• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3360روز قبل
فلسفه و عرفان
برزخ (2)


ترسیمى از حیات برزخى

پیامبر گرامى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با تعبیرى بسیار زیبا و دقیق ـ به مضمون زیر ـ دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:
((مثال مومن در دنیا, مثل جنین است در شکم مادر (چنان به آن خوگرفته است که گویى عالمى برتر و با صفاتر از آن نیست). از این رو پس از پایان عمر آن جهان, با اکراه و سختى, همراه با ترس و گریه, دل از آن مکان مى کند.
پس از اندکى که با این جهان انس گرفت, دیگر میل بازگشت به وطن نه ماهه خویش را ندارد.
موئمن نیز چنان به دنیا خو گرفته است که دل کندن از آن, برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است; اما پس ازمرگ, وقتى چشمش به جمال نعمتهاى فرحبخش و دل انگیز برزخى روشن شد, به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله خویش باز گردد))۴۰
ثواب و عذاب ((عالم برزخ)) را نیز مى توان به پاداش و کیفر ((عالم روئیا)) کرد. انسان, در خواب, امورى از قبیل: خوردن, آشامیدن, اندیشیدن و... را انجام مى دهد و این کارها به وسیله قالبى غیر از قالب مادى صورت مى پذیرد; زیرا در هنگام خواب دیدن, بدن و قالب مادى در بستر خفته است .۴۱
در حدیث آمده است:
((هنگام خواب, قالب مادى باقى مى ماند و آنچه از انسان خارج مى شود, قالب برزخى اوست)).۴۲
طبق نظر فلاسفه الهى (از جمله ملاصدرا) انسان, داراى دو قالب و کالبد است:
۱ـ قالب مادى (چهره ظاهرى و بیرونى).
۲ـ قالب مثالى (چهره باطنى و درونى).

قالب مثالى چیست ؟

چنانکه بیان شد, روح انسان همواره باقى است و فنا در آن راه ندارد پس از مرگ, آنچه که انسان جدا مى شود, قالب مادى اوست و روح در عالم برزخى به واسطه قالب مثالى ـ که با آن جهان, سنخیت دارد ـ سیر خود را ادامه مى دهد.
مرحوم ((فیض کاشانى)) در این باره چنین مى نویسد:
روح به واسطه مرگ, تغییر نمى کند; بلکه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مى شود. روح پس از مرگ باقى است; رنجها و لذتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونى و مثالى) درک مى کند.
قالب درونى و مثالى از جنس ماده نیست; بلکه مجرد (خالى) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است)).۴۳
با آوردن دو مثال, کیفیت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بیان مى کنیم; تا فهم عبارات دقیق و حکیمانه فوق, آسان تر گردد:
مثال اول: سوار کارى را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش, مرکب دیگرى را بر مى گزیند.
مثل دوم: شخصى جامه اى به تن دارد, پس از مدتى که کهنه و فرسوده شد, جامه اى دیگر مى پوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ, بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار مى گذارد و سوار بر اسبى تازه نفس مى شود و جامه اى نو به تن مى کند که از آن به قالب مثالى (بدن مثالى, قالب درونى و بدن برزخى) تعبیر مى شود.
علامه مجلسى (رحمت الله علیه) در ((بحارالانوار)), بدن مثالى را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است ; ۴۴ یعنى, همانگونه که جن و ملائکه از قالبى لطیف (حتى لطیف تر از هوا) برخوردارند, قالب مثالى انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
براى تبیین سیمایى روشن تر از قالب مثالى, روایاتى را در این باره یادآور مى شویم:
از امام صادق (علیه السّلام) چنین سوئال شد: آیا درست است که مى گویند: ((روح مومن در سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟))
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((خیر, مومن, در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد; بلکه در بدنهایى همانند دنیاشان قرار مى گیرند)).۴۵
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((هنگامى که خداوند, مومنى را قبض روح کند او را در قالبى همانند دنیا قرار مى دهد که با آن مى خورد, مى آشامد و اگر تازه وارد آشنایى بیاید, او را به همان شکل که در دنیا بوده است, مى شناسد)).۴۶
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((همانا ارواح مومنان در برزخ, مانند اجساد دنیاشان از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و کسانى که در دنیا با هم آشنا بودند, اینک همدیگر را مى شناسند و هنگامى که تازه واردى از دنیا به دیار آنان قدم نهد, ابتدا گویند: رهایش کنید; زیرا او اکنون راه سخت و دشوارى را پیموده است .
(پس از اینکه قدرى استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم, امید پیوستن به ایشان را دهند; و اگر پاسخ دهد که او مرده است, گویندهاى!هاى! هلاک شد)).۴۷

پاداش و کیفر حقیقى

عالم مثال ((برزخ), برزخى است میان موجودات مادى دنیا و موجودات مجرد آخرت; یعنى, مانند این عالم مادى نیست; لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمى باشد و برخى از لوازم ماده (همچون شکل و عرض فعلى) را داراست.
از اینکه گفته مى شود ((برزخ ماده ندارد)), برخى مى پندارند که پاداش و کیفر جهان برزخى, هم و خیالى بیش نیست و همیچگونه وجود خارجى ندارد! این پندار هم فى نفسه باطل است و هم انحرافى است در درک مقصود.۴۸
على اى حال, وضع برزخ همان است که در گفتارهاى پیشین بیان داشتیم و اینک, به چند حدیث که حقیقى و واقعى بودن پادش و کیفر برزخ را با صراحت بیشتر بیان مى دارد, اشاره مى کنیم:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((ارواح مومنین در خانه هاى بهشتى زندگى مى کنند, از طعامهاى بهشتى مى خورند و از شربتهاى آن مىآشامند)).۴۹
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((درى از آتش جهنم به روى مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند)).۵۰
ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((در آتش, عذاب مى شوند))۵۱

ارتباط با ارواح

از جمله مسائلى که در بحث ((حیات برزخى)) مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامى است, گفت و گو و ارتباط با ارواح است .
روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور مى شویم:
((در جنگ بدر (نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزى و سرافرازى سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهى انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار (ابوجهل, عتبه, شیبه, امیه و...) فرمود:
اى کفار! شما همسایگان خوبى براى پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید; من اینک وعده پروردگارم را حق یافتم. (شما چطور؟).
عمر بن خطاب که سخنان پیامبر را مى شنید به آن حضرت اعتراض کرد: (اینها بدنهایى مرده و بى جانند) چگونه به آنان سخن مى گویید؟ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستى; آنان مى شنوند; ولى توانایى پاسخ گفتن را ندارند اینک که از آنان روى برگردانم, فرشتگان عذاب با گرزهاى آهنین برسرشان مى کوبند))۵۲

جهان بیدارى

از روایات استفاده مى شود که برزخیان به اندازه مقام و منزلت خویش از دنیا دیدن مى کنند:
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: ((انسانهاى برزخى, در شکل پرنده اى لطیف به دیوار خانه هایشان فرود مىآیند. اگر کردار نیکى از خانواده هایشان ببینند, خوشحال مى شوند و اگر کردار بدى از خانواده هایشان سرزند; اندوهگین مى گردند))۵۳.
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((وقتى مومن به دیار خانواده اش مى آید, آنچه که او را خوش آید, مى بیند و کارهاى ناپسند از او پوشیده مى گردد; اما وقتى کافر به دیار خانواده اش مى رود, آنچه که او را غمگین نماید, بر او نمایان مى شود و کارهاى پسندیده از او پوشیده مى گردد)).۵۴
از امام کاظم (علیه السّلام) سوال شد: مومن چه مدت یکبار به دیار خانواده اش مى رود؟
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: ((به قدر مرتبه و درجه خود به دیدار خانواده هایشان مى روند)).
سوئال شد: چه هنگام ؟
حضرت فرمود: ((هنگام ظهر که آفتاب از بلندى زدوده مى شود)).
سوئال شد: در چه شکل؟
فرمود: ((به شکل گنجشک یا کوچک تر از آن!))۵۵
یادآورى مى شود که برزخیان, چون از بدن لطیف مثال (شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند; در هنگام دیدار خود از دنیا, دیده نمى شوند.

وادى برزخ

دنیاى درونى

جهان برزخى از عالم طبیعت جدا و گسسته نیست که در انتهاى این دنیا به جهانى برسیم و این جهان نیز با دیوارى بسیار بزرگ از طبیعت جدا گردد; بلکه دنیا و برزخ (مانند دو روى یک سکه) متصل و به هم پیوسته است; لذا دانشمندان اسلامى معتقدند که برزخ, در ملکوت همین دنیاست.
در روایات نیز گاهى واژه دنیا به جاى برزخ به کار مى رود. هرگاه, این چنین تعبیر شود, مراد از آن, دنیاى درونى و باطنى است .
از امام صادق (علیه السّلام) پرسیده شد: حضرت آدم (علیه السّلام) در کدام بهشت بوده است (بهشت برزخى یا بهشت اخروى)؟
فرمود: ((بهشت دنیا; زیرا در بهشت حضرت آدم, خورشید و ماه بوده است و اگر در بهشت آخرت مى بود, هرگز از آن رانده نمى شد))۵۶
از واژه ((صبحگاه)) و ((شامگاه)) در آیات زیر نیز فهمیده مى شود که ((برزخ)) در همین دنیا و جداى از آن نیست:
((ولهم رزقهم فیها بکره و عشیاً))۵۷ روز و روزى آنها, صبح و شب بدیشان مى رسد.
((النار یعرضون علیها غذواً و عشیاً))۵۸ هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مى شوند.

 

پی نوشت :

۴۰ـ ((المحجه البیضا)), ج ۸, ص :۲۹۹
قال رسول الله (ص): ((ان مثل الموئمن فى الدنیا کمثل البجنین من بطن امه; اذا خرج من بطنها, بکى على مخرجه; حتى اذا راى الضو یحب ان یرجع الى بطن امه; فکذلک الموئمن یجزع من الموت; فاذا افضى الى ربه, لم یحب ان یرجع الى الدنیا, کما لا یحب الجنین ان یرج الى مکانه)).
۴۱ـ براى توضیح بیشتر, به گفتار دوم, مبحث ((اصالت روح)) مراجعه شود.
۴۲ـ ((بحار)), ج ۶۱, ص ۴۳. ((میزان الحکمه)), ج ۴, ص :۳۰
روى عن ابى الحسن (ع) یقول: ((ان المر اذا نام, فان روح الحیوان باقیه فى البدن ; والذى یخرج منه روح العقل...)).
۴۳ـ ((المحجه البیضا)), ج ۸, ص :۳۱۱
((و هذا نص صریح فى ان العقل لایتغیر بالموت; انما یتغیر البدن والا عضا فیکون المیت عاقلاً مدرکاً عالماً بالالام و اللذات کما کن فى حیاته ریتغیر من عقله شى, و لیس العقل المدرک هذه الاعضا بل هوشى باطن لیس له طول و لاعرض...)).
۴۴ـ ((بحار)), ج ۶, ص :۲۱۷
((ثم تتعلق الروح بالاجساد المثالیه اللطیفه الشبیهه باجسام الجن و الملائکه)).
۴۵ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۴۴. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۶۸. ((المحجه البیضا)), ج ۸, ص :۳۰۰
((عن ابى ولادالحناظ, عن ابى عبدالله (ع), قلت له: جعلت فداک یروون ان ارواح الموئمنین فى حواصل طیور خضر حول العرش!
فقال (ع): ((لا, الموئمنین اکرم على الله من ان یجعل روحه فى حوصله طیر; لکن فى ابدان کابدانهم)).
۴۶ـ ((لئالى الاخبار)), الشیخ محمد نبى التویسرکانى, ج ۴, ص ۲۵۶, مکتبه المحمدیه:
((فاذا قبضه الله (عزوجل), صیر تلک الروح فى قالب کقالبه فى الدنیا, فیاکلون و یشربون ; فاذا قدم علیهم القادم ; عرفوه بتلک الصوره التى کانت فى الدنیا)).
۴۷ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۴۴. ((بحار)) ج ۶, ص :۲۶۹
((ان ارواح الموئمنین فى صفه الاجساد فى شجره فى الجنه ; تعارف و تسائل. فاذا قدمت الروح على الارواح, تقول: دعوها, فانها قد افلتت من هول عظیم. ثم یسالونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان ؟
فان قالت لهم: ترکتته حیاً ; ارتجوه, و ان قالت لهم: قد هلک ; قالوا: قد هوى, هوى!)).
۴۸ـ برگرفته از: ((حیات پس از مرگ)) ص ۲۹ ـ ۳۰, علامه طباطبایى (دفتر انتشارات اسلامى).
۴۹ـ ((کافى)), ج ۳, ص ۲۴۴. ((بحار)) ج ۶, ص :۲۶۹
((ان ارواح الموئمنین) لفى حجرات فى الجنه. یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها)).
۵۰ـ ((امالى الصدوق, ص ۲۲۹. ((بحار)), ج ۶, ص :۲۲۳
((... یفتحان له باباً الى النار و وینزلان الیه الحمیم من جهنم)).
۵۱ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۴۵ ـ ((بحار)), ج ۶ ص :۲۷۰
((عن ابى بصیر, عن ابى عبدالله (ع), قال: سالته عن ارواح المشرکین. فقال (ع): ((فى النار یعذبون,...)).
۵۲ـ ((بحار الانوار)), ج ۶, ص ۲۵۴ ـ ۲۵۵.
((سخن گفتن پیامبر گرامى با سران کفار قریش, از مسلمات تاریخ و حدیث است; از میان محدثان گروهى آن را نقل کرده اند که به برخى اشاره مى کنیم:
الف: ((صحیح بخارى)), ج ۵, ص ۹۷, ۹۸ و ۱۱۰(در سرگذشت جنگ بدر).
ب: ((صحیح مسلم)) ج ۴, ص ۷۷ (کتاب جنت).
ج: ((سنن نسایى)), ج ۴, ص ۹۸ و ۹۰.
د: ((مسند امام احمد)), ج ۲, ص ۱۳۱.
ه": ((سیره ابن هشام)), ج ۱, ص ۶۳۹.
و: ((مغزى واحدى)), ج ۱, (غزوه بدر).
ز: ((بحار الانوار)), ج ۱۹, ص ۳۴۶.
و...(نقل از: ((اصالت روح از نظر قرآن)), ص ۱۵۸).
۵۳ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۳۰.((بحار)), ج ۶, ص :۲۵۷
((یاتى المیت) فى صوره طائر لطیف; یسقط على جدرهم, و یشرف علیهم; فان رآهم بخیر; فرح, و ان رآهم بشر و حاجه حزن و اغتم)).
۵۴ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۳۰. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۵۶. ((الثالى الاخبار)), ج ۴, ص :۲۵۶
((ان الموئمن لیزوراهله; فیرى ما یحب و یستر عنه مایکره. و ان الکافر لیزور اهله; فیرى مایکره و یستر عنه ما یحب...)).
۵۵ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۳۱. ((بحار)), ج ۶, ص :۲۵۷
ـ یزور الموئمن اهله؟ قال (ع): ((نعم)).
ـ فى کم؟ قال: ((على قدر فضائلهم منهم من یزور فى یوم و...)).
ـ فى اى ساعه؟ قال: ((عند زوال الشمس)).
ـ فى اى صوره؟ قال: فى صوره العصفور, او اصغر من ذلک!)).
۵۶ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۴۷. ((بحار)), ج ۶, ص :۲۸۴
سئل عن ابى عبدالله (ع): من جنه آدم؟
فقال: ((جنه من جنان الدنیا; تطلع فیها الشمس و القمر; ولو کانت من جنان الخلد, ما خرج منها ابداً)).
۵۷ـ مریم (۱۹) آیه ۶۲.
۵۸ـ موئمن (۴۰) آیه ۴۶.

چهارشنبه 29/7/1388 - 16:40
فلسفه و عرفان
برزخ (1)


تعریف برزخ

اگر چیزى میان دو شى واسطه و فاصله شود, ((برزخ)) نامیده مى شود.
الف: ((راغب اصفهانى)) در ((مفردات)) مى نویسد:
((حد و فاصله بین دو چیز را برزخ گویند و از این جهت به فاصله بین مرگ تا روز قیامت نیز برزخ گفته شده است)) ۱
ب: در ((مجمع البحرین)) چنین آمده است:
((ما بین دنیا و آخرت ـ از هنگام مرگ تا برانگیختن اخروى ـ را برزخ گویند و هر کس بمیرد وارد آن مى شود))۲
ج: ((شیخ طبرسى)) در تفسیر نفیس ((مجمع البیان)) سه احتمال براى برزخ بیان داشته است:
((۱ـ واسطه و فاصله میان مرگ تا برانگیختن از قبر.
۲ـ واسطه و حائل میان مردگان و اهل دنیا تا روز قیامت.
۳ـ فاصله و مدت زمان قبر تا روز قیامت)).۳
د: در ((تفسیر قمى)) نیز چنین آمده است :
((فاصله و میانه دو چیز را برزخ گویند; و منظور از آن, ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است)).۴
ه": نویسنده ((قاموس قرآن)) در معناى ((برزخ)) مى نویسد:
((برزخ, به معناى حائل و واسطه میان دو چیز است و عالم پس از مرگ را برزخ گوییم; چون واسطه میان دنیا و آخرت است)).۵

واژه برزخ

براى آشنایى بیشتر با معنا و مفهوم این واژه, کاربرد آن را در کتاب و سنت پى مى گیریم:
الف: این واژه سه بار در قرآن آمده است:
((مرج البحرین یلتقیان بینهمابرزخ لایبغیان))۶
خداوند, دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دو, فاصله اى قرار داد تا از مرز خود خارج نشوند.
((و جعل بینهما برزخاً و حجراً محجوراً))۷
بین آب این دو دریا حائلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند.
((و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون))۸
از لحظه مرگ تا روز برانگیختن, فاصله است .
این سه آیه به خوبى معناى برزخ را آشکار مى کند; ولى این لفظ به گونه اى که در آیه سوم استعمال شده است, به کار مى رود و در همان معنا, ویژگى یافته است .
برخى از کلمات داراى دو معنا هستند: ۱ـ معناى لغوى; ۲ـ معناى اصطلاحى ; مانند: ((صلات, زکات, حج و جهاد)) که در لغت به معناى ((دعا, رشد, قصد و کوشش)) مى باشند; اما در معانى مصطلح کنونى ویژگى یافته اند.
لفظ ((برزخ)) نیز اینگونه است: در لغت به معناى واسطه و فاصله بین دو چیز است ; اما در اصطلاح به معناى عالم قبر (حیات برزخى) استعمال مى شود.
از این رو, هنگامى که پرسیده مى شود: برزخ چیست؟ امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ مى فرمایند:
((از لحظه مرگ تا وقتى که از قبر خارج مى شویم))۹
امام نیز لفظ برزخ را در معناى ویژه و اختصاصى آن به کار مى برند; نه در معناى لغوى آن.
بنابراین, از این پس, هر جا لفظ ((برزخ)) را استعمال مى کنیم, مراد همین معناى اصطلاحى است .
ب ـ در ((نهج البلاغه)) این واژه دوبار ذکر شده است:
((سلکوا فى بطون البرزخ سبیلاً; سلطت الارض علیهم فیه, فاکلت من لحومهم و شربت من دمائهم...)).۱۰
در درون برزخ راهى را پیمودند که در آن را, زمین بر آنها چیزه شده; گوشتهایشان را خورده و از خونهایشان آشامیده است .
((فکانما قطعوا الدنیا الى الاخره و هم فیها; فشاهدوا ما ورا ذلک; فکانما اطلعوا غیوب اهل البرزخ فى طول الاقامه فیه...))۱۱.
(بندگان شایسته) گویا دنیا را به پایان رسانیده فرا سوى آن را مى نگرند و امور اخروى را مشاهده مى کنند; و گویى بر احوال پنهانى برزخیان و مدت اقامت آن سامان آگاهند.
ج ـ این واژه در روایات نیز به صورت متعدد به کار رفته است ; از جمله:
قال الصادق (علیه السّلام) : ((البرزخ ,القبر; و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخره)).۱۲
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((برزخ, عالم قبر است که عبارت از ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است)).
قال الصادق (علیه السّلام) : ((و الله ما اخاف علیکم الا البرزخ)).۱۳
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((سوگند خداى را که جز از عالم برزخ بر شما بیم ندارد)).

 

آیات برزخ

((حتى اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً فیما ترکت کلا آنهاکلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون))۱۴
(کافران در فراموشى و غفلتند) تا آنگاه که یکى از آنها را مرگ فرا رسد (آگاه و پشیمان گشته)) گوید: پروردگارا! مرا به دنیا بازگردان! شاید گذشته ام را جبران کرده و کارهاى نیک انجام دهم!
(به او خطاب شود) هرگز! آنچه مى گویى, اینک بى فایده است و از لحظه مرگ تا روزى که برانگیخته شوند, ((برزخ)) و فاصله است .
این آیه, تنها آیه اى است که از نظر لفظ و معنى, کاملاً تصریح دارد به اینکه انسان پس از مرگ ـ و قبل از فرا رسیدن قیامت ـ داراى نوعى زندگى است و در آن عالم به خاطر جبران گناهانش درخواست بازگشت مى کند و از کرده خویش اظهار ندامت مى نماید; اما دست رد به سینه اش زده مى شود و او را در همان عالم (برزخ) محبوس مى دارند.۱۵
امام سجاد (علیه السّلام) برزخ را در آیه بالا چنین تفسیر مى فرمایند:
((البرزخ) هو القبر ; و ان لهم فیه المعیشه ً ضنکا; و الله ان القبر, لروضه من ریاض الجنه ; او حفره من حفرالنیران)).۱۶
برزخ, همان عالم قبر است که در آن جهان (براى کفار و گنهکاران) زندگى بسى سخت و دشوار است. سوگند به ذات هستى بخش که همانا قبر (براى نیکوکاران) همچون باغى است از باغستانهاى بهشت و (براى بدکاران) همچون گودالى ازگودالهاى آتشین جهنم است.
امام صادق (علیه السّلام) در این باره مى فرمایند:
((البرزخ القبر; و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخره))۱۷
برزخ, عالم قبر است که عبارت از ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت مى باشد.
حدود بیست آیه دیگر از آیات قرآن, بدون دربرداشتن لفظ برزخ, از نظر معنى, بر جهان برزخى دلالت دارد.
اینک, به سراغ تعدادى از این آیات مى رویم:
((ولا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیا ولکن لاتشعرون))۱۸
کسانى را که در راه خدا کشته شده اند, مرده مى پندارید; بلکه زنده اند و شما نمى دانید.
((ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون))۱۹
کشته شدگان راه خدا را گمان مبر که مرده اند; بلکه زنده اند و نزد پروردگار خویش رزق و روزى داده مى شوند آنان بدانچه که خداوند از فضل و رحمت خویش نصیبشان کرده است, شادمانند(و به دوستان دنیاشان که رهرو آن راهند) و هنوز بدیشان نپیوسته اند, مژده و بشارت دهند که هیچ ترس و اندوهى نداشته باشید.
((الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون))۲۰
آنان در حالى که (از ستم, شرک و دیگر گناهان) پاکند, فرشتگان در مى یابندشان و بدیشان گویند: ((درود بر شما! به سبب کردار نیکتان به بهشت درآیید)).
((لا یسمعون فیها لغواً الا سلاماً و لهم زرقهم فیها بکره و عشیاً))۲۱
در آن بهشت, هرگز سخن بیهوده و عبث نشوند; بلکه همه گفتارشان, سلام و درود به یکدیگر است و روزى آنها در صبح و شب بدیشان مى رسد.
((قیل ادخل الجنة قال یالیت قومى یعلمون بما غفرلى ربى وجعلنى من المکرمین)) ۲۲
پس از مرگ, به مومن آل یس (یاسین) گفته شد: ((داخل بهشت شو!))!
گفت:((اى کاش! خویشانم (که سخن مرا نشنیدند) اکنون, آگاه مى شدند که خدا چگونه مرا آمرزید و مورد مهربانى و بخشش قرار داد)).
((و من اعرض عن ذکرى فان له معیشه ضنکاً و نحشره یوم القیامه اعمى)) ۲۳
هر کس ازیاد من روبگرداند; زندگى اش (در قبر) به سختى و تنگى خواهد گذشت و در روز قیامت نیز نابینا محشورش کنیم.
((قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الى خروج من سبیل))۲۴
گویند: ((پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دوبار زنده کردى تا به گناهان معترف شدیم; آیا راهى هست که از این عذاب به درآییم؟)).
((فوقیه الله سیئات مامکروا و حاق بآل فرعون سو العذاب النار یعرضون علیها غدواً وعشیاً و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب))۲۵
پس, خدا, موسى (و قموش) را از مکر و شر فرعونیان نگه داشت و (بعد از غرق شدن) عذاب ناراحت کننده آتش بر فرعونیان فرا رسید (که آن عذاب عبارت است از اینکه) هر بامداد و شامگاه بر آتش نمایانده شوند تا قیامت که خطاب رسد: ((فرعونیان را در سخت ترین عذاب بیفکنید)).
((اذ الاغلال فى اعناقهم و السلاسل یسحبون فى الحمیم ثم فى النار یسجرون ))۲۶
(بدکاران, به زودى کیفر کردارشان را خواهند یافت) آنگاه که گردنهایشان با غل و رنجیرهاى آتشین کشیده شود و در آب جوشان انداخته شوند تا قیامت که در آتش, افروخته خواهند گشت.
((مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا ناراً فلم یجدوا لهم من دون الله انصاراً))۲۷
(قوم گنهکار نوح) به سبب زیادى کفر و خطا در دریا غرق شدند و پس از آن به آتش درافتادند; و جز خدا بر خود هیچ یار و یاورى نیافتند.

 

برزخ در آیینه عترت

۱ـ در آستانه ورود:

قال النبى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : ((من احب لقا الله احب الله لقاه; و من کره لقا الله, کره الله لقاه))۲۸
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ((هر که مشتاق دیدار خداست, خدا هم مشتاق دیدار اوست و هر که دیار خدا بر او ناپسند است, خدا هم دیار او را ناپسند دارد)).

۲ـ ماهیت برزخ:

قال الصادق (ع): ((... اما فى القیامه فلکم فى الجنه بشفاعه النبى المطاع و وصى النبى ; ولکنى و الله اتخوف علیکم فى البرزخ!))
قیل: و ما البرزخ؟
قال: ((القبر منذ حین موته الى یوم القیامه))۲۹
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((شیعیان ما, با شفاعت پیامبر و امامان معصوم (ع) در قیامت, همگى بهشتى اند; اما سوگند به خدا, از وضع و حالتان در برزخ, خوف دارم)) (زیرا, در برزخ, دیگر شفاعت نیست!).
پرسیدند: برزخ چیست!؟ فرمود: ((از هنگام مرگ تا روز قیامت)).

۳ـ برزخ در آیینه وحى:

قال الصادق (علیه السّلام) : ((فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان فى قبره, و جنت نعیم فى الاخره; و اما ان کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم فى قبره و تصلیه جحیم فى الاخره))۳۰
امام صادق (علیه السّلام) (در تفسیر آیات ۸۸ تا ۹۴ سوره واقعه, چنین) فرمود: ((اگر از نیکان نزدیک به درگاه خدا باشد, در قبرش آسوده و شادمان است و در آخرت نیز در بهشت جاودان خواهد بود.
اگر از بدان گمراه باشد, در قبرش آب جوشان بدو آشامند و در آخرت نیز جایگاهش آتش است)).

۴ـ برزخ در آیینه عترت:

قال النبى (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : ((انى کنت انظر الى الابل و الغنم و انا ارعاها ـ و لیس من نبى الا وقد رعى الغنم ـ و کنت انظر الیها قبل النبوه و هى متمکنه فى المکینه ما حولها شى یهیجها حتى تذعر فتطیر, فاقول: ما هذا!؟ و اعجب! حتى حدثنى جبرئیل (علیه السّلام) : ان الکفار یضرب ضربهً ما خلق الله شیئاً الا سمعها و یذعر لها الا الثقلین ; فقلنا: ذلک لضربه الکافر; فنعوذ بالله من عذاب القبر))۳۱
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ((همه پیامبران, زمانى چوپان بودند ـ من هم, پیش از رسیدن به این مقام, چوپان بودم ـ گاهى مى دیدم که گوسفندان و شتران بى جهت, رم کرده اند و با ترس و وحشت سر از چرا بر مى دارند.
از این موضوع , بسیار در شگفت بودم, تا اینکه پس از پیامبرى, فرشته وحى (جبرئیل امین) ماجرا را برایم چنین گفت:
هنگامى که کافر را در قبر تازیانه مى زنند, همه موجودات ـ غیر از جن و انس ـ صداى ضربات تازیانه را مى شنوند و با شنیدن این صداى مهیب وحشت و ترس بر آنها چیره مى شود.
پس گفتم: آن به خاطر زدن کافر بوده است, پس پناه بر خدا از عذاب سخت قبر!)).

۵ـ ترسیمى از ((حیات برزخى)):

قال الصادق: ((فاذا قبضه الله عزوجل صیر تلک الروح فى قالب کقالبه فى الدنیا; فیاکلون و یشربون; فاذا قدم علیهم القادم, عرفوه بتلک الصوره التى کانت فى الدنیا)).۳۲
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((هنگامى که خداوند, جان مومن را بگیرد, او را در کالبدى همانند دنیا قرار مى دهد و (با آن قالب از خوردنى ها و آشامیدنى ها بهشت برزخى) مى خورند و مى آشامند; و اگر کسى بر آنان وارد شود( به همان شکل و قیافه اى که در دنیا داشتند) ایشان را مى شناسند)).

۶ـ وادى برزخ:

((قال على (علیه السّلام) لابن نباته من اصحابه: ((لو کشف لکم لرایتم ارواح المومنین فى هذا الظهر, حلقاً یتزاورون و یتحدثون; ان فى هذا الظهر روح کل مومن, و بوادى برهوت نسمه کل کافر))۳۳
امام على (علیه السّلام) به این نباته فرمود: ((اگر, (حجاب برزخى کنار رود و آن جهان) بر شما نمایان گردد, هر آینه ارواح مومنان را در پشت این شهر (نجف) خواهید دید که حلقه وار گردهم آمده; با هم دیدار کنند و سخن گویند. روح هر مومنى در اینجاست ۳۴ و ارواح کفار در وادى برهوت)).

۷ـ تجسم عمل:

قال على (علیه السّلام) : ((ان للمرء المسلم ثلاثه اخلا: فخلیل یقول: انا معک حیاً و میتاً و هو عمله...))۳۵
اما على (علیه السّلام) فرمود: ((دوستان شخص مسلمان سه تا هستند: (مال, فرزندان, عمل) و عمل, دوستى است که مى گوید من در زندگى و مرگ مدم تو هستم)).

۸ـ پرسشهاى برزخ:

قال على (علیه السّلام) : ((ان العبد اذا ادخل حفرته, اتاه ملکان (اسمهما: منکر و نکیر). فالاول ما یسالانهُ: عن ربه, ثم عن نبیه, ثم عن ولیه...))۳۶
امام على (علیه السّلام) فرمود: ((هنگام ورود شخص به قبر, دو فرشته (به نامهاى: نکیر و منکر) سراغ او مىآیند. نخستین چیزهایى که مى پرسند: از خدا, پیامبر و امام است...)).

۹ـ پاداشها و کیفرها:

فیما کتب امیرالموئمنین على (علیه السّلام) لمحمد ابن ابى بکر: ((یا عبادالله! ما بعد الموت لمن لایغفرله اشد من الموت; القبر فاحذروا ضیقه و ضنکه و ظلمته و غربته! ان القبر یقول فى کل یوم: انا بیت الغربه; انا بیت التراب; انا بیت الوحشه; انا بیت الدود و الهوام. و القبر روضه من ریاض الجنه, او حفره من حفر النار.
ان العبد المومن اذا دفن, قالت له الارض: مرحباً و اهلاً! قد کنت ممن احب ان تمشى على ظهرى ; فاذا ولیتک فستعلم کیف صنیعى بک; فیتسع له مد البصر! و ان الکافر اذا دفن ; قالت له الارض: لا مرحبا بک ولا اهلاً! لقد کنت ممن ابغض ان تمشى على ظهرى فاذا ولیتک فستعلم کیف صنیعى بک فتضمه حتى تلتقى اضلاعه!))۳۷
امیر مومنان على (علیه السّلام) به محمد ابن ابى بکر نوشت:
((اى بندگان خدا! سختى و آزار قبر براى گروهى که به درگاه پروردگار آمرزیده نشده اند, دردآورتر از سختى هنگام جان کندن است; پس, از تنگى, فشار, تاریکى و تنهایى آن بهراسید!
قبر, هر روز چنین ندا سر مى دهد: منم خانه غربت! منم خانه ظلمت! منم خانه وحشت! (براى بدکاران) منم خانه مهر و بخشش! (براى نیکوکاران). قبر (محدود به این ظاهر نیست; بلکه) باغى از باغستانهاى بهشت و یا گودالى از گودالهاى جهنم است.
وقتى, موئمن وارد قبر شود, به او گوید: اهلاً و مرحباً ۳۸... و تا چشم کار مى کند, قبرش را گشایش دهد; اما هنگامى که کافر وارد قبر شود, به او گوید: لا اهلاً و لا مرحبا ـ وه! که خوش نیامدى ـ و چنان فشارش دهد که استخوانهایش درهم شکند و خرد شود)).

۱۰ـ در آستانه خروج:

سئل عن الصادق (علیه السّلام) :ایتلاشى الروح بعد خروجه عن قالبه ام هو باق؟
قال: ((بل هو باق الى وقت ینفخ فى الصور; فعند ذلک تبطل الاشیا کما بداها مدبرها...))۳۹
از امام صادق (علیه السّلام) پرسیده شد: آیا روح بعد از خارج شدن از کالبدش متلاشى مى شود یا باقى مى ماند؟
فرمود: ((روح تا نفخه صور اول در برزخ باقى مى ماند و پس از آن, همه موجودات تا نفخه صور دوم از بین مى روند و انسان نیز در خاموشى و سکوت خواهد بود)).
ادامه دارد ....


پی نوشت :

۱ـ ((مجمع البیان)), الشیخ الطبرسى, ج ۷, ص ۱۱۸, مکتبه العلمیه الاسلامیه.
((اى حاجز بین الموت و البعث فى یوم القیامه من القبور (عن ابن زید); و قیل: حاجز بینهم و بین الرجوع الى الدنیا و هم فیه الى یوم یبعثون (عن ابن عباس و مجاهد); و قیل: البرزخ, الامهال الى یوم القیامه و هو القبر و کل فصل بین شیئین هم برزخ (عن على بن عیسى).
۲ـ ((مجمع البحرین, الشیخ فخرالدین الطریحى, ص ۴۳۰, المکتبه المرتضویه
((هو ما بین الدنیا و الاخره من وقت الموت الى البعث, فمن مات فقد دخل البرزخ)).
۳ـ ((قاموس قرآن)), ج ۱, ص ۱۱۸.
۴ـ ((تفسیر القمى)) على بن ابراهیم قمى, ج ۲, ص ۹۴, انتشارات علامه. بحارالانوار, ج ۶, ص :۲۱۴
((البرزخ, هوامر بین امرین; و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخره)).
۵ـ ((قاموس قرآن)), ج ۱, ص ۱۱۸.
۶ـ رحمان (۵۵) آیه ۱۹ ـ ۲۰.
۷ـ فرقان (۲۵) آیه ۵۳.
۸ـ موئمنون (۲۳) آیه ۱۰۰.
۹ـ ((تفسیر نور الثقلین, العروسى الحویزى, ج ۳, ص ۵۵۴, مطبعه الحکمه.((بحارالانوار)), ج ۶, ص ۲۶۷.
۱۰ـ ((نهج البلاغه)), خ ۲۱۲ ص ۶۹۵ (مطابق شرح و ترجمه فیض الاسلام).
۱۱ـ ((نهج البلاغه)), خ ۲۱۳, ص ۷۰۴.
۱۲ ((تفسیر نور الثقلین)), ج ۳, ۵۵۳. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۱۸.
۱۳ـ ((تفسیر نور الثقلین)), ج ۳, ص ۵۵۳ ((بحار)), ج ۶, ص ۲۱۴.
۱۴ـ موئمنون (۲۳)آیه ۹۹ ـ ۱۰۰.
۱۵ـ در برخى از آیات دیگر نیز آمده است: وقتى انسانها بدکردار, خود را در عذاب و وعده الهى را حق مى بینند; اظهار مى دارند:
الف ـ ((ربنا ابصرنا و سمعنافار جعنا نعمل صالحاً انا موقنون))
پروردگارا! ما اینک چشمهایمان بینا و گوشهایمان شنوا گشته و به حقایق این عالم, یقین آوردیم; پس ما را به دنیا باز گردان تا کارهاى شایسته انجام دهیم.سجده (۲۳)آیه ۱۲
ب ـ ((یا لیتنا نرد و لانکذب بآیات ربنا))
اى کاش, ما را به دنیا باز مى گرداندند; و دگر بار نشانه هاى الهى را دروغ نمى پنداشتیم.|^|انعام (۶) آیه ۲۷
۱۶ـ ((بحارالانوار)), ج ۶, ص ۲۱۴.
۱۷ـ ((مدرک پیشین)). ص ۲۱۸.
۱۸ـ بقره (۲) آیه ۱۵۴.
۱۹ـ آل عمران (۳) آیه ۱۶۹ ـ ۱۷۰.
۲۰ـ نحل (۱۶) آیه ۳۲.
۲۱ـ مریم (۱۹) آیه ۶۲.
۲۲ـ یس (۳۶) آیه ۲۶ـ۲۷.
۲۳ـ طه (۳۰) آیه ۱۲۴.
۲۴ـ موئمن (۴۰) آیه ۱۱.
۲۵ـ موئمن (۴۰) آیه ۴۵ ـ ۴۶.
۲۶ـ موئمن (۴۰) آیه ۷۱ ـ ۷۲.
۲۷ـ بقره (۲) آیه ۱۵۴.
۲۸ـ ((المحجه البیضا)), ج ۸, ص ۲۴۳. ((بحار)), ج ۶, ص ۱۳۳.
۲۹ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۴۲. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۶۷. ((سفینه البحار)), الشیخ عباس القمى, ص ۷۱, انتشارات سنایى.
۳۰ـ ((تفسیر القمى)), ج ۲, ص ۳۵۰. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۶۷.
۳۱ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۳۳. ((بحار)), ج ۱, ص ۲۲۶.
۳۲ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۴۵. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۶۹. ((المحجه البیضا)), ج ۸, ص ۳۰۰.
۳۳ـ ((بحار الانوار)), ج ۶, ص ۲۴۳.
۳۴ـ بهشت برزخى در وادى السلام, و وادى السلام نیز از توابع نجف اشرف است .
۳۵ـ ((کتاب الخصال)), الشیخ الصدوق, ج ۱, ص ۱۱۴, منشورات جماعه المدرسین. ((معانى الاخبار)), ص ۲۳۲.
۳۶ـ ((بحارالانوار)), ج ۶, ص ۲۳۳.
۳۷ـ ((امالى)), الشیخ المفید, ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵, مکتبه بصیرتى. بحار, ج, ص ۲۱۸ المحجه البیضا ج ۸, ص ۳۰۱.
۳۸ـ کنایه از این است که: با سمه و فراخى مصادف شدى ; پس انس و الفت بگیر و وحشت مدار,(فرهنگ عمید, ص ۹۴۱).
۳۹ـ ((احتجاج الطبرسى)), الشیخ الطبرسى, ج ۲, ص ۳۵۰, موئسسه الاعلمى للمطبوعات.

چهارشنبه 29/7/1388 - 16:38
دعا و زیارت
چراغی برای روشنی قبر



مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است . مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت،
بعد از مرگ، انسان را به جایى منتقل مى کنند که نامش ‍ قبر است، و قبر منزل موقتى مردگان مى باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممکن است سختیها و شداید فراوانى - در اثر اعمال و افکارى که در دنیا کسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از این ناراحتیها و رنجهاى عالم قبر و برزخ شروع مى شود، تاریکى و ظلمت قبر، سوال نکیر و منکر، فشار قبر، حمله حیوانات گوناگون به بدن و...
آدمى، باید خود را براى چنین سفرى آماده سازد و از حالا به فکر سختى‌هاى راه طولانى خود باشد. و اینجاست که نماز - این باشکوهترین عمل عبادى الهى - به یارى انسان مى شتابد و از او در بحرانى ترین و طوفانى ترین لحظات، دستگیرى مى‌نماید، چنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ملک الموت به من گفت که: هر کس مواظب اوقات نمازهاى پنجگانه‌اش باشد، من از مادر به او مهربانتر مى باشم . (۱)
امام صادق علیه السلام فرمود: ان ملک الموت، یدفع الشیطان عن المحافظ على الصلاه و یلقنه شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فى تلک الحاله العظیمه (۲)
در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
ملک الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن انسانى که بر نمازش ‍ محافظت داشته دفع مى‌کند، و در آن حالت هولناک و پر وحشت، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى‌کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: الصلاه شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر (۳)
نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت و مونس در قبر و بسترى نیکو در قبر و پاسخ، به سوال نکیر و منکر مى‌باشد.
سعید بن جناح مى‌گوید: در مدینه، در منزل امام محمد باقر علیه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اینکه سوالى شده باشد، فرمود: "من اتم رکوعه، لم تدخله وحشه فى قبره" (۴) هر کس رکوع خود را در درست و کامل به جاى آورد، وحشت قبر به او راه نیابد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاه و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاه من النار" (۵)
بنده‌اى نیست که به وقتهاى نماز و مواضع خورشید، اهتمام دارد، مگر اینکه راحتى و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتیها و غمها و رهایى از آتش را برایش ضمانت مى‌نمایم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فى القبر (۶) نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
خداوند به یکى از پیامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فى ظلمه اللیل، اجعل قبرک روضه من ریاض الجنه" تیرگى شب، به عبادت برخیز تا قبر تو را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ان القبر ینادى کل یوم بخمس ‍ کلمات، انا بیت الفقر، فاحملوا الىّ کنزا، انا بیت الظلمه فاحملوا الىّ سراجا،... قبر در هر روز به این کلمات پنجگانه ندا در مى دهد، من خانه فقر و تهیدستیم ، پس ذخیره‌اى براى خودتان به اینجا بفرستید. من خانه تاریکى‌ام، چراغى در این خانه بیاورید،... گفته شد: آنها کدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاه اللیل و اما الکنز فکلمه شهاده لا اله الا الله" ... چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و... مى باشد. (۷)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز شب ! بنده‌اى نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بجاى آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه پاسخ داده شود به ایمنی از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نیز عمرش طولانى شود (۸)
وقتى که جناب ابوذر غفارى (رحمت الله علیه) به مکه معظمه مشرف گردیده بود نزد کعبه ایستاد، و خطاب به مردمى که براى حج از اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و...
ایها الناس ! منم جندب بن سکن غفارى، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من بیایید.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
اى مردم ! هر گاه یکى از شما خواست به سفرى برود، هر آینه زاد و توشه‌اى
براى خود بر مى‌دارد - به آن اندازه که در سفر دارد - و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه راه، در این هنگام مردى برخاست و گفت: پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر!
فرمود: ... "صل رکعتین فى سواد اللیل لوحشه القبور" (۹) در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.

 

پی نوشت :

۱- ثواب الاعمال ، ص ۶۱، بحار، ج ۶، ص ۲۴۴.
۲- وسائل الشیعه ، ج ۳، ص ۱۹، من الا یحضره الفقیه ، ج ۱، ص ۴۲.
۳- بحار، ج ۸۲، ص ۲۳۱ خصال صدوق ، ج ۲، ص ۵۲۲.
۴- ثواب الاعمال ، ص ۶۱، بحار، ج ۶، ص ۲۴۴.
۵- سفینه البحار، شیخ عباس قمى ، ج ۲، ص ۴۳.
۶- الرساله العلیه ، ص ۱۷۶.
۷- نشان از بى نشانها، ص ۳۱۴.
۸- سفینه البحار، ج ۲، ص ۳۹۷.
۹- بحار، ج ۹۶، ص ۲۵۸، منازل الاخره ، ص ۳.

منبع: پاداشهاى نمازگزاران، رحیم کارگر محمدیارى

چهارشنبه 29/7/1388 - 16:34
خواستگاری و نامزدی
چه طور شادی را به زندگی خود دعوت کنیم؟!


مترجم:مهتاب علیمرادی


معنا و مفهوم شادی چیست؟

شادی را نمی توان تنها در چند کلمه توضیح داد و از روی آن به سرعت گذشت.برخی افراد معتقدند زمانی ما احساس شادی و خوشبختی می کنیم که همه چیز بر وفق مرادمان باشد و کارها همان طوری پیش برود که ما می خواهیم.برخی دیگر می گویند هنگامی که به اهداف و آرزوهای مان می رسیم به یک آرامش درونی و یا به عبارتی دیگر به شادی و خرسندی دست می یابیم.
همان طور که می بینید هر فردی"شادی"را از زاویه دید خود می بیند و برای آن تعریف خاصی نیز دارد.واقعیت این است که هرگاه یکی از نیازهای شما برآورده می شود،شما احساس خرسندی می کنید.به عنوان مثال اگر از لحاظ مالی ضعیف باشید،رسیدن به پول و ثروت شما را راضی و خشنود می کند و یا اگر تنها و بی کس هستید قطعاً یک دوست و رفیق صمیمی می تواند شما را خرسند کند.به هر حال آن چه اهمیت دارد این است که همه ما به دنبال کسب شادی و داشتن یک زندگی موفق هستیم و ما در این مقاله سعی می کنیم به جای آن که در مورد شادی و تعاریف آن صحبت کنیم به شما بگوییم چگونه می توانید هر چه سریع تر با تغییر روحیات و افکار خود به یک زندگی شاد دست یابید.

چگونه در زندگی شاد باشیم؟

هرگز تصور نکنید روش های زیر به شما فرمولی جادویی ارایه داده و یا تضمینی برای کسب شادی باشند،ولی مطمئن باشید اگر آن ها را در زندگی خود به کار بندید و به زودی شاهد تغییرات چشمگیری در زندگی خود خواهید بود.

بر احساسات منفی خود غلبه کنید.

اگر توجه کرده باشید یک فرد نمی تواند در یک زمان هم اضطراب و نگرانی داشته باشد و هم خوشحال و خندان باشد و یا دچار افسردگی و سستی بوده و در همان لحظه نسبت به انجام امور کاملاً مشتاق و با انگیزه باشد.
به عبارتی دیگر یک فرد قادر نیست در یک زمان دو احساس متفاوت را تجربه کند بنابراین اگر به راستی می خواهید از لحظات زندگی خود لذت برده و شاد باشید باید با تمام افکار و احساسات منفی خود مبارزه کنید.تمام آن ها را روی کاغذی بنویسید و برای از بین بردن آن ها از هیچ تلاشی دریغ نورزید.اگر به تنهایی نمی توانید از شر آن ها خلاص شوید کتاب هایی با موضوعات مشابه بخوانید و یا از افراد متخصص در این زمینه مدد بجویید.وقتی شما بتوانید بر احساسات منفی خود غلبه کنید به طور ناخودآگاه جای شادی در درون شما باز می شود.مطمئن باشید با این عمل اولین گام را برای رسیدن به شادی برداشته اید.

مشخص کنید چه چیزهایی شما را در زندگی خوشحال می کند.

همان طور که قبلاً گفتیم دید افراد در مورد شادی متفاوت است.بنابراین اگر می خواهید شاد باشید باید بدانید از زندگی چه می خواهید و چه چیزهایی شما را خرسند می کند.سپس آن رویا را طوری تصور کنید که گویی قبلاً اتفاق افتاده است و بعد برای رسیدن به آن بجنگید.بله درست است باید برای رسیدن به هدف تان با تمام مشکلات و احساسات منفی بجنگید تا روی شادی را در زندگی تان ببینید.

مثبت فکر کنید و خوشبین باشید.

شاید از خود بپرسید،چگونه می توانم با وجود مشکلی بزرگ و لاینحل احساس خوشحالی کنم؟بهتر است بدانید شما می توانید این کار را انجام دهید،اگر طرز فکرتان را نسبت به آن موضوع تغییر دهید و خوشبین باشید.بدین صورت که فکر کنید بالاخره راه حل این مشکل نیز مانند مشکلات دیگر روزی پیدا شده و به دست فراموشی سپرده خواهد شد.این نوع نگرش امید و شور و شوق را در شما دو چندان خواهد کرد.

ایمان داشته باشید.

شاید این موضوع به نوعی به خوشبینی مرتبط باشد.وقتی شما مثبت فکر کنید و به خدای بزرگ ایمان داشته باشید خود را تمام و کمال به او می سپارید و مشکلات زندگی را بزرگ نکرده و آن ها را گذرا می بینید.

ماموریت زندگی خود را بیابید.

اگر در زندگی خود هدف مشخص و معینی نداشته باشید کاملاً سست و بی انگیزه می شوید و احتمالاً توان ادامه زندگی را از دست خواهید داد.شاید افرادی را در پیرامون خود دیده باشید که به همین علت دست به خودکشی زده اند،زیرا اصلاً نمی دانند برای چه به این دنیا آمده اند و ماموریت شان در زندگی چیست؟اگر به راستی خواهان یک زندگی شاد هستید،پس هرچه سریع تر ماموریت خود را در زندگی بیابید.

عشق بورزید.

دوستان صمیمی،همسری خوب و فامیلی دلسوز همگی بر روی رفتارما تاثیر گذاشته و احساسات ما را تحت کنترل خود می گیرند.هنگامی که با دیگران ارتباطی گرم و صمیمی داشته باشید و به آن ها عشق بورزید،ناخودآگاه از درون احساس شادابی بیشتری کرده و مشکل ها به نظرتان کوچک تر جلوه می کند.بنابراین احساسات بد و منفی خود را با داشتن رابطه های خوب و شیرین کم رنگ کرده و از تمام لحظات زندگی تان لذت ببرید.

شادی خود را با دیگران سهیم شوید.

هنگامی که شادی تان را با فرد دیگری سهیم می شوید،احساس شور و شعف در شما دو چندان خواهد شد.به عنوان مثال اگر یک فیلم کمدی را به تنهایی ببینید مطمئناً از دیدن آن لذت می برید ولی تصور کنید همان فیلم را در جمع چند دوست صمیمی شاهد هستید چه احساسی دارید؟آیا از دیدن آن بیشتر شاد نمی شوید؟سعی کنید در زندگی خود موفقیت هایی ایجاد کنید تا احساس شادمانی بیشتری کرده و از زندگی خود بیشتر بهره ببرید.
بنابراین از این لحظه به بعد دیدتان را نسبت به زندگی تغییر دهید و مطمئن باشید که کسی جز خودتان قادر به چنین کاری نیست،شادی در زندگی حق شماست بنابراین به سادگی ازکنار آن نگذرید.

 

منبع:مجله ی موفقیت 

چهارشنبه 29/7/1388 - 16:30
خواستگاری و نامزدی
چگونه بعد از دعوا آشتی کنیم ؟



دعوا را از دو جنبه مورد بررسی قرار می دهیم :
مسلماً اگر در زمان بحث ، دعوا شدت زیادی نداشته باشد و صبر بیشتری به خرج دهیم ، آشتی کردن ساده تر خواهد بود . اما در جنبه ی دوم اگر دعوا شدت بیشتری داشته باشد و به یکدیگر ناسزا بگویم یا در حین دعوا حتی یکدیگر را بزنیم ، این رابطه را به سختی می توانیم برقرار کنیم یا حتی زمانی که این رابطه برقرار شد ، دیگر آن صمیمت سابق را ندارد و مثل چینی ترک خورده ای می باشد که با یک ضربه کوچک برای همیشه می شکند ... همیشه این موضوع را هنگام دعوا به خاطر داشته باشید ؛ تا حدی جلو بروید که جایی برای بازگشت داشته باشید و به قول ما ایرانی ها همه پل های پشت سر خود را خراب نکنید که دیگر راهی برای بازگشت نداشته باشید .
اولین گام آشتی کردن این است که بپذیریم همه انسان ها نظرات مختلفی نسبت به یکدیگر دارند و قطعاً ما و شخصی که با او نزاع داشته ایم نیزدارای عقاید متفاوتی هستیم و نظرات یکدیگر را ـ حتی متفاوت ـ قبول کنیم و برای صحبت های یکدیگر ارزش قایل شویم . مهمتر اینکه بعد از دعوا به دنبال انتقامجویی نرویم و به دنبال این نباشیم که بعد از دعوا ، با صحبت ها یا رفتارمان دیگری را تحقیر کنیم یا قصد آزار او را داشته باشیم . به جای این کارها به تفاهم برسید و با یکدیگر سازش کنید . حالا چند دلیل را با هم بررسی می کنیم تا به جوابی برسیم که بتوانیم از این ماجراها جلوگیری کنیم :

1 ـ دلایل دعوا و نزاع :

از خودتان علت اصلی دعوا را بپرسید . گاهی وقت ها دلایل دعواها خیلی ساده است ، اما به دلیل صبر و تامل زیاد روی این مسایل ، تبدیل به مشکلاتی عمیق می شوند و به نظر غیر قابل حل می شوند . برای همین باید زمانی که به این مشکلات ساده بر می خوریم و به جاهای بغرنج نرسیده است ، آنها را حل کنیم . اما چطوری حل شان کنیم ؟ با گفتگو ، اما گفتگویی بدون هیچ گونه دعوا و قصد و نیت انتقام گرفتن یا تحقیر طرف مقابل .
پس با چه نیتی ؟ فقط به امید اینکه بتوانیم آن را حل کنیم و به روابط سابق خود با خوبی و خوشی ادامه دهیم .

2 ـ اعتماد به یکدیگر :

آشتی کردن با دیگری ، هرگز به این معنا نیست که دیگری شکست خورده است یا نظر او کاملاً اشتباه بوده و این شمایید که حرف درست را زده اید . هنگامی که قانع شدید رابطه را ادامه دهید ، باید بدانید که طرف مقابل تان را همان جوری که هست قبول کنید ، تا هنگامی که دوباره چنین موضوعی پیش آمد ، دیگر ناراحت نشوید و بدانید که رفتار او همیشه بدین سبک است . نکته دیگر اینکه همیشه حق با شما نیست .ارتباط با دیگران مسلماً مهمتر از آن است که در روابط خود به دنبال مقصر بگردید زیرا اشخاصی که اینگونه هستند ، بعد از این که مقصر را پیدا کردند ،مدام عادت دارند به او بگویند : « تو اشتباه کردی ، تو این کار را انجام دادی » و خودشان باعث قطع رابطه می شوند . برای بازگشت ، آشتی و مصالحه کردن باید قبول کنیم یکدیگر را همان طوری که هستیم بپذیریم و هیچ یک برتر از دیگری نیست .

3 ـ از لحاظ روحی خود را برای آشتی آماده کنید و بعد پیش بروید :

اگر احساس می کنید که حتی یک درصد برای سازش آمادگی ندارید به هیچ وجه پیش نروید ، زیرا ممکن است صحبتی شود و شما کنترل خود را از دست دهید و اوضاع از اینکه هست بدتر شود . برای همین گفته می شود که از لحاظ روحی آمادگی کامل داشته باشید و بعد جلو بروید . شما از خود گذشتگی کنید و علیرغم تمامی هیجانات منفی که شما را از این کار منع می کند ، باز هم به سمت طرف مقابل بروید . این کار شما باعث می شود که او از کرده ی خود پشیمان شود و ارزش شما را بهتر درک کند . در دعواها به تنهایی پیش نروید و قضاوت پیش از موعد نداشته باشید و مانند نوجوانان پرخاشجو و یکه تاز نباشید . شما باید فرقی با نوجوانان داشته باشید یا نه !

4 ـ اثر کلمات که در روابط استفاده می کنید نقش به سزایی دارد :

اینکه کسی قادر باشد به وسیله ی صحبت کردن رابطه برقرار کند خوب است ، اما باید در صحبت های خود دقت کنید و بدانید چه کلمه ای را در کجا به کار ببرید . راههای زیادی برای برقراری رابطه وجود دارد ، مثلاً کارهایی که با استفاده از اجزای صورت یا بدن خود انجام می دهید . برای مثال با رئیس یا دوست تان دعوایی دارید ولی به دلیل احترام زیادی که برای او قایل هستید یا مقام بالایی که آن شخص دارد ، نمی خواهید با او وارد بحث و جدل شوید . برای همین هنگامی که او بر می گردد و در واقع از دید او خارج هستید و قادر به دیدن شما نیست ، برای او شکلک در می آورید . او این حرکت شما را نمی بیند و حتی روحش نیز از این کار خبر ندارد ، ولی شما به نوعی با این کار خود که برای او شکلک درآورده اید یا به او دهن کجی کرده اید یا هر کار دیگری که با اجزای صورت یا بدن تان انجام می دهید ، باعث می شود که از درون احساس خوبی داشته باشید و از همه مهمتر این احساس را دارید که با این کار ، خود را از درون ارضا کرده اید .

5 ـ نوع آخر مخصوص دعواهای همسران است :

همسران با یکدیگر دعوا دارند اما دوباره در این جا متذکر می شویم هنگامی که می بینید کار دعوا دارد بالا می گیرد و به قول ما ایرانی ها :«کار دارد به جاهای باریک کشیده می شود » خود را کنار بکشید و اجازه ندهید دعوا بالاتر رود و در همان جا به بحث تان خاتمه دهید .
کار فوق العاده سختی است ، اما خشم خود را پنهان کنید و اجازه ندهید که همسرتان متوجه شود هنوز ناراحت و عصبانی هستید تا او هم مصمم شود و دعوا را به پایان رساند . هنگامی که گفتگوی تان به دعوا رسید ، ادامه این گفتگو فایده ای ندارد و هر لحظه موقعیت و حریم هایی که در زندگی مشترک بین همسران وجود دارد را به مخاطره می اندازد . به همسر خود نشان دهید علیرغم تمام اشتباهاتی که ممکن است انجام دهد ، باز هم او را دوست دارید . این روشی است برای اینکه به او بگوییم که واقعاً قصد آشتی کردن داریم .

چهارشنبه 29/7/1388 - 16:28
خواستگاری و نامزدی
 10 روش برای معذرت خواهی
 
 

وضعیت این گونه می باشد : سکوت ...جواب های سربالا ... پریشان خاطری ... در این شرایط می خواهید موی سر خود را بکنید . واقعاً دیگر فکری به ذهن تان نمی رسد که چه بکنید . عذرخواهی از همسر یا نامزدتان ممکن است مشکل به نظر برسد به خصوص زمانی که بر سر مساله یا موضوعی با هم چندین بار مخالفت کرده باشید و ممکن است در خود توان گفتن متاسفم را نبینید . هر چند هر کاری را که فکر می کردید به او می فهماند از کرده خود پشیمان هستید را انجام داده اید. در این مطلب چندین روش جهت عذرخواهی مطرح شده است .

1 ـ انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید :

در مجادله ای که هر دوی شما تصور می کنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل می باشد به ویژه اگر قبلاً نیز مکرراً بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید ، لطفاً انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید .

2 ـ آنتراک دهید :

در اوج بحث فشار خودتان بالا می رود ، تپش قلب می گیرید و ممکن است چیزهایی بگویید که در بیان آنها منظوری ندارید . همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده ، آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید .

3 ـ گذشته را یادآوری کنید :

به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید . آتش بیار معرکه شدن راهی به جایی نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته ، زودتر به توافق می رسید .

4 ـ به او بگویید که دشمنش نیستید :

اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید و همسرتان به یکباره صدایش را بالا برده و از کوره در می رود ، کافی است به طرفش رفته و او را نوازش کنید ، دست خود را به آرامی در دستش قرار دهید تا بفهمد که این مجادله بی اهمیت است .

5 ـ محیط دور و برتان را درست کنید :

محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد . عصبانیت یک احساس خشن است اما با مراقبت همراه با توجه محبت آمیز همیشه می توان آن را کنترل کرد .

6 ـ مشکل ترین کلمه را به زبان بیاورید :

یک عذرخواهی واقعی می تواند یکی از دشوارترین پیشنهاداتی باشد که ما ارائه می دهیم ! بر خلاف تصور عموم همه افراد قادر به زبان آوردن این کلمه بوده و تا به حال هیچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است .

7 ـ جمله ای دلپذیر به او بگویید :

گاهی اوقات فراموش کردن حرف های آزاردهنده کسی که دوستش دارید ، مشکل به نظر می رسد ، اما اگر چیزی قابل تعریف را با آن بیاموزید رو به شدن با مسایل بسیار آسان تر خواهد شد .

8 ـ بگویید که دوستش دارید :

هنگامی که می خواهید به حالت آشتی و صلح برگردید ، به همسرتان بگویید که دوستش دارید . اطمینان دادن در مورد این موضوع که احساس شما نسبت به همسرتان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد ، بسیار خوب است .

9 ـ برای عصر برنامه ریزی کنید :

بعد از اینکه در خانه اوضاع آرام شد ، برای آزاد شدن فکرتان از مجادله ، برای انجام فعالیت تفریحی آماده شوید . اگر همسر یا نامزدتان قبلاً برای رزرو بلیط سینما یا هر چیزی اقدام می کرد ، این بار شما پیش قدم شوید و این کار را انجام دهید .

10 ـ ببخشید و فراموش کنید :

عذرخواهی تنها به این معناست که بگویید متاسفید ، بلکه باید آن اتفاق را برای همیشه فراموش کنید . در حقیقت فراموشی باعث می گردد که مساله مورد نظر راه بازگشت و سرایت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد .
 
 
منبع:مجله خدایا کمکم کن
چهارشنبه 29/7/1388 - 16:26
خواستگاری و نامزدی
 وقتی دوستت دارم عادی و بی ارزش می شود



هرگز به نظر نمی رسد که خبرهای بدی در رابطه های تازه وجود داشته باشد .زوجین در مورد هر چیزی با یکدیگر موافقند ؛ از نوع غذایی که در رستوران سفارش می دهند تا مقدار سسی که روی غذای خود می ریزند . اما متاسفانه در نهایت لبخندهای ساده حاکی از رضایت و موافقت و نیزابراز علاقه های پرشور و نشان پایان می یابند .
زمانی فرا می رسد که جمله دو کلمه ای معروف گفته شده و احساسات سرد و بی روح موجود در آن آشکار می گردد ، هر چند گفتن « دوستت دارم » لزوماً جهتی صحیح برای حرکت کردن نیست . این عبارت کوچک باید برای زمان مناسبش کنار گذاشته شده و نباید همانند نقل و نبات در عروسی ، مرتب بالا انداخته شود .
گفتن این که صادقانه به شریک زندگی خود علاقمندید ، ارزشش بسیار والاتر از ادعای دروغین دوست داشتن او می باشد . دروغگویی همچنین ممکن است یک رابطه خوب بالقوه را به خطر بیندازد . این قانون در مورد زن و مرد هر دو صادق است ، از آنجایی که زوجین گاهی اوقات تمایل دارند احساسات خود را از طریق نشان دادن علایق خود به دیگری بزرگ جلوه دهند . این به آن معنا نیست که برخی از زوج ها هرگز همدیگر را دوست نخواهند داشت ، بلکه منظور این است که نباید گرفتار لحظات لذت بخش کاذب و زودگذر شد و آنچه واقعیت درونی نیست را بروز داد .

 

ـ واقعیات را به او نشان دهید :

از قدیم گفته اند : « دو صد گفته چو نیم کردار نیست » این جمله در مورد روابط خانوادگی نیز صادق است . ما عادت می کنیم جمله ای قدیمی و تکراری را بارها و بارها بشنویم ، اما برای اینکه آن کلمات موثر واقع شوند ، باید عمل خود را نیز به آنها اضافه کنیم . پس دفعه بعدی که به همسرتان می گویید برای شما ارزشمند است ، فراموش نکنید که چگونگی احساس خود را در عمل به او نشان دهید .
برای این کار لازم نیست برایش گوشواره الماس بخرید . چرا او را به جایی که همیشه دوست داشته برود ، نبرید ؟ گفتن به یک زن که او دنیای شماست خیلی آسان است ، اما آیا ثابت نمودنش هم به این آسانی است ؟ چه تعدادی از شما در این لحظه از رابطه تان به همسر خود می گویید که برای او هر کاری انجام می دهید و در فرصت بعدی خلاف جهت حرکت کرده و جمعه شب به جای این که وقت خود را با همسرتان سپری کنید ، با دوستان خود به گردش و تفریح می روید ؟
نامزد شما این حقیقت را که شما از یک شب تفریحی به یاد ماندنی با دوستان تان صرف نظر نموده و ترجیح می دهید وقتی او نیاز به شما دارد ، وقت خود را با وی بگذرانید بسیار تحسین می کند . یک رابطه مانند شرکت های تجاری است ؛ نیاز به زمان ، تلاش و از خود گذشتگی بسیار دارد . زوجین می آیند و می روند ، اما رابطه های حقیقی آنهایی هستند که علیرغم مشکلات زندگی تداوم یافته و زن و مرد بیش از پیش به هم نزدیک می گردند .
یک راه دیگر برای فهمیدن اینکه همسر شما آیا واقعاً همان کسی است که می خواهید باقی عمر خود را با او سپری کنید ، این است که مطمئن شوید دارای دیدگاهی یکسان درباره ی آینده می باشید .آیا هر دوی شما خودتان را چندین سال دورتر در حال مشارکت برای به دست آوردن خانه ای برای زندگی و ارتقای خانواده ای صمیمی تصور می کنید ؟
اگر به همگی سوالات فوق به یک نحو پاسخ می دهید ، به رابطه خود امیدوار باشید .
 
 
منبع:مجله خدایا کمکم کن
چهارشنبه 29/7/1388 - 16:24
ازدواج و همسرداری

ازدواج از دیدگاه معصومین (ع)

 

هم‌چنان که قرآن، کتاب هدایت بشر است، مفسران قرآن نیز که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) هستند، برای هدایت انسان‌ها فرستاده شده‌اند.
اینک به دیدگاه پیشوایان دین اسلام به ویژه مذهب تشیع درباره هدف، فلسفه و ملاک های ازدواج می‌پردازیم. خوشبختانه روایت‌های بسیاری درباره ازدواج وجود دارد و هیچ زاویه‌ای از زوایای پیچیده این سنت الهی از چشمان تیزبین ائمه(علیهم‌السلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پنهان نمانده است.
امام صادق(علیه‌السلام) در حدیثی می‌فرمایند:
دوست داشتن زنان از اخلاق پیامبران(علیهم‌السلام) است.[1]
پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) فرموده است:
من از دنیای شما تنها از زن و بوی خوش، بهره برده‌ام.[2]
هم چنین در حدیث دیگری از ایشان می‌خوانیم:
نور چشمانم در نماز است و لذت من در زنان.[3]
از این احادیث درمی‌یابیم که دیدگاه معصومین(علیهم‌السلام) درباره زن با دیگر دیدگاه‌ها چه تفاوتی دارد. دیگر دیدگاه‌ها زن را موجودی شرور و شری ضروری و مایه بلای مرد می‌دانست و حتی مقام او را تا سطح حیوان و کالا پایین می‌آورد. در مقابل، این دیدگاه، به زن نگاهی آسمانی دارد. نکته اصلی در این روایت، پرهیز از افراط و تفریط درباره ابراز علاقه به زن است؛ زیرا روایت‌هایی در دست داریم که مسلمانان را از زیاده‌روی در دوست داشتن زنان، نهی می‌کند.
با توجه به این دیدگاه معتدل درباره زن، برخی موضوع‌های مربوط به ازدواج را از لابه‌لای احادیث معصومین (علیهم‌السلام) می‌آوریم.
تشویق به ازدواج ، فضیلت متأهل ، پافشاری بر هویت دینی ازدواج ، نکوهش دیر شدن ازدواج ، تشویق به ازدواج برای افزایش نسل ، ازدواج، مایه افزایش روزی و برکت ، تشویق به میانجیگری در ازدواج ، آزادی در همسر گزینی

تشویق به ازدواج

در روایات بر اهمیت ازدواج و پی‌آمدهای مثبت آن بسیار تأکید شده است. دلیل چنین اهمیتی را در این عوامل باید جست و جو کرد: دور نگه داشتن مؤمن از فساد و فحشا، جبران کمبودهای طبیعی زن و مرد، نزدیک‌تر شدن به کمال الهی، دست یابی به آرامش روحی.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:
در اسلام هیچ بنایی نزد خدا دوست داشتنی تر از بنای ازدواج نیست.[ 4]
در جای دیگر چنین می‌فرمایند:
ازدواج کنید، زیرا من در روز قیامت به فراوانی امتم افتخار می‌کنم تا آن جا که فرزند سقط شده با خشم بر در بهشت می‌ایستد. به او می‌گویند: وارد بهشت شو. می‌گوید: وارد بهشت نمی‌شوم تا آن‌گاه که پیش از من، پدر و مادرم وارد آن شوند. [5]
ایشان در حدیث دیگری، ازدواج را محبوب خداوند معرفی می‌کند:
هیچ چیز نزد خداوند محبوب‌تر از خانه‌ ای نیست که در اسلام با ازدواج آباد می‌شود.[6]
یکی از وظایف مسلمانان پیروی از سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. از این رو، پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حدیثی می‌فرمایند:
ازدواج سنت من است. هر کس از آن روی برگردان)و ازدواج نکند) از سنت من روی برگردانیده است.[7]
امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) ، وصی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز می‌فرمایند:
ازدواج کنید، زیرا ازدواج سنت رسول خداست[8]

 

فضیلت متأهل

هم‌چنین احادیثی وجود دارد که از برتری کسی که ازدواج می‌کند بر فرد مجرد سخن می‌گوید.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:
دو رکعت نمازی که فرد متأهل (و دارای همسر) می‌خواند از ۷۰ رکعت نمازی که یک مجرد می‌خواند بهتر است.[9]
هم‌چنین در جای دیگر می‌فرماید:[10]
دو رکعت نمازی که فرد ازدواج کرده‌ای می‌خواند، از شب‌خیزی و روزه‌داری یک مرد بی‌زن بهتر است.[11]
در حدیثی تکان دهنده از پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین آمده است:
بدترین مردهای شما کسی است که عزب (و بدون ازدواج) بمیرد. [12]
امام باقر(علیه‌السلام) نیز از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل می‌کند:
بیشتر اهل دوزخ، افراد مجرد هستند.[13]

 

پافشاری بر هویت دینی ازدواج

یکی از مسائل بسیار مهم ازدواج ، هویت دینی همسرگزینی است. از نظر روایات، ازدواج تنها برای برآوردن غریزه جنسی نیست. ازدواج هم چون دژی است که زن و مرد را در برمی‌گیرد و از دین و ایمان آنان پاسداری می‌کند. ازدواج، زن و مرد را از آلودگی به گناه، باز می‌دارد. بنابراین، ازدواج از این دیدگاه، نه جنبه اقتصادی دارد و نه جنبه حیوانی، بلکه دارای هویت کاملا دینی است.
درباره جنبه معنوی و دینی ازدواج به چند حدیث بسنده می‌کنیم.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
هر کس ازدواج کند، نیم دینش را حفظ کرده است. پس از خدا بترسید درباره نیم دیگر دین‌تان.[14]
بنابراین، ازدواج از این دیدگاه، وسیله ای است برای حفظ دین و اعتقاد نسان و تکامل آن.
علی(علیه‌السلام) فرمودند:
هیچ کدام از اصحا۰۰ب رسول خدا ازدواج نمی‌کرد، مگر این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرمودند: او دین خویش را کامل کرده است.[15]
از سوی دیگر، احادیثی در زمینه‌های دعای پیش از ازدواج، خطبه، نماز، دعاهای هنگام عقد و دعاهای هنگام عروسی و زفاف و... وجود دارد که از مجموع آن‌ها چنین برمی‌آید که در دیدگاه پیشوایان اسلام، ازدواج از جنبه معنوی و دینی بسیار بالایی برخوردار است. پس نگاه به ازدواج بدون در نظر گرفتن این جنبه، نگاهی ناقص و نامتعادل است.

 

نکوهش دیر شدن ازدواج

در مکتب جامع و کامل اسلام برای همه دوره‌های سنی انسان، برنامه‌ریزی شده است. بنابراین، هنگامی که دختر و پسر به رشد عقلی و جسمی رسیدند، باید ازدواج کنند. رها کردن این سنت الهی یا رعایت نکردن زمان مناسب آن، پی آمدهای روحی نامطلوبی برای زن و مرد دارد. از این رو، پیشوایان دینی، ما را از آن نهی کرده‌اند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) روزی بر بالای منبر رفت و پس از ستایش الهی فرمودند:
ای مردم! همانا جبرئیل از سوی خداوند لطیف و خبیر بر من نازل شد و گفت: همانا دختران باکره مانند میوه‌های روی درخت هستند. هنگامی که میوه رسید باید آن را چید وگرنه خورشید آن را فاسد می‌کند و باد آن را تباه می‌سازد. هنگامی که دختران باکره به دوران بلوغ (و سن ازدواج) برسند، برای آنان دوایی جز شوهر نیست وگرنه از فسادشان ایمن نباشید؛ زیرا آنان نیز بشرند.[16]
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با زبانی رسا و منطقی و عالی، راه کار پیش گیری از فساد و فحشا در یک جامعه انسانی را بیان کرده است. فساد و فحشایی که اینک جامعه‌های انسانی را در برگرفته است، در همین دیر شدن ازدواج دختر و پسر ریشه دارد. باری، راه چاره‌ این معضل اجتماعی، ازدواج به موقع بر اساس مصالح دختر و پسر است؛ زیرا دگرگونی‌های جسمانی و روحانی رسیدن به سن بلوغ و هجوم غریزه‌های جنسی را تنها با ازدواج می‌توان کنترل کرد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در حدیثی دیگر می‌فرمایند:
از سعادت مرد این است که دخترش در خانه‌اش قاعده نشود (و پیش از آن شوهر کند).[17]
باید گفت این پافشاری در صورتی است که دختر و پسر از نظر روحی ، جسمی، عقلی و مالی، آماده همسرداری باشند.

 

تشویق به ازدواج برای افزایش نسل

اسلام بر افزایش نسل با ایمان، صالح و مؤمن پافشاری می‌ورزد، چنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمودند:
ازدواج کنید، همانا من در قیامت به فراوانی امتم افتخار می‌کنم.[18]
چند حدیث دیگر نیز به همین مضمون وارد شده است. برای نمونه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
چه مانعی دارد که مؤمن زن بگیرد؟ باشد که خداوند به او فرزندی روزی کند که با گفتن کلمه لا اله الا الله زمین را گران بار و سنگین سازد.[19]
هم‌چنین در حدیث زیبای دیگری فرمودند:
فرزندی که در امت من به دنیا بیاید، در نظر من دوست داشتنی‌تر است از هر آن چه خورشید بر آن بتابد.[20]

ازدواج، مایه افزایش روزی و برکت

 

پیشوایان دین، ازدواج را مایه افزایش روزی و برکت دانسته‌اند. برای نمونه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
زن بگیرید؛ زیرا زن برای شما روزی است.[21]
ایشان در جای دیگری فرموده است:
رزق و روزی را با ازدواج بخواهید.[22]
هم‌چنین با اشاره به آیه ۳۲ نور می‌فرمایند:
غنا و بی‌نیازی را در این آیه بجویید (یعنی ازدواج کنید). [23]
حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله) در اهمیت این مسأله گفته است:
رحمت خداوند از درهای آسمان در چهار زمان گشوده می‌شود. هنگام نزول باران، هنگام نگاه کردن فرزند به صورت پدر و مادر، هنگام گشوده شدن در کعبه و هنگام ازدواج.[24]
امام صادق(علیه‌السلام) نیز می‌فرمایند:
رزق و روزی با زن و فرزند همراه است.[25]

 

تشویق به میانجیگری در ازدواج

اهمیت ازدواج در اسلام آن گونه است که از پدر و مادر و خویشاوندان دختر یا پسر می‌خواهد در امر ازدواج آنان میانجی‌گری کنند و راه را برای آغاز زندگی مشترک دو زوج جوان بگشایند.
امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند:
هر کس، مجردی را زن دهد، خداوند در قیامت به او نظر (رحمت) می‌افکند.[26]
امام علی(علیه‌السلام) فرموده است:
بهترین میانجیگری و شفاعت آن است که بین دو نفر برای ازدواج شفیع شود تا خداوند بین آن دو را با هم جمع کند.[27]
امام کاظم(علیه‌السلام) می‌فرمایند:
در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایه عرش خداوندی نیست، سه کس در پرتو آن قرار می‌گیرند: نخست، مردی که برادر مسلمانش را زن دهد و... [28]

 

آزادی در همسر گزینی

هر چند اسلام، پدر و مادر و خویشاوندان دختر و پسر را تشویق می‌کند، شرایط ازدواج را برای فرزندان خویش فراهم سازند، ولی اجازه نمی‌دهد که آنان دختر و پسر را از برگزیدن همسر آینده خود محروم سازند. اسلام از پی‌آمد ازدواج‌های اجباری آگاه است؛ زیرا دختر و پسری که با زور و اکراه به ازدواج هم درآیند، سرانجام با طلاق از هم جدا خواهند شد. بنابراین، اسلام در انتخاب همسر، نظر دو طرف زندگی را شرط می‌داند. ابن ابی یعفور به امام صادق(علیه‌السلام) عرض کرد: می‌خواهم با زنی ازدواج کنم ولی پدر و مادرم، دیگری را برای من می‌خواهند و در نظرگرفته‌اند، چه کنم؟ امام (علیه‌السلام) فرمودند:
با آن کس که دوست داری، ازدواج کن و دختری را که پدر و مادرت خواسته‌اند، برمگزین.[29]
یکی از نکته‌های مهم در این زمینه، افزون بر آزادی در همسر گزینی، جایز بودن دیدن و آگاهی یافتن از وضع روحی و جسمی همسر آینده است. بر اساس روایات، اگر کسی، زنی را برای ازدواج برگزید، می‌تواند برای آگاهی از ویژگی‌های جسمی او به محدوده‌ای از بدنش بنگرد.
محمد بن مسلم از امام باقر(علیه‌السلام) پرسید: ایا مردی که می‌خواهد با زنی ازدواج کند، می‌تواند به او بنگرد؟
امام(علیه‌السلام) فرمودند:
آری، همانا او به گران‌ترین بها، زن را می‌خرد[30] (پس می‌تواند به زن بنگرد).[30]
در حدیث دیگری، حسن بن سری از امام صادق(علیه‌السلام) پرسید: آیا مردی که می‌خواهد با زنی ازدواج کند، می‌تواند به دقت به پشت و روی بدن زن بنگرد؟ امام (علیه‌السلام) پاسخ فرمودند:
مانعی ندارد زنی را که می‌خواهد با او ازدواج کند از پشت سر یا جلو ببیند.[31]
هم‌چنین پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به یکی از صحابه که از زنی خواستگاری کرده بود، فرمودند:
صورت و دست‌هایش را ببین.[32]
از دیگر موضوع‌های مطرح شده در روایات، ملاک‌های گزینش همسر و وظایف همسران نسبت به یکدیگر است که در جای خود، درباره آن بحث شده است.

 

 

پی نوشت :

1 وسایل الشیعه: ج ۱۴، ص ۱۰- ۱۱.
2 .همان.
3. همان.
4. همان: ص ۳.
5.وسائل الشیعه: ج ۱۴، ص ۳.
6. همان: ص ۵.
7. جامع احادیث الشیعه: ج ۲، ص ۲۰.
8. وسائل الشیعه: ص ۳.
9. همان: ص ۶.
10.وسایل الشیعه: ج ۱۴، ص ۷.
11. همان.
12. جامع الاحادیث الشیعه: ج ۲، ص ۱۷.
13. وسائل الشیعه: ج ۱۴، ص ۵.
14. جامع الاحادیث الشیعه: ج ۲، ص ۹.
15. همان، ص ۲۴.
16. جامع احادیث الشیعه: ج ۲، ص ۹.
17. وسائل الشیعه: ج ۱۴، ص ۳.
18. همان.
19.جامع احادیث الشیعه: ج ۲، ص ۸.
20. وسائل الشیعه: ج ۱۴، ص ۲۴.
21. جامع احادیث الشیعه: ج ۲، ص۱۴.
22. جواهر الکلام: ج ۲۹، ص ۹.
23. همان: ص ۱۱.
24. همان: ص ۱۳.
25. وسائل الشیعه: ج ۱۴، ص ۲۶.
26. همان: ص ۲۷.
27. جامع احادیث الشیعه: ص ۱۶.
28. جامع احادیث الشیعه: ج ۲، ص ۱۴۵.
29. در این جا منظور از خریدن، خرید و فروش نیست، بلکه مراد این است که مرد با ازدواج، می‌خواهد یک عمر با زن به سر برد و خانواده تشکیل بدهد. بنابراین، ازدواج برای مرد بسیار ارزشمند بوده و هزینه آن فراوان است.
30. جامع احادیث الشیعه: ج ۲، ص ۳۲.
31. همان.
32. جامع احادیث، ج ۲، ص ۳۳.


چهارشنبه 29/7/1388 - 16:22
خواستگاری و نامزدی
مشاجره را طولانی نکنید


تحقیقات نشان می دهد که داشتن ارتباط خوب روابط را ارتقاء می بخشد ، همچنین صمیمیت ، اعتماد و حمایت بین طرفین را نیزبیشتر می کند . عکس این مسئله نیز صادق است : ارتباط بد صمیمت را از بین برده ، عدم اعتماد و اطمینان ایجاد می کند و حتی موجب تحقیر و اهانت بین دو طرف می شود . در زیر به چند نمونه از رفتارها و الگوهای ارتباطی ضعیف ، منفی و حتی مخرب اشاره می کنیم که هر دعوا و مرافعه ای را بدتر می کند .

1 ـ اجتناب از دعوا به طور کل :

به جای صحبت کردن در مورد مشکلات در یک جو آرام و توام با احترام برخی افراد سعی می کنند هیچ چیز در مورد مشکلات و دلیل ناراحتی خود به طرف مقابل نگویند و بعد آن را یکباره به صورت عصبانیتی وحشتناک بیرون می دهند . این به نظر راهی کم استرس تر می آید ـ که بخواهید به طور کل از بحث و مشاجره دوری کنید ـ اما معمولاً استرس بیشتری برای هر دو طرف ایجاد می کند چون با انفجار عصبانیت ، تنش ، خشم و مشاجره بیشتری بین دو نفر ایجاد خواهد شد . پس بهتر این است که به راحتی و با آرامش خاطر در مورد مشکلات خود با هم بحث کنید .

2 ـ حالت دفاعی گرفتن :

بعضی ها به جای اینکه گله و شکایت های طرف مقابل را با دیدی منتقدانه و با میل شخصی مورد توجه قرار دهند و نقطه نظرات او را درک کنند ، سعی می کنند هرگونه اشتباه و خطای خود را انکار کنند و به هیچ طریق زیر بار نمی ورند که ممکن است خودشان موجب بروز مشکل شده باشند . شاید به نظر برسد که انکار مسئولیت استرس را در کوتاه زمان کمتر می کند اما در طولانی مدت موجب بروز مشکلات بسیاری خواهد شد .

3 ـ تعمیم افراطی

بعضی ها وقتی اتفاقی می افتد که چندان به مذاقشان خوش نیست با عمومیت دادن آن مشکل را بیرون می دهند . هیچوقت جملات خود را با " تو همیشه ... " یا " تو هیچوقت ... " مثل " تو همیشه دیر میای خونه " یا " تو هیچوقت کارایی که من دوست دارم را انجام نمیدی " شروع نکنید . کمی مکث کنید ، فکر کنید و ببینید آیا این جمله ها واقعاً صحت دارد . همچنین هیچوقت با پیش کشیدن مشکلات قدیمی سعی نکنید که مشاجره را بدتر کنید .

4 ـ حق داشتن :

اگر بخواهید فکر کنید که برای هر کاری روش " درست " و روش " غلط " وجود دارد ، و روش شما همیشه " درست " است ، رابطه تان خراب خواهد شد . هرگز نخواهید که طرفتان هم مثل شما به قضایا نگاه کند و اگر دیدگاه آنها متفاوت بود ، جنگ و جدال راه نیندازید . همیشه به دنبال مصالحه باشید و یادتان باشد که هیچوقت یک روش " درست " یا " غلط " محض وجود ندارد و ممکن است هر دو نقطه نظر کاملاً صحیح باشند .

5 ـ روانکاوی :

بعضی ها به جای اینکه در مورد افکار و احساسات طرف مقابلشان سوال کنند ، فکرذ می کنند که می دانند که طرفشان به چه چیز فکر می کند یا در مورد یک مسئله خاص چه احساسی دارد و معمولاً هم این تفسیرها منفی است . مثلاً وقتی طرفشان دیر سر قرار می آیند ، پیش خودشان فکر می کنند که برای او اهمیت ندارند ، این کار دشمنی و سوء تفاهم بین دو طرف ایجاد می کند .

6 ـ گوش ندادن :

بعضی افراد حرف به جای اینکه خوب به حرفهای طرف مقابلشان گوش کنند و حرفهای او را درک کنند ، موقعی که طرفشان مشغول صحبت کردن است ، حرف او را قطع می کنند ، چشمانشان را این طرف و آن طرف می گردانند یا به آنچه خودشان می خواهند در جواب بگویند فکر می کنند . این کار باعث می شود نتوانید به خوبی از نقطه نظرات طرف مقابلتان مطلع شوید . هیچوقت اهمیت گوش دادن به حرفهای همدیگر را دست کم نگیرید .

7 ـ تقصیر را گردن دیگری انداختن :

بعضی افراد با انتقاد از طرف مقابل و مقصر دانستن او برای موقعیت حاضر با مشکل برخورد می کنند . هیچوقت ضعف های خود را قبول نمی کنند و به هر قیمتی که شده در برابر آن ایستادگی می کنند چون فکر می کنند باقبول ضعف هایشان از اعتبارشان کم می شود . به جای این رفتارها باید سعی کنید هر دعوا و مشاجره را فرصتی بدانید برای بررسی منتقدانه وضعیت ، ارزیابی نیازهای هر دو طرف و رسیدن به یک راه حل که به هر دو کمک کند .

8 ـ سعی در برنده شدن در دعوا :

هدف از بحث بین دو نفر باید درک متقابل و رسیدن به توافق نظر یا راه حل باشد که نیازهای هر دو طرف در آن ملاحظه شود . اگر سعی دارید نشان دهید که طرف مقابلتان چه اشتباهاتی انجام داده است ، احساسات او را دست کم بگیرید و محکم روی نظر خودتان بایستید ، بدانید که مسیر اشتباهی را انتخاب کرده اید .

9 ـ حمله های شخصیتی :

گاهی اوقات برخی افراد هرعمل منفی از طرف مقابل را جدی گرفته و آن را نقص شخصیتی او قلمداد می کنند . مثلاً وقتی شوهری جوراب خود را این طرف و آن طرف خانه می اندازد ، زن آن را یک اشکال شخصیتی در او قلمداد کرده و بر چسب تنبل بودن و بی ملاحظه بودن را به او می چسباند . این روش در هر دو طرف درک و احساس نادرست ایجاد می کند . یادتان باشد که در هر شرایطی برای شخصیت طرف مقابلتان احترام قائل باشید حتی اگر رفتاری از او را دوست نداشته باشید .

10 ـ توپ را به زمین مقابل شوت کردن :

وقتی یک طرف می خواهد در مورد مشکلی در رابطه صحبت کند ، طرف مقابل حالت دفاعی به خود می گیرد و از صحبت کردن یا حرف زدن با او طفره می رود . این نوعی بی احترامی به فرد مقابل است و موجب شدت گرفتن مشکل هم می شود . این کار نه تنها هیچ مشکلی را حل نمی کند ، بلکه موجب جریحه دار کردن احساسات طرف مقابل و خراب شدن رابطه هم می شود . پس بهتر است که با احترام و علاقه به حرفهای طرف مقابل خود گوش کنید .
 
منبع:مجله خانواده شاد 
چهارشنبه 29/7/1388 - 16:20
شعر و قطعات ادبی


چهار فصل زندگی !

ای، انسان بزرگ !

هیچ در یاد تو هست که گل سرخ بهاری بودی ؟

کودکی را تو به خاطر داری که ز اندوه ، فراری بودی ؟

« کودکی » فصل بهاران تو بود

« گیسوانت » چون گل ابریشم

« رخ تو » چون گل زیبای بهار

« لب تو » غنچه ی سرخ

« اشک تو » اختر شبهای بهار

« دست تو » چون گل یاس

« بوی تو » عطر فریبای بهار

« چشم تو » چشمه ی عشق  

« قد تو » همچو نهال

در سراپای تو معنای بهار

عاقبت ای همه شادابی و ناز ! کودکی رفت و« جوانی » آمد

دوره ی عمر تو« تابستان » شد 

تب تو تند شد از گرمی « مرداد بلوغ » !

تا که بر آتش خود آبی زنی  دل به دریای جوانی دادی

همچو شیری چالاک پی آهو به در و دشت و چمن افتادی

گل صد رنگ جوانی ها را از درختان چیدی   

لذت گرمی تابستان را در جوانی دیدی !

مست نیرو شدی و مست نشاط به زمین و به زمان خندیدی .

کم کمک فصل جوانی ها رفت و تو « پاییز » شدی

سخت دلتنگ و غم آمیز شدی ، رفت از گلشن تو بلبل باغ

داد آن بلبل مست ، جای خود را به کلاغ !

رفت پاییز و « زمستان » آمد

فصل نابودی بستان آمد

برف بارید به موی تو بسی ، زیر این برف ، نداری نفسی

موی تو « برف زمستان » تو شد ، آفت سبزی و بستان تو شد

نه دلی هست تو را، تا توانی بدهی دل به کسی

نه به چشمت نوری است نه به جانت هوسی

زندگی شد قفس تنگ و تو چون مرغ اسیر در فضای قفسی !

در تنت تاب نماند ز برانی ز حریمت مگسی .

« ره برگشت نیست » ناگزیری که به « پایان » برسی

ای انسان بزرگ !

« چهار فصل » تو به پایان آمد ، کم کمک لحظه ی فرمان آمد .

هیچ دانی به کجا خواهی رفت ؟ به رهی دور و دراز !

 سفر دور و درازت خوش باد ! 

سه شنبه 28/7/1388 - 16:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته