• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 7199
تعداد نظرات : 862
زمان آخرین مطلب : 3886روز قبل
دانستنی های علمی
تمام شان و عظمت انسان در فکر است. بلز پاسکال
سه شنبه 29/8/1386 - 22:22
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند . اُرد بزرگ
سه شنبه 29/8/1386 - 22:19
سياست

شالوده و زیربنای گسترش هر کشور ، فرهنگ است . اُرد بزرگ

سه شنبه 29/8/1386 - 22:18
ادبی هنری

وقت گرانبها است ، اما حقیقت گرانبها تر است . دیسرائیلی

سه شنبه 29/8/1386 - 22:15
رويا و خيال

كاش مي شد اشك هاي باران را پاك كرد.


كاش مي شد از پرستويي كه نويد بهار را در آسمان سر مي دهد سراغ كلاغ را گرفت.


كاش مي شد لبخنده كودك شيرخواره اي را كه به آسمان نگاه مي كند نقاشي كرد.


كاش مي شد پرواز مرغابي را برفراز آسمان شب تماشا كرد.


كاش مي شد جوهر قلم من هرگز تمام نمي شد. 

سه شنبه 29/8/1386 - 22:12
محبت و عاطفه

قلب سرخ و شاداب من از دوري تو اينگونه به زوال و نيستي رفته است . هر روز پژمرده تر و بي آروزتر مي شود.


قلبم فقط به خاطر دوري فراغ تو همانند ساعتي شده است كه باتري اش روز به روز ضعيف تر مي شود. وعقربه هاي عمر قلب من به سرعت در گذرند . و ذهن من به كندي خاطراتمان را به ياد مي آورد.چند لحظه سكوت!!


ديگر صدايش را نمي شنوم !!ديگر صداي تاپ تاپش نمي آيد. آري فقط به خاطر تو سكوت اختيار كرده است . تاصداي تو را بشنود اي نازنينم!

سه شنبه 29/8/1386 - 22:9
ادبی هنری

خوشبختي در يك قدمي او بود. با آغوشي باز منتظر در خود غرق كردن او بود.يه قدم به سوي خوشبختي برداشت.و دستانش را گشود تا خوشبختي را در آغوش بكشد.


او چشمانش را بسته بود و اشك مي ريخت و خوشبختي را با دستانش لمس ميكرد. و براي او از غم هايي كه خانه ي دلش را ويران كرده اند سخن مي گفت.


چشمانش را گشود تا صورت زيباي خوشبختي را ببيند و ببوسد .


اي كاش هرگز چشمانش را نمي گشود. به اطرافش نگاه ميكرد. نه از آن آسمان آبي خبري است و نه از آن نو رهايي طلايي كه او را در بر گرفته بودند. راستي خوشبختي كجا رفت . خوشبختي كه در آغوش من بود؟!


اشك هايش را پاك كرد.و آهي جان گداز از دل برآورد . خوشبختي اي كه او در آغوش كشيده بود گوني پر از نان خشك بود كه در آغوشش همانند عروسكي سر بر سينه اش گذاشته بود.


هواي سرد زمستاني با دستاني سوزناك گونه هاي پسرك را نوازش ميكرد. و او را براي زندگي پر حادثه اي كه در انتظار پسرك بود سرسخت تر از ديروز  آماده ميكرد.


پسرك گوني نان خشك را بر چرخ كهنه ي قديمي اي گذاشت . و باز با صدايي پر از اميد و آروزهاي رنگارنگ در كوچه پس كوچه هاي شهر پنهان شد.


تنها يادگاري كه از پسرك باقي مانده است آن صداي لطيف و بي ريا او و چند كلمه ي هميشگي او ست:((نون خشكيه نون خشك))

سه شنبه 29/8/1386 - 22:7
خواستگاری و نامزدی

به یکدیگر عشق بورزید اما از عشق بند نسازید

بگذارید عشق در یایی مواج باشد در میان ساحل روح شما

با هم بخوانید و برقصید و شادمان باشید اما بگذارید هر یک

 از شما تنها باشد همچون سیمهای عود که تنها هستند گر چه

با یک نغمه به ارتعاش در می ایند . دل های خود را به یکدیگر بدهید

اما نه برای نگه داشتن زیرا تنها دست زندگی شایسته است دل های

شما را نگه دارد . در کنار یکدیگر بایستید اما نه بسیار نزدیک به یکدیگر

زیرا ستون های معبد جدای از یکدیگر می ایستند و در خت بلوط و

درخت سدر در سایه هم می بالند....

سه شنبه 29/8/1386 - 21:14
محبت و عاطفه
 

 

در تمام فرياد زدنهايم

در تمام دل دل كردنهايم ديده ام

گاهي آنقدر به من نزديكي كه حتي فراموش مي كنم نام تو را...

همان هنگام كه باران مي آيد و عطر تو

همان هنگام كه دل آسمان از دل من ابري تر مي شود

همان هنگام كه عطر ياس در فضاي دلمان مي پيچد...

من تو را از پشت چشمان بسته ام ديدم

 

سه شنبه 29/8/1386 - 21:13
فلسفه و عرفان

و خداوندی که هر از گاهی آسمان را ابری میکند

تا دلت ابری شود

و بدانی که دلت

به آبی بودن  آسمان احتیاج دارد.....

.

 

 

.

و بیندیش اگر آسمان شب ستاره نداشت

دل از دیدنش شاد نمیشد

 

چه بلندمرتبه است خداوندی که هر چیز را با حکمت آفریده است.....

سه شنبه 29/8/1386 - 21:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته