ادبی هنری
آورده اند كه بهلول بیشتر اوقات در قبرستان می نشست
روزی هارون كه به قصد شكار از آنجا میگذشت از وی پرسید:بهلول اینجا چه میكنی؟
بهلول گفت:به دیدن اشخاصی آمده ام كه نه غیبت مردم را می نمایند ،نه از من توقعی دارند ونه من را آزار میدهند.
هارون گفت:آیا با دیدن قبرستان ،می توانی از پل صراط و سؤال و جوابش مرا آگاهی دهی؟
بهلول گفت:در همین محل آتشی بیفروزید و سینی فلزی بر روی آن نهید تا داغ شود ،پس به هارون گفت: من با پای برهنه بر آن می ایستم و نام خود وهرچه دارم و هرچه امروز خوردم و آشامیدم ذكر می نمایم ،تو نیز باید چنین كنی...
پس روی سینی ایستاد به سرعت گفت:بهلول و خرقه ای و نان جو و سركه و فوری پایین جست.
چون نوبت به هارون رسید در معرفی نامش آنقدر بر سینی ایستاد كه پایش بسوخت و طاقت نیاورد وبیفتاد.
آنگاه بهلول گفت: ای هارون این نمونه دنیوی سؤال و جواب آخرت است.
آنها كه درویشند و از تجملات دنیا بهره ای ندارند آسوده از پل صراط بگذرند و آنها كه پایبند دنیا بوده اند میسوزند و گرفتار میشوند!
پنج شنبه 27/12/1388 - 9:51
خانواده
کسی بهتر می خندد که بیشتر بخندد
پنج شنبه 27/12/1388 - 9:50
ادبی هنری
خواب دیدم قیامت شده است.
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت: «میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند
خود بهتر ازهر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.
پنج شنبه 27/12/1388 - 9:48
خانواده
رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد
(جبران)
پنج شنبه 27/12/1388 - 9:47
خواستگاری و نامزدی
مدت ها تمرین کرد تا همان آدمی شد کههمسرش،دوست داشت شبیه او باشد.و تازه،آن وقت بود که فهمید،همسرشهمان آدمی نیست که او انتظار داشت ، باشد
(خودم)
سه شنبه 25/12/1388 - 11:6
خانواده
شد كار جهان ، فلج یا الله
كی می رسد فرج یا الله
دنیاست در انتظار مصلح كل
عجل لولیك الفرج یا الله
سه شنبه 25/12/1388 - 9:5
دانستنی های علمی
آیا هیچ وقت آدم های شاد و موفقی را که به رویاهایشان رسیده اند، دیده اید؟ تا حالا دلتان خواسته از آنها بپرسید نظرشان درباره خودشان چیست و اصلا دنیا را چطوری می بینند؟
سال هاست که درخصوص افراد استثنایی که در تجارت، ورزش و دیگر رشته ها موفقند، تحقیق می شود. در این سال ها بعضی باورهای مهم و اساسی درباره این انسان های موفق سالم و شاد به اثبات رسیده است. اگر شما هم دوست دارید شادتر باشید و زندگی در کنترل خودتان باشد، بهتر است با ما همراه شوید و چند هفته ای را با این ۵ باور مهم طی کنید. باورهای ما پنجره ای هستند که ما از آن به دنیا نگاه می کنیم. آنها تمام زمینه های زندگی مان را شکل می دهند. اگر تصمیم بگیرید با نظر مثبت به زندگی نگاه کنید، دیدگاه شما خوش بینانه و قدرتمند می شود و خیلی زود از این طرز برخورد با دنیای اطرافتان بهره می برید.
* خودتان بهتر از هر کسی خودتان را می شناسید :
مردی یک شب کلید خانه اش را گم کرده بود و نمی توانست وارد خانه شود. او بیرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال کلیدش می گشت. کمی بعد همسایه اش او را دید و به کمک او آمد تا با هم کلید را پیدا کنند. اما بی فایده بود. پس از کلی جستجو همسایه از او پرسید: اگر تو کلید را در منزل گم کرده ای، چرا در خیابان دنبال آن می گردی؟ مرد پاسخ داد: چون در خیابان نور بیشتر است! حالا تصور کنید شما جهت و معنای زندگی را گم کرده اید. اگر از مردم بپرسید اهداف شما در زندگی چه باید باشد، درست مثل این است که در خیابان دنبال کلیدی بگردید که در خانه جا گذاشته اید. هیچ کس به شما نمی تواند بگوید چطور به زندگی تان معنا ببخشید. روش دیگران به درد شما نمی خورد. شما باید درون خودتان را جستجو کنید. حتی اگر یک عمر برای یافتن پاسخ های خود جای دیگری را جستجو کرده اید، به محض این که به درون خودتان رجوع کنید، می بینید که پاسخ سوال های زندگی برای شما روشن می شود.
* اگر گام به گام پیش بروید، به هر چه بخواهید می رسید :
حقیقت این است که هر نوع مهارتی را می توان یاد گرفت، هر مشکلی را می شود حل کرد و هر کاری را می توان به نتیجه رساند، فقط اگر مرحله به مرحله پیش بروید و کارهای بزرگ را به قسمت های کوچک تر تقسیم کنید. وقتی یک کار بزرگ را به چند مرحله کوچک تر تقسیم کنید، انجام آن آسان تر می شود و دیگر به نظرتان سنگین نیست. ما ناخودآگاه در بسیاری موارد این کار را انجام می دهیم. مثلا وقتی قرار است یک شماره تلفن را به خاطر بسپاریم، اعداد آن را ۳ تا ۳ تا یا ۲ تا ۲ تا حفظ می کنیم. نکته مهم آن است که اگر می خواهید دیوار بین خود و رویاهای زندگی تان را بردارید، بهترین کار آن است که آجر به آجر پیش بروید تا به هدفتان برسید.
* اگر روش شما جوابگو نیست، آن را عوض کنید :
دکتر اسپنسر جانسون، نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم ها و موش ها را این طور توصیف می کند. وقتی یک موش حس می کند تلاش هایش به نتیجه نمی رسد، روش خود را عوض می کند، اما وقتی آدم ها حس می کنند کاری که انجام می دهند به نتیجه نمی رسد، عصبانی و خسته می شوند و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می گیرند و می گویند: “من همیشه این کار را همین طور انجام داده ام. “یا” من آدمی این مدلی هستم.” در اصل این آدم ها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن می ترسند و حس می کنند ترسشان به این معناست که دیگر روش ها اشتباه است. همیشه آنچه به نظر ما طبیعی و صحیح به نظر می رسد، در اصل محصول باورهایتان است و به ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امکانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی هایمان است. اگر واقعا می خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده اید، پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.
* شکست هرگز وجود ندارد :
تنها شکستی که در زندگی وجود دارد، این است که دست از یادگیری بردارید. جز این مورد هر نتیجه ای که پیش رویتان می آید، بازتابی است که به شما می گوید آیا راهکار انتخابی شما را به هدف نزدیک تر کرده یا دورتر. آدم هایی که به اهدافشان می رسند، یک خصوصیت مشترک دارند، آنها از شکست و اشتباه نمی ترسند، چون می دانند هر اشتباه یا شکست فرصتی است برای یادگیری که باید از آن استفاده کرد شکست، لازمه یاد گرفتن است.
* شما همین حالا در حال شکل دادن آینده تان هستید :
تفاوت بارزی که میان افراد موفق و ناموفق وجود دارد، این است که افراد موفق در حال زندگی می کنند اما افراد ناموفق در گذشته سیر می کنند. اگر دائم به گذشته بچسبید، تمام زیبایی ها و فرصت هایی را که زندگی در حال حاضر به شما ارزانی کرده از دست می دهید. اگر هم در حال زندگی کنید بسرعت می توانید فرصت های رسیدن به اهدافتان را صید کنید. مهم نیست در گذشته چقدر تلاش کرده اید. هر لحظه از هر روز زندگی فرصت تازه ای است تا به خوشبختی و موفقیت نزدیک تر شوید. اگر بار دیگر ترس های قدیمی و باورهای محدودکننده مانع شادی و موفقیت شما شدند، آنها را در ذهن تان متوقف و در درون تان افکار مثبت و خوش بینانه را جایگزین افکار منفی کنید. قدرت باورهای مثبت آنقدر زیاد است که می توانید به کمک آنها از تمام لحظات زندگی پلی برای موفقیت بسازید.
سه شنبه 25/12/1388 - 9:1
دانستنی های علمی
آیا مایلید به افكار كسی كه در كنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجه شده باشیم میتوانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت كردنشان بشناسیم. اما این شناخت در مواجه حضوری با دانستن بسیاری از حالات ثابت شده در علم روانشناسی بهترین فرهنگ نامه آدمشناسی را برایمان میگشاید. با شناخت بیشتر افراد، ارتباطمان جهت دار میشود و در مدت كوتاهی خواهیم توانست كه به هدف مورد نظر از این آشنایی و ملاقات نزدیك شویم. ایجاد رابطه صحیح باعث رشد عزت نفس در انسان میشود و ارتباط ما با خودمان و اطرافیان تقویت میشود. هر چه بهتر و كاملتر با خود و دیگران ارتباط برقرار كنیم، احساس موفقیت از ایجاد یك ارتباط صحیح و دوستانه ما را زودتر به هدفهایمان میرساند و باعث تعالی افكار و رفتارمان در زندگی میشود.
1 - فرد خوددار:
اگر شخصی دستهایش را پشت كمر قفل كند، نشان میدهد كه خود را به شدت كنترل كرده است. در این حالت او سعی دارد خشم یا احساس ناامیدی را از خود دور كند.
2 - حالت تدافعی:
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حملهای غیر منتظره و ناگهانی یا بیمیلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند، حالت بی میلی شدیدتر است.
3 - متفكر:
گره كردن دستها به دستههای صندلی نشان میدهد كه شخص سعی دارد احساس خود را مهار كند. اما قفل كردن قوزك پاها به یكدیگر حالت تدافعی است. این حالت بیشتر در مسافران مضطرب هواپیمای هنگام پرواز و فرود آن دیده میشود.
4 ـ دقت:
وقتی شخص انگشت سبابه را روی صورت و بقیه دستش را به صورت گره كرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی كه با دقت است. این حالت نشان میدهد كه شخص بادقت زیاد به صحبتهای شما گوش میدهد و یك یك كلمات شما را میسنجد و در چهره او حالتی انتقادی به چشم میخورد.
5 - بدگمان:
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دودلی است. او به صحبتهای شما و صحت گفتههایتان تردید میكند. در این حالت ممكن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد.
6 - بیگناه:
دستهایی كه روی سینه قرار گرفته باشد، بهترین نمونه برای نشان دادن و حالت بیگناهی و درستكاری است. این حالت اثر باقیمانده از شكل سوگند خوردن است كه دست را روی قلب قرار میدهند.
7 - مطمئن:
این حالت دستها در مردها نشان میدهد كه به آنچه كه میگویند اعتقاد و اعتماد كامل دارند و در خانمها كمتر دیده میشود. خانمها هنگامی كه دست خود را به كمر میزنند نشان میدهند كه به آنچه میگویند اطمینان دارند.
8 - مرموز:
دستهای به هم مشت شده زیر چانه نشان میدهد كه شخص نظریاتش را پنهان میكند و به شما اجازه میدهد به صحبت خود ادامه دهید، تنها هنگامی كه حرفهایتان پایان یافت به شما و نظریات شما حمله خواهد كرد.
9 - ظاهر ساز:
او آرام به نظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است. این حالتی است كه بیشتر رؤسا به خود میگیرند تا خود را به گونهای به زیردستان نزدیك كنند و در عین حال جاذبه آنها نیز كم نشود.
10 - آماده و موفق:
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی، میز، سكو و... نشانه حالت مالكیت است ... در یك میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و آرامش خود را نشان دهد.)
11 - اعتماد به نفس:
تكیه زدن به صندلی در حالتی كه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است. اگر شخصی در این حالت صحبت میكند به گفتههای خود اعتماد دارد و اگر به صحبتهای شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید، او خود همه ماجرا را میداند
سه شنبه 25/12/1388 - 8:57
دانستنی های علمی
مردم موفق كسانی هستند كه بر می خیزند و به دنبال خواسته خود حركت می كنند و اگر آن را نیافتند با تلاش و كوشش آن را به وجود می آورند.
سه شنبه 25/12/1388 - 8:51
دانستنی های علمی
گفته میشه «بیل گیتس»، رئیس «مایکروسافت»، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا، خطاب به دانشآموزان گفت:
«در دبیرستان خیلی چیزها را به دانشآموزان نمیآموزند»
او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند، بیان كرد.
این اصول به شرح ذیل است:
اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آن که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.
اصل سوم: پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوقالعاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم: اگر فکر میکنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار « یک فرصت» بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.
اصل هفتم:
قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما میرسد، ملالآور نبودند سه شنبه 25/12/1388 - 8:50