عشق ﻴﻌنی دل سپُردَن در اَلست
از مِیِ وصل الهی مستِ مست
عشق ﻴﻌنی ذکر ناموس خدا
ﻴﺎ علی گفتن به زﻴر دست و پا
عشق ﻴﻌنی جلوﻩ صبر خدا
شرم اﻴّوب نبی از مرتضی
عشق بر دلها شهامت ﻤﻰدهد
عشق بر غمها حلاوت ﻤﻰدهد
عشق بر دلداده فرمان ﻤﻰدهد
عاشق جان داده را جان ﻤﻰدهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق ﻴﻌنی انقلاب فاطمه
از کبودی چشم تار فاطمه
عشق ﻴﻌنی عشق ناب فاطمه
ﺒﻴت الاحزان خراب فاطمه
عشق ﻴﻌنی صحبت ﺒﻰ واهمه
ﺤﻴدر در بند ﭙﻴش فاطمه
آنکه خود مرد دﻠﻴر جنگ بود
دﺴﺘﮕﻴر فرقه ای صد رنگ بود
عشق ﻴﻌنی عاشقی در تار و پود
گردش دستاس با دست کبود
عشق ﻴﻌنی غسل زﻴر ﭙﻴرُهَن
دست،ﺒﻴرون کردن از زﻴر کَفَن
عشق ﻴﻌنی صبر در هنگام خشم
عشق ﻴﻌنی جای ﺴﻴلی روی چشم
عشق ﻴﻌنی قلب چون آﺌﻴنه ای
جای ﻤﻴﺦ در به روی ﺴﻴنه ای
عشق ﻴﻌنی انتظارِ منتَظَر
ﺴﻴنه ای مجروح از مسمار در
عشق ﻴﻌنی گرﻴﻪ های ﺤﻴدری
دختری دنبال نعش مادری
عشق ﻴﻌنی طاعت جان آفرﻴن
ردّ خون ﺴﻴنه بر روی زمین
....