• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6910
تعداد نظرات : 98
زمان آخرین مطلب : 3449روز قبل
تغذیه و تناسب اندام


اگر مصرف سالاد به بعد از غذا موکول شود، ممکن است دیگر جایی برای آن باقی نماند، یا این‌که باعث گشاد شدن بیش از حد معده شود.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وزارت بهداشت، علی اکبر کمالی اردکانی کارشناس صنایع غذایی دانشگاه علوم پزشکی یزد در مورد رفتارهای نادرست حین غذا خوردن گفت: خوابیدن یکی از عادات نادرست پس از صرف غذا است و به افرادی که زمینه رفلاکس (بازگشت اسید معده) دارند، توصیه می شود بلافاصله پس از صرف غذا، دراز نکشند زیرا این عامل باعث برگشت محتویات معده که اسیدی هستند، به طرف مری و ایجاد التهاب مری می شود.

وی افزود: در برخی موارد نیز احتمال ورود غذا به ریه را امکان پذیر می کند، این در حالی است که بعد از صرف غذا، چند دقیقه استراحت به معده کمک زیادی می کند، اما این استراحت نباید به صورت دراز کشیدن باشد.

اردکانی توصیه کرد: مصرف سالاد بهتر است قبل از غذا باشد که هم از پرخوری جلوگیری می کند و هم محتوای فیبر آن برای حرکت درست روده ها مفید است.

این کارشناس صنایع غذایی افزود: اگر مصرف سالاد به بعد از غذا موکول شود، ممکن است دیگر جایی برای آن باقی نماند، یا این که باعث گشاد شدن بیش از حد معده شود.


سه شنبه 22/5/1392 - 0:0
خانواده

مادر خوب بودن، دغدغه بسیاری از مادران شاغل است

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

موضوع مادران شاغل همیشه​ بحث‌برانگیز بوده و دراین خصوص عقاید بسیار متفاوتی مطرح شده است و معمولا زن‌ها را نسبت به شرایط فرزندانشان در حالتی قرار می‌دهد که بیشتر مواقع دچار کشمکش‌های درونی و احساس گناه و قضاوت نسبت به خود می‌شوند.

عبارت ​مادران شاغل​ در حالی بحث برانگیز به نظر می رسد که هیچ کس در مورد پدران شاغل سخنی به میان نمی آورد. جامعه بیشتر مواقع از زن ها توقع دارد​ علاقه و خشنودی خود از کسب درآمد و داشتن حرفه ای مناسب را فدای مراقبت از فرزندان خود کند. شاغل بودن یا نبودن هرکس، موضوعی کاملا شخصی است و افراد براساس شرایط و عوامل موجود در زندگی شان تصمیم می گیرند در خانه بمانند یا بیرون از خانه کار کنند.

امروزه به علت تغییرات اجتماعی و اقتصادی گسترده ای که در بسیاری از کشورهای دنیا به وجود آمده است، بازار کار تغییر چشمگیری داشته تا جایی که مجبور به افزایش نیروی کار خود شده است. تنوع در تقاضای نیروی کار و افزایش بخش های خدماتی و اجرایی باعث شده است​ زنان بیش از گذشته وارد این بازار شوند و از نظر جامعه شناسان وارد شدن زنان در بازار کار، علامت رشد و پیشرفت اجتماعی است.

نقش سنتی خانواده ها و علایقشان به مرور تغییر کرده و زنان بویژه کسانی که در دانشگاه ها تحصیل کرده اند به فعالیت بیرون از خانه تمایل نشان می دهند و می خواهند استقلال مالی داشته باشند. آنها از کشمکش و تلاش و سپس گرفتن پاداش تلاششان و همچنین از این که می توانند عضوی فعال در جامعه باشند، لذت می برند. در نتیجه روز به روز بر تعداد مادرانی که بیشتر وقتشان را سرکار هستند، افزوده می شود. اما آیا شاغل بودن مادر روی خانواده تاثیرگذار است و اگر چنین تاثیری وجود دارد منفی است یا مثبت؟ در چنین خانواده ای نقش پدر چگونه تعریف می شود؟ پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان ـ چه پسر و چه دختر ـ چگونه خواهد بود؟

پدر یا مادری خوب بودن دغدغه ذهنی بسیاری از والدین است. روان شناسان نیز روی روابط والدین و کودکان و اثراتی که یک مادر شاغل بر زندگی خانوادگی اش می گذارد بسیار تحقیق کرده اند. به دنبال بررسی ها مشخص شده است مادران شاغل در مقایسه با مادران خانه دار فقط یک سوم وقت شان را در مراقبت از فرزندانشان می گذرانند، اما کیفیت حضورشان به مراتب بسیار بهتر از مادران خانه دار است.

در واقع حضورشان فعال تر و پرمفهوم تر است و باز هم تحقیقات بسیاری نشان داده است کودکان والدین شاغل زودتر از کودکان دیگر عاقل، مستقل و اجتماعی می شوند. این کودکان خیلی زودتر مفهوم دنیا و زندگی را می فهمند.

فرزندان مادران شاغل از همان دوران کودکی​ کارهایی را که می توانند،خود انجام می​دهند و خیلی زود مستقل می شوند. از آنجا که دائم مادر کنارشان نیست که تمام مشکلات حتی جزئی ترین شان را حل کند، یاد می گیرند خودشان راه حل بیابند و در آینده در این خصوص بسیار خوب عمل کرده و به طور کلی تصمیم گیری برایشان بسیار راحت می شود و احساس مسئولیت بسیار بالایی از خود نشان می دهند و در برابر اعمالشان پاسخگو هستند.

آنها وقتی می بینند والدینشان کنار هم چرخ زندگی را می گردانند و پدر هم در کارهای خانه کمک می کند روح همکاری در وجودشان تقویت شده و به طور کلی در کارهای گروهی بهتر عمل می کنند و مهم تر از همه این که از همان کودکی نظم داشتن و به موقع انجام دادن کارها را می آموزند. در حالی که کودکان مادران خانه دار احتمال این که در انجام کارهایشان تنبلی از خود نشان دهند بسیار زیاد است.

از طرفی از آنجا که مادر بیشتر وقتش دور از فرزندش است، زمانی که به منزل برمی گردد سعی می کند لحظه های غیبت خود را به نوعی جبران کند و این موضوع باعث می شود پیوند عاطفی محکم تری بین مادر و فرزند ایجاد شود. شواهد نشان داده است فرزندان مادران شاغل در مقایسه با فرزندان مادران خانه دار به طور معمول شخصیتی قوی تر و سازگاری اجتماعی بیشتری در مدرسه دارند. آنها در درک نقش زنان و مردان در اجتماع درک بهتری از خود نشان می دهند و کمتر به دنبال عقاید دیگران می روند.

به نظر می رسد دخترها بیشتر از پسرها از این شرایط فایده می برند. دخترهای مادران شاغل مستقل تر، اجتماعی تر و از نظر تحصیلی پیشرفت بیشتری از خود نشان می دهند و از همان کودکی به شغل آینده شان فکر می کنند. وقتی مادران شاغل هستند، دختران به زن با نگاه محترمانه تری می نگرند و او را فردی شایسته می دانند و به دنبال آن احساس می کنند که می توانند روی اجتماع و محیط زندگی شان اثری مثبت داشته باشند. پسرها هم اجتماعی تر و مستقل تر خواهند بود.

نقش پدر

پدر نقش بسیار مهمی در این گونه خانواده ها پیدا می کند. تحقیقات نشان داده است پدران در انجام دادن کارهای خانه و مراقبت از فرزندان بیش از پدران دیگر کمک می کنند.

به طور کلی پدران خانواده هایی که مادران شاغل دارند در فعالیت های تفریحی کمتر شرکت می کنند و بیشتر وقت شان را در خانه و کنار خانواده می گذرانند و جالب تر این که پدرانی که همسرانشان خانه دار هستند با پسرانشان بیشتر در ارتباط هستند تا دخترانشان، اما پدرانی که همسرانشان بیرون از خانه کار می کنند به دختر و پسرشان به یک اندازه توجه دارند.

در این خانواده ها پدر نقش مهمی در عملکرد تحصیلی بهتر دختران دارد. ​ توجه بیشتر پدر در خانواده باعث می شود فرزندان چه پسر و چه دختر عملکرد خوبی در تحصیلشان داشته باشند.

احساس مادر

موضوع دیگری که شاغل بودن مادر می تواند روی فرزندان تاثیر بگذارد احساس مادر نسبت به خود است. در این زمینه تحقیقات بیشماری انجام شده که مادران شاغل را با مادران خانه دار درخصوص میزان رضایتشان از زندگی و سلامت ذهنی شان مقایسه کرده است. بیشتر این تحقیقات نشان داده اند مادران شاغل نسبت به مادران خانه دار کمتر به اضطراب و افسردگی مبتلا می شوند.

البته تحقیقات نشان داده است، زن های طبقه متوسط و حتی فقیر نسبت به زن های دیگر احساس بهتری دارند. این زن ها که عمدتا مشاغل کارگری دارند به سبب درآمدی که کسب می کنند احساس خشنودی می کنند، زیرا با درآمدشان می توانند شرایط خانواده شان را بهتر کنند و احساس می کنند روی زندگی شان تسلط بیشتری دارند. وقتی مادر چنین احساسی نسبت به خود داشته باشد با فرزندانش بهتر برخورد می کند.

جنبه های منفی

جنبه های منفی شاغل بودن مادر کمی پیچیده است. اگر کودکانتان مدرسه رو نباشند، هزینه نگهداری می تواند بسیار گران تمام شود و حتی ممکن است بیش از درآمدی که کسب می کنید، باشد. یا گذاشتن کودک در مهدکودک یا کلاس های آموزشی دیگر پس از مدرسه برای والدین بخصوص مادر ناراحت کننده باشد.

هچنین زمانی پیش می آید که کودک بیمار می شود که در این گونه مواقع بویژه اگر کودک دچار بیماری های عفونی و مسری شده باشد، در مهدکودک یا مدرسه نگهداری نمی شوند و معمولا مادر مجبور می شود مرخصی بگیرد و کنار فرزندش بماند و این مساله می تواند اثرات منفی روی شغل مادر بگذارد.

گاهی اوقات والدین چنان گرفتار کار خود می شوند که وقت بسیار کمی به کودکانشان اختصاص می دهند و این باعث می شود از مشکلاتی که کودکانشان خود به تنهایی نمی توانند حل کنند غافل شوند و این روند منجر به افسردگی کودک شود.

چگونه مادر شاغل بهتری باشید

احساس گناه نکنید: پیش از هرچیزی باید با احساس خود کنار بیایید. شما از این که دائم کنار فرزندتان نیستید احساس گناه می کنید. مطمئن باشید این احساس نه تنها کمکی به شما نمی کند، بلکه باعث می شود هم در خانه و هم در محل کار عملکرد ضعیفی داشته باشید. پس با کنار گذاشتن این احساس می توانید به راه حل های خوبی دست بیابید.

مهد کودک خوبی بیابید: مراقب باشید فرزندتان را به کسانی که در زمینه مراقبت از کودکان آموزش دیده هستند بسپارید. به این ترتیب مطمئن خواهید شد که مشکلی متوجه فرزندتان نخواهد شد.

آماده شدن در صبح را آسان تر کنید: قبل از خواب وسایلی را که فرزندتان نیاز دارد آماده کنید و حتی به کودک مدرسه ایتان بیاموزید در انجام این کار همکاری کند. به این ترتیب صبح های پراسترس نخواهید داشت.

تقویم خانگی درست کنید: این تقویم شامل موارد مهمی است که در خانه باید انجام دهید. مثل پرداخت صورتحساب ها، انجام دادن کارهای خرده ریز خانه و رفتن به جلسات اولیا و مربیان مدرسه کودکتان و از این قبیل امور. می توانید حتی در نوشتن این تقویم کاری نظر کودکتان را نیز بپرسید.

با کارفرمایتان صحبت کنید: قبل از این کار، فهرستی از نیازهایتان که بسیار مهم و اساسی هستند تهیه کرده و با کارفرمایتان مطرح کنید. به این وسیله می توانید کمک او را در مواقع ضروری داشته باشید.

باخانه در تماس باشید: به یمن فناوری امروزه می توان براحتی با هرگوشه ازجهان که می خواهید در ارتباط باشید. بنابراین با وجود یک رایانه و وب کم می توانید براحتی با خانه درتماس باشید و اگر حرفه تان به گونه ای است که فرصت چنین کاری را به شما نمی دهد، برای کودکان کوچک تر صدایتان را ضبط کرده و مثلا برایش آواز بخوانید.

می توانید وقتی کنار هم هستید از خود فیلمبرداری کرده و در اختیار کودکتان قرار دهید تا هر زمان که دلتنگ تان می شود به تماشای آن بنشیند. در روز حتما با کودکتان، حتی اگر یک دقیقه، تماس تلفنی بگیرید.

از هدررفتن وقت جلوگیری کنید: برای هرکارتان برنامه داشته باشید. مثلا سر زمانی خاص ایمیل هایتان را بخوانید. تماشای تلویزیون را نیز به هفته ای یک بار محدود کنید. به این ترتیب زمان کنار خانواده بودن را بیشتر خواهید کرد.

از جمع خانوادگی بیشتر بهره ببرید: برای کودکتان وقت گذاشتن بسیار مهم است، بنابراین از زمانی که در خانه هستید بیشترین استفاده را ببرید. می توانید فعالیت هایی را در نظر بگیرید که بیشتر کنار هم باشید. مثلا همراه یکدیگر فیلمی را که کودکتان دوست دارد، تماشا کنید. یا به پارک نزدیک خانه تان بروید یا بازی های دسته جمعی انجام دهید.

همسرتان را نیز فراموش نکنید: مراقب باشید با کم توجهی ارتباط خود و همسرتان را از دست ندهید. برای او نیز وقت گذاشته و از بودن کنارهم لذت ببرید.

لحظاتی را هم به خودتان اختصاص دهید: با مدیریت درست زمان مسلما می توانید وقتی را هم به خود و علایق خود اختصاص دهید. اگر چنین زمانی را برای خود در نظر نگیرید هرگز نمی توانید مادر یا همسری لایق باشید.

سه شنبه 22/5/1392 - 0:0
خانواده

یکی از دلایلی که مرد‌ها در مقایسه با زن‌ها اهمیت کمتری به عشق، احساسات و روابط می‌دهند، در تفاوت‌های ساختمانی میان مغز مرد و زن نهفته است؛ چرا که مغز مرد‌ها به سختی می‌تواند از تفکر به سمت احساسات و عواطف تغییر عملکرد بدهد.

 

شاید این موضوع را از قبل نیز می‌دانستید که مغز مرد‌ها با مغز زن‌ها تفاوت‌هایی دارد؛ از جمله اینکه مغز مرد‌ها تخصصی‌تر از مغز زنان است. لیکن این تنها به این معناست که تقسیم کار در آن صورت گرفته است. به عبارت دیگر نیمکرهٔ راست مغز مرد‌ها با عملکردهای بینایی و فضایی و همچنین احجام سروکار دارد (فعالیت‌هایی نظیر کسب مهارت‌های جسمانی، تطابق‌های چشمی و ماهیچه‌ای)، در حالی که نیمکرهٔ چپ، به مهارت‌های گفتاری و‌ شناختی اختصاص یافته است (مهارت‌هایی نظیر بیان احساسات و درک مسائل انتزاعی).

محققین چنین دریافته‌اند که نیمکرهٔ راست در پسربچه‌های کوچک رشد و تمایز بیشتری از نیمکرهٔ چپ دارد. نتیجهٔ چنین حالتی آن است که دختر بچه‌ها درمقایسه با پسر بچه‌ها، «گفتاری‌تر» و «کلامی‌تر» هستند. به همین علت است که اغلب مرد‌ها در مقایسه با زن‌ها از مهارت گفتاری کمتری برخوردارند.
از طرفی مغز زن‌ها «عمومی‌تر» است. به این معنا که هر دو نیمکرهٔ راست و چپ مغز زن‌ها با هم روی مشکلات کار می‌کند و هردو عملکردهای مشابه دارند و تقسیم کار بین آن‌ها صورت نگرفته است. درست به همین دلیل است که بعضی از مردم احساس می‌کنند مرد‌ها در مقایسه با زن‌ها از سرعت تصمیم گیری و قابلیت درک بیشتری برخوردار هستند، در واقع چنانچه یکی از نیمکره‌های مغز زنی آسیب ببیند، نیمکرهٔ دیگر که قادر به کپی کردن تمامی قابلیت‌های نیمکرهٔ تخریب شده است، می‌تواند مسئولیت تمامی کار‌ها و عملکرد‌های زندگی او را به عهده بگیرد. نظیر این حالت در مورد مردان صادق نیست. چنانچه نیمکرهٔ چپ مغز مردی به واسطهٔ سکتهٔ مغزی آسیب ببیند، این امکان وجود دارد که توانایی تکلم را از دست بدهد؛ چرا که نیمکرهٔ راست مغز مرد‌ها، تنها می‌تواند عملکردهای بینایی و فضایی را سازمان دهی کند.

مغز مرد در مقایسه با مغز زن به مدت بیشتری برای تغییر وضعیت نیاز دارد. بنابراین هنگامی که با همسرتان مشغول گفت‌وگو دربارهٔ مسائل اقتصادی هستید و ناگهان دوست دارید از احساساتتان صحبت کنید، خواهید دید، همسرتان حوصلهٔ این نوع رابطه را ندارد، زیرا به‌‌ سرعت شما نمی‌تواند از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییر جهت بدهد

حال از این تفاوت مغز مرد‌ها و زن‌ها چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟
این تفاوت‌ها، علت اینکه چرا مرد‌ها به سختی می‌توانند از تعقل و عقلانیت به یک باره به سمت احساسات و عواطف تغییر موضع بدهند را به طور کامل توضیح می‌دهد. به عبارت دیگر گویی جایگاه مرد‌ها بیشتر در سرشان است تا در قلبشان. در رشته پزشکی سنتی به این دو نوع عملکرد، عملکرد‌های مغز راست و عملکردهای مغز چپ گفته می‌شود. به این معنا که مغز یک مرد در مقایسه با مغز یک زن مدت زمان بیشتری احتیاج دارد تا تغییر وضعیت بدهد. بنابراین هنگامی که شما و نامزد یا همسرتان مشغول گفتگو دربارهٔ مسائل مادی و اقتصادی هستید و ناگهان شما دوست دارید به همسرتان محبت کنید و از احساساتتان صحبت کنید، خواهید دید، همسرتان حوصلهٔ این نوع رابطه را ندارد، چراکه به‌‌ همان سرعت شما نمی‌تواند از وضعیتی به وضعیت دیگر تغییرجهت بدهد.


آیا تا به حال اندیشیده‌اید که چرا نامزد یا همسرتان در پایان روز و در بازگشت به منزل برای دور شدنش از مسائل کاری به وقت بیشتری احتیاج دارد؟
در حالیکه مغز او به مدت هشت ساعت روی فعالیت‌های مغز راست تمرکز کرده است، به راحتی حتی قادر نخواهد بود در خانه را باز کند و به سرعت به وضعیتی احساسی، آسیب پذیر و «ابرازگر» برسد.
آیا تا به حال مشاهده کرده‌اید چرا هنگامی که با نامزد یا همسرتان به تعطیلات می‌روید از جانب او توجه، محبت و عشق بیشتری دریافت می‌کنید؟ آیا متوجه شده‌اید در این گونه مواقع گرایش او به روابط جنسی بیشتر می‌شود؟ تعداد زیادی از زن‌ها به این موضوع اذعان دارند که: «رفتار شوهرانشان هنگامی که به تعطیلات رفته‌اند، به طور کامل با زمانی که در خانه هستند، متفاوت است» و شکایت برخی از زن‌ها این است که می‌گویند: همیشه در پایان تعطیلات و به هنگام بازگشت به خانه وحشت دارند، چراکه همسرشان به تدریج از لحاظ احساسی و عاطفی بسته‌تر می‌شود و از دسترس آن‌ها خارج می‌گردد. در اینجا نیز‌‌ همان توضیح قبل صادق است. هنگامی که مردی را از شغل و کارش دور می‌کنید، نه تنها فشار‌ها و اضطراب‌های محیط کاری را از رویش بر می‌دارید، بلکه به مغزش استراحت می‌دهید، تا از آن عادت همیشگی، تمرکز هشت ساعته بر روی فعالیت‌های مغز راست و تحلیلی دست بر دارد و کمی آرام بگیرد. این باعث می‌شود همسرتان از لحاظ احساسی امنیت بیشتری داشته باشد و بیشتر و بهتر درکتان کند و نزدیکتان باشد، چراکه دیگر مجبور نیست مرتب از یک عملکرد به عملکرد دیگری تغییر وضعیت بدهد.


راه حلی برای این مسئله:
زن‌ها می‌توانند به همسرشان کمک کنند تا استرس کمتری داشته باشند و با صحبت کردن درباره راه‌هایی که در انتقال او از محیط کاری به کانون گرم خانواده می‌تواند کمک کند، حامی او باشند. در زیر توصیه‌هایی در این خصوص آورده شده است:


- روش‌هایی بیابید تا نامزد یا همسرتان بتواند به وسیلهٔ آن تنش‌های کاری و شغلیش را در پایان روز کاهش دهد برای مثال: با ورزش کردن، قدم زدن، دراز کشیدن، گوش دادن به سکوت یا موسیقی آرام بخش و ماساژ شانه‌ها و پا‌ها. باید بدانیم گوش دادن به اخبار و یا روزنامه خواندن، همیشه بهترین روش‌ها برای کسب آرامش و استراحت نیستند، چراکه هردو به تفکر و تمرکز ذهنی نیاز دارند.


- به مجرد ورود همسرتان با مسائل و مشکلات احساسی و عاطفیتان به او هجوم نبرید. به او وقت بدهید تا آرام گیرد.


- به خاطر داشته باشید که نظیر همین توصیه‌ها را نیز در مورد خودتان به کار ببندید گرچه ممکن است شما نیز مانند همسرتان تمام وقت کار کنید (چه در خانه یا بیرون از خانه)، اما این را بدانید که آرام گرفتن به مراتب برای شما ساده‌تر است تا به وضعیت احساسی، تغییر حالت بدهید.

>> شمیم

دوشنبه 21/5/1392 - 23:59
خانواده

بعضی‌ها عادت دارند یا یک‌دفعه همه چیز را به دست بیاورند و احساس کنند در بهشتند یا این که به همه چیز پشت پا بزنند که وقتی وارد باتلاق اختلافات می‌شوند تا ته فرو بروند. ما هم نمی‌خواهیم بگوییم وضع روابط آنقدر خوب است که انگار در بهشت هستید، اما اگر بهشت نبود دلیلی ندارد حتما برای خود جهنم بسازید!

 

اگر بخواهید به ‌طور مداوم روی مشکلات زندگی زناشویی‌تان متمرکز شوید، باعث می‌شود رابطه‌تان حتی بدتر از آنچه که واقعا هست به نظر برسد.
اگر همیشه به اشتباهاتی که مرتکب شده‌اید و این که چقدر از همسرتان عصبانی و ناراحت هستید فکر کنید، عصبانیت‌تان بیشتر و بیشتر خواهد شد و خاطره‌های خوشی که با هم داشته‌اید را خراب می‌کند. وقتی این اتفاق می‌افتد، دیگر نمی‌توانید یک تصویر متعادل از زندگی‌تان ببینید.
هر چه انرژی بیشتری را صرف پرداختن به مسائل منفی زندگی‌تان کنید، همه چیز بدتر و ناامیدانه‌تر به نظر خواهد رسید. وقتی به بخش منفی زندگی‌تان غذا می‌دهید، انرژی خلاقانه یخ‌زده و از بین می‌رود. در نتیجه، دیگر توانایی کشف راه‌حل‌های یاری‌رساننده یا داشتن دیدگاهی تازه و بکر را نخواهید داشت.  با افکارتان، اعتقادات‌تان، رفتار و اعمالتان روی دیدگاهتان از واقعیت تاثیر می‌گذارید.
برخی روان‌شناسان اعتقاد دارند برای تغییر رفتارمان، اگر به زندگی از یک دید متفاوت نگاه کنیم، زندگی هم متفاوت خواهد شد.
ظاهر زندگی به این دلیل متفاوت می‌شود و تغییر می‌کند که رفتارها و عملکردهای خود ما تغییر کرده است. در هر زمان، این شما هستید که تصمیم می‌گیرید، در مورد اتفاقات و رویدادهای زندگی‌تان و انسان‌های درون آن، با چه دیدی نگاه کنید. این تعبیرها تجربه شما را از واقعیت شکل می‌دهد و بر ظرفیت شما، همچنین بر انتظارات و توقعات شما در زندگی اثر می‌کند. وقتی انتخاب کنید که خصوصیاتی مثل محبت، صداقت، آرامش و لذت را در خودتان ایجاد کنید، این خصوصیات خیلی راحت زندگی و ازدواجتان را از این‌رو به آن‌رو خواهد کرد.
وقتی تصمیم می‌گیرید که حس خشونت، دشمنی، عصبانیت، حقه و نیرنگ و ترس را در زندگیتان کم کنید و از بین ببرید، انرژی بیشتری برای تولید راه‌حل‌های خلاقانه برای مشکلات زناشویی‌تان پیدا می‌کنید.
هر چه مثبت‌تر شوید، انرژی مثبت بیشتری به درون رابطه‌تان با همسرتان می‌آورید و اتفاقات بسیار جالب و شگفت‌انگیز در زندگیتان روی خواهد داد. نکات زیر می‌تواند به شما کمک کند که چطور به خودتان یاد بدهید که روی نقاط مثبت در ازدواج و زندگی‌تان تمرکز کنید:


هر روز وقت بگذارید و چیزهایی را که به خاطر آن در زندگی‌تان ممنون و شکرگذار هستید، لیست کنید. حتی چیزهای خیلی کوچکی که معمولا نادیده گرفته می‌شوند مثل 3 وعده غذایی که در روز می‌خورید، حمام داغ، گرما، یخچال و اجاق گاز، آب لوله‌کشی، امکانات پزشکی، و دوستانتان.
هر روز نقاط مثبت و ویژگی‌های مثبت همسرتان را به خودتان یادآور شوید. به خاطر بیاورید که اولین‌بار چه ویژگی همسرتان شما را به او جذب کرد. یادتان بیاورید که چطور همسرتان پایه‌های رشد و ترقی شما را بنا کرد و چقدر از این تجربه استفاده کردید.
در دفتر خاطرات روزانه‌تان در مورد ویژگی‌ها مثبتی که در خودتان وجود دارد که می‌خواهید آنها را رشد داده و ارتقاء بخشید، بنویسید. اینها رفتارها، باورها، و ارزش‌هایی را شامل می‌شود که می‌خواهید روی آنها متمرکز شوید.
کتاب‌های سودمندی مطالعه کنید که می‌تواند به شما ایده بدهد یا آرامش‌بخش باشد و در رسیدن به هدف کمکتان کند.
از امروز تصمیم بگیرید حرف کسانی که شما را وسوسه می‌کنند در مقابل همسرتان کوتاه نیایید، عذر نخواهید و فقط گردن‌کلفتی کنید را باور نکنید و برای تصمیمات خود به عقل سلیم رجوع کنید نه به این و آن.
دور منفی‌باف‌ها را خط بکشید. آنان جز حس ناامیدی و افسردگی چیزی به شما نمی‌دهند، در عوض سعی کنید دوستان جدیدی پیدا کنید که حمایت‌کننده و مثبت‌اندیش و شاکر باشند.
اگر مشکلات به شما خیلی فشار آورد و خواستید با کسی درددل کنید، سعی کنید آن یک نفر مشاور باشد نه کسی که به جانبداری از شما برمی‌خیزد.

>> جام جم

دوشنبه 21/5/1392 - 23:59
خواستگاری و نامزدی

قرن‌هاست مردهاگاهی اوقات با زن‌هایی ازدواج می‌کنند که ۲۰، بلکه ۳۰ سال از خودشان کوچک‌ترند و ما هیچ وقت نمی‌پرسیم چرا! آن قدر این مساله عادی به نظر می‌رسد که هیچ کس در پی تحلیل آن نیست اما ازدواج مرد‌ها با زن‌های مسن‌تر اتفاقی است که خیلی وقت‌ها زندگی دو خانواده را تحت الشعاع قرار می‌دهد. اتفاقی که اگرچه رو به ازدیاد است و از سال گذشته تا به حال دو برابر شده است و از ۵ درصد به ۱۰/۷ درصد رسیده، نگاه منفی جامعه و مخالفت‌های خانواده‌ها با آن، سدی در برابر این ازدواج‌های غیرمتعارف می‌شود. برای بررسی این موضوع میزگردی با حضور دکتر محسن دهقانی، عضو هیأت علمی پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی، و دکتر حامد محمدی کنگرانی، روانپزشک و روان درمانگر، برگزار کردیم که مشروح آن را می‌خوانید.

 

آمار ثبت احوال نشان می‌دهد که در بیش از ۱۰ درصد ازدواج‌های سه ماهه نخست سال گذشته، سن عروس‌ها بیشتر از داماد بوده است. به نظر شما دلیل این تغییر ساختار در ازدواج‌ها چیست؟ 

دهقانی: ما ازدواج مردان با زنان بزرگ‌تر از خودشان را به عنوان یک موضوع آسیب‌شناسی در کلاس درس می‌دهیم که تغییر ساختار خانواده در ایران است. من این آمار را ندیدم اما آمریکایی‌ها بعد از جنگ جهانی دوم از ژاپن شکایت کردند که آن‌ها ۲۰ درصد زندانی‌ها را کشتند و ما فقط ۵ درصد. ژاپنیهای زندانی در آمریکا ۱۰ هزار نفر بودند و آمریکاییهای زندانی در ژاپن هزار نفر، پس درصد‌ها تقریبا یکی می‌شود. بنابراین، باید دید که چقدر ازدواج در کشور داشتیم که از این تعداد ازدواج مردان با زنان بزرگ‌تر بیشتر بوده است. من تعدادی مراجعه کننده در کلینیک داشتم که با فاصله سنی یک تا سه سال آمدند، که خانم بزرگ‌تر از آقا بود من این سه سال را اختلاف زیادی نمی‌دانم و آن را در اصل همسن‌گزینی می‌دانم. یک نکته جالب این است که این ازدواج‌ها بیشتر میان کسانی است که تحصیلات بالا دارند و این از یک تغییر ساختار در جامعه ایران خبر می‌دهد، چون تعداد دخترانی که در سن ازدواج در دانشگاه هستند از پسران بیشتر است. خود این باعث می‌شود که دختران و پسرانی با تحصیلات بالا‌تر در کنار هم قرار بگیرند که از لحاط سنی با هم همسان نباشند. ساختار دانشگاه این گونه است اما ساختار جامعه این گونه نیست. الان ۸۰ درصد ورودی رشته علوم انسانی در دانشگاه‌ها دختر هستند و ۲۰ درصد پسر‌ها، پس احتمال دارد که کمتر پسران در دانشگاه با دختران هم سن و سال خودشان آشنا شوند. این تغییر ساختار در نظام خانواده ایرانی ضرورتا آسیب نیست اما اگر این اختلاف سن ۵ تا ۱۰ سال باشد این آسیب است. وقتی زنان تحصیلکرده هستند معمولا استقلال اقتصادی مالی دارند، در این گونه مواقع ما می‌گوییم مرد دنبال مادر می‌گردد. نرخ جدایی هم در این گروه بالا است. خانمهایی که با مرد کم سن ازدواج می‌کنند و زندگی ماندگار دارند معمولا یک بار قبلا تجربه زندگی مشترک داشتند و این ازدواج دوم آنهاست و صرفا به خاطر بودن با یک مرد و رسیدن به امنیت اجتماعی وارد این زندگی می‌شوند. هر دو هم آگاهی دارند که اگر این شرایط نبود با هم نمی‌مانند. خیلی زیرپوستی انتظاری از ماندگاری این ازوداج ندارند چون ما یک جامعه سنتی در حال گذر هستیم که معمولا خانواده پسر‌ها با این ازدواج مشکل دارند. بنابراین معمولا مخالفتهای خانواده مانع این ازدواج است. 
وقتی دو نفر به من مراجعه می‌کنند که زن دو سال بزرگ‌تر است من می‌گویم فاکتور سن را کنار بگذارید ببینید که سایر عوامل چگونه است بعد موضوع سن قابل حل است. مسائل اقتصادی را هم در این ازدواج خیلی موثر نمی‌دانم
 
محمدی کنگرانی: من با نظر آقادی دکتر موافقم. از قدیم در فرهنگ ما می‌گفتند که مرد باید در قد، تحصیلات و سن بالا‌تر از زن باشد؛ اما من هم اختلاف سنی یک یا دو سال را ایراد نمی‌دانم. وقتی دو نفر به من مراجعه می‌کنند که زن دو سال بزرگ‌تر است من می‌گویم فاکتور سن را کنار بگذارید ببینید که سایر عوامل چگونه است بعد موضوع سن قابل حل است. مسائل اقتصادی را هم در این ازدواج خیلی موثر نمی‌دانم. من حدود یک سال و نیم در یک شهر خیلی کوچک کار می‌کردم، که در آنجا ازدواج یا رابطه زن با مرد کوچک‌تر زیاد بود. ازدواج مرد با زن بزرگتر هم تنها در میان تحصیلکرده‌ها نبود و خانواده‌های مذهبی هم این ازدواج را داشتند. 
 
شما هم مانند آقای دکتر دهقانی معتقدید که ازدواج مرد با زنی که زیر ۵ سال بزرگ‌تر از خودش است آسیب ندارد؟ 
 
محمدی کنگرانی: من هم ازدواج با همسری که زیر ۵ سال بزرگ‌تر است را آسیب نمی‌دانم، اما در مورد اینکه آمار نشان می‌دهد این ازدواج‌ها زیاد شده باید در مورد آمار دادن در کشورمان به موضوعی اشاره کنم. چند سال پیش دولت اعلام کرد که ضریب نفوذ اینترنت در روستا‌ها ۳۰۰ برابر شده بعد مشخص شد که صفر بوده و الان سه روستا اینترنت دارد که ۳۰۰ برابر شده است. بنابراین شاید یک زمانی آماری از این ازدواج‌ها نبود و الان که آمار ارائه می‌شود خیلی به چشم می‌آید. یک موجی در کشور به وجود آمد و حدود ۱۰ سال پیش خانم‌ها همه دنبال تحصیلات رفتند و سن ازدواج بالا رفت و حتی در رشته‌هایی تحصیل کردند که امکان کار ندارند، در این شرایط توقع از همسر بالا می‌رود. اما این شکل خاص ازدواج آمار طلاق را بالا می‌برد. 
 
دهقانی: این اختلاف معنادار است. 
ما در قانون کشورمان همزیستی با هم را نداریم و صرفا ازدواج را داریم. یعنی صفر و یک. وقتی ازدواج صورت می‌گیرد به نظرم در چارچوب عرف اتفاق افتاده است. اما دو نیرو به یک سیستم ازدواج فشار می‌آوردند که عرف و قانون هستند. مواردی در قانون داریم که ازدواج را شکل می‌هد اما عرف را هم داریم. اکثر آسیب‌ها در ازدواج در سطح عرف اتفاق می‌افتد نه قانون
 
اما این آمار ثبت احوال از ازدواجهای ثبت شده است
 
دهقانی: من بیشتر بحثم روی ماندگاری این ازدوج‌ها است. معمولا بیشتر از ۵ سال تفاوت سنی، بیشترین آمار طلاق را دارند. البته باید طلاق میان گروه همسالان را هم دید که چقدر است آن وقت به حرف من می‌رسید، چون من این چیزی را که عنوان می‌کنم یک داده بالینی است و از مراجعه کنندگان به کلینیک بدست آمده است. 
 
شما اشاره کردید که خیلی مسائل اقتصادی را مهم نمی‌دانید. پس دلیل آن چیست؟ 
 
محمدی کنگرانی: همان طور که اشاره شد جامعه، پسران سن پایین را در مقابل دختران سن بالا قرار داده و چاره‌ای نیست. البته در عوام هم داریم که زن بعد از ۴۰ سال پیر می‌شود و چهره خوبی ندارد. اما از نظر علمی در دهه ۴۰، حتی در سن یائسگی زنان دوباره به بلوغ می‌رسند و حتی چهره بهتری پیدا می‌کنند. در این دوره توانایی لذت بردن از روابط جنسی بالا می‌رود و در سن بالا بیشتر نیاز به محبت دارند. من کاملا دیدم که یک خانم سن بالا از مرد همسن خودش محبت نمی‌گیرد. بنابراین این صمیمیت و محبت را یک مرد ۳۰ ساله به زن ۴۰ ساله می‌دهد. من پول را مهم نمی‌دانم اما وجود دارد. البته یک خانم در سن ۴۰ سالگی امکان بچه دار شدن ندارد که خوشبختانه الان این مشکل حل شده و زن و شوهر کمتر دنبال بچه دار شدن هستند. اما چیزی که من را نگران می‌کند این است که بعد از مدتی این رابطه به بلوغ نمی‌رسد و چون همانطور که گفتم نیازهای زن و مرد فرق دارد. زن نگران خیانت مرد است ولی من مسائل اقتصادی را مهم نمی‌دانم چون خیلی وقت‌ها یک مرد ۲۰ ساله برای زن ۴۰ سال پول خرج می‌کند. 
 
بنابراین معتفدید این زندگی‌ها نمی‌توانند پایدار باشد؟ 
 
دهقانی: اگر از دیدگاه علمی به این موضوع نگاه کنیم، سه حلقه درون هم هستند. هر کس یک فردیتی دارد که از پشتوانه زیستی برخوردار است و در یک جامعه هم زندگی می‌کند. این سه حلقه فردیت ما را شکل می‌دهد. بعضی از خانم‌ها که دیر‌تر ازدواج می‌کنند ممکن است زود‌تر نگران نشوند که از لحاظ فیزیکی افت می‌کنند و زود‌تر بچه دار شوند. این مسائل فردی که عنوان کردم را باید در کنار توقعات جامعه بگذارید.. ما در قانون کشورمان همزیستی با هم را نداریم و صرفا ازدواج را داریم. یعنی صفر و یک. وقتی ازدواج صورت می‌گیرد به نظرم در چارچوب عرف اتفاق افتاده است. اما دو نیرو به یک سیستم ازدواج فشار می‌آوردند که عرف و قانون هستند. مواردی در قانون داریم که ازدواج را شکل می‌هد اما عرف را هم داریم. اکثر آسیب‌ها در ازدواج در سطح عرف اتفاق می‌افتد نه قانون. فرض کنید یک خانمی با تفاوت سنی حتی یک سال با مردی ازدواج می‌کند خانواده پسر نگاه بدی دارد و این دیدگاه مانند آب هرزی است که در زمین وجود دارد، گاهی زمین را می‌شوید و نابود می‌کند. فشار عرف در این ازدواج‌ها وجود دارد و از عوامل طلاق است. به هرحال خانواده زن و شوهر عامل مهمی در طلاقهای ایرانی هستند که تقریبا در جامعه غربی یا نداریم یا اندک است. اما در ایران یکی از عوامل مهم در طلاق خانواده‌ها هستند. به ویژه که در این ازدواج‌ها فشار خانواده پسر زیاد است. ما در آقایان غریزه پدری نداریم. یکی از مشکلات در این ازدواج‌ها این است که زن به پختگی مادر شدن رسیده اما پسر نه. در دو مقطع سنی و زیستی متفاوت هستند. من موردی داشتم که آقایی در سن ۲۸ سالگی وازکتومی کرد و با خانوم مکتوب نوشتند که ما بچه نمی‌خواهیم اما سن زن که بالا رفت پشیمان شده بود، چون احساس می‌کند که در آینده تنها است. این حلقه زیستی، امنیت اجتماعی و عرف که به زن می‌دهد در زندگی مشترک مهم هستند و این دو جنس را با هم متفاوت می‌کند. بنابراین چیزی که در زندگی مشترک این دو توجه نمی‌شود تحولات زیستی و اجتماعی این دو نفر است. برای همین زنان وقتی به سنی می‌رسند که احتمال باروری نیست دچار مشکلات روانی می‌شوند. 
 
بنابراین عرف در آسیب زدن به این نوع ازدواج‌ها نقش مهمی دارد؟ 
 
دهقانی: بله و یک کار خوب که باید انجام دهیم این نیست که جلوی این ازدواج‌ها را بگیریم بلکه ساختارهای اجتماعی که این ازدواج اتفاق می‌افتد را ببینیم و آسیب‌شناسی کنیم، چون ضرورتا تمام این ازدواج‌ها آسیب نیستند اما می‌توانند آسیب زیادی هم داشته باشند. 
 
محمدی کنگرانی: من هم موافقم به جای اینکه این ازدواج‌ها را نفی کنیم آسیبهای آن را بررسی کنیم. من فکر می‌کنم ما باید کمک کنیم کسانی که این ازدواج را دارند با آسیب کمتری مواجه باشند. من در مشاوره‌های پیش از ازدواج برای این زوج‌ها همیشه تاکید دارم که مسئله سن را کنار بگذارند و مسائل دیگر را حل کنند. چون باید آسیب‌شناسی کنیم و اشکالات را برطرف کنیم تا آسیب‌ها کمتر شود. من هم نقش خانواده را موثر می‌دانم. عرف در این ازدواج‌ها بسیار قوی است. در مورد مسائل فیزیکی هم همین طور است. به هر حال مردان تا آخر عمر می‌توانند بچه دار شوند اما زن یک وقت محدودی دارد. اما همان طور که گفتم در بسیاری از کشور‌ها یائسگی را تولد دوباره برای زنان می‌دانند اما در کشور ما این گونه نیست که به موضوع غریزه مادری مربوط است. در آقایان در گذشته ادامه نسل مهم بود، اما الان کمرنگ شده است. برای زن احساس مادرانه وجود دارد. در یک کشوری تحقیق داشتم، آنجا رسم است که زنان تنها خواهان بچه هستند و ازدواج و ادامه زندگی برایشان مهم نیست. برای همین با مردان رابطه برقرار می‌کنند تا بتوانند بچه داشته باشند. 
 
اگر نظرات کاربران را نگاه کنید، دو نقطه نظر متفاوت دارند اینکه آقایان معتقدند در ازدواج با زن بزرگ‌تر از خود دنبال کسی هستند که پختگی لازم را داشته باشد و بچه نباشد و زنان می‌گویند آقایان در این ازدواج‌ها به دنبال یک حمایت مادرانه هستند. نظر شما چیست؟ 
 
محمدی کنگرانی: من مواق نیستم. زنان زود‌تر به بلوغ می‌رسند، برای همین یک خانم سن بالا می‌تواند با یک مرد کوچک‌تر از خودش رابطه خوبی داشته باشد. اما به خاطر اشکال تربیتی که در خانواده‌ها وجود دارد مشکل پیش می‌آید. همچنین از طرف دیگر در خانواده پسر‌ها را به گونه‌ای تربیت می‌کنند که وابسته به دختران هستند و به دنبال مادر هستند. پسران نیاز به یک فرد پخته دارند شاید در فامیل دیدند که دختران کم سن چگونه رفتار می‌کنند. برای همین دنبال کسی می‌گردند که مانند مادرشان باشد. الان کسانی که به من مراجعه می‌کنند، می‌گویند شرط ما برای ازدواج این است که زن ما تحصیلکرده باشد و سر کار برود، اما بعد ازدواج پشیمان می‌شوند و در مقابل عرف دوست ندارند زنشان کار کند. برای خانم‌ها هم این موضوع جاافتاده که مردان الان بی‌مسئولیت هستند و کاری نمی‌توانند انجام دهند و وابسته هستند. پس اگر این ازدوا ج در این جامعه ما رو به افزایش است حتما نیاز آن وجود دارد و ما به جای آنکه آن را نفی کنیم و بگوییم به خاطر پول است درست هدایت کنیم. بهترین کار آسیب‌شناسی است. بپذیریم که این ازدواج‌ها وجود دارد و ممکن است خوب هم باشد پس باید با دید باز به سراغ این ازدواج‌ها برویم. 
 
یک بحث دیگر در کامنتها نگرانی والدین از این اتفاق است
 
دهقانی: من نظر کاربران را نگاه کردم، عمدتا سه گروه بودند که گروهی عرفی هستند و از طرف والدین است و نگران ازدواج پسرانشان با دختران بزرگ‌تر هستند. متاسفانه ما در این زمینه تحقیق کم داریم و ناچاریم که با برداشت بالینی خودمان صحبت کنیم. این مزاحمتهای عرفی تا ابد در این ازدواج‌ها وجود دارد. در این ازدواج‌ها کمتر حمایت اجتماعی وجود دارد و از نظر روانی هم ممکن است همه رابطه‌ها را قطع کنند. برخی از کاربران هم گفتند چه اشکالی دارد. ما هم می‌دانیم که به لحاظ قانونی اشکالی ندارد. ما به عنوان کار‌شناس به کسی نمی‌گوییم که ازدواج کند یا نه چون ازدواج یک تجربه مهم است. در ازدواجهای معمولی یک اتفاق جالب می‌افتد و معمولا مرد‌ها زندگی خود را از جایی تعرف می‌کنند که ازدواج کردند و خانم‌ها از زمانی که بچه دار شدند. اما باید بپذیریم هر اتفاقی که در زنگی ما می‌افتد مربوط به تمام دوران زندگی ماست. اگر با زن بزرگ‌تر ازدواج می‌کنند مربوط به دوران مجردی هم می‌شود. بنابراین ازدواج یک پدیده‌ای نیست که منشا مشکلات است اما معلول گذشته افراد است. 
 
اگر اشتباه نکنم شما معتفدید که این ازدواج‌ها آسیب نیست پس چرا میگویید طلاق در آن بالاست؟ 
 
دهقانی: نگفتیم حتما طلاق است، اما انتظار ما این است که طلاق بالا باشد. ما باید از ثبت احوال اسامی را بگیریم و یک کار تحقیقی از میزان رضایت آن‌ها از ازدواج داشته باشیم. انتظار ما این است که طلاق بیشتر باشد که این از داده‌های بالینی ماست. چون همان طور که گفتم فشارهای عرفی و اجتماعی روی این ازدواج‌ها بالاست. نظر کاربران هم این است که خانواده پسر نگران این ازدواج هستند. درجامعه ما ذهن افراد صفر و صد است: زن این گونه و مرد این گونه است. 
در قانون چیزی به نام نامزدی نداریم، اما وقتی دو نفر نامزد هستند، خانواده اجازه مسافرت را می‌دهد، این به خاطر عرف است که گاهی از قانون جلو می‌زند. شاید لازم باشد که یک آسیب‌شناسی بین عرف و قانون شود چون عرف ازدواج‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد به ویژه این ازدواج‌ها را
 
محمدی کنگرانی: آقای دکتر به مشاوره پیش ازدواج تاکید کردند که خیلی مهم است اما معمولا دختر و پسر تمام کارهای ازدواج از آزمایش خون و انتخاب نام بچه را انجام می‌دهند بعد برای مشاوره مراجعه می‌کنند. ما اجازه تعیین تکلیف نداریم که بگوییم ازدواج شما خوب است یا نه. ما خصوصیات اخلاقی را بررسی می‌کنیم، ممکن است برخی مشکلات آینده را پیش بینی کنیم و آن‌ها را آگاه کنیم. اما تصمیم گیری به عهده خودشان است. همانطور که گفتم این ازدواج‌ها در حال انجام است و تاثیر عرف هم زیاد است. ما در مشاوره می‌گوییم که اگر ازدواج کنید و این تصور را داشته باشید که بعد از یک سال یا با داشتن بچه خانواده شما را می‌پذیرد ممکن است اینگونه هم نشود. اما روابط خود زن و شوهر هم در بعد ازدواج‌ها مهم است که به لحاظ تربیتی و شخصیتی خودشان سن بالا را به مردشان گوشزد می‌کنند. مثلا موقع دعوا می‌گویند که «تقصیر من است که با یک بچه ازدواج کردم»، «تقصیر من است که با مامانم ازدواج کردم» و... 
 
تصور می‌کنید در آینده این موضوع در عرف حل شود و تبدیل به یک فرهنگ شود؟ 
 
محمدی کنگرانی: ما به افراد می‌گوییم که شما نمی‌توانید از عرف فرار کنید و روی دوش شما سنگینی می‌کند. پس اینکه می‌گویند ما روشنفکر هستیم و سن برای ما مهم نیست اشتباه است. تجربه ما ثابت کرده که خود این افراد هم بعدا دچار مشکل می‌شوند. خود افراد فکر می‌کنند از این فشار عرف فرارمی کنند اما قدرت عرف بالاست. به هرحال ممکن است در آینده شرایط تغییرکند اما الان این مشکلات وجود دارد. در ناخودآگاه افراد این مسائل که به آن‌ها اشاره شد نقش بسته و دچار مشکل می‌شوند. یک شور و هیچانی اول ازدواج وجود دارد که بعدا تبدیل به صمیمت می‌شود اما گاهی میان زن و مرد تنها تعهد وجود دارد. زیبایی، پول، سن، تحصیلات و اخلاق موارد مهم هستند ونمی توان یکی را نفی کرد و دیگری را بزرگ جلوه داد. گاهی در جلسات مشاوره بعد ازدواج ما می‌شنویم که زن و مرد این مسائل را مطرح می‌کنند. برای همین قدیمی‌ها می‌گویند با کسی که می‌گوید من نان خشک می‌خورم و روی زیلو می‌خوابم ازدواج نکنید چون زندگی این نیست و بعدا پشیمان می‌شود. 
 
دهقانی: هرچند خانواده سنتی به سمت مدرن شدن و در حال گذر است اما باز هم عرف وجود دارد. ما الان در قانون چیزی به نام نامزدی نداریم، اما وقتی دو نفر نامزد هستند، خانواده اجازه مسافرت را می‌دهد، این به خاطر عرف است که گاهی از قانون جلو می‌زند. شاید لازم باشد که یک آسیب‌شناسی بین عرف و قانون شود چون عرف ازدواج‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد به ویژه این ازدواج‌ها را. اما مشاوره پیش از ازدواج خیلی مهم است و باید در این ازدواج‌ها مهم‌تر هم باشد. 
 
شما پول و اقنصاد را مهم نمی‌دانید پس دلیل اینکه مردان به سراغ این زنان می‌رود چیست؟ 
 
دهقانی: مانند هر موضوع دیگر به عوامل متعددی بستگی دارد اما به شخصیت قبل از ازدواج مربوط است. همانطور که گفتم آقایان زندگی را از تاریخ قبل از ازدواج شروع نکنند چون خانواده مهم است. جامعه ما شامل عرف و قانون است که یک نگاه اجتماعی هم دارد که ظرف زندگی ما را تشکیل می‌دهد. من باز هم تاکید می‌کنم که نمی‌توان گفت به طور صدردصد این ازدواج‌ها مشکل دارند. به هرحال هر رابطه‌ای که با رضایت دو نفر شروع شود و ادامه پیدا کند از نظر ما پذیرفته شده است. الان در تهران تعداد دختران شاغل تحصیلکرده که تنها زندگی می‌کنند زیاد شده است. در جامعه ما تا همین ۲۰ سال پیش در ذهن یک پدر و مادر این موضوع نمی‌گنجید که دخترشان تنها زندگی کند. این ازدواج‌ها هم از همین نوع پذیرشهاست. من به آن می‌گویم تحولات اجتماعی که اتفاق می‌افتد. من اصولا با مکانیزم محدود کننده، دفاعی و منع کننده در مسائل اجتماعی موافق نیستم. ما باید با پذیرش برخورد کنیم اما اگر این تحول اجتماعی آسیب ایجاد می‌کند باید به دنبال عواملی باشیم که این تحولات را ایجاد می‌کند و منشا این تغییرات را باید بدانیم. به هرحال این نوع ازدوج‌ها را آسیب نمی‌دانم اما چون این ازدواج‌ها بیشتر آسیب پذیرند افراد را به این آسیب‌ها آشنا کنیم. البته ممکن است که این ازدواج‌ها منجر به طلاق هم نشود اما زن و شوهر از زندگی با هم لذت نبرند و طلاق خاموش اتفاق بیفتد که این آسیب بیشتری دارد. 
 
محمدی کنگرانی: مسئله اقتصادی وجود دارد اما به خودی خود مهم نیست. رضایتمندی زناشویی در کشورهای دیگر وجود دارد در کشور ما هم مدتی است که باب شده است، اما هر کس یک تعریفی از آن دارد و همه چیز در آن نقش دارد از پول و اندازه خانه تا آب و هوای محل سکونت، سلامت و رابطه جنسی. در گذشته صحبت از روابط جنسی تابو بود اما الان خیلی خانم‌ها راحت در مورد آن صحبت می‌کنند. اما تعداد زیادی از طلاق‌ها به خاطر نوع روابط جنسی است و این تابو شکسته شده است در آمار هم عنوان می‌شود. الان خانم‌ها به رابطه جنسی حساس شدند و این خیلی خوب است اما نباید زیاد شود. خانم‌ها در دهه چهل روابط جنسی را یاد می‌گیرند. اما در مورد اینکه آمار طلاق در این ازدواج‌ها زیاد می‌شود نه خوب است و نه بد. چون ما می‌دانیم برخی ازدواج‌ها بی‌دلیل ادامه پیدا می‌کند و بعضی وقت‌ها بهترین راه حل طلاق است. ما در شغلمان یاد گرفتم در مورد موضوعی قضاوت نکنیم و صفر و صد نگوییم. انسان‌ها خاکستری هستند اما باید نقش‌ها را شناخت. گاهی در پشت یک زندگی خوب مشکلاتی وجود دارد؛ پس قضاوت نکنیم. شاید یک زن مسن با مرد جوان خوب زندگی کند و نباید پیشداوری کرد. اما خوب و بد مسئولیت تصمیممان را بپذیریم و دیگران را مسئول ندانیم. این ازدواج آسیب نیست بلکه یک تغییر در سبک زندگی است.
 
>> مریم صدرالادبایی - زهرا تالانی/ خبرآنلاین
دوشنبه 21/5/1392 - 23:59
اقتصاد
 
در حالی که این روزها در تمام جهان از آسانسورهای شیک شیشه ای برای بالا بردن ماشین های لوکس صاحبان آپارتمان ها تا هر ارتفاعی استفاده می شود، آسانسور های خانگی در شهرهای بزرگ که رشد آسمان خراش ها هر روز بیشتر از روز قبل می شود امری عادی است و در واقع یکی از نیاز های ضروری برای هر ساختمانی است. پیش از این در همین صفحه مطلبی در ارتباط با آسانسور داشتیم که بیشتر به مشخصات فنی و ویژگی های آسانسور های خانگی اشاره شد، اما در این مطلب سعی کردیم شما را در خرید یک محصول بهتر راهنمایی کرده و شرکت های معتبر را معرفی کنیم.

 

 

 

مهم ترین نکته در انتخاب آسانسور این است که برای چه تعدادی از افراد، در چه ارتفاعی و به طور متوسط برای چه ظرفیتی در هر بار استفاده نیاز به نصب آسانسور داریم، اگر به این مسئله مهم دقت نکنیم، عدم تناسب باعث به وجود آمدن مشکلات بعدی می شود، بارها دیده ایم که در یک ساختمان مسکونی با ۵ واحد آپارتمان از آسانسورهایی با ظرفیت های بالا استفاده شده یا در یک آپارتمان پر رفت و آمد با تعداد بالای ساکنان از آسانسورهایی با سرعت بسیار پایین استفاده می کنند. حتی گاهی عدم تناسب آسانسور به لحاظ کیفی با ساختمان مورد نظر مشکل ایجاد می کند، مثلا اینکه در یک ساختمان با تجهیزات و مصالح عالی و با کیفیت اقدام به خرید یک آسانسور بی کیفیت و ارزان شود.

آسانسور در یک ساختمان مسکونی وسیله ای است که برای تمام افردا کاربرد دارد و به عنوان یک وسیله ضروری مورد استفاده قرار می گیرد، بنابراین اگر شما به لحاظ ظاهری یک آسانسور بسیار مدرن و شیک را تهیه کنید، اما از لحاظ فنی کیفیت خوبی نداشته باشد و همیشه خراب باشد تمام ساکنان ساختمان وقت و انرژیشان از بین می رود. اگر برای خرید آسانسور مراجعه کرده باشید، ممکن است این سوال ها در ذهن شما پیش آمده باشد که چرا دو آسانسور که مشخصات فنی یکسان دارند قیمت های متفاوتی دارند یا چرا گاهی آسانسورهایی که ویژگی های فنی و ظاهری یکسان دارند کیفیت های متفاوتی دارند و به طور کلی چه ویژگی هایی سبب می شود کیفیت آسانسوری نسبت به آسانسور دیگر بالا برود.

در پاسخ به این سوالات باید بدانید مواردی که در نصب و راه اندازی یک آسانسور به کار می روند به لحاظ کیفیت اجناس، کیفیت نحوه نصب و کنترل کیفیت تجهیزات نصب شده بسیار مهم هستند و می توانند تعیین کننده کیفیت کلی آسانسور باشند. اگر در هر کدام از این موارد نقصی باشد، نارضایتی شما از محصول را به وجود می آورد. در مشخصات فنی آسانسور کیفیت قطعات می تواند متفاوت باشد، برای مثال کابین آسانسور تنها با توجه به نوع دکوراسیون ساختمان متمایز می شود مثلا اگر استیل باشد، مواردی چون کیفیت ساخت کابین، وزن کابین، درجه کیفی استیل و... همه باید مورد بررسی قرار گیرد و در نهایت در کیفیت محصول تاثیرگذار است، در حالی که شما با توجه به دکوراسیون ساختمان استیل را انتخاب کرده اید ضمن اینکه بد نیست بدانید کیفیت این موارد جزئی معمولا حدود ۲۰ درصد در قیمت شما تاثیرگذار خواهد بود.

در مورد سرعت آسانسور خریداران تنها به این که سیستم آسانسور VVVF باشد بسنده می کنند، در حالی که در میان این سیستم ها تفاوت های بسیاری وجود دارد، مثلا اگر به صورت close loop یا open loop باشد، یا نوع و برند درایو کنترل سرعت آسانسور که روی سیستم نصب می شود و برند تابلو فرمانی که استفاده می شود همه این ها می تواند در کیفیت و قیمت سیستم VVVF مورد نظر تفاوت ایجاد کند و ۱۰ درصد اختلاف قیمت در کل قیمت آسانسور را موجب شود.

سیستم VVVF در آسانسور در واقع مخفف عبارت variable voltage variable frequence به معنای ولتاژ متغیر و فرکانس متغیر است که این سیستم شتاب اولیه موتور را کم کرده و باعث طول عمر مفید موتور آسانسور می شود، البته هزینه آن معمولا سنگین است، اما با توجه به این که طول عمر دستگاه را افزایش می دهد و از خرابی و تعمیر بیش از حد آن جلوگیری می کند مقرون به صرفه است.

گاهی برخی خریداران فکر می کنند که تنها موتور گیربکس اهمیت دارد و همین که موتور گیربکسی با یک برند خاص پیدا می کنند به بقیه قطعات توجهی نمی کنند، در حالی که در مواردی تاثیر تابلو فرمان روی کیفیت آسانسور از موتور گیربکس بسیار بیشتر است.

پس دقت کنید اگر تصمیم به خرید آسانسور گرفته اید از پیچ و مهره ها، موتورهای مورد استفاده در آن، کابین های مورد استفاده، نحوه نصب و... همه در میزان کیفیت و نوسان قیمت آسانسور اهمیت دارند و اختلاف قیمت ۱۵ تا ۲۰ درصدی ایجاد می کنند.

در هنگام خرید به گواهینامه ها مدارک و رزومه های کاری شرکتی که قصد دارید اجرای آسانسور خود را به آنها بسپارید توجه و مشخصات فنی را به دقت بررسی کنید. در نهایت این که آسانسور های ارزان قیمت عمر کوتاهی دارند و هزینه های فراوانی را بعدا به ساکنان ساختمان تحمیل می کنند.

چه آسانسوری برای چند طبقه؟

به طور کلی در ساختمان های با بیش از ۸ طبقه بالای ورودی اصلی یا با طول مسیر اصلی حرکت بیش از ۲۳ متر بالای ورودی اصلی، باید حداقل دو دستگاه آسانسور پیش بینی گردد. برای ساختمانی با ۸ طبقه یا مسیری با ۲۳ متر حرکت باید سرعت آسانسور ۰.۶۳ متر بر ثانیه باشد، در ساختمان های ۱۳ تا ۲۰ طبقه یا ۳۶ متر مسیر حرکت حداقل سرعت آسانسور باید ۱ متر بر ثانیه باشد، از ۲۱ تا ۲۵ طبقه با طول ۸۰ متر مسیر حرکت حداقل سرعت ۱.۶ متر بر ثانیه است و از ۲۶ تا ۳۰ طبقه یا تا ۹۵ متر حرکت حداقل سرعت آسانسور استفاده شده باید ۲.۵ متر بر ثانیه باشد. آسانسورها به دلیل این که قطعات متعددی دارند و با توجه به این که این قطعات هر کدام برندهای متفاوت ایرانی و خارجی دارند چندان قیمت مشخصی ندارند و با تغییر هرکدام از قطعات شان قیمت آن ها تغییر می کند، ضمن این که مواردی چون تعداد طبقات و ظرفیت هم در آن ها لحاظ می شود که همه این ها در نهایت به علاوه هزینه نصب و نگهداری محاسبه می شوند.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

شنبه 19/5/1392 - 15:10
آموزش و تحقيقات
 
گازهای گلخانه ای شامل دی اکسید کربن، متان و اکسیدهای نیتروژن که حاصل سوزاندن سوخت های فسیلی هستند؛ به تشعشعات خورشیدی اجازه می دهند که به سطح زمین راه پیدا کنند، اما در مقابل از برگشت آن ها به جو ممانعت می کنند. این عملکرد، درجه حرارت جو زمین را افزایش می دهد. گفتنی است حتی افزایش کمتر از یک درجه سیلیسیوس دمای میانگین هوا هم می تواند منشأ تغییرات زیادی در زمین باشد. در حال حاضر انتشار بی رویه گازهای گلخانه ای نه تنها سرعت ذوب شدن یخچال های طبیعی، بلکه حتی روند تخریب جنگل ها را هم تشدید کرده است. تلاش های جهانی تاکنون بر این مبنا بوده که با توجه به تاثیرات مخرب گازهای گلخانه ای تا حد امکان از میزان غلظت این گازها کاسته شود. تعیین واژه ای با عنوان حد مجاز انتشار کربن نیز با مدنظر داشتن همین هدف دنبال شده است. روی بیشتر کالاهای تجاری برچسبی درج می شود که در آن واژه حد مجاز انتشار کربن به چشم می خورد.

 

 

 

این واژه نشان می دهد آن دولت یا آن شرکت خاص چه میزان دی اکسیدکربن یا سایر گازهای گلخانه ای مشابه را از محیط زیست حذف کرده است اما حالا ادعا می شود گازهای گلخانه ای به تنهایی عامل این همه بدبختی نیست؛ گویا کمبود حیوانات گوشتخوار نیز مزید بر علت است. شواهد اخیر حاکی است حتی حذف شکارچیان راس هرم غذایی نیز بر بحران افزایش گازهای گلخانه ای دامن زده است. دانشمندان باور دارند انقراض گوشتخواران باعث می شود کره زمین در معرض گرمای بیشتری قرار بگیرد. اما چگونه؟

برهم خوردن تعادل و تاثیرات آن

تریشا آتوود از دانشگاه بریتیش کلمبیا واقع در ونکوور کانادا که خود این تحقیقات را سرپرستی کرده، می گوید؛ به نظر می رسد حیوانات شکارچی در اکوسیستم های گوناگون می توانند نقشی اساسی را در روند تغییرات آب و هوای جهان ایفا کنند. تاثیر فاجعه آور نابودی شکارچی های بزرگ بر اکوسیستم های مختلف بخوبی شناخته شده است، اما واقعیت این است که تغییر در راس هرم غذایی مستقیم جمعیت گونه های دیگر را که در بخش های پایین تر این هرم جای دارند، تحت تاثیر قرار می دهد و ادامه این شرایط به بی ثباتی می انجامد. گیاهان به عنوان مهم ترین منبع کربن در جهان، در پایه بیشتر هرم های غذایی جای گرفته اند. هرگونه تغییری در راس هرم غذایی می تواند کل چرخه کربن را تحت تاثیر قرار دهد. دکتر آتوود و تیم همکارش این فرضیه را به صورت عملی در کانادا و کاستاریکا مورد آزمایش قرار دادند. آن ها با حذف موقت شکارچیان ماهی ها و حشرات از برکه ها، نهرها و اکوسیستم های مرطوب کوچک توانستند کل اکوسیستم و بخصوص گیاهان تیره آناناسیان را که نوعی گیاهان گلدار تک لپه ای هستند، بدقت مورد مطالعه قرار دهند. آن ها سپس تاثیر این تغییرات را در بیومس های محلی ثبت کردند.

منظور از واژه بیومس مجموع وزن یا جرم موجودات زنده اعم از گیاه یا جانور در واحد سطح یا حجم از بیوسفر است که در زبان فارسی به آن زیست جرم نیز گفته می شود. سرعت تجزیه از مواردی بود که در این تحقیقات بر آن تاکید شد، چرا که این فرآیند انتشار گازها را در پی دارد. گروه تحقیقاتی میزان دی اکسید کربنی را که به این واسطه وارد جو می شود، بدقت زیر نظر گرفت و سرانجام موفق به ارائه یک الگوی مشخص شد.

دو مقوله جدا از هم یا یک واقعیت

دکتر آتوود در پایان یادآور شد این مساله که حذف شکارچی های راس هرم غذایی می تواند باعث افزایش گازهای گلخانه ای شود، شاید در ظاهر کمی بی ربط جلوه کند، اما همیشه این را مطلب را باید به یاد داشت که عوارض فعالیت های انسانی چند بعدی است. تحقیقات پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در سال گذشته نیز نشان داد که ناپدید شدن سمورهای دریایی باعث افزایش میزان انتشار گازهای گلخانه ای در سواحل آمریکای شمالی شده است. با حذف سمورهای دریایی از هرم غذایی دیگر شکارچی وجود ندارد تا توتیاهای دریایی، کلپ ها یا جلبک های بزرگ را از بین ببرد.

افزایش جلبک ها در نهایت باعث شکل گیری جنگل های انبوهی در آب دریاها می شود که دانشمندان از آن ها با نام جنگل های استوایی اقیانوس ها یاد می کنند. محصول این جنگل ها نیز تولید دی اکسید کربن بیشتر است. دانشمندان باور دارند که حذف گوشتخواران بزرگ از طبیعت در واقع به معنای افتادن در دامی بسیار بزرگ تر است.

مترجم: فرناز حیدری

منبع: روزنامه جام جم

شنبه 19/5/1392 - 15:10
دانستنی های علمی
 
 

غالباً این ‌گونه است که بعد از یک بلند پروازی و ابراز شهامت، غرور و تکبر به سراغ انسان می‌آید. الیشا گریوز اوتیس در برابر مردمی که از ترس نفس در سینه حبس کرده‌اند از سکوی یک آسانسور در مقابل کریستال پالاس نیویورک بالا می‌رود و به چهره‌هایی می‌نگرد که گویی از وقوع حادثه‌ی مرگ‌باری می‌هراسند. آسانسور به حرکت در می‌آید و تا ارتفاع زیادی بالا می‌رود و تماشاگران وحشت زده با نگاه خود مردی را دنبال می‌کنند که نزدیک طناب، روی سکوی آسانسور ایستاده است. این مرد جسور با قدرتی شگرف شمشیرش را بالا می‌برد و برای مبارزه جویی در برابر سرنوشت نامعلوم خود، طناب را پاره می‌کند. و آن ‌چه همه در انتظارش ثانیه شماری می‌کنند اتفاق می‌افتد. آسانسور با صدای دل‌خراشی بارِ انسانی خود را همراه با خودش به پایین رها می‌کند. اما اتفاق ناگواری نمی‌افتد و سکو به کمک وسایلی که در آن تعبیه شده است به آرامی متوقف و آویزان می‌ماند. اوتیس با لبخندی کلاه از سر بر می‌دارد، تعظیمی می‌کند و می‌گوید: «کاملاً مطمئن است آقایان، کاملاً مطمئن!» اگر چه واقعه‌ی شگفت انگیزی پیش نیامده است اما همه چیز شگفت و رؤیایی به نظر می‌رسد. سقوط انسانی - آن هم با سرعت زیاد - بدون هیچ حادثه‌ای روی می‌دهد. اوتیس که شغل اصلی او ماشین آلات گوناگون بود(البته ما درباره‌ی سال 1854 میلادی صحبت می‌کنیم)، ثابت کرد که ایمنی و اطمینان برای جسم و روح انسان، در هنگام سوار شدن به آسانسور، تأمین شده است و حتی می‌تواند تضمین شود.

 

 

 

موضوع جالب این بود که سازنده‌ی این وسیله، آن‌ ‌را نرم و راحت ساخته بود و هنگام ترمز کردن، به هیچ روی لرزش و تکان شدیدی نداشت. این مردِ پیشرو، با لبخندی که عاری از ترس بود مردم را به آینده‌ی این پدیده امیدوار می‌ساخت. در آن سال‌ها مسأله‌ی آسانسور بیش‌تر یک مسأله‌ی مکانیکی بود تا فنی و روانی. حتی اگر می‌توانستند آسانسورهایی بسازند که کامل‌تر و پیشرفته‌تر بود و نمای ساختمان‌ها و دیوارهای شهر و خطوط مسافرتی از پنجره‌ی آن به چشم می‌خورد، باز هم ترس از سقوط به اعماق مرگ‌بار چاه جا به جایی اتاقک، با انسان همراه بود. ترس دیگری که وجود داشت عبارت بود از بسته شدن در و ماندن در اتاقک کوچک و تاریک و به دنبال آن سقوط. هیچ فوت و فن معماری و فنی و بصری تا امروز نتوانسته است مانع از این ترس طبیعی شود. وضع در همه جای دنیا کمابیش یکسان است: همیشه خروج از آسانسور، مطبوع‌تر از ورود به آن است. کتاب آسانسور نوشته‌ی یانوت زیمن و اووه درپر اثری درخشان و روان کاوانه است. در این کتاب سخن از آن نیست که اصولاً آسانسور چیست، بلکه سخن از مفهوم آسانسور و روانشناسی زندگی و تولد این پدیده‌ی صنعتی است. در قسمتی از این اثر می‌خوانیم: «هر اندازه سیستم ترمز این مجموعه مطمئن باشد باز هم باید فکری برای جلوگیری از سقوط در موارد ضروری کرد. کسی که سوار آسانسور می‌شود بی‌اختیار قدرت و اراده‌ی خود را از دست می‌دهد و فکرش به ترمز خودکار متوجه می‌گردد. البته در هنگام سانحه، سیستم خودکار آسانسور سریع‌تر از انسان تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند، زیرا شخصی که دچار ترس می‌شود قادر به کوچک‌ترین واکنشی نیست و درست به موشی شباهت دارد که در تله افتاده باشد. تله موش و آسانسورهای مطمئن و ایمن، از جهاتی به یک‌دیگر می‌مانند. آن چه برای موش مفهوم مرگ دارد، برای انسان نوعی رهایی است.»

درست از لحظه‌ای که اوتیس نمایش سقوط و ترمز آسانسور را در اتاقک شیشه‌ای و فلزی آغاز کرد - و باید گفت هر شب این نمایش را درست مانند بازار مکاره اجرا می‌کرد - آسانسور به تاریخ پیوست. اما آغاز تاریخچه‌ی آسانسور به عصر طلایی تمدن یونان مربوط می‌شود: خدایان اساطیری با ماشین‌های پرنده(که از یک جرثقیل و چند رشته طناب تشکیل شده بود) در هوا به پرواز در‌می‌آمدند و تماشاگران خود را دچار شگفتی و مجذوب خود می‌ساختند. بعدها در تماشاخانه‌ی بسیار مجهز پرین، آسانسور در خدمت تماشاگران و هنرپیشگان بود. در تماشاخانه‌های روباز رومی، خدایان اساطیری خشن‌تر و ستیزه‌جوتر بودند. آن‌ها از بردگان خود سود می‌بردند و از زیرزمین میدان رسمی مسابقه‌ها(آرنا) عروج می‌کردند. در میدان مسابقه، گلادیاتورها به اربابان خود نمایشی عرضه می‌نمودند که در آن خون و عرق خود را نثار می‌کردند. این کشتارها در ابتدای پیدایش خود دیوانه وار بود، بعدها دیوانه وارتر شد و در پایان امپراتوری روم به دیوانه وارترین شکل خود درآمد. گزارش‌هایی به دست ما رسیده است که در دوره‌ی حکومت قیصر تیبریوس، از نوعی آسانسور هیدرولیک به کمک نیروی آب استفاده می‌کردند. بعدها نجبای بزرگ، مشهور و نیمه مشهور، از این وسیله در کاخ‌های عظیم خود سود بردند. در سال 1669 میلادی، یکی از دانشمندان به نام ارهار دوایگل فکر ساختن نوعی ترازوی بالا رونده - که بیش‌تر جنبه‌ی شوخی و تفریح داشت تا رفع نیازهای روزمره - به شکل یک صندلی پرنده را، روی کاغذ آورد. به فاصله‌ی اندکی، صندلی یاد شده بین درباریان رواج یافت و اوگوست کبیر در سال 1717 میلادی اعلام کرده بود که در برابر هر عمل دلیرانه، ماشینی خواهد بخشید که می‌تواند شخص را تا پشت بام بالا ببرد. درست سه سال پیش از این تاریخ، معماری به نام ل. ک. شتورم(که الگوی خوبی برای همکارانش بود و فکر و طرح او مورد پذیرش بیش‌تر معماران آن زمان بود) طرحی از یک صندلی پرنده ارائه کرده بود: «تا بتوان به کمک نوعی حرکت موجی و با استفاده از وزنه‌ای که به صندلی آویزان است بالا رفت. البته باید سنگینی این وزنه برابر با وزن صندلی و یک شخص متوسط باشد. در این صورت نیروی اندکی برای بالا بردن لازم است تا وزنه‌ی یاد شده بتواند به حفظ تعادل موجود کمک کند. برای بار سبک، نیروی ناچیزی لازم است.» ماریا ترزا، بانوی آهنین امپراتوری اتریش، در گوشواره‌ی غربی قصر شون برونر ماشینی داشت که می‌توانست ده نفر را تنها به کمک یک چرخ نقاله و نیروی متوسط یک نفر، بین طبقه‌های مختلف قصر جا به جا کند. این خانم پرهیزگار، چاق و بیمار(وضع جسمی او در پایان عمرش چنین بود) در سال 1778 میلادی دستور ساختن آسانسور بزرگ‌تری را صادر نمود - که این بار آسانسوری به سوی ابدیت بود، زیرا به گورستان صومعه‌ی کاپوسین دربار هابسبورگ در وین منتهی می‌شد. وجود این آسانسور مفهوم دوگانه‌ای داشت: نخست این که تقلیدی بی عیب از فنون و هنرهای جاری زمان خود بود و دیگر این که روزی سرانجام امپراتور را به ابدیت می‌برد. ترتیب کار را طوری داده بودند که تا رسیدن به طبقه‌ی بالا دو بار توقف می‌کرد و می‌خواستند آن را برای جشن مذهبی دوم نوامبر آماده سازند. ماریا ترزا گفته بود: «این گور من است و مرا تنها نخواهد گذاشت.» او حق داشت، زیرا مدت کوتاهی پس از آن در روز سوم دسامبر 1780 میلادی جسم بی روح این خانم در طبقه‌ی اول کنار آسانسور محبوبش افتاده بود. یکی دیگر از وابستگان نامشروع این خاندان امپراتوری، کاتاریناشرات بازیگر تماشاخانه‌ی شاهی بود و قیصر فرانس ژوزف توجه خاصی به وی داشت. این زن ماجراجو و شگفت انگیز، در محل زندگی خود واقع در خیابان رینگ در شهر وین، آسانسور فوق العاده زیبایی ساخته بود. قیصر البته سوار این آسانسور نشد(تا حدی مخالف وجود آسانسور در قصرها بود) ولی زیباییِ شگفت آن توجهش را جلب کرد. آسانسوری که اوتیس ابداع کرده بود اینک آن جنگاور قدیمی نبود. او در پنجاه سالگی، درست زمانی که تولید آسانسورهای ترمزدارش ادامه داشت، به سال 1861 میلادی از بیماری دیفتری درگذشت. فرزندانش پس از پدر، آسانسورهایی می‌ساختند که پیوسته نرم‌تر، تندروتر، راحت‌تر و مطمئن‌تر می‌شد و ارتفاع مسیر آن فزونی می‌گرفت. در سال 1913 میلادی ساختمان پنجاه و شش طبقه‌ی وول ورث افتتاح شد. این ساختمان را جلوه گاه پیشرو هنر لقب دادند که اسم بامسمایی است. هنگامی که انسان سوار آسانسورهای آن می‌شود به جای ترس از سقوط، شیفته‌ی عظمت آن می‌شود و احساس می‌کند که با بال‌های خدایان اساطیری پرواز می‌کند و سر بر آسمان می‌ساید. در این‌جا دیگر مسئول آسانسور موجود بیگانه‌ای است. پرواز به سوی آسمان، آن هم با چهارده هزار نفر در روز، شاهکار هنر آسانسورسازی را نشان می‌دهد و به قول زیمن درپر: «رؤیای تولد را در وجود شما بیدار می‌کند.» هشتاد سال پس از اختراع آسانسور توسط اوتیس و بیست سال پس از افتتاح ساختمان وول ورث، یک بار دیگر در مرکز راکفلر، هنر متعالی معماری به یاری معماران و صنعتگران ورزیده، ترکیب درخشانی آفرید که به شوخی آن را مدار برقی خواندند. آسانسور - این فرزند دلبند آسمان‌خراش‌ها - در این‌جا به بهترین و ارزنده‌ترین شکل خود ظاهر می‌شود. در مرکز ساختمان اصلی، سکوهای سوار و پیاده شدن آسانسورها را تعبیه کرده‌اند که برای طبقه‌های مختلف آن، تعداد مختلفی آسانسور وجود دارد و با افزایش ارتفاع از تعداد آسانسورها کاسته می‌شود. سرعت آن‌ها در زمان حرکتِ کامل، به هفت متر بر ثانیه می‌رسد. تهویه‌ی مطبوع و سیستم خودکار باز و بسته شدن درها، تنها قسمتی از ویژگی‌های این آسانسورهای پیشرفته به شمار می‌آید. در آغاز دهه‌ی 1950 میلادی، پاریس شاهد انقلاب دیگری در هنر آسانسورسازی بود. این بار آسانسور را از شیشه ساختند و مطلقاً از بدنه‌ی فلزی استفاده نکردند. این آسانسورها از ذوق اروپائیان سرچشمه می‌گرفت که میل داشتند داخل اتاقک به تمامی دیده شود. حرکت آسانسورهای امروزی بیش‌تر توسط میکروپروسسورها صورت می‌گیرد که بدون صدا و راحت و مطمئن است. اما پا به پای این پیش‌رفت، ترس انسان کاستی نگرفته است و هر لحظه احساس می‌کند که سر به ابرها می‌ساید، هر چند آسانسورها بسیار هیجان انگیز می‌شوند، مثلاً آسانسورهای هتل بوناونچر در لوس آنجلس که به شکلی فوق العاده ظریف و مدور و به سبک قرن بیست و یکم ساخته شدند. زیمن و درپر باید به مرزهای هزاره‌ی دوم میلادی چشم می‌دوختند تا بار دیگر شاهد یک نوآوری شگرف در هنر آسانسورسازی قرن بودند. با وجود این در این صنعت خاص، تقریباً به همه‌ی آرزوهای انسان جامه‌ی عمل پوشانده شده است، اما هنوز هم آسانسورهایی از خط تولید به نفع دیگر آسانسورهایی خارج خواهند شد که درخور جهان فردا باشند.

 

مترجم: حمید وثیق زاده انصاری

شنبه 19/5/1392 - 15:10
اقتصاد
 
 

جامعه شبکه ای:

بسیاری از نویسندگان، اصطلاح «جامعه ی شبکه ای» را بر«جامعه ی اطلاعاتی» ترجیح می دهند که ون دایک و کاستلز از این دسته هستند؛ اگر چه از مفهوم جامعه ی اطلاعاتی نیز غفلت نمی کنند. در مفهوم جامعه اطلاعاتی آن چه مورد تأکید است تغییر «جوهره ی» فعالیت ها و فرایندهاست. اما در مفهوم جامعه شبکه ای، توجه به سوی تغییر«اشکال» سازماندهی و زیرساخت های این جوامع است.

 

 

 

جامعه شبکه ای را می توان شکلی از جامعه‌ تعریف کرد که به گونه ای فزاینده روابط خود را در شبکه های رسانه ای سامان می دهد؛ شبکه هایی که به تدریج جایگزین شبکه های اجتماعی ارتباطات رو در رو می شوند یا آن ها را تکمیل می کنند. این بدان معنی است که شبکه های اجتماعی و رسانه ای در حال شکل دادن به «شیوه ی سازمان دهی» اصلی و «ساختارهای» بسیار مهم جامعه ی مدرن هستند(ون دایک، 24:1384). این شبکه ها تمام واحدها و قسمت های این صورت بندی (افراد، گروه ها و سازمان ها) را به طور روزافزونی به هم متصل می کند. مانوئل کاستلز(1380)، شبکه را مجموعه ای از نقاط اتصال یا گره های به هم پیوسته تعریف می کند. نقطه ی اتصال یا گره نقطه ای است که در آن یک منحنی خود را قطع می کند. به عبارتی شبکه، مجموعه ای از اتصالات میان اجزاء یک واحد است. این اجزای شبکه ها، روابط درون و بین سطوح یا واحدهای واقعیت اجتماعی را سازمان می دهند. هر رویکرد شبکه ای در قیاس با واحدهایی که به هم متصل شده اند، بر اهمیت روابط تأکید می کند. رویکرد سنتی شبکه ای از این موضع به صورت افراطی دفاع می کند و بر رُجحانِ شکل بر جوهر انگشت می گذارد. این تجزیه و تحلیل اجتماعی شبکه ای پیرو رویکردی است که تأکیدش بر ریخت شناسی گره ها و محل اتصالات است، تا حدی که ویژگی های واحدهای اجتماعی و آن چه که در درون و بین آن ها اتفاق می افتد را بی ارزش تلقی می کند. از نظر کاستلز، شبکه ها ریخت اجتماعی جدید جوامع ما را تشکیل می دهند، و گسترش منطق شبکه ای تغییرات چشمگیری در عملیات و نتایج فرایندهای تولید، تجربه، قدرت و فرهنگ ایجاد می کند. درحالی که شکل شبکه ای سازمان اجتماعی در دیگر زمان ها و مکان ها نیز وجود داشته است، پارادایم نوینِ تکنولوژی اطلاعات، بنیان مادی گسترش فراگیر آن را در سرتاسر ساختار اجتماعی فراهم می آورد. علاوه بر این، این منطقِ شبکه ای عزمی اجتماعی ایجاد می کند که مرتبه ی آن از سطح منافع اجتماعی به خصوص که از طریق شبکه بیان شده اند فراتر است: قدرت جریان ها از جریان های قدرت پیشی می گیرد. غیبت یا حضور در شبکه و پویایی هر شبکه در برابر دیگر شبکه ها، منابع حیاتی سلطه و تغییر در جامعه ی ما هستند: ویژگیِ جامعه ای که به این ترتیب می توان آن را به درستی جامعه ی شبکه ای نامید، برتری ریخت اجتماعی برکنش اجتماعی است. کاستلز معتقد است شبکه ها ساختارهایی باز هستند که می توانند بدون هیچ محدودیتی گسترش یابند و نقاط شاخص جدیدی را در درون خود پذیرا شوند تا زمانی که این نقاط، توانایی ارتباط در شبکه را داشته باشند؛ یعنی مادامی که از رمزهای ارتباطی مشترک(برای مثال ارزش ها یا اهداف کارکردی) استفاده می کنند. یک ساختار اجتماعی مبتنی بر شبکه، سیستم بسیار باز و پویایی است که بدون این که توازن آن با تهدیدی روبرو شود، توانایی نوآوری دارد. شبکه ها ابزار مناسبی برای فعالیت های مختلف هستند: برای اقتصاد سرمایه داری که مبتنی بر نوآوری، جهانی شدن، و تراکم غیرمتمرکز است؛ برای کار، کارگران، و شرکت های متکی به انعطاف پذیری و قابلیت انطباق؛ برای فرهنگ متکی به ساخت شکنی و تجدید ساختار بی پایان؛ برای حکومتی که با پردازش فوری ارزش ها و حالات عمومی جدید سازگار شده است؛ و نیز برای سازمانی اجتماعی که در پی القای مکان و نابودی زمان است. با این همه، ریخت شناسی شبکه، منبع سازماندهی مجدد بنیادین روابط قدرت نیز هست. کلیدهایی که شبکه ها را به یکدیگر متصل می کنند(برای مثال جریان های مالی که کنترل امپراتوری های رسانه ای را در دست دارند و بر فرایندهای سیاسی تأثیر می گذارند) ابزار ممتاز قدرت هستند. بنابراین، قدرت مداران کسانی هستند که کنترل کلیدها را در دست دارند. از آن جا که شبکه ها چندگانه اند، رمزها(کدها) و کلیدهایی که بین شبکه ها عمل می کنند به منابع اصلی شکل دهی، هدایت و گمراه ساختن جوامع تبدیل می شوند. همگرایی تکامل اجتماعی و تکنولوژی های اطلاعات، در سرتاسر ساختار اجتماعی شالوده ی مادی جدیدی برای اجرای فعالیت ها ایجاد کرده اند. این شالوده ی مادی، که در درون شبکه ها جای دارد، فرایندهای اجتماعی مسلط را مشخص می کند و بدین ترتیب، ساختار اجتماعی را شکل می دهد(کاستلز، 5:1380-544). فرایندهای دگرگونی اجتماعی که در جامعه ی شبکه ای آرمانی خلاصه شده اند، از حوزه ی روابط اجتماعی و فنی تولید فراتر می روند. این فرایندها بر فرهنگ و قدرت نیز عمیقاً تأثیر می گذارند. جلوه های فرهنگی از تاریخ و جغرافیا منتزع می شوند و عمدتاً از طریق شبکه های ارتباطات الکترونیک(که با مجموعه ی متنوعی از رمزها و ارزش ها با مخاطبان ارتباط برقرار می کند) منتقل می شوند و در نهایت در اَبَر متن شنیداری- تصویری دیجیتال جذب می گردند. از آن جا که اطلاعات و ارتباطات عمدتاً از طریق یک سیستم رسانه ای پراکنده ولی فراگیر به گردش درمی آیند، بازی سیاسی به نحو فزاینده ای در فضای رسانه ها انجام می گیرد. رهبری در اشخاص تمرکز یافته است، و انگاره سازی به منزله ی قدرت سازی است. این بدان معنا نیست که کل سیاست را می توان به تأثیرات رسانه ای تقلیل داد، یا آن که نتایج سیاسی بر ارزش ها و منافع تأثیری ندارد. ولی بازیگران سیاسی هر که باشند و جهت گیری شان هر چه باشد، در بازی قدرتی حضور دارند که از طریق و توسط رسانه ها انجام می شود. این بازی قدرت در کل سیستم رسانه ای که هر روز از تنوع بیشتری برخوردار می شود و شبکه های ارتباط کامپیوتری را نیز در برمی گیرد، جریان دارد. این حقیقت که سیاست باید در چارچوب زبان رسانه های الکترونیکی قرار بگیرد، پیامدهای شگرفی برای ویژگی ها، سازمان، و اهداف فرایندهای سیاسی، بازیگران سیاسی، و نهادهای سیاسی دارد. در نهایت، قدرت هایی که در شبکه های رسانه ای حضور دارند، نسبت به قدرت جریان هایی که در ساختار و زبان این رسانه ها نهفته است، جایگاه ثانوی دارند. در سطحی عمیق تر، بنیان های مادی جامعه، یعنی مکان و زمان در حال دگرگونی است و پیرامون فضای جریان ها و زمان بی زمان سازمان می یابد. در ورای ارزش استعاری این جلوه ها فرضیه ی عمده ای مطرح می شود: کارکردهای مسلط در شبکه هایی سازمان می یابند که به فضای جریان هایی که آن ها را در سرتاسر جهان با یکدیگر پیوند می دهد، تعلق دارد. در عین حال، این شبکه ها کارکردها و مردمی را که اهمیت خود را از دست داده اند، در فضای چندگانه ی مکان ها از یکدیگر جدا می سازند؛ فضایی که از مناطقی تشکیل شده که هر روز بیش از پیش از یکدیگر جدا می شوند. به نظر می رسد زمان بی زمان نتیجه ی نفی زمان، گذشته و آینده، در شبکه های فضای جریان هاست. در همان حال زمان ساعتی که برای هر فرایند، برحسب جایگاهی که در شبکه دارد، به گونه یا متفاوت سنجیده و ارزشگذاری می شود، همچنان ویژگی کارکردهای فرعی و مکان های خاص را تعیین می کند. پایان تاریخ، که در گردش جریان های مالی کامپیوتری یا فوریت جنگ های ظریف تحقق می یابد، بر زمان بیولوژیک فقر یا زمان مکانیکی کار صنعتی فائق می آید. ساخت اجتماعی شکل های مسلط جدید مکان و زمان اَبَر شبکه ای را به وجود می آورد که کارکردهای غیرضروری، گروه های اجتماعی فرعی، و سرزمین های بی ارزش را از دور خارج می کند. بدین ترتیب، فاصله ی اجتماعی نامحدودی بین این اَبَر شبکه و بیشتر افراد، فعالیت ها، و مکان ها، در سرتاسر جهان ایجاد می شود. این بدان معنا نیست که مردم، مکان ها، یا فعالیت ها از میان می روند؛ بلکه معنای ساختاری آن ها در مناطق نامرییِ اَبَر شبکه که محل تولید ارزش، ایجاد اصول فرهنگی، و تصمیم گیری درباره ی قدرت است، نابود می شود. نظم نوین اجتماعی، یعنی جامعه ی شبکه ای، به نظر شمار فزاینده ای از مردم به منزله ی یک بی نظمی فرااجتماعی است. منظور از بی نظمی فرا- اجتماعی، توالی اتوماتیک(خودکار) و تصادفی رخدادها است که از منطق کنترل ناپذیر بازارها، تکنولوژی، نظم جغرافیای سیاسی، یا جبر زیست شناختی نشأت می گیرد. در چشم انداز تاریخی گسترده تر، جامعه ی شبکه ای نمایانگر تغییری کّمی در تجربه ی انسانی است. اگر به سنت دیرینه ی جامعه شناسی رجوع کنیم، که به موجب آن می توان کنش اجتماعی را، در بنیادی ترین سطح، الگوی متغیر روابط طبیعت و فرهنگ دانست، باید گفت که گام در دوران جدیدی نهاده ایم(کاستلز، 2:1380-551). ویژگی نخستین الگوی رابطه ی این دو قطب اصلی هستی انسان، سلطه ی طبیعت بر فرهنگ در طول هزاره ها بود. چنان که مردم شناسی با ردیابی قوانین زندگی اجتماعی تا سرچشمه های هویت بیولوژیکی ما نشان داده است، قوانین سازمان اجتماعی تقریباً تجلی مستقیم مبارزه ی بشر برای ادامه ی حیات در برابر خشونت مهارناپذیر طبیعت است. دومین الگوی رابطه که در ابتدای عصر مدرن ایجاد شد و با انقلاب صنعتی و پیروزی خرد مرتبط بود، شاهد سلطه ی فرهنگ بر طبیعت بود که جامعه را با فرایند کار شکل داد؛ فرایندی که بشر را از اسارت نیروهای طبیعی رها کرد و به ورطه های ظلم و استثمار خود فرو افکند. اکنون در آستانه ی ورود به مرحله ی جدیدی هستیم که در آن مرجع فرهنگ خود فرهنگ است که در پیروزی بر طبیعت تا جایی پیش رفته است که طبیعت را به گونه ای تصنعی به عنوان یک شکل فرهنگی احیا(حفظ) می کند: در واقع معنای جنبش طرفداری از محیط زیست این است که می خواهد طبیعت را به عنوان یک شکل فرهنگی آرمانی بازسازی کند. همگرایی تکامل تاریخی و تحول تکنولوژیک، ما را وارد الگوی ناب فرهنگی تعامل اجتماعی و سازمان اجتماعی کرده است. به همین دلیل است که اطلاعات عنصر اصلی سازمان اجتماعی ماست و نیز به همین دلیل جریان های پیام ها و تصاویر بین شبکه ها ستون فقرات ساختار اجتماعی ما را تشکیل می دهند. این بدان معنا نیست که تاریخ در سازش سعادتمندانه ی انسان با خود به پایان رسیده است. در واقع کاملاً برعکس است: تاریخ تازه آغاز شده است، اگر منظور ما از تاریخ، لحظه ای باشد که پس از هزاران سال نبرد ما قبل تاریخی با طبیعت، نخست برای ادامه ی بقا و سپس برای غلبه بر طبیعت، بشر به سطحی از دانش و سازمان اجتماعی دست یافته است که به او امکان می دهد در جهانی عمدتاً اجتماعی زندگی کند؛ این آغاز یک هستی جدید، و در واقع سرآغاز عصری جدید، [یعنی] عصر اطلاعات است که ویژگی آن استقلال فرهنگ در برابر بنیان های مادی تجربه ی ماست. ولی این ضرورتاً لحظه ای شعف انگیز نیست، چون اینک که سرانجام در دنیای انسانی خویش تنها شده ایم، مجبور خواهیم بود در آینه ی واقعیت تاریخی به خویشتن بنگریم. و ممکن است تصویری را که در آینه می بینیم دوست نداشته باشیم(کاستلز، 3:1380-552).

ون دایک، رویکرد شکل گرایانه به شبکه را رد می کند و در عوض، از یک دیدگاه نو در رویکرد شبکه ای دفاع می کند، بدین معنا که در این رویکرد، اولاً نه تنها بر روابط تأکید می شود، بلکه ویژگی های واحدهایی که به هم متصل می گردند نیز مورد تأکید است. از نظر وی، جالب ترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که روابط و ویژگیِ واحدها دچار تناقض می گردند. برای مثال، شبکه های ارتباطی دیجیتال با روابطی که زمان و مکان را در یک اقتصاد جهانی بیست و چهار ساعته تنزل می دهند، با محدودیت های بیولوژیک ارگانیسم انسانی(واحدها) تصادم می کنند که توازن و کار روزمره ی آن ها محتاج استراحت سات و نمی تواند انتظارات تکنولوژی و اقتصاد مورد نظر را برآورده سازد. دوم این که، برخلاف دیدگاه مانوئل کاستلز و رویکرد افراطیِ شبکه ای، ون دایک معتقد نیست که واحد اصلی جامعه ی معاصر شبکه ها هستند. واحدهای اصلی جامعه افراد، خانوارها، گروه ها و سازمان هایی هستند«که به طور روزافزونی توسط شبکه های اجتماعی و رسانه ای به هم متصل می گردند». در جوامع غربی این افراد هستند که در حال تبدیل شدن به مهمترین واحد جامعه می باشند. در جوامع دیگر این واحد اصلی اغلب خانواده، گروه، خویشاوند یا جماعت محلی است. ترکیب شبکه های اجتماعی و رسانه ای که هم توسط نوآوری تکنولوژیک و هم نوآوری سازمانی تولید می شوند، ساختارهایی شبکه ای را تشکیل می دهند که تمام جامعه ی مدرن را دربرمی گیرد. این ترکیب باعث می شود که ما از این استعاره استفاده کنیم که شبکه های سیستم عصبی جوامع پیشرفته با فناوری بالا می باشند(اکبرزاده، 56:1388).

 

از جامعه ی توده ای به جامعه ی شبکه ای:

 

ترسیم ویژگی های اصلی جامعه ی شبکه ای در قیاس با جامعه ی توده ای، ما را در درک بهتر بحث کمک می کند:

یژگی ها:

جامعه توده ای

جامعه شبکه ای

 

اجزاء اصلی:

 جمع ها( گروه ها، سازمان ها، اجتماعات)

 افراد(متصل شده از طریق شبکه)

 

طبیعت اجزاء:

 همسان

 ناهمسان

 

مقیاس:

 گسترش یافته

 گسترش یافته و کاهش یافته

 

محدوده:

 محلی

 جهانی - محلی

 

اتصال و اتصال پذیری:

 در درون اجزاء بالا

 در میان اجزاء بالا

 

چگالی:

 بالا

 پایین

 

تمرکز:

 بالا (تعداد مراکز کم)

 پایین(چندمرکزه)

 

دربرگیری:

 بالا

 پایین

 

نوع اجتماع:

 فیزیکی و یکتا

 مجازی و گوناگون

 

نوع سازمان:

 بروکراسی و یکپارچگی از بالا

 اینفوکراسی و متمایز افقی

 

نوع خانوار:

 پر تعداد و پر فامیل

 کوچک و با روابط فامیلی گوناگون

 

نوع اصلی ارتباط:

 رو دررو

 به طور روزافزون رسانه ای

 

نوع رسانه:

 رسانه پخش جمعی

 رسانه های تعاملی با مخاطبان محدود

 

تعداد رسانه:

 کم

 زیاد

 

جدول6. گونه شناسی و مقایسه ی جامعه ی توده ای و جامعه ی شبکه ای: جامعه ی توده ای یک صورت بندی اجتماعی با زیرساخت هایی از گروه ها، سازمان ها و اجتماعات است که شیوه ی اصلی سازماندهی در تمام سطوح را شکل می دهند. مؤلفه های اصلی این صورت بندی تمام انواع جمع های به نسبت بزرگ می باشد. جامعه توده ای با گسترش مقیاس مشخص می شود. شرکت ها، حکومت ها و دیگر سازمان ها بزرگتر و بزرگتر می شوند و به بروکراسی ها تبدیل می شوند. آن ها در سطح ملت ها و دنیا پراکنده می شوند تا یک شبکه ی جهانی از امپراتوری های قرن نوزدهمی و شرکت های چندملیتی را پدید آورند. به هر حال محدوده ی جامعه ی توده ای به صورت محلی باقی می ماند: سازمان هایی که مؤلفه های اصلی آن ها در پیوند با مکان های خاصی است و ارتباطات همچنان محلی باقی می ماند. جامعه توده ای از تجمع و اتصال مکان های تقریباً همگنِ جدا و محلی به وجود می آید. این مؤلفه ها و واحدهای جامعه ی توده ای با حضور فیزیکی اعضایش مشخص می شود. این به معنی حداکثر اتصال در درون و اتصال به نسبت ضعیف با بیرون است. نوع غالب ارتباط در جامعه توده ای، ارتباط رو در رو است. روابط درونی در واحدهای جامعه ی توده ای تمرکزگرا است و بروکراسی ها و شیوه های متمرکز عمومی سازمان رایج و متداول است.

مراکز به نسبت کم و با نفوذ فراوان وجود دارند: دولت ملی، منطقه ای و محلی، ارتش، تعدادی شرکت های بزرگ، کلیساها یا دیگر نمادهای فرهنگی و یک تعداد محدود رسانه های جمعی. همراه با این تمرکزگرایی، گستردگی و شمول این روابط نیز بالا است. تعداد اعضایی که متصل می شوند بسیار بالاست و تعداد کمی از اعضا منفرد هستند. در جامعه توده ای هر واحد(خانوار و جماعت) فقط به یک یا تعداد کمی از هر نوع رسانه های جمعی مانند یک روزنامه ی محلی، یک روزنامه ی ملی و یک یا تعداد کمی کانال های رادیویی و تلویزیونی دسترسی دارد. لذا تعداد رسانه ها در مقایسه با استانداردهای جاری جامعه ی شبکه ای به نسبت کم است. در جامعه ی توده ای معمولاً ارتباط رو در رو و گفتاری بسیار مهم تر از ارتباط رسانه ای است. در شکل1 تلاش شده است تا ساختارهای ارتباطی جامعه ی توده ای به تصویر کشیده شود. در طی قرن بیستم به تدریج ساختارهای جامعه ی توده ای جای خود را به ساختارهای جامعه ی شبکه ای دادند. این امر ابتدا در تمام جوامع مدرن توسعه یافته اتفاق افتاد. در ادامه به ویژگی های جامعه شبکه ای و مقایسه ی آن ها با جامعه ی توده ای می پردازیم.

 

شکل1. ساختار جامعه ی توده ای- ون دایک، 1999: در فرایندِ معاصرِ «فردیت بخشی»، واحد اصلی جامعه ی شبکه ای به فردی مبدل می شود که به شبکه ها متصل است. جمع های محلی سنتی مانند جماعت ها، فامیل های پرجمعیت و بروکراسی های بزرگ تکه تکه و گسسته می شوند. این [اتفاق] در نتیجه ی گسترش مقیاس (ملی کردن و بین المللی کردن) و هم کاهش مقیاس (کوچک شدن محیط زندگی و کار) صورت می گیرد. انواع دیگری از اجتماعات پدیدار می شوند شامل افرادی که از یک سو، به زندگی و کار در خانواده ها، محله ها و سازمان های خود ادامه می دهند و از سوی دیگر، اغلب در حال جابه جایی در شبکه های اجتماعی وسیعی هستند که بسیار پراکنده تر از انواع سنتی است. زندگی روزانه و محیط های کاری هر چه بیشتر کوچک و ناهمگون می شوند، در همان حال تقسیم نیروی کار، ارتباطات میان فردی و رسانه های جمعی گسترش می یابند؛ لذا مقیاس در جامعه ی شبکه ای به نسبت جامعه ی توده ای هم کاهشی است و هم افزایشی. دامنه ی جامعه ی شبکه ای هم جهانی است و هم محلی. سازمان مؤلفه های آن(افراد، گروه ها و سازمان ها) دیگر به زمان و محیط خاصی گره نخورده اند. به کمک تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی این هماهنگی های زندگی می تواند به فراسوی خلق زمان ها در مکان های مجازی دست یابد که همزمان به صورت محلی و جهانی عمل، دریافت و تفکر می کند. واحدهای اجتماعیِ جامعه ی شبکه ای تکه تکه و پراکنده هستند. این بدین معنی است که تماس ها و اتصالات در درون واحدها در مقایسه با خانواده های سنتی، محله ها، جماعت ها و سازمان های جامعه ی توده ای به نسبت پایین و کم می باشد. در عوض، عناصر این واحدها- افراد- خودتماس های خود را انتخاب می کنند و اتصالات خود را فراسوی واحدها برقرار می کنند. با استفاده از تمام انواع ارتباطات راه دور آن ها سطح به شدت بالایی از اتصال و تماس را میان خود و افراد دیگر توسعه می دهند. شبکه ها به نسبت صاف و افقی اند و لذا غیرسلسله مراتبی اند. البته این بدین معنی نیست که آن ها دارای مراکزی نیستند، بلکه معمولاً شبکه ها دارای یک مرکز یگانه نمی باشند؛ آن ها چندمرکزی اند و بعضی از گره ها در قیاس با بقیه از اهمیت بیشتری برخوردارند و به لحاظ داشتن مراکز واحد در اقتصاد، سیاست، حکومت، فرهنگ و زندگی اجتماعی کمتر دچار تمرکزگرایی هستند. آن ها دارای مراکز چندگانه ای هستند که هم به همکاری و هم به رقابت با یکدیگر می پردازند. شمول و گستردگی جامعه ی شبکه ای کمتر از جامعه توده ای است. شما ممکن است به واسطه تولد یا انتساب، عضوی از چند بخش در جامعه ی توده ای باشد. اما در جامعه شبکه ای فردیت یافته، شما باید برای به دست آوردن یک مرتبه خاص بجنگند؛ شما مجبورید ارزش های خود را برای هر شبکه به نمایش بگذارید و گرنه ممکن است ایزوله یا طرد شوید. در جامعه ی شبکه ای ارتباطات رو در رو از بسیاری جهات به عنوان مهم ترین نوع ارتباط باقی می ماند. در هر صورت این نوع ارتباط به تدریج تا اندازه ای توسط ارتباطات رسانه ای جایگزین و تکمیل می شود. انواع کثیری از رسانه های ارتباطی میان فردی و جمعی برای این منظور مورد استفاده قرار می گیرد. رسانه های پخش جمعی که همه را تحت پوشش قرار می دهند به وسیله رسانه های تعاملی نروکست(پخش برای مخاطبان محدود و گزینش شده) با مخاطبان گزینش شده، پشتیبانی و نیز تا حدی جایگزین می شوند. این ها به تمام انواع شک ها و گروه های جدید ارتباطی از انواع ارتباطات میان فردی گرفته تا ارتباطات جمعی مانند چت، گروه های پیام فوری، تیم های مجازی در کار و جمعیت های مجازی براساس علاقمندی منجر خواهد شد و در نهایت اجتماعات مجازی به اجتماعات فیزیکِ جامعه ی شبکه ای افزوده می شوند(ون دایک، 1999 به نقل از اکبرزاده، 60:1385-58).

شکل2. ساختار پیچیده ی اجتماعی و ارتباطی جامعه ی شبکه ای را نشان می دهد.

شکل2. ساختار جامعه ی شبکه ای

 

نویسنده: سید محمد مهدی زاده

شنبه 19/5/1392 - 15:10
خودرو
 
اگر به ماشین های امروزی توجه کنید، متوجه می شوید ماشین های زیبای چندانی طراحی و عرضه نمی شوند. همه ماشین های جدید یکی پس از دیگری می آیند و هیچ مشخصه خاصی هم ندارند و تصنعی یا بسیار پیچیده هستند. البته اوضاع خیلی هم بد و ناامیدکننده نیست. هستند ماشین هایی که طراحی بسیار زیبایی دارند و خیلی سریع خود را در دل کاربران جا می کنند. ما در این مطلب ۲۰ اتومبیل زیبا هم چون استون مارتین ونکوئیش را برای تان معرفی کرده ایم که در تاریخ طراحی خودروها بسیار بی همتا و چشمگیر است و دیدن آن در این فهرست چندان عجیب نیست.

 

 

 

لامبورگینیAventador LP ۷۰۰ ۴

لامبورگینی همیشه در ردیف برترین خودروسازهای دنیا قرار دارد و این یعنی ماشین های این کمپانی فقط زیبا و جذاب نیستند. Aventador LP ۷۰۰ ۴ بسیار مهاجم و تازشگر دیده می شود و هم چون جت جنگنده مخفی به نظر می رسد. این خودرو لبه ها و زاویه های تیز دارد و طراحی درهای آن منحصر به فرد است.

لکسوس LFA

لکسوس برای تولید اتومبیل هایی شهرت دارد که از هیجان خون آدم را به جوش می آورند. البته خوشبختانه این کمپانی سازنده اتومبیل های لوکس و باکلاس با طراحی سوپر ماشین عجیب LFA، رویه همیشگی خود را تغییر داده است. این خودرو بیشتر برای طراحی خارجی بدنه انتخاب شده است و موتور V۱۰ نیز دارد.

لوتوس Evora

لوتوس اِوورا نمایش دهنده زیبایی بریتانیایی است و همیشه شکسته نفسی می کند. این خودرو، طراحی اسپرتی دارد که نشان دهنده سرعت بالای آن است. اما این سرعت و زیبایی را جیغ نمی زنند. این اتومبیل میانه رو است و هم چون تویوتا موتور V۶ دارد.

مازراتی GranTurismo

یکی از سوپرماشین های فوق العاده جذاب دنیا که ساخت کمپانی ایتالیایی مازراتی است، GranTurismo است. این مدل نسخه اولیه این نوع اتومبیل ها است که برای تحت تاثیر قرار دادن راننده خود طراحی شده است. طراحی داخلی GranTurismo نیز هم چون طراحی بیرونی آن زیبا است. صدایی که از موتور V۸ این خودرو شنیده می شود هم چون موسیقی گوش نواز است.

مک لارن MP۴ ۱۲C Spider

وقتی صحبت از ماشین هایی که کارکرد عالی دارند به میان می آید، بی انصافی است مک لارن MP۴ ۱۲C Spider را فراموش کنیم. طراحی این خودرو نیز هم چون کارکردش استثنایی و عالی است. سقف تاشوی این خودرو جذابیت خاصی به آن بخشیده است.

مرسدس بنز E۶۳ AMG S Model ۴Matic Wagon

این مدل نیز یکی دیگر از انتخاب های غیرمعمول ما در این فهرست است. این واگن استیشن پرقدرت طراحی زیبایی دارد. شبکه هوا در سپر جلوی اتومبیل، چراغ جلو LED و طراحی فریبنده این واگن استیشن را به یکی از زیباترین خودروها تبدیل کرده است. این مرسدس، موتور توربو دوقلو V۸ و علاوه بر طراحی زیبا، کارایی عالی نیز دارد.

Pagani Huayra

سوپرماشین پیشین پاگانی یعنی Zonda حرف چندانی برای گفتن نداشت. اما این خودروساز مستقل ماشینی طراحی کرده است که همه محدودیت های پیشین را از میان می برد: ماشینی به نام Huayra. این ماشین ایتالیایی که با موتور AMG مرسدس کار می کند با ماشین هایی هم چون فراری و لامبورگینی تفاوت بسیار و از نظر ما ظاهر زیباتر و طراحی منحصربه فردی دارد.

پورشه ۹۱۱

پورشه ۹۱۱ همیشه جذاب و فریبنده نبوده است. اما جدیدترین مدل این خودرو با بقیه فرق دارد. با اینکه شکل کلی خودرو مشابه آبا و اجدادش است اما ۹۱۱ جدید با امکانات جذاب جدیدی که به آن اضافه شده است بسیار باکلاس تر از مدل های پیشن است.

رولز رویز Ghost

رولز رویز فانتوم بزرگ، متانت و وقار بیشتری از مدل های کوچک تر خود داشت. اما ظرافت و باریکی Ghost از آن هم زیباتر و جذاب تر است. Ghost با حفظ طراحی عالی فانتوم، المان های فریبنده ای به طراحی خود اضافه کرده است که آن را در ردیف یکی از زیباترین خودروهای جهان قرار می دهد.

SRT Viper

دوستداران ماشین های اسپرت مسلما بسیار خوشحال شدند وقتی شنیدند کرایسلر خودروهای وایپر خود را به خط تولید بازگردانده است. البته با دیدن جدیدترین سوپرماشین این کمپانی با موتور V۱۰ خوشحال تر هم خواهند شد. هم چون شورولت کوروت Stingray جدید، وایپر نیز بسیار باکلاس و زیبا است.

شنبه 19/5/1392 - 15:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته