فهرست اشعار حافظ

صفحه اصلی تبیان شبکه اجتماعی مشاوره آموزش فیلم صوت تصاویر حوزه کتابخانه دانلود وبلاگ فروشگاه اینترنتی

عضویت در خبرنامه

جستجو :

جستجو در:

تعداد در هر صفحه

آن ميوه بهشتي كامد به دستت اي جان
در دل چرا نكشتي از دست چون بهشتي

تاريخ اين حكايت گر از تو باز پرسند
سر جمله اش فرو خوان از ميوه بهشتي

***

خسروا دادگرا شير دلا بحر كفا
اي جلال تو به انواع هنر ارزاني

همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد
صيت مسعودي و آوازه شه سلطاني

گفته باشد مگرت ملهم غيب احوالم
اين كه شد روز سفيدم چو شب ظلماني

در سه سال آنچه بيند و ختم از شاه و وزير
همه بر بود به يكدم فلك چوگاني

دوش در خواب چنان ديد خيالم كه سحر
گذر افتاد بر اصطبل شهم پنهاني

بسته بر آخور او استر من جو مي خورد
تيره افشاند به من گفت مرا مي داني

هيچ تعبير نمي دانمش اين خواب كه چيست
تو بفرماي كه در فهم نداري ثاني

***

ساقيا باده كه اكسير حيات است بيار
تا تن خاكي من عين بقا گرداني

چشم بر دور قدح دارم و جان بر كف دست
به سر خواجه كه تا آن ندهي نستاني

همچو گل بر چمن باد ميفشان دامن
زانكه در پاي تو دارم سر جان افشاني

بر مثاني و مثالث بنواز اي مطرب
وصف آن ماه كه در حسن ندارد ثاني

***

پادشاها لشكر توفيق همراه تواند
خيز اگر بر عزم تسخير جهان ره مي كني

با چنين جاه و جلال از پيشگاه سلطنت
آگهي و خدمت دلهاي آگه مي كني

با فريب رنگ اين نيلي خم زنگار فام
كار بر وفق مرا و صبغه الله مي كني

آنكه ده با هفت و نيم آورد بس سودي نكرد
فرصتت بادا كه هفت و نيم با ده مي كني

***

جز نقش تو در نظر نيامد ما را
جز كوي تو رهگذر نيامد ما را

خواب ار چه خوش آمد همه را در عهدت
حقا كه به چشم در نيامد ما را

***

بر گير شراب طرب انگيز و بيا
پنهان ز رقيب سفله بستيز و بيا

مشنو سخن خصم كه بنشين و مرو
بشنو ز من اين نكته كه برخيز و بيا

***

گفتم كه لبت گفت لبم آب حيات
گفتم دهنت گفت زهي حب نبات

گفتم سخن تو گفت حافظ گفتا
شادي همه لطيفه گويان صلوات

***

ماهي كه قدش به سرو مي ماند راست
آيينه به دست و روي خود مي آراست

دستار چه پيشكشش كردم گفت
وصلم طلبي زهي خيالي كه تو راست

***

من با كمر تو در ميان كردم دست
پنداشتمش كه در ميان چيزي هست

پيداست از آن ميان چو بر بست كمر
تا من ز كمر چه طرف خواهم بر بست

***

تو بدري و خورشيد تو را بنده شدست
تا بنده تو شدست تا بنده شدست

زان روي كه از شعاع نو رخ تو
خورشيد منير و ماه تابنده شدست

***

1 2 3 4 5 6 7 8

آخرين مطالب ادبیات