به نام پروردگاری که بر همه چیز بینا و شنوا است...
پروردگارا به تو پناه می برم از اینکه ظاهرم در دیده ها نیکو ولی باطنم در نزد تو زشت باشد. در حالی که
بخواهم با ریاکاری و ظاهر سازی که تو بهتر از من بدان آگاهی، خود را نزد مردم با ظاهری نیکو جلوه دهم
و بد رفتاریم را نزد تو آورم که در نتیجه به بندگانت نزدیک و از رضایت تو دور مانم...
نهج البلاغه- حکم و مواعظ (۲۶۸)
زیبارویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
تکه سنگی بود اندر دلشان همان شد گلشان
ده گل برایت میفرستم آخرین
آخرین گل را مصنوعی میفرستم
پس تا پژمرده شدن آخرین گل
دوست دارم
شرمنده ام زبان دلم وانمی شود
احساس لال من به تو گویانمی شود
شرمنده ام ای واژه های ناب ناب
گویا برای قلم واژه پیدا نمی شود
با اینکه سبز است سینه بهار
اما برای قلم دل شکوفا نمیشود
دیریست اسیر بازی عشقیم
این است که عاشقی معنا نمی شود
آتش عشق اگر در دل من خانه نداشت عمر بی حاصل من این همه افسانه نداشت
ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن
ای كه حرفای قشنگت منو آشتی داده با من
منو گنجشك های خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
باز میایم كه مثل هر روز برامون دونه بپاشی
من و گنجشكها می میریم تو اگه خونه نباشی
تو اگه خونه نباشی
فاصله های بین دوعاشق را چه چیز پر می کند ؟. جز سکوت ؟ جز اشک؟.......................
اشکهایت را پاک کن، نگران نباش . همه داستانهای عاشقانه اینگونه اند. تو تنها نیستی . تو هم
یکی از شاهدان تنها هستی. تو شاهد تنهایی خویش هستی.