• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3360روز قبل
دانستنی های علمی

لئوناردو داوینچی موقع كشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشكل بزرگی شد: می بایست "نیكی" را به شكل عیسی" و "بدی" را به شكل "یهودا" یكی از یاران عیسی كه هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت كند، تصویر می كرد. كار را نیمه تمام رها كرد تا مدل‌های آرمانی‌اش را پیدا كند.

روزی در یك مراسم همسرایی, تصویر كامل مسیح را در چهره یكی از جوانان همسرا یافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش اتودها و طرح‌هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نكرده بود.

كاردینال مسئول كلیسا كم كم به او فشار می آورد كه نقاشی دیواری را زودتر تمام كند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شكسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا كلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را كه درست نمی فهمید چه خبر است به كلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی كه به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری كرد.

وقتی كارش تمام شد گدا، كه دیگر مستی كمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز كرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلاً دیده ام!" داوینچی شگفت زده پرسید: كی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنكه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی كه در یك گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پر از رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت كرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم...!!!

"می توان گفت: نیكی و بدی یك چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است كه هر كدام كی سر راه انسان قرار بگیرند."

                                                                                     -پائولو كوئیلو

پنج شنبه 30/7/1388 - 9:8
دانستنی های علمی

 معلم از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست وار بنویسند. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آنها را جمع آوری کرد. با آن که همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند:

اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و... در میان نوشته ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد. معلم پرسید: این کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید: دخترم چرا چیزی ننوشتی؟

دانش آموز جواب داد: عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم. معلم گفت: بسیار خوب، هر چه در ذهنت است به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم.

در این هنگام دانش آموز مکثی کرده و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از : لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن، خندیدن و عشق ورزیدن.

پس از شنیدن سخنان دانش آموز، کلاس در سکوتی محض فرو رفت.

آری عجایب واقعی همین نعمتهایی هستند که ما آنها را ساده و معمولی می انگاریم.

پنج شنبه 30/7/1388 - 9:6
محبت و عاطفه

در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود ...

تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا او را زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت آن پسر در كام تمساح رها شود. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم، اینها خراش های عشق مادرم هستند ...

پنج شنبه 30/7/1388 - 9:5
محبت و عاطفه

18 سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولین روزهایی كه در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.

روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟

او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟»

این ، خاطره ای بود که چندی پیش یکی از هموطنان مان برای عصرایران فرستاد و ان را مقدمه یادداشتی قرار داد که در همین سایت منتشر شد.


وقتی برای اولین بار این خاطره را خواندم ،آنچه بیش از هر چیزی در آن برایم رنگ و معنا داشت ، حس دوست داشتن و احترام نسبت به یکدیگر بود که در این چند سطر و البته در رفتاری که حکایتش را خواندم ، موج می زد.

اندکی بعد اما ، وقتی به یاد ادعاهای خودمان در باب هم نوع دوستی و احترام به دیگران و عشق ورزی و این قبیل شعارها افتادم و البته رفتارهای متناقض مان را هم به یاد آوردم ، حسرتی بزرگ بر وجودم نشست .

 

« ما دوست داشتن همدیگر را فراموش کرده ایم و به یکدیگر احترام نمی گذاریم.»

ناراحت نشوید و به روحیه لطیف! ایرانی تان برنخورد! فقط کافی است به دشنام هایی که در طول روز رانندگان ایرانی به همتایان خود و به عابران می دهند به یادتان بیاورید تا ببینید که دوست داشتن و احترام گذاشتن تا چه اندازه در رفتارهای ما نهادینه شده است.

یا کافی است برای انجام کاری که پروسه اداری خاصی هم ندارد ، به اداره ای بروید تا ببینید اساساً به شما به عنوان یک انسان ذی شعور دارای شخصیت فردی و اجتماعی نگاه نمی شود چه رسد به این که " آن ور میزی" به احترام یک انسان ، بخواهد تحرکی به خرج دهد و کاری که می تواند در همین ساعت انجام دهد را به فردا و فرداها موکول نکند!در حالی که اگر دوست تان داشت و برای تان به عنوان یک شهروند احترام قائل بود ، به خود اجازه نمی داد یک انسان را "سر بدواند".
اجازه بدهید خاطره ای از یکی از استادان ایرانی دانشگاه در استرالیا را برای تان باز گو کنم.

این استاد دانشگاه می گفت: برای شرکت در کنفرانسی راهی آمریکا بودم که به ناگاه در فرودگاه سیدنی یادم آمد که یک کار اداری بسیار مهم را که زمانش در حال سپری شدن بود را انجام نداده ام .

از یک طرف ساعتی بعد باید پرواز می کردم و از طرف دیگر اگر آن کار اداری انجام نمی شد زیان سختی نیز متوجه من می شد.

در حالی که هیچ امید نداشتم ، به اداره مربوطه تلفن زدم و مشکل را گفتم.

کسی که جواب مرا می داد ، وقتی متوجه وضعیت من شد ، گفت:ما سعی می کنیم کارتان را انجام دهیم ؛ چند دقیقه دیگر تماس بگیرید تا نتیجه را بگویم.

... وچند دقیقه دیگر وقتی دوباره تماس گرفتم ، همان کارمند که مرا در عمرش حتی یک بار هم ندیده بود، گفت: نگران نباشید ،کارتان انجام شد.سفر به خیر!

آن کارمند استرالیایی ، این تبعه ایرانی را هرگز ملاقات نکرده بود، وظیفه ای هم برای پیگیری یک تماس تلفنی نداشت و می توانست مثل بسیاری از ماها بگوید: باید خودتان بیایید ، مشکل خودتان است و تلفن را قطع کند ولی چه چیزی باعث شد آن رفتار انسانی را از خود بروز دهد؟ شاید پاسخ های متعددی برای این پرسش وجود داشته باشد ولی محوری ترین پاسخ این است: او به هم نوع خودش احترام قائل بود و مثل خیلی از ماها به ارباب رجوع به چشم یک "مزاحم" یا در مواردی یک "طعمه" نگاه نمی کرد بلکه او را به چشم انسانی می دید درست مانند خودش.

 

یک مثال دیگر می زنم که اتفاقاً مثل ماجرای اول این نوشتار ، پارکینگی است.
در تهران ، پیدا کردن جای پارک در بسیاری از موارد ، یک مشکل جدی و همگانی است .
اگر دقت کرده باشید ، حتماً با این مورد مواجه شده اید که بسیاری از شهروندانی که خودروهای خود را در خیابان ها پارک می کنند ، اگر بتوانند و شرایط اجازه دهد ، به گونه ای آن را پارک می کنند که خروج از محل پارک برایشان "بسیار آسان" شود و نیازی به جلو و عقب بردن چند باره اتومبیل نباشد ؛ بنابراین اگر فضا فراهم باشد ، در جایی که می توان به طور استاندارد دو خودرو را پارک کرد ، خودرویشان را به گونه ای پارک می کنند که نه در پشت و نه در جلوی آن نمی توان خودرویی را پارک کرد.

این در حالی است که همان راننده ، به خوبی می داند که چند دقیقه بعد ، یک انسان دیگر در همان مکان نیاز به پارکینگ خواهد داشت ولی چون به اصطلاح "خر خودش از پل گذشته است"  دیگر به نفر بعدی فکر نمی کند زیرا او را دوست ندارد و هیچ احترامی هم برایش قائل نیست.


در تولید و صنعت هم وضع مشابهی حاکم است.

مثال می زنم: اگر مدیر تصمیم گیر خودروساز ما ، برای مشتری اش به عنوان یک انسان احترام قائل بود ، هرگز به خود اجازه نمی داد به بهانه کاستن از قیمت، ایمنی خودروهای تولیدی اش را با برداشتن لوازمی مانند کیسه هوا و ترمز ABS به حداقل ممکن برساند (و در همان حال به بهانه های دیگر بر قیمت همان خودرو بیفزاید)
بسیاری از خودروهای خارجی که در ایران مونتاژ می شوند ، بر خلاف مشابه های آن سوی آبی شان ،این تجهیزات ایمنی را ندارند و معلوم نیست تا کنون چند انسان از رهگذر این بی احترامی به انسان ، جان خود را از دست داده و اکنون در سینه قبرستان خوابیده اند.

این قبیل مسائل بیش از آن که ریشه های اقتصادی و حتی مدیریتی داشته باشند ، دلایل شناختی دارند و از این واقعیت ساده نشأت می گیرند که مدیران هم به عنوان بخشی برخاسته از همین جامعه ما ، دوست داشتن مردم و احترام به انسان ها را فراموش کرده اند.

ما اگر همدیگر را به طور واقعی و بر مبنای باور های خالص انسانی دوست داشته باشیم و به همدیگر از صمیم قلب احترام بگذاریم ، سمت و سوی بسیاری از رفتارهای ما تغییر خواهد کرد.

در چنان وضعیتی مهندس سازنده یک برج مسکونی ، هرگز در نحوه ساخت آن خیانت نخواهد کرد چون می داند در نهایت انسان هایی که دوستشان دارد در آن ساکن خواهند شد و در چنان شرایطی در بنگاه های ملکی دیگر نخواهید شنید کسی بگوید فلان خانه را خوب ساخته اند چون می خواستند خودشان در آن ساکن شوند ، بلکه همه خانه ها خوب ساخته خواهند شد چون کسانی مانند خود سازندگان یعنی "انسان های قابل احترام" در آنها زندگی خواهند کرد.

راستی این خبر چند دقیقه پیش بر خروجی خبرگزاری های داخلی قرار گرفت: «رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی گفت:زمانی كه موتورسیكلت‌های بدون ایمنی با قیمت‌های ارزان در اختیار جوانان قرار می‌گیرد با این مشكل مواجه می‌شویم كه 20 درصد از فوت شدگان تصادفات كشور را موتورسیكلت‌ سواران تشكیل می‌دهند كه این رقم در بعضی از استان‌ها نیز به بیش از 40 درصد می‌رسد.»

اگر همدیگر را دوست داشته باشیم، از معلم مدرسه گرفته تا استاد دانشگاه ، همه شاگردانشان را مانند فرزندان خود خواهند دید و نتیجه آموزش ها بسیار دگرگون خواهد بود.

اگر همدیگر را دوست داشته باشیم ، هیچ رستورانی غذای آلوده به ما نخواهد داد و هیچ پزشکی ، فقط برای حق ویزیت ، نبض بیمار رانخواهد گرفت ، هیچ کارگری کم کاری نخواهد کرد و خانواده های مان قوام بیشتری خواهند داشت.

وقتی همدیگر را دوست داشته باشیم ، سر یکدیگر کلاه نخواهیم گذاشت ، با هم نزاع نخواهیم داشت ، کم فروشی و گران فروشی نخواهیم کرد و دا دگاه هایمان خلوت خلوت خواهد بود ، همان طور که در برخی کشورهای اروپایی چنین است و دادگاه ها از کسادترین دستگاه های حکومتی اند که گاه به شعبه های آنان تا روزهای متمادی حتی یک پرونده تخلف رانندگی هم ارجاع نمی شود! ولی ورودی پرونده ها در ایران خودمان به 8 میلیون در سال رسیده است که اگر برای هر پرونده فقط دو طرف دعوا فرض بگیریم - که در موارد زیادی متعدد هم هستند- همین الان 16 میلیون ایرانی "رسماً "در حال دعوا با همدیگر هستند و آیا این رقم نجومی به تنهایی مؤید این مدعا نیست که ما همدیگر را دوست نداریم؟

«ما ، تا یاد نگیریم که همدیگر را دوست داشته باشیم و برای هم احترام متقابل قائل نشویم ، پیشرفت نخواهیم کرد ، چون ، زاویه دید ما به انسان ، یکی از مهم ترین تعیین کنندگان مسیر حرکت است.»

پنج شنبه 30/7/1388 - 8:32
دانستنی های علمی

.

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده می شود .پس از زمانی کوتاه داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می كند و می گوید: جاسوس می فرستید به جهنم!؟

از روزی كه این آدم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می كند و

حال سخن درویشی كه به جهنم رفته بود این بود که:

با چنان عشقی زندگی كن كه حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

پنج شنبه 30/7/1388 - 8:23
دانستنی های علمی

روزی مرد روشندلی روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم (نمی بینم) لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد نابینا پر از سکه و اسکناس شده است مرد روشندل از صدای قدمهایش او را (خبرنگار) شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید، که بر روی ان چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد نابینا هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد کافی است که باور و یقین داشته باشید هر تغییری بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین

پنج شنبه 30/7/1388 - 8:22
دانستنی های علمی

در جزیره ای کوچک و زیبا تمام حواس آدمیان، با هم زندگی می کردند: ثروت، شادی، غم، غرور، عشق و ...

یک روز خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایقهایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق جزیره بود.

وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت، عشق از ثروت که با قایقی با شکوه جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:" ای ثروت آیا می توانم با تو همسفر شوم؟"
ثروت گفت: "نه، من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی برای تو وجود ندارد. و از تو چیزی به من نمی رسد"

پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست. شاید که غرور کمکش می کرد اما:

غرور گفت: "نه، نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد."  تو بهتر است اینجا بمانی.

نزدیکترین حس به عشق غم بود. پس عشق به او گفت: " اجازه بده تا من با تو بیایم."

غم با صدای حزن آلود گفت: " آه، عشق، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم."

عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی و هیجان شده بود که حتی صدای عشق را هم نشنید. آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت: "بیا عشق، من تو را خواهم برد."

عشق آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نامش را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت تا نجات یابد و بتواند جزیره را ترک کند. وقتی به خشکی رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد "علم" که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود، رفت و از او پرسید: " آن پیرمرد که بود؟"آیا او را می شناسید؟

علم پاسخ داد:  "زمان"

عشق با تعجب گفت: "زمان؟! اما او چرا به من کمک کرد؟"

علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: "زیرا تنها زمان است كه قادر به درک عظمت عشق است." 

گذشت زمان بر آنها که منتظر می‌مانند بسیار کند، بر آنها که می‌هراسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم در بغل می‌گیرند بسیار طولانی و بر آنها که به سرخوشی می‌گذرانند بسیار کوتاه است.

اما بر آنها که عشق می‌وزند، زمان را هیچگاه آغاز و پایانی نیست چرا كه تنها زمان است كه می تواند معنای واقعی عشق را متجلی سازد.

پنج شنبه 30/7/1388 - 8:17
فلسفه و عرفان
قبر اولین منزل به سمت معاد

قبر اولین منزل به سمت معاد:

یکی از منزل های هولناک سفر آخرت، قبر است
که در هر روز می گوید:
«انا بیت الغربة، انا بیت الوحشة، انا بیت الدود». (1)
و این منزل عقبات بسیار سخت، و جاهای دشوار و هولناک دارد و ما در اینجا به چند منزل از آن اشاره می کنیم:

منزل اول وحشت قبر است

در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که چون میت را به نزدیک قبر آوردند به ناگاه او را داخل قبر نکنند، بدرستی که از برای قبر هول های بزرگ است، و پناه برد حامل آن به خداوند تعالی از هول مطلع و بگذارد میت را نزدیک قبر، و اندکی صبر کند تا استعداد دخول را بگیرد؛ پس اندکی او را پیشتر برد و اندکی صبر کند، آن گاه او را به کنار قبر برد. (2)
مجلسی اول رحمه الله در شرح آن فرموده: هر چند روح از بدن مفارقت کرده است و روح حیوانی مرده است، اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن بالکلیه زایل نشده است، و خوف ضغطه ی قبر و سؤال منکر و نکیر و رومان، - فتان قبور - و عذاب برزخ هست، با آنکه از جهت دیگران عبرت است که تفکر کنند چنین واقعه ای در پیش دارند.
و در حدیث حسن از یونس منقول است که گفت: حدیثی از حضرت امم موسی کاظم علیه السلام شنیده ام که در هر خانه [ای] که به خاطرم می رسد، آن خانه با وسعتش بر من تنگ می شود، و آنست که فرمودند: چون میت را به کنار قبر بری ساعتی او را مهلت ده، تا استعداد سؤال منکر و نکیر بکند. انتهی... (3)
و روایت شده از براء بن عازب - که یکی از معروفین صحابه است - که ما در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بودیم که نظرش افتاد به جماعتی که در محلی جمع گشته بودند.
پرسید: بر چه این مردم اجتماع کرده اند؟
گفتند: جمع شده اند قبر می کنند.
براء گفت: چون حضرت اسم قبر شنید شتاب کرد در رفتن به سوی آن، تا خود را به قبر رسانید، پس به زانو کنار قبر نشست.
من رفتم به طرف دیگر مقابل روی آن حضرت، تا تماشا کنم که آن حضرت چه می کند؟ دیدم گریست به حدی که خاک را از اشک چشم خود تر کرد.
پس از آن رو کرد به ما و فرمود:
«اخوانی لمثل هذا فاعدوا».
«برادران من! از برای مثل این مکان تهیه ببینید و آماده شوید». (4)
شیخ بهایی نقل کرده که بعضی از حکما را دیدند که در وقت مرگ خود دریغ و حسرت می خورد.
بدو گفتند که: این چه حالی است که از تو مشاهده می شود؟
گفت: چه گمان می برید به کسی که می رود به سفر طولانی بدون توشه و زاد، و ساکن می شود در قبر وحشتناکی بدون مونسی، و وارد می شود بر حاکم عدلی، بدون حجتی؟
و قطب راوندی روایت کرده که: حضرت عیسی علیه السلام صدا زد مادر خود حضرت مریم علیها السلام را بعد از مردنش و گفت:
ای مادر! با من تکلم کن؛ آیا می خواهی به دنیا برگردی؟
گفت: بلی! برای آنکه نماز گزارم برای خدا در شب بسیار سرد، و روزه بگیرم در روز بسیار گرم. ای پسر جان من! این راه بیمناک است.
و روایت شده که حضرت فاطمه - صلوات الله علیها - در وصیت خود به امیر المؤمنین - صلوات الله علیه - گفت:
چون من وفات کردم، شما مرا غسل بده و تجهیز کن و بر من نماز گزار و مرا داخل در قبر کن و لحد بسیار و خاک بر روی من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین، و قرآن و دعا برای من بسیار بخوان؛ زیرا که آن ساعت، ساعتی است که مرده به انس گرفتن با زنده ها محتاج است. (5)
و سید بن طاووس رحمه الله از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود:
نمی گذرد بر میت ساعتی سخت تر از شب اول قبر، پس مردگان خود را به صدقه رحم نمایید، و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی پس یکی از شماها دو رکعت نماز کند، بخواند در رکعت اول فاتحة الکتاب یک مرتبه، و قل هو الله احد دو مرتبه، و در رکعت دوم فاتحه یک مرتبه، و الهیکم التکاثر ده مرتبه و سلام دهد و بگوید:
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر ذلک المیت فلان بن فلان».
پس حق تعالی می فرستد همان ساعت هزار ملک به سوی قبر آن میت بار هر ملکی جامه [ای] و حله [ای]، و تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز نفخ صور و عطا کند به نماز کننده بعدد آن چه آفتاب بر آن طلوع می کند حسنات، و برای او چهل درجه بالا برده شود. (6)
نماز دیگر:
برای رفع وحشت شب اول قبر دو رکعت گزارد در رکعت اول حمد و آیة الکرسی یک مرتبه و در رکعت دوم حمد و ده مرتبه انا انزلناه بخواند و چون سلام دهد بگوید:
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان».
به جای فلان، نام میت را بگوید. (7)

منزل دوم فشار قبر:

و این منزلی است بسیار دشوار که تصورش دنیا را بر انسان تنگ می کند.
«قال امیر المؤمنین علیه السلام: یا عباد الله ما بعد الموت - لمن لا یفغر له - اشد من الموت، القبر فاحذروا ضیقه و ضنکه و ظلمته و غربته؛ ان القبر یقول کل یوم انا بیت الغربة [انا بیت التراب] انا بیت الوحشة انا بیت الدود [و الهوام]، و القبر روضه من ریاض الجنة او حفرة من حفر النار - الی ان قال - و ان [ال] معیشة الضنک التی حذر الله منها عدوه عذاب القبر؛ انه یسلط علی الکافر فی قبره تسعة و تسعین تنینا فینهشن لحمه و یکسرن عظمه یترددن علیه کذلک الی یوم یبعث؛ لو ان تنینا منها نفخ فی الارض لم تنبت زرعا. یا عباد الله ان انفسکم الضعیفة و اجسادکم الناعمة الرقیقة التی یکفیها الیسیر، تضعف عن هذا ...» (8)
حضرت علی علیه السلام فرمود: «ای بندگان خدا! بعد از مرگ برای کسی که آمرزیده نشود شدیدتر از مرگ است، از قبر و تنگی و تاریکی و غربت آن بر حذر باشید، همانا قبر در هر روز می گوید: من خانه غربتم، من خانه ی وحشتم، من خانه ی کرم هستم. قبر یا باغی از باغ های بهشت و یا گودالی از گودالهای آتش است - تا اینکه فرمود - همانا «زندگی و معیشت سخت» که خدا دشمن خود را از آن ترسانده، عذاب قبر است. همانا در قبر نود و نه مار بزرگ بر کافر مسلط می شوند، گوشت او را نیش می کشند و استخوانش را می شکنند و تا روز رستاخیز تکرار می کنند. اگر یکی از آن مارها در زمین بدمد زراعتی نخواهد رویاند. ای بندگان خدا نفس های ضعیف و بدن های نرم و نازک شما که کمی از اینها برایش کافی است از این - عذاب -، ضعیف و ناتوان است».
و روایت شده است که حضرت صادق علیه السلام در آخر شب که از خواب بر می خواست صدا را بلند می نمود به حدی که اهل خانه بشنوند و می گفت:
«اللهم اعنی علی هول المطلع و وسع علی ضیق المضجع و ارزقنی خیر ما قبل الموت و ارزقنی خیر ما بعد الموت». (9) (10)
و از دعاهای آن حضرت است:
«اللهم بارک لی فی الموت، اللهم اعنی علی سکرات الموت، اللهم اعنی علی غم القبر، اللهم اعنی علی ضیق القبر، اللهم اعنی علی ظلمة القبر اللهم اعنی علی وحشة القبر، اللهم زوجنی من الحور العین». (11)
بدانکه عمده ی عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استحفاف به آن، یعنی سهل شمردن آن، و از نمامی و سخن چینی کردن و غیبت نمودن و دور شدن مرد است از هل خود. (12) و از روایت «سعد بن معاذ» مستفاد می شود که بد خلقی مرد با اهل خود، و درشت گویی به اهل خود نیز سبب فشار قبر می شود. (13)
و به روایتی از حضرت صادق علیه السلام مرویست که هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه از برای او فشار قبر است. (14) و در روایت دیگر است که آن [فشار قبر] کفاره آن چیزی است (15) که مؤمن تضییع کرده. (16)
و شیخ صدوق؛ از حضرت صادق 7 روایت کرده که مردی از احبار (17) را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازیانه به تو می زنیم از عذاب خدا، گفت: من طاقت ندارم. پس کم کردند تا رساندند به یکی و گفتند چاره ای از یک تازیانه نیست. گفت: به چه سبب مرا می زنید؟ گفت به سبب آنکه نماز خواندی روزی به غیر وضو، و گذشتی بر ضعیفی پس او را یاری نکردی. پس او را یک تازیانه از عذاب الله زدند که قبرش مملو از آتش شد.(18)
و نیز از آن حضرت روایت کرده که هر مؤمنی که برادر مؤمن او از او حاجتی بخواهد و او توانایی داشته باشد که آن حاجت را برآورد و بر نیاورد، حق تعالی مسلط فرماید بر او در قبر او مار عظیمی که او را «شجاع» گویند که پیوسته بگزد انگشتان او را؛ (19) و در روایت دیگر که بگزد انگشت نر (شست) او را تا روز قیامت، خواه آمرزیده باشد یا معذب باشد. (20)

[چیزهایی که باعث نجات از فشار قبر است:]

و اما چیزهایی که باعث نجات از فشار قبر و عذاب آن است پس بسیار است و ما در اینجا اکتفا می کنیم به ذکر چند چیز: (21)
اول: از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که هر که در هر جمعه سوره ی «نساء» بخواند از فشار قبر ایمن شود. (22)
دوم: روایت شده که هر که مداومت کند به خواندن سوره ی «زخرف» حق تعالی او را در قبرش از جانور زمین و از فشار قبر ایمن گرداند. (23)
سوم: روایت شده که هر که سوره ی «ن و القلم» را در فریضه یا نافله بخواند حق تعالی او را از فشار قبر پناه دهد. (24)
چهارم: از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که بمیرد ما بین زوال روز پنج شنبه تا زوال روز جمعه، حق تعالی او را از فشار قبر پناه دهد. (25)
پنجم: از حضرت رضا علیه السلام منقول است که فرمود: بر شما باد به نماز شب، نیست بنده ای که برخیزد آخر شب و بجا آورد هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر و استغفار کند در قنوت وتر هفتاد مرتبه، مگر آنکه پناه داده شود از عذاب قبر و از عذاب جهنم و طولانی شود عمرش، و معیشتش گشاده شود. (26)
ششم: از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مرویست که هر که بخواند [سوره ی] «ألهیکم التکاثر» را در وقت خواب، نگاه داشته شود از عذاب قبر. (27)
هفتم: آنکه بخواند در هر روزی ده مرتبه «اعددت لکل هول لا اله الا الله» تا آخر و این دعا در عقبه ی سکرات موت گذشت. (28)
هشتم: آنکه دفن شود در نجف اشرف، زیرا که از خواص آن تربت شریف آنست که عذاب قبر و حساب منکر و نکیر از کسیکه در آن مدفون شود ساقط می شود. (29)
نهم: از چیزهایی که نافع است برای رفع عذاب قبر، گذاشتن «جریدتین» یعنی دو چوب تر است با میت. و روایت شده که بر طرف می شود عذاب از میت مادامیکه آن چوب، تر است. (30) و نیز روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم گذشتند بر قبری که عذاب می کردند صاحب آن قبر را. پس حضرت طلبیدند «جریده» - یعنی شاخ[ه] درختی که برگش را کنده بودند - و به دو نصف کرد، نصفی را نزد سر میت فرو کرد بقبر و نصف دیگر را بنزد پاها فرو کرد. (31) و نیز نافع است آب پاشیدن بر قبر چه آنکه وارد شده عذاب برداشته می شود از میت، مادامیکه نم و تری در خاک خبر باشد.
دهم: آنکه روز اول رجب ده رکعت نماز کند، در هر رکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه توحید بخواند تا از فتنه ی قبر و عذاب روز قیامت محفوظ بماند. (32)
و در شب اول رجب بعد از نماز مغرب بیست رکعت به حمد و توحید خواندن برای رفع عذاب قبر نافع است. (33)
یازدهم: آنکه چهار روز از ماه رجب روزه بگیرد، (34) و همچنین است روزه گرفتن دوازده روز از شعبان. (35)
دوازدهم: از چیرهایی که باعث نجات است از عذاب قبر خواندن سوره ی «تبارک الملک» است بالای قبر میت؛ چنانکه «قطب راوندی» از «ابن عباس» نقل کرده که مردی خیمه زد بر روی قبری و ندانست که آن، قبر است؛ پس خواند سوره ی «تبارک الذی بیده الملک» را. پس شنید صیحه زننده [ای] که گفت: این سوره، منجیه است. پس این مطلب را به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد. آن حضرت فرمود: آن سوره نجات دهنده از «عذاب قبر!». (36)
و شیخ کلینی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: سوره ی «ملک» مانعه است، از «عذاب قبر» منع می کند. (37)
سیزدهم: از دعوات راوندی نقل شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر که نزد قبر میتی وقتی که دفن شود، سه مرتبه بگوید: «اللهم انی اسالک بحق محمد و آل محمد ان لا تعذب هذا المیت» حق تعالی تا روزی که دمیده شود در صور عذاب را از او بردارد. (38)
چهاردهم: شیخ طوسی در «مصباح متهجد» روایت کرده از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم که هر که در شب جمعه دو رکعت نماز کند، بخواند در هر رکعت حمد و پانزده مرتبه «اذا زلزلت» حق تعالی او را از عذاب قبر وازهولهای روز قیامت ایمن گرداند. (39)

منزل سوم سؤال منکر و نکیر در قبر

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: نیست از شیعه ما هر که انکار کند سه چیز را: معراج و سؤال در قبر و شفاعت. (40)
و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناکی می آیند، صدای ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده. سؤال کنند که پروردگارت کیست؟ و پیغمبرت کیست؟ و دینت چیست؟ و نیز سؤال کنند از ولی و امام او. (41)
پس در آن حال چون جواب دادن سخت است بر میت، و محتاج است به اعانت، لاجرم برای مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند. یکی وقتی که او را در قبر گذارند و بهتر آنست که به دست راست، دوش راست او را، و به دست چپ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند، و دیگر وقتی که او را دفن کردند.
سنت است که ولی میت - یعنی اقرب خویشان او - بعد از آن که مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت نشیند و به صدای بلند او را تلقین کند، (42) و خوب است که دو کف دست را روی قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگری را نائب کند نیز خوب است.
و وارد شده است که چون این تلقین را بکند منکربه نکیر می گوید: بیا برویم، تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست، پس بر می گردند و سؤال نمی کنند. (43)
و در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که «چون «ذر» پسر جناب ابوذر رضی الله عنه وفات کرد، ابوذر بر قبر او ایستاد و دست بر قبر مالید و گفت: «رحمت کند خدا تو را ای ذر! به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودی و شرط فرزندی را بجا می آوری، و اکنون که تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم. به خدا قسم! که از رفتن تو باکی نیست بر من و نقصانی به من نرسید.
و الله که گریه نکردم از جهت تو که مرده ای و از من جدا شده ای و لیکن گریه بر تو کردم که حال تو چون خواهد بود و چون بگذرد؟
«فلیت شعری ما قلت و ما قیل لک؟»؛
«پس کاش می دانستم که تو چه گفتی و به تو چه گفتند؟»
خداوندا! به او بخشیدم حقوقی را که بر او واجب کرده بودی از برای من، پس تو هم ببخش حقوق خود را که بر او واجب گردانیده بودی، چه آنکه تو به جود و کرم از من سزاوارتری». (44)
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که چون مؤمن را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست او واقع شود، زکات در طرف چپ او، و بر یعنی نیکویی و احسان او مشرف بر او شود، و صبر او در ناحیه ای قرار گیرد، پس وقتی که دو ملک سؤال بیایند، صبر به نماز و زکات و بر گوید: شما صاحب خود را دریابید یعنی میت را نگاهداری کنید، پس هرگاه عاجز شدید از آن، من هستم نزد آن. (45)

 

 

پی نوشتها:

1- «منم خانه ی غربت، منم خانه ی وحشت، منم خانه ی کرم»؛ بحار الانوار، ج 6، ص 267، ح 115.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 170.
3- لوامع صاحبقرانی، ج 2، ص 400.
4- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 465، باب 74، حدیث 15.
5- بحار الانوار، ج 82، ص 27، ح 13.
6- بحار الانوار، ج 91، ص 219، ولی در مدرک یاد شده، «ثوابهما» آمده است.
7- بحار الانوار، ج 91، ص 219، و در این کتاب «ثوابهما» آمده است.
8- بحار الانوار، ج 6، ص 218، قسمتی از نامه ی حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به محمد بن ابی بکر.
9- اصول کافی، ج 2، ص 538. ح 13.
10- در مصباح کفعمی است که کسی که «ألباریء» را - که اسم خداوند تعالی است - بسیار بگوید باقی بماند تازه در قبرش. منه.
11- بحار الانوار، ج 98، ص 135.
12- بحار الانوار، ج 6، ص 222.
13- بحار الانوار، ج 6، ص 217 و 220.
14- بحار الانوار، ج 6، ص 221 ح 19.
15- نعمتی است. خ د.
16- بحار الانوار، ج 6، ص 221، ح 16.
17- «احبار» جمع حبر، یعنی «عالم یهود» و محتمل است که اخیار، با خاء معجمه [یعنی با نقطه] و یاء مثناة [دو نقطه] بوده باشد. «منه».
18- بحار الانوار، ج 6، ص 221.
19- بحار الانوار، ج 74، ص 319.
20- بحار الانوار، ج 74، ص 325، به نقل از اصول کافی، ج 2، ص 194، ح 5.
21- مخفی نماند که برای نجات از عذاب قبر غیر از آنچه ذکر می شود چیزهای دیگر نیز وارد شده مانند خواندن دعای معروف به: «صحیفه» و دعای «مستجاب کاظمی علیه السلام» که هر دو در بلد الامین است و سه دفعه خواندن دعای یستشیر و ... غیر ذلک و گذاشتن دعای «حمید» در کفن برای کفایت از نکیر و منکر نافع است.
22- بحارالانوار، ج92، ص 273.
23- بحارالانوار، ج 92، ص 299.
24- بحارالانوار، ج 92، ص 316.
25- بحارالانوار، ج 6، ص 221.
26- بحارالانوار، ج 87، ص 161.
27- مستدرک الوسائل، ج 5، ص 50.
28- بحارالانوار، ج 87، ص 5، به صفحه ی 86 همین کتاب رجوع شود.
29- بحارالانوار، ج 100، ص 232.
30- بحارالانوار، ج 6، ص 215.
31- بحارالانوار، ج 81، ص 338، ح 38.
32- بحارالانوار، ج 82، ص 23، ح 10.
33- اقبال الاعمال، ج 3، ص 198.
34- اقبال الاعمال، ج 3، ص 178.
35- اقبال الاعمال، ج 3، ص 222.
36- اقبال الاعمال، ج 3، ص 310.
37- مستدرک الوسائل، ج 4، ص 305.
38- اصول کافی، ج 2، ص 633.
39- بحارالانوار، ج 82، ص 54.
40- مصباح المتهجد، ص 228.
41- بحار الانوار، ج 6، ص 223.
42- بحارالانوار، ج 6، ص 261 تا 263.
43- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 320 و 321 و 343.
44- روضة المتقین، ج 1، ص 458 و وسائل الشیعة، ج 3، ص 200 تا 202.
45- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 185، ح 558.
46- بحار الانوار، ج 6، ص 230، ح 35.

منبع: مقاله ی اولین منزل به سمت معاد

چهارشنبه 29/7/1388 - 16:45
دانستنی های علمی
زیارت قبور ، سودمند یا ...؟


نویسنده : آیت الله جعفر سبحانی



وادی خاموشان در هر شهر و روستا، زمین گسترده‌ای را در بر می‌گیرد که در آن، انسان‌های دیروز، از بزرگ و کوچک ،توانا و ناتوان در کنار هم به خوابی ژرف فرو رفته‌اند؛ چنان که گویی دیگر هیچ گاه بیدار نخواهند شد. دیدار از این وادی، که نشان از عجز ذاتی انسان و زوال قدرت‌ها و مکنت‌های مادی اوست، آثاری سازنده و زندگی ‌بخش دارد .
انسان هوشمند، با دیدن این وضع رقّت‌بار، ناپایداری جهان را از نزدیک دریافته، در مقام چاره برمی‌آید و با درک هدفداری جهان آفرینش، از گرداب غفلت و خودخواهی بیرون می‌جهد و به اندیشه دستیابی اسباب و لوازم زندگانی جاوید می‌افتد. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)بر این نکته تربیتی انگشت نهاده و می‌فرماید:
زوّروا القبور فانّها تذکرکم الاخره ؛(۱) به زیارت قبرها بشتابید که مایه یاد سرای جاویدان است.
و در دیگر سخنان خود می‌فرماید: زوّروا القبور فانّ لکم فیها عبره ؛(۲)
به زیارت قبرها بروید، زیرا در آن برای شما درس عبرت است.
آنان که عزیزی از دست می‌دهند، به حکم پیوند خونی و عاطفی، وی را به دست فراموشی نمی‌سپرند؛ بلکه در محفل‌ها و مجلس‌ها، پیوسته از او یاد کرده، به نکوداشت یاد وی می‌کوشند. چون مرگ، راه دیدار جسمی را بر آنان بسته است، به دیدار روحی و معنوی روی آورده و به صورت فردی یا گروهی، بر سر مزار عزیز از دست رفته گرد می‌آیند و مراسمی را برپا می‌کنند.
رویه در مرگ عزیزان، و همایش بر سر مزار آنان، رسمی عام و جهانگیر بوده و از این رو می‌توان گفت ریشه در فطرت انسان‌ها دارد. همان جذبه و کشش روحی که آدمی را در دوران زندگی عزیزان به دیدارشان ترغیب می‌کند، پس از مرگ آنان نیز بر سر مزار ایشان می‌کشاند. به ویژه آنکه، بر اساس بینش اسلامی، روح همچون تن، از بین نمی‌رود، بلکه آفاق را چشم‌اندازی گسترده‌تر می‌یابد و از لطف دوستانی که خود را بر سر مزار وی رسانده و با خواندن فاتحه وی را شاد ساخته‌اند، خشنود می‌شود. از این روی زیبنده نیست مردم را از برگزاری این رسم فطری و انسانی بازداریم؛ بلکه بایستی برای هدایت آنان کوشیده و دقت کنیم اظهار علاقه به عزیزان، با گناه و آلودگی همراه نشود.
آنچه گفتیم درباره زیارت قبور افراد عادی است که به گونه‌ای با زائر، بستگی خونی داشته و زائر با حضور بر سر مزار آنان، به احساسات قلبی و نیاز عاطفی خود پاسخ می‌دهد و با نثار اشک و گلاب، تربت عزیزان خود را عطرآگین می‌کند. در میان عزیزان، عالمان و مصلحان جهان، جایگاهی برتر و والاتر دارند. آنان بسان شمع، سوخته ، پیرامون خویش را روشن ساخته‌اند و در سایه یک زندگی پر تلاش، گنجینه بزرگ و ماندگاری از دانش و معرفت به یادگار نهاده‌اند؛ و از این رو شایسته بیشترین پاسداشت و تکریم‌اند؛ به ویژه عالمان دین، که جامعه را با کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آشنا ساخته و زمینه‌های دستیابی بشر به سعادت جاوید را فراهم می‌آورند.
حضور در کنار تربت عالمان، گذشته از آنکه پاسداشت شخصیت آنان است، ترویج علم و دانش بوده و موجب گرایش همگان به این سلسله خدمتگزار و حفظ میراث ارزشمند آنان است. پیداست جامعه‌ای که در آن، دانش و دانشمند ، از حرمت و منزلت شایسته برخوردارند، هیچ‌گاه در حضیض فقر علمی و فرهنگی، فرو نخواهد افتاد.
زیارت تربت مجاهدان نیز، که با خون سرخ خویش از شرف و عزت ملتی دفاع کرده و در راه پاسداری از آرمان‌های بزرگ انسانی و الاهی جان باخته‌اند، مفهومی فراتر از زیارت قبور افراد عادی دارد. حضور بر تربت شهیدان راه حق، افزون بر آثار سازنده روحی ـ تربیتی، نوعی پیمان بستن با آنان است. زائر، با این حضور اعلام می‌دارد که به راه شهیدان وفادار است و آرمان مقدس و ارزشمندشان را پاس می‌دارد. به یک نمونه زنده توجه کنید:
زائر خانه خدا پیش از طواف، حجر الأسود را استلام می‌کند و با گذرادن دست بر آن ، با ابراهیم خلیل (علیه السلام) پیمان می‌بندد که در آرمان او، یکتاپرستی، ثابت قدم باشد و در نشر آن بکوشد؛ ولی چون دست زائر به قهرمان توحید نمی‌رسد، به اثر بازمانده از او، دست نهاده و مراسم بیعت را انجام می‌دهد. در احادیث اسلامی وارد شده است که زائر خانه خدا هنگام استلام حجر چنین بگوید:
أمانتی آدیتها و میثاقی تعاهدته ، لتشهد لی بالموافاه ؛(۳)
امانتی را که بر ذمه‌ام بود ادا کردم و پیمان خود را تازه کردم تا به ادای آن گواهی دهی.
زیارت قبور شهیدان سرزمین بدر و اُحد و کربلا و دیگر عزیزان خفته به خون، ترسیم‌گر این حقیقت است، و زائران این مَشاهد، با دست کشیدن بر ضریح و قبر آنان و فرستادن درود بر روان پاکشان، تعهد می‌کنند که تداوم‌بخش راه ایشان باشند. به دیگر سخن، زیارت قبر شهید، نوعی پاسداشت و احترام اوست، و از آنجا که شهید، کشته آرمان‌ها و ایده‌های خویش است، هر کس نیز به شهید احترام گذارد، به راستی آرمان او را مقدس شمرده و خود را پیرو راه و مرام وی دانسته است.
حضور در حرم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا جانشینان پاک او نیز، افزون بر پاسداشت فداکاری‌ها و جان‌فشانی‌های آنان در هدایت خلق، حکم گونه‌ای پیمان با ایشان را دارد. امام هشتم (علیه السلام) در یکی از سخنان خود درباره زیارت بارگاه معصومان (علیهم السلام) چنین می‌فرماید:
ان لکل إمام عهداَ فی عنق أولیائه و شیعته، و انّ من تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم ؛(۴)
هر امامی عهد و پیمانی بر ذمه دوستان و شیعیان خویش دارد و زیارت قبور امامان، بخشی از عمل به این پیمان است.
به راستی، زائر هنگام زیارت قبر پیامبر و امامان (علیهم السلام) با آنها پیمان می‌بندد که در زندگی، جز بر راه و روش آنان، گام برندارد. زائر حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با زبان حال چنین می‌گوید: ای رسول خدا، اگر مهاجر و انصار در حدیبیه با تو پیمان بستند که از حریم رسالت پاسداری کنند،(۵) و اگر زنان با ایمان مکه با تو بیعت کردند که از شرک و گناه بپرهیزند ،(۶) و اگر مؤمنان گنهکار فرمان یافته‌اند که به حضور تو رسیده و از تو درخواست کنند تا برایشان آمرزش بخواهی ،(۷) من نیز با حضور در حرمت، و دست نهادن بر تربتت، با تو پیمان می‌بندم که پاسدار آرمان‌هایت باشم و از شرک و دیگر گناهان دوری جویم و در ازای این کار، از تو می‌خواهم که برایم از درگاه الاهی آمرزش بخواهی.
توجه به این نکته، بایسته است که زیارت قبور مردان خدا، از گردشگری و جهانگردی جدا بوده و هدفی دیگر را دنبال می‌کند. گردشگران، به دنبال لذت بردن از چشم‌اندازهای زیبا یا دیدن آثار باستانی‌اند و در پی تفریح و خوشگذرانی‌اند که البته اگر با لهو و لعب همراه نباشد، اسلام نیز با آن مخالفتی ندارد؛ اما زائران حرم یار، در پی وصل به محبوب، و پیمان دوباره با اویند و رنج رسیده به وی را، حتی اگر مستلزم دویدن در بیابان و خفتن بر خار مغیلان باشد، بر خود هموار می‌سازند. جهانگرد، پروار کردن جسم و جان حیوانی را می‌خواهد، ولی زائر بر آن است که روح تشنه خویش را از کوثر وصل یار، سیراب سازد، و چون دستش به دامن معشوق نمی‌رسد ، دست به تربت وی می‌ساید که رنگ و بوی او را دارد.
به گواهی تاریخ ، پس از درگذشت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)، عربی از خارج مدینه وارد شهر شد، در کنار قبر پیامبر نشست و این آیه را تلاوت کرد:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً ؛(۸)
و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند، و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند.
آن‌گاه آن عرب غریب چنین گفت: ای پیامبر، من به اینجا آمده‌ام تا برای من آمرزش‌ بخواهی، و تو را شفیع پروردگارم قرار دهم. سپس در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، شعری بدین مضمون سرود: ای بهترین کسی که پیکرش در این دیار به خاک خفته، و عطر وی پستی و بلندی این سرزمین را خوشبو ساخته است. جانم فدای زمینی که در آن جای گزیده‌ای و عفت و جود و کرم در آن پنهان گشته است.(۹)
او مفهوم زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با ذهن صاف و فطرت پاک خویش، دریافت و به زیارت آن عزیز عالَم وجود شتافت. این است فلسفه اجتماعی و تربیتی زیارت قبور ارحام و بستگان، عالمان و دانشمندان، شهیدان راه حق و پیشوایان دین (علیهم السلام) که منطق عقل و دین بدان گواه و ناظر است.

 

پی نوشت :

۱ . سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۰۰، حدیث ۱۵۶۹.
۲ . کنز العمال، ج ۱۵، ص ۶۴۷، حدیث ۴۲۵۵۸.
۳ . وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۰۰، باب ۲، حدیث ۱.
۴ . وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۳۴۶، باب ۴۴، حدیث ۲.
۵ . سوره فتح، آیه ۱۸: لَقَدْ رَضِی اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبَایعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَه.
۶ . سوره ممتحنه، آیه ۱۲: إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یبَایعْنَکَ عَلَى أَن لاَ یشْرِکْنَ بِاللَّهِ.
۷ . سوره نساء، آیه ۶۴: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً.
۸ . سوره نساء، آیه ۶۴.
۹ . یا خیرَ مَن دفنت فی القاع أعظمه***فطاب من طیبهن القاع و ألأکم
نفسی الفــداء لـقبر أنت ســاکنه ***فیه العفاف و فیه الجود و الکرم
(وفاء الوفاء، ج ۴، ص ۱۳۶۱؛ الدرر السنیه، ص ۲)



چهارشنبه 29/7/1388 - 16:43
فلسفه و عرفان
برزخ (3)


پرسشهاى برزخ

بازرسان قبر

((پرسش قبر)) از مهم ترین موضوعات این مبحث است که در بسیارى از روایات این باب, از آن سخن رفته است و در اهمیت این موضوع همین نکته بس که انکار کننده آن, شیعه اهل بیت (ع) نیست.
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((هر که سه چیز را انکار کند, شیعه ما نیست: ۱ـ معراج, ۲ـ پرسش قبر, ۳ـ شفاعت)).۵۹
از روایات استفاده مى شود که پرسشهاى قبر را دو فرشته به نامهاى نکیر و منکر انجام مى دهند:
پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ((خداوند تعالى, دو فرشته به نامهاى نکیر و منکر, جهت پرسش به قبر مى فرستد))۶۰
از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسیدند: سیماى فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ((بسیار تند خو و زشتند; صدایشان همچون رعد غران و چشمانشان چون برق تابان است.
موهایشان (به گونه اى بلند است که از پشتشان آویزان و) به روى زمین کشیده میشود; دندانهایشان (به گونه اى تیز است که وقتى آنها) را در زمین فرو کنند, گودالى پدیدار شود))۶۱.
امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: ((هنگام ورود موئمن به قبر, بازرسان قبر (با احترام) او را نشانند و سوئالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نیکى شنوند) قبرش را تا چشم کار مى کند, بگشایند و از طعامهاى بهشتى برایش (ارمغان) آورند)).۶۲
حال این سوال به ذهن مى رسد که آیا سیماى فرشتگان بازرس قبر, نسبت به نیکان و بدان یکسان است یا تفاوت دارد؟
براى پاسخ به این سوئال, به نکاتى چند اشاره مى شود:
الف: بازرسان قبر با این سیماى وحشتناک و هراسنده فقط به سراغ بدکاران مىآیند و این دیدار نامیمون سزاى کمى از گناهان بزرگ آنهاست.
ب: سیماى بازرسان قبر نسبت به نیکوکاران بسیار زیبا و برخورد آنها همراه با مهربانى و محبت است.
ج: در برخى اخبار و ادعیه نیز بین بازرسان قبر, تفاوت گذاشته شده است; نسبت به بدکاران ((نکیر و منکر)) و نسبت به نیکوکاران ((بشیر و مبشر)) نامیده شده اند.۶۳
((نکیر و منکر)) را بدین سبب نام نهاده اند که از منکران خدا, پیامبر, امام و... همچنین از انجام دهندگان منکرات و زشتى ها سوئال مى کنند.
((بشیر و مبشر)) را از این رو که بشارت دهنده و مژده آور براى اهل ایمان و نیکوکاران هستند, بدین اسم نامها نهاده اند.
شایان ذکر است که گاهى از فرشتگان بشارت نیز, تعبیر به ((نکیر و منکر)) مى شود.

آزمونى سخت

در برزخ از مسائل کلى (اعمال و عقاید) پرسیده مى شود و رسیدگى به مسائل دیگر, به قیامت واگذار مى گردد:
پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ((از خدا, پیامبر, دین و امام پرسیده مى شود)).۶۴
امام سجاد (علیه السّلام) فرمود: ((دریغا! اى فرزند آدم! غافلى; اما خدایت از تو غافل نیست. مرگ, شتابان سراغت مى آید; تو را در مى یابد; آنگاه تک و تنها به خانه قبر خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت, نزدت مىآیند و درباره پروردگار, پیامبر, دین, کتاب و امام از تو مى پرسند سپس از شمار عمر و چگونگى گذراندن آن و بعد, از به دست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند پرسید)).۶۵
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((قبر از پنج چیز (دیگر, نیز) پرسیده مى شود:
۱ـ نماز, ۲ـ زکات, ۳ـ حج, ۴ـ روزه, ۵ـ دوستى اهل بیت (علیهم السّلام) )).۶۶
بنابراین, مهم ترین سوئالات قبرـ تا آنجا که ما یافتیم ـ به شرح زیر است:
۱ـ معبودت که او را پرستش مى کردى, چه کسى بود؟
۲ـ پیامبرت که بود؟
۳ـ کتابش چه نام داشت؟
۴ـ امامى که فرمانش را مى بردى, چه کسى بود؟
۵ـ شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف کردى؟
۶ـ مالت را از کجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟
۷ـ آیات نمازت را بدرستى انجام دادى؟
۸ـ زکات و خمس مالت را پرداختى؟
۹ـ از عهده حج واجبت به نیکى برآمدى؟
۱۰ـ روزه هاى واجبت را به جا آوردى؟
۱۱ـ آیا نسبت به اهل بیت (علیهم السّلام) محبت داشتى؟
غیر از موارد یاد شده, در روایتى آمده است: از دوستان شخص نیز سوئال مى کنند و چنین پرسند: با که دوست بودى؟۶۷
پاسخ به سوئالات بازرسان قبر, ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکى از عهده این آزمون برآیند, با موفقیت این راه را پشت سر مى گذارند; اما کسانى که در دنیا با کوله بارى از گناه, راهى آن سرا شوند, در برابر آزمونى بسیار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاریک قرار گیرند و با دو موجود وحشت آفرین و هولناک روبه رو شوند; چنان ترس و هراس بر آنان چیره گردد که تصورش را نتوان کرد.
به برخى از اشخاص در هنگام پاسخ, لکنت زبان دست مى دهد. برخى گویند: در دنیا مى گفتند: خدایى هست, پیامبرى هست ; ولى ما انکار مى کردیم.
گروهى ممکن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره کنند و گویند: خدا و پیامبر, شمایید.
پس از آن, فرشتگان با گرز آتشین و عمود آهنین برسرشان کوبند; طورى که از قبرهایشان آتش زبان کشد!
شایان ذکر است که میزان پاسخگویى و مجازات, به میزان کردار شخصى بستگى دارد. و مجازات همگان یکسان نیست.

متوسطان ; مستضعفان

از برخى روایات استفاده مى شود که تنها نیکان و بدان محض, مورد سوئال و پرسش قرار مى گیرند:
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: ((در قبر پرسش نمى شود, مگر از کسانى که داراى ایمان یا کفر محض هستند))۶۸
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ((فقط از کسانى که داراى ایمان و کفر محض هستند, سوئال مى شود و دیگران به حال خود رها مى گردند))۶۹
بنابراین, از غیر نیکان و بدان محض ـ که از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبیر مى گردد ـ پرسش نمى شود.
علامه مجلسى ; در این باره مى گوید: ((از مستضعفان و متوسطان که بین ایمان و کفر قرار دارند, سوئال نمى شود.))۷۰
((متوسطان)) کسانى هستند که توانایى اداى تکالیف خود را ندارند (مانند: ابلهان, دیوانگان و کودکان).
((مستضعفان)) کسانى هستند که زیر سلطه فرهنگى قرار گرفته, لذا از تشخیص حق عاجزند و قادر به هجرت از دیار خود نیستند (مانند: کسانى که در محیط کفر زندگى مى کنند و دسترسى به جایى ندارند و نداى حیاتبخش آیین اسلام نیز بدیشان نرسیده است).
بنابراین, آن دسته از مستضعفان که دسترسى به آیین حق یا امکان هجرت از سرزمین خود را دارند, از عذاب جهان برزخى استثنا نشده اند. آیه زیر نیز بر این مدعا دلالت دارد:
((ان الذین توفاهم الملائکه ظالمى انفسهم قالو فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها فاولئک ماویهم جهنم وسائت مصیراً))۷۱
پس از مرگ, فرشتگان به انسانهاى بدکردار گویند: چرا در دنیا چنین مى کردید؟
گویند: ما, در زمین, مستضعف و ناتوان بودیم.
فرشتگان پاسخ دهند: آیا زمین خدا گسترده نبود; تا از آن وادى هجرت کنید؟
پس, جایگاه اینان, جهنم است که بسیار بد جایگاهى است .
دنباله آیه فوق, درباره مستضعفینى که مهاجرت و رسیدن به حق برایشان ممکن نیست, چنین مى گوید:
((الا المستضعفین من الرجال و النسا و الولدان لایستطیعون حیلهً ولا یهتدون سبیلاً فاولئک عسى الله ان یعفر عنهم و کان الله عفواً غفوراً))۷۲.
آن گروه از مردان, زنان و کودکان مستضعفى که گریز و چاره اى برایشان میسر نبود و راهى به نجات خود نمى یافتند,
امیدوارم به عفو و بخشش خدا باشند که خدا آمرزنده است و گناهانشان را مى بخشد.

معصومان ; مقربان

گروهى از نیکان نیز که داراى ایمان و تقواى والایى هستند, مورد سوئال و جواب قبر واقع نمى شوند این عده از انسانها برتر که از آنه به معصومان و مقربان تعبیر مى شود ـ عبارتنداز:
الف: پیامبران و امامان (علیهم السّلام) .
ب: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا (مجاهدان و شهیدان).
بنا به دلایل زیر از پیامبر و امامان معصوم (علیهم السّلام) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:
۱ـ آنان از برترین درجه ایمان و بالاترین مرتبه تقوا برخوردارند ـ تا جایى که از گناه و اشتباه به دور هستند ـ از این رو, خلافى انجام نمى دهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند.
۲ـ آنان میزان عمل دیگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است; لذا پرسش ازآنان ـ علاوه بر اینکه بیهوده به نظر مى رسد ـ گستاخى به مقام شامخ آن ستارگان پر فروغ انسانیت است .
۳ـ آنان از پیش, امتحان خود را به نیکوترین وجه ممکن در دنیا پس داده اند ـ که شایستگى به دست آوردن این منصب بزرگ را یافتند ـ از این رو, امتحان دوباره درباره آنان بى مورد است .
۴ـ از طرفى دور ازعقل است که از پیامبران و امامن پرسیده شود که پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ یا از آنان که خود سرمشق و اسوه دیندارى براى انسانها هستند, بپرسند: دینت چیست؟ یا از آنان که خود از طرف خدا بدین افتخار دست یافته اند, بپرسند: خدایت کیست ؟
غیر از معصومان عده اى دیگر نیز از پرسش قبر مستثنا هستند که به دلیل روایت زیر از آنها به ((مقربان)) تعبیر مى شود:
قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : ((اقرب الناس من درجه النبوه اهل العلم و الجهاد)) ۷۳
مقرب ترین انسانها به درجه پیامبرى, عبارتنداز: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا.
بیشتر دلایلى که در بر داشتن پرسش و پاسخ از معصومان بیان شد, نسبت به دانشمندان پارساى امت اسلامى نیز صادق است. اینان بهترین رهروان راه انبیا مى باشند و چون در دوران ختم نبوت (پایان پیامبرى) قرار دارند, تمام وظایف سنگین پیامبران بر دوش آنهاست, به گونه اى که مقام برخى از دانشمندان پارساى این امت از مقام پیامبران بنى اسرائیل نیز برتر است .
به حدیث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگرید:
((دانشمندان, چراغهاى زمین, جانشینان انبیا و وارث پیامبران هستند)).۷۴

 

 

پی نوشت :

۵۹ـ ((بحارالانوار)), ج ۶, ص :۲۲۳ ((من انکر ثلاثه اشیا, فلیس من شیعتنا: المعراج, و المساله فى القبر, و الشفاعه)).
۶۰ـ ((مدرک پیشین)), ص :۲۴۶
((ان الله تعالى ملکین; یفال لهما: منکر و نکیر; ینزلان على المیت, فیسالانه...)).
۶۱ـ ((مدرک پیشین)), ص ۲۱۵ ـ :۲۱۶
((ملکان فظان غلیظان ; اصواتهما کالرعد القاصف, و ابصارهم کالبرق الخاطف! یطئان فى اشعارهما, و یحفران بانیابهما. فیسالانک)).
۶۲ـ ((مدرک پیشین)), ص :۲۲۲
((فاذا ادخل (الموئمن) قبره, اتاه منکر و نکیر ; فیقعدانه و یقولان له:... فیفحسان له فى قبره مد بصره; و یاتیانه بالطعام من الجنه...)).
۶۳ـ ((اقبال)), ص ۶۴۵, ((بحار)), ج ۹۸, ص :۲۹۱
(به نقل ((مصباح المنیر)), آیه الله على مشکینى, ص ۱۹۰, انتشارات یاسر):
((و امتنى مسرورا و مغفورا, و تول انت نجاتى من البرزخ, و ادرعنى منکراً و نکیرا و ارعینى مبشرا و بشیرا; واجعل لى الى رضوانک و جنانک مصیرا, و عیشا قریرا, و ملک کبیرا; وصل على محمد و آل کثیرا)).
بارالها! مرا شاد و آمرزیده بمیران; رهایى مرا از گفت و گوى برزخ عهده دار شو; منکر و نکیر را از من باز گردان ; بشیر و مبشر را به من بنمایان; مرا به سوى خشنودى و بهشت خود راهى بگشاى; حیاتى با کمال مطلوب که مایه روشنى چشم باشد, عطا کن; و بر محمد و خاندانش درود بى اندازه نثار فرماى. (خواندن این دعا, در هر روز او ماه رجب, بسیار سفارش شده است).
۶۴ـ ((بحار الانوار)), ج ۶, ص ;۲۴۵
((... یسالانه: عن ربه و نبیه و دینه و امامه)).
۶۵ـ ((امالى الصدوق)), ص ۴۰۷, ج ۶, ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴. ((لثانى الاخبار)), ج ۴, ص :۲۵۰
((ابن آدم! ان اجلک اسرع شى الیک... اول ما یسالانک عن ربک الذى کنت تعبده, و عن نبیک الذى ارسل الیک, و عن دینک الذى کنت تدین به, و عن کتابک الذى کنت تتلوه, و عن امامک الذى کنت تتولاه; ثم عن عمرک فیما افنیته؟ و مالک من این اکتسبته و فیما اتلفته؟)).
۶۶ـ ((الکافى)), چ ۳, ص ۲۴۱. ((بحار)), ج ۶, ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.
((یسال المیت فى قبره عن خمس: عن صلاته و زکاته و حجه و صیامه و ولایته و ایانا اهل البیت)).
۶۷ـ ((بحار الانوار, ج ۶, ص ۲۶۰.
۶۸ـ ((الکافى)), ج ۳, ص ۲۳۵. (نقل از ((بحار)), ج ۶, ص ۲۶۰):
((انمان یسال فى قبره من محض الایمان محضاً; او محض الکفر محضاً...))
۶۹ـ ((مدرک پیشین)).((المحجه البیضا)), ج ۸, ص :۳۱۰
((لا یسال فى القبر الا من محض الایمان محضاً ; او محض الکفر محضاً و الاخرون یلهون عنهم)).
۷۰ـ ((بحار الانوار)), ج ۶, ص :۲۶۰
((انه لایساله عن المستضعفین و المتوسطین بین الایمان و الکفر)).
۷۱ـ نسا (۴) آیه ۹۷.
۷۲ـ نسا (۴) آیه ۹۸ـ ۹۹.
۷۳ـ ((المحجه البیضا)), ج ۱, ص ۱۴. ((میزان الحکمه)), ج ۶, ص ۴۵۶.
۷۴ـ ((کنز العمال)), ج ۱۰, ص ۱۳۴, الهندى, موئسسه الرساله.((میزان الحکمه)), ج ۶, ص :۴۵۷
((العلما مصابیح الارض, و خلفا الانبیا و ورثه الانبیا)).

منبع: کتاب حیات برزخى - اسدى
چهارشنبه 29/7/1388 - 16:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته