• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3934روز قبل
مهدویت
بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد ظهور حضرت مهدی(عج):

امام علی علیه السلام :اَلْمَهْدِىُّ رَجُلٌ مِنّا مِنْ وُلْدٍ فاطِمَةَ.حدیث

مهدى [عجل الله تعالى فرجه ] مردى از ما و از فرزندان فاطمه [سلام الله علیها] است .


امام علی علیه السلام :اَصْحابُ الْمَهْدِىِّ شَبابٌ لا كُهُولٌ.حدیث

یاران مهدى جوان اند نه پیر.


امام علی علیه السلام :اَلْمُنْتَظِرُ لاَِمْرِنا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فى سَبیلِ اللّهِ.حدیث

آن كه منتظر امر (فرج ) ما است ، همچون كسى است كه در راه خدا در خون خود تپیده باشد.


امام علی علیه السلام :یـَعـْطـِفُ الْهـَوى عـَلَى الْهـُدى ، اِذا عـَطـَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى . (آن پیشتاز الهى ) خواهش نفسانى را به هدایت .حدیث

آسمانى بازگرداند و آن هنگامى است كه (مردم ) رستگارى را تابع هوى ساخته اند.
پرینت احادیث


امام علی علیه السلام :فَاِنَّ اَحَبَّ الاَْعْمالِ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ انْتِظارُ الْفَرَجِ.حدیث

محبوب ترین كارها نزد خداى ـ عزّوجل ـ انتظار فرج است .
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:40
مهدویت
امام عسکری(ع) و 3 کار ویژه در زمینه‌سازی غیبت حضرت حجت


امام عسکری(ع) سه کار ویژه برای زمینه‌سازی غیبت انجام داد: آماده کردن مردم برای اداره جامعه، بیان موجودیت امام در عصر غیبت و معرفی کردن شخص امام زمان(عج) برای شیعیان











به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیه‌السلام، گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام و‌المسلمین «حسن غفاری فر» عضو هیئت علمی مؤسسه عالی حوزوی امام رضا علیه‌السلام انجام دادیم که مشروح آن از نظر می‌گذرد.

* امام عسکری(ع) آماده کننده غیبت و ظهور حضرت حجت (عج)

حجت‌الاسلام غفاری‌فر در ابتدای این گفت‌وگوضمن تبریک میلاد فرخنده امام حسن عسکری علیه‌السلام به محبان و شیعیان آن حضرت بیان داشت: در خصوص امام حسن عسکری علیه السلام یکی از نکات مهمی که قابل بیان است، آماده سازی زمینه برای غیبت و ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه است.

وی گفت: البته این موضوع، مختص به امام حسن عسکری علیه‌السلام نبود و از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطرح بوده ولی ایشان بیشتر در این موضوع دخیل بودند.

وی ادامه داد: در عصر معصومین سلام الله علیهم، هرچه به دوران غیبت نزدیکتر می‌شویم، یعنی از زمان امام رضا علیه‌السلام به این طرف، ائمه تلاش بیشتری در این زمینه انجام داده اند.

* اکثر منابع شیعه و اهل سنت، امامان را 12 نفر معرفی کرده‌اند

غفاری‌فر افزود: قبل از پرداختن به شرح این مسئله باید این نکته را عرض کنم که شما زمانی که متون روایی شیعه و سنی را مطالعه می‌کنید، مشاهده می‌کنید که در اکثر منابع دست اول شیعه و سنی وقتی اسم ائمه هدی برده می‌شود، هر 12 امام را ذکر می‌کنند. این ذهنیت تاریخی از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایجاد شده و در خصوص این مسئله وقتی به امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌رسیم، دوازده روایت داریم از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که توسط علمای شیعه و سنی در منابع مختلف آنها نقل شده است که در این روایات ،دوازده امام بزرگوار از جمله امام حسن عسکری و فرزند بزرگوار ایشان را نام می‌برند.

این استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: توضیح این نکته برای این بود تا به این موضوع بپردازیم که اگر امام حسن عسکری علیه‌السلام زمینه سازی می‌کند، یک تکلیف تاریخی، اسلامی و شیعی دارد. یعنی ایشان این امر را از جد بزرگوارشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گرفته‌اند.

حجت‌الاسلام غفاری فر افزود: روایات در این زمینه بسیار زیاد است. کتابی هست با عنوان «با خورشید سامرا» که برای خوانندگان قابل دسترسی است و با اینکه متون عربی دست اول، بسیار داریم، این متن فارسی، متن معتبری است. این کتاب به کوشش یکی از محققین برجسته معاصر به نام آقای محمد جواد طبرسی نوشته شده که درس تخصصی ایشان در همین عرصه اهل بیت و به خصوص امام حسن عسکری و فرزند بزرگوارشان است. در این منبع فارسی که نگاه می‌کنیم دوازده روایت از ابن عباس و حتی عایشه ذکر شده و تأکید من برای این است که بزرگان اهل سنت هم این روایات را که اشاره به دوازده امام می‌کند، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می‌کنند.

* بحث ولایت، غیبت و ظهور امام مهدی (عج) از زمان پیامبر اکرم (ص) آغاز شده است

این دانش آموخته موسسه امام خمینی(ره) ادامه داد: پس بحث ولایت و غیبت و ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه از زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله شروع شده و 11 امام دیگر متذکر این امر بوده‌اند ولی هرچه به پایان عرصه امامت البته به جهت ظهور نه حضور، نزدیک می‌شویم بویژه از زمان امام رضا علیه السلام این موضوع جدی‌تر می‌شود و در زمان امام حسن عسکری علیه‌السلام به اوج خود می‌رسد.

وی گفت: ما ایرانی‌ها در این زمینه یک سند زنده داریم و آن وجود حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه است که حرم ایشان محل عبادت و زیارت و نیایش مردم ایران به خصوص مردم پایتخت است. ایشان از کسانی است که با امام هادی علیه‌السلام مواجه می‌شود و این خبر را از ایشان گرفته و تا اینجا می‌آورد.

* کار اول امام عسکری (ع) آماده کردن مردم برای اداره جامعه بود

غفاری فر گفت: امام حسن عسکری علیه‌السلام به عنوان آخرین مسئول این امر باید چند کار انجام می‌داد: اول اینکه مردم را برای اصل اداره جامعه شیعی آماده کند در صورتی که به راحتی دسترسی به امام معصوم ندارند. این مسئله از همه مهم تر است.

وی گفت: برای اینکه تقریب ذهنی به وجود بیاورم به یک بحث فقهی البته به شکل ساده و سریع اشاره می‌کنم. ما در فقه در بحث قضا و شهادت این موضوع را داریم که در عصر پیامبر و معصومین سلام الله علیها، در امر قضا نمی‌شود از علم غیب استفاده کرد. مأموریم بر شهادت شهادتین و یا اینکه باید ازعلم شخصی قاضی و نه علم غیبی او استفاده کنیم. تنها در عصر حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه است که امام با علم غیبشان مجرمین را مجازات می‌کنند. چرا این قضیه اتفاق می‌افتد؟ چون یک فاصله تاریخی طولانی داریم که امام معصوم حاضر نیست. پس برای اینکه بشر بتواند خودش را در عصر غیبت هدایت کند، این قاعده فقهی ترسیم شد که شهادت دو شاهد عادل برای صدور حکم کفایت می‌کند. از آنجا بحث زمینه سازی غیبت اتفاق می‌افتد و این مهم که اداره بشر در عصر غیبت مقوله بسیار پیچیده ای است توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و همه معصومین تا امام حسن عسکری سلام الله علیهم بسیار جدی گرفته می‌شود.

مدیر گروه فقه و اصول مدرسه عالی معصومیه گفت: مهم ترین نکته‌ای که امام حسن عسکری در نظر دارد این است که مردم بتوانند تحمل و بردباری و صبر و هم زیستی و در عین حال دین داری را تمرین و تجربه کنند که بدون سرپرست اصلی خود از حیث ظهور، بتوانند زندگی کنند و ثابت قدم بمانند. این همان اصل آمادگی برای غیبت است. ایشان سعی می‌کردند تا به وسیله نواب و یاران خاصشان و توسط نامه با شیعیان ارتباط داشته باشند تا مردم را برای عصر غیبت و نبودن امام عصرشان آماده کنند.

* کار دوم امام عسکری (ع) بیان موجودیت امام در عصر غیبت بود

وی گفت: دوم اینکه این مطلب را در بین مردم جا بیندازد که در عصر غیبت نیز، امام وجود دارد اگر چه به صورت پنهانی. امام حسن عسکری علیه‌السلام بر روی این موضوع نیز شدیدا کار می‌کند، در حالی که ایشان در بحران ویژه‌ای قرار داشت و از اسم ایشان نیز پیداست که در یک محدوده نظامی بودند.

حجت‌الاسلام غفاری فر گفت: البته عسکر را گاهی اوقات بد تعبیر می‌کنیم چون ایشان در یک پادگان صرف نبودند، بلکه محیط و آن منطقه، منطقه عسکر بود. مانند شهرک نظامی امروزی، عسکر هم چنین موقعیتی بود. امام حسن عسکری علیه‌السلام بسیار در محدودیت بودند، چون در یک شهرک نظامی دیده بان هست، نگهبان و جاسوس هست و انواع و اقسام نیروهای امنیتی حضور دارند. آنها می‌خواستند یک رقیب جدی از خاندان بنی هاشم با سابقه 3 قرن، عصمت و طهارت و علم را تحت کنترل در آورند، طبیعتا کم ترین ارتباط مردم با ایشان نیز برای حاکم ظالم عباسی ضرر داشت. پس نهایت دقت را انجام می‌دادند تا ایشان تحت کنترل باشد و مردم ایشان را کمتر ببینند و اگر می‌بینند کمتر حرف بزنند و اگر حرف می‌زنند مسائل امامت مطرح نشود.

وی ادامه داد: حالا فرض کنید در این موقعیت بحرانی کنترل، امام حسن عسکری علیه السلام در پی اهداف اول و دومی که عرض کردم هستند. ایشان مردم را آگاه می‌کنند که شما امام دارید و او زنده و موجود است و حامی و هادی شماست اما به آسانی قابل دسترس نیست و سعی می‌کنند تا ایمان مردم به غیب را افزایش دهند.

* کار سوم امام عسکری(ع) معرفی شخص امام مهدی به عنوان امام دوازدهم شیعیان بود

حجت‌الاسلام غفاری فر گفت: سوم، معرفی کردن شخص امام، توسط امام حسن عسکری علیه السلام است. در این مرحله از یک طرف باید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را از شر جاسوسان جهت ترور و قتل و شهادت حفظ کنند و از طرفی باید ایشان را به اصحاب معرفی کنند.

این استاد حوزه تأکید کرد: این سخت‌ترین بخش فعالیت امام حسن عسکری است؛ چون دو بخش اول مصداق نداشت که دشمن او را کشته و یا به غل و زنجیر بکشد و فقط یک ذهنیت بود، یک تفکر و اندیشه بود، یک راهبرد بود. اما اینجا مصداق دارد، مصداق خارجی که بارها و بارها بنی عباس از علمای خودشان شنیدند، از بزرگان علویان شنیدند که آخرین شخصیت معصوم، ظلم و ظالم را تار و مار می‌کند. این ویژگی برای آنها خیلی سخت بود، لذا به شدت مراقبت می‌کردند و در روایات هم این امر شبیه سازی به داستان حضرت موسی علیه السلام شده است که حتی دنبال قنداقه، می‌گشتند که این چیست و کیست و منتسب به علویون هست یا نه؟

وی گفت: خوشبختانه امام حسن عسکری با یک ظرافتی این کار بسیار دشوار را به اتمام رساندند و به محبان خاص از اطراف، به خصوص قم، شهر ری، تهران و کاشان که مناطق شیعه نشین بودند، اطلاع رسانی کردند. این کار در آن تنگنا و شرایط بحرانی که شیعیان امکان هم صحبتی با ایشان را حتی در معابر عمومی نداشتند، کاری بس بزرگ بوده است. امیدوارم همه شیعیان و پیروان مکتب آن امام همام به دنبال شناخت هرچه بیشتر امام عصر عجل الله فرجه باشند تا زحمات معصومین علیهم السلام به بار بنشیند.
التماس دعا
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:39
مهدویت


امام صادق(ع) به ابوبصیر فرموده است: «ای ابو محمد! گویا قائم را می بینم که با عیال و اهل خود در مسجد سهله، فرود آمده است.»(1)
در روایت «حریز» فرموده است: «عمر دنیا تمام نشود تا آن که مردی از اهل بیت بیاید که مانند داوود و آل داوود (ع) حکم کند و از مردم شاهد و بینه نطلبد».(2)
در روایت «معاویه دهنی» نیز فرموده است: ای معاویه! مردم در باره آیه «یعرف المجرمون بسیماهم فیوخذ بالنواصی و الاقدام»(3) چه می گویند؟ گفتم: می گویند خدا در روز قیامت، گناهکاران را به سیمای آنها می شناسد پس [موهای] پیشانی و پاهای آنها را گرفته و به آتش می اندازد.
امام صادق (ع) فرمود: «مگر خدا نیاز دارد که مخلوقی را که خود آفریده به صورتش نگاه کند تا بشناسد؟ بلکه منظور این است که قائم ما وقتی قیام کند، مردم را از صورت و سیمایشان می شناسد و امر می کند تا [موهای] یپشانی و پاهای کافران را بگیرند و به سختی به آنها شمشیر بزنند».(4)
امام باقر(ع) فرموده است: «چون قائم ما از مکه بیرون رود، منادی او در میان سپاهیانش ندا کند که کسی خوردنی و آشامیدنی بر ندارد، زیرا سنگ موسی بن عمران [که از آن دوازده چشمه می جوشید] با اوست. آن سنگ، بار یک شتر است. به هر منزلی که می رسند، چشمه ها از آن سنگ جاری می شود که هر گرسنه ای را سیر و هر تشنه ای را سیراب می کند. از آن چشمه ها، چارپایان هم آب می خورند و آن گاه به مسیر خود ادامه می دهند تا آن که در پشت کوفه فرود می آیند».(5)
امام صادق(ع) در روایات ابان بن تغلب فرموده است: «گویا قائم را در پشت نجف می بینم که بر اسبی ابلق نشسته است. آن اسب، چنان او را به این سو و آن سو می برد که [با اعجاز حضرت] هیچ شهری نیست مگر آن که گمان می کنند که آن حضرت در شهر آنهاست. و چون پرچم پیامبر خدا (ص) را می گشاید، سیزده هزار فرشته - که منتظر ظهور او بوده اند - نزد او می آیند. این فرشتگان، همان ها هستند که در کشتی نوح و با ابراهیم در آتش بوده اند و با عیسی به آسمان رفته اند گروهی از آنها - که چهار هزار نفرند - نشانه دارند. در بین آنها سیصد و سیزده فرشته در جنگ بدر همراه پیامبر (ص) بوده اند. چهار هزار نفر از آنها در روز عاشورا به کربلا آمدند تا امام حسین (ع) را یاری کنند؛ اما آن حضرت به آنها اجازه نداد. آن گروه به آسمان رفتند و وقتی دوباره بارگشتند، امام حسین (ع) کشته شده بود. آنها تا روز قیامت، پریشان و گریان نزد قبر آن حضرت خواهند ماند».(6)

از کلام نیکوی او

با تربت امام حسین (ع) می توان تسبیح ساخت و هیچ تسبیحی، برتر از آن نیست و اگر کسی تسبیح تربت در دست بگرداند و فراموش کند که ذکر بگوید، با همان گرداندن، ثواب ذکر و تسبیح به او داده می شود.(7)
از نامه به شیخ مفید (ره):
این نامه ای است از سوی بنده خدا آن بنده ای که در راه خدا «مربوط» گشته است، به سوی کسی که به سوی حق و دلیل حق، راهنمایی شده است. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک!
ای کسی که بنده صالح و یاور حق و دعوت کننده مردم به راستی هستی! همانا به خدایی را سپاس می گوییم که غیر از او خدایی نیست. اوست خدای ما و خدای پدران پیشین ما و از او می خواهیم که بر پیغمبر و آقا و مولای ما محمد(ص) خاتم پیامبران و آل او درود فرستد.
اما بعد: ما هنگامی که تو با خدا مناجات می کردی، در آنجا بودیم و تو را می دیدم. خدا تو را حفظ کند... . و تو را از مکر و فریب دشمنان حفظ کند. ما برای تو در خیمه ی خود شفاعت کرده ایم. خیمه ما اکنون در بالای کوهی قرار دارد. در بیابانی که پهناور است. و ما اندکی قبل از این تاریکی، به آن جا رفتیم؛ زیرا کسانی که در دل هایشان از ایمان خالی است، ما را مجبور کرده اند که [در کوه و بیابان] منزل گزینیم. اما نزدیک است که از آنجا به مکانی هموار بیاییم... خبرهای تو در حالات مختلف به ما می رسد... عاقبت همه کارهای خدا نیکو خواهد بود تا زمانی که دوستان ما از گناه اجتناب کنند.(8)
وقتی امام زمان (عج) ظهور کند چه کسانی زنده می شوند؟ اگر ما نباشیم امام زمان (عج) ازکجا می فهمد که ما طرفدار او هستیم؟
در اینجا 2 مسئله قابل طرح است: 1. معرفی اشخاصی که در زمان ظهور امام زمان (عج) رجعت می کنند؛ 2. شناخت طرفداران و نحوه آگاهی امام (ع) از عقیده و افکار اشخاص.
آنچه نیاز به بررسی بیشتر دارد. بخش نخست است. به همین جهت، ما در ابتدا به پاسخ فشرده قسمت دوم می پردازیم. آن گاه وارد بخش اول خواهیم شد.

شناخت طرفداران

پاسخ این بحث روشن است؛ زیرا داشتن علم غیب و آگاهی از اسرار انسان و جهان، از شئونات امام معصوم (ع) است و امام، کسی است که علم گذشته و آینده را داراست و بر اعمال بندگان، اشراف و احاطه دارد. اگر چنین نباشد نمی تواند امام و حجت میان خلق و خالق باشد. خود حضرت در توقیعی شریف- که به شیخ مفید (ره) صادر فرموده است - پاسخ این سؤال را به بهترین وجه یاد آور شده است ایشان می فرماید: «انا نحیط علماً بانبائکم و لا یعذب شیء من اخبارکم... انا غیر مهملین لمرعاتکم و لا ناسین لذکر کم...».(9) ما احاطه و اشراف کامل بر اخبار شما داریم و هیچ چیزی از اخبار شما از دید ما پنهان نیست...ما مواظب اوضاع و احوال شما هستیم و هیچگاه یاد شما را از خاطر نمی بریم.
بنابراین از این نظر، جای نگرانی وجود ندارد؛ زیرا حضرت نسبت به شیعیان و دشمنان خود هرگز بی تفاوت نیست و از تمام جریانات نیز با خبر است. هر کس به میزان ایمانو معرفت خود، در میان پیروان ایشان، جایگاه خاص خود را دارد.
چه کسانی در هنگام ظهور زنده می شوند؟
بر اساس روایات، این مسئله، اجمالاً قطعی و مسلم است که ائمه(ع)و عده ای از مؤمنان و کفار در زمان ظهور مهدی (عج) دوباره زنده می شوند و این موضوع به عنوان «رجعت»، جز معتقدات ضروری مذهب شیعه است.
توضیح مطلب این است که زنده شدن مردگان و بازگشت آنان به دنیا، چون از امور غیبی مربوط به آینده است، لذا اعتقاد به آن، متوقف است بر وجود دلایل معتبر نقلی از معصومان (ع). در روایات مربوط به این موضوع، گر چه ویژگی های آن به طور کامل بیان نشده است، ولی اصل مسئله رجعت در حد تواتر، از ائمه (ع) نقل شده است.
مرحوم سید مرتضی در این باره می فرماید: «شیعه امامیه بر این اعتقاد است که خداوند، به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهی از شیعیان آن حضرت را که پیش تر مرده اند، باز می گردند تا به ثواب یاری و کمک به آن حضرت برسند حکومتش را ببینند. همچنین گروهی از دشمنان او را باز می گرداند تا از آنان انتقام بگیرد و شیعیان از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن کلمه اهل آن، خشنود گردند.»(10)
علامه مجلسی (ره) نیز می فرماید: «یکی از موضوعات اجماعی شیعه، بلکه از ضروریات مذهب حقه، حقانیت «رجعت» است که پیش از رستاخیز، در زمان حضرت قائم (عج) خواهد بود و گروهی از مؤمنان - که دارای ایمان خالص بوده اند- و نیز گروهی از کافران - که دارای کفر محض بوده اند - به دنیا باز می گردند تا حکومت ائمه (ع) را ببینند».(11)
در روایات نیز از موضوع «رجعت» به عنوان «ایام الله» تعبیر شده است. امام صادق (ع) می فرماید: «ایام الله- که مایه سرور و عزت مؤمنان است - سه مرحله دارد که رجعت، یکی از آن است». «ایام الله ثلاثه: یوم یقوم القائم و یوم الکره و یوم القیامه».(12) و در حدیث دیگر امام صادق (ع) ایمان به رجعت را ضروری شمرده و می فرماید: «از ما نیست کسی که اعتقاد به بازگشت ما نداشته باشد».(13)
اما اعتقاد به جزئیات و خصوصیات رجعت مثل زمان و تعداد افراد و... ضرورتی ندارد و در روایات نیز به روشنی بیان نشده است، آنچه قطعی و ضروری مذهب است، اصل اعتقاد به رجعت فی الجمله است.
چه کسانی دوباره زنده می شوند و به دنیا باز می گردند؟
از روایات مربوط به این موضوع استفاده می شود که امر رجعت، عمومی نیست؛ بلکه ائمه (ع) و عده خاصی ار مؤمنان و کفار، در عصر قیام حضرت مهدی (عج) دوباره زنده می شوند. امام صادق (ع) می فرماید: «رجعت و بازگشت مردگان به دنیا، همگانی و فراگیر نیست؛ بلکه مربوط به عده ای خاص است. بر نمی گردند به دنیا مگر کسانی که از ایمان پاک برخوردارند و یا به حد شرک خالص رسیده اند.»
نیز می فرماید: «فقط کسانی در زمان ظهور قائم ما به سوی دنیا باز می گردند که ایمانشان را خالص کرده باشند و یا به مرز کفر خالص رسیده باشند. غیر از این دو گروه، دیگران برگشتی به دنیا نخواهند داشت، مگر در قیامت.»
بنابراین مسأله رجعت به افراد خاصی محدود است که در روایات به برخی از این افراد و گروه ها اشاره شده است.

رجعت ائمه (ع)

بیشتر روایات این باب، مربوط است به رجعت و بازگشت ائمه(ع). در این روایات نیز ما با دو دسته روایات رو به رو هستیم:
دسته ای از این روایات، رجعت را برای تمام ائمه (ع) ثابت می کنند. برخی دیگر از روایات، برای ذکر مصداق - تنها نام دو امام یعنی امیر مؤمنان (ع) و امام حسین (ع) را ذکر نموده اند و در پاره ای از روایات نیز نام پیامبر (ص) نیز آمده است؛ (14) اما سایر ائمه (ع) از آنان به طور خاص ذکری به میان نیامده است؛ بلکه به طور عام، قائل به رجعت همه ائمه شده اند. نظیر آنچه از امام صادق (ع) در این زمینه نقل شده است. ایشان می فرماید: «هیچ امام و پیشوایی نیست مگر اینکه مجدداً در زمان خودش در آینده به دنیا باز می گردد، در حالی که نیکان و بدان زمان او نیز همراه او برمی گردند تا افراد با ایمان از انسان های کافر جدا شوند».(15) و در حدیث دیگر، امام زین العابدین (ع) می فرماید: «دوباره به سوی شما برمی گردند پیامبر شما و امیر مؤمنان علی (ع) و امامان معصوم (ع) ». (16).

اولین کسی که به دنیا باز می گردد.

امام صادق (ع) می فرماید: «اولین کسی که قبر او شکافته می شود و به سوی دنیا باز می گردد، حسین بن علی (ع) است».(17) و درجای دیگر نیز می فرماید: «نخستین فردی که به دنیا باز می گردد، حسین به علی (ع) است. پس حکومت می کند تا وقتی که در اثر یپری، هر دو پلک او بر چشمانش می افتد».(18) این روایت، اشاره به طولانی بودن حکومت حسین (ع) در عصر رجعت است. نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که : «نخستین کسی که سر از خاک برمی دارد و با هفتاد و پنج هزار نفر از شیعیان، رجعت می کنند، حسین بن علی (ع) است ».(19).
جابر نیز از امام باقر (ع) نقل می کند که امام حسین (ع) در روز عاشورا، پیش از شهادتش، به تفصیل در مورد رجعت خود و یاران خود سخن گفت: «بشارت باد شما را ! به خدا قسم اگر این قوم، ما را بکشند، ما نخستین کسانی هستیم که نزد پیامبرمان باز می گردیم و تا مدتی که خدا بخواهد، توقف خواهیم کرد. آنگاه من اولین کسی هستم که قبرش شکافته می شود و ناگهان از قبر خارج می شوم، در حالی که امیر مؤمنان نیز از قبرش خارج شده و مهدی ما نیز قیام نموده است».(20)
در این روایت، رجعت امام حسین و امیر مؤمنان (ع) هم زمان با قیام حضرت مهدی (عج) بیان شده است. در روایات دیگر، امام صادق (ع) می فرماید: «امام حسین (ع) همراه با شهدای کربلا و هفتاد پیامبر، بازگشت می نماید. امام حسین، همراه با کسانی که با وی به قتل رسیده بودند به سوی دنیا رو می آورند و همراهی می کنند او را هفتاد پیامبری که با موسی بن عمران مبعوث شدند. آن وقت حضرت قائم انگشترش را به او می سپارد».(21)
در ادامه این حدیث، به غسل و دفن امام زمان (عج) به وسیله امام حسین (ع) نیز اشاره شده است. مفضل نیز از امام صادق (ع) در این مورد نقل می کنند که امام حسین (ع) با دوازده هزار نفر از شیعیانش رجعت می کنند، درحالی که عمامه سیاه پوشیده است.(22)
در روایات دیگر علاوه بر اصحاب امام حسین (ع)، به رجعت بعضی از مؤمنین و شیعیان علی (ع) نیز اشاره شده است. امام باقر(ع) از امیر مؤمنان (ع) نقل می کند که : «در هنگام ظهور حضرت مهدی (عج)، مؤمنان، لبیک گویان، گروه گروه از قبرها بیرون می آیند و حضرت از این رخداد فوق العاده با تعجب یاد می کند. پس چه قدر حیرت آور است (زنده شدن مردگان). چگونه در حیرت نباشم از زنده شدن مردگان که خداوند، آنان را از قبورشان بر می انگیزد در حالی که گروه گروه مشغول گفتن: «لبیک لبیک، ای دعوت کننده به سوی خدا، هستند».(23)
رجعت دشمنان اهل بیت (ع) و کفار برای کیفر دیدن و انتقام از آنها.
بعضی از روایات این باب، مربوط است به بازگشت معاندان و کفار تا به دست مؤمنان، ذلت و عذاب را بچشند و مؤمنان نیز تشفی پیدا کنند. امام صادق (ع) می فرماید: «زمانی که مهدی ما ظهور نماید، خداوند، کسانی را که به اذیت و آزار بندگان مؤمن می پرداختند، با همان قیافه قبلی شان، به دنیا باز می گرداند تا مؤمنان از آنان انتقام بگیرند.»(24)
این روایت، با توجه به آنچه در روایتی که پیش از امام صادق (ع) نقل شد نشان می دهد که قبل از قیامت و در زمان رجعت نیز بازخواست و دادرسی وجود دارد و بازگشت این عده از کفار با قیافه های اصلی شان، برای کیفر و تنبیه است.
همچنین در ذیل آیه «واقسموا بالله جهد ایمانهم لایبعث الله من یموت بلی وعدا علیه حقا و لکن اکثر الناس لایعلمون... لیعلم الذین کفروا انهم کانوا کاذبین»، (25) امام صادق (ع) می فرماید: «در زمان رجعت خداوند آنان را برمی گرداند تا به دست مؤمنان، کشته شوند و مؤمنان تسلی پیدا کنند».(26)
رجعت بعضی از شیعیان برای یاری حضرت مهدی (عج)
امام صادق (ع) به ابی بصیر می فرماید : «ای ابابصیر! هنگامی که قیام کند مهدی ما، خداوند، گروهی از شیعیان ما را به سوی او بر می انگیزد و از قبرهایشان خارج می کند. پس آنان با او بیعت می کنند در حالی که شمشیرهایشان برگردن آنان آویخته است. این خبر به گوش شیعیانی که زنده اند می رسد و می گویند: فلانی ها از قبرشان خارج شده اند و به سپاه حضرت مهدی ملحق گردیده اند.» (27)
این حدیث، بیانگر انعکاس وسیع خبر زنده شدن و بازگشت دوباره این عده از شیعیان و ملحق شدن آنان با سپاه امام زمان (عج) است. به گونه ای که این خبر با شکوه، در میان شیعیان درحال حیات- که هر کدام چنین آرزویی را در دل می پرورانند. و در مجالس آنان رد و بدل و گفتگو می شود.
در حدیث دیگر نیز امام صادق (ع) از برانگیخته شدن این عده از شیعیان برای یاری امام زمان (عج) سخن می گوید: «هنگامی که قائم ما ظهور نماید، خداوند، عده ای از شیعیان را زنده می کند و آنان لبیک گویان گروه گروه به سوی او حرکت می کنند آن وقت است که تردید منکران، رنگ می بازد و آنان نابود می شوند.» (28)

رجعت انصار و وزرای خاص حضرت مهدی (عج)

در برخی روایات، نام بعضی از افراد ذکر شده است مثل: اصحاب کهف، یوشع بن نون، سلمان فارسی، مقداد، ابو دجانه، مالک اشتر و... و حتی تصریح شده است که این افراد، در سمت وزرا و معاونان حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)، در جهان از ناحیه ایشان، فرمان روایی می کنند. امام صادق (ع) در این مورد می فرماید: «از پشت کوفه، تعداد 27 مرد، برای یاری مهدی، از قبرهایشان خارج می شوند که پانزده نفر از آنان از قوم موسی است آنانی که هدایت شدند و بر اساس حق رفتار نمودند - و هفت نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر، هستند اینها همواره در پیشگاه مهدی، مشغول خدمت و حکمرانی هستند.» (29)

رجعت مفضل به عمر

امام صادق (ع) در مورد وی - که از اصحاب خاص حضرت است می فرماید: «تو نه تنها در هنگام ظهور مهدی (عج) دوباره زنده می شوی، بلکه جزء افراد ویژه مهدی خواهی بود که مرتب فرمان صادر می کنی.»(30).

رجعت داوود بن کثیر الرقی

امام صادق (ع) در مورد شأن و منزلت این صحابی بزرگوار خود می فرماید: «قدر و منزلت این مرد نزد من نظیر مقداد نزد پیامبر (ص) است».(31) نیز می فرماید: «کسی که می خواهد مردی از یاران مهدی را ببیند به داوود رقی نگاه کند.»(32)

رجعت عبدالله بن شریک عامری

امام باقر (ع) در مورد وی می فرماید: «گویا می بینم که عبدالله بن شریک، با چهار هزار نفر سپاه، پیشاپیش حضرت مهدی(عج) تکبیر گویان، از دامنه کوه بالا می روند».(33).

رجعت اسماعیل فرزند امام صادق (ع)

ابو خدیجه از امام صادق (ع) در مورد فرزندش اسماعیل نقل می کند که: وی نخستین کسی است که با ده نفر از یارانش زنده می شوند و ظهور می کنند و عبدالله بن شریک، یکی از این ده نفر است که وظیفه پرچم داری را به عهده دارد.(34)

رجعت حمران بن اعین و میسر بن عبدالعزیز

امام صادق (ع) در مورد این دو نفر می فرماید: «گویا می بینم که آنان در حالی که شمشیر در دست دارند، در میان مردم، میان صفا و مروه، مشغول صحبت اند.»(35).

کلام آخر

روایات بحث رجعت، هرگز در صدد بر شمردن تعداد و آمار افراد و یا ذکر اسامی آنان، نیست. بلکه این روایات، ضمن اشاره به اسامی برخی از افراد و گروه ها، مسئله رجعت مردگان به دنیا را محدود و مختص کسانی می داند که قبل از مرگ، از درجه بالای ایمان برخوردار بوده و در حمایت از دین الهی و اطاعت از ائمه (ع) کوتاهی ننموده اند؛ و یا کسانی که در راه کفر و عناد با اهل بیت (ع) از هیچ تلاشی فرو گذار نبوده اند؛ اما غیر از این دو گروه - چنانچه قبلاً اشاره شد- بازگشت به دنیا نخواهند داشت (واماماً سوی هذین رجوع لهم الی یوم الماب).
بنابراین آنچه مهم و تعیین کننده است، خلوص ایمان در پرتو عمل به دستورهای الهی و اعتصام به ولایت امام معصوم (ع) است تا در اثر چنین پیوندی، خداوند نیز وی را از چنین فوز عظیمی در ایام الله ظهور مهدی و رجعت اهل بیت (ع) برخوردار نماید.
به همین خاطر، مهم ترین تقاضای شیعه از خداوند در دعای عهد این است : «پروردگارا! ما را از یاران و کمک کنندگان حضرتش قرار بده و شرف شهادت در محضر او را نصیب ما بفرما! پروردگارا! اگر چنانچه مرگ میان من و ظهور او فاصله انداخت، پس من را بعد از مرگ نیز هنگام ظهورش، از قبرم خارج فرما در حالی که کفنم را پوشیده و شمشیر به دست، آماده انجام دادن فرمان حضرت باشم.»(36)
جالب این است که این آرزوها و تقاضا، بعد از اعلام بیعت اکید با حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه- و امضای عهد و پیمان با او، ابراز می شود: «عقداً و بیعه له فی عنقی لا احول عنها و لا ازول ابداً». بدیهی است که تمام دشواری و اهمیت کار، عمل به این بیعت و به پایان رساندن آن است.
مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه ی علمیه قم

پی نوشت ها :


1. بحارالانوار، ج 52، ص 317، ح 13.
2. بصائر الدرجات، جلد 5، ص 259، باب 15.
3. سوره الرحمان، آیه 4.
4. بصائر الدرجات، جلد 7، ص 356.
5. کمال الدین، ج 2، ص 670، باب 58.
6. همان.
7. بحار الانوار، ج 53، ص 163.
8. همان، ص 176- 178.
9. الاحتجاج، ج 2، ص 599، تألیف العلامه ابی منصور الطبرسی، طبع دوم، 1416، هـ م. ق، اسوه، قم.
10.شیعه و رجعت، ص 250، تألیف الشیخ محمد رضا الطبسی النجفی، ترجمه و تلخیص از سید محمد میر شاه ولد، قطع وزیری، چ اول، 1376، دارالنشر اسلام، قم.
11. همان، ص 259.
12. معجم الاحادیث الامام المهدی (عج)، ج 4، ص 82، حدیث شماره ی 1152، تألیفه الهیه العلمیه تحت اشراف الشیخ علی الکورانی، طبع الاولی، 1411 ه. ق. مؤسسه المعارف السلامیه، قم.
13. همان، ص 84، ح 1154.
14. ر.ک : سیمای آفتاب، ص، دکتر حبیب الله طاهری، چاپ اول، 1380،ه. ش. انتشارات زایر، قم.
15. رجعت از نگاه عقل و دین، ص 94، غلام رضا مغیثی، ج اول، 1380، قطع رقعی، انتشارات قم.
16. معجم احادیث المهدی، ج 5، ص 327، ش 1763.
17. میزان الحکمه، ج 4، ص 58، ش 6932، محمدی ری شهری، چاپ مکتب الاعلام، 1362 ه. ش.
18. معجم احادیث المهدی، ج 5، ص 328؛ ش 1766.
19. البیعه لله، ص 152؛ نوشته فریده گل محمدی آرمان، چ اول، زمستان 1376، دارالنشر اسلام، قم.
20. بحارالانوار، ج 53، ص 61، حدیث 52.
21. معجم احادیث، المهدی، ج 3، ص 89، ش 1158.
22. البیعه لله، ص 275.
23. بحار الانوار، ج 53، ص 46، حدیث 20.
24. معجم احادیث الامام المهدی، ج4، ص 95، ش 1162.
25. سوره نحل - 39- 40.
26. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 214، ش 1638.
27. الشیعه و الرجعه، ج1، ص 385؛ تألیف الشیخ محمد رضا الطبسی النجفی، طبع الثلاثه، 1385 ه، 1966 م، نجف.
28. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 101، ش 1167.
29. بحار الانوار، ج 53، ص 90، حدیث 95.
30. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 98، ش 1165.
31. جامع الرواه، ج 1، ص 308، محمد بن علی الاردبیلی الغروی الحائری، طبع کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 140 ه. ق، قم.
32. همان.
33. اثباه الهداه، ج3، ص 561، تألیف محمد بن الحسن الشیخ الحر العاملی، بی تا.
34. چشم اندازی به حکومت مهدی، ص 95، نجم الدین طبسی، ویرایش دوم، چاپ سوم، 1380، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، (بوستان کتاب).
35. میزان الحکمه، ج 4، ص 58، ش 6934.
36. بحار الانوار، ج 53، ص 96، مفاتیح الجنان، چاپ فیض، ص 893، (دعای عهد).

منبع: نشریه پاسدار اسلام، شماره 341.
يکشنبه 20/5/1392 - 8:38
مهدویت
الْكَلَامُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ وَقَعَ عَلَى الْقَلْبِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنَ اللِّسَانِ لَمْ‏ یُجَاوِزِ الْآذَان‏؛[1]

سخن وقتی از قلب خارج شود، به قلب هم می‌نشیند و اگر فقط از زبان خارج شود، از گوش‌ها هم تجاوز نمی‌کند.

اگر کسی وصل شود، هرچه از خدا، انبیا و ائمه بگوید، در قلب می‌نشیند؛ اما آن‌هایی که مثل من وصل نیستند، فقط حرف می‌زنند و حرفشان از این گوش‌ها تجاوز نمی‌کند، از این گوش می‌رود و از آن گوش در می‌آید. ما قابل نیستیم که بخواهیم فضایل امام زمان (عج) را بگوییم؛ لکن در عین حال «تا ریشه به آب است امید ثمری هست». امیدواریم حضرت، ما را هدایت فرماید.

* حکمت تأخیر فرج حضرت بقیة الله (عج)

یکی از سؤالات مطرح دربارة حضرت مهدی (عج) این است که حکمت تأخیر فرج چیست؟

در روایات و زیارات متعددی می‌فرماید:

یَمْلَاُ الْأرْضَ‏ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما؛[2]

[حضرت] دنیا را پر از عدل و داد می‌کند، بعد از آن‌که پر از ظلم و جور شده است.

عدل واقعی را که از زمان حضرت آدم تا الآن پیاده نشده است، حضرت بقیة‌الله (عج) پیاده می‌کنند.

اما حالا که ظلم و جور همه دنیا را گرفته است؛ پس چرا حضرت تشریف نمی‌آورد؟ چقدر دعای ندبه می‌خوانیم! چقدر به جمکران و حرم‌های اهل‌بیت (ع) می‌رویم و «یا بن الحسن، یا بن الحسن» می­گوییم! چرا حضرت نمی‌آید؟

* ظهور حضرت به خواست خدا است

در جواب، عرض می‌کنیم: اولاً امر ظهور به دست حضرت حق است. هر موقعی که پروردگار مصلحت بداند، حضرت ظهور می‌کند. خداوند متعال که حکیم است و هر کاری بکند، طبق حکمت و مصلحت است.

ظهور حضرت بقیة‌الله یکی از احکام الهی است. حضرت حق، باید حکم بکند تا حضرت بقیة الله -روحی له الفداء- ظهور کند. چرا خداوند متعال اجازه ظهور نداده است؟ حکمتش چیست؟ ما نمی‌دانیم. همان‌طور که حکمت احکام دیگر را نمی‌دانیم. مثلاً نماز ظهر و نماز عصر چهار رکعت است، نماز مغرب سه رکعت است. چرا؟ ما علت احکام الهی را نمی‌فهمیم. زکات به نُه چیز تعلق می‌گیرد. یکی از آن‌ها گوسفند است. کسانی که گوسفند دارند با شرایطش، اگر تعدادشان چهل تا شد باید یکی از آن‌ها را زکات بدهند و اگر تعدادشان به صد و بیست و یک رسید باید دو رأس گوسفند زکات بدهند. حالا چرا صد و بیست و یک گوسفند باید باشد، حکمتش را خدا می‌داند.

تأخیر ظهور حضرت بقیة‌الله -روحی له الفداء- که به اجازة حق است، طبق حکمت حق است. او این طور مصلحت می‌داند.

* نبود تقاضا به اندازه کافی

در روایات متعدد آمده است که برای تعجیل در فرج دعا کنید.[3] خداوند امر فرج را به یک شب اصلاح می­کند؛[4] یعنی اگر حضرت حق اراده کند، مطلب تمام است. اراده حق هم متوقف بر تقاضای من و شما است. اگر تقاضا باشد، قطعاً عرضه خواهد بود. داستان­های متعددی در این زمینه نقل شده است. روایت شده است که قوم بنی­اسرائیل در کمال شدت و ناراحتی قرار گرفته بودند و می­دانستند که رفع گرفتاری آن‌ها به آمدن حضرت موسی (ع) است. مدتی از شهر بیرون آمدند و شروع کردند به استغاثه کردن. به واسطه همین تضرع و زاری، خداوند از چهارصد سال که قرار بودن سرگردان باشند، صد و هفتاد سال کم کرد.

حضرت صادق (ع) می‌فرمود: خداوند به حضرت ابراهیم وحى فرستاد كه به زودى فرزندى براى تو متولد خواهد شد. ابراهیم هم به ساره (همسرش) خبر داد. ساره گفت: «من پیر زن هستم». با این وصف خداوند به سوى ابراهیم وحى فرستاد كه ساره به زودى فرزندى مى‏آورد و اولادش چهار صد سال گرفتار خواهند بود.آن‌گاه حضرت فرمود: چون گرفتارى بنى اسرائیل به طول انجامید، چهل صبح به درگاه الهى رو آورده، به گریه و زارى پرداختند. خدا هم به موسى [و برادرش] هارون وحى فرستاد كه [با امداد غیبى] آن‌ها را از شر فرعون نجات دهند و صد و هفتاد سال از چهار صد سال گرفتارى آن‌ها را برداشت.

* امام ششم (ع) فرمود:

شما هم اگر مثل بنى اسرائیل در درگاه خداوند به گریه و زارى بپردازید، خداوند فرج ما (اهل بیت‌ (ع) )را نزدیك خواهد كرد؛ اما اگر چنین نباشید، این سختى تا پایان مدتش، طول خواهد کشید.[5]

وقتی تقاضا باشد، عرضه هم به دنبالش می‌آید. اگر ما فرج کلی را از حضرت حق درخواست کردیم، حضرت حق عنایت می­کند؛ و گرنه از فیوضات خاص خداوند و امام زمان (عج) محروم می‌شویم.

مرحوم حاج محمد علی فشندی نقل می‌کرد: در مسجد جمكران قم اعمال را به جا آورده، با همسرم می‌آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شد و قصد دارد به طرف مسجد برود.

با خودم گفتم: «این سید در این هوای گرم تابستان، از راه رسیده و تشنه است».

ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد؛ پس از آن‌كه ظرف آب را پس داد، گفتم: «آقا شما دعا كنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید، تا امر فرجش نزدیك شود».

فرمود: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی‌خواهند. اگر بخواهند، دعا می‌كنند و فرج ما می‌رسد».

این را فرمود و تا نگاه كردم آقا را ندیدم. فهمیدم وجود اقدس امام زمان (عج) را زیارت كردم و حضرتش امر به دعا کرده است».

* خارج شدن مؤمنان از صلب پدران

در جنگ صفین، امیرالمؤمنین (ع) با معاویه جنگ کرد. این جنگ، طولانی‌ترین جنگ‌ در صدر اسلام شد. البته در زمان ظهور امام زمان (عج)، جنگ‌های 7، 8، 9 ساله اتفاق می‌افتد و در ،نهایت اسلام پیروز می‌شود. حدود 18 ماه جنگ صفین طول کشید. مردم در طول این مدت 18 ماه معجزه‌هایی از حضرت امیر (ع) دیدند.

یک شب معاویه تصمیم گرفت جنگ را یک سره کند. شجاعان لشکرش را که هزاران نفر بودند انتخاب کرده، غرق آهن نمود و به خط مقدم فرستاد، تا جنگ یک سره شود. اصحاب بلند شدند تا بجنگند. حضرت فرمود: «کار من است، شما کنار بروید». حضرت به جنگ آمد و هر کسی را که به درک می‌فرستاد، یک تکبیر می‌گفت. آن شب هزار تکبیر از حضرت شنیده شد.

مالک اشتر هم جنگید و از او هم نهصد و نود و نه تکبیر شنیده شد. موقعی که برگشت به حضرت عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! خسته نباشید. شما یک تکبیر بیشتر از من گفتید». حضرت فرمود: «بله؛ تو همه را از تیغ می‌گذراندی؛ ولی من هر کس که مقابلم می‌آمد تا هفتاد پشتش را نگاه می‌کردم، اگر یک شیعه در نسلش بود و بنا بود به دنیا بیاید، او را نمی‌کشتم و زخمی‌اش می‌کردم تا از صحنه جنگ کنار برود. فرق من و تو همین است»

از حضرت سجاد (ع) پرسیدند: «یابن رسول الله! چطور شد ضربات پدر شما روز عاشورا، یک ضربه‌ای بود؟ هر کس مقابل حضرت بود، یک ضربه می‌خورد و احتیاج به ضربه دوم نداشت؛ اما خیلی‌ها زخمی می‌شدند و کنار می‌رفتند، علتش چه بود؟ پدرتان بعضی‌ را زخمی می‌کرد تا کنار بروند؛ اما بعضی را که یک ضربه می‌زد کشته می‌شد و در قعر جهنم قرار می‌گرفت؟»حضرت فرمود: «پدرم نگاه می‌کرد تا هفتاد پشت افراد اگر یک شیعه به دنیا می‌آید او را فقط زخمی می‌کرد؛ و گرنه ضربه های پدرم یک ضربه‌ای بود».

همچنین حضرت نوح (ع) چند سال عمر کرد؟ دربارة سنش اختلاف است. صریح قرآن است که تبلیغش 950 سال طول کشید. در این مدت هشتاد نفر به دین او ایمان آوردند. این تعداد را بر مدت تبلیغ حضرت نوح تقسیم کنید، ببینید سالی چند نفر به او ایمان می‌آوردند؟ حضرت نوح در سال چند نفر را توانسته ‌است موحد کند. حدوداً هر دوازده سال یک نفر را توانسته به دین خدا جذب کنند. چرا؟ برای همین جهت بود؛ یعنی عذاب قوم حضرت نوح تأخیر می‌افتاد تا دیگر هیچ مؤمنی در صلب آن‌ها نباشد.حضرت نوح هم در قرآن تصریح می‌کند:

إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً؛[7]

چرا كه اگر آن‌ها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى‏آورند.

عذاب این‌ها که تا این مدت طولانی به تعویق افتاد برای همین علت بود. این‌هایی که متولد می‌شدند، اگر 100 سال دیگر یا 150 سال دیگر، در نسل این‌ها یک مسلمان بود و بنا بود بیرون بیاید، این‌ها را مهلت می‌دادند تا آن مسلمان بیرون بیاید، بعد این‌ها را بکشند. اگر یک نفر مسلمان در نسل پنجاهم یا هشتادم کافری بود، آن کافر را به احترام آن شیعه نمی‌کشتند.

حالا هم همین‌طور است. خیلی‌ها مهدور الدم هستند که اگر حضرت ظهور کند، قتلشان واجب است؛ اما ممکن است در نسل همین‌ها که واجب القتل هستند، فرزند صالحی باشد؛ مثل خلیفه اول که وضعیتش معلوم است؛ لکن فرزندی دارد به نام محمد بن ابی بکر که بازوی امیرالمؤمنین (ع) است.

محمد بن ابی بکر آن‌قدر مقرب درگاه حضرت امیر (ع) بود که حضرت فرمود بگویید: محمد بن علی ممکن است در پشت خیلی از این کفار و مشرکانی که اگر به دست ما برسند، هزارتایشان را یک روزه می‌کشیم، شیعیانی بعداً به وجود بیایند که به درد می‌خورند.

لذا من حق ندارم که اشکال کنم که: خدایا! چرا حضرت را نمی‌فرستی؟ ما چه کاره هستیم که در کار خدا دخالت کنیم؟ ما باید تسلیم باشیم. بهترین حالات، این است که انسان تسلیم حق باشد. به حضرت حق عرض کند: پروردگارا! آنچه تو صلاح می‌دانی، مطیعم.

برای خدا ناراحتی ها و مشکلات زمان غیبت را تحمل کن؛ اجر و مقام داری. لکن دعا برای تعجیل فرج را فراموش نکن؛ زیرا این دعا معرّف خواست قلبی ما است و از آن طرف اگر در فرج تأخیر شد، باید راضی به رضای الهی باشیم.

البته به واسطه کثرت گناهان ما ممکن است، امر فرج تأخیر بیفتد. خدا می‌داند. انسان مؤمن، باید مقداری بیشتر حواسش را جمع کند و به حضرت، بیشتر دعا کند.

منبع : مرکز خبر حوزه
يکشنبه 20/5/1392 - 8:37
خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم
گرچه عواطف انسانی و مسایل حق شناسی به تنهایی برای رعایت احترام به پدر و مادر کافی است ولی از آنجا اسلام حتی در مسایلی که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح در می یابد, سکوت روا نمی دارد بلکه به عنوان تأکید هم که شده در اینگونه موارد دستورات لازم را صادر می کند.


در مورد احترام والدین آنقدر تأکید کرده است که در کمتر مسأله ای دیده می شود و در اکثر موارد بعد از اینکه دستور داده به اینکه ستایش نکنید مگر خدای واحد را, احترام آنها را بلافاصله ذکر می کند.

● آیات و روایات :

از آیات قرآن مجید و روایات اهل بیت (علیه السلام) استفاده می شود که نه تنها عقوق والدین یعنی آزردن و رنجاندن آن ها حرام و از گناهان کبیره است بلکه احسان و نیکی کردن و ادای حق آن ها واجب است و ترک آن حرام می باشد.

قرآن کریم در این باره می فرماید : (وَوَصَّیْنا الْاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ اِحْساناً) [1]

که ترجمه آن ، چنین است : ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند

نکته : احسان گاهی با "إلی" و گاهی با "بـ" ذکر می شود . در صورتی که با " إلی" ذکر شود ، مفهوم آن نیکی کردن است هرچند به طور غیرمستقیم و با واسطه باشد ، اما هنگامی که با "ب" ذکر می شود معنی آن نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است. بنابراین آیه شریفه فوق تاکید می کند که موضوع نیکی به پدر و مادر با باید آن قدر اهمیت داد که شخصاً و بدونّ واسطه به آن اقدام نمود.[2]

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : وَ وَصَّیْنا الْاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ اِحْساناً [3]

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.

▪ نکته قابل توجه :

شکرگزاری در برابر پدر و مادر در آیه در ردیف شکرگزاری در برابر نعمت های خدا قرار داده شده با این که نعمت خدا بیش از آن است که قابل شمارش باشد و این خود دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران می باشد.

▪ آیات :

(و بیاد آورید) زمانی را که از بنی اسراییل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی و به مردم نیک بگویید... (4)

و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر و برگانی که مالک آن ها هستید خوبی نمایید , زیرا خداوند کسی را که متکبر و فخر فروش است (و از ادای حقوق دیگران سر باز می زند) دوست نمی دارد. [5]

پروردگارت فرمان داد جز او (را) نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید , هرگاه یکی از آن ها یا هر دوی آن ها نزد تو به سن پیری برسند کمترین اهانتی به آن ها روا مدار و بر (سر) آن ها فریاد مزن و گفتار لطف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو , بال های تواضع خویش را در برابرشان از محبت و لطف فرو آر و بگو پروردگارا همان گونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند مشمول رحمتشان قرار ده. [6]

و ما به همه انسان ها سفارش کردیم که در حق پدر و مادر نیکی کنند خصوصاً به مادر که چون بار حمل فرزند برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز گرفته , هر روز به رنج و ناتوانی اش بیفزوده , بسیار نیکی و سپاسگزاری کن و نخست شکر من کن که خالق و منعمم و آنگاه شکر پدر و مادر به جای آور که بازگشت خلق به سوی من خواهد بود و اگر آن ها به تو اصرار کنند که مشرک شوی اطاعتشان مکن ولی در زندگی دنیا به نیکی با آن ها معاشرت نما. [7]

منصور بن حازم گوید :

به امام صادق (علیه السلام) گفتم : کدام عمل افضل است ؟ فرمود : نماز در وقتش و احسان به پدر و مادر و جهاد در راه خدا عزّ و جلّ.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود :

کسی که والدین خود را بیازارد مرا اذیت کرده و کسی که مرا بیازارد خدای را آزرده و کسی که خدا را بیازارد ملعون است. [8]

از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده که : کسی که به پدر و مادرش از روی غیظ بنگرد در حالی که والدین بر او ستم کرده باشند خداوند نماز او را نمی پذیرد. [9] پس چگونه است در صورتی که به او نیکوکار باشند ؟

روایت شده که مردی خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمد ، عرض کرد :

کار زشتی نبوده مگر این که من انجام داده ام. آیا برای من توبه ای هست ؟

حضرت فرمود : برو به پدرت نیکی کن تا کفاره گناهانت گردد. چون آن شخص رفت ، فرمود : اگر مادرش زنده بود نیکی به او بهتر بود. [10]

ای رسول خدا به چه کسی نیکی کنم ؟ فرمود : به مادرت.

عرض کرد ، بعداز او به چه کسی ؟

فرمود : به مادرت.

برای سومین بار عرض کرد : بعد از او به چه کسی ؟

باز فرمود : به مادرت.

و در چهارمین بار ، وقتی این سوال را تکرار کرد ، فرمود : به پدرت [11]

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده : من نظر الی ابویه نظر ماقت وهما ظالمان له لم یقبل الله له صلاة [12]؛ هر کس به پدر و مادر (خود) به دیده دشمنی بنگرد خداوند نمازش را نپذیرد. حتی در صورتی که آن دو به او ستم (نیز) کرده باشند.

امام باقر (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کند :

بپرهیزید از آزردن پدر و مادر زیرا بوی بهشت از مسافت هزار سال به مشام می رسد و عاق والدین و قطع رحم کننده و پیرمرد زنا کار و آن که جامه اش را از روی تکبر و بزرگ منشی (بلند کند که) بر زمین کشیده شود به آن نمی رسد و به حقیقت کبریایی مخصوص ذات الهی است. [13]

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده :

اگر چیزی کمتر از اف وجود داشت خدا از آن نهی می کرد (اف, کمترین اظهار ناراحتی است) و این حداقل مخالفت و بی احترامی نسبت به پدر و مادر است و یکی از عقوق , نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر کردن می باشد. [14]

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده : نظر الوالد الی والدیه حبا لهما عبادة [15]

نگاه فرزند به پدر و مادرش بعنوان دوستی آن ها , عبادت است.

سؤال : آیا احترام به پدر و مادر اختصاص به زمان حیات (آن ها) دارد یا شامل زمان ممات (مرگ) آن ها نیز می شود ؟

جواب : شامل زمان ممات نیز می گردد و از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده :

ما یمنع الرجل منکم ان یبر والدیه حیین و میتین [16]

چه چیزی منع می کند شما را از نیکی کردن به پدر و مادر در حال حیات و ممات ؟

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده :

همانا گاهی بنده پیوسته در زمان حیات پدر و مادر خدمتگزار آن ها می باشد , سپس آن دو می میرند و دین آن ها را ادا نمی کند و استغفار برای آن ها نمی نماید پس برای او عاق نوشته می شود و گاهی به حقیقت نسبت به آن ها در زمان حیاتشان خوبی نکرده ولی هنگامی که آن دو بمیرند دین آن ها را ادا و نسبت به آن ها استغفار می کند خدای متعال او را نیکوکار می نویسد. [17]

در پایان باید بدانیم که خدمت به پدر و مادر و یا آزار آن ها اثر تکوینی دارد که در همین جهان شامل انسان می گردد چنانکه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده : بروا آبایکم یبرکم ابناؤکم [18]: نیکی کنید به پدرانتان تا بچه هایتان بر شما نیکی کنند. [19]

● حکایت :

1) آستانه بهشت پیشانی حور العین :

مردی به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید و پرسید :

ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه در بهشت و پیشانی حورالعین را ببوسم ، اکنون چه کنم؟

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : پای مادر و پیشانی پدر را ببوس.

[یعنی اگر چنین کنی ، به آرزوی خود در مورد بوسیدن پیشانی حور العین و آستانه در بهشت می رسی]

او پرسید اگر پدر و مادرم مرده باشند چه کنم ؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : قبر آن ها را ببوس [20]

2) از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بیاموزید :

روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد شد. فاطمه (سلام الله علیها) در آن هنگام مشغول نماز مستحبی بود. وقتی که صدای پیامبر (صلی الله علیه و آله) را شنید، به احترام پدر بزرگوارش نمازش قطع کرد و شتابان به استقبال پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و سلام کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست محبت بر سر حضرت زهرا (سلام الله علیها) کشید و فرمود : خدا تورا مشمول مهر و رحمتش قرار دهد. حالت چطور است؟ [21] و...

3) جوان عاق و دعای مشلول :

در باب فضیلت دعای مشلول رسیده که این دعا را حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) به جوانی که عاق پدر شده تعلیم فرمود. این جوان ، در اثر نفرین پدر ، دست راستش شل شد و سه سال مبتلا بود. پس از فوت پدرش ، در مسجد الحرام شب ها به خداوند استغاثه می کرد. پس آن حضرت بر او ترحم فرمود و این دعا را به او یاد داد و از برکات آن حضرت ، خداوند او را شفا داد. [22]

4) پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) دو پدر امت :

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : یا علی! من و تو ، دو پدر این امتیم. هرکس مارا ترک کند و بیازارد و از اطاعت ما خارج شود ، پس لعنت خدا بر او باد و هر آینه من و تو دو مولای این امتیم هرکس از ما بگریزد لعنت خدا بر او باد و هر آینه من و تو اجیر این امتیم هرکس پاداش ما را ندهد لعنت خدا بر او باد ! پس فرمود : خدایا این نفرین را مستجاب فرما. [23]


1 سوره احقاف آیه 15 2 ـ تفسیر المنار ج 8 ص 185 وتفسیر نمونه ج 6 ص 33 3 ـ سوره احقاف آیه 15 4 ـ سوره بقره آیه 83 5 ـ سوره نساء آیه 36 6 ـ سوره اسراء آیه 22 24 7 ـ سوره لقمان آیه 14 15 8 ـ مستدرک کتاب نکاح باب 75 9 ـ اصول کافی ج 1 ص 119 10 ـ گناهان کبیره ج 1 ص 122 11 ـ روح المعانی ج 26 ص 16 و تفسیر نمونه ج 21 ص 333 12 ـ کافی ج 2 ص 349 13 ـ کافی ج 2 ص 349 14 ـ بحار ج 74 ص 83 15 ـ بحار ج 74 ص 80 16 ـ کافی ج2 ص 159 17 ـ اخلاق بشر ص 117 18 ـ بحار ج 74 ص 65 19 برگرفته از کتاب تکامل در پرتو اخلاق اثر شهید غلامرضا سلطانی 20 ـ بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان علیه السلام ص 79 21 ـ بحارالانوار ج 43 ص 40 22 ـ گناهان کبیره ج 1 ص 126 23 ـ همان ص 138
منبع سایت مناجات
يکشنبه 20/5/1392 - 8:36
خانواده
آنچه انسان مى شنود یا مى خواند یا فرا مى گیرد، در شكل دهى به اندیشه و روان مؤ ثر است . پس به عنوان غذاى روح و فكر باید به مسایل و فراورده هاى فكرى و فرهنگى كه مورد استفاده همسر و فرزندان قرار مى گیرد، حساس بود. همه خواندنیها و همه دیدنیها خوب و سالم نیستند، گاهى كتابها، مجلات و فیلمها... بدآموز و محرك شهوات و فساد آورند و نظارت لازم است .
با آن همه تاءكید كه اسلام و قرآن بر علم و دانش و فریضه بودن طلب علم دارد، در برخى روایات مى خوانیم كه به همسرانتان سوره یوسف نیاموزید و بر آنان نخوانید، چون كه در آن فتنه هاست و سوره نور به آنان یاد بدهید، چرا كه در آن پندهاست .(74)
با همه فضیلتى كه خواندن و آموختن قرآن دارد، چرا نسبت به آن سوره حساسیت است ؟ چون شرح فتنه گریها و شیدایى زلیخا به یوسف و مكر و حیله او در به دام انداختن یوسف مطرح است ، كه ممكن است براى برخى دختران و زنان ، وسوسه انگیز و فتنه خیز باشد، اما سوره نور، دعوت به حجاب و تحفظ و متانت و خویشتن دارى و پرهیز از خود نمایى و بد حجابى و عشوه گرى است و براى این قشر، كاربردى تر و عبرت آموز و پند دهنده است . آنچه سلامت روحى و فكرى زنان را تاءمین مى كند، همان صداقت و سادگى و پاكدلى است و گاهى برخى آثار و رمانها و فیلمها و آموزشها، ذهن آنان را در پیمودن راه گناه و فتنه انگیزى بر مى انگیزند و برایشان زیانبار مى باشند.
مرحوم استاد دكتر سید جواد مصطفوى در بهشت خانواده بحثى در این زمینه دارد و با اشاره به روایتى كه از آموختن كتابت به زنان نهى مى كند، تحلیلى از این موضوع ارائه مى دهد و برخى سوء استفاده هایى را كه بانوان در اثر سواد و آموختن برخى عملها و آشنایى با بعضى فتنه ها و شگردها داشته و دارند، یاد مى كند و در مقابل این گونه تحصیلكرده هاى نیرنگ باز، از بانوان پاكدل و با صفایى كه صداقت و ساده دلى آنان ، محفوظشان مى دارد و زندگیهاى آرامتر و سالمترى دارند یاد مى كند و در پایان مى افزاید:
ما دانشگاه دیده هاى متمدن ، باید چند روزى مهمان چنان خانواده ها باشیم و گلزار بى خار و بهشت برین زندگى خانوادگى آنان را ببینیم ، تا نا خود آگاه ، آهى سرد از دل پر درد بر آوریم و باور كنیم كه بدون معلومات جهان بینى و جامعه شناسى هم مى توان زندگى با صفایى داشت و به جاى بیست سال زندگى تواءم با بیمارى و جنگ اعصاب ، مى توان شصت سال زندگى با نشاط و محبت و كامرانى داشت و باور كنیم كه بیسوادان پاكدلى كه فرهنگ ساده امام صادق (علیه السلام ) را پذیرفتند و حتى لغت همزیستى مسالمت آمیز را نمى توانستند ادا كنند، بهتر از كسانى زیستند كه دانشگاهها و لابراتوارها ساختند، ولى از مكتب امام صادق (علیه السلام ) روى گردان شدند. چقدر باصفا و لذت بخش است زمانى كه پانصد میلیون بانوى مسلمان ، هم باسواد باشند و هم پاكدامن و با صفا... بسیارى از معلومات عصر ما براى زن نه لازم است و نه فضیلت ، بلكه اتلاف وقت است و احیانا رذیلت ، در صورتى كه پاكدلى و پاكدامنى براى همیشه و در حد اعلایش فضیلت است و كمال . (75)
پس چه باید كرد كه همسران با فضیلت شوند و خانواده ها برخوردار از صفا و كمال ؟ جز با كار فرهنگى و تربیتى با افراد این كانون ؟
رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود:
ملعون است ، ملعون است كسى كه افراد تحت تكفل خویش را تباه سازد.(76)
و این ضایع و تباه ساختن چیست ؟ فقط رسیدگى نكردن به مسایل معیشتى و رفاهى و حقوق مادى است ؟ یا حقوق فرهنگى و تربیتى خانواده را نیز در بر مى گیرد؟
تباه سازى فرهنگى در خانواده ها، كمتر از نادیده گرفتن حقوق مادى نیست ! پس باید حقوق فرهنگى خانواده را هم شناخت و آن را ادا كرد. در این صورت است كه این خیمه عفاف پابرجا و استوار مى ماند و طوفان حادثه هاى سهمگین زندگى آن را از جاى نمى كند.
پایان این نوشته را حدیثى از حضرت على (علیه السلام ) قرار مى دهیم ، كه خطاب به فرزندش محمد حنفیه در مورد رسیدگى به زن و شیوه معاشرت خوب با همسر توصیه مى فرماید:
فدارها على كل حال و اءحسن الصحبة لها لیصفو عیشك .(77)
در همه حال با همسرت مدارا كن و با او معاشرت و همنشینى شایسته داشته باش ، تا زندگى ات با صفا شود.
صفایى كه همه در جستجوى آنند و اگر بر خانه ها و خانواده ها بال بگسترد و سایه افكند، زندگیها بهشتى فرح زا و مسرت بخش ‍ مى شود و اگر هماى صفا از خانه ها و آشیانه ها پر بكشد و بكوچد، خانه و زندگى ، دوزخى تحمل ناپذیر مى گردد.
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:36
خانواده
استشهاد به آیه (قوا انفسكم و اهلیكم نارا) در روایات متعددى آمده است و قلمرو آن حتى به مسایل فكرى ، مرامى و سیاسى هم كشیده مى شود. سلیمان بن خالد مى گوید: به حضرت صادق (علیه السلام ) عرض كردم : خانواده اى دارم كه از من حرف شنوى دارند، آیا آنان را به این امر دعوت كنم ؟ (اشاره به فراخوانى به اهل بیت و دعوت به مرام تشیع و ولایت ) امام در پاسخ فرمودند: آرى . آنگاه آیه شریفه را تلاوت فرموده و به آن استدلال كردند.
علامه مجلسى در ذیل این حدیث ، تحت عنوان بیان توضیحى دارد كه سودمند است . حفظ خویشتن از آنان را به این مى داند كه انسان با صبر و شكیبایى در راه اطاعت خدا، ترك معصیت و با پرهیز از پیروى شهوات و تمنیات نفسانى ، خود را عذاب نگه دارد و خانواده را نیز با چهار برنامه ، مصونیت از آتش ببخشد:
اول : دعوت آنان به اطاعت پروردگار.
دوم : آموختن فرایض و واجبات دینى به آنان .
سوم : نهى و باز داشتن آنان از زشتیها و قبایح .
چهارم : تشویق و واداشتن ایشان به كارهاى خوب . سپس مى افزاید: آیه دلالت مى كند كه امر به معروف و نهى از منكر نسبت به نزدیكان ، مثل همسر و خدمتكاران و پدر و مادر و فرزندان و سایر بستگان بر انسان واجب است و اینان در این مساءله ، مقدم بر دیگرانند.(73)
مجموعه این توصیه ها، تكلیف یك مسلمان را درباره تربیت مكتبى خانواده و فضا سازى براى رشد باورهاى دینى و بهره گیرى از شیوه هاى جاذبه دار و مشوق و خوشبین كننده در دعوت به امور دینى و پرهیز از آنچه مایه گریز، نفرت و بدبینى است ، روشن مى سازد.
قطعا شیوه تشویقى و ترغیبى ، نسبت به روش تنبیهى و توبیخى مؤ ثرتر و كارسازتر است . پدر یك خانه ، نباید نسبت به ناهنجاریهاى اخلاقى و رواج گناه و فساد در اعضاى خانواده ، بى توجه و بى تعهد باشد. زمینه سازى براى فراگیرى دین نیز رسالتى دیگر است . یا خودش به همسر و فرزندان بیاموزد، یا كسى را به خانه آورد تا حلال و حرام و احكام الهى را به آنان بیاموزد، یا به مجالس و كلاسها و دوره هایى بفرستد كه در آنجا آموزش ببیند.
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:35
خانواده
خانواده و حقوق فرهنگى


نیازهاى برتر
اگر تاءمین نیاز و اداى حق خانواده را صرفا به مسایل معیشتى منحصر كنیم . ساده نگرى است به دلیل پیچیدگى وجود انسان ، نیازهاى او هم پیچیده و متنوع و فراتر از جنبه هاى ظاهرى و مادى و جنسى است .
همچنان كه در تربیت فرزند، تنها تاءمین نیازهاى مادى و رفاهى كافى نیست ، در مسایل خانوادگى هم تنها فراهم كردن معاش و مسكن و لباس و خوراك ، اداى حق به شمار نمى آید، چرا كه نیازها فراتر از ماءكولات و ملبوسات است و وظیفه هم تنها به تاءمین اینها منحصر نیست .
در یك خانواده اسلامى ، مسایل اعتقادى ، فكرى ، احكام و آشنایى با حلال و حرام و سنن دینى و مراسم مذهبى جایگاه خاص دارد. مسؤ ول نهاد خانواده كه مرد است ، در برابر این نیاز هم تكلیف دارد و در صورت قصور، هم مستحق ملالت است ، هم درخور تنبیه و كیفر الهى ، چرا كه از این رهگذر، اخلاق و فرهنگ خانواده و در نتیجه جامعه است كه وضعیت مطلوب مى یابد، یا به نابسامانى كشیده مى شود.
نور چشم
گرچه نور و سوى دیدگان ، سبب بینایى و در نتیجه زیبایى و سربلندى است ، ولى گاهى هم برخى عوامل معنوى موجب فروغ دیدگان و روشناى چشم و اعتدال اجتماعى است . داشتن فرزند صالح و همسر شایسته و خانواده خوب و مطلوب ، مایه چشم روشنى و فروغ بصر است و فراهم ساختن این قره العین بر عهده مرد خانه است .
در قرآن كریم ، از دعاهاى بلندى كه در زمره خواسته هاى عباد الرحمان آمده ، یكى هم این است :
والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریا تنا قره اعین ...(70)
پرودگارا، از همسران و ذریه و نسل ما براى ما مایه نور چشم قرار بده .
اینكه انسان از طریق افراد خانواده ، سربلند باشد و آنان نور چشم وى به شمار آیند، در صورتى فراهم مى شود كه با تربیت شایسته و اخلاق خوب و رسیدگى و تربیت ، آنان را مهذب ، پاك و با دین و ایمان بار آورده باشد. رسیدن به این مهم ، از كسانى بر مى آید كه نسبت به مسایل فرهنگى و اخلاقى خانواده و فرزندان اهتمام ورزند و وقت بگزارند و به عنوان مساءله مهم در نظرشان ، شاءن و جایگاهى داشته باشد.
اگر همسر و فرزندان ، مطلوب و متدین و متعهد نباشند، انسان از داشتن چنین خانواده اى احساس شرم و حقارت مى كند و دنیا در نظرش تیره و تار گشته ، روزگارش به تلخى مى گذرد.
حق فرهنگى
هدایت ، مراقبت ، رسیدگى ، رشد دهندگى ، آموزش و...از حقوق است كه خانواده بر عهده سرپرست خویش دارد. غفلت و كم كارى و بى اعتنایى به این امور، به هر دلیل و بهانه اى كه باشد، پذیرفتنى نیست و شخص مقصر را در برابر ملامت وجدان و نكوهش ‍ دیگران بى دفاع و محكوم مى سازد.
یكى از وظایف مرد در خانه ، تعلیم و ارتقاى فرهنگ افراد و مواظبت بر سلامت روحى و اخلاقى و ارشاد در زمینه مسایل فكرى و فرهنگى و حتى سیاسى اجتماعى است . البته تامین نیازهاى عاطفى و تربیتى هم كه شامل همه و همه مراحل مى شود، تكلیفى دیگر است .
متاءسفانه حتى در میان انسانهاى فرهیخته و فرهنگى ، مربیان و مبلغان نیز كسانى یافت مى شوند كه با همه فعالیتهاى برون خانه اى و اشتغالات تربیتى و فرهنگى در جامعه و در سطحى گسترده ، نسبت به وضع داخل خانه و همسر و فرزندان خویش یا بى خبرند، یا بى خیال ، یا گاهى هم ناتوان . اگر ارشاد و هدایت جامعه و دیگران لازم و مفید است ، روشنگرى و راهنمایى در درون خانواده و نسبت به افراد داخل ، ضرورى تر و سودمندتر است . از دیرباز گفته اند: چراغى كه به رواست ، بر امامزاده حرام است .
گاهى به گناه افتادن زن و فرزندان كسى ، معلول غفلتهاى خود او از اوضاع داخل و نزدیك است . باید ریشه هاى آن را شناخت و خشكاند. رسالت حفظ و صیانت خانواده از آتش گناه و فساد، بر عهده قیم خانواده و سرپرست آن است .
خداوند در قرآن كریم ، به مؤ منان چنین توصیه مى فرماید:
یا ایها الذین آمنوا قوا اءنفسكم و اءهلیكم نارا و قودها الناس و الحجارة ... (71)
اى كسانى كه ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشى كه هیزم و آتشگیره آن مردم و سنگ است ، حفظ كنید.
پس ، حفظ خانواده به موازات حفظ خویش از آتش دوزخ ، یك تكلیف است . مقدمات آن دوزخ فروزان و ملتهب نیز در همین دنیا و با عملكردهاى خلاف ، فراهم مى شود.
اگر امر به معروف و نهى از منكر، در درجات و مراتبى كه دارد، به عنوان یك كار فرهنگى تلقى شود، باید آن را به درون خانواده هم نسبت به آحادى كه با آنان در ارتباط و تاءثیر گذارى هستیم ، سرایت دهیم و این گونه آنان را از فرو افتادن در شعله دوزخ ، نگاه داریم . اگر صد در صد هم نتوانیم تاءثیر گذار و اصلاح گر باشیم ، در حد میسور و توان . حتى اگر اثرى هم نبخشد، ما به تكلیف خویش عمل كرده ایم و مؤ اخذه نخواهیم شد.
از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدند: اینكه خداوند فرموده است خود و خانواده خود را از دوزخ حفظ كنید، چگونه آنان را از آتش نگهداریم ؟ حضرت فرمود: تامرو نهن تنهو نهن ، آنان را امر و نهى كنید (كنایه از نظارت بر كارها و هدایت نسبت به رفتارها). پرسیدند: ما آنان را امر و نهى مى كنیم ، ولى پذیرا نیستند. فرمود:اذا اءمر تموهن و نهیتمو هن فقد قضیتم ما علیكم (72)؛ هر گاه آنان را امر و نهى كردید، تكلیفى را كه بر عهده داشتید، انجام داده اید.
انجام تكلیف امر به معروف و نهى از منكر در قلمرو خانه و خانواده و نسبت به بستگان و نزدیكان ، موجب حفاظت آنان از آتش ‍ دوزخ و شقاوت ابدى مى گردد و بدون آن ، جاى مؤ اخذه باقى است ! بى تفاوتى و بى تعهدى در این مساله مهم ، اگر به فساد اخلاقى و گناه و انحراف خانواده كشیده شود، در این سر انجام و سرنوشت شوم و تلخ ، مقصر و شریكند. هر چند امروز، كسى را به دلیل قصور در تعلیم و تربیت و آموزشهاى فرهنگى و اخلاقى فرزندان و همسرانشان مورد پیگیرى قرار نمى دهند و جرم تلقى نمى شود، ولى تقصیر و قصور از دین و خدا، عاقل تعقیب و مسؤ ولیت جدى است !
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:35
خانواده

ضرورت الگو
مدل رفتار ضرورى ترین نیاز فرزندان ما در تربیت است . به چه كسى باید بنگرند كه رفتارش قابل الگو گیرى باشد؟ و اساسا چه كسى را قبول دارند، تا او را نمونه انتخاب كنند و از رفتارش الگو گیرى كنند؟
مشكلى كه در این میان است ، دو گونگى و دوگانگى تربیت نسل امروز و دیروز است . باید میان قشر سالمند و قشر جوان و نوجوان ، تفاهم و پیوند به وجود آید، تا در سایه آن تاثیر گذارى از یك سو و تاثیر پذیرى از سوى دیگر عملى شود. این همزبانى و ارتباط، هم سالمندان را از انزوا و احساس تنهایى در مى آورد، هم جوانان را از تجربه هاى برتر بزرگترها برخوردار مى سازد.
اما كیست كه پیشقدم در این امر خیر شود و فاصله ها را بردارد؟ پدران و مادران مى توانند بخوبى نقش واسطه ایفا كنند. احترام به بزرگترها و مراعات ادب و حرف شنوى وقتى از سوى والدین انجام گیرد، فرزندانشان هم از آنان یاد مى گیرند. گر چه گاهى نحوه رفتار سالخوردگان ، براى كودكان و نوجوانان از جاذبه لازم برخوردار نیست ، ولى نحوه رفتار بزرگترها الگوى رفتار و سرمشق عملى براى كوچكترهاست .
در روایات متعددى به اكرام و احترام به والدین دستور داده شده ، تا والدین هم از احترام كودكان و فرزندان خود برخوردار شوند؛ سخن امام على (علیه السلام ) چنین است : وقروا كباركم ، یوقركم صغاركم ؛ (66) بزرگان خود را احترام كنید، تا كوچكترها هم احترام شما را نگه دارند.
دقیقا نحوه رفتار ما با والدین ، سرمشق فرزندانمان در چگونگى برخورد با ما دارد و این شیوه رفتارى به توارث به نسل بعدى مى رسد. امام صادق (علیه السلام ) فرموده است : دو نفر خدمت پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله ) رسیدند. یكى پیر بود و دیگرى جوان . آنكه جوان بود، زودتر از پیر سخن گفت . پیامبر دوباره فرمود: الكبیر، الكبیر (67) یعنى بزرگ ، بزرگ .
این هشدارى بود تا جوان ، ادب را مراعات كند و قبل از پیر سبقت به سخن گفتن نجوید.
والدین و نقش واسطه
از شیوه هاى خوب تربیتى ، میدان دادن به جوانان براى حرف زدن ، اظهار نظر كردن ، راءى دادن ، انتخاب و قضاوت كردن و... است و این شیوه به آنان اعتماد به نفس و احساس شخصیت مى دهد. اما در كنار آن باید این نكته را هم به آنان آموخت كه در جلسه اى تا بزرگان و سالمندان حضور دارند، جوانان فورى اظهار نظر كنند، تصمیم نگیرند، میدان دار نشوند، بلكه با مراعات ادب و حرمت پیران ، به جایگاه اجتماعى و خانوادگى آنان احترام بگذارند.
این امر، سبب مى شود پیران به جوانان علاقه و عنایت داشته باشند و با آنان برخوردى ملاطفت آمیزتر داشته باشند.
امر و نهى هاى مكرر و پیوسته ، كودكان و نوجوانان را فرارى مى دهد. ولى نباید آنان را مطلق و بى قید ساخت و از تجارب بزرگان محرومشان ساخت . هم حالت تحكم و فرمان ، گریزاننده است ، هم آزادى مطلق و نداشتن نظارت و ارشاد و هدایت ، آنان را جسور و گاهى بى اعتنا به بزرگترها بار مى آورد. راهى میانه میان این دو شیوه باید پیمود و رسالت آن بر عهده اولیاست كه بتوانند نقش واسطه در انتقال آن فرهنگ و تربیت به این نسل جدید و كم تجربه ایفا كنند.
تربیت فرزند، با فرهنگ احترام به بزرگترها و رعایت ادب و متانت در برخورد، سرمایه ارزشمندى است كه از اولیا به صورت میراث به فرزندان منتقل مى شود. پس براى نسل جدید، میراث شایسته بر جاى نهیم .
انتقال تجارب
جوانان دوست دارند از گذشته ، چیزهایى بدانند.
شیفتگى نوجوانان به خاطرات گذشته پدران و مادران ، فرصت خوبى براى انتقال تجربه و آموزش فرهنگ است و چه كسى شایسته تر از پدربزرگها یا مادربزرگها یا سالخوردگان داراى تجربه ؟
والدین كه مى خواهند نقش واسطه در انتقال تربیت و فرهنگ داشته باشند، از یك سو به نوجوانان توصیه و تشویق كنند تا شنیدنیهاى بابابزرگ را بشنوند، از سوى دیگر به سالمندان یاد آور شوند كه كوچكترها را با آغوش باز و چهره گشاده و جاذبه رفتارى و گفتارى به طرف خود متمایل سازند و برایشان قصه و خاطره و پندهاى شیرین بگویند.
گر چه اغلب ، چه در تجمعهاى خانوادگى و مسافرتهاى گروهى ، جوانان دوست دارند آزادتر باشند و وجود پیران را مخل آسایش و تفریح و آزادى خویش مى پندارند، ولى گاهى هم در اثر حسن خلق و رفتار زیبا، مایه صفا و گرمى این گونه حضورها و سفرها مى شوند.
پیرانى كه بتوانند با معجزه رفتار و گفتار شیرین و جذاب ، در حلقه جوانان نفوذ كنند و دل آنان را مسخر حسن سلوك خویش ‍ سازند، هنرمندان موفقى به شمار مى روند كه شایسته تحسین و الگو گیرى اند.
خانواده اى را مى شناسم كه هر گاه صحبت از رفتن به یك مهمانى و دیدار، یا مسافرت تفریحى یا زیارتى پیش مى آید، عروسها یا دامادهایشان مى پرسند: آیا پدر و مادر هم هستند یا نه ؟ و آمدن خود را مشروط به این مى كنند كه آنها هم باشند، چون صفابخش این مسافرت یا ضیافت و مهمانى اند. و... این از عجایب و از معجزات رفتار و اخلاق است .
اگر بتوانیم میان نسل نو و نسل كهن الفت و انس و رابطه صمیمى پدید آوریم ، بسیارى از مشكلات ، یا اصلا پیش ‍ نمى آید، یا به راحتى قابل رفع است .
تحول پذیرى
تربیت فرزند، بر اساس شرایط و نیازهاى جامعه و عصر حاضر، یك اصل ضرورى است ، اما نه به قیمت فراموش كردن سنن مذهبى و ملى ، یا پذیرش القاآت فرهنگى بیگانه .
لا تقسروا اولادكم على آدابكم ؛ فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانكم (68)
فرزندانتان را بر اساس آداب و تربیت خودتان وادار نكنید، چرا كه آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده اند.
این یك حكمت ناب و بلند در تربیت اجتماعى فرزندان است . ولى شناخت شرایط روز بسیار مهم و حساس است . این یك مساله است و گم نكردن راه اصیل و فرهنگ خودى مساله اى دیگر. و این دو نباید با هم خلط شوند.
هم باید شرایط روز را در نظر داشت ، هم مسایل تربیت مكتبى را نباید تحت الشعاع مد روز یا فرهنگ وارداتى و تحمیلى غرب قرار داد و به بهانه تربیت امروزین ، فرهنگ بیگانه را پذیرفت .
گفتیم كه میان نسل كهن و نو باید همدلى و رابطه ایجاد كرد. یكى از عوامل این ارتباط متفاهم و متقابل ، درك این دو قشر و نسل از یكدیگر است . اگر هر یك از این دو نسل ، شرایط حاكم بر دیگرى و فرهنگ خاص تربیت شدن او را در آن فضا درك كنند، هم دیدگاهشان نسبت به هم روشنتر و شفافتر خواهد بود، هم توقعات و انتظارات ، واقعى و عینى خواهد گشت .
اگر جوانان دریابند كه پیران و سالمندان (چه پدر و مادر خودشان باشند یا دیگران ) در شرایط و دوران متفاوتى با خودشان رشد كرده و تربیت شده اند، توقع نخواهند داشت كه مثل خودشان بیندیشند یا عمل كنند، آن هم صد در صد و بى كم و كاست !
سالمندان و نسل كهن نیز اگر توجه كنند كه با تغییر زمان و شرایط و نیازها و ارتباطات ، بسیارى از سلیقه ها و رفتارها و روحیات هم عوض مى شود و ذهنیات و معلومات نسل نو مثل گذشته نیست ، باز هم توقعشان از نوجوانان و جوانان كمتر و عینى تر خواهد شد.
بزرگترها باید به جوانان میدان عمل و فعالیت و ابتكار بدهند و بگذارند كه آنان ، خود و هنرشان و خلاقیت هایشان را عرضه كنند و توانایى هایشان را در عمل نشان دهند.
البته در همه این میدان دادن ها و عقیده به تغییرها و تحول پذیرى ها باید یك نكته مهم و حیاتى از یاد نرود و آن هم حفظ اصول و مبانى ارزشى است .
توصیه حضرت امیر (علیه السلام ) به تربیت فرزندان بر اساس شرایط روز، همان پذیرش واقعیات زمانى است و اعتراف به تحول در زمان و عصر و نیازها، اما نه به قیمت تبدیل شدن ارزشها به ضد ارزشها و كمرنگ شدن اصول عقلانى و مكتبى !
باز هم مى رسیم به ضرورت پیوند و تفاهم ذهنى و فكرى نسل قدیم و جدید، بر اساس معیارهاى صحیح ، كه كارى است هم دشوار، هم لازم ! در این میدان ، رسالت والدین و مربیان نیز سنگین است .
حفظ ثابتها در عین پذیرش تغییرها و متغیرها، گامى در جهت تعمیق باورهاى مكتبى و اصول متكى به وحى و شرع ، در تربیت فرزندان است .
با جوانان
باید هنر برخورد مناسب با جوانان را آموخت . لوح ضمیر و دلشان پاكتر از بزرگان و سالخوردگان است . آمادگى پذیرش و تغییر هم بیشتر دارند.
بر خلاف آنان كه شاكله شخصیت شان شكل گرفته و سجایا و خصلتها در وجودشان نقش بسته است ، جوانان هم حساسترند و دل نازكتر، هم زود رنجترند و پر توقعتر و این از ویژگیهاى این مقطع از سن و سال است .
جوانان دوست دارند مورد توجه دیگران قرار گیرند. در خانه هم دوست دارند احساس شخصیت و جایگاه كنند و مورد عنایت باشند. این حداقل خواسته و توقعشان است . وقتى هم تشویق شوند، شكوفاتر مى شوند و خوبیهاشان مى افزایند.
اگر براى آنان شخصیت قایل شویم و احترامشان كنیم و در كارها از فكر و وجود و توانایى آنان استفاده كنیم و ارزش كارهاى مثبت آنان را در نظر بگیریم ، هم بهتر جذب مى شوند، هم خالصانه تر تلاش و تحرك خود را در خدمت اهداف و ایده هاى پاك و متعالى قرار مى دهند.
سیره پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) احترام گذاشتن ، شخصیت دادن و جذب كردن جوانان بود و چنین سفارش مى فرمود:
و اوصیكم بالشبان خیرا؛ فانهم ارق افئده ، ان الله بعثنى بشیرا و نذیرا، فوافقنى الشبان و خالفنى الشیوخ (69)
شما را در باره جوانان توصیه به نیك رفتارى مى كنم ، چرا كه آنان دل نازكترند. خداوند مرا به عنوان بشیر و نذیر فرستاده است . جوانان با من هم پیمان شدند، اما پیران به ستیز و مخالفت با من برخاستند.
هم پیمانى جوانان با رسول خدا و مخالفت پیران با دعوت اسلام ، شاهدى بر همان فطرت حق پذیر و طبیعت آماده تر جوانان براى شنیدن حق و پذیرفتن ایمان و فداكارى در راه عقیده است .
مهم ، پیوند فكرى و قلبى با جوانان است .
بزرگترها، اگر جوانان را زیر بال و چتر حمایت و رحمت خویش بگیرند، این نیروهاى مستعد در خدمت خوبیها قرار مى گیرند. این درسى از سیره پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) است .
پس به سوى آشتى میان دو نسل و ایجاد تفاهم میان دو قسر پیر و جوان گام برداریم ، تا راه تربیت هموارتر و دستیابى به توفیق ، بیشتر باشد.
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:34
خانواده
والدین مى توانند (و باید) بازو و پشتیبان و پشتوانه فرزندانشان در كارهاى نیك باشند. این وظیفه در روایات مكررى با عباراتى از این قبیل رحم الله من اءعان ولده على اكبر بیان شده است . آسان سازى كارهاى شایسته و پرهیز از سختگیریهاى نابجا و جلوگیرى از زمینه هاى بروز عقوق و نافرمانى از این باب است .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) فرمود: خداوند رحمت كند كسى را كه فرزندش را در مسیر نیكى اش یارى رساند. پرسیدند: چگونه در نیكى یارى اش كند؟ فرمود: كارهاى آسان و شدنى را از او بپذیرد، و از كارهاى سخت و دشوار او در گذرد و با او به تندى و خشونت رفتار نكند، چرا كه میان فرزندان و وارد شدنشان به قلمرو كفر، چیزى جز این فاصله نیست كه عاق شوند یا دچار قطع گردند....(62)
انس و الفت داشتن با فرزندان ، صمیمیت و محبت و دوستى با آنان ، به خوب شدن و خوبى كردن آنان كمك مى كند و رابطه عاطفى سبب جذب به خواسته هاى تربیتى مى شود. از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) چنین روایت شده است :
رحم الله عبدا اءعان ولده على بره بالاحسان الیه ، و التالف له ، و تعلیمه ، و تاءدیبه (63)؛
خداوند رحمت كند بنده اى را كه به فرزندش كمك كند تا او نیكوكار شود، به وسیله نیكى كردن به او، الفت داشتن و گرم گرفتن با وى و با آموزش و تربیت او.
اگر كسى فرزندانش را دوست بدارد و محبت خود را ابراز كند و در ابراز محبت هم مراعات مساوات و عدالت كند، هم موجب رضاى الهى است ، هم رشد دهنده معنوى فرزندان و تاءمین نیازهاى عاطفى آنان است . این گونه نگاه محبت آمیز، عبادت نیز به شمار آمده است . بوسیدن فرزندان از روى محبت نیز عبادت است و حسنه محسوب مى شود.
پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود:نظر الوالد الى ولده حبا له عبادة (64). و نیز از كلمات نورانى آن حضرت است كه : من قبل ولده كتب الله له حسنة . (65)
شاید نگاه محبت آمیز یا بوسیدن فرزند، در ابتداى نظر از مقوله هاى تربیت فرزند به شمار نیاید، ولى آیا مگر نه اینكه در تربیت ، توجه به نیازها و تاءمین خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحى و فكرى و اخلاقى مهم است ؟ و مگر نه اینكه بسیارى از كودكان از كمبود محبت رنج مى برند و در سایه بى مهرى والدین و سردى محیط خانه و روابط والدین با آنان ، گرفتار عقده مى شوند و گاهى دست به خودكشى و فرار از خانه مى زنند؟
در تعالیم اسلام ، بر مسایلى همچون دست كشیدن بر سر كودكان از روى محبت ، نكوهش از نبوسیدن اولاد، مساوات در محبت و بوسه ، عدالت در توجه به فرزندان ، بازى كردن با كودكان ، لزوم وفا به وعده اى كه به آنان مى دهیم ، توجه به نظافت و تمیزى بچه ها و... تاءكید شده است . اینها جلوه هایى از رهنمودهاى تربیت مكتبى است .
خانواده مكتبى ، لزوما باید شیوه تربیت فرزند را نیز از تعالیم مكتب فرا گیرد، تا فرزندانش آبرو بخش خانواده و مكتب و مایه آسایش ‍ و آبروى خانواده و روشناى كانون خانه شوند. فرزندان ، شیوه صحیح اخلاق و ادب را در معاشرت از كجا باید بیاموزند و در كدام مكتب ؟ جز در مكتب والدین ؟
برخى از رهنمودهاى تربیتى اسلام نسبت به شیوه رفتار مؤ دبانه فرزندان نسبت به بزرگترها و والدین چنین است :
در راه رفتن ، بر پدر یا استاد، نباید مقدم شد.
به احترام آنان باید از جاى برخاست .
با آنان به تندى و پرخاش نباید سخن گفت .
در كارها باید كمكشان كرد و بازوى آنان شد.
از نافرمانى ، تخلف ، تمرد، و بى اعتنایى نسبت به آنان باید پرهیز كرد.
این گونه آداب را فرزندان به صورت غریزى و فطرى نمى دانند. باید از طریق والدین به كوچكترها آموزش داده شود، تا با بزرگترها، با معلمانشان ، با خدمتگزارانشان ، حتى با خواهر و برادر و دوست بزرگتر از خودشان این گونه رفتار كنند.
منبع: azha.ir
يکشنبه 20/5/1392 - 8:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته