شهراد
(
Shah-rād
)
شاه جوانمرد
شهرام
(
Shah-rām
)
مطيع ، كسي كه باعث شادي شاه شود
شهران
(
Shah-rān
)
منسوب به شهر ، يكي از بزرگان عهديزدگرد سوم
شهربانو
(
Shahr-bānoo
)
دختر يزدگرد سوم كه پس از اسلام آوردن به همسري حسين بن علي در آمد
شهربانوارم
(
Shahr-bānoo-eram
)
دختر گودرز كه با رستم ازدواج كرد
شهربراز
(
Shahr-baraz
)
زينت و آراستگي شهر
شهرت
(
Shoh-rat
)
آوازه ، معروفيت
شهرداد
(
Shahr-dād
)
موجب عدل و داد كشور
شهردار
(
Shahr-dār
)
نگهبان شهر ، دارنده شهر
شهرزاد
(
Shahr-zād
)
زاده شهر ، نام قصه گوي معروف هزار و يكشب
شهرناز
(
Shahr-nāz
)
خواهر جمشيد شاه و همسر ضحّاك
شهرنوش
(
Shahr-noosh
)
زيبايي شهر، نام پسر هزارسپ از شهرياران طبرستان
شهره
(
Shoh-re
)
مشهور و نامدار و نامور ، سرشناس ، معروف
شهرور
(
Shahr-var
)
رود بزرگ ، فرزند بزرگ شاه ، سازي بود مضرابي در قديم
شهروز
(
Shahrooz
)
بزرگ آرزو
شهرويه
(
Shahrooye
)
شهربانو ، ملكه
شهريار
(
Shahr-yār
)
پادشاه ، حاكم ، نام يكي از سرداران خسرو پرويز
شهرين
(
Shahrin
)
منسوب به شهر ، نام يكي از نجباي دوران ساساني ، شهري
شهريور
(
Shah-ri-var
)
فرشته قدرت ، توانايي ، پادشاه منتخب ، ماه ششم از سال خورشيدي
شهزاد
(
Shah-zād
)
شاهزاده ، زاده ی شاه
شهسوار
(
Shah-savār
)
سوار دلير و چابك و ماهر در اسب سواري
شهلا
(
Shah-lā
)
چشم سياه مايل به كبودي كه زيبا ودلفريب باشد ، نوعي از گل نرگس
شهمرد
(
Shah-mard
)
بزرگمرد
شهنا
(
Shah-nā
)
سرنا ، سورناي ، نامي بزرگ
شهناز
(
Shah-nāz
)
نام نوايي در موسيقي ، ناز شاهانه
شهند
(
Shahand
)
بهبودي و نيكي
شهنواز
(
Shah-navāz
)
مورد نوازش شاهانه ، نوازنده شاه ، طايفه اي كه بقاياي آنها هنوز در مكران اقامت دارند
شهوار
(
Shah-vār
)
گرانبها ، لايق
شهين
(
Shahin
)
نام سازي است ، منسوب به شاه ، نام قبلی زنجان ، مخفف شاهین
شهين دخت
(
Shahin-dokht
)
دختر شاه ، دختر چون شاهین قوی و بلند پرواز شیفته ، آشفته ، دیوانه
شهیده
(
Shahida
)
شاهد ، راستگو در شهادت
شوذب
(
Sho'zab
)
بلند بالا و نيكو
شورانگيز
(
Shoorangiz
)
ولوله انداز ، هيجان آور
شوريده
(
Shooride
)
آشفته ، پريشان ، عاشق ، مضطرب
شوق انگيز
(
Showghangiz
)
اشتياق آور ، شورانگيز
شوقي
(
Show-ghi
)
عاشق ، شيدا
شوكت
(
Show-kat
)
قدرت و عظمت ، جاه و جلال ، فـّر و شكوه ، قدرت و قوت
شوكت الملوك
(
Showkatol-molook
)
شكوه و قدرت پادشاهان
شيبا
(
Shibā
)
شيفته ، آشفته ، ديوانه
شيبه
(
Shibe
)
تيرانداز ، سپيد شدن موي سر
شيث
(
Shis?
)
پسر آدم كه خود نيز پيامبر بود
شيد
(
Shid
)
درخشان ، روشنايي
شيدا
(
Sheidā
)
عاشق ، آشفته ، حيران
شيدالله
(
Shaydol-lāh
)
درخت عناب
شيده
(
Shide
)
خورشيد درخشان ، نام پسر افراسياب
شيذر
(
Shizar
)
نامي از نام هاي خداي تعالي
شير اندام
(
Shir-andām
)
قوي هيكل ، جواني كه داراي سينه اي فراخ و اندامي درشت است
شيرافكن
(
Shir-afkan
)
كسي كه شير را زمين زند
شيرخان
(
Shir-khān
)
نام روستايي از توابع تربت جام
شيرخدا
(
Shir-e-khodā
)
از القاب حضرت علي ( ع )
شيردل
(
Shir-del
)
شجاع و دلير ، باجرئت ، دلاور
شيرزاد
(
Shir-zād
)
زاده شير ، شجاع و قوي ، نام پسر سلطان مسعود غزنوي
شيرو
(
Shiroo
)
منسوب به شير، نام پهلواني معاصر باگشتاسب
شيروان
(
Shirvān
)
نگهبان و محافظ شير
شيرويه
(
Shirouye
)
نام پسر خسرو پرويز كه پدر را كُشت و جانشين او شد ، شجاع
شيرين
(
Shirin
)
هر چيز مطبوع و لطيف و دلپذير ، محبوبه فرهاد ، رواج ، تمام
شيرين دخت
(
Shirin-dokht
)
دختر لطيف و زيبا
شيفته
(
Shifte
)
عاشق ، واله و حيران ، دلباخته
شيما
(
Shimā
)
زن خالدار ، دختر حليمه سعديه
شيوا
(
Shivā
)
فصيح ، ظريف
شيوه
(
Shive
)
راه و روش ، قاعده ، قانون
شیدانه
(
Shaydāne
)
خورشیدانه