• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
جستجو :
جستجو در:
تعداد در هر صفحه
  • به سمع خواجه رسان اي نديم وقت شناس
  • به خلوتي كه در او اجنبي صبا باشد
  • لطيفه به ميان آر و خوش بخندانش
  • به نكته اي كه دلش را بدان رضا باشد
  • پس آنگهش ز كرم اين قدر به لطف بپرس
  • كه گر وظيفه تقاضا كنم روا باشد
***
  • شمه اي از داستان عشق شور انگيز ماست
  • اين حكايت ها كه از فرهاد و شيرين كرده اند
  • هيچ مژگان دراز و عشوه جادو نكرد
  • آنچه آن زلف دراز و خال مشكين كرده اند
  • ساقيا مي ده كه با حكم ازل تدبير نيست
  • قابل تغيير نبود آنچه تعيين كرده اند
  • در سفالين كاسه رندان به خواري منگريد
  • كاين حريفان خدمت جام جهان بين كرده اند
  • نكهت جان بخش دارد خاك كوي دلبران
  • عارفان آنجا مشام عقل مشكين كرده اند
  • ساقيا ديوانه اي چون من كجا در بر كشد
  • دختر رز را كه نقد عقل كابين كرده اند
  • خاكيان بي بهره اند از جرعه كاس الكرام
  • اين تطاول بين كه با عشاق مسكين كرده اند
  • شهپر زاغ و زغن زيباي صيد و قيد نيست
  • اين كرامت همره شهباز و شاهين كرده اند
***
  • اعظم قوام دولت و دين آنكه بر درش
  • از بهر خاكبوس نمودي فلك سجود
  • با آن وجود و آن عظمت زير خاك رفت
  • در نصف ماه ذيقعد از عرصه وجود
  • تا كس اميد جود ندارد دگر ز كس
  • آمد حروف سال وفاتش اميد جود
***
  • دل منه بر دنيي و اسباب او
  • زانكه از وي كس وفاداري نديد
  • كس عسل بي نيش از اين دكان نخورد
  • كس رطب بي خار از اين بستان نچيد
  • هر به ايامي چراغي برفروخت
  • چون تمام افروخت بادش در دميد
  • بي تكلف هر كه دل بر وي نهاد
  • چون بديدي خصم خود مي پروريد
  • شاه غازي خسرو گيتي ستان
  • آنكه از شمشير او خون مي چكيد
  • گه به يك حمله سپاهي مي شكست
  • گه به هويي قلبگاهي مي دريد
  • از نهيبش پنجه مي افكند شير
  • در بيابان نام او چون مي شنيد
  • سروران را بي سبب مي كرد حبس
  • گرد نان را بي خطر سر مي بريد
  • عاقبت شيراز و تبريز و عراق
  • چون مسخر كرد وقتش در رسيد
  • آنكه روشن بد جهان بينش بدو
  • ميل در چشم جهان بينش كشيد
***
  • بر سر بازار جانبازان منادي مي زنيد
  • بشنويد اي ساكنان كوي رندي بشنويد
  • دختر رز چندي روزي شد كه از ما گم شدست
  • رفت تا گيرد سر خود هان و هان حاضر شويد
  • جامه اي دارد ز لعل و نيم تاجي از حباب
  • عقل و دانش برد و شد تا ايمن از وي نغنويد
  • هر كه آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم
  • ور بود پوشيده و پنهان به دوزخ در رويد
  • دختري شب گرد تند تلخ گلرنگ است و مست
  • گر بيابيدش به سوي خانه حافظ بريد
***
  • برادر خواجه عادل طاب مثواه
  • پس از پنجاه و نه سال از حياتش
  • به سوي روضه رضوان سفر كرد
  • خدا راضي ز افعال و صفاتش
  • خليل عادتش پيوسته بر خوان
  • وز آنجا فهم كن سال وفاتش
***
  • بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
  • آيتي در وفا و در بخشش
  • هر كه به جزا شدت جگر به جفا
  • همچو كان كريم زر بخشش
  • كم مباش از درخت سايه فكن
  • هر كه سنگت زند ثمر بخشش
  • از صدف ياد دار نكته حلم
  • هر كه برد سرت گهر بخشش
***
  • زان حبه خضرا خور كز روي سبك روحي
  • هر كاو بخورد يك جو بر سيخ زند سي مرغ
  • زان لقمه كه صوفي را در معرفت اندازد
  • يك ذره و صد مستي يك دانه و صد سيمرغ
***
  • مجد دين سرور و سلطان قضات اسمعيل
  • كه زدي كلك زبان آورش از شرع نطق
  • ناف هفته بدو از ماه رجب كاف و الف
  • كه برون رفت از اين خانه بي نظم و نسق
  • كنف رحمت حق منزل او دان وانگه
  • سال تاريخ وفاتش طلب از رحمت حق
***
  • بلبل و سرو و سمن ياسمن و لاله و گل
  • هست تاريخ وفات شه مشكين كاكل
  • خسرو روي زمين غوث زمان بواسحق
  • كه به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
  • جمعه بيست و دوم ماه جمادي الاول
  • در پسين بود كه پيوسته شد از جزو به كل
***