• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2831
تعداد نظرات : 1060
زمان آخرین مطلب : 4404روز قبل
دانستنی های علمی

آیا میدانید: اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.
آیا میدانید : کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد. اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود
آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک (طلا) و سیکو (نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد
آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت
آیا میدانید : داریوش در پاییز و زمستان ۵۱۸ - ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغذ آورد
آیا میدانید : کوروش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد
آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت
آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید
آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا (داریک) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند
آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است
آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روزه ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود. بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است
آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند
آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک - سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد
آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد
آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد
آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش کبیر ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت
آیا میدانید : داریوش در سال ۵۲۱ قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم

سه شنبه 3/1/1389 - 16:35
خواستگاری و نامزدی

زندگی، یک بوم نقاشی است که در آن از پاک کن خبری نیست
(کانفیلد)

سه شنبه 3/1/1389 - 16:34
ادبی هنری

چشم‌هایتان را باز می‌كنید.
متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید.
پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌كنید.
خوشحال می‌شوید كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید.
دكمه زنگ كنار تخت را فشار می‌دهید.
چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌كند.
به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید.
از این ‌كه به خاطر یك تصادف كوچك در بیمارستان بستری شده‌اید و از كارهایتان عقب مانده‌اید عصبانی هستید.
پرستار، موبایل را می‌آورد.
دكمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود.
مطمئن می‌ شوید باتری‌اش شارژ ندارد.
دكمه زنگ را فشار می‌دهید.
پرستار می‌آید.
«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می ‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید؟»
«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم»
«یعنی بین همكاراتون كسی شارژر فیش كوچك نوكیا نداره؟»
«از 10سال پیش دیگه تولید نمی‌شه. شركت‌های سازنده موبایل برای یك فیش شارژر جدید به توافق رسیدن كه در همه گوشی‌ها مشتركه»
«10سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم
«شما گوشی تون رو یك هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌كه به كما برید».
«كما؟!»

باورتان نمی‌شود كه در اسفند 1387 به كما رفته‌اید و تیرماه 1412 به هوش آمده‌اید.
مطمئن هستید كه نه می توانید به محل كارتان بازگردید و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است.
چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانك مصادره شده است.
از پرستار خواهش می ‌كنید تا زودتر مرخص‌تان كند.

«از نظر من شما شرایط لازم برای درك حقیقت رو ندارین»
«چی شده؟ چرا؟ من كه سالمم»
«شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن»
«چه اتفاقی افتاده؟»
«چیزی نشده! ولی بیرون از این‌جا، هیچكس منتظرتون نیست»

چشم‌هایتان را می ‌بندید. نمی‌توانید تصور كنید كه همه را از دست داده‌اید. حتی خودتان هم پیر شده‌اید. اما جرأت نمی‌ كنید خودتان را در آینه ببینید.

«خیلی پیر شدم»
«مهم اینه كه سالمی. مدتی طول می ‌كشه تا دوره‌های فیزیوتراپی رو انجام بدی»

از پرستار می‌خواهید تا به شما كمك كند كه شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا كنید.

«اون بیرون چه تغییرایی كرده؟»
«منظورت چه چیزاییه؟»
«هنوز توی خیابونا ترافیك هست؟»
«نه دیگه. از وقتی طرح ترافیك جدید رو اجرا كردن، مردم ماشین بیرون نمیارن»
«طرح جدید چیه؟»
«اگر راننده‌ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می برن پاركینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی‌شه»
«میدون آزادی هنوز هست»
«هست، ولی روش روكش كشیدن»
«روكش چیه؟»
«نمای سنگش خراب شده بود، سرامیك كردند»
«برج میلاد هنوز هست»؟
«نه! كج شد، افتاد!»
«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن»
«محكم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس a380 مقاومت كنه»
«چی؟! .... هواپیما خورد بهش؟»
«اوهوم!»
«چه‌طور این اتفاق افتاد؟»
«هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران ‌گردان برج»
«این ‌كه هواپیمای خوبی بود. مگه می ‌شه این ‌جوری بشه؟»
«هواپیماش چینی بود. فیلتر كاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید، اون اتفاق افتاد»
«چند نفر كشته شدن؟»
«كشته نداد»
«مگه می ‌شه؟ توی رستوران گردان كسی نبود؟»
«نه! رستوران 4سال پیش تعطیل شد»
«چرا؟»
«آشپزخونه‌اش بهداشتی نبود»
«چی می ‌گی؟! ... مگه می ‌شه آخه؟»
«این اواخر یه پیمانكار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی كار فلافل و هات‌داگ ....»
«الان وضعیت تورم چه‌جوریه؟»
«خودت چی حدس می‌ زنی؟»
«حتما الان بستنی قیفی، 14هزار تومنه»
«نه دیگه خیلی اغراق كردی12هزار تومنه»
«پراید چنده؟»
«پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی؟»
«این دیگه چیه؟»
«بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده‌ای از نیسان قشقایی ساختن»
«همین جدیده، چنده؟»
«70میلیون تومن»
«پس ماكسیما چنده؟»
«اگه سالمش گیرت بیاد، حدود 2 یا 2 و نیم....»
«یعنی ماكیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست؟»
«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكمیل نشده»

«چندتا خط مترو اضافه شده؟»

«هیچی! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوریل كشیدن. مترو رو هم تغییر كاربری دادن»
«یعنی چی؟»
«از تونل‌هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده كردن»
«اتوبوس‌های brt هنوز هست؟»
«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونایی كه شرلوك هلمز سوار می‌شد»
«توی نقش‌جهان اصفهان دیده بودم از اونا»
«نقش‌جهان رو هم خراب كردن»
«كی خراب كرد؟»
«یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، یونسكو هم نتونست حرفی بزنه»
«خلیج‌فارس چه‌طور؟»

«اون هم الان فقط توی نقشه‌های خودمون، فارسه. توی نقشه گوگل هم نوشته خلیج صورتی»
«خلیج صورتی چیه؟»
«بعضی‌ها به نشنال‌جئوگرافیك پول می‌دادن تا بنویسه خلیج عربی، ایران هم فشار میاورد و مدرك رو می‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خلیج صورتی»
«ایران اعتراضی نكرد؟»
«چرا! گوگل رو /ف ی ل ت ر/ كردن»
«ممنونم. باید كلی با خودم كلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم كنم»
«یه چیز دیگه رو هم هضم كن، لطفا»
«چیو؟»
«این‌كه همه این چیزها رو خالی بستم»
«یعنی چی؟»
«با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که یك ساعت پیش تصادف كردی، علت بیهوشی‌ات هم خستگی ناشی از كار بود. چیزیت نیست. هزینه بیمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگی‌ات»

«شما جنایتكارید! من الان می ‌رم با رییس بیمارستان صحبت می‌كنم».

«این ماجرا، ایده شخص رییس بیمارستان بود».

«ازش شكایت می‌كنم»!

«نمی‌تونی. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته ».

سه شنبه 3/1/1389 - 16:32
ازدواج و همسرداری

1- هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت كن تا با چشم هایت. (ضرب المثل آلمانی)
2- مردی كه به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوكری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
3- لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست . (ضرب المثل چینی)
4- زنی سعادتمند است كه مطیع "شوهر" باشد. (ضرب المثل یونانی)
5- زن عاقل با داماد "بی پول" خوب می سازد. (ضرب المثل انگلیسی)
6- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگلیسی)
7- زن و شوهر اگر یكدیگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. (ضرب المثل آلمانی)
8- داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . (ضرب المثل لهستانی)
9- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. (ضرب المثل ایتالیایی)
10- داماد كه نشدی از یك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای. (ضرب المثل فرانسوی)
11- دو نوع زن وجود دارد؛ با یكی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. (ضرب المثل ایتالیایی)
12- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق كن . (ضرب المثل آذربایجانی)
13- برا ی یافتن زن می ارزد كه یك كفش بیشتر پاره كنی. (ضرب المثل چینی)
14- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب كن . (ضرب المثل چینی)
15- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شكمش را در دست بگیر. (ضرب المثل اسپانیایی)
16- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . (ضرب المثل تركی)
17- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
18- ازدواج مثل یك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. (ضرب المثل اسپانیایی)
19- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . (ضرب المثل فرانسوی)
20- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشیمانی است . (سقراط)
21- ازدواج مثل اجرای یك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط یك اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممكن خواهد بود. (بورنز)
22- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. (رولاند)
23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است. (ناپلئون)
24- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . (محمد حجازی)
25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنیم. (خانم پرل باك)
26- با زنی ازدواج كنید كه اگر "مرد" بود ، بهترین دوست شما می شد. (بردون)
27- با همسر خود مثل یك كتاب رفتار كنید و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانید. (سونی اسمارت)
28- برای یك زندگی سعادتمندانه، مرد باید "كر" باشد و زن "لال". (سروانتس)
29- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ "شجاعت" می خواهد. (كریستین)
30- تا یك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یكدیگر را نمی بینند. (اسمایلز)
31- ازدواج مانند یک محاصره یا تحریم میماند، داخلی ها میخواهند خارج شوند و خارجی ها میخواهند وارد شوند (سرمی)

سه شنبه 3/1/1389 - 16:30
طنز و سرگرمی

در روزهای اخیر شاهد تغییر جنسیت عكسی بسیاری از مردان ایرانی در فضای مجازی بودیم؛

سعی دارم تا با نگاهی فراسیاسی(!) دلایل این پدیده اجتماعی و این تمایل به مونث شدن را

موشكافانه به اختصار بررسی كنم.


این دلایل عبارتند از:

1- معافیت از خدمت مقدس سربازی


كدام انسان عاقلی تمایل به آش خوردن، آن هم به مدت دو سال دارد؟! یا مثلاً ... (این قسمت به دلایل امنینی، خودسانسوری شد!). زن باشید و از خواندن نامه های عاشقانه ی نامزدتان كه برایتان از سربازی می فرستد لذت ببرید.


2- نداشتن دغدغه ازدواج


می توانید راحت بنشینید داخل خانه و خواستگارهای بدبخت بیچاره را یكی یكی با بهانه های دری وری رد كنید؛ هر خواستگار هم یك جعبه شیرینی با خودش می آورد كه تا یك هفته شیرینی خانه تامین می شود.
نهایتاً هم اگر مزدوج نشدید می توانید كلاس گذاشته، افه فمینیستی بیایید و ترشیدگی خود را نشان از روشنفكری بدانید. ضمناً می توانید هر لحظه كه احساس بی پولی كردید، مهریه تان را به اجرا گذاشته، پوست شوهر بدبختتان را بكنید و درست همان زمانی كه او داخل زندان دارد آب خنك می خورد شما در حال سفرهای اروپاییتان باشید.



3- وجود واگن مجزا در مترو برای خانم ها


چه چیزی از این بهتر كه دقیقاً همان زمانی كه مردها در داخل واگن ها در حال له شدن و استشمام بوی سیر دهان نفر كناری كه مماس به دماغشان شده است هستند، شما بعنوان یه خانم، داخل واگن ویژه بانوان نشسته و در حال غیبت و درد دل با دیگر خانم ها باشید؟


و یا اگر مایل به استفاده از وسایل نقلیه عمومی نباشید، درست همان زمانی كه مردها زیر باران منتظر تاكسی هستند، انواع ماشین های مدل بالا و پایین، تمایل خود را برای جابجایی شما به صورت خداپسندانه ابراز می كنند.



4- شهرت


زن باشید و با یك دوربین هندی كم یه فیلم مزخرف بسازید، یا یك كتاب مسخره و بی سر و ته بنویسید و یا نهایتاً وقتی هیچ كاری نتوانسته اید انجام بدهید، بروید و نمایشگاه عكاسی بگذارید؛ صرف زن بودنتان به آنچنان شهرتی خواهید رسید كه "آمیتاباچان" در عرصه سینما، "ژول ورن" در عرصه ادبیات و برایتان لنگ می اندازند!



خانم های عزیز (آقایون سابق بر این)، علی الحساب با همین چهار مورد ذكر شده، خودتان را برایتان تغییر جنسیت قانع كنید تا اگر باز هم موردی به ذهنم رسید، بعداً برایتان بگویم!

سه شنبه 3/1/1389 - 9:48
طنز و سرگرمی



فالگیر : فردا شوهرتون میمیره
زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟

وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟
معمولا" باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند



به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
بیوه

تلفن همراه تنها چیزیه که مردها سرس دعوا دارند که مال کدومشون کوچیکتره



چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده کرده اند

ببین خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده میکنند ولی زنها از سی هزار کلمه . دیدیت ثابت شد شما زنها بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟ خانم : هیچ هم همچنین چیزی نیست . فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره ...! ببخشید چی گفتی؟؟

بهترین انتقام از زنی که شوهرتون را از چنگتون در آورده چیه؟
بذارین شوهرتون مال اون بمونه

مامان ، من شنیده ام تو بعضی از کشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همدیگه رو نمیشناسن ! راسته ؟ دخترم تو همه جای دنیا وضع همینه !؟

بهترین مدرک دروغ بودن قصه ها چیه؟
مجرده ! شاهزاده افسانه ای همیشه خوش تیپ و باهوش و پولدار و مجرده

آگهی نیازمندی : به پنج مرد زرنگ و کاری یا یک زن نیازمندیم



مرد : عزیزم ، من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم
زن : خیر پیش

فرق یک مرد با یک گربه چیه؟
یکیشون یه موجود دله است که بی چشم و روئه و براش مهم نیست که کی بهش غذا میده ، اون یکی یه حیوان ملوس خانگیه

فرق بین یک مرد باهوش و هیولای لاک نس چیه؟
هیولای لاک نس تا به حال چند بار دیده شده


سه شنبه 3/1/1389 - 9:48
طنز و سرگرمی

ازدواج

 

خوب است که سازمان ملی جوانان به فکر ازدواج جوان‌ها افتاده ولی علی‌الظاهر الباقی مسئولان محترم هم برای اینکه عقب نیفتند بدجوری جوگیر شده‌اند.
علی‌الظاهر اگر دختر دانش‌آموزی ازدواج کند مدیر مدرسه موظف است او را اخراج کند.

1-حالا اگر دختری درسش خوب نبود اما بروروی قابل‌توجهی داشت (ماشاالله‌) تکلیف چیست؟ آمدیم و هی رد شد و توی مدرسه درجا زد؟

2-درس بهتر است یا شوهر؟ مسئله این است.

3-آیا واقعآً دختران دبیرستانی ازدواج کرده این‌قدر موجودات خطرناکی به حساب می‌آیند؟

4-اگر یک دختری ازدواج کرد ولی با خواهر دانش‌آموزش در یک خانه زندگی می‌کرد تکلیف چیست؟ آنجا هم بدآموزی دارد یا نه؟

5-چه چیزی ممکن است دانش‌آموز متأهل به دانش‌آموز مجرد یاد بدهد که خودش نداند؟

6-آیا مسئولان آموزش و پرورش در ایران زندگی می‌کنند؟

در خبر آنلاین خواندم که دکتر زکریا یا زرلو رئیس آموزش و پرورش استان تهران ضمن این سنت‌شکنی گفته است: «ازدواج دختران دانش‌آموز را توصیه می‌کنم».
خوب است که سازمان ملی جوانان به فکر ازدواج جوان‌ها افتاده ولی علی‌الظاهر الباقی مسئولان محترم هم برای اینکه عقب نیفتند بدجوری جوگیر شده‌اند. عن‌قریب است که شاهد موارد زیر باشیم:

مورد اول
عاقد: عروس خانوم وکیلم؟
خواهر عروس: عروس رفته عروسکشو بخوابونه.
عاقد: برای بار دوم، عروس خانوم وکیلم؟
خواهر عروس: عروس رفته پلی‌استیشن بازی کنه.
عاقد: برای بار سوم، عروس خانوم وکیلم؟
خواهر عروس: اوا خاک‌برسرم! به خدا آبجیم راضیه فقط یک کم صبر کنید مادرم پوشکشو عوض کنه، الان میاد.

مورد دوم
پدر داماد: خب دخترم بالاخره عروس گلم میشی یا نه؟
عروس گل: اگر پسرتون قول بده مشقامو برام بنویسه، شبام جاشو خیس نکنه، با اجازه خانوم قلی‌پور معلم مهربون کلاس دوم ب دبستان «گل‌های شادی»، بعله

سه شنبه 3/1/1389 - 9:47
اخبار
 علت اصلی عدم پخش سریال "قهوه تلخ "به کارگردانی مهران مدیری در ایام نوروز مشخص شد.

به گزارش سایت جهان ،در حالیکه از چند ماه مانده به آغاز سال 89 ،دلایل متعددی برای پخش نشدن سریال "قهوه تلخ"به کارگردانی مهران مدیری ،در رسانه ها مطرح می شد و حتی بدنبال آن در چند روز باقیمانده به عید نوروز از توقف تولید این پروژه خبرهایی می رسید، اما یک منبع آگاه از دلایل اصلی عدم پخش این سریال پرده برداشت.

این منبع آگاه  گفت: در آخرین جلسه ای که برای توافق میان مدیران شبکه سوم سیما و تهیه کنندگان این سریال برگزار شد، ظاهرا از طرف مدیر شبکه سوم سیما رقم 5/3 میلیارد تومان برای خرید این سریال پیشنهاد می شود ،اما آقایان گلیان که تهیه کنندگی این سریال را برعهده داشته اند ،علیرغم رقم مذکور ،درآمد حاصل از آگهی های بازرگانی قبل و بخش میانی سریال را هم مطالبه کرده بودند که مورد تایید مدیران شبکه سوم سیما قرار نمی گیرد و بلافاصله پس از این جلسه، تیزر سریال "زن بابا "به کارگردانی سعید آقاخانی از شبکه سوم سیما پخش می شود تا رسما پخش سریال مدیری در ایام نوروز منتفی شود.

سه شنبه 3/1/1389 - 9:45
دانستنی های علمی

وقتی بچه بودم، مادرم همیشه عادت داشت از من بپرسه که کدام عضو مهمترین عضو بدن است. در طول سالیان متمادی، جواب هایی می دادم و همیشه تصورم این بود که بالاخــره جـــواب صــحیح را پیدا می کنم.  

بزرگتر که شدم، به فکرم رسید که صدا برای ما انسان ها خیلی مهم است. پس در جواب مادرم گفتم: "مـامـان، فـکر می کنم گوش ها مهمترین عضو بدن هستند". اما مادرم گـفت: "نـه پـــسرم، اشتباه می کنی. خیلی آدما ناشنوا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم."   

چند سال گذشت و قبل از اینکه مادرم سوالش را تکرار کند، دوباره شروع کردم به فکر کردن و این طور نتیجه گیری کردم که بالاخره جواب صحیح را پیدا کردم. پس به مادرم گفتم: "مامان، بالاخره فهمیدم کدوم عضو مهمتره. چشم، چشم از همه اعضای بدن مهمتره."

مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: "خیلی خوب داری همه چیز رو یاد می گیری، اما بازم جوابت صحیح نیست، چون خیلی آدما نابینا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم."

از قرار معلوم بازم اشتباه کرده بودم. اما دست از تلاشم برنداشتم، چون مادرم هر چند سال یکبار این سوال را از من می پرسید و هر بار که جواب می دادم، طبق معمول می گفت: "نه پسرم جوابت درست نیست، ولی خوشحالم. چون داری هر سال باهوش تر میشی."

تا اینکه سال قبل، پدربزرگم مرد و این مسئله ای بود که قلب همه ما را به درد آورد. همه داشتیم گریه می کردیم. حتی پدرم هم گریه می کرد. وقتی که می خواستیم برای آخرین بار پدربزرگ را ببینیم و با او خداحافظی کنیم، مادرم رو به من کرد و گفت: "عزیز دل من، هنوزم نفهمیدی که مهمترین عضو بدن کدومه؟"

از اینکه مادرم درست در چنین لحظه ای این سوال را از من پرسید سخت تعجب کرده بودم. همیشه فکر می کردم این یک بازی بین من و مادرم است. مادرم که تعجب را در صورت من دید، گفت: "این سوال خیلی مهمه. اگر به این سوال جواب بدی، اونوقت می فهمم که معنی واقعی زندگی رو فهمیدی."

"در این چند سال هر وقت ازت می پرسیدم مهمترین عضو بدن کدومه، هر بار بهت می گفتم که داری اشتباه می کنی و همیشه هم مثالی میزدم که بفهمی چرا جوابات اشتباهه. اما امروز همون روزیه که باید درس مهمی یاد بگیری."

بعد نگاهی به من انداخت. نگاهی که تنها در یک مادر دیده می شود. به چشمان خیس از اشکش نگاه کردم. مادرم گفت:"عزیز دلم، مهمترین عضو بدن، شانه های توست".

گیج و متحیر پرسیدم: "چرا، چون سر روی آن قرار دارد"؟ اما مادرم در جواب گفت:"نه برای اینکه وقتی دوست یا همسرت ناراحت است و گریه می کنه، سرش رو روی شونه های تو میذاره. عزیز دلم، هر کسی توی این دنیا به یک شونه نیاز داره که برخی مواقع سرش رو روی اون بذاره. فقط دعا می کنم تو هم دوست یا همسری داشته باشی که در هنگام نیاز سرت را روی شانه هایشان بگذاری و گریه کنی تا کمی تسلی پیدا کنی".

همانجا و همان لحظه بود که دریافتم مهمترین عضو بدن نه تنها خودپسند است، بلکه در برابر غم و اندوه سایرین خود را مسئول می داند و با آنها همدردی می کند!!

خوشا به حال کسانی که شانه ای برای گریستن دارند و بدا به حال کسانی که از این نعمت بی بهره هستند.

--------------------------------------------------------

سه شنبه 3/1/1389 - 9:43
دانستنی های علمی

چند سال پیش در جریان بازی های پارالمپیك ( المپیك معلولین ) در شهر سیاتل آمریكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.

همه این 9 نفر افرادی بودند كه ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم. آنها با شنیدن صدای تپانچه حركت كردند. بدیهی است كه آنها هرگز قادر به دویدن با سرعت نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر یك به نوبه خود با تلاش فراوان می كوشید تا مسیر مسابقه را طی كرده و برنده مدال پارالمپیك شود.

ناگهان در بین راه مچ پای یكی از شركت كنندگان پیچ خورد. این دختر یكی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد.

هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند، آنها ایستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند.

یكی از آنها كه مبتلا به سندروم داون (عقب ماندگی شدید جسمی و روانی) بود، خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت: این دردت رو تسكین میده.

سپس هر 9 نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند.

در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقیقه برای آنها كف زدند

سه شنبه 3/1/1389 - 9:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته