آموزش و تحقيقات
مبادی حقوقی اتحاد ملی و نقش بسیج در تحقق و تحكیم آن (قسمت اول)
نویسنده:پروانه تیلا
وحدت ملی، نتیجه بلافصل ارتقای سطح تعاملات انسانی میان
اعضای اجتماع و تحكیم سطح علایق و اعتقادشان به سرنوشت مشترك است كه نه
تنها تنسیق امور عمومی را تسهیل میكند بلكه بقای روابط اجتماعی و اعمال
اقتدار عمومی را در چارچوب جامعه سیاسی از حیث روابط درونی و بیرونی
(حاكمیت دولت و در دولت) تضمین میكند. در شرایط كنونی جوامع كه تهدیدهای
متعدد و مختلفی وضعیت مطلوب و بایسته و حتی موجود روابط جمعی را نشانه
رفتهاند، نه تنها تدقیق در مؤلفههای وحدت و اتحاد ملی برای جامعه ایرانی
ضروری است، بلكه حكایت از درایت و تعمیق درك نقش این امر در اقتدار و امنیت
ملی دارد.
در هر حال، با تأكید مقام معظم رهبری بر اهمیت محور اتحاد
ملی ، هر یك از نهادهای عمومی باید سهم خود را در این خصوص به عمل آورند.
به نظر میرسد نیروی مقاومت بسیج به دلیل خصیصه عمومی بودن بستر و موضوع
كاركردهای آن، بیش از هر نهاد دیگری میتواند در این حوزه نقش آفرینی كند.
در این مقاله، با تكیه بر تحلیل حقوقی نحوه شكل گیری و تعمیق همبستگی، وفاق
و اتحاد ملی را به ویژه با بهره گیری از عناصر حقوقی دخیل در آن و نقش
بسیج در این رابطه تحلیل خواهیم كرد.
واضح است كه از نظر استراتژیك،
ایران به عنوان قلب دنیا محسوب میشود؛ زیرا نه تنها برفراز منطقهای به
نام خاورمیانه؛ یعنی محل انباشت سرمایههای طبیعی و خداداد (سطحی و
زیرسطحی) و همچنین محل تقاطع آبراههای بینالمللی قرار دارد، بلكه یكی از
قدیمیترین سرمایههای فرهنگی و تمدنی بشری را نیز در خود جای داده است. از
این رو، این دیار در طول تاریخ مورد هجومهای متعدد بیگانگان واقع شده و
همواره چشم طمع متجاوزان به این مرز و بوم و سرمایههای آن بوده است. هر
وقت توانستهاند، ترفندهایشان را برای به راه انداختن چالش و منازعه به
منظور كسب سلطه بر بخشهایی از این كشور پهناور به كار بستهاند. در این
میان، با درنظر گرفتن تحولات در وضعیت معاصر، تهدیدهای نرم افزاری و سخت
افزاری علیه امنیت ملی این سرزمین نیز كم نیست.
به همین دلیل، جامعه
اسلامی ایران این روزها بیشتر از هر روزگاری، نیازمند وفاق و اتحاد ملی است
تا با تكیه بر آن، تأمین امنیت ملی به صورت اطمینان بخش و فارغ از نگرانی
نسبت به خصم و خصومتهایشان، جامعه ای امن را برای شهروندان لایق و شایسته
این سرزمین به ارمغان آورد و بیش از گذشته، استحكام و قوام خود را به رخ
جهانیان بكشد.
پیش نیاز و مقدمة بحث، هویت جمعی است. این هویت به
مجموعه ای از انسانها تعلق دارد كه حول محور اشتراكات مادی و یا معنوی
گردهم آمده، اصولاً مجموعهای نرم افزاری به نام ملت را خلق نموده و روابط و
مناسبات متقابلشان در جامعه ای متشكل به نام دولت سازمان یافته است. هویت
جمعی كه به صورت طبیعی و قهری به اتحاد یا وحدت ملی منتهی میشود، بر اساس
مفهوم نوین ملت و حداكثرسازی اشتراكات اعضای آن با بسط این اشتراكات به
بدنه دستگاه مسئول هدایت و مدیریت امور عمومی استوار است.
در مفهوم
نوین ملت (در اجتماعات داخلی)، تنها بر اشتراكات ناشی از طبیعت و عناصر
بیرونی و خارج از اراده انسانی نظیر زبان، نژاد و سرزمین تكیه نمیشود،
بلكه این مؤلفهها تنها مقدماتی برای ورود به عناصری مهمتر نظیر عناصر
روانی و فكری و به ویژه اعتقادی هستند كه بدون زبان و نژاد و بی نیاز به
وحدت محل اسكان نیز به همبستگی و احساس سرنوشت مشترك میانجامند. البته با
تجمیع این دو شاخص كلان، علقههای احساس مشترك اجتماعی به حداكثر خواهد
رسید. گفتنی است كه در آرمان جامعه جهانی كه فرایند "جهانی شدن" آن را
تبلیغ میكند، مفهوم ملت از مجموعههای متعدد تشكیل دهنده ساختار جامعه
بینالمللی، مجزا شده و ملت واحد یا جهانی را در پی تكیه بر عناصر ذاتی و
مشترك بشری، جستجو میكند.
در این صورت، شهروندی جهانی پدیدار خواهد شد
كه همه جمعیت انسانی را همنوع و اعضای یك ملت میشمارد. در چنین آرمانی،
محور وفاق و همگرایی، "بنی آدم" است كه با تكیه بر وحدت جوهر، این نكته را
یادآوری میكنند كه: "بنی آدم اعضای یك یكدیگرند - كه در آفرینش ز
یكگوهرند". باوجود برخی تحولات، هنوز شهروند جهانی واقعیت حقوقی
نیافته(گرین، 1378، ص 63) و تا شكلگیری ملت واحد جهانی كه اندیشه اسلامی
نیز آن را در قالب امت واحده مطرح كرده، زمان زیادی باقی است.
به همین
دلیل، وفاق و اتحاد ملی در شرایط حاضر، شایسته توجه است. عنصر و وصف ملی
این اتحاد، مبین آن است كه چارچوب راهبرد اتحاد ملی، تمركز ویژه بر
مؤلفههای درون اجتماع ایران ضمن توجه به محیط بیرونی است.
نظر به
مطالعات امنیتی اخیر در خصوص قدرت نرم كه مبنای قدرت را در اجتماع از عناصر
بیرونی و اجبار به عناصر درونی و اقناع ناشی از اعتقاد و ارزشی شدن رابطه
مبتنی بر تبعیت میداند، چیرگی پندارها و اعتقادات جمعی در شكل گیری هویت
مشترك، بیش از سایر عناصر نمود مییابد. به همین تعبیر، "پیوند هر اجتماعی
بر اساس یك سیستم پندار قرار دارد. مراد از پندار، عقاید ارزش گذاری شده و
تصوراتی است كه مردم طبق آنها یا به خاطر آنها زندگی میكنند". (آیور،
1349، ص 7)
در واقع هویت ملی، نوعی احساس تعهد و تعلّق عاطفی نسبت به
اجتماع ملی است كه موجب وحدت و انسجام جامعه است و بخشی از هویت فرد را
تشكیل میدهد (ولی پورزرومی، 1381، ص 137). ایجاد و تحكیم و ارتقای وحدت
كلمه به عنوان یكی از موارد توصیه شده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، از
جمله نكاتی است كه ضمن ایجاز و اختصار در عبارت پردازی، متضمن پیامی عمیق و
كامل در حوزه امنیت ملی است. چرا كه وحدت كلمه به دلیل تحقق و تجسم بخشی
به همگرایی نظری و عملی یا وفاق در سه بُعد هنجاری (ایجاد اشتراك در
اعتقادات و باورها)، گفتمانی (اشتراك در نظر و گفتمان) و رفتاری (اشتراك در
عمل و كردار جمعی) میان نهادهای حكومتی و ترسیم رهنمودهای كلان، گسترش
همبستگی در تفكر عمومی، به مثابه یكی از ستونهای شكلگیری هویت جمعی و
وحدت ملی عمل مینماید. این امر در توصیههای مقام معظم رهبری نیز به ویژه
در آستانه آغاز سال 1386 در راستای تبیین چارچوب كلی برنامهریزی عمومی در
این سال و سالهای آتی مطرح شده است.
نامگذاری سال1386 به عنوان اتحاد
ملی و انسجام اسلامی، مبتنی بر ضرورت تحقق و تعمیق این دو محور به عنوان
موتور محركه جامعه اسلامی ایران در دستیابی به اهدافی است كه با در نظر
گرفتن سیاستهای كلان كشور (به ویژه سند چشمانداز) و اوضاع و احوال فعلی
محیط داخلی و بینالمللی، تلاش و مساعی جمعی را ضروری ساخت و در این راستا،
نهادهای عمومی را به ممارست و برنامهریزی حول آنها فراخوانده است.
در
هر حال، با تأكید مقام معظم رهبری بر اهمیت محور اتحاد ملی ، هر یك از
نهادهای عمومی باید سهم خود را در این خصوص به عمل آورند. به نظر میرسد
نیروی مقاومت بسیج به دلیل خصیصه عمومی بودن بستر و موضوع كاركردهای آن،
بیش از هر نهاد دیگر میتواند در این حوزه نقش آفرینی كند. در این مقاله،
با تكیه بر تحلیل بافت و ساخت روابط اجتماعی، نحوة شكلگیری و تعمیق
همبستگی، وفاق و اتحاد ملی به ویژه با بهره گیری از عناصر حقوقی دخیل در
این رابطه، نقش بسیج را در این رابطه تحلیل خواهیم كرد.
در این نوشتار،
به تحلیل مبانی اتحاد ملی در جمهوری اسلامی ایران و نحوة تعمیق آن با
درنظر گرفتن وضعیت كنونی و دورنمای آینده خواهیم پرداخت. در این خصوص،
مناسبات میان اتحاد و همبستگی ملی را نیز با تكیه بر موازین و بسترهای
حقوقی كه قانوناساسی و سایر منابع فرازین حقوق كشورمان پی ریزی كرده اند،
تحلیل خواهیم كرد و ضمن تشریح و ترسیم ابزارهای قانونی دخیل و مؤثر بر روند
تعمیق اتحاد ملی، بایستههای این عرصه را نیز ارائه خواهیم كرد.
بند اول: مؤلفههای ذهنی و عینی در تحلیل مبادی وحدت ملی
تحلیل
نوع روابط میان اعضای اجتماع و نحوه گذار آنها از اندیشه و عمل انفرادی تا
بینش و رفتار جمعی و منسجمی كه به شكل گیری هویتی واحد میان آنها منتهی
شود، لازمه تدقیق در هر مطالعه قاعده شناختی و دستوری حقوقی است. از این
رو، درك وضعیت كنونی روابط جمعی در جامعه ایرانی و اینكه چگونه میتوان این
وضعیت را به سمت و سوی اتحاد و وحدت ملی بیشتر حركت داد، مستلزم بیان
مختصر علقهها و مؤلفه هایی است كه بیرون و خارج از نظام حقوقی، روابط
اجتماعی را تعیین میكنند و سازمان میبخشند و حتی بسترهای وجود و اجرای
هنجارهای حقوقی نیز تحت الشعاع قرار میدهند.
بی تردید، ساده ترین عنصر
زندگی مشترك انسانی، كنش اجتماعی؛ یعنی سلسله حركات بارزی است كه یك انسان
برای حصول به هدفی نسبت به انسان دیگر صورت میدهد. كنش اجتماعی مستلزم
برخورد اجتماعی است كه به نوبه خود، نخستین تأثیر عقلی، جسمی یا روانی است
كه انسانی در انسان دیگر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، فوری یا تأخیری، در
عرصة اجتماع برجا میگذارد. در نتیجة همین تأثیر، تغییر یا واكنشی در
دیگری یا دیگران پدید میآید كه پاسخ نیز اطلاق میشود(برن، 1353 ص 26).
گذار انسان از پراكندگی و زیست مجزا به حیات جمعی، واقعیتی تاریخی (وكیو،
1380، ص 134) است كه صدق آن را نه تنها مطالعات نظری، بلكه تجربه و سوابق
حیات متحول جمعی نیز به اثبات رساندهاند. از نظر جامعه شناختی، قبض و بسط
روابط جمعی، مستلزم وجود برهم كنش میان اعضای اجتماع است و اساساً روابط
اجتماعی با وجود این برهمكنشهاست كه پدیدار میشود.
با این حال، نوع
بر هم كنشها و سطح تقابل در رفتارها، الگوی واحدی ندارد، بلكه نه تنها بسته
به زمان و مكان، متحول و پویاست بلكه همزمان نیز ممكن است در سطوح و
قشربندی خاصی از اجتماع بروز و ظهور یابد. با این حال، منظور این نوشتار از
روابط متقابل اجتماعی، نه در سطح محدود و گروههای كوچك، بلكه در عمیقترین
سطح روابط جمعی؛ یعنی "جامعه" است. با این حال، وضعیت جامعه و سطح نزدیك
شدن و قرابت اجتماعی اعضای آن بستگی تام به گروهای كوچكتر و از مراحل
اولیه اجتماعی شدن تا مرحله جامعه پذیری است. به همین دلیل، برای ایجاد
روابط منسجم و همگون در جامعه، باید ناسازگاریهای اجتماعی را در سطح
گروههای محدود از خانواده تا مدرسه و دوستان و سازمانهای اجتماعی شكافت و
برطرف كرد. با این حال، اتحاد ملی به منزلة بسط دادن هویت و موجودیت به
مجموعه اعضای اجتماع فراگیر است. این امر مطالعهای كلان میطلبد و فراتر
از مطالعات خرد جامعه شناختی، جرم شناختی و امنیتی است.
1. هستههای درون اجتماعی همگرایی و وفاق
تحوّل
و تغییر، از خصایص ثابت و دائمی اجتماعات است كه نه تنها در ذات و ماهیت
تكاملی آنها نهفته است، بلكه لازمة پیشرفت بشر و گام برداشتن به سمت و سوی
تعالی و سعادت است. در این سیر تحولات، محور تأمل و تدقیق اجتماعات اغلب
دگرگون میشود و در پی روشنگری ناشی از علوم و ارتباطات و توسعة علوم
مختلف، اهمیت برخی از مؤلفه های زیست پایدار یا عناصر مرتبط و مؤثر بر آن،
آشكار میشود و با شناسایی این اهمیت در سطوح تصمیمگیری های كلان و خرد،
در چارچوب راهبردها قرار میگیرند.
تأمّل و تأكید تاریخی بر تحولات
اجتماعی كه جامعه شناسی تاریخ گرا را خلق كرده و كنش اجتماعی را در كنار
كنش تاریخی تحلیل میكند (روشه، 1383، ص 30)، جامعه را تاریخ میداند چراكه
"دائماً در حال حركت تاریخی است"(همان، ص 15). تحول تاریخی در روند توسعه
اجتماعات انسانی را كه در نهایت به تشكیل دولت-كشور و نهادهای منسجم دولتی و
تقبّل مسئولیت این نهادها در ساماندهی اساسی روابط اجتماعی انجامیده است،
میتوان به گذار از همكاریهای محدود به مانندگری، انسجام گروه و همبستگی
عمومی تعبیر كرد.
الف) بنای اولیه: همكاری به عنوان تشریك حداقل مساعی
همكاری،
یكی بودن مساعی دو یا چند عضو اجتماع برای حصول به هدفی معین است. در
واقع؛ اساس شكل گیری بنیادیترین نهاد در ساختار روابط جمعی؛ یعنی گروه
اجتماعی همین تعاملهای (هرچند محدود و مضیق) انسانی است. اما این تعاملها،
دامنه ای محدود داشته و بسته به اهداف مورد نظر، ترسیم میشوند. در مواردی
كه هدف، محدود باشد، تعاملها نیز محدود میماند و در صورتی كه هدف مذكور از
تحرّك و پویایی زیادی برخوردار باشد، به همان سادگی و تحرّك در اوضاع و
احوال اجتماعی است كه تعاملات میان اشخاص نیز خاتمه مییابد و ممكن است حتی
به رقابت یا ستیزه منتهی شود.
از این جهت، در هر اجتماعی، همكاری به
عنوان حداقل مبانی پیوند اعضای اجتماع وجود دارد(Axelrod,1984, p.114) ،
اما این سطح از تعامل برای سازماندهی مناسب روابط جمعی كافی نیست. در وضعیت
كنونی جامعه ایرانی نیز تعاملهای افراد به حداقل سطح همكاری محدود نمی
شود، بلكه به تناسب امور، تعاملها از این سطح فراتر رفته و به اشتراكات
حداكثری در ابعاد مادی و معنوی به ویژه ارزشی منجر شده است. با این حال، در
وضعیت كنونی جریانهایی برای كاهش این تعاملها و ایجاد واگرایی در اجتماع
صورت گرفته كه پردازش آنها و تحلیل علل بروز و راهكارهای رفعشان، وظیفهای
در راهبرد وحدت و اتحاد ملی خواهد بود.
ب) همگرایی نسبی و تكثیر اشتراكات
مانندگری
به عنوان جریانی از همگرایی و گذار از افتراق به تقریب عینی و عملی، یكی
شدن دو یا چند شخص از جهات بسیار (برن، 1353، ص 28) و متعدد است؛ به
گونهای كه اشتراكات میان آنها موجب تعمیق سطح تعاملشان از حد همكاری ساده
به همبستگی و وحدت نسبی در خصوص برخی مسائل حیاتی و حساس اجتماع منتهی شود.
فرهنگپذیری و جامعه پذیری، مهمترین جلوههای این همگرایی هستند.
فرهنگ
پذیری، هماهنگ شدن شخص با رسوم و هنجارهای اخلاقی و سایر مظاهر حیات
اجتماعی است كه میراث اجتماع و نسلهای گذشته تلقی میشوند (همان)؛ در حالی
كه جامعه پذیری، گستره ای كلی تر داشته و هماهنگی با كلیه موازین اجتماعی
را از اعضای اجتماع انتظار دارد. هرچند این موازین ابداعی و ابتكاری بوده و
بدون اینكه جایگاهی در میراث اجتماعی داشته باشند، متناسب با تحولات زمان و
مكان خلق شده باشند.
این تعبیر، با درك خصایص اجتماع و مؤلفههای
جامعه شناختی حاكم بر روابط جمعی استوار است؛ یعنی بافت اجتماع و خصایص
ذاتی، روانی و محیطی انسان به گونهای است كه امكان همسازی كامل میان آنها
وجود ندارد. با این حال، قدرت تعقلی كه خداوند در انسان به ودیعه گذاشته،
قادر است حداكثر اختلافات را به حداكثر اشتراكات تبدیل كند. در این صورت
است كه تفاهم و گفتمان به عنوان ابزاری اساسی به ویژه در اجتماعات پیچیدة
امروزین وجاهت مییابد؛ چراكه "سازگاری یا تلاش تعاملی مبتنی بر خواست و
آگاهی انسانها" (همان) برای حداكثرسازی اشتراكات و حداقل كردن اختلافات،
كامل ترین صورت از همسازی است.
با همسازی در كنشهای متقابل اجتماعی است
كه گروه اجتماعی به عنوان اساسیترین ساخت اجتماع و حتی اجزای این گروهها
زاده میشود. گروههای مذكور دامنه متفاوتی دارند و از تجمع ارادی دو فرد
گرفته تا تشكل ناشی از همگرایی كل اعضای یك جامعه (جامعه) را در بر
میگیرد. در واقع؛ جامعه نیز خود یك گروه، بلكه بزرگترین گروه اجتماعی
است. از نظر نقش بازتابهای عقلانی در شكلگیری این گروههاست كه از گروههای
ارادی و غیر ارادی یاد میشود. مبنای اساسی شكلگیری نهادهای عمومی را باید
در بستر تعاملات ارادی و آگاهانه اعضای اجتماع جستجو كرد كه این نهادها را
به عنوان نمادی از گروههای ارادی به منصه ظهور میرساند. در این صورت است
كه نه تنها شكل گیری نهادهای عمومی اعم از دولتی یا غیردولتی، تابع ادراكات
جامعه شناختی ناظر بر گروههای ارادی است، بلكه پویش نحوة سازماندهی كنشهای
متقابل در نهادهای مذكور را نیز باید در چارچوب همین گروهها مورد تجزیه و
تحلیل قرار داد. این نهادها، ماموریتها و به واقع، كارویژههای معین و
دامنه داری دارند كه تمام یا اغلب عناصر و ابعاد اجتماع، از آنها تأثیر
میپذیرند و نفع میبرند. با این حال، ممكن است منافع جمعی موجد شكل گیری
نهادهای مذكور، موقت و زماندار باشند كه در این صورت، با خاتمه ضرورتهای
شكل دهنده به منفعت مذكور، عمر نهاد موردنظر نیز منقضی میشود.
2. همبستگی و هویت جمعی، پیش نیاز اتحاد ملی
سطح
قرابت ذهنی و رفتاری مورد توجه و تأكید در قالب اتحاد ملی، همبستگی و وفاق
است كه بر ارتقای سطح تعامل میان اعضای اجتماع از سطح حداقلی به حداكثری
استوار است و عمدتاً به "استقرار وابستگی متقابل نزدیكتر میان اجزای یك
موجود زنده یا میان اعضای یك جامعه" (دوورژه، 1376، ص 358) اطلاق میشود.
در واقع؛ در مواردی كه گروه دارای سازگاری فراوان باشد، یگانگی گروهی سبب
میشود كه انتظامی استوار بین آنها برقرار شود. این انتظام كه انسجام گروهی
یا به همپیوستگی نامیده میشود، نظم گروهی را پدید میآورد و در پرتو نظم
مذكور است كه حركت اعضای منفرد اجتماع به سمت و سوی نوعی هویت جمعی (اعم
از وحدت در اعتقادات و ارزشها یا وحدت رفتاری) مبتنی بر تعامل ایستا
(مكانیك) یا پویا (دینامیك) تسهیل میشود و از این وحدت و هویت جمعی، وحدت
ملی به مثابه وحدت میان اعضای اجتماع در كلّیت آن (اعم از اعضای حقیقی یا
حقوقی) و هم افزایی ظرفیتهایشان برای تحقق خواست عمومی و منافع ملی (اعم از
منافع ملموس یا عالی جامعه) است.
در چنین سطحی از فرایند جامعه پذیری
انسان، ملت شكل میگیرد و با كاركردهایی كه دارد، وحدت ملی را دوام و بقا
میبخشد. در واقع؛ اشتراك پایدار انسانها كه بر شالوده اشتراكات ذاتی یا
عرضی (عناصر محیطی یا روانی و فكری) (ناشناس، 1357، ص 115) شكل میگیرد، نه
تنها هویت جمعی را ممكن میسازد، بلكه با همبسته كردن افراد حول محورهای
ملی (زبان، نژاد، سرزمین، عقیده و مرام و همچنین بینش، ایده و ...)، وحدت
ناشی از این هویت مشترك را استمرار میبخشد.
گفته میشود كه همبستگی در
چارچوب تمایل متقابل انسانها به زندگی جمعی یا كشش متقابل (دوورژه، پیشین،
ص 371) امری غریزی یا فطری است. با این حال، به نظر میرسد كه نفس زیست
جمعی، مبنای فطری دارد اما سطح قرابت انسانها در این زیست، مستلزم تعاملهای
قهری به ویژه عقلانی است؛ به طوری كه همبستگی كامل كه خصیصه بارز جامعه
مدنی است، تنها با تكیه بر ابزار عقلانیت و تفاهم و گفتمان نظری و عملی در
اجتماع میسّر است و این سطح از توسعة روابط جمعی، از حد حدوث واقعه ای
غیرارادی یا تجریه تاریخی خارج است. به همین دلیل برای برجسته كردن مبانی
همبستگی؛ یعنی ابتدا درك خود و توانمندیهایمان در اجتماع و سپس اقناع
همدیگر برای گذشتن از خویش به نفع سایر همنوعان، به تحلیل و پیجویی علمی
میپردازیم و راهكار ارائه میدهیم و از فرصت و تهدید سخن میگوییم.
در
واقع؛ وحدت ملی با ایده جامعه مدنی نیز تلاقی عمیق دارد. با این حال، "در
ماورای جامعه مدنی موجود در جهان كه ناقص و سطحی است، رویای جامعهای
هماهنگ كه اعضای آن در نهایت از خودخواهی ها، تنگ نظریها و موجودیت مجزّای
خود كنده شده و هر كدام نه به كمك تعهدات حقوقی و سازوكارهای مبادله و
تقسیم كار و نه به كمك زنجیرههای بایستن و داشتن، بلكه به مدد تفاهم
متقابل، نوعدوستی و عشق، با همدیگر بستگی و وابستگی یافته باشند، هنوز وجود
دارد". (همان، ص 371)
بند دوم: مبانی حقوقی همبستگی و وحدت ملی و اثرسنجی آن
وحدت
ملی، نتیجه همگون شدن یا همگونگی میان اعضای اجتماع است كه در عین اینكه
بقای جامعه را تضمین میكند، هویت مستقل آن را در برابر سایر اجتماعات
مینمایاند. در واقع؛ "همگونگی، فرایند متحد كردن یك جامعه است؛ فرایندی كه
میكوشد جامعه را جامعه ای هماهنگ سازد و بر نظمی استوار كند كه توسط
اعضای آن جامعه به صورت نظم حس شده باشد" (همان، ص 358). از این جهت، اگر
در نوشتار حاضر وحدت ملی را گاه در كنار همبستگی و وفاق ملی به كار
میبریم، پیوندهای معنایی آنها را كه گاه به ترادف در معنا میانجامد، مورد
تأكید قرار میدهد.
1. مبادی همبستگی و وحدت ملی در قانون اساسی
كار
ویژه هر نظم حقوقی - سیاسی، ایجاد وفاق به عنوان بستر ضروری همگرایی اعضای
جامعه و شكلبندی یك جامعه سیاسی متكامل با آرمانها و اهدافی عالی و
توسعه یافته است. براساس تعبیر میثاقی وفاق(خلیلی 1379-1378، ص 172-151)،
قانون اساسی، و سایر منابع مبتنی بر آن، سازهای برای سازش آزادی فرد و
اقتدار حكومت است. بر این اساس، دولت به عنوان جزیی از حكومت، بایسته است
از هر طریق به ویژه مشاركت در تقنین، زمینههای تعمیق سازش و تعامل ملت -
حكومت را از یك سو و وفاق درون حكومتی را از سوی دیگر فراهم سازد تا در
سایة آن، ساختمان وفاق از تزلزل در امان بوده و دولت به میثاق خود با ملت و
حكومت عمل كرده باشد. از طرف دیگر، این نقش آفرینی كه در پرتو نظام همكاری
قوا جلوهای عادی به خود میگیرد، منزلت و پایگاه اجتماعی دولت را از جهت
تعقیب وفاق و تعامل قوا در پیشبرد اهداف نظام سیاسی و تأمین خواست ملت
افزایش میدهد.
همبستگی را میتوان به ابعاد سیاسی،فرهنگی و
ارزشی،روانی یا عملی(دوورژه، پیشین، ص 371) و همچنین زمانی تقسیم كرد. در
این میان، همگونی سیاسی سهمی است كه قدرت متشكل و سازمان یافته (دولت در
جامعه كل) در فرایند متحد كردن جامعه دارد. به دلیل اینكه تمركز این نوشتار
بر پردازش آموزههای حقوقی راجع به وحدت و امنیت ملی است، در اینجا به
همبستگی هنجاری پوزیتیویستی كه متكی به قواعد حقوق موضوعه است، اشاره
میشود. قواعد حقوقی برای همه به صورت عام اعمال میشود و با تكیه بر ضمانت
اجراهای مادی و بیرونی خود، اعضای جامعه را به همبستگی قهری و امری سوق
میدهد. در واقع؛ برخلاف همبستگیهای سیاسی كه تابعی از تحولات در قدرت و
خاستگاه و برایند قدرت است، همبستگی متكی بر هنجارهای حقوقی، ثبات بیشتری
دارند و كمتر دستخوش تغییر و تحول میشوند. ارزشهای نهفته در قانون اساسی و
اسناد بنیادین حقوقی، پایدارترین دسته از این قواعد دستوری و هنجارهای
همبسته را تشكیل میدهند.
در واقع؛ قانون اساسی به عنوان میثاق و منشور
سیاسی و حقوقی دولت - كشور و شكلگیری نظامی مستقل و پایدار، ركن ركین
پیدایی همبستگی حقوقی و سیاسی در اجتماع است. این همبستگی چنان با دوام و
بقای جامعه عجین و قرین است كه تغییر آنها تنها با تغییر قانون اساسی ممكن و
میسّر است و فرایندهای دشوار و استثنایی در بازنگری قانون اساسی نیز به
معنای آن است كه اصولاً این ارزشها بدون تغییر بماند و چارچوب وحدت و
همبستگی ملی را تشكیل دهد. (تیلا، 1384)
قانون اساسی، منشور تبیین حقوق
و تعهدات زیست پایدار و جمعی است؛ حقوق و تعهدات فرادستان و فرودستان از
یك سو و حقوق تعهدات نهادهای حاكم در برابر یكدیگر از سوی دیگر. پاسخگویی
مسئولان به مردم و اولویت دادن به تأمین واقعی مطالبات آنها، مهمترین عنصر
در تحقق این مقصود خواهد بود. از این رو، در نظامهای منتخب و مردم محور،
تعامل قوا صرفاً برایند نوع روابط نهادهای اعمال كننده اقتدار عمومی(روابط
درون حكومتی)نیست، بلكه اساساً به روابط ملت - حكومت باز میگردد. میان
قوای حاكم تنها زمانی وفاق و تعامل سازنده، مؤثر و سالم پدید میآید كه
حكومت به عنوان یك مجموعه سازمان یافته، نوع روابط خود را با فرمانبرداران
به طریقی كه حاكمیت قانون و تأمین حقوق اساسی و نیازهای شهروندان اقتضا
میكند، تنظیم نماید.
نظام حقوقی ـ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران بر
پایه نوعی نظام همكاری ملت و دولت استوار است: از یك سو، رسالت خدمتگذاری
دولت به مردم نه تنها مردم را بر دولت برتری و تقدّم میبخشد، بلكه مردم را
نیز به همكاری در تسهیل اجرای كاركردهای ارائه خدمات عمومی فرا میخواند
(تعاملهای طولی مردم- دولت) و از سوی دیگر، این تعامل در روابط عرضی میان
اجزای نهادهای حكومتی نیز جاری است؛ به طوری كه تعامل بر پایه روابط متقابل
میان قوای سه گانه شكل گرفته است. با توجه به كلیت نقاط ارتباطی مذكور،
تعابیری كه بدون اتكا به رهیافت وفاق محوری منطوق قانون اساسی، موجب اختلال
در حركت منطقی و بایستة این سیستم به سوی اهداف عالیة ملت- حكومت خواهد
شد. این تعاملها در هر دو جهت آن، شكل گیری هویت مشترك را تسهیل میكند و
هر اندازه نمودهای همكاری و تعامل در عمل بیشتر باشد، وفاق و وحدت ملی نیز
رنگ و عمق بیشتری خواهد یافت.
در میان مبانی و مبادی اولیه و اساسی
آفرینش، وفاق و وحدت ملی را باید در پرتو قانون اساسی جستجو كرد. چنین
آفرینشی، كارویژة ذاتی قانون اساسی است. درك معرفت شناسانه از نوع روابط
متقابل قوای سه گانه، باید تابعی از وحدت و همگونی هدف و غایت باشد. در
صورتی كه وحدت غایت و هدف (پیمایش مناسب مسیر توسعه و تعالی فرد و جامعه و
حیات رو به رشد) در سرلوحه جهتگیریها و راهبرد نهادها قرار گیرد، بدون شك
نوعی سازش در مجاری و الگوهای حصول به این اهداف (استراتژیها) ایجاد
خواهد شد. لازمة حصول به این مقصود، پیدایی بسترهای نرم افزاری وفاق (اقدام
پایه) در قوا و نهادینه سازی سازوكار ایجاد و اجرای وفاق (شرط كافی) در
كشوراست. وفاق در مجموعه نهادهای اعمال اقتدار عمومی(حكومت)، مقدمه لازم
برای تعمیم وفاق به روابط فرادستان و فرودستان؛ یعنی جامعیت وفاق در كشور
خواهد بود.
بایسته های تكوین و تعمیق بینش تعامل قوا در جمهوری اسلامی
ایران عبارتند از: توزیع برابر اقتدار عمومی میان قوای حاكم، تفسیر
صلاحیتها و مظاهر اعمال اقتدار عمومی با رویكرد همكارانه، تأمین مطالبات
مردم، اولویت وحدت بخش عملكرد قوای حاكم، احترام به قانون به منزلة عامل
چارچوب دهنده تعامل قوا. در این میان، ابتدا ارزشهای دینی است كه قانون
اساسی به عنوان مبنای وحدت ملی مقرر كرده است. در كنار آن، اشتراكات ناشی
از مؤلفههای تاریخی و ملی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
الف. مبادی و ارزشهای دینی تعاملی در قانون اساسی
اسلام
سرسختانه با استبداد مخالفت و مقابله میكند، منشأ اصالت انسانی حكومت را
نفی میكند و خداوند را حاكم اصلی بر كلیه امور فردی و اجتماعی میداند تا
افراد نسبت به یكدیگر برتری نداشته باشند و حكومت وسیلهای برای سلطه جویی
قرار نگیرد. نظر به اینكه هدف از تفكیك قوا نیز جلوگیری از استبداد است،
این علت مشترك راه همزیستی آنها را هموار میسازد. به عبارت دیگر؛ كنترل
قدرت و زدودن زنگار از فكر و آمال حاكمان، هدفی است كه اسلام نیز اساساً آن
را دنبال میكند، هرچند این امر در پرتو تأسیسی موسوم به تفكیك قوا نمود
نیابد.
در این روند است كه اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران، نظام تفكیك قوای مقننه، مجریه و قضائیه را به طور نسبی و با شیوه
خاص خویش پذیرفته است. بر این اساس، اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای
اسلامی (متشكل از نمایندگان منتخب مردم) یا از طریق اقدام مستقیم مردم (همه
پرسی)، اعمال قوه مجریه از طریق رهبری، رئیس جمهور و وزرا و اعمال قوه
قضائیه به وسیله دادگاههای دادگستری است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی
ایران، در تدوین قوای سهگانه، علاوه بر ضرورت همكاری قوا برای تأمین اهداف
كلی نظام، از اندیشه مذكور به دور نبوده و مراتبی از ارتباط متقابل،
توأم با نظارت، مسئولیت بین قوای حاكم را پیشبینی كرده است. مقدمه قانون
اساسی مملو از واژگان و عبارت پردازیهایی است كه بر اساس آن روح اسلامی در
كالبد اصول حقوقی تنظیم كنندة رفتار ملت و حكومت ایران دمیده شده است تا
از این طریق، طرح نو از حكومت اسلامی، پیریزی شود. در واقع، "حكومت از
دیدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه گری فردی یا گروهی نیست، بلكه
تبلور آرمان سیاسی ملتی هم كیش و هم فكر است كه به خود سازمان میدهد تا در
روند تحول فكری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حركت به سوی الله)
بگشاید".
ب. مبادی تاریخی و فرهنگی مؤثر بر وحدت ملّی
قانون
اساسی علاوه بر مبانی دینی و اعتقادی وحدت ملی، تأثیر مؤلفههای تاریخی و
فرهنگی را بر احساس تعلّق افراد به همدیگر و تصور سرنوشت جمعی و مشترك نیز
مورد توجه قرار داده و اصول پانزدهم تا هجدهم را به آنها اختصاص داده است.
براین
اساس، زبان، خط، تاریخ و پرچم رسمی كشور نه تنها حلقه هایی واسط میان
اعضای اجتماع هستند كه آنها را حول محوری واحد در جامعه سیاسی گردهم
میآورند، بلكه هدایت حقوقی مشتركی را به نام دولت-كشور خلق میكنند كه
بقای این اوصاف تاریخی، به دوام و بقای وحدت و هویت جمعی و مشترك مذكور
خواهد انجامید. با این حال، قانون اساسی تأكید بر مشتركات مذكور را به
معنای عدم شناسایی اوصاف دیگر ندانسته، بلكه تفاوت در برخی از حوزهها را
نظیر زبان و ادبیات، كه به معنای بهره گیری بخشی از اقوام ایرانی از
فرهنگها یا خرده فرهنگهایی مستقل در كنار زبان و فرهنگ پارسی ایرانی است،
به عنوان عناصر مؤثر بر تحكیم همبستگی شناخته است. در واقع، قانونگذار
قومیتها و اقلیتها را نشانهای از تكثّر اعضای جامعة ایرانی تلقی كرده كه
به دلیل اشتراكهای حداقلی، نه تنها موجودیت فرهنگی و تاریخی مستقل آنها در
این جامعه واحد مضمحل نمیشود، بلكه حفظ افتراقاتشان به نوعی ضامن قبض و
بسط مناسب روابط اجتماعی است كه از ظرفیت كافی برای تقویت همبستگیها
برخوردار است.
بر همین اساس، اصل نوزدهم قانون اساسی به صراحت مقرر
داشته كه: "مردم ایران از هر قوم و قبلیه ای كه باشند از حقوق مساوی
برخوردارند و رنگ و زبان، نژاد و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود". در
واقع، آنچه موجب صورت بندی حقوقی وحدت ملی میشود، تجمع افراد انسانی با
اشتراكات حداكثری است كه از این افراد، مفهوم "ملت" را خلق میكند. ضمن
اینكه وجود هویت مشترك به نام ملت، موجد نفی حق داشتن و حفظ بخش حداقلی
فرهنگها و آداب آنها كه ممكن است مختص به هر قوم با قبیله خاص باشد،
نخواهد بود. بدون شك، شناسایی برابری حقوقی این اقوام، موجب تسریع و تشدید
الفت قلوب و احساس سرنوشت مشترك برای كلیه اعضای جامعه ایرانی است كه با
تحكیم هویتهای جمعی،وحدت ملی را درابعاد مختلف نظری و عملی شكل خواهدداد.
ج. اشارههای تصریحی به همبستگی و وحدت ملی
در
كنار مبادی نظری و فلسفی مذكور كه نتیجة طبیعی تجمیع نظام سیاسی در قالب
"جمهوری اسلامی" است، در برخی از موارد، قانونگذار به صراحت بر همبستگی ملی
تأكید كرده است:
در اصل دوم قانون اساسی تصریح شده كه پایههای ایمانی
نظام جمهوری اسلامی ایران باید از طریق اجتهاد (مبادی دینی) و استفاده از
علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها، موارد زیر را
تأمین كند:
"نفی هرگونه ستمگری و ستمكشی و سلطهگری و سلطهپذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی".
در
واقع؛ مقصود اصلی این بخش از قانون اساسی این است كه همبستگی ملی (هدف و
آرمانی در مسیر غایت نهایی) باید با بهره گیری از دو مبنای دینی و وضعی
(روشها و ابزارها)، محقق و تأمین شود. مبانی اعتقادی نظام كه با خدامحوری و
انسان محوری همزمان (كرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او
به عنوان نتیجه یكی از مبانی اعتقادی دینی و قبول خدامحوری) همراه است،
روح این مسیر راهبردی را تشكیل میدهد.
2. اتحاد ملی بر كاركردهای دولت در عرصههای ملی و بینالمللی
اتحاد
ملی با ایجاد الفت قلبی و احساسی میان اعضای اجتماع و واداشتن آنها به
تعریفی كمابیش مشترك از منشور زیست جمعی پایدار و رو به توسعه، نه تنها فضا
و محیط داخلی جامعه را مهیای زیستی بهتر و سامانمندتر میكند، بلكه بر
روابط خارجی جامعه و نظام سیاسی نیز تأثیرگذار است؛ به طوری كه فرصت خلق
میكند و تهدید را كاهش میدهد. در این راستا، میتوان به تأسی و تأثّر
اتحاد ملی با مقولههایی نظیر امنیت ملی، مشروعیت نظام سیاسی و تسهیل روند
ایفای مسئولیتهای عمومی اشاره كرد.
الف) اتحاد ملی و امنیت ملی
امنیت
به عنوان دلمشغولی غالب و مشترك كلیه فرهنگها، تمدنها و اجتماعات از گذشته
تا كنون، مفهومی است كه همه به صورت اجمالی از گستره و مصداق آن مطلعند،
اما به ندرت كسی میتواند به صورت جامع و مانع مفهوم و دامنة دقیق آن را
ترسیم كند(See: Clements, 1990, P.3). در هر حال، هرگونه تحلیل پیرامون
امنیت در جهان سوم، مستلزم ارزیابی تعامل پویا میان محیط امنیتی،ابعاد
سختافزاری و جنبههای نرمافزاری امنیت ملی است.(آذر، 1377، ص 56)
همه
اعضای اجتماع، به صورت طبیعی تمایل به امنیت دارند و از بی نظمی متنفرند
(دوورژه، پیشین، ص 392). در نتیجه، فراهم كردن فضای بروز این تمایلات و
احساسات عمومی یا سازمان دادن به نحوة بروز آنها، فرصتی امنیتی است كه
انسجام ملی را به اقتدار ملی منتهی میسازد؛ اقتداری كه نه تنها در برابر
منازعات و چالشهای داخلی، پیشگیرانه است، بلكه در برابر تهدیدهای خارجی به
صورت ارتقای ظرفیتهای مقابله (توانمندیهای بالقوه)و همچنین بروز و ظهور
حداكثرسطح از واكنش(اقتدار بالفعل) نمود خواهد یافت.
در نتیجه، اتحاد
ملی با همبسته كردن اعضای اجتماع و پیوند دادن آنها (منافعشان و از همه
مهمتر، سرنوشتشان به همدیگر)، به صورت پیشگیرانه (preventive)و
واكنشی(reactive)، وضعیت امنیت ملی را ارتقا میبخشد و لوازم نرم افزاری و
سخت افزاری آن را مهیای تضمین "جامعهای امن" میسازد. به همین دلیل
میتوان امنیت ارتقایافته و اطمینان بخش را ملازم با حضور مؤثر عموم در
عرصه خلق و ایجاد زیربناهای امنیت یا امنیتسازی (security-making) و
همچنین صیانت از وضعیت امنیتی موجود یا امنیتبانی (security- keeping)
دانست. میان امنیت و اتحاد ملی، رابطهای مستقیم وجود دارد: هرچه وفاق و
همبستگی در میان ملت بیشتر باشد، ضریب امنیتی كشور بیشتر میشود.
فهرست منابع
1.آذر،
ادوارد و چونگ ایمون(1377)؛ "ابعاد نرم افزاری امنیت ملی: مشروعیت، انسجام
و ظرفیت سیستم سیاسی"، ترجمه گروه امنیت ملی، سیاست دفاعی، شماره 22
(بهار).
2.آیور، مك(1349)؛ جامعه و حكومت، ترجمه ابراهیم علی كنی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
3.برن، آگ و نیم كوف(1353)؛ زمینه جامعه شناسی، ترجمه و اقتباس ا.ح. آریانپور، نشر دهخدا.
4.تیلا،
پروانه(1384)؛ "تفكیك تعاملی قوا و وفاق محوری نهادهای حاكم در پرتو قانون
اساسی جمهوری اسلامی ایران"، ماهنامه اطلاع رسانی حقوقی، شماره 10،
فروردین و اردیبهشت.
5.دوورژه، موریس(1370)؛ جامعه شناسی حقوقی، ترجمه ابوالفضل قاضی شریعتپناهی، تهران، دانشگاه تهران.
6.دوورژه، موریس(1376)؛ جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران.
7.رفیعی، سیدكمال الدین (1386)؛ "مقدمهای در باب قدرت نرم"، گزارش راهبردی چاپ نشده.
8.روشه، گی (1383)؛ تغییرات اجتماعی، ترجمه دكتر منوجهر وثوقی، تهران، نشر نی.
9.ساعد،
نادر و محمد جعفر ساعد (1384)؛ "نقدی بر نقش و كارویژه بسیج در پرتو قانون
برنامه چهارم توسعه: كاستیها و راهكارها"، فصلنامه مطالعات بسیج، شماره
26(بهار).
10.شریفیطرازكوهی،حسین(1378)(مترجم)، جامعه مدنی جهانی،تهران، نشر دادگستر.
11.قاضی، ابوالفضل (1372)؛ حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، دانشگاه تهران.
12.كاتوزیان، ناصر(1372)؛ مقدمه علم حقوق و مطالعهدر نظام حقوقی ایران، تهران، نشر یلدا.
13.كلمبیس، تئودور و جیمز ولف (1381)؛ "بازیگران جدید در نظام بینالملل"، راهبرد، شماره 24.
14.گرین،
ال.سی(1378)؛ "آیا شهروند جهانی واقعیت حقوقی دارد؟"، جامعه مدنی جهانی،
ترجمه دكتر حسین شریفی طرازكوهی، تهران، نشر دادگستر.
15.گیدنز، آنتونی (1383)؛ جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشرنی.
16.مشیرزاده، حمیرا (1384)؛ تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران، سمت.
17.ناشناس(1357)؛ واژههای سیاسی، تهران، [بینا].
18.نبوی، سید عباس (1379)؛ فلسفه قدرت، تهران، سمت.
19.وكیو، دل (1380)؛ فلسفه حقوق، ترجمه قدرت الله واحدی، تهران، نشر میزان.
20.ولی پور زرومی، حسین (1381)؛ "درآمدی بر بنیادهای اجتماعی امنیت"، راهبرد، شماره 26.
21.هاشمی، سیدمحمد(1384)؛ حقوق بشر و آزادیهای اساسی، تهران، میزان.
22.Axelrod, R (1984). The Evolution of Co-Operation, NY: Basic Books, Chapter 9, pp 169-192.
23.Bognetti, C (2005). "Costistutional Law", Britanica Encyclopedia, www.Britanica. com.
24.Burk, J (ed.) (1991). Morris Janowitz: On Social Organization and Social Control, Chicago, IL: University of Chicago Press.
25.Barendt, Eric (1985). An Introduction to Constitutional Law, New York, Oxford Uni. Press.
26.Clements,
Kevin (1990). "Toward a Sociology of Security", Working Paper 90, New
Zealand, University of Colorado at Boulder, Department of Sociology
University of Canterbury Christchurch 1, 4, July.
27.Kinely, D
(1995). "Constitutions and the Doctrine of Parliamentary Supremacy and
the Rule of Law", The Federal Law Review, Vol. 22.
28.Shoenbrod, D (1999). "Delegation and Democracy: Reply to my Critics", Cardozo Law Review, Vol. 20.
29.Schmit, Carl (1985). Political Theology,: Four Chapters on the Concept of Sovereignty, Trans. Schwab, Cambridge, MIT Press.
30.Smith,
R. D (1998). "Social Structure and Chaos Theory", Sociological Research
Online, Vol. 3, No. 1, www.socresonline.org.uk/ socresonline/
3/1/11.ghtml
منبع: باشگاه اندیشه سه شنبه 28/8/1392 - 16:38
آموزش و تحقيقات
پیام هایی به مناسبت هفته بسیج
نویسنده: محمد جواد آهنگر و الهام صابری
اشاره
هفته بسیج، بزرگداشت جانفشانىهایى است كه براى سربلندى این
سرزمین صورت گرفته است. گمان غلطى است اگر بسیج را حاصل جنگ تحمیلى یا
انقلاب اسلامى بدانیم. بسیج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است
كه با ظهور اسلام تولد یافته و در ملتهاى مسلمان رشد كرده است. هوشمندى
حضرت امام خمینى رحمت الله علیه و عدالتخواهى میلیونها انسان باایمان،
تنها، تبلور دوباره بسیج در عصر حاضر بود. این مقاله، شامل پیامهایى است
كه هر كدام گوشهاى از برنامهها، ویژگىها و آرمانهاى بسیج را به همراه
دارند.
تفكر بسیج؛ روحى در كالبد نظام
در
هر مجموعه منظم و هدفمند، افزون بر پیشرفت اجزا، هماهنگى و همگرایى میان
آنان نیز ضرورى است تا خواستههاى مجموعه تحقق یابد. فراگیر شدن تفكر بسیجى
كه همان اخلاص، ایمان به هدف، بالندگى و رشدآفرینى است، در ذهن همه افراد
جامعه، حركتى همسو را به دنبال دارد. فعالیتهاى اقتصادى، پیشرفتهاى
نظامى، دستاوردهاى علمى و...، هر كدام بخشى از بدنه جامعه را ترمیم مىكند،
ولى روح حاكم بر تمام بخشها، تفكر بسیجى است. تفكر بسیج، ارتباط ناگسستنى
میان اجزاى نظام اسلامى را رقم مىزند؛ چرا كه یكپارچگى اعضاى گوناگون
جامعه، ناشى از یگانگى افكار آنهاست.
بسیج عمومى
خودمحورىها،
كجروىها و ترجیح خواستههاى شخصى یا گروهى بر نیاز جامعه، آسیب جبران
ناپذیرى بر بدنه اجتماع وارد مىآورد. نظام اسلامى با برخورد قاطع، از
فردگرایى جلوگیرى مىكند تا مبادا سلیقههاى فردى و حزبى بر صلاح ملت ترجیح
داده شود.
در پرتو این تفكر، بسیج خود را حزبى سیاسى یا گروهى نظامى یا
اقتصادى نمىداند. بسیج، حاصل فهم همگانى مردم از نیكىهاست كه یكایك آنها
نقش حساسى در اجراى آن بر عهده دارند. هر كس با توانایىهاى خود، نیرویى
از بسیج است كه براى رساندن مملكت به جایگاه حقیقى و آرمانىاش تلاش
مىكند.
امنیت؛ ارمغان بسیج
مخالفت
دشمنان با تحقق اندیشههاى اسلامى، برپایى حكومت عدل را با مشكلات فراوانى
روبهرو مىكند؛ شیطنتها و مزاحمتهایى كه سلامت جامعه را به خطر
مىاندازد. نخستین گام براى گسترش مبانى دینى در كشور، ایجاد بستر مناسب و
امنیت است. آرامش روانى و آسایش خاطر، عرصه را براى حاكمیت خدا و قانون او
فراهم مىآورد.
یكى از حیاتىترین وظایف بسیج، حفظ امنیت كشور است. شركت
پرشور در جنگ تحمیلى، نمونه برجستهاى از حضور موفق بسیج در صحنه امنیت
ملى بوده است. اكنون نیز نیروهاى بسیجى با گذراندن دورههاى گوناگون نظامى،
خود را در برابر تهاجم دشمنان خارجى و توطئههاى داخلى آماده مىسازند.
وحدت عقیده و عمل
اهداف
والاى بسیج، تنها با حضور جسمانى در صحنه محقق نمىشود. این وجود بینش است
كه عمل انسان را كامل مىكند. آنگاه كه دلها و بینشها پراكنده باشند،
تنها مُشتى اجساد بىفایدهاند كه دور هم گرد آمدهاند. هر حضور موفقى،
وحدت عقیده و عمل را مىطلبد.
وحدت در بسیج، وحدتى همهجانبه است. در
تفكر بسیج، دوگانگىِ عقیده و عمل، منافقساز است. انسانى كه از اعتقاد تهى
است و فرمانبردار چشم و گوش بسته است، بسیار كمتر از انسانى كارآیى دارد
كه آگاهانه اقدام مىكند. بسیج، تجلىگاه حقیقى ایده و عمل است.
شهادت؛ میراث الهى
مگر
شهادت ارثى نیست كه از انبیا رسیده است؟ مگر ما پیروان پاكان سرباخته در
راه هدف نیستیم؟ مگر حسین علیهالسلام را پیشواى خویش نمىدانیم؟ شهادت در
مكتب تشیّع، پرواز از قفس دنیاست و نزد خداوند، هیچ قطرهاى محبوبتر از
قطره خونى نیست كه در راه خدا ریخته مىشود. خون شهید، گرمى و حیات را در
پیكر جامعه به جریان درمىآورد. بالاتر از هر عمل نیكویى، عمل نیكى وجود
دارد تا زمانى كه انسان در راه خدا شهید شود. برتر از شهادت، هیچ عمل نیكى
وجود ندارد. در تفكر بسیج، برترین شرف و افتخارآمیزترین مرتبه، شهادت است.
عشق به شهادت، تبلور باشكوه و حماسهآفرین ایمان است و امید به شهادت،
قوىترین انگیزه زیستن در دنیا به شمار مىآید.
حضور در همه قشرها
معمولاً
گسترش یك اندیشه نیك در میان توده مردم و گرایش اقشار گوناگون به آن،
نشانه اهداف انسانى و آرمانهاى مردمى آن اندیشه است. قشرهاى مختلف مردم پس
از آشنایى دقیق و درست با یك تفكر، قضاوت منصفانهاى درباره آن مىكنند و
موافقت یا مخالفت خود را بیان مىدارند.
امروزه تفكر بسیج به اندازهاى
در میان مردم راه یافته است كه نمایندگان برجستهاى در میان تودههاى
گوناگون مردم دارد. دبستانها و دبیرستانها، كارخانهها و مؤسسهها،
دانشگاهها و مراكز گوناگون علمى و صنعتى كشور، شاهد حضور پررنگ بسیجیان
هستند. بىگمان، بسیج، یكى از فراگیرترین اندیشهها در كشور است.
نیروى جوانى
جوان،
سرشار از انرژى است. حضور فعّال و مؤثر او در هر حركتى، نوید موفقیت و
پیشرفت دارد. بهرهمندى از قدرت جسمى، نشاط فكرى و هیجانطلبى، جوانان را
به سرمایههایى براى سعادتمندى جامعه تبدیل كرده است. جوانان، نسلى سرشار
از آمادگى براى كارهاى بزرگند و استعداد هر تحولى را دارند.
بسیج، از
پیشروترین گروههایى است كه توانسته جوانان فراوانى را سازماندهى كند.
جوانانى كه تمام نیرو و احساس خویش را براى رسیدن به اهداف بسیج، هدیه
آورده و مسئولیتهاى گوناگون را بر دوش گرفتهاند. به فرموده مقام معظم
رهبرى: «امروز ـ بحمداللّه ـ جوانان ما از قشرهاى مختلف در بسیج احساس
حیات و نشاط مىكنند».
استقامت و بسیج
پایدارى
در راه حق و تحمل رنجهاى این راه پُرحادثه، از ویژگىهاى ضرورى براى
رسیدن به ارزشهاى الهى است. هدف مقدس، انسان را در مسیر رسیدن به آن مقاوم
مىكند. بسیج با بینش عمیق خود، انگیزه لازم را براى تلاش تا پاى جان در
افراد ایجاد مىكند. راستى گفتار، درستى عمل و اخلاص قلبى بسیجیان، زمانى
مُهر تأیید مىخورد كه بردبار باشند و قدمى به عقب برندارند. بىشك، هیچ
عامل دیگرى همچون استقامت نمىتواند اهل حق را در رویارویى با باطل پیروز
گرداند.
روحانیت و بسیج
نگاهى به
تاریخ ایران در سدههاى اخیر نشان مىدهد كه هیچ جنبش و تحولى بدون رهبرى
یا پشتیبانى روحانیان از سوى مردم آغاز نشده است. مبارزه با ستم و تلاش
براى گسترش عدالت، از وظایف مهم روحانى است. روحانى كسى است كه خود را در
مسیر سعادت قرار داده است و براى حركت درست مردم در مسیر كمال، كوشش
مىكند. چنین فردى، سر تسلیم در برابر ناعدالتى خم نخواهد كرد.
بسیج نیز
نهادى است كه از میان مردم برخاسته و همواره حضور پررنگ روحانیان مبارز را
شاهد بوده است. روحانیان بسیجى كه در دوران جنگ، شهیدان فراوانى را براى
سرافرازى ملت تقدیم كردهاند، امروز نیز در بخشهاى عقیدتى، نظامى، سیاسى
و... حضورى فعال دارند.
زنان بسیجى
بخش
عمدهاى از هر جامعه را زنان تشكیل مىدهند كه اصلىترین نقش تربیتى را بر
عهده دارند. ادعاى گرانى نیست اگر زنان را فرهنگسازترین بخش هر ملت
بدانیم. اسلام نیز توجه فراوانى به جایگاه زنان دارد و بر حضور مثبت آنان
در اجتماع تأكید مىكند.
جایگاه ویژه زنان در جامعه سبب شد تا اندیشه
بسیج به صورت زنده و پویا در میان آنان نیز ریشه بدواند و رشد كند. زنان با
حضور مؤثر خود در پیروزى انقلاب اسلامى و نیز كمكهاى بىدریغ در جنگ
تحمیلى، حقى سترگ بر انقلاب دارند. بسیج خواهران با جذب، آموزش و
سازماندهى بانوان كشور، براى گسترش فرهنگ بسیج، تلاشهاى فراوانى كرده و
تاكنون اقدامات مفیدى در زمینههاى نظامى، امدادگرى، عقیدتى، سیاسى و
سوادآموزى انجام داده است.
امر به معروف و نهى از منكر در نگاه بسیج
هر
حكمى از احكام اسلامى، اهمیتى دارد كه بىتوجهى به آن، اجراى احكام دیگر
را نیز با مشكل روبهرو مىسازد. در این میان، بىتوجهى به احكامى كه جنبه
اجتماعى دارند، بیش از احكام دیگر، نابسامانى پدید مىآورد. اسلام، روش
جلوگیرى از نابسامانىهاى اجتماعى را امر به معروف و نهى از منكر مىداند.
قرآن كریم و احادیث معصومان به صراحت بر این فریضه الهى تأكید مىكنند و
فراموشى آن را آفتى مىدانند كه سلامت دین و دنیا را به خطر مىاندازد و
جامعه را به فساد مىكشاند.
یكى از وظایف مهم و دقیق بسیج، امر به معروف
و نهى از منكر است. بسیج به عنوان نیرویى مردمى، وظیفه دارد با هرگونه
فساد و انحراف اجتماعى برخورد كند. انجام چنین وظیفه حساسى، نیازمند تربیت
نیروهاى باتجربه و كارآزموده است كه شیوههاى برخورد درست با متخلفان را
بشناسند و با شرایط و موقعیتهاى امر به معروف و نهى از منكر نیز آشنا
باشند. امروزه، پایگاههاى بسیج در سراسر كشور، برنامه منظم و گستردهاى را
براى آموزش چنین افرادى پیش رو دارند.
واكنشهاى اضطرارى
حوادث
پیشبینىنشده مانند زلزله، سیل و توفان، هر ساله انسانهاى فراوانى را به
كام مرگ مىكشاند. گرچه اقدام براى پیشگیرى، نخستین گام براى كاهش
خسارتهاى ناشى از این حوادث است، ولى به امدادرسانى پس از وقوع این
پدیدهها نیز نباید بىتوجهى كرد.
تجربههاى تلخ گذشته كه به از دست
دادن هممیهنانمان در حوادث گوناگون به ویژه زلزله انجامید، زمینه حركت
مؤثر نیروهاى بسیج در سراسر كشور شد. آنان با آموزش شیوههاى امداد و نجات و
روشهاى پیشگیرى و كاهش خسارت، آمادگى مردم را در برابر این حوادث،
افزایش مىدهند. هماكنون ایران، یكى از سریعترین كشورهاى جهان در
امدادرسانى به مناطق حادثهدیده است؛ چرا كه نیروهاى آگاه و هوشیار بسیج،
در این برنامه نیز همچون فعالیتهاى دیگر خود، موفق عمل كردهاند.
بسیج یعنی...
بسیج،
مدرسه است؛ مدرسهای که معلم و محصل و درسش همگی ایثار است و جهاد و خدمت.
بسیج، لشکر است؛ لشکری که فرمانده و فرمانبر و میدان رزمش، همگی گذشت است و
فداکاری و اطاعت از خدا و دوری از غیر خدا. بسیج، درخت پاکی است که با خون
هزاران بسیجی جان بر کف و شجاع آبیاری و تنومند گشت، رشد یافت و به اوج
عشقی خدایی رسید. بسیج و بسیجی، نیروهای رزمندهای را در نظر میآورد که با
شجاعت تمام، هشت سال دفاع از حکومت سالامی را به عهده گرفتند و مردانه و
بدون خستگی، صحنههایی را در جنگ آفریدند که قلم هیچ گاه قادر به توصیف آن
نیست. مقام معظم رهبری در توصیف بسیج میفرماید: «بسیج، یعنی همین
پایگاههای مقاومت و همین نیروهای جوان و پرشور. همین جوانانی که نماز و
عبادتشان، پدران و مادران پیر را به شگفتی و تعجب وادار میکند. بسیج یعنی
متن مردم، مردمی که میتوان امید دفاع از انقلاب را از آنها داشت».
ریشه تاریخی بسیج
ریشه
تاریخی بسیج، به صدر اسلام و زمانی بر میگردد که پیامبر اعظم
صلیاللهعلیهوآله ، مردم را ـ از زن و مردم و پیر و جوان ـ برای تبلیغ
دین و آمادگی در برابر تجاوز قدرتهای وقت فراخواند و بسیج کرد. این حرکت،
همراه با زمان پیش رفت و امامان بزرگوار نیز بنا به مقتضات زمان، از قدرت
بسیج مردمی استفاده میکردند. نمونه بارز آن، حرکت بزرگ بسیجی جهان اسلام،
حضرت امام حسین علیهالسلام بود. این حرکت، البته نه با نام بسیج، بلکه با
تفکر بسیج تا به امروز همچنان ادامه داشته است.
تشکیل بسیج مستضعفین
هوشیاری
و درایت بینظیر حضرت امام خمینی رحمهالله ، از جمله اساسیترین عوامل در
راه خنثی سازی توطئهها در جریان انقلاب سالامی به شمار میآمد. به برکت
این دوراندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود، زمینه انقلاب دوم فراهم
آمد. با سقوط لانه جاسوسی آمریکا در تهران و بر ملا شدن ماهیت سلطه جو و
تجاوز کارانه آمریکا، شیطان بزرگ با ضربهای سخت و جبرانناپذیر رو به رو
شد. اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حاکمان آمریکایی،
مردم و رهبران کشور و به ویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت
که احتمال مداخله نظامی آمریکا و هجوم به جمهوری اسلامی، ناممکن نیست. بر
این اساس، امام امت در پنجم آذرماه سال 1358، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه
بعد از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمود.
ضرورت تشکیل بسیج
حضرت
امام خمینی رحمهالله ، توجه ویژهای به تشکیل بسیج در سراسر جهان داشتند.
در واقع هدف از تشکیل بسیج مستضعفین، ایجاد تواناییهای لازم در همه افراد
معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی، به منظور دفاع از کشور، نظام
جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم، به هنگام بروز بالایا و حوادث پیش
بینی نشده است. بسیج، جایگاهی ملکوتی است؛ مکانی برای درس چگونه زیستن
انسانها و جایگاه عشق و صفا و صمیمیت. امام خمینی رحمهالله خطاب به
بسیجیان جهان اسلام میفرماید: «باید بسیجیان جهان اسلام، در فکر ایجاد
حکومت بزرگ اسلامی باشند، و این شدنی است؛ چرا که بسیج، تنها منحصر به
ایران نیست. باید هستههای مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در
مقابل شرق و غرب ایستاد». بر این اساس، بسیج به نهادی ارزشمند و مقدس تبدیل
گردید و رفته رفته، مدرسه عشق، دانشگاه شهادت و عبادتگاه عارفان مسلح نام
گرفت.
تفکر بسیجی
قداست بسیج و
بسیجی، به اندیشه پاک و نیت خالص بسیجیان باز میگردد؛ چرا که آنها در همه
عرصههای زندگی، براساس اعتقاد، احساس مسئولیت مو عمل به وظیفه الهی کار
میکنند و آنچه دشمنان را به زانو در میآورد، تفکر بسیجی است. امام راحل
رحمهالله در این باره چنین میفرمود: «اگر به کشوری، نوای دلنشین تفکر
بسیجی طنینانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهان خواران از آن دور خواهد شد؛ و
الا، هر لحظه باید نتظر حادثه ماند». ایشان برای این که حادثهای دیگر،
آینده کشور را تهدید نکند میفرمود بسیج باید سازماندهی شود. باید آمادگی
به وجود بیاونرد و آن را حفظ کنند».
پیوند بسیج با ولایت
خداوند
در آیه 62 سوره انفال، خطاب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
میفرماید: «پروردگارت کسی است که تو را به واسطه نصر خویش و به واسطه اهل
ایمان یاری میکند». در این دوران، مصداق ارز اهل ایمان که به یاری خدا بر
میخیزند، بسیجیانی هستند که اگر نقطه درخشانی جز مقطع دفاع مقدس در
کارنامه کرامت آسای خویش نداشتند، همان برای اثبات منزلتشان برترین سند
است. در حالی که سراسر تاریخ پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی، سرشار از
ایثارگریها و از جان گذشتگیهای بسیج در راه گذر از برهههای بحرانی و نقش
بر آب کردن نقشهای دشمنان آیین و میهن است. مفهوم والای بسیج که همان
پیوند امت با ولایت و والایی است، هماره پا برجاست و مختص دوره دفاع مقدس
نیست. بسیج، حقیقتی نافذ در جان و ایمان است. هر کس در هر مکانی تلاش و
خدمت مشغول است، اگر به این ولایت و والایی بیندیشد و مطابق با آرمانهای
حاکمیت الهی عمل کند، بسیجی است.
عرصههای فعالیت
از
آنجا که گستره بسیج، مجموعهای از مردم،اعم از جوانان مشغول به تحصیل،
کارکنان ادارهها، کشاورزان، کارگران و سرانجام متخصصان حرفهها و مشاغل
گوناگون صنعتی و غیر صنعتی را در بر میگیرد، طبیعی است که در همه عرصههای
اجتماعی، سازندگی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و دفاعی نیز از توانمندیها و
قابلیتهای لازم برخوردار باشد. در نگاهی مکی، میتوان مواردی چون دفاع در
برابر تهاجم بیگانگان، سازندگی، بسیج فرهنگی، ایجاد امنیت داخلی، امداد
رسانی، بهداشت و فعالیتهای اقتصادی را، عرصههای فعالیت بسیج برشمرد.
بسیجی از نگاه امام خمینی رحمت الله علیه
با
بهرهگیری از سخنان امام خمینی رحمهالله درباره بسیج، میتوان ویژگیهای
این گروه را چنین برشمرد: شهادتطلبی، پرهیزکاری، جهاد، اخلاص، خدمتدر راه
خدا، ظلم ستیزی، ایثار، فداکاری، عمل به تکلیف، ولایت مداری، بردباری،
پرهیز از تحجر گرایی، و نیز انس با دعا، نیایش و قرآن کریم.
بسیج در بیان مقام معظم رهبری
بسیج یعنی ایمان عاشقانه
علت
اینکه در کشور ما بسیج این طور درخشان شد و شکفت چه بود؟ ایمان عاشقانه،
ایمان عمیق، ایمان توام با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است، مثل بعضی از
ملتهای دیگر، عواطف در این ملت جوشان است کلید بسیاری از مشکلات است. این
ایمان با آن عواطف همراه شد و این رودخانه عظیم خودشان را به این دریای
پهناور تبدیل کرد و مشکلات را در هر جایی که لازم بود از بین برد.
بسیج یعنی پاک ترین انسانها
بسیج
عبارت است از مجموعهای که در آنها پاک ترین انسانها، فداکارترین و آماده
به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و
به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده اند. ... مجموعهای که دشمن را بیمناک و
دوستان را امیدوار و خاطرجمع می کند...بسیج در حقیقت مظهر یک وحدت مقدس
میان افراد ملت است...بسیج در واقع مظهر عشق و ایمان و آگاهی و مجاهدت و
آمادگی کامل، برای سربلند کردن کشور و ملت است.
بسیج یعنی حرکت
بسیج
یک حرکت بی ریشه و سطحی و صرفاً ازروی احساسات نیست، بسیج یک حرکت منطقی و
عمیق و اسلامی و منطبق بر نیازهای دنیای اسلام – و به طریق اولی – جامعه
اسلامی است. قرآن کریم می فرماید: [ هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین] ای
پیامبر، خدای متعال تو را، هم به وسیله نصرت خودش و هم از طریق مؤمنین مؤید
قرار داد و کمک کرد. این خیل عظیم مؤمنینی که در اینجا مورد اشاره آیه
قران قرار گرفته اند، عبارت دیگری است از آنچه که امروز به نام بسیج در
جامعه ما قرار دارد.
بسیج یعنی قدرت
این
کار خدا بود که بسیج ملت ایران بتواند در سخت ترین میدانها که همان میدان
جنگ است چنان قدرتی از خود نشان بدهد که دیرباورترین افراد هم قبول کنند که
ملت ایران دارای توانایی است...بسیج یعنی کل نیروهای مؤمن و حزب اللهی
کشور ما این که امام گفتند «بسیج بیست میلیونی» یعنی این.
بسیج یعنی تلاش و جهاد مخلصانه
اگر
نبود آن همه تلاش و جهاد مخلصانه که شما رزمندگان نیروهای مسلح و بسیج
مردمی در دوران جنگ هشت ساله نشان دادید و حقیقتاً اسلام را روسفید و امت
رسول الله (صلی الله علیه و آله) را سربلند ساختید و اگر نبود خونهای مطهر و
معطری که در راه خدا بر زمین ریخته شد؛ یقیناً امروز از نظام اسلامی اثری
نبود و پرچم قرآن چنین سربلند نمی شد.
بسیجی یعنی مغز متفکّر
بسیجی
یعنی دل باایمان، مغز متفکّر – دارای آمادگی برای همه میدانهایی که وظیفه
این انسان را به آن میدانها فرا می خواند، این معنای بسیجی است.
بسیج یعنی آبادانی
امروز
هم، بسیجی برای کشور دل می سوزاند برای آبادانی کشور تلاش می کند، برای
حفظ استقلال ملی، هرچه بتواند کار می کند و از جان خود هم می گذرد، امروز
هم اگر احساس کند دشمن می خواهد از روزنهای، چه اقتصادی و سیاسی و چه
فرهنگی – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می ایستد و با مشت به صورتش می
کوبد......امام فرمودند «بسیج باید سازماندهی بشود، باید یکدیگر را
بشناسند، باید آمادگی به وجود بیاورند و آن را حفظ کنند» امروز هم تکلیف
بزرگ شما همین کارست. خیال نکنند که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر
منطقی و فکری و ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت
دارند؛ همه آحاد ملتند، هر کسی که بسیجی است باید به بسیجی بودن خود
افتخار کند. بسیجی بودن، مایه سرافرازی و سربلندی پیش پروردگار است. ....
فرهنگ بسیجی، فرهنگ معنویت و شجاعت و غیرت و استقلال و آزادگی و اسیر
خواستهای حقیر، نشدن است.
بسیج یعنی ارزش
هفته
بسیج در حقیقت فرصت و بهانهای برای زنده نگه داشتن ارزشها و روح بسیجی در
آحاد ملت، مخصوصاً جوانان پرشور و مدافعان عاشق صادق است. ... همان طور که
امام و پیشوای راحل عظیم الشأن ما فرمودند، من هم آرزو می کنم و از خدا
میخواهم که با بسیجیان محشور باشم. بسیج یک افتخار و یک ارزش است. سعی
کنید این روحیه بسیجی را برای کشور و انقلاب و اسلام حفظ کنید.
بسیج یعنی الگو
شما
بسیجی ها باید به گونه ای رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما
باید نمونه اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. آن کسی بسیجی تر
است که مقررات را بیشتر رعایت می کند، به خاطر آنکه این فرد بیشتر از همه
برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره درست نظام است.
بسیج یعنی سعادت ابدی
روحیه
بسیجی و معرفت بسیجی باید فراگیر شود تا این کشور بتواند بار سنگینی را که
بر دوش دارد که همان بار هدایت الهی و سعادت انسانهاست - به سرمنزل
برساند، لذا بسیج تمام شدنی نیست.
بسیج یعنی یک فرهنگ
بعضى
در میدان بسیج، خلوص و صفایشان مثل خورشید مىتابد و انسان را مجذوب
مىکند. بههرحال، بسیج یک فرهنگ است؛ بسیج، یک ذهنیت برجسته و والا در
جامعهى ماست...شما آن نسلى هستید که اگر خوب عمل کردید، آیندهى این کشور
را - صد سال، دویست سال یا بیشتر - تضمین خواهید کرد. همین بیدار شدن، همین
حساس بودن، همین انگیزه داشتن، همین ایمان، همین امید، همین تکیه به هدایت
الهى و اعتماد به کمک الهى، قوارهى اصلى بسیج است؛ این یک فرهنگ است. اگر
اینطور حرکت کنیم، خداى متعال کمک خواهد کرد. کمک الهى متعلق به همهى
خلایق است؛ به شرطى که خودشان را آمادهى دریافت این کمک کنند؛ دستشان را
دراز کنند و این میوه را بچینند؛ از جا بلند شوند، همت کنند و از این میوه
استفاده کنند؛ این، در اختیار همه است.
بسیج یعنی مظهر تجدد و نوگرایى
بسیجى
یعنى چه ؟ بسیج یعنى به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانى؟ میدان
چالشهاى حیاتى و اساسى. میدانها و چالشهاى اساسى زندگى چیست؟ فقط آن
وقتى است که به کشورى حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهاى
خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؛ این فقط یکى از موارد به میدان آمدن است.
آن وقتى هم که هویت ملى و سیاسى یک ملت مورد مناقشه قرار مىگیرد، جاى به
میدان آمدن است. آن وقتى هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهاى ریشهدار یک
ملت اهانت مىشود و آن را تحقیر مىکنند، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى
هم که نسل برگزیدهى یک ملت احساس مىکنند از غافلهى دانش عقب ماندهاند و
باید علاجى بکنند، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى هم که احساس بشود
پایههاى یک زندگى مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و
یا استوار شود، جاى به میدان آمدن است. آن وقتى هم که جبهههاى فکرى و
فرهنگى دنیا براى تسخیر ملتها با ابزارهاى فوق مدرن مىآیند تا ملتى را از
سابقه و فرهنگ و ریشهى خود جدا کنند و براحتى آن را زیر دامن خودشان
بگیرند، جاى به میدان آمدن است. همهى اینها انسانهایى را مىطلبد که نیاز
را احساس کنند...تجدد و نوگرایىِ حقیقى و باز کردن میدانهاى تازهى زندگى،
مطلوب اسلام است؛ اصلاً اسلام این را از انسان خواسته؛ این به برکت تأمل،
تعمق، کار درست، کار فکرى، تلاش عملى، مجاهدت، استقبال از کار و از خطر در
همهى میدانها، و همتها را بلند کردن بهدست مىآید. این کارها مربوط به
کیست؟ مربوط به بسیج است. اگر بسیج را درست معنا کنیم، همین است. بسیج
همچنین یعنى انسان باهمتى که غیرت دینى و دانایىِ فکرى و نیازشناسى و
ابتکار و جوشش ذهنى و خلاقیت دارد و وارد میدان مىشود.
بیدار دلان مهاجمستیز
هجوم
نظامی، طمع به خاک است و زمین، ولی در شبیخون فرهنگی، طمع به اخلاق است و
دین. محیط آلوده به گناه، خرمت خشکی است که جرقه تهاجم فرهنگی، در یک لحظه
آن را به آتش میکشد. آنچه جامعه ما را فاسد میکند، غرق شدن در شهوات و
ازدست دادن روح تقوا و فداکاری است. بسیجی باید در وسط میدان باشد تا
فضیلتهای اصلی انقلاب زنده بماند.
منابع:
1. ماهنامه گلبرگ، ش81
2. ماهنامه گلبرگ، ش93
3. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
سه شنبه 28/8/1392 - 16:37
آموزش و تحقيقات
نقش بسیجیان در تداوم انقلاب اسلامی
نویسنده: جهانبخش ثواقب
برخی از زمینه هایی را كه بسیجیان می توانند در آن به
صورت فعال وارد شده و از توان خود در دفاع از حریم آزادی و استقلال و حكومت
اسلامی بهره گیرند، می توان به شرح زیر عنوان كرد:
1- بسیجی و حضور در صحنه
بسیجیان
با تعقیب خط صحیح انقلاب اسلامی، از طریق افزایش معلومات و سطح دانش و
آگاهی های خود من جمله بینش سیاسی، می توانند در صحنه های مختلف، حضور خود
را اعلام دارند و خنثی گر توطئه دشمنان انقلاب بوده و با شجاعت و فداكاری
از آفات احتمالی انقلاب جلوگیری كنند. آنها از این طریق می توانند راه
شهدای جاوید را پاس دارند و از ارزش های والای انقلاب اسلامی محافظت
نمایند.
شناخت آفات انقلاب و زدودن آنها یكی از وظایف عمده بسیجیان است
كه همانند باغبانانی دلسوز، نهال نورسته انقلاب را از وسوسه خناسان مصون
نگه دارند. زیرا یك انقلاب ممكن است به آفات مختلفی كه چهره ها و رنگ های
متفاوت دارند، دچار شده و به تدریج از محتوای اصلی خود خارج شود و سرانجام
به انحراف یا شكست مبتلا گردد. این آفات، «ناشی از عوامل فطری، روانی و
اجتماعی» است كه به صورت بسیار نامحسوس و خزنده، جامعه انقلابی را تحت
تأثیر و نفوذ خود قرار داده و خسارات خود را با خالی كردن انقلاب از محتوای
اصلی و درونی آن وارد می آورند.»19
برخی از این آفات عبارتند از:
1-
نفوذ اندیشه های بیگانه، 2- تجددگرایی افراطی، 3- ناتمام گذاشتن انقلاب،
4- نفوذ و رخنه فرصت طلبان، 5- بازگشت به سوی فرهنگ ها و ارزش های پست و
طرد شده، 6- خستگی نیروهای انقلابی و از دست دادن روحیه انقلابی، 7- اختلاف
و تفرقه، 8- پشت كردن از معنویات و روآوری به مادیات و زخارف دنیوی، 9-
فسق و فساد و ترك امر به معروف و نهی از منكر، 10- نادیده گرفتن اوامر و
فرامین رهبری انقلاب، و عوامل دیگر20...
چنانچه نیروهای انقلابی در
مبارزه با مشكلات، فشارها، مخالفت ها و آفات انقلاب، موفق نشوند، خطر از
دست رفتن انقلاب وجود دارد. بسیجیان به دلیل این كه از دلسوزان و دوستداران
واقعی انقلاب اسلامی هستند، باید بیشترین سهم را در رفع آفات انقلاب
برعهده گیرند.
آنان با وحدت و اتحاد و ترغیب و تشویق آن در میان امت،
پرهیز از اختلاف و تفرقه، انتشار امور معنوی و مبانی مذهبی در جامعه به
ویژه در میان جوانان، شناخت دقیق دشمنان و آگاهی از ترفندهای گوناگون عناصر
ضدانقلاب (داخلی و خارجی) و جلوگیری از ضربه فرصت طلبان به انقلاب، می
توانند در صیانت راه انقلاب و تداوم آن، گام های مؤثری را بردارند. یقیناً
این نیروهای مخلص، كارآیی خود را در این زمینه با هوشیاری، ارتقاء آگاهی و
بینش، حضور مستمر و فعال در صحنه های انقلاب می توانند دوچندان كنند. زیرا
اگر آنان عرصه را خالی كنند، ضمن این كه دشمن از این یأس و سرخوردگی شاد می
شود، نیروهای فرصت طلبان و نامحرمان با انقلاب، در جهت مسخ ارزش های
انقلاب و تهی نمودن آن از درون اقدام می كنند.
2- بسیجی و معنویت و اخلاق
حفظ
معنویت انقلاب كه از آرمان های مهم و اساسی آن است همراه با حفظ معارف و
اخلاق اسلامی از ضروریات اصلی است كه بسیجیان مكلف به آن می باشند. تكیه بر
معنویات به صورت عملی، آنچنان كه دیگران در چهره بسیجی روح عرفان و معنویت
را مشاهده كنند و متخلق بودن به اخلاق اسلامی از اموری است كه باید
بسیجیان خود را عامل بدان بدانند و این خصوصیات به طور عینی و عملی در وجود
آنها متجلی باشد.
بسیجیان می بایست زبان گویای انقلاب، اسوه و الگویی
صادق، نمونه بارز و مجسم مؤمن اسلام باشند. انقلاب ما یك انقلاب الهی،
ارزشی و معنوی بود و از اهداف عمده آن، حاكمیت اخلاق و معارف اسلامی
درجامعه است. بسیجیان با ارزش گذاشتن به معنویات و عمل نمودن به دستورات
دینی و دارا بودن اخلاق اسلامی، می توانند در حفظ، تبلیغ و اشاعه فرهنگ و
معارف اسلامی بكوشند و دیگران را به ارزش های اسلامی راغب سازند. آنها با
اهتمام دراجرای امر به معروف و نهی از منكر از راه زبان و عمل، به معارف
دین كه خود زیربنا و اساس انقلاب اسلامی است ارج می نهند و در نتیجه، فضای
جامعه را سالم و سلامت حركت انقلاب را تأمین می كنند.
بسیجیان می توانند
پاسدار معروفات جامعه باشند و بازدارندگان منكرات. آنها می توانند با صبر و
استقامت و فداكاری خویش، با عرفان و شناخت و اخلاق نیكو، با بزرگ منشی و
تعاون و همكاری با دیگران، نمونه ای از انسان والای اسلامی باشند كه خود را
متعهد به انجام رسالتی بزرگ می دانند.
آنان می توانند عملاً درسهای
مختلفی از عشق و ایثار، استقامت و معنویت و اخلاق و... را به جامعه
بیاموزند و از این نظر، اسوه ای عملی برای دیگران قرار گیرند. الگویی كه
ساخته انقلاب است و می تواند راه انقلاب را در زمینه تحول بخشیدن به جان و
نفوس انسانها تداوم بخشد.
بسیجیان می توانند اسوه های انقلاب، اسلام و
مكتب باشند و در پرورش انسانها تأثیر عملی و مثبت داشته باشند. می توانند
در تقویت اراده دیگران و در برانگیختن حس اعتماد به نفس و اتكاء به خویشتن
در دیگران مؤثر باشند و در تربیت نسلی قوی، با اراده و مصمم، نقش بسزایی
داشته باشند منوط به این كه از نقش خود آگاه بوده و عملاً زمینه چنین رسالت
مهمی را فراهم سازند.
بسیجیان با خودسازی و تقویت اراده خویش، حضور در
صحنه های مختلف، زدودن یأس و نومیدی و نهراسیدن از مشكلات، می توانند
افرادی مؤثر در خدمت جامعه و انقلاب باشند و این خود پیروزی بزرگی است،
چنان كه در سخنان امام راحل«ره» بدان اشاره شده است: «... پیروزی این نیست
كه ما فقط طاغوت را از بین ببریم، پیروزی اصیل آن است كه ما بتوانیم مبتدل
بشویم به یك موجود انسانی، الهی، اسلامی كه همه كارهایمان، همه عقایدمان،
همه اخلاقمان، همه اسلامی باشد.» 21
و درباره اهمیت معنویات می فرماید: «عمده معنویات یك مملكت است... من از خدا می خواهم كه معنویات ما را رشد بدهد.» 22
بنابراین،
اسوه بودن بسیجیان منزلت كمی نیست. از شؤون انبیاء الهی است. «لقد كان لكم
فی رسول الله اسوه حسنه» (احزاب/21). هدف تعالیم همه انبیاء، انسان سازی
است. چنان كه «هدف عمده اسلام با توجه به تمامی ابعاد، انسان سازی است.» 23
3- بسیجی و علم و دانش
پیشرفت
و ترقی علمی- فناوری با توسعه و خودكفایی كشور، ارتباط تنگاتنگ دارد. هرچه
كشوری از توان علمی بالا و از صنعت و فناوری پیشرفته برخوردار باشد، با
همت و پشتكار و نیروی ایمان مردم فعال آن، می تواند مراحل توسعه و سازندگی
را در زمان كوتاهتر طی كرده و نیازهای خود را به دور از وابستگی به قدرتهای
استعماری مرتفع سازد.
اكنون كه «به مرحله حساسی از دوران انقلاب خود
رسیده ایم، دوران سازندگی، دورانی كه باید از ثمرات انقلابمان مردم محروم و
ستمدیده ایران بهره مند شوند، دورانی كه باید شكوه نظام عدل اسلامی را لمس
كنند» 24، بسیجیان در این زمینه می توانند بسیار مؤثر باشند. آنها با فرا
گرفتن علوم و فنون روز، كسب آگاهیها و تجارب معمول، چه از راه تحصیل در
دانشگاه ها و مراكز علمی، چه به صورت تجربی و كار در صنایع و مراكز تولیدی،
با ابتكارات، اختراعات و نوآوری ها و با به كار گرفتن خلاقیت های ذهنی خود
در عرصه سازندگی و توسعه كشور می توانند در كنار دیگران نقش عمده ای ایفا
كنند.
بسیجیان باید توان علمی خویش را بالا برده و با افزایش مهارتها و
دست یافتن به تجارب و تخصص های لازم، هركدام در رشته و حرفه ای، با اخلاص و
دلسوزی كه نسبت به انقلاب دارند، چرخ های تولید، خودكفایی و استقلال واقعی
مملكت را به گردش درآورند.
به تعبیر رهبر فقید انقلاب اسلامی، با سقوط
قدرت شاه «سدی كه مانع از حركت بود شكسته شد، لكن ما مراحل بسیار مشكل
داریم كه باید با تشریك مساعی همه ملت و دعای همه ملت، این مشكلات رفع
بشود.» 25
4- بسیجیان و امور نظامی
هرچند
دوران جنگ و دفاع پایان یافته و اینك در دوران آرامش و بازسازی به سر می
بریم، لیكن بسیجیان با آشنایی عملی كه با امور نظامی داشته و با تجاربی كه
از حضور در صحنه های مختلف نبرد پیدا كرده اند، می بایست روحیه نظامی و
سلحشوری خود را حفظ و تقویت نمایند و با مراقبت از بنیه رزمی و حالات بسیجی
خود، تجارب گرانبهای دوران دفاع مقدس را به دست فراموشی نسپارند.
علاوه
بر این آمادگی فردی، از طریق انتقال و آموزش تجربه های رزمی و نظامی و كسب
آموزشهای جدید و غافل نماندن از سلاحهایی كه روزگاری آشنای دستان توانمند
آنها بوده، آمادگیهای رزمی و نظامی خویش را افزایش و استمرار بخشند. البته
این امر نیاز به برنامه ریزی و هماهنگی دارد كه بر عهده نهادها و مراكز
مسئول می باشد.
5- بسیجیان و عرصه فرهنگ و هنر
بسیجیان
با شناخت و آگاهی از فرهنگ ناب اسلامی و ارزشهای والای آن، سپس پاسداری از
آن ارزشها و جلوگیری از هجوم دشمنان به عرصه این فرهنگ، می توانند حافظ
اصالتها و ارزشهای انقلاب باشند. پس از شناخت ارزشها و اصالتهای فرهنگی،
معرفی و تبلیغ آنها در جامعه، انجام كارهای اصولی و محتوایی به منظور رسمیت
بخشیدن و ترویج آنها، چه از راه آموزش، یا در قالب فیلم و دیگر برنامه های
هنری، ضرورت می یابد.
اگر خواهان جامعه ای واقعا اسلامی هستیم باید آن
چنان فرهنگ اصیل اسلامی را به مردم شناساند و نیروهای جامعه را با این
فرهنگ و ارزشهای آن آشنا كرد كه تاثیر فرهنگ بیگانه بر آنها به حداقل كاهش
یابد. بی شك وقتی داشته های فرهنگی و مذهبی خود را به صورت مناسب و صحیح
عرضه نماییم و رغبت و جاذبه مردم را نسبت به آن برانگیزیم، فرهنگ منحط غرب،
زمینه ای برای نفوذ در جامعه اسلامی نخواهد داشت.
بسیجیان در عرصه
فرهنگ، چه در امر تعلیم و تربیت كودكان و جوانان و چه در كارهای هنری در
ابعاد مختلف آن مانند: فیلم و سینما، تئاتر، نویسندگی و خلق آثار بدیع، شعر
و ادبیات، هنرهای نمایشی و تفریحی و... می توانند ضمن پرورش استعدادهای
خود، نقش موثر خویش را به نمایش گذارند.
بسیجیان با شركت در مراسم و
محافل فرهنگی، جشنها، سرگرمیها، امور ورزشی می توانند در سالم سازی فضای
فرهنگی جامعه و جذب جوانان به امور سالم از روآوری آنان به ناهنجاری های
اجتماعی و انحرافات و فرهنگ بیگانه جلوگیری كنند. آنها كه در جبهه های
نبرد، زیباترین صحنه ها را آفریدند و هركدام راویان زنده خاطره ها هستند،
قادرند كه در زمینه های گوناگون فرهنگی، خالق آثاری زیبا باشند. هركدام می
توانند هنرمندی قابل، نویسنده ای توانا، شاعر و ادیبی خوش ذوق، و قهرمانی
شایسته باشند و باهنر خود به فرهنگ جامعه و فرهنگ انقلاب خدمت نمایند.
6- بسیجیان و رهبری
رهبری
یكی از اركان مهم هر انقلابی است كه در تبیین استراتژی انقلاب، پیروزی و
سپس هدایت و تداوم آن نقش اساسی دارد. از این رو، پیوند بسیجیان با رهبری
انقلاب بسیار مهم است. اطاعت و تبعیت از فرامین رهبری اقدامی است در جهت
تداوم انقلاب و حمایت از آن. این ارتباط ضمن نمودار ساختن پیوند معنوی
بسیجیان با سلسله ولایت و اعتقاد به نظام نبوت و امامت در فرهنگ شیعی، نگرش
او را نسبت به مسئله حكومت و رهبری در عصر غیبت امام زمان(عج) نیز نشان می
دهد.از طرفی اگر بسیجی خواهان حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است و سعی در
رفع مشكلات آن دارد، استحكام پیوند او با رهبری، ضامن تحقق این خواسته می
باشد. او می تواند با اتصال به رشته ولایت و رهبری، اتصال خود را با انقلاب
اسلامی حفظ نموده و رسالت خویش را در قبال آن، كه همانا حفظ ارزشها و تلاش
در جهت تحقق اهداف و آرمانهای آن است، به انجام برساند.
نتیجه
از
مجموع آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت كه بسیجیان در قبال انقلاب اسلامی
تعهدی عظیم و رسالتی بزرگ دارند، پیمانی كه با شهدای همرزم خود داشتند كه
پاسدار راه و اهداف آنان باشند. این تعهد را با انجام رسالتی كه در پاسداری
و تداوم راه انقلاب برعهده دارند، می توانند ادا كنند. آنان در عرصه های
مختلف سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، معنوی می توانند به انقلاب اسلامی
خدمت كرده و در رفع مشكلات آن بكوشند كار و تلاش آنها در این زمینه ها نشان
دهنده عزم و اراده استوار آنان و شوق و علاقه شان به حفظ انقلاب و سازندگی
ایرانی آباد، مستقل و سعادتمند است.
¤ منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع:کیهان سه شنبه 28/8/1392 - 16:37
آموزش و تحقيقات
مبادی حقوقی اتحاد ملی و نقش بسیج در تحقق و تحكیم آن (قسمت دوم)
نویسنده: پروانه تیلا
ب) اتحاد ملی و مشروعیت مبانی و اشتغالات نظام سیاسی
منظور از حاكمیت در ادبیات حقوقی، "قدرت برتر عالی فرماندهی در
درون جامعه و قدرت استقلال و نفی وابستگی در بیرون آن"(قاضی، 1372، ص 230)
است كه نقش آن در تعیین سرنوشت جمعی در هر دو بعد مذكور، برجسته و تعیین
كننده است. حاكمیت، حقّی است كه هم در پرتو نگرشهای دموكراتیك و هم در قالب
بینش تئو- دموكراتیك (تركیب منحصر به فرد مبانی ظهور حاكمیت و مشروعیت
بخشی حكومت) مقرر در اصل پنجاه و ششم قانون اساسی ذاتاً به مردم تعلق دارد
یا از سوی مرجعی برون زمینی بدانها اعطا شده است. مردم یا ملت براساس این
حق اساسی و دامنهدار، اشتغالات مربوط به تقنین، اجرا و قضا را كه اساساً
مربوط به خود آنهاست، براساس قرارداد اجتماعی یا تراضی جمعی مبتنی بر
ضرورتهای حیات در جامعه سیاسی، به برگزیدگانی از جنس و نوع خود میسپارند
تا در راستای تحقق منافع جمعی، آن را به كار گیرند و آن گاه كه ضرورت یافت،
خود نیز رأساً در عرصههایی از آن مشاركت كنند.
نماینده سالاری و
اعمال اقتدار از طریق برگزیدگان معدود، امروزه یك اصل است كه در چارچوب و
سایه تكثر صاحبان حاكمیت و عدم امكان حضور مستقیم دائمی در عرصه استیفای
آنها به نحوی كه ضروریات و لوازم زیست جمعی اقتضا دارند، منطقی، مطلوب و
حتی پدیدهای غیر قابل اجتناب به نظر میرسد.
از این رو، مشاركت و حضور
مردم در حوزه تفویض اختیار اعمال اقتدار عمومی، دو چهره و اثر متفاوت
دارد. از یك سو، موجب انتقال موقت حقوق اصالتی مذكور به افرادی منتخب،
برگزیده یا نخبه میشود و از سوی دیگر، شاخصی برای ارزیابی و سنجش میزان
مشروعیت و مقبولیت گروه فرمانروا بوده و ملاك مسلّم حركت فرادستان را در
مسیر موافق با قرارداد اجتماعی یا تراضی جمعی افراد ملت یا عدول آنها از
شرایط آن تشكیل میدهد.
جمهوری اسلامی نیز به عنوان نظامی متكی بر پایه
ایمان به خدای یكتا و اختصاص حاكمیت به او مقرر داشته كه حاكمیت مطلق از
آن خداست ولی انسان به حكم او، بر سرنوشت اجتماعی خویش حاكم است و بدین
سان، باید در برابر اوامر خداوندی سر تسلیم فرود آورد. بنابراین اداره كلیه
امور عمومی در این نظام، بر رأی مردم استوار بوده و این رای به ویژه از
طریق دو فرایند انتخابات یا همه پرسی متبلور میشود. قانون اساسی با تأكید
بر نقش اراده عمومی در شكلگیری نظام نوین جمهوری اسلامی، ادارة امور عمومی
را نیز متعاقب سازمان یافتن این نظام، با اتكا به آرای عمومی اعلام كرده و
یكی از روشهای عمده اعلامنظر و رأی عموم در این خصوص را "انتخابات"
پیشبینی كرده است. براساس اصل ششم این قانون:
"در جمهوری اسلامی
ایران، امور كشور باید به اتكای آرای عمومی اداره شود. از راه انتخابات،
انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر
آنها..."
شایان ذكر است كه قانون اساسی در یازده مورد، به انتخابات به
عنوان تجلّی اعمال اراده عمومی اشاره و امكان نقش آفرینی مردم را در اعمال
اقتدار در امور تقنین (انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی)، اجرا (انتخاب
رئیس جمهور) و خود تدبیری در اداره امور محلی (شوراهای اسلامی) پیشبینی
كرده است. تعمیق فرایندهای انتخاباتی نه تنها موجبی برای نمایش وحدت ملی
است، بلكه موجد بازسازیهای دائمی و مستمر وحدت ملی در مقاطع مختلف تاریخی
است.
با پذیرش مبانی مردمی نظام دینی، حضور مردم در شكل گیری نهادهای
سیاسی كانالیزه میشود و مشروعیت نظام سیاسی را نشان میدهد و به همین
دلیل، وجود و بقای دولت اسلامی با وجود و بقای ملت، عجین میشود. مشروعیت،
انسجام و ظرفیت سیاسی، عناصر اصلی جنبه نرم افزاری امنیت هستند. مشروعیت از
آنجا كه چارچوب كلان سیاست را در سیستم مدیریت امینت ملی شكل میدهد، جزء
قطعی جنبه نرم افزاری امنیت است. این متغیر تا حد زیادی اراده ملی، روحیه
ملی، ویژگی ملی و تمامی سطوح مدیریت امنیت از جمله تهدیدهای محیطی و ظرفیت
سیاسی را تحت تأثیر قرار میدهد. انسجام نیز شالوده و اساس نظام مدیریت
امنیت ملی را شكل میدهد. اولویتبندی منافع ملی و نیز سازوكارهای نرم
افزاری امنیت به درجه انسجام در درون نظام وابسته است. ناتوانی نظام سیاسی
در همگن و یكپارچه كردن گروههای متعدد و متنوع اجتماعی، زمینه را برای
تهدیدهای امنیتی جدی، تلاشی در ساختار كلان نظام سیاسی و تضعیف ظرفیت سیاسی
نظام فراهم میكند. (آذر، 1377، صص 41-40)
مشروعیت، مفهومی عمدتاً
حقوقی یا با صبغه پررنگ پوزیتیویستی است كه به ترسیم رابطه ملت و دولت بر
میگردد. در نظامهای حقوقی امروزی اعم از داخلی و بینالمللی، تكیه اصلی بر
این است كه قدرت باید برآمده از نظر و خواست مردم باشد و تنها در این صورت
است كه مشروع تلقی خواهد شد. در واقع؛ شرط لازم مشروعیت، نشئت گرفتن حكومت
و نظام سیاسی از نظر و رأی مردم است كه عمدتاً از طریق برگزاری انتخابات
عمومی به نمایش در میآید. در هر حال، "مشروعیت، جزء قطعی نرم افزاری امنیت
ملی است ؛ چون چارچوب كلان سیاست را در سیستم مدیریت امنیت ملی شكل
میدهد". (رفیعی، 1386، ص 8).
مشروعیت و یكپارچگی، ساختار نرم افزار
امنیت ملی را تشكیل میدهند اما ظرفیت سیاسی، محتوای این امنیت را در بر
میگیرد (آذر، پیشین، ص 41). در هر حال، امنیت ملی تنها به امنیت یا فقدان
تهدید فراروی اعمال اقتدار عمومی بسنده نمیكند، بلكه اقتدار عمومی را تنها
به خاطر امنیت عمومی یا وضعیت مطلوب برای زیست جمعیت شهروند قابل صیانت
میداند. از این رو، باید همواره محوریت حقوق ملت در تبیین محورها و مصادیق
امنیت ملی حفظ شود تا مبانی مردمی نظام دینی نیز استوار و مستحكم باقی
بماند. به تعبیر دیگر، "امنیت ملی هراندازه از امنیت حكومتی فاصله گرفته و
به امنیت عمومی متمایل گردد، دوام و قوام بیشتری خواهد یافت" (ر.ك. به:
همان، ص 45). در واقع، در این موارد به دلیل ابتنای امنیت ملی بر عزم و
اراده ملت و خصلت پشتوانه بودن اراده و روحیه ملی، تزلزل كمتری بدان راه
خواهد یافت.
ج) اتحاد ملی و راهبرد تعامل عملی قوای حاكم (وحدت در ساختار دولت)
"هدف
نهایی برقراری اصل تفكیك قوا، تأمین شیوههایی برای اعمال نظارت سه قوه بر
یكدیگر به منظور ایجاد تعادل و توازن و نیزتعامل و هماهنگی میان آنها
است"(بشیریه،1383،ص23). گویی "تعامل" نه تنها یك الگو از تفكیك قواست
(تفكیك وظایف ساختاری در عین وحدت مسئولیت امور پیرامونی) بلكه روح این
نهاد را نیز تشكیل میدهد.
"توقف قدرت به وسیله قدرت" كه هدف اصلی و
غایی پدیداری نهاد "تفكیك قوا" است، به این معناست كه با توزیع مظاهر سه
گانة قدرت تقنینی، اجرایی و قضایی و سازمان دادن به اعمال آنها در سه نهاد
متفاوت، بستر لازم فراهم میشود تا هریك از آنها در كنار ایفای اشتغالات
خویش یا در قالب آن، مانع از گسترش دامنه صلاحیت سایر قوا شده و اثر
استیلایی یا گذار از محدوده مطلوب و مقبول را خنثی كنند. به همین دلیل در
ادبیات حقوق عمومی، از تفكیك قوا به عنوان "توازن یا تعادل قوا" (Balance
of Powers) نیز یاد میشود.
در این صورت، تفكیك موجب ایجاد قابلیت
نظارتهای متقابل دو محوری میشود كه در پرتو آن، شش رابطه بین آنها پدید
میآید. هر قوه در عین اینكه بر دو قوه دیگر نظارت دارد، نظارت دو قوه دیگر
را هم پذیرا میشود. بنابراین، (در صورتی كه نوع نظارتهای تعبیه شده برای
هر قوه بر قوای دیگر، از نظر نوع و دامنه اثرگذاری، نسبتاً همگن باشد)
اصولاً تفوّقی میان قوا پدید نخواهد آمد و قوا در عرض هم قرار خواهند گرفت.
در نتیجه، "قابلیتهای تأثیرگذاری" با "ظرفیتهای تأثیرپذیری" همراه شده و
الزاماً میان آنها تعامل پدیدار میشود. این تعامل قهری و اجتناب ناپذیر و
دینامیك، در صورتی كه به حد گفتمان و همبستگی ارگانیك ارتقا یابد، پیامد
وفاق هم از منظر عمق اثربخشی و هم دوام بافت همبسته روابط جمعی، به تكامل
خواهد رسید.
روابط متقابل قوای سه گانه بر اساس ماهیت و طبع تفكیك قوا
بنابراین،
"تعامل" میان قوای سهگانه به صورت قهری و ذاتی در همه نظامهایی كه پذیرای
اصل تفكیك بوده و اختلاط قوا را رد كرده اند، وجود دارد. در نظامهای تفكیك
مطلق یا انعطاف ناپذیر قوا، نوع تعامل به همین امر محدود میشود و اساساً
"نظارتهای قوا" بر یكدیگر درچارچوب و صورتبندی كلی مقرر درقانون اساسی
انجام میشودو مجاری"اقدام مشترك" برای انجام یك اشتغالحاكمیتی،درحداقل
ممكن است.
با این حال، در نظامهای تفكیك نسبی، تعامل به صورت "گفتمانی"
نیز ظهور مییابد. این تعامل هم در ایفای وظایف هستهای و هم از طریق كار و
تلاش مشترك نمود مییابد. از این رو، انتظار میرود با توجه به انتخاب
الگوی همكاری قوا در قانون اساسی كشورمان، امكان بهره گیری از بسترهای
تعامل قوای سه گانه بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و كاركرد آن در ایجاد
وفاق میان نهادهای حكومتی از یك سو و موكلان اصلی اعمال حاكمیت در جامعه
(مردم) از سوی دیگر، به كار گرفته شود.
جنبش قانون اساسی
(Constitutionalism)یا دستورگرایی كه بعد از انقلاب صنعتی در اروپا (قاضی،
1372، ص 91) به منظور تدوین مجموعه قواعد تشكیل دهنده اساس جامعه و نظام
سیاسی تشكیل شد و سپس به نهضت مشروطه در كشورمان راه یافت، در حركت انتقالی
خود، تحولات و دگرگونیهای عمیق و بنیادینی را در حقوق اساسی و نهادهای
سیاسی كشورهای مختلف پدید آورده است. این تحولات و دگرگونیها به شكلی بوده
كه میتوان گفت با ورود هنجارها و ارزشهای جنبش مزبور در نظام سیاسی و
همچنین فرهنگ سیاسی كشورهای تأثیرپذیر طرح و دركی نو از حوزه عمومی و
چگونگی ساماندهی آن پدید آمده است. ایران نیز در ابتدای قرن بیستم فرصت
آشنایی با مفاهیم و ارزشهای جنبش قانون اساسی و نیز تجربه عملی انقلاب را
كسب كرد.
این تجربه به همراه تحدید دینی قدرت و تأكید اسلام بر تنظیم
عادلانه روابط حكومت اسلامی با ملت (به ویژه با توجه به مكتبی بودن انقلاب)
سبب شد كه در زمان وقوع انقلاب اسلامی، ترسیم چشمانداز مطلوب یك نظام
سیاسی ایدهآل در كشور، مورد توجه جدی قرار گیرد. ارزشها و مفاهیم جنبش
قانون اساسی در فرهنگ سیاسی مردم، این امكان را برای مؤسسان نظام به وجود
آورد تا در همان سالهای نخستین پیروزی، تدوین و تصویب قانون اساسی (به
عنوان سند بنیادین تضمین كننده حقوق و آزادیها و تحدید كنندة قدرت دولت)
را در اولویت برنامههای خود قرار داده و در نهایت یك نظام مبتنی بر قانون
اساسی (Constitutional system) پیریزی كنند. بر این اساس بود كه طرح حكومت
اسلامی با بهره گیری از چارچوبهای حقوقی شناخته شده نظیر تفكیك قوا و
حقوق شهروندی نمود عینی یافت.
به عبارت دیگر، یكی از این ارزشها و
مفاهیم كه به هنجاری عام در جنبش قانون اساسی و در نتیجه در نظامهای مبتنی
بر قانون اساسی تبدیل شده، مفهوم تفكیك قواست قانون اساسی نه تنها با تبیین
محدوده های متفاوت و مشخص اعمال اقتدار تقنینی، اجرایی و قضایی، چنین
تفكیكی را دنبال كرده، بلكه صراحتاً نیز این اصل را به عنوان یك ارزش و
هنجار بنیادین سیاسی و حقوقی مورد پذیرش قرار داده است. شایان ذكر است كه
برخی از فقها برای این اصل، خاستگاه فقهی قائل شده و فقه اسلامی را با این
تأسیس بیگانه نمیدانند. در هر حال، نظام جمهوری اسلامی ایران تفكیك سه قوه
اصلی اعمال اقتدار عمومی را در كنار شناسایی معدودی نهادهای مستقل و خارج
از قوا، تعبیه كرده تا بسترهای "تضمین عدم انحراف آنها از وظایف اصیل
اسلامی" فراهم شود.
از طریق این تعاملهای قوای حكومتی است كه وحدت نظر و
عمل میان نهادهای دولتی محقق میگردد و از این طریق نه تنها اختلافات
حقوقی و غیرحقوقی میان آنها برطرف و زمینة وحدت و هویت مشترك در بدنة دولت
فراهم میشود، بلكه همین وحدت در زمامداران موجب میگردد كه وحدت در
بسترها؛ یعنی در میان عموم نیز به پیش رود و پشتوانة رسمی و قانونی یابد.
د) اتحاد ملی و چشم انداز آینده ایران
برنامهریزیهای
كلان و میان مدت كشور در چشم اندازی كه به صورت بیست ساله برای آن ترسیم
شده است، حكایت از لزوم ممارست و تلاش پیوسته و خالصانه همه شهروندان و
نهادهای دولتی و غیردولتی برای فتح قلههای افتخار دارد؛ افتخاری كه تبدیل
ایران به عنوان پیشرو توسعه و ایحاد جامعه بایسته در سطح منطقه، غایت آن
است.
بدون شك، پیش شرط تسریع تحركات اجتماعی و علمی در كشور به منظور
رسیدن به آنچه در سند چشم انداز بیست ساله مقرر شده، وحدت ملی است. در
واقع؛ این تلاشها منوط به آن است كه همه اعضای اجتماع عزم خود را برای خدمت
به كشور، خود و همنوعانشان جزم كنند و ازخودگذشتگی را كه لازمة همبستگی
است، به نمایش بگذارند.
با این حال، انتظارات شهروندی یك مقوله است و
تكالیف و مسئولیتهای دولتی، مسئلهای دیگر. همانطور كه پیش از این نیز
گفته شد، تكالیف ذاتی دولت در گام برداشتن در مسیری كه قوانین و مقررات
راجع به توسعه همه جانبه كشور ترسیمكردهاند، یك الزام قانونی و دستوری
است كه میتواند انگیزه دهندة شهروندان و بخش خصوصی و غیردولتی در كشور
برای ورود بیشتر به میدان توسعه همه جانبه باشد.
در هر صورت، بسیج به
دلیل برخورداری از ظرفیتهای عظیم و حلقه واسط دولت و ملت در امور اجتماعی،
میتواند بهترین نقش را در این امر دو وجهی ایفا كند: هم خود به عنوان
نهادی دولتی در این مسیر گامهای استوارتری بردارد و دیگر نهادها را به
خدمتگزاری بیشتر فراخواند و هم مردم را به سهیم شدن در روند توسعه همه
جانبه ای كه به امنیت بیشتر و توسعه بیشتر میانجامد، ترغیب و تشویق كند.
ه( اتحاد ملی و نقش آفرینی در محیط بینالمللی
توصیف
دولتها به منزله سنتیترین بازیگر بینالمللی، دال بر عرصه ای از نقش
آفرینی آنها در پهنه ای است كه دهها بلكه نزدیك به دویست بازیگر مشابه دیگر
نیز موجودیت داشته و از امكان حضور و اقدام برخوردارند. جامعه بینالمللی،
حاصل روابط مجموعههایی موسوم به دولتها و سازمانهای بینالمللی است كه
همانند اعضای یك اجتماع، در مناسبات متقابل هستند. نقش و حضور مذكور نتیجه
مستقیم وجاهتهای درون ملی است و مادامی به منصة ظهور میرسد كه اقتدار
عمومی دولت در جامعه داخلی محقق شده باشد. با این حال، نه تنها موجودیت،
بلكه دامنه و اوصاف وجاهت دولت در عرصه بینالمللی نیز پیوندی عمیق با
كاركردهای درون ملی دولت دارد. در مواردی كه اقتدار دولت به پشتوانههای
مردمی متكی و متصل است، نه تنها مشروعیتهای خارجی دولت در عرصه روابط
بینالمللی محكم و امكان حضور مؤثر و مقتدرانه در تنظیم روابط مذكور فراهم
میشود، بلكه تدوین و اجرای راهبردهای دولت در روابط خارجی نیز تحكیم
مییابد.
در واقع؛ اصول عزت، حكمت و مصلحت به عنوان شالوده سیاستهای
ناظر بر روابط خارجی كشور، به خوبی اهمیت قدرت متكی به وحدت ملی را در
روابط بینالمللی دولت نشان میدهد. عزم ملی به منزله تصمیم قاطع متعاقب
تشخیص جمعی منافع ملی، هنگامی كه به روابط خارجی جهت میدهد، مقامات و
نهادهای تدوین و اجرای راهبردهای خارجی را از نگرانی بازداشته و به وجود
پشتوانههای عمومی در تحقق این اهداف مطئمن میسازد. در نتیجه، تزلزل در
سیاست خارجی مرتفع میشود. در این صورت، عزت به عنوان نخستین محور سیاست
خارجی كشور، بر پایه عزت عمومی و افتخار ملی استوار است. در مواردی كه دولت
و ملت به دلیل وحدتهای حداكثری به تقارن و تقریب نظری و عملی رسیدهاند،
امكان تن دادن به فشارهای خارجی نه تنها منتفی میشود (به دلیل مغایرت با
اصل عزت ملی)، بلكه راهبردهای خارجی از انفعال و عكسالعمل نسبت به رفتار
واحدهای خارجی (دولت به عنوان موضوع و مخاطب در محیط خارجی)، به نقش سازمان
دهنده و تعیین كننده قواعد بازی و مؤثر بر تغییر فرایندها و ساختارها
(دولت به عنوان عضو فعال و واضع) تبدیل میگردد.
خلاصه اینكه وحدت ملی،
نه تنها سیاستهای كشور را در حوزه روابط بینالمللی، در مرحله تدوین بر
پایه عزت و افتخار ملی استوار میسازد و تعامل در روابط مذكور را محدود به
تأمین منافع ملی میكند، بلكه در مرحله اجرا نیز از عدم استواری بر مواضع
اصولی كشور در قبال سایر بازیگران بدون دستیابی به منافعی جایگزین كه موجب
كسب امتیاز در بخشهایی دیگر از این عرصه باشد، ناممكن خواهد ساخت. این همان
معنای مختصر استقلال همه جانبه است كه گذشت بدون امتیاز را از یك رویكرد و
موضع ملی منع كرده و تنها در این قالب است كه "حكمت و مصلحت" موجب میشود
حصول به یك هدف ملی به صورت استثنایی و به نفع هدفی جایگزین، اعمال گردد.
در این صورت، دشواریهای حفظ استقلال همه جانبه با تكیه بر پشتوانه مردمی
دولت در روابط داخلی و خارجی برطرف خواهد شد.
از طرف دیگر، در صورتی كه
وحدت ملی در ابعاد درونی جامعه محقق شود، بخشهایی از اقتدار و قابلیتهای
ملی را میتوان به منظور كسب فرصت و حذف تهدید در محیط خارجی بسیج كرد و
كار گرفت.
بند سوم: تاملی بر بسیج و پشیبرد تعمیق وفاق و اتحاد ملی
تحلیل
مجموعه موازین و ساختارهای حقوقی ناظر بر نهادهای عمومی به ویژه تدقیق در
قوانین راجع به بسیج نشان میدهد كه كاركردهای حاصل از انجام مأموریتهای
این نهاد را میتوان به دو دسته تقسیم كرد. بخشی از این موارد چنان واجد
اهمیت هستند كه قانون اساسی و قوانین ارگانیك راجع به عملی كردن اصل یكصد و
پنجاه و یكم بر آن تأكید داشته و در صدر وظایف بسیج در مجموعه سازمانی
سپاه قرار دارند (كاركردهای اصلی). در كنار آن، بسیج به عنوان نیرویی مردمی
كه حجم وسیعی از اقشار و اصناف مختلف جامعه را تحت پوشش قرار داده، دارای
قابلیتها و ظرفیتهایی است كه از دید قانونگذار ایرانی مغفول نمانده است.
این سلسله قابلیتها موجب افزایش مأموریت بسیج در جهت پشتیبانی از حسن انجام
وظایف قانونی سایر نهادها شده است (كاركردهای ثانوی و پشتیبانی). (ساعد،
1384، ص 13)
در میان كاركردهای ثانوی كه اغلب در زمان صلح و پس از جنگ
تحمیلی تقدّم دارد و به نوعی جایگزین كاركردهای اصلی زمان جنگ میشود،
تعمیق مبانی وحدت ملی میتواند به عنوان راهبردی متقن مورد توجه قرار گیرد.
گواینكه كلیه كاركردهای مذكور به صورت ذاتی و طبیعی، اثر وحدت بخش داشته و
در صورت تمركز خاص در برنامهریزیها بر وفاق محوری در ساختار روابط
اجتماعی و اعضای بسیج (عموم افراد و اصناف و اقشار كشور)، این امر میتواند
به صورت مؤثرتر نمود یافته، محقق شود یا تعمیق و گسترش یابد.
1. مسئولیتهای كلی دولت در تحكیم وحدت ملی
در
جامعه سیاسی، قدرت عمومی به دولت سپرده شده تا موافق با منافع جمعی آن را
سازمان داده، هدایت كند و به جریان اندارد. "تحول فنی، قدرت را به سازمان
دهنده عمومی اجتماع مبدل میسازد كه فعالیت همه بخشهای ویژه را در چارچوب
یك برنامه ریزی كلی هماهنگ مینماید". (دوورژه، 1376، ص 379)
به عبارت
دیگر، نظر به اینكه قدرت یا اقتدار عمومی در دست دولت است، مسئولیت اصلی به
جریان انداختن ظرفیتها و پتانسیلهای این قدرت در سامان دادن به روابط جمعی
و سازمان دادن به امور عمومی، بر عهده دولت و دستگاههای دولتی است. در
واقع، در جوامع توسعه یافته امروزی، دولت مجموعه فعالیتهای جمعی را هماهنگ
میكند و این هماهنگی مسئولیت قانونی آن به شمار میرود؛ یعنی محورهای عمده
این مسئولیت و نحوه ایفای آن را حقوق موضوعه با بهره گیری از مجاری و
فضایی هنجاری و دستوری (نرماتیو) به نام قوانین و مقررات تبیین میكند.
گسترش
همین وظیفه سازمان دهنده دولت، اثراتی بر خواست و چارچوب كاری دولت نیز
دارد. رشد آنچه در گذشته بدان نام قوه مجریه داده اند، در قیاس با قوه
مقننه، مستقیماً از این امر ناشی میشود (همان، ص380). قوه مجریه در جوامع
امروزین اغلب گسترة فعالیتی بسیار بیشتر از قوه مقننه داشته و كمترین بخش
از روابط اجتماعی را میتوان یافت كه متأثر از سیاستگذاری یا سیاستگزاری
این نهاد نباشد.
در این میان، هر وظیفه ای كه برای دولت در كلّیت آن
متصور است، برای نیروی مقاومت بسیج و دیگر نهادهای دولتی نیز مفروض است.
البته قوانین و مقررات ناظر بر هر یك از آنها، رهنمود كلی نحوة اعمال این
مسئولیتها خواهد بود و دورنمای خاص هر یك از این مسیرها را ترسیم خواهد
كرد. در این خصوص به صورت تمثیلی میتوان چند مقوله زیر را در مورد بسیج
مورد تأكید قرار داد.
الف) بازبینی هنجارهای ماهوی و شكلی حقوق موضوعه
وحدت
یا اتحاد ملی، مؤلفه ای جمعی و تركیبی است كه موازین و هنجارهای حقوقی،
بخشی مهم از این مجموعه را در بر میگیرند. با استفاده از این موازین و
هنجارها میتوان گامهای رسمی مؤثری به منظور همگراسازی افراد و روابط
اجتماعی برداشت. با این حال، این گامها كه ضروری هستند، برای شكل گیری چنین
وضعیتی كافی نخواهند بود.در هر حال، علم حقوق بسان مجموعه ای از قواعد
حقوقی حاكم بر روابط اجتماعی كه تأمین،حفظ و بهبود نظم و امنیت یا عدالت را
غایت خود میداند(كاتوزیان، 1372، ص 7)، همانند بستر خود (روابط اجتماعی)
تابعی از تحولات و دگرگونیهاست. به عبارت دیگر، هرچند اصولی غالباً ثابت،
پایدار و تغییرناپذیر (بر گرفته از طبیعت یا فطرت انسانی) وجود دارند كه
ستونهای نظم حقوقی را تشكیل میدهند، اما جزئیات قواعدی كه به تنظیم امور
اجتماعی و روابط در جامعه انسانی همت میگمارند، از اصل نسبیت تبعیت
میكنند.(همان، ص8). چرایی قبول این وضعیت، حاصل درك متغیر بودن پدیدههای
اجتماعی (موضوعات و تابعان حقوق) است تا جایی كه یكی از اوصاف قانون مطلوب و
مناسب، همین پویایی منابع حقوقی و انطباق آنها با تحولات اجتماعی
است(دوورژه، 1370، ص 20). بنابراین، اینكه منابع صوری علم حقوق (به ویژه
قوانین) باید به تبع تحولات، قابل تغییر و انطباق پذیر باشند، از منطقی
پذیرفتنی برخوردار بوده و غیرقابل انكار است.
بخشهایی از این تعدیلها و
تطبیقها، به صورت طبیعی و از طریق قواعد نانوشته یا اجتماعی (عرفها) صورت
میگیرند. با این حال، بازبینی و بازنگریها در سیستم حقوق موضوعه
(پوزیتیویستی) نیازمند سازمان و اسباب و ابزارهای منظم و دائمی است كه
عمدتاً از همان مجرای وضع قواعد (قانونگذاری) صورت میگیرد و دستگاههای
قانونگذاری (طرحهای قانونی) و اجرایی (لوایح قانونی دولت)، مسئولیت این امر
را بر عهده دارند.
در هر حال، این بازبینی باید با دو هدف معین صورت
گیرد: محدود كردن تعارضها و تضادها در اجتماع و برقراری سازش و بازسازی
روابط جمعی به گونهای كه هرگونه احساس بیگانگی میان افراد كه موجب زوال
وحدت و وفاق ملی میشود، به حداقل ممكن برسد. بنابراین، بخشی از وظیفه ذاتی
هر نهاد مؤثر بر قانونگذاری نظیر بسیج، مراقبت در تطبیق قواعد بر روابط
معین و ارائة پیشنهاد به منظور تكمیل یا اصلاح هنجارهای رسمی و قانونی در
تحكیم وحدت ملی و مقابله با عوامل موجد افتراق و بیگانگی اعضای اجتماع از
یكدیگر است. نظر به اینكه تا كنون در خصوص تعریف همبستگی ملی در اصل دوم
قانون اساسی و همچنین اجرای بهینه اصول راجع به مبانی وحدت بخش هویت ملی
ایرانیان در فصل دوم قانون اساسی نیز قانونی تدوین و تصویب نشده است، بسیج
میتواند پیش نویس قانون مناسب را با محوریت ارزشهای دینی و ملی و مواضع
كلی نظام و مصالح كشور ارائه كند.
ب) تسهیل جریان مشاركت عمومی در بازسازی اجتماعی و فرهنگی
وحدت
ملی نیازمند همگرایی مثبت و منفی در جامعه است تا ساخت و بافت روابط موضوع
قواعد حقوقی و تابعان نیز به گونهای ساماندهی شود كه رفع آشفتگیها با
صرف كمترین بخش از هزینههای عمومی محقق شود. در واقع؛ متحد كردن یك جامعه
بیش از هر چیز دیگر، در گرو امحای تضادهایی است كه آن را تجزیه میكند و
پایان بخشیدن به مبارزه هایی كه در آن نفاق میافكند (دوورژه،1376، ص 358).
با این حال، همگونگی نه تنها امحای تضادها، بلكه گسترش همبستگیها را لازم
دارد (همان، ص 359)؛ به گونه ای كه احساس حداكثر بعد از سرنوشت مشترك در
میان اعضای اجتماع ساری و جاری شود.
روشن است كه مشكلات اجتماع تنها به
دست اعضای همین اجتماع قابل حل است (بومی سازی حل معضلات اجتماعی و تقبیح
حضور عناصر خارجی در این روند كه تجربه ثابت كرده ارادة خالص خدمتگزاری را
كمتر میتوان در آنها ملاحظه كرد). مشاركت عمومی در روند تصمیمگیریها و
همچنین اجرای سیاستهای مصوب دولت، یكی از راهكارهای تقویت امكان بهینه سازی
اوضاع اجتماع است كه نه تنها مردمی بودن نظام سیاسی را نمایان میسازد،
بلكه فضایی فراهم میكند تا از توانمندیها و ظرفیتهای عمومی به عنوان فرصت
تدوین و اجرای سیاستهای دولت استفاده مناسب به عمل آید (راهبرد امنیت سازی
مشاركتی و حتی بازدارندگی مردمی).
به همین دلیل، مشاركت عمومی و
همبستگی ملی به مثابه دو بُعد مكمّل و مرتبط از سیاست امنیتی و اجتماعی
كشور در سال 1384 توسط مقام معظم رهبری مطرح شد. با اینكه محور برنامه ریزی
اصلی در سال جدید بر اتحاد ملی و انسجام اسلامی است، اما نه تنها اولویت
مشاركت عمومی همچنان پابرجاست، بلكه خود یكی از مؤلفههای دقیق دخیل در
اتحاد ملی و انسجام اسلامی است. به نظرمی رسد علقههای عمیق جامعه شناختی
بسیج با عموم، زمینههایی وافر و مفید برای تسریع حركت در این مسیر را
فراهم ساخته و بسیج با بهرهگیری از این زمنیهها، میتواند حداكثرسازی
حصول به اهداف و ایفای مأموریتهای خود را محقق سازد.
در این صورت، لازم
است تعمیق در مؤلفههای اجتماعی و بهره گیری از مطالعات دقیق جامعه شناختی
اعم از شناخت نیازها، آسیب شناسی اجتماعی كه امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و
حقوقی را نیز در بر میگیرد و همچنین تدوین راهكار مقابله با این آسیبها
خواه به صورت پیشگیری یا درمان و بهبود اوضاع، به عنوان مقدمات كارشناسی و
بسترهای عملی در برنامهریزیهای بسیج، مورد توجه قرار گیرد. به عبارت
دیگر، تشكیل كارگروه بررسیهای جامعه شناختی امور مرتبط با وظایف بسیج، یكی
از استلزامات برنامهریزیهای سالانه، میان مدت و بلندمدت این نهاد است كه
صحّت راهبردها و تاكتیكها و اثربخشی آنها را كه در نهایت تضمین نتایج عِرق و
ارادة خدمتگزاری است، به بالاترین سطح مطلوب خواهد رساند.
ج) تسهیل درك مشترك از ارزشها و منافع ملی
تفاوت
عمیق میان گروههای ناحیهای- محلی، زمینه را برای متنوع شدن نیازها،
ارزشها و منافع ملی فراهم میكند و هر گروه، موجودیت و دورنمای فكری و عملی
خود را بر مبنای ارزشها و منافع محلی شكل میدهد، نه ارزشها و منافع ملی
(آذر، 1377، ص 49). در این صورت، ارزشهای متفاوت اغلب به كنشهای سیاسی
واگرایانه خواهند انجامید و نتیجه مشترك این اوضاع، بروز تهدید علیه وفاق و
همبستگی ملی است.
همانطور كه قبلاً نیز اشاره شد، مطالعات امنیتی
اخیر در رابطه با وجاهت و مبانی شكل گیری قدرت نرم، مبنای قدرت در اجتماع
نه عناصر بیرونی و اجبار بلكه عناصر درونی و اقناع ناشی از اعتقاد و ارزشی
شدن رابطه مبتنی بر تبعیت است كه در پرتو آن، چیرگی پندارها و اعتقادات
جمعی در شكل گیری هویت مشترك، بیش از سایر عناصر نمود مییابد. در واقع،
هویت ملی، نوعی احساس تعهد و تعلّق عاطفی نسبت به اجتماع ملی است كه موجب
وحدت و انسجام جامعه است و بخشی از هویت فرد را تشكیل میدهد. (ولی پور
زرومی، 1381، ص 137)
بنابراین، پایههای احساسی و عاطفی وحدت ملی را
باید از طریق تقویت مبانی تاریخی و فرهنگی اقوام ایرانی و همچنین تسهیل درك
مشترك از ارزشها و منافع ملی و سهمی كه ارزشها و منافع محلی در این راستا
دارند، به نحوی بازسازی كرد كه واگراییهای احتمالی به ظرفیتهای تحكیم بخش
هویت ملی تبدیل شود.
در این راستا، بسیج به دلیل همان وصف عمومی در
تركیب و كاركرد خویش میتواند نقش مؤثر را از طریق برنامهریزیهای مناسب و
بازسازی عناصر احساسی و عاطفی وحدت ملی به خوبی ایفا كند. برگزاری
برنامههای آموزشی راجع به اتحاد ملی و نقش اقوام ایرانی و همچنین بررسی
تفصیلی و علمی علقههای عاطفی و تاریخی اقوام مختلف ایرانی و سهم هر یك از
آنها در فرهنگ و هویت ملی، میتواند یكی از راهكارهای قابل توجه در این
خصوص باشد.
در هر حال، نظم اجتماعی یا آرامش و امنیت مردم در اجتماع،
لازمة حركت عادی و طبیعی فرد و اجتماع است كه تأمین آن بر عهده نهادهای
مختلف اجتماعی و به ویژه نهادهای دولتی میباشد. بسیج به لحاظ تركیب خاص
خود؛ یعنی ارتباط عمیق با مردم در سطوح و اقشار مختلف، بهترین ظرفیت
اجتماعی را دارد و میتواند تقویت و ارتقای وضعیت اجتماعی (اعم از فرهنگی و
غیره) را تعقیب و حتی فرایند فرهنگ سازی را در كلّیت آن هدایت و تسریع كند
و در این مسیر، ضمن هنجارسازی در اجتماع، این بایستهها را به فرهنگ تبدیل
نماید(تیلا، 1384، ص 62). در این مسیر فرهنگ سازی باید ارزشهای دینی و ملی
كشور كه عامل دوام و بقای اجتماع در برابر تهاجمهای گوناگون خارجی و
تهدیدهای اخیر علیه تمامیت ارضی و استقلال سیاسی است، به صورت توأمان مورد
توجه قرار گیرد و در برنامهریزیهای عمومی در این سالها و آینده، از
ظرفیتها و قابلیتهای هر یك از این ارزشها در مرتبط كردن سرنوشت هر عضو
اجتماع با سرنوشت بقیه استفاده شود.
نتیجه گیری
جامعه
به عنوان محیط حیات جمعی انسان، حاصل تجمیع مؤلفههایی نرم افزاری و سخت
افزاری است كه از طبیعت زیست جمعی تا تصمیم و اقدام عقلانی در سازماندهی
روابط جمعی (اعم از بافت یا ساختار روابط اجتماعی)، فراز و فرود داشته و
ساختارهای حقیقی را در جوامع فعلی تشكیل میدهند. یكی از لوازم مؤثر بر
بافت و همچنین ساخت روابط اجتماعی، گذار از پراكندگی اعضا به همبستگی و
هویتی مشترك است. با تكثّر در نقاط اشتراك و تقلیل خصایص متفاوت آنهاست كه
هویت مشترك به "وحدت" میانجامد و فراگیر شدن این وحدت در سطح اجتماع
عمومی، به "وحدت یا اتحاد ملی" منتهی میگردد و در نهایت، اقتدار ملی را به
منظور صیانت از اجتماع در برابر هرگونه تهدید به ارمغان میآورد.
وحدت
ملی، رمز حركت آرام و فارغ از بلایای اجتماعی است كه كشتی اجتماع را در
مقابل آشفتگیها و نوساناتی كه شالوده و زیربنای زیست جمعی مطلوب را نشانه
میروند، صیانت میكند. وحدت ملی نه تنها در برابر آشفتگیهای اجتماعی
كاركرد پیشگیرانه و بازدارنده دارد، بلكه در مقابله با تهدیدهای فراروی
امنیت ملی نیز كارساز است؛ به طوری كه امروزه مردمی شدن فرایندهای دفاعی یا
مشاركت مؤثر مردم در حوزههای دفاعی، یكی از اجزای قاطع راهبردهای دفاع
ملی در قرن بیست و یكم است و قانون برنامه چهارم توسعه و سند چشم انداز نیز
به درستی، چنین ظرفیتی را پذیرا شده و مورد تأكید قرار دادهاند. در شرایط
كنونی اجتماع كه سیاستهای دشمن بر محور از بین بردن وفاق و اتحاد ملی در
كشور استوار شده است، بازتعریف مبانی و بسترهای شكلگیری و تعمیق هویت
مستحكم ملت-دولت در پرتو وفاق و اتحاد ملی، ضرورتی اجتناب ناپذیر بوده و
الزامی برای كلیه بخشهای دخیل در برنامه ریزی عمومی است.
ایجاد و حفظ
وحدت كلمه به عنوان یكی از موارد توصیه شده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران،
از جمله نكاتی است كه در عین كلّیت و سادگی، معنابی عمیق و كامل دارد.
وحدت كلمه، یكی از بنیادهای شكل گیری هویت جمعی و وحدت ملی است. این امر در
توصیههای مقام معظم رهبری نیز به ویژه در آستانه آغاز سال جدید مطرح شده و
به عنوان محور برنامه ریزی عمومی مورد تأكید قرار گرفته است. در واقع؛
اتحاد ملی یكی از محورهایی است كه سال 1386 توسط مقام معظم رهبری بدان
نامیده شده است. نامگذاری این سال به اتحاد ملی و انسجام اسلامی، مبتنی بر
ضرورت تحقق و تعمیق این دو محور به عنوان موتور محركه جامعه اسلامی ایران
در دستیابی به اهدافی است كه بادرنظر گرفتن چارچوب سیاستهای كلان كشور (به
ویژه سند چشم انداز)، در شرایط و اوضاع و احول فعلی محیط داخلی و
بینالمللی، ضرورت تام یافته و از اولویت در برنامه ریزی عمومی برخوردار
شده است.
اجتماع، بستر روابط جمعی است و كلیه روابط میان انسانها در
این گستره شكل میگیرد. نظم اجتماعی یا آرامش و امنیت مردم در اجتماع،
لازمه حركت عادی و طبیعی فرد و اجتماع است كه تأمین آن بر عهده نهادهای
مختلف اجتماعی و به ویژه نهادهای دولتی میباشد. كنش هر عضو اجتماع، با
كنشهای متقابل (تأثیر و تأثرها)دیگران همراه است و مجموعه برهم كنشهای
مذكور، به سازماندهی روابط جمعی از حد مقدماتی و ابتدایی (گروه محدود) تا
جامعه به عنوان وسیعترین ساختار اجتماعی میانجامد. مسئله این است كه به
رغم برخی تمایلات متعارض، سرنوشت اعضای هر اجتماع، به هم پیوند خورده است؛
به گونهای كه این وضعیت در مورد هر عضو كمابیش بر سرنوشت دیگران نیز سایه
میافكند. در این صورت است كه بی توجهی و تسامح به سرنوشت جمعی، از همگرایی
و وحدت جلوگیری میكند و آشفتگی اجتماعی را به دنبال دارد.
در شرایط
حاضر كه اتحاد ملی و انسجام اسلامی به عنوان محور اندیشه و عمل نظام سیاسی و
اجتماعی كشور مورد تأكید قرار گرفته، توجه به الگوسازیهای مذكور از یك سو
و خلق هنجارهای متناسب با این اولویت از سوی دیگر، كاملاً نمودار است.
تعامل با سایر نهادهای عمومی، هدایت و ارشاد عمومی و نهادهای دولتی و
غیردولتی و همچنین بسط مدیریت روشمند و متكی به نتیجه كه از رهیافتها و
شیوههای به كارگیری فرصت و ابزار در مسیر تحقق این امر است، علقه
جامعهشناختی عمیق داشته و با ورود عمیق به بستر اجتماع و روابط اجتماعی
قابل حصول است. انتظار میرود بسیج به دلیل بهرهمندی از ظرفیتهای بالای
عمومی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی، در این خصوص به عنوان نهادی پیشرو
اقدام نماید.
در این راستا، پیشنهاد میشود كه برنامه جامع تعمیق و
تحكیم اتحاد ملی (متضمن ابعاد نظری و كاربردی) در بسیج تدوین و در سال جاری
متناسب با چارچوب اعلامی اتحاد ملی و انسجام اسلامی به مرحله اجرا درآید.
بدین منظور بسیج میتواند دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی دولتی و غیردولتی
را نیز به انجام این مهم دعوت نماید.
فهرست منابع
1.آذر،
ادوارد و چونگ ایمون(1377)؛ "ابعاد نرم افزاری امنیت ملی: مشروعیت، انسجام
و ظرفیت سیستم سیاسی"، ترجمه گروه امنیت ملی، سیاست دفاعی، شماره 22
(بهار).
2.آیور، مك(1349)؛ جامعه و حكومت، ترجمه ابراهیم علی كنی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
3.برن، آگ و نیم كوف(1353)؛ زمینه جامعه شناسی، ترجمه و اقتباس ا.ح. آریانپور، نشر دهخدا.
4.تیلا،
پروانه(1384)؛ "تفكیك تعاملی قوا و وفاق محوری نهادهای حاكم در پرتو قانون
اساسی جمهوری اسلامی ایران"، ماهنامه اطلاع رسانی حقوقی، شماره 10،
فروردین و اردیبهشت.
5.دوورژه، موریس(1370)؛ جامعه شناسی حقوقی، ترجمه ابوالفضل قاضی شریعتپناهی، تهران، دانشگاه تهران.
6.دوورژه، موریس(1376)؛ جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران.
7.رفیعی، سیدكمال الدین (1386)؛ "مقدمهای در باب قدرت نرم"، گزارش راهبردی چاپ نشده.
8.روشه، گی (1383)؛ تغییرات اجتماعی، ترجمه دكتر منوجهر وثوقی، تهران، نشر نی.
9.ساعد،
نادر و محمد جعفر ساعد (1384)؛ "نقدی بر نقش و كارویژه بسیج در پرتو قانون
برنامه چهارم توسعه: كاستیها و راهكارها"، فصلنامه مطالعات بسیج، شماره
26(بهار).
10.شریفیطرازكوهی،حسین(1378)(مترجم)، جامعه مدنی جهانی،تهران، نشر دادگستر.
11.قاضی، ابوالفضل (1372)؛ حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران، دانشگاه تهران.
12.كاتوزیان، ناصر(1372)؛ مقدمه علم حقوق و مطالعهدر نظام حقوقی ایران، تهران، نشر یلدا.
13.كلمبیس، تئودور و جیمز ولف (1381)؛ "بازیگران جدید در نظام بینالملل"، راهبرد، شماره 24.
14.گرین،
ال.سی(1378)؛ "آیا شهروند جهانی واقعیت حقوقی دارد؟"، جامعه مدنی جهانی،
ترجمه دكتر حسین شریفی طرازكوهی، تهران، نشر دادگستر.
15.گیدنز، آنتونی (1383)؛ جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشرنی.
16.مشیرزاده، حمیرا (1384)؛ تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران، سمت.
17.ناشناس(1357)؛ واژههای سیاسی، تهران، [بینا].
18.نبوی، سید عباس (1379)؛ فلسفه قدرت، تهران، سمت.
19.وكیو، دل (1380)؛ فلسفه حقوق، ترجمه قدرت الله واحدی، تهران، نشر میزان.
20.ولی پور زرومی، حسین (1381)؛ "درآمدی بر بنیادهای اجتماعی امنیت"، راهبرد، شماره 26.
21.هاشمی، سیدمحمد(1384)؛ حقوق بشر و آزادیهای اساسی، تهران، میزان.
22.Axelrod, R (1984). The Evolution of Co-Operation, NY: Basic Books, Chapter 9, pp 169-192.
23.Bognetti, C (2005). "Costistutional Law", Britanica Encyclopedia, www.Britanica. com.
24.Burk, J (ed.) (1991). Morris Janowitz: On Social Organization and Social Control, Chicago, IL: University of Chicago Press.
25.Barendt, Eric (1985). An Introduction to Constitutional Law, New York, Oxford Uni. Press.
26.Clements,
Kevin (1990). "Toward a Sociology of Security", Working Paper 90, New
Zealand, University of Colorado at Boulder, Department of Sociology
University of Canterbury Christchurch 1, 4, July.
27.Kinely, D
(1995). "Constitutions and the Doctrine of Parliamentary Supremacy and
the Rule of Law", The Federal Law Review, Vol. 22.
28.Shoenbrod, D (1999). "Delegation and Democracy: Reply to my Critics", Cardozo Law Review, Vol. 20.
29.Schmit, Carl (1985). Political Theology,: Four Chapters on the Concept of Sovereignty, Trans. Schwab, Cambridge, MIT Press.
30.Smith,
R. D (1998). "Social Structure and Chaos Theory", Sociological Research
Online, Vol. 3, No. 1, www.socresonline.org.uk/ socresonline/
3/1/11.ghtml.
منبع: باشگاه اندیشه سه شنبه 28/8/1392 - 16:37
آموزش و تحقيقات
دل نوشته هایی به مناسبت هفته بسیج
چکیده عشق
محمد کامرانی اقدام
بسیج عطری است آسمانی که از جوانههای تراوش میشود و پایگاهی است برای مُشتهای گره شده.
بسیج حنجرهای است سوزان بر ای سرودن حماسههای سترگ و خورشیدی است تابناک برای شبهای سرد و تاریک و وحشتزا.
بسیج سپاهی است مسلّح به ایمان و مجهّز به عشق و ریسمانی است برای بالا رفتن از شانههای خیس آسمان.
بسیج لشگر حسین مظلوم است در روز عاشورا و رگبار اللّه اکبر و فریاد تکبیرها.
بسیج میعادگاهی است برای کبوتران سرخ دلی که دلهایشان برای پرواز در اوج میتپد و بسیجی همان کبوتر سرخ دل است.
بسیجی چکیده عشق است و نماد غیرت. سمبل تعصب است و پاسدار مکتب.
بسیجیان،
سرو قامتانی هستند که سرو در توصیف عظمتشان خمید و دریادلانی که دریا برای
تفهیم وسعتشان خشکید. پروانه صفتانی که شمع از سوز و جمالشان آب شد،
غیرتمندانی که کوه از هیبت غیرتشان فرو ریخت و طلایهدارانی که حق در
سیمایشان متجلّی است.
چه خالصانه جان در کف مینهند و چه عاشقانه زندگی را در طبق اخلاص.
مگر
جز این است که همه رنگها، در حضور سبز و عشق سرخ و رویِ سفید و نگاه آبی
بسیجی خود را میبازد و همه فریادها از هیبت نام بسیج، در گلو خشک
میشوند؟!
مگر جز این است که: «سر مردان حقگو پیش غیر و آشنا بالاست».
بسیج! همه مظلومان ایران با نام تو آشنایند و همه مردم این مرز و بوم وامدار تواند.
تو دریای خروشانی از قدرتی، بخروش که پناه مستضعفانی و امید محرومان!
تو
پایههای استوار سرزمین پهناورمان هستی، برپا باش که تو تکیهگاه شانههای
خسته مظلومانی! تو همان «بسیجیده رزم با ترجمانِ» فردوسی و «نبرد آزمای
ایران سپاهِ» نظامی هستی و ما همه تلاشهایت را در راه عمران، آبادی، امنیت
و آزادی کشور اسلامیمان به قدمت هزاران بهار، ارج مینهیم، که این همه
شکوه و عظمت و این همه مردانگی و غیرت را چگونه ببینیم و چگونه پاس نداریم،
ای بسیجی سلحشور!
تو سینهای وسیعتر از اقیانوس داری. شانههای سترگت
تابِ تحمّل تمامِ مظلومیتهای تاریخ و محرومیتهایِ مظلومانه را دارد. در
صنوبرِ قلبت هر لحظه جوانههای ایمان میشکفد و در تاریخِ توفانخیز
سرزمینمان هر لحظه شکوه شان حماسه میآفریند. تو فاتحِ دروازههای حقیقت و
فاطر کاخهای خیالی هستی.
و هرگز فراموش نمیکنیم که چگونه با دست توانا و پای پویای تو به اوج رسیدیم.
و هرگز فراموش نمیکنیم ایستادن بدون سپرت را در برابر دنیای دونِ استکبار.
ما و همه مظلومانِ میهن همیشه یاور توایم ای پایمرد صحنههای ستُرگ، ای بسیجی!
دایرةالمعارف عشق
محمدحسین قدیری
قالب تنگ لفظ، تاب دریای خروشان و پر موجش را ندارد.
سینه تنگ واژهها را گنجایش عظمت صفات عالیاش نیست.
نام
و نشان زنجیری بر پر پرواز در آسمان بیکران معنویتش است. تنها اقیانوس
بیپایان معنا، آسمان نامحدود مفهوم و آیینه وسیع باطن و مضمون میتواند
جلوهای از جمال سیرت و خورشید صورت «مدرسه عشق»، بسیج را به تماشا بگذارد.
فقط قاب عالیترین مضامین و صفات انسانی میتواند، عکس زیبای لحظههای
ماندگار، زلال و پاک «لشکر مخلص خدا» را در سینه و آغوش گرم خود بگیرد.
آری،
بسیج دایرةالمعارف عشق و معرفت است. کتاب سبز ایمان است و قاموس سرخ عشق.
کتابی که به قلم حکمت امام بسیجیان، خمینی، نگاشته شد و با شور همت و شعور
غیرت بسیجیان امام منتشر شد. امامی که خود معلم و مبلغ فرهنگ بسیجی بود و
دغدغه بسیج فرهنگی تا آخر عمر مهمان ذهن آسمانیاش بود. معلمی که با مشی و
خط زیبای سیاست و گچ سفید دیانتش روی وجدان سیاه دنیای استبداد و ظلم نوشت:
«بسیج لشکر مخلص خداست».
که دفتر تشکّل آنرا همه مجاهدان از اولین تا
آخرین امضاء نمودهاند... بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی
است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بینشانی گرفتهاند».
معلم
و مبلغی که به صفا و خلوص شاگردان بسیجی خود غبطه میخورد و خود را
کوچکترین دانشآموز «مدرسه عشق» به حساب میآورد و دعا میکرد که در روز
رستاخیز در صف شاگردان این مدرسه به سوی بهشت قرب حرکت کند.
بسیج، دیوان
شعر انقلاب اسلامی است که پیر جماران در اوج شعلههای آتش جنگ تحمیلی،
سرود و به زیور طبع و چاپ پایداری و مقاومت بسیجیان آراسته شد. دیوانی که
پر از غزلهای عاشقانه وداع فرزندان و همسران و پدران و غربت اشک و آه
مادران و یتیمان است. دیوانی که پر از قصیدههای بلند اسارت، سوختن و ساختن
و انتظار و مشحون از مثنوی حماسهها و رشادتها و شهادتهاست. دیوانی که
سوز ابیاتش، دل دو بیتیهای باباطاهر را آتش میزند و جگر رباعیهای خیام
را کباب میکند. دیوانی که قطعههای زمینی «بهشت زهرا»یش با پارههایی از
بهشت و ملکوت خدا برابری میکند.
طنین بانک خوش عاشقی رسد به گوش بیا به مدرسه عشق ثبتنام کنیم
و
بسیجی مفسّر اندیشمند حماسه حسینی است. شاگرد مدرسه عشقی که دست تک تک
تکالیف استاد پیرش را میبوسد. مجنونی که در دشت شیدایی و عمل و بیابانهای
غربت با قلم اندیشه و اسلحهاش مشق نام لیلی را تمرین میکند و قهرمانی که
در گود ورزش باستانیاش علیگویان به گرد تکلیف، وظیفه و حق میچرخد.
«بسیجی کسی است که نورش، خورشید را، موجش دریا را، استواریش کوه را، عزمش
آهن را، وسعت روحش جهان را، صفتش واژهها را، بینامیش نام را، سوزش آتش
را، سرعتش باد را و شهرهاش تمام اسطورهها را خجل کرده است».
متلاطم خروشان
سیده زهره نوربخش
ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه
تو! ای نامت عمیقتر ازد ریا! فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی
بردند چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را، بخشش و سخاوت را و
مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.
ای روح متلاطم خروشان، ای
پیشانی تو به بلندای افق! ای بر دمیده از مشرق نور، ای که در عصر قساوت
تکنیک، در عصر توحّش مدرن، در قرن مجسمههای بیروح، در قرن آد مهای کوکی،
ساعتهای دیواری و شمّاطهدار منظم بی روح؛ دست مهربانِ نوازشی و لبخند
سرشار از طراوتی! در نگاهت یخ قرن ذوب میشود و در نسیم رفتارت هوای عشق
میوزد. ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب، در قرن اتم و
ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب و احساس
خفقان روح و در قرن قندیلهای یخ بلندترین حماسهسرای عشقی!
در میان نقشهای بیرنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری! در میان قرن سرسام، قرن بهت و بیباوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای
که در میان خانههای خسته مغموم، ای در میان کوچههای سرد سیمانی، بنا
کننده حوض سبز ماهیها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی! ای که در زمان مرگ
نیلوفر و خواب شبدر، باران خوش بر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!
در
باغچهها، گل مهر میکاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را میبوسند و در
شکوفهزاران نگاهت، ساقههای طلایی گندم قد میکشند. تو در همهجا، در دل
حفرههای عمیق معدن، در میان سواحل خزر، در گرگ و میش صبحگاهان، در میان
مزرعه و گندمزار، در کارخانهها، در مغازهها در ادارات، در خانهها، در
کنار فرزندان،در همهجای شهر و روستا، مهر میکاری و عطوفت درو میکنی،
کینه را از دلها میشویی، و همچون آفتاب به شبهای تار و فشرده بیگانگی
نور و گرمای وحدت میبخشی.
ای نگاهت شور گندمزارها
در میان چفیهات جوبارها
نام پاکت در میان سینهام
یاد یاران، یاد آن ستوارها
مىخواهم زنده بمانم
منوچهر خلیلیان
در كوچه دل، صداى پاى عشق مىآید؛
برخیز دلا! تا خیمه ظلمت از زمین برچینیم و همچون صبح - صادقانه - از خواب
گران، برون رویم و از عطر حضور آفتاب، سرشار شویم. برخیز تا مضمون غریب عشق
را بر جان پاییزدلان، جارى كنیم... و من مىخواهم زنده بمانم! مىخواهم
براى دستهاى پینه بسته كشاورزان، دل بسوزانم. مىخواهم سرود رهایى را با
همنام مظلوم همیشه تاریخ بخوانم؛ با او كه آواى عاشقانهاش را تا دور
دستهاى روستایىترین آدمیان فریاد كرد. او كه در خاكى افلاكى به گستره
تاریخ انسان، در برابر تمامت كفر، قد علم كرد و پرچم خونین فتح را بر
گلدستههاى غریب مسجد لاله برافراشت. با او كه ما را گفت:
«آنچه جامعه
ما را فاسد مىكند، غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداكارى
است. بسیجى باید در وسط میدان باشد، تا فضیلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند».
ما بسیجى هستیم...
و
ما بسیجى هستیم؛ پیام آورانى كه محو هر چه زشتى را به نمازى عاشورایى،
قامت بستهایم. و ما با شوق زیباى رفتن آمدهایم تا در اوج غربت و كرامت،
تا بىنهایت عشق برویم؛ هر چند زمان، سكوت كرده است و:
«دنیاى امروز، دنیاى دروغ، زور، شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزشهاى مادى بر ارزشهاى معنوى است».
هر چند خوب مىدانیم:
«كارى
كه از لحاظ فرهنگى، دشمن مىكند، نه تنها یك تهاجم فرهنگى، بلكه باید گفت
یك شبیخون فرهنگى، یك غارت فرهنگى و یك قتل عام فرهنگى است».
اما این را نیز نیك مىدانیم، كه:
«اگر نیروهاى بسیجى و حزباللهى نبودند، ما، هم در جنگ و هم در مقابل دشمنان گوناگون در این چند سال، شكست مىخوردیم».
ماباید باشیم
ما باید باشیم و بمانیم؛
«وَلتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ یَدعُونَ اِلىَ الخَیرِ».
تا فلاح و رستگارى را فریاد كنیم:
«وَ اُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ».
ما نیز اهل حساب و كتاب هستیم!
«مِن اَهلِ الكِتابِ امَّةٌ قائِمَةٌ یَتلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَاللَّیلِ وَ هُم یَسجُدُونَ...».
هر چند هیچ گاه با ربانیون آنان همدل نمىشویم و همزبان!
«لَولا یَنهاهُمُ الرَّبانِیُّونَ وَ الاَحبَارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ و اَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ مَا كانُوا یَصنَعُونَ».
ما مىدانیم
ما قدرت ایمان را از على علیهالسلام آموختهایم و مىدانیم:
«چیزى كه به یك نظام، قدرت مىدهد، بمب اتمى نیست... قدرت ایمان نیروهاى حزب الله است».
ما به:
«وَلَیَنصُرَنَّ اللّهُ مَن یَنصُرُهُ».
چشم امید داریم، و بر:
«وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرُونَ بِالمَعروُفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ».
ما بسیجى مىمانیم
و ما، بسیجى هستیم و هر روز با اندیشه مطهر، نماز «مرگ بر امریكا» مىخوانیم؛ نماز «امربه معروف و نهى از منكر».
ما
«كُلُّكُم راع» را از محمد صلىاللهعلیهوآله شنیدیم و «كُلُّكُم
مَسئول» را على براىمان سرود: «امروز امر به معروف و نهى از منكر، هم
مسئولیت شرعى و هم مسئولیت انقلابى و سیاسى شماست».
ما بسیجى هستیم؛ ما از «مؤمنان ضعیف» بیزاریم؛ از «مَیِّتُ الاَحیاء»!
ما مىخواهیم وارث كربلا باشیم و از خون نامه شهیدان و آرزوهاى مردان حماسه، پاسدارى كنیم.
ما «ستارههاى گم شده غربت» را فراموش نمىكنیم و با «اسیران عشق» تا باغ آفتاب مىرانیم.
ما، هر روز دعاى عاشورایى «اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الّذینَ یَأمُرونَ بِالمعروف و یَنهون عَنِ المُنكَرِ» را مىخوانیم.
و ما، بسیجى هستیم و بسیجى مىمانیم... .
به دیدارت آمدهام
به دیدارت آمدهام؛ در روزی که روز توست و زمین و آسمان از عطر بهشتی تو سرشار است.
به
دیدارت آمدهام؛ با شاخه گلی و قرآنی در دست. بر لبانم نام معطر بسیج جاری
است و در ذهنم، مقاومت، به بلندای آفتاب و هفت آسمان نفش بسته است.
بسیجی شهید!
امروز،
همراه با دلم و با همه کسانی که گلی گم کردهاند، به دیدار تو و به زیارت
آلالههای سرخ پرپر آمدهام. خاطرات با شما بودن، روانترین رودخانه جهان
است که در دل و چشمهایم جاری است. خاطرات «حلبچه»، «پنج وین» و کربلای یک،
تا کربلای بیست و پنج.
بسیج
سیدعلی حسینی
تو هنوز هم
بوی روزهای جبهه میدهی
بوی روزهای عشق
بوی روزهای رزم
بوی بزم آسمانی سحر
که خاک جبهه
غرق در ستارههای چشمهای روشن تو بود
و روز حمله
عطر آن دو گانههای نیمه شب
جوشن تو بود
تو هنوز هم
بوی روزهای جبهه میدهی
بوی آن زمان که دشمنت
از شنیدن صدای رعد نام تو
گنگ و گیج بود
نام تو بسیج بود
نام تو بسیجی است
با همان لباسهای رنگ خاک
با همان شناسنامه و پلاک
با همان
هیبتی که نام آسمانی تو داشت
تو همان بسیجیِ
عصر عشق و جبههای ؛
فقط
سنگرت عوض شده است
منابع:
ماهنامه اشارات، ش55
ماهنامه اشارات، ش91
ماهنامه اشارات، ش103
سه شنبه 28/8/1392 - 16:36
آموزش و تحقيقات
گزیده بیانات امام راحل و مقام معظم رهبری درباره بسیج
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه):
ــ بسیج شجرة طیبّه و درخت تناور و پرثمری است كه شكوفههای آن بوی بهار وصل و طراوات یقین و حدیث عشق میدهد.
ـ اگر بر كشوری نوای دلنشین تفكر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید.
ـ بار دیگر تأكید میكنم كه غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال خواهد داشت.
ـ ملیت كه در خط اسلام ناب محمدی(ص) و مخالف با استكبار و پولپرستی و تحجرگرایی و مقدسنمایی است باید همة افرادش بسیجی باشند.
ـ در این دنیا افتخارم این است كه خود بسیجیم.
ـ بسیج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همة مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نمودهاند.
ـ بسیج مدرسة عشق و مكتب شاهدان و شهیدان گمنامی است كه پیروانش بر گلدستههای رفیع آن اذان شهادت و رشادت سردادهاند.
ـ من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه میخورم و از خدا میخواهم تا با بسیحیانم محشور گرداند.
ـ تشكیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از بركات و الطاف جلیة
خداوند تعالی بود كه بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.
ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی):
ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است كه اسلام و
قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.
ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یك پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
ـ شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه كردید.
ـ نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهای كه هیچ خدشهای در آن راه ندارد, محسوب میشوند.
ـ انكار بسیج, انكار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای كشور است.
ـ اگر بسیج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, كمیت این انقلاب و این نظام واهمة حركتهای سازندة این كشور لنگ است.
ـ انكار بسیج و بیاحترامی به آن یا نابخردانه است یا خائنانه است.
ـ تا وقتی كه این كشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد, به نیروهای بسیج,
به انگیزة بسیح به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.
ـ فرزندان بسیحیام با حضور خود در هر صحنهای كه لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منكوب سازند.
ـ بسیج, یعنی نیروی كارآمد كشور برای همة میدانها
ـ همه جا چیزی شبیه بسیج هست, تنها به این درخشندگی, به این فراگیری, به این زیبایی, به این فداكاری, من در جایی سراغ ندارم.
ـ این فداكاری, من در جایی سراغ ندارم.
ـ نیروی عظیم بسیج مردمی است, این بسیج در همة قشرها هست.
ـ بسیج, اختصاص به یك منطقة جغرافیایی ویك منطقة انسانی و طبقاتی و قشری ندارد, همه جا هست.
ـ ایمان عاشقانه, ایمان عمیق, ایمان توأم با عواطف كه از خصوصیات ملت ایران است باعث درخشان شدن بسیج شد.
ـ دانشجوی بسیجی دشمن كمین گرفته را از یاد نمیبرد و غافلانه خو و دانشگاه و كشورش را به دست تطاول دشمن نمیسپرد.
ـ بسیاری از پیشرفتهای كشور مرهون تفكر بسیجی است.
ـ هریك از آحاد قشرهای مختلف جامعه كه دارای روحیة حساس مسئولیت و ایمان باشد, بسیجی است.
ـ بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای نظام اسلامی در عرصههای مختلف مرهون تفكر و میل بسیجی است.
ـ بسیجی یعنی علی كه تمام وجودش وقف اسلام بود.
منبع: سه شنبه 28/8/1392 - 16:35
شعر و قطعات ادبی
بسیجی، بنده خاص الهی
بسیجی بنده خاص الهی است
بسیجی در حقیقت یک سپاهی است
بسیجی گلشن دین را گلاب است
بسیجی آرمان شیخ و شاب است
بسیجی پاک از هرنقص و عیب است
بسیجی صاف از هر شک و ریب است
بسیجی را توقع نیست در کار
بسیجی نه تشریفات می خواهد نه دستار
بسیجی بنده شایسته اوست
بسیجی سر به سر وابسته اوست
بسیجی دل به این عالم ندارد
دلش را بر خدای خود سپارد
بسیجی سنگرش سجاده اوست
وصالش در شراب باده اوست
بسیجی مخلص دین مبین است
بسیجی پیرو مولای دین است
بسیجی فانی اندر انقلاب است
بسیجی حامی اسلام ناب است
بسیجی نی به فکر ملک ومال است
نه اندر غصه اهل وعیال است
بسیجی شعله ائی از نار عشق است
بسیجی سنبل گلزار عشق است
نه دل بسته به این دنیای فانی
نه غمناک است از بهر زندگانی
خدایا حق پیغمبر وآلش
بسیجی را نگهدار از زوالش
بسیجی آرزوی مومنین است
بسیجی نور چشمان امین است
شعر از آیت الله امینیان، امام جمعه شهرستان آستانه اشرفیه
منبع: خاکریز عشق سه شنبه 28/8/1392 - 16:35
آموزش و تحقيقات
![کتاب و کتاب خوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری (2)](https://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1389/07%20bahman/09/18086.JPG)
کتاب و کتاب خوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری (2)
نویسنده: محمد عابدی
نظارت و تحریف زدایی
واژگونه جلوه دادن حقایق در نقل، تحلیلها و خلق آثار، از جمله منكراتی است
كه به آن «تحریف» میگویند. رهبر انقلاب در این باره نیز تذكر لازم را
میدهد و در جمع دستاندركاران هفته كتاب میفرماید:
«كسانی هستند كه جنگ را تحریف میكنند. من دو كتاب از یك نویسنده نسبتاً
معروف زمان خودمان خواندم كه هر دو كتاب در مورد جنگ بود. یكی از آن دو،
كمتر و دیگری، سر تا پا تحریف جنگ و انقلاب بود و مردم منطقهای به چیزهایی
متهم شده بودند كه بلا شك از آنها مبرّا و پاكیزه هستند. البته ایشان به
قصد بدگویی نسبت به آنها ننوشته بود و شاید هم خیال میكرد كه تعریف است،
اما به هر حال برای تحریف تاریخ انقلاب نوشته بود. این كتاب چاپ شده است و
متأسفانه دیدم كه در یكی از مجلات انقلابی، نقد موافق هم شده بود. معلوم
بود كه این كتاب را به عنوان كتاب جنگ درست نخوانده یا اصلا نخوانده
بودند...
بعضی از كتابها ممكن است با اندك تفسیری اصلاح بشود. مترجم و نویسنده این
گونه كتابها شاید واقعاً هم غرض نداشته باشند، ولی غفلت میكنند. یك وقت
یكی از مترجمان معروف و محمود- یعنی واقعاً ما مشكلی در مورد آن آقا نداریم
و شخص محترم و شایسته ای است- با جمعی به اینجا آمده بود. رمانی چهار جلدی
را ایشان ترجمه كرده بود كه من آن را خوانده بودم... ظاهراً تعجب كرد كه
من یك رمان چهار جلدی را- كه ترجمه از فرانسه بود- خوانده بودم. دو نكته در
آن وجود داشت كه آن دو نكته بد بود... یكی، این بود كه در جلد اول آن كتاب
مناظر شهوانی عشق بازیهای بیهوده- بدون اینكه ماجرای اصلی رمان هم به آن
نیازی داشته باشد- به وسیله نویسنده خیلی زیاد تفصیل داده شده بود. مترجم
میتوانست خیلی از اینها را حذف كند. مترجم قسم نخورده بود كه هر مطلبی را
كه نویسنده نوشت، عین آن را بیاورد. میتواند بگوید كه ما در اینجا به
دلیلی كه مناسب نبود، ده صفحه یا پنج سطر را حذف كردیم. این هیچ مانعی
ندارد. نكته دیگر هم گفتگویی بین یك كشیش طرفدار مذهب و یك فرد ضد مذهب بود
كه هر دو طرف با استدلال میخواهند نظر خودشان را بر دیگری تحمیل كنند و
یا مثلاً عرضه كنند. حرفها هم خیلی مفصل است، اما در نهایت آن ملحد پیروز
میشود. من گفتم: حقیقت قضیه كه این نیست. خود شما كه معتقد نیستید الحاد
درست است، واقعاً چه داعیای دارید كه آن ملحد را پیروز كنید؟ آن فصل آخری
كه گفته ملحد است، یك صفحه است آن را حذف میكردید، مانعی ندارید».(1)
وظیفه نظام دینی
«مواد مخدر هم خیلی طالب دارد. خیلیها هستند كه اگر شما مواد مخدر را به
آنها دادید، استقبال میكنند و مصرف میكنند، اما بعد كه معتاد شدند، شما
را لعنت میكنند. خیلیها هستند كه اگر مواد مخدر را از آنها بگیرید، ممكن
است با شما دست به یقه هم بشوند، ولی بعد كه با این كار توانستند از آن
بیماری نجات پیدا كنند، شما را دعا خواهند كرد. بنابراین «خواست» یك امر
مطلوب نیست؛ آن خواستی كه بر طبق مصلحت است، مطلوب است. تشخیص مصلحت هم
برعهده آن كسی است كه مسئول است.
البته ما نمیخواهیم به مردم بگوییم شما حتماً این كتاب را بخوانید، آن
كتاب را نخوانید، نه. انواع سلایق فكرها، انواع ذهنها، انواع استعدادها،
باید در مقابل خودشان میدان بازی داشته باشند؛ برای اینكه آنچه را
میخواهند، بتوانند انتخاب كنند. اما آن چیزی كه گمراه كننده و فاسدكننده
است، ما نباید اجازه بدهیم وارد میدان بشود، این وظیفه ماست، وظیفه دولت
است، وظیفه وزارت ارشاد است.
اگر فرض كنیم كتابی باشد كه در آن انواع و اقسام دروغ ها به شكل
گمراهكننده ای هست، شما هم الان امكان ندارید كه به این دروغها پاسخ
بدهید، این باید جلویش گرفته بشود».(2)
بخش پنجم: كتاب و نویسندگان
دروغ پردازی
«اگر شما تاریخ جنگ را ننویسید، دیگری میاید مینویسد و دروغ مینویسد،
قصه شما را هم اگر شما ننویسید، دیگری می آید دروغ مینویسد. ببینید الان
دارند قصه های ایران را دروغ مینویسند. من میبینم آقایی برداشته قصه
نوشته و در كتاب خود روستاهای خراسان را طور دیگری توصیف كرده است. من خودم
خراسانیام و روستاهای خراسان را میشناسم. او این كتابهای (امیل زولای)
فرانسوی را خوانده... آن را نسبت به روستاهای اطراف سبزوار تقلید میكند...
شما كدام روستا را سراغ دارید كه در آن فاحشه خانه هست و مسجد نیست؟ مردم
آن به همه چیز توجه دارند، اما به نماز و روضه امام حسین(ع) و شبیهخوانی
توجه ندارند؟ شما چنین روستایی سراغ دارید؟ آن هم سی سال پیش؟ این دروغ
نیست؟ قصه فقط سرگرمی نیست، صادقترین تاریخها و گزارشهای تاریخی همان
قصه ای است كه نوشته می شود. آدم تاریخ و حقایق تاریخی را در آن قصه
میبیند. آیا اگر كسی بخواهد تاریخ كشور را تحریف كند، این بدترین نوع
تحریف نیست؟....
آیا قصه ایران این است كه اینها دارند مینویسند؟ قصه ایران این است كه
محمد حجازی در اول این قرن نوشته است؟ این كتاب «زیبا»ی حجازی را دیده اید؟
اگر میخواهید بفهمید این كتاب چیست، به- این- كتاب خاطرات فردوست مراجعه
كنید. جلد دوم خاطرات فردوست بساطی را مشخص میكند. البته من «زیبا»ی حجازی
را سالها پیش خوانده بودم و همین برداشت را داشتم. بعد كه این كتاب
خاطرات فردوست را خواندم، دیدم این چند جبهه است. جبهه فرهنگیاش همین محمد
حجازی و امثال او هستند كه قشنگ همان خط را تعقیب كردند. سیاستی در ایران
میخواهد حكومت كند، پشتش انگلیس است، پشتش فراماسونری است، پشتش كمپانیها
هستند، جلویش رضاخان است. این یك عَلَم و دستك و دنبك فرهنگی میخواهد، او
كیست؟ او علی دشتی است. او محمد حجازی است. همیشه این كارها در كشور ما
شده است. الان هم دارد میشود. الان هم در آمریكا پول سی. آی. ای یا پول
صدام را میگیرند و علیه جمهوری اسلامی فعالیت میكنند.... یعنی جاده صاف
كن آنها هستند.(3)
چند نفر راجع به انقلاب اسلامی ایران چیزهایی نوشتند. بعضی از روی عناد
نوشتند كه اینها را هم ما خواندیم. متأسفانه از ما هم اجازه گرفتند و چاپ
كردند. بخشهای مختلف وزارت ارشاد هم اجازه دادند. دقیقاً تحریف انقلاب
صورت گرفته است. درباره جنگ نوشتند، تحریف جنگ كردند. درباره امام نوشتند،
تحریف امام كردند».(4)
نویسندگی كافرانه
رهبر انقلاب برخی از نویسندگان ضد انقلاب را كه با سوءاستفاده از آزادی و
شرافت و مكانت قلم كه ارمغان انقلاب است، كافرانه مینویسند و با ارزشهای
دینی به ضدیت میپردازند، چنین توصیف میكند:
:كفر؛ یعنی حقیقت روشنی را پوشاندن. واقعاً هم جرم بزرگی است. واقعاً هم
عذاب ابدی دارد. واقعاً هر كافری باید هم در آتش جهنم الهی مخلّد باشد. كسی
كه روشنترین خورشیدهای تابان را بیابد، اما با هوای نفسانی خودش آن را
بپوشاند، واقعاً هم باید در آتش جهنم الهی مخلّد باشد... اینها واقعاً
كافرند. حالا نمیگویم نجسند، فردا نروند بگویند كه فلانی گفت ما نجسیم، نه
نجس نیستند، حالا باشند و با ما زندگی بكنند، حرفی نداریم، منتها حقیقتاً
كافرْ باطن و كافرْدلاند».(5)
رهبر انقلاب آنگاه بر هویت پست و حقیر این افراد این گونه تأكید میورزد:
«یكی دو سال قبل بود، دیدم تمام دستگاه های فرهنگی ضد انقلاب دست به دست هم
داده اند كه چهرهای را بیخودی بزرگ كنند. من به چند نفر از برادران گفتم
كه این «بت» را بشكنید. این كسی نیست، دارند بیخود و بیجهت از یك مرده
یك مجسمه درست میكنند. زمان زندگیاش هم مرده بود. حالا هم كه مرده است،
دارند این طور بزرگش میكنند. برای این كه وقتی یك قطب درست شد، در هنگام
لازم بتوانند لُجوئی(6) به آن قطب پیدا كنند....
من كسانی از خودیها را دیده ام كه در مقابل غریبه ها احساس خودباختگی
میكنند، بالاخره دلیلی هم برای خودشان میتراشند؛ مثلاً یك نویسنده قدیمی
است، یك شاعر گردن كلفت است، یا فیلمساز نامآوری است. این فرد در مقابل او
احساس خودباختگی و غربت میكند، اگرچه جاهایی واقعاً نباید بكند...
من چون خیلی از آنها را از نزدیك دیده ام، میدانم كه آدمهای كوچك و حقیری
هستند، همیشه هم این طور بوده اند، اینها همیشه اسیر مسائل شخصی و اسیر
شهرت هستند. به نیكنامی و این كه یك نفر در جایی از اینها تعریف بكند، خیلی
اهمیت میدهند و واقعاً بزرگش میكنند. این خود دلیل كوچكی آنها است.
اینها چه كسی هستند كه انسان در مقابلشان احساس ضعف بكند؟ خلاصه در مقابل
اینها باید تهاجمی عمل كرد».(7)
نبرد فرهنگی
آنگاه كه نویسندگان جبهه شیطان، افكار خوانندگان جبهه ایمان را با
بیرحمانه ترین روشها تخریب میكنند، بهترین راه نهی از منكر، نابود ساختن
جبهه شیطان از طریق مقابله و ایجاد جبهه های متنوع الهی است. رهبر انقلاب
در سخنرانی خود در جمع معلمان و مسئولان امور فرهنگی كشور، خط جدید «دفاع»
را این گونه ترسیم كرد:
«نبرد فرهنگی را با مقابله به مثل میشود پاسخ داد. كار فرهنگی و هجوم
فرهنگی را با تفنگ نمی شود جواب داد. تفنگ او، قلم است. این را میگوییم تا
مسئولان فرهنگی كشور و كارگزاران امور فرهنگی در هر سطحی و شما فرهنگیان
عزیز، اعم از معلم و دانشجو و روحانی و طلبه و مدرسان تا دانشآموزان و تا
كسانی كه در بیرون این نظام آموزشی كشور مشغول كارند، احساس كنید كه امروز
سرباز این قضیه شمایید و بدانید كه چگونه دفاع خواهید كرد و چه كاری انجام
خواهید داد».(8)
رهبر انقلاب در جایی دیگر به موضوع مسلّم بودن تهاجم فرهنگی و ناباوری مسئولان در این زمینه اشاره میكند و میفرماید:
«من وقتی با عده ای صحبت میكنم برای اینكه اثبات كنم دشمن در زمینه فرهنگی
مشغول تلاش است، در مقابل آنها احتیاج به استدلال و دلیل دارم... ولی شما و
امثال شما این عرصه مبارزه بی امان و بسیار سنگین و همه جانبه را به چشم
خودتان میبینید. ای كاش بعضی از شما بروند و با آنها (برخی مسئولان) صحبت
كنند و تفهیم كنند كه چنین مبارزه ای و چنین درگیری و چنین تهاجمی هست».(9)
بخش هفتم: كتاب، انقلاب و دفاع مقدس
شناسایی خطوط حمله
سیل تهمت ها، ناسزاها و بدگوییهای دشمنان علیه اسلام و دین، آن اندازهای
است كه با طبقه بندی و تشكیل بانك اطلاعاتی دقیق، میتوان به عنوان مقابله و
خنثی سازی، پاسخ های لازم را ارائه كرد. رهبر انقلاب در این باره فرمود:
«باید به تناسب تهمت هایی كه به ما میزنند و به تناسب فحشهایی كه به ما
میدهند و به تناسب كتابهایی كه علیه ما مینویسند، نیازها را بدانیم.
مركز و بانك اطلاعات حوزه، كجاست كه اینها را نگاه كند و درباره آن موضوعات
تحقیق نماید و بنویسد؟
یكی از كارهایی كه حوزه باید انجام دهد، همین است؛ یعنی مركزی داشته باشد و
كتابهایی را كه در دنیا راجع به انقلاب نوشته اند، جمع كند، چه آنهایی كه
مستقیماً درباره انقلاب است و چه آنهایی كه به خاطر انقلاب به شیعه و یا
اسلام فحش داده اند و چه كتابهایی كه از ما تعریف كرده اند و نقاط قوت ما
را- كه بعضاً خودمان از ان غافل بوده ایم- یادآور شده اند».
رهبر انقلاب به نمونه ای از این توطئه ها اشاره كرده، میفرماید:
«الان صدها كتاب علیه تشیع و نظام اسلامی در حال نوشتن و انتشار است. نظام
اسلامی را به انواع تُهَم میكنند و بعضی فتوا میدهند. یك روحانی درباری
پیدا می شود و فتوا میدهد كه شیعه، كافر است! حالا شما ببینید این فتوا در
ذهن آن مسلمان سالم خالص سنی مذهب كه در مصر یا الجزایر به عشق این انقلاب
قیام كرده است و به شوق این كانون وارد میدان اسلام خواهی شده است، چه
خواهد كرد؟» (10)
پی نوشت ها :
1. همان، ص 210 و ر.ك: ص 282 و 283.
2. همان، ص 211.
3. همان، ص 234- 236.
4. همان، ص 236.
5. همان، ص 238.
6. لُجوئی: پناهنگی.
7. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجمع نویسندگان مسلمان. (ر.ك: كتاب و كتابخوانی، ص 239 و 240).
8. همان، ص 242 و 245.
9. همان، ص 245.
10. همان، ص 301 و 302.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر شماره 80
/م
شنبه 25/8/1392 - 18:58
آموزش و تحقيقات
نویسنده: چیستا یثربی
همه چیز از مطالعه آغاز می شود. امروز دیگر ثابت شده است ،كودكی كه
كتاب می خواند در مقایسه با همسالانش بینش و آگاهی وسیع تری دارد كه باعث
می شود او بر دنیای اطراف مسلط تر باشد و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد ممكن
است باور نكنیم كه عادت به مطالعه تا این حد می تواند بر استحكام پایه های
شخصیتی كودك تاثیر بگذارد و در آینده باعث رشد و خلاقیت او شود؛ اما
تحقیقات انجام شده در روانشناسی تربیتی نشان می دهد كودكانی كه از سنین پا
ئین با مطالعه خو می گیرند بعدها در زندگی قدرت تفكر بهتری پیدا می كنند و
در برابر مسائل و مشكلات واكنش های مثبت تر و خلاق تری نشان می دهند.
حال
ممكن است در جایگاه مادر ، پدر یا مربی و معلم كودك از خود بپرسیم چه باید
بكنیم و چگونه باید فرهنگ مطالعه را در خانه، خانواده و جامعه رواج دهیم؟
در این باره سخنرانی های فراوانی شده و كتابهای زیادی منتشر شده است؛ اما
شاید چیزی كه واقعا به آن نیاز داریم ، یافتن شیوه كاربردی برای تمرین در
خانواده است. البته اگر چه تمام عادت های خوب و بد از خانواده شروع می شوند
اما نباید فراموش كنیم كه در امری حیاتی مانند مطالعه، فقط ایجاد انگیزه و
رغبت و آموزش از طریق خانواده راهگشا نیست .
در این زمینه مدرسه و نظام
آموزش و پرورش باید بیشترین انعطاف و همرا هی را داشته باشند، زیرا مدرسه
خانه دوم كودكان است و بخش عظیمی از وقت باروری آنان را به خود اختصاص می
دهد.
برای به وجود آوردن عادت های مطالعه ، شروع كار شاید از خانه باشد
؛ اما به طور حتم ادامه و پیشرفت این فرایند در مدرسه اتفاق می افتد .به
ویژه مربیان تربیتی و معلمان مدارس بایستی به اهمیت ایجاد عادات مطالعه در
كودكان واقف باشند و دراینباره به یاری خانواده بشتابند.
یكی از اولین
كارهایی كه می توان در خانه انجام داد. اهمیت دادن به خواندن كتاب برای
تمام اعضای خانواده است . والدین باید از بدو تولد همزمان با این كه كودك
راه رفتن و سخن گفتن را آغاز می كند ، كتاب را در معرض دیدار او قرار دهند و
نیز كودك اوقاتی را شاهد مطالعه افراد خانواده باشد ، تا حس كنجكاوی و
رغبت كافی برای رفتن به سوی كتاب در او به وجود آید. اگر كودك لذت وشادمانی
مطالعه راستین را احساس كند به آسانی آن را رها نخواهد كرد ، اما در درجه
اول باید به لوازم كافی و مناسب از جمله كتابهای خوب در اختیارش باشد چگونه
می توان از بچه هایی كه هرگز پدر و مادر خود را در حال مطالعه ندیده اند ،
انتظار داشت كه نسبت به این پدیده حساس یا كنجكاو باشند؟
قدم بعدی این
است كه به كودكان ثابت كنید خواندن به خودی خود جالب و لذت بخش است . این
كار می تواند از سنین خیلی پا یین شروع شود؛ و چند روش برای این منظور وجود
دارد:
1). موقع خواب، برای كودكانتان داستان بخوانید ، حتی اگر هرشب
فرصت این كار را پیدا نمی كنید ، هر زمانی كه فرصت داشتید این كار را انجام
دهید.
2). در طول روز برای كودك نوار قصه بگذارید و به او اجازه دهید كه از طریق نوار با غصه همراه شود
3).
از سنین پائین به بچه ها وسائل نوشتن بدهید. مدا د كاغذ و مداد رنگی در
اختیارشان بگذارید تا روی كاغذ هر چه دلشان می خواهد بكشند ، آن ها به این
تجربه اولیه برای نوشتن نیاز دارند.
این كار را می توانید با یك وایت
برد WHITE BOARD یا تخته سیاه كوچك انجام دهید . حتی می توانید درباره
چیزهایی كه كودك می نویسد یا نقاشی می كند از او سئوال كنید تا ذهنش نسبت
به كاری كه انجام می دهد فعال باشد.
4). یك داستان را بارها و بارها
برای فرزندانتان بخوانید یا تعریف كنید. بچه ها دوست دارند یك قصه را بارها
بشنوند تا تمام جزئیات آن را بشناسند و احساس كنند كه با آن آشنا هستند .
هنگام خوابیدن قصه گهگاه كلام خود را قطع كنید و از فرزندانتان درباره قصه
چیزهایی بپرسید ؛
برای مثال سئوال كنید« فكر میكنی حالا چه اتفاقی
بیفتد؟» یا« تو كدام یك از حیوانات این قصه را دوست داری ؟» اگر كودك
نتوانست پاسخ درستی بدهد، اشكالی ندارد مهم این است كه با این پرسشها او را
به فكر كردن و یافتن راه حل تشویق كنیم.
5). وقتی كودك به تماشای
تلویزیون می نشیند ، شما هم توجه داشته باشید كه چه برنامه ای را می بینید
تا بعدها درباره آن با او صحبت كنید. حتی ممكن است كودك سئوالی در باره
برنامه ای كه دیده است داشته باشد . به او فرصت دهید كه پرسشهایش را با شما
در میان بگذارد.
6). از سنین پائین سعی كنید كه در مناسبتهای ارزشمند
به بچه ها كتاب هدیه كنید . با این شیوه آنها كـــم كـــم می آموزند كه
كتاب هدیه ای ارزشمند است .
7). اكر كودكتان در موردی رفتاری نامناسب و
پرخاشگرانه نشان داد ، كتاب داستانی با همان موضوع یا موضوع های مشابه(
درباره نافرمانی های كودكان ) پیدا كنید، در محیطی امن و آرام ، كتب را
برای او بخوانید و نظرش را درباره شخصیت اصلی قصه جویا شوید. به وسیله كتاب
كودك را ترغیب كنید كه مسائل و حرفهای خودش را بازگو كند در این صورت به
تدریج كتب را دوست خود تلقی می كند و در آینده نیز در برخورد با مشكلات یا
به هنگام تصمیم گیری های دشوار به سراغ كتاب خواهد رفت.
8). كتاب
خواندن قدرت تخیل را بالا می برد ، هر بار پس از خواندن كتاب برای كودك،
سعی كنید رفتار او را زیر نظر بگیرید و ببینید آیا در میان نقاشی ها و
وسایل بازی او از جمله عروسك ها و خمیر بازی، اثری از قصه ای كه برای او
خوانده اید وجود دارد؟ مطمئن باشید كه كودكان در بازی ها و نقاشی های خود
نسبت به آنچه در قصه شنیده اند ، واكنش نشان می دهند. شما می توانید با این
شیوه خلاقیت آنها را پرورش دهید .
بسیاری از نویسندگان ، كارگردانان و
هنرمندان خلاق در دوران كودكی چنین وضعی داشته اند؛ برای مثال « وقتی
استیون كوچك بود ، من برای او قصه می خواندم و بعد ها با كمك اسباب بازی
هایش ، آن قصه را نمایش می دادیم....»
یادمان باشد كه مطالعه و كتا ب
خواندن یكی از مهمترین اصول آزادگی و تفكر خلاق است. شما با ایجاد عادت
مطالعه ، دنیای كودك خود را وسعت می بخشید، گنجینه لغات او را گسترش می
دهید و وی را قادر می سازید كه احساسات خود را بهتر بیان كند و دیگران را
نیز بهتر درك كند .
تمام آنچه نیاز دارید ، پیدا كردن كتاب و زمان مناسب
است و اینكه مطالعه را در زندگی كودك مهم جلوه دهید. چطور است از همین
امروز كار را با خرید یك كتاب خوب و خواندن قصه آن برای كودكانتان شروع
كنید ! می پرسید كتاب خوب از كجا پیدا كنیم؟ كافی است كه به یك كتاب فروشی
معتبر مخصوص كودكان بروید و با گفتن سن فرزندانتان ، از فروشنده راهنمایی
بخواهید . مطمئن باشید كه با این عمل ، امروز شما به خاطره ای خوب و مفید
برای خود و كودكانتان تبدیل خواهد شد.
منبع: www. persianbook.net
شنبه 25/8/1392 - 18:57
آموزش و تحقيقات
![مطالعه صحیح](https://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/09/05/r421.JPG)
مطالعه صحیح
نویسنده: اردشیر کیانی
مطالعه ی ثمربخش متاثر از دو عامل اول علاقه نسبت به مطالب
خواندنی و عامل دوم کاربرد ماهرانه فنون و مهارت های مطالعه، علاقه نسبت
به مطالب خواندنی سبب می شود که شخص بیش تر مطالعه کند و مطالعه بیش تر
توام با کاربرد فنون و مهارت ها، مطالعه را آسان تر سریع تر و لذت بخش تر
می سازد.
اصول مطالعه و فراگیری بهتر
برای بهبود و افزایش توان یادگیری باید اصول زیر را با دقت اجرا کنید، زیرا
تنها با رعایت این اصول است که می توانید بهتر بیاموزید و از وقت حداکثر
استفاده را ببرید.
1- اصول قبل از شروع مطالعه
تعیین هدف: شما باید قبل از مطالعه برای خودتان هدفی مشخص کنید، به این
معنی که این درس را به چه منظوری می خواهید مطالعه کنید؟ آیا فقط نکته های
اصلی درس را می خواهید یا قصد دارید همه ی مطالب کتاب را حفظ کنید یا
بفهمید. این سوالات در روند مطالعه شما از جهت کمیت و کیفیت موثر خواهد
بود.
تعیین مدت زمان مطالعه: بعد از تعیین هدف باید معلوم کنید که چه مقدار زمان
می خواهید صرف مطالعه کنید و این که چه حجمی از کتاب را می خواهید
بخوانید.
انتخاب محیط مناسب: یکی از مهم ترین عوامل یادگیری تمرکز حواس است.
بنابراین شما باید در محیطی مطالعه کنید که عوامل حواس پرتی و عدم تمرکز به
حداقل برسد.
2- اصول هنگام مطالعه
*مطالعه ی فعالانه داشته باشید. شما می توانید با خلاصه برداری، حل تمرین،
علامت گذاری و گزینش نکته های مهم مطالعه خودتان را فعال کنید. عادت پرسیدن
را در حین مطالعه درخود تقویت کنید.
*جدیت داشته باشید. وقتی تصمیم می گیرید. فوراً شروع کنید و اجازه ندهید
افکار مزاحم مانع شما شود. سعی کنید با روش های گفته شده در مهارت تمرکز
حواس، تمرکز خود را افزایش داده و از دقت خود نهایت استفاده را ببرید.
*به خودتان استراحت بدهید. برای داشتن یک مطالعه مفید و به منظور درک بهتر
مطالب باید پس از حدود چهل و پنج دقیقه مطالعه به خود استراحت کوتاهی (ده
الی پانزده دقیقه) بدهید.
*از روش صحیح مطالعه استفاده کنید، برای اینکه مطالعه موثر داشته باشید
باید با روش های استاندارد مطالعه آشنا شوید. روش «PQ 4R» یا پس ختام می
تواند برای شما بسیار موثر باشد که در ادامه مطالب به بیان این روش پرداخته
می شود.
زمان های مرور
1- یک روز بعد که فراموشی را تا یک هفته به تأخیر می اندازد.
2- یک هفته بعد که فراموشی را تا یک ماه به تأخیر می اندازد.
3- یک ماه بعد که فراموشی را تا یک چهار ماه به تأخیر می اندازد.
4- چهار ماه بعد که فراموشی را تا یک سال به تأخیر می اندازد.
3- اصول بعد از مطالعه
پس از اینکه مطالعه شما به پایان رسید نباید تصور کنید که کارتان تمام شده و
مطالبی را که مطالعه کرده اید دیگر از یادتان نمی رود. بلکه مهمترین بخش
تکرار و مرور مطالب مطالعه شده است. در واقع شما با مطالعه موثر مطالب را
خلاصه نویسی و دسته بندی کرده اید تا در مواقع مختلف از جمله امتحان و
آزمون بتوانید با مرور مطالب به حافظه خود در به یاد سپردن مطالب کمک کنید،
بنابراین باید با مرور و تکرار مطالب، ضریب ماندگاری مطالب آموخته شده را
در ذهن خویش افزایش دهید. البته مباحثه با دوستان و همچنین درس دادن به
جمعی از دانش آموزان نیز یک راه مفید برای درک بهتر مطالب و تثبیت یادگیری و
رفع اشکالات درسی است.
روش صحیح مطالعه
مطالعه یک فن و مهارت است و یک دانش آموز ماهر باید روش درست مطالعه را
بداند تا بتواند بهتر یاد بگیرد، بهتر امتحان بدهد و از عملکرد خویش احساس
خوبی داشته باشد. متخصصان روش های مختلفی را برای مطالعه موثر عنوان کرده
اند که یکی از بهترین و موثرترین روش های مطالعه، روش PQ 4R»است که در زبان
فارسی «پس ختام» نام گرفته و شامل شش مرحله است.
1- پیش خوانی
در مرحله ی پیش خوانی فقط به دنبال به دست آوردن مفاهیم کلی و موضوع های
اصلی فصل باشید، پس بهتراست تیترهای اصلی و فرعی را مطالعه کنید. زیرا هدف
های اصلی هر فصل را می توان در این تیترها پیدا کرد.
بسیاری از نکات کلیدی و اصلی هر پاراگراف را می توان در لغات Bold یا کلمات
italic پیدا کرد. مرحله پیش خوانی به شما کمک می کند که علاوه بر یک
آشنایی مقدمانی با موضوع فصل، برای ورود به مرحله بعدی یعنی سوال کردن
آماده شوید.
2- سوال کردن
بعد از پشت سرگذاشتن مرحله ی پیش خوانی و آشنایی کلی با مطالب فصل سعی کنید
در رابطه با موضوع مطالعه سوال هایی طرح کنید. بهترین راه برای انجام این
کار این است که عناوین سرفصل ها و تیترهای اصلی را به سوال تبدیل کنید.
بهتراست سوالات شما تا حد امکان ساده و متناسب با برداشت سطحی شما در حین
پیش خوانی باشند. سوالات را حتماً یادداشت کنید تا در مراحل بعدی بتوانیم
پاسخ آنها را بدست آورید.
3- خواندن
هدف از مرحله ی خواندن فقط فهمیدن و انتقال اطلاعات از کتاب به یادداشت ها
است. یعنی خلاصه نویسی، یادگیری و به خاطر سپردن مطالب باید از روی خلاصه
نویسی ها و در زمان های مرور صورت گیرد.
در این مرحله مطالب فصل را با دقت و به طور کامل مطالعه و سعی کنید به
سوالاتی که قبلاً طرح کرده اید جواب بدهید. در این مرحله باید بعد از
مطالعه و تفکر در مورد موضوع هر بخش خلاصه برداری را فراموش نکنید.
4- تفکر
سعی کنید در هنگام خواندن در مورد مطالب و مثال ها فکرکنید، از مطالب تصویر
سازی ذهنی داشته باشید و بین آنچه که از قبل در مورد این مطالب می دانستید
و آنچه می خوانید ارتباط برقرار کنید.
5- از حفظ گفتن
پس از پشت سر گذاشتن دو مرحله قبل یعنی خواندن و تفکر سعی کنید مطالب مهم
آن را برای خودتان بازگو کنید و به سوالاتی که قبلاً طرح کردید به زبان
خودتان پاسخ بدهید. بهتر است دراین مرحله به جای استفاده از جملات کتاب از
جملات ساخته ی خودتان استفاده کنید. از حفظ گفتن به شما کمک می کند که بخش
هایی را که خوب یاد نگرفته اید تشخیص بدهید و آنها را دوباره بخوانید.
6- مرور کردن
بهترین راه مرور کردن است که از خلاصه های خودتان استفاده کنید و سعی کنید
سوالات هر فصل را ( چه آنهایی که خودتان طرح کرده اید چه آنهایی را که کتاب
طرح کرده است) بدون مراجعه به مطالب متن درس پاسخ دهید. بخش هایی را که
نمی توانید به سوالات آنها جواب بدهید. از نو بخوانید با این که با مراجعه
به خلاصه هایتان دوباره آنها را مرورکنید. مهم ترین قسمت مطالعه که سبب ثبت
اطلاعات در لایه های زیرین ذهن می شود و جلو فراموشی را می گیرد مرور کردن
است.
منبع: نشریه 7 روز زندگی، شماره 117 شنبه 25/8/1392 - 18:56