مقدمهیكی از مهمترین بحثها در عرصۀ علوم انسانی، تربیت انسان است، زیرا مهمترین هدفِ رسالت انبیا را تربیت و تزكیه تشكیل میدهد. و انسان یگانه موجودی است كه بیشترین نیاز را به تربیت و رسیدن به كمال دارد؛ زیرا جانداران دیگر بر اساس غریزه از نخستین لحظههای تولد راهشان را مییابند و بر همین اساس از خود دفاع كرده، به زندگیشان ادامه میدهند. اما انسان اینگونه نیست؛ اگر دست حمایتِ مربیان از سر او برداشته شود، نه تنها به كمال دست نمییابد بلكه از همان آغاز، راه فنا را در پیش میگیرد. چنانكه نوزاد انسان از هر زنده جانی ضعیف تر و به تعبیری:
حیوان بالفعل است كه هیچ قدرت دفاع و زیستن ندارد و كمالی در او مشاهده نمیشود ولی همین موجود ضعیف، با تربیت و آموزش، به جایی میرسد كه سیارات آسمانی را در اختیار میگیرد و با قوۀ اندیشه و فكر به همۀ اشیا مسلط میشود. اگر انسان تربیت شود و در مسیر كمال و بلند پروازی قرارگیرد، آنچنان شاهین روحش اوج میگیرد كه ستیغ سعادت را به آسانی فتح میكند و تا بلندای آسمان انسانیت به پرواز در میآید. و بر قلههای پیروزی و كمال یكی پس از دیگری سیطره مییابد به فرمودۀ زیبای سعدی:
رسد آدمی به جایی كه بجز خدا نبیند *** بنگر كه تا چه حدست مكان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت *** به درآی تا ببینی، طیران آدمیت [1]
انسانی که این همه آمادگی برای تربیت شدن دارد، شایسته است كه خداوند بهترین راهها را برای تربیت او در نظر گرفته باشد، که یکی از این راهها «امر به معروف و نهی از منکر» است که در تربیت فرد و جامعه کاربرد فراوان دارد. پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز برای این مبعوث گشت كه انسان را هدایت و تربیت كند و استعدادهای نهفتۀ آنان را ـ كه خداوند در نهادش به ودیعه نهاده بود، ـ شكوفا سازد؛ از طرفی «امر به معروف و نهی از منکر» یکی از سنتهای مهم در اسلام است که جلو فساد را میگیرد و نوعی خیزش و مشارکت همگانی است در برابر فسادها و نارساییها و شاهراهی است برای رسیدن به كمال.
در این مقاله کاركرد تربیتی «امر به معروف و نهی از منکر» را در «سیرۀ پیامبر» به بررسی مینشینیم امید است كه بتوانیم از عهده برآییم.
این موضوع با همۀ اهمیتی كه دارد، كمتر مورد بحث واقع شده است؛ از این جهت یکی از مشکلات جدی در این حوزه کمبود منبع است که نوشتن در این عرصه را با مشكل رو به رو میسازد. زیرا سیره نویسان به نوعی رجال نویسی كردهاند و در برخی از كتابهای سیره نیز تاریخ نگاری را به جای سیره نویسی ادامه دادهاند.
ما در این نوشته اول از كلیات ـ كه شامل شرح و تعریف واژگان میگردد، ـ آغاز كردهایم آنگاه در ادامه از كاربرد امر به معروف و نهی از منكر در سیرۀ پیامبر به بحث نشستهایم امید است كه مورد رضای حق قرارگیرد و از این خوان گسترده ما را نیز بهرهای باشد.
فصل اول: كلیاتدر این بخش لازم است كه به تعریف و توضیح برخی از واژهها بپردازیم تا مشخص شود كه به دنبال چه هدفی هستیم زیرا تا مشخص نباشد كه منظور از واژگان چیست بحث روشن نخواهدشد و مشكلات بسیاری در برابر نگارنده خودنمایی خواهدكرد. عنوانی که در این مقاله انتخاب کردهایم از چند واژه مرکب شده است که برخی از واژگان نیاز به تعریف دارند و عبارتند از: «معروف»، «منکر»، «امر به معروف و نهی از منكر»، «تربیت»، «سیره» و «سیرۀ تربیتی» که قبل از ورود به بحثِ اصلی، واژگانِ یادشده را در ذیل به اختصار توضیح میدهیم:
مفهوم سیره
سیره بر وزن فعله از ریشۀ «س ی ر» در لغت عبارت است از: «روش، حالت و هیأت»[2] و به معنای رفتن و سیرکردن در زمین است؛ و بر گذشتن، روان شدن و حرکت کردن دلالت میکند. و در اصطلاح: ثبات حالت، هیأت و روش مستمر است که آن را میتوان سنت، مذهب، روش، رفتار، راه و رسم سلوک، طریقۀ خاص زندگی معناکرد.[3] یكی از معانی سیره نیز «سنت» است كه عبارت است از: «مجموعۀ رفتار و گفتار پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت او.»[4] گاهی افزون بر رفتار و گفتار، تقریر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت او را نیز شامل میشود كه در این صورت سیره عبارت است از: «رفتار، گفتار و تقریرِ (امضای) معصوم».[5] چنانكه معصومی در برابر یك عمل سكوت كند و شخص انجام دهنده را راهنمایی نكند به معنای این است كه آن عمل را پسندیده است و از آن خوشنود است یا دست كم از آن ناراضی نیست وگرنه باید یادآوری میكرد. كه این اصطلاح بیشتر در علم اصول به كار میرود.
سیرۀ تربیتی: سیرۀ تربیتی پیامبر نیز عبارت است از: رفتارهایی كه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مقام تربیت دیگران انجام داده است. بنابراین هر رفتاری كه پیامبر به منظور اثرگذاری بر شناختها، باورها، احساسات، عواطف یا رفتارهای دیگران انجام داده است، سیرۀ تربیتی آن حضرت را تشكیل میدهد.[6] با توجه به این تعبیر باید به بررسی بنشینیم كه «امر به معروف و نهی از منكر» چه كاركردِ تربیتی در سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد. كه در فصل آینده به این بحث میپردازیم.
مفهوم تربیت
تربیت كه در فارسی پرورش خوانده میشود، به معنای: «پرورانیدن، پروردن و آموختن و...»[7] آمده است و این واژه در اصل عربی است و از مادۀ ربو به معنای: زخم، زمین، فزون یافتن، زمین بلند و... به كار میرود.[8] و راغب از آن چنین تعبیر میكند: «تربیت پدید آوردن حالت تدریجی در چیزی است تا به حد كمال برسد.»[9]
و در بیان معنای اصطلاحی تربیت، كتابهای مختلف در زمینۀ تربیت، تعریفهای متفاوت ارائه كردهاند، كه نمونههای آن را در ذیل میبینیم:
1. «تربیت عبارت است از انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ایجاد شرایط و عوامل لازم و كمك به شخص مورد تربیت تا بتواند استعدادهای نهفتهاش را در تمام ابعاد وجود، و به طور هماهنگ پرورش داده، شكوفا سازد و به سوی هدف و كمال مطلوب تدریجا حركت كند.»[10]
2. «تربیت كردن، آگاه ساختن، شكل دادن و بالاخره رشد و نمو بخشیدن، همگی دارای ریشۀ واحدی هستند و آن فعل لاتینی «Educare» است.»[11]
3. «تربیت به معنای به فعلیت رساندن استعداد و به كمال رساندن مستعد كمال است.»[12]
4. «پرورش به جریان یا فرایند منظم و مستمر گفته میشود كه هدف آن هدایتِ رشد جسمانی و روانی، یا به طور كلی هدایتِ رشد همه جانبۀ شخصیتِ پرورش یابندگان در جهت كسب و درك معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز كمك به شكوفا شدن استعدادهای آنان است».[13]
از مجموع تعریفهای ارائه شده میتوان تعریفی را برگزید كه هم مختصر و هم جامع اكثر این تعاریف باشد و آن عبارت است از: «آماده سازی شرایط و عوامل مناسب برای شكوفا ساختن استعدادهای بالقوۀ مستعد در همۀ ابعاد انسانی و رساندن تدریجی متربی به كمال مطلوب.»
اكنون لازم است كه معروف و منكر نیز روشن شود و آنگاه با توجه به همان معنا به بررسی «كار كرد تربیتی امر به معروف و نهی از منكر در سیرۀ پیامبر گرامی اسلام» میپردازیم:
مفهوم معروف و منكر
معروف و منكر نیز مانند بسیاری از واژگان دیگر به دو معنای لغوی و اصطلاحی به كار میروند ولی معنای لغوی و اصطلاحی این دو از هم دور نیستند. بنابراین معروف در لغت از ماده «عرف» ضد نكر، هر چیز پسندیدهای است كه نفس آن را میشناسد و به آن انس میگیرد و آرامش مییابد،[14] و مُنْكَر: خلاف معروف، هر امری است كه شرع آن را زشت بشمارد و حرام و ناخوشایند بداند.[15] به تعبیر دیگر: «معروف اسم هر كاری است كه حسنِ آن را عقل و شرع تشخیص دهند و منكر آن است كه عقل و شرع آن را انكار نمایند»[16]
و در اصطلاح فقهی: «معروف: هركار پسندیدهای است كه افزون بر خوبی، دارای وصف زائد باشد، (از قبیل استحباب، وجوب و...) كه یا خود انجام دهنده آن را بشناسد (به واسطۀ اجتهاد و...)، یا به آن راهنماییاش كنند (در صورتی كه مقلد باشد) و منكر: كار زشتی است كه یا خود انجام دهنده آن را بشناسد، یا از طریق دیگران بشناسد، (از طریق مجتهد).»[17] از آنجا كه منكر و معروف هم به فرهنگ وابسته است و هم عقل آن را میشناسد، یعنی برخی از منكرات در همۀ فرهنگها منكر است و برخی از معروفها در همۀ فرهنگها معروف به حساب میآید. ولی برخی از مصادیق معروف و منكر را از طریق شرع باید شناخت به همین دلیل كسانی كه برخی از مصادیق منكر را انجام میدهند و برخی معروفها را ترك میكنند، و در شناختن آن نیز كوتاهی نكردهاند و از روی لجاجت نیز نیست قاصر شناخته میشوند و در پیشگاه خداوند معذورند. كه جای بحثش در این مختصر نمیگنجد و باید به كتابهای فقهی مراجعه كرد.
امر و نهی: امر فرمان دادن به كاری است و نهی بازداشتن و منع كردن از چیزی. و یا نهی طلب واگذاشتن حاجتی است خواه برآورده شود یا نشود. وقتی مفهوم معروف و منكر و امر و نهی روشن گشت، امر به معروف و نهی از منكر نیز به تبع آن روشن میگردد زیرا: امر به معروف، فرمان دادن به معروف و كارهای نیك است كه در اسلام معروف و شناخته شده است و نهی از منكر بازداشتن و منع كردن از ممنوعات شرعیه و ارتكاب بدیها و زشتیها است؛[18]
فصل دوم: امر به معروف و نهی از منكر در سیرۀ پیامبرمهمترین وظیفۀ تربیتی پیامبر
خداوند اولین مربیِ عالم است و بعد از خداوند، پیامبران مربیان انسانها در این كرۀ خاكی هستند كه این وظیفۀ مهم بر دوش آنان نهاده شده است و در پایان، پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم: این مسؤلیت سنگین را بر عهده دارند، تا انسانها را به گونهای تربیت کنند كه مصداق درست خلیفۀ خدا در روی زمین باشند، چنانكه خداوند در كتاب مقدسش در بارۀ حضرت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَث فِیهِمْ رَسولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَكیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتَاب وَ الْحِكمَةَ وَ إِن كانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضلَالٍ مُّبِینٍ﴾؛[19] به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را برایشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند.
از آنجا كه وظیفۀ اصلی پیامبر طبق این آیه تربیت است باید دید در این راه از امر به معروف و نهی از منكر چگونه استفاده نموده و سیرهاش چه بوده است؟ آنچه را كه به جرأت میتوان ادعا كرد این است كه در سیرۀ پیامبر بیشترین و مهمترین کارکرد تربیتی را «امر به معروف و نهی از منكر» داشته است و پیامبر هم در مراحل مختلف از روش و شیوههای امر به معروف و نهی از منكر برای تربیت انسانها استفاده مینموده است، كه از آن میان، چند مورد از سیرۀ آن حضرت را در اجرای امر به معروف و نهی از منكر، بر میرسیم كه از آن جمله میتوان داستان سمرة بن جندب را یاد كرد که در مبحث بعدی مفصل آن را بیان میکنیم.[20] و نیز داستان مرد صحرانشین را كه از پیامبر تقاضای كمك كرد و چون پیامبر به او مقداری كمك كرده بود كه در نظر آن مرد ناچیز و اندك جلوه كرده بود، به پیامبر اهانت كرد و اصحاب آن حضرت را به خشم آورد؛ كه نزدیك بود به او آسیبی برسانند، ولی رسول اكرم او را به خانه برد و دوباره كمك كرد و در ضمن این كار را كرد تا وضع زندگی آن حضرت را از نزدیك ببیند. پس از آن كه وضع پیامبر را تماشا كرد و دانست كه به شاهان شباهت ندارد و سیم و زری نیندوخته است به دلیل اهانتش از پیامبر عذرخواهی كرد ولی پیامبر به او امر فرمود تا عذرخواهی را در حضور اصحاب تكرار كند تا كینهای كه اصحابش نسبت به او داشتند برطرف شود پیامبر با این كارش او را رام و وادار به عذرخواهی كرد و در دل او محبت ایجاد كرد و او را از جملۀ مشتاقان دین ساخت و به سعادت و افتخار نزدیك نمود، و نیز به اصحابش فهماند كه همواره مدارا و بردباری بیش از خشونت كاربرد تربیتی دارد چنانكه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بارۀ همان شخص به اصحابش خطاب میفرماید: «داستان این مرد شبیه داستان مردی است كه شترش رمیده بود و مردم به قصد كمك به دنبال شتر میدویدند و شتر بیشتر میرمید. صاحب شتر به مردم گفت: «به شترم كاری نداشته باشید من میدانم چگونه رامش كنم». آنگاه مقداری علف به دست گرفت و آرام به طرف شتر رفت و او را نوازش كرد و مهارش را گرفت و با خود آورد. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اگر من نیز شما را در برابر اهانت و گفتۀ آن مرد رها میكردم، او را میكشتید و با این حال داخل در آتش میشد.[21] اما با او مدارا كردم از آتش نجات یافت و به دین گروید. و عاقبت نیکو یافت.[22] و در نهایت از تربیت شدگان مكتب حیات بخش به حساب آمد.
و از دیگر مصادیق كاربرد امر به معروف و نهی از منكر، در سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، فرستادن پیكها و نامههای تربیتی آن حضرت به اطراف و اكناف عالم را میتوان برشمرد كه همه از كاركرد امر به معروف و نهی از منكر در سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حكایت دارند كه در ذیل تا حد توان از آن بحث خواهیم کرد.
سیرۀ پیامبر در اجرای امر به معروف و نهی از منکر
یكی از سیره های پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود كه امر به معروف و نهی از منكر را با مراحل آن اجرا میکردند، یعنی از كم آغاز مینمودند و آنگاه شدت می بخشیدند از آنجا كه گفتهاند: «امر به معروف و نهی از منكر، به عنوان یك امر اجتماعی در موارد گوناگون جنبۀ ارشادی دارد و از این جهت نیز یك روش تربیتی اساسی است. انسان طبیعتا ارشاد را بهتر از دستور دادن تحمل میكند.»،[23] پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به نحو شایسته ارشادی بودن آن را در سیرهاش نشان میداد كه نمونۀ آشكار آن را در داستان سمرة بن جندب میبینیم كه علمای اصول از آن برای قاعدۀ لاضرر استفاده كردهاند. در داستان سمره پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كاملا مراحل را رعایت فرموده و از ملایمت و مرحلۀ اول امر به معروف و نهی از منكر استفاده نموده است تا آخرین مرحلۀ لازم. داستان سمره چنین است:
زراره از امام باقر(علیه السّلام) روایت میكند كه «سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَب» در باغ مرد انصاری درخت خرمایی داشت كه خانۀ انصاری در آنجا بود، سمره به سراغ نخلش میرفت بدون اینكه اجازهای بگیرد و [یا الله بگوید] مرد انصاری گفت: ای سمره تو هموار ه ناگهان و بی اطلاع وارد باغ میشوی و ما در شرایطی قرارداریم که خوشایند نیست وقتی وارد باغ میشوی اجازه بگیر!
ـ من در راهی كه مربوط به درخت خودم است اجازه نمیگیرم.
مرد انصاری به رسول خدا شكایت كرد، رسول خدا سمره را احضار كرد و فرمود فلانی از تو شكایت دارد، از اینكه بدون اجازۀ او و خانوادهاش وارد باغت میشوی. از این پس با اجازه و اطلاعشان وارد باغت شو!
ـ آیا در راهی که متعلق به باغ خودم است اجاره بگیرم نه چنین نخواهم كرد.
ـ پس در این صورت باغ را واگذار كن در برابر آن درختی در فلان جا به تو میدهم.
ـ نه چنین نمیکنم.
ـ در برابر آن دو تا درخت میدهم.
ـ نمیخواهم معامله كنم.
پیامبر مرتب بر تعداد درختان میافزود که او را راضی كند، تا به ده اصله درخت رسید ولی سمره راضی نمیشد. آنگاه پیامبر فرمود:
ـ در برابر درخت تو ده اصله درخت در فلان مكان [بهتر] میدهم.
ـ نه مبادله نمیكنم.
ـ درختت را واگذار تو را درختی در بهشت میدهم!
ـ نه راضی نمیشوم.
ـ تو شخص ضرر زنندهای هستی درحالی که: «لا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَی مُؤْمِنٍ»، آنگاه پیامبر دستورداد تا آن درخت را از ریشه بكنند و به سمره فرمود: درختت را بردار و هرجا كه میخواهی بكار.[24]
در این داستان میبینیم كه چگونه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با ملایمت و مدارا سمره را وادار میسازد تا از راه لجاجت برگردد و به راه درست و به سوی تربیت رهنمون سازد اما متأسفانه سمره این لیاقت را نداشت. و سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چنین موارد این بود كه: «در جایی اعمال زور, در جای دیگر نرمش و ملاطفت. هر كدام را در جای خودش به كار میبرد.»[25] تا هم خود آن شخص تربیت شود هم مانع تربیت دیگران نشود.
پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) افزون بر اینكه در عمل آنگونه از امر به معروف و نهی از منكر كار میگرفت كه همواره باید به نتیجۀ درست و سازندۀ تربیتی منتهی شود، در سخن نیز تأكیدی بسیار داشت و آن را سازندهترین عامل به حساب میآورد چنانكه در سخنان گهر بار آن حضرت همواره روی این مطلب تكیه و تاكید گردیده است و در حدیثی از آن حضرت چنین میخوانیم: «لَایَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوَی فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَالِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ.»؛[26] مردم همواره به خوبی و سلامت به سر خواهندبرد تا وقتی كه امر به معروف و نهی از منكر را به پا دارند و با همدیگر به نیكی و تقوا كمك كنند. اما آنگاه كه چنین نكنند (امر به معروف و نهی از منكر را ترك كنند،) بركات از میانشان برداشته میشود و برخی بر برخی دیگر چیره میگردد كه یاوری در آسمان و زمین ندارند و دستشان از همه جا كوتاه است.
در جایی كه امر به معروف و نهی از منكر با همۀ شرایطش اجرا شود، حساسیت عمومی نسبت به گناه در دلها موج میزند اما آنگاه كه این سنت پسندیده متروك واقع شود، همان شرایط و اوضاع غلبه مییابد كه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شرح داده است. بدان حاكم میشود و خوبان در گوشهها میخزند و در چنین محیط و اوضاع تربیت سالم مشكل میشود.
اهداف دعوت نامه های تربیتی پیامبر
پیامبر در نامههایی كه برای قبایل و سران ملتها میفرستاد، تا آنان را به سوی دین دعوت نماید، یكی از اهداف آن را امر به معروف و نهی از منكر معرفی میفرماید، جای تردید نیست که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دعوت نامههایش جز تربیت انسانها هدف دیگری نداشته است زیرا اصل بعثت پیامبر به منظور تربیت و تعلیم بوده در نامهای كه برای بنی تمیم فرستاده است حكایت گر همین معنا است در ذیل در یكی از نامههای آن حضرت چنین میخوانیم:
كتابه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) إلی بنی تمیم: «فیما كتب إلینا محمد بن عبدان و أجازه لنا قال ثنا إسماعیل بن إسحاق قال ثنا حجاج عن حماد بإسناد له: «أن كتاب النبیr جاء إلی بنی تمیم، فقال الأحنف: إلی ما یدعو؟ فقیل: إلی الأمر بالمعروف و النهی عن المنكر، فقال: قول حسن، قال: فأخبر النبیr فدعا له.»؛[27] وقتی دعوت نامۀ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به طایفۀ بنی تمیم رسید احنف پرسید: به چه چیزی ما را دعوت میكند؟ به او گفتند: به امر به معروف و نهی از منكر. گفت: «سخن زیبا و (دعوت نیكویی) است.» به پیامبر این حكایت را اطلاع دادند، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای گویندۀ آن دعا فرمود.
در آغاز بیان كردیم كه از مصادیق سیره تقریر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حساب میآید، در این گفتگو نه تنها تقریر آن حضرت وجود دارد بلكه دعای آن حضرت نیز برای گویندۀ آن سخن، اهمیت بیشتری را میرساند كه یكی از مهمترین راهها امر به معروف و نهی از منكر است.
زمینههای تأثیر گذاری امر به معروف و نهی از منکر در تربیت
یکی از شیوههای تأثیر گذاری امر به معروف و نهی از منكر این است كه: این سنت نیكو دسته جمعی به وسیلۀ مسلمانان برگزار شود. زیرا امر به معروف و نهی از منكر برای این تشریع شده است تا طغیان گری رشد نكند ـ چه طغیان در برابر خدا، چه در برابر خلق خدا، ـ جامعهای كه به سنت امر به معروف و نهی از منكر عمل نمایند، جامعۀ ظلم ستیز و شایستگان و زمینۀ مساعد برای رویش عدل خواهدبود كه دانههای بیداد هرگز در چنین سرزمین رشد نخواهدكرد. جامعهای كه در برابر افراد و گروههای خویش احساس مسؤولیت نكند، آرام آرام به سوی ناامنی به پیش خواهدرفت و زمینههای رشد نابود خواهدشد و استعدادها صرف اموری بیهوده خواهدشد، و در نتیجه زمینههای ناهنجاریهای تربیتی به وجود خواهدآمد از این رو خداوند یكی از وظایف مؤمنان را در شرایطی كه اختلاف میان گروههای جامعه بالاگیرد، اجرای امر به معروف و نهی از منكر بیان میدارد، آنهم به صورت بسیج عمومی و در این زمینه میفرماید: ﴿وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا فَإِن بَغَت إِحْدَاهُمَا عَلی الأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتی تَبْغِی حَتی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُقْسِطِینَ﴾؛[28] و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، و اگر [باز] یكی از آن دو بر دیگری تعدی كرد، با آن [طایفهای] كه تعدی میكند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، میان آنها را داد گرانه سازش دهید و عدالت كنید، كه خدا دادگران را دوست میدارد.
در یكی از شأن نزولهای این آیه گفتهاند: میان دو طایفۀ اوس و خزرج نزاعی به وجود آمد كه نزدیك بود كار به جاهای باریك بكشد و این آیه نازل شد و مسلمانان را مكلف ساخت كه در چنین مواردی باید دخالت كنند و به نزاع پایان دهند،[29] این یكی از مهمترین راهها برای جلوگیری از اختلافاتی است كه كمر مسلمین را شكسته و بدترین راه نفوذ دشمنان اسلام است كه همواره از این حربه استفاده نمودهاند، شعار: «اختلاف بینداز و حكومت كن» یكی از شعارهای مهم استعماری است كه در طول تاریخ بر مسلمانان و اقلیتها اجرا شده است. اكنون هم، تنها راه مطمئن برای نجات جوامع اسلامی، عمل به همین دستور كوتاه قرآن و احیای این سنت است كه همگان مشاركت كنند. و دولتها و ملتها با هم بسیج گشته، به نبرد طغیان گران بر خیزند. كه از آشكارترین مصادیق امر به معروف و نهی از منكر به حساب میآید. از آنجا كه پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حاكم دولت اسلامی است و ولایت بر جانها دارد، نخستین مخاطب این آیه است و مردم را به این سنت حسنه برای رسیدن به آرامش و امنیت در عمل تشویق و تأیید فرموده است كه امر به معروف و نهی از منكر، یكی از مهمترین راههای تربیتیِ اسلام است به خصوص در جایی كه لازم باشد تا دسته جمعی انجام شود. تا جلو بدیها گرفته شده و زمینه برای رشد استعدادها مهیا گردد و جنگ و اختلاف همواره زمینههای ترقی از بین میبرد. و استعدادها را خاموش میکند، از این رو خداوند دستور میدهد که همۀ افراد با ایمان سهم گیرند و نزاع را از جامعۀ اسلامی ریشه کن سازند.
و چون مراحل امر به معروف و نهی از منكر نیز در بحثِ ما نقش دارد كه میتوان آن را دارای كاربرد تربیتی دانست، از این رو باید مراحل و مراتب آن را نیز بیان كرد. كه در ذیل به اختصار به بحث مینشینیم:
مراحل امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهی از منكر حساسیت عمومی در برابر گناه است كه نمی گذارد فرد و جامعه به سوی بی بند و باری و سقوط پیش برود، و یكی از سنتهای مهم است كه در هر شرایط قابل اجرا است و شباهت فراوان به نماز دارد زیرا نماز را در هیچ حالی نباید ترك كرد. همان گونه است امر به معروف و نهی از منكر؛ كه در هیچ شرایطی نباید ترك كرد بلكه به مراتب پایینتر باید اكتفا نمود چنانكه نماز نیز مراتب دارد اگر در حال ایستاده نشد باید نشسته انجام شود اگر آن هم امكان پذیر نبود با اشاره، اگر با اشاره نشد، در دل باید خواند، امر به معروف و نهی از منكر نیز دارای مراتبی است كه اگر با زبان و عمل امكان نداشت، با انكار قلبی نسبت به منكرات و زشتیها باید اعلام انزجار كرد. و همان گونه كه نماز از كارهای زشت باز میدارد، و زمینۀ تربیت را فراهم میسازد، امر به معروف و نهی از منكر نیز چنین است، خداوند در بارۀ نماز میفرماید: ﴿وَ أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصلَوةَ تَنهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكبرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصنَعُونَ﴾؛[30] و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند باز میدارد، و قطعاً یاد خدا بالاتر است، و خدا میداند چه میكنید.
در حدیثی از امام باقر و امام صادق8 در بارۀ امر به معروف و نهی از منكر چنین روایت شده است: «الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَی فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ تَعَالَی»؛[31] امر به معروف و نهی از منكر دو آفریده از آفریدگان خداوندند. كسی كه آن دو را یاری نماید خداوند به او عزت میبخشد و كسی كه آن دو را خوار نماید خداوند تعالی خوارش میكند.
امر به معروف و نهی از منكر و نماز تأثیرات تربیتی و اجتماعی یكسان دارند و هر دو از زشتیها جلوگیری میكنند، و گفتیم نماز دارای مراتب است كه به قدر توان باید انجام داد و ترك آن در هیچ شرایطی جایز نیست حتی در میدان جنگ و در حال عقب نشینی. امر به معروف و نهی از منكر نیز دارای مراتبی است كه باید به حداقل مراتب آن اكتفا كرد، و پله پله به پیش رفت و ترك آن در هیچ شرایطی جایز نیست و مراحل آن عبارتند از:
1. مرتبۀ اعراض و روی گرداندن؛ اگر كسی با درهم كشیدن چهره اصلاح می شود جایز نیست بالاتر از آن؛
2. مرتبۀ زبان؛ اگر با روی گرداندن اصلاح نشود باید تذكر داد، آنهم با زبان خوش نه با تندی و خشونت؛
3. مرتبۀ عمل؛ اگر مراتب بالا كارگر نیفتاد، انسان میتواند دست به عمل بزند، اما اگر منتهی به ضرب و جرح شود باید با اجازۀ حاكم شرع صورت گیرد، نه این كه هر كس به نام امر به معروف و نهی از منكر، دست به هر جنایتی بزند و آن را امر مقدس و وظیفۀ شرعی جلوه دهد؛
4. مرتبۀ قلبی؛ اگر انسان نتواند هیچ كاری انجام دهد واجب است كه در دل ناراضی باشد از اینكه معروف ترك و منكر انجام میشود[32] تا گناه در نظرش آسان جلوه نكند و باید تنفر از گناه و گناهكار در وجودش همچنان باقی باشد. این كمترین كاری است كه برای همگان و در هر حال میسر است.
البته این مراحل به نوع منكر و معروف بسته است، اگر اصول اسلام در خطر باشد در این صورت، انكار قلبی كافی نیست، نوبت به دخالت حكومت و قانون میرسد زیرا: خطر مهم است و زحمت انبیای الهی به هدر میرود. و در چنین وضع و شرایط وظیفۀ حاكم اسلامی و دیگر مسلمانان، حركت و ایستادن در مقابل طغیان گری است؛ در این اوضاع باید رنگ خون را برای ثبت تاریخ انتخاب كرد. همان گونه كه امام حسین(علیه السّلام) هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منكر بیان میكند.[33] وقتی به این مراحل بنگریم نکتۀ مهم آن تربیتی است که یا خود امر و نهی کننده را به تربیت شدن وا میدارد، یا امر و نهی شونده را.
فلسفۀ مراتب امر به معروف و نهی از منكر
یكی از فلسفههای مراتب و شرایط امر به معروف و نهی از منكر آثار تربیتی آن است از این رو اسلام برای امر به معروف و نهی از منكر، افزون بر مراتب، شرایطی قرارداده است كه از آن جمله این است كه خود موجب فساد نگردد، در صورت دارا نبودن شرایط، نباید كسی به این كار اقدام كند[34] زیرا بدون داشتن شرایط، گاهی نتیجۀ معكوس به دست میآید و نه تنها كاركرد تربیتی ندارد بلكه مانع آن میگردد. و از شرایط دیگر این است كه فرمان دهنده و بازدارنده باید معروف و منكر را بشناسد اگر نمیشناسد تحصیل شرایط و شناختن معروف و منكر را نیز برخی واجب كردهاند، و همچنین در شرایطی كه شخص پشیمان است و اصرار بر ادامه دادن ترك معروف و انجام منكر ندارد، نباید به او تذكر داد و امر و نهی كرد.[35] زیرا وقتی كسی از گناه دوری میكند باز هم او را ملامت كنند، عزت نفسش آسیب میبیند گرفتار «خود پندارۀ منفی» میشود برای خویش ارزشی قایل نمیشود و در نتیجه: «افرادی كه دچار خود كم بینی اند و برای خود ارزشی قایل نیستند، به راحتی در دام اعمال غیر اخلاقی گرفتار میشوند و حتی از آسیب رساندن به دیگران هیچ ابایی ندارند.»[36]
همۀ شرایط امر به معروف و نهی از منكر نوعی بار تربیتی دارد كه میخواهد به گونهای افراد را از منكر بازدارد و به سوی خوبی و معروف بكشاند. و در نهایت او را تربیت كند. در بسیاری از سیرۀ پیامبر که به امر خداوند اجرا میشده است شرایط تدریجی رعایت گردیده است از جمله میتوان حرمت تدریجی شراب را نام برد که خداوند یکباره این کار را نکرد بلکه روحیات و پذیرش متربیان را نیز در نظر داشت، و «روشن است كه اگر اسلام میخواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد ممكن نبود، و لذا از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افكار و اذهان برای ریشه كن كردن میگساری كه به صورت یك عادت ثانوی در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد.»[37]
نتیجهاز آنچه تا كنون گذشت میتوان به این نتیجه دست یافت كه فلسفۀ بعثت و دعوت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تربیت انسانها بوده است و پیامبر گرامی اسلام نیز از راههای بسیاری استفاده نموده است كه یكی از راههای مهم تربیتی آن حضرت، امر به معروف و نهی از منكر و نحوۀ اجرای آن بوده است زیرا امر به معروف و نهی از منكر دو عامل مهم تربیتی و بازدارنده از زشتیها است كه ملتها را بیمه میكند و وظیفهای است كه افزون بر حاكم و دولت اسلامی بر عهدۀ همگان نهاده شده است تا هر كس به قدر توان خویش بتواند در تربیت عمومی سهم داشته باشد، ولی سیرۀ پیامبر گرامی اسلام در اجرای امر به معروف و نهی از منكر به گونهای بوده است كه بتواند به عنوان حاكم دولت اسلامی و به عنوان پیامبر رحمت بر همگان رحمت باشد و هم از هرج و مرجها جلوگیری نماید، این وظیفۀ مهم به صورت كامل آنگاه میسر است كه امر به معروف و نهی از منكر با شرایط و مراحلی اجرا شود كه در سیرۀ پیامبر گرامی اسلام اجرا میشد یعنی از امر به معروف و نهی از منكر با زبان خوش و مدارا آغاز گردد تا به مرحلهای برسد كه جز پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا كسانی كه از جانب آن حضرت ولایت تام دارند، به اجرا در نمیآید، زیرا در شرایطی امر به معروف و نهی از منكر كاربرد دارد كه بتواند جلو بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی را بگیرد كه مصداق مهم امر به معروف و نهی از منكر، اجرای حدود، قصاص، دیات و ... به حساب میآید كه خداوند دربارۀ تاثیر قصاص بر تربیت میفرماید: ﴿وَ لَكُمْ فی الْقِصاصِ حَیَوةٌ یَاأُولی الأَلْبَابِ لَعَلَّكمْ تَتَّقُونَ﴾؛[38] و ای خردمندان، شما را در قصاص زندگانی است، باشد كه به تقوا گرایید.
در این آیه اشاره دارد كه جنبۀ تربیتی قصاص را كسی درك میكند كه از خرد بهرهای داشته باشد. زیرا خردمندان آن را نردبان تكامل قرار داده به سوی آسمان معنویت بالا میروند. چنانكه در احادیث در بارۀ اجرای حدود چنین آمده است: «وَ حَدٌّ یُقَامُ لِلَّهِ فِی الْأَرْضِ أَفْضَلُ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً»؛[39] حدی كه برای رضای خدا در زمین اجرا شود، برتر از بارش چهل روز باران است.
اینها نمونههایی از مصادیق تربیت اجتماعی امر به معروف و نهی از منكر به حساب میآید که در جنبههای دیگر نیز نکتههای فراوان دارد.
كتاب نامه :
1. قرآن مجید، م. فولادوند.
2. ابن منظور: لسان العرب، اول، ادب الحوزه، 1405ق.
3. ابی عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان: طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، دوم، مؤسسة الرساله، بیروت، 1412ق.
4. احمدی میانجی، علی: مكاتیب الرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اول، دار الحدیث، 1998م.
5. امینی، ابراهیم: اسلام و تعلیم و تربیت، دوم، انتشارات اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1373.
6. جمعی از مؤلفان: روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، اول، سمت، قم، 1382.
7. حایری شیرازی: تربیت اسلامی، اول، انتشارات دفتر تحكیم وحدت، تهران، 1360.
8. حر عاملی، محمد بن الحسن: وسائل الشیعه، اول، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ق.
9. خمینی، روح الله: تحریر الوسیله، انتشارات اسماعیلیان، قم، بیتا.
10. داوودی، محمد، سیرۀ تربیتی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت(علیهم السّلام) دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1384.
11. دهخدا، علی اكبر: فرهنگ دهخدا، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373.
12. راغب اصفهانی: مفردات غریب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، 1412ق،- 1992م.
13. سعدی: كلیات سعدی: تصحیح: محمد علی فروغی، دوم، نشر طلوع، 1375.
14. سلطان محمدی، منیر: Hadith 1384. Blogfa. com.، دانشجویان دانشكدۀ مجازی علوم حدیث، هفتم فروردین 1385.
15. سیف، علی اكبر: روانشناسی پرورشی، چهاردهم، مؤسسۀ انتشارات آگاه، تهران، 1384.
16. شریعت مداری، علی: تعلیم و تربیت اسلامی، ششم، انتشارات امیر كبیر، تهران،1370.
17. شیخ طوسی، محمد بن الحسن: تهذیب الأحكام، چهارم، دار الكتب الإسلامیه، تهران، 1365.
18. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان: المقنعه، دوم، انتشارات جامعۀ مدرسین قم، 1410ق.
19. طباطبایی(حكیم)، سید محسن: حقائق الأصول، پنجم، كتابخانۀ بصیرتی، قم، 1408ق.
20. طبرسی، أبی علی فضل بن الحسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، اول، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415ق - 1995م.
21. طریحی، فخرالدین: مجمعالبحرین، تحقیق: سیداحمد الحسینی، دوم، مكتب نشر الثقافة الاسلامیه، 1409ق.
22. عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی: مسالك الافهام إلی تنقیح شرائع الاسلام، اول، تحقیق و نشر: مؤسسۀ معارف اسلامی، قم، 1413ق.
23. فراهیدی، خلیل بن احمد: كتابالعین، تحقیق: مهدی المخزومی / ابراهیم السامرائی، دوم، مؤسسۀ دارالهجره، 1408ق.
24. قمی، شیخ عباس: كحل البصر فی سیرۀ سید البشر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، انتشارات رسول مصطفی، قم، 1404ق.
25. كلینی، محمدبن یعقوب: كافی، چهارم، دار الكتب الإسلامیه، تهران، 1365.
26. مجلسی، محمد باقر: بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت - لبنان، 1404ق.
27. محقق حلی: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، تحقیق: سید صادق شیرازی، دوم، انتشارات استقلال، تهران 1409ق.
28. مطهری، مرتضی: سیری در سیرۀ نبوی، ششم، صدرا، تهران، 1368.
29. مكارم شیرازی، و گروهی از دانشمندان، تفسیر نمونه، بیست و دوم، دار الكتب الاسلامیه، تهران.
30. مورس شاد وارده: استادان بزرگ تعلیم و تربیت. م. احمد قاسمی، بیتا، با همكاری مؤسسۀ فرانكلین.
پى نوشت ها:
[1] سعدی: كلیات سعدی، تصحیح: محمد علی فروغی، دوم، نشر طلوع، 1375، ص601.
[2] «السیرة: الطریقة، و منه سار بهم سیرة حسنة أو قبیحة، و الجمع سیر مثل سدرة و سدر. و السیرة أیضا: الهیئة و الحالة.» رك طریحی، فخرالدین: مجمعالبحرین، تحقیق: سیداحمد الحسینی، دوم، مكتب نشر الثقافة الاسلامیه، 1409ق. ج: 3 ص: 339
[3] رک سلطان محمدی، منیر، Hadith 1384. blogfa.cam.، دانشجویان دانشكدة مجازی علوم حدیث، هفتم فروردین 1385.
[4] داوودی، محمد، سیرۀ تربیتی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت:، دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1384. ج2 ص20.
[5] طباطبایی(حكیم)، سید محسن: حقائق الأصول، پنجم، كتابخانۀ بصیرتی، قم، 1408ق. ج2، ص110.
[6] همان ص23.
[7] دهخدا، علی اكبر: فرهنگ دهخدا، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373. ماده تربیت ج4، ص5776.
[8] «ربو: ربا الجرح و الأرض و المال و كل شیء یربو ربوا، إذا زاد...» فراهیدی، خلیل بن احمد: كتابالعین، تحقیق: مهدی المخزومی/ ابراهیم السامرائی، دوم، مؤسسة دارالهجره. 1408ق. ج: 8 ص: 283.
[9] «الرب فی الاصل: التربیة، و هو إنشاء الشیء حالا فحالا الی حد التمام...» راغب اصفهانی: مفردات غریب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، 1412ق،- 1992م. ص336.
[10] امینی، ابراهیم: اسلام و تعلیم و تربیت، دوم، انتشارات اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1373. ص14.
[11] موریس شاد وارده: استادان بزرگ تعلیم و تربیت. م. احمد قاسمی، با همكاری مؤسسۀ فرانكلین، بی تا. ص1.
[12] حایری شیرازی، تربیت اسلامی، اول. انتشارات دفتر تحكیم وحدت، تهران، 1360، ص21.
[13] سیف، علی اكبر: روانشناسی پرورشی، چهاردهم، مؤسسۀ انتشارات آگاه، تهران، 1384.
[14] ابن منظور: لسان العرب، اول، ادب الحوزه، 1405ق. ج: 9 ص: 236
[15] همان كتاب، ج: 5، ص: 232.
[16] راغب اصفهانی: مفردات غریب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، 1412ق،- 1992م. ص: 561
[17] (المعروف: هو كل فعل حسن، اختص بوصف زائد علی حسنه، إذا عرف فاعله ذلك، أو دل علیه. و المنكر كل فعل قبیح، عرف فاعله قبحه، أو دل علیه.) محقق حلی: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، تحقیق: سید صادق شیرازی، دوم.، انتشارات استقلال، تهران 1409ق، ج: 1 ص: 258
[18] ر. ك. دهخدا، علی اكبر: فرهنگ دهخدا، پیشین، مادۀ امر و نهی.
[19] آل عمران (3) آیه: 164.
[20] ر. ک، صفحۀ بعد.
[21] «و إنی لو تركتكم حیث قال الرجل ما قال فقتلتموه دخل النار...».
[22] قمی، شیخ عباس: كحل البصر فی سیرۀ سید البشر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، انتشارات رسول مصطفی، قم، 1404ق، ص70.
[23] شریعتمداری، علی: تعلیم و تربیت اسلامی، ششم، انتشارات امیر كبیر، تهران،1370. ص200.
[24] كلینی، محمدبن یعقوب: كافی، چهارم، دار الكتب الإسلامیه، تهران، 1365. ج 5 ص: 294
[25] مطهری، مرتضی: سیری در سیرۀ نبوی، ششم، صدرا، تهران، 1368. ص: 101.
[26] شیخ طوسی، محمد بن الحسن: تهذیب الأحكام، پیشین، ج: 6 ص: 181
[27] ابی عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان: طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، دوم، مؤسسة الرساله، بیروت، 1412ق. ج 1 ص 297.
[28] حجرات، (49) آیه: 9.
[29] طبرسی، أبی علی فضل بن الحسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، اول، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415ق - 1995م. ج 9، ص199.
[30] عنكبوت، (29) آیه: 45.
[31] شیخ طوسی، محمد بن الحسن: تهذیب الأحكام، چهارم، دار الكتب الإسلامیه، تهران، 1365.ج : 6 ص : 177. وسایل الشیعه، (آلالبیت) ج16، ص124.
[32] رك شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان: المقنعه، بیتا، انتشارات جامعۀ مدرسین قم، ص 809
[33] مجلسی، محمد باقر: بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت - لبنان، 1404ق. ج 44 ص 329
[34] خمینی، روح الله: تحریر الوسیله، انتشارات اسماعیلیان، قم، بیتا.ج: 1 ص: 465 تا ص: 476.
[35] عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی: مسالك الافهام إلی تنقیح شرائع الاسلام، اول، تحقیق و نشر: مؤسسۀ معارف اسلامی، قم، 1413ق ج 3 ص 101 و 102.
[36] جمعی از مؤلفان: روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، اول، سمت، قم، 1382. ص: 129.
[37] مكارم شیرازی، و گروهی از دانشمندان، تفسیر نمونه، بیست و دوم، دار الكتب الاسلامیه، تهران. ج5 ص70.
[38] بقره،(2) آیه: 179.
[39] حر عاملی، محمد بن الحسن: وسائل الشیعه، پیشین، ج: 28 ص: 13.
برگرفته از : پژوهه - آذر - اسفند 1385، شماره 21 و 22
منبع : http://www.bsharat.com