزها روزه باشد و شب‏ها به عبادت قیام كند، ثوابش بیشتر است. پس هرگاه در این راه بمیرد، عملی كه انجام داده است، بر او جریان خواهد یافت و روزی‏اش بر او جاری خواهد شد و از فرشته‏ای كه در قبر مرده‏ها را امتحان می‏كند، ایمن خواهد ماند.» (كنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)
در مورد اینكه حداقل و حداكثر زمان مرابطه چه اندازه است، باید گفت حداقل زمان مرابطه، سه روز و حداكثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر شود، دیگر مرابطه بر آن صدق نمی‏كند و جهاد شمرده می‏شود. شخص هم از ثواب جهادكنندگان برخوردار می‏شود. (ر. ك: جواهر الكلام، ج 21، صص 41 و 42).
43. محمد باقر مجلسی، مرآ\ العقول فی شرح أخبار آل‏الرسول، ج 26، ص 582 .
44. جواهر الكلام، ج 21، ص 43.
45. ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 272، به نقل از: محمد حكیمی، در فجر ساحل، چاپ نوزدهم: تهران، آفاق، 1375، ص 55؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، صص 694 ـ 697 .
 

ماهنامه موعود شماره 108

يکشنبه 3/6/1392 - 21:56
آموزش و تحقيقات

 

    مقدمه اى بر آثار تربیتى و روان شناختى انتظار
مقدمه اى بر آثار تربیتى و روان شناختى انتظار

 

نویسنده: دکتر محمدرضا شرفی(1)




 

اشاره
 

انتظار در مكتب اسلام, تنها یك رویكرد عاطفى نیست; بلكه رویكردهاى معرفتى, اجتماعى, اخلاقى و فردى را نیز شامل مى شود. از این روى مى توان, انتظار را هم چون منشورى دانست كه داراى تجلیات گوناگونى است.
در رویكرد معرفتى به مسئله ى انتظار, مى توان آثار تربیتى و روان شناختى این پدیده را با نگاهى جدید, مورد بررسى قرار داد; البته در این جا, تربیت به معناى گسترده ى آن مورد نظر است كه شامل مقوله هاى اخلاقى نیز مى شود و در بعد روان شناختى نیز, آثار كاركردى آن بیش تر مورد تاكید قرار مى گیرد.
در نوشتار حاضر, به عناوینى مانند گسترش امیدهاى واقعى, پویایى معطوف به هدف, استقرار وحدت و هم بستگى, مراقبت دایمى و سلامت اخلاقى جامعه پرداخته ایم.
یاد كرد این نكته لازم است كه این نوشتار تنها پیش درآمدى بر این مبحث است و امیدواریم كه در آینده بتوانیم به صورتى گسترده تر و عمیق تر و فراتر از یك مقاله بدان بپردازیم.

1. گسترش امیدهاى واقعى
 

امید, محرك انسان براى رویارویى با آینده است. برخى آن را انگیزه, و پاره اى دیگر, آن را نیاز آدمى مى دانند. به عقیده ى مزلو(2), یكى از روان شناسان مكتب كمال; ((انگیزه ى آدمى, نیازهایى مشترك و فطرى است كه در سلسله مراتبى از نیرومندترین تا ضعیف ترین نیاز, قرار مى گیرد)).(3)
براى توضیح مطلب مى توان گفت كه آدمى, پیوسته و در پى انجام هر كارى, به دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز, نیازمند انگیزه اى براى آغاز عمل مى باشد.
بر این اساس, انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشوارىهاى آن, نیازمند انگیزه اى نیرومند است كه در پدیده ى ((امید به آینده)) تجلى مى یابد; آینده اى كه به مراتب, عالى تر, زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله, به ویژه براى جوانان, داراى اهمیت بیش ترى است; زیرا آنان در پرتو ((امید به فردایى بهتر)) مى توانند به نیروى فراوان خود و شور ونشاط بى پایانشان جهت و معنا بخشند.
البته این مقوله در میان مكاتب دینى و غیر دینى, داراى جایگاه, منزلت و تفسیرهاى گوناگونى است; به عنوان اشاره, اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى غیبى و عنایات عام و خاص الهى, به گونه اى منطقى, متضمن پىآمدهایى هم چون امید بهآینده و به تعبیرى دیگر, فرج بعد از شدت مى شود. درحالى كه در مكاتب مادى و بینش هاى سكولاریستى جایى براى ((امدادهاى غیبى)) وجود ندارد. حتى در میان پیروان ادیان, نیز این مسئله, داراى جلوه هاى گوناگونى است. از جمله در چند سال پیش, پاپ, رهبر كاتولیك هاى جهان, در اولین كتابى كه از او باعنوان ((عبور از آستانه ى امید)) منتشر گردید, به صراحت, ناامیدى خود را از وضعیت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ویژه جوانان, اظهار نمود. در اظهارات پاپ, نشانه هایى از امید به آینده به چشم نمى خورد. حتى در میان برخى اندیشمندان و متفكران غربى نیز بعضا مسئله ى ((امید)) هم چون پدیده اى دور از دست رس و بیهوده تلقى مى شود. به عنوان مثال, برتراند راسل(4) در گفتارى با عنوان ((جهان پرتلاطم)) مى نویسد: ((من در لحظه اى تاریك (ژوییه ى 1961) به نوشتن مشغولم و نمى دانم نژاد بشر آن قدر دوام مى كند كه نوشته ى من منتشر یا در صورت انتشار, قرائت شود یا نه)).(5)
در مقابل این رویكردهاى یإسآور و منفى به آینده كه در بیش تر مكاتب موجود مشاهده مى شود, اندیشه ها و رویكردهاى امیدوارانه و مثبت گرایى نیز وجود دارند كه از مهم ترین آن ها مى توان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه ى انتظار امام عصر(عج) اشاره نمود كه نه تنها انتظار فرج آن حضرت, پدیده اى معنادار, منطقى و معقول است, بلكه چنین انتظارى, در زمره ى بزرگ ترین فرج ها و گشایش ها, تلقى مى شود.(6) براى توضیح مطلب, اشاره مى كنیم كه امیدها دو گونه اند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى. امیدهاى واهى, بیش تر شامل نوعى ایدهآل ها, آرمان ها و آرزوهاى گم شده اى است كه انسان با حاضر كردن آن ها در ذهن ودرون خویش, به نوعى آرامش خاطر دست مى یابد كه در صورت تداوم و تقویت آن ها, خود به خود زمینه ى جدا شدن از مسائل و روىدادهاى واقعى زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات, براى شخص فراهم مى گردد.
در مباحث روان شناسى تربیتى, این نوع مواجهه با مسائل, رفتارهاى دفاعى نام دارد. از ویژگى هاى این گونه رفتارها, این است كه در كوتاه مدت, به شخص, آرامش و امنیت مى بخشد ولى در دراز مدت, موجب ناسازگارى با اطرافیان و دنیاى خارج مى شود.
امیدهاى واقعى نقطه ى مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى كه داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزش هاى مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند امید به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرایطى كه آن حضرت با حكومت خویش فراهم مىآورند كه در این جا به دو نمونه از این شرایط اشاره مى كنیم:
امام حسن مجتبى(ع) از پدر بزرگوارشان نقل مى فرمایند:
در دولت مهدى(عج), درندگان, سازش مى كنند; زمین, نباتات خود را خارج مى كند; آسمان, بركاتش را فرو مى فرستد; گنج هاى نهفته در دل زمین براى او آشكار مى شود و بین مشرق و مغرب را مالك مى شود و خوشا به حال كسى كه آن روزگار مسعود را درك كند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.(7)
از امام باقر(ع) نیز روایت شده است كه فرمودند:
هنگامى كه قائم ما(عج) قیام كند, دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آن ها را گردآورد و رشدهاى آن ها را كامل گرداند.(8)
از این دو عبارت چنین برداشت مى شود كه انتظار امام عصر(عج), موجب گسترش و توسعه ى امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مى شود; امیدهایى كه منتظرانش, هرگز در حقیقت و اصالت آن ها, تردیدى به خود راه نمى دهند; زیرا چنین امیدهایى از متن باورهاى دین, رویش كرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است.
حال چنان چه از بعد روان شناختى به مسئله بنگریم, نقش امید را در سلامت روانى, تعیین كننده و محورى خواهیم یافت.
دوآن شولتس(9) مى نویسد:
سلامت روانى, پیش نگر است, نه پس نگر. دورنما, چیزى است كه شخص امیدوار است بشود نه آن چه پیش تر روى داده است و دگرگونى پذیر نیست.(10)
او مى افزاید:
من, نگاهى را كه به آینده مى نگرد و بر هدف ها, آمال و رویاهاى درازمدت تمركز مى یابد, خوشایند مى یابم. البته پیش بینى و برنامه ریزى و تلاش براى آینده, از ماندن در روىدادهاى گذشته, سالم تر به نظر مى رسد.(11)
كانت, طرح مسئله ى امید را از ویژگى هاى هوش مندى آدمى تلقى مى كند و مى نویسد:
براى هر كس كه متنبه و هوشیار باشد و در كار دنیا و حال خود بنگرد, سه سوال پیش مىآید:
یكى: چه مى توانم بدانم؟
دوم این كه: چه باید بكنم؟
سوم این كه: چه امید و انتظارى مى توانم داشته باشم؟(12)
آلپورت,(13) یكى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است:
[ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدف ها و امیدها و رویاهاى خویشند, و رهنمون زندگى شان, معناجویى و ایثار و حسن تعهد است. تعقیب هدف, هیچ گاه پایان نمى پذیرد. اگر هدفى را باید كنار گذاشت, باید بى درنگ انگیزه ى نوینى آفرید. افراد سالم به آینده مى اندیشند و در آینده زندگى مى كنند.(14)
روى كرد ((آینده گرا)) با ویژگى ((سلامت روان)) از نسبت معقول و منطقى برخوردار است.
چنین نسبتى را در بیان ویكتور فرانكل(15) به روشنى مى یابیم:
شخصیت هاى سالم, ویژگى هاى دیگرى هم دارند; به آینده مى نگرند و به هدف ها و وظایف آتى توجه مى كنند. در واقع به چنین هدف هایى نیاز دارند. این ویژگى انسان است كه تنها با نگرش به آینده مى تواند زندگى كند.(16)
او در ادامه ى نظریاتش مى افزاید:
بدون اعتقاد به آینده, ((محمل معنوى)) زندگى از میان مى رود و روح و جسم به سرعت محكوم به فنا مى گردد. باید براى ادامه ى زندگى دلیلى داشت; در راه هدفى آتى كوشید, وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى دهد.(17)
به نظر ((فرانكل)), اعتقاد به آینده, هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است. چنین تعبیرى, یك نقطه ى اوج در میان نظریات روان شناسان در این زمینه است.
انتظار در مكتب شیعه, علاوه بر این كه, نوعى امید به آینده است, چشم به راه یك روىداد بزرگ و تحول عمیق, بودن است; چرا كه طى شدن فاصله ى میان غیبت و ظهور یك پدیده ى عادى نیست; بلكه حادثه اى به وسعت همه ى تاریخ بشر است. براى تجسم عظمت آن, اشاره به این نكته كافى است كه امام مهدى(عج), تبلور همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاكنون است.
بر این اساس, فرداى ظهور, فردایى است روشن تر و بهتر از امروز; زیرا همه ى اختلافات و خصومت ها كه ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است, از میان برمى خیزد و در پرتو شكوفایى خرد, جاى خود را به عطوفت, رحمت و مناسبات صمیمانه مى بخشد.
با تكیه بر این مبانى, دیگر افسردگى در میان پیروان مكتب انتظار جایى ندارد. در غیر این صورت است كه آدمى, دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابر این بیش تر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مى گیرد. اهمیت این مطلب, زمانى روشن تر مى شود كه بدانیم افسردگى, به عنوان بیمارى قرن, شایع ترین و دشوارترین اختلالى است كه انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج برده است; چرا كه رشته هاى امید خود را بریده و گسیخته مى بیند.

2. پویایى معطوف به هدف
 

زندگى, زمانى با معناست كه جوهر حركت در آن باشد و به تعبیر دیگر, انسانى كه پویا و فعال و پر تحرك است, معنایى براى بودن خویشتن مى یابد; زیرا مى تواند خود را از سطح ركود و روزمره گى, به مرحله ى پویایى برساند.
وقتى فرد, به وضعیت موجود راضى نیست و در صدد تحقق شرایط بهترى تلاش مى كند, به این معناست كه خود نیز نقشى در آن ایفا مى كند و تماشاگر نیست; بلكه ایفاگر وظیفه اى خاص است.
دوآن شولتس, در توصیف چنین حالتى مى نویسد:
چیزى كه به زندگى شور و هیجان مى بخشد تعقیب است نه تسخیر, راه است نه مقصد, تلاش است نه كام یابى.(18)
پویایى از دو منظر قابل بررسى است: نخست این كه انسان پویا به نفى هرگونه بى تفاوتى بر مى خیزد و همین امر, زمینه ساز نوآورى, خلاقیت و جست وجوى همیشگى امور بدیع است و تإثیر آن نیز رضایت نسبى آدمى از خویشتن و زندگى است; زیرا بخشى از آثار وجودى خویش را شاهد بوده و آن ها را باور دارد. دیگر این كه هرگونه تحرك و پویایى نیز داراى چنین آثارى نخواهد بود; زیرا حركت بدون هدف, عقیم بوده و داشتن هدف بدون حركت نیز بى معناست. از این روى پویایى معطوف به هدف, مورد نظر است; زیرا شامل هر دو مولفه است.
بنابراین بر اساس این مقدمات مى توان گفت كه انتظار امام عصر(عج), در منتظرانش, شامل هر دو مولفه ى ((پویایى)) و ((معطوف به هدف بودن)) است; زیرا منتظر به جامعه اى مى اندیشد كه تمامى وعده هاى انبیا و اولیا در آن به وقوع خواهد پیوست و از این روى تلاش مى كند تا به میزان توانایى و درك مسئولیت خویش, در ساختن چنین جامعه اى سهیم باشد. از سوى دیگر, او مى داند كه براى چه تلاش مى كند; انگیزه اى آشكار, منطقى, معقول و قابل دفاع دارد; بنابر این تمامى تلاش هاى او, معطوف به هدفى والا به نام ((انتظار ظهور)) مى شود و این هدفى معنادار و ارزش مند است.
تجلى این گونه تلاش ها را در فرمایش امام صادق(ع), مى بینیم:
هر كس دوست دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد, بایستى انتظار او را داشته, به نیكویى و پرهیزكارى رفتار نماید; پس اگر او به این حال, پیش از قیام او از دنیا برود, پاداش یاران مهدى را خواهد گرفت; بنابر این بكوشید و جدیت كنید و چشم به راه باشید كه بر شما گوارا باد.(19)
برخى از روان شناسان مكتب كمال, نظیر ((ویكتور فرانكل)), معتقدند در وجود انسان, توانایى هایى نهفته است كه جز در موقعیت هاى خاص, بروز و ظهور نمى یابند; موقعیت هایى نظیر برخورد با سختى ها و تنگناها كه آدمى را به پویایى و تحرك وا مى دارد و همین خود انگیزىها, عامل تحقق خویشتن و خود شكوفایى است. روى كردهاى او كه بر گرفته از دوران سخت اسارت در بازداشت گاه هاى مخوف آلمان نازى است, با زیبایى هر چه تمام تر در كتاب انسان در جست و جوى معنا به تصویر كشیده شده است. (20)
حضرت على(ع) نیز در نهج البلاغه به این مطلب اشاره دارند:
... و كانى بقائلكم یقول: ((اذا كان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الا قران و منازله الشجعان)) الا و ان الشجره البریه اصلب عودا و الرواتع الخضره ارق جلودا و النابتات العذیه اقوى وقودا و ابطا خمودا ...(21)
...گویا مى شنوم كه شخصى از شما مى گوید:
اگر غذاى فرزند ابوطالب همین است, پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است)).
آگاه باشید! درختان بیابانى, چوبشان سخت تر, و درختان كناره جویبار پوستشان نازك تر است. درختان بیابانى كه با باران سیراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است... .(22)
در یك جمع بندى, آثار تربیتى انتظارى پویا و معطوف به هدف, عبارت اند از:
الف ـ به جریان افتادن نیروهاى نهفته و سرمایه هاى راكد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب ـ پالایش درون و به مرحله ى خلوص رسیدن به جهت طولانى شدن دوران غیبت;
ج ـ معنا یافتن زندگى در پرتو پویایى معطوف به هدف, با نگاه تطبیقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن كه تهى شدن از درون و روز مره گى است;
د ـ رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف كه در انتظار حضرت بودن, معنا مى یابد;
ه" ـ فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله ى انسان متعالى;
و ـ از سطح و مرحله ى رنج هاى حقیر مادى, رها شدن و به وادى رنج هاى عظیم معنوى و دغدغه هاى بزرگ انسانى, گام نهادن; هم چون رنج انتظارى راستین و طولانى را بر دوش كشیدن و چشم به دروازه هاى روشن ظهور داشتن.

3. استقرار وحدت و هم بستگى
 

چنان چه, انتظار را به عنوان یك آرمان بنگریم, در جنبه هاى فردى و اجتماعى نیز داراى آثارى خواهد بود. نخست از لحاظ فردى, موجب تمركز افكار و نیروهاى آدمى مى شود; زیرا همه ى آن ها, ناظر به یك هدف, یعنى انتظار ظهور هستند و این امر به نوبه ى خود, موجب وحدت شخصیت او مى گردد. در مقابل, مى توان به پراكنده بودن و متفرق بودن تلاش هاى انسان اشاره نمود كه هیچ نتیجه اى در پى نخواهد داشت. این معنا در قرآن كریم چنین آمده است: ((هر آینه سعى و كوشش شما پراكنده است. ))(23)
آلپورت در بیان چنین رابطه اى مى نویسد:
تلاش براى آینده, به كل شخصیت آدمى, یگانگى و یك پارچگى مى بخشد ... به عبارت دیگر, مى توان با كوشش براى دست یافتن به مقاصد و رسیدن به هدف ها, جنبه هاى شخصیت را یك پارچه ساخت و جامعیت بخشید.(24)
وحدت شخصیت, از هرز رفتن توانایى ها و قابلیت ها, جلوگیرى مى كند و زمینه ى رشد و ظهور قدرتى شگرف و فوق العاده را فراهم مى كند; زیرا چنین وحدتى در درون آدمى, تضادهاى درونى را از میان بر مى دارد; همان تضادهایى كه برخى انسان ها را پیوسته رنج داده, توان شان را به شدت مى كاهد. در این جا به نقل مطلبى از ((كارن هورناى(25))) مى پردازیم. او یكى از روان كاوان هم عصر ماست. وى با تإلیف معروف ترین اثرش به نام تضادهاى درونى ما معتقد است كه بیش ترین عامل اثر گذار بر سلامت روانى اشخاص را باید در پدیده ى تضادهاى درونى آنان جست وجو نمود و چنان چه آنان بتوانند به گونه اى بر این تضادها فایق آیند, دیگر موجبى براى اختلال در سلامت روانى آنان وجود نخواهد داشت.(26) وى هم چنین به بیان حكایتى از فلسفه و حكمت خاور دور مى پردازد:
مریدى از پیر و مرشد خود پرسید: اى حكیم, به من بگو این چه نیرویى است؟ و این چه قدرتى است كه در پنجه ى شیر نهفته است؟
پیر جواب داد: نیروى وحدت با خود. اخلاص و صمیمیت چنین نیرویى ایجاد مى كند. در حقیقت, استفاده از تمام نیروهاى معنوى یك دل و یك جهت.(27)
از بعد اجتماعى نیز, وحدت قابل تإمل است. وجود هدف مشترك در یك ملت یا جامعه, موجب نوعى پیوند, دل بستگى و وحدت میان معتقدان به آن هدف مى شود. در میان جامعه اى كه بزرگ ترین آرمانش, ظهور امام عصر(عج) است, نوعى هم دلى, هم نوایى و هم اندیشى پدید مىآید. چنین هدفى از چند جهت ازهدف هاى دیگر متمایز است:
1. این هدف چون در واژه ى ((انتظار)), معنا مى یابد, داراى قداست ویژه اى است و هیچ هدف دیگرى در معنویت و قداست به پایه ى آن نمى رسد; چرا كه این یك انتظار معمولى نیست, بلكه طولانى ترین انتظار براى ظهور كامل ترین انسان عصر است.
2. چنین هدفى كه با مسئله ى امامت و رهبرى حضرت ولى عصر(عج) در عصر ظهور ایشان, ارتباط مى یابد, از لحاظ مراتب ارزشى, در اوج اهداف و آرمان هاى یك جامعه قرار مى گیرد; زیرا هیچ موضوع دیگرى به سان این امر, به حیات و بقاى جامعه, بستگى پیدا نمى كند; چه آن كه ((به یمن وجود اوست كه به خلق, روزى مى رسد و زمین و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه ى او خدا زمین را پر از عدل و داد مى كند پس از آن كه پر از بیداد و ستم شده باشد)).(28)
وقتى از جایگاه امام(ع) در برپایى جامعه اى مبتنى بر عدالت, سخن به میان آید, بى مناسبت نخواهد بود كه تا اندازه اى چنین جایگاهى, روشن شود.

4. مراقبت دایمى
 

یكى از پىآمدهاى طبیعى و منطقى انتظار, احساس حضور است. منتظرواقعى, با اعتقاد به این كه اعمالش, پیوسته در منظر آن عزیز واقع مى شود, نسبت میان خود و آن حضرت را در احساس حضور, متجلى مى بیند و هر جا كه باشد, گویى خود را در خیمه ى آن حضرت و گوش به فرمان ایشان, احساس مى كند و لازمه ى انتظار حقیقى را, تلاش براى جلب رضایت ایشان مى داند; بنابر این براى تحقق این مهم, نه تنها, عمل به واجبات و ترك محرمات را وجهه ى همت خویش قرار مى دهد, بلكه از هر غفلتى نیز پرهیز مى كند; همان گونه كه استغفار خواص, استغفار از گناه نبوده و نیست بلكه آنان هر غفلتى از یاد خدا و انس با محبوب را براى خود گناهى بزرگ مى شمردند و از آن استغفار مى كردند.
منتظر, به یارى معرفت خویش, امام(ع) را در غیبت, هم چون خورشید پشت ابر دانسته, و او را ناظر بر حالات و نیات خود مى داند و چیزى را از دیدگان آن حضرت مخفى نمى پندارد. و در چنین موقعیتى است كه احساس حضور معنا پیدا مى كند.
براى استناد به كلام معصومین(علیهم السلام) به ذكر دو نمونه بسنده مى كنیم:
امام على(ع) در پاسخ به پرسش یكى از مومنین درباره ى حدود آگاهى و میزان اشراف امام, فرمودند:
هیچ مومنى در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست.(29)
و امام عصر(عج) در بخشى از توقیع مباركشان به شیخ مفید; فرمودند:
ما بر آن چه بر شما مى گذرد, احاطه ى علمى داریم و هیچ یك از خبرهاى شما از ما پوشیده نیست ... ما نسبت به رعایت حال شما اهمال نمى كنیم و یاد كردن شما را فراموش نمى كنیم.(30)
او همان بزرگوارى است كه در زیارت روز جمعه اش مى خوانیم: ((السلام علیك یا عین الله فى خلقه;(31) سلام بر تو اى چشم خدا در میان آفریدگانش.))
بنابراین با تكیه بر این مبانى, مى توان نتیجه گرفت كه آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است.
حال باید دید كه احساس حضور از جهات تربیتى چه اثراتى دارد؟
یقین داشتن به این مطلب كه هیچ یك از اعمال ظاهرى و نیات باطنى ما از چشمان با نفوذ آن حضرت مخفى نمى ماند, در مرحله ى اول, منجر به مراقبت دایمى اخلاقى خواهد شد; زیرا میان ((انتظار)) و ((عمل مورد پذیرش منتظر)), تلازم منطقى وجود دارد و در غیر این صورت ((انتظار)) امرى بى معنا خواهد بود.
منتظر, پیوسته مراقب مجموعه ى گفتارها و رفتارهایش خواهد بود تا موردى بر خلاف رضاى محبوبش, از او صادر نشود. و این مسئله در حقیقت, به پالایش درونى و صفاى باطنى خواهد انجامید; به گونه اى كه در پرتو چنین مراقبه اى, قابلیت ارتقا مى یابد و این امر, خود به خود به تحقق یك هدف تربیت اخلاقى منجر مى شود. این هدف, ناظر به این است كه عامل نظارت و كنترل فرد, باید قبل از هر چیز, جنبه ى درونى داشته باشد, نه جنبه ى بیرونى. و این وضعیت درونى كه همیشه پایدار و مستمر است, رفتار فرد را در جهت اهداف معینى, جهت مى بخشد. در حقیقت باید بگوییم, انضباط اخلاقى و خویشتن دارى, چنان چه متكى بر عوامل و پایه هاى درونى باشد, از استمرار, دوام, عمق و اخلاص ویژه اى برخوردار خواهد بود و در صورتى كه بر پایه ها و عوامل بیرونى, استوار باشد, از برخى آفات عمل هم چون تظاهر, ریا و گسیختگى و انقطاع عمل, مصون نخواهد ماند. از این روى در صورتى كه بتوانیم وابستگى فرد را به عوامل خارجى كاهش داده, یا آن را قطع كنیم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل, رضاى حق و تإیید امام عصر(عج) بدانیم, یك هدف مهم در تربیت اخلاقى, تحقق یافته است. و ثمره ى آن, منتظرانى هستند كه در نیت و عمل, خالص بوده, هرگز لحظه اى از وارسى اعمال خویش غفلت نمى كنند.
در خبر آمده است ((از بزرگى پرسیدند: نفیس ترین چیزى كه به آسمان بالا رود چیست؟ گفت: اخلاص, پرسیدند: نفیس ترین چیزى كه از آسمان به زمین فرود مىآید چیست؟ گفت: توفیق.))
انسان هاى تربیت شده و الهى, مى دانند كه شرط جوان مردى آن است كه بدانند وقتى بر سر سفره ى روزى و نعمت الهى مى نشینند, روزىخوار نعمت هایى هستند كه خداوند براى آنان به یمن وجود مبارك امام عصر(عج) مقدر فرموده است; زیرا معتقدند:
و بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السمإ;
و به بركت (وجود) او به خلق روزى مى رسد و به ذات وجودش زمین و آسمان بر جاى خود مى باشند.(32)
بنابر این چنین افرادى, هرگز به فكرشان خطور نمى كند كه عملى برخلاف رضاى آن حضرت كه رضاى خداست انجام دهند و دایم در حال مراقبه, مشارطه و محاسبه ى نفس خویش اند و داراى همان شخصیتى هستند كه مورد قبول آن بزرگوار است. و اگر مقام و مرتبه ى منتظر از این مراتب نیز فراتر رفت و به منزلت اولیاى خدا رسید, در آن مرحله, حتى از اندیشه و فكر گناه نیز پرهیز مى كند كه نیك مى داند: استمرار و تداوم اندیشه ى گناه, مقدمه ى عمل گناه است.

5. سلامت اخلاقى جامعه
 

از جهات تربیتى و اخلاقى فرد سالم, زمینه ساز جامعه ى سالم است و جامعه ى سالم, عامل تداوم و بقاى فرد سالم است و این دو در تعامل با یك دیگرند. بنابراین نوعى التزام منطقى میان سلامت اخلاقى فرد و سلامت اخلاقى جامعه, وجود دارد. گفتنى است كه منظور از واژه ى ((سلامت)), مصونیت دین در سطح فرد و جامعه است.
مصونیت دین, در پرتو تقوا امكان پذیر است. همان عاملى كه عمل به آن, یكى از مهم ترین وظایف شیعیان و پیروان امام عصر(عج) در زمان غیبت است;(33) زیرا آن حضرت, معناى تقوا است و انتظار منطقى آن است كه منتظرانش نیز از نوعى سنخیت نسبى با ایشان برخوردار باشند تا در اظهار محبت و ارادت آنان به آن حضرت, نشانه اى از صداقت, مشاهده شود.
از سوى دیگر, در رإس فرمایشات معصومین(علیهم السلام) سفارش به تقوا به چشم مى خورد:
امام صادق(ع) مى فرمایند:
قسم به خدا, شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید; پس ما را نسبت به این امر (دین دارى خودتان) به وسیله ى ورع و اجتهاد یارى نمایید.(34)
هم ایشان در سفارش دیگرى مى افزایند:
بر شماست رعایت كردن ورع, به درستى كه ورع, آن دینى است كه ما ملتزم به آن هستیم وخدا را به وسیله ى آن بندگى مى كنیم و همین را از اهل ولایت و محبت خود انتظار داریم. ما را به خاطر شفاعت كردن به سختى و زحمت نیندازید.(35)
سیرى كوتاه در حالات و زندگى نواب خاص آن حضرت بیان گر این واقعیت است كه همه ى آن بزرگواران, اهل تقوا و پرهیزكارى بودند و یگانه ى زمان خویش. هم چنین, گذرى بر زندگى نامه ى افراد سعادت مندى كه در دوران غیبت, به دیدار آن حضرت مشرف شده اند, موید همین معناست كه آنان نیز در خصیصه ى تقوا و پاكى نیت, از بهترین هاى دوران خود بوده اند.
علاوه بر این ها در حدیثى از امام حسن عسكرى(ع) آمده است:
هر كدام از فقها (مراجع تقلید) كه نگه دارنده ى نفس خود و حافظ دین خود و مخالف هوى و هوس خود و مطیع فرمان پروردگارش باشد, بر عوام است كه از وى تقلید كنند. (36)
در این فرمایش حضرت, مشاهده مى شود كه یكى از شرایط مرجعیت, خویشتن دارى و صیانت نفس و به عبارت دیگر, پرهیز از تبعیت هواى نفس یا تقواى الهى است.
بر اساس این مقدمات ورع و تقوا و خویشتن دارى در بحث انتظار آن حضرت و ارادت صادقانه به ایشان, نقشى محورى دارد; به این معنا كه منتظران حقیقى, داراى خصیصه ى تقوا هستند و نیز پدیده ى ((انتظار)) در فرد و جامعه ى منتظر, به گونه اى منطقى, تقوا مىآفریند و فرد و جامعه, هر دو را به جانب سلامت اخلاقى, سوق مى دهد. چنین نتیجه اى را مى توان, به شكل زیر صورت بندى منطقى بخشید:
منتظر حقیقى, نیك مى داند كه محبت به امام عصر(عج) شرط لازم است ولى شرط كافى, تبعیت و جلب رضایت آن حضرت است و جلب رضایت ایشان, تحقق خواسته هاى آن بزرگوار, از جمله رعایت ((تقواى الهى)) است; بنابر این به میزان عشق و ارادت خویش به آن عزیز, در جهت رشد و تقوا و خویشتن دارى مى كوشد. از این روى انسان منتظر, انسانى است متخلق, كه صفت تقوا در اوج صفات دیگر وى, جاى گرفته است. او هم چنین با درك مسئولیت اجتماعى, نسبت به اصلاح جامعه, درحد توان خود تلاش مى كند و هرگز تسلیم یإس و روزمره گى نمى شود. توضیح این مطلب ضرورى است كه منتظر حقیقى, انحرافات اجتماعى را تحمل نمى كند و بر ضد آن مى شورد.
كلام پیامبر اكرم(ص) یارىگر همین معناست:
هر كس از شما كه كار زشتى را (در جامعه) دید, قطعا با عمل خود به آن اعتراض كند; واگر قدرت آن را ندارد, با زبان خود به آن اعتراض كند; و اگر قدرت آن را ندارد, با قلب خود به آن اعتراض نماید (یعنى نسبت به آن بى اعتنایى كند) و این (كراهت و اعتراض قلبى) پایین ترین درجه ى ایمان است.(37)
خانواده نیز كه واحد بنیادین جامعه است, در زمان انتظار, در معرض تحولى اساسى, واقع مى شود; زیرا فرد فرد خانواده ى منتظر, سعى در ایجاد و بهبود یك نظام متعادل و بالنده مى نمایند و روابطشان, بر مبناى درك و شناخت حقوق متقابل فرد و خانواده, تنظیم مى شود. بدیهى است در چنین محیطى, عشق, محبت, صمیمیت و تفاهم حاكم است و چنین خانواده هایى, توانایى ایجاد جامعه اى سالم و صالح را خواهند داشت.

پی نوشت ها :
 

1. نویسنده, محقق و استاد دانشگاه.
2. (1970 ـ
Maslow, Abraham Harold. (1908
3.دوآن شولتس, روان شناسى كمال, ترجمه ى گیتى خوشدل, ص 115.
4. (1969 ـ Bertrand Arthur William Russel (1872
5. برتراند راسل, آیا بشر آینده اى هم دارد؟, ترجمه ى م منصور, ص 238.
6. على اكبر مهدىپور, چهل حدیث غیبت, نشر حاذق, ص 50 ; بحار الانوار, ج 52, ص 122, ح 4.
7. بحار الانوار, ج 52, ص 280.
8. پیشین, ج 52, ص 328.
9. Doan Shults.
10و11 دوآن شولتس, پیشین, ص 43.
12. محمد على فروغى, سیر حكمت در اروپا, ج 2, ص 253.
13. (1967 ـ Gordon Willard Allport (1898
14. دوآن شولتس, پیشین, ص 25.
15. Victor Frankle
16. پیشین, ص 210.
17. پیشین, ص 210 و 211.
18. پیشین, ص 44.
19. بحار الانوار, ج 52, ص 140, ح ;50 نعمانى, الغیبه, ص 200, ح 16.
20. ویكتور فرانكل, انسان در جست وجوى معنا, ترجمه ى دكتر میلانى.
21. نهج البلاغه, صبحى صالح, ص 418.
22. نهج البلاغه, ترجمه ى محمد دشتى, نامه 45, ص 554.
23. سوره ى لیل(92), آیه ى 4.
24. دوآن شولتس, پیشین, ص 19 و 20.
25.(1952 ـ Karen Horney(1885
26. كارن هورناى, تضادهاى درونى ما, ترجمه ى محمد جعفر مصفا, ص 29, چاپ سوم, مهر 1360.
27. پیشین, ص 139.
28. مفاتیح الجنان, (نشر فیض), ص 128.
29. سید محمد بنى هاشمى, معرفت امام عصر(عج), ص 300.
30. طبرسى, احتجاج, ج 2, ص 495.
31. مفاتیح الجنان, فرازى از زیارت حضرت امام زمان(عج) در روز جمعه.
32. مفاتیح الجنان, فرازى از دعاى عدیله.
33. سید محمد بنى هاشمى, معرفت امام عصر(عج), ص 310.
34. شیخ حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 15, ص 247, ح 20410.
35. پیشین, ص 248, ح 20411.
36. پیشین, ج 27, ص 131, ح 33401.
37. پیشین, ج 16, ص 134, ح 21173.


منبع:ماهنامه موعود
يکشنبه 3/6/1392 - 21:56
شخصیت ها و بزرگان
علامه مجلسی (ره)
علامه مجلسی (ره)

نویسنده: علی خنیفر زاده



نیاکان مجلسی

جد پدریِ علامه مجلسی، ملا محمد مقصود علی اصفهانی، نخستین فرد از این خاندان است که به «مجلسی» شهرت یافت و این شهرت پس از آن بر فرزندانش اطلاق شد. بهبهانی در مرآت الاحوال جهان نما (و به پیروی از او محدث نوری در فیض قدسی) نوشته است که وی مردی صاحب کمال و با ورع بوده و در گرمی بخشیدن به مجلس ثانی نداشته «و تخلص به مجلسی می‏فرموده است و لهذا این سلسله به مجلسی مشهور شده‏اند».
جد مادریِ پدر مجلسی، کمال الدین درویش محمد نطنزی از شاگردان شهید ثانی و محقق کرکی، و یکی از چهار دانشمند جبل عاملی بود که در آغاز عهد صفوی به ایران مهاجرت کرد. او مردی زاهدپیشه بود و بیشترین همت خود را صرف گستردن احادیث شیعه کرد، تا جایی که درباره او گفته‏اند: او اولین کسی است که احادیث شیعه امامیه را نشر داد.
نویسنده ریاض العلماء می‏گوید: حافظ ابو نُعَیم اصفهانی، مولف حلیة الاولیاء، از نیاکان مجلسی بوده و به اعتقاد مجلسی مذهب تشیع داشته است.

پدر مجلسی

پدر ارجمند علامه محمدباقر مجلسی، ملا محمدتقی مجلسی، مشهور به مجلسی اول است. او از مشاهیر علمای اصفهان در روزگار صفوی بود که در سال‏های نخستین قرن یازدهم زاده شد. محمدتقی مجلسی، آثار ارجمند بسیاری از خود بر جای گذاشت که کتاب‏های روضة المتقین و لوامع صاحبقرانی از جمله آنهاست. این دو کتاب شرح عربی و فارسی بر کتاب شریف مَنْ لا یَحْضرُهُ الفَقِیه می‏باشد. وی شاگردان بسیاری چون آقا حسین خوانساری و ملا صالح مازندرانی را پرورد و در نهایت خود به سال 1070 ق در اصفهان درگذشت.

مجلسی در یک نگاه

ملا محمدباقر مجلسی فرزند ملا محمدتقی مجلسی، در سال 1037 ق در اصفهان‏زاده شد و در سال 1110 ق، در همان شهر چشم از جهان فرو بست.
او به «مجلسی دوم» و پدر بزرگوارش به «مجلسی اول» مشهور است و هر دو در شمار دانشمندان بزرگ شیعه می‏باشند. علامه مجلسی از بزرگ‏ترین عالمان شیعه است که خدمات گوناگون و فراوانی به جهان اسلام و مذهب تشیع کرده است. از جمله خدمات فرهنگی و دینی او تألیف کتاب‏های بسیاری در موضوعات مختلف دینی به دو زبان فارسی و عربی است. امّا در میان آثار گران سنگ ایشان، مجموعه عظیم بحارالانوار که به حق دایرة المعارف بزرگ شیعه است ـ بیش از دیگر آثار وی موجب شهرت او شده است.

گفتار شیخ حر عاملی درباره علامه مجلسی

علامه مجلسی در شاخه‏های گوناگون علوم و معارف، به ویژه در دانش‏های دینی، آگاهی و تبحر داشت. محمد بن حسن حرّ عاملی، صاحب کتاب شریف وسائل الشیعه، در اجازه‏نامه‏ای که برای علامه مجلسی نوشته، آورده است: «او تمام همت خود را مصروف آموختن دانش حدیث و فقه، و بلکه همه شاخه‏های معارف، کرده و تمام نیروی عمیق فکری و اندیشه وقّادش را در به دست آوردن همه کمالات به کار گرفته است». فیض کاشانی رحمه‏الله نیز در اجازه نامه‏اش به علامه آورده است که «او جامع علوم عقلی و نقلی است».

روح علمی

پژوهش در آثار علمی علامه مجلسی و به ویژه بحارالانوار، پرده از این حقیقت بر می‏دارد که علامه پیش از آن‏که در پایه و مایه علمی خویش، مدیون استاد دیدن و شرکت در حلقات درسی بزرگان باشد، وامدار روح جست‏وجوگر و پژوهنده خود بود. هرچند او استادان فاضلِ بسیاری ـ از جمله مرحوم پدرش ـ داشته، ولی اهتمام به مطالعه و پژوهش و گفت و گوی علمی و آگاهی از آخرین تحقیقات معاصران و مذاکره با علمای زمان در حل مشکلات حدیثی و یاری دادن و یاری جستن از همگنان در سلوک علمی، از او شخصیت علمی همه جانبه‏ای ساخته بود و انصافا اگر این گستردگی دانسته‏ها و روح تتبّع و کاوش و پژوهش و اهتمام خستگی‏ناپذیر او در فراگیری دانش نبود، از عهده تدوین و تالیف بزرگ‏ترین دایرة‏المعارف حدیثی شیعه یعنی بحارالانوار بر نمی‏آمد.

دانش مرد خستگی‏ناپذیر

علامه مجلسی از جمله دانشمندانی است که با تدوین و تحقیق و تألیف انس همیشگی داشت و هرگز شعله همت او در دانش اندوزی به خاموش نمی‏گرایید. آن بزرگوار تمام مدت عمر مبارک خود را صرف فعالیت‏های علمی نظیر تربیت شاگردان و آموختن علوم اهل بیت به آنان، و تألیف و تحقیق گذراند و حتی در خلال سفر حج یا سفرهایش به مشهدالرضا و عتبات مقدس عراق، برنامه‏های علمی خود را ترک نمی‏کرد و در دو دهه فرجامینِ عمرِ شریفش که متولی برخی از مناصب رسمیِ دینی و حکومتی بود، فعالیت‏های پژوهش و علمی خود را ادامه می‏داد.

جایگاه مجلسی در نزد عالمان دین

بسیاری از اهل تدین از مجلسی با عنوان بزرگ‏ترین احیاگر حدیث شیعه و از مروّجان موفق و کم مانند امامیه یاد می‏کنند. تعبیراتی چون یگانه روزگار، کاونده دریاهای حقایق الهی، روشن کننده مسائل پیچیده شریعت، جامع نیکی‏ها و فضیلت‏ها، عالم ربانی، خدمت‏گزار اخبار امامان، خاتم المحدثین، جامع معقول و منقول، کشّاف حقایق ظاهری و باطنی قرآن، و سرآمد گذشتگان و آیندگان، که در نوشته‏های دانشمندانی چون اردبیلی، شیخ حر عاملی، یوسف بحرانی و سید بحرالعلوم آمده، نشان از پایگاه بلند او در نزد دانشمندان علوم دینی دارد.

استادان و سلوک علمی مجلسی

از قرائن چنین بر می‏آید که مجلسی از ذکاوت و هوش فراوان بهره‏مند بوده و به مطالعه و تحصیل شیفتگی بسیار داشته است. او در اجازه نامه‏ای که به یکی از علمای بحرین نوشته، یکی از مشایخش را شیخ عبدالله بن جعفر عاملی، پسر عمه پدرش، نام برده و تصریح کرده است که در دوران کودکی از این شخص اجازه‏نامه دریافت داشته است. مولف ریاض العلماء که از شاگردان و همکاران وی در تدوین بحارالانوار بوده است می‏نویسد که وی دانش‏های عقلی را نزد آقا حسین خوانساری و دانش‏های نقلی را نزد پدرش فرا گرفت.

اجازات

علامه مجلسی از افراد بسیار اجازه روایت کتاب و حدیث گرفته بود که برخی از ایشان از مشایخ معاصر پدرش و برخی دیگر از معاصران خود او بوده‏اند. از این شمار می‏توان ملا محسن فیض کاشانی (م 1091)، ملا صالح مازندرانی (م 1080)، شیخ حُر عاملی (م 1096)، و ملا صالح طاهر قمی (1098) را نام برد.

گفتار مجلسی درباره سلوک علمی خویش

علامه مجلسی رحمه‏الله در پیش‏درآمد بحارالانوار، مراحل تکامل درسی و سلوک علمی خود را این‏گونه گزارش می‏کند: «من در ابتدای جوانی به فراگیری همه‏گونه‏های دانش عشق می‏ورزیدم و شیفته به دست آوردنِ میوه‏های درخت دانش بودم و به فضل خدا به بوستان‏های علم راه یافتم و بر دانش‏های درست و نادرست وقوف پیدا کردم، تا آن‏که آستینی پربار از میوه‏های گوناگون و دامنی پر از گل‏های رنگارنگ فراهم ساختم. از هر آبشخوری جرعه‏ای سیراب کننده نوشیدم و از هر خرمنی خوشه‏ای بی‏نیاز کننده بر گرفتم. آن‏گاه به نتایج و غایات این دانش‏ها اندیشیدم... و سر انجام به فضل و الهام خدا دانستم که زلال دانش اگر از چشمه‏سار پاک وحی به دست نیاید، سیراب نمی‏کند و حکمتی که برخاسته از دین نباشد، گوارا نیست».

مجلسی، نویسنده پرکار

محمدباقر مجلسی نویسنده‏ای پرکار بود. بسیاری از نگاشته‏های او با توجه به مشاغل اجتماعی و رسمی و نیز با در نظر گرفتن بنیه ضعیف جسمانی وی اعجاب‏انگیز است. میرمحمدحسین خاتون آبادی در رساله‏ای که «در بیان عدد تألیفات و تألیف‏های فاضل کامل علامه، رئیس العلماء و المحدثین،... مولانا محمدباقر مجلسی» تالیف کرد، تألیف‏های عربی او را ده کتاب و نگاشته‏های فارسی او را 49 کتاب دانسته است. او پس از جمع کردن کل سطرهای آثار مکتوب مجلسی و تقسیم آن بر دوران عمر او (به جز دوران پیش از بلوغ) نتیجه گرفته است که او در هر روز 67 سطر (یا به تقریب 33 صفحه سیصد کلمه‏ای) می‏نوشته است. بی شک با در نظر گرفتن ایامِ بیماری و سفر و تدریس، این مقدار، رقم کمی نیست و برای بیشتر نویسندگان حرفه‏ای دشوار است.

مواد و موضوعات آثار مجلسی

ماده اصلی کتاب‏های علامه مجلسی حدیث، و موضوع آنهاکلام، فقه، اخلاق و تاریخ است. او با تمام همت به احیای آثار از یاد رفته حدیثی پرداخت و شرح و معرفی و گسترش معارف اهل بیت علیه‏السلام را وجهه همت خویش ساخت و در اخذ معارف فقط به منابع حدیثی‏اتکا کرد. اگر از بحارالانوار ـ که دایره المعارف حدیثی شیعه است ـ بگذریم، موضوع برخی از دیگر تألیفات او در شرح حدیث می‏باشد. کتاب‏های ارزشمندی چون مرآة‏العقول، شرح اربعین، مَلاذ الاخبار و عین الحیوة از این قبیل است.

مرآة العقول

مرآة العقول علامه مجلسی بر کتاب‏های کافی و تهذیب شرح نوشته است. شرح مجلسی بر کتاب کافی، مرآة العقول نام دارد. او در این کتاب، پس از بحث درباره سند حدیث و رده‏بندی آن بر اساس تقسیم‏بندی متأخران، به شرح معنای حدیث می‏پردازد و نکات دقیق آن را باز می‏گوید. مولف در ابتدای کتاب توضیح می‏دهد که در درازنای زمان، به مناسبتِ مذاکرات علمی با شاگردان و طالبان علوم دینی، حواشیِ فراوانی بر کتاب‏های حدیثی نگاشته است. نگرانی نسبت به از بین رفتن یا فراموش شدن آنها در گذر زمان او را واداشته که این یادداشت‏ها را یک جا جمع کند و برای تحقق این نیت از کتاب کافی آغاز کرده است. این کتاب به صورت سنگی در چهار جلد و به صورت حروفی در 26 جلد چاپ شده است.

شرح اربعین

کتاب شریفِ شرح اربعین حاصل مذاکراتِ علمیِ علامه مجلسی در سفر به مشهد رضوی در سال 1089 ق است. در این سفر جویندگان فضل و دانش از او درخواست کردند تا برایشان مجلس شرح و بحث احادیث ترتیب دهد و شماری از اخبار پیچیده را تفسیر، و نکته‏های فقهی و اعتقادی و جز آن را توضیح دهد. سپس اظهار تمایل کردند که آن مذاکرات را برای آنها به نگارش درآورد. مجلسی با آن‏که در حال سفر بود و بسیاری از مآخذ را در اختیار نداشت، به تدوین مباحث و شرح احادیث پرداخت و این اقدام را به فال نیک گرفت و آرزوی دیرین خود را محقق ساخت. آن آرزو این بود که چهل حدیث از احادیثی را که مردم در کارهای دینی خود به آن نیازمندند، در مجموعه‏ای تدوین کند و چنین بود که شرح اربعین فراهم آمد .

مَلاذ الاخبار فی فهمِ تهذیب الاخبار

کتاب مَلاذ الاخبار فی فهم تهذیب الاخبار شرحی است بر کتاب شریف تهذیب الاحکام که علامه مجلسی آن را به خواهش فرزندش محمدصادق تالیف کرده است.
در این کتاب نیز به مانند شرح کافی ابتدا به بررسی سند حدیث می‏پردازد و سپس متن حدیث را از دیدگاه فقهی می‏کاود و از حواشی پدرش و دیگران بهره می‏گیرد. کار فقهی مجلسی را در این کتاب نمی‏توان هم ردیف پژوهش‏های گران‏سنگ علمی و فقهی او در مرآة‏العقول و شرح اربعین و بحارالانوار دانست. سبب این امر را خود در مقدمه چنین گفته است: «این کتاب به سبب اشتغالات بسیار و پراکندگی احوال، آن‏گونه که می‏خواستم ترتیب و به هم‏پیوستگی نیافت... امّا نباید به دلیل عدم تحقق کامل یک خواسته، تحقق ناقص آن را نیز وا نهاد».

عین الحیوة

از جمله آثار فارسی علامه مجلسی کتاب عین الحیوة است که در شرح وصیت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به ابوذر غفاری نگاشته شده است. اصل این وصیت در مکارم الاخلاق شیخ طوسی موجود است و به تعبیر مجلسی «هر مضمونی از آن در اخبارِ بسیار وارد است». موضوع اصلی عین الحیوة مواعظ و زهد است، اما مولف دانشور آن، به مناسبتِ شرح فقرات حدیث، امهات مباحث اعتقادی، عبادی و اخلاقی را توضیح داده است. یکی از فصل‏های مهم این کتاب، ترجمه کامل داستان بلوهر و یوذاسف، درباره «مذمت دنیا» است.

آثار فارسی مجلسی

از جمله آثار فارسی مجلسی کتاب شریف حیات القلوب می‏باشد که آن را در تاریخ زندگی پیامبران سلف، پیامبر اسلام و امامان شیعه تالیف کرده است. این اثر در فاصله سال‏های 1085 تا 1087 ق نگاشته شده است. مجلسی کتاب فارسی دیگری نیز به نام جلاء العیون در زندگانی امامان شیعه به سال 1089 ق تألیف کرد. حق الیقین کتابی است در عقاید که بنا به نوشته‏های خاتون‏آبادی، آخرین کار تألیفی مجلسی بوده و آن را در شعبان 1109 ق به پایان برده است. مجلسی در آداب و سنن و ادعیه و زیارات نیز چند کتاب فارسی نوشت که از جمله آنهاست حلیة المتّقین، زاد المعاد و تحفة الزائر، مقباس المصابیح و مفاتیح الغیب.

گزیده‏ها و برگردان آثار مجلسی به زبان‏های دیگر

آثار علامه مجلسی از همان زمان تألیف با اقبال فراوان روبه‏رو شد و نسخه‏های فراوان از آنها به چاپ رسید و بر جای ماند. مؤلفان متأخر شماری از آنها را تلخیص کردند و برخی از آنها به زبان‏های عربی و اردو برگردانده شد. از جمله محدث نامور، سید عبداللّه شُبَّر، دو کتاب جلاء العیون و حق الیقین را به عربی ترجمه کرد؛ سیدمحمدباقر هندی هر دو کتاب را به اردو برگرداند؛ سید مقبول احمد در سال 1338 ق حلیة المتقین را به اردو ترجمه کرد؛ ریاض القلوب برگردانِ اردویی حیات القلوب است که محمد واجد علی شاه آن را ترجمه کرده است.

شاگردان مجلسی

علامه مجلسی شاگردان بسیاری پرورد. افزون بر توفیقات بسیار، از مواهب بزرگ او اقبال طالبان علوم دینی به درس‏آموزی نزد وی و حضور در حلقه تدریسش بود. صا حب ریاض العلماء شاگردان او را بالغ بر هزار تن، و سید نعمت اللّه جزایری، شاگرد و همکار مجلسی، شماره شاگردانش را بیش از هزار دانسته است و این خود از اهتمام دانشمندان آن روزگار در بهره بردن از مجلسی خبر می‏دهد. از اجازات متعدد او به افراد مختلف دانسته می‏شود که او در شاخه‏های گوناگون دانش‏های دینی تدریس می‏کرده و حوزه درسی وی از سال 1070 ق تا پایان عمر مجلسی، به مدت چهل سال، مبرّزترین حلقه علمی اصفهان به شمار می‏رفته است. او از میان حاضران در جلسات درسش، کسانی را که آمادگی بیشتری داشتند، برای همکاری در فعالیت‏های تألیفی و پژوهشی فرا می‏خواند و حتی تسهیلاتی برای آنها فراهم می‏ساخت. محدث نوری 49 نفر از شاگردان زبده او را معرفی نموده است که از این شمارند: سید نعمت اللّه جزایری، سیدمحمدصالح خاتون آبادی، سیدمحمدحسین خاتون آبادی، ملا محمد علی اردبیلی، ملا عبد الله افندی، میرزا محمد مشهدی و ملا عبد الله بحرانی

بحارالانوار

در میان اثار مجلسی بحارالانوار جایگاهی ویژه دارد و جاودانگی مجلسی بیشتر مرهون همین کار اوست. اگر ادعا کنیم که بحار معرّف توانایی‏ها، گستره و دیدگاه‏های علمی مجلسی است، گزاف نگفته‏ایم. نام کامل کتاب چنین است: بحارالانوار الجامعة لدُرَرِ اخبارِ الائمةِ الاطهار (=دریاهای نور، دربردارنده گوهرهای احادیث امامانِ پاک). این جامع بزرگ حدیثی، از بزرگ‏ترین و نامورترین دانشنامه‏های حدیثی شیعه است که به لحاظ تنوع مباحث، آن را باید از مقوله آثار دائرة المعارفی دانست. این کتاب به سبب ذکر مأخذ روایات، پژوهش‏های گوناگونِ کلامی، تاریخی، فقهی، تفسیری، اخلاقی، حدیثی و لغوی مولف، طبقه‏بندی نسبتا کاملِ موضوعی، شرح و بیان بسیاری از روایات، و نیز در بر گرفتنِ شماری از نسخه‏های نایابِ کتاب‏های مولفانِ پیشین شیعه و با توجه به اعتبار علمی مجلسی، همواره مورد توجه بوده است.

انگیزه تالیف بحارالانوار

مجلسی در مقدمه بحارالانوار فلسفه نگارش بحار را بیان کرده است. نخست آن‏که به اعتقاد او دانشِ سودمند تنها از آبشخور «وحی» به دست می‏آید و این دانش در قرآن و احادیث خاندان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نهفته است. دوم آن‏که بسیاری از نوشته‏های اصحاب امامیه دور از دسترس مانده یا مفقود شده است و جستن و فراهم آوردن آنها در یک‏جا ضروری است. سوم آن‏که نسبت به آینده نیز نگرانی وجود دارد و بیم آن می‏رود که بار دیگر این نوشته‏ها پراکنده و ناپدید شوند.

بحارالانوار از نگاه دیگران

درباره بحارالانوار اظهار نظرهای موافق و مخالف بسیاری شده است. به نظر شیخ حر عاملی موضوع‏بندی نیکو و نیز شرح مشکلات اخبار از ویژگی‏های بارز این اثر بزرگ است. محدث نوری بر این نکته که مجلسی در بحار به شرح و بیان احا دیث، و چه بسا تهذیب و تحقیق درباره آنها پرداخته، توجه داده و گفته است که بسیاری از نکات آن در کتاب‏های دیگر یافت نمی‏شود. در الذریعه نیز این ادعا آمده است. از سوی دیگر برخی از علما از جهاتی نسبت به بحارالانوار انتقاد داشته‏اند که بیشتر مربوط به دو موضوع است: یکی وجود روایات ضعیف و دیگری وجود برخی از شرح‏های مشکل‏آفرین که با شتاب‏زدگی فراهم آمده و مانند دیگر شروح حدیثی کتاب ژرف و عالمانه نیست. علامه طباطبایی در یکی از حواشی خود بر بحارالانوار فرموده است که مجلسی چون بر مباحث فلسفی احاطه کافی نداشته، در شرح برخی اخبار غامض دچار خطا شده است. برخی نیز گفته‏اند که هدف مجلسی از نوشتن بحار، حفظ آثار شیعه و گردآوری آنها در یک مجموعه موضوعی بوده است. در نگاه این گروه بحار چون کتاب‏خانه‏ای جامع است که طبعا هرگونه اثری در آن یافت می‏شود.

مجلسی و فعالیت‏های اجتماعی

علامه مجلسی عالمی دینی بود که عرصه نشر تعالیم شیعی، ترویج آداب و سنت‏های دینی، باز گفتن دیدگاه‏های خود درباره نحله‏ها و فرقه‏های منحرف از دین، سامان دادن یکی از بزرگ‏ترین جوامع حدیثی شیعه و امر به معروف و نهی از منکر را میدان فعالیت خود قرار داد. او افزون بر همه اینها برخی مناصب رسمی دین را که بنا بر آموزه‏های دینی بر دوش فقیه نهاده شده، در بخش پایانی عمر خود تصدی کرد. اقامه نماز جمعه و شعایر دینی، نهی از منکراتی چون شراب‏خواری، مبارزه با جریانات افراطی تصوف، و امر کردن پادشاهان به اجرای عدالت در دوران شیخ الاسلامی و...، از جمله فعالیت‏های اجتماعی او به شمار می‏رود.
منبع:ماهنامه گلبرگ - 1381 - شماره 32
يکشنبه 3/6/1392 - 21:55
شخصیت ها و بزرگان
نگاهی کوتاه به زندگی، آثار و خدمات علامه محمد باقر مجلسی(رحمه الله علیه) (مجلسی دوم)
 

نویسنده: یحیی صالحی زاده



 
ساعات ملکوتی یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال 1037 هجری قمری سپری می شد و خاندان مجلسی در تب و تاب تولد ستاره ای دیگر در آسمان علم و فقاهت بود. گرچه علامه محمد تقی مجلسی در آن زمان نمی دانست که سلسله ی عالمان مجلسی با تولد این نوزاد اوج می گیرد و او افق های دانش و تقوا را نورباران می کند اما مدتی بعد و به هنگام تهجد و راز و نیاز شبانه، با دعایش به درگاه حضرت حق، آینده ی این کودک و بلکه آینده ی جهان اسلام را، روشنایی تازه ای بخشید. نقل این جریان از زبان خود ملا محمد تقی مجلسی شنیدنی تر است: «شبی از شب ها بعد از تهجد و استغاثه به درگاه خدای متعال، خود را در حالتی دیدم که هرچه را از خدا بخواهم، اجابت خواهد شد، در دل خود متفکر بودم که کدامیک از اموردنیوی یا اخروی را بخواهم که ناگاه صدای گریه ی محمد باقر را که درگهواره بود شنیدم. بدون تأمّل عرضه داشتم: خداوندا به حق محمد و آل محمد(ص) این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیدالمرسلین گردان و او را موفق به توفیقات بی پایان خود بدار.»(1)
بی تردید، در نوردیدن همه ی مرزهای علم و فقاهت و مرجعیت، و خدمات بی نظیر علامه محمد باقر مجلسی به جهان اسلام، از برکت دعای سحری پدر فرزانه و باتقوایش بود.

تحصیلات

کودکی محمد باقر، متفاوت از سایر کودکان گذشت. هنوز چهار سال نداشت که فراگیری قرآن و علوم و معارف اسلامی پرداخت. بعدها خودش اینطور تعریف می کرد: «الحمدالله رب العالمین که من در سن چهار سالگی همه اینها را می دانستم یعنی خدا و نماز و بهشت و جهنم. و در مسجد صفا نماز شب می خواندم و نماز صبح را به جماعت به جا می آوردم و اطفال را نصیحت می کردم با آیات و احادیث به تعلیم پدرم(رحمه الله علیه) (2) در همان سنین خردسالی به دریافت اجازه از استادش شیخ عبدالله بن شیخ جابرعاملی نائل آمد(3). و در حدود 13سالگی از ملاصدرای شیرازی اجازه ی روایت گرفت(4).
محمد باقر در سایه ی تعلیمات و مراقبت های پدرش که خود فقیهی پارسا و مرجعی عالیقدر بود و به مدد هوش و استعداد ذاتی اش، دراندک زمانی بر دانش های صرف، نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضیات، تاریخ، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه، فلسفه و کلام احاطه ی کامل پیدا کرد. وی همچنین از سوی پدرش و اساتیدش- که 21نفر از علمای طراز اول بودند- اجازات متعددی دریافت کرد(5) که از آنها فهمیده می شود علامه مجلسی قبل از 30سالگی، هم مجتهد بوده و هم در تمام علوم منقول و معقول، تبحر و تخصص داشته است. وی پس از کسب مدارج بالای علمی و مطالعه ی کتاب های بسیار، به این نتیجه رسید که دانش و علم، اگر برگرفته و همراه با منبع فیض الهی (قرآن کریم) و دستورات ائمه ی هدی (ع) نباشد سودمند نخواهد بود. همین تفکر، سنگ بنای تألیف کتاب گرانقدر بحارالانوار شد.

مناصب و مقامات اجتماعی علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه

برگ های تقویم ورق خورد تا اینکه سال 1070 فرا رسید. در این سال پدر علامه مجلسی یعنی ملامحمد تقی مجلسی که شیخ الاسلام (بالاترین مقام روحانی اصفهان) و امام جمعه ی شهر اصفهان بود به دیار باقی شتافت و ملامحمدباقر سبزواری جانشین ایشان شد. علامه محمدباقر مجلسی هم به جای پدر امام جماعت مسجد جامع شد و حلقه ی درس پدر را سرپا نگه داشت. در درس علامه مجلسی بیش از هزار طلبه ی فاضل و محقق شرکت می کردند و در میان آنها دانشمندان بزرگی پرورش یافتند.
علامه که رفته رفته در جایگاه برترین مرجع دینی و علمی اصفهان قرار گرفته بود، در تاریخ چهارم جمادی الاول سال1098 و با اصرار و خواهش شاه سلیمان صفوی، امام جمعه و شیخ الاسلام اصفهان شد و توانست با استفاده از فرصت به دست آمده، خدمات گسترده ای به جامعه ی اسلامی ارائه نماید. خطبه های نماز جمعه ی علامه ی مجلسی و موعظه های او خصوصاً در شب های ماه مبارک رمضان، خیل عظیم مشتاقان معارف حقه ی اهل بیت علیهم السلام را بهره مند می نمود.

خدمات و برکات علامه مجلسی برای جامعه ی اسلامی

علامه با درک صحیح و به موقع از شرایط و اوضاع زمان خود، توانست قدم های بلند و مؤثری در جهت زنده نمودن روح دینداری و اسلام خواهی در بین طبقات مختلف مردم بردارد. در اثر فعالیت ها و اقدامات علامه، مساجد اصفهان رونق یافته و تمایل مردم نسبت به دین و معنویت، رشد فراوانی یافته بود.
یکی از اقدامات مهم علامه تألیف کتب به زبان فارسی بود که برخلاف شیوه ی متداول در بین علما بود. زیرا در آن زمان، نگارش کتاب به فارسی، نوعی بی سوادی تلقی می شد. اما علامه اسیر این تفکر نشد و برای اینکه عامه ی مردم هم بتوانند به متون دینی و حدیثی دست پیدا کنند، بیش از 86 عنوان کتاب به زبان فارسی و با بیانی ساده و شیوا نگاشت(6). وی توجه خاصی به مسئله ی توسل به ائمه ی اطهار(ع) داشت و پیرامون ادعیه و زیارات، مطالب فراوانی جمع آوری نمود. به علاوه در کتب مستقلی مثل «زادالمعاد» و «تحفة الزائر» به نقل ادعیه و زیارات پرداخت. همچنین در کتب دیگرش دعاهای مهمی مثل جوشن کبیر و سمات و زیارت جامعه ی کبیره را ترجمه یا شرح کرد. او سنّت چاووش خوانی برای زائران قبور اهل بیت را احیا نمود. علامه به زبان عربی هم بالغ بر 50 عنوان کتاب نوشت که مهم ترین آنها بحارالانوار است که 110جلد می باشد. نوشتن بحارالانوار در واقع اولین تلاش های یک دانشمند در سطح جهان برای گردآوری یک دائرة المعارف است. میراث مکتوب و گرانقدری که میزان قابل توجهی از احادیث و معارف اسلامی را در خود جای داده است. انگیزه ی علامه در تألیف بحارالانوار را شاید بتوان در دو عامل خلاصه کرد: یکی اینکه به خاطر رواج علوم عقلی و گرایش اکثر دانشمندان به این علوم، حدیث و فقه تحت الشعاع قرار گرفته و کمتر بدان پرداخته می شد و دیگر اینکه در اثر جنگ ها و ویرانی هایی که در ایران روی داده بود و همچنین در اثر محدودیتی که شیعیان قبل از صفویه داشتند، بسیاری از کتاب های اخبار و روایات از میان رفته بودند و آن مقدار هم که باقی مانده بود به صورت منظم و سازمان یافته در دسترس نبود و شیعه از نظر منابع حدیثی در مضیقه قرار داشت. روشن بینی و دقت نظر علامه باعث شد که با تلاش شبانه روزی، مجموعه ی عظیم و گرانسنگ بحارالانوار، پدید آید.
طبق تحقیقات و برآوردهای حجة الاسلام علی دوانی در کتاب مفاخر اسلام، اگر همه ی آثار علامه مجلسی چاپ شوند بالغ بر صد و بیست هزار صفحه خواهند بود (یعنی بیش از 300کتاب 400صفحه ای) یکی دیگر از خدمات علامه، ایجاد اتحاد بین شیعه و سنی بود به طوری که در زمان شیخ الاسلامی وی، هیچ جنگ و برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و بین شیعیان و اهل سنت داخل ایران هم نزاعی نبود. وسعت دید و تیزبینی علامه، وی را بر آن داشت تا با سه عامل فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان که برای نابودی یک جامعه کافی است، به مبارزه برخیزد. به همین منظور و در ابتدای تصدی منصب شیخ الاسلامی، از شاه سلیمان خواست تا با صدور فرمانی، نوشیدن شراب و مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتربازی را ممنوع نماید. یک ماه بعد و در اقدامی انقلابی، دستور داد تا بت هایی که در دربار صفوی نگهداری می شد و هندوها به صورت پنهانی آنها را پرستش می کردند، نابود و منهدم شدند. علامه در این سال ها علاوه بر مبارزه با فساد و تفرقه و بت پرستی، بر علیه کشیشان دربار بیگانگان و نمایندگان مؤسسات غربی که در صدد ضربه زدن به اسلام بودند نیز مبارزات سخت و سنگینی را پایه ریزی نمود. وی در ادامه به مقابله با صوفی گری پرداخت. جریانات افراطی صوفیه که در آن زمان، می رفتند تا با تفکرات باطل و منحط خود، اساس مکتب تشیع را به خطر اندازند، بارها مورد هجوم و انکار علامه واقع شدند.
او در این زمینه یک دوره عقاید شیعه را به زبان فارسی نگاشت و بطلان عقاید صوفیه را به صورت مستدل و متقن بیان فرمود.
اثرگذاری علامه بر فرهنگ اسلامی و خدمات او به جامعه ی مسلمین تا حدی گسترده بود که حتی «ادوارد براون» انگلیسی که همواره نظرات مغرضانه ای در مورد علامه مجلسی داشت را نیز به اعتراف مجبور نمود(7).
سرانجام این مشعل فروزنده که عمری را در راه هدایت و راهنمایی خلق خدا سپری کرده بود، در سن 73سالگی در 27 رمضان 1110 هجری قمری، در شهر اصفهان دیده از جهان فرو بست(8) و به ملکوت اعلی پیوست. مزار او در جنب مسجد جامع اصفهان و در کنار قبر پدر بزرگوارش زیارتگاه عاشقان مکتب اهل بیت(ع) و ارادتمندان به مقام علم و تقوا می باشد.

پى‏نوشت :

1. پایگاه اطلاع رسانی علامه مجلسی.
2. زندگی نامه ی علامه مجلسی، ج1، ص55 .
3. مفاخر اسلام، ج8، ص89 .
4. فوائد الرضویه، ج2، ص380 .
5. مفاخر اسلام، ج8، ص91 .
6. مفاخر اسلام، ج8، ص159 .
7. مفاخر اسلام، ج8، ص227 .
8. گرچه بعضی وفات علامه را به سال 1111 دانسته اند اما با توجه به تحقیقات استاد دوانی سال 1110 صحیح است.

منبع:نشریه قدر ،شماره 21
يکشنبه 3/6/1392 - 21:55
مهدویت

 

مصردراحادیث آخرالزمان
مصردراحادیث آخرالزمان

 





 

خروج ابقع از مصروشکست اوازسفیانی
 

إذا اختلفت الرایات السود خسف بقریة من قری إرم ، وسقط جانب مسجدها الغربی ، ثم تخرج بالشام ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع ، والسفیانی ، فیخرج السفیانی من الشام ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم "
از علی علیه السلام : زمانی كه پرچمهای سپاه ( در شام ) با یكدیگر اختلاف نمایند قریه ای از قراء ، ارم ، در زمین فرو رفته ( بواسطهء زلزله ) وقسمت غربی مسجد آن خراب شده وسقوط می نماید . سپس سه پرچم ( وحزب ) اعلام موجودیت كرده ، اصهب ، ابقع ، وسفیانی وسفیانی از شام ، و ابقع ، از مصر خروج كرده اما سفیانی بر آنها پیروز می گردد .(1)

تحریم اقتصادی مصر
 

" منعت العراق قفیزها ودرهمها ، ومنعت الشام مدها ودینارها ، ومنعت مصر إردبها ، ودینارها وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم ، وعدتم من حیث بدأتم "
سهیل ، از پدرش ، از ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می كند كه آن حضرت فرمود : عراق از پیمانه و درهمش ، و شام از پیمانه ودینارش ، و مصر از پیمانه ودینارش محروم میشود ، ( تحریم اقتصادی می شوند ) وبرمیگردید از همانجایی كه شروع كردید وبرمی گردید از همانجایی كه شروع كردید وبرمی گردید از همانجایی كه شروع كردید(2)

مصردراحادیث آخرالزمان

شکست مصری هاازشامی هاوبه اسارت رفتن آنان
 

" إذا ملك رجل الشام ، وآخر مصر ، فاقتتل الشامی والمصری ، وسبا أهل الشام قبائل من مصر ، وأقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام ، فهو الذی یؤدی الطاعة إلی المهدی . قال أبو قبیل : یكون بإفریقیة أمیر اثنا عشر سنة ثم تكون بعده فتنة ، ثم یملك رجل أسمر یملأها عدلا ، ثم یسیر إلی المهدی فیؤدی إلیه الطاعة ویقاتل عنه "
تبیع ، از كعب ، روایت كرده ، و آنرا به پیامبر ( ص ) نسبت نداده است ، در این روایت آمده است : زمانیكه مردی در شام ودیگری در مصر به حكومت برسند با یكدیگر نبرد كرده تا آنكه اهل شام قبیله هائی از مصر را به اسارت می گیرند ، آنگاه مردی از مشرق با پرچمهای سیاه و كوچك بطرف شام خروج می نماید و او همان كسی است كه با حضرت مهدی علیه السلام بیعت كرده واز آن حضرت اطاعت می نماید وجنگ می كند از طرف آن حضرت(3)

تسلط قبطیان بر مصر
 

...وغلبة القبط علی أطراف مصر...
وقبطیان برمصرغلبه وتسلط پیدا خواهندکرد(4)

فرارحاکم مصربه غرب وآغازگرجنگها
 

سیكون رجل من بنی أمیة مصر یلی سلطانا ثم یغلب علی سلطانه أو ینزع ( منه ) ثم یفر إلی الروم فیأتی بالروم إلی أهل الاسلام ،فذلك أول الملاحم "
از ابوالنجم نقل است كه می گوید : از اباذر شنیدم كه میگفت از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده كه آن حضرت فرمود : بزودی مردی از بنی امیه والی مصر میشود ، آنگاه شكست می خورد یا اینكه حكومت از او گرفته می شود ، سپس بسوی روم میگریزد ، واز آنجا بر ضد مسلمانان لشكر كشی میكند وآن نخستین جنگ ودرگیری است .(5)

حرکت پرچمهای قیس در مصر
 

ترید الاكثار أم أجمل لك ؟ فقال : بل تجمل لی ، قال : إذا ركزت رایات قیس بمصر ، ورایات كندة بخراسان
حسن بن جهم می گوید : از ابو الحسن ( ع ) درباره مسأله ( فرج ) سؤال كردم حضرت فرمود : آنرا بگونه ای مفصل برایت بیان كنم یا بطور خلاصه ، عرض كردم میخواهم آنرا برایم خلاصه
بیان فرمایی ، حضرت فرمود : ( فرج ) آن زمان است كه درفش های قیس در مصر و درفش های كنده در خراسان به حركت درآید(6)
البته توجه داشته باشیدکه قیس هم میتواند غربی ها باشد وهم میتواند فلسطینی ها باشند که از غزه می آیند.

مصردراحادیث آخرالزمان

خروج پرچمهای سبز رنگ از مصر بسوی شام
 

كأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتی تأتی الشامات فتهدی إلی ابن صاحب الوصیات
معمر بن خالد از ابی الحسن ( ع ) روایت كرده كه فرمود : گویی درفش های سبز رنگ آمیزی شده ای را میبینم كه از مصر میآیند تا به شامات میرسند و از [ آنجا ] به سمت فرزند صاحب الوصیات هدایت میشوند(7)

قیام فرمانده نظامی در مصر
 

لا یطهر الله الأرض من الظالمین حتی یسفك الدم الحرام . - ثم ذكر أمر بنی أمیة وبنی العباس فی حدیث طویل - ثم قال : إذا قام القائم بخراسان ، وغلب علی أرض كوفان وملتان ، وجاز جزیرة بنی كاوان ، وقام منا قائم بجیلان وأجابته الآبر والدیلم‍ ( - ان ) ، وظهرت لولدی رایات الترك متفرقات فی الأقطار والجنبات ، وكانوا بین هنات وهنات . إذا خربت البصرة ، وقام أمیر الامرة بمصر فحكی علیه السلام حكایة طویلة - ثم قال : إذا جهزت الألوف ، وصفت الصفوف وقتل الكبش الخروف هناك یقوم الآخر ، ویثور الثائر ، ویهلك الكافر ، ثم یقوم القائم المأمول ، والامام المجهول ، له الشرف والفضل ، وهو من ولدك یا حسین ، لا ابن مثله یظهر بین الركنین ، فی دریسین بالیین یظهر علی الثقلین ، ولا یترك فی الأرض دمین ، طوبی لمن أدرك زمانه ، ولحق أوانه ، وشهد أیامه "
ابراهیم بن عبید الله بن علاء ، از پدرش از امام صادق علیه السلام وآن حضرت از علی علیه السلام نقل كرده كه فرمود : خداوند زمین را از ستمگران پاك نخواهد كرد تا آنكه خون حرامی ریخته شود ، سپس حضرت برنامه بنی امیه وبنی عباس را در حدیثی طولانی ذكر كرده ، سپس فرمود : زمانیكه شخصی از ما در خراسان قیام كرده وبر سرزمین ، كوفان وملتان غلبه نمود واز جزیرهء بنی كاوان گذشت ونیز شخصی دیگر از ما در جیلان قیام كرده و قبائل ، آبر و دیلمان به او بپیوندند ، و برای یاری فرزند من ( مهدی ) پرچمهای ترك بطور پراكنده در گوشه وكنار جهان در میان كم وبیش مشكلات به اهتزاز در آمد وزمانی كه بصره خراب شده و رئیس امارت و حكومت در مصر قیام كند ، سپس حضرت حكایتی طولانی را ذكر كرد ، و فرمود : زمانیكه هزاران نفر تجهیز شده و صفها كشیده شد وشخص بزرگتر ، شخص كوچكتر را بكشد آنگاه شخص دیگری قیام كند و انقلاب نماید و كافر هلاك شود ، سپس قائم منتظر وامام نهان و ناشناخته كه صاحب فضل و شرف بوده قیام مینماید و او از فرزندان توست ای حسین ، در حالیكه هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود ، در بین ركنین ( بین ركن ومقام در مكه ) با دو لباس كهنه قیام كرده و بر جن و انس غلبه مینماید و [ انتقام از ] دو خون را در زمین ترك نخواهد كرد خوشا به حال كسی كه زمان او را درك كرده و شاهد دوران آن حضرت باشد .(8)

خروج بافنده بلند قامت در سرزمین مصر
 

...ویخرج الحائك الطویل بأرض مصر والنیل ، قال سلمان فقلت : وما الحائك الطویل ؟ قال : رجل صعلوك لیس من أبناء الملوك ، تظهر له معادن الذهب ، ویساعده العجم والعرب ، ویأتی له منكل شئ حتی یلی الحسن ویكون فی زمانه العظائم ....
مردی بلند قدوبافندهای در سرزمین مصر ونیل خروج میکند سلمان پرسید این مرد کیست؟ فرمود مردی بدبخت واز پادشاهان نیست ومعادن برایش کشف میشود وایرانیان واعراب اورا کمک میکنند تااینکه به مقام ومنزلتی خواهد رسید(9)

پی‌نوشت‌ها:
 

1-ابن حماد : ص 77 - حدثنا الولید ورشدین ، عن ابن لهیعة ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : - وفیها : قال ابن لهیعة ، عن أبی قبیل ، عن أبی رومان ، عن علی قال : ( تخرج بالشام
ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع من مصر ، فیظهر السفیانی علیهم ) .
كنز العمال : ج 11 ص 284 ح 31536 - عن روایة ابن حماد الأولی بتفاوت یسیر .
2- إسحاق بن راهویه : علی ما فی سنن البیهقی .
تفسیر القرطبی : ج 8 ص 4 - أوله ، كما فی أحمد ، وقال " ومما یصحح هذا المذهب ما رواه الصحیح عن أبی هریرة " .
جمع الجوامع : ج 1 ص 848 - كما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
كنز العمال : ج 11 ص 131 ح 30913 - كما فی مسلم ، عن أحمد ، ومسلم ، وأبی داود .
3-ملاحم ابن طاووس : ص 54 ب 99 - عن ابن حماد ، ما عدا قوله " یكون بأفریقیة أمیر اثنا عشر سنة ، ثم تكون بعده فتنة " وفی سنده " . . رشدی . . شقر " .بن حماد : ص 85 - حدثنا رشدین ، عن ابن لهیع ، عن أبی قبیل ، عن شفی ، عن تبیع ، عن كعب قال : - ولم یسنده إلی النبی صلی الله علیه وآله .: عرف السیوطی ، الحاوی : ج 2 ص 68 - عن ابن حماد ، وفیه " . . قتل صاحب الشام . . اثنتا عشر سنة ویكون بعده فتنة " .: برهان المتقی : ص 149 ب 7 ح 8 و 9 - عن عرف السیوطی ، الحاوی ، ولیس فیه " قتل صاحب الشام " .
فرائد فوائد الفكر : ص 17 ب 5 - عن ابن حماد .
4- مناقب ابن شهرآشوب : ج 2 ص 274 - مرسلا عن علی علیه السلام : - البحار : ج 41 ص 319 ب 114 ح 42 - عن مناقب ابن شهرآشوب ،
5-برهان المتقی : ص 200 ح 6 - كما فی عرف السیوطی ، عنه ، ورواه أیضا بسند آخر عن أبی ذر - فیض القدیر : ج 4 ص 131 ح 4777 - عن الجامع الصغیر- ملاحم ابن المنادی : ص 33
6-الارشاد : ص 360 - علی بن أسباط ، عن ( أبی ) الحسن بن الجهم قال : سأل رجل أبا الحسن علیه السلام عن الفرج فقال : -
غیبة الطوسی : ص 272 - كما فی الارشاد بتفاوت ، عن الفضل : - وفیه " إذا تحركت رایات . . بخراسان ، أو ذكر غیر كندة " .البحار : ج 52 ص 214 ب 25 ح 68 - عن الارشاد ، وغیبة الطوسی .
7- الارشاد : ص 360 - الفضل بن شاذان ، عن معمر بن خالد ، عن أبی الحسن علیه السلام قال : - كشف الغمة : ج 3 ص 251 - عن الارشاد ، وفیه " . . میمون بن خلاد " .الصراط المستقیم : ج 2 ص 250 ب 11 ف 8 - عن الارشاد
8-النعمانی : ص 274 - 276 ب 14 ح 55 - أخبرنا علی بن أحمد قال : حدثنا عبید الله بن موسی العلوی قال : حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاری قال : حدثنا إبراهیم بن عبید الله بن العلاء قال : حدثنی أبی ، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام " أن أمیر المؤمنین علیه السلام حدث عن أشیاء تكون بعده إلی قیام القائم ، فقال الحسین : یا أمیر المؤمنین متی یطهر الله الأرض من الظالمین ؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام -البحار : ج 52 ص 235 - 237 ب 25 ح 104 - عن النعمانی
9-البحار : ج 52 ص 275 ب 25 ح 168 - عن العدد القویة .نفس الرحمن فی فضائل سلمان : ص 103 ب 11 - عن العدد القویة .منتخب الأثر : ص 248 ف 2 ب 25 ح 6 - عن دلائل الإمامة
 

منبع:http://mahdiyavar.com
يکشنبه 3/6/1392 - 21:43
مهدویت
آخرالزمان ، دوره پایانی دنیا
آخرالزمان ، دوره پایانی دنیا

نویسنده : ابراهیم شفیعی سروستانی




معنا و مفهوم آخرالزمان

«آخر زمان» كه در كتاب‌های لغت به «دوره آخر» و «قسمت واپسین از دوران كه به قیامت پیوندد» معنا شده است، در فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملل و نحل به ویژه پیروان ادیان ابراهیمی، از اهمیت و جایگاه برجسته‌ای برخوردار است و آنها با حساسیت و دقت فراوانی این موضوع را دنبال می‌كنند. شاهد این موضوع، كتاب‌های فراوانی است كه از دیر زمان در میان اقوام و ملل مختلف در زمینة نشانه‌ها و ویژگی‌های آخرالزمان نوشته شده است.
مسلمانان نیز با توجه به روایت‌های فراوانی كه از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین(ع) در زمینه آخرالزمان و رویدادها و حوادث آن نقل شده است، به این موضوع توجه فراوانی كرده و افزون بر جمع‌آوری این روایات، در مجموعه‌های روایی به نگارش كتاب‌های مستقل در این زمینه پرداخته‌اند كه این كتاب‌ها معمولاً با عنوان‌هایی چون «أشراط الساع[»، «علامات الساع[»، «علامات یوم القیام[»، «الفتن»، «الملاحم»، «الفتن و المحن»، «الفتن و الملاحم» و... نامیده می‌شود.
در دایرت المعارف بزرگ اسلامی در مورد اصطلاح آخرالزمان چنین آمده است:«این اصطلاح در كتاب‌های حدیث و تفسیر در دو معنا به كار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان كه بنا بر عقیدة مسلمانان، دوران نبوت پیامبر اسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل می‌شود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده كه در آن، مهدی موعود ظهور می‌كند و تحولات عظیمی در عالم واقع می‌شود».
دلیل نام‌گذاری دوران نبوت پیامبر اسلام به آخرالزمان این بوده است كه مسلمانان معتقدند آن حضرت، خاتم پیامبران است و شریعت وی تا پایان این عالم اعتبار دارد. به جز آن، از رسول اعظم‌(ص) روایاتی نقل شده كه در آنها به صراحت آمده است دوران نبوت ایشان به قیامت و آخرین بخش از حیات كرة خاك می‌پیوندد. در یكی از این روایات كه از طریق اهل سنّت نقل شده است، چنین می‌خوانیم:
«آن حضرت پس از فراغت از نماز عصر فرمود: «آنچه از [عمر] دنیا باقی مانده، به گذشته آن، همان نسبت را دارد كه باقی‌مانده وقت امروز نسبت به گذشته آن دارد.» [همچنین] آن حضرت به یاران خود فرمود: «برگزیده شدم در حالی كه میان من و قیامت فاصله نیست؛ همان سان كه میان دو انگشت سبابه و وسطی فاصله نیست».
چنان‌كه گفته شد، دومین معنایی كه اصطلاح آخرالزمان در آن به كار می‌رود، عصر ظهور حضرت مهدی(ع) است. بر اساس آموزه‌های اسلامی، در آستانة ظهور آن حضرت كه از آن با عنوان آخرالزمان یاد می‌شود، جهان دست‌خوش فتنه‌ها، آشوب‌ها و بحران‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی می‌شود و ستم و بی‌عدالتی همة جهان را فرا می‌گیرد. این وضعیت ادامه دارد تا زمانی كه قائم آل‌محمد(ع) ظهور كند و با ظهور خود، جهان را از تیرگی ستم، فساد و تباهی برهاند.
شناخت آخرالزمان به این معنا، ضرورت انكارناپذیر روزگار ماست؛ زیرا بسیاری از نشانه‌های آخرالزمان در این عصر هویدا می‌شود و بیم آن می‌رود كه با اندك غفلتی ما نیز در گرداب فتنه‌های فراگیری كه به تعبیر روایات، چون رواندازی تیره، همه را دربرمی‌گیرد و كمتر كسی از آن در امان می‌ماند، فرو رویم. ازاین‌رو، بر همه لازم است كه با تأمل دوباره در روایات آخرالزمان و شناخت عمیق‌تر و گسترده‌تر نشانه‌ها و ویژگی‌های آن، خود را از فتنه‌ها و آشوب‌های این عصر و تا ظهور دولت حق در امان داریم.
منبع: ماهنامه موعود شماره 95
يکشنبه 3/6/1392 - 21:43
مهدویت
منتظران و ناهنجاری‌های آخرالزمان
منتظران و ناهنجاری‌های آخرالزمان

نویسنده: محمدرضا ضمیری




در عصر غیبت، ناهنجاری‌های بسیاری در جامعه ایجاد می‌شود كه با اعتقادات فرد منتظر در تضاد جدی قرار دارد. برخی از ناهنجاری‌ها عبارتند از: وجود استبداد در جامعه، گسترش فساد اخلاقی، شیوع ظلم و ستم، جنگ و فتنه‌، ناامنی، هرج و مرج و بی‌نظمی، عدم ارتباط صمیمی میان مسلمانان، تظاهر به دین‌داری و دین‌فروشی و افزایش فقر و گرسنگی.اینك به برخی از بیماری‌های جامعة آن عصر اشاره می‌گردد.

ستیز با ناهنجاری‌های جامعة موجود

جامعه همیشه در آرامش و انتظام سازمان‌ها، نهادها و افراد قرار ندارد، بلكه در درون هر جامعه‌ای تضادها و كشمكش‌هایی به چشم می‌خورد. اعضای جامعه با باورها، نگرش‌ها و فرهنگ‌های متفاوت با هنجارهای رایج جامعه برخورد می‌كنند؛ برخی از آنان با ارزش‌ها و هنجارها همنوایی نشان می‌دهند و در این صورت تعارض و تضادی پیش نخواهد آمد، اما در پاره‌ای از اوقات، عضو جامعه هنجارهای جامعه را در تضادّ با باورها و احساسات و نگرش‌های خود تلقی می‌كند، كه در این صورت تضادّ و ناسازگاری پدید خواهد آمد.
در عصر غیبت، ناهنجاری‌های بسیاری در جامعه ایجاد می‌شود كه با اعتقادات فرد منتظر در تضاد جدی قرار دارد. برخی از ناهنجاری‌ها عبارتند از:
وجود استبداد در جامعه، گسترش فساد اخلاقی، شیوع ظلم و ستم، جنگ و فتنه‌، ناامنی، هرج و مرج و بی‌نظمی، عدم ارتباط صمیمی میان مسلمانان، تظاهر به دین‌داری و دین‌فروشی و افزایش فقر و گرسنگی.اینك به برخی از بیماری‌های جامعة آن عصر اشاره می‌گردد.
رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «در آخرالزمان بلای شدیدی كه سخت‌تر از آن شنیده نشده باشد، از سوی فرمانروایان اسلامی بر امّت من وارد خواهد شد، به گونه‌ای كه وسعت زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد، چندان كه مؤمن پناهگاهی برای رهایی از ستم نمی‌یابد.»1
پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «سوگند به آنكه جان محمد(ص) در دست اوست این امت از بین نمی‌روند تا آنكه مرد بر سر راه زنان می‌ایستد و چون شیر درنده‌ای به آنان تجاوز می‌كند. بهترین آن مردم كسی است كه می‌گوید: ای كاش او را پشت دیوار پنهان می‌كردی و در ملأ عام این عمل را انجام نمی‌دادی».2
رسول خدا(ص) فرمود: «ظهور مهدی(ع) هنگامی خواهد بود كه دنیا آشفته و آكنده از هرج و مرج گردد و گروهی به گروه دیگر یورش برند. نه بزرگ به كوچك رحم كند و نه نیرومند به ضعیف ترحم نماید. در چنین هنگامی خداوند به او اجازة قیام می‌دهد.»3
موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد كه در روایات اسلامی به تفصیل بیان شده است. در چنین وضعیتی انسانی كه در انتظار مهدی آل محمد(ص) به سر می‌برد و آرزوی دیدار و حكومت او را در دل می‌پروراند، به این‌گونه ناهنجاری‌ها اعتراض می‌كند و با آنها به ستیز مشغول می‌شود. انسان منتظر در مقابل چنین ناهنجاری‌ها و كجروی‌های اجتماعی هرگز سكوت نخواهد كرد، زیرا سكوت به معنای رضایت یا بی‌تفاوتی نسبت به وضع موجود است؛ او از درون و برون با چنین انحرافات اجتماعی به شدت در حال ستیز و تضادّ به سر می‌برد.

كنترل اجتماعی بر ناهنجاری‌های اجتماعی

در این مرحله، انسان منتظر با آگاهی از ناهنجاری‌های اجتماعی در تلاش برای كنترل اوضاع اجتماعی و كاهش و ریشه‌كن كردن فساد و كجروی بر می‌آید. جامعه‌شناسان، كنترل یا نظارت اجتماعی را فرایندی می‌دانند كه از طریق آن در یك گروه یا جامعه نحوة همسازی با هنجارها و الگوهای رفتاری استنتاج می‌شود.4 هر انسانی دارای مسئولیت است و اولین ناظر رفتار شخصیت وجدان اخلاقی اوست، ولی چون انسان‌ها در میان سایر همنوعان خود زندگی می‌كنند، زیر نظر خانواده، محله، دوستان، همكاران و سازمان‌های رسمی و قضایی قرار دارند. البته روشن است دو مكانیسم رسمی و غیررسمی جامعه بر رفتارها و هنجارها نظارت می‌كند.
انسان منتظر وظیفة خود می‌داند كه بر هنجارهای اجتماعی نظارت كند و نگذارد هنجارها و معیارهای زندگی تغییر كند. این مكانیسم كنترلی به صورت نصح، خیرخواهی، امر به معروف و نهی از منكر، شكل اجرایی به خود می‌گیرد. قرآن كریم در مورد نظارت اجتماعی بر هنجارهای جامعه می‌فرماید:
«ولتكن منكم اُمّـتٌ یدعون إلی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و أولئك هم المفلحون5؛ باید كه از میان شما گروهی باشند كه به خیر دعوت كنند و امر به معروف و نهی از منكر كنند. اینان رستگارانند.»
روشن است كه ضرورت كنترل اجتماعی برای حفظ ارزش‌ها و هنجارها در جامعه، امری عقلی بوده و شرع مقدس نیز آن را مورد تأكید قرار داده است. امام باقر(ع) در مورد كاركردهای اجتماعی امر به معروف و نهی از منكر چنین فرموده است:
«امر به معروف و نهی از منكر فرضیة بزرگ الهی است كه بقیة فرائض با آنها برپا، راه‌ها امن، كسب و كار مردم حلال و حقوق افراد تأمین، زمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و در پرتو آن همة كارها رو به راه می‌گردد.»6
مؤمن در چنین دورانی، منتظر محقّق ساختن آرمان‌های مهدوی است و یكی از مهم‌ترین آرمان‌های او رفع فساد، ظلم و تبعیض است. انسان منتظر با خودآگاهی از چنین اهدافی ضمن خودسازی، تهذیب نفس و امر و نهی خویشتن به جامعه نظر می‌افكند و هنگامی كه ناهنجاری‌هایی را مشاهده می‌كند با درك وظیفة خطیر امر به معروف و نهی از منكر مشفقانه به اصلاح خویش اقدام می‌كند و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نخواهد كرد.
انسان منتظر با اتحاد روحی و هماهنگی درونی با ارزش‌های مهدوی كه همانا تطهیر زمین از آلودگی‌ها و رفع انواع ظلم و ستم‌هاست با تلاش‌های فردی و گروهی وظیفة خود می‌داند كه در جهت پیشگیری و درمان ناهنجاری‌های جامعه قدم بردارد. این‌گونه است كه می‌تواند انحرافات اجتماعی را درمان كند.

اصلاح اجتماعی جامعة منتظر

انسان منتظر پس از ستیز و كنترل اجتماعی ناهنجاری‌ها در آخرین گام به اصلاح جامعه می‌پردازد.
مقصود از اصلاح در عرف علوم اجتماعی، نوعی تغییر اجتماعی در وضع موجود است؛ به طوری كه چارچوب نظام اجتماعی تغییر پیدا نكند، ولی اگر تمامی زیربناها و بنیان‌های اساسی جامعه دگرگون شود به آن انقلاب گفته می‌شود.
آلن بیرو در شرح مفهوم «اصلاح» می‌نویسد: «واژه‌ای است جدید كه یك ایدئولوژی و یا یك طرز تلقی سیاسی را مشخص می‌دارد. اصلاح‌طلبی اعتقادی است مبنی بر اینكه جامعه با دگرگونی‌های سطحی و تدریجی و همچنین با تصحیحی بطئی و پی‌درپی رو به بهبود می‌رود، بدون اینكه ساخت‌های اساسی مربوط به نظم مستقر، مورد تردید قرار گیرند».7 البته این واژه در اصلاح تعدیلی و اصلاح ساختاری نیز به كار رفته است و در این مقاله درمان و بهبود ناهنجاری‌های اجتماعی از نوع تعدیلی و ساختاری مورد نظر است.
گفتنی است كه اصلاحات اجتماعی بر دو قسم است: یكی اصلاحات تعادلی كه ریشه‌های بروز مشكل را از میان نمی‌برد و مصلحان اجتماعی به برقراری تعادل قناعت می‌كنند، دیگری اصلاحات ساختاری است كه در این صورت دگرگونی در ارزش‌ها، امتیازات، رفتارها و نظام‌ها مطرح است و حیطة كار فقط به عرضة یك برنامه یا سیاست جدید منجر نمی‌شود. 8
اقداماتی كه مؤمن منتظر دربارة اصلاحات تعادلی انجام می‌دهد، عبارتند از: تلاش برای برقراری عبادات دینی، معاملات حلال، روابط اجتماعی با مردم، جلوگیری از ناهنجاری‌های اجتماعی نظیر سرقت، تعدّی به حقوق دیگران، زنا و اعمال منافی با عفّت در جامعه، عمل به دستورات اجتماعی و فردی شریعت، احترام به مقدسات دینی و ...
اما اقداماتی كه مؤمن منتظر دربارة اصلاحات ساختاری انجام می‌دهد، زمینه‌چینی برای انقلاب عظیم جهانی امام مهدی(ع) است؛ یعنی نقد ساختارهای تبعیض‌آمیز در جامعه، مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی، ستیز با نابرابری‌های ظالمانة اجتماعی، در هم شكستن ساختار سیاسی ـ اجتماعی استبداد و استعمار، نفی سلطة جهانی و مبارزة قاطعانه با فرآیند جهانی‌سازی قدرت‌های جهانی و تعاون، همكاری و حمایت از مستضعفان در مقابل مستكبران و زورمداران عالم.
همة اقدامات بزرگ یادشده، یك شرط اساسی دارد و آن ایجاد نوعی خودآگاهی سیاسی و اجتماعی در میان توده‌های مردم است كه می‌بایست همراه با تبلیغات دینی در سطحی باشد كه ملت‌های مسلمان و مردم همة جهان را فراگیرد تا زمینه‌چینی برای اصلاحات ساختاری در بعد ناهنجاری‌های اجتماعی انجام گیرد. پیامبر اكرم(ص) وعده می‌كند كه مردمانی از مشرق زمین، زمینه را برای اصلاحات اجتماعی مهدوی فراهم می‌كنند: «یخرج اناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدیّ یعنی سلطانه؛ مردمی از مشرق زمین به پا خیزند و زمینه را برای برپایی حكومت مهدی آماده سازند.»9

پی نوشت:

1. مستدرك حاكم، ج 4، ص 65 مقد الله، ص 43.
2. مجمع الزوائد، ج 7، ص 217.
3. طبسی، چشم‌اندازی از حكومت مهدی، ص 37.
4. محسنی، مقدمات جامعه‌شناسی، ص 326.
5. سورة آل عمران (3)، آیة 104.
6. وسائل الشیعه، ج 11، ص 395.
7. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص 319.
8. محسنی، مقدمات جامعه‌شناسی، ص 329.
9. صافی گلپایگانی، منتخب‌الاثر فی الامام الثانی عشر(ع)، ص 304.

منبع:ماهنامه موعود شماره 95
يکشنبه 3/6/1392 - 21:42
مهدویت
آخرالزمان در فرهنگ مهدویت
آخرالزمان در فرهنگ مهدویت
آخرالزمان در فرهنگ مهدویت





بی تردید، جز ذات بی‌پایان خداوندی كه هم آغاز است و هم انجام، هر آغازی را انجام و هر شروعی را فرجامی است. زمان نیز مانند تمام مخلوقات الهی از این قاعده مستثنا نیست. روزگاری بر دنیا سپری شده كه دیباچة كتاب زندگی دنیایی به شمار می‌آید و روزگاری نیز فصل پایانی این كتاب خواهد بود. برگه‌های پایان كتاب زندگی انسان در زمین «آخر الزمان» خوانده می‌شود.
آخر الزمان، اصطلاحی است كه در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ دنیا به چشم می‌خورد و به ویژه در ادیان ابراهیمی از برجستگی و اهمیت خاص برخوردار است. این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهایی كه ممكن است در این بخش از زندگی جهان به وقوع بپیوندد، گفته می‌شود. ادیان بزرگ، درباره‌ آخر‌الزمان پیش‌گویی‌هایی كرده‌اند. برای مثال در «انجیل» چنین آمده است «... و این را بدان كه اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا كه مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متكبر و كفرگو و نافرمان والدین و حق ناشناس و بی‌دین و بی‌الفت و بی‌وفا و خبث‌كننده و بی پرهیز و بی‌حلم و با خوبان بی‌اعتنا و خائن و كم حوصله و عبوس خواهند بود و عیش را برخدا ترجیح می‌دهند. »
در معارف ارزشمند اسلامی این اصطلاح در دو معنای كلی به كار رفته است:
1. مدت زمانی طولانی كه با ولادت پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان می‌یابد. از این‌رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخر‌الزمان نیز نامیده‌اند.
2. مدت زمانی كه با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغاز می‌شود. این گسترة زمانی زمان غیبت و ظهور را در برگرفته، با شروع قیامت به انجام می‌رسد.
روایات اهل بیت (علیهم السّلام) نشان می‌دهد:
الف) با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده می‌شود و مرحله‌ای جدید در نظام آفرینش آغاز می‌گردد.
ب) آخر‌الزمان خود به دو مرحلة كاملاً متفاوت تقسیم می‌شود:
نخست دورانی كه انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی می‌رسد و فساد و ستم همه جوامع بشری را فرا می‌گیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی می‌گراید و دیگر دورانی كه عصر تحقق وعده‌های الهی است و با قیام مصلح جهانی آغاز می‌شود.
كلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوی همه فرقه‌های بزرگ اسلام پذیرفته شده است، ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعود و نیز هویت مهدی موعود اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی حضرت مهدی(ع) و حكومت جهانی او را حسن ختام حیات بشر در كره زمین و او را همان موعود امت‌ها می‌دانند. در نظر آنان با ظهور حضرت مهدی(عج) برخی از ائمه و نیكان و صالحان و نیز بدان و تبهكاران تحت عنوان «رجعت» به دنیا باز می‌گردند و زندگی دنیایی پایان می‌یابد.
با گلگشت در كلمات نورانی معصومان(علیهم السّلام) واژه‌هایی را می‌یابیم كه بیانگر پیوند مهدویت و آخر‌الزمان است، این واژه‌ها عبارت است از:
1. آخرالزمان (پایان زمان)
امام صادق(علیه السّلام) پیشوای ششم می‌فرماید: رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به علی(علیه السّلام) فرمود: آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض كرد: بله یا رسول‌الله. آن حضرت فرمود: هم اینك جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد، قائمی كه در آخر‌الزمان ظهور می‌كند و زمین را پر از عدل و داد می‌سازد، همان‌گونه كه از ظلم و جور آكنده شده، از نسل تو و از فرزندان حسین(علیه السّلام) است.
2. «لاتذهب الدنیا؛ دنیا به پایان نرسد»
این تعبیر بیانگر حتمی بودن تحقق حوادثی است كه پس از آن ذكر می‌شود.
عبدالله بن مسعود می‌گوید: رسول گرامی اسلامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: دنیا به پایان نرسد، مگر این‌كه امت مرا مردی رهبری كند كه از اهل بیت من است و به او مهدی گفته می‌شود.
و روشن است دنیا به پایان نمی‌رسد، مگر این‌كه بخش پایانی‌اش (آخر‌الزمان) را پشت سرگذارد.
3. «لاتقوم الساعه؛ قیامت برپا نمی‌شود»
پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود «قیامت برپا نمی‌شود تا آن‌كه قیام كننده‌ای به حق از خاندان ما قیام كند، و این هنگامی است كه خداوند به او اجازه فرماید، و هركس از او پیروی كند، نجات یابد و هركس از او سرپیچد، هلاك خواهد شد...»
4. «لاتنقضی الایام؛ روزها منقضی نگردد»
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: روزها منقضی نگردد، تا این‌كه مردی از اهل بیت من برزمین حكومت كند كه هم نام من است.
5. «لولم یبق من الدنیا الّایوم واحد؛ اگر از دنیا بیش از یك روز باقی نماند.»
امیرمؤمنان(علیه السّلام) بر فراز منبر در شهر كوفه چنین فرمود « اگر از دنیا بیش از یك روز باقی نماند، خداوند آن‌روز را چنان طولانی خواهد كرد كه مردی از خاندانم برانگیخته شود.»
6. «عند انقطاع من الزمان؛ در بخش پایانی زمان»
پیامبراكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: هنگام پایان زمان و آشكار شدن فتنه‌ها، مردی هست كه به او مهدی گفته می‌شود و بخشش بسیار دارد.

نشانه‌های آخر‌الزمان

این محدودة زمانی نشانه‌هایی دارد كه اصطلاحاً «علائم آخرالزمان» خوانده می‌شود. علاوه بر اصطلاح رایج علائم آخر‌الزمان در فرهنگ مسلمانان، اصطلاح مشابه دیگری به نام « اشراط الساعه » وجود دارد. این اصطلاح كه بیش‌تر نزد اهل سنت رایج است، به نشانه‌های وقوع قیامت اختصاص دارد، ولی روایاتی كه ذیل این عنوان ذكر شده، نشان می‌دهد بسیاری از نشانه‌های آن چون نشانه‌های آخر الزمان است و می‌توان بسیاری از نشانه‌های آخرالزمان را نشانه‌های قیامت دانست.
هماگونه كه اشاره شد، آخرالزمان به دو بخش متفاوت تقسیم می‌شود. براساس روایات، بخش اول بسیار دشوار خواهد بود. بخشی از مشخصه‌های این عصر عبارت است از:

1. گریز از دین

پیامبرگرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ویژگی‌های انسان‌های این دوران را این‌گونه بر شمرده است: زمانی بر مردم خواهد آمد كه دینشان درهم‌هایشان خواهد بود و زنان، قبله‌هایشان، برای طلا و نقره، ركوع و سجود به‌جا می‌آورند. آ‌ن‌ها همواره در حیرت و مستی خواهند بود. نه بر مذهب مسلمانی‌اند و نه بر مسلك نصرانی.

2. دنیاپرستی

رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: زمانی بر امت من می‌آید كه در آن زمان، درون‌های مردم پلید می‌شود، ولی ظواهرشان به طمع مال دنیا آراسته می‌گردد.
به آن‌چه در پیشگاه خداوند است، دل نمی‌بندند، كارشان ریا و تظاهر است، خوف از خدا به دلشان راه نیابد و خداوند آن‌ها را به عذابی فراگیر دچار سازد.
آن‌ها چون انسانی در حال غرق شدن، خداوند را می‌خوانند، ولی خداوند دعایشان را مستجاب نمی‌كند.

3. آزمایش‌های بزرگ

یكی دیگر از ویژگی‌های دوران آخر‌الزمان، امتحاناتی است كه انسان‌ها در این دوران پشت سر می‌گذارند. با این آزمون‌ها مردم به دو گروه كاملاً متفاوت تقسیم می‌شوند: موفق‌ها و ناموفق‌ها.
امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) دربارة نجات یافتگان این دوران می‌فرماید: و آن زمانی است كه از فتنه‌ها نجات نمی‌یابد، مگر مؤمنی كه بی‌نام و نشان است. اگر در حضور باشند، شناخته نشوند و اگر غایب گردند، كسی سراغ آن‌ها را نمی‌گیرد. آن‌ها برای سیركنندگان در شب ظلمانی جامعه ما، چراغ‌های هدایت و نشانه‌هایی روشنند. نه مفسده‌جو هستند و نه فتنه‌انگیز، نه در پی اشاعة فحشایند و نه مردمی سفیه و لغوگو! اینانند كه خداوند درهای رحمتش را به رویشان باز می‌كند و سختی‌ها و مشكلات را از آن‌ها برطرف می‌سازد.
يکشنبه 3/6/1392 - 21:42
مهدویت

 

وضعیت زنان در آخرالزّمان
وضعیت زنان در آخرالزّمان

 

نویسنده مرضیه شریفی




 
یکی از مسائلی که در حکومت‌های آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(علیه السلام) وارد گردیده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی می‌باشد:
امیر مؤمنان(علیه السلام) می‌فرماید: «... و آن هنگامی است که زن‌ها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند.»1
«هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آن‌ها عملی نگردد.»2
امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «و زنان را می‌بینی که به‌سان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‌اندازند.»3

وضعیّت اقتصادی زنان در آخرالزمان
 

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابسامانی عظیم اقتصادی در سرتاسر جهان به وقوع می‌پیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آن‌ها خواهند خورد.
امام صادق(علیه السلام) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «بعضی از مردان را می‌بینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق می‌کنند.»4
حضرت علی(علیه السلام) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت می‌نمایند.»5
امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «ظاهر می‌شود در آخرالزّمان که بدترین زمان‌هاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»

وضعیّت اجتماعی زنان در آخرالزّمان
 

1. عدم امنیّت برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار می‌گردد، بی‌امنیّتی خانوادگی و ناموسی است، این مسئله آنچنان فراگیر می‌شود که کمتر کسی می‌تواند یا می‌خواهد از آن جلوگیری نماید.»6
حضرت علی(علیه السلام) در این خصوص می‌فرمایند: «سفیانی در حالی که نیزه‌ای در دست دارد، زنی باردار دستگیر می‌نماید و به یکی از یارانش می‌گوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را می‌درد و جنینش را بیرون می‌آورد و هیچ کس نمی‌تواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد.»7
2. هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و باری‌های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آنچنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.
محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(علیه السلام) فرمودند: «آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان.»8
امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «و زنان را می‌بینی که به‌سان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‌اندازند.»
و در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) است که فرمودند:«... در آن زمان زنان را می‌بینی که از بذل خود به کفّار هیچ واهمه‌ای ندارند.»9
امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «ظاهر می‌شود در آخرالزّمان که بدترین زمان‌هاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»10
3. افزایش زنان بی‌سرپرست: در آخرالزّمان وضعیّت به گونه‌ای است که بر اثر جنگ‌های پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری می‌یابد و به همین دلیل، زنان زیادی بی‌سرپرست می‌گردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: «قیامت برپا نمی‌شود، مگر اینکه برای پنجاه زن یک سرپرست باشد.»11
و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد رو به رو شده، یکی می‌گوید: ای بنده خدا مرا بخر و دیگری می‌گوید به من پناه ده.»12
امام صادق(علیه السلام) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: «بعضی از مردان را می‌بینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق می‌کنند»
با مقایسه اخباری که در مورد زن آخرالزّمان به ما رسیده و وضعیّت کنونی زن از حیث اجتماعی و اخلاقی، بین زن امروز و زن آخرالزّمان شباهت بسیاری دیده می‌شود. امّا این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نمی‌توان فساد اخلاقی را برای تمام زنان تعمیم داد، زیرا در آن زمان، زنان آگاه، عفیف و با ایمانی نیز وجود دارند که از اوضاع بد آن زمان متأثّرند. امّا وضع عمومی به شکل دیگری است.13

پی‌نوشت‌ها:
 

1. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمه علی اکبر مهدی پور، ج2، ص 761 به نقل از بشاره الاسلام، صص 41 و 44.
2. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 259.
3. همان، ص 257.
4. همان.
5. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 428.
6. سیّده ارغوان حیدری، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامه شمیم یاس، سال سوم، ش 8، آبان 1382، ص 8.
7. همان، ص 9. به نقل از مقدّسی شافعی سلمی، عقدالدرر، ص 409.
8. منتخب الاثر، ص 292.
9. بحارالانوار، ج52، صص 257 و 258.
10. منتخب الاثر، ص 426.
11. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص 9، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 120.
12. همان، به نقل از بحارالانوار، ج52، ص 250.
13. همان.
 

منبع:عصر شیعه
يکشنبه 3/6/1392 - 21:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته