جمعه 6 مهر 1403 - 21 ربيع الاول 1446 - 27 سپتامبر 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عضویت در خبرنامه
ارسال
جستجو :
جستجو در:
همه موارد
غزليات
قصايد
مثنوي
ساقي نامه
رباعيات
مقطعات
تعداد در هر صفحه
10
20
30
تو نيك و بد خود هم از خود بپرس
چرا بايدت ديگري محتسب
من يتق الله يجعل له
و يرزقه من حيث لا يحتسب
***
سراي مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بينا نيست
سراي قاضي يزد ار چه منبع فضل است
خلاف نيست كه علم نظر در آنجا نيست
***
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
كه در اين مزرعه جز دانه خيرات نكشت
ناف هفته بدو از ماه صفر كاف و الف
كه به گلشن شد و اين گلخن پر دود بهشت
آنكه ميلش سوي حق بيني و حق گويي بود
سال تاريخ وفاتش طلب از ميل بهشت
***
بهاءالحق والدين طاب مثواه
امام سنت و شيخ جماعت
چو مي رفت از جهان اين بيت مي خواند
بر اهل فضل و ارباب براعت
به طاعت قرب ايزد مي توان يافت
قدم در نه گرت هست استطاعت
بدين دستور تاريخ وفاتش
برون آر از حروف قرب طاعت
***
قوت شاعره من سحر از فرط ملال
متنفر شده از بنده گريزان مي رفت
نقش خوارزم و خيال لب جيحون مي بست
با هزاران گله از ملك سليمان مي رفت
مي شد آن كس كه جز او جان سخن كس نشناخت
من همي ديدم و از كالبدم جان مي رفت
چون همي گفتمش اي مونس ديرينه من
سخت مي گفت و دل آزرده و گريان مي رفت
گفتم اكنون سخن خوش كه بگويد با من
كان شكر لهجه خوشخوان خوش الحان مي رفت
لابه بسيار نمودم كه مر او سود نداشت
زان كه كار از نظر رحمت سلطان مي رفت
پادشاها ز سر لطف و كرم بازش خوان
چكند سوخته از غايت حرمان مي رفت
***
رحمن لايموت چو آن پادشاه را
ديد آنچنان كزو عمل الخير لايفوت
جانش غريق رحمت خود كرد تا بود
تاريخ اين معامله رحمان لايموت
***
به عهد سلطنت شاه شيخ ابواسحق
به پنج شخص عجب ملك فارس بود آباد
نخست پادشاهي همچو او ولايت بخش
كه جان خويش بپرورد و داد عيش بداد
دگر مربي اسلام شيخ مجدالدين
كه قاضي به از او آسمان ندارد ياد
دگر بقيه ابدال شيخ امين الدين
كه يمن همت او كارهاي بسته گشاد
دگر شهنشه دانش عضد كه در تصنيف
بناي كار مواقف به نام شاه نهاد
دگر كريم چو حاجي قوام دريا دل
كه نام نيك ببرد از جهان به بخشش و داد
نظير خويش بنگذاشتند و بگذشتند
خداي عزوجل جمله را بيامرزاد
***
خسروا گوي فلك در خم چوگان تو شد
ساحت كون و مكان عرصه ميدان تو باد
زلف خاتون ظفر شيفته پرچم توست
ديده فتح ابد عاشق جولان تو باد
اي كه انشاء عطارد صفت شوكت توست
عقل كل چاكر طغراكش ديوان تو باد
طيره جلوه طوبي قد چون سرو تو شد
غيرت خلد برين ساحت ايوان تو باد
نه به تنها حيوانات و نباتات و جماد
هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد
***
دادگرا تو را فلك جرعه كش پياله بود
دشمن دل سياه تو غرقه به خون چو لاله باد
ذروه كاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع
راهروان وهم را راه هزار ساله باد
اي مه برج منزلت چشم و چراغ عالمي
باده صاف دايمت در قدح و پياله باد
چون به هواي مدحتت زهره شود ترانه ساز
حاسدت از سماع آن محرم آه و ناله باد
نه طبق سپهر و آن قرصه ماه و خور كه هست
بر لب خوان قسمتت سهل ترين نواله باد
دختر فكر بكر من محرم مدحت تو شد
مهر چنان عروس را هم به كفت حواله باد
***
روح القدس آن سروش فرخ
بر قبه طارم زبرجد
مي گفت سحرگهي كه يا رب
در دولت و حشمت مخلد
بر مسند خسروي بماناد
منصور مظفر محمد
***
1
2
3
4
آخرين مطالب
ادبیات
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت؛ ما را...
به فروردین ما فرخندگی بخش
آیا جانِتان جور است؟
راضی مشو که بیخبران، خندهام کنند...
توانایی ادبیات در نقد وضعیت جامعه
سامانی: «آفرت» رمان دهه 40 و50...
تأثیر غرب در موفقیت نویسندههای روس در...
برگزیدگان نخستین جایزه ملی جمالزاده
قصیده میرشکاک برای موسوی گرمارودی
وقتی نگاه نویسنده جذاب نیست