• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 779
تعداد نظرات : 90
زمان آخرین مطلب : 3645روز قبل
رمضان

 

روزه,ماه رمضان 1392,آغاز ماه رمضان 1392

رییس مرکز مشاوره حرم حضرت معصومه(س) گفت: کاری کنیم که آثار و برکات ماه مبارک رمضان در نهاد و فطرت ما باقی بماند.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین حق‌جو در گفت‌وگو با خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، با بیان این‌که «یکی از اهداف خلقت انسان رسیدن به بالندگی و کمال است» اظهار کرد: خدای متعال برای اینکه این هدف خلقت تحقق پیدا کند برنامه‌های زیادی را برای کمال انسان درنظر گرفته است و این برنامه‌ها بعد اجتماعی، طبیعی و فردی را دربر می‌گیرد.

وی افزود: یکی از راه‌های رسیدن به کمال و بندگی، ماه مبارک رمضان است که خداوند در این ماه قوانین عبادی را برای انسان‌ها تعیین کرده است و قرآنی که راهنمای انسان‌ها است در این ماه پربرکت نازل شده است. پس باید قدر این ماه را بدانیم.

حق‌جو تصریح کرد: زمان، مکان و حالات این ماه تماما برای انسان یک فرصت دستیابی به کمال محسوب می‌شود، ماه مبارک برای جسم انسان‌ هم یکسری آثار مفید دارد که باعث پالایش جسم می‌شود و همین پاکی جسم باعث می‌شود انسان به معنویت دست پیدا کند.

رییس مرکز مشاوره حرم حضرت معصومه(س) تاکید کرد: وقتی گرسنگی در ماه مبارک بر انسان غالب می‌شود باعث می‌شود به یاد گرسنگان و درماندگان بیفتیم که این خود می‌تواند یک مساله اجتماعی مهم باشد و درک انسان‌ها را نسبت به هم بالا ببرد.

وی با بیان این‌که «ما در این ماه در مقابل خیلی از مسائل نفسانی پافشاری می‌کنیم» اظهار کرد: این ماه برای رسیدن به ارتقای اخلاقی بهترین ماه است. اگر تمام آداب این ماه را رعایت کنیم به یک روح لطیفی دست پیدا می‌کنیم و این روح لطیف تاثیرات روانی مثبتی دارد.

حق‌جو عنوان کرد:‌ در این ماه دچار تغییر و تحولات مثبت می‌شویم و چالش‌های روح را برطرف می‌کنیم، با تمامی اینها باید کارهای مثبت را در نهاد خود نگه داشته و در ماه‌های دیگر هم از آنها بهره ببریم.

رییس مرکز مشاوره حرم حضرت معصومه(س) در پایان گفت: در این ماه وقتی مشغول عبادت هستیم یک لذت معنوی خاص به ما دست می‌دهد که این حالت را در ماه‌های دیگر سال کمتر داریم. در این ماه نیمی از اختلافات و بزهکاری‌ها کمتر می‌شود پس باید به گونه‌ای رفتار کنیم که این آثار و برکات در فطرت‌مان بماند.

ایسنا

سه شنبه 8/5/1392 - 15:32
سخنان ماندگار
 
 
 
 
 حضرت علی (ع) شخصیتی بزرگ و بی بدیل است که در طول تاریخ همواره مورد مدح و ستایش بزرگان قرار گرفته و حتی کسانی که به امامت علی (علیه السلام) باور ندارند نیز ، او را در نوع خود یگانه و بی نظیر می دانند.
 
حضرت علی (علیه السلام) شخصیتی بزرگ و بی بدیل است که در طول تاریخ همواره مورد مدح و ستایش بزرگان قرار گرفته و حتی  کسانی که به امامت علی (علیه السلام) باور ندارند نیز ، او را در نوع خود یگانه و بی نظیر می دانند.

مطلبی که پیش رو دارید نمونه‌ای است از گفتار اندیشمندان غیر مسلمان درباره علی (علیه السلام) ... :

بی نظیری علی ( علیه السلام )

مادام دیالافوا ـ سیاح فرانسوی ـ گوید : « احترام علی ( علیه السلام ) در نزد شیعه به منتهی درجه است ، و حقاً هم باید این طور باشد ؛ زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری ها که برای پیشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضایل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود ، و نسلی پاک و مقدس هم از خود باقی گذارد . فرزندانش نیز از اوپیروی کردند ، و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) کسی است که همه ی بت هایی را که اعراب ، شریک خدای یگانه می پنداشتند شکست ، و وحدت و یگانه پرستی را تبلیغ کرد . علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علی ( علیه السلام ) کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود . « مادام دیالافوای مسیحی » در ادامه ی این بحث ، خطاب به خود چنین می گوید :

چشمان من ! گریه کنید و اشک های خود را با آه و ناله ی من مخلوط نمایید ! و برای اولاد پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) که مظلومانه شهید شدند ، عزاداری کنید » . (1)

علی ( علیه السلام ) دارای بزرگواری و شرافت نفس

ژنرال سرپرسی سایکس ـ از مشاهیر خاورشناسان انگلیسی ـ می گوید : « او [ علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) ] از میان خلفا به شرافت و بزرگواری نفس مشهور ، و به غایت مراقب حال زیردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماینده ها در او تأثیری نداشت . به هدیه های آنان ترتیب اثر نمی داد ، با حریف مکار و غدار خود معاویه ابداً طرف نسبت نبود که برای رسیدن به مقصودی که داشت سخت ترین جنایات را مرتکب شده و رذل ترین وسایل را برای پیشرفت خودش بر می انگیخت . دقت و مراقبت های خیلی سخت او [ علی ( علیه السلام ) ] در امانت و دیانت باعث شده بود که اعراب حریص که تمام امپراطوری را غارت کرده بودند از وی ناراضی باشند . لیکن صداقت ، صحت عمل ، دوستی کامل ، ریاضت ، عبادت از روی صدق ، خلوص یا تجرد، وارستگی ، آداب و خصایل محموده ی قابل توجهی که در او وجود داشت حقیقتاً صورت قابل ستایشی به وی داده بود . این که اهالی ایران در او مقام ولایت قایل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقیقی و مربی الهی می دانند واقعاً این قاعده قابل تحسین و شایان بسی تمجید است . اگر چه مقام و مرتبه ی او خیلی بالاتر از این ها است » . (2)

تنها راه چاره ، دوست داشتن علی ( علیه السلام )

جانین ـ شاعر آلمانی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) را جز آن که دوست بداریم و شیفته او باشیم چاره ای نداریم ؛ زیرا جوان شریف و بزرگواری بود ، وجدان پاکی داشت که از مهربانی و نیکی لبریز بود ، و قلبش مملو از یاری و فداکاری بود ، و از شیر شرزه شجاع تر بود ، ولی شجاعتی ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزی ، مهر و عاطفه » . (3)

برترین افراد عرب

پروفسور استانسیلاس ـ گوریارد ـ فرانسوی ـ گوید : « معاویه از بسیاری جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است ، چنان که با علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) که پس از پیغمبر اسلام ( صلی الله علیه و آله ) بزرگ ترین ، شجاع ترین ، پرهیزگارترین ، فاضل ترین ، و خطیب ترین افراد عرب به شمار می رفت ، در افتاد » . (4)

تخطی نکردن علی علیه السلام از راه راست

جرجی زیدان ـ نویسنده و دانشمند مسیحی عرب ـ گوید : « معاویه و دوستانش برای پیشرفت مقاصد فردی خود از هیچ جنایتی دریغ نداشتند ، اما علی ( علیه السلام ) و همراهان او ، هیچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطی و تجاوز نمی کردند ... » . (5)

بالاتر از مسیح ( علیه السلام )

جرجی زیدان : « اگر بگویم مسیح از علی ( علیه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمی دهد ، و اگر بگویم علی ( علیه السلام ) از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمی دهد » . (5)

پهلوانی در عین دلیری دلسوز و رقیق القلب

بارون کاردایفو ـ دانشمند فرانسوی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخیله ی خود اوست ؛ پهلوانی بود در عین دلیری دلسوز و رقیق القلب ، و شهسواری بود که هنگام رزم آزمایی ، زاهد از دنیا گذشته بود . به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت ، و در حقیقت جان خود را فدا نمود . روحی بسیار عمیق داشت که ریشه ی آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی او را فرا گرفته بود » . (6)

پای بند دین در حد شور و عشق

ایلیا پاولویچ ـ پطروشفسکی مورخ و خاور شناس روسی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) ، پرورده ی محمد ( صلی الله علیه و آله ) عمیقاً به وی در امر اسلام وفادار بود . علی ( علیه السلام ) تا سر حد شور و عشق پای بند دین ، صادق و راستگو بود . در امور اخلاقی بسیار خرده گیر بود . هم سلحشور بود و هم شاعر ، و همه ی صفات لازمه ی اولیاء الله در وجودش جمع بود ... » . (7)

شجاع بی همتا و قهرمان یکه تاز

بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوی ـ گوید : « علی ( علیه السلام ) آن شجاع هبی همتا و قهرمان یکه تازی بودکه پهلو به پهلوی پیامبر می جنگید. و به اعمال برگزیده و معجزه آسایی قیام نمود ؛ در معرکه ی بدر ، بیست ساله بود که با یک ضرب دست ، یکه سوار قریش را دو نیم کرد؛ در احد شمشیر پیامبر ( ذوالفقار ) را به دست گرفت و بر سرها ، خود ( کلاهخود ) می شکافت و بر تن ها جوشن می درید ، و در یورش بر قلعه های یهود خیبر ، با یک دست دروازه سنگین آهنین را از جای کند ، و آن را بالای سر خود سپر ساخت . و اما پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ، او را بسیار دوست می داشت و به او بسی وثوق داشت . روزی به سوی علی ( علیه السلام ) اشاره کرد و گفت : « من کنت مولاه فعلی مولاه » . (8)

بسیار زیرک و سریع الادراک

جرج جرداق ـ نویسنده ی مسیحی عرب ـ می گوید : « علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خویشتن و سخن عادلانه ی خود ، می ایستاد و سخن می گفت : او بسیار زیرک و سریع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست های درونی آنان را به خوبی می دانست . دلی داشت مالامال از مهر ، آزادی ، انسانیت و فضیلت ، ... علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) با راستی و راست گویی در زندگی شناخته شد و امتیاز یافت » . (9)
« واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختی های ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان اندیشه ی عربی ، بزرگ مرد وجدان انسانی علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوینده ی بزرگ آن سخنان ، سر تعظیم فرود آوردند .» (10)

علی ( علیه السلام ) شهید عظمت خود

جرج جرداق در جای دگر کتابش می نویسد : « در نظر من ، فرزند ابوطالب ( علیه السلام ) نخستین مرد عرب بود که با روح کلی ، یار و همنشین بود ؛ علی ( علیه السلام ) شهید عظمت خود شد ؛ او در حالی جان سپرد که نماز را در میان دو لب داشت ، او با دلی سرشار از عشق خدا در گذشت . تازیان ( عرب ها ) قدر و مقام راستین وی را نشناختند تا آن که از همسایگان پارسی آنان مردمانی برخاستند که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند » . (11)

بیدار کننده بردگان

جرج جرداق مسیحی در بحث « بردگی » نظر علی ( علیه السلام ) و عمر بن خطاب را مقایسه نموده ، می گوید :
« عمر گفت : مردم را چرا به بندگی گرفتید ؟ و در حال که مادرانشان آنان را آزاده زاده اند . این گفتار متوجه اربابان است و جز نصیحتی بیش نیست . ولی علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) بردگان را بیدار می کرد و می فرمود :
« بنده ی دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است » بلندی اندیشه را بنگر » . (12)

علی ( علیه السلام ) کشته عدالت

جرج جرداق کلام رسایی درباره عدالت امام علی ( علیه السلام ) دارد : « قتل فی محرابه لعدالته » علی ( علیه السلام ) به خاطر عدالت خویش در محراب نمازش کشته شد » . (13)

متلاطم نشدن دریای وجود علی ( علیه السلام )

جرج جرداق : « آب های عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب دریاچه و آب اقیانوس قابلیت تلاطم را دارد ، ولی چیزی که متلاطم نشد ، دریای وجود علی ( علیه السلام ) بود که هیچ کس و هیچ چیزی نتوانست آن را متلاطم کند » . (14)

قطب عالم اسلام

جرج جرداق : « علی بن ابی طالب ، در خرد ، یگانه بود ، او قطب اسلام و سرچشمه ی معارف و علوم عرب بود ، هیچ دانشی در عرب وجود ندارد ، مگر آن که اساسش را علی علیه السلام پایه گذاری کرده ، یا در وضع آن ، سهیم و شریک بوده است » . (15)

سلطنت بردل ها

جرج جرادق : « ای دنیا چه می شود اگر تمام نیروهای خود را فشرده سازی ، و در هر زمان مردی چون علی را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بیاوری . اگر چه علی ( علیه السلام ) چون امویان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش برای چنان حکومتی نبود ، اما حکومت بر دل های مردم پاک سیرت را از دست نداد . ویژگی هایی که او به عنوان یک انسان نمونه و والا داشت ، این شایستگی را به وی داد که بر دل ها سلطنت کند » . (16)

شهید بزرگوار

جرج جرداق ـ ادیب و نویسنده مشهور لبنانی ـ گوید : « علاقه علی ( علیه السلام ) نسبت به مردم ، و محبت و دوستی مردم نسبت به علی ( علیه السلام ) ، گواه آن است که بزرگوار حقیقی ، کسی است که دوستدار نیکی باشد و در راه آن شهید شود ، علی ( علیه السلام ) همان شهید بزرگوار است » . (17)

کوه استوار

جرج جرداق : « آری علی ( علیه السلام ) در گذرگاه تاریخ به عنوان امام حق و نیکی ، همانند کوهی استوار قرار گرفته ، به گونه ای که حوادث کوبنده و بادهای سخت ، آن را متزلزل نمی کند . آنان که با علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) دشمنی می کردند هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زیر خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آن ها نام و نشانی ، جز لعن و نفرین اسنان های آگاه باقی نماند .
وجدان پاک انسان ها ، آن ها را از بین رفته و ذلیل می شمارد ، اگر گناه و زشتی و تبه کاری ، در پیشگاه وجدان انسان ، ارزش داشته باشد آن ها هم ارزشی دارند » . (18)

علی ( علیه السلام ) شعله های فروزان در دل ها

جرج جرداق : « علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) شعله های فروزان در دل ها ، و حرارتی نیرو بخش در جان ها ، و منطقی شفابخش در عقل ها است . او مستند شناخته و معتقد است که پیامبر ( صلی الله علیه و اله ) اسلام وصیت کرده ، و حتی از صحابه ، قلم و دوات خواسته که حضرت علی ( علیه السلام ) را به جانشینی خود کتباً منصوب کند . ولتر از اجرا نشدن این وضعیت متأسف است و می گوید : آخرین اراده ی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و اله ) اجرا نشد»، زیرا او علی ( علیه السلام ) را به جانشینی خود منصوب کرده بود ، و حال آن که پس از مرگش ، عده ای ابوبکر را برگزیدند » . (19)

یگانه نسخه ی عالم

شبلی شمیل ـ از پیشتازان مکتب مادیگری ـ می گوید : « امام علی ابن ابی طالب ( علیه السلام ) بزرگ بزرگان ، یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است » . (20)

همانند پیامبران (علیه السلام)

جبران خلیل جبران ـ یکی از بزرگترین نویسندگان و متفکران مسیحی عرب ـ می گوید : « من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستین عرب بود که با روح کلی ، رابطه برقرار کرد . او نخستین شخصیت از عرب بود که لبانش نغمه ی روح کلی را در گوش مردمی طنین انداز نمود که پیش از او نشنیده بودند ... او از این دنیا رخت بر بست در حالی که رسالت خود را به جهانیان نرسانیده بود . او چشم از این دنیا پوشید مانند پیامبرانی که در جوامعی مبعوث می شدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند ، و به مردمی وارد می شدند که شایسته ی آن پیامبران نبودند ، و در زمانی ظهور می کردند که زمان آنان نبود . خدا را در این کار حکمتی است که خود داناتر است » . (21)

شهید عدالت

کارلایل ـ فیلسوف بزرگ انگلیسی ـ می گوید : « ما را نمی رسد جز آن که علی ( علیه السلام ) را دوست بداریم و به او عشق بورزیم ، چه او جوان مردی است بس عالی قدر و بزرگ نفس ، از سرچشمه ی وجدانش خیر و نیکی می جوشید ، از دلش شعله های شور و حماسه زبانه می زد ، شجاع تر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقیق و رافت ... در کوفه کشته شد ، شدت عدلش موجب این جنایت گردید ، چنانکه هر کس را ماند خود عادل می دید ، پیش از مرگش درباره ی قاتل خود گفت : و اگر زنده ماندم خودم نمی دانم [ با ضارب چه کار کنم ] و اگر در گذشتم کار به دست شما است ، اگر خواستید قصاص نمایید در برابر یک ضربت تنها زنید ، اگر در گذرید به تقوا نزدیک تر است . (22)

علی ( علیه السلام ) مظهر حق

میخائیل نعمیه ـ نویسنده صاحب نظر و متفکر مسیحی عرب ـ می گوید : « قدرت نمایی و قهرمانی امام علی ( علیه السلام ) تنها در حدود میدان های جنگ نبود ، قهرمانی بود در صفای بصیرت ، و طهارت وجدان ، و سحر بیان ، و حرارت ایمان ، و عمق روح انسانیت ، و بلندی همت ، و نرمی طبیعت ، و یاری محروم و رهایی مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم ، و فروتنی برای حق به هر صورت و مظهری که حق برایش تجلی نماید ، این نیروی قهرمانی همیشه محرک و انگیزنده است گر چه روزگارها از آن بگذرد ...

دانشمندان غربی پای منبر علی ( علیه السلام )

نویسیان ـ دانشمند مسیحی ـ می گوید : « اگر امام علی ( علیه السلام ) این خطیب با عظمت و این گوینده ی زبر دست ، امروز در همین عصر ، بر منبر کوفه می نشست ، شما می دیدید که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمین و دانشمندان جهان برای استفاده از دریای خروشان علم علی ( علیه السلام ) موج می زد » . (23)

شیر خدا

واشنگتن ارونیک ـ محقق و نویسنده آمریکایی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) از برجسته ترین خانواده های نژاد عرب ، یعنی قریش بود . او دارای سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلیر و شجاع او بود که او را شایسته عنوان ( شیرخدا ) نمود ، لقبی که پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) به او عطا فرمود» . (24)

ستاره درخشان علم و ادب

دکتر بولس سلامه ـ ادیب و حقوق دان بزرگ مسیحی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) به مقامی رسیده است که یک دانشمند ، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب می بیند ، و یک نویسنده برجسته ، از شیوه نگارش او پیروی می کند ، و یک فقیه ، همیشه بر تحقیقات و ابتکارات او تکیه دارد . علی ( علیه السلام ) در قضاوت های خود استثنایی قایل نمی شد ، و به طور مساوی آنچه را که شایسته بود حکم می کرد ، و تفاوتی میان ارباب و بنده نمی گذاشت . علی ( علیه السلام ) همواره از وضع رقت بار یتیمان و فقیران بسیار متأثر و غمگین می شد » . (25)

دانشمند بی نظیر اسلام

رودلف زیگر ـ محقق و نویسنده آلمانی ـ می گوید : « در صدر اسلام علی ابن ابی طالب ( علیه السلام ) ، یکی از دانشمندان بی نظیر اسلام بود . علی ( علیه السلام ) در کشورهای دیگر به خصوص در ایران به خوبی شناخته می شد در حالی که مردی جوان به شمار می آمد ، و کمتر اتفاق می افتاد که یک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خویش معروفیت و احترام پیدا کند » . (26)

نمونه کامل تقوی

ویل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگلیسی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) در جوانی ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دین است . خوش منظر و نیکو خصال ، و پر اندیشه و درست پیمان بود » . (27)

دروازه ی شهر علم

لامنس ـ خاورشناس معروف بلژیکی ـ می گوید : « برای علی ( علیه السلام ) این بس است که تمام اخبار و معارف اسلامی ، از او سرچشمه می گیرد ، او حافظه و نیروی شگفت انگیزی داشته است . همه علما و دانشمندان ، اخبار و احادیث خود را برای وثوق و اعتبار به او می رسانند . علمای اسلام از مخالف و موافق ، از دوست و دشمن ، مفتخرند که گفتار خود را به علی ( علیه السلام ) مستند کنند ؛ چه گفتار او حجیت قطعی داشت و او دروازه ی شهر علم بود ، و با روح کلی پیوستگی کامل داشت » . (28)

دریا فضایل

رینولدالین نیکلسون ـ محقق و خاورشناس معروف انگلیسی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) برجستگی ها و فضایل بسیار داشت . او هوشیار ، دور اندیش ، شجاع ، صاحب رای ، حلیم ، وفادار و شریف بود » . (29)

علی ( علیه السلام ) مرد عقیده و احتجاج

ابوالفرج اهرون مشهور به ابن العبری ـ مورخ و دانشمند مسیحی ـ می گوید : « علی ( علیه السلام ) بود که در عصر خلفا ، خلأ ناشی از فقدان حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) را جبران نمود . او مبارزات عقیدتی را ، پس از پیغمبر ( صلی الله علیه و آله ) بر عهده داشت . احتجاجات و مناظرات آن حضرت ، در تاریخ گواه این مدعی است .
وجود مقدس حضرتش ، در کنار خلفا ،خلأیی را که از فقدان مقام والای نبوی حاصل شده بود ، پر می کرد و کتاب های شیعه و سنی ، سرشار است از این گونه مسایل ، و نمونه بارزش سخن عمر : « لولا علی لهلک عمر» است ؛ که حداقل هفتاد بار آن ، در تاریخ ضبط گردیده است » . (30)

پی نوشت :

1. اسد علیزاده ، اکبر ، امام علی علیه السلام از نگاه اندیشمندان غیر شیعه ، ص 100 -101 .
2. همان ، ص 101 - 102 .
3. سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 324 .
4. همان .
5. همان ، ص 325 .
6. کریم خانی ، صمدانی ، علی علیه السلام فرانسوی ادیان ، ص 16 .
7. سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 325 .
8. همان ، ص 331 .
9. همان ، ص 333 .
10. جرج جرداق ، امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی ، ترجمه ی هادی خسرو شاهی ، ج 4 ، ص 468 .
11. همان ، ص 467 .
12. جرج جرداق ، الأمام علی علیه السلام صوت العداله الأنسانیه ، ج 5 ، ص 1222.
13. جرج جرداق ، امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی ، ترجمه ی هادی خسرو شاهی ، ج 1 ، ص 227 .
14. مظاهری ، حسین ، چهارده معصوم ، ص 49.
15.همان ، ص 52 .
16.جرج جرداق ، الأمام علی علیه السلام صوت العداله الأنسانیه ، ج 1 ، ص 103 .
17. رهبر ، محمد تقی ، علی علیه السلام ابر مرد مظلوم ، ص 292 .
18. جرج جرداق ، امام علی علیه السلام صدای عدالت انسانی ، ترجمه هادی خسرو شاهی ، ج 6 ، ص 716 .
19. همان ، ص 716 - 717 .
20. جمعی از دبیران ، داستان غدیر ، ص 293 .
21. جعفری ، محمد تقی ، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 171 .
22. عبدالفتاح عبد المقصود ، الأمام علی بن ابی طالب علیه السلام ، ج 1 ، مقدمه ، ترجمه ی سید محمد مهدی جعفری ، ص سیزده .
23. همان ، ص پانزده .
24. رضایی ، عبدالرحمن ، در آستانه آفتاب ، ص 39 .
25. کریم خانی ، صمدانی ، علی علیه السلام فراسوی ادیان ، ص 15 .
26. همان ، ص 20 .
27. همان ، ص 23 .
28. همان ، ص 24 .
29. همان ، ص 25 .
30.همان ، ص 27 .
31. همان ، ص 33 . 

http://www.yjc.ir 

سه شنبه 8/5/1392 - 12:37
سخنان ماندگار
قرآن بدون امیرالمؤمنین(ع) دام شیطان است/ خوارج روح قرآن را کنار زدند و جسم آن را برگزیدند

مولا علی(ع) به ابن عباس می‌فرمود: وقتی با خوارج نهروان صحبت می‌کنی با آنها به آیات قرآن استدلال نکن، زیرا قرآن کلیاتی دو پهلو و چند پهلو دارد. از این رو، بیان پیامبر(ص) را -که از نظر قرآن نیز حجت است- به عنوان مرجع مردم معرفی کن.

خبرگزاری فارس: قرآن بدون امیرالمؤمنین(ع) دام شیطان است/ خوارج روح قرآن را کنار زدند و جسم آن را برگزیدند

 همزمان با فرارسیدن لیالی قدر و ایام شهادت حضرت علی علیه‌السلام، سخنان آیت‌الله سید محمد ضیاءآبادی از اساتید اخلاق تهران درباره امیرالمؤمنین(ع) منتشر می‌شود:

 

ما باید توجه کامل داشته باشیم که کسانی در میان ما پیدا شده‌اند که پیوسته داد قرآن می‌زنند و می‌گویند: قرآن، قرآن. مجالسی به نام بحث‌های قرآنی برگزار می‌کنند و می گویند: کتاب دینی ما قرآن است و ما می‌خواهیم حقایق دینی خود را از کتاب دینی‌مان به دست آوریم ولی اصلاً سخنی از اهل بیت رسول الله (ص) به میان نمی‌آورند. البته این تازگی ندارد.

پسر خطاب، اول کسی بود که این فکر شیطانی را در میان امت اسلامی القا کرد و اول کسی بود که گفت «حسبنا کتاب‌الله؛ قرآن برای ما کافی است و نیازی به علی نداریم». کسانی هم که به قول خود روشنفکرند و جلسه تشکیل می‌دهند و جوانان ناپخته و خام‌ را دور خود جمع کرده و قرآن، قرآن می‌کنند، دنباله رو عمر‌بن خطابند و می‌خواهند مرام کهنه و پوسیده‌ی او را تجدید نموده و فکر شیطانی او را ترویج کنند. اگر راست می‌گویند  تابع قرآنند، این قرآن است که می‌فرماید:

«...وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ...»

«آنچه که پیامبر آورده، آن را بگیرید».

این قرآن است که بیان پیامبر را لازم لاینفک خود نشان داده می‌گوید:

«...  وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ...»

«ما قرآن را به تو نازل کردیم که تو آن را برای مردم بیان کنی و مجملات آن را تبیین نمایی».

حال، وقتی بیان پیامبر اکرم(ص) به حکم قرآن حجت است و ایشان فرموده‌اند:

«الحق مع علی و علی مع الحق یدور الحق مع علی کیف مادار»

اگر واقعاً شما راست می‌گویید و می‌خواهید برادر باشید پس به حق برگردید و بر محور حق بچرخید؛ اگر نه، روح قرآن را کنار زدن و جسم آن را گرفتن که حق نیست!

پسر خطاب این حرف را زد و بعد از او هم معاویه آن را تعقیب کرد. در جنگ صفین قرآن را بالا بردند و گفتند: ما اهل قرآن هستیم. مردم نادان نیز گول همین را خوردند و گفتند: ما اهل قرآن هستیم. مردم نادان نیز گول همین را خوردند و گفتند: ما به قول و اهل قرآن نمی‌جنگیم از این رو به روی علی (ع) شمشیر کشیدند و گفتند. باید دستور بدهی مالک اشتر که هم اکنون با لشکر معاویه می‌جنگد و اندکی مانده که به خیمه‌ معاویه برسد و ریشه‌ی فساد را برکند، برگردد؛ اگر برنگردد و جنگ تعطیل نشود تو را می‌کشیم.

امیرالمومنین(ع) دیده چاره‌ای نیست، پیغام داد که مالک برگردد و بعد هم ناچار، تن به حکمیت داد و‌آن بدختی‌ها که می‌دانیم، پیش آمد. خوارج نهروان نیز به قول خود، اهل قرآن بودند، نماز شب خوان و قاریان قرآن بودند. مردم نادانی هم که دور امیرالمومنین(ع) بودند گفتند: ما با نماز شب خوان‌ها و قاریان قرآن نمی‌جنگیم.

خلاصه؛ روح قرآن را کنار زدند و جسم قرآن را چسبیدند و گفتند: «حسبنا کتاب الله» ما هستیم و کتاب الله؛ مرجع مطاع ما، خود قرآن است و بس. بنابراین مولا علی(ع) به ابن عباس می‌فرمود: وقتی با خوارج نهروان صحبت می‌کنی:

«لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ»

« با آنها به آیات قرآن استدلال نکن. زیرا قرآن کلیاتی دو پهلو و چند پهلو دارد، تو می‌گویی و آنها می‌گویند».

هر آیه به چند معنی ممکن است تفسیر شود. تو معنایی را از آیه می‌گیری و آنها معنای دیگری را و سخن به درازا می‌کشد و نتیجه بخش نمی‌شود.

«وَ لَکِنْ خَاصِمْهُمْ بِالسُّنَّهِ»

با بیان پیامبر که نص است با آنها صحبت کن.

بگو همان پیامبر که قرآن را آورده و قرآن هم بیان او را حجت دانسته و او را به عنوان «اهل الذکر» مرجع مردم معرفی کرده و فرموده است:

«فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»؛

هر چه را که نمی‌دانید از دانای آن بپرسید.

آری همان که پیامبر (ص) فرموده است: «علی مع الحق و الحق مع علی»؛ وقتی بیان پیامبر را به میان آوردی:

«فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً؛ چاره‌ای نمی‌بینند جز این که بپذیرند».

فارس

 

 

سه شنبه 8/5/1392 - 10:44
شعر و قطعات ادبی

هنگامی که سخت‌ترین دشمن امیر‌المؤمنین(ع) در نامه‌ای که به معاویه هشدار می‌دهد اگر بی‌خیال مالیات مصر نشود، زنگ رسوایی معاویه را به صدا در می‌آورد و فضایل امام علی(ع) را نقل می‌کند تا تاریخ بدانند در حق او چه جفایی شده است!

خبرگزاری فارس: اعتراف مکارترین دشمن امیرالمؤمنین(ع) به فضایل آن حضرت

علامه امینی در کتاب «الغدیر» خود نامی از شعرایی برده است که درباره فضیلت و منقبت ساقی کوثر امام علی(ع) قصیده‌ها و غزل‌هایی سروده‌اند، جالب اینکه یکی از این شعرا «عمروعاص» مکارترین دشمنان امیرالمؤمنین(ع) است.

قصیده عمروعاص که به قصیده «جُلجُلیه» معروف است، در واقع جواب نامه‌ای است که عمروعاص به معاویه نوشته است، چرا که معاویه از او خواسته بود خراج مصر را بپردازد و او را به خاطر امتناع از پرداختن خراج سرزنش و توبیخ کرده بود، در این ابیات عمروعاص بارها و بارها به مقام شامخ ولایت امام علی(ع) اعتراف کرده و چوب شماتت را بر سر معاویه کوبیده است.

اسحاقی درباره علت سروده شدن قصیده جلجیله عمروعاص در «لطائف اخبار الدول» می‌گوید: معاویه در نامه‌ای به عمر بن عاص نوشت: نامه‌هایی مکرر مبنی بر مطالبه خراج مصر به تو نوشتم اما تو امتناع کرده، آن را حواله می‌دهی و خراج را نمی‌فرستی، برای آخرین بار و آن هم با تأکید می‌گویم که خراج مصر را برایم ارسال کن، معاویه وقتی این ابیات را عمروعاص شنید دیگر متعرض او نشد و خراج مصر را از او طلب نکرد.

به مناسبت سالروز شهادت امیرالمؤمنین امام علی(ع) ترجمه فارسی این قصیده را که توسط حجت‌الاسلام محمدحسن شفیعی شاهرودی انجام گرفته است، به ترتیب ابیات می‌آید: 

1-ای معاویه! درباره حال من و چند و چون کارم خود را به نادانی نزن و قدمی از راه حق عدول نکن

2 - آیا فراموش کرده‌ای آن روز که تو زر و زیور حکومت به تن می‌کردی، چگونه با نیرنگ و حیله اهل دمشق را فریب دادم؟!

3 - گروه گروه شتابان به تو روی می‌کردند و مانند گاوهای رمیده ناله و جزع آن‌ها بلند بود.

4 - فراموش کرده‌ای که به آن‌ها گفتم: نماز واجب بدون وجود تو مورد قبول خداوند نیست؟!

5 - پس به دین پشت کرده و به نماز اعتنایی نمی‌کردند و این گله رمیده را به سوی گرد و غبار جنگ هدایت کردم.

6 - و آن زمان که در برابر پیشوای هدایت عصیان و تمرد کردی در حالی که در لشکرش مردان دلیری بود.

 7 - گفتی: آیا با افراد نامبارک و بدی که مثل گاوهای گنگ هستند به جنگ اهل تقوا و درایت بروم؟!

8 - گفتم: آری! برخیز که من جنگ را با این کسی که خدا به او برتری داده است، بهترین کار می‌دانم.

9 - این من بودم که آن‌ها را برانگیختم تا با سید اوصیاء علی(ع) به بهانه خونخواهی آن مرد احمق (عثمان) جنگ کنند.

10 - این من بودم که به لشکرت این نیرنگ را آموختم که نیزه‌هایی که بر آن‌ها قرآن زده بودند در میان گرد و غبار برافراشتند.

11 - و به افرادت آموختم که برای آنکه شیر بیشه جوانمردی از کشتن شما صرف نظر کند عورتتان را نمایان کنید.

12 - پس گنهکاران ستمگر علیه حیدر قیام کردند و از مشعل فروزان و گرمابخش هدایت دور نگاه داشته شدند. 

13 - آیا فراموش کرده‌ای که چگونه با ابوموسی اشعری در «دومة الجندل» مذاکره کردم.

14 - به نرمی سخن می‌گویم و طرف مقابل در خیراندیشی من طمع می‌کند در حالی که تیرهای مکر من در مواضع کشنده از بدن او فرو رفته است.

15 - به راحتی در آوردن کفش از پا، نیرنگ حیدر را از خلافت خلع کردم (و جامعه خلافت را از قامت علی در آوردم)

16 - و جامعه خلاقت را مانند انگشتری که به انگشت می‌کنند، بر تو پوشانیدم در حالی که تو خود از خلافت مأیوس بودی

17. و تو را بر منبر شامخ و بلند پیامبر اکرم(ص) بدون آنکه شمشیر تیزکنی و به جنگ بر آیی، بالا بردم.

18 - هر چند که تو شایسته این بلندی و صاحب مقام و کمال نبودی.

19 - و لشکری از منافقان اهل عراق را به حرکت در آوردم که مانند آن بود که جنوب و شمال را با هم همراه کنی.

20 - و این من بودم که نام تو را به افق‌های دور دست رساندم که مانند راه بردن الاغی با بار، سخت بود.

21 - ای پسر هند جگر خوار! اینکه تو مرا نشناسی بسیار بر من سنگین است. 

22 - اگر من وزیر و مشاور تو نبودم، هیچ‌گاه مردم از تو اطاعت نمی‌کردند و بدون وجود من تو را نمی‌پذیرفتند.

23 - اگر من نبودم تو همانند زنان در خانه می‌نشستی و از منزلت خارج نمی‌شدی.

24 - ای پسر هند! ما از روی نادای تو را در برابر «نبأ عظیم» و بهترین انسان‌ها یار کردیم.

25 - و هنگامی که تو را بالای سر مردم و در رأس امور قرار دادیم خود از پست به پایین‌ترین درجات رفتیم و به اسفل سافلین فرو افتادیم.

26 - در حالی که چه بسیار از مصطفی صفات و فضایل مخصوص علی را شنیده بودیم.

27 - آن روز که پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم بر منبر بالا رفت و امر خدا را در حالی که کاروان‌ها هنوز نرفته بودند به همه ابلاغ کردند.

28 - او دست علی را در دست خویش گرفته بود و به همه نشان داد و با صدای بلند به امر خداوند عزیز و بلند مرتبه ندا داد:

29 - «ای مردم! آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم (و بر شما ولایت مطلقه ندارم)»؟ گفتند: آری! و هر چه می‌خواهی انجام بده.

30 - پس حکومت بر مؤمنان را از جانب خداوند به او مخصوص گردانید و اوست که خلافت خود را به هر که بخواهد می‌بخشد.

31 - و فرمود: «هر کس من مولای اویم از امروز این علی (ع) مولایی شایسته برای اوست».

32 - و دعا کرد: «ای خداوند ذوالجلال! دوست موالیان او باش و دشمنان برادر رسولت را دشمن بدار!

33 - ای مردم! پیمانی را که نسبت به عترت من بسته‌اید، نشکنید که هر کس از پیروی آن‌ها جدا شود در آخرت به من دسترسی نخواهد داشت.

34 - پس استاد تو وقتی که دید گره محکم پیمان ولایت و زعامت حیدر قابل گسستن نیست، بخ بخ گویان به او تبریک گفت.

35 - رسول خدا(ص) گفت: «علی ولی شما است و بر شما است که او را در میان خود حفظ کنید  و همان طور که با من رفتار می‌کردید با او برخورد کنید.

36 - و ما به همراه کردار و اعمال خود در پایین‌ترین درجه جهنم خواهیم بود.

37 - فردای قیامت -که روز شرمندگی ماست - خون عثمان ما را نجات نخواهد داد.

38 - علی که در قیامت به واسطه خدا و رسول در نهایت عزت است در آن روز دشمن ما خواهد بود.

39 - آن گاه خداوند متعال است نسبت به وقایعی که رخ داده و ما در آن‌ها دور از حق و در جبهه باطل بودیم، از ما حسابرسی می‌کند.

40 - آن روز که پرده از رخ حقیقت برداشته می‌شود، ما هیچ عذری نداریم و وای بر تو و من از این حال در روز قیامت.

41 - ای پسر هند! در برابر پیمانی که با من بسته بودی و به آن وفا نکردی، بهشت را فروختی.

42 - برای رسیدن به مال ناچیز دنیا در برابر نعمت بی‌پایان و فراوان آخرت، آخرتت را از دست داد. 43 - صبح کردی و دیدی مردم پیرامونت را گرفته‌اند و حکومت برایت آماده شده، حکومتی که از دیگری به تو رسیده و ناپایدار است.

44 - تو مثل صیادی بودی که تور می‌اندازد و انسان‌ها فریب می‌دهی و تشنگان را از نهر آب دور می‌کنی.

45 - گویا «لیلة الهریر» را در جنگ صفین با آن همه ترس و وحشتی که داشت فراموش کرده‌ای. 46 - چنان ناتوان شده بودی که از ترس دلیر مردی که به تو روی کرده بود مانند شتر مرغ به خود  غائط کردی.

47 - هنگامی که لشکر گمراهی را از هم پاشید و همچون شیری ویرانگر تو را به هلاک افکند.

48 - در تنگنای بسیار شدیدی قرار گرفته بودی و میدان گسترده برایت تنگ راهه‌ای باریک شده بود.

49 - به من گفتی: ای عمرو! از چنگال جنگاوری نیرومند که چون سیل سرازیر می‌شود به کجا فرار کنیم؟

50 - مگر آنکه تو ای عمرو! در برابر حملا مکرر او حیله‌ای کنی، کاری بکنی که قلب من در تب و تاب است.

51 - آن گاه که حکومتت کامل نشده بود قول دادی که هر مقامی به دست می‌آوردی با من نصف کنی.

52 - من هم برخاستم و با سرعت به کار افتادم تا آنجا که دامن لباسم را (در برابر امیرالمؤمنین) بالا زدم و عورتم را نمایان کردم

53 - پس حیای او موجب شد که روی خود را بپوشاند و از قتل من منصرف شود و این چیزی است که عقل تو بدان قد نمی‌دهد.

54 - اما تو از ترس دلیری او مثل بید به خود می‌لرزیدی.

55 - وقتی که حکومت بر مردم را به دست آوردی و عصای فرمانروایی به دستت رسید

56 - کوه‌هایی از مال و جاه و ملک فراوان به دیگران عطا کردی و به من و به اندازه یک ذره خردل هم ندادی.

57 - حکومت مصر را به عبدالملک بخشیدی و این کار تو جز ستم در حق من چیزی نبود.

58 - هر چند که تو به آن (حکومت مصر) طمع داشتی، اما بدان که مرغ سنگخوار از دست شاهین گریخت (و این حکومت از دستت رفت)

59 - اگر از خیر حکومت مصر و خراج آن نگذری، من آماده و بی‌تاب کارزار و به هراس افکندن شما هستم.

60 - با سپاهی آماده و سرفراز و شمیرهایی تیز و نیزه‌های بر افراشته.

61 - پرده غرور تو را پاره خواهم کرد و خوابیده داغدار (یتیمانی که پدرانشان به خاطر تو کشته شده‌اند) را بیدار می‌کنم (و علیه تو تحریک می‌کنم).

62 - تو از حکومت بر مؤمنان و ادعای خلافت دور هستی.

63 - تو به اندازه ذره‌ای در حکومت حقی نداری و قبل از تو اجدادت هم چنین حقی نداشتند.

64 - ای معاویه! چه نسبتی می‌تواند میان تو و علی باشد؟! علی چون شمشیری (بران) است و تو بمانند داسی (کند).

65 - علی که چون ستاره آسمان است کجا و تو که چون ریگی بیش نیستی کجا؟!

66 - ای معاویه! اگر تو در امر حکومت به آرزویت رسیدی، به خاطر آن بود که به گردن خود زنگوله رسوایی آویختم (و آگاه باش که در گردن من زنگوله‌ای است که اگر گردنم را تکان بدهم، زنگوله به صدا در خواهد آمد).

فارس

سه شنبه 8/5/1392 - 10:20
كودك

 


پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد دریافت آهن در دوران بارداری از تولد نوزاد کم وزن و کم خونی مادران جلوگیری می‌کند.

 

  بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه هاروارد انجام شده است، دریافت روزانه مکمل‌های آهن، حتی دوز پایین آن در دوران بارداری خطر کم خونی را تا 12 درصد و کم وزنی نوزاد را تا سه درصد کاهش می‌دهد.

 

بررسی دو میلیون زن نشان می‌دهد برای هر 10 میلی گرم آهن اضافه در روز تا بالاترین حد استفاده از آن یعنی 66 میلی گرم در روز خطر کم خونی و کم وزنی می‌تواند قطع شود.

 

کمبود آهن یکی از عوامل شایع کم خونی در دوران بارداری بخصوص در کشورهای کم درآمد و متوسط است.

 

در حالی که در برخی کشورها مثل انگلستان تجویز آهن برای همه زنان باردار معمول نیست، سازمان بهداشت جهانی مصرف 60 میلی گرم آهن را برای تمامی زنان باردار توصیه می‌کند.

 

تخمین زده شده شیوع کم خونی فقر آهن در سال 2011 در اروپا در بین زنان باردار 16.2 درصد بوده است.

 

گوشت بدون چربی، سبزیجات برگ سبز، میوه‌های خشک، مغزجات، غلات و حبوبات منابع خوبی برای تامین آهن مورد نیاز بدن هستند.

ایسنا

سه شنبه 8/5/1392 - 9:53
رمضان

 

 

 

نخستین راه شناسائی هر كسی، نسب شناسی است. شناسنامه در حقیقت نوعی برگه هویت شخص است؛ زیرا هر انسانی خصوصیات شخصیتی خویش را از جهات گوناگونی بویژه ارث و محیط اجتماعی و زمان خویش كسب می كند. لذا شناخت نسب و نسبت ها از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و در مسأله ازدواج به این مهم توجه داده شده است.

 

شناخت امام زمان(ع) به عنوان پیشوای امامت و ولایت و چراغ روشن هدایت، از بایسته های هر انسانی است. از این رو در روایات معتبر آمده هر كسی امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.

نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا جلوه و مظهری از مظاهر امام زمان را تبیین كند و نوری بر عظمت ایشان با آیات قرآنی بیفكند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

امام شناسی، بایسته ای عقلانی و وحیانی

عقل و وحی بر هر انسانی این موضوع را فرض كرده تا اصولی چون خداشناسی، راهنماشناسی و رستاخیزشناسی داشته باشد؛ زیرا خودشناسی متوقف بر اموری از جمله این اصول است. عقل انسانی حكم می كند كه خود را بشناسد و جایگاه و مسئولیت خویش را در جهان بداند.

برای رسیدن به خودشناسی لازم است تا هستی شناسی داشته باشد. هستی شناسی دارای مؤلفه ها و عناصری چون خداشناسی، هدف شناسی آفرینش و مسئولیت شناسی خود و مانند آن است. این گونه است كه عقل حكم می كند تا انسان درباره توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد پژوهش كند و حقیقت این امور را دریابد.

وقتی انسان به حقیقت هستی توجه می كند، خدا را به عنوان آفریدگار و پروردگار می شناسد. شناخت آفریدگاری خداوند به معنای شناخت صفاتی برای خداوند از جمله خالقیت، مالكیت، قیمومت، ربوبیت، حكمت، عدالت، حیات، علم، تكلم و مانند آن است و شناخت حكمت و عدالت خداوندی به معنای هدفمندی آفرینش از جمله رستاخیز و معاد می باشد و پروردگاری و ربوبیت الهی نیز به معنای هدایت های عقلانی و وحیانی از جمله نبوت و امامت خواهد بود.

به سخن دیگر، شناخت خداوند لوازم و مقتضیاتی دارد كه برخی از آنها به عنوان اصول دین بیان شده است. كلیات این اصول دین می بایست از طریق عقل به اثبات برسد و در جزئیات به مدد وحی به كمال و تمامیت دست یابد و لذا اسلام از هرگونه تقلید و پذیرش نقلی صرف در اصول دین برحذر داشته و بر هر مسلمان و مؤمنی تكلیف كرده كه اصول دین خویش را با عقل بشناسد و اثبات نماید.

براساس آموزه های وحیانی قرآن، بر هر كسی لازم است تا امام زمان خویش را بشناسد؛ زیرا امام زمان هر كسی، راهنمای او به سوی فلسفه و هدف آفرینش است. این هدف در آیات قرآنی، متاله (ربانی) شدن تعریف شده است؛ به این معنا كه انسان به عنوان خلیفه الله انتخاب و برگزیده شده است و مقام خلافت الهی اقتضا می كند تا خلیفه، صفات مستخلف عنه را داشته باشد.

 براین اساس، لازم است تا هر انسانی صفات الهی را در خود تحقق دهد و متاله شود. آموزه های اسلامی تبیین می كند كه این قابلیت برای همه انسانها فراهم است و خداوند همه اسمای الهی را به انسان تعلیم داده است و تنها بر انسان است تا آن را در یك فرآیندی از طریق عبودیت به دست آورد.

از این رو در روایات معتبر، كنه و جوهره عبودیت را ربوبیت دانسته اند؛ زیرا انسان عابد به معنای واقعی، از طریق عبودیتی كه در شریعت تبیین شده می تواند حقیقت اسمای الهی را بشناسد و در خود تحقق بخشد. با تحقق بخشیدن اسما و صفات الهی در خود و متاله شدن، انسان، مظهر ربوبیت الهی می شود و در مقام پروردگاری ظهور می كند.

انسان برای دست یابی به این مقام لازم است تا در مسیر شریعت، عبودیت نماید. راهنمای این مسیر امامان معصوم الهی هستند؛ زیرا آنان كسانی اند كه این راه را رفته و در مقام ربوبیت ظهور یافته اند.

همه پیامبران الهی اسوه های مردم برای حركت در مسیر صراط مستقیم انسانیت جهت رسیدن به مقام ربوبیت هستند.

در این میان كسانی هستند كه در اسوه بودن به كمال رسیده اند. خداوند ایشان را به عنوان معصوم كامل (احزاب، آیه 33) اسوه حسنه می داند و بر لزوم پیروی مردم از آنان فرمان می دهد. (احزاب، آیه 21)، اینان كسانی هستند كه به خلق عظیم (قلم، 4) دست یافته و همه صفات كمالی الهی را در خود به تمامیت رسانیده اند و به عنوان نفس و جان پیامبر(ص) براساس آموزه های قرآنی (آل عمران، آیه 61)، وصی پیامبر(ص)، اولوالامر (مائده، آیات 3، 55 و آیات دیگر) و امام مبین معرفی شده اند.

بر هر انسانی است كه امام زمان خویش را بشناسد تا با بهره گیری از او طریق حقیقت را به تمام و كمال بپیماید و متاله (ربانی) شود. از این رو عدم شناخت امام زمان(ع) به معنای مرگ جاهلی دانسته شده است؛ زیرا جاهل ضدعاقل، كسی است كه برخلاف حكم عقل رفتار نموده و تن به احكام آن نداده است. دوره جاهلیت نیز به همین دلیل عصر جاهلیت دانسته شده است؛ زیرا مردم از عقل و احكام آن پیروی نمی كردند و از سنتهای وحیانی به دور بودند.

در روایت معتبر است كه: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ؛ هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است. یا این كه: من مات لایعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ؛ هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلی از دنیا رفته است.» (بحارالانوار، ج 8 ص 863، ج 23، ص 132 و 133؛ ج 51 ص 061؛ ج 68 ص 933؛ ج 23 ص 98)

نسبت شناسی امام در آیات قرآن

نسبت شناسی امام می تواند دو معنا داشته باشد: یكی به معنای شناخت صفات كلی امام و دیگری به معنای شناخت شخص امام است. در حقیقت دو قضیه كلی و جزیی می تواند مورد نظر باشد.

برای شناخت هر دو معنای نسبت شناسی می توان از طرق گوناگونی چون آیات و روایات بهره برد. البته عقل می تواند در بخش نخست وارد شود و اطلاعاتی از صفات كلی امام ارائه دهد؛ زیرا همان گونه كه عقل در نبوت عامه وارد می شود و آن را اثبات می كند، می تواند امامت عامه را نیز اثبات كند.

به هر حال، یكی از راههای شناخت نسبت امام و صفات او، بهره گیری از آیات وحیانی قرآن است. خداوند همان گونه كه به صفات پیامبری اشاره داشته به صفات امام و اولوالامر نیز توجه كرده است.

در برخی از روایات این معنا بیان شده كه سوره توحید نسبت خداوند و صفات او را تبیین می كند و سوره قدر نسبت و صفات امام را روشن می نماید.

در حدیثی كه امام صادق(ع) معراج پیامبر اكرم(ص) را گزارش می كند، خلاصه اش چنین است كه آن حضرت در معراج ملكوتی خود، آسمانها را یكی پس از دیگری طی كرد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا ملائكه اجتماع كردند و جبرائیل(ع) ندای نماز داد و آن حضرت وضو و نماز را گام به گام به امر خدا انجام داد تا اینكه در ركعت اول پس از اینكه حمد را خواند، خداوند فرمود: اقرأ یا محمد نسبه ربك تبارك و تعالی قل هوالله احد...؛ ای محمد بخوان نسبت پروردگارت قل هوالله احد را (تا آخر سوره)؛ و در ركعت دوم پس از آنكه حضرت حمد را به امر خدا خواند، وحی خداوندی رسید: اقرأ انا انزلناه فانها نسبتك و نسبه اهل بیتك الی یوم القیامه ؛ اكنون سوره انا انزلناه را بخوان كه نسبت تو و اهل بیت تو است تا روز قیامت. (الكافی، ج3، ص684؛ بحارالانوار، ج52، ص89؛ مجمع البیان، ج5، ص465؛ تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج3، ص886)

البته در آیات دیگر در صفات عمومی و شرایط امامت سخن به میان آمده است، ولی آنچه در این سوره بیان شده، مقام و منزلت امام به عنوان انسان كامل، معصوم و خلیفه الله مطلق است. از این رو، لازم است تا در آیات این سوره دقت بیشتری مبذول شود تا معلوم گردد امام زمان(عج) به عنوان یكی از مصادیق خلیفه الله دارای چه مقام و منزلتی در هستی است تا براساس آن از امام زمان(عج) توقع و انتظار داشته باشیم و تا كجا می توانیم از او پیروی و اطاعت كنیم و آیا محدودیتی در اطاعت و پیروی از ایشان وجود دارد، یا اینكه براساس آموزه های قرآنی اطاعت از ایشان مطلق و عام و بی حد و مرز است؟

هستی در پیشگاه امام زمان(عج)

خداوند در آیات سوره قدر پس از بیان عظمت این شب كه آن را برابر با هزار ماه و یا هشتاد سال می شمارد، به این نكته توجه می دهد كه عظمت این شب برای مردم قابل درك و فهم نیست: و ما ادراك ما لیله القدر؛ زیرا در این شب اموری اتفاق می افتد كه بیرون از ادراك قوای واهمه، خیالیه و عاقله ماست.

از جمله این اتفاقاتی كه قرآن آن را بیان می كند، نزول همه فرشتگان و روح به زمین است: تنزل الملائكه والروح فیها باذن ربهم من كل امر.

شب قدر، شبی در طول سال است كه در آن تمام مقدرات عالم تا شب قدر سال بعد، تقدیر و امضا می شود. خداوند در این باره می فرماید: فیها یفرق كل امر حكیم. (دخان، آیه4) بنابراین، نزول فرشتگان و روح در این شب، می بایست ارتباط تنگاتنگی با مسئله مقدرات هستی داشته باشد. از این رو خداوند در آیه 4 سوره قدر از هر امر سخن به میان آورده كه با نزول فرشتگان و روح مرتبط است.

پس فرشتگان و روح در ارتباط با امور هستی، در شب قدر نزول اجلال می كنند و این اتفاق تنها در زمان پیامبر(ص) نمی افتد، بلكه هرسال اتفاق می افتد و اختصاص به زمانی خاص ندارد.

خداوند در اشاره به تكرار این رخداد درهرسال می فرماید: تنزل الملائكه و الروح فیها باذن ربهم من كل امر. در تفسیر نمونه در این باره آمده است: با توجه به اینكه «تنزل» فعل مضارع است، و دلالت بر استمرار دارد (در اصل «تتنزل» بوده) روشن می شود كه شب قدر مخصوص به زمان پیغمبر اكرم(ص) و نزول قرآن مجید نبوده، بلكه امری است مستمر و شبی است مداوم كه در همه سال تكرار می شود. (تفسیر نمونه، ج 27، ص، 481)

پس می توان گفت كه هرسال، نزول فرشتگان و روح در ارتباط با مقدرات هستی در شب قدر تكرار می شود. اما این پرسش مطرح می شود كه این نزول برچه كسی است؟

براساس روایات، این نزول بر خلیفه الله است و فرشتگان و روح به محضر ولی زنده خدا می رسند و مقدرات عالم را با او هماهنگ می كنند.

در تفسیر اطیب البیان آمده است: «نزول آنها در شب قدر برای دو امر است: یكی آنكه بر امام زمان نازل شوند و آنچه در این سال تقدیر شده به امر پروردگار به نظر مباركش برسانند؛ امر دوم: اینكه ملائكه و روح در مجالس مؤمنین حاضر شوند و بر آنها سلام و در حق آنها دعا كنند و در عبادت آنها شركت كنند و ثواب عبادت آنها را در نامه عمل مؤمنین ثبت نمایند.» (اطیب البیان فی تفسیر القرآن ج 14، ص، 181)

اینكه فرشتگان و قدسیان به همراه روح بر خلیفه الله و امام هر زمان نازل می شوند براساس آیات و روایات قابل اثبات است؛ چرا كه این خلیفه الله است كه در مقام خلافت الهی، مقدرات امور را به عهده گرفته و در مقام مظهریت ربوبی نشسته است.

خلیفه الله نه تنها بر مقدرات جزیی هر موجود و آفریده ای آگاهی و نوعی احاطه و تسلط دارد، بلكه در حیات و ممات آنان نیز دخالت مستقیم دارد؛ زیرا به نظر می رسد كه روح كه خود آفریده ای بزرگ است، ارتباط با حیات موجودات دارد و هر موجود صاحب روحی از حیات او بواسطه نفخ و دمیدن بهره مند می شود.

باید توجه داشت كه روح چه روح انسانی و چه روح مطلق، از عالم امر است كه در برابر عالم خلق قرار می گیرد. (اعراف، آیه 45) روح انسانی مستقیم از خداوند در انسان دمیده شده است. (حجر، آیه 92) و آن روح كه در آیه 4 سوره قدر آمده غیراز روح انسانی است كه خود آفریده ای دیگر است. از آن جایی كه همه فرشتگان و قدسیان از جمله روح در خدمت خلیفه الله است، این روح اعظم نیز به خدمت ولی الله اعظم (عج) می رسد تا معلوم دارد دراین سال درچه كسی حیات دمیده شود. به سخن دیگر، این خلیفه الهی است كه مشخص می كند چه موجوداتی آفریده شوند و روح اعظم در آنها جاری و نفخ و دمیده شود.

از اینجا می توان دریافت كه مقام و نسبت امام زمان(عج) در هستی تا به كجاست و اینكه انسان كامل معصوم(ع) در مقام قاب قوسین او ادنی (نجم، آیه 9) نشسته است، به معنای نخستین صدور است و هر آنچه از خداوند صادر می شود توسط و از مجرای فیض امام معصوم(ع) و خلیفه الله می باشد. بنابراین، هیچ رخداد و امری در عالم هستی ما سوی الله اتفاق نمی افتد مگر آن كه امام معصوم(ع) بدان علم احاطه دارد و به حكم خلیفه الله در تحقق و اجرای آن نقش مظهریت ایفا می كند. از این رو در روایات به اشكال مختلف آمده است: لولاك لما خلقت الافلاك؛ اگر تو نبودی ما افلاك را نمی آفریدیم. افلاك در حقیقت نماد هستی و ماسوی الله است. پس اگر امام معصوم(ع) و خلیفه الله نبود هرگز ماسوی الله آفریده نمی شد. این همان معنای صدور نخست و نخستین صادر است. پس یك حقیقت به عبارت های گوناگونی بیان می شود تا هر كسی با توجه به قوه درك و فهم خویش آن حقیقت را دریابد.

آیات والیان امامت در قرآن

به هر حال، آیات سوره دخان و قدر دلالت بر تكرار و تجدید فرق و ارسال در شب قدر از سوی فرشتگان و روح اعظم برای هر امر و مقدری دارد. این بدان معناست كه آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائما نازل می شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان خلیفه الله و «ولی» این امر باشد تا روح و فرشتگان به سوی او نازل و ارسال گردند. این ولی امر، همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود كه اطاعتش بر همگان واجب است.

در روایات بسیاری بر این معنا تأكید شده كه روح و فرشتگان به سجده اطاعت و ولایت امر الهی نزد خلیفه الله و ولی الله نزول اجلال می كنند. وقتی از امام باقر(ع) پرسیدند: آیا شما می دانید كه لیله القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانیم و حال آنكه در شب قدر فرشتگان بر گرد ما طواف می كنند. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 15، ص 37؛ منتخب الاثر فصل 2، ب 3، ح 4، ص 381)

حضرت امام سجاد(ع)، در این باره می فرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان كارها، بر ولی امر (امام زمان(عج)) فرود می آید و نیز آن حضرت(ع) فرموده اند: ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیله القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) كنید تا پیروز شوید، به خدا كه آن سوره، پس از پیغمبر اكرم(ص) حجت خدای تبارك و تعالی است بر مردم، و آن سوره، سرور دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست.

 ای گروه شیعه، با «حم و الكتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیله مباركه اناكنا منذرین» مخاصمه و مناظره كنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اكرم(ص) است.

همچنین از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه به اصحابشان فرموده-اند: به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی طالب(ع) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
بی گمان لیله القدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت(ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز است بنابراین لازم است تا با درك شب قدر و مقام و منزلت آن، مقام و منزلت امام زمان(عج) و نقش ایشان در كائنات و ماسوی الله شناخته شود.

در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(ع) نقل شده كه فرموده اند: «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس كسی كه فاطمه(س) را آن گونه كه باید، بشناسد، شب قدر را درك كرده است.

این بیان در حقیقت بیان اتحاد میان امامان معصوم(ع) و وحدانیت در نورانیت است كه بارها در روایات به اشكال گوناگون بیان شده است. چهارده معصوم در قاب قوسین او ادنی (نجم، آیه 9) بر ماسوی الله فیض می رسانند و مجرای فیض الهی می باشند و هیچ چیز بیرون از علم و تصرف و قدرت آنان نیست.

درك این معنا می تواند گوشه ای از اسرار امامت و نیز شب قدر كه خداوند آن را بیرون از درك عادی بشر دانسته است، آشكار سازد.

خبرجوان

دوشنبه 7/5/1392 - 19:1
عقاید و احکام

 


نماز دربردارنده كلمات قرآنی، حركات و سكنات بندگی، نمایش اوج خضوع، خشوع، تضرع، ابتهال، استغفار، دعا، توبه و همه اعمال صالحی است كه بنده می تواند در پیشگاه پروردگار و معبود خویش داشته باشد.

دراین میان برخی از شرایط زمانی و مكانی به این عمل، ویژگی های برتر می بخشد، چنان كه مساجد و از همه مهم تر مساجد چهارگانه و اوقات پنج گانه، به ویژه شب، سحرگاهان و شب قدر درماه رمضان، از اشرف مكان ها و زمان ها برای انجام این عمل عبادی است. نماز شب در شب قدر، مهم ترین عمل عبادی است كه اگر با تمام خصوصیات آن انجام گیرد، امید است نمازگزار درمقام محمود قرارگیرد.

جایگاه شب در زندگی بشر

شب، فاصله زمانی غروب خورشید تا طلوع فجر است. (المصباح، ج1-2، ص561 «اللیل») از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شب یكی از آیات بسیار مهم الهی است كه ارزش تفكر برای خداشناسی و هستی شناسی را داراست و در چنان جایگاه ارزشی است كه خداوند به این آیت و نشانه خویش سوگند می خورد تا عظمت شب درك شود. (انشقاق، آیه 16، تكویر، آیه 17؛ مجمع البیان، ج10-9، ص 677؛ الكشاف، ج4، ص711)

شب به عنوان یك آیت عظیم الهی فرصتی برای استراحت و آرامش، تفكر و تدبر است. در این میان بخشی از اوقات شب از برخی دیگر نیز ارزشمندتر است. شامگاهان، فرصتی مناسب برای سجده و خضوع (آل عمران، آیه 113، فرقان، آیه64، زمر آیه9) ذكر الهی (اعراف، آیه 205)، دعا و نیایش (اسراء، آیات 79 و 80؛ انعام، آیه 52؛ اعراف آیه205) و نیز حمد (روم، آیه18) و تسبیح خداوند از هر نقص و عیبی است. (آل عمران، آیه41؛ روم آیه17)

یكی از اوقات نمازهای واجب، شامگاهان و اوایل شب است. (هود، آیه114؛ اسراء، آیه78) خداوند شب را به تسخیر انسان درآورده تا رام انسان باشد. (ابراهیم، آیه33؛ نحل، آیه12).

با همه ارزشی كه شب برای انسان و رسیدن به كمالات و مقامات دارد، ولی دراین میان برخی از شب ها از شب های دیگر برتر است؛ چنانكه شب های دهگانه، شب هایی است كه خداوند توجه ویژه ای به آن دارد و بدان سوگندی خاص می خورد. (فجر، آیه2) از جمله شب های بافضیلت، شب های قدر است كه این شب ها در فضیلت از همه شب ها برتر و یك شب آن اگر درك شود برابر با هزارماه است. (قدر، آیات 2 و 3) از این رو خداوند شب قدر را شبی مبارك دانسته است. (دخان، آیه 3)

رسول خدا(ص) زمستان را بهار شب زنده داری می داند و این اوقات را به سبب طولانی بودن برای شب زنده داری مناسب تر می بیند، چرا كه فرصت بیشتری را به شخص می دهد تا تهجد داشته باشد. آن حضرت می فرماید: الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه؛ زمستان بهار مؤمن است، از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری و از روزهای كوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3)

اهل ایمان شب را بسیار عزیز و گرامی می دارند و آن را فرصتی گرانبها و ارزشمند برای تفكر و تدبر در خلقت آسمان و رسیدن به حكمت و اهداف آفرینش و درك رستاخیز و معاد می دانند (بقره، آیه 164؛ آل عمران، آیه 190؛ نبا، آیات 2 تا 17) و می كوشند تا همه شب را به شب زنده داری بگذرانند؛ چرا كه می خواهند سیره و سلوك نبوی را به عنوان اسوه حسنه و الگوی برتر در پیش گیرند (احزاب، آیه 21)؛ زیرا اگر شب زنده داری برای آن حضرت(ص) واجب بوده برای مومنان مستحب است. (مزمل، آیه 20)

البته سیره پیامبران دیگر نیز این بوده است. از این رو خداوند میعاد خود را با حضرت موسی(ع) در شب قرار می دهد و ایشان به میعاد چهل شبانه می رود تا با خداوند خلوت كند و مناجات داشته باشد. (بقره، آیه 21؛ اعراف، آیه 142) پس هر كسی كه می خواهد با محبوب خویش مناجات خاص داشته باشد و به عبادت و بندگی خالصانه بپردازد و صفا یابد، شب هنگام بهترین زمان برای این كار است. (همان و نیز انعام، آیه 52؛ اسراء، آیه 79)

شبها، زمان ارتباط گیری مستقیم با خداوند و زمان دریافت وحی و نبوت است. (طه، آیات 10 تا 14؛ نمل، آیات 7 تا 9) پس انسان ها می بایست به علل گوناگون از جمله این امكان استثنایی نجوا و ارتباط باخداوند و رسیدن به مقامات و كمالات و نیز آرامش و سكونت و خواب (انعام، آیه 96؛ یونس، آیه 67؛ روم، آیه 23؛ نباء آیات 9 و 10) و قبض موقت روح و رفتن آن به ملكوت و نزد پروردگار (انعام، آیه 60) و امور دیگر، به عنوان یك نعمت بزرگ شكرگزار آن باشند. (فرقان، آیه 62؛ قصص، آیه 73)

البته دیگرانی نیز شب زنده داری می كنند، ولی این فرصت استثنایی را به تباهی می كشانند. خداوند در بیان خصوصیات مترفان و مرفهان بی درد می فرماید كه شب نشینی مرفهان مستكبر، با یاوه سرایی و بدگویی برضد قرآن و پیامبر(ص) و كارهای لغو و بیهوده دیگر سپری می شود و این فرصت را به تهدید علیه خود تبدیل می كنند. (مومنون، آیات 64 تا 67)

مفهوم تهجد

اصطلاح تهجد در فرهنگ قرآنی معنایی خاص دارد. تهجد در فرهنگ قرآن، به معنای بیدار شدن در شب برای نماز (ترتیب العین، ج 3، ص 1868) و ذكر خداست. (مجمع البیان، ج 5-6، ص 669)

خداوند به مومنان و مسلمانان توصیه می كند به هر مقدار ممكن، تهجد و شب زنده داری داشته باشند. از این رو تهجد برای مسلمانان یك امر مستحب دانسته شده است؛ (مزمل، آیه 20) زیرا تهجد و شب زنده داری آثار و بركات زیادی دارد كه ازجمله آنها رسیدن به مقام محمود است.

البته این عمل از عهده همه كس برنمی آید، چرا كه نیازمند صبر و شكیبایی بسیار (فرقان، آیات 64 و 75)، بیم و امید به خدا (سجده، آیات 15 و 16؛ زمر، آیه 9) و توجه به خدا و ربوبیت و پروردگاری اش است. (همان و نیز فرقان، آیه 64)

شرایط تهجد و شب زنده داری

در بیان كیفیت و چگونگی رسیدن به مفهوم تهجد قرآنی و شب زنده داری كمال بخش لازم است كه شرایط و آدابی فراهم آید وگرنه همانند شب زنده داری مترفان و مرفهان مستكبر بی ارزش و حتی ضدارزش خواهد شد.

از مهم ترین شرایط و آداب تحقق تهجد می توان به نیت و قصد خالصانه شب زنده دار اشاره كرد. متهجد كسی است كه برای اطاعت از امر هر چند مستحب خداوند بیدار می شود و می خواهد در طول شب تفكر و تدبر و تذكر و بندگی كند. (مزمل، آیه 20) پس برای رسیدن به این مقصد و مقصود، به تسبیح و تحمید خداوند (طه، آیه 130؛ سجده، آیات 15 و 16؛ انسان، آیه 26)، استغفار (آل عمران، آیه 17؛ ذاریات، آیات 15 تا 18؛ مزمل، آیه 20)، تلاوت قرآن به مقدار ممكن و در حد توان (مزمل، آیات 2 و 4 و 20)، دعا و نیایش (اسراء، آیات 79 و 80؛ سجده، آیات 15 و 16)، ذكر و یاد خدا (مزمل، آیات 2 و 8)، سجده (فرقان، آیه 64؛ انسان، آیه 26) و نماز (زمر، آیه 9 و آیات دیگر؛ و نیز مجمع البیان، ج 7-8، ص 517) مشغول می شود. البته وقت تهجد و بهترین زمان آن از نیمه شب شرعی است. لذا برای تهجد در مقدار دو سوم شب یا كمتر و یا نیمی از آن توصیه شده است. (مزمل، آیه 20)

آثار شب زنده داری و نماز شب

كسی كه تهجد كند و نماز شب را به جا آورد، به مقامات بالایی می رسد كه هر خردمندی آرزوی آن را دارد. انسان در شب می تواند با ارتباط گیری و اتصال به خدا، از الهامات و وحی الهی برخوردار شود؛ هر چند كه به مقام پیامبری و رسالت تشریعی نمی رسد. از این رو بر پیامبران و نیز پیامبر گرامی(ص) تهجد واجب بود تا امكان دریافت وحی با افزایش لطافت روحی و اتصال فراهم آید. (مزمل، آیه 20؛ و نیز مجمع البیان، ج 9-10، ص 570)

از دیگر آثار تهجد می توان به كسب حضور قلب (مزمل، آیه 6)، آرامش و رضایت (طه، آیه 130)، دستیابی به مقامات صالحان (آل عمران، آیات 113 و 114)، محسنان (ذاریات، آیات 16 و 17)، شفاعت از دیگران (طه، آیه 130؛ اسراء، آیه 79؛ و نیز مجمع البیان، ج 5-6، ص 671و نیز ج 7-8، ص 58) و مقام محمود و پسندیده (اسراء، آیه 79) اشاره كرد.

مقام محمود، مقامی است كه خداوند آن را ستوده و ارزشمند شمرده است. پس باید مقامی بسیار بلند باشد كه بیرون از دسترس هر كسی است و به سادگی هم به دست نمی آید و نیازمند تهجد با ویژگی ها و شرایط خاصی است.

می دانیم كه برای هر چیزی چند سطح می توان تعریف كرد؛ زیرا دارای مراتب و درجات است. به عنوان نمونه اخلاق پسندیده می تواند در دو سطح مثلا محاسن و مكارم تعریف شود. یا صراط حق می تواند صراط مستقیم یا صراط حمید باشد كه صراط حمید همان صراط مستقیم با یك درجه و مرتبه برتر است.

این مقام محمود نیز در میان مقاماتی چون مقام متقین، صالحین، محسنین و مانند آن از یك برجستگی بیشتری برخوردار است كه خداوند نیز آن را ستوده دانسته است.

برخی ها از این مقام به مقام شفاعتی یاد می كنند كه در یك درجه بالاتر در اوج و تمامیت قرار گرفته و این امكان را به شفاعت دهنده می بخشد تا هر چه می خواهد شفاعت كند تا راضی و خشنود شود. (طه، آیه 130؛ اسراء، آیه 79؛ و نیز مجمع البیان، ج66-5، ص 671 و نیز ج8-7، ص58)

پیامبر(ص) درباره آثار تهجد و نماز شب می فرماید: نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستی فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدن ها، مایه ناراحتی شیطان، سلاحی بر ضد دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولی اعمال و بركت در روزی است. (ارشاد القلوب، ج1، ص191)

امام صادق(ع) نیز در بیان آثار شب زنده داری و نماز شب می فرماید: نماز شب، انسان را خوش سیما، خوش اخلاق و خوشبو می كند و روزی را زیاد و قرض را ادا می نماید و غم و اندوه را از بین می برد و چشم را نورانی می كند. (ثواب الاعمال، ص 42)

شب های قدر، زمان رسیدن به مقام محمود

در میان شب ها، شب های ماه رمضان، در میان شب های ماه رمضان، شب قدر و در میان ساعات آن، سحرگاهان (ذاریات، آیه 18؛ آل عمران، آیه 17) و در میان مساجد، مساجد چهارگانه یعنی مسجدالحرام و مسجدالاقصی، مسجدالنبی(ص) و مسجد كوفه، بهترین زمان و مكان برای تهجد و احیاء و نماز شب است؛ زیرا هر عمل در شب های قدر خود به اندازه عبادت هزار ماه می ارزد و اگر همراه با دیگر كیفیات شود، این ارزش فزونی می یابد. به گونه ای كه انسان می تواند با ادراك شب قدر، ره صد ساله را یك شبه بپیماید و به مقام محمودی كه خداوند وعده داده نایل شود.

امام رضا(ع) درباره ارزش اعمال در ماه رمضان نسبت به دیگر ماه های سال می فرماید: من قرا فی شهر رمضان آیه من كتاب الله كان كمن ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ هر كس در ماه رمضان یك آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل این است كه در ماههای دیگر تمام قرآن را بخواند. (بحارالانوار ج39، ص346)

از امام صادق(ع) سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ فرمود: كار نیك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است. (وسائل الشیعه، ج7 ص256، ح2) در سیره عملی امامان(ع) این معنا بارها روایت شده كه ایشان شب های قدر تا بامدادان به عبادت می پرداختند تا این شب را ادراك كنند.

در سیره عملی امام باقر(ع) آمده كه ایشان در شب بیست و یكم و بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا می شد تا شب به سر آید و آنگاه كه شب به پایان می رسید نماز صبح را می خواند. (وسائل الشیعه، ج7، ص260، ح4)

بیدار بودن شب قدر و احیای آن با دعا و نماز و قرآن، مورد سفارش پیامبر و اهل بیت آن حضرت بوده است و در میان سه شب، بر شب بیست و سوم تأكید بیشتری داشته اند. چنان كه شخصی به نام جهنی از پیامبر پرسید: منزل ما از مدینه دور است، یك شب را معین كن تا به شهر بیایم. حضرت فرمود: شب بیست و سوم به مدینه داخل شو.

امام صادق(ع) در حالی كه بیمار بودند، خواستند كه شب بیست و سوم ایشان را به مسجد ببرند و حضرت زهرا(س) در این شب، با پاشیدن آب به صورت بچه ها، مانع خواب آنها می شدند. در روایات آمده است كه دهه آخر ماه رمضان، پیامبر بستر خواب خود را جمع می كرد و ده شب را احیا می داشت.

در حدیثی از پیامبر اكرم(ص) می خوانیم كه حضرت موسی(ع) به خدا عرض كرد: خدایا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: «قربی لمن استیقظ لیله القدر»، قرب من، در بیداری شب قدر است. عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: «رحمتی لمن رحم المساكین لیله القدر»، رحمت من در ترحم بر مساكین در شب قدر است.

گفت: خدایا، جواز عبور از صراط می خواهم. پاسخ آمد: «ذلك لمن تصدق بصدقه لیله القدر»، رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است. عرض كرد: خدایا بهشت و نعمت های آن را می طلبم. پاسخ آمد: «ذلك لمن سبح تسبیحه فی لیله القدر»، دستیابی به آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است.

عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: «ذلك لمن استغفر فی لیله القدر»، رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.

در پایان گفت: خدایا رضای تو را می طلبم. پاسخ آمد: «رضای لمن صلی ركعتین فی لیله القدر»، كسی مشمول رضای من است كه در شب قدر، نماز بگذارد. (تفسیر نور، قرائتی، سوره قدر)

بنابراین، شب های قدر در میان شب های سال یك استثناست كه درك آن برای همگان بسیار سخت و دشوار است. از این رو خداوند برای تشویق مومنان به اندیشه و درك حقیقت شب قدر خطاب به پیامبرش(ص) می فرماید: توچه دانی شب قدر چیست؟ سپس گوشه ای از ارزش شب قدر را در میان شب های سال بیان می كند و معلوم می دارد كه آن، زمان نگارش تقدیر هر چیزی بر جریده هستی است.

فلسفه نهان بودن شب قدر

به باور بسیاری از مفسران، بدان دلیل شب قدر در میان شب های سال یا ماه و یا در شب های ماه رمضان نهان داشته شده كه مردم كمال طلب و خداجو در تلاش برای عبادت و شب زنده داری و در پرتو آن، تزكیه جان و پاكسازی دل از زنگارهای گناه و كوشش برای آراستگی به ارزش ها و والایی ها به ره آورد ارزنده تر و موفقیت بیشتری برسند و بكوشند تا به امید درك آن شب گرانقدر، شب های بسیاری را با راز و نیاز سپری كنند.

این ظرافت در برنامه های دیگر نیز هست، برای نمونه خدای فرزانه در میان نمازها، «صلاه وسطی و نماز میانه» را نهان داشت تا از همه نمازها مراقبت بیشتر شود. در میان نام های خود، اسم اعظم را نهان داشت و ساعت اجابت دعا را در ساعت ها و خشم خود را در میان همه گناهان و نیز هنگامه فرا رسیدن مرگ را از انسان ها، تا بندگانش به موفقیت بیشتری در تقرب به خدا نایل آیند و از گناهان دوری جویند.

خبر جوان

دوشنبه 7/5/1392 - 18:55
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

 علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آن كه فطرتی سالم و سرشتی پاك دارد از وی نمی رنجد ولو اینكه شمشیرش بر او فرود آید و آنكه فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نگردد ولو اینكه احسانش كند، چون علم جز تجسم حقیقت چیزی نیست.

 

علی(ع) همان كسی است كه در عین اینكه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یكی از آنها را می برید اما آنان باز هم از او روی بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی كاسته نمی شد. او خود می فرماید:

«اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم كه با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد كرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم كه مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا كه این حقیقت بر زبان پیغمبر امی جاری گشته كه گفت: یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد». (نهج البلاغه، حكمت 42)

علی(ع) معیار فطرت ها

علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آن كه فطرتی سالم و سرشتی پاك دارد از وی نمی رنجد ولو اینكه شمشیرش بر او فرود آید و آنكه فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نگردد ولو اینكه احسانش كند، چون علم جز تجسم حقیقت چیزی نیست.

مردی است از دوستان امیرالمؤمنین، با فضیلت و با ایمان. متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد.



امیر المؤمنین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چكید و او می رفت. ابن الكواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی(ع) استفاده كند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت دستت را كی برید؟

گفت: «قطع یمینی سیدالوصیین و قائد الغر المحجلین و اولی الناس بالمومنین علی بن ابی طالب، امام الهدی... السابق الی جنات النعیم، مصادم الابطال، المنتقم من الجهال، معطی الزكاش... الهادی الی الرشاد و الناطق بالسداد، شجاع مكی، جحجاح وفی...» (بحارالانوار، ج 40، ص 281- 282، چاپ جدیدو التفسیرالكبیر فخر رازی، ذیل آیه 9 سوره كهف)

«پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مؤمنان، علی بن ابی طالب، امام هدایت... پیشتاز بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زكات... رهبر راه رشد و كمال، گوینده گفتار راستین و صواب، شجاع مكی و بزرگوار باوفا». ابن الكواء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و این چنین ثنایش می گویی؟! گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنكه دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است؟! به خدا سوگند كه نبرید دستم را جز به حقی كه خداوند قرار داده است.

این عشق ها و علاقه ها كه ما این چنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می كشاند. (منبع: جاذبه و دافعه علی(ع)، شهید مطهری، ص 40)

 http://www.yjc.ir

يکشنبه 6/5/1392 - 18:47
اخبار

 


DSC_0093_resize.jpg

طبق آیین نامه‌ای که آموزش و پرورش برای تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کرده، نحوه تغییر رتبه و نظام رتبه‌بندی معلمان تشریح شد، نظامی که بر اساس آن چهار رتبه «مربی معلم»، «استادیار معلم»، «دانشیار معلم» و «استاد معلم» برای معلمان در نظر گرفته شده است.

 

به گزارش خبرنگار «آموزش و پرورش » ایسنا، در بخشی از نظام رتبه‌بندی حرفه‌ای معلمان و جذب و تامین منابع انسانی آموزش و پرورش، داشتن حداقل درجه علمی مورد نیاز برای کسب آن رتبه، تجربه خدمت مورد نیاز، کسب امتیازات لازم از جداول فعالیت‌ها، کسب امتیاز لازم در ارزشیابی‌های ملی برای رتبه‌بندی تعریف شده و ارائه مقالات و تالیفات علمی مناسب در زمینه موضوعات آموزش و پرورش و پیشرفت تربیتی و تحصیلی دانش‌آموزان، در ارزشیابی فعالیت‌های معلمان در کانون توجه قرار می‌گیرد.

 

در این طرح پیشنهادی چهار رتبه برای معلمان در نظر گرفته شده که برای هریک از این عناوین شرایطی تعریف شده است.

 

رتبه‌ مربی معلم

 

براساس این گزارش، برای این رتبه، حداقل مدرک تحصیلی کارشناس (لیسانس) با پنج سال تجربه، دارا بودن کارت صلاحیت حرفه‌ای تدریس در زمینه مربوط، طی دوره آموزشی ضمن خدمت در علوم تربیتی، متناسب با تحولات علمی روز، به میزان مورد نیاز، طی دوره آموزشی ضمن خدمت، در زمینه تخصصی و رشته تحصیلی متناسب با تحولات علمی روز به میزان مورد نیاز، داشتن حداقل امتیازات لازم از دو ارزشیابی فعالیت‌های چهارگانه مشروط بر آن‌که فاصله دو ارزشیابی بیش از 2 سال نباشد، داشتن حداقل امتیازات لازم از شرکت در دوره‌های آموزش ضمن خدمت، مطابق ضوابط مربوط، موفقیت در آزمون شایستگی تخصصی مربی معلم از جمله شرایط تعریف شده پیشنهادی است.

 

 

رتبه استادیار معلم

 

معلمان با مدرک کارشناسی (لیسانس) با 15 سال تجربه باشند یا دارای کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) با 12 سال تجربه و همچنین دارندگان مدرک دکتری با شش سال تجربه در این رتبه قرار می‌گیرند.

 

علاوه بر این شرایط، دارا بودن کارت صلاحیت حرفه‌ای تدریس، در زمینه مربوط به رتبه مربی معلم، داشتن امتیازات لازم در دو ارزشیابی عملکرد سالیانه، مشروط بر آن‌که فاصله دو ارزشیابی بیش از2 سال نباشد و در آخرین ارزشیابی امتیازات لازم را کسب کرده باشد، داشتن امتیازات لازم از شرکت در دوره‌های آموزش ضمن خدمت و طی دوره آموزش ضمن خدمت ویژه این رتبه، علاوه بر آموزش‌های ضمن خدمت مرتبط با رتبه مربی معلم، برخی دیگر از شرایط این گروه است.

 

ارائه حداقل 2 مقاله علمی که هیات‌های مربوط ارزشیابی کرده باشند، دارا بودن رتبه مربی معلم برای دارندگان درجه لیسانس و فوق لیسانس و موفقیت در آزمون ملی تشخیص شایستگی تخصصی از دیگر شرایطی است که برای رتبه استادیار معلم تعریف شده است.

 

گفتنی است، دارندگان مدارک تحصیلی (کارشناسی) لیسانس و (کارشناسی ارشد) فوق لیسانس و دکتری، که در سه ارزشیابی عملکرد متوالی (منتهی به زمان درخواست رتبه استادیار معلم) امتیازات مربوط را که وزارت تعیین می‌کند کسب کرده باشند، می‌توانند با یک سال سابقه خدمت کمتر درخواست رتبه استادیار معلم کنند.

 

رتبه دانشیار معلم

 

به گزارش ایسنا، برای این گروه از فرهنگیان نیز دارا بودن کارشناسی (لیسانس) با 22 سال تجربه، کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) با 18 سال تجربه، دکتری با 14 سال تجربه پیشنهاد شده است و دارا بودن کارت صلاحیت حرفه‌ای تدریس در زمینه مربوط به رتبه‌ استادیار معلم، داشتن امتیازات تعیین شده از شرکت در دوره‌های آموزش ضمن خدمت رتبه‌های قبل و طی دوره آموزش ضمن خدمت ویژه این رتبه، داشتن امتیازات تعیین شده از سه ارزشیابی عملکرد در رتبه استادیار معلم، مشروط بر آنکه اخرین ارزشیابی فرد از درصد مجموع امتیازات کمتر نباشد نیز مد نظر قرار گرفته است.

 

همچنین ارائه حداقل 2 مقاله علمی ارزشیابی شده در زمینه دروس مورد تدریس، ارائه حداقل یک پژوهش علمی در زمینه تخصصی یا مسائل آموزش و پرورش، تالیف حداقل یک کتاب در زمینه دروس مورد تدریس که گروه تخصصی آن را پذیرفته باشند، موفقیت در آزمون ملی شایستگی تخصصی رتبه دانشیار معلم و اخذ امتیازات لازم از شرکت در دوره‌های آموزش ضمن خدمت رتبه‌های قبل نیز از شرایط دیگر کسب رتبه دانشیار معلم است.

 

دارندگان مدارک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس و دکتری، مشروط به داشتن امتیازات تعیین شده، در سه ارزشیابی عملکرد متوالی (منتهی به زمان درخواست رتبه دانشیار معلم) می‌توانند به ترتیب با یک سال تجربه کمتر درخواست رتبه‌ دانشیار معلم کنند.

 

 

رتبه استاد معلم

 

برای رتبه استاد معلم نیز داشتن مدرک کارشناسی ارشد با 24 سال تجربه و دکتری با 20 سال تجربه پیشنهاد شده، ضمن آنکه دارا بودن کارت صلاحیت حرفه‌ای تدریس در رتبه دانشیار معلم، داشتن امتیازات لازم از سه ارزشیابی متوالی (منتهی به زمان درخواست در رتبه استاد معلم)، دارا بودن حداقل 2 مقاله علمی ارزشیابی شده پس از کسب رتبه دانشیار معلم در زمینه مربوط، دارا بودن حداقل یک پژوهش علمی تربیتی در زمینه تخصصی یا مسائل آموزش و پرورش، تالیف حداقل سه جلد کتاب علمی در زمینه مربوطه که گروه تخصصی آن را پذیرفته باشد، موفقیت در آزمون ملی شایستگی تخصصی رتبه استاد معلم و دارا بودن رتبه دانشیار معلم از دیگر شرایط تعریف شده برای کسب این رتبه است.

 

گفتنی است، معلمان خلاق و نوآور و نخبه با مدرک لیسانس و با 25 سال تجربه و داشتن شرایط فوق، مشمول این رتبه مزبور می‌شوند.

 

لازم به ذکر است؛ ورود به طرح با رتبه‌ "مربی معلم" آغاز می‌شود و کسب رتبه‌های بعدی، مستلزم توقف در رتبه قبلی است، لذا تنها دارندگان مدرک تحصیلی دکتری می‌توانند به شرط داشتن شرایط با رتبه استادیار معلم وارد این طرح شوند.

 

بر اساس طراحی ساز و کاری که به تصویبب شورای عالی آموزش و پرورش می‌رسد، وزارت آموزش و پرورش می‌تواند بخشی از ساعات موظف معلمان بالاتر از مربی را به مسئولیت‌ها و وظایف پژوهشی و مطالعاتی اختصاص دهد.

 

همچنین معلمان با مدرک کاردانی و داشتن 12 سال تجربه و شرایط اخذ رتبه مربی معلم مشمول اخذ رتبه مزبور می‌شوند و با داشتن 24 سال تجربه و شرایط اخذ رتبه استادیار معلم مشمول آن رتبه می‌شوند. ضمن آنکه وزارت مجاز است علاوه بر شرایط مزبور، شرایط دیگری را برای این قبیل معلمان اضافه کند ضمنا معلمان خلاق، نوآور و نخبه با 2 سال تجربه کمتر، در شمول رتبه‌بندی قرار می‌گیرند.

 

براساس طرح پیشنهادی نظام رتبه بندی، جذب معلمان مورد نیاز وزارت، بر اساس آیین‌نامه جذب و گزینش نیروی انسانی خواهد بود که به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌رسد و آموزش وپرورش می‌تواند در جهت توسعه مجتمع‌های آموزشی و پرورشی، امتیازات خاصی در اجرای رتبه‌بندی برای مدیران و معاونان این قبیل واحدها اعمال کند.

 

به گزارش ایسنا، با توجه به اینکه این طرح در حد پیشنهاد است، اجرای آن منوط به تصویب در شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ ناگفته نماند که حاجی‌بابایی این طرح را یکی از بزرگترین برنامه‌های تحولی خود عنوان کرده و پیگیری آن را به فرهنگیان وعده داده است.

ایسنا

 

 

يکشنبه 6/5/1392 - 11:10
اخبار

یک حسگر جاسازی شده در دندان، در آینده می‌تواند پزشکان را از زمان‌هایی که بیماران توصیه‌های آنها در مورد ترک سیگار یا کم خوردن را نادیده گرفته‌اند، آگاه سازد.

 

  این حسگر که در یک صفحه مدار بسیار کوچک با قابلیت نصب در حفره دندان ساخته شده، شامل یک شتاب‌سنج برای ارسال داده در مورد حرکت دهان به یک گوشی هوشمند است.

 

نرم‌افزار یادگیری ماشین برای شناسایی هر الگوی حرکت فک آموزش دیده و سپس میزان زمان جویدن، نوشیدن، صحبت کردن، سرفه یا سیگار کشیدن بیمار را ثبت می‌کند.

 

مخترعان این حسگر از دانشگاه ملی تایوان در تایپه قصد دارند از دهان به عنوان دریچه‌ای برای انواع مسائل مربوط به سلامت استفاده کنند.

 

این دستگاه می‌تواند در دندان مصنوعی یا مهاربند دندانها نصب شود و مخترعان قصد دارند دستگاهها را به اندازه‌ای کوچک کنند که در حفره یا تاج دندان جای بگیرد.

 

به گفته محققان، این حسگر بسیار نویدبخش است؛ در آزمایش بر روی هشت انسان با استفاده از یک کاشت پیش‌ساخت در دندان مصنوعی آنها، این سیستم فعالیتهای دهانی را در 94 درصد موارد درست تشخیص داد.

 

این پیش ساخت به یک منبع نیرو با یک سیم خارجی متصل بوده از این رو محققان هنوز نیازمند راهی برای قرار دادن یک باتری ریز در دستگاه هستند.

 

آنها پس از حل این مسئله قصد دارند یک رادیوی بلوتوث را به دستگاه اضافه کنند. اما از آنجایی که این منبع انرژی ریزموج با قدرت بسیار پائین بوده، کارشناسان پزشکی به محققان برای ایمن‌سازی بیشتر کاشت کمک می‌کنند.

 

اگر این دستگاه کوچکتر و بی‌سیم شود، از پتانسیل بالایی برای ارزیابی بیمارانی که دندانهای خود را بهم ساییده و یا بررسی تاثیر مداخلات دندانپزشکی مختلف برخوردار است.

 

این پژوهش قرار است در ماه سپتامبر در سمپوزیوم بین‌المللی رایانه‌های پوششی در زوریخ ارائه شود

ایسنا

يکشنبه 6/5/1392 - 10:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته