• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6910
تعداد نظرات : 98
زمان آخرین مطلب : 3455روز قبل
خانواده
 
داشتن اعتماد از مهم ترین فاکتورهای زندگی مشترک است که کارشناسان نیاز به آن در زندگی مشترک را با نیاز به آب برای ادامه حیات، در یک رده قرار می دهند. بر این اساس، اعتماد زیربنای یک زندگی موفق است و تا زمانی که این زیربنا محکم باشد، پایه های زندگی استوار باقی خواهد ماند اما آن جا که اعتماد از بین رفت، ادامه زندگی مشترک تقریباً غیرممکن خواهد شد. بررسی پرونده های درخواست طلاق در دادگاه خانواده این واقعیت تلخ را نمایان می کند که بسیاری از این جدایی ها به علت از بین رفتن اعتماد است و سایه شک و تردید ادامه زندگی را برای هر دو طرف غیرممکن کرده است. اما نکته مهم این است که اعتماد تا چه اندازه در زندگی مشترک نقش دارد و زوج هایی که در زندگی خصوصی یا رفت و آمدها و همچنین نوع ارتباط یکدیگر در محل کار کنجکاوی می کنند، تا چه اندازه در به وجود آمدن دیوار بی اعتمادی مقصر هستند؟ اگر احساس اطمینان قلبی وجود نداشته باشد، دل آشوب به وجود می آید و این شک و تردید علاوه بر این که خود فرد را آزار می دهد، زندگی خانوادگی او را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. مفهوم اعتماد را می توان در ارتباطات اجتماعی هم بررسی کرد. به عنوان نمونه وقتی برای خرید یک بطری شیر به فروشگاه مواد غذایی می رویم، مغازه دار این اطمینان را به ما دارد که با برداشتن بطری شیر از داخل یخچال، پول آن را می پردازیم؛ چرا که اگر این اعتماد وجود نداشته باشد، او این اجناس را به راحتی در دسترس ما قرار نمی دهد و این احتمال را می دهد که ممکن است ما این اجناس را برداشته و از مغازه خارج شویم. اگر این حس بی اعتمادی در فروشنده وجود داشته باشد، رفتار او نسبت به خریدار هم دستخوش تغییر و موجب رنجش خریدار می شود.

 

 

 

اعتماد؛ حلقه گمشده

اعتماد در زندگی زناشویی هم پایه و اساس دوام است و بی اعتمادی موجب می شود که زندگی خانوادگی به شدت دچار آسیب شود. یکی از مشکلاتی که موجب بی اعتمادی در میان زوج ها و به ویژه زنان می شود مربوط به محیط کار همسران آن ها است. امروزه در بسیاری از ادارات زنان و مردان در کنار یکدیگر کار می کنند و به علت شرایط کاری با یکدیگر در ارتباط هستند اما برخی زنان نمی توانند این نوع ارتباط همسران شان را در محیط کار تحمل کنند. به عنوان یک مشاور خانواده تاکید می کنم، این زنان باید ذهنیت خود را نسبت به دنیای اطراف تغییر دهند زیرا قرار نیست هر کسی که در این محیط کار می کند، افکارش مسموم باشد. فراموش نکنیم که اگر عینک رنگی به چشم بزنیم، هر جا که برویم دنیا را رنگی می بینیم اما اگر عینک سیاه به چشم داشته باشیم، همه جا را سیاه و تاریک می بینیم. بنابراین ابتدا باید عینک افکار خود را تغییر دهیم. دوم این که اگر باور دارید در محیط کار همسرتان زنانی هستند که ممکن است شوهرتان به سوی آن ها گرایش پیدا کند، ابتدا باید روی اعتماد به نفس خود کار کنید و ببینید همسرتان در زندگی چه کمبودهایی داشته است و با رفع این کمبودها، می توانید بر مدیریت زندگی حاکم شوید.

صداقت؛ پایه افزایش اعتماد

افزایش اعتماد یا بی اعتمادی به نوع رفتار ما بستگی دارد و هر چه قدر در رفتارمان صداقت داشته باشیم، موجب افزایش اعتماد طرف مقابل می شویم. فراموش نکنیم که برای ساختن یک ساختمان سال ها باید زمان صرف کرد، اما همین ساختمان را می توان در چند روز خراب کرد. در روابط بین زوجین هم همین شرایط حاکم است و ممکن است زوج ها با گفتن یک کلمه همه ساختار فکری طرف مقابل را چنان به هم بریزند که برای به وجود آوردن اعتماد دوباره، ماه ها وقت نیاز باشد. زوج ها باید در زندگی نسبت به هم احساس داشته باشند و بدانند که برای هم مهم هستند و چون همدیگر را دوست دارند نسبت به رفت و آمدها یا انجام کارهای روزانه مراقبت می کنند اما باید بدانند زمانی که یکی از آن ها احساس کند که دائماً کنترل می شود و شریک زندگی نگاه تردیدآمیزی به او دارد، ادامه این زندگی با چالش های جدی مواجه می شود، لذا پیشنهاد این است که برای کم کردن این حساسیت ها و شناخت راهی که بتوان اعتماد از دست رفته را پیدا کرد، با یک روانشناس مشاوره کنید.

نویسنده: یوسف حیدری

منبع: روزنامه ایران

دوشنبه 14/5/1392 - 21:50
كودك
 
دوباره فصل تعطیلی مدارس از راه می رسد و دردسرهای خانواده های شاغل با فرزندان کوچک خود آغاز خواهدشد. برخی والدین برای نگهداری فرزندشان از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها کمک می گیرند، عده ای هم فرزندان خود را در کلاس های آموزشی و تفریحی تابستانی ثبت نام می کنند و ساعت هایی که خود در منزل نیستند...

مشغولیتی برای فرزند می آفرینند تا به خاطر تنهایی دچار مشکل جدی نشود اما پدر و مادرهایی نیز هستند که به دلایل مختلف امکان استفاده از هیچ یک از این ۲ راه کار را ندارند و به ناچار باید فرزند یا فرزندان خود را در مدتی که سرکار هستند، در منزل تنها بگذارند.

امروزه خیلی از والدین مجبورند فرزندان خود را با موقعیت هایی روبرو کنند که شاید در شرایط عادی این کار اصلا به صلاح کودک به نظر نرسد. تنهاگذاشتن فرزندان به خصوص در سنین پایین در منزل یکی از این موقعیت هاست. دوری فرزندان از والدین در دوره دوم کودکی، یعنی سال های دوره ابتدایی هم چندان پسندیده نیست و هیچ گاه به والدین توصیه نمی کنیم فرزند خود را در خانه تنها بگذارند و به محل کار خود بروند اما با توجه به آغاز ایام تابستان و تعطیلی مدارس، برخی خانواده ها که در آن پدر و مادر هر دو شاغل هستند، به اجبار در چنین شرایطی قرار می گیرند. کودکان این خانواده ها با این که از فراغت از تحصیل و آزادی عملی که به دست آورده اند خشنود هستند، علاقه دارند در این روزها در کنار خانواده خود باشند و با محبت آن ها از نظر عاطفی تامین شوند اما این زندگی واقعی است و باید حقایق را درک کرد.

 

 

 

با توجه به طولانی بودن زمان نبودن والدین در منزل، بهترین راه این است که فرزند در این ساعت ها در کلاس های آموزشی و تفریحی و اردوهای تابستانی ثبت نام شود تا این خلاء عاطفی او را دچار مشکل نکند. البته این کلاس های آموزشی باید براساس نیازهای روانی، احساسی و هیجانی کودک انتخاب شوند نه آنچه پدر و مادر صلاح می دانند. لازم است والدین ابتدا نیازهای روانی و هیجانی فرزند خود را شناسایی کنند و کلاس های آموزشی را بر این اساس برای او در نظر بگیرند یا اگر معتقدند کلاس خاصی برای فرزند آن ها مفید است، حتما او را برای شرکت در این کلاس ها متقاعد کنند تا مشکل جدی تری برای او به وجود نیاید.

اگر والدین شاغل به دلیل مشکلات مالی یا مسایل فرهنگی نتوانستند فرزند خود را در کلاس های تابستانی ثبت نام کنند، چه؟ در این صورت باید فرزند خود را در خانه تنها بگذارند و به محل کار بروند. در شرایط عادی این کار اصلا پیشنهاد نمی شود ولی اگر مجبور به انجام این کار هستند، باید حتما قبل از رویارویی کودک با این موقعیت آموزش هایی به او بدهند تا وقتی در خانه تنهاست، حس امنیت داشته باشد و احساس ضعف و ناکارآمدی نکند.

این آموزش ها باید چه اصولی داشته باشد؟ نکته اول، حضور پررنگ تر مادر در آموزش هاست. در این سن و سال کودکان وابستگی بیشتری به مادر خود دارند و مادران بهتر از سایر اعضای خانواده می توانند کودکان را در این مورد راهنمایی کنند. والدین حین آموزش به کودک خود، باید کمتر از پیام های منفی استفاده کنند و به جای گوشزد کردن«نباید»ها، «بهتر است این کار را بکنی» را جایگزین کنند. آن ها برای آموزش باید امکانات لازم را نیز در اختیار کودک قرار دهند، یعنی اگر به کودک می گویند استفاده از اجاق و دم کردن چای برای صبحانه خطرناک است، حتما باید فلاسک چای را قبل از ترک خانه آماده کنند و در دسترس کودک قرار دهند تا مجبور به استفاده از اجاق گاز نباشد. دیگر این که یادگیری جزییات نحوه استفاده از وسایل منزل باید حتما در حضور والدین انجام شود. مثلا والدین برای آموزش استفاده از یخچال و بستن در آن، باید نحوه اطمینان از بسته شدن در را هم به کودک بیاموزند و لزوم این کار را به او یادآوری کنند. البته فراوانی و تکرار یک آموزش نباید به حدی باشد که اضطراب و دلهره در کودک به وجود آورد و باعث شود اعتماد به نفس خود را از دست بدهد یا برای انجام کارها با والدین خود لجبازی کند. هم چنین پدر و مادر باید اجازه دهند کودک کارهایی را که قرار است در تنهایی انجام دهد، در حضور آن ها نیز خودش انجام دهد و تمرین کند. مثلا اجاق را روشن کند یا با فلاسک برای خود چای بریزد تا اعتماد به نفس لازم را به دست آورد.

در خصوص ارتباط با بیرون از منزل چطور؟ اگر قرار است کودک فقط به برخی تماس های تلفنی جواب دهد، حتما باید شماره های آشنا و ضروری را به او یاد داد. همچنین باید به کودک آموخت به افراد پشت در یا پشت خط تلفن در مورد حضور نداشتن والدین در منزل چیزی نگوید و اطلاعات را به افراد ناشناس ندهد. باید به او آموزش داد هرگز در را روی کسی باز نکند و این را باید با لحنی به او گفت که به آن به عنوان یک مهارت نگاه کند نه یک تهدید. کودک باید بداند والدین او هر دو کلید دارند و خود می توانند وارد منزل شوند و لزومی ندارد به آیفون جواب دهد.

اگر فرزندان بیشتر از یکی باشد، شرایط آموزش تفاوت خواهدداشت؟ بله، البته اصول کلی به همان شکل است ولی با وجود بیش از یک کودک در خانه، تعامل نیز باید آموزش داده شود. اگر قرار است ۲ فرزند در خانه تنها بمانند، باید به فرزندی که بزرگ تر است، مسوولیت پذیری را آموزش داد. او باید بداند وظیفه مواظبت از خواهر یا برادر کوچک تر به عهده او است ولی نباید فرزند کوچک تر را مهار یا با او با تحکم برخورد کند. نحوه ارتباط درست با یکدیگر، چگونگی صحبت، تعامل، بازی و... باید به هر دوی آن ها آموزش داده شود تا زمانی که با هم در خانه تنها هستند، یکی احساس حقارت و دیگری احساس برتری نکند و این موضوع باعث بروز دعوا و درگیری میان آن ها نشود. در صورت همکاری فرزند بزرگ تر و قبول مسوولیت، تشویق و قدردانی از او ضروری است.

برخی والدین برای امنیت کودک و آسودگی خیال خود هنگام ترک منزل، درها را قفل می کنند. آیا این کار درست است؟ اگر چه والدین با این کار قصد تامین امنیت فرزند خود را دارند ولی پیش از انجام آن باید حتما آموزش ها و آگاهی های لازم را به کودک بدهند و حتما این نکته را یادآوری کنند که علت قفل کردن درها، ایجاد امنیت است و نه بی اعتمادی به او. می توان با جمله های مثبت این باور را در ذهن کودک تقویت کرد تا در ساعت هایی که پشت درهای بسته منزل است، احساس زندانی بودن نکند. ضمن این که والدین حتما باید یک کلید یدک را همراه با آموزش چگونگی استفاده از آن در اختیار فرزند خود قرار دهند تا در شرایط اضطراری مثل آتش سوزی یا زمین لرزه بتواند از خانه خارج شود. کودکی که احساس زندانی بودن در خانه داشته باشد، حتما در پی آن حس ترس هم خواهدداشت.

آیا رسانه ها هم در این موضوع نقش دارند؟ بله، به طور حتم یکی از عوامل بسیار مهم در نحوه سپری کردن تعطیلات کودکان، برنامه هایی است که رسانه ملی برای آنها در نظر می گیرد. خوشبختانه در سال های اخیر حضور تعداد زیادی از«عمو»ها و«خاله» ها در شبکه های مختلف تلویزیونی و تولید برنامه های ویژه کودکان باعث شده کودکان از این نظر کمبود چندانی نداشته باشند. پخش این برنامه ها در ساعت های مشخص و با زمانبندی مناسب و علمی می تواند اوقات تنهایی کودکان را به خوبی پر کند. حتی پدر و مادر می توانند زمان شروع برنامه را از محل کار خود با تلفن به فرزند خود اطلاع دهند. این کار علاوه بر این که باعث می شود کودک برنامه موردعلاقه خود را ببیند، می تواند این حس را نیز در کودک تقویت کند که«پدر و مادر به فکر من هستند.»

نویسنده: پیمان صفردوست

منبع: روزنامه سلامت

دوشنبه 14/5/1392 - 21:50
ازدواج و همسرداری
 
«امکان داره زمان مراسم عقد شناسنامه ما را به اقوام نشان ندهید؟» این جمله شاید برای شما معنی و مفهوم خاصی نداشته باشد یا تعجب کرده و به این فکر بیفتید چه اطلاعات محرمانه ای ممکن است در شناسنامه آن ها ثبت شده باشد که می خواهند شخصی آن را نبیند، اما این روزها محضردارها از شنیدن این جمله مثل من و شما تعجب نمی کنند، چون هر از گاهی دامادهایی برای ثبت ازدواج خود آستین بالا زده و به سراغ شان می روند که چند سال از عروس خود کوچک تر هستند. جالب است بدانید آمار های رسمی سازمان ثبت احوال از این حکایت دارد که در سه ماهه اول سال گذشته ۲۴ هزار و ۹۶۷ ازدواج ثبت شده که در آن پسرها با دختران از خود بزرگ تر ازدواج کرده اند.

 

 

 

فکر می کنید در ازدواج هایی که در فصل بهار سال گذشته به ثبت رسید، عروس ها چقدر از دامادها بزرگ تر بودند؛ یک، دو، سه، ۱۰ یا ۲۰ سال؟ اگر دهان تان از تعجب باز مانده بهتر است آمار را با دقت بیشتری دنبال کنید، چون تعداد زوج هایی که با چنین اختلاف سن هایی پیمان زناشویی بسته اند کم نبوده و نیست، با یک حساب سرانگشتی و انداختن نگاهی به آمارها می توان متوجه این ماجرا شد؛ زیرا در سه ماهه نخست سال گذشته ۲۲۴ هزار و ۵۲ زوج با هم پیمان زناشویی بستند، در این میان ۲۸ هزار و ۴۷ زوج همسال بودند، اما ۸۳۹۹ ازدواج ثبت شد که در آن مردها یک سال کوچک تر از همسران شان بودند.

آمار تازه دامادهایی که دو سال از همسرشان کوچک تر بودند هم برابر با ۴۹۹۰ نفر بود و تعداد تازه عروس هایی که سه سال از همسران شان بزرگ تر بودند هم ۳۶۵۲ نفر ثبت شد، اما پیمان های زناشویی عجیب تری هم ثبت شده برای نمونه در همین مدت ۲۴۸ ازدواج میان پسران و دخترانی ثبت شده که در آن پسرها ۱۰ سال کوچک تر از دختران بوده اند یا ۱۷۴ ازدواج به صورت رسمی ثبت شده که در آن تازه دامادها بین ۱۶ تا ۲۰ سال از همسر خود کوچک تر بوده اند، اگر فکر می کنید این آمار این جا متوقف می شود، اشتباه کرده اید زیرا ۱۸۱ نفر از شاه داماد ها ترجیح دادند با زنانی که بیشتر از۲۰سال از آن ها بزرگ تر هستند، ازدواج کرده و راه و رسم دیگری را در پیش بگیرند.

اگر کمی به عقب تر بگردیم و آمارهای سال ۹۰ را هم بررسی کنیم، این ماجرا بخوبی به چشم می آید، زیرا در این سال حدود ۸۰۰ هزار ازدواج به ثبت رسیده و در این میان ۳۲ هزار و ۲۴ ازدواج ثبت شد که در آن مرد یک سال کوچک تر از همسرش بود و ۱۳ هزار و ۹۱۷ داماد هم عروس هایی را به خانه بخت بردند که سه سال از آن ها بزرگ تر بودند، درباره اختلاف سنی پنج سال هم باید به عدد ۵۸۷۲ اشاره کنیم و بگوییم ۳۱۶۰ ازدواج هم با اختلاف سنی هفت سال به ثبت رسیده این درحالی است که در سال ۹۰ اختلاف سنی ده و ۲۰ سال هم به ترتیب عدد های ۱۰۸۴ و ۶۸۶ ازدواج را به خود اختصاص داده اند.

نیاز مادرانه!

کارشناسان برای این رویه دلایل زیادی را مطرح می کنند. برای نمونه برخی ها معتقدند پسرانی که با دختران از خود بزرگ تر ازدواج می کنند، ناخودآگاه در جستجوی مهر مادرانه می گردند.

کارشناسان می گویند: به نظر دو دلیل مهم وجود دارد، اول این که چون در این سال ها مادران بیشتر مشغول کار شده اند وقت کافی برای همراهی فرزندان ندارند، بنابراین بیشتر پسرها از نظر غریزه مادری به دلیل کار و اشتغال مادر از عواطف او بهره مند نشده اند به همین دلیل بعضی از پسر ها به زنی که از آنها بزرگ تر است و بخشی از نیاز مادری را به آن ها می دهد، گرایش پیدا می کنند. دلیل دیگری که می توان در این خصوص ارائه کرد، پنهان است و پسر یا دختری نمی تواند به صورت مستقیم به آن اشاره کند به همین دلیل زوج های جوان سعی در پنهان کردن آن دارند. به دلیل شرایط اقتصادی بد، بیکاری و نداشتن شغل، بعضی از پسر ها به طرف دختر خانم هایی که کارمند بوده و از شرایط اقتصادی مناسبی برخوردارند، رفته و جذب می شوند مثلا دختری که خانه ای دارد یا حقوق بگیر است.

به گفته کارشناسان، این دلایل پنهان هستند و پسرها این موضوع ها را مطرح نمی کنند. در این گونه رابطه ها عشق زیاد مطرح نیست، ولی مادیات مهم است. به همین دلیل برخی مردها ترجیح می دهند با زنی ازدواج کنند که کار و وضع مالی مناسبی داشته باشد. به این ترتیب، دخترانی هم که سن شان بالا رفته تن به چنین ازدواج هایی می دهند زیرا این دخترها وقتی پسری به آن ها ابراز علاقه می کند زودتر تصمیم به ازدواج می گیرند. این دسته از دخترها با این کار می خواهند نشان دهند آنقدر خوب و جذاب هستند که پسران جوان تر از آن ها تصمیم به ازدواج با آن ها گرفته اند.

چنین ازدواج هایی می تواند تبعات زیادی در بر داشته باشد، اما در این بین اگر زن و مرد هر دو بیشتر از ۳۰ سال سن داشته باشند، چون به بلوغ فکری، اجتماعی و فرهنگی رسیده اند با خطر کمتری روبه رو هستند، اما اگر سن آن ها زیر ۲۵ سال باشد این ازدواج بشدت خطرناک است زیرا تقریبا ۸۰ درصد چنین ازدواج هایی سرانجام خوبی ندارد. بخصوص اگر پسر ۲۵سال به پایین باشد مشکلات بیشتری پیش می آید چون حرف هایی که او بعد از یک مدت می زند، شبیه این جمله هاست«گولم زدی»، «من جوانی نکرده بودم»، «چرا اینقدر احمق شدم که آمدم با تو ازدواج کردم» و«تو جای مادر من هستی.» البته نباید فراموش کرد هر چیزی، هم قاعده دارد هم استثنا. در این مورد هم قاعده این است که زن یا مرد بعد از پنج سال به وضع موجود اعتراض می کنند، اما استثنا هم وجود داشته و ممکن است در بعضی از ازدواج ها که مرد تا دو سال از زن کوچک تر است بعد از آمدن بچه، زوج دیگر مصلحت گرا شوند، اما توجه داشته باشید در برخی از این ازدواج ها خیانت یا ازدواج دوم و سوم مطرح است.

دبه درنیاورید

اما همان طور که به آن اشاره کردیم، آمارها از ثبت شدن چنین ازدواج هایی حکایت دارند. به همین دلیل بهتر است زوج هایی که تن به چنین ازدواج هایی می دهند حداقل نکاتی را رعایت کنند تا زندگی مشترک شان دچار تنش نشود. کیهان نیا در رابطه این طور توضیح می دهد: برای نمونه دختر باید قوانین شوهرداری را یاد بگیرد و البته نسبت به روان شناسی خود و شوهرش آگاهی پیدا کند. هم چنین بهتر است در این گونه ازدواج ها مرد و زن به حرف مردم توجه نکنند، آن ها باید آیین همسرداری را بدانند.

برای نمونه این روزها کتاب و سی دی هایی با این عنوان منتشر شده است، زوج های جوان می توانند با توجه به آن ها این نکات را فرا بگیرند البته در چنین ازدواج هایی مرد هم باید نکاتی را رعایت کند، مثلا او باید به انتخاب اولیه خود احترام گذاشته و به جای تمرکز روی سن همسرش به ارزش های واقعی او توجه کند. مرد هم باید سعی کند با شرایطی که خودش مسبب آن بوده و تلاش کرده به آن برسد، کنار بیاید چون وقتی از زوج هایی که با چنین مشکلی روبه رو شده اند می پرسیم چرا با هم ازدواج کرده اید، زن می گوید از بس همسرش ابراز علاقه کرده و به قول معروف پاشنه در خانه آن ها را از جا درآورده راضی به ازدواج شده است. اگر همین پرسش را برای چنین مردی مطرح کنید، او ضمن تائید حرف های همسرش جواب خواهد داد اول این طور بود حالا نمی دانم چرا نظرم تغییر کرده است. با توجه به این نکات باید به این مرد گفت چون تو خودت انتخاب کردی و سرنوشت یکی دیگر را با سرنوشت خود گره زده ای باید از نظر خدا، دین و پیغمبر هم یادت باشد که تو انتخاب کرده ای و به قول معرف نباید دبه دربیاوری!

خانواده ها باید بدانند

در این بین نباید نقش خانواده ها را فراموش کرد، چون آن ها می توانند با راهنمایی فرزندان خود آن ها را از تبعات چنین ازدواج هایی باخبر کنند، چون میزان سن و قانون احتمالات بیانگر این است که در این ازدواج ها اختلافات می تواند زیاد باشد مگر این که پسر و دختر هر دو بالای ۳۰ سال سن داشته باشند. برای نمونه اگر دختر سی و چهار ساله باشد و پسر ۳۲ تا ۳۳ سال سن داشته باشد چون در این مدت نه پسر موفق شده زن خوبی بگیرد، نه دختر توانسته شوهر مناسبی داشته باشد، می توان امیدوار بود آن ها زندگی خوبی داشته باشند، اما فراموش نکنید اگر زوج زیر ۲۵ سال سن داشته باشند بروز اختلاف طبیعی است. حتما باید در دو یا سه سال اول به توافق کافی رسیده و وقتی از زندگی خود مطمئن شدند، تصمیم به بچه دارشدن بگیرند، برای نمونه وقتی زن متوجه شد عشق مرد نسبت به او رگباری و زودگذر نبوده می تواند خیالش راحت باشد، زیرا طلاق با بچه و بدون بچه خیلی متفاوت است.

اختلاف سنی مناسب

کارشناسان معتقدند اختلاف سنی مناسب برای ازدواج بین چهار تا هفت سال است، یعنی مرد باید تا این حدود از همسرش بزرگ تر باشد. این تفاوت سنی احتمال اختلاف را کمتر می کند، چون مرد به اقتدار و توانمندی بیشتری رسیده و قادر است خانه را اداره کرده و کمتر به مشکل بربخورد؛ البته فراموش نکنیم به این شرط که سن مرد ازحدود ۲۸ سال بیشتر باشد، زیرا اگر سن کمتری داشته باشد، باز هم به دلیل پایین بودن سن به مشکل برمی خورد.

مساله بیولوژی، اقتصادی و اجتماعی

ازدواج پسران با دخترهای بزرگ تر از خود می تواند سبب بروز مشکلات و مسائل دیگری از لحاظ ​بیولوژی، اقتصادی و اجتماعی شود. مساله ای که مطرح است، مساله بیولوژی است. خانم ها زودتر به یائسگی می رسند، مردها هم به این سن می رسند، اما مانند زن ها نیستند به همین دلیل اگر قرار است زوجی خانواده تشکیل داده و فرزندانی داشته باشند، سن بالای خانم ها می تواند مطرح باشد. سن بالای خانم ها می تواند از نظر ژنتیکی و تولد بچه ها مساله ایجاد کند و ریسک آمار اختلالاتی که ممکن است پیش بیاید بالاست. باید اضافه کرد از نظر روانی هم شخصی که سن کمتری دارد، می خواهد فعال تر باشد. اگر اختلاف زوجین بالا باشد آن ها در مسائلی مانند تفریح و هیجان طلبی هم به مشکل برخواهند خورد، زیرا یکی از آن ها به دلیل سن و سالش طالب تفریح و هیجان است، اما دیگری به دلیل سن بالا نمی تواند او را همراهی کند.

در این بین مسائل اقتصادی هم وجود دارد. در خیلی جا ها به دلیل مسائل اقتصادی سن و سال را نادیده می گیرند، اما خوشبختانه امروز فرهنگ خانواده ها بیشتر شده و دیگر تن به این ازدواج ها نمی دهند. از نظر روانکاوی هم بعضی از پسران ناخودآگاه در جستجوی یک پختگی یا مادر گمشده هستند. از طرف دیگر برخی پسرها روان رنجوری دارند که نمی توانند با جوان ها روابط پویا برقرار کرده و به همین دلیل شخصی که پخته تر است می تواند یک امنیت کاذب برای آن ها ایجاد کند. برخی مردان جوانی که با دختران بزرگ تر از خود ازدواج می کنند، تصور می کنند دختری که سن بالایی دارد مطالبات دختران جوان را ندارند، اما پس پرده نکته دیگری هم وجود دارد، زیرا چنین مردانی اگر وضع اقتصادی مناسبی هم نداشته باشند، می توانند ادعا کنند از طرف مقابل جوان تر هستند و به این شکل از سرمایه بیولوژیکی که دارند، استفاده کرده و سعی می کنند برای خود امتیاز بگیرند.

البته این ماجرا چندمعلولیتی است، به همین دلیل باید تحلیل بشود چه اتفاقی می افتد که برخی ها به چنین ازدواج هایی روی می آورند و چرا نمی توانند هماهنگ شوند. من فکر می کنم برای یک همسفر پیدا کردن باید ابتدا به یک بلوغ فکری رسید و متوجه شد زن، ماشین تولید بچه نیست، زن برای تمکین مرد و رفع نیازهای او آفریده نشده است، بلکه یک همسفر است به همین دلیل باید فرهنگ تشکیل خانواده بر سنت های پوسیده بچربد.

نویسنده: مهدی آیینی

منبع: روزنامه جام جم

دوشنبه 14/5/1392 - 21:50
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_01.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:43
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_50.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:42
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_49.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:42
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_48.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:42
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_47.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:42
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_46.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:42
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/citi/photography_of_cities_45.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 21:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته