• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6910
تعداد نظرات : 98
زمان آخرین مطلب : 3451روز قبل
خانواده
 
معنی عشق و رابطه، خریدن یک جعبه شکلات در روز عشاق نیست. یک رابطه راضی کننده می تواند منجر به خوشحالی و سلامت طرفین شود. برای این که بتوانید رابطه بهتری داشته باشید، بهتر است از انجام این موارد پرهیز کنید.

 



 

۱- سعی در تغییر عادات ذاتی طرف مقابل: چیزی تحت عنوان انسان کامل وجود ندارد؛ پس سعی نکنید فرد مقابل را به صورت غیرواقعی تغییر دهید. شاید تقاضا برای مرتب کردن رختخواب معقول باشد، اما برای از بین بردن خجالت و استرس فرد تلاش بیهوده نکنید. برخی از مشکلات فردی، ریشه های عمیق تر از آن چه که فکرش را بکنید دارد.

 

۲- جستجوی مشکلات خانوادگی: در صورتی که رابطه شما شکر آب شده، با جستجوی مشکلات خانوادگی به دنبال بدتر کردن اوضاع نباشید. سرزنش کردن افراد به واسطه اعضای خانواده شان آن ها را افسرده و نگران می کند.

 

۳- استفاده دائم از تلفن همراه: استفاده دائم از تلفن همراه در مکان های عمومی ممکن است افراد را دچار ناراحتی کند. سعی کنید حتی در زمان دیدن فرد مقابل به جای در دست گرفتن موبایل تان، دست او را بگیرید.

 

۴- دعوا در مکان های عمومی: اگر استفاده از تلفن همراه به صورت دائم در مکان های عمومی آنقدر هم بد نباشد، به خاطر داشته باشید که دعوا کردن در این مواقع بدترین چیز است. پس بهتر است مشکلات را در خلوت حل و فصل کنید.

 

۵- هیچ وقت دعوا نکردن: عشق و رابطه دو طرفه همیشه نمی تواند خوب پیش رود و گاهی اوقات، دعوا و بحث بین طرفین به وجود می آید. بحث نکردن راجع به مشکلات در برخی مواقع می تواند آن ها را برای همیشه رفع کند، تنها باید دقت کنید که دعوا به یک عادت روزانه تبدیل نشود.

 

۶- صحبت نکردن، مراقب باشید: اگر مشکلی هست، فرد مقابل نمی تواند ذهن شما را بخواند. بهتر است راجع به آن صحبت کنید. تحقیقات نشان می دهد که زوج های جوانی که راجع به مشکلات خود حرف می زنند، کمتر از آن ها که مشکلات را بازگو نمی کنند به استرس دچار می شوند. فراموش نکنید که در هنگام صحبت در خصوص مشکلات، علاقه تان را به او نشان دهید.

 

۷- فراموش کردن بخشش: انسان ها اشتباه می کنند و کینه توزی نه تنها به رابطه شما ضربه می زند، بلکه شما را دچار استرس می کند. در اولین فرصت، اشتباه همسرتان را ببخشید و به او بفهمانید که چقدر دوستش دارید.

 

۸- زمان بد برای صحبت کردن: صحبت کردن در خصوص مسائل مهم، زمان و مکان خاص خودش را دارد. زمانیکه یکی از طرفین دچار استرس است، سعی نکنید تا بحث های این چنینی را به میان بکشید. زمانی که فرد بعد از یک روز طولانی از سر کار رسیده است و یا زمانی که برای میزبانی یک میهمانی آماده می شوید، زمان های خوبی برای بحث کردن نیستند.

 

۱۰- چوب خط کشیدن: درست است که رابطه باید راجع به دادن و گرفتن باشد، اما نیازی نیست تا برای چیزهای کوچک چوب خط بکشید. به عنوان مثال بگویید که من تا به حال شش بار پول شام را حساب کرده ام و این در حالیست که تو تنها سه بار را حساب کرده ای.

 

۱۰- دراماتیک عمل کردن: رابطه همیشه خوب نیست و همه چیز بر وفق مراد پیش نمی رود. به عنوان مثال اگر همسرتان، بیرون گذاشتن زباله ها را فراموش کرد، نیازی نیست خیلی حس بگیرید و دراماتیک عمل کنید. یک نفس عمیق بکشید و با آرامش موضوع را تذکر دهید.

 

۱۱- جاسوسی: زمانی که دو نفر می خواهند رابطه شان به خوبی پیش برود، اطمینان، کلید اصلی آن است. به شریک زندگی تان اطمینان داشته باشید. پیامک ها، ایمیل ها و کشوهای اتاق او سرک نکشید.

 

۱۲- حسادت: شک داشتن به شریک زندگی تان می تواند مشکل بزرگ تری را به وجود بیاورد. احساس عدم امنیت. زنانی که در رابطه شان احساس ناامنی می کنند، ریسک تضعیف سیستم دفاعی بدن آن ها را تهدید می کند.

 

۱۳- رها کردن: زمانی که شریک های زندگی بیش از حد احساس امنیت در کنار یکدیگر می کنند، همه چیز را رها می کنند. سعی کنید در کنار یکدیگر به ورزش بپردازید و فعال باشید.

 

۱۴- مقایسه کردن: فرد قبلی که در او با رابطه بوده اید را فراموش کنید و از مقایسه کردن شریک جدید زندگی تان با افراد دیگر خودداری نمایید. این کار ممکن است منجر به خواسته های نابجا شود.

 

۱۵- همیشه با هم بودن: همه افراد، حتی آن ها که مجرد هستند، زمانی را برای تنهایی خود نیاز دارند. تنها بودن حتی می تواند رابطه را بهبود بخشد و زمان های در کنار یکدیگر را ارزشمندتر کند.

 

۱۶- دروغ گفتن: یک دروغ کوچک می تواند کل رابطه شما را خراب کند. رابطه باید بر اساس صداقت پایه گذاری شود. اما مقدار کمی تملق صادقانه زیاد هم بد نیست. چیزی شبیه: عزیزم، شام امشب خیلی خوشمزه شده بود.

 

۱۷- عدم صداقت با خودتان: تنها با شریک تان صادق نباشید، سعی کنید این صداقت را برای خودتان هم نگه دارید، از خود در خصوص چیزهایی که از این رابطه می خواهید سوال کنید.

 

۱۸- عدم وجود اعتماد به نفس: احساس عدم اعتماد به نفس در رابطه می تواند به رابطه شما آسیب بزند. اعتماد به نفس پایین در رابطه جنسی شما تاثیرگذار است و در درازمدت، تاثیرش را بر کل رابطه نشان می دهد. فراموش نکنید که یک رابطه ناسالم خود دلیلی است بر کاهش اعتماد به نفس.

 

۱9- فراموش کردن این که چرا در این رابطه هستید: فراموش نکنید که از خودتان بپرسید که چرا در این رابطه هستید و از آن چه می خواهید. آیا شریک زندگی شما به ازدواج فکر می کند یا این که تنها به دنبال یک رابطه موقتی است. بودن با یک فرد به دلیلی اشتباه می تواند برای تان مشکل ساز شود. مراقب سوء تفاهم ها باشید.

 

۲۰- فراموش کردن این که چرا همسر یا شخصی که با او در رابطه هستید را دوست دارید نشان دادن علاقه و عشق شما به او رابطه شما را قوی تر می کند.

منبع: سالم زی

دوشنبه 14/5/1392 - 22:17
ازدواج و همسرداری
 
تصمیم به ازدواج از منظر فردی بیانگر موقعیت فرد از حیث اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی باورها و انتظارات وی از تشکیل خانواده می باشد و از منظر اجتماعی منعکس کننده شرایط عمومی جامعه، سیاست های دولت، انتظارات عمومی و ده ها نکته دیگر می باشد، بنابراین عوامل مؤثر بر سن ازدواج بسیار متنوع و متعددند ولی به دلیل تداخل و ارتباط تنگاتنگی که بین این عوامل می باشد تفکیک دقیق و غیر قابل خدشه بین آن ها دشوار است. یک سر این عوامل در ذهنیت و نگرش فرد و انتظارات او از زندگی زناشویی ریشه دارد و سر دیگر آن در سیاست های کنترل شده جمعیت دولت، بحران های اقتصادی و اجتماعی نیز هر یک به سهم خود اثرگذار می باشد.

 

 

 

 عوامل فکری و فرهنگی:

 

تغییرات فرهنگ و نگرش جامعه در خصوص ازدواج یکی از علل تعیین کننده سن ازدواج است. اگر چه تأثیر عوامل فرهنگی و فکری به صورت غیر مستقیم و غیر قابل ارزیابی به عدد و رقم می باشد ولی نمی توان از تأثیر آن بر امر ازدواج غفلت کرد. چنان که در کشورهای غربی فلسفه مادی، دیدگاه های لیبرالی، تأکید افراطی بر حقوق و آزادی های فردی، فمنیسم مبتنی بر برترانگاری زن، سُست شدن پایه های ایدئولوژیک و دین گرایانه ازدواج، ارضای نیازهای عاطفی و... در خارج از چارچوب نهاد خانواده آموزه های فلسفی و نظری هستند که تمام شئون و ابعاد خانواده و از جمله زمان ازدواج را تحت تأثیر قرار داده اند. در جامعه ما اگر چه با پیروزی انقلاب، نظام خانواده بر پایه آموزه ها و تعالیم ارزش مدارانه و قداست آمیز اسلام در خصوص خانواده شکل گرفت، ولی نمی توان از پایه های تمایلات و ذهنیت ها در خصوص ازدواج، غفلت کرد.

میل به استقلال اقتصادی در کنار تمایل به استقلال و جدایی از خانواده، گرایش به محدود کردن مسئولیت های ناشی از زندگی مشترک، کم رنگ شدن نقش خانواده ها در انتخاب همسر و در مقابل، نقش مؤثر فرزندان در این امر، کم رنگ شدن سنت ها و آداب و رسوم بومی و محلی و گرایش به سمت روش ها و سبک های ملّی و عمومی تر، در مجموع، گرایش هایی هستند که ذهنیت و گرایش های درونی نسل امروزی را شکل می دهند. توجه و گرایش بیشتر به هماهنگی روحی و فکری و مفاهیمی هم چون عشق و دوست داشتن و درک متقابل جایگزین مناسبات تحکم آمیز فامیلی و آمریت والدین شده است. رشد فکری و معنوی جوانان امروزی سبب شده است که در خود صلاحیت انتخاب همسر را ببینند و بر مبنای اهدافی که خود تعیین می‌کنند اقدام به همسرگزینی می کنند؛ بنابراین برخلاف دهه های گذشته که ازدواج با رعایت مسائل طبقاتی و گرایش به وصلت های اجتماعی همسان صورت می گرفت، جوان امروز در انتخاب همسر به هماهنگی روحی می اندیشد. به طور کلی در نگاه فرهنگی به مقوله ازدواج باید به شکاف نسلی و اختلاف بین فرزندان با والدین توجه داشت: تفاوت در نگرش، تفاوت در نیازها و چگونگی زندگی، تفاوت در سطح توقعات، تفاوت در خواسته ها و آرمان ها که در بسیاری از موارد با واقعیات اقتصادی اکثر جوانان سازگار نبوده و به ناچار سن ازدواج را افزایش می دهد. تأثیر برخی از رفتارها و روش های فرهنگی در خصوص ازدواج دوگانه گاه مثبت و گاه منفی ارزیابی می شود. نحوه آشنائی و ارتباط دختر و پسر این گونه است. در جوامع سنتی و بسته که امکان ارتباط و آشنائی سالم بین دختر و پسر وجود ندارد زمینه مساعدی برای برقراری ارتباط سالم و مشروع وجود ندارد فلذا، هنگام تصمیم گیری برای ازدواج چون شناخت متقابل وجود ندارد طرفین دچار مسائل عاطفی شده و با رفتارها و معیارهای نادرست، تن به ازدواج می دهند. از سوی دیگر، در جوامعی که امکان آشنائی و ارتباط، به سهولت فراهم است دختر و پسر به راحتی می توانند با یکدیگر معاشرت آزاد و بدون محدودیت داشته باشند. حال، اگر این روابط و معاشرت ها در چارچوب و قالب ارزش های اخلاقی انجام نگیر سبب می شود که در نهایت طرفین راضی به ازدواج و پذیرش مسئولیت های ناشی از آن نگردند و به این ترتیب، سن ازدواج افزایش یابد. عامل تعیین کننده دیگری که ذهنیت و تصمیم جوانان به ازدواج را تحت تأثیر قرار می دهد، تصویری است که جامعه رسانه ای و اخبار مربوط به فروپاشی خانواده ها و زندگی های ناموفق پیش روی او می گذارد. آمار بالای طلاق ها و اختلافات و تجارب تلخی که مزدوجین از ازدواج خود ارائه می دهند سبب می شود فردی که می خواهد در خصوص ازدواج تصمیم بگیرد دچار نگرانی و تشویش گشته و با احتیاط و نگرانی و در بسیاری موارد با تأخیر اقدام به ازدواج بنماید. به همان میزان تصویر روشن و امیدوار کننده افراد را تشویق به ازدواج و تشکیل خانواده نماید. نقش خانواده ها نیز عامل تعیین کننده در نگرش و ذهنیت جوانان در خصوص ازدواج می باشد. با تمام گرایشی که جوانان به استقلال از خانواده نشان می دهند، انتظارات، ارشادات و القائات خانواده در شکل گیری ذهنیت و تصمیم جوانان مؤثر است. خانواده ای که در نهایت سلامت و ثبات با برنامه ریزی صحیح و دقیق، بستر اقتصادی و امنیت روانی مناسبی برای فرزندان خود فراهم می سازند و یا این که برعکس با اختلافات و کشمکش های والدین و بی ثباتی و نا امنی اقتصادی و روانی سرنوشت ازدواج فرزند به دست تقدیر و طبیعت می سپارند تأثیر به سزایی در چند و چون ازدواج دارند.

گرایش فرهنگی و مذهبی مسلط در سطح جامعه و خانواده، عامل دیگری است که سن ازدواج از آن تأثیر می پذیرد. فرهنگ مذهبی، فرهنگ سنتی و فرهنگ غربی سه بُعد فرهنگی هستند که تأثیرات خاص خود بر ازدواج را دارند. در فرهنگ مذهبی که ازدواج سنت پیامبر(ص) است، گرایش خانواده ها بر آن است که فرزندان خود را برای اجتناب از آثار سوء تجرد، به ازدواج تشویق و ترغیب نمایند. پرهیز از گناه و انحرافات اخلاقی و تشکیل خانواده به عنوان یک مستحب مؤکد که همگی بر آمده از آموزه ها و تعالیم دینی است مبانی شرعی و دینی تشویق به ازدواج است. فرهنگ سنتی نیز به موازات فرهنگ دینی مشوق ازدواج بوده و تشکیل خانواده را یک سنت حسنه و ارزشمند می داند. در مقابل فرهنگ غربی که بر آمده از فلسفه خاص مبتنی بر آموزه های: لیبرالیسم، اومانیسم، فمنیسم، و شعار آزادی هرچه بیشتر می باشد مخرّب و نامطلوب است. این تأثیرات که از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی گسترده و متنوع صورت می پذیرد و گاه از آن به تهاجم فرهنگی تعبیر می شود، فرهنگ سنتی و مذهبی را شدیداً مورد تهاجم قرار داده و بعضاً التقاط فرهنگی و تضاد بین ارزش های سنتی و مذهبی با هنجارهای ناشی از نفوذ فرهنگ غرب را در پی داشته است. مصرف زدگی و تجمل گرایی، روابط آزاد خارج از چارچوب حقوقی و اخلاقی ازدواج، شکستن قداست ازدواج با ورود ملاک های مادی همانند مهریه و جهیزیه سنگین و جایگزین شدن الزامات قانونی به جای پایبندی به معیارهای اخلاقی و در یک کلام، مادی زدگی نهاد خانواده اوصافی است که بی ارتباط با القائات و هجمه فرهنگ غربی نیست و یا حداقل این که خارج از چارچوب فرهنگ مذهبی و سنتی می باشد. عامل فرهنگی تأثیرگذار دیگری که برخلاف اسباب و عوامل سابق با زبان آمار و ارقام قابل بررسی و تحلیل می باشد، سواد و میل به تحصیلات عالیه می باشد، عاملی که در سال های بعد از انقلاب تأثیر زیادی بر افزایش میانگین سن ازدواج داشته است به طوری که بین سواد و میزان تحصیلات با ازدواج رابطه معکوس وجود دارد، یعنی هر چه میزان سواد و میل به تحصیلات عالیه بیشتر باشد، سن ازدواج به طور محسوس بالا می رود. مبنای چنین رابطه ای کاملاً روشن است؛ زیرا ادامه تحصیلات به ویژه اگر تحصیلات دانشگاهی در سطح تخصصی باشد بین بیست سالگی تا سی سالگی به طول می انجامد، حال اگر بین مقاطع تحصیلی نیز فاصله افتد چه بسا که فراتر هم برود، افزایش سنِ توأم با تحصیلات و بالا رفتن سطح دانش از چند جنبه افزایش سن ازدواج را به دنبال دارد. اول، این که در اوج دوران جوانی که حداقل غرایز عاطفی انگیزه غالبی برای ازدواج می باشد، دانشجویان به اهداف و علایق تحصیلی مشغولند. دوم، آن که پس از تحصیل نیز به دنبال فرد هم شأن و شایسته خود می باشند و چه بسا که به مطلوب خود دست نیابند و سن ازدواج آن ها بسیار طولانی گردد و یا جمعیت هرگز ازدواج نکرده را در این بین افزایش دهد.

 

- عوامل اقتصادی:

 

در بین عوامل مؤثر بر سن ازدواج ظاهراً عوامل اقتصادی ملموس تر است. کمتر کسی است که در بیان مشکلات و موانع ازدواج فوراً از مسکن و اشتغال نام نبرد. اهمیت تأثیر عامل اقتصاد تا بدان جاست که حتی در مباحث حقوقی و روان شناسی در بیان شایستگی و صلاحیت افراد برای ازدواج از عقل معاش درک سود و زیان و بلوغ اقتصادی سخن رانده می شود. واقعیت ملموس این است که در کشور ما همانند بسیاری از دیگر کشورها مقولات: اشتغال، مسکن، بالا رفتن هزینه ها، کاهش در آمد، تورم، بی کاری و... مانع اصلی در مسیر ازدواج جوانان می باشد. تشکیل زندگی مشترک و سپس اداره آن منوط به عوامل اقتصادی اشتغال و کسب در آمد و مسکن دارد. حتی اگر فردی زندگی خود را بر ملاک های غیر مادی و کاملاً ارزشی و اخلاقی بنا گذارد باز هم نیاز به در آمد مطمئن و ثابت و سرپناهی هرچند محقر اجتناب ناپذیر است. مشکلات اقتصادی در مورد پسران از جهات مختلف اهمیت مضاعف دارد. از یک طرف اداره زندگی مشترک و تأمین نیازهای مادی بر عهده مرد است. از طرف دیگر مرد مشکل نظام وظیفه پیدا کرده و شغل مناسب را پیش رو دارد. فرهنگ اصیل اسلامی که ساده زیستی را سرلوحه زندگی به ویژه در آغاز زندگی قرار داده است، برگزاری مراسم پر هزینه ازدواج و دیگر هزینه های مالی آن حتی در بین مذهبیون غیر قابل انکار است. میل به استقلال از خانواده والدین که به عنوان بخشی از ذهنیت جوانان در خصوص ازدواج از آن یاد کردیم مشکلات اقتصادی پیش روی جوانان را دو چندان کرده است. به رغم گرانی مسکن و بالا بودن اجاره بها جوانان برخلاف گذشته میلی به حمایت پدر خانواده نداشته و به دنبال مسکن مستقل دو نفره می باشند. مسائل اقتصادی در خانواده های مرفّه و با درآمد بالا و به گونه ای دیگر باعث افزایش سن ازدواج می شود؛ اولاً، در این خانواده ها ازدواج به عنوان مقوله ای برای کاستن از هزینه ها و کم شدن به اصطلاح نان خور خانواده مطرح نیست؛ ثانیاً، دسترسی به امکانات، تفریحات و سرگرمی های فراوان سبب می شود که رغبت کمتری به ازدواج به وجود آید؛ ثالثاً، وضع مالی خوب باعث بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات می گردد و این افراد نسبت به همسر آینده خود حساسیت به خرج می دهند و همین امر منجر به افزایش سن ازدواج می گردد. بنابراین، عوامل و زمینه های اقتصادی در هر مورد مثبت و منفی بر بالا رفتن سن ازدواج تأثیر می گذارند.

 

- عوامل اجتماعی:

 

بخشی از علل افزایش سن ازدواج را باید در مسائل اجتماعی جستجو کرد. شهرنشینی و مهاجرت از روستاها به شهرها و ایجاد حاشیه ها سبب می شود که سنت ازدواج در سنین پایین، کم رنگ شده و عملاً بین بلوغ اقتصادی و بلوغ فاصله بیفتد. ضمن این که تجربه فضای کار و زندگی متفاوت با روستا مهاجران را با تضادها و درگیری های ذهنی و روانی متعددی درگیر می سازد. میزان بالای مهاجرت به شهرها و خالی شدن بسیاری از روستاها از سکنه گویای تحول مهمی در این زمینه است. جوانان مهاجر در شهرهای بزرگ زندگی های مرفّه را الگو قرار می دهند و به امید زندگی مرفّه و متفاوت از همسالان خود و به منظور پس انداز بیشتر، هرچه بیشتر ازدواج و شروع زندگی خود را به تأخیر می اندازند. سیاست های تنظیم خانواده و کنترل باروری نیز عاملی است که در افزایش سن ازدواج مؤثر است. مجموع سیاست های دولت مبنی بر کنترل موالید و شعار پُرجذبه فرزند کمتر، زندگی بهتر بسیاری از افراد را به این نتیجه می رساند که برای نیل به شعار مزبور بهتر است ازدواج دیرتر صورت بگیرد. انگیزه داشتن فرزند و در آغوش گرفتن او که قبلاً از محرک های قوی برای اقدام به ازدواج بود، اینک قدرت و نفوذ کمتری دارد. آمار نشان می دهد زنانی که تا 25 سالگی ازدواج نکرده اند، عملاً تعداد فرزندانشان کمتر از زنانی است که در سنین پایین تر ازدواج کرده اند.(24) باز تحلیل تحقیقات انجام شده درباره علل افزایش سن ازدواج(25)

 

1- سن مناسب برای ازدواج مردان: منظور از سن مناسب برای ازدواج در مردان، سن یا حدودی از سن است که مردان یک جامعه به طور متوسط دارای حداقل شرایط جسمی، روحی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای ازدواج باشند. بنابراین سن مناسب برای ازدواج، یک بُعدی نیست و تنها به شرایط جسمانی و احساس نیاز به سن مخالف محدود نمی شود. این متغیر اگر چه در گروه ها و سنخ های مختلف اجتماعی متفاوت است، اما علی رغم این تفاوت، در جامعه همواره تصویری از مناسب ترین سن ازدواج برای مردان و زنان وجود خواهد داشت. در تحقیقات انجام شده توسط متخصصین، متغیر سن مناسب برای ازدواج مردان، بدین صورت است:

در نیمی از تحقیقات، مد سن مناسب، در گروه 25 تا 29 سال واقع شده است.

در تحقیق های سال های اخیر، سن مناسب برای ازدواج، بالاتر در نظر گرفته شده.

در تحقیق ارزش ها و نگرش های ایرانیان که در سال 1382 به صورت ملی انجام شده، میانگین سن مناسب برای ازدواج 25.4 بوده است.

 

2- سن مناسب برای ازدواج زنان: در تحقیقات انجام شده، بیشترین آمار، سن مناسب برای ازدواج زنان را 20 تا 25 سال ذکر کرده اند.  سن مناسب برای ازدواج زنان تقریباً یک گروه سنی یعنی پنج سال کمتر از سنی است که برای مردان ذکر شده است. در سال 1375 متوسط سن زنان در هنگام ازدواج در کل کشور 22.4 و در مناطق شهری 22.5 بوده است. تقریباً الآن نیز این ‌چنین است. در تحقیقاتی که از جمعیت های دانشجویی انجام شده، میانگین سن مناسب برای ازدواج 2 تا 3 سال بالاتر از میانگین مذکور است.

 

3- مناسب ترین فاصله سنی دختر و پسر:بر اساس تحقیقات بررسی شده، فاصله سنی مناسب بین دختر و پسر بیش از 3 سال و کمتر از 5 سال است. در فاصله سنی در نظر گرفته شده، پیش از آن که پایین بودن سن ازدواج زنان مد نظر باشد، بالا بودن سن ازدواج مردان در نظر گرفته شده است. علت این امر پیش از هر چیز به وضع اشتغال و وضع اقتصادی مردان در هنگام ازدواج، مربوط می شود که قبل از سنین 25 تا 29 سال، کمتر امکان پذیر است. تمایل به ازدواج با همسر هم سن یا با یک سال فاصله، تقریباً بین ده درصد از پاسخ گویان وجود داشته است. تمایل به ازدواج با همسر دارای فاصله سنی زیاد(بالای پنج سال) بین 40 إلی 50 درصد افراد وجود داشته است. این نکته نشان دهنده گرایش های سنتی در ازدواج است. این نگرش با توجه به مسئله جمعیت شناسی تنگنای ازدواج، می تواند پیامدهای ناگواری داشته باشد.

 

4- تمایل به ازدواج: میزان تمایل به ازدواج در جمعیت های بررسی شده تا چه اندازه بوده است. در سنجش این متغیر به این نتیجه می رسیم که: بیشترین تعداد از افراد بررسی شده تمایل به ازدواج داشته اند، ازدواج را ضروری می دانسته اند، به طور جدی برای آن اقدام کرده اند و یا در این راه، شکست خورده اند. وجود میزان بالای تمایل به ازدواج، در نظر داشتن فردی برای ازدواج و یا بالاتر از آن، اقدام کردن برای ازدواج نشان دهنده وجود فاصله قابل ملاحظه بین هدف(ازدواج) و امکان عملی رسیدن به آن است.

 

5- هدف ازدواج: یکی از عوامل تعیین کننده سن ازدواج، بی گمان هدف ازدواج است. در جامعه کشاورزی، که داشتن فرزند یکی از اهداف مهم ازدواج تلقی می شود، سن ازدواج به ویژه برای زنان پایین است. بر اساس نتایج حاصله از تحقیقات انجام گرفته می توان گفت:

 مهم ترین اهداف ازدواج عبارتند از: داشتن هم فکر، انجام دادن دستور دین، نیاز به عشق و محبت، نیاز به استقلال، گریز از تنهایی و فشار خانواده یا دوستان.

برطرف کردن نیاز عاطفی به عنوان عاملی کم اهمیت در ازدواج ذکر شده است. علت این موضوع اگر به حریم شمرده شدن مسائل و نیازهای عاطفی مربوط نشود، باید به ارتباط ضعیف ازدواج و برطرف کردن نیاز عاطفی مربوط باشد. ترس از مفاسد اجتماعی و گریز از تنهایی را باید از جمله اهداف جدید ازدواج به شمار آورد. آشنایی با فرد ایده آل، یکی از مهم ترین دلائل ازدواج است. معنای عکس این موضوع آن است که یکی از مهم ترین موانع و مشکلات ازدواج، پیدا نکردن فرد ایده آل است.

 

6- ترس از ازدواج: مفهوم ترس از ازدواج شاید مفهومی جدید و مهجور به نظر آید. اما اگر به معنا و گستره آن دقت کنیم، در می یابیم که با واقعیتی مهم مواجه هستیم. ترس از ازدواج را باید به معنی عدم اطمینان به موفقیت ازدواج، عدم اطمینان از وجود ویژگی های مورد انتظار در فرد انتخاب شده، ترس از سنگینی بار مسئولیت های خانوادگی و عدم توان تحمل پاسخ گویی به آن، ترس از محدود شدن آزادی های فردی، ترس از عدم امکان پیشرفت در شغل و تحصیل برای دختر و امثال آن تلقی کرد. اطلاعات در تحقیقات انجام شده نشان می دهد که:

ترس از مشکلات و سختی های پس از ازدواج، زیاد یا خیلی زیاد است.

ترس از محدود شدن آزادی‌های فردی در دختران برای 90 درصد از افراد به اندازه های مختلف وجود داشته است.

ترس از عدم امکان پیشرفت دختر پس از ازدواج تا حد زیادی مؤثر دانسته شده است.

ترس از محدود شدن پس از ازدواج به مثابه عامل تأخیر در ازدواج تا اندازه زیاد یا خیلی زیاد برای 16.5 درصد از افراد وجود داشته است.

نکته: در مجموع اطلاعات نشان می دهد که ازدواج، دیگر، تنها امکان و تنها راه و هدف مهم زندگی تلقی نمی شود. بسیاری کسان اگر آن را محدود کننده بدانند از آن پروا خواهند داشت.

 

7- علل تأخیر سن ازدواج: باید در نظر داشت بین علل اظهار شده با علل واقعی افزایش سن ازدواج تفاوت قابل ملاحظه ای وجود دارد؛ هر چند در اظهارات مردم می توان نشانه هایی از واقعیت را یافت. نتایج حاصله تحقیق در این مورد عبارتند از: مشکلات اقتصادی، مشکل در تأمین مخارج زندگی، مشکل مسکن، اشتغال، طولانی شدن تحصیل، عدم اعتماد به جنس مخالف، روابط نا مشروع، بی تجربگی و عوامل نا مناسب در محیط زندگی، از جمله عوامل مهم مؤثر بر تأخیر ازدواج دانسته شده اند؛ که مهم ترین عامل، مشکلات اقتصادی اند، و در بین مشکلات اقتصادی تأمین مخارج زندگی، مسکن و شغل از سایر عوامل اقتصادی مهم تر تشخیص داده شده اند.

 

8- موانع و مشکلات ازدواج: عواملی که بیشترین تأثیر را بر تأخیر ازدواج دارند: نداشتن شغل مناسب، ادامه تحصیل، بدبینی و هدم اعتماد به جنس مخالف.

عواملی که کمترین تأثیر را بر تأخیر ازدواج دارند: عدم امکان شناخت معیارهای انتخاب، شناخت ناکافی از زندگی متأهلی، اختلاف نظر با خانواده، تجربه عاطفی قبل از ازدواج و خواهر و برادر ازدواج نکرده.

سایر عوامل مهم در سایر تحقیقات به این قرارند: نیافتن همسر مناسب، سخت گیری پدر و مادر، نا مشخص بودن آینده زندگی، عیب تلقی شدن آشنایی با جنس مخالف، احساس گناه در مواجه شدن با جنس مخالف، نداشتن انگیزه، نگرانی از اُفت تحصیلی و سایر عوامل دیگر. از بین همه عوامل، می توان بر دو عامل اساسی مشکلات اقتصادی و نیافتن همسر مناسب، تأکید کرد. سایر عوامل را می توان در این دو عامل خلاصه کرد و یا آن ها را عوامل کم اهمیت شمرد که در صورت وجود شرایط مالی مناسب و پیدا کردن همسر مناسب، تأثیر چندانی نخواهد گذاشت.

 

9- تأکید بر اجرای سنتی مراسم و آداب ازدواج: سنتی بودن شامل تهیه جهیزیه، اجرای مراسم عروسی و تشریفات و هزینه های مترتب بر آن ها می باشد. نتایج حاصله از تحقیقات در این مورد عبارتند از: پاسخ گویان تحقیقات مختلف، با متعارف و معمولی برگزار کردن مراسم و تهیه جهیزیه موافق بوده اند. در بسیاری از تحقیق هایی که به این موضوعات پرداخته اند، تأثیر این موضوع روی تأخیر ازدواج و اهمیت این موضوع در ازدواج، زیاد دانسته شده است.

 

10- شاغل نبودن: نتایج حاصله از تحقیقات در این مورد عبارتند از: تقریباً در تمام تحقیقات بررسی شده، تأثیر نداشتن شغل بر تأخیر ازدواج خیلی زیاد» دانسته شده است. در تحقیقات یاد شده در مورد تقدم شغل بر ازدواج، اهمیت شغل همسر در انتخاب، تأثیر نداشتن ثبات شغلی بر تأخیر ازدواج، اهمیت اشتغال زنان برای ازدواج و داشتن شغل مناسب به مثابه پیش شرط ازدواج، تأکید شده است.

شغل از دو جهت حائز اهمیت است: 1. از بُعد اقتصادی که وضعیت مالی فرد را برای تشکیل خانواده مناسب می سازد؛ 2. داشتن شغل مناسب به معنی تعیین پایگاه اجتماعی و هویت اجتماعی فرد است.

داشتن شغل مناسب، پیش از آن که برای زنان در هنگام ازدواج مطرح باشد، برای مردان اهمیت دارد. این موضوع خود نشان دهنده جایگاه سنتی زنان و مردان در ازدواج است. به بیان دیگر، تفکیک نقش های ابزاری و عاطفی، هنوز در جامعه ایرانی کاربرد دارد.

 

11- اهمیت نداشتن مسکن مناسب: نتایج حاصله از تحقیقات در این مورد عبارتند از: 45 درصد از پاسخ گویان، میزان اهمیت نداشتن مسکن به مثابه مانعی برای ازدواج را بسیار زیاد» دانسته اند. شیوه سنتی سکونت در خانه پدری مرد یا مشترک با پدر و مادر، دیگر مانند گذشته مورد توجه و پذیرش زن و شوهر در هنگام ازدواج نیست.

 

12- وجود خواهر یا برادر بزرگ تر ازدواج نکرده: در جامعه سنتی، برادران و خواهران، تا هنگام ازدواجِ خواهران و برادران بزرگ‌تر از خود، ازدواج را به تأخیر می انداختند. این رسم هنوز در بسیاری مناطق ایران، خواه شهری و خواه روستایی، پا برجاست. نتایج حاصله از تحقیقات در این مورد عبارتند از: اهمیت وجود خواهر یا برادر بزرگ‌تر ازدواج نکرده به مثابه مانع ازدواج در همه تحقیقات تأکید شده و میزان تأثیر آن را متوسط یا زیاد دانسته اند. اهمیت داشتن این موضوع، پیش از هر چیز نشان دهنده اهمیت خانواده و مصالح آن در ازدواج افراد است؛ طبیعی است که در این موارد صحبت از مصالح فرد و اهمیت فرد بی معنی است.

 

13- تمایل به ادامه تحصیل: ادامه تحصیل به ویژه برای دختران، عاملی مهم در کنار ازدواج، برای ارتقای اجتماعی یا تحرک اجتماعی است. گرایش روز افزون دختران به تحصیل در مقطع آموزش عالی، گواه این دعاست. با در نظر گرفتن نسبت بسیار بزرگ دختران و پسران دانشجو، در مقایسه با کل جوانان کشور، می توان نتیجه گرفت که یکی از عوامل بالا رفتن سن ازدواج در ایران، تحصیل در مقطع کارشناسی و بالاتر(برای دختران) است. این عامل از یک سو سن ازدواج دختران را بالا برده و از سوی دیگر دایره همسرگزینی و شانس ازدواج را برای ایشان محدود کرده است. علاوه بر این، تحصیل در مقطع آموزش عالی موجب تغییر نگرش ها و رفتارهایی می شود که بعضی وقت ها در جامعه سنتی و در گزینش های سنتی ازدواج، ناپسند به نظر می آید. در نهایت باید به این موضوع توجه کرد که اگر در گذشته، و در شیوه های سنتی ازدواج، نظر دختر و ملاک های او کمتر دخالتی در گزینش همسر آینده داشت، ادامه تحصیل و پیدایش ایده ها و ملاک ها باعث تنگ تر شدن دایره همسرگزینی فرد می شود؛ و از آن جا که تحصیل دختران در اغلب موارد با اشتغال همراه نیست، به عاملی منفی در شانس در ازدواج تبدیل شده است. ضمن آن که، هنوز در جامعه، پایین بودن سن دختر به مثابه شانس برای ازدواج تلقی می شود.

 

14- تأثیر عدم اعتماد به جنس مخالف: خروج روز افزون دختران از خانه، تغییر در نگرش های مرتبط با روابط بین دختران و پسران قبل از ازدواج، که در اثر تحولات اجتماعی جامعه ایرانی، به ویژه تحصیل دختران اتفاق افتاده، صرف نظر از نتایج مثبت، کارکرد منفی نیز به همراه داشته است. کارکرد منفی آن عبارت است از پایین آمدن سطح اعتماد به جنس مخالف. ناهنجاری هایی که در مناسبات برخی از گروه های اجتماعی، اعم از دختران و پسران، مشاهده می شود بر جوّ سوء ظن و بدگمانی و بی اعتمادی به جنس مخالف دامن زده است. گسترش جوّ عدم اعتماد را شاید بتوان به ضعف کنترل اجتماعی سنتی و گمنامی افراد در جامعه شهری نسبت داد. این موضوع با توجه به محدود بودن فضای زیست و زندگی مشترک(اشتغال، تحصیل، تشکل های مدنی و عرصه عمومی) توجیه پذیر است.

 

15- اظهار نظر پاسخ گویان برای کاهش سن ازدواج: نتایج حاصله از تحقیقات در این مورد عبارتند از: مهم ترین راه حلی که مردم ارائه کرده اند، ایجاد شغل و حمایت مالی دولت برای تأمین مسکن است. پس از دو مورد فوق می توان به عوامل زیر اشاره کرد:

 

1. از بین بردن سنت های غلط؛

2. رواج الگوهای فرهنگی صحیح؛

3. خدمات مشاوره ای؛

4. کاهش توقعات و تجمل گرایی؛

5. پایین آوردن هزینه های زندگی و...

 

نویسنده: حسن مانیان

دوشنبه 14/5/1392 - 22:17
ازدواج و همسرداری
 
دختران و پسرانی که به تازگی ازدواج کرده اند، خیلی وقت ها به زوج های موفق فامیل توجه می کنند و سعی دارند آن ها را الگوی خود قرار دهند. اگر شما هم جزو این دسته از زوج های جوان هستید، بد نیست بدانید که همه زندگی های موفق در چند مورد با هم اشتراک دارند.

در عین احساس نزدیکی با همسرتان، هویت خود را حفظ کنید

زوج های موفق در کنار یکدیگر هویت پیدا می کنند. آن ها می توانند جملات ناتمام طرف مقابل را به پایان برسانند، واکنش او را در موقعیت های مختلف حدس بزنند و احساساتش را درک کنند. آن ها درگیر یک بازی دوطرفه هستند ولی در عین حال به حریم خصوصی همسرشان احترام می گذارند، این زوج ها میان«با هم بودن» و«جدایی از یکدیگر» تعادل برقرار می کنند و همسرشان را همانند کف دست می شناسند. البته تقریبا! با شناخت همسر خود زمینه های خشنودی او را فراهم کنید. شما در ضمن باید از خودتان نیز شناخت کافی داشته باشید.

 

 

 

میان خانواده، کار و زندگی اجتماعی خود تعامل برقرار کنید

اگر از دوستان تان بپرسید خانواده خود را ترجیح می دهند یا کارشان را، تمام آن ها گزینه اول را انتخاب می کنند ولی بسیاری از آنان روزی را می بینند که مدارج ترقی زندگی شغلی را طی کرده اند اما در زندگی خانوادگی با مشکلاتی روبرو شده اند. مشکل این افراد آن نیست که وقت کافی در اختیار ندارند، اگر مردم حقیقتا بر این عقیده باشند که خانواده در اولویت قرار دارد روزی پنج دقیقه هم که شده در کنار خانواده سپری می کنند. یادتان باشد همه ما می توانیم هم زمان همسر، کارمند و شهروند خوبی باشیم.

میان خانواده خود و والدین تان مرزبندی کنید

هر چند ممکن است برخی از مردم این کار را بی وفایی بدانند ولی جدا شدن از خانواده و سرمایه گذاری بر روی خانواده جدید بخشی از روند رشد انسان است. زوجین باید رابطه خود را با هر دو خانواده تعریف کنند. شما می توانید فرزندی دوست داشتنی، همسری مهربان و برادر و خواهری خوش قلب داشته باشید.

محبوب خانواده او باشید

برای این کار شما نیاز دارید تا خود را به عنوان پسر یا دختر خانواده معرفی کنید. پیدا کردن اشتراکات بین خود و اعضای خانواده همسر اولین قدمی است که بر می دارید. پس از آن باید سعی کنید هر کاری از دست تان بر می آید برای حمایت از آن ها در مشکلات شان انجام دهید. در واقع رفیق غم ها و شادی هایشان باشید اما یادتان باشد در تمام این مراحل هویت فردی خود را حفظ کرده و مراقب باشید آنقدر نزدیک نشوید تا شأن و احترام تان ندیده گرفته شود.

از همسرتان حمایت کنید

در بیشتر ازدواج ها تا زمانی که اوضاع بر وفق مراد پیش می رود مشکلی وجود ندارد ولی به محض رخ نمودن معضلات، زندگی مشترک به بن بست می رسد. پس از بروز مشکلات زوجین با یکدیگر مشاجره می کنند و این کار میزان استرس را در خانواده افزایش می دهد. همواره از همسرتان جانبداری کنید و از مضطرب کردن او بپرهیزید. هر کسی دوست دارد از حمایت و محبت دیگران به خصوص همسرش برخوردار باشد. همسرتان را آن گونه که هست بپذیرید. کدام یک از ویژگی های او را بیشتر می پسندید؟ زوج های موفق نسبت به هم احساس غرور می کنند و پاسخ محبت های یکدیگر را به بهترین نحو می دهند.

 

دوشنبه 14/5/1392 - 22:17
اقتصاد
 
اگر گمان می کنید مناسبات مالی که از ابتدا در زندگی مشترک تان در نظر گرفته اید اشتباه است و اگر آرزوی شرایط بهتری را دارید، شاید شما با باورهای نادرستی درگیر شده اید که ادامه زندگی را برای تان دشوار می کند. نگاهی به زندگی اطرافیان تان می اندازید و می خواهید از اشتباهاتی که بعضی از آن ها انجام می دهند فرار کنید و گاهی هم دوست دارید زندگی تان را مثل برخی دیگر از آدم های اطراف تان بسازید. گاهی گمان می کنید همه راه را اشتباه آمده اید و حساب و کتاب زندگی تان با هم نمی خواند و گاهی هم ناامید می شوید و دل تان می خواهد نامه استعفای تان از این حساب های پیچیده را امضا کنید.

 



 

گرفتار کلیشه ها شده اید؟

 

باور نادرست زنانه: وظیفه من تامین مالی خانواده نیست.

درست: ما بر اساس توانایی های مان وظایف و مسئولیت ها را تقسیم می کنیم.

دل تان می خواهد مثل مادرتان، حساب و کتاب مالی را به دست شوهرتان بسپارید و دخالتی در مسئولیت های مالی خانه نداشته باشید؟ فرقی نمی کند که شما به عنوان یک زن در مناسبات مالی خانواده دخالت داشته باشید یا نه. در هر دو حالت، شما و همسرتان باید بپذیرید پولی که به خانه می آید متعلق به هر دوی شماست. همسرتان باید بپذیرد درحالی که شما تمام مسئولیت های خانه را بر عهده گرفته اید، به اندازه او در درآمد های خانواده هم شریکید. او باید قبول کند که با خانه داری همسرش، بار بخش دیگری از هزینه های احتمالی از قبیل هزینه نگهداری از بچه ها یا رسیدگی به کارهای خانه از دوش خانواده برداشته شده است و به همین دلیل همسرش هم باید مثل او در درآمد خانواده سهیم باشد. پس حتی در این صورت هم همان الگویی که برای زندگی های مدرن اعلام می شود، اجراشدنی است، یعنی هم درآمد مشترک است و هم هزینه ها و تنها ابزارها و راه دستیابی به هدف متفاوت است. البته اگر چنین سبکی را برای زندگی انتخاب کنید، شرایط تان با زن های دیگر متفاوت خواهد بود. در این صورت شما باید خیلی از رفتارهای مدرن زندگی امروز را هم کنار بگذارید. قطعا همسری که تمام انرژی اش را برای تامین مالی خانواده خرج می کند، کمتر از مردان دیگر توان کمک کردن در خانه را دارد و در شرایطی که او یک تنه بار مالی خانواده را بر دوش می کشد، توان پایین تری برای پاسخ دادن به نیازهای مالی خانواده دارد. اما اگر این شرایط و زندگی قدیمی مادرتان را نمی پسندید، می توانید براساس توانایی های تان وظایف را تقسیم کنید. شاید شما توانایی بیشتری در تامین مالی خانواده داشته باشید و او هم آشپز بهتری باشد. پس کلیشه ها را کنار بگذارید و بر اساس توانایی های تان، الگویی منحصربه فرد را برای خانواده خود ترسیم کنید.

 

با هم اوضاع را درست می کنید؟

 

باور نادرست زنانه: به من ربطی ندارد، از زیر سنگ هم که شده پول جور کن و بدهی را بپرداز.

درست: این بدهی به دلیل زندگی مشترک مان ایجاد شده، با هم فکری می توانیم از پس آن بربیاییم.

اگر شما برای ساختن زندگی تان، گرفتار بدهی شده اید، ماجرا فرق می کند. شاید تا مدتی نتوانید آن طور که می خواهید خرج کنید و نیمی از درآمدتان را برای خودتان نگه دارید. فشار بدهی ها می تواند به هر دوی شما آسیب بزند، پس بهتر است تا زمانی که آن ها را پرداخت نکرده اید، پابه پای هم تلاش کنید و دریافتی تان را روی هم بگذارید. اگر احساس می کنید نداشتن پس انداز شخصی به شما فشار می آورد، می توانید بخش کوچکی از درآمدتان را در حساب تان نگه دارید اما ممکن است تا پایان این شرایط، شما هم مثل همسرتان مجبور باشید بیشتر کار کرده و کمتر خرج یا تفریح کنید. اگر اشتباهات همسرتان دلیل به وجود آمدن این مشکلات است و شما در به بار آمدن این بدهی ها نقشی ندارید هم اوضاع چندان فرقی نمی کند. یادتان نرود که زندگی مشترک یعنی مشارکت در همه چیز. شما با آمدن زیر یک سقف، خواسته یا ناخواسته می پذیرید که در روزهای توانمندی و ناتوانی با همسرتان باشید. همان طور که در سود ناشی از توانایی های او شریک می شوید، زمانی که زیان می بیند هم او را همراهی می کنید و به انتظار روزهای آرام تر تلاش می کنید. هر زوجی در زندگی مشترکش ممکن است با این احتمال روبه رو باشد و بپذیرد که همسرش همیشه نمی تواند مغز متفکر اقتصادی باشد. پس بپذیرید که این مشکل، مشکل خانواده است نه همسر شما و به عنوان شریک او، تا هموار شدن شرایط، همسرتان را همراهی کنید.

 

جیب تان مشترک است؟

 

باور نادرست مردانه: حساب حساب است، همسر همسر.

درست: هر چه داریم متعلق به ما و زندگی مان است.

آیا باید همه پول های تان را روی هم بگذارید یا این که در ۲ بانک جداگانه و در حساب های جداگانه از آن ها نگهداری کنید؟ روانشناسان می گویند زن و شوهرها باید راه های متفاوتی را برای نگهداری دارایی های شان انتخاب کنند. برای زوج هایی که قدم های اول را در زندگی شان برمی دارند، یک راه حل میانه می تواند بهترین گزینه باشد. اگر شما می خواهید از چنین راهی بروید، بهتر است در کنار پس اندازی که در حساب شخصی تان می گذارید به همسرتان هم برای داشتن پول شخصی اختیار دهید و با هم قرار بگذارید که هر ماه، بخشی از درآمدتان را برای روز مبادا در یک حساب مشترک بگذارید. اما یادتان نرود که پس انداز های شخصی شما نباید آسیبی به زندگی خانوادگی تان بزند.

 

حواس تان به همه چیز هست؟

 

باور نادرست زنان و مردان: اوضاع خوب است، لازم نیست نگران پول باشیم.

درست: هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. بهتر است برای آینده پس انداز کنیم.

مهم نیست که چقدر درآمد داشته یا در جایگاه شغلی ایده آلی قرار دارید. شما نمی توانید آینده را ببینید و به همین دلیل هم که شده باید برای روزهایی که امروز نمی بینید، پس انداز کنید. با همسرتان در این مورد صحبت کنید و قرار بگذارید که هر ماه درصدی از درآمدتان را کنار بگذارید. در این صورت با افزایش درآمد شما پس اندازتان هم افزایش می یابد. شما می توانید هر چند ماه یک بار با این پس انداز، حتی اگر کم به نظر بیاید سرمایه گذاری کنید و با خرید اوراق، نگهداری در حسابهای بلندمدت یا خرید طلا، ارزش آن را حفظ کنید.

 

یک جیب پنهانی دارید؟

 

باور نادرست زنان و مردان: تا زمانی که همسرم نداند، اشکالی ندارد که مخفیانه پس انداز کنم.

درست: رازهای مالی، می تواند زندگی مشترک را به خطر بیندازد.

گفتیم که شما و همسرتان، می توانید یک دفترچه پس انداز شخصی داشته باشید اما این موضوع به معنی پنهان کاری و دروغ گفتن در این مورد نیست. اگر در شرایطی که همسرتان زیر فشار مالی باشد، شما یک حساب پس انداز مخفیانه داشته باشید، می تواند زندگی شما را نابود کند. همان طور که اگر همسرتان بدون اطلاع شما یک قطعه زمین یا خانه بخرد، شما اعتمادتان به او و زندگی مشترک تان ازبین می رود. البته برای ایجاد مشکل در زندگی مشترک، نیازی نیست که رازهای مالی تان بزرگ باشد. همین که مدام قیمت کالاهایی که خریده اید را دروغ بگویید و میزان واقعی درآمدتان را مخفی کنید هم می تواند برای زندگی شما دردسرساز شود. اگر احساس می کنید به پس انداز شخصی احتیاج دارید، این موضوع را با همسرتان عنوان کنید و بگویید که هر ماه درصدی از حقوق تان را برای روز مبادا نگه می دارید. اگر با او منطقی صحبت کنید، دیگر دلیلی برای پنهان کاری باقی نمی ماند.

 

مکمل هم هستید؟

 

باور نادرست زنانه: ریسک پذیری تو ممکن است زندگی مان را به باد دهد.

درست: ریسک پذیری تو و محافظه کاری من می تواند مکمل هم باشد و در گرفتن تصمیم درست به ما کمک کند.

شما از این شاکی هستید که همسرتان هنگام انجام یک کار به عواقبش فکر نمی کند و می گوید محافظه کاری بیش از حد شما، باعث درجا زدن و افت زندگی تان می شود. شاید هر دوی شما حق داشته باشید و اگر هر کدام از این خصلت ها را بتنهایی بر زندگی تان حاکم کنید، دچار مشکل شوید؛ اما این نکته را در نظر بگیرید که وسواس شما و ریزبینی تان، باعث می شود که ایرادهای تصمیم گیری سریع و شجاعانه او را ببینید و با تعدیل کردن آن، یک تصمیم شجاعانه اما درست بگیرید.

 

می خواهد به خانواده اش کمک کند؟

 

باور نادرست زنانه: تو همسر من هستی و تمام دارایی ات متعلق به زندگی مشترک مان است.

درست: خانواده تو در شرایط خاصی قرار دارند و امکان برطرف کردن مشکل شان را داری، پس می توانیم در این مورد تصمیمی مشترک بگیریم.

باز هم باید همان شعار قدیمی را مطرح کنیم: «پیشگیری بهتر از درمان است.» برای آن که در جریان زندگی مشترک تان گرفتار این بحث ها نشوید، باید از همان روزهای اول، پیش بینی همه چیز را بکنید. همه ما گمان می کنیم که باخبر شدن از ویژگی های رفتاری همسر آینده مان می تواند ما را در گرفتن تصمیم درست یاری دهد اما باید بدانید که در کنار این سؤالات کلیدی باید از همسرتان در مورد سبک زندگی و شیوه ای که برای سامان دادن به مسائل مالی انتخاب می کند هم سؤال کنید. بدون تعارف در مورد مسائل مالی از او سوال کنید. اما اگر قبل از ازدواج با او در این مورد صحبت نکرده اید و امروز با این شرایط روبه رو شده اید، وقت آن است که با گفتگوی منطقی مشکل را حل کنید. به جای این که با ایجاد تنش شرایط را بحرانی کنید به آرامی در این مورد با هم صحبت کنید و دلایل منطقی تان را برای او توضیح دهید. قبل از آن که بخواهید موضع سختگیرانه ای را در پیش بگیرید، خودتان را در شرایط خانواده او تصور کنید. آیا هنوز هم با کمک های او به خانواده اش مخالفید؟! اگر دلیل منطقی ای برای مخالفت دارید، آن را با همسرتان در میان بگذارید.

 

نگاه تان متفاوت است؟

 

باور نادرست مردانه: مشکل ما این است که من صرفه جو هستم و تو ولخرج.

درست: هر دوی ما خرج می کنیم اما برای چیزهای متفاوت. وقت آن است که به خرج کردن های مان سر و سامان دهیم.

همسرتان از این که زیاد خرج می کنید شاکی است؟ شاید حواسش نیست که خودش هم به سبک دیگری پول هایش را خرج می کند. خرج کردن یکی از دلایل اصلی دعواهای زن و شوهری است اما تحقیقات نشان می دهد که در اغلب موارد، زن ها و مردها به یک میزان اما برای خرید چیزهای متفاوت پول خرج می کنند. ممکن است شما تمام درآمدتان را برای لباس خریدن خرج کنید و او به خریدن وسایل صوتی و تصویری یا عوض کردن ماشینش اهمیت دهد. شما می توانید این تفاوت را برای او توضیح دهید و تصمیم بگیرید که هر کدامتان هر ماه، چقدر از درآمدش را برای وسایل دلخواهش خرج کند. سعی کنید به بودجه در نظر گرفته شده وفادار باشید و بیشتر از جیب تان خرید نکنید. تنها باخبر شدن از ویژگی های رفتاری همسر آینده نمی تواند شما را در گرفتن تصمیم درست یاری دهد. در کنار این سؤالات کلیدی باید از او در مورد شیوه ای که برای سامان دادن به مسائل مالی انتخاب می کند هم سؤال کنید.

 

منبع: روزنامه جام جم

دوشنبه 14/5/1392 - 22:16
آموزش و تحقيقات
 
بشر در هیچ دوره ای این چنین با حجم انبوهی از داده ها و اطلاعات مواجه نبوده است. سرگردانی انسان امروز، انتخابی مناسب از بین هزاران امکانی است که عمر کوتاهش را بر نمی تابد و این سرگردانی، در انتخاب روشی مناسب برای یادگیری یک زبان بین المللی با گستره تولید جهانی، صد چندان شده است. کتاب ها، فیلم های صوتی تصویری، کلاس های آموزشی رسمی و غیر رسمی، نرم افزارها و پهنه گسترده اینترنت در کارند تا امر فراگیری یک زبان خارجی تحقق یابد. آیا اشکال در بهره هوشی ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی است که با گذراندن بیش از ده سال از دوران راهنمائی تا دانشگاه هنوز نتوانسته ایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم؟ چرا ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی با گذراندن بیش از ده سال، از دوران دبیرستان تا دانشگاه، هنوز نتوانسته ایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم. بدون شک اشکال در بهره هوشی و توانائی های ما نیست بلکه مشکل در روش ها و تکنولوژی هایی است که ما با استفاده از آن ها زمان بزرگی از زندگی خویش را از دست داده ایم. عمده ترین دلایل نا کامی در فراگیری زبان در کشور ما بقرار زیر است:

 

ترس

ما همیشه زبان را درس مشکلی تصور می کردیم که باید آن را امتحان دهیم و بدین دلیل هرگز فرصت استفاه از آن را بصورتی نیافتیم که از آن لذت ببریم.

 



 

تکیه بر محیط مبتنی بر متن

دنیای واقعی زبان، یک دنیای صوتی است. در حالی که سیستم آموزشی ما، دنیایی مبتنی بر متن بوده است و این باعث می شد که مشکل تلفظ نیز بر مشکلات بیشمار ما افزوده شود. بدلیل عدم زیستن در یک محیط واقعی صوتی با آن احساس بیگانگی می کنیم. نتیجه این سیستم آموزشی در آرمانی ترین شرایط تربیت مترجم بود، نه کسی که با زبان بتواند ارتباط برقرار کند.

 

تکیه بر گرامر

کاش ما زبان را با روش کودکان یاد می گرفتیم که کمترین اهمیتی برای دستورات پیچیده زبان نمی دهند. راستی ما، خود چقدر با گرامر زبان مادری خود آشنا هستیم؟ دستوات گرامری در تمامی زبانها یک موضوع کاملاً تخصصی و انتزاعی از زبان است و اگر نه اینست، پس این همه رشته های دانشگاهی سطح بالا در رابطه با دستور زبان چه معنی می دهند؟ حرف زدن با رعایت دستورات گرامری زبانی پر از استثناء، مانند انگلیسی، تقریباً غیر ممکن است.

 

تأکید بر یادگیری لغات

آموزش ما، حفظ کردن فرهنگ های لغت بود، هر معلمی برای خود دیکشنری کوچکی می ساخت که مجبور به حفظ کردن آن بودیم. و متأسفانه هنوز هم کار به همین منوال است. در یک فرهنگ انگلیسی نگاهی به لغت GET یا TAKE بیندازید. دو صفحه معنی مختلف و گاه متضاد برای یک لغت، سردرگمی آدمی را در آموزش صد چندان می کند. فرق عمده زبان انگلیسی با زبان فارسی در این است که لغات در زبان انگلیسی عمدتاً وقتی معنی واقعی دارند که در کنار سایر لغات قرار می گیرند. مثلاً لغت Take معنی واضحی ندارد، در حالی که معنی عبارت Take off کاملا مشخص است.

اهمیت دادن به امر خواندن

در هر زبانی چهار عنصر عمده خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن وجود دارد. آن چه در سیستم آموزش رسمی ما بیش از همه به آن پرداخته شده است امر خواندن می باشد. در برخی از کلاس های غیر رسمی نیز صحبت از هم زمانی چهار عنصر رفته است. اما وقتی ما در محیط واقعی زبان قرار می گیریم در می یابیم که اگر هدف فراگیری زبان باشد، عنصر خواندن و نوشتن اهمیت درجه چندم دارند، به این دلیل ساده که در تمامی زبان ها افراد بی سواد آن جامعه نیز قادر با تکلم زبان مادری خود هستند.

 

منبع: سایت زبان آموزان

دوشنبه 14/5/1392 - 22:16
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/elham%20bakhsh/19.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 22:8
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/elham%20bakhsh/17.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 22:8
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/elham%20bakhsh/29.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 22:8
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/elham%20bakhsh/34.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 22:8
آلبوم تصاویر
http://salijoon.info/mail2/910712/elham%20bakhsh/40.jpg
دوشنبه 14/5/1392 - 22:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته