• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1242
تعداد نظرات : 283
زمان آخرین مطلب : 5700روز قبل
شعر و قطعات ادبی
پیغام گیر حافظ
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور

تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور


بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام


زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور
  
پیغام گیر سعدی

از آوای دل انگیز تو مستم


نباشم خانه و شرمنده هستم


به پیغام تو خواهم گفت پاسخ


فلک را گر فرصتی دادی به دستم

پیغام گیر فردوسی

نمی باشم امروز اندر سرای


که رسم ادب را بیارم به جای


به پیغامت ای دوست گویم جواب


چو فردا بر آید بلند آفتاب

 


پیغام گیر خیام
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد


ممنون توام که کرده ای از من یاد


رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش


آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد 

پیغام گیر بابا طاهر
تلیفون کرده ای جانم فدایت


الهی مو به قوربون صدایت


چو از صحرا بیایم نازنینم


فرستم پاسخی از دل برایت 


پیغام گیر نیما
چون صداهایی که می آید


شباهنگام از جنگل


از شغالی دور


گر شنیدی بوق


بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم


در فضایی عاری از تزویر


ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه


پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

 


 
شنبه 29/4/1387 - 21:39
آموزش و تحقيقات

4 مورد که شما هرگز در مورد موبایل نشنیده اید.



اقداماتی وجود دارد که می توان در مواقع فوری و ضروری انجام داد. موبایل شما می تواند یک نجات دهنده زندگی یا یک ابزار فوری برای نجات باشد.


 


 
اول      وضعیت فوق العاده

شماره تلفن وضعیت فوق العاده در تمام دنیا 112 است. در ایران نیز اگر شما حتی در یک مکان خارج از محدوده شبکه موبایل خود قرار داشته باشید، شماره 112 را بگیرید، موبایل در هر شبکه موجود جستجو می کند تا یک تماس وضعیت فوق العاده برای شما برقرار کند. (پلیس، اورژانس، آتش نشانی یا...) و جالب اینکه این شماره حتی زمانیکه صفحه کلید قفل است نیز کار می کند. امتحان کنید.

 حتی با گوشی بدون سیم کارت نیز میتوانید با شماره 112 تماس حاصل نمایید.

(امتحان کنید)


دوم       آیا تا بحال کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته اید؟


آیا ماشین شما یک دستگاه کنترل از راه دور بدون کلید دارد؟ این وسیله می تواند روزی مفید باشد. یک دلیل خوب برای داشتن یک موبایل: اگر شما کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته باشید، به موبایل یک نفر در منزل از طریق موبایل خودتان تماس بگیرید. تلفن خود را در حدود فاصله 1 متر از ماشین قرار دهید و از فرد مقابل در منزل بخواهید که کلید کنترل درب بازکن ماشین را فشار دهد، و آنرا نزدیک موبایل خود قرار دهد. قفل ماشین شما باز خواهد شد. با این کار نیاز نیست کسی کلیدها را شخصاً بیاورد. فاصله هیچ تاثیری ندارد. شما می توانید کیلومترها فاصله داشته باشید، اگر شما بتوانید با کسی که ریموت کنترل ماشین شما را دارد ارتباط برقرار کنید، شما می توانید قفل ماشین خود را باز کنید.


 
یادداشت نویسنده: این مورد کار می کند. ما آنرا امتحان کرده ایم و قفل ماشین را از طریق یک تلفن موبایل باز کرده ایم.


 

سوم    چگونه یک موبایل دزدیده شده را غیرفعال کنیم؟


برای چک کردن شماره سریال موبایل خود، کلید های زیر را به ترتیب فشار دهید:

*#06#

 یک کد دیجیتالی  روی صفحه نمایش ظاهر می شود. این شماره مختص دستگاه شما است. این شماره را یادداشت کنید و در جایی امن نگه دارید. هنگامیکه موبایل شما دزدیده می شود، شما می توانید به پشتیبان شبکه خود تماس بگیرید و این کد را به آنها بدهید. سپس آنها قادر خواهند بود دستگاه شما را مسدود کنند، حتی اگر دزدها SIM کارت را عوض کرده باشند. تلفن شما کاملاً غیرقابل استفاده خواهد شد. شما ممکن است نتوانید موبایل خود را بازپس گیرید، اما حداقل می دانید کسیکه آنرا دزدیده است دیگر نمی تواند از آن استفاده کند یا آنرا بفروشد. اگر هر کسی این کار را بکند، دیگر دزدین موبایل هیچ فایده ای نخواهد داشت.


چهارم       قدرت باطری مخفی شده


در نظر بگیرید باطری موبایل شما خیلی کم است. برای فعال کردن کلیدهای  #3370* را فشار دهید. موبایل شما با این اندوخته راه اندازی مجدد خواهد شد و موبایل افزایش 50 % در باطری را نشان می دهد. این فضای اندوخته هنگامیکه موبایل خود را شارژ می کنید، خودبه خود شارژ خواهد شد.


 

شنبه 29/4/1387 - 21:37
دعا و زیارت
ـ حدیث وصایت و وراثت

پیامبر اكرم فرمود:.

لكل نبى وصى و وارث و ان علیا وصیى و وارثى , ((106)) .

هر پیامبرى وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است .

و فرمود:.

انا نبى هذه الامة و على وصیى فى عترتى و اهل بیتى و امتى من بعدى , ((107)) .

من پیامبر این امتم و على بعد از من در میان خانواده و امتم وصى من است .

و فرمود:.

على اخى و وزیرى و وارثى و وصیى و خلیفتى فى امتى , ((108)) .

على برادر, وزیر, وارث , وصى و خلیفه من در میان امت من است .

در ایـن روایـات دو عـنـوان وصى و وارث مورد تاكید قرار گرفته است هر یك از این دو عنوان به تنهایى برخلافت امیرالمؤمنین على (ع ) دلالت دارند.

وصى

وصـى كـسى است كه مى تواند در تمام امورى كه شخص وصیت كننده , حق تصرف داشته تصرف كـنـد,مـگـر در صورتى كه فقط در مورد خاصى به او وصیت شده باشد كه در این صورت فقط در همان موردخاص , حق تصرف دارد.

در ایـن روایـات , پـیامبر اكرم (ص ) وصایت حضرت امیر(ع ) را به مورد خاصى منحصر نكرده و او را بـه طـور مـطـلق وصى خود قرار داده است , یعنى آن حضرت مى تواند در تمام امورى كه به پیامبر اكـرم (ص )مـربـوط مى شود تصرف كند به عبارت دیگر على (ع ) از تمام اختیارات پیامبراكرم (ص ) برخوردار است واین , همان معناى خلافت است .

وارث

آنـچـه در ابـتـدا از كـلمه وارث به ذهن مى آید این است كه شخص وارث مالك اموال مورث باشد, ولـى عـلـى (ع ) از نـظـر شرعى وارث اموال پیامبر نبوده است زیرا طبق فقه امامیه زمانى كه میت داراى فرزندباشد, نوبت ارث به خویشان او نمى رسد ـ فرزند در طبقه اول ارث قرار دارد و خویشان در طبقات بعد ـو مى دانیم كه پیامبر اكرم (ص ) در زمان حیات خود داراى فرزند بوده است فاطمه زهـرا(س ) حـداقـل هـفتاد و پنج روز پس از پیامبر(ص ) زنده بوده اند, و جز او, همسران پیامبر كه مـجـمـوعـا یك هشتم اموال اورا به ارث مى برده اند, در قید حیات بوده اند بر فرض كه این همه را نـدیده بگیریم , على (ع ) پسرعموى پیامبر است و پسر عمو در طبقه سوم ارث قرار دارد, و مى دانیم كه عباس عموى پیامبر در زمان وفات آن حضرت زنده بوده است , و عمو در طبقه دوم قرار دارد.

امـا طـبـق فـقـه اهـل سـنت , پس از پرداخت سهم همسران (یك هشتم ) مال به دو بخش تقسیم مـى شـود:یـك قـسمت به فاطمه زهرا(س ) كه تنها دختر است , داده مى شود و قسمت دیگر كه از سـهـم او خارج است , به عمویش عباس تعلق مى گیرد بنابراین حضرت امیر(ع ) به هیچ وجه وارث امـوال پیامبر نبوده است از سویى , چون پیامبر صریحا او را وارث خود اعلام كرده است , باید در این احـادیـث مـوضـوع ارث چـیز دیگرى باشد قهرا موضوع ارث در این احادیث , دانش , مقام و منصب مـعـنـوى و موقعیت اجتماعى پیامبراكرم (ص ) است آرى , على وارث علم و سنت پیامبر است , و به همین دلیل خلیفه ایشان است .

پـیامبراكرم (ص ) به على فرمود: ((تو برادر و وارث منى )) عرض كرد: ((یا رسول اللّه ! من چه چیزى ازشما ارث مى برم ؟ )) فرمود: ((همان چیزى كه پیامبران پیش از من ارث گذاشته اند)) عرض كرد: ((ایشان چه چیزى به ارث نهاده اند؟ )) فرمود: ((كتاب پروردگار و سنت پیامبرشان را)) ((109)) و امیرالمؤمنین على (ع )خود نیز فرمود: ((من وارث علم پیامبرم )) ((110)) .

ادامه دارد
شنبه 29/4/1387 - 21:24
شعر و قطعات ادبی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هله نومید نباشی اگرت یار براند

گرت امروز براند نه که فردات بخواند

 

در اگر بر تو ببندد مرو صبر کن آنجا

که پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند

 

گر به روی تو ببندد همه درها و گذرها

در دیگر بگشاید که کس آن راه ندادند

 

هله قصاب به خنجر چو سر میش ببُرد

نهلد کشته ی خود را و سوی خویش کشاند

 

چو دم میش نماند ز دَم خود کُندش پُر

تو ببین کاین دم یزدان به کجاهات رساند

 

به مثل گفتمت این را و اگرنه کرم او

نکُشد هیچ کسی را وز کشتن برهاند

 

همگی ملک سلیمان به یکی موی ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دمی را نستاند

 

دل من گرد جهان گشت و نیابید نشانش

به که ماند، به که ماند، به که ماند، به که ماند؟

 

مولوی

 

============ ========= =========

 

السلام علیک ایها القائم المنتظر المهدی

 

اللهم عجل لولیک الفرج

شنبه 29/4/1387 - 21:20
دعا و زیارت

نقد و بررسى

1) مسأله «عصمت از خطا» رابطه اى جدایى ناپذیر با علم معصومان دارد.(92) اگر پیامبر نداند كه درخت خرما بى تلقیح ثمرى نمى دهد، از فرو افتادن در خطا ایمن نخواهد بود. درباره گستره علم معصومان نیز نظریه هاى گوناگونى قابل طرح است(93) كه بر اساس یكى از آنها پیامبران و امامان از تمامى حقایق هستى آگاهى دارند، هر چند وظیفه عملى شان این است كه جز در موارد ضرورى، تنها علومى را كه از راه هاى عادّى به دست آورده اند، ملاك رفتار خود قرار دهند.(94) براین اساس، جاى شگفتى نیست اگر از آنان كارى سر زند كه دیده هاى ظاهربین آن را خطا مى انگارد; زیرا اگر هم بتوان چنین رفتارى را خطا نامید، در واقع خطایى است كه از سرِ عمد روى داده است، و این خود نشانه اى از عظمت روح آنها است كه مى توانند در عین بهره مندى از خزانه غیب الهى، لب از سخن بدوزند و جز به فرمان حق از هم نگشایند

دست را بر اژدها آن كس زند كه عصا را دستش اژدرها كند
سرّ غیب آن را سزد آموختن كه ز گفتن لب تواند دوختن
در خور دریا نشد جز مرغ آب فهم كن و اللّه اعلم بالصواب(95)م

2) مشورت پیامبر با اصحاب نیز در همین چارچوب قرار مى گیرد. بناى ادیان الهى بر آن نیست كه وحى آسمانى جانشین عقل مردمان گردد و پیامبر خدا همواره بهترین راه كار ممكن را پیش كش امّت خویش سازد. افزون بر اینكه، مشورت با زیر دستان به لحاظ تربیتى داراى فواید فراوانى است كه چه بسا پرداختن بهایى سنگین را در برابر آن، موجّه مى سازد.(96) از این رو،پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) هر چند بر اساس علم خدادادى از مناسب ترین شیوه براى عمل آگاهى دارد، امّا گاه مصلحت در این است كه با اصحاب خود به مشورت بنشیند و از این راه به اهدافى عالى تر دست یابد طبیعى است كه در چنین شرایطى، خود پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز همچون دیگر افراد نظر خویش را بر اساس شواهد و قرائن عادى اعلام مى دارد و در این راستا از علوم ویژه الهى بهره نمى گیرد

3) داستان جلوگیرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از تلقیح درخت خرما، بسیار عجیب و باور نكردنى مى نماید. به راستى آیا پذیرفتنى است كه كسى پس از حدود شصت سال زندگى در سرزمین عربستان ـ كه همواره مركز پرورش نخل و تولید خرما بوده است ـ از ضرورت بارورى درخت خرما آگاهى نداشته باشد؟(97) از سوى دیگر، چگونه مى توان باور كرد مردمى كه سال ها در این زمینه تجربه اندوخته اند و چه بسا در برخى از شرایط از تلقیح درختى باز مانده و پى آمدهاى آن را دیده اند، بدون هیچ گونه چون و چرا دست از این كار بشویند (به ویژه آنكه در میان اصحاب، سست ایمانانى بودند كه حتّى در مسائل دینى و اخروى لب به اعتراض مى گشودند و احكام پیامبر را زیر سؤال مى بردند، چه رسد به امور دنیوى)م

ش10) آیا درجه عصمت معصومین به یك اندازه است؟ و اگر تفاوت ندارد، پس چرا پیامبران اولوا العزم داریم و اگر تفاوت دارد چرا مى گویند همه آن ها معصومند و تفاوتى با یكدیگر ندارند؟ و آیا این شامل پیامبرانى كه فقط براى خودشان نبى بودند نیز مى شود؟

در این سؤال چند پرسش گنجانده شده كه جداگانه به بررسى آنها مى پردازیم











... ادامه دارد ...
شنبه 29/4/1387 - 21:16
آموزش و تحقيقات
 
تهران چگونه پایتخت شد؟
در اواخر دهه ۱۳۴۰ خورشیدی وقتی تهران ، تند و نفس زنان خود را به کوهپایه های البرز می رساند، بساز و بفروشهایی که تپه های قیطریه را می خراشیدند تا به جایش خانه های ویلایی و اعیانی بسازند، به سفالها و ابزارهایی برخوردند که پرده از راز تمدنی ۳۲۰۰ ساله برمیداشت. تمدنی که به نام همان محل تمدن قیطریه خوانده شد.

تا آن زمان شاید باورعمومی این بود که پیشینه باستانی تهران به همان حوالی ری محدود میشود، اما این کشف و کشف آثار دیگری از هزاره های پیش از میلاد در تپه های عباس آباد، بوستان پنجم خیابان پاسداران و دروس نشان داد تمام آبادیهای ناحیه تاریخی قصران که اینک در معده پراشتهای تهران هضم شده اند، دوره ای درخشان از استقرار اقوام کهن و خلاقیت های فرهنگی را پشت سر گذارده اند. با این حال در دوران اسلامی از میان روستاهایی که در قصران، پشت به البرز سترگ داده و از لار تا کن و سولقان و از دربند تا کوه بی بی شهربانو پراکنده بودند، تهران یکی از گمنام ترینها بود و روستاهایی چون ونک و دولاب و مهران (ضرابخانه) به مراتب آبادتر و شهره تر و مهمتر بودند. در واقع نام این روستاها و بسیاری دیگر از آبادی های قصران همچون طرشت، علی آباد، فره زاد (فرح زاد) و طجرشت (تجریش) خیلی زودتر از نام تهران به منابع تاریخی راه یافت و تهران در آغاز سده های میانی اسلامی شهرتی نداشت مگر به انارش که به غایت نیکو بود.
حتی وقتی نام بزرگان تهران به میان میآمد نام یکی دیگر از روستاها و شهرهای اطراف چاشنی اش میشد تا به ذهن شنونده آشنا باشد. مانند "محمد بن حماد رازی طهرانی" (متوفی ۲۶۱ هجری قمری) یا "محمد بن احمد بن حماد بن سعید انصاری ابوبشر دولابی طهرانی" (متوفی ۲۲۴ هجری قمری).

تهران که تخمین زده اند در این دوره ۲۷ هکتار وسعت داشت، وقتی به خود بالید و رونق گرفت که مغولان بسیاری شهرهای ایران را زیر سم ستوران خویش کوفتند. از آن جمله ری باستانی بود که در اوایل سده هفتم هجری به تصرف سپاه مغول درآمد و برای همیشه شکوه دیرپای خود را از کف نهاد. ری که خراب شد، اهالی اش نیز آواره این سو و آن سو شدند و گروهی به تهران آمدند که از نزدیک ترین روستاها به ری بود. دقیقا نمی دانیم آن زمان این روستای کوچک خوش آتیه چقدرعمر کرده بود و چرا بدین نام خوانده می شد.
برخی تهران را تغییر شکل یافته "تهرام" به معنای منطقه گرمسیر دانسته اند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است.

پاره ای پژوهشگران "ران" را پسوندی به معنای دامنه گرفته اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین دست خوانده اند.

زیر زمین، قصبه شد
عده ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده میشود در میان کوههای اطراف، گود به نظر میرسید و بدین سبب "ته ران" نام گرفت. برخی هم گفته اند که چون اهل تهران هنگام حمله دشمن زیر زمین پنهان میشدند، اینجا به "ته ران" یعنی زیرزمین معروف شد. گواه سخن خود نیز این شعر مولوی را آورده اند که:
عاشقان سازیده اید از چشم بد
خانه ها زیر زمین چون شهر ری

 
البته جدا از این که تهران به معنای زیرزمین باشد یا نه، پناه بردن تهرانیها به زیر زمین چیزی است که در نوشته های تاریخی از آن یاد شده است و خود بر نبود امنیت و بی پناهی اهالی دلالت دارد. برخی نوشته ها این موضوع را نیز یادآور شده اند که تهرانیها در عصیان علیه حاکمان و خودداری از پرداخت مالیات ید طولایی داشته اند. (در نظر بیاورید که فقط در صد سال گذشته تهران خاستگاه دو انقلاب و چندین قیام و صدها مورد آشوب شهری و تظاهرات خیابانی بوده است.) .به هر روی پس از حمله مغول، تهران این فرصت تاریخی را پیدا کرد که جای ری را بگیرد و رفته رفته به سوی شهر شدن گام بردارد. حالا آن روستای گمنامی که نامش برای نخستین بار (به طور مستقل) در اوایل سده ششم هجری به منابع تاریخی راه جسته بود، ذیل حکومت سلسله های محلی بادوسپانان، ایلکانان و جلایریان که خود خراجگزار ایلخانان مغول و تیموریان بودند و نیز دو سلسله قراقویونلو و آق قویونلو گسترشی روزافزون را تجربه میکرد و مساحتش به ۱۰۶ هکتار رسیده بود.
تا روی کارآمدن صفویان در سده دهم هجری، تهران دیگر روستا نبود اما شهر نیز به شمار نمیآمد. چیزی بود میان شهر و روستا و شاید حق با حمدالله مستوفی مورخ سده هشتم هجری باشد که تهران این دوره را "قصبه معتبر" میخواند.

قصبه، بلده شد
بهره زمامداری فرزندان صفی الدین اردبیلی برای ایران کم نبود و تهران نیز از خوان امنیت و رفاهی که آنها گستردند بی بهره نماند. رخت روستایی را درآورد و جامه شهری به تن کرد. قصبه بود، بلده شد. نخستین بار، شاه تهماسب اول (۹۸۴-۹۳۰ هجری قمری) در ۹۴۴ هجری قمری هنگام گذر از تهران این قریه بزرگ با باغ و بوستان فراوانش را پسندید و بارو و خندقی به دورش کشید. این بارو که ۱۱۴ برج به عدد سوره های قرآن و چهار دروازه رو به چهار سوی دنیای پیرامون داشت، از شمال به میدان توپخانه و خیابان سپه، از جنوب به خیابان مولوی، از شرق به خیابان ری و از غرب به خیابان وحدت اسلامی (شاپور) محدود میشد. هنوز هم این منطقه از بافت تاریخی تهران به وسعت ۴۴۰ هکتار را محدوده حصار شاه تهماسبی میخوانند. قول معروف این است که شاه تهماسب میخواست پایتخت را که در قزوین بود به تهران بیاورد، اما یک تابستان که در تهران ماند و گرمای سوزان و آزاردهنده اش را دید، پشیمان شد. در هر صورت تهران (و پیشتر ری) درست در نقطه اتصال شاهراه شرق به غرب و شمال به جنوب ایران قرار گرفته بود و اکنون که ری باستانی از میان رفته بود، چه جایی بهتر از تهران میتوانست جایش را بگیرد؟

حصار شاه تهماسبی حدود ۳۵۰ سال دوام آورد، اما وقتی در دوره ناصری (۱۳۱۳-۱۲۶۴ هجری قمری) تهران با جمعیت رو به افزایشش در پوست خود نمیگنجید، برج و باروی اولیه نیز بدست اهالی خراب شد. خاکش را مصالح خانه هایی کردند که در جایش سر برآوردند. حالا از حصاری که طولش ۸۵۰۰ متر بود، یک وجب هم باقی نمانده است، مثل خیلی چیزهای دیگر که میتوانست اوراق هویت تهران باشد و تهران همه را دور ریخت.

در دوره شاه عباس اول (۱۰۳۸-۹۹۶ هجری قمری) که هرجا میرسید یک پل یا کاروانسرا یا کاخی بنا مینهاد، دربخش شمالی برج و باروی شاه تهماسبی، چهارباغ و چنارستانی ساخته شد که بعدها دورش را دیواری کشیدند و به صورت کاخ و مقر حکومتی درآوردند. این همان کاخ گلستان معروف است که محل استقرار شاهان قاجار بود وهسته اصلی اش در شمال میدان ارگ همچنان پابرجاست. حقیقتا گلستانی است میان آن همه دود و دم و شلوغی و ترافیک. در آنجا یک تعداد چنار قدیمی هست که احتمالا یکی دوتایش از همان دوره صفوی باقیمانده است. در دوره قاجار این چنارها در اشاره به چنارستان شاه عباس معروف به چنار عباسی بودند و ذهن خرافه گرای قجرها میپنداشت که جملگی بوسیله حضرت عباس بن علی بن ابی طالب غرس شده اندد حالا حضرت عباس در سده اول هجری چطور و برای چه به تهران آمده و چنار نشانده، الله اعلم. بگذریم، نوه شاه عباس کبیر یعنی شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲ هجری قمری) به خلاف پدربزرگش که زمانی در تهران سخت بیمارشده و گفته بود لعنت به کسی که به تهران بیاید و در آن توقف کند، به این شهر تازه پا، علاقه زیادی داشت و خیلی اوقات را در تهران سپری میکرد. فرزند او شاه سلیمان (۱۱۰۵-۱۰۷۷ هجری قمری) نیز کاخی در شهر بنا کرد که نه اثری از آن به جا مانده و نه حتی میدانیم دقیقا کجا بوده.
پایان غم انگیز سلسله صفویه و هرج و مرج پس از آن برای تمام ایران مصیبت بار بود، مگر برای تهران که در آن شلوغیها فرصت یافت تا به سوی پایتختی گام بردارد. درست مانند روزهای پس از حمله مغول که با خرابی ری مجال خودنمایی پیدا کرد. البته در شورش افغانان غلجایی که طومار سلسله صفویه را در هم پیچیدند، تهران از معدود شهرهایی بود که به سختی مقاومت کرد و سخت هم آسیب دید. در واقع همین مقاومت و نزدیکی به شهرهای شمالی که گاه و بی گاه عرصه تاخت و تاز منازعان قدرت قرار میگرفتند، اعتبار شهر را در قامت یک دژ نظامی دو چندان کرد و آن چنان شد که از چشم هیچ حاکم و منازعی به دور نماند. اما هنوز "تخت گاه شدن" برای تهران زود بود، چرا که پایتخت نادرشاه افشار (۱۱۶۰-۱۱۴۸هجری قمری) پشت زین اسبان سپاهش بود و پس آن نیز شیراز یک کریم خان زند (۱۱۹۳-۱۱۶۳هجری قمری) داشت که همه همت خود را به پایش بریزد و شهرهای دیگر را در سایه اش بگیرد. با این حال کریم خان نمیتوانست چشم از تهران برگیرد. ایالات شمالی جولانگاه رقیبانش از طایفه قاجار بود و در همین شهر بود که رایت پیروزی یا همان سر بریده محمد حسن خان قاجار را به حضورش آوردند. کریم خان در تهران یک دست دیوانخانه ساخت که اکنون در محوطه کاخ گلستان باقی و به خلوت خانه کریم خانی معروف است. اما با هزار جور دخل و تصرف قاجاری. گفته اند او دو محله بزرگ عودلاجان و چالمیدان را نیز از ترکیب محله های جدید بنا نهاد که اکنون آخرین مرده ریگ بافت تاریخی تهران را به نمایش میگذارند.

پایتخت قاجاریه شد
کریم خان که مرد، قاجارها دوباره سربر آوردند و صد البته که تهران دروازه ورودشان به مرکز و جنوب ایران بود. چند باری به فتح تهران کوشیدند و راه به جایی نبردند و سرانجام در سال ۱۲۰۰ هجری قمری شهر پس از چندی مقاومت گشوده شد. با این وجود، تهرانیان از دم تیغ جان بدر بردند؛ شاید از آن رو که اندکی پیش تر بیماری وبا کارشان را ساخته بود. اینک اما، روز موعود فرا رسیده بود. روستای گمنام از منزلگاه قصبه معتبر گذر کرده و به حصار تهماسبی فرود آمده بود و اینک منتظر بود تا به حجله خواجه تاجدار درآیدد روز یکشنبه ۱۱ جمادی الثانی ۱۲۰۰ هجری قمری همزمان با عید نوروز آغا محمد خان قاجار به همان چنارستان شاه عباسی و خلوت خانه کریم خانی رفت تا تاج سلطنت ایران را بر سر گذارد. او تاج به سرگذاشت و تهران نیز از پس سه قرن حیات شهری، رخت پایتختی به تن کرد. آن روز شاید "گرمسیر پایین دست گودافتاده زیرزمینی" شادمان بود که در فرادست همه شهرهای ایران نشسته است. اما آیا میدانست که این فرادستی به بهای همه داشته هایش تمام میشود: چنارستان ها و انارستان هایش، کوچه باغ هایش، دشتهای فراخش، چشم انداز رویایی البرزش، قریه های مصفای پیرامونش و حتی خاطره هایش. باید میدانست؟ اصفهان را دیده بود که در لباس پایتختی، نصف جهان شد و شیراز را که از عطر بهار نارنج مست شد ...

تهران اما در آن بهار مست افسون قدرت بود، از پیشانی نوشته اش چه خبر داشت؟
بدرود تا درودی دیگر
شنبه 29/4/1387 - 21:13
آموزش و تحقيقات

درست غذا بخوریم !
این مقاله ، ترجمه ای است از یک مقاله آموزشی مفید به زبان انگلیسی در دو بخش ، که نه تنها به بررسی تاثیر نوشیدن آب گرم ، پس از صرف غذا می پردازد ، بلکه به گوشه ای از نشانه های مربوط به حمله های قلبی نیز می پردازد.
تاثیر نوشیدن آب گرم پس از صرف غذا :
چینی ها و ژاپنی ها به هنگام صرف غذا ، به نوشیدن چای داغ ، و نه آب سرد ، می پردازند . شاید اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما نیز در عادات غذاییمان تغییراتی دهیم .
این مقاله شاید بیشترین تاثیر را بر روی کسانی دارد که به هنگام صرف غذا ، عادت نوشیدن آب سرد دارند. نوشیدن یک لیوان ( فنجان ) از یک نوشیدنی خنک پس از صرف یک وعده غذایی لذت پذیر است . اما این عمل ، منجر به انجماد بیشتر چربی های موجود در غذایی می شود که تازه صرف کرده اید. نیز ، این عمل باعث کاستن از سرعت هضم غذا در سیستم گوارشی شما می شود. هنگامی که این رسوبات حاصله  با اسید های موجود در بدن واکنش دهند ، تجزیه گشته و سریعتر از غذای جامد صرف شده ، جذب سیستم گوارشی می شود . مواد حاصله به تدریج  لایه داخلی سیستم گوارشی (روده) را پوشانده و در مدت زمان کوتاهی تبدیل به چربی و سپس بروز سرطان خواهد شد. بهترین راه مقابله با این مساله ، نوشیدن آب گرم و یا صرف سوپ داغ پس از هر وعده غذایی است.
یک نکته مهم در مورد حمله های قلبی :
بایستی بدانیم که درد گرفتن دست و بازوی سمت چپ بدن ، نمی تواند تنها نشانه ی احتمال حملات قلبی باشد. در این راستا باید به بروز درد در آرواره ها نیز توجه نمود . اولین درد ها در قفسه سینه ، نخستین بار خود را در طول دوره ی بروز حمله ی قلبی خود نشان نمی دهند . دل آشوبی ( استفراغ ) و عرق کردن های شدید نیز می توانند نشانه هایی از بروز حملات قلبی باشند . بدانیم که : شصت درصد از افرادی که به هنگام خواب ، دچار حمله قلبی شده اند ، هرگز از خواب برنخواستند .
توجه به درد در آرواره ها ، می تواند شما را یک خواب سنگین بیدار سازد . بیاید آگاه و هوشیار باشیم . هر چه بیشتر بدانیم ، می توانیم بخت بیشتری برای زندگی و نجات خویشتن داشته باشیم .
شنبه 29/4/1387 - 21:10
شعر و قطعات ادبی

مکن ناله تو مظلوما زظالم

که شاه دین و ایمان خواهد آمد


مگر صاحب ندارد دین و قرآن

به قرآن عصر قرآن خواهد آمد


بشارت بادت ای شیعه که مهدی

بقربانش سر و جان خواهد آمد

اللهم عجل لولیک الفرج

شنبه 29/4/1387 - 21:7
دانستنی های علمی

امام صادق علیه السلام می فرماید:

در کتاب علی علیه السلام نوشته شده:

همانا مثال دنیا ماری است که ظاهرش با کشیدن دست نرم است، ولی باطنش دارای زهر کشنده است، شخص خردمند از آن بر حذر بوده و کودک نادان برای بازی کردن به سویش می رود.

منبع: وسائل الشیعه..باب جهاد با نفس

از شیخ حرّ عاملی رحمة الله علیه

شنبه 29/4/1387 - 21:6
دانستنی های علمی

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

علامت میل به ثواب آخرت زاهد بودن به نعمت های زودگذر و شکوفه مانند دنیاست(چون عمر شکوفه کوتاه است). آری ! خداوند روزیِ زاهد در دنیا را کم نمی کند اگر چه بی میل به دنیا باشد و شخص حریص بر نعمت های زودگذر  در دنیا چیز زیادی نصیبش نمی شود حال آنکه همیشه در آرزو باشد. پس مغبون و گول خورده کسی است که در نصیب آخرتش مغبون و محروم شده است.

شنبه 29/4/1387 - 21:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته