عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
همان یك لحظه اول …. كه اول ظلم می دیدم از مخلوق بی وجدان،جهان را با همه زیبایی و زشتی ، به روی یكدگر ویرانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
اگر در همسایگی صدها گرسنه …. چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم بر لب پیمانه وا می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم ….
كه می دیدم یكی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده است صد جامه رنگین، زمین و آسمان را واژگون مستانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
نه طاعت می پذیرفتم …. نه گوش از جهر استغفار این بیدادگرها تیز كرده،پاره ، پاره در كف زاهد نمایان ، سجده صد دانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یكی مجنون صحراگرد بی سامان،هزاران لیلی ناز آفرین را كو به كو آواره و دیوانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
به گرد شمع سوزان ، دل عشاق سرگردان ….،سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
به عرش كبریائی ، با همه صبر خدایی …. تا كه می دیدم عزیز نابه جایی ، ناز بر یك ناروا گردیده و خواری
فروشد گردش این چرخ را ، واژگون بی صبرانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. اگر من جای او بودم
كه می دیدم مشوش عارف و عامی زبرق فتنه این علم عالم سوز مردم كش
به جز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فكری در این دنیای پر افسانه می كردم .
عجب صبری خدا دارد …. چرا من جای او باشم ، همین بهتر كه خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتكاریهای این مخلوق بی وجدان را دارد !
وگرنه من جای او چو بودم ،
یك نفس كی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه می كردم !
عجب صبری خدا دارد …:::::::… عجب صبری خدا دارد