• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3932روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر

نویسنده : حجت الاسلام عباس ساکی
از دیرباز وجود یک جامعه فرهنگ مدار همیشه دغدغه فکری دانشمندان اسلامی و غیراسلامی بوده و

 

پرتال علمی پژوهشی راه بهشت

درخصوص آن بحث ها و بررسی های بسیار ژرف و بی شماری به صورت علمی و تطبیقی در طول زمان های قدیم و تاکنون، صورت گرفته و در قالب هایی مانند مدینه فاضله یا جمهوریت که داعیه اول آن افلاطون بوده و قوانین بسیار سرسختانه ای را برای آن لحاظ کرده، پی ریزی شده است، اما دیری نپایید که دیگر دانشمندان، تحقق این شهر را به باد انتقاد گرفتند و در عالم واقع امری محال و ناشدنی تلقی کردند و برای همیشه پرونده آن مختومه اعلام شد.
اما آیا واقعا امر محال بودن ظهور شهری با ملکات اخلاقی و دینی ـ انسانی که برگرفته از سرشت پاک انسان و نیز قوانین مدنی و شریعت باشد، همان طور که برخی از فلاسفه، بویژه فلاسفه غرب ادعا می کنند می تواند عینی یا واقعی باشد؟ صرف نظر از تجارب بشری که در این زمینه صورت گرفته است، باید گفت که اطلاق لفظ محال به ازای مفهوم جامعه ای عاری از نقصان یا خطا، کاری بس عجولانه می نماید زیرا این لفظ در عرف منطقیین دلالت بر عدم تحقق یک شیئی در عالم واقع حتی در تصورات دارد مگر در مفروضات ذهنی که آن هم با شرایط خاص مانند جزء الکل اعم از کل خود باشد یا جمع بین متناقضین و مانند اینها، چه رسد به این که قضیه با خارج خواه به صورت جزئی و خواه به صورت کلی مرتبط باشد. در حالی که تحقق مدینه فاضله را باید در زمره امور نسبیه دسته بندی کرد و نه در امور محال.
الصاق برچسب محال بودن بر جامعه ای قانون مدار و نیز با فرهنگ زندگی تکافنی که عبارت است از تعدیل خطاها و حل مشکلات از طریق به کارگیری نیروهای انسانی، خودجوش و به صورتی مستمر غایتی است که باید آن را در دشمنی با ارزش های اسلامی و فراتر از آن، بدبینی غیرمنصفانه خیلی از فلاسفه غرب نسبت به ارزش های انسانی جستجو کرد.
شکی نیست که امر خطا به طور ذاتی (بما هوخطا) از اسباب و عللی ناشی می شود که شاید مرجع همه آنها جهل بشری است؛ جهل به علت های فاعلی در انجام یا تحقق امری از امور. این در حالی است که تزاحم غرایز حیوانی در محیط جمعی و پیشرفته مدنی، خود عاملی دیگر در به وجود آمدن خطا به شمار می رود، لذا امر صادر شدن خطا از انسان بما هو انسان حتمی و یقینی است بلکه می توان ادعا کرد که خطا کردن مقدمه ای بر امر صواب است.
اما در مقابل این مساله، نسبی بودن تحقق شهری با کمترین میزان خطا از طریق به کار بردن برنامه هایی آموزشی و تربیتی که از طرف قانونگذار و دولتمرد تعیین می شود، خودنمایی می کند که اصولا اطلاق اسم مدینه فاضله و عاری از خطا از سوی دانشمندان را باید نه به صورت انطباقی بلکه به صورتی مقبول و ملموس نزد عرف علمی کافی دانست.
در طول تاریخ جنبش ها و شخصیت های مختلفی ظهور یافته و توانسته اند تا حدودی خط بطلانی بر مدعای ذکر شده بکشند و جامعه ای با فضایل اخلاقی متعالی و عاری از هر گونه جرمی البته به صورت نسبی به وجود بیاورند که در راس همه آنها، وجود نازنین نبی اکرم(ص) بود.

اما آیا راهکارهایی برای رسیدن به این مطلوب در نظر گرفته شده است؟ هر کدام از مکاتب کوچک و بزرگ عالم فلسفه (بدون لحاظ کردن بحث مدینه فاضله) راهکار و راه حل های متنوع و متفاوتی در این خصوص ارائه می کنند که اغلب آن برنامه ها به صورت ها و قالب های متنوعی و به فراخور تفاوت های سنی، علمی، فرهنگی و... مانند قوانین تربیتی و فرهنگی آموزش و پرورش، قوانین حدودی قضایی، قوانین راهنمایی و رانندگی و... در تمام کشورهای اسلامی و غیراسلامی به کار گرفته می شوند، اما به رغم همه این هیاهوی جهانی متاسفانه شاهد فجایع بی شمار اخلاقی، شرعی و قانونی هستیم، به حدی که با وجود این همه برنامه های آموزشی و پرورشی مدون، ضرورت وجود یک سری برنامه های مکمل و متمم احساس می شود برنامه ای که می توان از طریق آن بین افراد و آحاد جامعه نوعی الزام نسبت به احترام یا تطبیق قوانین وضع شده ایجاد کرد.
راهکارهایی که اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلّم) ارائه کرده است، در هیچ یک از مکاتب و در هیچ برهه ای از زمان شبیه و مانندی برای آن یافت نمی شود و این مساله برمی گردد به نوع نگرش اسلام به جامعه مدنی و روحیات قدسیه پیامبر اکرم(ص) که جای بحث مفصل و عمیقی دارد که در حوصله این مقاله نمی گنجد.
یکی از آن برنامه ها امر به معروف و نهی از منکر است که به یقین برای یک جامعه مدنی و مدرن پی ریزی و طراحی شده است.
در واقع امر به معروف و نهی از منکر، دو فریضه الهی هستند که بدون آنها تحقق شهری قانونمدار و با فرهنگی متعالی امری شبیه به محال خواهد بود زیرا:

الف: انسان ها هرچند بتوانند به وسیله تاباندن اشعه های علم بر تاریکی های عقل خویش، جهل را از بین ببرند، اما غرایز و آن نفسی که عرفا از آن به عنوان نفس اماره یاد می کنند، از بین رفتنی نخواهد بود و همچنان تا آخرین مراحل زندگی خود، آنها را همراهی خواهد کرد.

ب: هر قدر که گرداگرد انسان ها حصار پولادین و دیوارهای بلند بنا کنیم و هر قدر پلیس و افراد نظامی و انتظامی در شهر پراکنده کنیم، تا آن«پولیس» درونی بشری را که همانا وجدان و نفس لوامه است، بیدار نکنیم، لاجرم باید شاهد پسرفت و نه پیشرفت جامعه بشری باشیم چراکه در واقع ما با این عمل زندانی ایجاد کردیم که با ملکات ترس و بیم از عقوبت به پیش می رود.

ج: وجود سنت ها و عرف های ناموزون و نادرست همیشه یکی از عوامل جرم خیز جوامع بوده و تاکنون بشر نتوانسته از تار و پود آن رهایی جوید؛ سنت هایی که به رغم شناخت افراد از نتایج وخیم مخالفت با قانون و شرع به گونه ای آنها را در جهت رسیدن به اهداف شوم خود اسیر می گرداند که گویی این افراد افسون یا مسحور آن گشته اند.

د: انسان همواره نیازمند تذکر است و این مساله به شکل بسیار محسوس و ملموسی بین جوامع بلکه همه انسان ها مطرح است؛ همان طور که قرآن کریم می فرماید: (فذکر ان الذکری تنفع المومنین) .
لذا ضروری است برای داشتن جامعه ای متوازن و به دور از جرم و گناه و نیز تعمیم بخشیدن خیر و فیض الهی به تمام انسان ها نسبت به فرمایشات الهی که همواره مصلحت بشر را در دنیا و آخرت تضمین کرده است، اذعان نموده و در جهت رسیدن به جامعه ای سالم با به کارگیری ارث نبوی یعنی امر به معروف و نهی از منکر گام برداریم.
اجرای این برنامه با ابعاد گسترده آن نیازمند مدیریت منسجم و مدبرانه ای از سوی مسوولان ذی ربط و همچنین اعمال همه فرمایشات نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت (علیهم السلام) است که در این زمینه ایراد شده است؛ اما بیشتر از همه این مسائل، مساله صلاحیت افراد آمر و ناهی مدنظر است و در واقع باید این گونه طرح مساله شود که چه کسانی این صلاحیت را دارند که امر و نهی نمایند و سربازان امر به معروف و نهی از منکر چه کسانی هستند؟
قرآن کریم که مظهری از قانونگرایی و قانونمندی است، می فرماید: (کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر) درخصوص تبیین آفاق این آیه باید عرض شود که امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر نوع تعریفی، عبارت است از ورود اجباری و قسری افراد خاص در حوزه و دایره اختیارات افراد خاطی برای اصلاح رفتار و سلوک آنان و این مساله، از مهم ترین خصوصیات و ممیزات امر به معروف و نهی از منکر است که این حق در زندگی مدنی به هیچ یک از افراد جامعه داده نمی شود مگر با سندیت قانونی و شرعی. لذا در نصوص صریح قرآنی آمده است افرادی چند هستند که اختیار وارد شدن به حدود قانونی افراد خاطی را دارند و آنها را امر یا نهی کنند البته با شرایط خاصی که اهم آنها به شرح زیر است:

الف: خیریت یا همان افضلیت این مساله از آیه فوق الذکر استفاده می شود؛ آنجا که خداوند عزوجل می فرماید:کنتم خیر امه اخرجت للناس

ب: افرادی که برنامه ریزی مدون و علمی دارند که این مساله در کلمه اخرجت للناس لحاظ شده است.
افراط و تفریط در هر امری باعث از بین رفتن نتایج خوب و خوشایند آن خواهد شد و کاملا درخصوص جامه عمل پوشاندن امر به معروف و نهی از منکر این امر لحاظ شده است. خداوند متعال امت اسلامی را به اعتدال در همه امور دعوت کرده است
در این آیه شریفه فعل کنتم به صورت ماضی یا همان زمان گذشته آمده که تاکید و حتمیت بیشتر قرآن بر نص و مفاد این آیه را گوشزد می کند و کلمه «خیر » که با دلالت بر دو بحث خیریت که همان عدالت در رفتار و کردار یا همان خیرخواهی و سرشت پاک آمر و ناهی و افضلیت آنها آمده است و کلمه اخرجت که به صورت مجهول آمده و دلالت بر لزوم برنامه ریزی مدون بودن این نوع افراد دارد؛ چراکه کلمه (اخرجت) به معنای (آنها را بسیج کرده اند) دلیل بر اراده یک مدیریت مافوق، چون اراده الهی است.
در کل می توان درخصوص آیه فوق گفت که آمران و ناهیان، افرادی هستند که اولا در اخلاق و رفتار خود باید الگوی جامعه باشند، ثانیا خودسرانه عمل نکرده بلکه باید طبق یک سری برنامه ریزی های مدون و شرعی ـ مانند طی کردن همه مراحل آموزشی مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر و نیز تفویض یا اجازه حاکم درخصوص وارد عمل شدن این افراد ـ عمل کنند.
یکی دیگر از این سندیت های قرآنی، معروف به ولایت افراد است، آنجا که می فرماید: المومنون بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر این آیه شریفه به افراد آمر و ناهی حق ولایت مداری می دهد و شخص ولی از آنجا که مسوول مستقیم مولی عنه است، این حق را پیدا می کند که به افراد خاطی در جهت جلوگیری از حدوث جرم یا گناه محتمل، امر و نهی کند.
در صدر اسلام به وضوح می بینیم که چگونه نبی اکرم با ظرافت خاصی جهت تطبیق مدنیت این مساله بین آحاد مسلمانان ابتدا عقد اخوت و برادری بسته سپس همه آنها را ملزم به رعایت قوانین اخوت کرده است، آنجا که در قرآن کریم آمده است: انما المومنون اخو فاصلحوا بین اخویکم همانا مومنان برادر همدیگر هستند پس بین آنها به اصلاح رفتار کنید.
بر همین منوال قرآن کریم پیش رفته و وارد مرحله اجرایی امر به معروف و نهی از منکر می شود و می فرماید: و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما اگر ۲ طایفه مومن با هم قتال نمایند، آنها را به اصلاح روابط امر کنید.
پس از آن، مرحله نهی از منکر را متذکر می شود، می فرماید: فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئیء الی امرالله پس اگر یکی از آن دو طایفه بر دیگری ظلم و بغی نماید، پس با آن وارد جنگ شوید تا این که به امر الهی تن درهد.
بر کسی پوشیده نیست که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلّم) در طول مدت مبارک رسالت خویش با به کارگیری یک سری برنامه ها و ترفندهای تربیتی و اخلاقی توانست به آن آرزوی دیرینه بشری دست یابد و به آن جامه عمل بپوشاند و اذعان همه تاریخ نویسان بر تحقق این مدنیت عاری از تخلف و جرم و بزهکاری گواه بر این مدعاست، بدین معنا که نبی گرامی اسلام(ص) توانست نه تنها شهر مدینه بلکه قریب به اتفاق همه اقطار اسلامی را به سوی همزیستی مسالمت آمیز و برادرگونه و نیز به دور از انواع مشکلات اخلاقی رهنمون سازد.
تحقق این هدف مرهون تمام برنامه ها و راهکارهای تربیتی دین مبین اسلام بخصوص فریضتین امر به معروف و نهی از منکر بود که اولین جرقه های آن از این آیه شروع می شود: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا) هر چه را فرستاده الهی به شما گوشزد می کند، فرا گیرید و هر آنچه شما را از آن بازدارد، دست بردارید.

در پایان باید متذکر شد که افراط و تفریط در هر امری باعث از بین رفتن نتایج خوب و خوشایند آن خواهد شد و بشدت درخصوص جامه عمل پوشاندن دو فریضه الهی یاد شده این امر لحاظ شده است، خصوصا که خداوند متعال، امت اسلامی را به اعتدال در همه امور دعوت کرده و فرمود: کذالک جعلناکم امه وسطا که منظور از (وسطا) ، اعتدال و توازن در رفتار و کردار بلکه در همه امور عبادی انسان است و این امر میسر نخواهد بود مگر با رویکرد جدی به ۲ فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که بیمه کننده و ضامن سلامت همه ارزش های اسلام و انسانی است.

منبع : روزنامه جام جم 

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:38
امر به معروف و نهی از منکر

بدیهی است كه بعضی از رفتارهای ناهنجاری كه در جامعه اسلامی سر می زند، از ناحیه برخی مسئولان نظام است. از این روی وظیفه اقتضا می كند كه آنان نیز مخاطب امر به معروف و نهی از منكر قرار گیرند. از سوی دیگر، به فرمایش مقام معظم رهبری، نباید افراد در جامعه اسلامی دست به اقدامی بزنند كه به ایجاد التهاب در جامعه بینجامد. حال پرسش این است كه چگونه می توان هم به فریضه امر به معروف و نهی از منكر درباره مسئولان عمل كرد و هم از ایجاد التهاب در جامعه جلوگیری كرد؟ آیا این دو با هم قابل جمع اند؟
به نظر می رسد پاسخ این پرسش، چندان سخت نباشد؛ زیرا وقتی مقام معظم رهبری تأكید دارند كه دشمنان درصدد ایجاد التهاب در جامعه اند و باید مردم بكوشند تا آنان به این هدف خود نائل نگردند، مرادشان این نیست كه امر به معروف و نهی از منكر دیگر منسوخ شده است؛ بلكه ایشان به امر به معروف و نهی از منكر در قبال مسئولان نظام عنایت خاص دارند. آنچه كه بیشتر در نظر ایشان است، كیفیت عمل است. ایشان تصریح فرمودند: «در نظام اسلامی اگرچه رسم و سنت انتقاد و نصیحت مشفقانه به مسئولان، یكی از مواهب الهی و مفاخر اسلامی و مایه رشد و ارتقا و پیشرفت امور و مصداق بارز فریضه امر به معروف است و باید در جامعه بماند، و توسعه و كیفیت بیابد، ولی مخلوط كردن این كار مستحسن و لازم، با اشاعه روحیه بدبینی و سوءظن به كارگزاران اصلی كشور و بدگویی از آنان- كه به تضعیف روحیه یا تضعیف جایگاه آنان بینجامد- خطایی بزرگ و خیانت آمیز خواهد بود.»(1) بنابراین ممكن است كسانی در پی تحریك مردم به سبب برخی حساسیت ها باشند، و از آنها در جهت مقاصد خود، سوءاستفاده كنند. آنان در پی این اند كه تحریكاتی در مردم ایجاد، و آنان را عصبانی كنند تا یك رفتار نامناسبی از كسی سر زند و آن وقت، بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند. ما باید در اینجا بكوشیم بهانه به دست دشمن ندهیم؛ نه اینكه امر به معروف و نهی از منكر را ترك كنیم.
امر به معروف و نهی از منكر، در هیچ حال ترك كردنی نیست و اگر زمانی این فریضه فراموش شود، دین از بین می رود و هیچ واجبی اقامه نخواهد شد. شیاطین درصددند تا با اجرای نقشه ای در این زمینه، در هر حال پیروز میدان باشند؛ اگر رفتاری از كسی سر زد كه تنش و التهاب در جامعه را به همراه داشته باشد، و جامعه دچار هرج ومرج و ناامنی گردد، آنان پیروز میدان خواهند بود و چنین رخدادی به نفع آنان خواهد بود. از سوی دیگر هم، اگر به بهانه عدم ایجاد التهاب و ثبات و امنیت در جامعه، كسانی امر به معروف و نهی از منكر را ترك كنند، باز هم آنان به هدف خود رسیده اند. پس باید تدبیری اندیشید كه هیچ یك از این دو موفقیت برای دشمن به دست نیاید و در میان این دو نقشه شیطانی، راه صحیح را برگزید تا هیچ یك از آنها محقق نگردد.
پس باید امر به معروف و نهی از منكر برای مسئولان به گونه ای باشد كه بهانه به دست دشمن ندهد. فعالیت هایی همچون نوشتن اعلامیه ها، تهیه طومار و فرستادن آن برای روزنامه ها و مسئولان، تدوین نامه های اعتراضی برای مسئولان، تدوین مقالات و ایراد سخنرانی های اعتراضی به عملكرد نامطلوب برخی از مسئولان، تا زمانی كه به التهاب در جامعه نینجامد، نه تنها مذموم نیست، بلكه از باب امر به معروف و نهی از منكر، واجب هم می گردد.

امر به معروف و نهی از منكر و آزادیاز آنچه در برخی از فرازهای پیشین گذشت، آزادی به مفهومی كه امروز در دنیای غرب ترویج می شود، با امر به معروف و نهی از منكر تنافی دارد، اما اگر آزادی در چهارچوب ارزش های اسلامی معنا گردد، هیچ گونه تنافی وجود نخواهد داشت. اگر بپذیریم كه آزادی باید در محدوده قانون اسلام باشد و از سوی دیگر بپذیریم كه یكی از قوانین اسلام، امر به معروف و نهی از منكر است، دایره آزادی به همه قوانین اسلام از جمله امر به معروف و نهی از منكر محدود می شود.
امروزه بت عصر ما، همین آزادی است و به جای خدا بت آزادی پرستش می شود. بدیهی است كه اگر آزادی را به معنای غربی آن بگیریم كه براساس آن هیچ كس حق ندارد در امور مربوط به كس دیگر دخالت كند، امر به معروف و نهی از منكر، از آن رو كه دخالت در امور دیگران شمرده می شود، با آزادی در تنافی خواهد بود. با وجود چنین منافاتی، باید فرد تصمیم بگیرد؛ یا آن آزادی را بپذیرد و دستور خداوند را كنار زند، یا اینكه به دستور خداوند گردن نهد و آزادی را كنار گذارد. به همین جهت است كه از دیدگاه غربیان، امر به معروف و نهی از منكری كه از ضروریات دین و واجب ترین واجبات اسلام است، فضولی و دخالت در كار دیگران به شمار می آید. براساس همین برداشت از آزادی است كه افزون بر امر به معروف و نهی از منكر، برخی دیگر از فروع دین همچون تو لی و تبری، جهاد و حج كنار زده می شود و كار سرانجام بدانجا كشیده خواهد شد كه دیگر از اسلام چیزی باقی نخواهد ماند.
تحت تأثیر فرهنگ منحط غربی، در جامعه اسلامی ما، تا مدتی، بت آزادی جای خدا را گرفت؛ تا زمانی گفته می شد: «هر چه كه خدا بگوید عمل می كنیم»، اما كار بدانجا كشیده شد كه گفته می شود؛ «ما آزادیم و هرگونه كه بخواهیم عمل می كنیم.» ترویج آزادی به شیوه غربی، یعنی جایگزینی آن به جای خدا. آزادی واژه مقدسی است ولی تحت لوای این واژه، به هر عملی دست می زنند؛ به نام آزادی ضروریات اسلام را در كشور اسلامی به تمسخر می گیرند. باید ریشه را كند، تا ریشه فاسد است هر روز برگی تازه درمی آورد. باید متوجه باشیم كه امروز به اسم واژه مقدس آزادی، بزرگ ترین خیانت به اسلام و فرهنگ اسلامی صورت می پذیرد. فرهنگ اسلامی، فرهنگ مسئولیت و معنای آزادی به معنای غربی آن، نفی هرگونه مسئولیت است. البته، واژه آزادی با معنای اسلامی آن، واژه ای مقدس است؛ اما غربیان، آزادی بی حد و مرزی را دنبال می كنند كه در آن خواهش های نفسانی و حیوانی خود را اشباع نمایند: أفرأیت من اتخذ الهه هواه؛ (2) «آیا دیدی كسی را كه هوای نفس خویش را معبود خود برگزیده است.» آزادی در فرهنگ غربی، ارزش ها را انكار می كند و این ارزش ها را محدودكننده انسان ها می داند.

پی نوشت ها :1) مقام معظم رهبری، پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 13/3/.1370
2) فرقان (25) آیه 43

برگرفته از : روزنامه كیهان، شماره 20039 به تاریخ 12/7/90، صفحه 8
منبع :
http://www.kayhannews.ir

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:37
امر به معروف و نهی از منکر

نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.[۱] قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[۲]
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند. به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این زمینه می فرماید:
یک انسان گنهکار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض می کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم؛ به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند.[۳]
معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛[۴] و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.[۵] به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است.
بنابراین معروف ومنکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان کبیره نمی گنجند. معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی (همانند جاسوسی و کمک به ضدانقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی) و... می شود در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.

شرایط وجوب امربه معروف و نهی ازمنکر
۱) باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آنچه مکلف ترک نموده، واجب و یا آنچه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست.
۲) باید آمر یا ناهی احتمال تأثیر دهد پس اگر مطمئن باشد که امر و نهیش مؤثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.
۳) لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
۴) برخورد با گنهکار ضرر و مفسده ای برای امرونهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.[۶] اقسام امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می شود که عبارتند از:
۱) آنچه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتکابش از نظر آن دو، زشت و قبیح باشد، امر و نهی در موردشان واجب می گردد.
۲) هر کاری که انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتکابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، امر و نهیش مستحب است. گفتنی است امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست؛ هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر
نخستین و مؤثرترین روش برای دعوت دیگران به نیکی ها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است. صاحب جواهر از فقهای شیعه در این باره می نویسد:
آری، از بزرگ ترین افراد امربه معروف و نهی ازمنکر و والاترین و مؤثرترین آن ها، خصوصاً نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیشقدم باشند و جامه زشت کاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند... .[۷]
در فقه اسلامی سه مرحله برای این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست. آن سه مرحله عبارتند از:

الف) اظهار تنفر قلبی: امرونهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلک های چشم و روی ترش کردن، روگرداندن، پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال این ها.
گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.[۸]

ب) امر و نهی گفتاری: امام خمینی (قدس سره الشریف) در این زمینه می نویسد:
اگر بداند که از مرتبه اول امربه معروف و نهی ازمنکر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتی که احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.[۹]

ج) استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قبلی کارآیی نداشته باشند؛ باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اِعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته شود و بین شخص و گناه مورد نظرش فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبک تر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتک کاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد[۱۰] و در شرایط فعلی که نهادهای قانونی جمهوری اسلامی شکل گرفته، چنین کاری باید با اجازه نهادهای مربوط باشد.

گفتنی است آنجا که از فرد کاری ساخته نیست، باید امربه معروف و نهی ازمنکر به شکل جمعی و گروهی انجام گیرد. همچنین از تدابیر عملی نباید غفلت کرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به کار نیک تشویق می کند و یا از کار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امربه معروف و نهی ازمنکر است؛ چرا که اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان وانهاده است تا از هر راه ممکن و مفید، ریشه منکرات را از جامعه برکند. برخلاف واجبات عبادی همانند نماز که شکل انجام آن نیز باید با تعبد به دستور شرع صورت پذیرد.[۱۱]
نتیجه این که امر به معروف و نهی از منکر همچون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه اسلامی نیز، بازتابی از عمل به این فریضه می باشد و اگر مصلحان بزرگی همچون امام حسین ـ علیه السلام ـ نمی بودند، ارزش های انسانی و الهی از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبهکاران دفن شده بود، انقلاب اسلامی ایران، خود یکی از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه های سیاسی و حکومتی است که توسط مصلح بزرگ، امام خمینی(رحمه الله علیه) رهبری شده و به پیروزی رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامی به راه خود ادامه می دهد.

تولی و تبرّی قرآن کریم برای تنظیم روابط اجتماعی وسیاسی پیروان خود، اصلی را به عنوان «تولّی و تبرّی» مشخص کرده و از آنان خواسته تا آن را پایه و محور تلاش ها و روابط خود با دیگران قرار دهند. به موجب این اصل هر فرد مسلمان باید در برابر صالحان و تبهکاران و در مقابل جریان های سیاسی، موضع گیری مناسبی اتخاذ نماید.

پی نوشت ها : [۱] ر.ک: وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۹۵.
[۲] توبه (۷)، آیه ۷۱.
[۳] ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۴ ـ ۳، ص ۱۴۲.
[۴] ر.ک: مفردات راغب، ماده عرف.
[۵] ر.ک: تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۳۹۷.
[۶] ر.ک: تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۰۰ ـ ۴۰۶.
[۷] جواهر المکارم، محمد حسن نجفی، ج ۲۱، ص ۳۸۲.
[۸] ر.ک: تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۱، مسأله ۷ ـ ۸.
[۹] ر.ک: تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۱۱.
[۱۰] ر.ک: همان، ص ۴۱۲ ـ ۴۱۳، مسأله ۱ و ۱۱.
[۱۱] برای آگاهی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر و دیگر احکام مربوط به آن ر.ک: تحریرالوسیله، ج ۱، کتاب امربه معروف و نهی از منکر

منبع : عرفان www.erfan.ir

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:36
امر به معروف و نهی از منکر

نویسنده : رضا مؤذنی
ب- عینی یا کفایی
حال باید دید این وجوب عینی است یا کفایی که باز هم اختلاف بسیاری در آن وجو دارد. که در این میان فقط به بیان کلام جناب شیخ طوسی در الاقتصاد اکتفا می کنیم:

« و اختلفوا فی كیفیة وجوبه: فقال الأكثر انهما من فروض الكفایات إذا قام به البعض سقط عن الباقین، و قال قوم هما من فروض الأعیان. و هو الأقوى عندی، لعموم آی القرآن و الاخبار، كقوله تعالى «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»19 و قوله «كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»20و قوله فی لقمان ‏«أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»21فی حكایة عن لقمان حین أوصى ابنه. و الاخبار أكثر من أن تحصى و یطول بذكرها الكتاب.»22
و در کیفیت وجوب این فریضه نیز اختلاف شده است: پس اکثر فقها آن را واجب کفایی دانسته اند که با قیام عده ای به آن از باقی مکلفین ساقط می شود و گروه دیگری وجوب آن را عینی دانسته اند. و اقوی در نظر شیخ وجوب عینی آن است به دلیل عمومیت آیاتی که آورده اند و همین طور روایات مربوطه که مدعی شده اند تعداد آن ها بیش از آن است که بتوان شمارش کرد.
خالی از لطف نیست که چگونگی استفاده از آیه 104 سوره آل عمران را برای دلالت بر وجوب عینی یاکفایی از کتاب فقه القرآن مطرح نماییم:
« قوله مِنْكُمْ من للتبعیض عند أكثر المفسرین لأن الأمر بإنكار المنكر و الأمر بالمعروف متوجه فی فرقة منهم غیر معینة لأنه فرض على الكفایة فأی فرقة قامت به سقط عن الباقین. و قال الزجاج و التقدیر و لیكن جمیعكم و من دخلت لیحض المخاطبین من بین سائر الأجناس كما قال فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ فعلى هذا الأمر بالمعروف و النهی عن المنكر من فروض الأعیان لا یسقط بقیام البعض عن الباقین‏»23
این اختلاف در وجوب از اختلاف در معنای من نش‍أت گرفته است چرا که اکثر مفسرین معنای من را تبعیض گرفته اند، چون آیه شریفه امر به انکار منکر و امر به معروف را متوجه فرقه ای غیر معین از مسلمانان نموده است بنا براین به نحو کفایی واجب است که هر گروهی به انجام آن قیام کند از باقی گروه ها ساقط می شود. و زجاج که یکی از نحویین است تقدیر آیه را چنین در نظر گرفته است«که همه شما باید بوده باشید» و من داخل شده است تا مخاطبین را از بین سایرین ترغیب و تشویق نماید مانند آیه 20 سوره حج، بنابراین امر به معروف و نهی از منکر از واجبات عینی خواهد بود که با قیام بعضی از دیگران ساقط نخواهد شد.
و اما از قائلین به وجوب کفایی شهید ثانی می باشد که بعد از استدلال به آیه 104 سوره لقمان؛ و این که غرض شارع انجام معروف و ترک منکر و حرام است بدون این که شخص معینی مباشرتاً برای انجام این امر تعیین شده باشد، در نتیجه وقتی این دو غرض حاصل شود وجوب برداشته می شود که این همان معنای واجب کفایی است. شهید استدلال کسانی را که وجوب آن را عینی دانسته اند نیز بدین گونه پاسخ داده اند که: استدلال به عموم آیات و روایات برای عینی بودن وجوب کافی نیست چرا که بعضی از آیات و روایات دلالت بر عینی بودن و برخی دیگر دلالت بر کفایی بودن دارند و لذا تعارض می کنند و در این حال همان گونه که می توان دلیل عینی بودن را ترجیح داد و ظهور آن را گرفت همین طور هم می توان دلیل کفایی بودن را ترجیح داده و ظهور گیری کرد لذا عینی بودن توفیقی بر کفایی بودن ندارد و از طرفی وجوب کفایی برای همه هست و همه مورد خطاب وجوب آن هستند لذا عمومیت آن شامل همه هست و از این لحاظ مانند عینی است منتها با قیام عده ای از باقی ساقط می شود لذا جایز است که خطاب آن به جمیع افراد باشد همان گونه که عموم بعض دلایل چنین می فهماند. کلام شهید ثانی در کتاب لمعه چنین است: «وجوبهما على الكفایة فی أجود القولین للآیة السابقة و لأن الغرض شرعا وقوع المعروف و ارتفاع المنكر من غیر اعتبار مباشر معین- فإذا حصلا ارتفع و هو معنى الكفائی و الاستدلال على كونه عینیا بالعمومات غیر كاف للتوفیق و لأن الواجب الكفائی یخاطب به جمیع المكلفین كالعینی و إنما یسقط عن البعض بقیام البعض فجاز خطاب الجمیع به.»24
البته نکته ای که قابل ذکر است و بسیاری از علما هم به آن اشاره نموده اند این است که معروف- همان طور که در تعریف آن گذشت- به دو قسم واجب ومستحب تقسیم می شود لذا امر به واجب، واجب است و امر به مستحب، مستحب است. و منکر فقط حرام است ولذا نهی از آن واجب است و این مسأله هم اجماعی است.25

شرایط وجوب امر به معروف ونهی از منکر:
اما در مورد شرایط تعداد مختلفی ذکر شده است. مثلا شش شرط یا چهار شرط یا حتی شیخ طوسی در کتاب الجمل و العقود للعبادات سه شرط ذکر نموده اند که در عبارت زیر ضمن بیان شش شرط به علت اختلاف نیز اشاره شده است:
« و النهی عن المنكر له شروط ستة، أحدها أن یعلمه منكرا، و ثانیها أن یكون هناك أمارة الاستمرار علیه، و ثالثها أن یظن أن إنكاره یؤثر أو یجوّزه، و رابعها أن لا یخاف على نفسه، و خامسها أن لا یخاف على ماله، و سادسها أن لا یكون فیه مفسدة، و إن اقتصرت على أربعة شروط كان كافیا، لأنّك إذا قلت: لا یكون فیه مفسدة، دخل فیه الخوف على النفس و المال، لأنّ ذلك كلّه مفسدة.»26
نهی از منکر شش شرط دارد:
1. منکر را بشناسد.
2. نشانه ای بر استمرار شخص بر آن منکر وجود داشته باشد.
3. گمان داشته باشد که انکار و نهی او مؤثر است یا احتمال تأثیر بدهد.
4. بر خودش نترسد، یعنی ضرر جانی برای او نداشته باشد.
5. بر مالش نترسد،
6. مفسده ای برای او نداشته باشد.
هر چند اگر بر چهار شرط اکتفا شود کافی است زیرا وقتی گفته می شود مفسده نداشته باشد خوف بر جان و مال هم در آن داخل است.
شایسته است که اندکی هم به بررسی این شرایط بپردازیم. شیخ طوسی علت اعتبار شرط اول را این گونه بیان می کنند:
«و انما اعتبرنا العلم بكونه منكرا لأنه ان لم یعلمه منكرا جوّز أن یكون غیر منكر، فیكون إنكاره قبیحا»27 ناهی باید منکر را بشناسد چون اگر آن را نشناسد احتمال دارد که آن عمل منکر نباشد و انکار و نهی او از آن عمل خودش قبیح و منکر خواهد بود.
اما در مورد اعتبار شرط دوم:
« و اعتبرنا الشرط الثانی لأن الغرض بإنكار المنكر أن لا یقع فی المستقبل فلا یجوز أن یتناول الماضی الذی وقع، لان ذلك لا یصح ارتفاعه بعد وقوعه و انما یصح أن یمنع مما لم یقع، فلا بد من أمارة على استمراره على فعل المنكر یغلب على ظنه معها وقوعه و اقدامه علیه، فیحصل الإنكار للمنع من وقوعه. و أمارات الاستمرار معروفة بالعادة، و لا یجوز الإنكار لتجویز وقوعه بلا أمارة، لان ذلك‏ یؤدی الى تجویز الإنكار على كل قادر، و المعلوم خلافه.»28
غرض از انکار منکر این است که در آینده آن منکر واقع نشود چون بر طرف کردن منکر و مانع شدن از انجام آن بعد از وقوع فعل منکر عقلاً صحیح نیست؛ و تنها زمانی مانع شدن از انجام منکر صحیح است که هنوز واقع نشده باشد پس ناگزیر باید نشانه ای بر استمرار شخص بر آن فعل منکر باشد که آن نشانه برای ناهی ظن غالب ایجاد کند که آن منکر واقع خواهد شد یا اقدام به آن منکر خواهد نمود و اما نشانه استمرار هم عرفی است، و جایز نیست نهی از منکر کند به دلیل این که بدون علامت استمرار هم احتمال وقوع منکر هست، چون با چنین استدلالی جایز است هر قادری را منع کنیم، در حالی که چنین اجازه ای نداریم.
و اما در مورد شرط سوم:
« و اعتبرنا الشرط الثالث من تجویز تأثیر إنكاره لأن المنكر له ثلاثة أحوال: حال یكون ظنه فیها بأن إنكاره یؤثر فإنه یجب علیه إنكاره بلا خلاف و الثانی یغلب على ظنه أنه لا یؤثر إنكاره، و الثالث یتساوى ظنه فی وقوعه و ارتفاعه. فعند هذین قال قوم یرتفع وجوبه، و قال قوم لا یسقط وجوبه.
و هو الذی اختاره المرتضى رحمه اللّه، و هو الأقوى، لأن عموم الآیات و الاخبار الدالة على وجوبه لم یخصه بحال دون حال‏»29
در احتمال تأثیر سه حالت قابل فرض است یا به این که انکارش مؤثر باشد ظن دارد که در این صورت اجماعاً انکار بر او واجب است، یا ظن غالب دارد که انکارش تأثیر ندارد و یا ظن او در وقوع یا ارتفاع منکر مساوی است که در این دو صورت گروهی می گویند وجوبش برداشته می شود و گروه دیگر قائلند که وجوبش ساقط نمی شود. قول به عدم ثبوت، قول سید مرتضی است و در نظر مصنف قول صحیح همین است به خاطر عمومیت آیات و این که روایات وجوب نهی از منکر را مختص به حالی(مانند احتمال تأثیر) نمی دانند.
و اما شروط دیگر:
« فأما إذا خاف على نفسه أو ماله أو كان فیه مفسدة له أو لغیره فهو قبیح، لأن المفسدة قبیحة.
و فی الناس من قال: مع الخوف على النفس انما یسقط الوجوب و لا یخرج عن الحسن إذا كان فیه إعزازا للدین. و هذا غیر صحیح، لما قلناه من أنه مفسدة.
و الخوف على المال یسقط أیضا الوجوب و الحسن، لما قلناه من كونه مفسدة، و فی الناس من قال هو مندوب الیه، و قد بینا فساده.»30
اما وقتی که بر جان یا مالش بترسد یا مفسده ای برای خودش یا غیر خودش داشته باشد پس قبیح است چون که مفسده قبیح است. و گفته شده: با خوف بر جان فقط وجوب ساقط می شود اما از حسن خارج نمی شود (که قبیح باشد) و این عدم خروج از حسن در صورتی است که موجب عزت دین گردد. این حرف صحیح نیست چرا که خوف بر جان مفسده است و قبیح است. و خوف بر مال هم وجوب و هم حسن را ساقط می کند چون که آن هم مفسده است و علت در بالا گذشت. وگفته اند که در خوف بر مال مستحب است و فساد این قول بیان گردید.
و خلاصه کلام در مفسده این که: مفسده نوعی قبح است بنابراین جایز نیست جایی که مفسده هست وجوب یا حسنی ثابت شود.«و أما المفسدة فإنما اعتبرت لان كونه مفسدة وجه قبح، فلا یجوز أن یثبت معه وجوب و لا حسن بلا خلاف.»31

ارشاد جاهل و امر به معروف:
البته در عبارات برخی فقهای معاصر شرط دیگری، به قرار زیر می توان یافت:
«آنكه واجب بودن معروف و حرام بودن منكر در حقّ فاعل، منجّز و ثابت باشد و در ترك واجب و فعل حرام عذرى نداشته باشد. پس اگر فاعل معتقد باشد به مباح بودن فعل حرامى و یا به جواز ترك واجبى، در این صورت امر به معروف و نهى از منكر، ساقط مى‏شود. و همین طور است در هر موردى كه تارك واجب و فاعل حرام عذر داشته باشد، بلى از راه تنبیه غافل و ارشاد جاهل، تنبیه و ارشاد، لازم است.»32
اما لازم است تا به مناسبت قدری از ارشاد جاهل، عناوینی که بر آن اطلاق می شود؛ و حکم آن گفت و گو نماییم، چرا که شباهت زیادی به امر به معروف دارد و مهمتر از آن در بعضی موارد بر انسان واجب می شود پس باید حدود وجوب آن را بشناسد:
«در كلمات فقها عناوین اعلام، تبلیغ و تعلیم نیز به جاى ارشاد به كار رفته است. فرق ارشاد جاهل، با امر به معروف و نهى از منكر این است كه ارشاد در جایى است كه شخص، نسبت به حكم یا موضوع و یا هر دو جاهل باشد؛ بر خلاف امر به معروف و نهى از منكر كه فرد، عالم به حكم و موضوع است.
ارشاد جاهل به احكام شرعى، همچون وجوب نماز و مانند آن واجب است؛ امّا در وجوب ارشاد جاهل به موضوع، اختلاف است. مانند كسى كه نسبت به نجس بودن آب وضو آگاه نیست؛ در حالى كه به عدم صحّت وضو با آب نجس علم دارد.
اكثر فقها ارشاد به موضوع را واجب ندانسته‏اند؛ بلكه برخى، در صورت اذیّت شدن جاهل بر اثر اعلام یا افتادن در عسر و حرج، حرام دانسته‏اند. البته امور مهمى مانند جان، آبرو، ناموس مؤمنان و نیز اموال قابل اعتناى آنان، به تصریح برخى، از حكم فوق مستثنا است، و ارشاد جاهل در این موارد واجب است، مانند كسى كه خون انسانى را هدر مى‏داند و قصد كشتن او را دارد، درحالى كه جان او در واقع محترم است؛ یا كسى كه مى‏خواهد با زنى ازدواج كند، در حالى كه خواهر رضاعى او است و او مطّلع نیست؛ و یا كسى كه مالى را از آنِ كافر حربى مى‏داند (كه اتلاف آن جایز است) و قصد اتلاف آن را دارد، درحالى كه مال محترم است.»33
حاصل این بحث آن که حال فاعل، هم در زمان ارتکاب فعل مهم است و باید لحاظ شود؛ در بسیاری از موارد افراد به دلیل جهل به موضوع یا حکم مرتکب افعالی می شوند که در این صورت نهی از منکر واجب نیست بلکه مسأله وارد باب ارشاد جاهل می شود و شخص باید وظیفه خود را با توجه به ارشاد جاهل انجام دهد، که در این صورت اگر فاعل جاهل به حکم باشد، واجب است او را آگاه نماید و درمورد جاهل به موضوع هم که اختلاف است و باید طبق نظر مجتهد خود عمل کند.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر:
یکی از مسائلی که تقریباً در تمام کتب فقهی به آن پرداخته شده است مراتب انجام این فریضه است که از مرحله قلب شروع و به مرحله ید می انجامد. در این باب نیز به ذکر کلام علامه حلی می پردازیم:
«مراتب الإنكار ثلاثة:
الأولى: بالقلب، و هو یجب مطلقاً، و هو أوّل المراتب، فإنّه إذا علم أنّ فاعله ینزجر بإظهار الكراهة، وجب علیه ذلك. و كذا لو عرف أنّه‏لا یكفیه ذلك و عرف الاكتفاء بنوع من الإعراض عنه و الهجر، وجب علیه ذلك....
الثانیة: باللسان،فإذا لم ینزجر بالقلب و الإعراض و الهجر، أنكر باللسان بأن یعظه و یزجره و یخوّفه، و یتدرج فی الإنكار بالأیسر من القول إلى الأصعب.
الثالثة: بالید،فإذا لم ینجع القول و الوعظ و الشتم، أمر و نهى بالید بأن یضرب علیهما....
و لو افتقر إلى الجراح و القتل، قال السید المرتضى: یجوز ذلك بغیر إذن الامام.
و قال الشیخ رحمه اللَّه: ظاهر مذهب شیوخنا الإمامیة أنّ هذا الجنس من الإنكار لا یكون إلّا للأئمّة أو لمن یأذن له الإمام فیه..»34
و اما انکار سه مرتبه دارد:
اول، با قلب است، و آن مطلقا واجب است و این اول مراتب انکار است پس اگر ناهی بداند که با نشان دادن ناراحتی خود، فاعل منکر آن فعل را ترک می کند بر او واجب است ناراحتی خود را از فعل او اظهار نماید؛ و همین طور اگر بداند اظهار کراهت کافی نبوده و بداند که نوعی اعراض و دوری از او کفایت می کند همان بر او واجب می شود....
دوم، با زبان است، پس وقتی فاعل با قلب و اعراض و دوری، ترک منکر نکرد با زبان او را انکار کند به این که او را نصیحت نماید و منع کند و بترساند و در انکار لسانی هم با نرمی شروع کند و در صورت نیاز از لحن شدیدتر استفاده نماید.
سوم، با دست است ،پس در صورتی که قول و وعظ و کلام تند اثری نبخشید با دست امر و نهی کند به اینکه فاعل منکر را بزند.... . وچنان چه به ایجاد جراحت و قتل نیاز شد، سید مرتضی قائل هستند که قتل و جرح بدون اذن امام نیز جایز است. و شیخ طوسی قائلند که آن چه از بزرگان مذهب امامیه آشکار است این است که این نوع از انکار مختص به امام یا کسی است که از سوی امام اذن در این مطلب دارد.

نتیجه و بحث:
آن چه در جمع بندی مطلب شایسته است بررسی شود بحث نوع وجوب این فریضه است که اثراتی فقهی به خصوص در مورد اختلاف در کفایی یا عینی بودن بر آن مترتب است. اما در مورد وجوب سمعی یا عقلی باید گفت که اشکالی نیست که هر دو وجوب را داشته باشد اما عقلی از این جهت که عقلا این امر و نهی را که مصلحت نوعی برای اجتماع دارد و موجب قوام نظام زندگی جمعی بشر است، تحسین می کنند به همین دلیل امر به معروف و نهی از منکر حسن است پس وجوب عقلی دارد و در مورد وجوب شرعی هم که آیات و روایات بسیاری داریم. پس در این صورت امر شارع امر مولوی نیست و امری ارشادی خواهد بود چرا که وجوب آن را عقل ثابت کرده است. منتها این که بخواهیم بگوییم هر دو وجوب را دارد مسامحه در تعبیراست و چون امر شارع در این مورد دیگر مولوی نیست پس نمی توان گفت وجوب سمعی دارد.
اما این وجوب از نوع کفایی است زیرا غرض شارع که مانعیت از انجام منکر و انجام معروف است با قیام عده ای حاصل می شود و امر و نهی مجدد بعد از حصول غرض لغو و قبیح است پس نیازی به آن نیست.
در مورد شرایط وجوب هم آن چه فقها ذکر نموده اند بعضی موارد در هم تداخل دارند لذا می توان شرایط را در چهار شرط خلاصه نمود: اول عالم بودن به واجبات و محرمات، دوم احتمال تأثیر، سوم علم به وقوع مجدد منکر، چهارم مفسده ای برای آمر یا ناهی نداشته باشد اعم از مفسده جانی مالی یا آبرویی و ... .
البته بسیار به جا و دقیقتر است اگر مسأله ارشاد جاهل [را با قرار دادن شرط علم فاعل به حکم عملش] از مسأله امر به معروف و نهی از منکر جدا نماییم.
و اما در مورد مراتب انکار هم در جایی که نیاز به قتال داریم اذن امام شرط است چرا که امام اولی به تصرف در امور مومنین هستند و علاوه بر این بدون اذن امام ممکن است موجب هرج و مرج و القا در مفسده باشد.

توصیه و پیشنهاد:
با توجه به این که یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر علم به معروف و منکر است بسیار به جا و شایسته است که خود مقوله امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از این معروف ها به خوبی شناسانده شود، زیرا تصور خوب و صحیح از موضوع زمینه را برای اجرای بهتر این فریضه فراهم می کند. با یک آموزش خوب در سطح جامعه نسبت به این فریضه، و استفاده به جا و صحیح از مرتبه دوم امر به معروف که همان تذکر لسانی باشد، می توان آن بهترین امتی را که قرآن کریم می فرماید تحقق بخشید و شهروندانی ساخت که همگی نسبت به جامعه خود مسؤولند. راه پیشنهادی این است که با تربیت کودکان از سن کودکی در مدارس بر مبنای مسؤولیتی که به عنوان یک شهروند دارند و پس از آن با استفاده از نیروی جوانی و به صورت سامان داده شده در مساجد محل این مسؤولیت را به انجام برسانند. البته اجرای خوب وقتی محقق می شود که مبانی و شرایط و مسایل به خوبی برای هر شهروند تبیین شده باشد که اساسی ترین کار شروع از همان دوران کودکی و در قالب های زیبا جذاب و کودکانه است.

پی نوشت ها:
19. سورة آل عمران: 104.
20. سورة آل عمران: 110.
21. سورة لقمان: 17.
22. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد (للشیخ الطوسی)، ص: 148
23. فقه القرآن، ج‏1، ص: 357
24. الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة ، ج4، ص: 34
25. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 439
26. السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، ج‏2، ص: 24
27. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، ص: 148
28. همان
29. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، ص:149
30. همان
31. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، ص:150
32. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، ص: 765
33. فرهنگ فقه مطابق مذهب ال بیت علیهم السّلام، ج1، ص: 384
34. تذكرة الفقهاء، ج‏9، ص: 444

منابع و مآخذ:
* قرآن کریم
1. جرجانى، سید امیر ابو الفتح حسینى، تفسیر شاهی، چاپ اول، تهران‏، انتشارات نوید، 1404 ه ق‏‏
2. حلّى، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، چاپ دوم‏، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1410 ه ق‏‏
3. حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، تذكرة الفقهاء، چاپ اول، قم‏، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، 1414 ه ق
4. حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشیعة فی أحكام الشریعة، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ه ق‏
5. حلّى، محقق نجم الدین جعفر بن حسن، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ دوم، ‏قم، ‏مؤسسه اسماعیلیان، 1408 ه ق‏
6. خراسانى، واعظ زاده محمد،ترجمة الجمل و العقود فی العبادات، نرم افزار «جامع فقه اهل‏البیت علیهم‏السلام»
7. خمینى، سید روح اللَّه موسوى، توضیح المسائل( المحشى)، سید محمد حسین بنى هاشمى خمینى، چاپ هشتم، ‏قم، ‏دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1424 ه ق‏
8. راوندى، قطب الدین سعید بن عبداللَّه بن حسین، فقه القرآن، چاپ دوم، ‏قم، ‏مكتبة آیة الله المرعشی النجفی- رحمه اللة، 1405 ه ق‏
9.  شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى، حاشیة شرائع الإسلام، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم‏، بی تا
10. شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ چهارم، قم، مجمع الفکر الاسلامی،1428 ه ق
11. طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، نرم افزار «جامع فقه اهل‏البیت علیهم‏السلام»
12. قاروبی، شیخ حسن، النضید فی شرح روضه الشهید، چاپ نهم، قم، انتشارات داوری، 1428 ه ق
13. مدیر شانه چی، کاظم، آیات الاحکام، چاپ پنجم، تهران، سمت، 1384 ه ش
14. مشكینى، میرزا على، مصطلحات الفقه، نرم افزار «جامع فقه اهل‏البیت علیهم‏السلام»
15. مفید، محمّد بن محمد بن نعمان عكبرى، ‏المقنعة، چاپ اول، قم، كنگره جهانى هزاره شیخ مفید- رحمة الله علیه، ‏1413 ه ق‏
16. نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن بن باقر، جواهر الكلام فی شرح شرائع الإسلام، چاپ هفتم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا
17. هاشمی شاهرودی، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب ال بیت علیهم السّلام، چاپ دوم، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، 1385 ه ش

 

منبع: http://www.taranomtazakor.blogfa.com

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:35
اهل بیت
محدث فیض در خلاصه الاذکار نقل کرده که از حضرت زهرا (س) روایت شده که شبی حضرت رسول (ص) بر من وارد شد در وقتی که رختخواب خود را پهن کرده و مهیای خوابیدن بودم، فرمود: ای فاطمه مخواب مگر آنگاه که این چهار عمل را انجام داده باشی.

اولاً یک ختم قرآن بخوان و بخواب و دیگر یک حج و یک حج عمره بجای آور و بخواب، سوم آنکه همه مؤمنین را از خود راضی گردان و چهارم آن که من و همه انبیاء را شفیعان خود قرار دهی.

پیغمبر اکرم (ص) فرمود: عزیزم! خدای تعالی روی لطفی که به پدر تو و تو دارد این دستور را به قدری سهل و آسان قرار داد که شما و شیعیان عمل نمایید و اجر و مزد بسیاری برای شما خواهد بود هر گاه سوره (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی ثواب یک ختم قرآن خواهی برد و هر گاه تسبیحات اربعه را بگویی صواب حج و عمره برده‌ای و هر گاه طلب مغفرت جهت اموات نمایی همه آنها از تو خشنود می‌گردند و هر گاه بر من و سایر انبیاء صلوات فرستی همه آنها شفیعان تو خواهند بود، به این قسم:

اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی جَمیعِ الأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلین
منبع: http://www.azha.ir
پنج شنبه 17/5/1392 - 17:32
امر به معروف و نهی از منکر
نخستین و مؤثرترین روش برای دعوت دیگران به نیکی ها و بازداشتن از منکرات، آراستگی خود انسان به تقوی و اخلاق حسنه است.

صاحب جواهر از فقهای شیعه در این باره می نویسد:
آری، از بزرگ ترین افراد امربه معروف و نهی ازمنکر و والاترین و مؤثرترین آن ها، خصوصاً نسبت به زعیمان دینی این است که جامه کار نیک بپوشند و در کارهای خیر از واجب و مستحب پیشقدم باشند و جامه زشت کاری را از اندام خود دور کنند و نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل و از اخلاق زشت پاک سازند که این خود سبب مؤثر و کاملی است تا مردم، به معروف گرایش پیدا کرده و از منکر دوری گزینند... .
در فقه اسلامی سه مرحله برای این وظیفه مهم در نظر گرفته شده است. هر مرحله نیز خود دارای مراتب و درجاتی است و در صورت مؤثر بودن یک مرحله یا یک مرتبه، اقدام به مرحله یا مرتبه بعدی جایز نیست. آن سه مرحله عبارتند از:
  • اظهار تنفر قلبی: امرونهی کننده ناراحتی قلبی خود را از منکر واقع شده آشکار کند و به طرف بفهماند که منظورش از این کار، این است که وی معروف را انجام داده و یا منکر را ترک نماید. برای این کار چند درجه است از قبیل روی هم فشردن پلک های چشم و روی ترش کردن، روگرداندن، پشت کردن، ترک رفت و آمد و امثال این ها.
گفتنی است تنفر قلبی از گناه لازمه ایمان بوده و بر همگان واجب عینی است، گرچه توان هیچ گونه امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشند و آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باید انجام گیرد، اظهار تنفر قلبی از گناه است.
  • امر و نهی گفتاری: امام خمینی (قدس سره الشریف) در این زمینه می نویسد: اگر بداند که از مرتبه اول امربه معروف و نهی ازمنکر نتیجه نمی گیرد، واجب است از مرتبه دوم استفاده کند، در صورتی که احتمال تأثیر بدهد و اگر احتمال دهد که با موعظه و زبان نرم، نتیجه حاصل می شود، نباید به مراحل بعدی تجاوز نماید. اگر بداند که مرحله قلبی اثر ندارد و بایستی با لحن آمرانه امر و نهی کند، باید همین کار را بکند در عین حال باید درجات تندی در گفتار را رعایت نماید.
  • استفاده از زور و قدرت: اگر دو مرحله قبلی کارآیی نداشته باشند؛ باید از زور و قدرت استفاده گردد، بدین معنا که با اِعمال فشار جلوی انجام گناهان گرفته شود و بین شخص و گناه مورد نظرش فاصله ایجاد گردد. در این مرحله نیز باید از مراتب سبک تر شروع کرد؛ اما در فرضی که بازداری از گناه متوقف بر کتک کاری و ایجاد جراحت و امثال آن باشد، باید با اذن فقیه جامع الشرایط انجام گیرد و در شرایط فعلی که نهادهای قانونی جمهوری اسلامی شکل گرفته، چنین کاری باید با اجازه نهادهای مربوط باشد.
گفتنی است آنجا که از فرد کاری ساخته نیست، باید امربه معروف و نهی ازمنکر به شکل جمعی و گروهی انجام گیرد. همچنین از تدابیر عملی نباید غفلت کرد یعنی باید دید چه طرح و رفتاری، مردم را نسبت به کار نیک تشویق می کند و یا از کار زشت باز می دارد و این به معنای دخالت دادن عقل و منطق، در اجرای قانون امربه معروف و نهی ازمنکر است؛ چرا که اسلام در شیوه های اجرایی این اصل مهم، آن را به عقل و تدبیر انسان وانهاده است تا از هر راه ممکن و مفید، ریشه منکرات را از جامعه برکند. برخلاف واجبات عبادی همانند نماز که شکل انجام آن نیز باید با تعبد به دستور شرع صورت پذیرد.

نتیجه امر به معروف و نهی از منکر

نتیجه این که امر به معروف و نهی از منکر همچون خون در پیکره دین جریان دارد و ضامن حیات اسلام است. خیزش و قیام مصلحان در جامعه‌ اسلامی نیز، بازتابی از عمل به این فریضه می باشد و اگر مصلحان بزرگی همچون امام حسین ـ علیه السلام ـ نمی بودند، ارزش های انسانی و الهی از بین رفته و اسلام قرن ها پیش توسط تبهکاران دفن شده بود، انقلاب اسلامی ایران، خود یکی از ثمرات و نتایج با ارزش این اصل در جنبه های سیاسی و حکومتی است که توسط مصلح بزرگ، امام خمینی(رحمة الله علیه) رهبری شده و به پیروزی رسید و هم اکنون به زعامت رهبر معظم انقلاب اسلامی به راه خود ادامه می دهد.

تولی و تبرّی

قرآن کریم برای تنظیم روابط اجتماعی وسیاسی پیروان خود، ‌اصلی را به عنوان «تولّی و تبرّی» مشخص کرده و از آنان خواسته تا آن را پایه و محور تلاش ها و روابط خود با دیگران قرار دهند. به موجب این اصل هر فرد مسلمان باید در برابر صالحان و تبهکاران و در مقابل جریان های سیاسی، موضع گیری مناسبی اتخاذ نماید.

بزرگترین امر به معروف تاریخ

مردی به حضور امام باقر علیه السلام رسید و عرض کرد:« شما اهل بیت رحمت هستید. خداوند رحمت را مخصوص شما قرار داده است.»
امام علیه السلام فرمود:« همین گونه است. خدا را سپاس که ما هیچ کس را به گمراهی نمی‌افکنیم و از راه هدایت خارج نمی‌کنیم. دنیا به پایان نخواهد رسید تا این که خداوند، مردی از ما اهل بیت را برانگیزد که به کتاب خدا عمل می‌کند و از همه‌ی امور منکر نهی می‌نماید.»

منبع: http://daneshnameh.roshd.ir

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:30
امر به معروف و نهی از منکر
نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.
قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (توبه؛71)
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.
  • پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این زمینه می فرماید:یک انسان گنهکار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض می کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم؛ به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند.
معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛ و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامأنوس است.
بنابراین معروف ومنکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان کبیره نمی گنجند. معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، ‌نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی (همانند جاسوسی و کمک به ضدانقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی) و... می شود در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.

شرایط وجوب امربه معروف و نهی ازمنکر

  1. باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آنچه مکلف ترک نموده، واجب و یا آنچه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست.
  2. باید آمر یا ناهی احتمال تأثیر دهد پس اگر مطمئن باشد که امر و نهیش مؤثر واقع نمی شود، امر و نهی بر وی واجب نیست.
  3. لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست.
  4. برخورد با گنهکار ضرر و مفسده ای برای امرونهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.

اقسام امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می شود که عبارتند از:
  1. آنچه انجام آن از نظر عقل یا شرع لازم و واجب و یا ارتکابش از نظر آن دو، زشت و قبیح باشد، امر و نهی در موردشان واجب می گردد.
  2. هر کاری که انجامش از نظر عقل یا شرع خوب و مستحب یا ارتکابش از دیدگاه آن دو، پسندیده نیست، امر و نهیش مستحب است.

گفتنی است امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلی است یعنی قصد قربت در آن شرط نیست؛ هر چند با داشتن قصد قربت از پاداش الهی نیز برخوردار خواهد شد.

 

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:29
امر به معروف و نهی از منکر

أوحَى اللّه‏ُ تَعالى إلى شُعَیبٍ النَّبِىِّ إِنّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِكَ مِائَةَ أَلفٍ: أَربَعینَ أَلفا مِن شِرارِهِم وَسِتّینَ أَلفا مِن خیارِهِم فَقالَ: یارَبِّ هؤُلاءِ الشرارُ فَما بالُ الخیارِ؟! فَأَوحَى اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ إِلَیهِ: داهَنُوا أَهلَ المَعاصى فَلَم یَغضِبُوا لِغَضَبى؛

خداى تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود كه: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم كرد: چهل هزار نفر بدكار را، شصت هزار نفر از نیكانشان را. شعیب عرض كرد: پروردگارا! بدكاران سزاوارند اما نیكان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود كه: آنان با گنهكاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.

كافى، ج5، ص56، ح1

حدیث (8) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

مَن رَأى مِنكُم مُنكَرا فَلیُغَیِّرهُ بِیَدِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِقَلبِهِ وَذلِكَ أضعَفُ الإیمانِ؛

هر كس از شما منكرى ببیند باید با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغییر دهد، كه پائین‏ترین درجه ایمان همین (تغییر قلبى) است.

نهج الفصاحه، ح‏3010
 

حدیث (9) قال الباقر علیه السلام :

إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنكَرِ سَبیلُ الأنبیاءِ ، وَمِنهاجُ الصُّلَحاءِ ، فَریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ ، وتَأمَنُ المَذاهِبُ ، وتَحِلُّ المَكاسِبُ ، وتُرَدُّ المَظالِمُ ، وَتَعمُرُ الأرضُ ، وَیُنصَفُ مِنَ الأعداءِ ، وَیَستَقیمُ الأمرُ؛

امر بمعروف و نهى از منكر راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه بزرگى است كه دیگر فرایض به واسطه آن بر پا مى‏شود، راه‏ها امن مى‏گردد و درآمدها حلال مى‏شود و حقوق پایمال شده به صاحبانش برمى‏گردد، زمین آباد مى‏شود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته مى‏شود و كارها سامان مى‏پذیرد.

كافى، ج5، ص56، ح1

حدیث (10) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

مَن أَمَرَ بِالمَعرُوفِ وَنَهى عَنِ المُنكَرِ فَهُوَ خَلیفَةُ اللّه‏ِ فِى الرضِ وَخَلیفَةُ رَسُولِهِ؛

هر كس امر بمعروف و نهى از منكر نماید، جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست.

مستدرك ‏الوسایل، ج12، ص179، ح13817

حدیث (11) امام على علیه السلام :

وَماأعمالُ البِرِّ كُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنكَرِ إِلاّ كَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق.

نهج البلاغه، حكمت 374

حدیث (12) پیامبر اکرم (ص) :

نَصرُ الْمَظلُومِ وَالْأمرُ بِالْمَعرُوفِ وَالنَّهیُ عَنِ الْمُنكَرِ جِهادٌ؛

یارى رساندن به ستمدیده و امر به معروف و نهى از منكر جهاد در راه خداست.

جامع الأحادیث قمى، ص 125

حدیث (13) امام علی (ع):

مَن تَرَكَ إنكارَ الْمُنكَرٍ بِقَلبِهِ ویَدِهِ ولِسانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الْأحیاءِ؛


كسى كه منكَر را با قلب و دست و زبانش انكار نكند، مرده‏اى است میان زندگان.

تهذیب الأحكام، ج 6، ص 181

حدیث (14) پیامبر اکرم (ص) :

مَن أمَرَ بِمَعروفٍ فَلیَکُن أمرُهُ بِذلِکَ بِمَعروفٍ.

کسی که امر به معروف می کند باید این کار را به روش خوبی انجام دهد.

کنزالعمل ج552

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:27
امر به معروف و نهی از منکر
حدیث (1) قال على علیه السلام :

وَماأعمالُ البِرِّ كُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنكَرِ إِلاّ كَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛

همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق.

نهج البلاغه، حكمت 374

حدیث (2) امام على علیه السلام :

إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهىَ عَنِ المُنكَرِ لا یُقَرِّبانِ مِن أَجَلٍ وَلا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لكِن یُضاعِفانِ الثَّوابَ وَیُعظِمانِ الجرَ وَأفضَلُ مِنهُما كَلِمَـةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ؛

امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزدیك مى‏كنند و نه از روزى كم مى‏نمایند، بلكه ثواب را دو چندان و پاداش را بزرگ مى‏سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانه‏اى است نزد حاكمى ستمگر.

غررالحكم، ج2، ص611، ح3648

حدیث (3) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

إذا لَم یَأمُروا بِمَعروفٍ وَلَم یَنهَوا عَن مُنكَرٍ وَلَم یَتَّبِعوا الأخیارَ مِن أهلِ بَیتى ، سَلَّطَ اللّه‏ُ عَلَیهِم شِرارَهُم ، فَیَدعوا عِندَ ذلِكَ خِیارُهُم فَلا تُستَجابُ لَهُم؛

هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نیكان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیكانشان دعا كنند امّا دعایشان مستجاب نشود .

امالى صدوق، ص‏254

حدیث (4) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ وَلا یَنهى عَنِ المُنكَرِ إلاّ مَن كانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهى عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهى عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهى عَنهُ؛

امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود میانه‏روى نماید و به آنچه امر و نهى مى‏كند، دانا باشد .

بحارالأنوار، ج100، ص87، ح64

حدیث (5) قال على علیه السلام :

مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ كَیدَهُ؛

هر كس امر به معروف كند به مؤمن نیرو مى‏ بخشد و هر كس نهى از منكر نماید بینى منافق را به خاك مالیده و از مكر او در امان مى‏ ماند.

كافى،ج2، ص50، ح1

حدیث (6) قال رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :

لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَإذا لَم یَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ، وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ و َلَم یَكُن لَهُم ناصِرٌ فِى الأرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛

تا زمانى كه مردم امر به معروف و نهى از منكر نمایند و در كارهاى نیك و تقوا به یارى یكدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نكنند، بركت‏ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه دیگر سلطه پیدا كنند و نه در زمین یاورى دارند و نه در آسمان.

تهذیب الاحكام، ج6، ص181، ح22

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:25
آلبوم تصاویر

 

 

 

 

پنج شنبه 17/5/1392 - 17:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته