• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6910
تعداد نظرات : 98
زمان آخرین مطلب : 3451روز قبل
نوجوان و جوان
 
آنقدر در روزهای نزدیک به تابستان حرف اوقات فراغت و شکل و شمایل گذراندن آن ها شنیده می شود که انتخاب چنین سوژه ای برای تابستان، بیشتر شبیه به قدم گذاشتن در محدوده خطر است... اما بیشتر اوقات تابستان های ما با برنامه های تکراری پر می شود و آنقدر دست دست و امروز و فردا می کنیم که این فرصت از دست می رود و چشم که باز می کنیم، نوبت خرید کیف و کتاب شده است. اما این بار به جای تمام این برنامه های تکراری، سعی کرده ایم نگاهی متفاوت به تابستان بیندازیم.

 

 

 

محدوده مشخص قیمت: زمانی که کودک شما هنوز به مرحله نوجوانی نرسیده، طبیعی است درباره قیمت کلاس ها با او صحبت نکنید و اجازه دهید کلاسی را به دلخواه انتخاب کند، اما زمانی که او به سنین نوجوانی رسید، اتفاقا بد نیست تا درباره قیمت کلاس ها بداند. بهتر است پیش از آغاز کلاس ها با او درباره محدوده هزینه ای که برای این تابستان درنظر گرفته اید، صحبت کنید، حتی اگر هزینه ای که درنظر گرفته اید، به خیال خودتان ناچیز است. هرچند از آنجا که فرهنگسراها و خانه های فرهنگ کلاس هایی ۳۰ هزار تومانی نیز برگزار می کنند، بهتر است کمتر از ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان در نظر نگیرید. دانستن قیمت کلاس ها، یکی از نخستین قدم هایی است که فرزند شما برای آشنایی با قیمت ها برمی دارد و حتی می توانید انتخاب کلاس را به عهده خودش بگذارید. ممکن است او کلاسی را انتخاب کند که شهریه اش اندکی از قیمت پیشنهادی شما بالاتر باشد ولی بگذارید انتخاب هایش را به شما خبر بدهد. در این صورت، هم متوجه می شوید که به چه چیز علاقه دارد و هم خدا را چه دیدید؛ شاید احساس کردید که می تواند تابستان سال آینده از این راه پول دربیاورد.

درس بخوانیم یا نه؟ درس خواندن در تابستان خوب است اما نه به هر قیمتی. قرار نیست فرزندتان را مجبور کنید تمام درس هایش را دوره کند یا مثل زمان سال تحصیلی با درس هایش برخورد کنید. بهتر است یک یا دو درس که می دانید در آن ها ضعیف است، درنظر بگیرید تا نگاهی به آن ها بیندازد. مثلا هفته ای ۲ تا ۴ ساعت. اگر می خواهید در تابستان برایش کلاس های تقویتی درنظر بگیرید، بهتر است با اجبار نباشد و با مشورت خودش چنین کاری انجام دهید. این احتمال وجود دارد که کلاس های تقویتی تابستانی احساس ناخوشایندی به او بدهد و از تفاوتی که میان او و دوست هایش ایجاد می شود، ناراحت شود. اجبار در زمینه درس را بردارید و سعی کنید با صحبت کردن به او بگویید که چرا ترجیح می دهید کلاس تقویتی برود.

تفریح فراموش نشود: تابستان فصل تفریح است و کلاس های زیاد باعث می شوند این فرصت خوب از میان برود. خوب که نگاه کنید، خودتان هم به عنوان آدم بزرگ پس از ۹ ماه درس خواندن، احتیاج به روزهایی بی برنامه دارید. با این تفاوت که برای کودکان و نوجوانان بهتر است این ساعت هایشان با برنامه هایی خوشایند پر شود. مثلا اگر فرزندتان به کتاب خواندن علاقه دارد، اجازه دهید که او ساعت هایی از روز را در تختخوابش به کتاب خواندن بگذراند و فکر نکنید که این ساعت ها در واقع تلف کردن وقت است. حتی بهتر است خرید کتاب را نیز در میان این تفریح ها جا دهید. با او همراه شوید و سعی کنید کتاب های انتخابی اش را به دقت زیرنظر بگیرید.

خواب تا ظهر: در سنین نوجوانی، کم و بیش مشخص شده که فرزند شما اهل صبح است یا بعد از ظهر. صبح ها خوش اخلاق تر است یا بعد از ظهرها. از این شناخت استفاده کرده و برنامه کلاس هایش را بچینید. گاهی بهتر است به جای سخت گیری های معمول، اندکی فضای زندگی اش را باز بگذارید تا در جریان موقعیت قرار بگیرد. چه بسا پس از این تابستان خودش سراغ شما آمد و خواست تا برنامه هایی برای صبحگاه اش بچینید و اجازه ندهید تا ظهر بخوابد.

سلسله بندی در تابستان: تا زمانی که خودتان به فرزندتان آموزش ندهید تا اتفاق ها را با نظم پیگیری کند، متوجه این ماجرا نخواهد شد. پس بهتر است برنامه هایی بچینید تا این سلسله بندی ها دستش بیاید. مثلا به کتابخانه یا کتابفروشی بروید و کتاب های مهم یک نویسنده را بخرید یا به امانت بگیرید و سعی کنید با خواندن این کتاب ها در تابستان، به جمع بندی درباره این نویسنده برسید. راه دیگر، فیلم هاست. می توانید اسم فیلم های مهم یک کارگردان را یادداشت کنید و آن ها را بخرید و برنامه منظم فیلم بینی در تابستان بچینید و سپس درباره این فیلم ها صحبت کنید. بهتر است فیلم ها را با توجه به تاریخ ساخت آن ها ببینید و درباره تفکر کارگردان صحبت کنید.

تحقیق کنید: با گسترش اینترنت در خانه ها، بیشتر نوجوان ها علاقه دارند ساعت های زیادی پای رایانه بنشینند. اگر می ترسید تمام تابستان آن ها با چت کردن بگذرد یا مدام در شبکه های اجتماعی بچرخند و دستاوردی نداشته باشند، برایشان یک سوژه تحقیق درنظر بگیرید. مثلا از فرزندتان بخواهید تا دغدغه های دوستانش در شبکه های اجتماعی را دسته بندی کند و آن ها را با یک روان شناس درمیان بگذارد. اگر به اتفاق های تاریخی علاقه نشان می دهد، سوژه ای به او معرفی کنید و بخواهید برای تحقیق در این زمینه به کتابخانه برود یا در اینترنت سوژه اش را پیگیری کند. مطمئن باشید این تحقیق ها در سال های دبیرستان یا دانشگاه به کمکش می آید.

مسابقه نگذارید: «فلانی هزار تا کلاس میره اما تو چی؟» مقایسه فرزند نوجوان تان با همسن و سال هایش یکی از بزرگ ترین اشتباه هایی است که می توانید مرتکب شوید. نوجوان شما اعتمادبه نفس لازم برای این جمله را ندارد که بگوید: «خب اون می تونه ۱۰ ساعت سر کلاس بشینه» و ته دلش مطمئن خواهد شد که چیزی کم دارد و شما به چشم یک انسان موفق به او نگاه نمی کنید. درحالی که اشتباه از شماست که بدون شناخت فرزندتان از او انتظار انجام کاری را دارید.

انتخاب های غیرکلیشه ای: کلاس زبان، کلاس شنا، کلاس نقاشی، کلاس موسیقی. آیا در تابستان به جز این ۴ کلاس می توان به کلاس های آموزشی دیگر رفت؟ بله! مثلا کلاس ستاره شناسی یا کلاس داستان نویسی. از کلاس های غیرکلیشه ای استقبال کنید، مخصوصا اگر فرزند شما به این کلاس ها علاقه نشان می دهد. با خودتان فکر کنید که شاید این کلاس ها شناخت بیشتر و سریع تر او از خودش و علاقه مندی هایش را رقم بزند.

شغل تابستانه: اگر فرزندتان به پول درآوردن علاقه دارد، به او کمک کنید. پول درآوردن نه توهین به شما و نه نشانه فقر شماست. بلکه نشان می دهد فرزندتان در سنین نوجوانی و در راستای قدم برداشتن به سمت استقلال به مهم ترین عنصر استقلال(یعنی درآمد) توجه مثبت دارد. پس به او کمک کنید و اگر خودتان نمی توانید برایش شغل تابستانه ای دست و پا کنید، از دوست و آشنا بخواهید در این کار کمک تان کنند. به این ترتیب هم در یک محیط آشنا سر کار رفته و هم فعالیت اجتماعی اش را آغاز کرد. در عین حال درآمدی نیز به دست آورده است.

فقط تابستان نیست: آیا پس از پایان تابستان، دیگر خبری از کلاس های غیردرسی نیست و نوجوان باید سرش را در کتاب فرو کند؟ پاسخ به این سوال قطعا منفی است. کلاس های متفرقه می توانند در روزهای مدرسه هم ادامه پیدا کنند، فقط باید برنامه ریزی درستی داشت تا به درس نوجوان لطمه ای وارد نشود. پس اگر فرزندتان در روزهای پایانی کلاس های تابستانه به سراغ شما آمد و گفت: «کلاس مان در پاییز هم ادامه دارد» با ابروهای درهم و به سرعت به او پاسخ منفی ندهید.

مترجم: نگار مفید

منبع: هفته نامه زندگی مثبت

شنبه 19/5/1392 - 14:31
اعتیاد و سیگار
 
 

مسائلی درباره‌ی اثر پیچیده‌ی دود سیگارِ دیگران در ایجاد سرطان و دیگر بیماری‌های ریوی در بین افراد غیر سیگاری کشف شده است، بنا بر پژوهشی که در پریستول صورت گرفته معلوم شده است که میزان کاتینین(نیکوتین متابولیت) در بزاق بچه‌های افراد سیگاری، به مراتب بیش‌تر است. نتایج به دست آمده، نشان می‌دهد کودکانی که پدر و مادر آنان - هر دو - سیگاری هستند، گویی خود آن‌ها سیگاری هستند و به اندازه‌ی کشیدن هشتاد سیگار در سال نیکوتین وارد ریه‌ی آنان می‌شود. بنا بر یک بررسی که در باره‌ی وضعیت استعمال سیگار در میان بچه‌های مدرسه‌ای انجام گرفت، از بزاق بچه‌های یازده تا شانزده ساله نمونه برداری شد. این پژوهش‌گران که نتایج بررسی خود را در مجله‌ی بریتیش مدیکال به چاپ رسانیدند، بر این باورند که ممکن است این وضعیت ناخواسته، در تمام دوران کودکی ادامه داشته باشد و بدیهی است که سلامت کودک را به خطر می‌اندازد. در زمینه‌ی تأثیر دود سیگار، دو رشته پژوهش انجام شده است: 1- مطالعات در زمینه‌ی اپیدمیولوژیِ میزان افزایش خطر سلامتی کودک 2- پژوهش در مورد اثر ذره‌های شیمیایی دود تنباکوی موجود در هوای دم بر روی مایعات بدن.

 

 

 

حقایق مربوط به اپیدمیولوژی در باره‌ی به خطر افتادن سلامت کودکان در طی چندین سال کسب گردیده است. اما تلاش برای اثبات اثرهای شیمیایی آن به تازگی شروع شده است. در یک بررسی ملی که در باره‌ی طول قد بچه‌ها و عادت سیگار کشیدن پدران و مادران آن‌ها، انجام گرفت معلوم شد که طول قد بچه‌های هفت تا یازده ساله سیگاری‌ها یک سانتیمتر کوتاه‌تر از بچه‌های غیر سیگاری‌ها است.

بنا بر پژوهشی دیگر که در مجله‌ی پزشکی نیواینگلند به چاپ رسید گفته شده است که کودکان مادرهای سیگاری اشکال‌هایی از لحاظ تنفس دارند. نویسندگان این مقاله که از دانشکده‌ی پزشکی هاروارد در بوستون هستند نتیجه گرفته‌اند که قرار گرفتن اجباری کودک در برابر دود سیگار مادر، ممکن است اثرهای مهمی بر تکمیل کار ریه در آنان داشته باشد. پژوهش‌های دیگر نشان می‌دهد که بچه‌های پدر و مادرهای سیگاری دو برابر بچه‌های افراد غیر سیگاری در معرض ابتلا به بیماری‌های ریوی هستند.

دال ساندلر از مؤسسه‌ی ملی مطالعات بهداشت محیط در امریکا، گزارش داد که در صورت سیگار کشیدن بعضی از افراد خانواده، احتمال وقوع سرطان برای اعضای غیر سیگاری خانواده وجود دارد. ساندلر می‌گوید که این احتمال برای کسانی که در طفولیت در معرض دود سیگار بوده‌اند تا شصت درصد هم می‌رسد. یک کشف مهم این است که به احتمال، مواد شیمیایی موجود در یک اتاق پر از دود سیگار، کشنده‌تر از دودی است که شخص سیگاری استنشاق می‌کند.

جراحان عمومی در امریکا می‌گویند که دود سیگار دارای سه برابر بنزوپیرین(یک عامل سمی و سرطان‌زا) یا شش برابر تولوئن(یک نوع کارینوژن دیگر) و بیش از پنجاه برابر دی‌متیل نیتروسامین هستند. به عقیده‌ی ساندلر، ممکن است آسیبی که از دود سیگار ناشی می‌شود بیش از مقداری باشد که پیش از این شناخته شده بود. مطالعات گسترده‌ای که درباره‌ی تأثیر دود سیگار صورت گرفته است. به علتِ نبودن اطلاعات مفید در باره‌ی در معرض دود سیگار بودن افراد، ناتمام مانده است. کودکان و کدبانوان، اطلاعات مفیدی را در اختیار می‌گذارند. برخی از مطالعات انجام شده بر روی بهداشت خانم‌هایی که همسرانشان سیگاریند، به علت نبودن تمایزی بین خانم‌های شاغل و خانه‌دار، بی‌نتیجه مانده است. اما طبق بررسی انجام شده در پنسیلوانیا که در یک کنفرانس بین المللی در مورد بهداشت و سیگار برگزار شد اعلام شد که در مورد خانم‌های غیر سیگاری و خانه‌دار که همسرانشان سیگاریند، احتمال فوت در اثر سرطان، دو برابر خانم‌های غیر سیگاری است که شوهرانشان سیگاری نیستند. در ژاپن خانم‌های بسیاری شاغلند، اما به علت سیگاری بودن بسیاری از مردان نتایج مشابهی به دست آمده است. گزارشی که در باره‌ی ژاپن در مجله‌ی پزشکی نیواینگلند به چاپ رسید، آشکار ساخت که گاهی میزان کاتینین در ادرار افرادی که در معرض دود سیگارند، معادل کشیدن سه سیگار در روز است. خطر قرار گرفتن در معرض دود سیگار ممکن است به جنین نیز سرایت کند.

 

مترجم: حمید وثیق زاده انصاری

شنبه 19/5/1392 - 14:31
قرآن
 
 

یکی از مفاهیم مهم و عام اخلاقی که در حوزه خانواده بخصوص در روابط بین زوجین به آن توصیه شده است، عدل می باشد. عدل از نظر لغوی به تسویه دو چیز اطلاق می شود (طریحی، 1375، ج5: 421)که بعضی ( ابن احمد، 1414، ج2: 38)نقیض آن را جور و بعضی( ابن منظور، 1405، ج11،430)ضد آن را جور دانسته اند. عدالت نیز لفظی است که مساوات(الراغب الاصفهانی، 1412: 336)، میانه روی و اجتناب از افراط و تفریط در هر امری را اقتضا می کند.بعضی(طریحی، 1375، ج5: 421) عدالت را به قرار دادن هر چیز در جایگاه خودش تعریف نموده اند" یعض الامور مواضعها"(سیدرضی، حکمت 437) بعضی به اعطاء کلّ ذی حقّ حقّه(طوسی، 1390، ج4: 99) تفسیر نموده اند. برخی هم به قسط تعبیر نموده اند، به این معنا که هرکس به سهم خودش برسد؛ نه از سهم خودش محروم شود و نه سهم دیگران را برداشته، تجاوز و تعدّی کند. به عبارتی کلی تر، اعطاء‌ آن چه شایسته هر امری است تا هر یک در جای واقعی خود که مستحق آن است، قرار گیرد پس همه افراد باید هم حق خود را مراقبت کنند و هم به حقوق دیگران احترام بگذارند. بنابراین هر گونه انحراف، افراط، تفریطف تجاوز از حد و تجاوز به حقوق دیگران برخلاف اصل عدل است. اما میزان این حد و حقوق بستگی به موضوع موردنظر دارد، یعنی ممکن است عدالت در مورد یک شخص، حدی داشته باشد و در شخص دیگر، حدی دیگر. عدل در مفهوم وسیعش حق خدا بر انسان، حق انسان بر انسان، حق انسان بر خود را شامل می شود. اما موضوع بحث ما عدالت اجتماعی، یعنی حق انسان بر انسان فقط در حوزه خانواده می باشد. قرآن به اجرای عدالت در امور اجتماعی و خصوصاً در امور خانوادگی بسیار توجه کرده و جایگاه ویژه ای برای آن قائل شده است و بعضی از مصادیق آن را بررسی کرده است.

 فانکحوا ما طابَ لکم من النساءِ مثنی و ثُلاثَ و رُباعَ فإنْ خفتم الا تعدلوا فواحدهً(النساء/3)(1)

 و لن تستطیعوا أن تعدلوا بین النساءِ و لو حرصتم فلا تمیلوا کلّ‌المیل فتذروها کالمعلقهِ و إن تصلحوا و تتقوا فإنّ الله کان غفورا رحیما(النساء/129)(2)

شاید کمتر مسأله ای هست که قرآن تا این حد به آن اهمیت داده باشد، که از آن به عنوان یکی از اهداف رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نام ببرد.

 لقد أرسلنا رُسلنا بالبینت و انزلنا معهم الکتاب و المیزانَ لیقومَ الناس بالقسط(الحدید/25)(3)

در این آیات، گاه از لفظ عدل و گاه از واژه قسط استفاده شده است؛ این دو کلمه هم معنا هستند، اما مانند همه کلمات مترادف، تفاوت هایی هم در آن ها دیده می شود.

فإن فاءتْ فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا إنّ الله یُحبُ المقسطین(الحجرات/9)(4)

همانطور که گفته شد، عدالت این است که حق افراد پرداخته شود. نقطه مقابل عدل، آن است که ظلم و ستم شود و حقوق افراد از آنها دریغ گردد؛ ولی قسط در لغت، در باب افعال به معنی بهره عادلانه و در باب ثلاثی مجرد به معنای جور و گرفتن بهره دیگران آمده است(الراغب الاصفهانی، 1412: 418؛ طریحی، 1375، ج4: 268) و در اصطلاح به این مفهوم می باشد که حق کسی را به دیگری ندهد، و به تعبیر دیگر تبعیض روا ندارند، نقطه مقابل قسط آن است که حق کسی را به دیگری دهند. ولی مفهوم وسیع این دو کلمه مخصوصاً هنگامی که جدا از یکدیگر استعمال شوند، تقریباً مساوی است و به معنی رعایت اعتدال در همه چیز و همه کار، و هر چیز را به جای خویش قراردادن می باشد.(مکارم شیرازی، 1374، ج6: 143)

 یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامینَ لله شهداءَ بالقسطِ و لا یجرمنکم شنئانُ قومٍ علی الا تعدلوا اعدلوا هوَ اقربَ للتقوی و اتقوا الله إنّ الله خبیرٌ بما تعملون(المائده/8)(5)

 یا ایها الذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسطِ شهداءَ لله و لو علی انفسکم اوِ الوالدین و الاقربینَ إن یکن غنیا او فقیرا فاللهُ اولی بهما فلا تتبعوا الهوی أن تعدلوا و إن تلوا او تُعرضوا فإنّ الله کان بما تعملون خبیرا(النساء/135)(6)

قیام به قسط به معنای عمل به قسط و محافظت از آن است. در این دو آیه، قسط به عدل تفسیر شده و هر دو دارای یک مفهوم می باشند. قوامین جمع قوام صیغه مبالغه به معنی بسیار قیام کننده است؛ یعنی باید در هر حال و در هر عصر و زمان، مردم را به سوی حق و عدالت فرا خوانید، یا مقصود این است که خود قیام به عدالت کنید(طبرسی، 1406، ج3: 261)، تا این عمل خلق و خوی شما شود، و انحراف از آن برخلاف طبع و روح شما گردد. قائم معمولاً به چیزی گویند که عمود بر زمین بوده، کمترین میل و انحرافی به هیچ طرف نداشته باشد؛(مکارم شیرازی، 1374، ج4: 162) یعنی باید آنچنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافی به هیچ طرف پیدا نکند، حتی اگر به ضرر و زیان شما، پدر و مادر و نزدیکان شما باشد. در آیه اول، بار دیگر به دلیل اهمیت موضوع روی مسأله عدالت تکیه کرده، می فرماید: عدالت پیشه کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است. چنان که ملاحظه می شود، عدالت را مهمترین رکن تقوا و پرهیزگاری معرفی می کند.

 ألا تعدلوا اعدلوا هوَ اقرب للتقوی(المائده/8)(7)

برای دستیابی به تقوا خداوند بارها واژه "لعل" را به کار برده است؛ مانند

 یا ایها الناسُ اعبدوا ربکمُ الذی خلقکم و الذینَ من قبلکم لعلکم تتقونَ(البقره/21)(8)

 و لکم فی القصاصِ حیاهٌ یا اولی الالباب لعلکم تتقون(البقره/179)(9)

 یا ایها الذین آمنوا کُتب علیکم الصیامُ کما کُتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون(البقره/183)(10) ولی در مورد عدالت، هم کوتاهترین راه را معرفی می کند و هم دستور قطعی رسیدن به عدالت را بیان می کند.

 

1. رابطه معنایی عدل و احسان:  إنّ اللهَ یأمرُ بالعدل و الاحسان(النحل/90)(11)این آیه نه تنها به عدل و داد دستور می دهد، بلکه امر به احسان، ایثار و گذشت می کند، عدل به معنای مساوات در تلافی است؛ اگر خیر است خیر، و اگر شر است شر. هر چند لفظ عدالت مطلق است، هم شامل عدالت اجتماعی می شود و هم عدالت فردی؛ و لیکن از ظاهر سیاق آیه به نظر می رسد که مراد عدالت اجتماعی است، ‌به این معنا که با هر یک از افراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن هستند و در جایی جای داده شوند که سزاوار آن باشند. از آن جا که احسان در این آیه، در کنار عدل آمده، مقصود، احسان به غیر می باشد نه انجام هر کار نیکی؛ در مقابل کار خیر دیگران خیر و نفعی به دیگران رساندن است؛ به این صورت که خیر دیگران را با خیر بیشتری تلافی کرده، شر آنان را با شر کمتری مجازات کند،(الراغب الاصفهانی، 1412: 337)و همچنین به صورت تبرعی به دیگران خیر و نیکی برساند.(طباطبایی، 1417، ج12: 332) در حقیقت خداوند فرمان می دهد که نه تنها بر حقوق مردم پا نگذارید و به حقوق ایشان تجاوز نکنید، بلکه از حقوق مشروع خود به مردم اعطا کرده، نیکی رسانید. این آیه با اشاره به این که در طول زندگی انسان ها موقعیت های خطیری پیش می آید که حل مشکلات، تنها به کمک اصل عدالت امکان پذیر نیست؛ بلکه به ایثار، گذشت، فداکاری و تعامل نیاز دارد و تحقق ان جز با استفاده از اصل احسان امکان ندارد. لذا این دو را کنار هم قرار می دهد و با فعل مشترکی هم به عدل امر می کند و هم به احسان. نمونه عینی این معنا را می توان در آیه زیر مشاهده نمود. وقتی برادران حضرت یوسف علیه السلام از او تقاضا کردند که یکی از ایشان را به جای برادر کوچکتر بازداشت و او را آزاد کنند؛ برادران انجام این عفو را به منزله احسان او تلقی می نمایند؛‌ قالوا یا ایها العزیزُ إنّ لهُ ابا شیخا کبیرا فخذْ احدنا مکانهُ إنا نراک من المحسنین(یوسف/78)(12)

عدالت از دیدگاه اخلاق انتخاب و گزینش است؛ اما از نظر حقوق تکلیف است. لذا اگر کسی اخلاقی نباشد، از عدالت فرار می کند. اگر کسی از ترس کیفر، عدالت را رعایت بکند، به وظیفه قانونی خود عمل کرده است، ولی از نظر اخلاقی کار مؤثر و مفیدی انجام نداده است؛ زیرا انتخاب عدالت در صورتی که با انگیزه فضیلت خواهی و گذشت توأم باشد، ارزشمند است.فرمانبرداری معمولاً با بیم و امید و اعمال زور همراه است، برخلاف انتخاب و اختیار که با میل و رغبت و عشق و ایثار توأم است. اقتضای فرهنگ انسانی و اسلامی ابتدا حاکمیت احسان و سپس حاکمیت عدالت در جامعه می باشد و اگر احسان را امری مستحبی بدانیم، عدالت معنا نخواهد داشت، اگر روح احسان بر انسان ها حاکم نباشد، به عدالت هم عمل نمی کنند، زیرا عدالت یعنی برای دیگران حق قائل بودن. وقتی روح گذشت در جامعه وجود نداشته باشد، عدالت به تنهایی کارساز نخواهد بود. به همین دلیل، پس از بیان هر حکمی، ‌بحث از گذشت و عفو می کند و چنین افرادی را محسن معرفی می کند و عمل آن ها را به تقوا نزدیکتر می شمارد.

 فاعفُ عنهم و اصفح إنّ الله یحبُ المحسنین(المائده/13)(13)

 و أنْ تعفوا اقربُ للتقوی(البقره/237)(14)

در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است که فقال فی قوله إنّ الله یأمر بالعدل و الاحسانفالعدلُ الانصافُ و الاحسانُ التفضلُ(شعیری، ‌بی تا: 257؛ حر عاملی، 1409، ج11: 435) عدل آنست که حق مردم را به آن ها برسانی، و احسان آن است که بر آن ها تفضل کنی. به همین دلیل مکرر در مورد پدر و مادر و نیز دیگر اقربا و نزدیکان، امر به احسان می کند زیرا آنان نه تنها مستحق عدالتند، بلکه محق و نیازمند احسان نیز هستند.

 و إذ اخذنا میثاق بنی اسرائیلَ لا تعبدونَ إلا الله و بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی و المساکین و قولوا للناس حُسنا و اقیموا الصلاه و آتوا الزکاه ثمّ تولیتم إلا قلیلا منکم و انتم معرضون(البقره/83)(15)

چنان که در مورد مردانی که ناشز هستند و از همسران خود دوری می کنند، ابتدا توصیه به صلح و سپس توصیه به احسان و تقوا می کند.

 و إنِ امراهٌ خافت من بعلها نشوزا او إعراضا فلا جناحَ علیهما أن یُصلحا بینهما صلحا و الصُلحُ خیرٌ و اُحضرتِ الانفسُ الشّحَ و إن تحسنوا و تتقوا فإن الله کان بما تعملون خبیرا(النساء/128)(16)

 

2. تقابل معنایی عدل و ظلم:  من جاءَ بالحسنهِ فلهُ عشرُ امثالها و من جاء بالسیئه فلا یُجزی الا مثلها و هُم لا یُظلمون(الانعام/160)(17)

عدل و ظلم از نظر لغوی دو واژه مقابل هستند، ولی در قرآن همیشه مقابل هم قرار نگرفته اند. بدین معنا که هر جا ظلم مورد استفاده قرار گرفته، نمی توان در نقطه مقابل از واژه عدل استفاده کرد. در آیات بسیاری ظالمان مورد مذمت قرار گرفته اند و اللهُ لا یهدی القوم الظالمینَ(البقره/258)(18)، ولی هیچ گاه عادل، در نقطه مقابل آن در جمله ای نظیریهدی القوم العادلین به کار نرفته است. در برخی آیات از واژه عدل استفاده شده ولی نمی توان در نقطه مقابل از ظلم استفاده نمود؛ زیرا در بسیاری از آیات مقصود از عدل، عدالت اجتماعی است. فإن فاءتْ فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا إنّ الله یحبُ المقسطین(الحجرات/9)(19)در حالی که در مفهوم ظلم همیشه این معنا را نمی بینیم. نظیر این که می فرماید: إنّ الشرکَ لظلمٌ عظیم(لقمان/13)(20) ظلم در این موارد به معنای ظلم در اعتقاد و عمل به کار رفته است. این تضاد، بین قسط و ظلم نیز در بعضی آیات دیده می شود.  و لکلّ امهٍ رسولٌ فإذا جاء رسولهم قُضی بینهم بالقسط و هُم لا یظلمون(یونس/ 47)(21)

 



 

پی نوشت ها :

 

1.و اگر در اجرای عدالت میان دختران یتیم بیمناکید، هرچه از زنان[ دیگر] که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهارچهار، به زنی گیرید. پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک[ زنِ آزاد] اکتفا کنید.

2. هر چند بکوشید هرگز نتوانید که در میان زنان به عدالت رفتار کنید. لکن یکباره به سوی یکی میل نکنید تا دیگری را سرگشته رها کرده باشید. اگر از در آشتی درآیید و پرهیزگاری کنید خدا آمرزنده و مهربان است.

3. ما پیامبرانمان را با دلیل های روشن فرستادیم و با آن ها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا با مردم به عدالت عمل کنند.

4. پس اگر بازگشت، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و عدالت ورزید که خدا عادلان را دوست دارد.

5.ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا، حق گفتن را بر پای برخیزید و به عدل گواهی دهید. دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است و از خدا بترسید که او به هر کاری که می کنید آگاه است.

6. ای کسانی که ایمان آورده اید، به عدالت فرمانروا باشید و برای خدا شهادت دهید، هر چند به زیان خود یا پدر و مادر یا خویشاوندان شما چه توانگر و چه درویش- بوده باشد. زیرا خدا به آن دو سزاوارتر است. پس، از هوا نفس پیروی مکنید تا از شهادت حق عدول کنید. چه زبان بازی کنید یا از آن اعتراض کنید، خدا به هر چه می کنید آگاه است.

7.دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است.

8. ای مردم، پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را بیافریده است بپرستید. باشد که پرهیزگار شوید.

9. ای خردمندان، شما را در قصاص کردن زندگی است. باشد که پروا کنید.

10. ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه داشتن بر شما مقرر شد، هم چنان که بر کسانی که پیش از شما بوده اند مقرر شده بود، تا پرهیزگار شوید.

11. در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که پند گیرید.

12.گفتند: ای عزیز، او پدری پیر سالخورده دارد بنابراین یکی از ما را به جای او بگیر، که ما تو را از نیکوکاران می بینیم.

13. پس، از آنان درگذر و چشم پوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.

14. و گذشت کردنِ شما به تقوا نزدیکتر است.

15. و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر، و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم[ به زبانِ] خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید، و زکات را بدهید آن گاه، جز اندکی از شما،[ همگی] به حالت اعراض روی برتافتید.

16. و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتی گرایند که سازش بهتر است. و[لی] بخل[و بی گذشت بودن]، در نفوس، حضور[ و غلبه] دارد و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعاً خدا به آن چه انجام می دهید آگاه است.

17. هر کس کار نیکی بیاورد، ده برابر آن[ پاداش] خواهد داشت‌، و هر کس کار بدی بیاورد، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود.

18. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی کند.

19. پس اگر بازگشت، میان آن ها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید، که خدا دادگران را دوست می دارد.

20. به راستی شرک ستمی بزرگ است.

21. و هر امتی را پیامبری است، پس چون پیامبرشان بیاید، میانشان به عدالت داوری شود و بر آنان ستم نرود.

 

نویسنده: دکتر صدیقه مهدوی کنی

شنبه 19/5/1392 - 14:31
خانواده
 
 

هر کس کاری را بدون شناخت انجام دهد، تباه کاری او بیشتر است از آن چه سامان می دهد. شاید خیلی به این موضوع توجه نداشته باشیم، ولی ما در روز تعداد زیادی مسئله حل می‌کنیم. مسائل ریز و درشتی که در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی گریبان‌گیر‌مان هستند. در واقع زندگی چیزی جز روند پیاپی مواجه شدن با مسایل و مشکلات و تلاش برای حل و فصل آن ها نیست. ما ناگزیر هستیم برای هر یک از مسائل و مشکلاتی که در فعالیت های مختلف زندگی اعم از تحصیلی، شغلی، اقتصادی و ... پیش می‌آید، راه‌ حلی بیابیم. وقتی با موقعیتی روبرو می‌شوید که نمی‌توانید با اطلاعات و مهارت‌هایی که درآن لحظه در اختیار دارید به آن موقعیت پاسخ دهید،در واقع شما با مساله روبرو شده‌اید. البته مشکلات انسان ها با هم فرق می کند، مثلاً مشکل یکی مستاجری، مشکل دیگری بیماری و گاهی هم مشکلاتی چون فقر، اختلاف خانوادگی، طلاق و مرگ است. آن چه به شکل مشکل یا سختی زندگی تجربه می‌شود چهره واقعی و منطقی زندگی است و هنر زندگی در توانایی مقابله با مسائل و حل کردن یا کنار آمدن با مشکلات می‌باشد.

 



 

مهارت حل مساله رویکردی منظم و متوالی است که به فرد کمک می کند تا به طور موثری مسابل زندگی خود را حل کند.در واقع حل مسئله یک مهارت است که میزان این مهارت در افراد مختلف، عامل مهمی در تعیین کیفیت زندگی و موفقیت آن ها در جنبه‌های مختلف زندگی اعم از فردی، تحصیلی، شغلی و اجتماعی است. مهم‌ترین فایده یادگیری مهارت حل مساله این است كه به فرد كمك می‌كند تا هنگام رویارویی با مشكلات راه‌حل‌های متعددی را جستجو كرده آن ها را بررسی نموده و پس از تجزیه و تحلیل بهترین راه‌‌حل را انتخاب نماید. افرادی هستند که در برخورد با مسائل احساس ناتوانی می‌کنند ،چنین افرادی بیشتر به ناتوانایی های خود آگاهی دارند تا به نقاط قوتشان و باورهای آنان تعیین کننده ی رفتارشان خواهد بود . افرادی که هنگام مواجه شدن  با مشکلات دچار درماندگی می شوند، معمولاً تنها یک راه حل برای مشکلات دارند و هنگامی که این راه موثر نیست ، راه دیگری را امتحان نمی کنند.افرادی دیگر احساس می‌کنند قادر به حل مسائل خود هستند.نقاط قوت خود را باور دارند و مشکلات را به عنوان فرصتی برای یافتن توانمندی ها و برطرف نمودن ضعف های خود می‌دانند. آموزش مهارت حل مساله، آموزش تفکر منطقی است به صورت منظم و گام به گام. این مهارت از چندین مرحله تشکیل شده است:

 

1. جهت گیری صحیح نسبت به مشکل و پذیرش مشکل: بسیاری از افراد هنگامی که با مشکل یا مسئله ای روبه رو می شوند شروع به سرزنش خود می کنند معمولاً این افراد اعتقاد دارند که:

 

ـ انسان قوی در زندگی خود دچار مشکل نمی شود.

و یا مکرراً این سوال را در ذهن خود تکرار می کنند که چرا من؟؟؟

مشکلات یا بعضی از مشکلات را نمی توان حل کرد. اما داشتن این قبیل  افکار و نگرش نسبت به مشکل نه تنها راه حلی پیش پایتان نخواهد گذاشت، بلکه بر عکس بیشتر انرژی و وقت شما را در این نقطه به هدر خواهد داد. و بدیهی است که با وجود استرس و نگرانی نمی‌توان انتظار برخورد مناسب با مشکلات را داشت. به همین دلیل این افراد معمولا در مواجهه با مسائل حالت انفعالی دارند و حتی قادر به حل اصولی ساده‌ترین مسائل نیز نیستند و اغلب از حل مسائلشان طفره میروند و آن ها را به تعویق میاندازند .بنابراین وقتی با مشکلی مواجه می شوید، اولین قدم اتخاذ نگرش حل مساله و شناسایی خودگویی های منفی و مبارزه با آن ها از طریق گفت و گوی درونی مثبت است. مهم‌ترین فایده یادگیری مهارت حل مساله این است كه به فرد كمك می‌كند تا هنگام رویارویی با مشكلات راه‌حل‌های متعددی را جستجو كرده آن ها را بررسی نموده و پس از تجزیه و تحلیل بهترین راه‌‌حل را انتخاب نماید

 

2. تعریف دقیق مشکل یا مساله :در مورد مساله خود فکر کنید و دریابید که مساله شما چیست؟

و پس از این که  توانستید به تعریفی از مساله  خود برسید،فکر کنید که چه عواملی باعث ایجاد آن شده است.

 

مساله را به صورت دقیق مشخص کنید. برای تعریف مشکل به این 4 سوال توجه داشته باشید:

 

1-    مشکل چیست؟

2-    مشکل از چه زمانی ایجاد شده است؟

3-    مشکل در چه موقعیت مکانی و در کجا به وجود آمده است؟

4-    چه کسانی در ایجاد مشکل یا گسترش آن دخالت دارند؟

 

3. ارائه راه حل های متعدد و فراوان: پس از آن که مشخص شد مشکل چیست، سپس، باید برای حل آن مشکل راه حل های متعدد و فراوان ارائه شود. در این مرحله از تکنیک «بارش ذهنی» استفاده می شود یعنی آن که فرد هرچه در ذهن دارد بدون سانسور و بدون این که به درست و غلط آن فکر کند، آن ها را به روی کاغذ «می بارد». اعتقاد بر آن است کمیت  ، کیفیت  می آفریند یعنی افراد بتوانند بیست راه حل مطرح کنند حتی اگر پانزده راه حل مفید نباشد، پنج راه حل مفید برای او باقی می ماند اگر اولی، دومی، سومی و حتی چهارمی مفید نباشد راه حل پنجم مفید خواهد بود. بنابراین نباید در تولید و ارائه ایده خساست به خرج داد. حتی اگر برخی از ایده‌ها غیرمنطقی و غیرعملی به نظر برسند. هر چه بتوانید راه های بیشتری، برای حل مشکل خود پیدا کنید، در حل مشکلات موفق تر خواهید بود.

 

4. ارزیابی راه حل ها: هنگامی که گروه یا فرد راه حل های زیادی بدست آورد با استفاده از تفکر نقاد شروع به ارزیابی آن ها می کند. در این مرحله، لازم است از بین راه حل های فهرست شده، بهترین راه حل را انتخاب کنید. برای این کار از خود سوال کنید: اگر از این راه حل استفاده کنم چه اتفاقی خواهد افتاد و پیامد یا نتیجه آن چه خواهد بود؟

 

- آیا انجام این راه حل خاص باعث ضرر یا دردسر من می شود؟

- آیا انجام این راه حل خاص باعث ضرر یا دردسر دیگری می شود؟

- آیا انجام این راه حل خاص باعث ضرر یا دردسر جامعه می شود؟

- آیا می توانم به خانواده یا نزدیکانم بگویم که چنین کاری کرده ام؟

- آیا عملی است؟

 

5. انتخاب و اجرای راه حل: پس از آن که راه حلی انتخاب شد مراحل اجرای آن باید روشن شود. بهترین راه حل هم اگر اجرا نشود فایده ای نخواهد داشت. بر ای اجرای درست راه حل انتخابی، به طور دقیق مشخص کنید که اجرای نقشه ی شما مستلزم چه چیزهایی است، چه کاری، کجا، چه موقع و توسط چه کسی باید انجام شود و چه موادی لازم است.

 

6. ارزیابی: اگر راهكار شما موفقیت‌آمیز بود چه بهتر، در غیر این صورت باید مراحل حل مساله را مجدد مرور كنید. معمولاً اشکال در آن است که یا صورت مساله را به خوبی تعریف نکرده است یا در طی زمان، مشکل تغییر یافته است و مشکل دیگری بر مشکلات فرد اضافه شده است. شما باید پذیرای همه راه‌حل‌ها باشید و همیشه به خاطر داشته باشید كه یك مشكل‌گشا هستید. به طور كلی می‌توان گفت عدم برخورد درست با مشكلات و عدم توانایی حل مساله ممكن است مشكل را پیچیده‌تر نماید. بنابراین به منظور افزایش سطح سلامت روان افراد و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی لازم است آموزش این مهارت مهم برای تمامی افراد در سنین مختلف در نظر گرفته شود تا با فراگیری آن توانایی لازم برای برخورد منطقی با مسائل را داشته باشیم.
شنبه 19/5/1392 - 14:30
قرآن
 
 

صلح یا اصلاح یکی از مفاهیم ارزشی حوزه خانواده است که ریشه این واژه در دیگر حوزه های اخلاقی قرآن بسیار کاربرد دارد. این دو از ریشه صلاح اشتقاق یافته اند و در لغت به معنای سلم و سلامتی و ضد فساد آمده اند(ابن منظور، 1405، ج2: 516-517)و در مواردی کاربرد دارند که موجودی به کمال متناسب با وجود خود دست پیدا کند یا موجودی که استعداد پرورش یافتن را دارد، تربیت شده، به فعلیت برسد یا در جایی استعمال می شود که چیزی قبلاً خراب باشد و بعداً عیب آن برطرف شود. این واژه در قرآن نیز در همین معانی در دو مفهوم عام و خاص آن استعمال شده است. در موارد خاص مانند:

1. اصلاح پس از افساد مانند: فمن تابَ من بعد ظُلمه و اصلح فإنّ الله یتوبُ علیه إنّ الله غفورٌ رحیمٌ»(المائده/ 39)(1)

2. اصلاح ذات البین مانند: إنما المؤمنون اخوهٌ فاصلحوا بین اخویکم واتقوا الله لعلکم تُرحمون»(الحجرات/10)(2)این آیه اصلاح اساس ارتباطات و تقویت و تحکیم پیوندها و از میان بردن عوامل و اسباب تفرقه و نفاق را بیان می کند.

3. اصلاح بین زن و شوهر مانند: و إن امراهٌ خافتْ من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جُناح علیهما أن یصلحا بینهما صُلحا و الصلحُ خیرٌ»(النساء/128)(3).

این واژه گاهی دارای مفهوم عام است و اصلاح ابتدایی را نیز شامل می شود: مانند آیاتی که مطلق اصلاح را گوشزد می نمایند، فمن اتقی و اصلحَ فلا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون»(الاعراف/35)(4).

مهم ترین مواردی که به بحث ما مرتبط می باشد، اصلاح ذات البین و حل مشکلات خانوادگی است. بدین معنا که بین زن و شوهر یا دیگر اعضای خانواده جهت تأکید بر حفظ نهاد خانواده، تألیف قلوب شده( طریحی، 1375، ج2: 387)، و سازش برقرار گردد و با گذشتن از لغزش ها و خطاهای یکدیگر صلح و صفا برقرار شود.

 



 

1. روابط معنایی اصلاح:

1-1روابط معنایی اصلاح با عدل و احسان: اصلاح در حوزه روابط اجتماعی به معنی تنظیم روابط اجتماعی است؛ به گونه ای که جامعه در مسیر کمال قرار گرفته، و به سمت هدف نهایی حرکت کند. این در صورتی ممکن است که حق هر شخصی مطابق با توانایی ها و نیازهای او داده شود. در این صورت است که روابط عادلانه معنا پیدا می کند. به عبارتی دیگر، اصلاح جامعه با اقامه عدل و قسط امکان پذیر است. (فإن فاءت فاصلحوا بینهما بالعدلِ و اقسطوا إنّ الله یُحبُّ المقسطین»(الحجرات/9)(5) و افراد جامعه موظفند هر عاملی را که به برپایی این حقوق کمک می کند، تأمین کنند و از طرف دیگر، حق دارند که از این حقوق بهره مند گردند. قرآن برای اصلاح روابط اعضای خانواده بیش از آن که به اجرای عدالت دستور دهد، به احسان، ایثار و گذشت امر کرده است. در مواردی از مسائل خانوادگی ممکن است کسی هیچ حقی نداشته باشد؛ ولی برای این که خانواده، خانواده ای آرام و باصفا باشد، یا برای حفظ عرض و آبروی خانواده دستور به احسان داده شده است.  الطلاقُ مرّتانِ فإمساکٌ بمعروفٍ او تسریحٌ بإحسانٍ»(البقره/229)(6). این آیه از طلاق و جدایی بحث می کند؛ ولی حتی در آخرین لحظات نیز به احسان توصیه می کند. این مسأله در دیگر روابط اجتماعی نیز توصیه شده است. در روابطی که ممکن است نتوان حق کسی را به آسانی ثابت نمود، ولی با توجه به مجموعه دستورات قرآن و هدف از آفرینش و خلقت انسان به راحتی از آن نمی توان گذشت. از مجموعه آیات به دست می آید که اصلاح نسبت به عدل و احسان شمول معنایی دارد و رابطه آن ها عموم و خصوص مطلق است. به عبارت دیگر، هر عدلی اصلاح هست؛ ولی هر اصلاحی عدل نیست. به دیگر بیان، عدل و احسان از مصادیق اصلاحند.

 

1 -2. رابطه معنایی اصلاح و تقوا:  و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ الله کان بما تعملون خبیرا»(النساء/128)(7) این آیه موعظه ای است برای مردان که از طریق احسان و تقوا تجاوز نکنند و متذکر این معنا باشند که خدای عزوجل از آن چه می کنند باخبر است؛ پس در معاشرت با زنان، جور و ستم نکنند و آنان را مجبور نسازند که از حقوق حقه خود چشم بپوشند، هر چند که خود می توانند از این حقوق صرفنظر کنند. خدای تعالی بعد از دستورها و نصایحی که در امر معاشرت با زنان فرموده، با جمله  و إن تُصلحوا و تتقوا فإنّ الله کان غفورا رحیما»(النساء/129)(8) مردان را تشویق و ترغیب کرده به این که هرگاه امارات و نشانه های ناسازگاری را دیدند، بدون درنگ در صدد اصلاح برآیند و بیان فرموده که این اصلاح کردن خود یکی از مصادیق تقوا است و تقوا هم به دنبال خود مغفرت و رحمت را می آورد. این جمله بعد از جمله  و الصلحُ خیرٌ»(النساء/128)(9) و بعد از جمله  و إن تحسنوا و تتقوا. . . » در حقیقت تأکیدی است بعد از تأکیدی دیگر.

 

2. تقابل معنایی اصلاح:

2 -1. تقابل معنایی اصلاح و افساد: افساد از ریشه فسد اشتقاق یافته است و در تقابل معنایی با اصلاح می باشد.

 الذین یُفسدونَ فی الارضِ و لا یُصلحونَ»(الشعراء/152)(10).

این واژه در مواردی کاربرد دارد که موجودی نتواند به مراحل کمالی خود دست یابد، یا در تداوم و نگهداری آن با مشکل مواجه شود.

 ولا تفسدوا فی الارضِ بعد اصلاحها و ادعوه خوفا و طمعا إنّ رحمت اللهِ قریبٌ من المحسنین»(الاعراف/56)(11).

قرآن در بسیاری از آیات افساد در زمین را نهی نموده و نتایج زیانبار آن را گوشزد کرده است؛  زِدناهم عذابا فوق العذابِ بما کانوا یُفسدون»(النحل/88)(12) و همان گونه که مصادیق اصلاح و عدل در روابط اجتماعی و خانوادگی در مواردی با هم تطبیق می کنند، مصادیق فساد و ظلم نیز چنین رابطه ای دارند. به عبارت دیگر، هر عاملی که موجب تضییع حقوق افراد دیگر شود، می تواند عامل فساد و ظلم در جامعه باشد. در بسیاری از آیات، ظلم و اصلاح در مقابل هم قرار گرفته اند که با توجه به تقابل معنایی اصلاح و افساد، می توان ظلم و فساد را دارای مصادیق مشترک دانست. مؤید این بیان آیاتی است که راه اصلاح و جبران را با توبه پس از ستم و ظلم بیان می کند.

 فمن تابَ من بعدِ‌ ظُلمه و اصلح فإنّ الله یتوبُ علیه إنّ الله غفورٌ رحیم»(المائده/39)(13).

 

3. مصلحت: واژه دیگری که از ریشه اصلاح قابل استخراج است، واژه مصلحت بر وزن مفعله است. این کلمه یا مصدر است به معنای صلاح دیدن، یا اسم مصدر است و جمع آن مصالح است. ارباب لغت، مصلحت را در مقابل مفسده می دانند، همان گونه اصلاح را در تقابل معنایی با افساد می دانند. (ابن منظور، 1405، ج7: 384) بعضی در این باب می نویسند که مصلحت عبارت است از آنچه بر عمل بار گشته، و سبب صلاح می شود. و این سخن که  امام مصلحت را در این دید» از همین باب است؛ یعنی چیزی که سبب صلاح می شود. به این دلیل، کارهایی را که انسان انجام می دهد و سبب نفع او می شود، این گونه نامگذاری کرده اند(الخوری الشرتوتی، 1416: 656) و در حقیقت مصلحت را به معنای منفعت دانسته اند.

 

3 -1. رابطه معنایی مصلحت و منفعت: با توجه به آیات قرآن، این دو واژه کاملاً هم معنی نیستند، بلکه بین آن ها رابطه عموم و خصوص من وجه است. بدین معنا که بعضی آیات بر نقطه اجتماع این دو دلالت دارند و بعضی نقطه اشتراکی ندارند. در آیه ای می فرماید: و الانعامَ خلقها لکم فیها دفءٌ و منافعُ و منها تأکلون»(النحل/5)(14). در این آیه، چهارپایان هم اسباب منافع هستند و هم اسباب کسب مصالح. اما در برخی آیات ممکن است منفعتی باشد، ولی مصلحتی در میان نباشد؛  یسألونک عن الخمر و المیسر قُل فیهما إثمٌ کبیرٌ و منافع للناسِ و إثمهما اکبرُ من نفعهما»(البقره/219)(15)، و در بعضی دیگر مصلحت مترتب بر چیزی می باشد؛ اما منفعتی در کار نیست. پس مصلحت و منفعت هم معادل نمی باشند. چنان که شهید مطهری به این تفاوت اشاره ای داشته اند: مسأله مصلحت و منفعت نباید اشتباه شود. مصلحت دائر مدار حقیقت است. مصلحت و حقیقت دو برادر هستند که از یکدیگر جدا نمی شوند. مصلحت یعنی رعایت کردن حقیقت، نه رعایت کردن سود خود که این منفعت است». (مطهری، 1372: 84؛ مطهری، 1373ب»، ج2: 83) واژه مصلحت مستقیماً در آیات قرآنی دیده نمی شود؛ ولی مشتقات آن کاربرد فراوانی دارد که با بررسی این مشتقات و واژه های متقابل می توان به معنای قرآنی آن پی برد. زیرا کلمات اشتقاق یافته همه به یک اصل واحد برمی گردند. پیش از این مطرح کردیم که واژه فساد به معنی تضییع حق در قرآن آمده و اصلاح در نقطه مقابل آن به معنای رعایت عدالت و اعتدال می باشد که در نتیجه آن شیء صلاحیت می یابد تا به هدف و غرضی که بر آن مترتب است، دست یابد. در این صورت می گویند: چیزی دارای مصلحت است. بنابراین هر چیزی که انسان را به اهدافش نزدیک کند، دارای مصلحت است و هر آن چه که او را از اهداف دور کند دارای مفسده است. از دیدگاه قرآن آنچه که در خلقت عالم دیده می شود، آن چه که شارع مقدس در احکام و قوانین زندگی تشریع کرده است و آن چه که مجریان احکام الهی باید در اجرای این احکام مورد توجه قرار دهند، همه مبتنی بر مصالحی است که انسان را به اهدافش نزدیک می کند، اهدافی که موجب کمال و رشد او می شوند. (توکلی، 1384: 33-21).

 

پی نوشت ها :

 

1. پس هرکه بعد از ستم کردنش توبه کند و به صلاح آید، خدا توبه او را می پذیرد، که خدا آمرزنده و مهربان است.

2. در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید.

3. و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتی گرایند که سازش بهتر است.

4. پس هرکه تقوی پیشه کرد و به کار شایسته شتافت هیچ ترس و اندوهی بر آن ها نخواهد بود.

5. پس اگر بازگشت، میان آن ها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید، که خدا دادگران را دوست می دارد.

6. طلاقِ[ رجعی] دو بار است. پس از آن یا[ باید زن را] به خوبی نگاه داشتن یا به شایستگی آزاد کردن.

7. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعاً خدا به آن چه انجام می دهید آگاه است.

8. و اگر سازش نمایید و پرهیزگاری کنید، یقیناً خدا آمرزنده مهربان است.

9. از راه صلح با یکدیگر، به آشتی گرایند که سازش بهتر است.

10. آنان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.

11. و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید، و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.

12. به[ سزای] آن که فساد می کردند عذابی بر عذابشان می افزاییم.

13. پس هرکه بعد از ستم کردنش توبه کند و به صلاح آید، خدا توبه او را می پذیرد، که خدا آمرزنده مهربان است.

14. و چارپایان را برای شما آفرید: در آن ها برای شما[ وسیله] گرمی و سودهایی است، و از آن ها می خورید.

15. درباره شراب و قمار، از تو می پرسند، بگو: در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم است، و[لی] گناهشان از سودشان بزرگتر است.

 

نویسنده : دکتر صدیقه مهدوی کنی

شنبه 19/5/1392 - 14:30
ازدواج و همسرداری
 
برای این که بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید. آیا شما شرط وفاداری را می دانید؟ اگر شما و همسرتان اصول وفاداری را بشناسید دلیلی ندارد که با هراس از دست دادن، بدبینی و شک و دودلی زندگی کنید. ازدواج یک تعهد و مسئولیت مهم است. با این که هر زن و مردی که تصمیم به شروع زندگی مشترک می گیرند مسئولیت و تعهدات زندگی زناشویی را می پذیرند اما باز هم نگرانی از وفاداری و پایبندی باعث می شود بسیاری از زن و شوهرهای جوان اعتماد کامل به شریک زندگی شان نداشته باشند و زن و مردهای دیگر را تهدیدی علیه زندگی خود بدانند. برای این که بتوانید به همسرتان اعتماد کنید و مطمئن شوید که او به شما وفادار است باید از خودتان شروع کنید.آیا شما شرط وفاداری را می دانید؟ اگر شما و همسرتان اصول وفاداری را بشناسید دلیلی ندارد که با هراس از دست دادن، بدبینی و شک و دودلی زندگی کنید.

 

گام اول: از خودتان شروع کنید و اعتماد کنید

 

زمانی که مسئولیت و تعهد زندگی زناشویی را می پذیرید نباید آن را بشکنید. هم شما و هم همسرتان باید شرط وفاداری را به جا بیاورید. شک و تردید نسبت به همسرتان او را خائن نمی کند اما هر چقدر شما به همسرتان بدگمان و ظنین باشید به همان نسبت به رابطه عاطفی ای که با او برقرار کرده اید آسیب می زنید. اگر هر دوی شما حدود و مرزهای رابطه را مشخص کنید و در همان محدوده گام بردارید به راحتی می توانید به یکدیگر اعتماد کنید. وفاداری، اعتماد و باور، شما و همسرتان را در یک زندگی آرام و مطمئن قرار می دهد. اگر می خواهید زندگی مستحکم و قابل اتکایی داشته باشید خودتان باید آن را این گونه بسازید. مثلاً اگر در زندگی از حد و مرزهای رابطه فراتر بروید نباید انتظار داشته باشید همسرتان به راحتی از آن بگذرد و شما را ببخشد. رفتار و عملکرد شماست که او را مظنون و مشکوک می کند. به همین ترتیب همسرتان نیز نباید از مرزهای مشخص رابطه فراتر برود و اعتماد شما را فروبریزد.

 



 

گام دوم: بپذیرید که دیگر تنها نیستید

 

شما یک زوج هستید و نسبت به شریک زندگی تان مسئولیت و تعهداتی دارید حتی اگر بخشی از این تعهدات را خوشایند ندانید.اگر می خواهید فردیت و خود مختاری تان را به همسرتان اثبات کنید شک نکنید که نمی توانید این رابطه را ادامه بدهید. به همسرتان عشق بورزید و از او عشق را طلب کنید. در یک رابطه سالم زناشویی شما باید عشق را از همسرتان بگیرید. اگر در این رابطه سالم عاشقانه قرار دارید دیگر نباید نگران بی وفایی های همسرتان باشید زیرا او در اختیار شما است. یاد بگیرید که برای زندگی زناشویی تان باید بخشی از نیازهای خودخواهانه تان را کنار بگذارید.

 

گام سوم: مرموز نباشید

 

همیشه پاسخگو و در دسترس باشید. این مسئله هرگز هویت و آزادی عمل را از شما نمی گیرد بلکه راه را برای آزادانه عمل کردن باز می گذارد. مکالمات تلفنی پنهانی؛ روابط اینترنتی پنهانی؛ دوستان پنهانی؛ حساب های بانکی پنهانی و هرنوع رفتار دیگری که برای همسرتان سوتفاهم ایجاد می کند را کنار بگذارید. هر چقدر درستکارتر باشید رفتارهای مرموز و شک برانگیز کمتری خواهید داشت. مطمئن باشید در یک رابطه نزدیک زناشویی نمی توانید رفتارهای پنهانی طولانی داشته باشید. یک روز همسرتان ممکن است پیامکی را بخواند و یا از شما بپرسد که چرا دیر به خانه آمده اید و شما مجبور به پاسخگویی هستید. هر چقدر صادق تر باشید همسرتان اعتماد بیشتری به شما خواهد داشت و از طرفی خودتان نیز نگران رفتارها و افکار پنهانی همسرتان نخواهید بود.

 

گام چهارم: همسرتان را کنترل نکنید

 

بیش از اندازه کنجکاوی کردن و نگران بودن نشانه تعهد و مسئولیت شما نسبت به همسرتان نیست. همین که مدام از همسرتان بپرسید کجا بودی؟ چی پوشیدی؟ چی خوردی و چرا دیرآمدی زنگ خطری برای رابطه شماست. بین رفتارهایی که نشان دهنده کنترل بیش از اندازه همسرتان است و رفتارهایی که نشانه توجه و حمایت است تفاوت قایل شوید. طوری رفتار کنید که همسرتان احساس نکند شما او را تحت سلطه خود گرفته اید.

 

گام پنجم: با همسرتان صمیمی باشید

 

اگر راه محبت و عشق ورزیدن به همسرتان را بلد نباشید همیشه نگران خواهید بود چون شما خوب می دانید او از چشمه محبت شما سیراب نمی شود. پس اگر راه ابراز علاقه و محبت را بلد نیستید سعی کنید آن را بیاموزید. توجه به ظاهر، جملات عاشقانه و به آغوش کشیدن را بیاموزید تا اعتماد بیشتری به رابطه زناشویی تان پیدا کنید.

 

گام ششم: بی دلیل همسرتان را متهم نکنید

 

او را امتحان نکنید و در موقعیت هایی قرار ندهید که او مجبور باشد از یک امتحان سخت بیرون بیاید. یک مثال ساده ای که این روزها بسیار شایع شده است فرستادن پیامک ناشناس و یا با یک شناسه ناشناس ایمیل زدن و مکالمه کردن در اینترنت است.چرا می خواهید همسرتان را با این روش ها امتحان کنید؟ اگر او از این آزمایش سربلند بیرون نیاید در واقع این شما هستید که بازنده می شوید. آزمون وفاداری در طی سالیان دراز زندگی و در مراحل مختلف به وضوح از شما و همسرتان گرفته می شود.

 

گام هفتم: بهانه به دست همسرتان ندهید

 

نوع رفتار و منش شما می تواند همسرتان را ظنین کند. نوع آرایش، نوع پوشش؛ نوع برخورد شما با جنس مخالف و حتی افکار و ایده هایی که درباره روابط زن و مرد دارید می تواند باعث نگرانی و شک و دودلی همسرتان بشود. این که به همسرتان نشان بدهید چقدر باورهای اخلاقی دارید و به آن ها پایبند هستید به او ثابت می کند که شما همسری وفادار هستید و خواهید بود. به همین ترتیب پایبندی های اخلاقی همسرتان را باور کنید و به او اعتماد کنید که مطابق با باورهای اخلاقیش رفتار خواهد کرد.

 

گام هشتم: همیشه در کنار همسرتان باشید

 

اگر اعتماد همسرتان را می خواهید باید سعی کنید در موقعیت های مختلف او را همراهی کنید. به نیازها و خواسته هایش توجه کنید و گام های تان را با او هماهنگ کنید. طوری زندگی کنید که همسرتان در کنار شما هیچ خلا و کمبودی را احساس نکند. همین طور از او بخواهید نیازها و خواسته های شما را جدی بگیرد. اگر سبک خاصی از زندگی را دوست دارید و یا همسرتان دوست دارد باید آن را به یکدیگر بیاموزید. البته نیازها و خواسته های شما و همسرتان باید متناسب با توانایی های تان باشد. مثلاً شما می توانید از همسرتان بخواهید تا یک نوع لباس خاص را بپوشد تا زیباتر باشد و یا یک نوع رفتار معقول و متناسب داشته باشد اما شما نمی توانید از او بخواهید تا از آن چه هست زیباتر شود و یا به یک رفتار افراطی که فقط مطلوب شماست تن بدهد برای این که شما آن را می پسندید.

 

گام نهم: حد و مرزهای معقول و منطقی داشته باشید

 

شما و همسرتان برای این که وفاداری تان را به یکدیگر ثابت کنید نیاز دارید تا در محدوده مجاز زندگی زناشویی حرکت کنید. این حد و مرزها باید قواعد اخلاقی معقول و منطقی درستی باشند. شما نمی توانید قوانین نامعقولی مثل این که همسرتان اصلا کار نکند، بدون شما از خانه خارج نشود، با هیچ زن یا مردی گفتگو نکند مگر در حضور شما و... را قانون های اخلاقی خانواده بگذارید زیرا این حد و مرزها انسانی نیستند و اصلا باعث اعتماد و پای بندی بیشتر در زندگی نمی شوند و چه بسا مشکلات دیگری در زندگی ایجاد کنند. آن چه شما به عنوان قواعد اخلاقی خانواده تعیین می کنید باید با تایید و تصدیق همسرتان باشد و او نیز همانند شما به آن ها اعتقاد داشته باشد.

 

گام دهم: به خانه اهمیت بدهید

 

مطالعات نشان می دهند که بسیاری از مردانی که به همسران شان خیانت می کنند کسانی هستند که تا دیر وقت کار می کنند یا بیش از اندازه با دوستان شان معاشرت می کنند. زنان نیز معمولاً از این که همسران شان تا دیروقت کار می کنند و یا بی توجه به خانواده تفریح های مجردی دارند گله و شکایت می کنند. تا آن چه که می توانید عوامل و رفتارهایی که شما و صداقت تان را زیرسوال می برد را کم کنید و تمام تلاش تان را بکنید تا همسرتان اعتماد و وفاداری را احساس کند.

 

منبع: سایت سالم زی

دوشنبه 14/5/1392 - 22:20
خانواده
 
هنگامی که مساله روابط مطرح است به ندرت راضی می شویم که به این اظهارنظر بسنده کنیم که مجرد یا متأهل بودن برای وضعیت فعلی من مناسب است. کریستین لورین از دانشگاه استانفورد و همکارانش از دانشگاه واترلو در آمریکا که این پژوهش را انجام داده اند، می گویند افراد ممکن است وضعیت خودشان را بی نقص بپندارند و برای این که از انتخاب شان احساس رضایت کنند، وضعیت دیگران را بد جلوه دهند. پژوهشگران وضعیت ۸۰ فرد مجرد و متاهل را بررسی و از آن ها درباره پایداری روابط عاطفی شان و میزان رضایت شان از این روابط سوال کردند. این افراد به پرسش هایی درباره این که آیا افراد دیگر باید وضعیت تاهل یا تجرد آن ها را سرمشق قرار دهند یا نه، پاسخ دادند.

 

 

 

رضایت واقعی از روابط عاطفی در این ۲ بررسی تاثیری بر پاسخ های افراد نداشت بنابراین تصور فرد از تداوم وضعیت مجرد یا متاهل بودنش و نه رضایت واقعی اش از این وضعیت است که انگیزه داوری او نسبت به دیگران است. پژوهشگران برای اطمینان از این نتیجه، ۲ بررسی دیگر را این بار با استفاده از بزرگسالانی که آنلاین دعوت شده بودند، انجام دادند. در بررسی اول ۱۵۴ نفر باید مدتی را که به نظرشان وضعیت تاهل یا تجردشان طول خواهد کشید، تعیین می کردند. برخی از این افراد این زمان را در حد یک سال تعیین می کردند که نشان می داد وضعیت رابطه ای این افراد به سرعت تغییر می کند و برخی دیگر این زمان را تا پایان عمر می دانستند که پایداری بیشتر را در روابط نشان می داد.

 

در مرحله بعد، این افراد درخواست شغلی فردی را که متاهل یا مجرد بود، می خواندند. نتایج نشان داد آن گروهی از افراد مورد آزمایش که وضعیت تاهل یا تجردشان را پایدارتر تصور می کردند، با احتمال بیشتری به نفع متقاضی شغلی که وضعیت ازدواجش مشابه آن ها بود، رای می دادند. پژوهشگران در چهارمین بررسی که در آن از افراد خواسته می شد درباره یک نامزد انتخاباتی داوری کنند نیز به یافته های مشابهی رسیدند. نتایج نشان داد هنگامی که افراد با احتمال بیشتری براساس پیش داوری بر ضدافرادی که دوست شان ندارند، عمل می کنند که دلایل دیگری هم برای دوست نداشتن آن ها(مثل متاهل یا مجرد بودن شان) داشته باشند.

 

این بررسی برای اولین بار نشان داد که هم افراد مجرد و هم افراد متاهل پیش داوری منفی نسبت به افرادی دارند که وضعیت ازدواج شان مشابه آن ها نیست: «افرادی ممکن است از گرایش خودشان به بی کم و کاست انگاشتن مجرد بودن یا متاهل بودن آگاه باشند، اما نمی دانند که این گرایش در واکنش شان به دیگران و نیز شیوه پاسخ دهی دیگران به آن ها اثر می گذارد.»

 

منبع: روزنامه سلامت

دوشنبه 14/5/1392 - 22:20
خانواده
 
زندگی همان اندازه که از اتفاقات بزرگ تشکیل شده، نکته های کوچک هم دارد. نکته هایی که شاید همه ما آن ها را بدانیم اما خوب، گاهی فراموش می کنیم. سرشاری زندگی از همین نکات کوچک است که گاهی پیش درآمد اتفاقات بزرگ و سرنوشت ساز می شوند. آن ها را جدی بگیرید، هر ماه ،هر هفته یکی از این نکات را روی آینه بنویسید تا هر روز ببینید و فراموش نکنید. برای یکدیگر تعریف کنید تا برای دوستان تان هم یادآوری شود.

 

 

 

 

 

۱- وقتی به شدت عصبانی شدی دستهایت را در جیب هایت بگذار.

 

۲- یادت باشد بهترین رابطه میان تو و همسرت زمانی است که میزان عشق و علاقه تان به هم بیش از میزان نیازتان به یکدیگر باشد.

 

۳- مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

 

۴- اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.

 

۵- هیچ وقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو"می دانم چه حالی داری" چون در واقع نمی دانی.

 

۶- یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آن چه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

 

۷- هیچ وقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

 

۸- از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

 

۹- در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

 

۱۰- وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"

 

۱۱- هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

 

۱۲- هیچ وقت پایان فیلم ها و کتاب های خوب را برای دیگران تعریف نکن.

 

۱۳- وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

 

۱۴- هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

 

۱۵- راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

 

۱۶- هیچ وقت از بازار کهنه فروش ها وسیله برقی نخر.

 

۱۷- شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

 

۱۸- سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند: " آماده، هدف، آتش"

 

۱۹- هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

 

۲۰- چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

 

۲۱- وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

 

۲۲- هیچ وقت در محل کار در مورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

 

۲۳- وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

 

۲۴- در حمام آواز بخوان.

 

۲۵- در روز تولدت درختی بکار.

 

۲۶- طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

 

۲۷- بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

 

۲۸- فقط آن کتاب هایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.

 

۲۹- ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

 

۳۰- هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آن ها برنده شوند.

 

۳۱- هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

 

۳۲- فروتن باش، پیش از آن که تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

 

۳۳- از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

 

۳۴- فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند.

دوشنبه 14/5/1392 - 22:19
ازدواج و همسرداری
 
ممکن است شما فکر کنید مهربان ترین زن و یا شوهر دنیا هستید، اما واقعیت چیزی دیگری است! برای این که نام تان در فهرست همسر آزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگی تان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید. گاهی انجام رفتارهای ساده ای که خودتان هم از کودکی با آن ها بزرگ شده اید یا در میان آدم های دور و برتان دیده اید، می تواند شما را به داشتن رفتارهای خشونت آمیز متهم کند. می خواهید از قالب های کلیشه ای که خیلی از زوج ها براساس آن رفتار می کنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترک تان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطرها را بشناسید. اگر شما تنها ۷ نشانه از این ۹ نشانه را در ارتباط تان بروز می دهید، باید بگوییم که از همسرتان سوء استفاده می کنید و به همسر آزاری مبتلا هستید.

 

 

 

برای هم اسم می گذارید؟

 

همسرتان را با واژه هایی مثل«کدو» یا«لاک پشت» صدا می کنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش می کشید؟ گذاشتن اسم به دلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگی تان، می تواند یکی از نشانه های این رفتار باشد. درست است که روانشناسان هم توصیه می کنند در یک رابطه عاشقانه ، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هر از گاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسم های تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمی گیرد. عاشق هایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می دهند به جای انتقاد از همسرشان ویژگی های او را به شکلی تحقیر کننده بیان می کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می چسبانند. مهم نیست که این واژه ها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفت ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می رسانند. اگر می خواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگی های منفی همسرتان با او صحبت کنید و به جای اسم گذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگی ها تلاش کنید.

 

رئیس زندگی شما هستید؟

 

به دلیل این که اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پس اندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث می کنید و دوست دارید کنترل تمام دارایی ها یا تصمیم گیری های زندگی مشترک تان در دست شما باشد؟ اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان می کنید همسرتان با دادن تمام این اختیارات و دارایی ها به شما، عشقش را نشان می دهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمی کند بلکه قدرت کاذبی را برای تان می سازد که ممکن است با ساده ترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرت نمایی نیست.

 

داد می زنید و فحش می دهید؟

 

از خانه مادر شوهرتان برگشته اید و به دلیل دخالتی که در تصمیم گیری های خانوادگی تان کرده اند با همسرتان کلنجار می روید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی کند صدایتان را بالا می برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلاف شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می شوید؟ حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت آمیز جا می گیرد. مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می شود، دیگر حق با شما نیست.

 

او را قربانی می کنید

 

وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کرده اید، سوال می کند، او را به عنوان مقصر معرفی می کنید و می گویید«اگر حرصم را در نمی آوردی و اگر مرا این همه تنها نمی گذاشتی این کار را نمی کردم؟» مقصر جلوه دادن همسرتان به دلیل رفتاری که انجام داده اید یا اعلام این که رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا می گیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهات تان، کاستی ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آن ها با همکاری هم برای تغییر دادن شان تلاش کنید.

 

با چشم غره او را از کاری منصرف می کنید؟

 

همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس می کنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالاً اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان می کنید، چشم غره رفتن یا زدن پا به پای اوست. اگر شما با چشم غره یا تهدید کردن غیر کلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف می کنید، شما یک همسر آزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شده ایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل می دهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیر کلامی در گروه خشونت رفتاری جا می گیرند و با حضورشان می توانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.

 

بار زندگی را روی دوش او می اندازید؟

 

همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی می بینید و تا زمانی به او و توانایی هایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برای تان به وجود بیاورد؟ یا این که چون شما خرج زندگی را می دهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگی تان قانون های سفت و سختی را به عنوان«وظیفه ات است» تعریف می کنید؟ نادیده گرفتن توانایی ها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسر آزاری است. اگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه می آورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل با آشپزی او را سرزنش می کنید و با دیگران مقایسه می کنید، شما یک همسرآزار هستید.

 

مدام تهدید می کنید؟

 

کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی می کند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان می کشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان می آورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و... . حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسر آزار هستد. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گر چه شما را به خواسته تان می رساند، اما در نهایت به زیان ارتباط تان تمام می شود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانواده اش خواهید کرد، بترسانید.

با او معامله می کنید؟

 

همسرتان از شما می خواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانواده اش بگذرانید و شما گر چه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان می کنید، می توانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان می کنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که می خواهید قول می گیرید. باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است. اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواسته هایتان نگاه می کنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر می سازید و باعث می شوید به دلیل هر محبتی که در حق تان می کند، یک امتیاز از شما بگیرد.

 

دورش حصار می کشید؟

 

شما تعیین می کنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشید یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانواده تان می خواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرای شان می شوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمی دهید؟ ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوست شان دارد و در کنارشان آرامش می گیرد هم در گروه رفتار های خشونت آمیز جا می گیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسر آزار هستید.

 

منبع: خبرگزاری ایسنا

 

دوشنبه 14/5/1392 - 22:19
خانواده
 
 

و اینک آدابی چند درباره رفتار با پدر و مادر که رعایت آن ها لازم و ضروری است تا شاید که اندکی از دَین خود را نسبت به آنان ادا کرده. و قسمتی از آن چه که خداوند نسبت به آنان بر ما واجب گردانیده بپاداریم تا که خدایمان را راضی، روحمان را شاد، زندگیمان را شیرین و کارهایمان را آسان نموده و خداوند عمرمان را پر برکت نماید.

 

۱) پیروی و فرمانبرداری از آن ها و اجتناب و پرهیز از نافرمانی آنان: بر مسلمان فرض و واجب است که از پدر و مادرش فرمانبرداری نموده و از نافرمانی آن ها بپرهیزد و اطاعت آن ها را بجز شوهر که اطاعت و فرمانبرداری او مقدم بر اطاعت از پدر و مادر است بر اطاعت هر فرد دیگری مقدم دارد. مادامیکه بر معصیت و نافرمانی خدا و رسولش دستور ندهند. «یعنی اطاعت از والدین در معصیت خداوند جائز نیست. مثلاً چنانچه پدر و مادر به کفر و الحاد یا نافرمانی خدا دستور دادند بر فرزند لازم است که به احسان و نیکی خود نسبت به آنان تداوم بخشد اما در معصیت و نافرمانی از اوامر و دستورات خدا از آنان اطاعت ننماید».

 



 

۲) نیکی نمودن به آن ها: هم به وسیله گفتار و هم بوسیله کردارد«به قول و عمل و به هر وسیله ممکن.

 

۳) فروتنی و تواضع: بوسیله فروتنی و تواضع نسبت به آنها و انجام دادن کارهایشان «خم شدن برای کارهایشان»

 

۴) دوری از داد زدن بر سر آن ها: به وسیله کلام ملایم و آرام سخن گفتن با آن ها مهربانی کردن بهنگام صحبت و گفتگو و پرهیز از هر نوع درشتی و فریاد زدن بر سر آن ها است.

 

۵) گوش دادن به آن ها: به وسیله رو کردن به آن ها هنگام صحبت کردن آن ها و ترک قطع نمودن حرف ها و کشمکش با آن ها و پرهیز از هر نوع تکذیب و یا رد نمودن حرف هایشان.

 

۶) خشنود و شاد شدن به دستورات آن ها: ترک اظهار اندوه و بستوه آمدن و دلتنگ شدن از دست آن ها همانطور که خداوند می فرماید: فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا. (الاسراء: ۲۳). به آن ها اف مگو و بر سرشان فریاد مزن. یعنی کلمه اف«وای و آه» را که علامت اظهار ناراحتی و بیانگر دلتنگی است بر سر زبان نیاورید تا ثابت شود که به دستورات آن ها خوشحال و مسرور هستید.

 

۷) گشاده روئی در حق آن ها: به وسیله روبرو شدن با آنان با فراخی و خوشرویی و دوری و پرهیز از اخم کردن و ترشرویی.

 

۸) اظهار دوستی و محبت به آن ها: بوسیله سلام کردن به آنها، دستبوسی و روبوسی آنان و جادادن به آن ها در مجلس.

 

۹) با ادب و احترام نشستن در مقابل آن ها: بوسیله درست نشستن و پرهیز از هر چه که آن ها فکر کنند اهانت و بی احترامی به آن ها است. مانند دراز کشیدن پا خنده پر صدا بحضور آنان دراز کشیدن و برهنه شدن، اشتغال به منکرات نزد آنان و غیر این ها که منافی ادب و احترام باشد.

 

۱۰) پرهیز از منت گذاشتن و برخ کشیدن بخشش و یا خدمتی که نسبت به آن ها انجام می دهید: منت گذاردن، احساس و نیکی انسان را بهدر می دهد و از عیب های اخلاق است و زشتی آن هنگامی بیشتر می شود که در حق پدر و مادر باشد.

 

۱۱) مقدم داشتن حق مادر«بر پدر بهنگام انتخاب یکی از آن دو»: از مواردی که باز رعایت آن لازم است مقدم داشتن نیکی و فرمانبرداری در حق مادر بر فرمانبرداری و توجه به پدر است. و آن بخاطر حدیث پیامبر است. «لما جاء فی حدیث أبی هریرة(رضی الله عنه) قال: جاء رجل إلی النبی(ص) فقال: یا رسول الله! من أولی الناس بحسن صحبتی؟ قال: أمک. قال: ثم من؟ قال: أمک. قال: ثم من؟ قال: أمک. قال: ثم من؟ قال: أبوک». مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول الله! چه کسی شایسته تر است که او را به عنوان هم صحبت و همدم برگزینم؟ پیامبر (ص) فرمود: مادرت. گفت: بعد از آن؟ فرمود: مادرت. گفت: بعد از آن. فرمود: مادرت گفت بعد از آن فرمود پدرت «تا سه بار فرمود مادرت و بعد فرمود پدرت»

 

۱۲) عادت دادن فرزندان به نیکی کردن و فرمانبرداری: بطوریکه مرد خانه الگوی آنان شده و در حدّ امکان برای تقویت و تثبیت علاقه بین فرزندان خود و پدر و مادرش تلاش نماید.

 

۱۳) اجازه خواستن از آن ها و کمک گرفتن از رأی و اندیشه آنان: چه برای سفر با دوستان به صحرا یا در سفر خارج شهر برای تحصیل و غیر آن یا برای خارج شدن از منزل و اقامت در بیرون آن، اگر چنانچه اجازه دادند که هیچی و الا در صورتیکه اجازه نداد باید کوتاه آمد و آنچه را می خواست انجام دهد ترک کند«که خیر در آن است» بخصوص اگر تدبیر و رأی آنان مستدل و یا از روی دانش و فهم باشد.

 

- برادر مسلمان! بدانکه نافرمانی و آزردن پدر و مادر: انکار و تکذیب نیکوئی و فضل، نمک نشناسی و دلیل حماقت و نادانی و فرومایگی است. نافرمانی و آزردن نشانه های متعدد و به صورت های گوناگونی دارد. که بعضی از آن ها بدین شرح است.

 

- گریاندن و اندوهگین نمودن آنان: داد زدن و درشتی نمودن با آن ها، اظهار اندوه و دلتنگ شدن و به ستوه آمدن از دستورات آن ها، نگاه خشمگینانه به آنان اخم کردن بر رویشان، ترک همکاری و کمک به آن ها، کم اهمیت شمردن رأی آنان طعنه زدن و نکوهش آنان.

 

- باز از گونه های نافرمانیست: بخیل بودن و خست و سختگیری از لحاظ نفقه و مخارج بر آن ها، دوری گزیدن و ترک دوستی و نصیحت آنان، مقدم داشتن فرمانبرداری و اطاعت همسر و فرزندان بر اطاعت آنان.

 

- باز از گونه های نافرمانی و آزار آن ها است: رها کردن و تنها گذاشتن آنان بهنگام نیاز و پیری و بیزاری جستن از آنان، پرهیز از یاد کردن و نام بردن و نسبت دادن خود به آنها که این از بزرگترین نافرمانی ها است.

 

- باز از گونه های سر پیچی و نافرمانیست: دور شدن و جدایی و ترک آنان در دوران پیری، و عدم مراقبت بهنگام مریضی و فقیر بودنشان، آرزوی نابودن شدن آنان و خلاصی یافتن از دستشان.

 

- باز از گونه های نافرمانی و آزار والدین است: دزدی از آنان، تجاوز به حریم شخصیت آنان بوسیله ضرب و شتم و یا منت گذاردن و برخ کشیدن چیزی که به آن ها تقدیم کرده ای یا اشتغال به کارهای زشت نزد آنان و یا روی گرداندن با حالت تنفر به هنگام سخن گفتن آنان. آن چه ذکر شد قسمتی از مظاهر و گونه های نافرمانی و آزار والدین است. پس چه دور است خیر و نیکی از کسی که پدر و مادرش را آزار دهد و چه عاقبت و کیفر بدی در انتظار اوست. شر و بدی چه زود به سراغش می آید و این«عاقبت بد» امری است محسوس و قابل رؤیت که همه مردم می دانند و با چشم سر آن را دیده و داستان های متعددی را از مردمانی که به سبب نافرمای و آزار والدین به کیفر اعمال خود رسیده و خوار و ذلیل شده اند شنیده اند.

 

مترجم: عبدالسّلام برهانی 

منبع: سایت شهید آوینی

دوشنبه 14/5/1392 - 22:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته